0

بررسی اجمالی شگفتی های زبانشناسی در آخرالزمان

 
milmadko1372
milmadko1372
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 156
محل سکونت : تهران

بررسی اجمالی شگفتی های زبانشناسی در آخرالزمان

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی اجمالی شگفتی های زبانشناسی در آخرالزمان

چکیده:

سرخ پوستان سه قبیله از قبایل داکوتای شمالی و منطقه ی قطب در هنگام نیاز و نیز گم کردن راه در بین یخ ها و جنگل های قطبی، از فردی به نام "مهدی" کمک می طلبند که تا همین اواخر از ارتباط این نام با اسلام و یا اصولأ از مکتب اسلام نیز اطّلاعی نداشته اند و پس از کسب اطّلاع از این موضوع، تعدادی از دانشجویان بومی سرخ پوست نوار قطب (شمال)، به دین اسلام مشرّف شده اند.

مقدمه

در دنیای ما همه ی پدیده ها دارای سه مشخصه کلی هستند. تولد، که شروع آن پدیده است. زندگی، که دوره ی وجودی آن پدیده است و مرگ، که پایان آن را رقم میزند. انسان، درخت، آتش، فکر، عملیات جنگی، تدریس و هر آنچه که در دنیای فیزیکی باشد پدیده به حساب می آید و دارای سه جز ذکر شده هستند. خود دنیای فیزیکی نیز این سه جز را دارد.

اگر از نگاه دینی خواستار بررسی موضوع باشیم، شروع دنیا زمانی است که خداوند آن را آفرید و طبق گفته ی قرآن شش روز بطول انجامید و هم اکنون در دوره ی زندگی دنیا به سر می بریم. پایان دنیا نیز نامشخص و به گفته ی قرآن "قیامت" نام دارد. اگر از نگاه علم تجربی بخواهیم بررسی کنیم، شروع دنیا با انفجار بزرگ رقم خورد و الان در دوره ی زندگی است و پایان آن احتمالاً با برخورد شهاب سنگی با زمین یا هر چیز دیگر خواهد بود.

از ابتدای خلقت انسان که اشرف مخلوقات است، دنیا به دو بعد مثبت و منفی یا سیاه و سفید یا حق و باطل تقسیم شد که هر کدام رهبری داشت. رهبر جبهه ی حق خدا و رهبر جبهه باطل شیطان. البته این بدان معنی نیست که شیطان نیز مانند خداوند متعال قدرتمند است و توانایی مقابله و رقابت با خدا را دارد.

اگر شیطان قدرتی داشته باشد آن را از ذات اقدس الهی گرفته است. اولین نمود جدایی این دو بعد جنگ بین هابیل و قابیل، پسران حضرت آدم (علیه السلام) بود. هابیل در جبهه حق و قابیل در جبهه باطل. البته قبل از آن شیطان منشا همه ی بدی ها شد. به علت غروری که در مقابل خدوند از خود نشان داد وگرنه قبل از خلقت حضرت آدم، ابلیس به واسطه ی تقرب به درگاه الهی گرچه از جنیان بود اما در رتبه ی فرشتگان قرار گرفته بود و به"عزیز خدا" شهرت داشت.

خداوند علم خود را به انسان داد و فرشتگان به عنوان شاگرد از محضر علم انسان استفاده می کردند. به علت برتر بودن مقام انسان، خداوند امر فرمود همه به او سجده کنند. همه بجز ابلیس سجده کردند. با این عمل ابلیس از درگاه الهی اخراج شد. از آن پس شیطان فرزندان آدم را به کارهای ناشایست و تمایل به جبهه باطل وسوسه می کند. به بیان ساده تر خداوند به واسطه ی بی ادبی که شیطان کرده بود او را اخراج کرد، شیطان نیز در پی آن است که ثابت کند آدم هم بی ادب است.

با ورود دنیا به دوره ی زندگی انسان، ابلیس کار خود را شروع کرد و به گمراه کردن انسان ها پرداخت. برای مبارزه با این حرکت و همچنین رشد انسان ها، خداوند یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر و دوازده امام بر انسان ها فرو فرستاد تا چراغ راه ایشان باشند.

افرادی پیرو راه حق شده و برخی نیز پیرو شیطان و راه باطل. طبق شواهد موجود از ائمه و هزاران دلیل دیگر، دوره ی زندگی دنیا رو به پایان است. اما نه بدین معنی که مثلاً ده سال دیگر قیامت خواهد شد. شاید تا هزاران سال دیگر اتفاق خاصی رخ ندهد. به هر حال عصر حاضر را هم علمای شرق و هم علمای غرب، هم جبهه ی حق و هم جبهه ی باطل، "آخرالزمان" می نامند. دوره ای که دنیا از نظر تکنولوژی، بهداشت و بطور کلی علم پیشرفت شگرفی دارد اما از دردهایی مانند فقر، گرسنگی و جنگ های پی در پی نیز رنج می برد. شیطان پس از ظهور امام زمان (عج) توسط آن حضرت گردن زده می شود. بنابراین شیطان در پی آن است که زمان ظهور را به تاخیر اندازد. هر عمل ناشایست و گناهی که در دنیا مشاهده می کنیم نتیجه ی همین کار شیطان می باشد.

هدف از نوشتن این مقاله بیان شگفتی های زبانشناسی در وقایع و پدیده های مربوط به آخرالزمان و نشان دادن ارتباط میان بسیاری از وقایع زندگی امروز از طریق زبان است. این مقاله حاصل مطالعه ی هزاران صفحه کتاب و صدها ساعت سخنرانی اساتید مطرح در این زمینه است. اما بسیار مختصر نوشته شده است. برای هر خط از این مقاله هزاران کلمه توضیح وجود دارد که به علت جلوگیری از حجیم شدن مقاله مجبور به حذف آنها شدم. ابتدا تاریخچه ی مختصری از شیطان پرستی آورده شده و به دنبال آن به بررسی موارد مرتبط می پردازیم.

 

شیطان پرستی

با دیدن یا شنیدن کلمه ی "شیطان پرستی" ناخودآگاه فکر می کنیم شیطان پرست همان جوانانی هستند که با آرایش های خاص، مدل های لباس خاص و آرایش موی عجیب سعی در نشان دادن این حقیقت می کنند. حال آنکه اینطور نیست، اول اینکه شیطان پرستی معنی بسیار وسیعی دارد و شامل انجام هر کاری می شود که خدا منع کرده است.

یعنی هرکدام از ما با انجام هر گناهی به نوعی مشغول پرستش و خوشحال کردن شیطان هستیم. دوم اینکه شیطان پرستی قدمتی به بلندی تاریخ وجود انسان دارد. شیطان پرستان امروز که از آنها با عناوینی همچون مجامع مخفی، ایلومیناتی، فراماسونری و... نام برده می شود، تاثیر مستقیم اما مخفی بر زندگی تک تک انسانها دارند. هدف شیطان پرستان برپایی نظم نوین جهانی به رهبری ابلیس است.

با رسیدن به این هدف دیگر اثری از دین روی کره ی زمین باقی نخواهد ماند. برای رسیدن به این هدف فراماسونرها از ابزارهایی استفاده می کنند مانند جنگ نرم، جنگ سخت، نیروهای نظامی، هالیوود، بازی های رایانه ای، کارتون ، انیمیشن و صهیونیست ها.

بوسیله ی جنگ نرم زمینه را برای جنگ سخت فراهم می کنند تا سرزمین هدف را اشغال کنند. بوسیله ی هالیوود افکار خرافی خود را به دنیا تزریق می کنند. بوسیله ی بازی های رایانه ای و کارتون ها و انیمیشن، کودکان را که نسل آینده هستند شستشوی مغزی داده و آنها را برای نظم نوین جهانی آماده می کنند. با استفاده از صهیونیسم جهان را در چنگال خود گرفته اند. هر یک از این مسایل به نوبه ی خود مقاله ای هزار صفحه ای خواهد شد که ما به همین چند خط اکتفا می کنیم.

 

فراماسونری و زبانشناسی

فراماسونرها که شاخه ای از شیطان پرستی مدرن هستند برای قدرت گرفتن از شیطان به کارهایی همچون ارتباط با اجنه و جادو دست می زنند. برای این منظور آداب خاصی را اجرا می کنند. عرفان فراماسونری را "کابالا" می نامند که از نظر زبانشناسی بدین صورت ریشه ی تاریخی دارد:

کابالا ←قابالا ←قابال ←قابیل

قابیل فرزند آدم می باشد که برادر خود را کشت. در عرفان کابالا از رمز اعداد استفاده می شود و ارتباط نزدیکی با علم ریاضی دارد. همچنین از علائم خاصی استفاده می کنند تا به وسیله ی آن با دنیای اجنه ارتباط برقرار کنند.

 

نور عالم

در همه ی عرفانها، مذاهب و ادیان مردم به دنبال نور عالم هستند تا با استفاده از آن به حق که همان خداوند متعال است نزدیک شوند. در اسلام نور عالم حضرت فاطمه زهرا (س) است که زمان نگارش این مقاله همزمان با ولادت با سعادت آن حضرت می باشد. جالب اینکه کابالیست ها کتاب مقدسشان "زٌهار" نام دارد و آنها نیز با این کتاب به دنبال نور هستند. از نظر زبانشناسی بین کلمه ی "زهرا" و  کلمه ی "زٌهار" ارتباطی وجود دارد که هنوز کشف نشده باقی مانده است.

 

سرخپوستان و مهدی (عج)

در خبر نامه ی داخلی جامعه ی مدرّسین حوزه ی علمیّه قم، شماره ی 137 مورّخ 30/03/1366 صفحه ی 6 خبر جالبی بدین شرح آمده است:

« سرخ پوستان سه قبیله از قبایل داکوتای شمالی و منطقه ی قطب در هنگام نیاز و نیز گم کردن راه در بین یخ ها و جنگل های قطبی، از فردی به نام "مهدی" کمک می طلبند که تا همین اواخر از ارتباط این نام با اسلام و یا اصولأ از مکتب اسلام نیز اطّلاعی نداشته اند و پس از کسب اطّلاع از این موضوع، تعدادی از دانشجویان بومی سرخ پوست نوار قطب (شمال)، به دین اسلام مشرّف شده اند ».

توضیح این خبر نامه:

زبان شناسان و محقّقین زبان های بومی آمریکای شمالی کشف کرده اند که ریشه ی کلمه ی "مهدی" در زبان های بومی اولیّه در کشور های شمالی و جنوبی آمریکا از جنبه ی بسیار مذهبی و اسرار آمیزی برخوردار است. (روزنه هایی از عالم غیب؛ص20/تألیف:آیت الله محسن خرازی)

این سرخ پوستان به زبان «سو» صحبت می کنند که شباهتی به زبان عربی ندارد. از طرفی به علت فاصله زیاد، ارتباطی با عربستان نداشته اند. اما شگفت آور است که چرا از بین بی نهایت کلمه، آنها در موقع خطر کلمه ی «مهدی» را به زبان می آورند.

 

بت پرستی و زبانشناسی

در طول تاریخ بت پرستان بت های زیادی را مورد پرستش قرار دادند. یکی از این بت ها «بعل» نام دارد. بعل  نام خداییاست که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میان‌رودان(بین النهرین)، آنرا می پرستیدند. به ویژه کنعانیانکه او را خدای«باروری»و «حاصل‌خیزی» و از مهم‌ترین خدایان پرستش‌گاه می‌دانستند.

گرچه واژه بعل که یک اسم عام سامی به معنای «مالک» یا «سرور» است، می‌توانست به هر خدا یا انسان صاحب‌ مقام و یا مخلوقی نسبت داده شود، لیکن این بی‌ثباتی در به‌ کار بردن واژه بعل، مانع اطلاق آن به خدایی با صفات متمایز نمی‌شد. بعل، فی‌نفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، «شاهزاده، ارباب زمین» خوانده می‌شد.

او را همچنین خدای بارانو شبنم خطاب می‌کردند، در قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصل‌ خیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتیو در کتاب عهد عتیقعبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است.همچنین در قرآن و در آیه‌ای دیگر از عهد عتیق، بعل به عنوان خدای کاذب یاد شده است. نام شهر«بعل بک» از همین بت گرفته شده است.

یکی دیگر از بت ها، «مولوخ» نام دارد که از نظر زبانشناسی طبق نمودار زیر این نام را به خود گرفته است:

مولوخ ←مولوک ←ملک

مولوخ به معنای پادشاه است و هم اکنون نیز در مکانی به نام «بیشه ی بوهِم» در کالیفرنیای آمریکا پرستیده می شود. شیطان پرستان و سران صهیونیست دنیا تابستان هر سال به مدت سه هفته در پای این بت که مجسمه ای سنگی به ارتفاع 12 متر است جمع شده و به خوشگذرانی و پرستش و تصمیم گیری های جهانی می پردازند.

یکی از مراسمی که اجرا می کنند، قربانی کردن انسان برای مولوخ است. این بت به شکل جغد ساخته شده است اما ابتدا آن را با سر گاو می شناختند. جغد در فرهنگ ایران، نماد شومی است اما در فرهنگ غرب به واسطه فعالیت های ایلومیناتی به نماد هوشمندی و آگاهی تبدیل شده است. به این خاطر که جغد در شب هنگام که همه در خواب هستند، بیدار است و همچنین قادر است سر خود را 360 درجه بچرخاند.

ماکت این بت روز جمعه 29 اردیبهشت 91 در مراسم نماز جمعه ی کرمان به همت اتاق جنگ نرم جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان باهمکاری جنبش ضد صهیونیسم دانشگاه آزاد اسلامی کرمان به آتش کشیده شد و خبر آن در اخبار شبانگاهی شبکه کرمان، شبکه خبر، سایت خبرگزاری دانشجو و سایت مصاف پخش شد.

در متون تاریخ باستان می خوانیم که قربانی انسان جزئی مهم از آئین های بابلیان بوده و کاهنین بابلی می  بایست مقداری از گوشت قربانیانشان را می خوردند. قربانی کردن انسان چنان در تاریخ ریشه دوانده که به نظر می رسد خود کلمه و صفت آدمخواری در زبان انگلیسی «کانیبال» ، به معنی خورنده ی گوشت انسان ریشه در این سنت و نام «کاهنین بعل» دارد.

کاهن –بعل = کاهنبل = کانبل = کانیبل

Cahn-Bal=>CanniBal

 

برج بابل و زبانشناسی

«سفرپیدایش» کتاب مقدس به داستان پیدایش جهان اشاره می کند و یکی از سرفصل های اصلی این بخش به موضوع زبان های مختلف نوع بشر اختصاص دارد.

طبق گفته انجیل، در آغاز زبان تمام مردم زمین یکی بود. در سرزمین بابل مردمی جاه طلب زندگی می کردند که تصمیم گرفتند برج بلندی بسازند. آنقدر بلند که به بهشت برسند. با این کار درصدد آن بودند نام خود را در تاریخ ثبت کنند و برخلاف دستور خدایشان که به پراکندگی در زمین حکم کرده بود، در یک جا جمع شوند.

پروژه ساخت این برج آغاز شد. ذات الهی از این عمل ناخشنود شد و حکم بر آن شد که در زمین پراکنده گردند و هرکدام به زبانی صحبت کنند به طوری که هیچ یک زبان دیگری را نفهمد. حکم الهی بر آنان جاری شد، زبان های مختلف جهان به وجود آمدند و مردم در سراسر زمین پراکنده شدند.

آیا این داستان انجیل ریشه های تاریخی نیز دارد؟

برخی عقیده دارند که این، فقط داستانی است بدون ریشه های تاریخی و در طول تاریخ هیچگاه تمام انسان های کره زمین به یک زبان واحد سخن نگفته اند. برخی نیز بر این عقیده اند که این داستان کاملاً جنبه نمادین دارد و احتمالاً این تنها توجیهی بوده است که انسان های پیشین برای تعدد زبان های موجود داشته اند.

اما واقعیت چیست؟

آیا دلیل و معتبری برای قبول یا رد داستان برج بابل وجود دارد؟

 

●زبان شناسی

در آغاز محققان زبان شناسی با مطالعاتشان سعی داشتند تا به یک ریشه واحد برای زبان های گوناگون برسند. ماکس ف.مولر (۱۹۰۰- ۱۸۲3) یکی از بزرگترین زبانشناسان تاریخ، به مقایسه زبان های باستانی با یکدیگر پرداخته و شباهت ها و تفاوت های آنها را با یکدیگر ذکر کرده است. این استاد دانشگاه آکسفورد در کتاب خود با نام «علم زبان» چنین می نویسد:

"ما تمام حالاتی را که زبان می تواند به خود بگیرد را آزمایش کرده ایم و اکنون به این پرسش رسیده ایم که آیا با وجود این همه اختلاف در ریشه ها آیا می توانیم قبول کنیم که زبان های دنیا یک ریشه واحد داشته اند؟ پاسخ ما به این پرسش مثبت است".

سانسکریت زبان باستانی و سنتی هند است. سر ویلیام جونز (۱۷۹۴-۱۷۴۶) محقق و استاد مسلم این زبان در سال ۱۷۸۹نوشت:

"هرچند زبان سانسکریت زبانی قدیمی است، اما ساختار فوق العاده ای دارد. کامل تر از یونانی، مفصل تر از لاتین و خالص تر و خوشایندتر از هر زبان دیگری است. با این حال با هر دو زبان ذکر شده خویشاوندی نزدیکی دارد و ریشه های فعل ها و دستور زبان آنها بسیار به هم شباهت دارد و محال است که این شباهت اتفاقی باشد. هیچ زبان شناسی نیست که در زبان های مختلف تحقیق کند و منکر شباهت های بسیار زبان ها ی مختلف با یکدیگر شود. این به آن معناست که همه زبان ها از یک ریشه هستند و آن زبانی است که دیگر وجود خارجی ندارد".

جونز اشاره می کند که که زبان های گوتیک، سلتی، و فارسی به همین خانواده زبان شناسی تعلق دارند که البته اکنون با عنوان زبان های هند و اروپایی شناخته می شوند.

جی. آلدرس درباره تحقیق دوجلدی جونز برروی کتاب مقدس اینگونه می نویسد:

"جونز ثابت می کند که بین زبان های آمریکای مرکزی و جنوبی در یک سو و زبان های سومری (قدیمی ترین زبان شناخته شده) و مصری در سوی دیگر رابطه مشخصی وجود دارد و این کشف بزرگی است. او با این کار ثابت کرد که داستان های کتاب های قدیمی مانند انجیل تنها یک افسانه ساده نیستند و در برخی موارد بسیار معتبرتر از آنی هستند که پنداشته می شدند".

دکتر هرالد اشتایگر نیز در این زمینه نظر جالبی دارد. او می گوید:

"هرچند زبان ها و لهجه های بسیاری در دنیا وجود دارند – تقریباً به ۳۰۰۰زبان و لهجه ولی با تحقیقاتی که بر روی خانواده های بزرگ زبان ها انجام شده ثابت شده است که همه این زبان ها از یک زبان مادر مشتق شده اند. کلمات و دستور زبان ها بسیار به هم شبیه هستند. به نظر من این به آن معنا نیست که یکی از زبان ها این شباهت ها را از زبان دیگری وارد خود کرده است، بلکه این به آن معناست که این زبان ها شباهت هایشان را از یک زبان اصلی ارث برده اند".

شاید داستان های انجیل راست باشد و حقیقاتاً برج بابلی وجود داشته است و شاید در ابتدا همه مردم جهان زبانی واحد دشته اند.

 

●تاریخ

آبیدنوس (مورخ یونانی اواسط قرن چهارم پیش از میلاد) به نقل از اوسه بیوس از برج بلندی و ویران شده ای در بابل صحبت می کند. او می نویسد:

قبل از ویرانی این برج همه مردم به یک زبان صحبت می کردند، اما پس از آن به ورطه پریشانی و تعدد زبان افتادند.

پلاتو در یکی از کارهایش از عصری طلائی صحبت می کند که همه مردم به یک زبان صحبت می کردند اما خدایان کاری کردند که زبان هرقوم متفاوت شود.

اشاره به برج بلندی در بابل بر واقعیتی به نام زیگورات منطبق است. زیگورات ها از طبقات متعددی ساخته می شدند به طوری که طبقه بالایی کوچکتر از طبقه زیرین بود و این نحوه معماری تا بالای برج ادامه داشته است و از بالاترین نقطه برج به عنوان معبدی برای یکی از خدایان استفاده می شده است.

دونالد جی.وایزمن استاد و متخصص قوم آشور در دانشگاه لندن نیز معتقد است که این داستان انجیل به شدت با شواهد تاریخی سازگار است.

 

●باستان شناسی

محل دقیق برج بابل تاکنون مساله حل نشده است و هر جا که احتمال می رود برج آنجا بوده باشد، خرابه ای باستانی وجود دارد و این تشخیص محل دقیق این برج را دشوار ساخته است.

بسیاری از مورخان یهودی و مسلمان عقیده دارند که این برج در «بورسیپا» در ۱۱کیلومتری بخش شمالی بابل قرار دارد و برخی عقیده دارند که این برج در ساحل شرقی فرات قرار داشته است و البته بسیاری براین باورند که بسیاری از این خرابه ها را نسل های بعدی به تقلید و شاید برای زنده نگه داشتن خاطره برج بابل ساخته اند.

با این حال هنوز بسیاری درباره داستان برج بال و کاربرد واقعی برج بابل تردید هایی دارند. برخی معتقدند که این برج محلی برای رصد ستاره ها بوده است و مردم آن روز بابل برای محاسبه چگونگی حرکت سیاره ها از آن استفاده می کرده اند. عده ای نیز عقیده دارند که برج بابل، ستونی بلند بوده است نه یک زیگورات و آن را تقلید مردم آن سرزمین از پگانیست های مصری می دانند.

در این میان تنها یک چیز را می توان قطعی دانست؛ هزاران سال است که مردم جهان زبان یکدیگر رانمی فهمند.

 

ملاقات با حضرت مهدی و زبانشناسی

هم اکنون که در دوران غیبت بسر می بریم خبرهایی از ملاقات افرادی با حضرت می شنویم. یکی از افرادی که با حضرت ملاقات داشته اند نکته ی قابل توجهی را عنوان کرد. وی گفته است در زمان ملاقات، حضرت به زبان عربی سخن می گفته اند اما طرف ملاقات زبان عربی نمی دانسته است. اما تمام حرف های حضرت را متوجه می شد. از معصوم علیه السلام روایت است که در زمان ظهور امام عصر (عج) هر کس در هر کشوری و با هر زبانی که باشد وقتی سخنان حضرت مهدی را بشنود آن را متوجه می شود.

در علم زبانشناسی و همینطور در مطلب قبل خوانده ایم که ابتدا فقط یک زبان وجود داشت اما به مرور زمان و در طول تاریخ که اقوام انسانها به نقاط دیگر زمین کوچ کردند و به علت نبود وسایل ارتباطی زبانها دچار تغییر شده و زبان های امروز بوجود آمد. چه رابطه ای بین این نظریه و حقیقت این امر که همه ی انسانها زبان حضرت مهدی را متوجه می شوند وجود دارد؟

 

منبع:پورتال مصاف

milmadko.ir

بهترین سایت دانلود کتاب

www.milmadko.ir

یک شنبه 16 مهر 1391  1:05 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها