0

آخرین دولت

 
milmadko1372
milmadko1372
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 156
محل سکونت : تهران

آخرین دولت

«ای‌ مردم‌! خداوند، نبوّت‌ را در میان‌ ما قرار داد و ما را بر خلق‌ خویش‌ برگزید و مقدّم‌ داشت‌ و کتاب‌ و وحی‌ خود را بر ما فرو فرستاد. به‌ خدا قسم‌ که‌ هر کس‌ چیزی‌ از حقّ‌ ما کم‌ گذارد، خداوند در دنیا و آخرت‌ از حقّ‌ او بکاهد و هیچ‌ دولتی‌ ضدّ ما نباشد؛ مگر اینکه‌ عاقبت‌ از آنِ ما باشد».

مقدّمه‌
در اندیشة‌ مهدوی‌ مباحث‌ متعدّد و متفاوتی‌ مطرح‌ می‌شود. یکی‌ از مهم‌ترین‌ آنها، مسئلة‌ دولت‌ مهدوی‌ است‌ که‌ دامنة‌ گسترده‌ای‌ هم‌ دارد و به‌ همین‌ جهت‌ تعبیرهای‌ مختلفی‌ از این‌ دولت‌ در ادبیات‌ دینی‌ (به‌ خصوص‌ ادبیات‌ شیعی‌) شده‌ است.‌ ‌ هر کدام‌ از این تعبیرها به‌ جنبه‌ای‌ از جنبه‌های‌ متعدّد حکومت‌ مهدوی اشاره‌ دارد.

برخی‌ از تعبیرهایی‌ که‌ در روایات‌ در مورد دولت‌ و حکومت‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) آمده،‌ به‌ شرح‌ زیر است‌:
1. دولت‌ جهانی‌ که‌ اشاره‌ به‌ قلمرو حکومت‌ دارد؛
2. دولت‌ عدالت‌ که‌ اشاره‌ به‌ بسط‌ عدالت‌ در زمان‌ حاکمیت‌ این‌ دولت‌ دارد؛
3. دولت‌ کریمه‌ که‌ اشاره‌ به‌ محوریّت‌ کرامت‌ انسان‌ در این‌ دولت‌ دارد و به‌ طور مشخّص‌ بیان‌ شده‌ که‌ کرامت‌ مداری،‌ یعنی‌ عزّت‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ از یک‌ سو و ذلّت، نفاق‌ و منافقان‌ از سوی‌ دیگر؛
4. دولت‌ صالحان که‌ اشاره‌ به‌ صالح‌ بودن‌ زمامداران‌ آن‌ است‌؛
5. دولت‌ حق‌ که‌ اشاره‌ به‌ حق‌مداری‌ این‌ دولت‌ و نتیجة‌ آن‌، یعنی‌ بسط‌ حق‌ و رفع‌ باطل‌ است‌؛
6. دولت‌ مستضعفان که‌ اشاره‌ به‌ حاکمیت‌ یافتن‌ کسانی‌ دارد که‌ از سوی‌ صاحبان‌ زر و زور و تزویر به‌ استضعاف‌ کشیده‌ شده‌اند؛
7. دولت‌ امنّیت‌ که‌ اشاره‌ به‌ امنّیت‌ فراگیر در آن‌ دولت‌ است‌؛ امنّیتی‌ که‌ هم‌ اجتماعی‌ است‌ و هم‌ ایمانی‌؛
8. دولت‌ رفاه‌ که‌ اشاره‌ به‌ فراگیری‌ رفاه‌ در پهنة‌ زمین‌ است‌ و ...

یکی‌ دیگر از تعبیرهایی‌ که‌ از دولت‌ مهدوی‌ شده،‌ ولی‌ کمتر مورد توجّه‌ قرار گرفته‌، تعبیر آخرین‌ دولت‌ است‌. در این‌ نوشتار برآنیم‌ تا در این‌ باره‌ سخن‌ بگوییم‌. در این‌ بحث‌ سه‌ مسئله‌ مطرح‌ خواهد شد؛ یکی‌ اینکه‌ منشأ این‌ تعبیر چیست‌؟ دیگری‌ اینکه‌ معنی‌ آخرین‌ دولت‌ چیست‌؟ و سوم‌ اینکه‌ علّت‌ آخر بودن‌ دولت‌ مهدوی‌ کدام‌ است‌؟

این‌ تعبیر در کلمات‌ نورانی‌ معصومان‌(ع‌) وجود دارد. امام‌ باقر(ع‌) می‌فرمایند:
«دولت‌ ما آخرین‌ دولت‌ است‌.»
سپس‌ در پایان‌ کلام‌ خویش‌ می‌فرمایند:
و هو قول‌الله عزّوجلّ‌: «والعاقبة‌ للمتقین‌» 1
و این‌ همان‌ سخن‌ خداوند است‌ که‌ می‌فرماید: «عاقبت‌ از آن‌ پرهیزکاران‌ است‌.»2

همچنین‌ روایت‌ شده‌ که‌ امام‌ صادق‌(ع‌) در بسیاری‌ از اوقات‌ این‌ شعر را زمزمه‌ می‌کردند که‌:
لکلّ اناس دولةٌ یَرقبونها و دولتنا فی‌ آخر الدّهر تظهر؛3
هر مردمی‌ را دولتی‌ است‌ که‌ منتظر آن‌ هستند و دولت‌ ما در پایان‌ روزگار آشکار می‌شود.»

در پاره‌ای‌ از روایات‌، این‌ حقیقت‌ با عبارت‌ عاقبت‌ از آن‌ ما خواهد بود آمده‌ و آیة‌ شریف ‌«والعاقبة‌ للمتّقین‌» به‌ همین‌ حقیقت‌ تفسیر شده‌ است‌، این‌ مسئله‌ را در کلام‌ امام‌ باقر(ع‌)که‌ در آغاز سخن‌ نقل‌ کردیم، ‌به‌ وضوح‌ می‌بینیم‌.
امام‌ حسن‌(ع‌) نیز این‌ حقیقت‌ را یاد کرده‌اند و امام‌ علی‌(ع‌) آن‌ را تأیید نموده‌اند. ابن‌ سیرین‌ می‌گوید:
از تنی‌ چند از بزرگان‌ «بصره»‌ شنیدم‌ که‌ گفتند: علیّ‌بن‌ابی‌طالب‌(ع‌) پس‌ از جنگ‌ جمل‌ ناخوش‌ گردید و نتوانست‌ در نماز جمعه‌ شرکت‌ کند.  بنابراین به‌ فرزندش‌ حسن‌(ع‌) فرمود: «تو برو و نمازجمعه‌ را با مردم‌ بخوان‌». حسن‌(ع‌) به‌ مسجد آمد و بر فراز منبر رفت‌. او ابتدا حمد و ثنای‌ الهی‌ را به‌ جای‌ آورد، شهادتین‌ گفت‌، بر رسول‌ خدا درود و صلوات‌ فرستاد و فرمود:
«ای‌ مردم‌! خداوند، نبوّت‌ را در میان‌ ما قرار داد و ما را بر خلق‌ خویش‌ برگزید و مقدّم‌ داشت‌ و کتاب‌ و وحی‌ خود را بر ما فرو فرستاد. به‌ خدا قسم‌ که‌ هر کس‌ چیزی‌ از حقّ‌ ما کم‌ گذارد، خداوند در دنیا و آخرت‌ از حقّ‌ او بکاهد و هیچ‌ دولتی‌ ضدّ ما نباشد؛ مگر اینکه‌ عاقبت‌ از آنِ ما باشد».
آنگاه‌ این‌ آیه‌ را خواند که‌:«و لتعلمنّ نبأه‌ بعد حین‌؛4 و قطعاً پس‌ از چندی‌ خبر آن‌ را خواهید دانست‌.»

در این‌ کلام‌، امام‌ حسن‌(ع‌) با بیان‌ این‌ جمله‌ که‌ عاقبت‌ از آن‌ ما است‌، به‌ این‌ حقیقت‌ توجّه‌ می‌دهند که‌ دولت‌ اهل‌بیت(ع)‌، دولت‌ آینده‌ است‌. جالب‌ اینکه‌ امام‌ علی‌(ع‌) سخنان‌ فرزندشان‌ را می‌شنیدند. پس‌ از اتمام‌ مراسم‌ نماز و بازگشت‌ امام‌ حسن‌(ع‌)، امام‌ علی‌(ع‌) به‌ او نگاهی‌ کرد و بی‌اختیار، اشک‌هایش‌ بر گونه‌هایش‌ جاری‌ شد و از فرزندش‌ خواست‌ که‌ نزدیک‌ آید و میان‌ چشمانش‌ را بوسید و این‌ آیه‌ را خواند که‌:
«ذریة‌ بعضها من‌ بعض‌ والله سمیع‌ علیم‌.» 5و6
فرزندانی‌ بودند، برخی‌ از نسل‌ برخی‌ دیگر پدید آمده‌ و خدا شنوا و داناست‌.»

این‌ برخورد امام‌ علی‌(ع‌)، حکایت‌ از تأیید سخن‌ امام‌ حسن‌(ع‌) دارد. همچنین‌ نقل‌ شده‌ که‌ در خطبة‌ دیگری‌ نیز امام‌ حسن‌(ع‌) همین‌ جملات‌ را دربارة‌ دولت‌ اهل‌ بیت‌(ع) بیان‌ کردند.7

از امام‌ باقر(ع‌) نیز نقل‌ شده‌ که‌ ایشان‌ دولت‌های‌ دیگر را دولت‌ حال نامیده‌اند و دولت‌ اهل‌ بیت(ع)‌ را دولت‌ آینده‌. ابوبکر حضرمی‌ می‌گوید: وقتی‌ امام‌ باقر(ع‌) را نزد هشام‌ در شام‌ بردند، هشام‌ اهل‌ بیت‌(ع‌) را به‌ تفرقه‌افکنی‌ متهم‌ ساخت‌ و بدین‌ وسیله‌ امام‌ را بسیار توبیخ‌ کرد. به‌ دنبال‌ وی‌ حاضران‌ مجلس‌ نیز به‌ نکوهش‌ امام‌(ع‌) پرداختند. وقتی‌ آنان‌ خاموش‌ شدند، امام‌ باقر(ع‌) برخاست‌ و فرمود:
«أیّها الناس‌، أین‌ تذهبون‌؟! و أین‌ یراد بکم‌؟! بنا هدی‌ الله أوّلکم‌ و بنایختم‌ آخرکم‌. فإن‌ یکن‌ لکم‌ ملک‌ معجّل‌ فإنّ لنا ملکاً مؤجّلاً .
ای‌ مردم‌ به‌ کجا می‌روید؟ و شما را به‌ کجا می‌برند؟ به‌ وسیلة‌ ما بود که‌ خداوند پیشینیان‌ شما را هدایت‌ کرد و هدایت‌ آیندگان‌ شما نیز به‌ وسیلة‌ ما انجام‌ می‌شود. اگر شما سلطنت‌ اکنون‌ را دارید، حکومت‌ ما حکومت‌ آینده‌ است‌.»8

از آنچه‌ تا کنون‌ نقل‌ کردیم،‌ به‌ خوبی‌ روشن‌ می‌شود که‌ اهل‌بیت‌(ع‌) از دولت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) به‌ عنوان‌ آخرین‌ دولت» یاد کرده‌اند. اکنون‌ دو سؤال‌ مطرح‌ است‌: نخست‌، آخرین‌ دولت‌ بودن‌ به‌ چه‌ معنا است‌؟ و دوم‌، علّت‌ آخرین‌ دولت‌ بودن‌ دولت حضرت‌ مهدی‌(ع‌) چیست‌؟ پس‌ با دو پرسش‌ روبه‌رو هستیم‌؛ یکی‌ تفسیر آخرین‌ دولت‌ و دیگری‌ تعلیل‌ آخرین‌ بودن‌.

در پرسش‌ اوّل‌ می‌خواهیم‌ بدانیم‌ منظور از صفت‌ آخرین‌ بیان‌ مفهوم‌ زمانی‌ است‌ یا فکری‌ و اندیشه‌ای‌؛ در برخی‌ روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ دولت‌ اهل‌بیت‌(ع‌) پس‌ از حاکمیت‌ همة‌ اندیشه‌های‌ بشری‌ تحقّق‌ می‌یابد و  بنابراین این‌ معنا به‌ ذهن‌ می‌رسد که‌ شاید صفت‌ آخرین‌ برای‌ بیان‌ این‌ واقعیّت‌ است‌ که‌ دولت‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) یا به‌ تعبیر دیگر نظریة‌ ولایت‌ و امامت،‌ آخرین‌ و مترّقی‌ترین‌ اندیشه‌ در زمینة‌ حکومت‌ است‌. البتّه‌ امکان‌ دارد که‌ پس‌ از ارائه‌ و اجرای‌ این‌ نظریّه‌، بار دیگر حکومت‌ به‌ دست‌ نااهلان‌ و نامحرمان‌ بیفتد.
در مراجعه‌ به‌ روایات‌ و با استفاده‌ از آیات‌ قرآن‌، می‌توان‌ فهمید که‌ هر دو مفهوم‌ آن‌ مراد است‌؛ یعنی‌ وقتی‌ می‌گوییم‌ حکومت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) آخرین‌ دولت‌ است‌، هم‌ به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ آخرین‌ و مترّقی‌ترین‌ اندیشه‌ دربارة‌ حکومت‌ و زمامداری‌ است‌ و هم‌ به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ پس‌ از آن،‌ دولت‌ دیگری‌ حاکمیت‌ نمی‌یابد و تا پایان‌ تاریخ‌ ادامه‌ می‌یابد. امام‌ باقر(ع‌) به‌ دنبال‌ اینکه‌ می‌فرمایند: «دولت‌ ما آخرین‌ دولت‌ است‌»، چنین‌ ادامه‌ می‌دهند:
«ولم‌ یبق‌ أهل‌ بیت‌ لهم‌ دول‌ إلاّ ملکوا قبلنا؛9
هیچ‌ خاندان‌ دارای‌ حکومتی‌ باقی‌ نمی‌ماند، مگر اینکه‌ قبل‌ از ما به‌ حکومت‌ می‌رسند.»

امام‌ صادق‌(ع‌) نیز در این‌ باره‌ می‌فرمایند:
«ما یکون‌ هذا الامر حتّی‌ لایبقی‌ صنف‌ من‌النّاس‌ إلاّ و قد ولّوا علی‌الناس‌... ثم‌ یقوم‌ القائم‌ بالحقّ والعدل؛10 این‌ امر (حکومت‌ ما اهل‌ بیت(ع)‌) فرا نرسد تا اینکه‌ همة‌ گروه‌ها بر مردم‌ حکومت‌ کرده‌ باشند... آنگاه‌ قائم‌(ع‌) قیام‌ می‌کند و حق‌ و عدالت‌ را برپا می‌دارد.»
کلام‌ امام‌ صادق‌(ع‌) وضوح‌ بیشتری‌ دارد. آنچه‌ از این‌ دو حدیث‌ برمی‌آید این‌ است‌ که‌ همة‌ گروه‌ها و صاحب‌نظرانی‌ که‌ دربارة‌ حکومت‌، ایده‌ و نظریّه‌ای‌ دارند، به‌ حکومت‌ می‌رسند و پس‌ از همة‌ آنها نظریّة‌ امامت‌، حاکمیت‌ می‌یابد. این‌ بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ اولاً هر نظریّه‌ای‌ که‌ به‌ اندیشة‌ بشر برسد، حاکمیت‌ می‌یابد و ثانیاً روزگاری‌ فرا می‌رسد که‌ فکر بشر، سخنی‌ برای‌ گفتن‌ ندارد؛ آنگاه‌ نظریّة‌ امامت،‌ حاکمیت‌ می‌یابد. بنابراین‌، آخرین‌ دولت،‌ یعنی‌ آخرین‌ نظریّه‌ای‌ که‌ حکومتی‌ بر مبنای‌ آن‌ تشکیل‌ می‌شود و پس‌ از آن‌ نظریّة‌ دیگری‌ وجود نخواهد داشت‌. این‌ سخن‌، صفت‌ آخرین را تفسیر می‌کند؛ امّا این‌ امکان‌ را نیز نفی‌ نمی‌کند که‌ شاید پس‌ از این‌ دولت‌، حکومت‌ دیگری‌ بر مبنای‌ نظریّه‌های‌ قبلی‌ شکل‌ بگیرد.
از برخی‌ روایات دیگر‌، مفهوم‌ زمانی‌ را نیز می‌توان‌ فهمید و بر این‌ اساس‌ دولت‌ اهل‌ بیت(ع)‌، هم‌ از نظر اندیشه‌ آخرین‌ است‌ و هم‌ از نظر زمانی، یعنی‌ نه‌ پس‌ از آن‌ اندیشة‌ جدیدتر و مترقّی‌تری‌ وجود خواهد داشت‌ و نه‌ پس‌ از آن‌ حکومت‌ دیگری‌ شکل‌ خواهد گرفت‌. امام‌ باقر(ع‌) پس‌ از آنکه‌ در دربار هشام‌ فرمودند: «دولت‌ شما دولت‌ حال‌ است‌ و دولت‌ ما دولت‌ آینده‌»، تصریح‌ می‌کنند که‌:
«ولیس‌ بعد ملکنا ملک‌؛ لانّا أهل‌ العاقبة‌، یقول‌الله عزّوجلّ: «والعاقبة‌ للمتقین‌»11

و بعد از حکومت‌ ما حکومتی‌ نباشد؛ زیرا ما همان‌ کسانی‌ هستیم‌ که‌ عاقبت‌ از آنان‌ است‌، خداوند می‌فرماید: «سرانجام‌ نیک‌ از آن‌ پرهیزکاران‌ است‌».
در این‌ حدیث‌، دو نکتة‌ قابل‌ توجّه‌ وجود دارد؛ اوّل:‌ تصریح‌ به‌ اینکه‌ پس‌ از حکومت‌ اهل‌ بیت(ع)‌، حکومت‌ دیگری‌ وجود نخواهد داشت‌ و دوم:‌ مستند نمودن‌ این‌ ادّعا به‌ آیة‌ شریفة ‌«والعاقبة‌ للمتقین‌». از این‌ استناد، تفسیر آیة‌ شریف‌ نیز به‌ دست‌ می‌آید و با تکیه‌ بر آن‌، گذشته‌ از حدیث‌، آیه‌ نیز می‌تواند آخر بودنِ‌ زمانی‌ را گواهی‌ دهد.

جالب‌ اینکه‌ این‌ جمله‌ از قرآن‌ کریم‌، فراز پایانی‌ آیه‌ای‌ است‌ که‌ در آغاز آن‌ چنین‌ آمده‌ است‌:
«أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ‌؛ زمین‌ از آن خداست‌ و به‌ هر کس‌ از بندگانش‌ که‌ بخواهد آن‌ را به‌ میراث‌ می‌دهد.»
همان‌گونه‌ که‌ می‌دانید این‌ فراز از آیه نیز مربوط‌ به‌ حکومت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) است‌ و  بنابراین تأییدی‌ است‌ بر اینکه‌ فراز «والعاقبة‌ للمتّقین‌» هم‌ مربوط‌ به‌ حکومت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) است‌ و با تفسیر معصوم‌(ع‌)، مفهوم‌ آن‌ این‌ است‌ که‌ پس‌ از دولت‌ مهدوی‌، دولت‌ دیگری‌ وجود ندارد.
امام‌ باقر(ع‌) می‌فرمایند:
«وجدنا فی‌ کتاب‌ علیّ علیه‌السلام‌ «إنّ‌ الارض‌ لله یورثها من‌ یشاء من‌ عباده‌ والعاقبة‌ للمتّقین‌» أنا و أهل‌ بیتی‌ الذین‌ أورثنا الله الارض‌ و نحن‌ المتّقون‌ والارض‌ کلّها لنا.
در کتاب‌ علی‌، که‌ بر او درود باد، (در زیر‌ آیة‌ )«زمین‌ از آنِ خداست‌ و به‌ هرکس‌ از بندگانش‌ که‌ بخواهد آن‌ را به‌ میراث‌ می‌دهد و سرانجام‌ نیک‌ از آن‌ پرهیزگاران‌ است‌» چنین‌ یافتیم‌ که‌:
«من‌ و اهل‌ بیتم‌ همان‌ کسانی‌ هستیم‌ که‌ خداوند زمین‌ را به‌ ما ارث‌ می‌دهد و مائیم‌ پرهیزکاران‌ و زمین‌ تماماً از آن‌ ما است‌».12

در حدیث‌ دیگری‌ از امام‌ باقر(ع‌) که‌ پیش‌ از این‌ فرازی‌ از آن‌ را نقل‌ کردیم‌، باز استشهاد به‌ آیة‌ شریفه ‌«والعاقبة‌ للمتّقین‌» وجود دارد:
«دولتنا آخرالدّول‌، ولم‌ یبق‌ أهل‌ بیت‌ لهم‌ دولة‌ إلاّ ملکوا قبلنا... وهو قول‌ الله عزوجل‌: والعاقبة‌ للمتّقین‌؛
دولت‌ ما آخرین‌ دولت‌ است‌ و هیچ‌ خاندان‌ صاحب‌ دولتی‌ نیست‌؛ مگر اینکه‌ پیش‌ از ما به‌ حکومت‌ می‌رسد ] و پس‌ از آن‌ ما به‌ حکومت‌ می‌رسیم‌ [ ... و این‌ همان‌ سخن‌ خداوند است‌ که‌ می‌فرماید: «سرانجام‌ نیک‌ از آن‌ پرهیزکاران‌ است‌».
پیش‌ از این‌ گفتیم‌ که‌ فراز نخست‌ حدیث‌ اشاره‌ دارد که‌ هر صاحب‌ ایده‌ و نظریّه‌ای‌، قبل‌ از دولت‌ اهل‌بیت‌(ع‌) به‌ حکومت‌ می‌رسد و سپس‌ ایدة‌ امامت‌ به‌ حکومت‌ می‌رسد. حال‌ اگر این‌ را اضافه‌ کنیم‌ که‌ مراد از عاقبت‌، مفهوم‌ زمانی‌ است‌، نتیجه‌ می‌گیریم‌ که‌ دولت‌ اهل‌بیت‌(ع‌) یا به‌ بیان‌ دیگر دولت‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) هم‌ از نظر اندیشه‌ای‌ و هم‌ از نظر زمانی‌ آخرین‌ دولت‌ است‌.
حال‌ باید به‌ این‌ پرسش‌ پرداخت‌ که‌ چرا این‌ دولت‌، آخرین‌ دولت‌ است‌؟

در برخی‌ از روایاتی‌ که‌ در آنها مسئلة‌ آخرین‌ دولت‌ بودن‌ حکومت‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) مطرح‌ شده‌، علّت‌ آن‌ نیز تبیین‌ شده‌ است‌. مثلاً امام‌ باقر(ع‌) پس‌ از آنکه‌ می‌فرمایند: دولت‌ ما آخرین‌ دولت‌ است‌ و پیش‌ از آن‌، همة‌ صاحبان‌ قدرت‌ و اندیشه‌ به‌ حکومت‌ می‌رسند، در بیان‌ علّت‌ آن‌ می‌فرمایند:
«...لئلّا یقولوا إذا رأوا سیرتنا: إذا ملکنا سرنا مثل‌ سیرة‌ هؤلاء!؛ ...تا وقتی‌ شیوة‌ حکومت‌ ما را دیدند، نگویند: اگر ما هم‌ به‌ حکومت‌ می‌رسیدیم‌، به‌ شیوة‌ اینان‌ رفتار می‌کردیم‌.13

همچنین‌ امام‌ صادق‌(ع‌) پس‌ از آنکه‌ می‌فرمایند: «پیش‌ از برقراری‌ دولت‌ ما همة‌ گروه‌ها به‌ حکومت‌ می‌رسند»، علّت‌ این‌ تقدّم‌ و تأخّر را چنین‌ بیان‌ می‌دارند:
«حتّی‌ لایقول‌ قائل‌: «إنّا لو ولّینا لعدلنا» ثمّ یقوم‌ القائم‌ بالحقّ و العدل‌؛
تا کسی‌ نگوید: اگر ما هم‌ به‌ حکومت‌ می‌رسیدیم‌ به‌ عدالت‌ رفتار می‌کردیم‌. پس‌ از آن‌ برپا کنندة‌ حق‌ و عدل‌ قیام‌ می‌کند.»14

از مجموع‌ این‌ دو حدیث‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ علّت‌ تأخّر دولت‌ امامت‌، اتمام‌ حجّت‌ تاریخی‌ و عملی‌ است‌. باید بشر به‌ تجربه‌ دریابد که‌ راه‌ عدالت‌ جز از طریق‌ اهل‌بیت(ع)‌ نمی‌گذرد و برقراری‌ عدالت‌ جز به‌ دست‌ مردان‌ عدالت‌پیشه‌ و امامان‌ معصوم‌(ع) ممکن‌ نیست‌. تبیین‌ این‌ حقیقت‌ در گرو توجّه‌ به‌ این‌ سه‌ امر است‌:
نخست‌، عدالت‌ مهم‌ترین‌ نیاز بشریت‌ است‌ و امور دیگر فرعی‌ و غیر اصولی‌ است‌. سامان‌ جامعة بشری‌ به‌ برقراری‌ عدل‌ و داد است‌ و بدون‌ آن‌ نظام‌ زندگی‌ اجتماعی‌ از هم‌ می‌پاشد.

دوم‌، اجرای‌ عدالت‌ نیاز به‌ مردان‌ عادل‌ دارد. هر دستی‌ توان‌ عدالت‌گستری‌ ندارد. عدالت‌گستری‌ نیاز به‌ مردانی‌ دارد که‌ معصوم‌ و از هرگونه‌ هوس‌ به‌ دور باشند. مردان‌ آلودة‌ هوس‌، به‌ هوس‌ رفتار می‌کنند نه‌ به‌ عدالت‌. آنکه‌ به‌ هوس‌ رفتار می‌کند و پیرو هوای‌ نفس‌ خویش‌ است‌، توان‌ اجرای‌ عدالت‌ را ندارد. به‌ همین‌ جهت‌ در اندیشة‌ شیعی‌، یکی‌ از شرایط‌ امامت‌، عصمت‌ است‌.
سوم‌، عدالت‌ گستری‌ نیاز به‌ عدالت‌پذیری‌ دارد. بدون‌ عدالت‌پذیری‌، اجرای‌ عدالت‌ ممکن‌ نیست‌. اگر امام‌ عدالت‌گستر وجود داشته‌ باشد، ولی‌ امّت‌ عدالت‌پذیر وجود نداشته‌ باشد، عملیات‌ عدالت‌گستری‌ با شکست‌ مواجه‌ می‌شود.15

با توجّه‌ به‌ این‌ سه‌ امر، یک‌ بار مسئله‌ را مرور می‌کنیم‌: چون‌ عدالت‌ مهم‌ترین‌ نیاز بشریت‌ است‌، خداوند هیچگاه‌ زمین‌ را بدون‌ امام‌ عدالت‌گستر نگذاشته‌ است؛. ولی‌ از آنجا که‌ حاکمیت‌ عدالت‌، گذشته‌ از وجود امام‌ عدالت‌گستر، به‌ عدالت‌پذیری‌ ملّت‌ نیز نیاز دارد، سؤال‌ این‌ است‌ که‌ اگر پذیرش‌ عدالت‌ و تحمّل‌ عدالت‌ وجود نداشته‌ باشد، چه‌ باید کرد؟ اوّلین‌ اقدام،‌ احتجاج‌ قولی‌ است‌. در این‌ مرحله‌ باید به‌ روشنگری‌ پرداخت‌ و موقعیّت‌ پیش‌ آمده‌ را توضیح‌ داد و عاقبت‌ راهِ‌ برگزیده‌ شده‌ را روشن‌ ساخت‌ تا حجّت‌ وجود داشته‌ باشد.

اگر این‌ اقدام‌ نتیجه‌ای‌ نبخشد و مردم‌ عدالت‌پذیر نشوند، نوبت‌ به‌ گام‌ دوم‌ می‌رسد که‌ حجّت‌ عملی‌ است‌. در این‌ گام‌ باید مردم‌ آنچه‌ را به‌ آنها گفته‌ شده‌ است،‌ ولی‌ نپذیرفته‌اند، در عمل‌ مشاهده‌ کنند، بن‌بست‌ها را ببینند و به‌ تجربه‌ دریابند که‌ هیچ‌ راهی‌ برای‌ تحقّق‌ عدالت‌، جز راه‌ امامت‌ وجود ندارد. به‌ بیان‌ دیگر اگر بشر راه‌ خود را از راه‌ امامت‌ جدا ساخت‌ و به‌ هشدارها و اندرزهای‌ امامان‌ گوش‌ نداد، به‌ خود واگذار می‌شود تا آنچه‌ را درست‌ می‌پندارد، عمل‌ کند و بپذیرد و در این‌ راه‌ دریابد که‌ هیچ‌کدام‌ کلید عدالت‌ نیست‌. اگر بشر به‌ تجربه‌ درنیابد که‌ هیچ‌ راهی‌ به‌ عدالت‌ ختم‌ نمی‌شود و هیچ‌ حاکمی‌ توان‌ اجرای‌ عدالت‌ را ندارد، مدّعیانی‌ پیدا خواهند شد که‌ بگویند راه‌ و روش‌ و هدف‌ ما هم‌ همین‌ است‌ و بدین‌ سان‌ مردم‌ را گمراه‌ سازند؛ امّا اگر هرکس‌ و هر صاحب‌ عقیده‌ای‌ و هر گروهی‌ آنچه‌ را دارد بیان‌ کند و به‌ اجرا درآورد و عملاً ثابت‌ شود که‌ توان‌ اجرای‌ عدالت‌ را ندارد، آنگاه‌ وقتی‌ دولت‌ امامت‌ شکل‌ می‌گیرد، هیچ‌کس‌ نمی‌گوید: اگر ما هم‌ می‌بودیم‌ چنین‌ می‌کردیم‌ و چنین‌ ادّعایی‌ از هیچ‌کس‌ پذیرفته‌ نمی‌شود و خریداری‌ نخواهد داشت‌.

برای‌ عینی‌ شدن‌ بحث‌ می‌توان‌ نگاهی‌ به‌ انواع‌ حکومت‌های‌ بشری‌ و انواع‌ ایده‌های‌ بشری‌ انداخت‌. روزگاری‌ دورة‌ حکومت‌های‌ سلطنتی‌ مطلقه‌ بود. سپس‌ حکومت‌های‌ سلطنتی‌ مشروطه‌ مطرح‌ شد. بعد از آن‌ جمهوریّت‌ و دمکراسی‌ مطرح‌ شد. گاهی‌ حکومت‌های‌ دینی‌ نیز تجربه‌ شده‌اند؛ مثل‌ حاکمیت‌ مسیحیّت‌ و کلیسا در قرون‌ وسطا‌ و افراطیون‌ یهودی‌ (صهیونیست‌ها) در اسرائیل‌. همچنین‌ انواع‌ ایده‌ها و نظریّه‌های‌ بشری‌ ارائه‌ شده‌اند مثل‌ لیبرالیسم‌ و کمونیسم‌. البتّه‌ بررسی‌ دقیق‌ این‌ بحث‌ با زاویة‌ نگاه‌ مطرح‌ شده‌، خود تحقیق‌ مستقلّی‌ را می‌طلبد؛ ولی‌ نکتة مهم‌ این است‌ که‌ هیچ‌کدام‌ از نظام‌ها و ایده‌های‌ بشری‌ توان‌ ادارة‌ عادلانه‌ جوامع‌ بشری‌ و پاسخ‌ قانع‌ کننده‌ به‌ پرسش‌های‌ بشر را ندارند.

این‌ واقعیت‌ تلخ‌، پیش‌ از این‌ در کلمات‌ معصومان‌(ع) اعلام‌ شده‌ بود؛ امّا بشر به‌ این‌ هشدارها و اندرزها اهمّیتی‌ نداد و با خیره‌سری‌، راه‌ پر مخاطرة‌ آزمون‌ و خطا را انتخاب‌ کرد و هزینه‌های‌ سنگین‌ بسیاری‌ را پرداخت‌ و هنوز هم‌ می‌پردازد و خواهد پرداخت‌. همة‌ ایده‌ها حاکمیت‌ یافتند و در عمل‌ به‌ بشر ثابت‌ شد که‌ هیچ‌کدام‌ توان‌ اجرای‌ عدالت‌ را ندارند. در نهایت‌ پس‌ از شکست‌ همة‌ ایده‌های‌ ممکن‌، بشر با سرخوردگی‌ و سرافکندگی‌ درخواهد یافت‌ که‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ او، در اندیشه‌های‌ آسمانی‌ و نظام‌ الهی‌ است‌. این‌ مفهوم‌ همان‌ سخن‌ امام‌ باقر(ع) و امام‌ صادق‌(ع‌) است‌ که‌ فرمودند: باید در عمل‌ ثابت‌ شود که‌ هیچ‌کس‌ توان‌ اجرای‌ عدالت‌ را ندارد تا پس‌ از آن‌ عدالت‌گستر واقعی‌ ظهور کند و زمین‌ را پر از عدل‌ و داد نماید، پس‌ از آنکه‌ از ظلم‌ و ستم‌ پر شده‌ است‌.
و البتّه‌ این‌ تأسّف‌ و درد جانکاه‌ بر سینة‌ بشر خواهد ماند که‌ می‌شد این‌ آزمون‌ و خطا انجام‌ نشود و بسیار زودتر از این‌ بشر به‌ عدالت‌ دست‌ یابد. چه‌ می‌شود کرد که‌ خود کرده‌ را تدبیر نیست. 16

شایان‌ ذکر است‌ که‌ سخن‌ بالا هرگز به‌ معنای‌ کنار گذاشتن‌ هرگونه‌ تلاش‌ و کوشش‌ برای‌ برقراری‌ عدالت‌ در عصر غیبت‌ نیست‌؛ که‌ این‌ خود اندیشه‌ای‌ انحرافی‌ و در تعارض‌ با خواستة‌ ائمة‌ اهل‌ بیت‌(ع‌) است؛ بلکه‌ به‌ این‌ معناست‌ که‌ هیچ‌ دولتی‌، اگر چه‌ دولتی‌ دینی‌، نمی‌تواند و نباید ادّعا کند که‌ توان‌ برقراری‌ عدالت‌ کامل‌ را به‌ طور مستقل‌ و منهای‌ حاکمیت‌ امام‌ عصر(ع‌) دارد. بنابراین ‌چنان‌که‌ از سیرة‌ قولی‌ و عملی‌ امام‌ راحل‌(ره‌) نیز برمی‌آید، مسلمانان‌ باید در عصر غیبت‌ هم‌ خود عدالت‌گستری‌ پیشه‌ کنند و هم‌ امیدوار به‌ تحقّق‌ کامل‌ عدالت‌ به‌ دست‌ توانای‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) باشند.


ماهنامه موعود شماره 124-125

پی‌نوشت‌ها:
1. سورة‌ اعراف‌(7) آیة‌ 128.
2. الغیبة‌، طوسی‌، صص‌472، ح‌493؛ روضة‌ الواعظین‌، ص‌291.
3. الامالی‌، صدوق‌، ص‌396، ح‌3؛ روضـة الواعظین‌، صص‌234 و 293.
4. سورة‌ ص‌(38) آیة‌ 88.
5. سورة‌ ال‌عمران‌(3) آیة‌ 34.
6. الامالی‌، طوسی‌، ص‌82، ح‌121 و ص‌104، ح‌159؛ بشارة‌ المصطفی‌، ص‌263.
7. مروّج‌الذهب‌، ج‌3، ص‌9؛ نثرالدر، ج‌1، ص‌328.
8. الکافی‌، ج‌1، ص‌471، ح‌5.
9. الغیبـة‌، طوسی‌، ص‌472، ح‌493، روضـة‌ الواعظین‌، ص‌291.
10. الغیبة، نعمانی‌، ص‌274، ح‌53.
11. الکافی‌، ج‌1، ص‌471، ح‌5.
12. سورة‌ اعراف‌(7)، آیة‌ 128.
13. الکافی‌، ج‌1، ص‌407، ح‌1.
14. الغیبـة‌، طوسی‌، ص‌472، ح‌493.
15. الغیبـة‌، نعمانی‌، ص‌274، ح‌53.
16. ر.ک‌: ماهنامه‌ موعود، ش‌35، ص‌30

milmadko.ir

بهترین سایت دانلود کتاب

www.milmadko.ir

یک شنبه 16 مهر 1391  11:12 PM
تشکرات از این پست
milmadko1372
milmadko1372
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 156
محل سکونت : تهران

از ظهور تا قیامت

مقدمه

ظهور امام عصر(ع) واقعه‌ای شریف است که از زمان حضرت آدم(ع) بسیاری چشم انتظار وقوع آن بوده‌اند و در رأس آنان می‌توان از انبیا و رسولان الهی و پیروان ایشان یاد کرد. در منابع مختلف و کتاب‌های مقدس ادیان آسمانی و غیر آسمانی متعددی می‌توان در این رابطه مطالبی یافت. در این میان، مطالبی که در منابع اسلامی آمده به مراتب بیش از دیگر متون است. با این حال با مطالعه مطالب و روایاتی که درباره ظهور در متون اسلامی آمده چند نکته مهم و اساسی جلب توجه می‌نماید. . .


1. به رغم اهمیت و جذابیت ظهور و دوران پس از آن، جز تصویری اجمالی و کلی از آن دوره ارائه نشده است. آثار مانند «عصر زندگی» نوشته محمد حکیمی، چشم اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) نوشته نجم الدین طبسی و دولت کریمه امام زمان(ع) نوشته مرتضی مجتهدی سیستانی آثار شاخصی هستند که به تبیین این دوره پرداخته‌اند. هرچند محققان و مؤلفان این آثار تلاش در خور تقدیری برای به تصویر کشیدن این عصر داشته‌اند، امّا هر خواننده‌ای با مطالعه این آثار ارزشمند به خوبی و در نهایت وضوح، اجمالی بودن روایات توصیف کننده این دوران را درمی یابد. این اجمال را باید ناشی از ضعف درک و ناتوانی ساکنان دوره‌های پیش از ظهور به خصوص مقطع صدور احادیث و مخاطبان اهل بیت(ع) در فهم و تصور اجزای آن دوره بدانیم؛ برای نمونه و فهم بهتر می‌توان حالتی را تصور کرد که شما قصد دارید برای کسی که پانصد سال قبل می‌زیسته از اینترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنید. در چنین شرایطی شما هیچ چاره‌ای جز بیان اجمالی ندارید؛ زیرا اجزای توصیف شما هر قدر بیشتر شود بر سردرگمی او نیز افزوده می‌گردد. حال شرایطی را تصور کنید که معصومان(ع) حدود دوازده قرن قبل بنا داشته‌اند از دوره‌ای صحبت به میان آورند که در آن عقول کامل می‌شود،علوم رشدی در حد سیزده و نیم برابر پیدا می‌كنند،پایین ترین سطح سواد عمومی جامعه به حد اجتهاد می‌رسد و... طبیعی است که جز بیان اجمالی چاره‌ای نیست و ما هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم اگر کم سوادترین فرد یک جامعه مجتهد باشد، باسوادترین و عالمترین شخص چه سوادی خواهد داشت. به این موارد باید حضور ملائک و جنیان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.


2. منابع، گزارش‌ها و روایاتی که در آنها به ویژگی‌های جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حیث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخی از آنها را می‌توان مسلم و صحیح دانست و در عین حال درباره برخی نمی‌توان با قاطعیت اظهار نظر كرد. گاه روایاتی دیده می‌شوند که از حیث سند یا محتوا به نظر ضعیف و دارای مشکل می‌آیند، امّا با گذر ایام صحت آنها اثبات می‌شود؛ لذا همه این روایات را نمی‌توان با یک چشم نگریست و در حال حاضر اظهار نطر قطعی نمود. نگاه ما در این نوشتار نیز از حیث ترتیب مطالب، صحت و اسناد و ... اظهار نظر قطعی نیست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسیده حوادث و جریانات پس از ظهور را دنبال نموده‌ایم.


3. درباره برخی از این روایت‌ها نیز باید گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحیح است امّا درباره جزئیات آن نمی‌توان با چنین جزمی سخن گفت؛ برای نمونه هرچند به تصریح روایات سفیانی شخصیتی است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عین حال نمی‌توان درباره تعداد افرادی که به دست او در نجف و بغداد و دیگر شهرهای عراق یا مدینه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زیرا معلوم نیست تعداد بیان شده در روایات بیان کننده کثرت بوده‌اند یا تعداد دقیق. یا در مواردی مانند طلوع خورشید از مغرب نمی‌توان به قطع گفت آیا منظور واقعا تغییر در روال عادی طبیعت است یا باید برای فهم این عبارت از ابزاری مانند تاویل(که البته علم اصلی آن نزد اهل بیت علیهم است) تمسک جست؟!
4. درباره مدت حکومت امام عصر(ع) عبارات مختلفی یافت می‌شود که گاه صحبت از 3 یا 5 یا 7 سال است و گاه 309 سال. دیدگاه مختار ما در این نوشتار رقم حداقل 309 سال است با تأکید بر اینکه نمی‌دانیم این 309 سال بر اساس محاسبات عادی ماست یا بر اساس محاسبات روزهای قیامت و خدایی که به تصریح آیة 47 سورة حج و آیة چهارم سورة معارج هر سال خدایی معادل پنجاه‌هزار سال‌های ماست. احتمال اینکه محاسبات سال و ماه در این دوره حالت سومی باشد منتفی نیست، به خصوص که جریان طبیعت در آن دوره با دوره‌های پیش از خود متفاوت است. برای نمونه اینکه در روایات آمده مردم با وجود نور امام عصر(ع) از نور خورشید بی‌نیاز می‌شوند اگر بیانی تأویل‌پذیر نباشد و دقیقاً همین اتفاق بیفتد باید معیار دیگری برای شمارش سال و ماه و حتی روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زیرا مبنای محاسبه ما برای ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشید است. ما از این مطلب نیز بی‌اطّلاعیم.

 

از ظهور تا قیامت

هرچند راویان و مؤلفان حوزه مهدویت مانند بسیاری دیگر از حوزه‌های اسلامی چندان به موضوع توالی حوادث و اتفاقات توجه جدی نداشته‌اند و از همین رو مجموعه قابل توجهی از آنچه امروز درباره گذشته و آینده در اختیار داریم فاقد ترتیب و توالی تاریخی هستند با این اگر مجموعه روایات بیان کننده ظهور را اگر کنار هم بچینیم با در نظر گرفتن مقدمات پیش گفته می‌توان مقاطع پس از ظهور را چنین تصویر نمود:

 

1. ظهور اصغر

غیبت امام عصر(ع) دارای دو مرحله صغری و کبری بود. مرحله اوّل تا سال 329 هجری ادامه یافت و از آن پس مرحله دوم آغاز گشت. تا کنون حدود یازده قرن از آن تاریخ می‌گذرد. هرچند مجموعه‌ای از روایات از معصومان پیش از امام زمان(ع) درباره غیبت نقل شده و دهان به دهان و سینه به سینه در میان شیعیان منتقل می‌شد امّا با این حال برای آماده سازی شیعیان ماجرای غیبت طی دو مرحله رخ داد. جالب اینجاست که به رغم این تمهید و مقدمه چینی، بنا بر آنچه در برخی منابع تاریخی آمده شیعیان به فرقه‌های متعدد تقسیم شدند و با زحمات بزرگانی مانند شیخ كلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید بود که از آن فرقه‌ها تنها شیعیان دوازده امامی باقی ماندند.
یکی از اتفاقات مهمی که در دوره غیبت کبری افتاده و به راحتی می‌توانیم آن را در اطراف خود ببینیم عادت کردن شیعیان به غیبت امام عصر(ع) است. این ماجرا تا آنجا پیش می‌رود و ادامه می‌یابد که به تعبیر روایات مردم می‌گویند به ایشان و خاندان پیامبر(ص) ما را نیازی نیست. از همین رو پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) دوره‌ای را که از آن با عنوان دوره ظهور اصغر یاد می‌شود، شاهد خواهیم بود که همانند دوره غیبت صغری زمینه ساز دوره بعد خواهد شد. روایات مقطع کوتاهی پیش از ظهور را چنین توصیف کرده‌اند که نام حضرت مهدی(ع) بر زبان‌ها جاری شده و سیراب محبت ایشان می‌گردند. برخی بزرگان بر این باورند که اندکی بیش از پنجاه سال است که در این دوره قرار گرفته‌ایم.

 

2. آستانه ظهور (آغاز فعالیت‌های سفیانی و یمانی)

آنچه در روایات با عنوان نشانه‌های حتمی ظهور از آنها یاد شده پنج موردند که شورش سفیانی در شام و قیام یمنی به طور همزمان در ماه رجب پیش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق می‌افتند. از این مقطع به بعد مجموعه‌ای از اتفاقات رخ می‌دهند که غالباً اقدامات و جنایات سفیانی و سپاهیانش است. این مجموعه اتفاقات که علاقه‌مندان، می‌توانند تفصیل آن را در کتاب «شش ماه پایانی» مطالعه نمایند، فضای جهان را ملتهب می‌کند و نوعی آشفتگی جدی در جهان نمایان می‌شود.

 

3. ظهور محدود: صیحه تا شهادت نفس زکیه

سرآغاز ظهور را باید تاریخ 23 ماه رمضان پیش از ظهور(عاشورا) بدانیم. در صبحگاهان این روز جبرییل امین و ملک مقرب خداوند ندا در می‌دهد:«صبح نزدیک شد. بدانید حق با مهدی (و در برخی روایات آل علی(ع)) و شیعیان اوست.
این ندا را همگان به زبان خویش می‌شوند و با شنیدن این صدا خواب‌ها بیدار، نشسته‌ها ایستاده می‌شوند. این اوصاف را برخی به ابزارهای مدرن امروزی تاویل می‌کنند گویا حضرت جبرییل برای رساندن پیام الهی نیازمند ماهواره و اینترنت است. این تصور ناشی از ضعف ایمان ما نسبت خداوند، بی اطلاعی از خلقت و قدرت ملائکه الهی و به خصوص مقربان آنها و نیز حجت مند و بر حق دانستن ابزارهای مدرن است. اوصافی که برای این ندا بیان شده هرگونه احتمال دیگری غیر از صریح آنچه را در روایت آمده منتفی می‌سازد؛ به خصوص اینکه اولاً همه آن را همزمان می‌شوند، ندا از آسمان است و حتی افراد خسبیده با این صدا از خواب بیدار می‌شوند. لازمه قبول آن تأویل چنین است که ما حالتی را تصور کنیم که برنامه‌ای به طور زنده و به مستمر از آسمان و همزمان در تمام نقاط عالم و به زبان‌های مختلف پخش شوند و گیرنده‌هایی در جای جای عالم وجود داشته باشد که ثانیه ثانیه این برنامه را با صدای رسا و کیفیتی عالی دریافت کند. مجموعه این تصورات به نظر می‌آید جز خیالی بیش نیست.
بعدازظهر یا شامگاهان همان روز ابلیس بانگ برمی آورد که حق با عثمان است. فرض پخش رسانه‌ای این بانگ منتفی نیست؛ زیرا نه حقانیتی دارد و نه اوصافی به مانند ندای جبرییل امین برای آن برشمرده شده است.
نکته مهم درباره این دو بانگ آسمانی این است که به طور طبیعی باید تفاوت میان دو جریان شناخته شده باشد: جریان شیعی به رهبری فرزند امیرالمومنین(ع) و جریان عثمانی که در دو ندای حضرت جبرییل(ع) و ابلیس لعین مردم بدان‌ها دعوت می‌شوند. به عبارت دیگر باید این مطلب را حاکی از حذف یا تضعیف تمام رقبای فکری یا دینی دانست.
همان طور که در بند بعد خواهیم دید امام عصر(ع) در این مقطع ظهور محدودی برای افراد معدودی خواهند داشت که نتیجه اقدامات ایشان اعزام نفس زکیه به مکه است.

 

4. آغاز دعوت: شهادت نفس زکیه تا عاشورا

پس از وقوع مجموعه همه حوادثی كه تا به حال از آنها یاد كردیم شعاع‌های نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی(ع) فرستاده‌ای از جانب خویش به مكه اعزام می‌كنند كه علاوه بر روشن شدن اوضاع و كسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارك را فراهم كند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن كه همان نفس زكیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی‌الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین ركن و مقام ایستاده و نامه‌ای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مكه قرائت می‌كند كه در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مكه طلب یاری و نصرت می‌كنند. بقایای نظام منحوس حاكم در حجاز جرمی شنیع مرتكب شده و وی را در حالی كه بین ركن و مقام ایستاده، شهید می‌كنند كه این جرم عاقبت آنها را مشخص می‌كند و معلوم می‌سازد كه حضرت 15 روز بعد كه بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بكنند.چنین فاجعه دردناكی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زكیه - كه نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است - می‌آید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی(ص) اعدام می‌كنند.
ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند روایت كرده است:«حضرت مهدی(ع) به یاران خویش می‌فرمایند:‌ای قوم (همراهان) اهالی مكه مرا نمی‌خواهند ولی برای آن‌كه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفه‌ام عمل كرده باشم (یكی از شما را) به سوی آنها می‌فرستم. سپس یكی از یارانشان را خوانده و به او می‌فرمایند: به سوی اهل مكه برو و بگو:‌ای اهالی مكه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی(ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده كه ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده وآزار رسانده‌اند و ما را سركوب كرده‌اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر(ص) گرفته‌اند. از شما طلب یاری می‌كنیم پس یاریمان كنید. وقتی این جوانمرد این پیام را رساند به سوی او می‌آیند و مابین ركن و مقام او را كه نفس زكیه است می‌كشند.»

 

5. ظهور اکبر: عاشورا

ظهور امام عصر(ع) به تصریح آنچه در روایات آمده مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور جمعه یا به تعبیر برخی روایات شنبه خواهد بود. یاران امام عصر(ع) دسته‌ای شبانه و دسته‌ای بامدادان با سوار شدن بر ابرها یا طی الارض خود را به امام(ع) می‌رسانند.

 

6. عاشورا تا ربیع الاول سال اوّل ظهور

در این مقطع در میان یاران امام، به طور شاخص می‌توان یمانی و خراسانی را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورمیانه با سپاهیان خویش به یاری امام می‌شتابند. بنابر روایات یمانی از حقانیتی بیش از خراسانی برخوردار است وخراسانی و فرمانده سپاه خویش شعیب بن صالح برای اتمام حجت بر دیگر سپاهیان و همراهان از امام(ع) تقاضای معجزه و کرامت می‌کند. امام هم جلوه‌ای از اعجاز خویش را به ایرانیان می‌نمایند و پس از آن ایشان با حضرتش بیعت می‌کنند. سفیانی که علاوه بر شام، عراق و شبه جزیره عربستان به بخش‌هایی از ایران نیز لشکر کشی کرده، اوّلین شکست خود را از خراسانی و در منطقه استخر (حوالی شیراز) از خراسانی تجربه می‌کند و اندکی پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهی از سپاه خود را که در بیابانی میان مکه و مدینه از دست می‌دهد. این سپاه برای مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدینه به مکه گسیل داشته شده بودند. جبرییل ملک(ع) مأمور نابود کردن و به زمین فرستادن این لشکر است. از این سپاه تنها دو یا سه نفر ملقب به بشیر و نذیر زنده می‌مانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان(ع) و سفیانی می‌رسانند.
پس از این دو شکست، سپاه سفیانی به طور مداوم از سپاهیان امام(ع) که هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شود شکست می‌خورد تا اینکه در حوالی دریاچه طبریه امام زمان(ع) و سفیانی در مقابل هم قرار می‌گیرند. به رغم تمام جنایات و فجایعی که در این مدت به بار آورده بود امام زمان(ع) که مظهر رحمت الهی است و بسان رسول اکرم(ص) ملقب به عنوان ممتاز «رحمه للعالمین»، سفیانی را به خیمه خویش فراخوانده و با چنان ملایمت و مهربانی با او ملاقات و صحبت می‌کنند که او از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم به تسلیم شدن می‌گیرد. او با یک دنیا ندامت به خیمه و خرگاه خویش باز می‌گردد امام فرماندهان سپاه او را دوباره وادار به نبرد با سپاهیان امام(ع) می‌کنند و او را به بدفرجامی بازمی گردانند.

 

7. بازگشت مسیح و پایان بخشیدن به جریان سفیانی

در این مقطع و پیش از بسته شدن پرونده سفیانی، حضرت مسیح(ع) به زمین باز می‌گردد. بازگشت او مقارن با یکی از وعده‌های نماز است. او در حالی که همچنان آب وضوی او خشک نشده به عنوان وزیر حضرت مهدی(ع)، در میان سپاهیان امام(ع) قرار گرفته و در نماز به ایشان اقتدا می‌نماید. سفیانی در نبرد با امام(ع) شکست می‌خورد و پرونده او برای همیشه بسته می‌شود. لازم به ذکر است غربیان و یهودیان در این نبرد به یاری سفیانی می‌شتابند که هیچ ثمری برای او نخواهد داشت.

 

8. جنگ با یهود و فتح كامل خاورمیانه

بنابر روایات متعددی که ذیل آیات آغازین سوره بنی‌اسراییل بیان شده دومین شکست جدی یهودیان در طول تاریخ به دست یاوران امام عصر(ع) خواهد بود. این مطلب را در منابع اهل تسنن نیز می‌توان یافت. برای نمونه:«قیامت برپا نشود تا اینکه بین مسلمانان و یهودیان جنگی رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونه‌ای که اگر شخصی یهودی در پشت درخت یا صخره‌ای پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و می‌گوید:‌ای مسلمان، یک یهودی در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن....»
همان طور که مشاهده می‌شود این جنگ متفاوت با جنگ‌های معمولی خواهد بود به نحوی که نباتات و جمادات نیز به یاری یاران امام زمان(ع) خواهند آمد تا به ظلم‌ها و جنایات پایان ناپذیر یهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطین و مناطق اطراف آن در این مقطع، امام زمان(ع) بر منطقه خاورمیانه مسلط می‌شوند.

 

9. دعوت جهانی

با استقرار حکومت مهدوی در منطقه خاورمیانه، اقدامات تبلیغی برای رساندن فرهنگ اصیل اسلامی به تمام مناطق جهان آغاز می‌شود. حضرت مسیح(ع) مأمور رساندن این پیام به گوش مسیحیان و پیروان خویش را برعهده دارند. در پی این اقدامات تبلیغی، غربیان که تاب حکومت عدل و جهانی امام عصر(ع) ندارند به جنگ با ایشان می‌پردازند.

 

10. نبرد اوّل با اهل کتاب و غربیان تا صلح با غرب

درباره زمان آغاز و مدت این نبرد در روایات مطلبی یافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن می‌توان آن را در ماه‌های آغازین پس از ظهور تصور کرد. زیرا ایشان در مدتی کمتر از سه ماه بر خاورمیانه مسلط می‌شوند و پیش از آن با صیحه جبرییل همگان با شخصیت حضرت مهدی(ع) و اهداف و برنامه‌های ایشان آشنا شده‌اند. از سویی امام(ع) از تمامی فرصت‌ها بهره می‌برند و برای ابلاغ پیام جهانی خویش اقدام می‌نمایند و از سوی دیگر در طول قرون متمادی و پیش از تولد امام زمان(ع) برای ممانعت از اقدامات عدالت گسترانه ایشان مترصد ظهور بوده‌اند. ظالمان که حضرت مهدی(ع) را در هم شکننده تمام هیمنه خویش می-دانسته‌اند هرگز برای مخالفت و مبارزه با ایشان زمانه را از دست نخواهند داد. به خصوص که می‌دانند هر لحظه‌ای که از ظهور بگذرد بر تعداد یاران و شیفتگان امام زمان(ع) افزوده خواهد شد. در برخی از روایات سرآغاز این نبرد را پناه بردن بازمانده سپاه سفیانی به غرب بیان شده است. ظاهرا در این ماجرا غربیان حضرت مسیح(ع) را میانجی خویش قرار می‌دهند و قرارداد صلحی میان دو طرف برای مدت هفت سال برقرار می‌گردد.

 

11. نبرد دوم با غرب و شکست آنان

غربیان تنها با گذشت نه ماه، دو یا سه سال (به اختلاف روایات) از عقد این قرارداد صلح، آن را نقض می‌کنند و با سپاهی متشکل از هشتاد پرچم(شاید کنایه از کشور باشد) و نزدیک به یک میلیون سرباز به مسلمانان حمله ور می‌شوند. به رغم حضور این خیل سپاه جهانی در منطقه فلسطین، که با همراهی برخی از اعراب با غربیان ادامه می‌یابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه می‌یابد. متاسفانه به غلط برخی نبرد قرقیسیا را معادل اسلامی آرماگدون درنظر می‌گیرند. با نگاه دقیقتر می‌توان ادعا کرد غربیان با در نظر گرفتن نبرد نهایی امام عصر(ع) با روم و غرب داستان آرماگدون را ساخته‌اند یا در منابع آسمانی تحریف ناشده‌ای که به طور محرمانه و مخفیانه در اختیار دارند از این نبرد اطلاع یافته‌اند و حقایق مربوط به آن را برای خویش تحریف کرده‌اند. مقایسه شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو نبرد مجال دیگری می‌طلبد امّا به اجمال باید این دو را بسیار شبیه بدانیم.

 

12. شورش دجال و کشته شدن

ماجرای دجال با اوصاف خاص او مطلبی است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شیعی معمولا به بیان کلیات و مطالب اجمالی درباره این موضوع اکتفا شده است. منابع مسیحیان نیز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفته‌اند تا جایی که در حال حاضر، آنان به دنبال یافتن مصداق یا مصداق‌های آن هستند.در منابع مسیحیان، مسیح نبی(ع) را قاتل دجال معرفی کرده‌اند و در منابع اسلامی نیز گاه ایشان و گاه حضرت مهدی(ع) را کُشنده دجال بیان نموده‌اند. دجال شخصیت، جریان یا ابزاری است که عده‌ای در در دوره آخرالزمان به خویشتن فریفته می‌سازد و زمینه کفر و ناسپاسی جمعیت بسیاری را فراهم می‌آورد. به استناد روایاتی که به دست ما رسیده این ماجرا در دوره امام عصر(ع) خاتمه می‌یابد و در دمشق، باب لد کشته می‌شود.

 

13. نبرد با یأجوج و مأجوج

یاجوج و ماجوج دو شخصیت یا امتی بوده‌اند که ذوالقرنین در قرآن کریم از آنان با عنوان مفسد فی الارض یاد کرده است. ماجرای این دو در دوره بعد از ظهور و پس از جریان دجال، تکرار می‌شود که از حیث گستره و طرف‌های درگیر و دیگر ویژگی‌ها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. بررسی ماجرای یأجوج و ماجوج مجال مفصلی می‌طلبد و علاقه مندان می‌توانند کتاب یأجوج و مأجوج نوشته شیخ توفیق حسن علویه را مطالعه نمایند. در اینجا به همین مقدار اکتفا می‌شود که فتنه این دو نیز به دست امام عصر(ع) برچیده می‌شود.

 

14. نبرد با ابلیس و مرگ او

ابلیس پس از آنکه در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) بر او سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد درصدد انتقام از این مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتی که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، دیگر اسنان‌ها را گمراه کند و برای همین امر از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصی (یوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد.44 در روایات متعددی که ذیل این آیه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر(ع) بیان نموده‌اند. پس از ظهور امام عصر(ع) طی نبردی ابلیس به همراه اعوان و انصار جنی و انسی‌اش در برابر امام و یارانشان صف آرایی می‌کنند. نتیجه این نبرد نیز شکست شیطان و یاران اوست و در پایان این جنگ، ابلیس در مسجد کوفه به دست امام زمان(ع) کشته می‌شود.45 از همین روست که نوع مشکلات و آزارهایی که دوستداران و پیروان و مبلغان امام عصر(ع) در دوره غیبت از شیاطین جن و انس می‌بینند به مراتب بیش از دیگران است. از این مقطع به بعد میزان سنجش افراد بر اساس نحوه برخورد با نفس اماره شان است؛ زیرا دیگر وسوسه کننده‌ای از بیرون وجود ندارد و افراد تنها از درون وسوسه را تجربه می‌کنند.

 

15. حکومت جهانی

با حذف موانع بیرونی دریافت و فهم حقیقت، زمینه هدایت بشریت فراهم می‌شود. دوره استقرار حکومت امام زمان(ع) ویژگی‌هایی منحصر به فرد دارد که علاقه مندان می‌توانند به منابعی که در این رابطه وجود دارد مراجعه نمایند.46 در این دوره حداقل 309 ساله انسان‌ها از سویی با تمام مشکلات و بحران‌هایی که در دوره‌های مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بوده‌اند، وداع می‌کنند و از سویی تمام آمال و آرزوهایی را که بشر همواره در دل می‌پرورانده به دست می‌آورند. این حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصه‌های علمی، فرهنگی، امنیتی، طبیعی و ... به منصه ظهور می‌رسد.

 

16. وفات مسیح

حضرت مسیح(ع) که در دوره اوّل زندگی خویش بی همسر و خانمان می‌زیست پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر(ع) ازدواج می‌کند و در دوره استقرار و پس از سال‌ها وزارت امام عصر(ع) دار دنیا را وداع می‌گوید و مراسم تدفین او را امام عصر(ع) انجام می‌دهند. ایشان در طول دوره دوم حیات خویش نقشی بسزا در ترویج اسلام و رهبری امام زمان(ع) در میان اهل کتاب و به خصوص مسیحیان ایفا می‌کنند.

 

17. وفات امام عصر(ع)

امام زمان(ع) نیز پس از صدها سال زندگی در دوره غیبت و چند صد سال زندگی در دوره پس از ظهور مدتی پس از حضرت مسیح(ع) وفات می‌یابند. گزارش‌هایی که درباره شهادت ایشان به دست ما رسیده چندان قابل اعتماد نیستند و باید رحلت ایشان را به طور طبیعی و نه شهادت بدانیم با در نظر گرفتن اینکه شهید نشدن از فضایل ایشان نمی‌کاهد. با وفات امام عصر(ع) دوره اصلی رجعت آغاز می‌شود.

 

18. رجعت

دوره رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروریات مکتب تشیع یاد می‌شود دوره‌ای است که اطلاعاتی بسیار اجمالی درباره آن به دست ما رسیده است. با استفاده از مبانی و مستندات قرآنی و روایی متعددی می‌توان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزییات این دوره طولانی مدت که در روایات گفته شده هرکس نوه هزارم خویش را می‌بیند و سیدالشهدا(ع) چنان عمر می‌کنند که ابروهای ایشان روی چشم‌هایشان می‌افتد نمی‌توان با قطعیت صحبت نمود. امام حسین(ع) اوّلین رجعت کننده است که به تدفین امام عصر(ع) می‌پردازند. پس از ایشان حضرت امیر(ع) و رسول اکرم(ص) نیز به دنیا باز میگردند. بنابر روایات متعدد منظور از خروج «دابه الارض» که مربوط به این دوره دانسته شده همان رجعت امیرالمومنین(ع) است و دیگر گزارش‌ها چندان قابل اعتنا و لحاظ کردن نیستند.

 

19. مقدمات قیامت

همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبیر قرآن کریم شش روز اتفاق افتاد پایان خلقت خاکی نیز طی چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرین حجت الهی بنا بر برخی روایات چهل روز جهان در نوعی ابهام و سردرگمی طی طریق خواهد نمود. در پی دمیدن اوّل اسرافیل در صور خویش، ابتدا همه انسان‌ها می‌میرند و دیگر موجودات نیز جان خویش را از دست می‌دهند. جان همه را عزراییل و جان او را اسرافیل می‌گیرد و او نیز با اراده الهی می‌میرد و طی مدتی خداوند تنها حی عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافیل را زنده نموده و او مجددا در صور خویش می‌دمد و همه خلایق از اوّل تا آخر زنده می‌شود و صحنه قیامت برپا می‌شود. پرداختن به موضوع قیامت به خصوص با رویکرد مهدوی مجالی بسیار مفصل می‌طلبد.

ماهنامه موعود شماره 97

milmadko.ir

بهترین سایت دانلود کتاب

www.milmadko.ir

یک شنبه 16 مهر 1391  11:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها