0

بانک مقالات معارف قرآن

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مفهوم «تأویل» در سوره یوسف (ع)

مفهوم «تأویل» در سوره یوسف (ع)

حسن رهبری

 

چکیده:

چه بسیار واژه های قرآنی که در ساختار کلام الهی از بار معنایی خاصی برخوردارند و جز با ژرف‌اندیشی و تأمل در زبان قرآن، دسترسی به معانی آنها میسر نمی باشد. «تأویل» که شاهد هفت مرتبه تکرار آن در قرآن هستیم، از جمله واژه هایی است که در ترکیب با دیگر کلمات و یا عبارات قرآنی، معانی مختلفی را افاده می نماید. در بسیاری از آنها میان اهل تفسیر اختلاف چندانی دیده نمی‌شود. آنچه در تفاسیر تاکنون ابهام آمیز می‌نماید، مفهوم این واژه در آیه ۳۷ سوره یوسف است که ترجمه‌های قرآنی دسترس، غالباً معنای «تعبیرخواب» را بر آن انتخاب کرده اند که پیام آیه را دگرگون ساخته است.
این مقاله با نگاهی نقدآمیز به ترجمه ها و تفاسیر موجود، به دنبال کشف بهترین و نزدیک ترین مفهومی است که سخن وحیانی را در این زمینه در برمی گیرد.

کلید واژه‌ها:

تأویل/ یوسف۷/ تعبیر خواب/ چگونگی غذا/ ذلکما

پیش‌گفتار

آیات قرآنی با چیدمان حکیمانه کلمات و ترکیب واژه ها در سیاق عبارات خود، تفسیرگوی یکدیگر می باشند.۱ در آیاتی که به دلیل نبود روایات صحیحی از پیشوایان معصوم:دسترسی به تفسیری واقعی تر از آنها میسر نیست، ژرف‌کاوی در ساختار کلام الهی تنها سنجه ای است که ما را به دریافت درست تری از پیام وحیانی رهنمون می-باشد.
بر این اساس، سوره یوسف که زیباترین جلوه های جمال انسانیت و سیره نبوی را ترسیم می‌نماید ‌ـ در زمانی که به دلیل نمایش فیلم داستانی آن از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به فراگیر شدن مفاهیم و پیام های آن در گستره ای به اندازه مخاطبان داخلی و خارجی منجر شده است‌ـ از اهمیت بیشتری برخوردار است تا با بررسی برخی از آیات و مفاهیم مورد اختلاف آن در میان مفسران، تا جایی که اقتضا دارد، نقاب از عروس معنا برانداخته و با زدن در محک تحقیق دوباره، پیام‌های نزدیک به واقعیت آن برگزیده شود.
ما در مقاله پیشین،۲ مفهوم شناسی واژ ه های «ربّی»، «همّ» و «برهان» را در سوره یوسف مورد بازکاوی قرار دادیم و اینک به مفهوم «تأویل» در آیه ۳۷ همان سوره که مورد اختلاف مفسران است می پردازیم.

آیات ۳۶ و ۳۷ سوره یوسف

برای ورود به بحث، ابتدا لازم است که متن و معنای دو آیه زیر را در طول مقاله به خاطر داشته باشیم. آنها عبارتند از:
(وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ*قَالَ لا یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ)
«همراه یوسف، دو جوان دیگر هم زندانی شدند. یکی از آنان گفت: خواب دیدم که انگور را برای شراب ساختن می فشارم و دیگری گفت: خواب دیدم که مقداری نان روی سرم گذاشته ام
و پرندگان از آن می خورند. خواب ما را تعبیر کن که تو را از نیکوکاران می بینیم. (یوسف) گفت: غذایی که روزی شماست برای شما نمی آورند، مگر اینکه پیش از آمدنش از چگونگی آن به شما خبر می دهم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا اعتقاد ندارند و منکر آخرتند، رها کرده ام.»

«تأویل» در آیه مورد نظر از نگاه مفسران

تفاسیر و ترجمه های قرآنی با توجه به معنا و مفهومی که از واژه «تأویل» در عبارت آیه دوم داشته اند، دوگانگی تفسیر و ترجمه آن را موجب شده و پیام آیه را با برداشت های
گوناگونی که در هر کدام از آن معانی به دست می آید، به طور ابهام‌آمیز رها کرده اند و اگر برخی از تفاسیر هم بدان پرداخته اند، یا به نقل قول ها بسنده کرده، و یا به طور کوتاه ازکنارش گذشته اند. در نتیجه شماری از زیبایی ها، پیام ها و نکات ظریف آیه در پرده ابهام باقی مانده و یا به برداشت های دیگری منجر شده است.
در گروه بندی تفاسیر و ترجمه های قرآنی درمی یابیم که آنها نوع پاسخگویی حضرت یوسف۷به هم‌زندانی هایش را که از تعبیر خوابشان سؤال کرده بودند چهار گونه آورده اند:

گروه نخست:

 

الف) ترجمه آیه:

«یوسف۷در پاسخ آنها گفت: من شما را پیش از آنکه طعام آید و تناول کنید، به تعبیر خوابتان آگاه می سازم که این علم از چیزهایی است که خدای به من آموخته است، زیرا من آیین گروهی را که به خدا بی ایمان و به آخرت کافرند ترک گفتم.»

ب) پیروان این دیدگاه در میان تفاسیر:

آسان، روشن، عاملی، کوثر، مخزن العرفان، نور، طبری، صفی، تبیین‌القرآن، بیان ‌السعاده، من وحی القرآن، نمونه، هدایت، من هدی القرآن، التحریر و التنویر، تیسیر الکریم الرحمن، الجامع لأحکام القرآن، منشور جاوید، از جمله تفاسیری هستند که گروه نخست را نمایندگی می‌نمایند.

ج) پیروان این دیدگاه در ترجمه های قرآنی:

آیتی، ارفع، اشرفی تبریزی، الهی قمشه ای، انصاریان، برزی، بروجردی، پور جوادی، ترجمه المیزان، تشکری آرانی، شعرانی، طاهری قزوینی، فارسی، فیض‌السلام، کاویانپور، حجتی، مشکینی، مصباح زاده، مکارم شیرازی، نوبری، یاسری، انصاری خوشابر، دهلوی، صفارزاده، صفوی، معزی، ترجمه طبری.

گروه دوم:

 

الف) ترجمه آیه:

«(یوسف) گفت: غذایی که روزی شماست برای شما نمی آورند، مگر اینکه پیش از آوردنش، از چگونگی (نوع، رنگ، طعم، مقدار و ...) آن شما را آگاه می‌نمایم ...».

ب) پیروان این دیدگاه در میان تفاسیر:

احسن الحدیث، خسروی، روان جاوید، تاج التراجم، نسفی، ارشاد الاذهان، اطیب البیان، انوار درخشان، البلاغ، تفسیر اثنی عشری، الکاشف، المبین، المعین، شریف لاهیجی، منهج الصادقین، تقریب ‌القرآن الی الاذهان، الجدید، حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، زبده التفاسیر، سواطع الالهام، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، مواهب علیه، المیزان، مقاتل بن سلیمان، فتح القدیر، البحر المدید، بحرالعلوم، بیان المعانی، القرآنی للقرآن، المراغی، المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، الواضح، الوسیط (طنطاوی)، روح البیان، تفسیر سور آبادی، روح‌المعانی، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، الفتوحات الهیه، الکشاف، محاسن التأویل، المحرر الوجیز، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، معانی
القرآن، المیسّر، جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف، کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقائق.

ج) پیروان این دیدگاه در میان ترجمه ها:

در میان ترجمه های قرآنی، رضا سراج، تنها مترجم قرآنی است که از این دیدگاه پیروی کرده است.

گروه سوم:

 

الف) ترجمه آیه

«گفت: غذایی برای شما [در خواب] آورده نمی شود که بخورید، مگر آنکه از تعبیر آن [در بیداری] ـ پیش از آنکه برای شما وقوع بیابد ـ خبردارتان می کنم ...»

ب) پیروان این برداشت در تفاسیر:

کشف الاسرار و عده الابرار، دقائق التأویل و حقائق التنزیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (دخیل)، الجلالین، جامع البیان، الکشف و البیان.

ج) پیروان این برداشت در ترجمه:

در میان ترجمه ها، محمد خواجوی و ابوالقاسم پاینده، دو مترجمی هستند که به این دیدگاه گرایش نشان داده اند.

گروه چهارم:

 

الف) ترجمه آیه:

این گروه یا ترجمه دو پهلو ارائه کرده اند، یا اینکه معانی سه گانه قبلی را در ترجمه خود گنجانیده اند. سه نمونه از ترجمه ‌های این گروه را در زیر می آوریم:
۱- «گفت: غذایی که می خورید نزد شما نمی آید، مگر اینکه پیش از آن من شما را از تعبیر آن آگاه می کنم ...» (تفسیر کوثر، جعفری).
۲- «گفت: هیچ خوردنی که روزی شما سازند شما را نرسد، مگر به تأویل آن ـ تعبیر و سرانجام خواب یا آن خوردنی ـ پیش از آنکه به شما رسد آگاهتان کنم ...» (مجتبوی).
۳- «گفت: غذایی که خوراک شما شود به رؤیایتان نیاید، مگر شما را از تعبیر آن پیش از آنکه وقوع یابد خبردار کنم ...» (پاینده).

ب) پیروان این دیدگاه در میان تفاسیر:

جوامع الجامع، روض الجنان، التبیان، مجمع البیان، الصافی، تفسیر عبدالله شبّر، کنزالدقائق و بحرالغرائب، التفسیر لکتاب الله المنیر، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، الجوهر الثمین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز (عاملی)، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، التفسیر المظهری، تفسیرالوسیط (زحیلی)، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، جواهرالحسان، زاد المسیر، کتاب التسهیل التنزیل، لباب التأویل فی معانی التنزیل، معالم التنزیل، مفاتیح الغیب، تفسیر راهنما.

ج) پیروان این دیدگاه در میان ترجمه‌ها:

بهرام‌پور، حلبی، رضایی اصفهانی، رهنما، فولادوند، مجتبوی،
در جمع بندی دیدگاه های چهارگانه که از تعداد ۱۳۱ تفسیر و ترجمه قرآنی استخراج شده است، نتایج زیر حاصل می شود:
ترتیب خلاصه دیدگاه پیروان در تفسیر پیروان در ترجمه
گروه اول تأویل = تعبیر خواب ۱۷ ۲۷
گروه دوم تأویل = چگونگی غذایی که خواهند آورد ۴۸ ۱
گروه سوم تأویل = تعبیر غذایی که در خواب دیده اند ۶ ۲
گروه چهارم نقل اقوال یا ترجمه دو پهلو ۲۳ ۷
جمع ـ ۹۵ ۳۶
۱۳۱

نقد دیدگاه ها

با توجه به اینکه در میان دیدگاه‌های چهارگانه فوق، گروه سوم و چهارم برای تفسیر خود دلیلی ارائه نکرده اند یا به نقل اقوال بسنده نموده اند، از این رو از نقد دیدگاه آن دو چشم پوشی نموده و تنها دیدگاه گروه اول و دوم را مورد بحث و ارزیابی قرار می دهیم.

دلایل دیدگاه نخست

این گروه‌ـ که اندکی از تفاسیر و بسیاری از ترجمه های فارسی قرآن را شامل می شودـ در تفسیر خود از آیه، کمتر به ذکر دلایل و آوردن شواهد پرداخته اند، بلکه بیشتر بدون توضیح از کنار آن رد شده اند و یا گاه به دلایل زیر اشاره کرده اند:
۱- واژه «تأویل» به معنی ذکر خصوصیات غذا، کمتر آمده است. (مکارم شیرازی، ۹/۴۰۷)
۲- در آیه قبلی به معنی تعبیر خواب است. (همان)
۳- در مورد خبر دادن از واقعیت چیزی که یک ساعت بعد حاضر خواهد شد، لفظ «تأویل» به کار نمی رود. تأویل در مورد شیء حاضر که واقعیتی در آینده دارد به کار می رود، نه چیزی مانند غذای زندان که هنوز به دست زندانی نرسیده و برای او مجسم نگردیده است. (سبحانی،۱۱/۹۶)

نقد دیدگاه نخست

دلایل سه گانه این دیدگاه در مجموع به یک موضوع برمی‌گردد و آن، تردید در معنی و مفهوم «تأویل» است که با نگاهی دوباره به معنای تأویل، ابهام وارده این دیدگاه را مرور می نماییم.

تأویل چیست؟

اهل لغت، «تأویل» را چنین معنا می کنند:
«التأویل: ارجاع الکلام و صرفه عن معناه الظاهری الی معنی اَخفی منه» (طریحی، ۵/۳۱۲)؛ «تأویل، بازگرداندن سخن از معنای ظاهری به معنای پنهانی آن است.»
«تأویل: تفسیر الکلام الذی تختلف معانیه» (فراهیدی، ۸/۳۶۹)؛ «تأویل، تفسیر سخنی است که معناهای گوناگونی دارد.»
«التأویل و المعنی و التفسیر واحد» (ابن منظور، ۷/۳۳)؛ «تأویل و معنا و تفسیر به یک مفهوم‌اند.»
تأویل، واقع و خارج یک عمل و یک خبر است که گاهی به صورت علت غایی و نتیجه و گاهی به صورت وقوع خارجی متجلّی شده و به عمل و خبر برمی گردد.
مثلاً در دو آیه: (یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ)(یوسف/۱۰۰) و(ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرً)(کهف/۸۲) در آیه اولی، ابتدا خبر بود، بعد، وقوع خارجی، و در دومی ابتدا وقوع است، بعد خبر و توضیح علل.
و در آیه:(وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا)(اسراء/۳۵)، تأویل به معنی نتیجه و عاقبت امر است.
پس تأویل یک واقعیت و خارج است که به اصل خود برمی گردد، خواه به صورت نتیجه باشد یا علت و یا وقوع خارجی.
تأویل قرآن، وقوع خارجی وعده های آن است و از جمله وقوع قیامت می باشد؛ (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ...)(اعراف/۵۳) (قرشی، قاموس القرآن، ۱/۱۴۲)
تفسیرالمیزان می نویسد:
«تأویل، «نسبتی است میان حقیقت مجسم شده با مثال آن حقیقت» ... یا «نسبتی میان صورت و معناست. صورتی که معنا به آن صورت جلوه می کند». (طباطبایی، ۳/۴۰)
به تعبیری دیگر: «برگشت هر کاری به صورت و عنوان واقعی خویش است؛ همان طوری که زدن کودک به تأدیب برمی گردد؛ و زدن رگ و خون گرفتن به غرض معالجه برمی گردد.» (همان،/۳۸)
به هر حال، تأویل، «امری است خارجی و اثری است عینی که بر عمل خارجی مترتب می شود.» (همان،/ ۳۷)
تأویل در قرآن و روایات، گاه به مفهوم «علت و فلسفه کاری» به کار رفته است؛ مانند آیه زیر که در داستان همراهی خضر و موسی۸، از زبان خضر به حضرت موسی چنین گفته می شود:(ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا)(کهف/۸۲)
«این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبا باشی.»
در روایات آمده است که مردی از حضرت علی۷از فلسفه سجده در نماز می‌پرسد، ایشان در جواب می‌فرمایند:
«تأویله اللهم انّک منها خلقتنا یعنی من الارض و تأویل رفع رأسک و منها اخرجتنا ...» (شیخ صدوق، ۱/۳۱۴)
«فلسفه آن این‌است که: خدایا! همانا ما را از خاک آفریده ای؛ و فلسفه برخاستن از سجده این است که پروردگارا! دوباره ما را از آن بیرون خواهی آورد.»
با توجه به این تعریف‌ها و تعاریف دیگر که اهل لغت و تفسیر از «تأویل» ارائه کرده اند، درمی یابیم که دلایل دیدگاه نخست در قالب این معانی نمی گنجد. هنگامی که طبق لغت، همه اشیاء و همه امور قابل تأویل اند، بدیهی است که طبق قراین و سیاق سخن، در جایی و در آیه ای به ویژگی غذا اطلاق داشته باشد و در جایی و آیه-ای دیگر به تعبیر خواب. همچنین نه تنها هیچ دلیلی بر این ادعا که «تأویل به معنی خبر دادن از حضور امری در آینده به کار نمی رود» نداریم، بلکه آیات قرآنی که وقوع هر فعلی از افعال بشری را، چه در گذشته و چه در آینده، به تأویل آن در قیامت ارجاع می دهد، چنین برداشتی را کاملاً نفی می نماید؛ مانند آیه(وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا)(اسراء/۳۵)؛ یعنی کم‌فروشی، چه در صدر اسلام صورت گرفته باشد و چه در پایان حیات جهانی اتفاق بیفتد، قابل تأویل در روز قیامت خواهد بود.

دلایل دیدگاه دوم

در بین تفاسیری که آیه مورد نظر را با روش اجتهادی نگریسته اند، این دیدگاه بیشترین پیروان را به خود اختصاص می دهد، هر چند از ترجمه های فارسی قرآن تنها یک ترجمه با آن همراهی می‌نماید. مفسران معتقدِ به این دیدگاه، دلایل پذیرش خود را چنین می نگارند:
۱- «بتأویله» دارای ضمیری مفرد و مذکر است، به اعتبار اینکه مرجع اصلی اش «طعام» است. اگر آن را به رؤیا در آیه قبل برگردانیم، این خلاف ادب لفظ و معناست؛ زیرا:
الف) از لحاظ ادب لفظ، «رؤیا» مؤنث است و ضمیر «بتأویله» مذکر.
ب) «رؤیا» دو تا بود، در حالی که اینجا ضمیر، مفرد آمده است.
ج) اما از لحاظ معنا، تأویل رؤیا هیچ ارتباطی با آوردن غذایی که روزی آنها بوده است ندارد. (صادقی تهرانی، ۱۵/۹۴)
۲- کلمه «ذلکما» که در قرآن فقط یک بار و آن هم در این آیه از زبان یوسف۷نقل شده است، اشاره به دو چیز دارد: تعبیر خواب در آیه قبلی و چگونگی غذا در آیه مورد بحث.
طنطاوی در تفسیر «ذلکما» در این آیه چنین می نویسد:
«ذلکما، أی ذلک التفسیر الصحیح للرؤیا، والإخبار عن المغیبات، کإخبارکما عن احوال طعامکما قبل أن یصل إلیکما.» (طنطاوی، ۷/۳۶۰)
«ذلکما» یعنی آن تعبیر درست خواب و اطلاع رسانی از مسائل غیبی، مثل خبر دادن به شما از کیفیت غذایتان، قبل از آنکه به شما برسد.»
و واضح تر از آن را تفسیر «الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه» می نویسد؛ «ذلکما: ای تعبیر رؤیاکما و تأویل طعامکما.» (نخجوانی، ۱/۳۷۴)
««ذلکما» یعنی تعبیر خواب و چگونگی غذای شما دو نفر».
توجه به این نکته باریک در تفسیر «ذلکما» که تنها در این دو تفسیر دیده می‌شود، در کامل بودن تفسیر این دیدگاه حائز اهمیت است.
نکته باریک دیگری در «ذلکما» وجود دارد که هیچ مفسری بدان نپرداخته، اما آن را می توان به عنوان تأیید دیگری بر تفسیر این دیدگاه افزود. آن نکته این است:
«ذلک»، «ذلکما» و «ذلکم» هر چند در مقام تجزیه، همان اسم اشاره «ذا» است که «لام» اشاره به دور و ضمایر مخاطب مذکر (کَ، کما، کم) بدان افزوده شده اند، اما این ضمایر هیچ وقت در قرآن جنبه خطابی نداشته و به معنای «تو» یا «شما» به کار نرفته است، بلکه به مفهوم «این» و «آن» در شیئی یا اشیاء به کار رفته است، مگر در سه مورد که به خدای متعال،۳
شیطان،۴ و آدم و حوا۵ اطلاق دارد.
نمونه‌هایی از کاربرد «ذلکما» در آیات عبارتند از:
الف) (وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَهٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ) (انعام/۹۹)
«او کسی است که از آسمان آبی نازل کرد و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویانیدیم و از آن ساقه ها و شاخه های سبز خارج ساختیم؛ از آنها دانه های متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفه-هایی با رشته های باریک بیرون فرستادیم و باغ هایی از انواع انگور و زیتون و انار، شبیه به یکدیگر، و بی‌شباهت! هنگامی که میوه می دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آنها نشانه هایی برای افراد با ایمان است.»
ب) (قالَ بَل رَبُّکُم رَبُّ السَّماواتِ وَ الارضِ الَّذی فَطَرَهُنَّ وَ أنَا عَلی ذلِکُم مِنَ الشاهِدینَ)(انبیاء/۵۶)
«(حضرت ابراهیم) پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمان ها و زمین است و من بر اینها گواهی می‌دهم.»
ج) (فَإذا بَلَغنَ أجَلَهُنَّ فَأمسِکُوهُنَّ بِمَعرُوفٍ أو فارِقُوهُنَّ بِمَعرُوفٍ وَ أشهِدُوا ذَوی عَدلٍ مِنکُم و أقیمُوا الشّهادَهَ لِلّهِ، ذلِکُم یُوعَظُ بِهِ مَن کان یُؤمِنُ بِاللهِ و الیَومِ الآخِرِ ...)(طلاق/۲)
«و چون عده آنان (زنان مطلقه) سرآمد، آنان را به طرز شایسته ای نگه دارید یا به طرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را برای خدا برپا دارید.
اینها چیزهایی هستند که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می شوند.»
د) (و کَذلِکَ مَکَنّا لِیُوسُفَ فی الأرضِ ...)(یوسف/۲۱)
«و این گونه یوسف را در آن سرزمین فرمانروایی دادیم.»
هـ) (مُذَبذَبینَ بَینَ ذلِکَ لا إلی هؤُلاءِ وَ لا إلی هؤُلاءِ ...)(نساء/۱۴۲)
«(منافقان) در این میان سرگردانند، نه از اینانند و نه از آنان.»
پس با این شواهد قرآنی معلوم می شود که «ذلک، ذلکما، ذلکم» و صورت های مؤنث آنها غالباً اشاره به اشیاء دارند، نه اشخاص؛ به خصوص آنجا که سیاق آیات و چیدمان کلام، مفهومی جز این را نمی رساند.
در آیه مورد نظر هم که عبارت «ذلکما علّمنی ربّی» آمده است، ناظر بر دو چیزی است که خداوند به حضرت یوسف۷آموخته است. آن عبارت است از تأویل خواب و تأویل غذا، که در مجموع «تأویل الاحادیث» را ترتیب می دهند.
۳- اگر ضمیر «بتأویله» به رؤیایی که هم‌زندانیان یوسف دیده بودند برگردد، معنای آیه چنین می‌شود: «من خواب شما را خیلی زود، حتی قبل از آوردن جیره غذایی شما تعبیر می کنم»، ولی این معنا که در حقیقت سرعت عمل را در پاسخگویی به درخواست آنان می رساند، از نظر سیاق آیات، معنای بعیدی است. (طباطبایی، ۱۱/۱۷۲)
۴- آیه مورد بحث (قال لا یأتیکما طعامٌ ...) اصلاً در مقام پاسخگویی به پرسش رفیقان هم‌بند یوسف۷نیست، بلکه به طرح موضوع دیگری می پردازد تا برای پاسخ به پرسش آنان، مقدمه چینی کرده باشد. (نک: فخر رازی، ۱۸/۴۵۵؛ حائری تهرانی، ۶/۳)
اما علت مقدمه چینی حضرت یوسف برای دادن پاسخ آنان عبارت است از:
الف) پرهیز از مواضع تهمت: تعبیر خوابِ یکی از آنان اعدام بود. بدیهی است که شنیدن چنین تعبیری بسیار ناراحت کننده است و چه بسا موجب نفرت و دشمنی با شخص خواب گزار می گردد، مگر اینکه به صحت گفتار و تعبیر او ایمان و اطمینان یافته باشد. بدین دلیل بود که یوسف۷خواست میزان علم خدادادی خود را با غیب-گویی دیگری اظهار نماید تا صدق سخنش
کاملاً آشکار شده و در دل رفیق محکوم به اعدام، به عداوت و بدگویی متهم نگردد.
ب) اظهار فضل و دانش برای ایجاد باور و تأثیرگذاری در دیگران
ج) خواب گزارانِ زیادی در جامعه آن روز بودند که مبنای تعبیر آنان تخمین و گمان بوده است. اگر حضرت یوسف قبل از ارائه دانش خود، با بیان مسائل غیبی به تعبیر خواب آنان می پرداخت، تعبیر او را باور نمی کردند و سپس برای تعبیر خواب پادشاه، سراغ او را نمی گرفتند.
د) زمان شناسی تبلیغ: انسان همیشه مستعد دریافت پیام های الهی نیست، از این رو رسولان و مصلحان روانشناس برای تبلیغ دین و بیان آیین توحیدی همواره دنبال فرصت هایند تا پیام حق را برای آنان زمزمه کرده و فطرت های خوابیده آنان را بیدار نمایند.
حضرت یوسف با احساس پدیدار شدن چنین زمینه ای در دوستان هم‌بندش و باور آنان به نیکوکاری و صداقت گفتارش، فرصت را غنیمت شمرده و قبل از پاسخگویی به سؤال آنان، درس توحید و خداشناسی آغازید، شاید که مؤثر افتد.
هـ) حس دوستی و حرص انبیا به هدایت بندگان خدا، یوسف۷را بر آن داشت که قبل از بیان تعبیر خواب، زمینه هدایت آنان را فراهم نماید تا دوستی که نزدیک به اعدام است، شاید در آیین یکتاپرستی، خدایش را ملاقات نماید. (نک: فخر رازی، ۱۸/۴۵۵)
و) خبر از چیزی که اثری از آن هنوز نمی باشد: دوستان زندانی یوسف۷از تأویل خوابی می پرسند که آن را در عالم رؤیا دیده اند، اما یوسف۷می خواهد آنها را از موضوعی آگاه نماید که حتی در عالم خواب هم اطلاعی از آن نیافته اند.

نتیجه

«تأویل» در قرآن به مفهوم نتیجه، عاقبت و فلسفه چیزی یا امری به کار رفته است. آمدن این واژه در دو آیه متوالی در سوره یوسف، شماری از مفسران و مترجمان قرآن را به اشتباه انداخته و به تبع آیه قبلی که در آن، تأویل به مفهوم «تعبیر خواب» آمده است، همان معنا را در آیه بعدی هم نتیجه‌گیری کرده اند. از این رو، پیام آیه از پیامی که ساختار کلام الهی و ظاهر آیه متضمّن آن است، فاصله گرفته است.
بررسی در محتوا و چیدمان کلمات وحیانی در آیه بعدی نشان می دهد که هر چند سخن در ادامه آیه قبلی و در ارتباط با سؤالی است که دوستان هم‌زندانی یوسف۷از او در موضوع تعبیرخوابشان کرده اند، ولی این آیه به دنبال بیان پاسخ مستقیم از سؤال مطرح شده نمی باشد، بلکه به دنبال زمینه‌سازی و مقدمه چینی برای پاسخگویی است تا نشانگر توان علمی و آینده بینی یوسف بوده و پاسخ را در اذهان دوستان پرسشگر یوسف با تردید مواجه ننماید.
با چنین نگاه ژرف‌اندیشانه در ساختار کلام الهی، درمی یابیم که معنا و مفهوم آن دسته از مفسران و مترجمان قرآنی- در آیه ۳۷ سوره یوسف- نزدیک به واقعیت است که از واژه «تأویل» دراین آیه، نه «تعبیر خواب»، بلکه «چگونگی نوع غذا» را که ساعتی بعد به زندانیان خواهند آورد، استنباط کرده اند.
بنابراین مناسب‌ترین ترجمه آیه چنین است:
«(یوسف) گفت: غذایی که روزی شماست برای شما نمی آورند، مگر اینکه پیش از آوردنش، از چگونگی (نوع، رنگ، طعم، مقدار و ...) آن شما را آگاه می‌نمایم...»

پی‌نوشت‌ها:

۱. علی۷: «... ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضُه علی بعض»؛ بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید و برخی از برخی دیگر گواهی می دهد. (نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳)
۲. فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره ۵۸، سال ۱۳۸۸، صص ۱۷۹-۱۵۶، مقاله: یوسف۷رزم آزمای معرکه نفس.
۳. (ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ)(انعام/۱۰۲)
۴. (إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ)(آل عمران/۱۷۵)
۵. (أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ) (اعراف/۲۲)

منابع و مآخذ:

۱. قرآن.
۲. نهج البلاغه.
۳. آل سعدی، عبدالرحمن بن ناصر؛ تیسیر الکریم الرحمن، بی‌چا، بیروت، مکتبه النهضه العربیه، ۱۴۰۸ق.
۴. آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۵. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسیرالقرآن العظیم، بی‌چا، عربستان سعودی، مکتبه نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹ق.
۶. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی؛ من لایحضر الفقیه، تصحیح: علی اکبر غفاری، بی‌چا، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، بی‌تا.
۷. ابن جزی غرناطی، محمد بن احمد؛ التسهیل لعلوم التنزیل، بی‌چا، بیروت، دار الارقم بن ابی الارقم، ۱۴۱۶ق.
۸. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، بی‌چا، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
۹. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ، ۱۴۲۰ق.
۱۰. ابن عجیبه، احمد بن محمد؛ البحر المدید فی تفسیرالقرآن المجید، بی‌چا، قاهره، نشر دکتر حسن عباس زکی، ۱۴۱۹ق.
۱۱. ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
۱۲. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو؛ تفسیر القرآن العظیم، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
۱۳. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بی‌چا، قم، نشر ادب الحوزه، بی‌تا.
۱۴. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بی‌چا، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
۱۵. اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر؛ تاج التراجم فی تفسیرالقرآن للاعاجم، بی‌چا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
۱۶. امین، سیده نصرت (بانوی اصفهانی)؛ مخزن العرفان، بی‌چا، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
۱۷. بغدادی، علاء الدین علی بن محمد؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۸. بلاغی، سید عبدالحجه؛ حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، بی‌چا، قم، انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
۱۹. بلخی، مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: احمد فرید، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
۲۰. بیضاوی، عبدالله عمر؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
۲۱. ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد؛ جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
۲۲. ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمد بن ابراهیم؛ الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۲۳. ثقفی تهرانی، محمد؛ تفسیر روان جاوید، بی‌چا، تهران، انتشارات برهان، ۱۳۹۸ ق.
۲۴. جرجانی، حسین بن حسن؛ جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، بی‌چا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۵. جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
۲۶. الجمل، سلیمان بن عمر العجیلی؛ الفتوحات الهیه، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
۲۷. حائری تهران، میرسید علی؛ مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، بی‌چا، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش.
۲۸. حجازی، محمد جواد؛ التفسیر الواضح، بی‌چا، بیروت، دارالجلیل الجدید، ۱۴۱۳ق.
۲۹. حسنی ابوالمکارم، محمود بن محمد؛ دقائق التأویل و حقائق التنزیل، بی‌چا، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۸۱ش.
۳۰. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد؛ تفسیر اثنی عشری، بی‌چا، تهران، انتشارات میقات، ۱۳۶۳ش.
۳۱. حسینی شیرازی، سید محمد؛ تبیین القرآن، بی‌چا، بیروت، دارالعلوم، ۱۴۲۳ق.
۳۲. حسینی شیرازی، سید محمد؛ تقریب القرآن الی الاذهان، بی‌چا، بیروت، دارالعلوم، ۱۴۲۴ق.
۳۳. حسینی همدانی، سید محمد حسین؛ انوار درخشان، بی‌چا، تهران، کتابفروشی لطفی، ۱۴۰۴ق.
۳۴. حقی بروسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، تصحیح: احمد عزو عنایه، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
۳۵. خسروانی، میرزا علی رضا؛ تفسیر خسروی، بی‌چا، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۰ق.
۳۶. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیرالقرآنی للقرآن، قاهره، دارالفکر العربی، بی‌تا.
۳۷. دخیل، علی بن محمدعلی؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بی‌چا، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۲۲ق.
۳۸. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد؛ کشف الاسرار وعده الابرار، بی‌چا، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
۳۹. زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، بی‌چا، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق.
۴۰. زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ تفسیرالوسیط، بی‌چا، دمشق، دارالفکر، ۱۴۲۲ق.
۴۱. زمحشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بی‌چا، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۴۲. سبحانی، جعفر؛ منشور جاوید، چاپ اول، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۳۷۲ش.
۴۳. سبزواری نجفی، محمدبن حبیب الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بی‌چا، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
۴۴. سبزواری نجفی، محمدبن حبیب الله؛ ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بی‌چا، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.
۴۵. سمرقندی، نصربن محمد؛ بحرالعلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
۴۶. سور آبادی، ابوبکر عتیق بن محمد؛ تفسیر سورآبادی، بی‌چا، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۰ش.
۴۷. شبّر، سید عبدالله؛ الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، بی‌چا، کویت، مکتبه الألفین، ۱۴۰۷ق.
۴۸. شبّر، سیدعبدالله؛ تفسیر القرآن الکریم، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۷ق.
۴۹. شریف لاهیجی، محمد بن علی؛ تفسیر شریف لاهیجی، بی‌چا، تهران، دفتر نشرداد، ۱۳۷۳ش.
۵۰. شوکانی، محمدبن علی؛ فتح القدیر، بی‌چا، دمشق ـ بیروت، دار ابن کثیر و دار الحکم الطیب، ۱۴۱۴ق.
۵۱. صادقی تهرانی، محمد؛ البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، بی‌نا، ۱۴۱۹ ق.
۵۲. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.
۵۳. صالحی نجف آبادی؛ جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف، چاپ دوم، تهران، انتشارات امید فردا، ۱۳۸۱ش.
۵۴. صفی علیشاه، حسن بن محمدباقر؛ تفسیر صفی (منظومه)، بی‌چا، تهران، انتشارات منوچهری، ۱۳۷۸ش.
۵۵. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، بی‌چا، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۱۷ق.
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، بی‌چا، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش.
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۸ق.
۵۸. طبری، ابوجعفر محمدبن جریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بی‌چا، بیروت، دارالمعارف، ۱۴۱۲ق.
۵۹. طنطاوی، محمد سید؛ التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، قاهره، دارالمعارف، بی‌تا.
۶۰. طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیرالقرآن، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۶۱. طیب، سید عبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، بی‌چا، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
۶۲. عاملی، ابراهیم؛ تفسیر عاملی، بی‌چا، تهران، انتشارات صدوق، ۱۳۶۰ش.
۶۳. عاملی، علی بن حسین؛ الوجیز فی تفسیرالقرآن العزیز، بی‌چا، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۳ق.
۶۴. عبدالجلیل، عیسی؛ التفسیر المیسّر، بی‌چا، قاهره، دارالقلم، ۱۳۸۵ق.
۶۵. علوی حسینی موسوی باکویی، میرمحمد کریم؛ کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقائق، چاپ دوم، تبریز، دانشگاه صنعتی سهند، ۱۳۷۳ش.
۶۶. فخرالدین رازی، ابو عبدالله محمدبن عمر؛ مفاتیح الغیب، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
۶۷. فراء، ابو زکریا یحیی بن زیاد؛ معانی القرآن، بی‌چا، مصر، دارالمصریه للتألیف و الترجمه.
۶۸. فضل الله، سید محمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بی‌چا، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، ۱۴۱۹ق.
۶۹. فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، بی‌چا، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۹ق.
۷۰. فیضی دکنی، ابوالفضل؛ سواطع الالهام فی تفسیر القرآن، بی‌چا، قم، دار المنار، ۱۴۲۷ق.
۷۱. قاسمی، محمد جمال الدین؛ محاسن التأویل، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۷۲. قاضی ابی السعود، محمدبن مصطفی العمادی الحنفی؛ تفسیر ابی السعود، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
۷۳. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، بی‌چا، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۳ش.
۷۴. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، بی‌چا، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش.
۷۵. ـــــــــــــــــــ ؛ قاموس قرآن، بی‌چا، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
۷۶. قرطبی، محمدبن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بی‌چا، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
۷۷. قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، بی‌چا، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
۷۸. کاشانی، محمدبن مرتضی؛ تفسیر المعین، بی‌چا، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۱۰ق.
۷۹. کاشانی، ملا فتح الله؛ زبده التفاسیر، بی‌چا، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۴۲۳ق.
۸۰. کاشانی، ملا فتح الله؛ منهج الصاقین فی الزام المخالفین، بی‌چا، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی، ۱۳۳۶ش.
۸۱. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب علیه، بی‌چا، تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۶۹ش.
۸۲. کرمی حویزی، محمد؛ التفسیر لکتاب الله المنبر، بی‌چا، قم، چاپخانه علمیه، ۱۴۰۲ق.
۸۳. گروه مترجمان؛ تفسیر هدایت، بی‌چا، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
۸۴. گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیربیان السعاده فی مقامات العباده، بی‌چا، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۸ق.
۸۵. محلی، جلال الدین و سیوطی، جلال الدین؛ تفسیرالجلالین، بی‌چا، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات، ۱۴۱۶ق.
۸۶. مراغی، احمدبن مصطفی؛ تفسیرالمراغی، بی‌چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۸۷. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، بی‌چا، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش.
۸۸. مظهری، محمد ثناء الله؛ التفسیر المظهری، بی‌چا، پاکستان، مکتبه رشدیه، ۱۴۱۲ق.
۸۹. مغنیه، محمد جواد؛ تفسیر الکاشف، بی‌چا، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۲۴ق.
۹۰. مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر المبین، بی‌چا، قم، بنیاد بعثت، بی‌تا.
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۹ش.
۹۲. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر؛ بیان المعانی، بی‌چا، دمشق، مطبعه الترقی، ۱۳۸۲ق.
۹۳. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، بی‌چا، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۸ق.
۹۴. نخجوانی، نعمت الله بن محمود؛ الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، بی‌چا، مصر، دار رکابی للنشر، ۱۹۹۹م.
۹۵. نسفی، ابوحفص نجم الدین محمد؛ تفسیر نسفی، بی‌چا، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۷ش.
۹۶. نووی جاوی، محمدبن عمر؛ مراح لبید للکشف معنی القرآن المجید، بی‌چا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۹۷. نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بی‌چا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۹۸. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ تفسیر راهنما، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۸ش.

پنج شنبه 13 مهر 1391  5:13 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

تحلیلی جغرافیایی از واژه قرآنی امت

دریافت فایل pdf

 

بررسی معناشناسانه فوز و فلاح در قرآن کریم

دریافت فایل pdf

 

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  5:13 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : ادبيات و قرآن

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : تأثیر قرآن بر لغت و زبان عربی

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : اسلوب هنری حافظ و قرآن

 

دریافت فایل pdf

جمعه 14 مهر 1391  12:27 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اسلام و قرآن در انديشه گوته

اسلام و قرآن در انديشه گوته

کاترينا ممسن - ترجمه : محمد اخگرى
اشاره :

يوهان ولفگانگ فن گوته ( 1838-1749 ) بزرگترين شاعر آلمانى است که با آثار فراوان و ارزشمندش در رديف بزرگترين شاعران جهان قرار گرفته است .تاثيرپذيرى او از فرهنگ و تمدن اسلامى و ايرانى ، از شگفت انگيزترين وقايع زندگى اوست و ديوان غربى - شرقى او که در ميان اهل ادب ، اثرى درخشان به شمار مى رود ، حاصل سفر روحانى او به شرق است . آنچه در ادامه مى آيد ، گزيده اى از سخنرانى خانم ممسن است که تاثيرپذيرى گوته را از اسلام و بويژه قرآن نشان مى دهد.
خانم ممسن در حال حاضر استاد دانشگاه استانفرد کاليفرنياست و کتاب او با عنوان «گوته و اسلام» در سال 2001 منتشر شده است .
چگونگى برخورد و ارتباط گوته با اسلام چنان شگفت انگيز و جالب توجه بوده که شايسته است آن را به شيوه اى علمى و دقيق بررسى کنيم . علاقه گوته به اسلام علاقه اى درونى و خارج از قواعد معمولى است .
گوته علاقه اش را به اسلام در مقاطع مختلف زندگى بروز داده است . نخستين جلوه اين علاقه و گرايش به دوران جوانى گوته يعنى 23سالگى او بازمى گردد که مدحى بسيار زيبا در وصف پيامبر گرامى اسلام مى سرايد. در 70سالگى نيز آشکارا بيان مى کند که در اين انديشه است که همه شبهاى قدر را که قرآن در آن نازل شده است ، شب زنده دارى کند و اين فاصله زمانى ، يعنى بين 23تا 70سالگى دوره اى طولانى از زندگى گوته را شامل مى شود که اين شاعر آلمانى به شيوه هاى مختلف علاقه خود را به اسلام نشان مى دهد. گرايش به اسلام در گوته بيش از هر چيز در ديوان شرقى نمود مى يابد. اين کتاب در کنار اثر بزرگ گوته ، فاوست ، از مهمترين آثار او به شمار مى رود .
يکى از ابيات شگفت انگيز ديوان ، بيتى است که شاعر در آن گمان اين را که مسلمان است ، منتفى نمى داند. عصر گوته همزمان با دوره اى است که تقريبا جريان هاى پيشين براى منفى جلوه دادن اسلام رو به زوال نهاده اند. قرنهاى پيش از دوره گوته ، تبليغات فراوانى عليه اسلام در غرب جريان داشت . موضعگيرى گوته نسبت به اسلام ، اگرچه اهميت دارد، اما تنها به او منحصر نمى شد، چرا که جريان روشنگرى و رواج عقيده تحمل عقايد ديگران در آن دوران موجب شده بود بساط قضاوت هاى نادرست پيشين برچيده شود.
علاقه گوته به شرق ، گرايشى درونى بود و به همين سبب تلاش کرد تا آنجا که ممکن است ، درباره مشرق زمين اطلاعاتى به دست آورد. نخستين نشانه اى که علاقه او را به اسلام نشان مى دهد، به سال 1772 بازمى گردد. اين نشانه در نامه اى که گوته به استادش گوتفريد هردر مى نويسد، مشهود است : «مى خواهم براى تو مانند موسى (ع) در قرآن دعا کنم ، آنجا که مى فرمايد: رب اشرح لى صدري» گوته اين آيه را از قرآن يادداشت کرده است ، اما زمانى مى توانيم دريافت او را از اين آيه دريابيم که ادامه را بخوانيم : «ويسرلى امرى واحلل عقده من لساني». گوته نسبت به زيبايى هاى زبانى قرآنى و اعجاز زبانى آن احساسى عميق دارد.
او در يادداشت هاى خود براى فهم بهتر ديوان شرقى در وصف قرآن چنين مى نگارد: «سبک قرآن قوى ، با عظمت ، پربار و توام با حقيقى شگرف است». هرکس زبان گوته را بشناسد، مى داند که او تعبير «حقيقت شگرف» را همه جا به کار نمى برد، مگر آن که اثر، شاهکارى عظيم باشد. اگر مطالعات قرآنى گوته را در اين دوره بررسى کنيم ، متوجه مى شويم او قصد داشته است زبان و نوشتار عربى فراگيرد. همچنين در ميان اين مطالعات به اوراقى برمى خوريم که يادداشت هاى گوته را از برخى آيات قرآن (ترجمه مگرلين و ترجمه لاتين مارسى سي) نشان مى دهد.
گوته برخى آيات را از 10سوره قرآن يادداشت کرده است . اين آيات ، آياتى بسيار جالب هستند و در آنها مى توان برخى درسها و تعاليم بنيادين اسلام را مشاهده کرد. برخى از اين تعاليم با انديشه و تفکر گوته بسيار سازگار است . عقيده اصلى گوته اين است که خداوند در طبيعت جلوه مى کند و از اين رو اين آيات را يادداشت مى کند: مشرق و مغرب از آن خداست پس هرجا رو کنيد ، همان جا رو به خداست . خدا فراخ رحمت و داناست . (بقره ، 115) گوته ايده توحيد را از مهمترين دستاوردهاى دين اسلام مى داند.
يکى ديگر از موضوعاتى که گوته به آن مى پردازد، اين است که خداوند فقط با يک زبان و با يک واسطه با مردم سخن نمى گويد، بلکه با وسايل مختلف با انسان ها سخن مى گويد. به همين سبب آيه 144 سوره آل عمران را يادداشت مى کند: جز اين نيست که محمد پيامبرى است که پيش از او پيامبرانى ديگر بوده اند که اگر بميرد يا کشته شود، شما به آيين پيشين خود بازمى گرديد. برخى ديگر از يادداشت هاى گوته نيز علاقه او را به شخصيت و تاثيرگذارى حضرت محمد(ص) نشان مى دهد: کافران مى گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه اى بر او نازل نمى شود؟ بگو خدا هر که را بخواهد، گمراه کند و هرکه را به درگاه او رو کند، هدايت مى کند...(رعد ، 27) گوته به اين نکته از قرآن که خداوند براى هر قومى پيامبرى فرستاده است ، علاقه اى فراوان نشان مى دهد.
در سال 1819 در نامه اى به يکى از علماى جوان مى نويسد: «حقيقت دارد که خدا در قرآن مى گويد: ما هيچ پيامبرى بر قومى نفرستاديم ، مگر به زبان قوم او». در سال 1827 نيز در نامه اى به کارلايل اين آيه از قرآن را مى آورد: ما هيچ پيامبرى را جز اين که به زبان قومش تکلم کند ، به پيامبرى مبعوث نکرديم ... (ابراهيم . 4) گوته همين نکات را در مقاله اى به سال 1828 يادآور مى شود.
مطالعات قرآنى گوته در سال 1772 دستاوردى بزرگ براى او دارد، چراکه او انگيزه مى يابد تا به تدوين نمايشنامه محمد بپردازد. اگرچه اين نمايشنامه هرگز مجال اجرا نيافت ، اما در بخشى از اين نمايشنامه که گوته آن را يادداشت کرده است ، مى توان به مفاهيم زيبايى از اسلام و بنيانگذار اين دين مبين در نزد گوته برخورد و از اين رو بررسى اين اثر براى دريافت بهتر رابطه گوته با اسلام بسيار راهگشاست . در اين نمايشنامه به نمونه هايى برمى خوريم که دلايل و چگونگى علاقه شخصى گوته را نسبت به اسلام نشان مى دهد. در اين ميان ، 2جلوه نمودى بيشتر دارند: نخست شخصيت حضرت محمد (ص) و دوم تعاليم حيات بخش اسلام که گوته به سبب اين 2جلوه ، علاقه اى درونى نسبت به اسلام مى يابد.
يکى از بخشهاى زيباى اين نمايشنامه نغمه محمد نام دارد. اين شعر مکالمه اى ميان على (ع) و فاطمه (س) است . گوته اين شعر را بهار سال 1773 مى سرايد چرا که او تا اين زمان کتابهاى بسيارى درباره حضرت محمد (ص) مطالعه کرده بود. گوته در اين شعر شخصيت بنيانگذار دين اسلام را به مثابه رهبر معنوى بشريت تصوير مى کند و براى بيان بهتر موضوع از تمثيل سيلى عظيم و آبى فراوان بهره مى جويد، تا بدان وسيله آغاز حرکت او را از نقطه هاى کوچک تا رسيدن به قدرت معنوى بزرگ بهتر بيان کند. (همان گونه که قطرات باران اندک اندک جمع مى شوند و سرانجام سيلى عظيم به راه مى اندازند) گسترش و ادامه پيشرفت اين جريان عظيم اتحاد و وصال با اقيانوس با جلال و شکوه و عظمت است . اقيانوس در اين مقام نمادى از حق است .
اين تمثيل حامل پيام ذيل است که : او استعدادهاى روحانى و تمايلات فطرى ديگر برادرانش را با خود همراه ساخت ، تا آنها را با خويش روانه دريا سازد. اين قطره ها، آبها و نهرها و رودها سرانجام به هم مى پيوندند و روانه اقيانوس مى شوند. يکى از مفاهيم بلند تعاليم حيات بخش اسلام که گوته را بسيار تحت تاثير قرار داده است ، مفهوم توحيد است و روشن است که علاوه بر شخصيت پيامبر، آنچه موجب شده است گوته نمايشنامه محمد را به رشته تحرير درآورد، مفهوم توحيد است . برخى ديگر از انديشه هاى گوته نيز نزديکى و مشابهت زيادى با تفکرات اسلامى دارند، اعتقاد به تقدير و قسمت ، يکى از اين انديشه هاست .
در نظر گوته اسلام تسليم شدن در برابر خداست و او هرگز نمى خواهد خويش را مقابل خواست الهى قرار دهد. گوته اواخر عمر توجه زيادى به اين مفاهيم دارد که به چند نمونه از آن در اينجا اشاره مى کنيم : هنگام لشکرکشى فرانسه در سال 1792 گوته گرفتار مى شود و زندگى اش به خطر مى افتد. از اين رو شاعر درباره اين موقعيت و لحظه خطر مى گويد: خطر مرا بشدت تهديد مى کرد و من ناگهان به تقدير و سرنوشت معتقد شدم و همين اعتقاد مرا در آن لحظه حساس يارى داد و قوت بخشيد و براستى که اسلام در اين موقعيت بهترين رهنمون من بود. در سال 1820 نيز يکى از بستگان گوته به بيمارى سختى دچار مى شود.
شاعر آلمانى در اين باره به دوستش مى نويسد: نمى توانم در اين باره چيزى بگويم . مگر آن که چون آنچه اسلام فرموده ، رفتار کنم . همچنين او در پاسخ به يکى از دوستانش که از او خواسته بود او را پند و موعظه اى دهد، مى نويسد: در اينجا نمى توان ديگران را نصيحت کرد. هر کس بايد خود تصميم بگيرد.
اگر به اين موضوع توجه داشته باشيم ، که همه ما در اسلام زندگى مى کنيم (تسليم خداونديم) در آن صورت مى توانيم به خويشتن جرات و جسارت دهيم . گوته 4هفته پيش از مرگ و در 82سالگى مى نويسد: در اينجا و در هر مکان ، انسان به اين فکر گرفتار است که مقابله با ناگوارى ها امکان ناپذير است ، اما اگر با دقتى بيشتر بنگريم ، درمى يابيم انسان ها مى توانند خويش را از ترس نجات دهند؛ البته به شرط آن که در تفکر شفابخش اسلام رها شوند و بر خداوند توکل کنند. براى ما روشن است که گوته بسيارى از مفاهيم اسلامى را تجربه کرده و آنها را به دوستانش نيز توصيه کرده است . در مجموعه گفتگوهاى گوته که از سوى اکرمن گردآورى شده ، مى توان توصيفهاى زيبايى را درباره اسلام مشاهده کرد.
در زمان لشکرکشى ناپلئون به آلمان ، گوته از فرصت به دست آمده بهره مى جويد تا با سربازان مسلمان که با سربازان روسى همراه بودند، براى تکميل اطلاعاتش درباره مسلمانان ارتباط برقرار کند. گوته در وايمار حتى در يکى از مراسم مسلمانان شرکت مى کند، که اين موضوع نه تنها خود شاعر، بلکه اطرافيان و ناظران را بسيار تحت تاثير قرار مى دهد، به گونه اى که افراد بسيارى به کتابخانه شهر مراجعه مى کنند، تا قرآن را براى مطالعه به امانت گيرند. گوته پيش از اين نيز با قرآن ارتباط يافته بود، چرا که سربازان وايمار از جنگ در اسپانيا برگه اى از قرآن را که روى آن آخرين سوره قرآن ، ناس نوشته شده بود، با خود به ارمغان آورده بودند و گوته از شرق شناس آلمانى لورباخ مى خواهد تا اين سوره را برايش ترجمه کند و خود گوته نيز سعى مى کند از نوشته هاى عربى آن رونويسى کند.
گوته بعدها اشعار ديوان غربى شرقى را سرود و بى گمان اگر او چنين اطلاعات و مطالعاتى را نسبت به اسلام نداشت ، اين اثر تا اين حد نمى توانست جو و فضاى اسلامى را در خويش بگنجاند و منعکس کند. منابع گوته براى مطالعه دين اسلام - که انگيزه سرودن ديوان را در او پديد آورد عبارت بودند از : قرآن ، سنت پيامبر و کتابهايى که درباره زندگى حضرت محمد (ص) نوشته شده بود. شعر زيباى زير متاثر از يکى از آيات قرآن است و نشاندهنده تاثيرپذيرى گوته از قرآن : شرق از آن خداست غرب از آن خداست سرزمين هاى شمالى و جنوبى در دستان او آرميده اند اين شعر متاثر از آيه شريفه «ولله المشرق و المغرب ...» است . و يا شعر زير برگرفته از مغنى نامه که متاثر از آيه «اهدنا الصراط المستقيم» است : هرگاه که به کار مشغولم و يا شعر مى سرايم تو راه راست را به من نشان بده و يا شعر و ستارگان را در آسمان نهاد راهنمايانى در بر و بحر که شما را نشانه باشند با درخشش خود در بلنداى آسمان اين شعر متاثر از آيه 17سوره نحل است : «و علامات و بالنجم هم يهتدون».
در ديوان به تفکر و اعتقاد گوته نسبت به سرنوشت نيز اشاره مى شود: آفريننده همه چيز را انديشيده است و تقدير معين شده ، پس حکمت را پيروى کن راه آغاز شده ، پس سفر را کامل کن ديوان حکمت نامه انديشه گوته درباره موجودات و طبيعت و نيز آن که نشانه هاى خدا را مى توان در طبيعت مشاهده کرد، در ديوان به شکلى بسيار زيبا و با تاثير از آيه مبارکه : «ان الله لايستحيى ان يضرب مثلا ما بعوضه» . «خدا از مثال زدن به پشه نيز خجالت نمى کشد» [بقره26] در شعرى زيبا تجلى يافته است : آيا نبايد اين تمثيل را استفاده کنم که مورد علاقه من است؟ خدا حيات را براى ما در تمثيلى از پشه توضيح داده است گوته در جاى جاى ديوان شرقى علاقه اش را به اسلام نشان مى دهد و اشعار ز يادى را مى توان از ديوان او استخراج کرد که برگرفته از آيات قرآن است . در شعر زيبايى از زليخانامه به اسماى صدگانه الهى اشارت دارد و نيز مفهوم توحيد را مهمترين دستاورد دين اسلام مى شمارد.
بررسى تک تک اين اشعار مجالى فراخ تر مى طلبد. از اين رو اين مقال را با شعر زيباى گوته در ساقى نامه ديوان شرقى پايان مى بريم : اين که قرآن قديم است من نمى دانم و اين که قرآن حادث است پرسشى ندارم تنها مى دانم که قرآن کتاب کتاب هاست.

 

جمعه 14 مهر 1391  12:28 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ادبيات قرآن

ادبيات قرآن

عبارت «ادبيات قرآن» گرچه در نگاه نخست، عبارتى آشنا و آشكار مى‌نمايد، پس از تأمّل درباره مفهوم آن، آشكار مى‌شود كه بدون ابهام و پيچيدگى نيست. براى روشن شدن اين عبارت، نخست بايد مفهوم «ادبيات» روشن شود.
واژه «ادبيات»، جمع «ادبيّة» است و ادبيّه، خود مؤنّث «ادبى»، اسم منسوب (صفت نسبى) «ادب» به‌معناى چيزى است كه با ادب سر و كار، و با آن پيوند دارد. مؤنّث آوردن «ادبيّه» نيز گويا ازاين‌رو است كه اين واژه، كوتاه شده و جانشين تركيب‌هايى چون «علوم ادبيّه» يا «فنون ادبيّه» است.
[1] با اين همه، در فارسى، «ادبيّات» به‌صورت جمع «ادب» و «ادبى» به‌كار مى‌رود. درست مانند «غزليّات» كه گرچه در اصل، جمع «غزليّه»، و «غزليّه»، صفت موصوفى محذوف مثلاً «قطعه غزليّه» است، ولى در فارسى جمع «غزل» شمرده مى‌شود. نيز مانند «رباعيّات»، «تجربيّات»، «رياضيّات» كه در فارسى جمع رباعى، تجربه، و رياضى به‌شمار مى‌آيند.[2]

پيشينه واژه ادبيّات:

واژه«ادبيّات»، هم در زبان عربى و هم در زبان فارسى، واژه‌اى تازه ساخت است كه پيشينه چندانى ندارد و در متون پيشين فارسى و عربى، نشانى از آن نيست و بيش از صد سال از عمر آن نمى‌گذرد. آغاز پيدايى و گسترش اين واژه نوساخته به روزگارى باز‌مى‌گردد كه پيوند فرهنگى ميان شرق و غرب كموبيش گسترش يافته، و فرهنگ غربى همراه با نوشته‌ها و سروده‌هاى شاعران ونويسندگان آن ديار به‌سوى شرق سرازير شده بود. در آن روزگاران، در تركيه عثمانى كه حلقه ارتباط و پل پيوند ميان شرق و غرب بود، پاره‌اى از نويسندگان آشنا با فرهنگ و نوشته‌هاى غربى كه در پى يافتن معادلى براى واژه فرانسوى و پركاربرد ليتراتور (litrature) بودند، براى اين منظور واژه «ادبيات» را به‌كار بردند; سپس اين واژه از آن جا به كشورهاى عربى كه هنوز زير نفوذ تركيه عثمانى بودند نيز به ايران راه يافت[3] با اين تفاوت كه در ايران مورد اقبال نويسندگان قرار گرفت و به زودى گسترش يافت و جا افتاد و اكنون نيز گسترش روزافزون دارد; امّا در كشورهاى عربى ازاين‌روى كه اين واژه، ساختار عربىِ استوار و شيوايى نداشت، چندان بدان توجّه نشد و واژه‌هاى «ادب» و «آداب» جاى آن را گرفت. از اين جا است كه براى مثال، آن‌چه را ما «تاريخ ادبيّات» مى‌گوييم، عرب‌ها «تاريخ‌الادب» مى‌گويند يا به جاى تركيب‌هايى چون «ادبيّات غنايى»، «ادبيّات معاصر»، «ادبيّات تطبيقى»، تركيب‌هاى «الادب الغنايى»، «الادب المعاصر»، «الادب المقارن» را به‌كار مى‌برند.

مفهوم واژه ادبيّات:

واژه ادبيّات كه امروزه در زبان فارسى بسيار آشنا و پركاربرد است; به‌ويژه كه نام پاره‌اى از رشته‌هاى دانشگاهى نيز هست، به‌معناى مجموعه آثار زبانى زيبا و هنرمندانه‌اى به‌كار مى‌رود كه در قالب‌هاى شعر، داستان، نمايشنامه و‌... از سوى شاعران و نويسندگان يك ملّت پديد مى‌آيند و فرهنگ آن ملّت را بارور مى‌سازند و همين آثار منظوم و منثور‌اند كه در رشته‌هاى ادبيّات آموخته مى‌شوند. «ادبيّات» به اين معنا، همه آثار ادبى را فرا مى‌گيرد; خواه آن‌ها كه به كتابت درآمده‌اند و خواه آن‌ها كه شكل نوشتارى نيافته‌اند و به‌صورت شفاهى و سينه به سينه به دوستداران مى‌رسند; البتّه امروزه براى ثبت و ضبط آثار شفاهى كوشش‌هاى بسيارى صورت گرفته و انبوهى از آن‌ها نيز صورت نوشتار يافته‌اند. آن‌چه مانند واژه‌شناسى، دستور زبان، معانى، بيان، بديع، عروض، و قافيه كه براى درك و دريافت و نقد و تحليل بهتر اين آثار بايسته است، و نيز آن‌چه درباره اين آثار و پديدآورندگان آن‌ها نوشته مى‌شود، مانند تاريخ ادبيّات، نقد ادبى، و سبك‌شناسى نيز ادبيّات خوانده مى‌شود.
ادبيّات جز معناى رايج ياد‌شده، گاه، هم در زبان عربى و هم در زبان فارسى به‌معناى ديگرى نيز به‌كار مى‌رود; معنايى كه چندان درست و پسنديده نيست و بايد از آن پرهيز شود. در اين معنا، ادبيّات يعنى همه كتاب‌ها و مقاله‌هايى كه درباره موضوع خاصّى نوشته شده است. ادبيّات به اين معنا، كم و بيش برابر است با آن‌چه امروزه «كتاب‌شناسى» يا «منابع و مآخذ» يك چيز گفته مى‌شود; براى مثال «ادبيّات ولايت» يعنى كتاب‌ها و مقاله‌هايى كه درباره ولايت نوشته شده يا «ادبيّات آزادى»، يعنى آن‌چه درباره آزادى نوشته شده است; براى نمونه، در مجله‌اى معتبر در پايان مقاله‌اى علمى درباره زمين‌لرزه، هنگام ياد‌كرد منابع و مآخذ، تركيب «ادبيّات زمين‌لرزه» آمده و در زير آن نام شمارى كتاب، ياد‌شده است.
[4] ريشه اين معناى ناروا نيز به معادل فرانسوى آن «ليتراتور» باز‌مى‌گردد; زيرا اين واژه فرانسوى و به‌ويژه معادل انگليسى آن «ليترچر» (litrature) در خود آن زبان‌ها جز معناى پيشين، به‌معناى منابع و مآخذ نيز هست و همين، زمينه‌اى شد تا پاره‌اى از نويسندگان و مترجمان فارسى و عربى، نسنجيده و با گرته‌بردارى، اين معنا را به معادل فارسى و عربى آن (ادبيّات) سرايت دهند و آن را به‌معناى منابع و مآخذ نيز به‌كار برند.

ريشه واژه ادبيّات:

ريشه «ادبيّات» بى‌گمان «ادب» است; امّا خود واژه «ادب» از نظر اصل و ريشه و معنا، سرنوشت چندان روشنى ندارد. براى اين واژه در فرهنگ‌هاى عربى و فارسى معانى متعدّد و متفاوتى ياد‌شده است; براى نمونه در لغت‌نامه دهخدا، نزديك به 20 معنا براى آن آمده است كه البتّه بسيارى از آن‌ها كم‌كم از راه مجاز پديد آمده‌اند. معانى ادب و مشتقّات آن را مى‌توان در چند گروه دسته بندى كرد: 1.‌مهمانى، فراخواندن به مهمانى، پذيرايى از مهمان; 2.‌شگفتى، هر چيز شگفت; 3. اخلاق و رفتار، خلق و خوى، خلق و خوى پسنديده و نيكو; 4.‌راه و روش، شيوه و آيين; 5. تعليم و تربيت، تهذيب و پيراسته سازى; 6. دانش و معرفت، فنّ و هنر; 7.‌ظرافت و زيبايى، خوبى و نيكويى; 8.‌سروده و نوشته‌هاى زيبا و هنرمندانه (ادبيّات).[5]
مى‌بينيم كه برخى از اين معانى، آشكارا دور از هم هستند و به‌ويژه با ادب به‌معناى ادبيات بى‌پيوند مى‌نمايند و همين، زمينه‌اى شده تا كسانى براى يافتن پيوند «ادبيّات» با معانى اصلى «ادب» به ذوق ورزى روى آورند; براى نمونه، كسانى گفته‌اند: معناى اصلى و كهن «ادب» پذيرايى از مهمان و فراخواندن به مهمانى است و آثار ادبى را ازاين‌روى ادب و ادبيات خوانده‌اند كه شاعر و نويسنده نيز مانند ميزبانى كه سفره مى‌اندازد و ديگران را به مهمانى و خوردن خوراك‌هاى نيكو فرا مى‌خواند، با سروده‌ها و نوشته‌هاى خويش سفره‌اى مى‌افكند و ديگران را به خواندن و بهره بردن از نكته‌هاى نغز و نيكو مهمان مى‌كند. به ديگر سخن، ميزبان، ديگران را به خوراك جسمانى، و شاعر و نويسنده به خوراك معنوى و روحانى مهمان مى‌كند.[6]
برخى نيز «ادبيّات» را با «ادب» به‌معناى تعجب و شگفتى پيوند داده و گفته‌اند: آثار ادبى را ازاين‌روى به اين نام خوانده‌اند كه شگفت‌انگيز، و مانند هر چيز شگفت ديگرى دل‌انگيزند.[7] پيوند «ادبيّات» با «ادب» به‌معناى خلق و خوى نيكو را نيز در اين مى‌توان ديد كه خواندن و انس با آثار ادبى، آدمى را به اخلاق نيكو فرا مى‌خواند و زمينه‌ساز نيكويى خلق و خوى آدمى مى‌شود; امّا اين‌گونه ذوق ورزى‌ها (به‌ويژه امروزه) پژوهشگران زبانى را خرسند نساخته و آنان را براى يافتن اصل و ريشه «ادب» به تكاپوهاى ديگرى واداشته است; به‌ويژه كه اين واژه در قرآن‌كريم و نيز در اشعار و آثار دوره جاهليّت به‌كار‌نرفته و چند مورد كاربرد آن در احاديث نبوى و اشعار مُحَضْرَمين تأييد و انكار شده است،[8] و بسيارى از معانى آن در فرهنگ‌هاى كهن نيامده است; ازاين‌رو كسانى آن را واژه‌اى معرّب پنداشته‌اند كه از ريشه يونانى اَدوس (Advas) به‌معناى خوراك يا ريشه ايرانى دِپْ يا ديپ به‌معناى نوشته يا ... به عربى راه يافته است.[9]
اكنون به عبارت «ادبيّات قرآن» بازگرديم; عبارتى كه چندان آشكار و شيوا نيز نمى‌نمايد; امّا به هر روى مى‌تواند بيان‌گر چند معنا باشد:
1. اگر واژه «ادبيّات» را در اين تركيب به‌معناى متداول آن بگيريم، عبارت «ادبيّات» قرآن روى هم اين معانى را بر خواهد تافت:
الف. ادبياتى كه بر محور قرآن مى‌چرخد و بر پايه آن بنياد گرفته است. از اين ديدگاه، همه متون ادبى و بلاغى قرآن محور چون دلائل الاعجاز جرجانى، معانى‌القرآن فرّاء، مجازات القرآن سيّد رضى، الاعجاز البيانى بنت الشاطى، التصوير الفنى سيد قطب و بسيارى ديگر، از مصاديق ادبيّات قرآن خواهند بود. و در جاى خود آشكار شده كه يكى از برجسته‌ترين ويژگى‌هاى قرآن كريم، ساختار هنرى اين كتاب شگفت است و يكى از آشكارترين جلوه‌هاى اعجاز آن، اعجاز هنرى، ادبى و بلاغى به‌شمار مى‌رود.
اعجاز ادبى ـ هنرى قرآن، چنان برجسته است كه برخى از قرآن پژوهان اعجاز قرآن را به همين جلوه و جنبه ويژه ساخته‌اند; ويژگى برجسته و ممتازى كه از همان آغازه‌هاى نزول، ذهن و ذوق دوست و دشمن را جذب و جلب كرده و از همان روزگاران، كسانى را به بحث و بررسى و پژوهش و پى‌جويى واداشته بود بحث و بررسى‌هايى كه پيامد آن، پى‌ريزى و گسترش دانش بلاغت و نيز دانش صرف و نحو و ديگر دانش‌هاى زبانى در عربى و فرهنگ اسلامى بود. آرى، دانش بلاغت كه در فرهنگ عربى ـ اسلامى رشد و روايى بسيار داشته، و بررسى‌هاى فراوانى درباره آن انجام گرفته و كتاب‌هاى بسيارى در زمينه آن پديد آمده است، همه و همه از قرآن و بركت اين كتاب بزرگ، و پيامد پژوهش‌ها و بررسى‌هايى بوده است كه درباره شناسايى و بازنمايى رمز و رازهاى بلاغى و هنرى قرآن مجيد انجام گرفته است; براى نمونه، پژوهش پُرُوپَيمان شيخ عبدالقاهر جرجانى با نام دلائل‌الاعجاز همان‌گونه كه از نامش پيدا است، در پى‌آشكار سازى و بازنمايى «دلائل» يعنى راز و رمزهاى اعجاز بلاغى و بيانى قرآن است. او در اين كتاب برجسته، با ژرف‌نگرى شگفت‌انگيزى همه شيوه‌ها، ساختارها و اسلوب‌هاى گوناگون نحوى، بيانى و بلاغى را كاويده، و برترى قرآن را در اين شيوه‌ها نشان داده است. همو در كتاب الرسالة الشافية فى اعجاز القرآن و نيز در كتاب پربار اسرارالبلاغه، كوشش‌هاى ثمربخش ديگرى را سامان داده است; البتّه پيش و پس از او كسان بسيار ديگرى نيز در همين راه بلند گام‌هاى استوارى برداشته، و كارهاى بزرگى كرده‌اند. براى نمونه، جاحظ در نظم‌القرآن كه سوگ‌مندانه تاراج روزگار و رويدادها شده و به‌دست ما نرسيده است. باقلانى در اعجاز القرآن، فخر رازى در نهاية‌الايجاز فى دراية الاعجاز، ابن‌ابى‌الاصيبع در بديع‌القرآن، حمزه علوى در الطراز سيوطى در بخش‌هايى از الاتقان فى علوم القرآن، زمخشرى در جاى جاى تفسير پربار و نكته‌آموز خويش الكشّاف
[10] ... و سرانجام در روزگار ما، با بهره‌گيرى از ديدگاه‌هاى نو بلاغت و نقد ادبى، مصطفى صادق رافعى در اعجازالقرآن، عايشه بنت الشاطى در الاعجاز البيانى و التفسير البيانى، سيد قطب در التصوير الفنى فى القرآن و‌...‌.
حقيقت باطنى قرآنى كه «امّ‌الكتاب» (زخرف/43، 4) خوانده شده، در ساختارى زبانى و بيانى و در قاب و قالب الفاظ و عبارات، تنزّل و تمثّل يافته و به‌دست ما رسيده است. به ديگر سخن، آن‌چه با نام قرآن در دسترس ما قرار دارد، از مقوله سخن است. از سوى ديگر، مباحث سخن و عرصه الفاظ و عبارات، يكى از برترين و بارورترين عرصه‌هاى تجلّى «هنر» است و آدمى از كهن‌ترين روزگارانى كه سخن را شناخته و با آن سر و كار داشته، تا امروز، بيش‌ترين دستاوردهاى هنرى خويش را در همين عرصه، عرضه كرده است. از سوم سو، قرآن، سخن خداوند است و چون كار خداوند از هر گونه‌اش «هنر» به‌شمار مى‌رود، آن هم هنر ناب و نو و برين و بشكوه و دسترس‌ناپذير، ناگزير سخنان او يعنى قرآن نيز از هر سوى و روى، از‌جمله از ديدگاه ساخت و بافت و پرداختِ زبانى، ادبى و بلاغى نيز هنرمندانه خواهد بود. آن هم در پايه و مايه‌اى دست‌نيافتنى و تقليدناپذير يعنى معجزه، همان كه در كنار ديگر جلوه‌ها و جنبه‌هاى اعجازى قرآن، اعجاز بيانى، بلاغى و هنرى خوانده شده است. اين اعجاز بيانى‌ـ‌بلاغى، اضلاع و ابعاد و سويه‌ها و رويه‌هاى گوناگون، فراوان و شايد شماره‌ناپذيرى دارد كه پاره‌اى از آن‌ها در پژوهش‌هاى پيش‌گفته، شناسايى و بازنمايى شده، و پاره‌اى ديگر هم‌چنان در پرده راز پنهان مانده‌اند و بايد در پژوهش‌هاى آينده به آن‌ها پرداخته، و تا حدّ امكان بازنمايى شود. بارى، حاصل اين پژوهش‌ها كه همه بر‌محور قرآن مى‌چرخيده‌اند، ادبياتى كلان و گسترده و در عين حال رو به گسترش بيشترى را پديد آورده‌اند كه مى‌توان آن را ادبيّات قرآن يا قرآنى ناميد.
از سويى، «ادبيّات قرآن محور»، جز معناى ياد‌شده، اين معنا را نيز خواهد پذيرفت: متونى كه ساخت و پرداخت، و رنگ و رويى ادبى دارند يا در قاب و قالبى ادبى سامان يافته‌اند و در عين حال با قرآن سرو كار دارند. از اين ديدگاه، همه تفاسير منظوم و منثورى كه رنگ هنرى و ادبى دارند (براى نمونه، تفسير كشف‌الاسرار ميبدى، التفسيرالبيانى بنت‌الشاطى، تفسير منظوم صفى عليشاه و بسيارى ديگر) همه از مصاديق ادبيات قرآن خواهند بود.
ب. شيوه‌ها و اسلوب‌ها و مسائل و مقولات ادبى به‌كار رفته در قرآن، به سخن ديگر بررسى قرآن از ديدگاه ادبى، هنرى و بلاغى. اين معنا كه ميدانى گسترده دارد، زيرگروه‌هاى بسيارى را فرا مى‌گيرد كه هر يك از آن‌ها مى‌تواند مدخلى جداگانه داشته باشد يا از آن، تحت مدخل ديگر بحث شود كه در جاى خود خواهند آمد; براى نمونه: سبك‌شناسى، هندسه واژگانى، و نظم قرآن، پيوند ميان آيه‌هاى يك سوره، پيوند ميان سوره‌ها با يك‌ديگر، تشبيهات و تصويرات قرآن، مجاز و كنايه و استعاره در قرآن، حقيقت و مجاز در قرآن، شيوه‌ها و اسلوب بيانى قرآن، ايجاز و اطناب در قرآن، تكرار در قرآن، آرايه‌هاى بديعى قرآن، سجع‌هاى قرآن، شعر گونگى قرآن، نغمه حروف و موسيقى كلمات در قرآن، آوامعنايى در قرآن، سيما معنايى در قرآن، ترادف در قرآن، چگونگى انتخاب واژه‌ها در قرآن، زبان قرآن، لايه‌هاى معنايى در قرآن، چينش واژگان قرآن، هنجار شكنى‌هاى زبانى در قرآن و‌...‌.
ج. ادبيات يعنى متون منظوم و منثورى كه از قرآن اثر پذيرفته و در ساخت و پرداخت همه يا بخش‌هايى از خود، به‌گونه‌اى از قرآن مايه گرفته‌اند; خواه به شيوه اثرپذيرى واژگانى مانند بيت‌هاى زير كه واژگان «جنة‌المأوى» (نجم/53، 15) و «كرام‌الكاتبين» (انفطار/82، 11) در آن‌ها از قرآن گرفته شده است:
نوشته‌اند بر ايوان جنة المأوى***كه هركه عشوه دنيا خريد واى به وى
[11]
تو پندارى كه بدگو رفت و جان برد***حسابش با كرام‌الكاتبين است[12]
***
يا اثرپذيرى اقتباسى; مانند، اقتباس از آيه‌5 دهر/76 در اين بيت ناصر خسرو:
چه خطر دارد اين پليد نبيذ***عند كاس مزاجها كافور
[13]
يا اثرپذيرى گزارشى; مانند بيت‌هاى زير كه شرح و گزارشى هستند از آيه‌169 آل‌عمران/3 «و‌لاتَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللّهِ اَموتـًا بَل اَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون». آنان كه در طريق خدا كشته مى‌شوند***هرگز گمان مدار كه نابود و مرده‌اند
بل زنده‌اند زنده جاويد و جملگى***گوى شرف ز عرصه آفاق برده‌اند
نقد وجود بر كف دستان و باخلوص***جان عزيز خويش به جانان سپرده‌اند
بر خوان عشق دوست گرانمايه مهمان***رزق بقا خورند بدان سان كه خورده‌اند
خوش بر ضيافتى كه در آن ميزبان خدا است***مهمانش اوليا و شهيدان شمرده‌اند.
[14]
يا اثرپذيرى الهامى بنيادى، مانند اين بيت مثنوى (1/300):
هر كه را در جان خدا بنهد محك***مر يقين را باز‌داند او ز شك
كه الهام گرفته و بنياد نهاده بر اين آيه قرآنى است: «اِن تَتَّقوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانـًا». (انفال/8،‌29)
يا اثرپذيرى تلميحى ـ اشارى، مانند اين بيت مثنوى (1/568):
بى‌حس و بى‌گوش و بى‌فكرت شويد***تا خطاب ارجعى را بشنويد
كه تلميح و اشارتى به آيه شريفه «يـاَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه * اِرجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً» (فجر/89، 27‌ـ‌28) است.
يا اثرپذيرى تأويلى; مانند بيت‌هاى زير از مثنوى (1/264):
«ربّ هب لى» از سليمان آمده است***كه مده غير مرا اين ملك و دست
تو مكن با غير من اين لطف و جود***اين حسد را ماند امّا آن نبود
نكته «لا ينبغى» مى‌خوان به جان***سرّ «من بعدى» ز بخل او مدان
بلكه اندر ملك ديد او صد خطر***مو به مو ملك جهان بُد بيم سر
بيم سر با بيم سِر با بيم دين***امتحانى نيست ما را مثل اين
پس سليمان همّتى بايد كه او***بگذرد زين صد هزاران رنگ و بو
كه تأويل اين آيه‌قرآن از زبان حضرت‌سليمان هستند كه دعا كرد و گفت:
 «رَبِّ اغفِر لى وهَب لى مُلكـًا لايَنـبَغى لاَِحَد مِن بَعدى». (ص/38،35)
يا اثرپذيرى تطبيقى; مانند اين بيت‌هاى مولانا (مثنوى 1/3180):
جنبشى اندك بكن همچون جنين***تا ببخشندت حواس نور بين
وز جهان چون رحم بيرون شوى***از زمين در عرصه «واسع» شوى
آن‌كه «ارض الله واسع» گفته‌اند***عرصه‌اى دان كاوليا در رفته‌اند
دل نگردد تنگ زان عرصه فراخ***نخل‌تر آن‌جا نگردد خشك شاخ
كه عبارت قرآنى «اَرضُ اللّهِ وسِعَةً» (نساء/4،‌97) را بر عرصه پهناورى كه اولياى خدا بدان راه مى‌برند، تطبيق داده است.
در اين معنا بسيارى از متون ادبى فارسى و عربى در حوزه ادبيّات قرآن جاى خواهند گرفت و مدخل‌هاى متعدّدى را پديد خواهند آورد; مدخل‌هايى چون قرآن و ادب عربى، قرآن و ادب فارسى، سنايى و قرآن، مولانا و قرآن، ناصر خسرو و قرآن، سعدى و قرآن، حافظ و قرآن، ادبيات معاصر و قرآن، زبان فارسى و قرآن و‌...‌.
د. ادبيّاتى كه در خدمت قرآن و متعهّد به آن است و مى‌كوشد تا در انتخاب موضوع و مضمون و شيوه و‌...‌، آموزه‌هاى قرآنى و اسلامى را پاس دارد و از آن‌ها مايه گيرد و به آن‌ها متعهّد و سرسپرده باشد و در تبليغ و گسترش آن‌ها بكوشد.
2. اگر ادبيّات را به‌معناى دوم يعنى برابر با منابع و مآخذ و كتاب‌شناسى بگيريم، همه كتاب‌هايى كه درباره قرآن و مسائل و مقولات قرآنى نوشته شده‌اند، همه تفسيرها، همه كتاب‌هاى علوم قرآن، همه كتاب‌هاى تاريخ قرآن، همه كتاب‌هاى قرائات و همه مقالاتى كه در اين مقوله‌ها نوشته شده‌اند، از مصاديق ادبيّات قرآن خواهند بود.

منابع

آينده; الاعجاز البيانى للقرآن; تاج العروس من جواهر القاموس; تو را اى كهن بوم و بر دوست دارم; دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى;ديوان، حافظ; ديوان، ناصر‌خسرو; غلط ننويسيم; فرهنگ فارسى; لسان‌العرب; لغت‌نامه; المعجم‌الوسيط; مفرد و جمع.
سيد محمد راستگو




[1]. فرهنگ فارسى، ج‌1، ص‌179، «ادبيات».
[2]. مفرد و جمع، ص‌113 و 116.
[3]. غلط ننويسيم، ص‌18.
[4]. غلط ننويسيم، ص‌18.
[5]. لغت‌نامه، ج‌1، ص‌1313; تاج‌العروس، ج‌1، ص‌296، «ادب»; المعجم‌الوسيط، ص‌9‌ـ‌10.
[6]. لسان‌العرب; ج1، ص93; تاج‌العروس، ج1، ص297، «ادب».
[7]. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌7، ص‌297.
[8]. آينده، سال، 11، ش 1‌ـ‌3، ص‌17، ش 6‌ـ‌7، ص‌425.
[9]. آينده، سال، 11، ش 1‌ـ‌3، ص‌17، ش 6‌ـ‌7، ص‌425.
[10]. الاعجاز البيانى، ص‌19‌ـ‌35 و 100‌ـ‌135.
[11]. ديوان حافظ، ص‌486.
[12]. ديوان حافظ، ص‌62.
[13]. ديوان ناصر خسرو، قصيده 96.
[14]
. تو را اى كهن، ص‌207.

 

جمعه 14 مهر 1391  12:29 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : منزلة الاستشهاد بالقرآن الکریم بین أصول الاستشهاد النحویة

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : القرآن و الدراسات اللغویة و الأدبیة «نظرة إجمالیة»

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : الآيات القرآنية في شعر ابن رومي

دریافت فایل pdf

 

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:29 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : قرآن و زبان عرب (بخش اول)

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : قرآن و زبان عرب (بخش دوم)

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : موضع قرآن و پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره شعر و شاعران

دریافت فایل pdf

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:30 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : ابن جابر اندلسى و شرح قصيده قرآنيه او

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

  عنوان مقاله : دراسة و نقد فی الغزل و معاییره

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : مثنوي معنوي به مثابه تفسيري بر قرآن كريم (بخش سوم)

دریافت فایل pdf

 

جمعه 14 مهر 1391  12:30 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : مثنوي معنوي به مثابه تفسيري بر قرآن كريم (بخش نخست)

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : تأثيرپذيرى شعر شاعران بزرگ از قرآن كريم (حافظ، فردوسى)

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : ظهور و بروز قرآن در کلام اقبال

دریافت فایل pdf

جمعه 14 مهر 1391  12:31 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : صداى پاى وحى در كلام حافظ

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : اقتباس و تضمین آیات قرآن در تاریخ جهانگشای جوینی

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : اقتباس و تضمین آیات قرآن در تاریخ جهانگشای جوینی

دریافت فایل pdf

 

جمعه 14 مهر 1391  12:31 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : نگرشی بر تأثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : تجلي معاني و مفاهيم قرآني و احاديث نبوي در ديوان رودکي سمرقندي

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : مثنوي معنوي به مثابه تفسيري بر قرآن کريم

دریافت فایل pdf

 

جمعه 14 مهر 1391  12:32 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : چگونگی ورود قرآن و حدیث به شعر فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : چگونگی ورود قرآن و حدیث به شعر فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : پژوهشی در زمینه الفاظ اعجمی در قرآن

دریافت فایل pdf

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:32 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : تأثیرپذیری ادبیات فارسی از قرآن و حدیث (2)

 

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : تأثیرپذیری ادبیات فارسی از قرآن و حدیث (1)

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : چهره پیامبران و قصص قرآن در ادبیات فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:33 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : قصص قرآن در ادب فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : زندگی پیامبران و قصص قرآن در ادبیات فارسی (2)

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : جلوه خاص آیات قرآنی در ادبیات فارسی

دریافت فایل pdf

 

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:33 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : اهداف معنایی و انگیزشی در کاربرد قرآن و حدیث

 

دریافت فایل pdf

 

 

 

  عنوان مقاله : گامي كوتاه در راه آفرينش هنري

دریافت فایل pdf

 

 

  عنوان مقاله : تحقیق تطبیقی داستان حضرت یعقوب (ع) و فریدون و فرزندان آنان

دریافت فایل pdf

 

 

جمعه 14 مهر 1391  12:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها