0

بانک مقالات ترجمه قران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمان وحي

رضا مراد زاده؛ مركز ترجمه قرآن مجيد
اشاره

استاد ساوادا صفا1 در شهر گيفو2 واقع در بخش مركزي كشور ژاپن ديده به جهان گشود. پس از پايان تحصيلات دبيرستان و دانشگاه به مطالعه و تحقيق در آيين شينتو و شاخه‏هاي آن پرداخت و آثار گوناگوني در اين زمينه پديد آورد. در سن پنجاه سالگي، پس از مطالعه و تحقيق درباره تعاليم اسلامي، به دين مبين اسلام تشرف يافت و پس از هفت سال مذهب جعفري را برگزيد. از آن هنگام تاكنون كه در سن 76 سالگي به سر مي‏برد، با روحيه‏اي پرنشاط، به تلاش در راه رشد و اعتلاي اسلام و نشر معارف شيعه مشغول است. از مهم‏ترين اقدامات وي ترجمه قرآن كريم به زبان ژاپني در سه نوبت، و نيز نشر و تبليغ حديث ثقلين و احاديث اهل بيت عليهم السلام است.
استاد ساوادا كه براي شركت در هشتمين نمايشگاه بين‏المللي قرآن كريم به ايران سفر كرده بود، در بازديد از مركز ترجمه قرآن مجيد به زبان‏هاي خارجي در قم، گفت و گويي اختصاصي با مجله ترجمان وحي انجام داد، كه متن آن را در زير مي‏خوانيد. ترجمان وحي، از آقاي رضا مرادزاده كه در ترجمه و تنظيم اين گفت و گو همكاري و مساعدت كردند تشكر و قدرداني مي‏كند لطفا مختصري از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد من حاج محمد القائم ساوادا صفا، روز دوم ژانويه سال 1924 ميلادي در شهر گيفو واقع در بخش مركزي كشور ژاپن به دنيا آمدم. خانواده‏ام پيرو آيين رايج ژاپن، يعني بوديسم و شينتو، بودند. من نيز دوران كودكي تا ميانسالي را تحت تأثير انديشه مذهبي شينتو سپري كردم. دوران ابتدايي و سه سال اول متوسطه را در زادگاهم به كسب علم و دانش پرداختم و سه سال دوم متوسطه را در يك دبيرستان معروف در شهر كيوتو درس خواندم. آن دبيرستان مدتي پايگاه ارتش امريكا بود. بيشتر افراد سرشناس، از جمله چند تن از نخست وزيران ژاپن از آن دبيرستان فارغ‏التحصيل شده‏اند. تحصيلات متوسطه‏ام در سال 1945 به پايان رسيد و پس از آن وارد دانشگاه توكيو شدم. در اين دانشگاه در رشته‏هاي حقوق قضايي و علوم سياسي تحصيل كردم و در سال 1950 فارغ‏التحصيل شدم. ده سال پس از پايان تحصيلات دانشگاهي، مطالعات و پژوهش‏هاي فراواني در آيين شينتو انجام دادم كه دستاورد آن چاپ و نشر چندين جلد كتاب در اين زمينه بود. برخي از آثار من در اين دوره به زبان ژاپني عبارتند از: چگونه مي‏توان فرمانرواي ژاپن شد؟؛3 راه چگونگي تجديد حيات ژاپن4؛ ايناري (خلقت)؛5 دموكرات مسيحي.6 "شينتو شورايين" و "ايناري" دو فرقه مهم از آيين شينتو هستند كه پيروان زيادي در ژاپن دارند. من سال‏هاي متمادي در راه درك و نشر معني و مفهوم دقيق ايناري تلاش كردم. در ژاپن هيچ كس به اندازه من از اين فرقه آگاهي و شناخت ندارد. به همين جهت بود كه من كتاب ايناري را تأليف كردم.
پس از سال‏ها مطالعه و پژوهش در زمينه اديان و ملل گوناگون جهان، فرصتي نصيبم شد تا با تعدادي از مسلمانان ژاپن و كشورهاي اسلامي ارتباط داشته باشم. در تماس با اين دوستان احساس كردم گمشده دروني‏ام را كه سال‏ها به دنبال آن مي‏گشتم، يافته‏ام. پس از مدتي مطالعه و تحقيق پيرامون آيين آسماني اسلام، سرانجام آن را با آغوش باز پذيرفتم و شهادتين را در يكي از مساجد در حضور امام آن مسجد بر زبان جاري ساختم. اين اتفاق خجسته در 27 سال قبل، يعني در پنجاه سالگي برايم رخ داد. پس از آشناييِ بيشتر با فرايض اسلامي و مباني فقهي و اعتقادي اسلام دريافتم كه در ميان فرق و مذاهب گوناگون اسلامي تنها فرقه ناجيه، شيعه امامي اثنا عشري است. لذا با درك و بينش عميق و در هفتمين سال برخورداري از نعمت تشرف به اسلام و با توفيقي ديگر كه نصيبم شد، مذهب شيعه را برگزيدم. در حال حاضر بيش از بيست سال است كه تمام همّت خود را وقف نشر و گسترش تعاليم شيعه و معارف اسلامي و قرآني در كشور ژاپن كرده‏ام. تاكنون هشت بار به ايران سفر نموده‏ام. اكنون در شهر اوراوا7 در نزديكي توكيو زندگي مي‏كنم.
ورود اسلام به ژاپن و سطح آشنايي مسلمانان كنوني اين كشور را با مسائل اسلامي و قرآني چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟ مي‏گويند كه اسلام سيصد سال قبل وارد ژاپن شده است، اما اين سخن قطعي نيست. من بر اساس شواهد علمي و مطالعاتي كه داشته‏ام، معتقدم كه اسلام 1300 سال قبل وارد ژاپن شده است. هنگامي كه امام علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام در شهر كوفه تشكيل حكومت داد، هسته اصلي شيعيان در آن‏جا شكل گرفت؛ اما پس از شهادت حضرت علي(ع) و بر اثر افزايش ظلم و ستم حكام بني اميه، عده‏اي از شيعيان مجبور شدند به ساير مناطق مانند خراسان و ماوراءالنهر كوچ كنند. عده‏اي نيز با عبور از راه درياييِ خليج فارس و اقيانوس هند وارد سواحل جنوبي چين در جزيره هاينان، تايوان و ديگر نواحي جنوب و جنوب شرقي چين شدند. در آن زمان روابط دربار چين با ژاپن بسيار دوستانه بود و رفت و آمدهاي دريايي ميان دو كشور برقرار بود؛ از اين‏رو تعدادي از شيعيان از چين عازم ژاپن شدند و در منطقه‏اي به نام «ماتاگي»8 اقامت گزيدند. گروهي از دانشجويان دانشگاه توكيو در مورد ريشه واژه «ماتاگي» تحقيق كرده و سرانجام با كمك گرفتن از بخش فارسي دانشگاه به اين نتيجه رسيده‏اند كه ريشه «ماتاگي» از واژه عربي «متّقي» گرفته شده است. اكنون در نزديكي محله «ماتاگي» يك پارك ملي به نام «نيكو»9 وجود دارد. داخل اين پارك زيبا و بزرگ، پنج كوه به نام «تاروياما»10، «نان تاي سَن»11، «نيو هو زَن»12، «داي شن مي شي»13 و «شو شن مي شي»14 قراردارد، كه از گذشته‏هاي دور شايع بود كه اين پنج كوه به ترتيب، نماد پنج تن آل عبا، يعني رسول اكرم، امام علي، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين عليهم السلام هستند. يك راهب بزرگ ژاپني به نام «كوبوداشي»15 در يكي از معابد اطراف اين پنج كوه مشغول فعاليت‏هاي مذهبي بوده و مي‏گويند كه معلومات زيادي درباره پنج تن داشته است. در حال حاضر، در اطراف اين پنج كوه، معابد بودايي و شينتو شورايين وجود دارد. يكي از آثار مكتوب من درباره پنج تن است كه در ژاپن چاپ و منتشر شده است.
در حال حاضر، تعدادي از مسلمانان مهاجر از كشورهاي تركيه، پاكستان، مالزي، اندونزي، چين، بنگلادش، عراق، مصر و ايران در ميان مسلمانان ژاپني زندگي مي‏كنند و حضور اين افراد باعث رشد و رونق اسلام در ژاپن شده است. تعداد مسلمانان ژاپن هفتاد هزار نفر است كه حدود ده هزار نفر آنها شيعه و بقيه از اهل سنت‏اند. انجمن اسلامي ژاپن يك مركز مهم اسلامي در توكيو به شمار مي‏رود كه با تلاش من پيش از گرايش به تشيع و نيز با همكاري تعدادي ديگر از دوستان شكل گرفت. اين انجمن با «رابطة العالم الاسلامي» در مكه ارتباط دارد و كتاب‏هاي ديني بسياري را چاپ و در ميان مسلمانان ژاپن منتشر كرده است.
بيشتر مسلمانان كنوني ژاپن اطلاعاتي سطحي و محدود از اسلام دارند و چون بر تلاوت متن عربي قرآن قادر نيستند، تنها ترجمه قرآن را قرائت مي‏كنند.
چطور شد كه به فكر ترجمه قرآن كريم افتاديد؟ پس از عمري زندگي در ميان مردم ژاپن و ارتباط گسترده با آنان، و نيز سال‏ها تلاش در راه نشر و اعتلاي اسلام، به ويژه معارف و فضايل اهل بيت عليهم السلام، به اين نكته پي بردم كه از يك سو آگاهي مسلمانان ژاپن از مفاهيم اسلامي و قرآني بسيار اندك است، و از سوي ديگر اكثريت آنان از حديث معروف ثقلين و آياتي كه در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شده است هيچ اطلاعي ندارند. با وجود اين كه پيش از من قرآن كريم چندين بار به زبان ژاپني ترجمه و منتشر شده بود، اما من احساس مي‏كردم كه در زمينه ترجمه قرآن با نگرش به حديث ثقلين و فضايل اهل بيت عليهم السلام خلأيي بزرگ وجود دارد. علاوه بر اين، ترجمه‏هاي قبلي از نظر كيفيت و كميت داراي كاستي‏هاي گوناگوني هستند؛ از اين رو وظيفه خود دانستم كه به تكليف شرعي خود، يعني نگارش ترجمه‏اي جديد از قرآن كريم به زبان ژاپني، عمل كنم.
هنگام ترجمه قرآن چه انديشه و احساسي داشتيد و از چه منابعي استفاده كرده‏ايد؟ هنگام ترجمه قرآن احساس خوشحالي و نشاط فراواني داشتم و خداوند بزرگ را براي اين توفيقي كه نصيبم شده بود سپاسگزاري مي‏كردم. بي‏ترديد، انتقال جاذبه قرآن و مفاهيم عميق و ژرف آن به زبان ديگر كاري بس دشوار است، و به همين سبب، من پيوسته از خداوند سبحان و امامان معصوم عليهم السلام استعانت مي‏جستم و از آنان مي‏خواستم كه مرا در انتقال صحيح اين معاني درخشان و بي‏پايان ياري كنند. در همه مراحل پر فراز و نشيب ترجمه احساس مي‏كردم كه دستي از غيب مرا در ادامه اين راه كمك مي‏كند. قطعا تحقق اين امر مهم جز با مدد الهي و توجهات خاندان رسالت به ويژه امام زمان عليه السلام ممكن نبود.
آيا شما قرآن را از زبان عربي ترجمه كرده‏ايد يا از زبان‏هاي ديگر؟ من قرآن كريم را به طور مستقيم از عربي ترجمه كردم. از آن جا كه من ساليان درازي مشغول تحقيق و نگارش كتب مذهبي به زبان ژاپني بودم، فكر مي‏كنم از قلم توانايي برخوردار باشم.
پس از اين كه به دين مبين اسلام گرويدم، به مطالعه و پژوهش در خصوص علوم و معارف اسلامي پرداختم و قلم خود را در راه نشر و ترويج علوم اسلامي و قرآني به خدمت گرفتم و چندين كتاب به رشته تحرير درآوردم. برخي از آثار اسلامي من در اين دوره عبارتند از: پنج كوه واقع در نيكّو، نماد پنج تن(ع)؛ نارا بيانگر عظمت و بزرگي پيامبر اسلام(ص)؛ ايناري نشانگر درخشش اسلام.
آيا در ترجمه قرآن كسي با شما همكاري داشته يا آن را به تنهايي انجام داده‏ايد؟ من قرآن كريم را به تنهايي ترجمه كرده‏ام؛ اما فرزند ارشدم ابراهيم ساوادا، در ويرايش، مقابله و اصلاح آن كمك‏هاي فراواني به من كرده است. فرزندم ابراهيم چند روز پس از رحلت امام خميني«قدس سره» وارد قم شد و مدت شش سال در اين شهر به تحصيل علوم اسلامي و حوزوي اشتغال داشت. پس از پايان تحصيلات خود به توكيو برگشت. در آن زمان من در توكيو اقامت داشتم. او دو سال در توكيو ماند و پس از مدتي مجددا به قم برگشت و دو سال ديگر نيز به تحصيلات خود در اين شهر ادامه داد. من و فرزندم از سال 1980 تا كنون با مجمع جهاني اهل بيت عليهم السلام ارتباط داريم و چندين بار در اجلاس‏هاي اين مجمع در تهران و قم شركت كرده‏ايم. در يكي از جلسات، درباره تأسيس مركز اهل بيت عليهم السلام در ژاپن، با مسئولين مجمع گفت و گو كردم كه اين پيشنهاد با استقبال و حمايت آنان روبه‏رو شد. به دنبال اين حمايت‏هاي معنوي، در سال 1990 مركز اهل بيت عليهم السلام را در ژاپن تأسيس كردم. در حال حاضر، فرزندم ابراهيم رياست اين مركز را بر عهده دارد. سه سال قبل، ابراهيم تفسير سوره حمد آيت اللّه‏ العظمي خامنه‏اي را به زبان ژاپني ترجمه كرد و از من خواست تا آن را ويرايش كنم. او اكنون با كمك دوستانش مشغول تدوين ترجمه و تفسيري جديد از قرآن كريم به زبان ژاپني است.
به نظر شما يك ترجمه خوب كه بتواند مورد استفاده قرار گيرد چگونه ترجمه‏اي است؟ فكر مي‏كنم مترجم قرآن بايد از شرايط زير برخوردار باشد تا ترجمه‏اش مورد استقبال همگان قرار گيرد:
1. درك عميقي از مفاهيم و معاني كلام خدا داشته باشد.
2. در انتخاب واژه‏ها نهايت دقت را به كار برد تا مغرضان و گمراهان نتوانند از آن سوء استفاده كنند.
3. داراي قلمي توانا و صاحب آثاري برجسته به زبان مادري خود باشد.
4. به زبان عربي مسلط باشد تا بتواند قرآن را مستقيما از زبان عربي به زبان مقصد ترجمه كند.
5. مهم‏ترين شرط از نظر من اين است كه اهميت حديث ثقلين را در آغاز ترجمه خود براي خوانندگان بيان كند.
قرآن كريم، طبق آنچه در احاديث صحيح آمده است، كتابي است كه از ابتداي صدور آن از جانب خداوند تا نزول آن بر قلب پيامبر اكرم(ص) هفت مرحله غيبي را طي كرده تا به دست ما مسلمانان رسيده است، و قطعا پس از رسول اكرم(ص)، امام علي بن ابي طالب عليه السلام نخستين كسي بوده كه به اسرار و رموز قرآن كريم و شأن نزول آيات آن آگاهي كامل داشته است. بنابراين هيچ ترجمه‏اي بدون توجه به آنچه از اهل بيت عليهم السلام رسيده است از اتقان و اعتبار كافي برخوردار نخواهد بود.

پی نوشت ها:

1. Sawada Safa.
2. GIFU.
3. How Becomes Ruler of Japan?
4. The Way How to Revive Japan?
5. Inari (Creation).
6. Christian Democracy.
7. Urawa
8. Matagi. 2. Nikko.
9. Taro Yama. 4. Nan Tai San.
10. Nuo Ho Zan. 6. Dai Shen Mei Shi.
11. Sho Shen Mei Shi. 8. Kobo Da Shi.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:06 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گفت و گو با پروفسور عثمانف

آقاى پروفسور عثمانف, مترجم قرآن به زبان روسى, ساكن مسكو و دراصل, اهل داغستان هستند. داغستان و تاتارستان در گذشته, مركز ثقل مذهبى اتحاد جماهير شوروى سابق را تشكيل مى داد. مقاومتهاى هفتاد ساله عالمان آن ديار ثمر بخش بوده و تأثيرات مثبت و ارزشمندى داشته كه آثار خود را اينك نمايان مى سازد. اين دومركز وهمچنين جمهورى ازبكستان, نقش بسيارى در رشد مسائل دينى و فعاليتهاى اسلامى داشته اند.
ايشان داراى دكتراى تخصصى در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ هستند.
از فعاليتهاى ايشان, دو محور عمده قابل يادآورى است كه محور نخست, ترجمه قرآن به زبان روسى و محور دوم,تفسير شاهنامه فردوسى بوده است. اين دو زمينه بخش بسيارى از عمر به نسبت طولانى ايشان را به خود مشغول ساخته است.
آقاى عثمانف ازحدود بيست سال پيش, با تنى چند از عالمان دينى كشورمان آشنا گرديده كه شهيد آيت اللّه بهشتى و شهيد دكتر مفتح و آيت اللّه موسـوى اردبيـلى از اين جمله هستند.
ايشان داراى مذهب شافعى بوده و تلاشى ديرپا در راستاى برقرارى وحدت ميان مذاهب داشته اند. همچنين پس از انقلاب اسلامى ايران, ديدارهايى از ايران و شخصيتهاى دينى و قرآنى و برخى مترجمان قرآن در كشورمان داشته اند.
درآخرين سفر ايشان به ايران برآن شديم تا طى نشستى با ايشان از چند و چون تلاشهاى ايشان در زمينه ترجمه قرآن و قرآن پژوهى و ديگر فعاليتهاى علمى ايشان و ديدگاههاى ايشان در اين زمينه ها بهره مند شويم.
درآغاز اين نشست پس از معرفى استاد به حاضران, به درخواست آقاى عثمانف, گزارشى از فعاليتهاى قرآنى انجام شده از سوى مركز و فرهنگ معارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامى ارائه گرديد و مراحل تحقيق و آماده سازى و نشر پروژه هايى مانند تفسير راهنما, فرهنگ موضوعى تفاسير قرآن, دائرة المعارف موضوعات ومفاهيم قرآن كريم, فرهنگ موضوعات كتابهاى علوم قرآنى, علوم القرآن عند المفسرين, و فصلنامه پژوهشهاى قرآنى تشريح گرديد.

جناب استاد عثمانف از اين كه دعوت ما را پذيرفتيد, سپاسگزاريم. لطفاً كمى درباره زندگى و فعاليتهاى علمى خودتان براى ما بگوييد؟

استاد عثمانف: بنده نيز بسيار متشكرم و درباره سخنانى كه درمعرفى بنده گفته شد, هيچ گونه ادعايى ندارم. در ادبيات عربى نيز تخصصى ندارم, تخصص بنده تنها در ادبيات فارسى است. به هرحال, وزير خارجه ما رئيس انستيتوى ما بودند كه ما را براى ترجمه قرآن دعوت كردند. من اظهار داشتم چند نفر عربى شناس هستند, آنها نپذيرفتند و گفته بودند براى اين كار بايد براى همه شعراى جاهليت واژه نامه ساخته شود. من عرض كردم براى اين كار, پنجاه سال زمان لازم است. رئيس انستيتو پذيرفت و دوباره مرا دعوت كرد كه نتوانستم ردّ كنم. اگر من نيز رئيس انستيتو بودم وكارمند من مى گفت نمى توانم اين كار را انجام دهم, مى گفتم برو و در انستيتوى ديگرى براى خود كارى پيدا كن و اگر اين اندازه ديسيپلين نباشد, نمى توان كارى انجام داد.
هم اكنون اين علاقه به زبان و ادبيات عربى و قرآن و اسلام درمن هست, زيرا چند نسل از اجداد من علماى دينى بوده اند, در روستاى ما مثلاً عموى من مدرّس زبان عرب بود, مدرسه اى داشت كه خود تأسيس كرده بود و شاگردانش براى من از اوضاع آن مدرسه نقل مى كردند, به ياد دارم, آن موقع كه عمويم زندانى شد, سال 1937 بود ومن 13 ساله بودم. ايشان تقريباً چهار جلد از قاموس فيروزآبادى را در حفظ داشت.
او را در سال 1937 زمان تروهاى استالين تيرباران كردند. بخاطر اينكه مدرس عربى بود, همه علماى دينى را چه مسلمان يا ارتدوكس يا كاتوليك يا بوديسم, فرقى نبود, اگركمى برجسته تر از ديگران بوند, يا آنها را زندانى مى كردند, يا تيرباران مى كردند ويا به سيبرى مى فرستادند وازبين مى بردند, نه فقط روحانى, بلكه دانشمندان, نويسندگان, رؤساى ارتش و هركسى را مى توانست براى مردم رهبرى كند و عليه حزب استالين مقاومت كند, آنها را ازبين بردند ومردم را بدون رهبر گذاشتند.

استاد! آيا پدرتان را به ياد داريد, پدر شما چه نقشى داشتند؟

پروفسور عثمانف: پدر بنده عربى خوانده و در سطح عالى بودند. وقتى هم كه طلبه بودند برگشتند وبا چند نفر از علماى بزرگ مباحثه كرده بودند وآن گونه كه نقل مى شود همه آنها مغلوب شدند كه من درآن زمان نبودم.

پدرتان در جهاد آن موقع نقشى نداشتند؟

پروفسور عثمانف: چرا, نقش داشتند, پدرم نزد عالمى به نام (سعيد) (از دهكده قدوتيل) درس خوانده بود. اين شيخ نقشبندى معروف بود, اما مرض وسواس داشت. وقتى مى آمد كنار رودخانه مى نشست, دوساعت فقط دستهايش را مى شست, وسواس داشت كه شايد پاك نشده باشد, اگر صداى عو عو سگ را مى شنيد, چهل نفر از شاگردانش بايد قسم مى خوردند كه آب دهانش به او نرسيده است.
درسال 1919 شورشى عليه ژنرالهاى سفيد به رهبرى پدرم بر پا شد و پنج هزار قزاق دريك دره از بين رفتند و ژنرال مورف(دئيكين) دركتابش نوشته است: اگر پانزده هزار شمشير زن اسب سوار را براى منهدم كردن شورش به داغستان نمى فرستادند, من مسكو را مى گرفتم. در اين جا مثلى است كه مى گويند, غازهاى ما روم را نجات دادند.
به هرحال پدرم در سيبرى محبوس شد واز گرسنگى فوت كرد. من را هم راه نمى دادند.
برگرديم بر سر بحثمان , وقتى كه من مسكو مى رفتم, منظورم اين بود كه داخل شعبه عربى بشوم, چند شعبه بود, شعبه تركى, شعبه عربى, شعبه ايرانى و….
من از همه نمره بالاتر گرفتم و وارد شعبه ايران شناسى شدم. تعارف نيست, اگر به من پيشنهاد مى كردند انتخاب كن عربى يا فارسى, من فارسى را انتخاب مى كردم, چون شعر فارسى را خيلى دوست مى دارم, اشعار حافظ را شروع كرديم, واكنون نيز داريم مى خوانيم وبا كمك شاگردان تصميم داريم به فارسى ترجمه بكنيم, فارسى معمولى درحدّ فارسى زبان اديب متوسط, نه با مفاهيم عرفانى كه هيچ كس بلد نيست وهركس به ميل خودش مى فهمد. (مثلاً مانع زلف تجلى, مانع اتحاد با زلف تجليات است.)
پس ازآن به داغستان برگشتم, چونكه در مسكو, آپارتمانها تنگ شده بود. پسرم ازدواج كرده و داراى فرزندى شده بود, درمنزلمان سه اتاق داشتيم, وكتابخانه اى بود بزرگ و هرسه اتاق پر از كتابهاى من بود. كتابخانه ام را فروختم, بيش تر از كتابهاى دانشگاه داغستان بود وآن جا هم منزل خريديم. در آن جا سه دوره قرآن سال سوم وچهارم براى استادان تدريس كردم ويك دوره هم براى محققان. اين را هم براى محققان بگويم كه يك مكتب تفسير قرآن براى آن كه منظم وسازمان يافته شود, سه نسل از دانشمندان لازم است; بيست يا بيست وپنج سال لازم است. اگر كمونيستها دوباره سركار نيايند ان شاء الله, اين را انجام خواهم داد و دربخش آكادمى داغستان مى خواهند برنامه اى شروع بكنند كه قرآن را ترجمه كنند به زبان داغستان, داغستان زبانهاى زيادى دارد. يك زبان زبان كتابت است, زبان روزنامه اى دارند, برنامه راديويى و تلويزيونى دارند و سه ملت ديگر نيز, هم اكنون قانونى هستند كه عبارتند از:
1. روئول 2. آغول 3. تساخور.

استاد چند ترجمه روسى براى قرآن تاكنون انجام شده است؟

پروفسور عثمانف: نخستين ترجمه روسى از زبان انگليسى و فرانسه, ترجمه (سيس) است كه چهار جلد است و ترجمه روسى بدى نيست.

استاد! مترجم آن كيست ودرچه سالى ترجمه شده است؟

پروفسور عثمانف: آن ترجمه در زمان پطروس كبير صورت گرفته است, مترجم آن گويا (ويرفكين) كه نزديك به سيصد سال پيش بوده است.
اولين ترجمه از زبان عربى از subcukov درسال 870 بوده است وآخرينش در اوائل قرن بيستم وچهار مرتبه همراه با متن عربى به چاپ رسيده است.
ميسيونرهاى مسيحى زياد بودند و سعى مى كردند تاتارها را به دين مسيحيت درآورند ومفسرين تاتار هم كمك آنها مى كردند. ترجمه قوى نبود. وغلطهاى فاحشى دارد كه از عربى ترجمه كردند. به نام ترجمه (معنويه) اما غلطهاى زيادى دارد; مثلاً (انّ الانسان كان كفوراً) يعنى ناسپاس, كه تفاسير عربى اين گونه نوشته اند, ولى او نوشته وترجمه كرده (به درستى كه آدم, آزاد فكرست.) وكلمات مسيحى زيادى به كار برده است.

مترجم, مبشّر مسيحى بوده است؟

استاد عثمانف: بله, مبشّر مسيحى بوده و بعد ازآن آكادمى سينگ جين ترجمه كرد كه بعد از انقلاب چاپ نكردند و بعد از فوت او در سال 1963 چاپ كردند.
مسأله ديگر, ترجمه تحت اللفظى است; يك مثال بياورم:
آيه (قالوا انا تطيرّنا بكم… قالوا طائركم عنداللّه) كه در سوره يس آمده است. (قالوا تطيرنا بكم) را بيش تر مترجمان اروپايى ترجمه مى كنند: پرندگان شما.
درتفسير جلالين آمده: (به معنى شوم و فال بد) به ترجمه فارسى.
مثال ديگر: ترجمه (كراچكوفسكى) كه تاكنون بسيار تجديد چاپ شده و درمعرض فروش هست, ولى نمى خرند, در آيه (يا معشر الجنّ قد استكثرتم من الانس) مترجم اين گونه ترجمه كرده: شما زياد گرفتيد. درچاپ آخرمعجم الفاظ القرآن الكريم, به معنى (استحوذ) گرفته; يعنى مطيع كردن. در تفسير جلالين به معنى (وقدّرناهم) است. ترجمه هاى حرفى (واژه به واژه) هم همين طورست. درسفرى به سوريه با يك گارسون رستوران درهتل جلاء در دمشق بحث شد, البته سوادى نداشت, گفت: (ترجمة القرآن الكريم حرفيّة حرام.)

استاد اين مترجم مسلمان است؟

پروفسور عثمانف: خير, مسلمان نيست, بيست سال در دمشق زندگى كرده وهمسر سورى گرفته و عربى هم ياد نگرفته است واز روسى ترجمه مى كند وهنوز اشتباهات ترجمه (كراچكوفسكى) را دارد. مثلاً درآيه (ولاتلبسوا الحقّ بالباطل) ترجمه كرده است: (حق را به باطل مپوشانيد) و ترجمه الهى قمشه اى هم: (مپوشانيد) ترجمه كرده است. يادم نيست تفسير راهنما چطور ترجمه كرده است و در لسان العرب هم آمده: (لبَس يلبِس بمعنى خلط و لَبِس يلبَس بمعنى ستر) وهمه به معنى ستر مى گيرند. بيش تر مترجمان همين گونه ترجمه كرده اند و آقاى ابوالقاسم پاينده نمى دانم چطور معنى كرده. اما مترجمانى كه من نگاه كردم, مثل آيتى, مكارم و پورجوادى, آنها (مى آميزند) ترجمه مى كنند. اين ترجمه خانم هم هست, من به شوهرش گفتم, شما اشتباهات داريد, گفت: شما هرچه نظر داريد بدهيد, اصلاح مى كنيم. گفتم ترجمه بنده هنوز چاپ نشده, وقتى چاپ شد, برداريد و اصلاح كنيد.

o استاد! ترجمه شما چندبار چاپ شده است و اين چاپها از سوى چه كسى انجام شده است؟

پروفسور عثمانف: يك با از سوى انتشارات ولاديمير به چاپ رسيده است كه كتب دينى و كتب مقدس را درهندوستان چاپ مى كند و كتب حديثى و فلسفى را نيز چاپ مى كند و موسسه تجارى هم نيست.

درايران به چاپ رسيده است؟

پروفسور عثمانف: چاپ كرده اند وچاپ دوم هم شده است واكنون شروع كرده ام كه واژه نامه قرآن درست بكنم و تفسير متوسطى كه از لحاظ حجم در اندازه هاى تفسير قاضى بيضاوى يا در حدود ابن كثير باشد ومن مى خواهم تفسير من معتدل باشد نه طرفدار اهل سنت و نه اهل شيعه. نه عرفانى ـ تصوفى, مى خواهم تفسير اسلامى باشد, چون اسلام يكى است. ما نبايد در اسلام تفرقه بيندازيم.

استاد! لطفاً جريان ديدار و آشنايى تان با شهيد بهشتى را نقل كنيد.

پروفسور عثمانف: شهيد مفتح بنده را دعوت كرد به مسجد اميرالمؤمنين(ع), چونكه ايشان استاد من بودند در قرآن, واقعاً من او را احترام مى گذاشتم وايشان هم مثل اين كه به بنده محبت داشتند.

درچه سالى به ايران دعوت شديد؟

پروفسور عثمانف: درسال 1973 ميلادى تقريباً 23 سال پيش, سال 52 شمسى, مرا دعوت كردند به مسجد اميرالمؤمنين(ع) و شهيد مفتح درآن موقع متصدى مسجد جاويدان بودند وچند نفرى آن جا بودند; از جمله: آقايان شهيد بهشتى, شهيد مفتح, موسوى اردبيلى و ديگران… شهيد بهشتى فرمودند: من و دوستان من طرفدار آن هستيم كه اهل اسلام, شيعه و اهل سنت يكى باشند, متحد باشند, اختلافات بين آنها برطرف بشود. بنده عرض كردم: آقاى دكتر! دراين هجوم ماترياليسم كه ما درجهان داريم, نه فقط اهل سنت و شيعه, بلكه اهل همه اديان بايد متحد باشند. اين قضيه را بنده براى آقاى على لاريجانى كه وزير وقت بودند نيز نقل كردم, همچنين براى آيت اللّه نورمفيدى نماينده رهبر معظم انقلاب درگرگان. من به ايشان عرض كردم و گفتم, اگر همه اديان يكتاپرست باشند, اتحاد مشركان معنى ندارد; گرچه آنها متدين باشند, ولى بدبختى آنهاست كه به سوى شرك رفتند. گفتم پيش من يك يهودى مؤمن ترجيح دارد بر يك كمونيست ملحد. آيت اللّه نورمفيدى نگاه كردند, گفتند: به شرط اين كه صهيونيست نباشد, زيرا صهيونيست دين نيست. ايشان افزودند: پادشاهان صفوى و عثمانى با هم جنگ مى كردند, يكديگر را تكفير مى كردند وآنها مى گفتند شيعه, مسلمان نيستند و شيعه نيز مى گفتند اهل سنت, مسلمان نيستند! بالاخره هر دوكشور يكديگر را تضعيف كردند وبراى استعمارگران اروپا زمينه را آسان كردند.
وخود مسيحيان, الآن درايرلند, كاتوليكها و پروتستانها جنگ مى كنند. درخود روسيه ارتدوكس ها وميسيونرها همين گونه اند ودرميان ارتدوكس ها كهنه پرستانى هستند كه رفرم او را قبول ندارند. اهل دين بايد عليه ملحدين وكمونيستها متحد باشند, كمونيستها به عقيده بنده طاعون قرن بيستم بودند كه به آنها مرگ سياه هم مى گفتند. اين آيين به هر كشورى كه مى آمد, يك سوم جمعيت آن كشور به هلاكت مى رسيدند.

برخى از سؤالاتى كه داشتيم, با توضيحاتى كه فرموديد پاسخ داده شد. چند سؤال ديگر در ارتباط با مسأله ترجمه هاى قرآن ومسائل ديگر مطرح است; از جمله اين كه آيا اين ترجمه قرآن, كار شخصى وفردى تان بود, يا به كمك جمعى اين كار را انجام داديد؟ وكلاً چقدر طول كشيد؟

پروفسور عثمانف: من خودم ترجمه مى كردم ونزد استاد شهيد مفتح بنده سوره بقره را خواندم در دانشكده الهيات تهران, بعد ازآن من نتوانستم به مصر بروم, چون برنامه مبادله دانشمندان برقرار نبود. ازاين رو به صنعا رفتم, در صنعا هم نيمى از مردم زيدى هستند و نصفشان شافعى, خوشبختانه آن جا استادى بود از دانشگاه الازهر, به نام شيخ محمد حسن درّاز, درنزد عرب خيلى مورد احترام بود, حافظ قرآن بود و در قرآن تبحّر داشت. پرسيدم: استاد چرا تفسير نمى نويسيد؟ گفت: من مدرس هستم, براى نوشتن وقت نمى ماند. ايشان فوت كردند, خدا رحمتش كند واو را بيامرزد. ايشان برخى اشكالات ترجمه مرا برطرف كردند. پس ازآن كه ترجمه زير چاپ بود.
همچنين اين جا آمدم خدمت آقاى معرفت رسيدم, چند تا اشكال بود كه همه را برطرف كردند.
مثلاً در معنى آيه (استوى على العرش) همه اروپائيان و انگليسيها و فرانسويها و آلمانيها اين گونه ترجمه مى كنند: نشست روى تخت. فقط مترجمان هندى مسلمان كه قرآن را به انگليسى ترجمه كرده اند, درست معنى كرده اند, مانند: محمد مودودى و محمد اشد كه يهودى بود واصلش از (لهستــان) بود و سپس مسلمــان شد و مبلّغ راديو قــاهره وپس ازآن راديـو مراكش بود و كتـــابى هم به زبــان انگليسى دارد بـا نــام (The Message of the Coran) كه در جبل الطارق چاپ شده است, او از تفاسير عربى مى گيرد وبعد مى گويد من چنين عقيده دارم كه كسى كه به اسلام بازگردد, خيلى از ديگران سخت تر است, چون كه او از دين سابقش در او اثرى نمانده, به هرحال يك يهودى كه هم درس او بود والآن در اسرائيل است, مى گفت: او خيلى ضد يهودى و مسيحى است, خودش عربى بلد بود و فارسى اش خوب بود واكنون در جبل الطارق مشغول بررسى لهجه هاى يهوديان است.
شما مى دانيد در ادبيات فارسى (ذانت) كه كتابش در ايران چاپ شد ه و دانشمند خوبى است و منصف هم هست و ضد اسلامى نيست, اين هم مثل دانشمندان هندوستان ترجمه مى كند: نشست بر تخت.
وقتى ازآقاى معرفت پرسيدم, ايشان گفتند: عرش نيست, كنايه است. ودر المفتاح فى التفسير كه كتابى بسيار عالى, مختصر و كوتاه است. براى عربى ها نوشته, چونكه خود عربها اگر تفسير نخوانند, قرآن را نمى فهمند, آن جا نوشته: استوى سلطاناً كاملاً . سلطان به معنى احاطه آمده است. همچنين چند سؤال ديگر را هم ايشان برطرف كردند. ومن درچاپ دوم (آينده) ازاين سه نفر و ازاستادان اوليه ام در زبان عربى و استادان درسهاى دينى ام در روستا واستادان دانشگاه سپاسگزارى مى كنم.

شما (استوى) را به چه معنى گرفتيد؟

پروفسور عثمانف: درچاپ دوم به معنى احاطه گرفتم. به عقيده بنده (انّ ربّكم اللّه الّذى خلق السّموات والأرض فى ستّة ايام ثمّ استوى على العرش) اين ااشكال را داراست كه ايشان فرمودند كه آيا خداوند قبل ازآن استيلا نداشت؟ من درآن جا در كروشه آورده ام كه استيلاء نسبت به آنها كه در لوح محفوظ بوده, استيلاى بالقوه است واستيلاء بالفعل بعد از آن است كه آنها را آفريد. و ديگران مى نويسند: نشست. من مى پرسم: استغفراللّه, خدا كه جسم ندارد.
همچنين با يوسف قرضاوى كه (خودش مصرى است) و وهابى, سال گذشته بحثى داشتم وهمين مسائل و نكته هايى كه آيت اللّه معرفت مرا روشن كرد به او گفتم, صحبتهاى بسيارى داشتيم. پرسيدم: حنفى هستيد؟ گفت: من وهابى هستم, وهابيون مى گويند: (واجب علينا أن نؤمن ولا واجب أن نسئل لِمَ).
من درباره اين سخن او از محمد غزالى كه دانشمندى مصرى بود, پرسيدم, عصبانى شد و دستهايش لرزيد, گفت: (ليس الجسم فى الاسلام). اصلاً سه مذهب جعفرى, شافعى و حنفى تجسم را قبول ندارند. اما آنها (وهابيان) قبول دارند. به هرحال ما بايد با آنها بحث بكنيم و بفهمانيم وشايد آنها به ما بفهمانند, ولى سراين مسأله نبايد جنگ بكنيم و يكديگر را بكوبيم و بكشيم.
اگر اجازه بدهيد به بحث اصلى بر مى گرديم, صحبت درباره ترجمه قرآن بود. مى دانيد كه تخصص من در ادبيات فارسى است, عربى را هم دركنار فارسى مى خواندم; مثلاً فارسى را در هفته 4 تا 8 ساعت و عربى را هفته اى 2 ساعت همه ساله مى خواندم و ديگران فقط يك سال مى خواندند. وقتى كه در دوره دكترا بودم, آن جا هم عربى مى خواندم, اما به طور مرتب با دكتر شهيد مفتح شروع كردم. اين ترجمه بيست و سه سال طول كشيد. اما براى ترجمه قرآن, عمر يك دانشمند هم كافى نيست. بايد ازاول اگر عرب نباشد, تحصيلات عالى دانشگاهى براى زبان عربى داشته باشد و پس از رسيدن به دكترا, موضوعى از قرآن را انتخاب كند وتا آخر عمرش كار بكند.
واگر صد دانشمند, هزار دانشمند هم اين كار را بكنند, به عمق قرآن, چنانكه در لوح محفوظ بوده, به آن معانى ما نمى رسيم, چون اولاً كتاب الهى است. ثانياً, عقل انسان براى اين كار كامل نيست.

همان گونه كه فرموديد, در ترجمه قرآن, دو مشكل وجود دارد: يك مشكل, فهم خود كتاب الهى است كه آن قدر عميق است كه انسان به ژرفايش نمى رسد.

و ازيك سو انتقال آن به يك زبان ديگر دشوار است. ما در زبان فارسى به رغم آن كه زبان فارسى يك نوع هم خانوادگى با زبان عربى دارد وريشه هاى مشترك فراوان دارند, مى بينيم كه مترجمان فارسى, با مشكلات فراوانى روبه رو هستند. شما در انتقالش به زبان روسى, حتماً با مشكلات بيش ترى مواجه بوديد. بخشى ازآن مشكلات را هم اگر بفرماييد مناسب است.
پروفسور عثمانف: زبان فقير است, اگر قرآن را ترجمه مى كنيم, زبان غنى تر مى شود و مفاهيم قرآنى بيش تر به دست مى آيد. حالا بعضى علمايى كه فوت كرده اند. من با آنها صحبت مى كردم, آنها كلمات عربى استعمال مى كردند كه تمام آنها را نمى فهمند. اين كه كلمات از بين رفت وما بايد آنها را احياء بكنيم. زبان روسى ترجمه همه گونه زبانها را دارد, تركى, چينى, ژاپنى, اسپانيايى, انگليسى. قرآن به زبان قفقاز شالى ترجمه نشده, با آن كه مسلمان هستند وعلاقه به قرآن دارند. اما انجيل ترجمه شده است, براى اين كه ميسيونرهاى سوئد پول هنگفتى دادند به مترجم. از روسى ترجمه شده به زبانهاى ديگر. به هرحال بايد ده تا پانزده ترجمه باشد تا قدم به قدم به يك درجه متوسط برسد.
درباره ترجمه هاى فارسى, آقاى خرمشاهى مى نويسد: تا به حال دويست ترجمه فارسى بوده, هيچ يك را ايشان قبول ندارد ومن به ايشان درسفارت گفتم شما ترجمه الهى قمشه اى را ببينيد كه (لاتلبسوا الحقّ بالباطل) را با عبارت (نپوشانيد), ترجمه كرده است و آقاى خرمشاهى بسيار محترمانه او را خلع سلاحش كرد. من دو اشكال بر خود او آوردم, يكى (ان يأكل لحم أخيه ميتاً) كه ايشان نوشته است: اين مثل آن است كه گوشت مرده برادر خود را بخورد. وحال آن كه در تفسير جلالين نوشتند, اغتياب را هم مى گويند. اين را مى گويند:(فيزيالوژى) مثل, از چيزهايى است كه نمى شود آن را تحت اللفظى معنى كرد. گفت اين تمثيل است. گفتم: تمثيلات را نمى شود ترجمه تحت اللفظى كرد, كه خود او در قرآن پژوهى, خود را خلع سلاح كرده است.

شما در صحبتهايتان اشاره كرديد كه درتمثيلها ترجمه تحت اللفظى نمى كنيد, نظرتان اين است؟

پروفسور عثمانف: سعى مى كنم ترجمه تحت اللفظى نكنم.

اين يك روش است. روشهاى ديگرى كه شما به شكل شخصى تعقيب مى كنيد, چيست؟

پروفسور عثمانف: يك مثال مى آورم براى شما, روسها مى گويند: در شهر طلا با سماور خويش نمى روند. چون همه سماورها را در شهر طلا مى ساختند. يا انگليسيها مى گويند: به شهر نيوكاسل با زغال سنگ خود نمى روند, چونكه معدنهاى زغال سنگ آن جا بود.
حالا اگر فارسى باشد, بايد نوشت زيره به كرمان بردن, در روسى مى گويند: موزه نيمرو, تخم مرغ نيمرو; بايد معادل آن را پيدا كرد و ترجمه معادل مفهوم نيست; مثلاً يك پروفسور به من گفت: استخوان ران مور را بايد معادل آن را پيدا كرد, وگر نه مورچه استخوان ندارد. بنا براين در هر زبان بايد (ايدوئوم) پيدا كنيد واگر پيدا نكنيد, اين حرفها بيهوده است. بنابراين, هنوز تئورى ترجمه تفكيك نشده و ايدوئوم ها را با ترجمه تحت اللفظى نمى توان ترجمه كرد.
مثلها را اگر مفهوم است; مثلاً اگر خوردن گوشت برادر, به معناى كار زشت بود, ممكن است اين طور ترجمه كرد, اين مثال براى اغتياب است و اغتياب هم زشت است, اما مانند خوردن گوشت برادر زشت نيست. آن جا كه ترجمه مثل امكان دارد, بايد ترجمه كرد وآن جا كه ممكن نيست, بايد ترجمه تحت اللفظى كرد وبه دنبال آن نوشت: اين مثل به اين معنى است, اين مسائلى است كه حل نشده, هنوز ترجمه با تئورى حساب شده در دنيا نداريم.
مثال ديگر: (فان لم تجدوا ماءاً فتيمّموا صعيداً طيباً) اگر شما آب را پيدا نكرديد قصد كنيد وحركت كنيد ولمس كنيد به تراب, عربستان سعودى كه خاك ندارد, به ريگ مسح كنيد ومردم مسلمان مى دانند, تيمم چيست وقرآن را حتماً بايد يا مسلمان ترجمه كند ويا كسى كه مدت زيادى درميان مسلمانان بوده است.

دراين مدّت مديدى كه حدود بيست وسه سال است, شما با قرآن مأنوس ومرتبط بوده ايد واز فيض قرآن بهره مند شده ايد, تأثيرات روحى ومعنوى ترجمه قرآن روى شخص شما چه بوده است؟

پروفسور عثمانف: ازهمان طفوليت خود هميشه مؤمن بودم, دردبيرستانى كمونيستى درس خواندم كه آداب اسلامى را رعايت نمى كردند. در روستا كه پيش مادرم مى رفتم, هميشه نماز مى خواندم, اما كار ترجمه, ايمان بنده را قوى تر كرد, براى من ترك نماز كار بسيار مهمى است; مثلاً وقتى در انستيتو نمى شود نماز خواند, وقتى به خانه برگشتم, نمازهاى ترك شده را قضا مى كنم. من نماز جماعت را با چهار نماز شروع كردم, بعد به پنج نماز رسيد, ولى حالا قلبم درد مى كند, نمى توانم. من 73 سال دارم, درمسكو نماز جمعه هم مى روم.
اسلام به عقيده من بهترين اديان دنياست. امّا نه به اين معنى كه اگر مسيحى يا يهودى باشد, بگوييم او را بايد كشت, بلكه بايد بين اديان تفاهم باشد, رقابت باشد وآن دينى كه درست تر وحقيقى تر است, آن دين, سرانجام غلبه خواهد كرد.

فعاليتهاى قرآن پژوهى در روسيه, غيرازحضرت عالى كه بحمد اللّه موفق بوديد, درچه زمينه هايى بوده است؟

پروفسور عثمانف: متأسفانه خيلى كم است در سن پترزبورگ چند دانشمند جوان بر روى تأليف واژه نامه شعراء جاهليت كار مى كنند كه براى ترجمه قرآن اين مواد را استفاده كنند, كار طولانى است, پنجاه يا صد سال زمان مى خواهد, چون كامپيوتر ندارند. اين كار بايستى دست جمعى باشد. اين كار را در سن پترزبورگ ,(لنينگراد سابق) شروع كرده اند كه يك فرهنگ واژه نامه است و اشعار يك قبيله عربى نيز تاكنون چاپ شده است.
در داغستان نيز ان شاءاللّه كارهايى در زمينه قرآن از جمله تدريس در دانشگاه را درآينده خواهم داشت و وعده دادند كتابهاى تفسير را براى ما بفرستند, جلالين, بيضاوى, مجمع البيان و تفسيرالقرآن العظيم ابن كثير كه مى گويند متعصّب است و داراى اشكال, و تفسير صابونى كه تفسير بدى نيست وبراساس تفسير ابن كثير نوشته; روان وخوب است, ولى تجسم خدا را معتقد است.
مى دانيد كه ازهر تفسيرى چيزى بايد گرفت كه بهترينها باشد, براى مؤلف ومترجم مقبول باشد. هر مؤلف ومترجم يك جنبه (سوژكتيو) دارد كه در فارسى به معنى جنبه ذهنى است و (اورژكتيو) كه به معناى جنبه عينى است. ترجمه قرآن بايد جنبه عينى باشد. بايد تا آن جا كه مى تواند, عينى باشد. اگر عينى نباشد, خوب نيست.

استاد! قرآن روى فرهنگ وادبيات روسيه چقدر تأثير داشته وحضور قرآن درادبيات روسيه به چه اندازه است؟ چون از روسيه به عنوان يكى از ادبياتهاى غنى جهان ياد مى شود, شما ردّ پاى حضور قرآن ومفاهيم قرآنى را درادبيات روسيه تا چه اندازه مى بينيد؟

پروفسور عثمانف: چونكه روسيه چندان محبتى به مسلمين نداشته, اگر چه بهتر از كمونيستها بودند; مثلاً قرآن قزاقها تحريف شده است و براى بيسوادها خوب است وهنوز بزرگسالان قرآن قزاقها را مى خوانند.

ويژگى قرآن قزاقها چيست؟ آيا رسم الخطش است؟

پروفسور عثمانف: رسم الخطش خيلى آسان است, ولى قرآن ملك فؤاد (مصرى) رسم الخط قديم ترين نسخه هاى قرآن را رعايت كرده واز لحاظ خط, قرآن ملك فؤاد از قرآن عثمانى شما (عثمان طه) بهتر است, چون فتحه ها را كشيده تر مى گذارد.
به هرحال, شاميل را درسن ده سالگى گرفتند و او را ده سال در كابل نگهداشتند. البته او يك ژنرال بود, بعداً مترجم قرآن شد و قرآن را به روسى ترجمه كرد و سپس در سفارت روسيه در استانبول مترجم قرآن شد. اين ترجمه در قرن نوزدهم انجام شد كه به تازگى آن را در پانصد نسخه با جلد چرمى چاپ كردند وپارسال در ايران به سفارش من آن را از نمايشگاه كتاب خريدارى كردند. قبر او هم در مدينه است كه در اثر تخريب قبرها محل آن معلوم نيست و در مذهب اهل سنت انتقال جنازه از قبرى به محل ديگر ممنوع است.
هم اكنون آزادى اديان هست, آزادى مؤسسات, مجله, مدرسه است, ولى دولت پول نمى دهد وبيش تر كمكها از تجار سعودى وكويتى است. چند سال, ملك فهد, حجاج داغستان را رايگان به سفر حج مى برد وهمه مخارج آن را مى پرداخت. تركها نيز در داغستان مسجد بزرگى با گنجايش ده هزار نفر وبا چهار مناره مثل مساجد استانبول ساختند وامام خطيب را خودشان فرستادند. امام خطيب ترك است. من چند بار به اين مسجد رفته ام.

استاد انستيتوى شرق شناسى درترجمه قرآن شما چقدر به شما كمك كرد؟

استاد: تقريباً ده سال جزء برنامه كارهاى من بود, حقوق پروفسورى به من مى دادند وبراى شغل دوم من هم خواستند بدهند وچون كاركنان انستيتو 600 نفر بودند, حقوق كم بود, آنها گفتند براى دوهزار نسخه, ده هزار دلار لازم است كه انتشارات ريسك نمى كرد.

آيا از طرح ترجمه قرآن شما درآن زمان حمايت مى شد؟

پروفسور عثمانف: علوم اسلامى رسماً قدغن شد و بعد از فوت استالين, آزادى از زمان خروشچف شروع شد.
(سوسيموف) رهبر ايدئولوژى حزب كمونيست ودر زمان برژنف خيلى قوى بود, به او پيشنهاد كرده بودند كه دبير كل شود, قبول نكرد. در زمان او براى هشت هزار نسخه مجوز داده شد كه در توان انتشارات نبود. بعدا از سوى گورباچف پروستوريكا شروع شد. من در زمان گورباچف در چند كنفرانس گفتم: قرآن بايد ترجمه شود. به رئيس انستيتو كه تاجيك بود نيز گفتم. او مى گفت: عجله نكن, اول اجازه مى گيرم, بعد ترجمه مى كنيم. به رئيس انستيتو جديد (پريماكوف) كه اكنون وزير امور خارجه است, گفتم. گفت: عجله نكن, يك روز مرا دعوت كرد وگفت: قرآن را ترجمه بكن, از شاخه سياسى حزب اجازه گرفته شده است. اين در زمان گورباچف بود.
اكنون درآكادمى براى انتشارات وچاپ بودجه نيست. براى چاپ دوهزار نسخه قرآن من, ده هزار دلار لازم است كه اين مبلغ را ندارند, ولى ممكن است درسال آينده ناشر با من قرارداد ببندد وكتاب را چاپ بكند.

استاد! در انستيتوى شما رشته اى به عنوان اسلام شناسى يا دين شناسى وجود دارد؟

پروفسور عثمانف: وجود دارد. اما آنها مشغول بررسى اسلام معاصر هستند, برنامه اى در زمينه قرآن و احاديث ندارند, بيش ترشان مشغول مسائل بين المللى معاصر (فوندامنتاليسم اسلامى) بين كشور شما (ايران) وعربستان سعودى و ليبى و… هستند.
مثلاً پريماكف يهودى است, ولى صهيونيست نيست و تخصصش اقتصاد كشورهاى عربى است وخيلى عليه آمريكا درمسأله روابط با ايران ايستادگى كرد.

جمعه 24 شهریور 1391  3:06 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه جزءسي‏ام قرآن ‏مجيد به‏ زبان ژاپني

ابراهيم ساوادا
The 30th part of hte holy koran (in japanese language), translated by Ebrahim Sawada. n.p., 2001, 32pp.
اين ترجمه را آقاي ابراهيم (تاتسوايچي) ساوادا، از شيعيان ژاپني ساكن توكيو، در سال 1999 انجام داده كه در سال جاري ميلادي از سوي يك ناشر عرب در بيروت به چاپ رسيده است. مترجم در كار خود، علاوه بر رجوع به متن اصلي آيات، از برخي ترجمه‏هاي فارسي قرآن كريم بهره جسته و از تفسير نمونه و تفسير الميزان نيز استفاده كرده است. وي در پايان هر سوره، توضيحاتي درباره محتوا، شأن نزول و مكي يا مدني بودن آن آورده است. اين ترجمه تنها شامل جزء سي‏ام قرآن كريم است كه بدون متن عربي آيات و در 32 صفحه (قطع وزيري) به چاپ رسيده است.
كتاب‏شناسي جهاني نسخه‏هاي خطي ترجمه‏هاي قرآن مجيد
Mustafa Nejat SeferciogÏlu (comp.), World Bibliography of Translations of the Holy Qur'an in Manuscript Form, edited and introduction by Ekmeleddin IÙhsanogÏlu, vol. 1. Turkish, Persian and Urdu translation excluded. Istanbul: Research Center for Islamic History Art and Culture (IRCICA), 2000. liv+209pp. ISBN: 92-9063-102-3.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:06 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گزارشي از ترجمه ‏هاي ژاپني قرآن كريم

ساوادا صفا، محمد القائم
در طول هشتاد سال گذشته، يعني از سال 1920 تا سال 2000 ميلادي، سيزده ترجمه از قرآن مجيد به زبان ژاپني، با تلاش و همت دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان ژاپني انجام شده كه بيشتر آنها چاپ و منتشر شده‏اند. در نخستين كوشش‏هايي كه براي ترجمه قرآن مجيد به زبان ژاپني توسط تني چند از انديشمندان ژاپني صورت گرفت، تأكيد بر مقايسه قرآن با كتاب‏هاي اديان ديگر بود. بجز يكي دو مورد كه مترجمان به تبيين و توضيح آيات پرداخته‏اند، ديگران همان هدف نخستين را دنبال كرده‏اند. با اين حال در بسياري از موارد، ترجمه‏ها از توضيحاتي كه به فهم بيشتر قرآن كمك مي‏كنند، خالي هستند.
علاوه بر اين، محصور بودن ژاپن در ميان آب‏ها و عدم ارتباط آن با كشورهاي ديگر و نيز ممنوع بودن تبليغ اديان ــ كه از اواخر قرن شانزدهم توسط حاكمان فئودال اعمال مي‏شد ــ عملاً موجب قطع ارتباط فرهنگي اين كشور با ساير نقاط جهان به مدّت سيصد سال يعني تا نيمه دوّم قرن نوزدهم گرديد. به همين سبب ژاپن نتوانست به اديان ديگر به ويژه مسيحيّت و اسلام كه در آن دوران به طور وسيعي گسترش يافته بود نزديك شود. اما در ميان متفكران ژاپني، افراد معدودي وجود داشتند كه مشتاق آشنايي با اصول اسلام و خواندن قرآن كريم بودند. در آن روزگار، يعني هشتاد سال پيش، مطالعه زبان عربي كه زبان قرآن است كار چندان آساني نبود. بر اين اساس، براي رفع نياز افراد علاقه‏مند به معاني قرآن، ترجمه قرآن به زبان ژاپني آغاز شد.
ما در اين مقال برآنيم تا ترجمه‏هاي ژاپني قرآن مجيد را مورد بررسي قرار دهيم و به ويژگي‏ها و خصوصيات هر يك اشاره‏اي كنيم.
1. نخستين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپني، توسط فردي به نام ساكاموتو ري سيو (كِن ايچي)1 انجام شد. اين ترجمه با نام ژاپني Koran-kyo در سال 1920 در دو جلد از مجموعه‏اي پانزده جلدي به نام «كليات كتاب‏هاي مقدس جهان» با همت «انجمن نشر و توزيع كتاب‏هاي مقدس جهان»2 چاپ و منتشر گرديد، كه جلد اول آن 419 صفحه و جلد دوم آن 428 صفحه داشت.
ساكاموتو مترجم اين قرآن، فارغ التحصيل دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو بود. وي مسلمان نبود و به زبان عربي اندكي آشنايي داشت. ساكاموتو در مقدمه ترجمه‏اش به اين مطلب اشاره كرده است كه در كار خود از برخي ترجمه‏هاي غير عربي كه توسط بعضي از مترجمان از جمله جُرج سِيْل (1736-1697م)، جِي. اِم. رادوِل (1900-1808م) و ادوارد هنري پالمر (1900-1808م) انجام گرفته، استفاده كرده است.
به نظر مي‏رسد ساكاموتو كه در دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو درس تاريخ مي‏خوانده، به زبان انگليسي نيز تسلط داشته است؛ چنان كه در همان سال‏ها وقتي تاريخ مغرب زمين را به عنوان بخشي از تاريخ جهان مطالعه مي‏كند، متوجه اين نكته مي‏شود كه اسلام كمك فراواني به پيشرفت تمدن جهان نموده است، و همين عامل توجه او را به مطالعه اسلام جلب مي‏كند. وي در سال 1903 كتابي به نام تاريخ جهان منتشر ساخت. ساكاموتو در پايان ترجمه‏اش از قرآن، به آشنايي نزديكي كه از نظر فكري با اسلام پيدا كرده بود، اشاره نموده و اين آرزو را كه بتواند درباره اسلام به عنوان يك مذهب توضيحاتي بنويسد، ذكر كرده است.
او علاوه بر ترجمه قرآن كريم، تاريخ زندگي پيامبر اكرم(ص) را نيز به نام زندگي‏نامه محمد با سبكي شيوا و دلپذير نوشته است. در دوراني كه ترجمه او از قرآن در ميان مردم ژاپن انتشار يافت، ژاپني‏ها مطالعه چنداني درباره اسلام و زبان عربي نداشتند، و به همين دليل امكان ارزيابي اين ترجمه نيز وجود نداشت. علاوه بر اين، چون اين ترجمه از روي ترجمه‏هاي انگليسي انجام شده بود، واژه‏هاي قرآني در آن فاقد هرگونه توضيح روشن بود، و اين غربت تا آن جا كشيده شد كه براي تبيين آن اصطلاحات، از واژه‏هاي مذهبي مكتب بودايي كه در ادبيات مذهبي ژاپن كاربُرد دارد، استفاده مي‏شد. به كارگيري واژه‏هاي مترادف از اناجيل اربعه كه در آن زمان به طور كامل ترجمه و منتشر شده بود، و حتي استخدام عباراتي از مكتب كنفوسيوس كه از گذشته تأثير زيادي بر فرهنگ ژاپني نهاده بود، از جمله كارهايي بود كه در توضيح واژه‏هاي قرآني مورد توجه قرار مي‏گرفت.
اطلاعات محدود مترجم از زندگي مردم عربستان در آن روزگار، زمينه اشتباهات و ابهام‏هايي را در ترجمه او به وجود آورده است. با اين همه، ترجمه قرآن، خوانندگان ژاپني را براي نخستين‏بار با چهره قرآن كريم آشنا كرد و به آنان شناختي نسبي از اسلام و قرآن ارزاني داشت.
در سال‏هاي ميان 1920 تا 1940 ميلادي، به دنبال تحولاتي كه در ژاپن و ديگر نقاط جهان از نظر صنعت و توسعه تكنولوژي‏هاي ارتباطي پيش آمد، جهان به كلي دگرگون شد. در اين دوران، و به دنبال انتشار آثاري در مورد قرآن و اسلام در ژاپن، ژاپني‏ها به تاريخ اسلام به عنوان بخشي از تاريخ دنيا و جغرافياي مذهبي جهان، علاقه خاصي پيدا كردند، به گونه‏اي كه در حوالي سال 1930، انديشمندان ژاپني به مسائل سياسي و اقتصادي مسلمانان آسيا توجه بيشتري مبذول داشتند و مطالعه گسترده‏تر اسلام را در راستاي آشنايي بيشتر با مسلمانان جهان مورد تأكيد قرار دادند.
2. دومين ترجمه ژاپني قرآن مجيد با همكاري سه نفر به نام آريگا آماد3، تاكاهاشي گورو4 و ياماگوچي ميزوهُ5 به انجام رسيد. اين ترجمه با عنوان ژاپني Sei-Koran-Kyo در سال 1938، همزمان با بناي مسجد توكيو، در يك جلد به كوشش «انجمن نشر و توزيع كتاب مقدس قرآن»6 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
در اين ترجمه گروهي، تاكاهاشي مسئول ترجمه بود و آريگا كار چاپ و انتشار آن را برعهده داشت. تاكاهاشي به عنوان محور انجام اين مهم، در تكميل كار دشوار ترجمه ژاپنيِ انجيل نيز كمك فراواني كرده بود. اين ترجمه در اصل، در سال‏هاي 1807 تا 1911 توسط اِن. براون، مبلّغ امريكايي ساكن ژاپن و نيز جي.سي. هپبورن انجام شده بود.
در سال 1887 نيز ترجمه كاملي از متون قديم و جديد انجيل به زبان ژاپني انتشار يافت. تأثير اين ترجمه‏ها بر افكار و ادبيات و اعتقادات مذهبي مردم ژاپن بسيار چشمگير بود. تاكاهاشي در دوران نوجواني در زمينه تبليغ مسيحيت تلاش فراواني كرد و از اين رهگذر، آثار ادبي و ترجمه‏هاي فراواني از خود باقي گذاشت. اما از اين كه از چه زماني آشنايي وي با آريگا آغاز شد و اسباب ترجمه ژاپني قرآن فراهم آمد، اطلاعي در دست نيست. آريگا كه در ترجمه ژاپني قرآن با تاكاهاشي همكاري داشت، در جواني به قصد تجارت عازم هند شد. او كه فردي مسيحي بود، هنگام اقامت در بمبئي تحت تأثير افكار مسلمانان و مطالعات اسلامي خود قرار گرفت و مسلمان شد. واژه «آماد» در نام وي، تغيير يافته واژه اسلامي «احمد» است. او چندي بعد، از فعاليت‏هاي بازرگاني‏اش دست كشيد و وقت خود را صرف تبليغ اسلام كرد. براي اين كار احساس مي‏كرد كه بايد به هر طريقي كه ممكن است از قرآن شناخت بيشتري پيدا كند. آريگا خود نيز به انتشار ترجمه‏اي روان و سليس اشتياق فراوان داشت. اين ترجمه كه در قطع كوچك انتشار يافت، تمامي 114 سوره قرآن را در 878 صفحه در بر داشت. ترجمه مزبور فاقد مقدمه، تفسير و هرگونه حاشيه بود و از متن عربي قرآن نيز خالي بود و ترتيب سوره‏ها در آن با چاپ‏هاي معمولي قرآن تفاوت داشت و به نظر مي‏رسيد كه براساس ترجمه انگليسي رادوِل تدوين شده باشد.
3. يك محقق تواناي ژاپني به نام اوكوبو كوجي7 كه عمر خود را صرف مطالعه و تحقيق درباره اسلام كرده بود، تنها سه سوره اوّل قرآن كريم را با همكاري «مركز پژوهش‏هاي قرآن» به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه ناقص در سال 1950 با نام Hoyaku-Koran توسط انتشارات توكوشواين8 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
اگر از ديدگاه اسلامي به اين گونه ترجمه‏ها توجه شود، شايد انجام اين كارها، آن هم توسط يك غير مسلمان، فاقد هرگونه ارزش به شمار آيد؛ اما نبايد فراموش كرد كه به هر حال همين تلاش‏ها زمينه را براي ترجمه‏هاي معتبر قرآن در سال‏هاي بعد فراهم كرد و موجب آشنايي بيشتر مردم ژاپن به ويژه دانشمندان ژاپني با اسلام شد.
4. محققي ديگر به نام اوكاوا شومه‏اي9 تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرده است. اين ترجمه با نام Koran، پنج سال پس از جنگ جهاني دوم، يعني در فوريه 1950 توسط انتشارات «ايوانامي شوتن»10 در 863 صفحه چاپ و منتشر گرديد. در آن دوران، بيشتر كشورها در حال بازسازي خود بودند، اما ويراني در بيشتر شهرهاي ژاپن همچنان به چشم مي‏خورد. تهيه مواد چاپي به ويژه كاغذ با مشكلات فراواني رو به رو بود. از اين رو انتشار ترجمه‏اي از قرآن مجيد در آن دوران، اقدامي كاملاً استثنايي به شمار مي‏آمد، به ويژه آن كه در برابر چاپ و انتشار آن، سودي نصيب مترجم نمي‏شد. به همين جهت براي بسياري از ژاپني‏ها كه اطلاعي از علاقه‏مندي اوكاوا به قرآن نداشتند، درك اين معني مشكل بود كه چرا وي دست به كاري زده است كه توجيه اقتصادي چنداني ندارد. پيش از جنگ، روحيه نظامي فرماندهان ژاپني به نحوي بود كه رژيم حاكم بر آن كشور در سوداي تهاجم به چين و منچوري لحظه شماري مي‏كرد و مردم ژاپن نيز مجبور بودند تحت عنوان ميهن‏پرستي به درخواست نظاميان گردن نهند. شعار دستيابي به استقلال ملي آسيا كه اوكاوا نيز از طرفداران سرسخت آن بود، محور اتحاد عمومي شده بود. با شكست ژاپن در جنگ و استقرار نيروهاي اشغالگر كه توسط امريكا سازماندهي مي‏شد، اوكاوا دستگير شد و به اتهام همكاري در جنگ به زندان افتاد.
در نخستين روز محاكمه (30 مه 1946) اوكاوا در دادگاه، رفتاري غير عادي از خود نشان داد تا آن‏جا كه او را براي تحقيق بيشتر از دادگاه بيرون بردند. آزمايش‏هايي كه از سوي پزشكان امريكايي و ژاپني از وي به عمل آمد، نشان مي‏داد كه وي به نوعي بيماري رواني مبتلا شده است. سرانجام محاكمه او به بعد از معالجه‏اش در بيمارستان موكول شد، كه آن هم نهايتا مسكوت ماند. پس از اين ماجرا، جز برخي از نزديكانش، كسي از محل زندگي او اطلاعي نداشت؛ به همين دليل در آن اوضاع آشفته پس از جنگ، نام اوكاوا به طور كامل از خاطره‏ها رفت؛ ولي اين حقيقت كه چگونه اوكاوا پنج سال پس از جنگ، قرآن مجيد را ترجمه كرد و آن را منتشر ساخت، تعجب مردم را برانگيخته بود. شايد نگاهي كوتاه به زندگي او تا حدودي بتواند پاسخ اين سؤال را روشن كند. اوكاوا در سال 1886 در منطقه ياماگاتا در شمال ژاپن به دنيا آمد. پس از پذيرفته شدن در بخش فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو با انديشه‏هاي شرقي و فلسفه هندو آشنا شد. چندي بعد در شركت راه‏آهن جنوب منچوري كه در آن زمان يك شركت ملي ژاپني بود، مشغول به كار شد. او غير از تلاش‏هاي معمول خود به كارهاي ادبي گوناگوني نيز اشتغال داشت و به عنوان يك كارشناس علوم نظري در مباني انديشه‏ها و تفكرات مردم ژاپن نيز اشتهار يافت.
اوكاوا يك پژوهشگر جدي در رشته حقوق بود و به همين دليل پس از چندي از دانشگاه توكيو كه عالي‏ترين مركز آموزشي در ژاپن است، دكتراي حقوق گرفت. عنوان رساله دكتراي او «مطالعه خط مشي مستعمراتي شركت انگليسي هندشرقي» بود. از نوشته‏هاي اوكاوا بر مي‏آيد كه وي در دوران تحصيل در دبيرستان، داستان زندگي حضرت محمد(ص) را مطالعه نموده و دوره‏اي آموزشي درباره اسلام ديده است. اما روندي كه به طور كلي اوكاوا را به مطالعات اسلامي و نهايتا به گرايش به سوي اسلام هدايت مي‏كرد آشنايي او با آثار گوته بود؛ چنان كه خود در نخستين بخش مقدمه ترجمه‏اش از قرآن مجيد به اين نكته اشاره كرده است. اوكاوا پس از آن، تا پايان عمر خود مطالعه درباره اسلام را ادامه داد.
اوكاوا در سي سالگي كار ترجمه قرآن را آغاز كرد. ترجمه او به صورت پيوسته تا سوره توبه در يك مجله محلي به چاپ مي‏رسيد. او همزمان كتاب الحديث را ترجمه كرد و زندگي‏نامه حضرت محمد(ص) را نيز نوشت. در سال 1942 كتابي تحت عنوان آشنايي با اسلام منتشر ساخت. اين كتاب در ميان كتاب‏هايي كه در ژاپن درباره اسلام منتشر شده است، با ساختاري منطقي، به فهم و درك اسلام به عنوان يك دين اصيل كمك فراواني مي‏كند.
اوكاوا پس از گذراندن دوران نقاهت در بيمارستان و بهبودي نسبي، به فكر عملي ساختن آرزوي ديرينه‏اش، يعني ترجمه قرآن مجيد افتاد. چندي بعد، كار را آغاز كرد و مدت دو سال وقت خود را صرف انجام اين كار بزرگ نمود. سرانجام اين ترجمه در سال 1950 به چاپ رسيد.
اوكاوا با اين كه پيامبر اسلام(ص) را بسيار مي‏ستود و مطالعات فراواني درباره اسلام داشت، خود مسلمان نشد و سرانجام در سال 1959، در سن 71 سالگي دفتر زندگي پرحادثه‏اش بسته شد. اوكاوا با وجود اطلاعات فراواني كه در زمينه‏هاي مختلف از جمله اسلام داشت و بر چند زبان خارجي مسلط بود، به زبان عربي احاطه كافي نداشت. از اين رو، در يادداشتي كه در اين زمينه از او به جاي مانده، چنين آمده است: «تنها يك مسلمان پرهيزگار آن هم با تسلط به زبان عربي قادر خواهد بود قرآن مجيد را آن چنان كه شايسته است ترجمه كند».
5. يك مسلمان ژاپني به نام اوكاوا هارومي11 در سال 1954 قرآن كريم را به زبان ژاپني ترجمه كرد و آن را به دولت پاكستان اهدا نمود. از چاپ يا عدم چاپ آن در پاكستان، اطلاعي در دست نيست.
6. يك اسلام‏شناس معروف ژاپني به نام توشي هيكو ايزوتسو12 تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه در سال 1957 با نام Koran در سه جلد و در 952 صفحه به همت انتشارات ايوانامي شوتن به چاپ رسيد، و در سال 1962 نيز تجديد چاپ شد. نخستين چاپ اين ترجمه به دليل اشتباهات و برداشت‏هاي نادرستي كه در آن وجود داشت با خشم مسلمانان ژاپن رو به رو گرديد و در نتيجه چاپ مجدد آن متوقف شد، تا آن كه در سال 1980 انجمن اسلامي ژاپن توانست به كمك عده‏اي از كارشناسان علوم اسلامي و قرآني اشتباهات آن را رفع و زمينه تجديد چاپ آن را فراهم كند. شكل جيبي و قيمت ارزان اين ترجمه باعث پخش وسيع آن در سطح جامعه شد؛ چنان كه امروز نيز پس از گذشت 43 سال از نخستين چاپ آن، به آساني مي‏توان در كتابفروشي‏هاي سراسر ژاپن به آن دست يافت.
بارزترين ويژگي اين ترجمه آن است كه مترجم آن از محققان برجسته اسلام‏شناس بود و به زبان عربي تسلط كامل داشت. لذا اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربي برگردانده شده است و از اين جهت با ترجمه‏هاي ديگر فرق دارد.
توشي‏هيكو ايزوتسو در سال 1914 به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره‏هاي اوليه تحصيل وارد دانشگاه «كِه اي اُ»13 شد و به مطالعه فلسفه و زبان‏شناسي پرداخت و زبان‏هاي خارجي متعددي فراگرفت و به زبان عربي تسلط كاملي پيدا كرد. ايزوتسو طي سال‏هاي طولاني با سرپرستي مؤسسه مطالعات فرهنگي و زبان‏شناسي دانشگاه «كِه اي اُ» مطالعات اصلي خود را سامان داد و دانشجوياني نيز در اين زمينه تربيت كرد، و بعدها به عنوان استاد مدعو دانشگاه مك گيل كانادا، نقش برجسته‏اي در پيشرفت مطالعات اسلامي در خارج از كشور ايفا كرد. او با دانشگاه تهران و دانشمندان برجسته ايراني نيز تماس‏هاي علمي فراوان داشت و چندين‏بار به ايران سفر كرد.
ترجمه ژاپني قرآن مجيد كه توسط پروفسور ايزوتسو به نگارش درآمد، سبك محاوره‏اي خاصي دارد كه ارتباط نزديكي را با خواننده برقرار مي‏كند. البته اين سبك آزادنويسي در نگارش، موجب بروز اشتباهات و تعابير نادرست در ترجمه گرديد كه با واكنش مسلمانان ژاپن مواجه شد. با اين حال، مترجم در مقدمه ترجمه‏اش در دفاع از سبك خود مي‏نويسد:
«تا زماني كه قرآن به زبان عربي است مي‏توان آن را كتاب مقدس ناميد، اما در ترجمه به زبان‏هاي ديگر، به نوعي توضيح و نوشتار تبديل مي‏شود كه چيزي جز يك اثر ادبيِ معمولي نيست، و به همين دليل اين ترجمه ژاپني، ديگر يك كتاب مقدس نمي‏تواند باشد.»
ايزوتسو در اشاره به مشكل بزرگي كه در ترجمه قرآن با آن مواجه بوده است مي‏افزايد:
«هرچه دانش خود را در زمينه فهم زبان عربي عمق مي‏بخشيم، مشكلات ترجمه قرآن كريم از زبان اصلي به زبان‏هاي ديگر را بيشتر احساس مي‏كنيم، تا آن جا كه حتي به نظر مي‏رسد انجام چنين كاري تقريبا محال است.»
در پايان بايد بيفزاييم كه وي به رغم تحقيقات و مطالعات عميقش درباره ابعاد مختلف دين اسلام، مسلمان نشد و چند سال قبل در گذشت.
7. تاناكا شيرو14 نيز تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه با عنوان معاني قرآن شگفت‏انگيز15 در سال 1972 به همت «شركت ژاپني صنعت و تجارت»16 در ژاپن به چاپ رسيد.
8. سه محقق ژاپني به نام‏هاي فوجي موتو كاتسوجي17، بان ياسوناري18 و ايكدا اُوسامو19 قرآن را با همكاري يكديگر به زبان ژاپني ترجمه كردند. كاتسوجي كار چاپ و انتشار را بر عهده داشت و كار ترجمه بر عهده آن دو تن ديگر بود. اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربي قرآني كه در سال 1923 در مصر به چاپ رسيده بود، انجام شد. ناشر اين ترجمه، «انتشارات مركزي افكار عمومي»،20 يكي از خوشنام‏ترين ناشران ژاپني است كه توانست آن را در سال 1979 در يك جلد به نام Koran به عنوان يكي از سلسله شاهكارهاي جهاني به چاپ برساند.
در اين ترجمه به جاي به كارگرفتن مترادف‏هاي نامأنوس مذهبي، از اصطلاحات رايج در زبان ژاپني استفاده شده و توانايي علمي اغلب خوانندگان ژاپني در درك معاني اين كتاب مقدس در نظر گرفته شده است. به همين سبب تعصب خاصي در حفظ چهار چوب مفاهيم آن به كار نرفته و به منظور آشنايي بيشتر خوانندگان، توضيحات فراواني در ضمن ترجمه و در حاشيه آن آورده شده است. از همين رهگذر است كه پاره‏اي كاستي‏ها نيز در آن راه يافته است. اين ترجمه به آساني در كتابفروشي‏هاي سراسر ژاپن يافت مي‏شود و در كتابخانه‏هاي مراكز آموزشي نيز به طور گسترده مورد استفاده قرار مي‏گيرد.
چنان كه پيش‏تر اشاره شد، طي سال‏هاي 1920 تا 1970، حدود هفت ترجمه به زبان ژاپني از قرآن مجيد انتشار يافت كه صرف نظر از فراز و نشيب‏هاي كيفي، تا حدودي در آشنا ساختن مردم ژاپن با قرآن نقش بسزايي داشتند؛ گرچه اين واقعيت را نمي‏توان ناديده گرفت كه متأسفانه بيشتر مترجمان آنها مسلمان نبوده‏اند. از اين رو، همه بر اين قول اتفاق نظر دارند كه ترجمه قرآن كريم به زبان ژاپني، وظيفه‏اي است كه بايد از سوي يك مسلمان متخصص ژاپني به صورتي شايسته انجام پذيرد.
9. يكي ديگر از ترجمه‏هاي ژاپني ترجمه‏اي است كه آن را شيخ الاسلام مسلمانان ژاپن حاج عمر ميتا ريوايچي21 انجام داده است. اين ترجمه با عنوان Sei-Koran نخستين بار در سال 1972 و سپس در سال 1982 به همت «انجمن اسلامي ژاپن» چاپ و منتشر گرديد. ترجمه مزبور صرف نظر از اين كه توسط يك محقق مسلمان ژاپني انجام شده، داراي ويژگي‏هاي خاص و منحصر به فردي نيز هست. در اين ترجمه هر آيه از متن عربي در برابر برگردان ژاپني آن قرارداده شده و در حاشيه نيز يادداشت‏هاي كوتاهي درباره آيات آمده است.
نگاهي به زندگي حاج عمر ميتا رهبر مسلمانان ژاپن، ما را تا حدودي با روند زندگي او و چگونگي مسلمان شدنش آشنا مي‏سازد. او جايگاه خاصي در ميان مسلمانان ژاپن داشت و برجسته‏ترين فرد در تاريخ معاصر اسلام در ژاپن به شمار مي‏رفت. حاج عمر ميتا در نوزدهم دسامبر 1892 در يك خانواده سامورايي در شهر فوچو واقع در منطقه ياماگوشي و در بخش غربي يكي از جزيره‏هاي اصلي ژاپن «هونشو» ديده به جهان گشود. شرايط سخت زندگي و ناتواني جسمي‏اش كه از دوران كودكي او را آزار مي‏داد موجب شد تا ديرتر از همسالان خود، سال‏هاي تحصيلي را پشت سر بگذارد. به همين جهت در سن 24 سالگي از دانشكده بازرگاني ياماگوشي فارغ التحصيل شد و اندكي پس از فراغت از تحصيل عازم چين شد؛ كشوري كه از مدت‏ها قبل آرزوي رفتن به آن جا را داشت. نام چين براي ريوايچي، از دوران كودكي نامي آشنا بود و جنگ‏هاي چين و ژاپن او را در مورد چين، كنجكاوتر كرده بود. سفر وي به چين و ديدارش از اين كشور، به او اين فرصت را نيز داد تا با اسلام آشنا شود. ريوايچي، در زمينه پزشكي هم مهارت‏هايي داشت؛ از اين رو با سفر به نقاط مختلف چين و اشتغال به كار پزشكي، با مردم آن كشور آشنايي فراواني پيدا كرد و همزمان زبان چيني را نيز آموخت و تجربه‏هاي فراواني در زندگي كسب كرد. ريوايچي در طول اين مدت تحت تأثير افكار مسلمانان چيني قرار گرفت و با مباني اسلام آشنايي فراواني پيدا كرد، تا آن جا كه در سال 1920، در يك مجله ژاپني كه در زمينه اقتصاد خاور دور تحقيق مي‏كرد، مقاله‏اي تحت عنوان «اسلام در چين» به رشته تحرير درآورد. بررسي زندگي ريوايچي نشان مي‏دهد كه او قبل از سفر به چين نيز آشنايي مختصري با اسلام داشته است.
10. يك مسلمان ژاپني به نام علي آبه هارو22 فقط سي و هشت سوره از قرآن كريم را به زبان ژاپني در آورد كه البته متن عربي قرآن همراه با ترجمه ژاپني و انگليسي نيز در آن درج شده است. اين ترجمه ناقص با نام Sei-Quran در سال 1982 توسط انتشارات «تاني زاوا شوبو»23 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
11. نويسنده اين مقاله نيز پس از سال‏ها تلاش، سرانجام يازدهمين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپني را با عنوان قرآن، تقديم به خوانندگان24 به انجام رسانيد. اين ترجمه در سال 1988 با كمك مالي برخي از مسلمانان نيكوكار ژاپني در شمارگاني محدود چاپ شد و بين مسلمانان ژاپن توزيع گرديد.
نويسنده، علاوه بر ترجمه فوق، دو بار ديگر نيز قرآن را با اسلوبي جديد به زبان ژاپني درآورده است. اين دو ترجمه را مي‏توان دوازدهمين و سيزدهمين ترجمه قرآن به زبان ژاپني به شمار آورد. نخستين آنها در 27 ژانويه سال جاري با هزينه شخصي در چند جلد و در ششصد صفحه در شمارگاني محدود به چاپ رسيد، و دومين آنها نيز حروف‏چيني و آماده چاپ شده است. ذكر اين نكته لازم است كه اين دو ترجمه جديد، در تهران، در هشتمين نمايشگاه بين‏المللي قرآن كريم در معرض ديد علاقه‏مندان قرآن قرار داده شد.
پی نوشتها

1. Sakamoto Reisyu (Kenichi).
2. Sekai - Seiten - FUKYU Kai.
3. Ariga Amad.
4. Takashi Goro.
5. Yamaguchi Mizuho.
6. Sei-Koran Kyo Kanko Kai.
7. OËkubo Koji.
8. Toko Shoin.
9. OËkawa Shumei.
10. Iwanami Shoten.
11. Ukawa Harumi.
12.Toshi Hiko Izutsu.
13. Keio.
14. Tanaka, Shiro.
15. Hiten-Koran-No-Chie.
16. jitsugyo-no-nihon sha.
17. Fujimoto Katsuji.
18. Ban Yasunari.
19. Ikeda Osamu.
20. Chuo-KoÎron Sha.
21. Haj Omar Mita Ryoichi.
22. Ali Abe Haruo.
23. Tanizawa Shobo.
24. Kin-hissha-Quran.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گزارشی از ترجمه ‏های ژاپنی قرآن کریم

صفا ساوادا، محمدالقائم

در طول هشتاد سال گذشته، يعنى از سال 1920 تا سال 2000 ميلادى، سيزده ترجمه از قرآن مجيد به زبان ژاپنى، با تلاش و همت دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان ژاپنى انجام شده كه بيشتر آنها چاپ و منتشر شده‏اند. در نخستين كوشش‏هايى كه براى ترجمه قرآن مجيد به زبان ژاپنى توسط تنى چند از انديشمندان ژاپنى صورت گرفت، تأكيد بر مقايسه قرآن با كتاب‏هاى اديان ديگر بود. بجز يكى دو مورد كه مترجمان به تبيين و توضيح آيات پرداخته‏اند، ديگران همان هدف نخستين را دنبال كرده‏اند. با اين حال در بسيارى از موارد، ترجمه‏ها از توضيحاتى كه به فهم بيشتر قرآن كمك مى‏كنند، خالى هستند.
علاوه بر اين، محصور بودن ژاپن در ميان آب‏ها و عدم ارتباط آن با كشورهاى ديگر و نيز ممنوع بودن تبليغ اديان ــ كه از اواخر قرن شانزدهم توسط حاكمان فئودال اعمال مى‏شد ــ عملاً موجب قطع ارتباط فرهنگى اين كشور با ساير نقاط جهان به مدّت سيصد سال يعنى تا نيمه دوّم قرن نوزدهم گرديد. به همين سبب ژاپن نتوانست به اديان ديگر به ويژه مسيحيّت و اسلام كه در آن دوران به طور وسيعى گسترش يافته بود نزديك شود. اما در ميان متفكران ژاپنى، افراد معدودى وجود داشتند كه مشتاق آشنايى با اصول اسلام و خواندن قرآن كريم بودند. در آن روزگار، يعنى هشتاد سال پيش، مطالعه زبان عربى كه زبان قرآن است كار چندان آسانى نبود. بر اين اساس، براى رفع نياز افراد علاقه‏مند به معانى قرآن، ترجمه قرآن به زبان ژاپنى آغاز شد.
ما در اين مقال برآنيم تا ترجمه‏هاى ژاپنى قرآن مجيد را مورد بررسى قرار دهيم و به ويژگى‏ها و خصوصيات هر يك اشاره‏اى كنيم.
1. نخستين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپنى، توسط فردى به نام ساكاموتو رى سيو (كِن ايچى)[1] انجام شد. اين ترجمه با نام ژاپنى Koran-kyo در سال 1920 در دو جلد ازمجموعه‏اى پانزده جلدى به نام «كليات كتاب‏هاى مقدس جهان» با همت «انجمن نشر و توزيع كتاب‏هاى مقدس جهان»[2] چاپ و منتشر گرديد، كه جلد اول آن 419 صفحه و جلددوم آن 428 صفحه داشت.
ساكاموتو مترجم اين قرآن، فارغ التحصيل دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو بود. وى مسلمان نبود و به زبان عربى اندكى آشنايى داشت. ساكاموتو در مقدمه ترجمه‏اش به اين مطلب اشاره كرده است كه در كار خود از برخى ترجمه‏هاى غير عربى كه توسط بعضى از مترجمان از جمله جُرج سِيْل (1736-1697م)، جِى. اِم. رادوِل (1900-1808م) و ادوارد هنرى پالمر (1900-1808م) انجام گرفته، استفاده كرده است.
به نظر مى‏رسد ساكاموتو كه در دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو درس تاريخ مى‏خوانده، به زبان انگليسى نيز تسلط داشته است؛ چنان كه در همان سال‏ها وقتى تاريخ مغرب زمين را به عنوان بخشى از تاريخ جهان مطالعه مى‏كند، متوجه اين نكته مى‏شود كه اسلام كمك فراوانى به پيشرفت تمدن جهان نموده است، و همين عامل توجه او را به مطالعه اسلام جلب مى‏كند. وى در سال 1903 كتابى به نام تاريخ جهان منتشر ساخت. ساكاموتو در پايان ترجمه‏اش از قرآن، به آشنايى نزديكى كه از نظر فكرى با اسلام پيدا كرده بود، اشاره نموده و اين آرزو را كه بتواند درباره اسلام به عنوان يك مذهب توضيحاتى بنويسد، ذكر كرده است.
او علاوه بر ترجمه قرآن كريم، تاريخ زندگى پيامبر اكرم(ص) را نيز به نام زندگى‏نامه محمد با سبكى شيوا و دلپذير نوشته است. در دورانى كه ترجمه او از قرآن در ميان مردم ژاپن انتشار يافت، ژاپنى‏ها مطالعه چندانى درباره اسلام و زبان عربى نداشتند، و به همين دليل امكان ارزيابى اين ترجمه نيز وجود نداشت. علاوه بر اين، چون اين ترجمه از روى ترجمه‏هاى انگليسى انجام شده بود، واژه‏هاى قرآنى در آن فاقد هرگونه توضيح روشن بود، و اين غربت تا آن جا كشيده شد كه براى تبيين آن اصطلاحات، از واژه‏هاى مذهبى مكتب بودايى كه در ادبيات مذهبى ژاپن كاربُرد دارد، استفاده مى‏شد. به كارگيرى واژه‏هاى مترادف از اناجيل اربعه كه در آن زمان به طور كامل ترجمه و منتشر شده بود، و حتى استخدام عباراتى از مكتب كنفوسيوس كه از گذشته تأثير زيادى بر فرهنگ ژاپنى نهاده بود، از جمله كارهايى بود كه در توضيح واژه‏هاى قرآنى مورد توجه قرار مى‏گرفت.
اطلاعات محدود مترجم از زندگى مردم عربستان در آن روزگار، زمينه اشتباهات و ابهام‏هايى را در ترجمه او به وجود آورده است. با اين همه، ترجمه قرآن، خوانندگان ژاپنى را براى نخستين‏بار با چهره قرآن كريم آشنا كرد و به آنان شناختى نسبى از اسلام و قرآن ارزانى داشت.
در سال‏هاى ميان 1920 تا 1940 ميلادى، به دنبال تحولاتى كه در ژاپن و ديگر نقاط جهان از نظر صنعت و توسعه تكنولوژى‏هاى ارتباطى پيش آمد، جهان به كلى دگرگون شد. در اين دوران، و به دنبال انتشار آثارى در مورد قرآن و اسلام در ژاپن، ژاپنى‏ها به تاريخ اسلام به عنوان بخشى از تاريخ دنيا و جغرافياى مذهبى جهان، علاقه خاصى پيدا كردند، به گونه‏اى كه در حوالى سال 1930، انديشمندان ژاپنى به مسائل سياسى و اقتصادى مسلمانان آسيا توجه بيشترى مبذول داشتند و مطالعه گسترده‏تر اسلام را در راستاى آشنايى بيشتر با مسلمانان جهان مورد تأكيد قرار دادند.
2. دومين ترجمه ژاپنى قرآن مجيد با همكارى سه نفر به نام آريگا آماد[3]، تاكاهاشى گورو[4] وياماگوچى ميزوهُ[5] به انجام رسيد. اين ترجمه با عنوان ژاپنى Sei-Koran-Kyo در سال 1938،همزمان با بناى مسجد توكيو، در يك جلد به كوشش «انجمن نشر و توزيع كتاب مقدس قرآن»[6] در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
در اين ترجمه گروهى، تاكاهاشى مسئول ترجمه بود و آريگا كار چاپ و انتشار آن را برعهده داشت. تاكاهاشى به عنوان محور انجام اين مهم، در تكميل كار دشوار ترجمه ژاپنىِ انجيل نيز كمك فراوانى كرده بود. اين ترجمه در اصل، در سال‏هاى 1807 تا 1911 توسط اِن. براون، مبلّغ امريكايى ساكن ژاپن و نيز جى.سى. هپبورن انجام شده بود.
در سال 1887 نيز ترجمه كاملى از متون قديم و جديد انجيل به زبان ژاپنى انتشار يافت. تأثير اين ترجمه‏ها بر افكار و ادبيات و اعتقادات مذهبى مردم ژاپن بسيار چشمگير بود. تاكاهاشى در دوران نوجوانى در زمينه تبليغ مسيحيت تلاش فراوانى كرد و از اين رهگذر، آثار ادبى و ترجمه‏هاى فراوانى از خود باقى گذاشت. اما از اين كه از چه زمانى آشنايى وى با آريگا آغاز شد و اسباب ترجمه ژاپنى قرآن فراهم آمد، اطلاعى در دست نيست. آريگا كه در ترجمه ژاپنى قرآن با تاكاهاشى همكارى داشت، در جوانى به قصد تجارت عازم هند شد. او كه فردى مسيحى بود، هنگام اقامت در بمبئى تحت تأثير افكار مسلمانان و مطالعات اسلامى خود قرار گرفت و مسلمان شد. واژه «آماد» در نام وى، تغيير يافته واژه اسلامى «احمد» است. او چندى بعد، از فعاليت‏هاى بازرگانى‏اش دست كشيد و وقت خود را صرف تبليغ اسلام كرد. براى اين كار احساس مى‏كرد كه بايد به هر طريقى كه ممكن است از قرآن شناخت بيشترى پيدا كند. آريگا خود نيز به انتشار ترجمه‏اى روان و سليس اشتياق فراوان داشت. اين ترجمه كه در قطع كوچك انتشار يافت، تمامى 114 سوره قرآن را در 878 صفحه در بر داشت. ترجمه مزبور فاقد مقدمه، تفسير و هرگونه حاشيه بود و از متن عربى قرآن نيز خالى بود و ترتيب سوره‏ها در آن با چاپ‏هاى معمولى قرآن تفاوت داشت و به نظر مى‏رسيد كه براساس ترجمه انگليسى رادوِل تدوين شده باشد.
3. يك محقق تواناى ژاپنى به نام اوكوبو كوجى[7] كه عمر خود را صرف مطالعه و تحقيقدرباره اسلام كرده بود، تنها سه سوره اوّل قرآن كريم را با همكارى «مركز پژوهش‏هاى قرآن» به زبان ژاپنى ترجمه كرد. اين ترجمه ناقص در سال 1950 با نام Hoyaku-Koran توسط انتشارات توكوشواين[8] در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
اگر از ديدگاه اسلامى به اين گونه ترجمه‏ها توجه شود، شايد انجام اين كارها، آن هم توسط يك غير مسلمان، فاقد هرگونه ارزش به شمار آيد؛ اما نبايد فراموش كرد كه به هر حال همين تلاش‏ها زمينه را براى ترجمه‏هاى معتبر قرآن در سال‏هاى بعد فراهم كرد و موجب آشنايى بيشتر مردم ژاپن به ويژه دانشمندان ژاپنى با اسلام شد.
4. محققى ديگر به نام اوكاوا شومه‏اى[9] تمام قرآن را به زبان ژاپنى ترجمه كرده است. اينترجمه با نام Koran، پنج سال پس از جنگ جهانى دوم، يعنى در فوريه 1950 توسط انتشارات «ايوانامى شوتن»[10] در 863 صفحه چاپ و منتشر گرديد. در آن دوران، بيشتركشورها در حال بازسازى خود بودند، اما ويرانى در بيشتر شهرهاى ژاپن همچنان به چشم مى‏خورد. تهيه مواد چاپى به ويژه كاغذ با مشكلات فراوانى رو به رو بود. از اين رو انتشار ترجمه‏اى از قرآن مجيد در آن دوران، اقدامى كاملاً استثنايى به شمار مى‏آمد، به ويژه آن كه در برابر چاپ و انتشار آن، سودى نصيب مترجم نمى‏شد. به همين جهت براى بسيارى از ژاپنى‏ها كه اطلاعى از علاقه‏مندى اوكاوا به قرآن نداشتند، درك اين معنى مشكل بود كه چرا وى دست به كارى زده است كه توجيه اقتصادى چندانى ندارد. پيش از جنگ، روحيه نظامى فرماندهان ژاپنى به نحوى بود كه رژيم حاكم بر آن كشور در سوداى تهاجم به چين و منچورى لحظه شمارى مى‏كرد و مردم ژاپن نيز مجبور بودند تحت عنوان ميهن‏پرستى به درخواست نظاميان گردن نهند. شعار دستيابى به استقلال ملى آسيا كه اوكاوا نيز از طرفداران سرسخت آن بود، محور اتحاد عمومى شده بود. با شكست ژاپن در جنگ و استقرار نيروهاى اشغالگر كه توسط امريكا سازماندهى مى‏شد، اوكاوا دستگير شد و به اتهام همكارى در جنگ به زندان افتاد.
در نخستين روز محاكمه (30 مه 1946) اوكاوا در دادگاه، رفتارى غير عادى از خود نشان داد تا آن‏جا كه او را براى تحقيق بيشتر از دادگاه بيرون بردند. آزمايش‏هايى كه از سوى پزشكان امريكايى و ژاپنى از وى به عمل آمد، نشان مى‏داد كه وى به نوعى بيمارى روانى مبتلا شده است. سرانجام محاكمه او به بعد از معالجه‏اش در بيمارستان موكول شد، كه آن هم نهايتا مسكوت ماند. پس از اين ماجرا، جز برخى از نزديكانش، كسى از محل زندگى او اطلاعى نداشت؛ به همين دليل در آن اوضاع آشفته پس از جنگ، نام اوكاوا به طور كامل از خاطره‏ها رفت؛ ولى اين حقيقت كه چگونه اوكاوا پنج سال پس از جنگ، قرآن مجيد را ترجمه كرد و آن را منتشر ساخت، تعجب مردم را برانگيخته بود. شايد نگاهى كوتاه به زندگى او تا حدودى بتواند پاسخ اين سؤال را روشن كند. اوكاوا در سال 1886 در منطقه ياماگاتا در شمال ژاپن به دنيا آمد. پس از پذيرفته شدن در بخش فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو با انديشه‏هاى شرقى و فلسفه هندو آشنا شد. چندى بعد در شركت راه‏آهن جنوب منچورى كه در آن زمان يك شركت ملى ژاپنى بود، مشغول به كار شد. او غير از تلاش‏هاى معمول خود به كارهاى ادبى گوناگونى نيز اشتغال داشت و به عنوان يك كارشناس علوم نظرى در مبانى انديشه‏ها و تفكرات مردم ژاپن نيز اشتهار يافت.
اوكاوا يك پژوهشگر جدى در رشته حقوق بود و به همين دليل پس از چندى از دانشگاه توكيو كه عالى‏ترين مركز آموزشى در ژاپن است، دكتراى حقوق گرفت. عنوان رساله دكتراى او «مطالعه خط مشى مستعمراتى شركت انگليسى هندشرقى» بود. از نوشته‏هاى اوكاوا بر مى‏آيد كه وى در دوران تحصيل در دبيرستان، داستان زندگى حضرت محمد(ص) را مطالعه نموده و دوره‏اى آموزشى درباره اسلام ديده است. اما روندى كه به طور كلى اوكاوا را به مطالعات اسلامى و نهايتا به گرايش به سوى اسلام هدايت مى‏كرد آشنايى او با آثار گوته بود؛ چنان كه خود در نخستين بخش مقدمه ترجمه‏اش از قرآن مجيد به اين نكته اشاره كرده است. اوكاوا پس از آن، تا پايان عمر خود مطالعه درباره اسلام را ادامه داد.
اوكاوا در سى سالگى كار ترجمه قرآن را آغاز كرد. ترجمه او به صورت پيوسته تا سوره توبه در يك مجله محلى به چاپ مى‏رسيد. او همزمان كتاب الحديث را ترجمه كرد و زندگى‏نامه حضرت محمد(ص) را نيز نوشت. در سال 1942 كتابى تحت عنوان آشنايى با اسلام منتشر ساخت. اين كتاب در ميان كتاب‏هايى كه در ژاپن درباره اسلام منتشر شده است، با ساختارى منطقى، به فهم و درك اسلام به عنوان يك دين اصيل كمك فراوانى مى‏كند.
اوكاوا پس از گذراندن دوران نقاهت در بيمارستان و بهبودى نسبى، به فكر عملى ساختن آرزوى ديرينه‏اش، يعنى ترجمه قرآن مجيد افتاد. چندى بعد، كار را آغاز كرد و مدت دو سال وقت خود را صرف انجام اين كار بزرگ نمود. سرانجام اين ترجمه در سال 1950 به چاپ رسيد.
اوكاوا با اين كه پيامبر اسلام(ص) را بسيار مى‏ستود و مطالعات فراوانى درباره اسلام داشت، خود مسلمان نشد و سرانجام در سال 1959، در سن 71 سالگى دفتر زندگى پرحادثه‏اش بسته شد. اوكاوا با وجود اطلاعات فراوانى كه در زمينه‏هاى مختلف از جمله اسلام داشت و بر چند زبان خارجى مسلط بود، به زبان عربى احاطه كافى نداشت. از اين رو، در يادداشتى كه در اين زمينه از او به جاى مانده، چنين آمده است: «تنها يك مسلمان پرهيزگار آن هم با تسلط به زبان عربى قادر خواهد بود قرآن مجيد را آن چنان كه شايسته است ترجمه كند».
5. يك مسلمان ژاپنى به نام اوكاوا هارومى[11] در سال 1954 قرآن كريم را به زبان ژاپنىترجمه كرد و آن را به دولت پاكستان اهدا نمود. از چاپ يا عدم چاپ آن در پاكستان، اطلاعى در دست نيست.
6. يك اسلام‏شناس معروف ژاپنى به نام توشى هيكو ايزوتسو[12] تمام قرآن را به زبان ژاپنىترجمه كرد. اين ترجمه در سال 1957 با نام Koran در سه جلد و در 952 صفحه به همت انتشارات ايوانامى شوتن به چاپ رسيد، و در سال 1962 نيز تجديد چاپ شد. نخستين چاپ اين ترجمه به دليل اشتباهات و برداشت‏هاى نادرستى كه در آن وجود داشت با خشم مسلمانان ژاپن رو به رو گرديد و در نتيجه چاپ مجدد آن متوقف شد، تا آن كه در سال 1980 انجمن اسلامى ژاپن توانست به كمك عده‏اى از كارشناسان علوم اسلامى و قرآنى اشتباهات آن را رفع و زمينه تجديد چاپ آن را فراهم كند. شكل جيبى و قيمت ارزان اين ترجمه باعث پخش وسيع آن در سطح جامعه شد؛ چنان كه امروز نيز پس از گذشت 43 سال از نخستين چاپ آن، به آسانى مى‏توان در كتابفروشى‏هاى سراسر ژاپن به آن دست يافت.
بارزترين ويژگى اين ترجمه آن است كه مترجم آن از محققان برجسته اسلام‏شناس بود و به زبان عربى تسلط كامل داشت. لذا اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربى برگردانده شده است و از اين جهت با ترجمه‏هاى ديگر فرق دارد.
توشى‏هيكو ايزوتسو در سال 1914 به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره‏هاى اوليه تحصيل وارد دانشگاه «كِه اى اُ»[13] شد و به مطالعه فلسفه و زبان‏شناسى پرداخت و زبان‏هاى خارجىمتعددى فراگرفت و به زبان عربى تسلط كاملى پيدا كرد. ايزوتسو طى سال‏هاى طولانى با سرپرستى مؤسسه مطالعات فرهنگى و زبان‏شناسى دانشگاه «كِه اى اُ» مطالعات اصلى خود را سامان داد و دانشجويانى نيز در اين زمينه تربيت كرد، و بعدها به عنوان استاد مدعو دانشگاه مك گيل كانادا، نقش برجسته‏اى در پيشرفت مطالعات اسلامى در خارج از كشور ايفا كرد. او با دانشگاه تهران و دانشمندان برجسته ايرانى نيز تماس‏هاى علمى فراوان داشت و چندين‏بار به ايران سفر كرد.
ترجمه ژاپنى قرآن مجيد كه توسط پروفسور ايزوتسو به نگارش درآمد، سبك محاوره‏اى خاصى دارد كه ارتباط نزديكى را با خواننده برقرار مى‏كند. البته اين سبك آزادنويسى در نگارش، موجب بروز اشتباهات و تعابير نادرست در ترجمه گرديد كه با واكنش مسلمانان ژاپن مواجه شد. با اين حال، مترجم در مقدمه ترجمه‏اش در دفاع از سبك خود مى‏نويسد:
«تا زمانى كه قرآن به زبان عربى است مى‏توان آن را كتاب مقدس ناميد، اما در ترجمه به زبان‏هاى ديگر، به نوعى توضيح و نوشتار تبديل مى‏شود كه چيزى جز يك اثر ادبىِ معمولى نيست، و به همين دليل اين ترجمه ژاپنى، ديگر يك كتاب مقدس نمى‏تواند باشد.»
ايزوتسو در اشاره به مشكل بزرگى كه در ترجمه قرآن با آن مواجه بوده است مى‏افزايد:
«هرچه دانش خود را در زمينه فهم زبان عربى عمق مى‏بخشيم، مشكلات ترجمه قرآن كريم از زبان اصلى به زبان‏هاى ديگر را بيشتر احساس مى‏كنيم، تا آن جا كه حتى به نظر مى‏رسد انجام چنين كارى تقريبا محال است.»
در پايان بايد بيفزاييم كه وى به رغم تحقيقات و مطالعات عميقش درباره ابعاد مختلف دين اسلام، مسلمان نشد و چند سال قبل در گذشت.
7. تاناكا شيرو[14] نيز تمام قرآن را به زبان ژاپنى ترجمه كرد. اين ترجمه با عنوان معانىقرآن شگفت‏انگيز[15] در سال 1972 به همت «شركت ژاپنى صنعت و تجارت»[16] در ژاپن به چاپ رسيد.
8. سه محقق ژاپنى به نام‏هاى فوجى موتو كاتسوجى[17]، بان ياسونارى[18] و ايكدا اُوسامو[19] قرآنرا با همكارى يكديگر به زبان ژاپنى ترجمه كردند. كاتسوجى كار چاپ و انتشار را بر عهده داشت و كار ترجمه بر عهده آن دو تن ديگر بود. اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربى قرآنى كه در سال 1923 در مصر به چاپ رسيده بود، انجام شد. ناشر اين ترجمه، «انتشارات مركزى افكار عمومى»،[20] يكى از خوشنام‏ترين ناشران ژاپنى است كه توانست آن را در سال1979 در يك جلد به نام Koran به عنوان يكى از سلسله شاهكارهاى جهانى به چاپ برساند.
در اين ترجمه به جاى به كارگرفتن مترادف‏هاى نامأنوس مذهبى، از اصطلاحات رايج در زبان ژاپنى استفاده شده و توانايى علمى اغلب خوانندگان ژاپنى در درك معانى اين كتاب مقدس در نظر گرفته شده است. به همين سبب تعصب خاصى در حفظ چهار چوب مفاهيم آن به كار نرفته و به منظور آشنايى بيشتر خوانندگان، توضيحات فراوانى در ضمن ترجمه و در حاشيه آن آورده شده است. از همين رهگذر است كه پاره‏اى كاستى‏ها نيز در آن راه يافته است. اين ترجمه به آسانى در كتابفروشى‏هاى سراسر ژاپن يافت مى‏شود و در كتابخانه‏هاى مراكز آموزشى نيز به طور گسترده مورد استفاده قرار مى‏گيرد.
چنان كه پيش‏تر اشاره شد، طى سال‏هاى 1920 تا 1970، حدود هفت ترجمه به زبان ژاپنى از قرآن مجيد انتشار يافت كه صرف نظر از فراز و نشيب‏هاى كيفى، تا حدودى در آشنا ساختن مردم ژاپن با قرآن نقش بسزايى داشتند؛ گرچه اين واقعيت را نمى‏توان ناديده گرفت كه متأسفانه بيشتر مترجمان آنها مسلمان نبوده‏اند. از اين رو، همه بر اين قول اتفاق نظر دارند كه ترجمه قرآن كريم به زبان ژاپنى، وظيفه‏اى است كه بايد از سوى يك مسلمان متخصص ژاپنى به صورتى شايسته انجام پذيرد.
9. يكى ديگر از ترجمه‏هاى ژاپنى ترجمه‏اى است كه آن را شيخ الاسلام مسلمانان ژاپن حاج عمر ميتا ريوايچى[21] انجام داده است. اين ترجمه با عنوان Sei-Koran نخستين بار در سال1972 و سپس در سال 1982 به همت «انجمن اسلامى ژاپن» چاپ و منتشر گرديد. ترجمه مزبور صرف نظر از اين كه توسط يك محقق مسلمان ژاپنى انجام شده، داراى ويژگى‏هاى خاص و منحصر به فردى نيز هست. در اين ترجمه هر آيه از متن عربى در برابر برگردان ژاپنى آن قرارداده شده و در حاشيه نيز يادداشت‏هاى كوتاهى درباره آيات آمده است.
نگاهى به زندگى حاج عمر ميتا رهبر مسلمانان ژاپن، ما را تا حدودى با روند زندگى او و چگونگى مسلمان شدنش آشنا مى‏سازد. او جايگاه خاصى در ميان مسلمانان ژاپن داشت و برجسته‏ترين فرد در تاريخ معاصر اسلام در ژاپن به شمار مى‏رفت. حاج عمر ميتا در نوزدهم دسامبر 1892 در يك خانواده سامورايى در شهر فوچو واقع در منطقه ياماگوشى و در بخش غربى يكى از جزيره‏هاى اصلى ژاپن «هونشو» ديده به جهان گشود. شرايط سخت زندگى و ناتوانى جسمى‏اش كه از دوران كودكى او را آزار مى‏داد موجب شد تا ديرتر از همسالان خود، سال‏هاى تحصيلى را پشت سر بگذارد. به همين جهت در سن 24 سالگى از دانشكده بازرگانى ياماگوشى فارغ التحصيل شد و اندكى پس از فراغت از تحصيل عازم چين شد؛ كشورى كه از مدت‏ها قبل آرزوى رفتن به آن جا را داشت. نام چين براى ريوايچى، از دوران كودكى نامى آشنا بود و جنگ‏هاى چين و ژاپن او را در مورد چين، كنجكاوتر كرده بود. سفر وى به چين و ديدارش از اين كشور، به او اين فرصت را نيز داد تا با اسلام آشنا شود. ريوايچى، در زمينه پزشكى هم مهارت‏هايى داشت؛ از اين رو با سفر به نقاط مختلف چين و اشتغال به كار پزشكى، با مردم آن كشور آشنايى فراوانى پيدا كرد و همزمان زبان چينى را نيز آموخت و تجربه‏هاى فراوانى در زندگى كسب كرد. ريوايچى در طول اين مدت تحت تأثير افكار مسلمانان چينى قرار گرفت و با مبانى اسلام آشنايى فراوانى پيدا كرد، تا آن جا كه در سال 1920، در يك مجله ژاپنى كه در زمينه اقتصاد خاور دور تحقيق مى‏كرد، مقاله‏اى تحت عنوان «اسلام در چين» به رشته تحرير درآورد. بررسى زندگى ريوايچى نشان مى‏دهد كه او قبل از سفر به چين نيز آشنايى مختصرى با اسلام داشته است.
10. يك مسلمان ژاپنى به نام على آبه هارو[22] فقط سى و هشت سوره از قرآن كريم را به زبان ژاپنى در آورد كه البته متن عربى قرآن همراه با ترجمه ژاپنى و انگليسى نيز در آن درج شده است. اين ترجمه ناقص با نام Sei-Quran در سال 1982 توسط انتشارات «تانى زاوا شوبو»[23]در ژاپن چاپ و منتشر گرديد.
11. نويسنده اين مقاله نيز پس از سال‏ها تلاش، سرانجام يازدهمين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپنى را با عنوان قرآن، تقديم به خوانندگان[24] به انجام رسانيد. اين ترجمه در سال1988 با كمك مالى برخى از مسلمانان نيكوكار ژاپنى در شمارگانى محدود چاپ شد و بين مسلمانان ژاپن توزيع گرديد.
نويسنده، علاوه بر ترجمه فوق، دو بار ديگر نيز قرآن را با اسلوبى جديد به زبان ژاپنى درآورده است. اين دو ترجمه را مى‏توان دوازدهمين و سيزدهمين ترجمه قرآن به زبان ژاپنى به شمار آورد. نخستين آنها در 27 ژانويه سال جارى با هزينه شخصى در چند جلد و در ششصد صفحه در شمارگانى محدود به چاپ رسيد، و دومين آنها نيز حروف‏چينى و آماده چاپ شده است. ذكر اين نكته لازم است كه اين دو ترجمه جديد، در تهران، در هشتمين نمايشگاه بين‏المللى قرآن كريم در معرض ديد علاقه‏مندان قرآن قرار داده شد.

پی نوشت ها:

[1]1. Sakamoto Reisyu (Kenichi).
[2]2. Sekai - Seiten - FUKYU Kai.
[3]1. Ariga Amad.
[4]2. Takashi Goro.
[5]3. Yamaguchi Mizuho.
[6]1. Sei-Koran Kyo Kanko Kai.
[7]2. Ōkubo Koji.
[8]1. Toko Shoin.
[9]2. Ōkawa Shumei.
[10]3. Iwanami Shoten.
[11]1. Ukawa Harumi.
[12]2.Toshi Hiko Izutsu.
[13]1. Keio.
[14]2. Tanaka, Shiro.
[15]3. Hiten-Koran-No-Chie.
[16]4. jitsugyo-no-nihon sha.
[17]1. Fujimoto Katsuji.
[18]2. Ban Yasunari.
[19]3. Ikeda Osamu.
[20]4. Chuo-Koron Sha.
[21]1. Haj Omar Mita Ryoichi.
[22]2. Ali Abe Haruo.
[23]1. Tanizawa Shobo.
[24]2. Kin-hissha-Quran.

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه قرآن كريم به زبان روسي از سابلوكوف تا پوروخووا1

دكتر عماد الدين حاتم
زبان روسي يكي از زبان‏هايي است كه در مناطق گسترده‏اي از كره زمين انتشار دارد و ازميراث ادبي و فكري اصيل و ماندگاري برخوردار است و آثار فكري و ادبي بسياري، از زبان‏هاي مختلف دنيا به اين زبان ترجمه شده است و اهل اين زبان افتخار مي‏كنند كه زبان آنها تا اين اواخر رتبه اول را در نشر كتاب داشته و هيچ زباني هم‏سنگ آن نبوده است، جز اين كه در دوره حاكميت شوروي، با وجود ترجمه‏هاي بسياري از قرآن كريم به زبان روسي، مؤسّسه‏هاي مطبوعاتي طبع و نشر قرآن را متوقف كردند و در همان حال زمينه نشر كتاب‏هايي كه بر ضد قرآن و دين اسلام بود، به طور گسترده‏اي فراهم شد. اين كتاب‏ها موضع‏گيري خصمانه شديدي در برابر اسلام داشتند و چهره واقعي قرآن را دگرگون مي‏نمودند.
ما اكنون در صدد آن نيستيم كه انگيزه‏هاي اين كار را بررسي كنيم؛ تنها به اختصار مي‏گوييم كه اين عمل از ايدئولوژي جديدي نشأت گرفته بود كه اتحاد شوروي در تفسيري كه از جهان واقع و از تاريخ انساني داشت آن را اعلام كرده و بر اساس آن در برابر اديان اعلام جنگ داده بود، و ميدان اين جنگ، تعليم و تربيت و انديشه و دستگاه‏هاي فرهنگي و ارتباطي بود كه طبعا اسلام و مسلمانان سهم بيشتري از اين حمله داشتند. جنگ بر ضد اسلام همراه با كوشش فراواني بود كه مي‏خواست حتي سابقه تاريخي مسلمانان را هم نابود كند؛ مسلماناني كه حتي از اعلام موجوديت خود و از ايجاد رابطه با ملت‏هاي مسلمان ديگر محروم بودند.
البته اين كار به يك نتيجه دو بُعدي منجر شد، زيرا از يك سو حقايق با پرده‏هاي ضخيمي از تحريف و گمراه‏سازي پوشيده شد، و از سوي ديگر، در دل‏هاي مسلمانان و ديگران كه عطش آشنايي درست با اسلام را داشتند، علاقه به كشف حقيقت بيشتر شد و آتش آن شعله كشيد. هنوز روزهاي تحصيل در دانشگاه را به خاطر داريم كه علاقه شديد برادران دانشجوي مسلمان خود را مي‏ديديم كه از ما مي‏خواستند نسخه‏اي از قرآن كريم را به آنان هديه كنيم، هر چند به زبان عربي باشد، كه طبعا با آن آشنايي نداشتند و حروف آن را نمي‏شناختند. اين اشتياق و حسرت پس از شكست ايدئولوژي سابق و فروپاشي اتحاد شوروي و روشن‏شدن بسياري از واقعيت‏هاي دردناك كه زماني طولاني بر روي آنها پرده كشيده شده بود، بيشتر شد، و ترجمه معاني قرآن كريم به زبان روسي و قرائت قرآن به زبان اصلي آن، آرزوي قلبي ميليون‏ها نفر گرديد. اين گروه‏ها منحصر به مسلمانان اتحاد شوروي سابق نيستند، بلكه شامل روس‏ها و ملل اسلاو و دولت‏هاي اردوگاه سابق سوسياليسم و ميليون‏ها نفر از كساني كه زبان روسي را ياد گرفته‏اند نيز مي‏شود. در واقع كساني كه از اين كار مهم بهره مي‏برند به حدود يك ميليارد نفر مي‏رسند.
ترجمه‏هاي روسي معاني قرآن كريم

پس از اين مقدمه، شايد عجيب به نظر آيد كه بگوييم قرآن كريم در گذشته نُه بار به زبان روسي ترجمه شده است. شايد كمتر زبان بيگانه‏اي را پيدا كنيم كه مانند زبان روسي، قرآن بارها به آن زبان ترجمه شده باشد. اين فراواني ترجمه‏ها مربوط به تاريخ و جغرافياي روسيه است؛ زيرا روسيه از نظر پيوستگي با سرزمين‏هاي اسلامي از شرق و جنوب، از تمام كشورهاي اروپايي پيش‏تر است، و مدت‏ها حاكمان مسلمان در سرزمين روسيه حكومت كرده‏اند، و طبيعي است كه روسيه چه به صورت صلح و چه به صورت جنگ، روابط گسترده‏اي با مسلمانان داشته باشد. همين امر نيز سبب شده است كه روس‏ها از دير باز به بررسي اسلام علاقه پيدا كنند.
نخستين تصوراتي كه روس‏ها از جهان اسلام پيدا كردند، مربوط به قرن دهم ميلادي و از رهگذر منابع بيزانسي بود كه در آنها تصويرهاي آشفته و گوناگوني از جهان اسلام به دست داده شده است. اين تصورات را جهانگردان، بازرگانان، نمايندگان سياسي و حجّاجي كه به سرزمين‏هاي ما سفر كردند تكميل نمودند و اطلاعات دقيق‏تر و مطمئن‏تري در اختيار آنان گذاشتند.
مي‏دانيم كه رهايي روسيه از حكومت زرين اسلامي حاصل وحدت اقوام روس بود كه باعث پيشروي آنان در شرق و جنوب اسلامي گرديد، به گونه‏اي كه امپراتوري روس از قرن پانزدهم به بعد سرزمين‏هاي وسيعي از اراضي اسلامي را تصرف كرد. مردم اين سرزمين‏ها قسمت مهمي از ساكنان روسيه قيصري را تشكيل مي‏دادند؛ همان تشكيلاتي كه لنين از آن به «زندان ملت‏ها» تعبير كرده است. اين همان چيزي بود كه روس‏ها را وادار كرد كه به عنوان يك ضرورت حكومتي با قرآن كريم بيشتر آشنا شوند و روابط خود را با دولت‏هاي اسلامي توسعه و عمق بيشتري بخشند؛ و اين بعد از آن بود كه روسيه پس از پطر كبير به مصاف دولت‏هاي بزرگ اروپايي رفت و سرانجام تلاش كرد كه پس از فروپاشي دولت عثماني، در تقسيم تركه اين «مرد بيمار» شركت كند. به دنبال آن، مدارس روسي در كشورهاي اسلامي فلسطين و سوريه و لبنان تأسيس شد، و روابط خاصي به وجود آمد كه باعث اهميت‏دادن آنها به اسلام و مسلمين و افتتاح آموزشگاه‏هاي شرقي و به خصوص عربي در دانشگاه‏ها و اهتمام به ترجمه مكرر قرآن كريم به زبان روسي گرديد.
اكنون مراحل مهمي را كه تاريخ بررسي‏هاي اسلامي در روسيه و ترجمه معاني قرآن كريم داشته در زير بيان مي‏كنيم.2
در خلال قرون پانزدهم تا هفدهم ميلادي تلاش‏هايي براي ترجمه قرآن به زبان بلوروسي جهت تاتارهاي مسلمان كه زبان اصلي خود را فراموش كرده بودند و به زبان بلوروسي سخن مي‏گفتند به عمل آمد. در دانشگاه پترزبورگ نسخه‏هايي خطي از قرآن كريم وجود دارد كه به زبان عربي همراه با ترجمه به زبان بلوروسي است و با حروف عربي نوشته شده است.

نخستين ترجمه روسي قرآن

پطر كبير (كه در خلال سال‏هاي 1689 ـ 1725 حكومت كرد) مدرسه‏اي جهت آشنايي با زبان‏هاي شرقي تأسيس كرد، و در عهد او نخستين ترجمه كامل قرآن صورت گرفت كه در سال 1716 در پترزبورگ چاپ شد. اين ترجمه را دانشمند بزرگ روسي پتر پوسنيكوف انجام داد.

دومين ترجمه

در همان سال (1716)، پس از گذشت چند ماه از انتشار ترجمه پوسنيكوف، ترجمه ديگري از قرآن كريم به زبان روسي انجام گرفت كه هرگز منتشر نشد و نسخه خطي آن در آغاز قرن بيستم به دست آمد.
در سال 1787 چاپخانه آكادمي علوم در پترزبورگ متن عربي قرآن را به صورت كامل چاپ كرد كه از لحاظ دقت و زيبايي بر تمام چاپ‏هاي ديگر برتري داشت. اين قرآن در سال‏هاي 1789، 1790، 1793، 1796 و 1798 نيز تجديد چاپ شد. حروف مخصوص حروفچيني اين قرآن در پترزبورگ براي همين منظور ساخته شده بود.
در سال 1800 چاپخانه قازان كه كتاب‏هاي اسلامي را چاپ مي‏كرد، به چاپ نسخه‏اي از قرآن مبادرت ورزيد، و تا سال 1859 حدود 83200 نسخه از قرآن را منتشر ساخت. اين چاپ از روي نسخه قبلي بود كه در شبه جزيره كريمه و تركيه و مصر و هندوستان از روي آن نسخه‏برداري شده بود.

سومين ترجمه

در سال 1790 سومين ترجمه روسي قرآن به قلم اديب بزرگ روسي ميخائيل وروكين (1723 ـ 1795) منتشر شد. او مدير مدارس ابتدايي و متوسطه قازان بود و در اين مدارس آموزش زبان‏هاي شرقي را نيز وارد كرده بود. اين ترجمه، نظر اديبان بزرگ روسي را به زيبايي‏هاي بلاغي خود جلب كرد، و پوشكين قصيده معروف خود درباره قرآن را بر اساس آن نوشت و 23 آيه از قرآن را در آن به شعر درآورد.

چهارمين ترجمه

در سال 1792، در شهر پترزبورگ، چهارمين ترجمه قرآن به زبان روسي منتشر شد كه كار الكسي كلماكوف بود.

پنجمين ترجمه

در سال 1864، ترجمه ايوان نيكلايف منتشر شد. اين ترجمه در طول قرن نوزدهم رواج بسيار داشت و طي نيم قرن، پنج بار تجديد چاپ شد (سال‏هاي 1864، 1865، 1876، 1880، 1901).

ششمين ترجمه

در سال 1871، ترجمه دميتري بوگوسلاوسكي (1826 ـ 1893) كه مستقيما از زبان عربي ترجمه شده بود، به انجام رسيد. بوگوسلاوسكي دانشمندي بزرگ بود وبه خوبي از زبان عربي اطلاع داشت. ترجمه او از لحاظ دقت و سطح ادبي، امتياز يافت. اين ترجمه كه تحسين مترجماني همچون ويكتور روزن و ايگناتي كراچكوفسكي را برانگيخته بود، هرگز چاپ نشد، زيرا ترجمه ديگري كه هفتمين ترجمه به شمار مي‏آمد به جاي آن به چاپ رسيد.

هفتمين ترجمه

اين ترجمه در سال 1878 در قازان به قلم گوردي سابلوكوف انتشار يافت. انتشار اين ترجمه سبب شد كه ترجمه بوگوسلاوسكي چاپ نشود.
سابلوكوف قرآن را از روي متن عربي آن ترجمه كرد. او ساليان دراز از زندگي خود را در راه انجام اين كار بزرگ صرف كرد و در هفتاد و چهار سالگي از آن فارغ شد. اين ترجمه كه پس از درگذشت او در سال‏هاي 1894 و 1907 تجديد چاپ شد از بهترين ترجمه‏هاي چاپ‏شده قرآن به زبان روسي است.
در سال 1905، چاپ مصوري از مصحف معروف سمرقند كه به خط كوفي نوشته شده بود و مشهور به مصحف عثمان بود، منتشر شد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، تحقيقات مهمي از سوي عرب‏شناسان روسي درباره اسلام و قرآن به عمل آمد؛ از جمله اين افراد ويكتور روزن، وينالي گيرگاس، واسيلي بارتولد، ايگناتي كراچكوفسكي، الكساندر اشميت، آگافانگل كريمسكي و ديگران بودند؛ و در پترزبورگ، قازان، اُرنبورگ، باكو، تفليس، تميرخان، شورا، باغچه‏سراي و تاشكند چاپخانه‏هايي وجود داشت كه از حروف عربي استفاده مي‏كردند. در سال 1911، موسي بيگُف قرآن را به زبان تاتاري ترجمه كرد كه به علت مخالفت علماي مسلمان چاپ نشد، ولي بعدها در سال 1914 به وسيله محمد كامل تحفة اللّه‏ همراه با متن عربي قرآن چاپ شد.
از آن به بعد قرآن به طور مكرر با حروف عربي چاپ شد، كه از جمله آنها قرآني بود كه در شهر اوفا در سال‏هاي 1927 ، 1956 به چاپ رسيد، و نيز قرآني كه در تاشكند در سال 1960 چاپ شد.
از اوايل قرن بيستم كارهاي ايگناتي كراچكوفسكي درباره قرآن شروع شد. او در سال 1911 مقاله‏اي درباره تصحيح قرائت كلمه «برأ» در چاپ فلوگل كه در سال 1858 در لايپزيك به چاپ رسيده بود منتشر كرد، و در سال‏هاي 1915 و 1916 نخستين سخنراني خود را درباره قرآن در دانشكده زبان‏هاي شرقي دانشگاه پترزبورگ ايراد كرد. در سال‏هاي 1922 ـ 1925 نيز تحقيقات خود را كه مربوط به تاريخ ترجمه‏هاي قرآن در قرن‏هاي 15 ـ 17 به زبان بلوروسي و لهستاني در ميان تاتارهاي ليتواني بود، منتشر ساخت.
در سال 1920 مقاله كراچكوفسكي درباره واژه «نجم» در قرآن، منتشر شد. وي در سال‏هاي 1924 و 1940 بحث‏هايي را درباره ترجمه‏اي ناشناخته كه بوگوسلاوسكي آن را انجام داده بود منتشر ساخت.
در سال 1919، كراچكوفسكي از تهيه يك ترجمه روسي از كل قرآن خبر داد، و در پاييز سال 1921 آن را شروع كرد، و سلسله سخنراني‏هايي را درباره قرآن ايراد نمود كه تا پايان عمرش ادامه داشت.
در سال 1930 و پس از نه سال از آغاز كار، كراچكوفسكي ترجمه‏اي از قرآن كريم را انجام داد و سپس به مراجعه و تصحيح آن پرداخت و بقيه عمرش را بر سر آن صرف كرد.

هشتمين ترجمه

در سال 1962 ترجمه ايگناتي كراچكوفسكي منتشر گرديد.

نُهمين ترجمه

در سال 1997، چاپ سوم ترجمه پوروخووا منتشر شد. البته ما از چاپ اول آن اطلاع دقيقي در اختيار نداريم.
از آن جا كه ارتباط من با جريان فرهنگي در روسيه برقرار نيست، آگاهي من درباره رواج يا چاپ و نشر اين ترجمه، منحصر به مطالبي است كه اداره اوقاف و شئون اسلامي دبي آن را منتشر كرده و در شماره پنجم مجله الاتحاد (17/7/1997) در ابوظبي چاپ شده است. سپس مقاله‏اي را خواندم كه پس از آن به وسيله احمد الخميسي خبرنگار مجله الاتحاد در مسكو تهيه شده بود و در تاريخ جمعه 8 اوت 1997 با عنوان «ترجمه معاني قرآن، سودجويي يا انجام رسالت؟ پوروخووا از اوقاف صدهزار دلار مي‏خواهد» به چاپ رسيده بود. در اين مقاله نظرات گروهي از دانشمندان متخصص در زبان‏هاي عربي و روسي منعكس شده است كه همگي از اين ترجمه انتقاد كرده و از جمله گفته‏اند: پوروخووا اين ترجمه را از روي ترجمه انگليسي انجام داده و نه عربي، و در آن شواهدي وجود دارد كه نشان مي‏دهد او تسلط كاملي به زبان انگليسي و روسي هم نداشته است.
بعضي از منتقدان اين ترجمه گفته‏اند: «اين ترجمه با قرآن كريم مطابقت ندارد»، و بعضي گفته‏اند: «ترجمه مطابق اصل نيست و پر از خطاها و لغزش‏هاست و به صورت ترجمه ركيك شعري است، به خصوص اين‏كه پوروخووا به عنوان يك شاعر شناخته نشده است تا بتواند ترجمه‏اي شعرگونه پديد آورد؛ بگذريم از اين كه ترجمه شعر گونه قرآن روا نيست».
در مجله نامبرده نمونه‏هايي از خطاهاي فاحشي آورده شده كه بعضي از دانشمندان آنها را در مورد اين ترجمه مطرح كرده‏اند، و بعضي از آنان به عبارتي كه پوروخووا از مونتگمري وات خاورشناس انگليسي درباره حضرت محمد(ص) نقل كرده و سخني نكوهش آميز در شكل مدح است، خرده گرفته‏اند، و يا كار پوروخووا را كه خود را مؤلف قلمداد كرده و روي كتاب نوشته است:« جميع حقوق چاپ و نسخه برداري و عكس برداري اين چاپ مخصوص مؤلف است»، مورد اشكال قرارداده‏اند. همان‏گونه كه موضع مجله ايزويستيا را درباره پوروخووا نكوهش كرده‏اند كه در مصاحبه‏اي كه با او انجام داده، وي را بانوي دوم اسلام پس از خديجه كه به رسول خدا ايمان آورد، معرفي نموده است. به هر حال مجله الاتحاد كار درستي كرده آن جا كه پرسيده است: آيا ترجمه قرآن كريم منبعي براي سود جويي است يا انجام رسالت است؟ و اما سخني كه بر ضد اداره اوقاف عنوان مي‏شود، همان است كه در پايان آن مقاله آمده است؛ به اين بيان كه ترجمه مزبور پس از اظهار نظرهايي كه دانشمندان متخصص در اين باره كرده‏اند، متروك است. اين گونه بود كه ترجمه مزبور از آغاز پيدايي، مورد ارزيابي علمي قرار گرفت، و آنچه در مجله الاتحاد آمده بود براي نفي اين توجه كافي بود، جز اين كه مقاله ياد شده در همان حال ما را براي تحقيق بيشتر برانگيخت، زيرا باور كردن تمام آنچه در آن مقاله آمده بود دشوار مي‏نمود؛ تا اين كه چاپ سوم اين ترجمه و دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي به دست ما رسيد. نخستين چيزي كه ناگهان با آن رو به رو شديم اين بود كه چاپ سوم ترجمه همان خطاهايي را كه منتقدان به آن اشاره كرده بودند در برداشت، به خصوص درباره واوهاي قسم كه دربعضي از سوره‏ها آمده است. اين واوها قصه‏اي دارند كه خلاصه آن چنان كه در آن مقاله آمده اين است: «هر واو قسمي كه در قرآن آمده، مانند سوره «الشمس» و «الضحي»، نزد پوروخووا به يك چيز بي‏معنايي تبديل شده است، زيرا او از انگليسي ترجمه تحت اللفظي كرده وچون معادل واو قسم در انگليسي In sain of مي‏باشد، او با ترجمه تحت‏اللفظي اين عبارت به زبان روسي چيزي را نوشته است كه به معناي «قسم به آفتاب» نيست، بلكه به معناي «علامتي بر آفتاب» است. اين كار نشان دهنده ضعف مترجم در فهم هر دو زبان انگليسي و روسي است».
به هر حال چاپ اخير اين ترجمه اين گونه تعبيرها را در بر دارد: علامت آفتاب، علامت ماه، علامت روز و علامت شب! همچنين اين ترجمه، مقدمه مونتگمري وات را كه ناراحتي خوانندگان را برانگيخته است به همراه دارد. از سوي ديگر در صفحه پنجم اين چاپ چنين آمده است: «حقوق نقل و چاپ و اقتباس و نشر براي مؤلف محفوظ است.» و در بالاي آن نوشته است: اين ترجمه از سوي الازهر شريف و با موافقت وزارت شئون اسلامي و اوقاف دولت امارات عربي متحده به دريافت اجازه نايل شده است.
اين موارد سبب شد كه ما درباره اين ترجمه و آنچه به عنوان تفسير در صفحات آن آمده است بررسي بيشتري انجام بدهيم. البته هدف ما دخالت در اين كار و اظهار نظر پيرامون همه موضوعات نيست، چون وقتي موضوع از چهارچوب علمي خود خارج شود، به نوعي به ستيزه و درگيري‏هاي لفظي تبديل مي‏شود كه هيچ كس از آن پيروز بيرون نمي‏آيد. از چيزهايي كه ما را از اين كار منصرف مي‏كرد، پرسش ما درباره مشروعيت اين ترجمه و طبعا مشروعيت نقد آن بود؛ زيرا كسي كه عربي را نمي‏داند، چگونه به خود حق مي‏دهد كه معاني قرآن را ترجمه كند و حتي خودش را به عنوان مؤلف جا بزند؟! همين قدر مي‏گويم كه اين ترجمه جهتي جز جهت علمي دارد و به دنبال هدفي است كه مجله الاتحاد آن را كشف كرده است.
يكي ديگر از چيزهايي كه ما را از بررسي اين ترجمه منصرف مي‏كرد، حاشيه‏هاي فراوان و عجيبي بود كه به عنوان تفسير در اين ترجمه آمده و در آن نام تعدادي از متفكران و فلاسفه اروپايي ذكر شده است؛ در صورتي كه كتاب خدا از اين گونه سخن‏ها بي نياز است. يكي ديگر از عوامل بررسي نيز، توجه عموم نسبت به اين ترجمه بود.
ولي عوامل ديگري وجود داشت كه ما را به مشاركت وادار مي‏كرد، زيرا پيش از هر چيز اين كار مربوط به كتاب خداست، و ديگر اين كه اين ترجمه در شهر دمشق چاپ شده است ... مهم‏تر اين كه اين ترجمه موافقت الازهر شريف را با خود دارد. اخيرا مقرر شد كه در دانشگاه آل‏البيت، كنگره ترجمه‏هاي قرآن كريم به زبان‏هاي بيگانه منعقد شود، و اين دانشگاه صاحب اين ترجمه را موظف نمود كه مقاله‏اي درباره ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي و به خصوص ترجمه اخير بنويسد، چون اين ترجمه به طور وسيعي منتشر شده و نشانگر واقعيت‏هاي موجود در ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي است. آري به خاطر اين عوامل بود كه هر گونه ترديدي از ميان رفت.
از آن جا كه اين كار، كاري بس مهم است و پيش از ما نيز انتقاد كنندگان نظرات خود را درباره ترجمه بعضي از سوره‏هاي قرآن ابراز داشته‏اند، ما ترجيح داديم كه ده سوره اول قرآن را از فاتحه و بقره تا پايان سوره يونس در اين ترجمه بررسي كنيم و نظر خود را ارائه دهيم، بدان اميد كه ديگران توفيق يابند كه اين كار را تا پايان قرآن انجام دهند و نظر نهايي خود را درباره اين موضوع مهم ابراز دارند.
بررسي‏هاي ما در ارتباط با آنچه از اين ترجمه خوانده‏ايم در چند بخش خلاصه مي‏شود:
1 ـ بخش‏هايي از آيات قرآني ترجمه نشده است. از جمله:
ـ پايان آيه 186 سوره آل عمران: وان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور.
ـ پايان آيه 12 سوره نساء: غير مضار وصية من اللّه‏ و اللّه‏ عليم حليم.
ـ وسط آيه 54 سوره مائده: يجاهدون في‏سبيل اللّه‏.
ـ در آيه 60 سوره توبه يكي از موارد مصرف زكات را حذف كرده و اين در ضمن تصرفي است كه در متن به عمل آورده، به اين صورت:
آيه شريفه مي‏فرمايد: «انما الصّدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤلّفة قلوبهم و في الرّقاب و الغارمين و في سبيل اللّه‏ وابن السّبيل فريضة من اللّه‏ واللّه‏ عليم حكيم».
مترجم ياد شده آيه را چنين ترجمه كرده است:
«صدقات فقط براي فقراست و آنان كه نيازمندند و براي كساني كه بر تحصيل آن اشراف دارند و آنان كه دل‏هايشان ميل (به اسلام) دارد و براي آزاد ساختن (اسيران و بردگان) از بندگي (و براي كساني كه مفلس شده‏اند و نياز شديدي دارند) و كساني كه از راه دور آمده‏اند. اينها فريضه خداوند است و خداوند دانا به هر چيزي و حكيم است.»
در اين آيه «و في سبيل اللّه‏» ترجمه نشده است؛ اما كراچكوفسكي آيه را به دقت ترجمه كرده است.
ـ آخر آيه 101 سوره توبه: «ثم يردون الي عذاب عظيم» ترجمه نشده است.
ـ آخر آيه 54 سوره يونس: «وقضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون» ترجمه نشده است.
خوب است اشاره كنيم كه همه اين موارد كه ترجمه نشده، در دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي ترجمه شده است.
2 ـ خواننده ملاحظه مي‏كند كه مترجم بعضي از آيات را مطابق ميل خود ترجمه كرده است، و مي‏توانيم بگوييم كه بعضي از آيات در مسير معيني قرار گرفته‏اند، از جمله آيه 43 سوره مائده كه مي‏فرمايد: وكيف يحكمونك وعندهم التوراة فيها حكم اللّه‏؛ كه به اين صورت ترجمه شده است: آنان چگونه تو را داور تعيين مي‏كنند در حالي كه تورات كه همان حكم خداست، نزد ايشان است؟!
همچنين در آيه 127 سوره اعراف چنين مي‏خوانيم: قال سنقتل ابناء هم و نستحيي نساءهم وانّا فوقهم قاهرون.
اين آيات چنين ترجمه شده است: فرعون (به آنان) پاسخ داد كه «به زودي همه پسراني را كه نزدشان است مي‏كشيم و جز دختران را زنده نمي‏گذاريم و در اين صورت بر آنان غلبه خواهيم كرد.»
آن گاه مترجم به عنوان تفسيرِ ترجمه، از سفر خروج، باب اول 15ـ22 اين جملات را نقل مي‏كند:
«و پادشاه مصر به قابله‏هاي عبراني كه يكي را شفره و ديگري را فوعه نام بود امر كرد. گفت چون قابله‏گري براي زنان عبراني بكنيد و بر سنگ‏ها نگاه كنيد اگر پسر باشد او را بكشيد و اگر دختر بود زنده بماند. لكن قابله‏ها از خدا ترسيدند و آنچه پادشاه مصر بديشان فرموده بود نكردند بلكه پسران را زنده گذاردند ... و فرعون قوم خود را امر كرده گفت هر پسري كه زاييده شود به نهر اندازيد و هر دختر را زنده نگهداريد.»
ـ در بعضي از موارد، آيات به گونه‏اي ترجمه شده كه حرارت متن قرآني را از بين برده و روح مطلب را از آن گرفته است. مثلاً در آيات 190،191،192،193 از سوره بقره صداي حق بلند مي‏شود و به قيام براي ياري حق و عدل ندا سر مي‏دهد و كساني را كه مورد تعدي و ستم قرار گرفته‏اند به انتقام فرامي‏خواند، و همه اينها با اين دعوت همراه است كه حدود حق و عدل رعايت شود: «از حد خود تجاوز نكنيد»، «فتنه شديدتر از قتل است»، «اگر باز ايستادند خداوند آمرزنده و مهربان است»، «تعدي جز برستمكاران روا نيست».
متن آيات چنين است:
و قاتلوا في سبيل اللّه‏ الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا انّ اللّه‏ لايحب المعتدين (190) و اقتلوهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنة اشد من القتل ولا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين (191) فان انتهوا فانّ اللّه‏ غفور رحيم (192) وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين للّه‏ فان انتهوا فلا عدوان الاّ علي الظّالمين (193).
اين نداي الهي ، نزد مترجم به صورت يك پند معمولي كه به كودك داده مي‏شود در آمده است. مترجم،ضميرهاي جمع را به مفرد ترجمه كرده و فعل امر «قاتل» و مشتقات آن را در مواردي ناديده گرفته و در برابر آنها واژه‏اي را به كار گرفته كه در زبان عربي به «نضال » (ستيز) قابل ترجمه است.
مترجم مي‏گويد:
«در راه خدا فقط با كساني كه با تو در ستيزند جنگ كن و از آنچه اجازه داده شده تجاوز مكن كه خدا تجاوزگران رادوست ندارد (اين تعبير دقيقا از كراچكوفسكي اخذ شده است). دشمنان را در آن مكاني كه پيدايشان مي‏كني سركوب كن و آنان را از جايي كه تو را اخراج كرده‏اند اخراج كن، كه ظلم و فتنه بدتر از مرگ است؛ ولي نزد ديوارهاي مسجد الحرام ستيزه مكن تا دشمنت دست نگه دارد. ولي اگر دراين مكان ستيزه با تو را آغاز كرد، او را بكش؛ سزاي كافران اين چنين بايد باشد. اما اگر دشمن ستيزه با تو را متوقف كرد ،پروردگار ما آمرزنده و مهربان است. و بر ضد آنان تا اين لحظه ستيزه كنيد تا فتنه و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا برتري كند. تا آن گاه كه دشمن از ستيزه با شما دست برداشت، اسلحه خود را به زمين بگذاريد و كساني را كه فتنه انگيزي مي‏كنند از خود دور كنيد».
مترجم چه مي‏خواهد بگويد؟ و براي چه خطاب نزد او عوض مي‏شود؟ همچنين قرآن با همين شيوه و با شدت و تندي در آيه 246 از همين سوره سخن مي‏گويد، ولي در ترجمه،اين شيوه عوض مي‏شود:
الم ترالي الملأ من بني‏اسرائيل من بعد موسي اذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل اللّه‏ قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا قالوا و مالنا الاّ نقاتل في سبيل اللّه‏ و قد اخرجنا من ديارنا وابنائنا فلمّا كتب عليهم القتال تولّوا الاّ قليلا منهم واللّه‏ عليم بالظالمين.
براي چه در ترجمه اين آيه باز هم ضميرهاي جمع به صورت مفرد مي‏آيد اما كلمه «قتال» به معناي درست خود بر مي‏گردد و حرارت جمله به يك درجه معمولي بر گردانده مي‏شود و ترجمه به صورت زير در مي‏آيد؟!
«آيا تو آن بزرگان ريشه‏دار بني اسرائيل را نديدي، همانان كه پس از موسي بودند، هنگامي كه به پيامبري كه ميانشان بود گفتند: به ما پادشاهي بده تا در راه خدا بجنگيم، و او گفت: آيا ممكن است شما هنگامي كه برايتان جنگيدن معين شد نجنگيد؟ جواب دادند: ما را چه شده است كه در راه خدا نجنگيم در حالي كه‏از ديار خود اخراج شده‏ايم و ما را از پسرانمان دور كرده‏اند؟! اما هنگامي كه براي آنان جنگيدن مقرر شد، جز گروهي از آنان همه پشت كردند، و خدا به خوبي ستمگران را تشخيص مي‏دهد».
چرا دو قطعه مشابه با دو روش مختلف ترجمه مي‏شود؟ آيا اين همان سياست دوگانگي معيارها در بيان يك مفهوم قرآني نيست؟ همين مطلب در چيزي كه مترجم آن را تفسير مي‏داند نيز وجود دارد، و به رغم اين كه مضمون آن چهار آيه روشن است و نيازي ندارد كه ذهن خود را در تدبر معناي آن به زحمت اندازيم، مترجم براي آنها تفسيري بيان مي‏كند كه با آن آيات تناسب ندارد، بلكه با آيه 62 سوره احزاب تناسب دارد كه مي‏فرمايد: «سنة اللّه‏ في الذّين خلوا من قبل و لن تجد لسنة اللّه‏ تبديلاً». او در حاشيه چنين مي‏آورد:
«همان گونه كه در دو سطر اخير آيه آمده سخن در اين جا راجع به حد الهي براي بشر است، همان كساني كه كتاب آسماني به سوي آنان نازل شده است. سعدبن معاذ فرمانده سپاه محمد[ص] راجع به دشمنان اسلام روشي را به كاربرد كه با حد الهي كه در كتاب‏هاي گذشته [كتاب مقدس] آمده مطابقت دارد (عهد قديم 220، 10 ، 18) همان گونه كه در قرآن (سوره بقره آيات 190ـ192) نيز آمده است. در كتاب مقدس چنين مي‏خوانيم: (البته مترجم فقط قسمتي از متن را آورده ولي ما همه آن را مي‏آوريم، همان گونه كه آيات قرآني را به طور كامل آورديم.)
«چون به شهري نزديك آيي تا با آن جنگ نمايي آن را براي صلح ندا بكن. و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازه‏ها را به روي تو بگشايد آنگاه تمامي قومي كه در آن يافت شوند به تو جزيه دهند و ترا خدمت نمايند. و اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمايند پس آن را محاصره كن. و چون يهوه خدايت آن را به دست تو بسپارد جميع ذكورانشان را بدم شمشير بكش. ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر و غنايم دشمنان خود را كه يهوه خدايت به تو دهد بخور. به همه شهرهايي كه از تو بسيار دوراند كه از شهرهاي اين امتها نباشند چنين رفتار نما. اما از شهرهاي اين امتهايي كه يهوه خدايت تو را به ملكيت مي‏دهد هيچ ذي نفس را زنده مگذار. بلكه ايشان را يعني حتّيان و اموريان و كنعانيان و فرزّيان و حوّيان و يبوسيان را چنانكه يهوه خدايت ترا امر فرموده است با لكلّ هلاك ساز».3
تطابق ادعايي مترجم ميان متن قرآن (آيات چهارگانه سوره بقره) و متن كتاب مقدس كه مترجم در تفسير آورده چگونه و كجاست؟
3 ـ مترجم در تفسير خود به عنوان يك دانشمند ذوفنون خودنمايي مي‏كند و نظريات خود را در فقه، تفسير، تاريخ، فلسفه، زبان‏هاي باستاني و غير آن ابراز مي‏نمايد، ولي خواننده ملاحظه مي‏كند كه او در بعضي از موارد حقيقت را به طور كامل منعكس نمي‏كند. او در آغاز مقدمه خود كه به زبان روسي است از جمع‏آوري قرآن در عهد عثمان سخن مي‏گويد و اين كه عثمان نسخه‏هاي مورد اعتماد خود را به چهار سمت زمين فرستاد: به شرق (بابل، ايران و فارس)، به غرب (مصر، وادي نيل)، به شمال (بلاد شام، سوريه، لبنان و اردن)، به جنوب (يمن و سواحل افريقا در مجاورت يمن). در اين جا چگونه است كه نامي از فلسطين كه در بلاد شام است برده نمي‏شود؟!
پس از آن، مطلبي را مي‏خوانيم كه مفتي روسيه را براي دادن تذكر برانگيخته و چنان كه در مجله الاتحاد آمده، او نامه‏اي به الازهر شريف نگاشته و در آن تأييد يا تكذيب ادعاي پوروخووا را مبني بر اين كه الازهر ترجمه او را تأييد كرده درخواست نموده است. آن مطلب اين است:
«آگاهي اروپاييان درباره محمد[ص] در خلال يك قرن و نيم راهي طولاني پيموده است. آنان نظر داده‏اند كه محمد[ص] يك معلم كذاب بود كه از سوي شيطان به او وحي مي‏شد؛ و اين در پي كوشش‏هايي بود كه مذهب او را به عنوان مذهب دوم در مقايسه با يهوديت و مسيحيت قلمداد مي‏كرد، و حتي دين اسلام را در نبرد با يهوديت و مسيحيت معرفي مي‏نمود.»
اين جهت گيري در برابر حضرت محمد[ص] به صورت‏هاي گوناگون در ترجمه تكرار شده است. از جمله اين كه از پيامبر اسلام همه جا به عنوان محمِّد ياد مي‏شود، در حالي كه اهل تحقيق مي‏دانند كه اين نوع نام بردن از پيامبر در ادبيات اروپايي از روي عمد بوده و به همين سبب كراچكوفسكي اين شيوه را به كار نبرده مگر در استشهادهايي كه از مصادر اروپايي داشته كه طبعا مطابق با يك شيوه علمي است، و او در غير اين موارد نامگذاري صحيح قرآني محمَّد را به كار مي‏برد. و اين چيزي نيست كه بر پوروخووا پنهان باشد، چون او به ترجمه كراچكوفسكي عنايت دارد.
نيز مترجم ــ چنان كه به زودي خواهيم ديد ــ اصرار دارد كه كلمه «مسلم» را از حضرت ابراهيم و فرزندان او دور كند. او هر چه در توان دارد به عمل مي‏آورد تا ميان ابراهيم و محمد[ص] جدايي بيندازد، هرچند اين كار به تحريف ترجمه كشيده شود. در آيه 68 از سوره آل‏عمران چنين آمده است: «انّ أولي النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النّبي و الذّين آمنوا»، و سابلوكوف و كراچكوفسكي اين آيه را بر اين اساس ترجمه كرده‏اند كه واو در «و هذاالنبي» واو عطف است، ولي پوروخووا به اين شكل ترجمه مي‏كند:
«ميان مردم كساني طبعا به ابراهيم نزديك‏ترند، و آنان كساني هستند كه از او پيروي نموده‏اند، مانند اين پيامبر و كساني كه با او به خدا ايمان آورده‏اند».
و در آيه 92 از سوره مائده چنين مي‏خوانيم: «واطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول»، سابلوكوف و كراچكوفسكي كلمه «اطيعوا» را دوبار ترجمه كرده‏اند (همان گونه كه در آيه دو بار آمده)، ولي پوروخووا چنين ترجمه مي‏كند: و اين چنين خدا و پيامبر را اطاعت كنيد.
آنچه در ترجمه پوروخووا روشن است اين است كه وقتي از ترجمه كراچكوفسكي نقل مي‏كند سعي دارد كه مفردات آن را عوض كند و از مترادف آنها استفاده نمايد؛ كاري كه گاهي به تغيير معني كشيده مي‏شود. مثلاً در آيه 35 سوره انعام مي‏خوانيم: «و ان كان كبر عليك اعراضهم»، و آيه چنين تمام مي‏شود: «...فلاتكوننّ من الجاهلين». كراچكوفسكي اين آيه را با دقتي علمي كه از او سراغ داريم ترجمه مي‏كند، ولي در ترجمه پوروخووا چنين مي‏خوانيم:
«و اگر تحقير آنان بر تو گران است... پس (اي محمد) از نادانان مباش».
همچنين در آيه 147 سوره انعام مي‏خوانيم: «فان كذّبوك»، و در ترجمه تفسيري مي‏خوانيم: «(اي محمد) اگر تو را تكذيب كردند».
از موارد عجيب اين ترجمه، شرح يا تفسيري است كه مترجم درباره داستان زيدبن‏حارثه كه در سوره احزاب وارد شده، آورده است. در اين آيه مي‏خوانيم: «واذتقول للذي انعم اللّه‏ عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه‏ وتخفي في نفسك ما اللّه‏ مبديه وتخشي النّاس واللّه‏ احقّ ان تخشاه فلمّا قضي زيد منها و طراً... تا آخر آيه.
مفسران در شرح اين آيه بسيار سخن گفته‏اند. از بهترين نوشته‏هايي كه در اين باره خوانده‏ايم چيزي است كه دانشمند اندلسي عبدالرحمن سهيلي (متوفي 581) در كتاب خود التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام4 آورده است. او در آن جا از زيد به عنوان كسي ياد كرده كه خداوند او را از امتيازي برخوردار ساخته كه هيچ يك از ياران پيامبر اسلام(ص) را از آن برخوردار نساخته و آن اين است كه نام او را در قرآن آورده است ... پس چگونه است حال كسي كه نام او به عنوان قرآن هميشه تلاوت مي‏شود و همواره مردم دنيا وقتي قرائت قرآن مي‏كنند آن رامي‏خوانند و اهل بهشت نيز چنين مي‏كنند.
و اما عبداللّه‏ يوسف علي (كه پوروخووا اطلاع وسيعي از ترجمه او دارد و در تفسير خود از آن بسيار گرفته است بي آن كه به مصدر آن اشاره كند) داستان زينب و زيدبن حارثه را به تفصيل و با يك روحيه درست اسلامي شرح مي‏دهد و در زمينه مفهوم «پسرخوانده» و نيز طلاق زينب و ازدواج وي با پيامبر، توضيحاتي گسترده در پاورقي مي‏آورد و درباره ديگر همسران پيامبر كه زينب دختر جحش يكي از آنان بوده نيز سخن مي‏گويد و موضوعات را در همان جايگاه واقعي و انساني درست قرار مي‏دهد. ما به آوردن متن دو حاشيه او در اين زمينه اكتفا مي‏كنيم:
3724- تمام حقايق عالم به خدا بازگشت مي‏كند. وقتي يك ازدواج موفق نبود اسلام اجازه مي‏دهد كه عقد آن فسخ شود مشروط بر اين كه تمام مصلحت هاي مربوط به آن حفظ گردد.به نظر مي‏رسد كه در اين جا قضيّه مهمي نبوده كه مورد توجه قرار گيرد.اين كار باعث احترام زينب مي‏شد و سبب گرديد ميل قلبي او را تا اندازه زيادي به اين معني جلب كند كه مقام او بالا رود تا امّ المؤمنين شودبا تمام شرافت و مسئوليتي كه اين مقام دارد.
3706- اكنون به موضوع منزلت همسران پيامبر مي‏پردازيم. موقعيت آنان مانند موقعيت زنان يا همسران معمولي نبود، زيرا آنان وظيفه‏ها و مسئوليت‏هاي ويژه‏اي داشتند. نخستين پيوند پيامبر[ص] در دوران جواني با خديجه بود... آن هم بر اساس دو محور كه در پيوند هاي بعدي نيز حاكميت داشت: 1ـ مهرباني و شفقت درباره بيوه زناني كه در رنج و مشقت زندگي مي‏كردند و امكان اين نبود كه آنان را در آن موقعيت اجتماعي به نحو ديگري اداره كنند. 2ـ كمك به پيامبر در انجام مسئوليت‏هاي فرماندهي در مورد زناني كه ازدواج با آنان باعث ارشاد و حفظ آنان در خانواده بزرگ اسلامي مي‏شد، چون زنان و مردان حقوق اجتماعي نزديك به هم دارند.
مثلاً عايشه دختر ابوبكر باهوش و درس خوانده بود. او در حديث در آن قسمت كه مربوط به زندگي پيامبر است، مرجع مهمي به شمار مي‏رود. يا زينب دختر خزيمه زندگي خود را وقف فقرا كرده بود و به او «مادر فقرا» لقب داده بودند. زينب دوم كه دختر جحش بود نيز از دسترنج خودش به فقرا كمك مي‏كرد، چون او در كار با پوست مهارت داشت. همه زنان پيامبر با وجود مقام بالايي كه داشتند، به عنوان مادران امت همواره كار و مساعدت مي‏كردند و زندگي آنان يك زندگي تن پرورانه و كسالت بار نبود، و آنان مانند كنيزان پادشاهان نبودند كه براي لذت جويي خود يا همسرانشان باشند. به همسران پيامبر گفته شده بود كه اگر آنان فقط زندگي دنيا و زينت آن را بخواهند جايي در اين خانواده مقدس ندارند و اگر چنين مي‏كردند امكان آن بود كه پيامبر از آنان جدا شود.
اما پوروخووا كه ترجمه يوسف علي را خوانده‏است ــ به طوري كه در مقدمه يادآوري كرده ــ در موضوعاتي كه اهميتي كمتر از اين دارد، حاشيه‏هايي مي‏زند كه گاهي از يك صفحه تجاوز مي‏كند، ولي جريان زيد و زينب جز در يك قطعه كوچك نيامده و جريان از هر نوع اعتباري خالي است و به قصه‏گويي‏هايي شباهت دارد كه پيامبر خدا از آن منزه است. او در تعليقه 1829 مي‏گويد:
«سخن در اين جا درباره پسر خوانده پيامبر زيد بن حارث (!) از نسل حميري‏هاست. عرب‏ها او را اسير كردند و محمّد[ص] مدت‏ها پيش از بعثت خود او را خريد. رفتارش با او با مهرباني و مانند يكي از پسرانش بود كه محمد[ص] به طور آشكار نزد حجر الاسود به آن قسم خورده بود. وقتي زيد به سن ازدواج رسيد، محمّد[ص] دختر عمه زيباي خود زينب را به همسري او در آورد و مهريه خوبي هم به او داد. اين ازدواج هشت سال پيش از هجرت در مكه اتفاق افتاد و بعدها معلوم شد كه اين ازدواج بسيار نامناسب بوده است. به زينب كه به طبقه برتري از اريستوكراسي مكه تعلق داشت، با چشم حقارت مي‏نگريستند، چون همسر يك برده سابق بود كه پسر عمويش او را خريده بود. از اين گذشته قيافه شوهرش كه از هرگونه زيبايي خالي بود با او برابري نمي‏كرد. اين بود كه زينب خيلي زود، مايل به طلاق شد، چون وضع حقارت آميز او باعث اهانت زينب بود. پيامبر از او خواست كه درنگ كند (سطر سوم از اشعار [در ترجمه پوروخووا]) تا اين ازدواج كه سال‏ها ادامه يافته بود باعث حرف و حديث مردم نباشد، ولي ازدواج امري زميني است؛ و از چيزهايي كه با رحمت خدا منافات دارد اين است كه مردم را به تحمل رنج‏هاي يك پيوند نامناسب وادار كني؛ پيوندي كه انتظار آن مي‏رفت كه رضايت و خوشبختي را فراهم آورد.»
احساس نيرومندي كه در زينب آشكار شد و احساس متقابل زيد در اين باره، سرنوشت اين ازدواج ناموفق را تعيين كرد. منزه است خدايي كه با اراده خود دل‏ها را عوض مي‏كند.
4. از مهم‏ترين چيزهايي كه به طور ثابت در اين ترجمه ديده مي‏شود و مترجم به آن ملتزم بوده اين است كه او هيچ‏گاه واژه «اسلام» را به اسلام، و واژه «مسلمين» را به مسلمين ترجمه نكرده و اين در حالي است كه او در مقدمه ترجمه‏اش اين مژده را داده كه اين ترجمه نخستين ترجمه‏اي است كه به قلم يك مسلمان و با دلي مؤمن به قداست و عظمت اسلام انجام گرفته است.
آري او در ترجمه خود چنين روشي را دنبال نموده، مگر در مواردي كه چاره‏اي جز آن نبوده است. البته در اين موارد هم سعي كرده است براي خود راهي بيابد. طبيعي است كه با چنين روش ثابتي كه حاكم بر اين ترجمه است، ترجمه مورد نظر از آنچه ديگر ترجمه‏ها بر آن اجماع كرده‏اند بيرون مي‏رود؛ ترجمه‏هايي همچون ترجمه يوسف علي، ترجمه امريكايي ايروينگ و ترجمه رشيد كسّاب و ترجمه تركي و آلبانيايي و فرانسوي (چاپ سوم طبع بيروت) و اردو و هاوسا، كه آنها را در كتابخانه آل البيت ديده‏ايم.
پيش از آن كه اين موارد از ترجمه پوروخووا را بررسي كنيم، عذري را كه او براي ترجمه نكردن كلمه مسلم به مسلم آورده ذكر مي‏كنيم. او در ترجمه آيه 128 سوره بقره «ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك»، اين واژه را به تسليم شونده و اطاعت كننده ترجمه كرده و در پاورقي شماره 60 مي‏گويد:
«مسلم در اصل اطاعت كننده خدا و كسي است كه خود را به خدا تسليم كرده و در برابر مشيت خدا خاضع است. در اين جا مناسب است كه سخنان پيامبر اسلام محمد (ص) را نقل كنيم كه فرمود: «هر انساني مسلمان متولّد مي‏شود، يعني در برابر پروردگارش خاضع است، و تنها پدر و مادر او هستند كه او را يهودي يا نصراني يا مشرك مي‏كنند».
اين حديث در موارد گوناگون تحريف شده است. متن آن به گونه‏اي كه در صحيح بخاري آمده چنين است: «حدّثنا آدم، حدّثنا ابن ابي ذئب عن الزهري عن ابي سلمة بن عبدالرحمان عن ابي هريرة قال: قال النبي(ص) «كلّ مولود يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه او ينصّرانه او يمجّسانه».
و در صحيح مسلم چنين است: «ما من مولود الاّ يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه و ينصّرانه ويمجّسانه».
مترجم، اين حديث را مي‏شناسد و به آن استشهاد مي‏كند. او دنباله حديث را نيز كه در صحيحين وارد شده است مي‏شناسد: من كذب عليّ متعمدا فلي••....
ترجمه او از واژه اسلام و مسلمين به اين صورت است:
ــ آيه 131 سوره بقره: اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين.
و به ياد آوريد هنگامي را كه پروردگارش به او گفت: براي من اخلاص داشته باش و او گفت به پروردگار جهانيان اخلاص دارم.
ــ آيه 133 سوره بقره: و نحن له مسلمون.
و خضوع نمي‏كنيم مگر براي او.
ــ آيه 136 سوره بقره: لانفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون.
ميان آنان فرقي نمي‏گذاريم و تنها براي او خضوع مي‏كنيم.
ــ آيه 52 سوره آل عمران: واشهد بانّا مسلمون.
و براي ما گواه باش كه ما براي كسي جز او خضوع نمي‏كنيم.
ــ آيه 64 سوره آل عمران: فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون.
در اين صورت گواه باشيد كه ما همگي براي او خضوع مي‏كنيم.
ــ آيه 67 سوره آل عمران: ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما وما كان من المشركين.
ابراهيم نه يهودي و نه ياري دهنده مسيح بود، بلكه او مخلص خدا و در برابر مشيت او خاضع بود، و به عبادت خدايي جز او نينديشيد.
ــ آيه 102 سوره آل عمران: يا ايّها الذّين آمنوا اتّقوا اللّه‏ حق تقاته ولا تموتنّ الاّ وانتم مسلمون.
شما اي كساني كه ايمان مي‏آوريد و از غضب خدا مي‏ترسيد، در برابر او چنان كه شايسته شماست خضوع كنيد، و نميريد مگر در حالي كه به اراده او خضوع كننده هستيد.
ــ آيه 3 سوره مائده: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.
ببينيد اين آيه را كراچكوفسكي چگونه به دقت ترجمه كرده است:
ولي پوروخووا آن را چنين ترجمه مي‏كند:
امروز براي شما ميثاق دين اسلام را كامل كردم و به مشيّت خودم اسلام را براي شما انتخاب نمودم (خضوع كردن در برابر اراده من).
ــ آيه 111 سوره مائده: واشهدوا بانّنا مسلمون.
و مأمور شدم از جمله كساني باشم كه جان‏هاي خود را به او فروخته‏اند.
ــ آيه 84 سوره يونس: ان كنتم مسلمين.
اگر شما با تمام روح، براي خدا خضوع كنيد.
5. يكي از روش‏هاي ثابتي كه در سراسر اين ترجمه به چشم مي‏خورد اين است كه فعل «كَوْن» يا ترجمه نشده و يا تحريف شده است. اين فعل در اسلام مربوط به امور اعتقادي است و امر خداوند با كاف و نون است. اين فعل در زبان روسي موجود است و به صورت صيغه امر نيز به كار مي‏رود، و كراچكوفسكي با تمام روح علمي و صداقت آكادميك كه دارد از آن استفاده كرده است، ولي پوروخووا معناي ديگري براي اين فعل مي‏آورد تا از آن در ترجمه فعل «كَوْن» كمك بگيرد، مانند:
ــ آيه 117 سوره بقره: و اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را مي‏خواهد، مي‏گويد: باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 47 سوره آل عمران: اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را مي‏خواهد، مي‏گويد: باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 73 سوره انعام: ويوم يقول كن فيكون.
روزي كه مي‏گويد: ظاهر باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 65 سوره بقره: فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين.
به آنها گفتيم: به ميمون تبديل شويد در حالي كه مطرود و فرا افكنده از سوي بشر و خدا باشيد.
6. از چيزهايي كه در ترجمه پوروخووا ثابت است، دگرگوني ترتيب «السّموات والارض» در آيات قرآني مطابق با ذوق مترجم است كه بيم آن مي‏رود كه اين كار نمود ديگري از شيوه ترجمه دلخواه متن قرآني باشد، زيرا نمي‏توان اين ترتيب جديد را در «السّموات والارض» كه تقريبا در تمام آيات به كار رفته تصادفي دانست.
ــ آيه 129 سوره آل عمران: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
تنها خدا مالك هر چيزي است كه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 131 سوره نساء: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
تنها براي خداست هر چيزي كه در زمين و آسمان است.
و اگر كافر شويد هر آنچه در زمين و آسمان است در تسلط خداست.
ــ آيه 132 سوره نساء: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
براي خداست همه آنچه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 17 سوره مائده: وللّه‏ ملك السّموات والارض.
زمين و آسمان در تسلط خداست.
ــ آيه 18 سوره مائده: وللّه‏ ملك السموات والارض.
او مالك آسمان و زمين است.
ــ آيه 40 سوره مائده: الم تعلم ان اللّه‏ له ملك السّموات والارض يعذب من يشاء ويعذب لمن يشاء.
آيا نمي‏داني كه سيطره بر زمين و آسمان به خدا باز مي‏گردد؟ هر كه را بخواهد عقاب مي‏كند و آن كس را كه نزد او ... باشد مي‏آمرزد.
ــ آيه 97 سوره مائده: يعلم ما في السّموات وما في الارض.
آنچه را كه بر زمين و آنچه را كه در آسمان است مي‏داند.
ــ آيه 12 سوره انعام: قل لمن ما في السّموات والارض.
بگو: براي چه كسي است هر آنچه در زمين و آسمان است؟
ــ آيه 54 سوره اعراف: خلق السّموات والارض.
آسمان و زمين را آفريد.
ــ آيه 66 سوره يونس: من في السّموات ومن في الارض.
همانا خداوند مالك همه آن چيزي است كه بر زمين و در آسمان است.
ــ آيه 68 سوره يونس: ما في السّموات وما في الارض.
همه آنچه كه بر زمين و در آسمان‏هاست (كلمه سماء در زبان روسي جمع بسته مي‏شود).
اين شيوه جديد كه در ترجمه مفردات قرآن كريم به كار رفته، واژه‏هاي ديگري را نيز شامل مي‏شود، مانند:
ــ آيه 48 سوره آل عمران: والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
مترجم اصرار دارد به جاي كلمه تورات از كلمه قانون استفاده كند. اين كلمه به همين صورت در ترجمه سابلوكوف هم آمده است.
ــ آيه 69 سوره مائده: والصابئون والنصاري.
ترجمه: ونصاري وصابئون.
ــ آيه 82 سوره مائده: لتجدنّ اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا
از ميان همه مردم كساني را كه بيشتر از همه با مؤمنان دشمن‏اند مشركان و يهود را مي‏يابي.
ــ آيه 91 سوره مائده: ... في الخمر والميسر.
ترجمه: در قمار و شراب.
ــ آيه 110 سوره مائده: ... والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
ــ آيه 255 سوره بقره: لاتأخذه سنة ولانوم له ما في السّموات وما في الارض.
او به چرت و خواب ميل نمي‏كند، و براي اوست زمين و آسمان.
7. در ترجمه ده سوره‏اي كه براي بررسي انتخاب كرديم، خطاهاي بسياري وجود دارد كه فهم صحيح متن قرآن را مشكل كرده و از جمله آنهاست:
ــ آيه 61 سوره بقره: ادع لنا ربّك يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و قثّائها وفومها وعدسها وبصلها.
از پروردگارت بخواه براي ما سبزي‏هايي كه از بالاي زمين مي‏رويد و خيار و پياز و عدس و سير بروياند.
(در ترجمه كراچكوفسكي، ترتيب اسم‏ها با ضميرهايشان مانند ترتيب خود آيه آمده است).
ــ آيه 149 سوره بقره: ومااللّه‏ بغافل عما تعملون.
خداوند از تصرفات و اعمال تو غافل نمي‏ماند.
ــ آيه 163 سوره بقره: والهكم اله واحد لا اله الاّ هو الرّحمن الرّحيم.
خداي شما يكي است و خدايي جز اللّه‏ نيست و او رحمان و رحيم است.
ــ آيه 217 سوره بقره: والفتنة اكبر من القتل.
ستمگري و هرج و مرج، بدتر از مرگ است.
ــ آيه 249 سوره بقره: كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه‏.
(سابلوكوف و كراچكوفسكي نظم آيه را حفظ كرده و «فئة» را دوبار آورده‏اند.)
ترجمه: چقدر شده است كه گروه كوچكي به اذن خدا بر دشمناني كه تعدادشان زياد است غلبه كرده‏اند.
ــ آيه 251 سوره بقره: ولولا دفع اللّه‏ النّاس بعضهم ببعض لفسدت الأرض.
آري اگر خدا بعضي از قبايل بشري را بالاي بعضي ديگر حفظ نكرده بود، زمين با مصيبت پرآشوب مي‏شد.
ــ آيه 256 سوره بقره: لا اكراه في الدّين قد تبين الرّشد من الغيّ فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باللّه‏ فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها واللّه‏ سميع عليم.
او اجازه اكراه در دين را نمي‏دهد. واضح است كه چگونه هدايت از گمراهي متفاوت است. هر كس شرّ را ترك كند و به خدا توجه نمايد، همانا براي خود پناهگاه استواري تضمين كرده است كه پريشاني در آن نيست. خدا همه چيز را مي‏شنود و داناست.
ــ آيه 19 سوره آل عمران: انّ الدّين عنداللّه‏ الاسلام وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ومن يكفر بآيات اللّه‏ فانّ اللّه‏ سريع الحساب.
اسلام دين خداست و آنان كه تابع كتاب مقدس شدند، اختلاف نكردند؛ و اختلاف وقتي متولد شد كه معرفت و حسد به وجود آمد. و هر كس به آيات خدا ايمان نياورد خدا در خواهش او درنگ نخواهد كرد و زود پاسخ خواهد داد.
ــ آيه 75 سوره آل عمران: و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار يؤدّه اليك ومنهم من ان تأمنه بدينار لايؤده اليك الا مادمت عليه قائما ذلك بانّهم قالوا ليس علينا في الأميّين سبيل ويقولون علي اللّه‏ الكذب وهم يعلمون.
و در ميان اهل كتاب كساني يافت مي‏شوند كه اگر آنان را بر قطعه‏هايي از طلا امين قرار دهي، آن را به آساني به تو بر مي‏گردانند؛ و از ميان آنان كساني نيز يافت مي‏شوند كه اگر آنان را فقط بر يك قطعه نقره امين قرار دهي آن را به تو بر نمي‏گردانند مگر با كوشش بسيار، و آنان نزد شما اعلام مي‏كنند كه ما هيچ گونه انگيزه‏اي بر اين نداريم كه در مقابل نادانان امانتدار باشيم، و در اين جا و از روي آگاهي نسبت دروغ به خدا مي‏دهند.
ــ آيه 87 سوره آل عمران: ... والناس اجمعين.
ترجمه: ... و مردم با ايمان.
ــ آيه 110 سوره آل عمران: كنتم خير امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر.
و شما از همه ملت‏هايي كه در ميان اجناس و در همه زمان‏ها ظاهر شده‏اند بهترين آنها خواهيد بود؛ شما هستيد كه با تمام روحتان به خدا ايمان آورده‏ايد و به نيكويي فرمان داده‏ايد و شرّ را حرام دانسته‏ايد.
ــ آيه 134 سوره آل عمران: الذين ينفقون في السّرّاء والضّرّاء والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس.
كساني كه در فراخي و تنگي انفاق مي‏كنند، و آنان كه در حال خوردن خشم خود از مردم در مي‏گذرند. (ملاحظه كنيد كه كاظمين الغيظ رابه صورت حال معني كرده است، مانند آيه زير:)
ــ آيه 14 سوره نساء: ومن يعص اللّه‏ ورسوله ويتعدّ حدوده.
ولي كسي كه خدا و پيامبرش را معصيت مي‏كند در حالي كه تجاوز كننده از حدود اوست...
ــ آيه 137 سوره آل عمران: قد خلت من قبلكم سنن.
چه زياد است حوادثي كه باعث موعظه است كه پيش از شما وجود خاكي با آن زندگي كرده است.
ــ آيه 175 سوره آل عمران: انما ذلكم الشيطان يخوّف اولياءه فلاتخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين.
شيطان به تنهايي شما را وادار مي‏كند كه از نزديكان بترسيد. از آنها نترسيد و فقط از من بترسيد اگر خضوع مي‏كنيد و ايمان مي‏آوريد.
ــ آيه 31 سوره نساء: ان تجتنبوا كبائر ماتنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم وندخلكم مدخلا كريما.
ولي اگر از خطاهايي كه از آنها منع شديد اجتناب كنيد شما را از هر چه بد است آزاد مي‏كنيم و شما را به درهاي ارزشمند (عدن) وارد مي‏كنيم.
ــ آيه 34 سوره نساء: واهجرو هنّ في المضاجع واضربو هنّ.
كراچكوفسكي اين آيه را با يك دقت علمي ترجمه كرده ولي ترجمه پوروخووا چنين است: در بسترها از آنها دوري كنيد (عينا از سابلوكوف گرفته شده) (و اگر اين كار سودي نداد) شما مي‏توانيد آنها را (به آرامي) بزنيد.
ــ آيه 162 سوره نساء: لكن الرا سخون في العلم منهم والمؤمنون يؤمنون بما انزل اليك.
ولي نسبت به آن كساني كه در ميان آنها هستند و علوم عميقي دارند و به اين كساني كه به آنچه بر تو نازل شده ايمان آورده‏اند...
ملاحظه كنيد كه اين خطاي واضح عينا از ترجمه سابلوكوف گرفته شده است.
ــ آيه 57 سوره مائده: يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم والكفار اولياء.
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! دوستان خود نگيريد كساني را كه به عقيده شما به ديده استهزا و مسخره مي‏نگرند و نه آنان را كه پيش از شما كتاب داده شده‏اند و نه كافران را. (خطا در اين ترجمه نيز از سابلوكوف گرفته شده است.)
ــ آيه 65 سوره انعام: انظر كيف نصرّف الايات لعلهم يفقهون.
بنگر كه چگونه آيات را با راه‏هاي مختلف براي آنان تفسير مي‏كنيم سپس آنان بعد از اين حيرت زده هستند.
ــ آيه 43 سوره اعراف: ونزعنا ما في صدورهم من غلّ تجري من تحتهم الانهار وقالوا الحمد للّه‏ الذي هدانا لهذا وماكنا لنهتدي لولا ان هدانا اللّه‏.
به زودي كينه را از دل‏هايشان بر مي‏داريم، و به زودي نهرها از قدم‏هاي آنان پر مي‏شود، و به زودي خواهند گفت: سپاس خدا را كه ما را به سوي اين بيرون آورد، ما نمي‏توانستيم خودمان به سوي اين مكان خارج شويم اگر خدا ما را به سوي آن خارج نمي‏كرد.
ــ آيه 128 سوره اعراف: انّ الارض للّه‏ يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين.
زمين، همه در سلطه خداست و آن را به ارث مي‏گذارد براي اين خدمتكاران خود، براي هر كسي كه مشيّت او بخواهد.
مترجم «والعاقبة للمتقين» را به اين صورت ترجمه كرده است: اما (پايان جادّه) زندگي به سود اينان است كه (از روي رغبت از غضب خدا مي‏ترسند و) ملتزم تقوا هستند.
در حالي كه كراچكوفسكي آيه را اين گونه ترجمه نموده است: زمين از آنِ خداست، آن را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مي‏گذارد و سرانجام از آنِ پرهيزگاران است.
ــ آيه 173 سوره اعراف: افتهلكنا بما فعل المبطلون.
در اين صورت آيا شايسته است كه ما را هلاك كني به سبب (خطايي) كه پيشينيان ما بدون فكر مرتكب شده‏اند؟
ــ آيه 17 سوره انفال: (نام اين سوره را به سوره غنايم جنگي ترجمه كرده است) و ما رميت اذ رميت ولكنّ اللّه‏ رمي.
وقتي تو (مشتي خاك) انداختي، تو نينداختي بلكه خدا انداخت.
ــ آيه 39 سوره انفال: وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين كلّه للّه‏ فان انتهوا فانّ اللّه‏ بما يعملون بصير.
ترجمه كراچكوفسكي: با آنان بجنگيد تا فتنه‏اي نباشد و دين، همه براي خدا باشد؛ و اگر باز ايستادند، پس خدا آنچه را كه انجام مي‏دهند مي‏بيند.
ترجمه پوروخووا: با آنان وارد مبارزه شويد تا آن لحظه‏اي كه در اين جا آشوبي و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا حكومت كند، ولي اگر خودشان را حفظ كردند... (خدا آنان را مي‏بخشد) كه او آنچه را كه مي‏كنند مي‏بيند.
ــ آيه 55 سوره انفال: انّ شرّ الدّوابّ عنداللّه‏ الذين كفروا فهم لايؤمنون.
ميان تمام مخلوقات زمين كه در دست راست خدا قرار دارند، بدترينشان كساني هستند كه به هدايت خدا كافر مي‏شوند و به حقيقت آن ايمان نمي‏آورند.
ــ آيه 58 سوره انفال: وامّا تخافنّ من قوم خيانة فانبذ اليهم علي سواء انّ اللّه‏ لايحبّ الخائنين.
ترجمه كراچكوفسكي: و اگر از خيانت گروهي ترسيدي، پيمان آنان را بر اساس عدل به سويشان بيفكن كه خدا خائنان را دوست ندارد.
ترجمه پوروخووا: و اگر از گروهي از لحاظ فريب دادن ترسيدي، تعهدات خود را (بر حسب اتفاق با آنان) بيفكن تا با آنان مساوي باشي كه خدا خائنان را دوست ندارد. (اين جمله عين ترجمه كراچكوفسكي است.)
ــ آيه 28 سوره توبه: انّما المشركون نجس.
همانا مشركان نجس‏ها هستند.
ــ آيه 108 سوره بقره: ام تريدون ان تسئلوا رسولكم كما سئل موسي من قبل.
آيا شما به زودي از پيامبرتان همان را خواهيد پرسيد كه پيش از اين از موسي پرسيديد؟!
آيه 148 سوره بقره: ولكلّ وجهة هو مولّيها.
هر كسي در اين زندگي وجهه خاصي دارد كه خدا آن را براي او تعيين كرده و همان است كه (در نماز خود) به سوي آن متوجه مي‏شود.
ترجمه پوروخووا امثال چنين متوني را براي كسي كه نمونه‏هاي بيشتري بخواهد، با سخاوت تقديم مي‏كند! چيزي كه مايه تأسف است اين است كه خطاها و چيزهايي كه در اين ترجمه افزوده شده از روي عمد است، و مترجم متن جديدي از يك زبان بيگانه نياورده بلكه در ترجمه‏هاي آماده تصرف كرده، و راهي را پيموده كه تجربه‏هاي دانشمندان بزرگ آن را هموار ساخته است؛ دانشمنداني كه ساليان دراز از عمر خود را در آموختن زبان عربي و نوشتن به اين زبان و ترجمه از آن صرف كرده‏اند. آنان داراي روحي علمي بودند و همين امرآنان را از خطا و اشتباه حفظ مي‏كرد، مگر در مواردي كه عمدي نبود. ترجمه كراچكوفسكي بهترين مثال براي اين مطلب است. اين مرد، معاني قرآن كريم را با روحي بلند و به صورتي دقيق ترجمه كرده و ترجمه‏اي ارائه داده است كه در ميان ترجمه‏هاي قرآن به زبان‏هاي بيگانه، كمتر ترجمه‏اي را به دقت آن مي‏توان پيدا كرد. او در اين ترجمه حاشيه‏هايي دارد كه بيشتر از حاشيه‏هاي پوروخوواست، اما خود را به عنوان «مؤلف» قلمداد نكرده و گمان مي‏كنم كه هرگز به اين موضوع فكر نكرده است. به گفته دكتر احمد الخميس در مقاله خود، ترجمه او در اعماق خود بيانگر سنت‏هاي اسلامي است، نه به سبب حاشيه‏هاي خوبي كه دارد، بلكه به خاطر روح اخلاصي كه در او موجود است.
خانم پوروخووا با ترجمه كراچكوفسكي كار كرده و بر اساس آن پيش رفته است ولي به اين واقعيت اعتراف نمي‏كند، بلكه به شدّت مايل است كه ترجمه‏اي متفاوت با ترجمه كراچكوفسكي ارائه بدهد. او در اين راه دو روش را پيش گرفته است: يكي روي آوردن به مترادفات است، زيرا زبان روسي براي لفظ جلاله دو واژه دارد: C`H و G`fb`J، و لفظ «اللّه‏» AZZBn هم به كار مي‏رود. در هر جا كراچكوفسكي يكي از اين واژه‏ها را به كار برده، پوروخووا آن اسم يا صفت را تبديل به ديگري كرده است؛ مثلاً در جايي كه كراچكوفسكي واژه R^BhT [ملأ] را به كار برده، پوروخووا از واژه ELZ|\`PT استفاده كرده است. همچنين تعبير ELJjÀvTV ×`ZJj^ (ساحرٌ عليم) را با Sf×jf^zV rBd`JLV و FLZT× را با \`Hjr ، جايگزين كرده است و جايگزيني‏هايي ديگر از اين دست. دوم اين كه كراچكوفسكي با صراحت يك دانشمند، و با صداقت و احترام، متن قرآني را بررسي كرده و آن را در اساس مطابق با متن عربي آورده است و شرح‏هايي بر آن افزوده كه خواننده را در فهم كلي معني كمك مي‏كند؛ و اين همان روشي است كه عبداللّه‏ يوسف علي نيز در پيش گرفته است، ولي پوروخووا كه همين روش كراچكوفسكي و يوسف علي را دارد، در شرح‏ها و اضافات خود از حدّ ترجمه كراچكوفسكي گذشته تا جايي كه متن و معناي آن را ضايع كرده است.
قرائت خود از ده سوره اول قرآن را با ذكر سه نمونه كه روش ترجمه پوروخووا را روشن مي‏كند، به پايان مي‏بريم:
ــ آيه 164 سوره بقره: ان في خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار، والفلك التي تجري في البحر بما ينفع الناس وما انزل اللّه‏ من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها وبثّ فيها من كل دابّة وتصريف الرياح والسحاب المسخر بين السماء والارض لايات لقوم يعقلون.
ترجمه اين آيه نزد عبداللّه‏ يوسف علي به اين صورت است:
و نزد پوروخووا چنين است:
همانا در آفرينش زمين و آسمان و جايگزيني تاريكي‏هاي شب به روشنايي روز، و در افلاكي كه براي نيازهاي بشر دريا را مي‏شكافد، و در آبي كه خداوند از آسمان نازل مي‏كند و به وسيله آن زندگي به زمين باز مي‏گردد هنگامي كه در مرگ افتاده بود، و در هر جنبنده‏اي كه خدا آن را در زمين پخش كرد، و در حركت و تغيير بادها كه ميان آسمان و زمين مانند خدمتگزاري ابرها را جا به جا مي‏كند، به حق در اين‏ها نشانه‏هايي براي كساني است كه مي‏انديشند.
روش دوم، همان گونه كه اشاره شد، التزام به متن كراچكوفسكي است با عوض كردن بعضي از مفردات و آوردن كلمه مترادف و جا به جا كردن مفردات و اصرار بر اين كه به منبع اشاره نكند.
ــ آيه 114 سوره مائده: قال عيسي ابن مريم اللّهم ربّنا انزل علينا مائدة من السّماء تكون لنا عيدا لأوّلنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وانت خير الرّازقين.
متأسفيم كه ناگزيريم ترجمه كراچكوفسكي را نيز بياوريم:
كراچكوفسكي: عيسي بن مريم گفت.
پوروخووا: عيسي بن مريم سخن گفت.
كراچكوفسكي: خدايا پروردگارا.
پوروخووا: اي خدا، پروردگارا.
كراچكوفسكي: براي ما مائده‏اي از آسمان بفرست.
پوروخووا: براي ما مائده‏اي از آسمان‏ها سرازير كن.
كراچكوفسكي: براي ما عيدي باشد.
پوروخووا: كه آن عيدي شود و نشانه‏اي براي تو باشد.
كراچكوفسكي: براي اول و آخر ما.
پوروخووا:براي همه از اول ما تا آخر ما.
كراچكوفسكي: ما را روزي ده.
پوروخووا: ما را به آنچه مطلوب است روزي ده.
كراچكوفسكي: و تو بهترين روزي دهندگاني.
پوروخووا: و تو بهترين روزي دهندگاني.
توجه: كراچكوفسكي از متن قرآن حتي با يك حرف واو هم منحرف نشده است.
و اما براي تصرفي كه بي‏حد و حساب به عمل آمده (در مقابل صراحت كراچكوفسكي كه آن نيز بي‏حساب است) آيه زير را مثال مي‏آوريم:
ــ آيه 112 سوره توبه: التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنكر والحافظون لحدود اللّه‏ و بشرّ المؤمنين.
و مترجم با توفيق تمام، با استفاده از صيغه جمع اسم فاعل، معادل مناسبي براي نص قرآني يافته است.
پوروخووا اين آيه را چنين ترجمه مي‏كند:
كسي كه در حال توبه به سوي خدا متوجه مي‏شود؛
كسي كه خدمت مي‏كند و به قداست او ستايش مي‏كند؛
و در جهان در راه او گردش مي‏كند؛
و به خشوع سر خود را خم مي‏كند؛
و در نماز سجده مي‏كند؛
و به نام او امر به معروف و نهي از منكر مي‏كند؛
و در پاكي حدود او را حفظ مي‏كند؛
(آنان به زودي مژده داده مي‏شوند).
اين مؤمنان را مژده بده.
(پاداش بزرگي در انتظار آنان است).
در پايان، نظر ما راجع به ترجمه خانم واليريا پوروخووا هر چه باشد، و هر چه خطا و لغزش و ماجراجويي در آن باشد، به هر حال اين ترجمه به عنوان تجسم يك واقعيت در ميان ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي جاي خود را باز كرده است و ناشران آن موفق شده‏اند كه آن را ميان خوانندگان نشر دهند و با شيوه‏هاي خاصي آن را رواج بخشند. البته، ما معتقديم اين رواج براي زيبايي ترجمه نبوده، بلكه عطش زيادي كه به شناخت كتاب خدا در اصل و ترجمه معاني آن در مرحله بعد وجود داشته و نيز احساسات مردم و نام شهر دمشق كه در آن جا چاپ شده، در اين رواج تأثير داشته است. علاوه بر اين بازار كتاب از ترجمه‏هاي ديگر خالي بوده و يا ترجمه‏ها به صورت زيبايي عرضه نشده است.
شايد خطرناك‏ترين چيزي كه در اين ترجمه وجود دارد اين است كه ترجمه مزبور خوانندگان را به اين گمان وا مي‏دارد كه با مطالعه آن، قرآن كريم را به طور صحيح مي‏فهمند؛ و نيز اين ترجمه بر تلاش‏هاي فراواني كه در قرون متمادي در مكتب شرق‏شناسي روسي به عمل آمده است پرده مي‏كشد، و حتي تلاش بزرگاني مانند كراچكوفسكي ناديده گرفته مي‏شود، و بالاتر اين كه جلو اين آرزو را مي‏گيرد كه در آينده نزديك ترجمه جديد و خوبي از معاني كتاب خدا ارائه شود؛ و اين در حالي است كه اين اثر ميدان را براي ماجراجويان خالي مي‏گذارد. چه تضميني وجود دارد كه در روزهاي آينده شخصي پيدا نشود كه اندك شناختي از ادبيات داشته باشد و خواهان مال و شهرت باشد و ترجمه‏اي جديد به ما ارائه نكند، آن هم در عصري كه همه چيز در آن ممكن است و روش تحقيقات علمي استوار متروك شده است؟!

پي نوشت ها:

1. اصل اين مقاله به زبان عربي نگارش يافته و در تاريخ 22-25 محرم 1419ق / 18-21 مه 1998م به «النّدوة الدّولية، ترجمات القرآن الكريم الي لغات الشعوب والجماعات الاسلامية» ارائه شده است. ترجمان وحي
2. در اين اطلاعات به مقاله‏اي تحت عنوان «قرآن در روسيه» به قلم پتر گريازنويچ استناد مي‏كنيم كه به زبان عربي در كتابي به نام ابحاث جديدة للمستعربين السوفيت از سوي آكادمي علوم شوروي، هيأت تحريريه علوم اجتماعي به تاريخ 1986 در مسكو منتشر شده است، صص 249 ـ 259.
3. عهد قديم، سفر تثنيه، باب بيستم، شماره‏هاي 10-18 اين متن را از ترجمه فارسي كتاب مقدس آورديم. مترجم
4. التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام، تحقيق عبداللّه‏ النقراط، منشورات كلية الدعوة الاسلامية، طرابلس، 1992، ص 259.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

معرفي ترجمه‏ هاي جديد از قرآن كريم به تركي آذري

رسول اسماعيل‏زاده
در سال‏هاي اخير حركت ترجمه قرآن كريم در ميان ملل اسلامي از سرعت بيشتري برخوردار شده و پژوهشگران قرآني با كنكاش در معاني و مفاهيم آيات الهي و تبيين دقايق كلمات اين كتاب آسماني، راه جديدي را در جهت دستيابي بيشتر به حقايق قرآن كريم گشوده‏اند. البته اين مطلب قابل انكار نيست كه موفقيت‏هاي امروز قرآن پژوهان و مترجمان در زمينه ترجمه قرآن مرهون تحقيقات علمي گذشتگان است و دستاوردهاي علمي معاصر از تلاش‏هاي علمي گذشتگان سرچشمه مي‏گيرد.
با نگاهي به ترجمه‏هاي كهن قرآن كريم و همچنين بعضي از ترجمه‏هاي كلاسيك قرآن به زبان تركي آذري، در مي‏يابيم كه در بيشتر آنها دستور زبان و قواعد ادبي به صورت كامل رعايت نشده است، و اين امر موجب عدم درك صحيح خوانندگان از آن است، چرا كه در اين نوع ترجمه‏ها ارتباط كلمات و تركيب جملات و پيوستگي و ارتباط معنوي آيات با يكديگر به درستي مشخص نيست؛ به خصوص در آيات طولاني، اين گسستگي و پيچيدگي دو چندان است. مترجمان معاصر، با بررسي آثار گذشتگان به اين نتيجه رسيده‏اند كه ترجمه قرآن بايد به زبان ادبي باشد تا بتواند ظرايف و لطايف قرآني را تا حدّ ممكن به زبان مقصد منعكس كند، و اين امر به عنوان يك سنّت علمي، مورد قبول عموم مترجمان قرار گرفته است.
در بررسي محتوايي ترجمه‏هاي كهن به ويژگي ديگر اين نوع ترجمه‏ها نيز پي‏مي‏بريم، و آن اين كه در اين نوع ترجمه‏ها هر چند ساختار جملات طبق اصول و قواعد زبان ترجمه نبوده است، ليكن مترجمان با كمال دقت و ژرف نگري كوشيده‏اند كه ترجمه هيچ واژه و حرفي‏را فروگذار نكنند و مفاهيم و معاني دقيق قرآن را به زبان مقصد منعكس نمايند كه اين در جاي خود قابل ستايش است. در ترجمه‏هاي جديد نيز برخي از مترجمان با پيروي از گذشتگان، به معاني كلمات و معادل‏يابي دقيق واژه‏ها و شيوايي و سلاست جملات اهميت فراوان داده‏اند، اما به رغم اين دقت و تلاش، هنوز يك ترجمه مطلوب ارائه نشده است. البته اين امر معلول دشواري متن است، زيرا قرآن، كلام خداوند است و از ويژگي‏هايي برخوردار است كه بشر عادي نمي‏تواند تمام ابعاد آن را درك كند. ترجمه‏اي كه از قرآن انجام مي‏شود در حقيقت، مانند كار يك دوربين عكاسي است كه از آن همه منظره‏هاي زيبا و دل‏انگيز تنها مي‏تواند يك تصوير سياه‏وسفيد يا حداكثر يك عكس رنگي ارائه دهد.
يكي از مشكلات اساسي در ترجمه قرآن به زبان تركي آذري در مقايسه با ساير زبان‏ها، كمبود مآخذ و منابع قرآني به اين زبان است؛ بدين معني كه در ارتباط با تفسير و علوم قرآني، مآخذ قابل ملاحظه‏اي وجود ندارد تا بتوان از آنها در ترجمه استفاده كرد. با وجود مشكلات فوق وبا توجه به ضرورت ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذري و احساس وظيفه ديني مدت‏ها بود كه اين جانب در صدد تهيه مقدمات كار جهت ترجمه جديدي با رعايت اصول ادبي و معيارهاي ترجمه مطلوب بودم، ولي به دلايلي مبادرت به اين كار برايم ميسر نبود. تا اين كه از سال 1374 با راهنمايي‏هاي استاد ارجمند جناب حجة‏الاسلام والمسلمين آقاي محمد نقدي، مسئول محترم مركز ترجمه قرآن مجيد به زبان‏هاي خارجي، اقدام به اين مهم نمودم. در آغاز كار با توجه به روش پسنديده مركز ترجمه قرآن، ترجمه‏هاي موجود را مطالعه و بررسي كردم و نقاط ضعف و قوت آنها را تبيين، و موارد قابل استفاده را مشخص نمودم و به مقدار لازم از نقاط قوت آنها بهره مند شدم. در ضمن كار نيز علاوه بر استفاده از ترجمه‏هاي فارسي و تركي استانبولي، از تفاسيري همچون تفسير كشاف، مجمع البيان، الميزان، تفسير البيان ملاحسن شكوي‏زاده بهره جستم.
در اين جا به روشي كه در اين ترجمه اتخاذ شده و مترجم خود را ملزم به‏رعايت آن مي‏دانسته است به طور مختصر اشاره مي شود:
1. با توجه به رشد وسيع و تجديد حيات زبان و ادبيات تركي آذري در ميان اقشار جامعه آذري زبانِ كشورمان تلاش نموده‏ام كه ترجمه سليس و روان باشد و دستور زبان و قواعد ادبي تركي آذري كاملاً در آن رعايت گردد. چرا كه بر اين امر اعتقاد راسخ دارم كه با توجه به عظمت قرآن، ترجمه آن هرچه بيشتر ادبي و جامعِ نكات بديعي و قواعد دستوري زبان باشد، از ارزش و كمال بيشتري برخوردار خواهد بود.
2. سعي بر اين بوده است كه آيات قرآن به طور دقيق ترجمه شود و هيچ واژه و حرفي در ترجمه ناديده گرفته نشود؛ حتي حروفي كه بيانگر تأكيد، تنبيه، تحقيق، تقليل، اختصاص، ملكيت، تعظيم، تعريف و غيره هستند، نيز به نوعي در ترجمه انعكاس يابند.
3. قصد بر اين بوده است كه براي هر يك از كلمات قرآن معادل صحيح، جامع و رسايي انتخاب شود. براي معادل يابي بعضي از واژه‏ها به مآخذ متعدد وبه فرهنگ‏هاي گوناگون مراجعه شده و با اهل لغت مشاوره به عمل آمده است.
4. از تفسير آيات تا حد امكان خودداري شده، و افزوده‏ها در ميان كروشه و توضيحات درميان پرانتز قرارگرفته‏است تاترجمه متن‏آيات از افزوده‏ها و توضيحات كاملاً متمايزگردد.
5. سعي نموده‏ام كه آيات، تعبيرها، تركيب‏ها و جملات مشابه مانند «اليم»، «شديد العقاب»، «سميع بصير»، «فبايّ آلاءِ ربّكما تكذّبان»، «ثم استوي علي العرش»، «لا تجزي نفس عن نفس شيئا» و امثال اينها را كه در سوره هاي قرآن تكرار شده‏اند يكسان و هماهنگ ترجمه كنم. با اين حال در اين مورد نيز راه اعتدال را برگزيده‏ام.1
شايسته است در اين جا از عزيزاني كه هر كدام به نوعي اين جانب را در اين كار ياري نموده‏اند تشكر كنم.
اكنون به عنوان نمونه، بخشي از ترجمه مورد نظر را، به دو خط نسخ و سيريلي، در اين جا مي‏آورم، و از خوانندگان و قرآن پژوهان آذري استدعا دارم كه هرگاه در اين ترجمه به لغزشي برخوردند، آن را يادآوري كنند و مرا از نظرات دقيق خود بهره‏مند سازند.
پی نوشت:

1. درباره اين موضوع، مقاله‏اي تحت عنوان «يكساني و هماهنگي ترجمه قرآن» توسط جناب آقاي كريمي نيا در شماره اول مجله ترجمان وحي به چاپ رسيده است.
 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گزارشي كوتاه درباره ترجمه ‏هاي قرآن كريم به زبان روسي

دكتر احمد پاكتچي
مقدمه‏اي در تاريخ ترجمه روسي

حركت ترجمه قرآن به زبان‏هاي اروپايي از سده 17م آغاز گرديد و در سده 18 مراحل تكامل خود را پيمود، اما در ميان ترجمه‏هاي ارائه شده در اين برهه، غالبا ترجمه‏هاي پيشين ــ نه اصل عربي ــ اساس كار ترجمه جديد بوده است. اين مجموعه ترجمه‏ها كه مي‏توانسته در سطحي محدود قرآن و اسلام را به اروپاييان بشناساند، كما بيش از گرايش‏ها و تعصبات مذهبي به دور نبوده است. از نمونه‏هاي شاخص ترجمه‏هاي سده 17م بايد به ترجمه آندره دوري‏يه1 به زبان فرانسه(1647م) اشاره كرد كه بيش از دو قرن در صحنه اروپا درخشيد و خود پايه بسياري ترجمه‏هاي ديگر از قرآن كريم، گشت[1].2
همزمان با اروپاي غربي، اهل قلم در روسيه نيز به فراهم آوردن ترجمه‏هايي از همان دست روي آوردند كه به جز يك استثنا، يعني كلماكوف، مبناي تمامي آنها ترجمه فرانسه دوري‏يه بود. نخستين ترجمه روسي بر پايه دوري‏يه در اوايل سده 18 توسط پوسنيكوف3 صورت پذيرفت و در 1716 در سنت پترزبورگ انتشار يافت[2]، ولي سوپيكوف4، مورخ ادبيات روسي، و برخي ديگر كه از او تأثير پذيرفته‏اند، آن را به خطا به ديميتري كانتمير5 نسبت داده‏اند[3]. اين اثر اگر چه به عنوان نقطه‏اي آغازين شايان ارج گذاري است، اما نه از حيث دقت فني با استقبال رو به رو شد و نه از حيث سبك ادبي. حركت آغاز شده از سوي پوسنيكوف در دهه‏هاي مياني سده 18 نيز ادامه يافت و ثمره آن ترجمه‏هايي بود كه در دقت و سبك كار، ترجمه قرآن به روسي را ترقي دادند. از نمونه‏هاي شناخته شده اين ترجمه‏ها، نخست بايد به اثري از يك مترجم ناشناس اشاره كرد كه در 1776 در سنت پترزبورگ به چاپ رسيده است[4] و ديگر ترجمه‏اي است كه نسخه خطي آن را در مجموعه آكادمي علوم سنت پترزبورگ سراغ داريم و به ويژه كراچكوفسكي در معرفي كيفيِ آن اهتمام داشته است[5].
ترجمه وروكين6 كه در 1790 در سنت پترزبورگ منتشر شد و همچون دو ترجمه پيش ياد شده برترجمه دوري‏يه تكيه داشت، نقطه كمال ترجمه‏هاي سنتي روسي در سده 18م است و به ويژه از نظر پردازش ادبي از ارزش والايي برخوردار است. اين ترجمه توانست در شمار آثار ادبي روسيه در روزگار خود جاي گيرد و حتي برآثار نويسندگاني چون پوشكين تأثير گذارد[6]. در 1792 در سنت پترزبورگ ترجمه ديگري نيز از كلماكوف7 منتشر شد كه پايه آن ترجمه انگليسي سيل8(انتشار 1734) بود[7] و از رواج چنداني برخوردار نگرديد.
پس از نيم قرن ركود در نيمه نخست سده 18، تحركي جديد در جهت فراهم آوردن ترجمه‏هايي از قرآن كريم به روسي آغاز شد. در اين دوره دانش خاورشناسي روسيه رشد قابل ملاحظه‏اي يافته بود و در مكاتب گوناگون آن به ويژه مكاتب سنت پترزبورگ، مسكو و قازان خاورشناساني برجسته پرورش يافته بودند. ارتباط اجتماعي و فرهنگي مردم روس با مسلمانان، هم در حوزه رود ولگا و هم در مناطق آسياي مركزي كه به تازگي به قلمرو روسيه پيوسته بودند، ارتباطي مستقيم بود و اين گونه ارتباط نه تنها براي خاورشناسان، بلكه براي گروه‏هاي گوناگون اجتماعي نيز احساس نياز به بيشتر دانستن درباره اسلام و به ويژه قرآن را پديد آورده بود، پديده‏اي كه گاه در تاريخ اجتماعي روسيه از آن به «شرق گرايي»9 تعبير شده است. همين احساس موجب شد تا برخي از خاورشناسان برجسته چون سابلوكوف10، بوگوسلاوسكي11، كريمسكي12 يا اهل قلمي چون نيكولايف13 به ترجمه‏هايي جديد از قرآن كريم دست يازند.
ترجمه‏اي ناشناس: مقدم بر تماميِ اين چهار ترجمه، نخست بايد به اثري اشاره كرد كه به سبك ترجمه‏هاي پيشين، متكي بر ترجمه از زبان فرانسه بوده است. اين اثر كه تنها ترجمه روسي قرآن بر مبناي ترجمه فرانسويِ ساواري14 است، در 1844 بدون يادكردي از مترجم و با سكوت از مشخصات ناشر و محل نشر به چاپ رسيده است[8].
ترجمه نيكولايف: دستمايه نيكولايف براي اقدام به ترجمه قرآن نه همچون خاورشناسان معاصر او آگاهي بر زبان عربي، بلكه دانش او به زبان فرانسه بود كه امكان دستيابي بر ترجمه‏هايي تازه‏تر و قابل قبول‏تر از قرآن را براي او فراهم مي‏ساخت. ترجمه نيكولايف از اين نظر كه ترجمه‏اي از ترجمه است بايد به ترجمه‏هاي سده 18 الحاق گردد، اما آنچه اين نقيصه را در روزگار خود قدري كم رنگ مي‏ساخته، قلم تواناي مترجم بوده است. كار نيكولايف در حقيقت ترجمه از ترجمه پر شهرت كازيميرسكي15(انتشار 1840) به فرانسه است [9]كه در آن عصر ترجمه دوري‏يه را منسوخ كرده بود. شايان ذكر است كه نيكولايف تنها چند سالي پس از انتشار كار كازيميرسكي آن را به روسي ترجمه كرده است. ناقدان ترجمه كازيميرسكي در عين ارج نهادن به برتري‏هاي آن نسبت به آثار پيشين، آن را به ويژه از نظر ميزان پاي‏بندي ترجمه به متن از نظر زبان‏شناختي قابل بحث مي‏دانند و طبعا اين نقد درباره اثر نيكولايف نيز مصداق خواهد داشت. درواقع وراي اين انتقاد، اساسي‏ترين نقدي كه بر اين ترجمه وارد است اين است كه نيكولايف بدون دسترسي به متن اصلي قرآن، برداشت‏هاي كازيميرسكي از قرآن را به روسي ترجمه كرده است.
جالب توجه است كه با وجود ترجمه‏هاي رقيب از خاورشناساني عربي‏دان چون سابلوكوف، ترجمه نيكولايف شايد به جهت همان نثر شيوا و اديبانه، در طول سده 19م از تداول تام برخوردار بود و در فاصله سال‏هاي 1864 تا 1901 پنج بار به چاپ رسيد[10].
ترجمه بوگوسلاوسكي: خاور شناس روس بوگوسلاوسكي در سال 1871 ترجمه‏اي از قرآن برپايه اصل عربي فراهم آورد كه به هر دليل با استقبال لازم مواجه نگرديد و هرگز از صورت دست‏نوشته خارج نشد. برپايه نسخه‏اي خطي از اين ترجمه كه در مجموعه آكادمي علوم سنت‏پترزبورگ نگهداري مي‏شود، كراچكوفسكي بررسي‏هايي انجام داده و نتيجه بررسي را كه مشتمل بر نگرشي كيفي و محتوايي بر اين ترجمه منتشر نشده است، در مقاله‏اي تدوين كرده است[11].
ترجمه سابلوكوف: آن كس كه مي‏توان ترجمه او را در تاريخ ترجمه‏هاي روسي قرآن نقطه عطفي مهم به شمار آورد كه به رغم انتشار ترجمه نوين كراچكوفسكي هنوز بي‏اعتبار نگشته است، خاورشناس نامدار روسي، گوردي سمنوويچ سابلوكوف (1804ـ1880م) است كه بيشترين بخش تحصيلات و به طور كلي بخش عمده حيات او در مناطق مسلمان نشين حوزه ولگا(مانند قازان و اُرنبورگ) سپري شده است. او كه به مناسبت تحصيلاتش يك متألّه مسيحي بود، به زبان‏هاي اسلامي آگاهي داشت و در محيطي زندگي مي‏كرد كه به طور طبيعي او را با فرهنگ اسلامي آشنا مي‏ساخت. او سال‏هاي متمادي به ترجمه قرآن اشتغال ورزيد و تنها دو سال پيش از وفاتش بود كه موفق شد ترجمه خود را به طبع رساند(چاپ قازان، 1878م). يك سال بعد اثري كوتاه از او با عنوان تعليقاتي بر ترجمه قرآن16 منتشر شد[12].
ترجمه سابلوكوف در 1898 و 1907 تجديد چاپ گرديد[13] و تا ظهور ترجمه كراچكوفسكي پس از 85 سال، نزد محققان روسي زبان، يگانه ترجمه بي‏رقيب و قابل پذيرش به شمار مي‏آمد[14]. بليايف17 در تبيين زمينه‏هاي احساس نياز براي ترجمه‏اي جديد در اوايل سده 20م، در يك نقد اجمالي درباره ترجمه سابلوكوف بر آن است كه نثر اين ترجمه با وجود پيچيدگي‏ها و كاربرد تعبيرات كهن براي عموم مردم دشوار است و از ديدگاه متخصصان خاورشناس نيز داراي بي‏دقتي‏هايي است كه تجديد نظر در آن را اقتضا مي‏كند[15]. به هر تقدير بايد يادآور شد كه اين ترجمه به ويژه نزد مسلماناني كه از ترجمه روسي قرآن بهره مي‏جستند، بسيار مقبول و پرتداول بوده است[16].
ترجمه كريمسكي: كريمسكي نويسنده و خاورشناسِ بنام اوكرايني از سال 1898 كه به تدريس در انستيتوي زبان‏هاي شرقي(لازارف) در مسكو پرداخت، مطالعات قرآني را بخشي از كار خود قرار داد و به ايراد سلسله دروسي در اين زمينه اقدام كرد. نخستين ثمره اين مطالعات ترجمه سوره‏هاي «متأخر» قرآن (ظاهرا سوره‏هاي مدني) بود كه به همراه برخي يادداشت‏هاي تفسيري در 1902 در مسكو منتشر شد. در ادامه اين كار، بخش ديگري مشتمل بر ترجمه سوره‏هاي «متقدم» قرآن (سوره‏هاي مكي) در 1905 انتشار يافت و هم در اين سال بخش پيشين آن تجديد چاپ شد. اين ترجمه در واقع نتيجه مكتوب درس‏هايي بود كه كريمسكي در انستيتوي زبان‏هاي شرقي مسكو القا نموده بود[17]. البته كريمسكي در خلال سال‏هاي 1901ـ1905 منحصرا به پژوهش‏هاي قرآني اشتغال نداشت، بلكه شايد بتوان گفت كه اين دوره در واقع سال‏هاي نويسندگي و فعاليت ادبي وي بود. انتشار مجموعه‏اي سه جلدي از او با عنوان شاخه‏هاي نخل از 1901 آغاز شده بود و نيز رمان او با عنوان آندري لاگووسكي در 1905 به چاپ رسيد[18]. از اين رو انكار نمي‏توان كرد كه قلم او در ترجمه قرآن نمي‏تواند از تأثير ذوق نويسندگي وي به دور بوده باشد و بيراهه نيست اگر گفته شود كه در ترجمه او بازتاب ذوق ادبي بيش از دقت‏هاي فني بوده است. به هر روي اين ترجمه از نظر دقت‏هاي زبان‏شناختي كمتر مورد توجه بوده و سبك آن در ترتيب سوره‏ها نيز سبكي ويژه است.

كراچكوفسكي و ترجمه قرآن در روسيه سده 20م

اگر كوشش‏هاي مربوط به 5 سال نخست سده 20م را كه در واقع حركتي پيوسته به جريان سده 19م است، به كوشش‏هاي همان سده ملحق بدانيم، و اگر جريان نوين روي آوردن به ترجمه‏هاي روسي قرآن را در دهه 90 به صورت پديده‏اي ويژه جداگانه مورد بررسي قرار دهيم، بايد كوشش در جهت ترجمه قرآن به روسي در سده 20 را تا اواخر اين سده به كراچكوفسكي18 منحصر بدانيم. ترجمه كراچكوفسكي كه حركتي جديد در جهت برگرداندن قرآن به روسي با بهره‏گيري از اصول علمي و دانش زبان‏شناسي بود، در دوره متأخر شوروي در محافل خاورشناسي و اسلام شناسيِ روسي زبان، به عنوان تنها ترجمه قابل قبول قرآن تداول داشته است.
ايگناتي يوليا نوويچ كراچكوفسكي(1883ـ1951م) در شهر ويلنا19 در ليتواني زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را انجام داد و از 1901 در انستيتوي زبان‏هاي شرقي دانشگاه سنت پترزبورگ به فراگيري برخي زبان‏هاي شرقي از جمله عربي پرداخت. در 1908ـ1910 به عنوان عضوي از يك گروه علمي به كشورهاي عربي از جمله مصر و سوريه سفر كرد و در 1921 به عنوان عضو آكادمي علوم روسيه و در 1923 به عنوان عضو المجمع العلمي العربي سوريه انتخاب شد[19]. در سال‏هاي دهه 20 كه هنوز حركت دين زدايي در روسيه از سوي بلشويك‏هاي تازه به قدرت رسيده، صورت جدي به خود نگرفته بود، كراچكوفسكي يك دوره 9 ساله را در مطالعات قرآني سپري كرد. نقطه آغاز اين دوره در سال 1921 بود كه وي سلسله دروسي تخصصي را درباره قرآن در دانشگاه لنينگراد / سنت‏پترزبورگ برعهده گرفت. از آن پس تا سال 1930 به طور ناپيوسته و با انقطاع‏هاي كوتاه و گاه بلند، توانست تقريبا تمام قرآن را در قالب دروس دانشگاهي به زبان روسي تدريس كند. نتيجه اين سلسله درس‏ها كه در نسخه‏اي منحصر به فرد برجاي مانده، يك ترجمه از قرآن است كه برخي ملاحظات تفسيري را نيز در بردارد. اين ترجمه نه به ترتيب سور قرآن، بلكه به ترتيب تقرير دروس دانشگاهي، به دست خود كراچكوفسكي در طول 9 سال به تدريج قلمي شده و اندك بازمانده از سور قرآني نيز در سال‏هاي 1929ـ1930 بدان افزوده شده است[20]. پيش از آن كه كراچكوفسكي مجال آن بيابد تا دست نوشته نامنظم خود را سامان بخشد و آن را به طبع رساند، شرايط اجتماعي در روسيه به كلي دگرگون شده بود. اعمال شديد سياست دين زدايي در دهه‏هاي 30 و 40 مانع از آن بود تا وي در صدد نشر اين ترجمه برآيد.
در واقع سال‏ها پس از درگذشت كراچكوفسكي، به دنبال انتشار «آثار برگزيده»20 او (سال‏هاي 1955ـ1960م) بود كه بليايف ويراستار اين مجموعه بر آن شد تا ترجمه قرآن كريم را نيز به عنوان تكمله‏اي بر اين مجموعه منتشر سازد. گريازنويچ21 از خاورشناسان پرورده مكتب كراچكوفسكي مأمور شد تا براساس دست‏نوشته اين ترجمه يك متن ترتيب يافته و منظم را فراهم آورد و سرانجام ترجمه با كوشش گريازنويچ و با مقدّمه‏اي از بليايف در 1963 انتشار يافت[21]. در همين سال ترجمه‏اي ديگر نيز از الكساندر بورووكف22 توسط انتشارات ادبيات مشرق23 در مسكو منتشر شد كه در عرض كار كراچكوفسكي با استقبال چنداني مواجه نگرديد[22]. در جريان شرايط خاص سياسي ـ اجتماعي در فاصله سال‏هاي 1963 تا 1990، جريان ترجمه قرآن به روسي، يا تكميل ترجمه‏هاي پيشين با فترتي مواجه بود؛ به عنوان استثنايي در اين باره، آن هم در خارج از اتحاد شوروي، بايد به تجديد چاپ ترجمه كراچكوفسكي در سال 1979 در نيويورك اشاره كرد كه مقدمه و ملاحظات تفسيري كراچكوفسكي را در بر نداشت[23].

ترجمه‏هاي قرآن در دهه 90

در سال‏هاي 1990ـ1991، يعني در واپسين سال‏هاي بقاي اتحاد شوروي، روسيه و ديگر جمهوري‏هاي متحد عملاً در يك دوره انتقال سياسي ـ اجتماعي به سر مي‏بردند و فشارهاي اجتماعي گذشته تا حد زيادي كاهش يافته بود. در چنين شرايطي به طور طبيعي يك فضاي آزاد براي توجه به مذهب نيز پديد آمد كه يكي از نتايج آن بذل توجهي خاص به انتشار متون مذهبي از سوي محافل فرهنگي بود. در اين ميان ترجمه‏هاي روسي قرآن، جايگاهي ويژه را دارا بودند و از همان سال 1990 حركتي چند در اين جهت صورت پذيرفت. ترجمه كراچكوفسكي نخست با نگرشي خاورشناختي با نظارت گريازنويچ در ميانه سال 1990 اجازه انتشار يافت و در تيراژ 100 هزار نسخه به چاپ رسيد. اين چاپ در واقع تجديد همان چاپ 1963 بود و تمامي يادداشت‏هاي تفسيري و تعليقات كراچكوفسكي را همراه داشت[24]. چاپ ديگري كه مجوز انتشار آن در پايان سال 1990 صادر شده است، به سفارش مسلمانان جمهوري خودگردان چچن - اينگوش و به منظور تأمين نياز مساجد و محافل اسلامي آن جمهوري در 200 هزار نسخه در مسكو انجام پذيرفته است و تفاسير و تعليقاتِ مترجم را در برندارد[25]. سرانجام بايد از چاپ ديگري در همان سال در مؤسسه يازيچي در باكو ياد كرد كه يادداشت‏هاي تفسيري كراچكوفسكي را نيز در پايان نسخه، ملحق دارد[26].
در عرض تجديد انتشار ترجمه كراچكوفسكي، ترجمه سابلوكوف كه از سوي برخي محافل مسلمان بيشتر مورد توجه بود، در 1990 به اهتمام شركت انتشاراتي «خانه بيروني»24 در مسكو به چاپ مجدد رسيد[27]. از تلاش‏هاي انجام گرفته براي انتشار مجدّد ترجمه‏هاي پيشين در خارج از اتحاد شوروي سابق، به ويژه بايد به اقدام ناشر مصري «مؤسسة الزهراء للاعلام العربي» براي چاپ ترجمه سابلوكوف در 1993 در قاهره اشاره كرد[28].

مترجمان مسلمان در دهه حاضر

همزمان با فروپاشي اتحاد شوروي در 1991، در محيط روسي زبان روند رويكرد به ترجمه قرآن شتابي افزون گرفت و علاوه بر حركت‏هايي در جهت تجديد چاپ ترجمه‏هاي موجود، كساني نيز درصدد برآمدند تا ترجمه‏هايي جديد از قرآن ارائه دهند. به خصوص با درك اين واقعيت كه تا اين سال‏ها، جاي ترجمه‏اي روسي از سوي يك مترجم مسلمان خالي بوده است، مترجماني مسلمان در صدد عرضه ترجمه‏اي جديد برآمدند. در اين ميان آنچه به چاپ رسيده و در دسترس عموم قرار گرفته، ترجمه‏اي به سرپرستي عثمانوف25، ترجمه‏اي از پوروخووا26 و ترجمه‏اي از فرقه احمديه است.
درباره ترجمه مربوط به فرقه احمديه كه گروه عثمانوف نيز در كار خود از آن به سان منبعي بهره جسته‏اند، بايد گفت كه اين ترجمه به سلسله ترجمه‏هاي اين فرقه از قرآن به زبان‏هاي گوناگون جهان تعلق دارد و ويژگي عمومي اين ترجمه‏ها را نيز داراست. اين اثر كه در شمار ترجمه‏هاي فرقه‏اي محسوب است، زير نظارت خليفه احمديه در 1987 به چاپ رسيده است[29] و نسبت به ديگر ترجمه‏هاي صورت گرفته توسط مسلمانان تقدم زماني دارد.
ترجمه گروه عثمانوف، توسط گروهي از آكادميسين‏هاي روسيه و وابستگان مؤسسه خاورشناسي به رياست م. نوري عثمانوف و همكاري ت. اي. ابراهيم27، م. س. كيكتف28 و ن. ب. كونديروا29 فراهم آمده است. عثمانوف اصلاً مسلمان و اهل داغستان در جنوب غرب فدراسيون روسيه، و زمينه اصلي تخصصش زبان و ادبيات فارسي است. متن نهايي اين ترجمه در 1992 در مسكو آماده چاپ شده و چاپي از آن در قم به كوشش انتشارات انصاريان انجام شده است[30].
در سخن از منابع ترجمه، بايد يادآور شد كه در مقدمه اين ترجمه، فهرستي از منابع كار به دست داده شده است كه در رأس آن، شماري از منابع مشهور تفسير اهل سنت، چون تفاسير طبري، قرطبي، زمخشري، بيضاوي و جلالين به چشم مي‏آيد. به عنوان تفاسير شيعي، مترجم دو تفسير مجمع البيان و ابوالفتوح را به عنوان منبع خود شمرده است. بخش سوم منابع، عبارت از ترجمه‏هاي قرآن به زبان‏هاي اروپايي است كه نام ترجمه‏هايي چون آربري، بلاشر و پارِت در ميان آنها به چشم مي‏خورد، اگر چه ميزان و نوع استفاده مترجم از اين ترجمه‏ها مبهم مانده و تبيين نشده است. در بخش چهارم، دو ترجمه فارسي قرآن از ابوالقاسم پاينده و زين العابدين رهنما به عنوان منبع مطرح گرديده و به نظر مي‏رسد كه استفاده مترجم از آنها در سطحي قابل ملاحظه بوده است. در بخش پنجم، مترجم از دو ترجمه روسي قرآن، يعني ترجمه كراچكوفسكي و ترجمه فرقه احمديه به عنوان منبع خودياد كرده و سرانجام در بخش ششم از دو واژه‏نامه قرآن كريم نام برده است كه يكي از آنِ راغب اصفهاني است و ديگري نوشته خاورشناس انگليسي جان پنريس30.
با وجود اين كه ترجمه عثمانوف را بايد در زمره ترجمه‏هاي مستقيم از زبان عربي قلمداد كرد، اما تأثير ترجمه‏هاي فارسي قرآن و نيز ترجمه روسي كراچكوفسكي، در متن آن قابل توجه است و اين نكته‏اي است كه جز اشاره در مقدمه، از لا به لاي ترجمه نيز احساس مي‏گردد. و نيز، همان گونه كه در عنوان اثر بازتاب يافته است، در اين ترجمه افزون بر متن عربي قرآن، تفاسير نيز نقش مهمي داشته‏اند و لذا مي‏توان آن را ترجمه‏اي زبان‏شناختي - سنتي محسوب داشت.
ترجمه سوم اثر خانم واليريا پوروخووا از اهالي اوختا در شمال غرب روسيه است. او بانويي مسلمان است و در ترجمه قرآن به روسي از كمك همسرش آقاي محمد سعيد الرشد اهل سوريه برخوردار بوده است. ترجمه، آن گونه كه مترجم خود مطرح كرده، از سوي جمعي از علماي كشورهاي اسلامي مورد تأييد ضمني قرار گرفته است. چنان كه در صفحه عنوان كتاب مطرح شده، مترجم در اين اثر، ترجمه‏اي مفهومي از قرآن ارائه كرده و چندان در قيد ترجمه لفظ به لفظ و رعايت ظرايف زبان‏شناختي نبوده است. مترجم، با توجه به اين كه متخصص در زبان انگليسي است و بي‏ترديد استفاده وي از متن عربي قرآن محدود بوده است، چنان كه خود در مصاحبه‏اي بيان داشته، در ترجمه قرآن كريم به طور جدي از ترجمه‏هاي انگليسي آربري، پيكتهال و عبداللّه‏ يوسف علي سود برده است.
ترجمه پوروخووا در چاپ نخست، ترجمه كاملي نبوده و بخشي از قرآن كريم، مشتمل بر سوره‏هاي 10 تا 35 را در بر نداشته است. اين چاپ نا تمام در 1993 در مسكو انتشار يافته است[31]، اما در چاپ جديد اين نقص بر طرف گرديده و اثر متضمن ترجمه‏اي از تمامي سوره‏هاي قرآن است. در اين ويرايش كامل كه در 1375ش / 1996 در تهران نيز به چاپ رسيده است، به ضميمه، بخش گسترده‏اي نيز به عنوان ملاحظات ملحق شده كه در بردارنده نكاتي تفسيري و توضيحي است.

مآخذ مقدمه

1. Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959, pp.267-271.
2. WdBr×`Ff×TV, adTZ`PL^TÈ × bLdLF`JB W`dB^B, Moscow, 1963, p.693; Binark, I. & H. Eren, World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Quran, Printed Translations 1515- 1980, ed. E. IhsanogÏlu, Istanbul, 1406/1986, No. 1420.
3. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1425.
4. Mingana, A., "Qur'an-Translations", Encyclopaedia of Religion and Ethics, 1980, ×/550.
5. WdBr×`Ff×TV, SRDdB^^zL e`rTL^TÈ, Moscow/ Leningrad, 1955-1960, I/ 175-181.
6. Id., adTZ`P., p. 693; CLZÈLF, E. T a. GdÈR^LFTr, adLJTfZ`FTL × bLdLF`JB W`dB^B WdBr×`Ff×`H`, p. 14; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1430.
7. Id., SRD. e`r., I/ 181; id. Prilozh., p. 693; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1417.
8. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1431.
9. ]T×`ZBLF, A., W`dB^ [BH`\LhB,, Moscow, SRJ. WZÀ×T^B, P. 1; also: Blachère, R., Introduction, pp. 271-272; Kasimirski, Le Coran, Paris, 1970.
10. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 693; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1420-1424.
11. Id., SRD. e`r., V/128, 185, 444; also: Bulletin of New York Public Library, ×LI/ 101; CLZÈLF, p. 20.
12. C`Z|tBÈ e`FLhf×BÈ K^pT×Z`bLJTÈ, 3th ed., ××II/ 1419.
13. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 693; Pearson, J. D., "al-Kur'an-Translations", The Encyclopedia of Islam, 2nd ed., V/ 431-432; eBDZj×`F, W`dB^, Moscow, 1990, F`fbd`TRFLJL^TL TRJ. 1907 H., I/1; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1427-1429.
14. WdBr×`Ff×TV, SRD. e`r., V/129; GdÈR^LFTr. adLJTfZ`FTL × Fh`d`\j TRJB^TÀ bLdLF`JB WdBr×`Ff×`H`, 1990, p. 9.
15. CLZÈLF, pp. 16-17; also: GdÈR^LFTr, ibid, p. 9.
16. به عنوان نمونه، نك: احمد رائف، مقدمه عربي بر ترجمه سابلوكوف، قاهره، 1993م، ص 2.
17. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 694; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1432-1434.
18. C`Z|tB. e`F. K^p., ×III/ 1537.
19. Ibid., ×III/ 1054.
20. GdÈR^LFTr, adTZ`P., × bLdLF`Jj WdBr×`Ff×`H`, 1963, p. 661-663.
21. CLZÈLF, pp. 24; GdÈR^LFTr, adLJTfZ`FTL, p. 9; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1418.
22. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1416.
23. Ibid., No. 1419.
24. W`dB^, aLdLF`J Wdr×`Ff×`H`, 2th ed., Moscow, 1990.
25. W`dB^, a`JH`h`FZL^ × bLrBhT qLrL^`-T^Hjtf×T\ ×^TP^z\ TRJBhLZxfhF`\ bdT jrBfhTT kTd\z e×TbbLd, Moscow, 1990.
26. W`dB^, aLdLF`J WdBr×`Ff×`H`, Baku, TRJ. ÂRzrz, 1990.
27. W`dB^, aLdLF`J eBDZj×`H`, E`fbd`TRFLJL^TL TR. 1907 H., Moscow/ S. Petersburg, 1990.
28. نك: احمد رائف، صص 2ـ4.
29. eFÈvL^^zV W`dB^, _bjDZT×`FB^ b`J b`×d`FThLZxfhF`\ qLhFLdh`H` mBZTkB `DLh`FB^^`H` [LffTT T GZBFz An\BJTVf×`H` JFTPL^TÈ, 1987.
30. W`dB^, aLdLF`J f BdBDf×`H` S ×`\\L^hBdTV [. - ]. _f\B^`FB, introduction: Moscow, 1992.
31. W`dB^, aLdLF`J f\zfZ`F T ×`\\L^hBdTV EBZLdTT a`d`n`F`V, Moscow, 1993.
نقدي كوتاه بر ترجمه نيكولايف
پيش‏تر در شمارش يكايك ترجمه‏هاي روسي قرآن، ترجمه نيكولايف نيز معرفي شد و هم در آن جا مطرح گرديد كه مهم‏ترين نقد وارد بر اين ترجمه، شكل گرفتن آن برپايه ترجمه فرانسه كازيميرسكي است و اصل عربي از دسترس مترجم به دور بوده است. شيوه ترجمه با واسطه و كهنگي تعبيرات در اين ترجمه از خصوصياتي است كه آن را به ترجمه‏هاي سده 18م ملحق مي‏سازد و از همين رو انگيزه‏اي براي نقد تفصيلي اين ترجمه احساس نمي‏گردد. به هرتقدير در يك نگرش مختصر انتقادهاي وارد بر اين ترجمه كه غالبا بر ترجمه فرانسه كازيميرسكي نيز وارد مي‏گردند، از باب نمونه از اين قرارند:
1. كاربرد اصطلاحات متداول در فرهنگ مسيحي براي جايگزيني تعبيرات قرآني، مانند: ترجمه «اللّه‏» به C`H، «الصلوة» به [`ZThFB، و «رسول» به Bb`fh`Z.
2. ترجمه يك اصطلاح مشخص اسلامي به گونه‏اي كه آن را از صورت اصطلاح خارج ساخته است، مانند ترجمه «حجّ» به: bjhLtLfhFTL × J`\j fFÈh`\j
تحت تأثير ترجمه كازيميرسكي به صورت: pèlerinage de la maison sainte
3. ترجمه‏هايي غير دقيق و حتي غلط از تعبيرهاي تكرار شونده و پركاربرد قرآني مانند:
ترجمه «العالمين» (فاتحه / 2) به صورت «FfLZL^^BÈ»، در فرانسه «l'univers»، در هر دو زبان به معني «گيتي» و «كائنات» (اين واژه جمع عالم تلقي شده است).
ترجمه «ربّ» (فاتحه / 2) به صورت FZBfhThLZx به معني «حاكم».
4. ترجمه همراه با تفسير كه در واقع پاي فرانهادن از دايره ترجمه است، مانند:
ترجمه «العجل» (بقره / 92) به R`Z`h`L hLZxpL كه قيد R`Z`h`L به معني «طلايي» در آن يك افزوده است.
ترجمه (ما ننسخ من آية او) «ننسها» (بقره / 106) به: «... ^T `J^`H` TR ^Tn ^L j^Trh`PT\ F bB\ÈhT hF`LV» در روسي، بر اساس ترجمه فرانسه: «... ni n'en ferons effacer un seul de ta mémoire» به معني «و نه هيچ يك از آنها را از خاطره تو محو سازيم».
5. آوردن دو ترجمه تفسير گونه در عرض هم از يك عبارت، مانند: ترجمه «يوم الدين» (فاتحه / 4) به:
«J^È fjJB, J^È F`RJBÈ^TÈ»
يعني «روز داوري، روز جزا».
6. گاه نيز ترجمه‏اي غير دقيق حتي از متن فرانسه به چشم مي‏خورد، مثلاً:
واژه «المتقين» در متن فرانسه به صورت: «ceux qui craignent le Seigneur»
برگردانده شده است، يعني «كساني كه از ربّ بيم دارند». نيكولايف آن را چنين ترجمه كرده است: «^`rThBÀvTn G`fb`JB»، يعني «حرمت گزاران بر ربّ».
مورد ديگر، ترجمه واژه «انذار» (در تركيب ءأنذرتهم، بقره / 6) است كه در فرانسه «avertir» به معني «آگاه كردن» و «هشدار دادن» است و در روسي به «`DdvBhxfÈ» به معني «روي كردن» و «رجوع نمودن» ترجمه شده است.

نقد و بررسي مواردي در ترجمه سابلوكوف

اگر در نگرش به ترجمه سابلوكوف، هدف بررسي كارآيي آن به عنوان يك ترجمه قابل قبول در عصر حاضر براي علاقه‏مندان روسي زبان بوده باشد، نخستين مانعي كه در اين جهت رخ مي‏نمايد، گونه‏هاي مختلف از كهنه‏گرايي در متن و نوشتار آن است. متن سابلوكوف، هم از نظر واژگان و هم از حيث اسلوبِ جمله سازي به صورت آشكاري از كهنه‏گرايي برخوردار است. نمونه‏هاي آن در اثر مورد نظر بسيار متنوع است و از جمله آنها مي‏توان به ضبط كهنه b`\`vx به جاي ضبط معاصر b`\`rx به عنوان يك نمونه واژگاني، و به صرف فعل Lfhx در اوّل شخص مفرد به صورت Lf\x (در ألست بربّكم، مائده / 171) كه امروزه متروك است، به عنوان يك نمونه دستوري اشاره كرد. الفباي به كار رفته در سراسر اين ترجمه نيز الفباي متداول در دوره تزاري است كه با الفباي نوين روسي تفاوت‏هايي دارد. مجموع آنچه ياد شد، در زمان فراهم آمدن اين ترجمه، يعني در سده 19م، امري طبيعي بوده است، اما براي يك روسي‏دان امروزي خصوصيات متن و هم الفباي نوشتار آن كاملاً كهنه جلوه مي‏كند.
آن گونه كه زبان‏شناسان نيمه نخست سده 20م در مقام نقد ترجمه سابلوكوف به طور خاص و ترجمه‏هاي قرن 19 به طور عام معتقد بودند، در اين ترجمه نيز، جا به جا، نمونه‏هايي از نقل به معني، تفسير به جاي ترجمه و به طور كلي ضعف در جهت تقيد به متن و ارائه يك ترجمه زبان‏شناختي به دور از برداشت‏هاي استحساني ديده مي‏شود. به كار بردن عباراتي كه بيش از آن كه ترجمه متن عربي باشند، تفسيري بر متن تلقي مي‏گردند، يكي از نقاط ضعف اساسي در ترجمه سابلوكوف است كه نمونه‏هاي آن در سراسر ترجمه بسيار پرشمار است و تقريبا در برگ برگ آن به چشم مي‏آيد. در سطور بعد نمونه‏هايي پراكنده از اين ترجمه‏هاي تفسيري را بررسي كرده‏ايم:
1. ترجمه «مالك يوم الدين» (فاتحه / 4) به:
»ILdPBvL\j F fF`L\ dBfb`dÈPL^TT JL^x fjJB«
يعني «آن كس كه روز داوري را تحت امر خود گرفته است».
2. ترجمه «... اوّل بيت ...» (آل عمران / 96) به: «bLdFzV \`ZThFL^^zV J`\»، يعني «نخستين خانه عبادت».
3. ترجمه «... الامانة» (احزاب / 72) به: «RBZ`H FLdz» يعني «امانتِ ايمان».
در مواردي حتي ديده مي‏شود كه ترجمه سابلوكوف فاقد پشتوانه‏اي تفسيري است و جز استحسان براي آن مبناي ديگري نمي‏توان يافت. به عنوان نمونه‏اي چند مي‏توان به موارد زير اشاره كرد:
1. ترجمه «المتقين» به «DZBH`rLfhTFzL»، يعني ديندار، مؤمن، زاهد.
2. ترجمه «ربيّون كثيرا» به «gzfÈr FdBH`F»، يعني هزاران دشمن.
3. ترجمه «الصمد» به «WdLb×TV»، يعني پر قدرت.
ترجمه‏هاي استحساني يا تفسيري سابلوكوف در برخي از موارد تنها يك خطا در جايگزين ساختن واژه‏ها و مفاهيم نيست، بلكه منعكس كننده مطلبي است كه مي‏تواند از نظر كلامي يا فقهي بحث انگيز باشد، مثلاً:
1. ترجمه «نحن فتنة» (بقره / 102) در داستان هاروت و ماروت به: «[z Tf×jfThLZT» يعني ما فتنه كننده‏ايم (آزمايش كننده‏ايم)، حال آن كه در تعبير قرآني آن دو ملك تنها فتنه‏اي (آزموني) بوده‏اند و آزمايش كننده بر پايه مباني كلامي مي‏بايد خداوند تعالي بوده باشد.
2. ترجمه «إني متوفّيك» (آل عمران / 55) به «Â b`JFLdH^j hLDÈ f\LdhT»، يعني «من تو را دچار مرگ ساختم»، در حالي كه گروهي از مفسران اساسا اين آيه را به معني وفات يافتن حضرت عيسي(ع) ندانسته و آن حضرت را زنده مي‏انگارند.
3. ترجمه «نساءنا و نساءكم» (آل عمران / 61) در جريان مباهله به:
«]BtTn PL^ T FBtTn PL^»
يعني «همسران ما و همسران شما»، حال آن كه در نص آيه سخن از جنس «نساء» (زنان) به ميان آمده و بر پايه تفاسير، به ويژه نزد شيعه مصداق اَجلاي آن در ماجراي مباهله حضرت فاطمه(ع) دخت گرامي پيامبر(ص) بوده است.
4. ترجمه «الرجال قوامون علي النساء» به: «[jPxÈ fh`Èh FztL PL^»، يعني «شوهران (در جايگاهي) بالاتر از زنان (به معني همسران) قرار دارند»، در حالي كه نه مفهوم لغوي آيه چنين ترجمه‏اي را اقتضا دارد و نه عالمان اسلامي چنين تفسيري را از آيه ارائه كرده‏اند.
5. ترجمه «استوي علي العرش» به: «F`RfLZ ^B bdLfh`ZL»، يعني «بازنشست بر تخت»، در حالي كه براي اجتناب از تشبيه و تجسيم مي‏بايد در ترجمه اين آيه و نظاير آن دقت فراوان به عمل آورد و در مقام ترجمه زبان‏شناختي و به دور از موضع‏گيري‏هاي كلامي نيز نمي‏توان استواء را با نشستن جايگزين كرد.
از نمونه‏هاي ياد شده كه بگذريم، سابلوكوف در ترجمه مفردات فرهنگ قرآني نيز گاه دقت لازم را به عمل نياورده است. يكي از انتقادات شايع در مورد ترجمه او به طور خاص و ترجمه‏هاي قرن 19 به طور عام اين است كه در اين ترجمه‏ها مفردات كتاب مقدس و فرهنگ مسيحي جايگزين مفردات قرآني شده است. جايگزين ساختن «اللّه‏» با «C`H» و «الصلوة» با «[`ZThFB»، نمونه‏هايي از اين دست‏اند. در مواردي نيز سابلوكوف به جاي ابقاي واژه عربي در متن روسي و اقدام به تفسير آن در حاشيه، آن را با يك واژه بسيار عام و نارسا جايگزين كرده يا به تفسير واژه در متن پرداخته است. مثلاً واژه پركاربرد «حجّ» را كه در فرهنگ قرآني و اسلامي مفهومي بسيار ويژه دارد، در جايْ جايِ قرآن با واژه عام «bdBRJ^T×» به معني «جشن» و «عيد» جايگزين كرده و واژه «سَقَر» را به صورت‏هاي گوناگونِ «BJf×TV bZB\L^x» (مدثر / 42) يا «`DxÈhTÈn bZB\L^T» (قمر / 48) در متن شرح كرده است. به جز نمونه‏هاي تخلف از متن عربي در مفردات، سابلوكوف در ترجمه خود گاه بدون آن كه دچار تنگنايي در ترجمه باشد، ساختار جمله را نيز تغيير داده است؛ مثلاً نمونه‏هاي متعددي را مي‏توان يافت كه وي در ترجمه جمله‏هايي با سياقِ «حرف نفي... حرف استثنا...» جمله روسي را با سياق مثبت و تنها با افزودن يك قيد «فقط» ساخته است (مثلاً بقره / 286). اين شيوه حتي اگر از نظر مفهومي خلل قابل ملاحظه‏اي وارد نياورد، باز از نظر فن ترجمه در مورد متون حساسي چون متون مقدس ديني به هر حال گونه‏اي از ضعف فني تلقي مي‏گردد.

نقد و بررسي مواردي در ترجمه كراچكوفسكي

در مقايسه‏اي ميان ترجمه كراچكوفسكي و ترجمه سابلوكوف، اشتراكات فراوان گاه در حد هماهنگي لفظ به لفظ جملات، نشان مي‏دهد كه كراچكوفسكي در كار ترجمه، از اثر سابلوكوف و به طبع از ديگر پيشينيان خود بهره لازم را برگرفته و ترجمه او كاري منقطع و مجرد از سابقين نبوده است (براي نمونه‏هايي از اين همخواني‏هاي پرشمار، مثلاً نك: ترجمه آيات فاتحه / 1، 4، 5 ؛ بقره / 1؛ ... مزمل / 1).
كراچكوفسكي برجسته‏ترين متخصص زبان‏هاي سامي است كه خاورشناسي روسيه تا كنون به خود ديده است، و همين دست تواناي او در شناخت علمي واژه‏هاي قرآني موجب شده تا ترجمه او از قرآن نه تنها به عنوان يكي از ترجمه‏هاي روسي قرآن اهميت يابد، بلكه انتخاب‏هاي او در يافتن جايگزينِ غير عربي براي واژه عربي قرآن و تفاسير و تعليقات او در حاشيه ترجمه، خود براي يك محقق قرآني و براي هر كس كه قصد ترجمه قرآن به زباني ديگر را داشته باشد، بي‏شك منبعي پرارزش و غير قابل چشم پوشي است. در بهره‏گيري از ترجمه كراچكوفسكي همواره اين واقعيت را بايد در نظر داشت كه وي تلاشي تام مبذول داشته تا برداشت خود را از متن عربي قرآن بر پايه زبان‏شناسي تاريخي استوار سازد و از آنچه اصطلاحا «ترجمه سنتي» خوانده مي‏شود و بر روايات و متون سنتي تفسيري تكيه دارد بپرهيزد. وجود همين خصوصيت باعث گرديده تا در حوزه خاورشناسي شوروي اين ترجمه به عنوان ترجمه‏اي زبان‏شناختي بدون برخوردار بودن از يك وجهه سنتيِ مذهبي مورد قبول باشد و بر همين پايه است كه محافل مذهبي روسي زبان با تعصب اسلامي، دلبستگي زيادي به اين ترجمه نشان نداده‏اند.
به عنوان يك ترجمه زبان‏شناختي ــ به هر تقدير ــ بايد ترجمه كراچكوفسكي را در سطحي بسيار والا و تا حد زيادي موفق به شمار آورد. اخلاف كراچكوفسكي در عرب شناسيِ شوروي هرگز نتوانستند از ستايش اين ترجمه فروگذارند و تنها افزوده‏هاي آنان در حد پيشنهادهاي بسيار محدود بوده است. از اين دست بايد به پيشنهادهاي اصلاحي بيست و هشت گانه اشاره كرد كه گريازنويچ در چاپ دوم كتاب به پايان آن ملحق ساخته است (نيز نك: گريازنويچ، صص 9ـ10). اگر در صدد آن باشيم تا از انتقادهاي وارد بر ترجمه كراچكوفسكي سخن گوييم، بايد به نقد گريازنويچ روي آوريم كه به عنوان پيرو و ستايشگر كراچكوفسكي و نيز به عنوان نخستين انتشار دهنده ترجمه او از قرآن، نقدي منصفانه تلقي مي‏گردد كه از روحيه عيب جويي و خرده‏گيري به دور بوده است. گريازنويچ در مقدمه خود بر چاپ دوم اين ترجمه (ص 9) با اشاره به اين تاريخچه كه ترجمه حاضر چيزي جز حاصل سلسله دروس دانشگاهي كراچكوفسكي نبوده و در واقع به عنوان يك ترجمه قابل انتشار و آكادميك از آغاز بدان ننگريسته‏اند، بر اين واقعيت تأكيد دارد كه ترجمه كراچكوفسكي در حقيقت يك «ترجمه در ضمن كار» و نه يك «ترجمه آكادميك» بوده است. بر اين نكته گريازنويچ بايد افزود كه شايد شخص كراچكوفسكي با توجه به وسواس علمي ويژه‏اي كه در او وجود داشته است، هرگز بر اين باور نبوده كه دست نوشته‏هاي پراكنده او از درس‏هايش بتواند به عنوان يك ترجمه نهايي به نام او در معرض استفاده عموم قرار گيرد. گريازنويچ نيز در لا به لاي سخنانش به اين نكته اشاره دارد كه آن گاه كه در دهه 60 مأمور شد ترجمه‏هاي كراچكوفسكي را براي چاپ آماده سازد، اين متن با اين تلقي به چاپ مي‏رسيد كه بتواند زمينه و پايه‏اي براي ارائه يك ترجمه ويراسته و آكادميك از قرآن به زبان روسي باشد؛ هرچند شرايط سياسي و اجتماعي در سال‏هاي بعد از انتشار، هرگز امكان اين حركت تكميلي را فراهم نياورد.
در صورتي كه بخواهيم همچون شيوه پيشين درباره ترجمه سابلوكوف، نمونه‏هايي را از ترجمه كراچكوفسكي مورد بررسي و تدقيق قرار دهيم، نخست بايد به اين خصوصيت عمومي در كار وي اشاره كنيم كه اين ترجمه از نظر واژگان، دستور و اسلوب نگارش، يك ترجمه نوين و معاصر است. مترجم نه متعلق به دوره‏اي است كه زبان او امروز كهنه تلقي گردد و نه همچون برخي از مترجمان متون ديني، گرايش داشته تا صورتي كهنه به زبان ترجمه خويش دهد. كهنه‏گرايي در حد بسيار محدودي، در مواضعي از ترجمه وي ديده مي‏شود كه يك تعبير كهن تنها راه بيان مفهوم بوده است. از اين نمونه‏هاي بسيار محدود در كار كراچكوفسكي مي‏توان به دو مورد زير يكي در واژگان و ديگري در دستور اشاره كرد:
1. ترجمه «البيان» (الرحمن / 3) به «TRxÈf^ÈhfÈ» كه در عين كهنه بودن واژه، در واقع نزديك‏ترين گزينه براي بيان مفهوم «البيان» در آيه شريفه است.
2. در آياتي از قرآن كريم كه يك صفت واحد به دو صيغه جمع مذكر و جمع مؤنث به يكديگر عطف شده‏اند، مثلاً تركيب «المؤمنين و المؤمنات» (احزاب / 35) كراچكوفسكي با استفاده از يك دستور سنتي منسوخ، صفات جمع مذكر و جمع مؤنث را با دو ساختار مختلف آورده است، مثلاً در مورد مثال ياد شده:
«FLdjÀvTL T FLdjÀvTÈ»
و حال آن كه امروزه در دستور نوين زبان روسي، صفات جمع در جنس داراي تفاوتي نيستند و صيغه جمع مؤنث عملاً متروك شده است.
در مورد شيوه ترجمه نيز در كار كراچكوفسكي پاي‏بندي به متن در حدي قابل ستايش ديده مي‏شود و غالب مواردي كه در نقد ترجمه سابلوكوف از نقاط ضعف آن ترجمه در برگردان مفردات شمرده شد، در ترجمه كراچكوفسكي اصلاح گرديده است. مثلاً در آيات (بقره / 102 و آل عمران / 61) ارائه ترجمه‏اي پاي‏بند به متن از عبارات «نحن فتنة» و «نساءنا و نساءكم» از بروز اشكالات محتوايي كاملاً پيشگيري كرده و در آيه (اعراف / 54) در ترجمه «استواء» انتخاب تعبير «jhFLdJTZfÈ (^B hd`^L)» تا حد زيادي ترجمه را به نص قرآن نزديك ساخته و از نظر كلامي ـ تفسيري نيز به تفسير اهل تنزيه، از جمله اماميه كه در اين آيات «استواء» را به معني «استيلا» گرفته‏اند تقرب يافته است.
در ترجمه مفردات قرآني، غالب انتقادهاي وارد شده بر كار سابلوكوف و ديگر مترجمان پيشين بر ترجمه كراچكوفسكي وارد نيست. او از به كاربردن اصطلاحات معمول در فرهنگ كتاب مقدس در ترجمه قرآن اجتناب كرده و حتي در مواردي كه يك مفرده خاص قرآني را غير قابل ترجمه يافته، از به كار بردن عين لفظ عربي با توضيحي در حاشيه خودداري نكرده است؛ از نمونه‏هاست: آوردن «حج» به صورت «nBJP»، «سقر» به «fB×Bd»، و حتي برگردان نام خاص «يأجوج و مأجوج» به صورت «ÂôJPjôJP T [BôJPjôJP». و نيز آن گاه كه واژه‏اي قرآني را به واژه‏اي روسي در معنا نزديك مي‏ديده و مفهوم لغوي غير اصطلاحي واژه اجازه مي‏داده، به جاي چنين شيوه‏اي، از يك واژه روسي به عنوان جايگزين مفرده قرآني استفاده كرده كه البته پيشينه كاربرد آن در فرهنگ روسي به دين مسيح باز مي‏گردد؛ از نمونه‏هاست: ترجمه «الصلاة» به «[`ZThFB»، و «الصيام» به «b`fh».
ترجمه كراچكوفسكي با وجود تقيدي استوار بر ترجمه لفظ به لفظ با شيوه‏اي زبان‏شناسانه و به دور از برداشت‏هاي تفسيري و استحسانات شخصي، گاه در اين جهت مسير افراط و تفريط پيموده و عملاً دچار بي‏دقتي شده است. بدون آن كه بخواهيم درباره آمار اين گونه بي‏دقتي‏ها در ترجمه كراچكوفسكي مبالغه‏اي روا بداريم، بايد يادآور شويم كه موارد زير تنها نمونه‏هايي از اين دست است:
الف ـ تكيه افراطي بر معناي نخست واژه و كنار نهادن معناي ثانوي آن كه بيشترين هماهنگي را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «اساطير الاولين» (انعام / 25) به: «Tfh`dTT bLdFzn».
اگر چه «اوّل» در معناي نخست خود معادل «نخستين» فارسي و «bLdFzV» روسي است، اما تعبير «اولين» در عربي به معني «گذشتگان»(در فارسي) نيز به كار مي‏رود و در آيات شريفه قرآن با تركيب «اساطير الاولين»، اين ترجمه به مفهوم قرآني نزديك‏تر است. در اين جا بايد گفت كه ترجمه سابلوكوف به صورت‏هاي: «DBf^T ` bdLP^zn ZÀJÈn» يا «Tfh`dTT ` fhBdT^» بر ترجمه كراچكوفسكي مرجح است. نظير همين بحث را مي‏توان در مورد ترجمه تركيب «سنة الاولين» (انفال / 38) نيز مطرح ساخت كه كراچكوفسكي آن را به صورت «bdT\Ld bLdFzn» ترجمه كرده است.
2. ترجمه «...و اما كفورا» (انسان / 3) به صورت: «... ZTD` ^LFLd^z\». اگر چه در منابع لغوي زبان عرب، كفور به معني كافر نيز آمده است، اما در واژگان قرآن چنين نمي‏نمايد كه بتوان اين دو واژه را با يكديگر معادل دانست. ريشه عربي «ك•• ف•• ر» علاوه بر معني اصلي كُفر به معني كفران كردن نعمت نيز به كار رفته و تقابل «كفورا» در آيه شريفه با «شاكرا» نشانه‏اي روشن بر آن است كه نمي‏توان كفور را در اين آيه تعبيري ديگر از كافر دانست، چنان كه اين برداشت در تفاسير نيز تأييد شده است.
ب ـ گراييدن مترجم به يك معناي فرعي و وانهادن معناي اصلي واژه كه بيشترين هماهنگي را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «لايكلف اللّه‏ نفسا الا وسعها» (بقره / 286) به صورت:
«^L F`RZBHBLh AZZBn ^B Jjtj ^TrLH` ×d`\L F`R\`P^`H` JZÈ ^LN»
اگر چه در منابع لغوي گاه واژه وُسع با تعابيري چون «طاقت» تفسير شده است، اما ريشه سه حرفي اين واژه «و س•• ••ع» از يك سو، و اشاره تفاسير به وجود فرقي ظريف ميان «وسع» و «طاقت» از سوي ديگر، نه براي يك زبان‏شناس و نه براي يك مترجم سنتي دليلي باقي نمي‏گذارد تا اين واژه قرآني را كه فرهنگ ويژه‏اي را در معارف اسلامي تبيين مي‏كند، با يك واژه روسي معادل «طاقت» جايگزين نمايد. سابلوكوف با توجه و آگاهي بر اين معنا، وسع را در آيه مذكور به «jJ`D`Tfb`Z^T\`» ترجمه كرده است كه مفهوم آن در فارسي اين است: «آنچه انجام دادن و به جاي آوردنش بي‏تكلف باشد».
2. ترجمه «اللّه‏ الصمد» (اخلاص / 2) به صورت: «AZZBn FLr^zV»
يعني «اللّه‏ ابدي است» (نيز نك: تعليقات كراچكوفسكي، ص 656 ـ 657). بر پايه تمامي كتب پرتداول لغوي و تفسيري، واژه صمد در عربي به معنايِ «داراي جايگاهي والا در سيادت» به عنوان معناي اصلي به كار مي‏رفته و به همين معنا در برخي از اشعار كهن عربي نيز كاربرد داشته است. معناي «ابدي» براي صمد معنايي ثابت نشده و بسيار فرعي است كه تنها به عنوان يك «قيل» در منابع لغوي و تفسيري مطرح شده است (مثلاً نك: لسان العرب، 3 / 259، چ دارصادر؛ مجمع البيان، 10/565، چ صيدا).
ج ـ گريز از يك ترجمه تفسيري به ترجمه تفسيري ديگر، مثلاً:
ترجمه «اني متوفيك» (آل عمران / 55) به «Â jb`×`À hLDÈ». كراچكوفسكي به حق از به كاربردن واژه‏اي صريح كه مفهوم «ميراندن» را دربر داشته باشد، در ترجمه فعل «توفّي» خودداري كرده است و برخلاف ترجمه برخي چون سابلوكوف، تعبير «jb`×`À» در ترجمه كراچكوفسكي صراحتا به معني ميراندن نيست، بلكه فعل «jb`×`Th|» در روسي اولاً به معني «آسوده كردن» است و «ميراندن» معناي ثانوي آن به شمار مي‏آيد. با اين حال انكار نمي‏توان كرد كه زبان‏شناس توانايي چون كراچكوفسكي تنها از آن جهت اين فعل را به عنوان برگردان «توفّي» به كار گرفته كه رساندن مفهوم ميراندن را مسلم مي‏انگاشته و به اختلاف كلامي مسلمانان درباره درگذشت حضرت عيسي(ع) توجهي نداشته است. اين گريز نه تنها كراچكوفسكي را از يك موضع‏گيري مفسرانه در مفهوم آيه نرهانيده، بلكه به عنوان يك مترجم زبان‏شناس و مقيد به لفظ اين اشكال را بر او وارد مي‏سازد كه چگونه مي‏توان فعل «jb`×`Th|» را كه از ماده كهن و مشترك بين زبان‏هاي اسلاوي يعني «b`×`V» به معني «آسايش» و «آرامش» گرفته شده است، با فعل «توفّي» از ماده «و ف•• ي» به معني وفا كردن (در پيمان و در سنجش) معادل انگاشت؟
د ـ اقدام به ترجمه واژه‏اي كه نمي‏توان ترجمه‏اي شايسته از آن ارائه كرد و بر پايه شيوه معمول كراچكوفسكي حق آن بوده است تا عين لفظ عربي در ترجمه نيز ابقا شود. مثلاً: ترجمه «الكوثر» به «`DTZ|^zV» به معني «فراوان» و «وافر». با توجه به بار معنايي ويژه در اين مفرده قرآني و مباحث گسترده در منابع شيعه و اهل سنت در تفسير آن، ارائه ترجمه‏اي اين چنين عادي از واژه كوثر نامقبول است و از مترجم انتظار مي‏رفته، همان گونه كه از ترجمه «حج» به واژه‏اي معادل «قصد» ـ يعني مفهوم لغوي كهن و غير اصطلاحي آن ـ پرهيز كرده است، در ترجمه كوثر نيز روشي مشابه را در پيش گيرد. لازم است يادآوري شود كه حتي سابلوكوف با وجود اين كه واژه‏هايي چون «حج» را ترجمه كرده، از ترجمه «الكوثر» پرهيز نموده و آن را به صورت «WLFfLd|» آورده است.
ه•• ـ گزينش يك واژه جايگزين روسي براي مفرده قرآني بر پايه برخي قراآت ـ گاه غير مشهور ـ بدون تذكر اين كه در اين باره اختلافي در قرائت وجود دارد. مثلاً واژه «ملك» در مصاحف قرآني (فاتحه / 4) در قرائت عاصم و كسايي به صورت «ملِك» (يعني صاحب) و در قرائت ديگران از قراء سبعه به صورت «مَلِك» (يعني پادشاه) خوانده شده است. در اين آيه كراچكوفسكي شايد برپايه اين كه نبودن الف در ضبط مصاحف را مؤيدي بر قراآت بدون الف مي‏دانسته، يا به هر دليل ديگر تنها قرائت «مَلِك» را مورد توجه قرار داده و بدون توضيحي و تعليقي آن را به «pBd|» (پادشاه) ترجمه كرده است.
در سطور پيشين سعي شد تا انتقادهاي وارد بر ترجمه كراچكوفسكي به صورت مختصر و فهرست‏وار تنها با ذكر مثال‏هايي محدود بررسي و طبقه‏بندي گردد. در ادامه اين مبحث به ذكر مواردي قابل انتقاد پرداخته مي‏شود كه كراچكوفسكي در پيروي از مترجمان پيشين بر خطا رفته و نتوانسته است نقيصه موجود در ترجمه آنان را برطرف سازد. در اين قسمت به طور خاص نمونه‏هاي استخراج شده از كار كراچكوفسكي با ترجمه سابلوكوف مقايسه شده كه به نظر مي‏رسد بيشترين تأثير را به عنوان زمينه كار بر اثر كراچكوفسكي داشته است. از آن جا كه پيش از اين، در بررسي كار سابلوكوف و كراچكوفسكي، موارد انتقاد بر حسب موضوع طبقه‏بندي شد، در اين جا آن را تكرار نمي‏كنيم. نمونه‏هاي مورد نظر از اين قرارند:
1. ترجمه «العالمين» (فاتحه / 2) در هر دو اثر به: «(G`fb`Jj) \Td`F»، يعني «(ربِّ) عالم‏ها». شايان ذكر است كه «عالم» به معني «جهان» از نظر قواعد صرف عربي نمي‏تواند با علامت جمع مذكر سالم «ـ ين» جمع بسته شود و اين واژه، نه جمع عالم، بلكه واژه‏اي خاص به معني «مردمان» و به تعبير مفسران «ذوي العقول اعم از مردمان و جنيان» است.
2. گماني خاص در ترجمه آيه «أتجعل فيها من يفسد فيها... ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك»(بقره / 30). سابلوكوف و پس از او كراچكوفسكي اين آيه را به گونه‏اي ترجمه كرده‏اند كه گويي فرشتگان شايستگيِ خداوند را براي ستايش و تقديس مورد ترديد قرارداده‏اند. در ترجمه سابلوكوف آمده است:
»... g`HJB ×B× \z F`RfzZBL\ fZBFj hLDL T fFÈhT\ hLDÈ?«
يعني: «... آن گاه چگونه ما باز فرستيم حمد تو را و تقديس كنيم تو را؟»، و در ترجمه كراچكوفسكي:
»... B \z F`f^`fT\ nFBZj hLDL T fFÈhT\ hLDÈ?«
يعني: «... و ما برآوريم حمد تو را و تقديس كنيم تو را؟» (با افعال آينده).
عبارت «ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك» به آساني مي‏تواند از نظر دستور عربي جمله حاليه تلقي گردد و هرگز اين جمله لزوما معناي برداشت شده را اقتضا ندارد. به هر روي برداشت عالمان مسلمان و مفسران نيز از آيه با ترجمه ياد شده سازگاري ندارد.
3. ترجمه سياق آيه «... والراسخون في العلم...» (آل عمران / 7) در هر دو ترجمه به گونه‏اي است كه در آن جمله «الراسخون...» جمله مستأنفه تلقي شده و با برداشت مفسران شيعه و گروهي از مفسران اهل سنت كه واو را در عبارت، واو عطف شمرده و «الراسخون» را معطوف بر «اللّه‏» دانسته‏اند و از نظر زباني نيز تفسير آنان كاملاً موجه است، سازگاري ندارد.
4. ترجمه «اولي الامر منكم» (نساء / 59) در اثر سابلوكوف به صورت: «gL\ TR FBf ×`h`dzL T\LÀh FZBfh|» يعني «آنان از شما كه حكومت دارند»، و در ترجمه كراچكوفسكي به صورت: «`DZBJBhLZÈ\ FZBfhT fdLJT FBf»، به معني «صاحبان حكومت از ميان شما» با برداشت غير شيعي از آيه هماهنگي دارد و به هيچ روي با برداشت شيعي كه «الامر» را در اين آيه نه با حكومت، بلكه با امامت و رهبري ديني پيوند مي‏دهد و مقصود از اولي الامر را ائمه اطهار(ع) مي‏شمارد، سازگار نيست. بايد افزود كه ترجمه «الامر» به حكومت از دقت زبان‏شناختي نيز برخوردار نيست و عملاً يك ترجمه تفسيري و سنتي است.
5. ترجمه «صعيدا طيبا» (مائده / 6) در هر دو ترجمه به «rTfhz\ (/n`d`tT\) bLf×`\». واژه روسي «bLf`×» به معني رمل و ريگ است، در حالي كه صعيد را لغويان عرب به معني «وجه الارض»، «خاك» و تعبيراتي مشابه اين دو دانسته‏اند و ترجمه آن به رمل و ريگ، نه از نظر زبان‏شناختي دقيق مي‏نمايد و نه با برداشت مفسران و فقيهان اسلامي هماهنگ است.
6. ترجمه «الانفال» (انفال / 1) به «J`DzrT» يعني «غنايم» در هر دو ترجمه، در واقع يك ترجمه تفسيري بر پايه تفسير اهل سنت است؛ اين ترجمه از سويي با تلقي خاص شيعه از انفال و فرق آن با غنايم سازگار نيست و از ديگر سو مفهوم لغوي و ريشه‏اي انفال نيز با غنيمت رابطه‏اي مستقيم ندارد و اين ترجمه را نمي‏توان يك ترجمه زبان‏شناختي تلقي كرد.
7. ترجمه «المجوس» (حج / 17) به «[BHT» در هر دو ترجمه. قرآن «المجوس» را به عنوان يك گروه ديني در كنار يهود و صابئين و نصاري آورده و بر پايه برداشت تفسيري مقصود از آنان «پيروان زرتشت» بوده است. اما در زبان روسي واژه «[BH» كه برگرفته از واژه يوناني «Magos» (و آن به نوبه خود از واژه ايراني مُغ البته در اشكال باستاني آن) است، به معني نخست همان روحانيان زرتشتي يا مُغان را مي‏رساند و در معني ثانوي به معني ساحر و جادوگر است و اصولاً به معني پيروان دين زرتشت به كار نرفته است.
8. ترجمه «النبي اولي بالمؤمنين...» (احزاب / 6) به صورت:
«ad`d`× DZTPL × FLdjÀvT\...» به معني «پيامبر نزديك‏تر است به مؤمنان...» در هر دو ترجمه. از نظر زبان‏شناختي ترجمه «اولي» به «نزديك‏تر» وجهي ندارد و تنها يك برداشت استحساني است و از نظر تفاسير سنتي اعم از تفاسير شيعه و اهل سنت نيز بار مفهومي خاص اين آيه را كه گونه‏اي خاص از ولايت را براي پيامبر(ص) نشان مي‏دهد، نمي‏رساند.

گذاري بر ترجمه گروه عثمانوف

پيش از هر سخن درباره روش كار در اين ترجمه، بايد يادآور شد كه ترجمه گروه عثمانوف، چنان كه در مقدمه آن بيان گرديده، كاري در راستاي روش كراچكوفسكي و به منظور برطرف كردن نارسايي‏هاي آن بوده است و اصولاً بايد در شمار ترجمه‏هاي «متعهد به لفظ» قلمداد گردد. لذا با اصل قرار دادن اين كه دست اندركاران اين ترجمه و در رأس آنان عثمانوف در تلاش خود ديدگاهي زبان‏شناسانه را در پيش گرفته‏اند، مي‏توان دامنه نقد و بررسي را به جزئيات توسعه داد و به بررسي برخي نمونه‏ها پرداخت. با وجود توفيق اين اثر در دستيابي به بخشي از هدف خود، در مواردي كاستي‏هايي به چشم مي‏آيد كه در اين جا نمونه‏هايي متنوع از آنها مورد نقد قرار گرفته است.
در معادل يابي واژه‏ها، گاه نمونه‏هايي از انتخاب نامناسب ديده مي‏شود كه در مورد آنها كراچكوفسكي در انتخاب موفق‏تر بوده است. به عنوان نمونه، در آيه بقره / 124، در ترجمه عبارت «بكلمات فاتمّهنّ»، با وجود آن كه كراچكوفسكي واژه كلمات را به fZ`FLfB\T ترجمه كرده، گروه عثمانوف واژه b`FLZL^TÈ\T را به جاي آن گزيده است؛ اين واژه معناي «فرمان‏ها» را دارد و ابدا رساننده مفهوم عميق واژه قرآني «كلمه» كه بارها درباره مفاهيم خاص در قرآن كريم به كار رفته، نيست. نمونه‏اي ديگر در ترجمه آيه شريفه اعراف / 46 ديده مي‏شود كه عبارت «وعلي الاعراف...» در آن به «B ^B `HdBJBn...» برگردانده شده است، در حالي كه «اعراف» به اتفاق لغويان و مفسران رساننده مفهوم «بلندي» است و معادل روسي انتخاب شده، واژه‏اي معادل پرچين و حصار در فارسي است. سرانجام بايد از موردي در آيه حج / 17 سخن آورد كه در آن واژه «المجوس»، به نحو غير قابل قبولي به «`H^Lb`×Z`^T×B\T» يعني «آتش پرستان» ترجمه شده است.
با وجود اين، گاه نمونه‏هايي نيز يافت مي‏شود كه نسبت به معادلي نارسا در كار كراچكوفسكي، معادل انتخاب شده در ترجمه عثمانوف ارجحيت دارد. مثلاً در ترجمه عبارت «وهمّ بها لولا...» در آيه يوسف / 24، تركيب ارائه شده:
»T `^ F`RPLZBZ Dz LN h`P, LfZT Dz ^L jFTJLZ«
تركيبي رسا و مناسب است.
با وجود آن كه گروه عثمانوف در ترجمه خود، روشي نسبتا متعهد به لفظ را در پيش گرفته است، گاه به روش ترجمه تفسيري روي آورده و از تعهد به لفظ خارج شده است. روش آنان را در ترجمه تفسيري تا حدي مي‏توان با روش آربري در ترجمه انگليسي وي مقايسه كرد. به عنوان نمونه، عثمانوف در ترجمه آيه اعراف / 46، عبارت «وبينهما حجاب» را با تعبير روسي «\LPJj dBL\ T BJ`\»، يعني «بين بهشت و جهنم...» برگردان كرده است، در حالي كه بازگشت ضمير مثني به بهشت و جهنم، برداشتي استحساني است و اساسا در ترجمه مقيد به لفظ، ترجمه ضمير به مضمر عنه روا نيست.
ترجمه‏هاي تفسيري به صورت عباراتي غير منطبق با عبارات قرآني و زايد بر اصل، اما مرتبط با ترجمه از نظر ساخت جمله‏اي، به گونه‏اي شبيه به شيوه آربري در داخل كروشه، جا به جا مطرح شده‏اند و از اصل ترجمه جدايي ناپذيرند. مثلاً در آيه آل عمران / 96، عبارت «ان اول بيت وضع للناس» به:
F`TfhT^j, bLdFzV J`\, ×`h`dzV DzZ F`RJFTH^jh, rh`Dz ZÀJT (bdLJBFBZTf| D`H`fZjPL^TÀ), ...
ترجمه شده است كه برگردان آن به فارسي: «به واقع، اول خانه‏اي كه بنا شد تا مردم (عبادت خدا را انجام دهند)...» گوياي مشكل ايجاد شده مي‏تواند باشد.
از نظر تأثير ديدگاه‏هاي خاص مذهبي، اصولاً بايد ترجمه عثمانوف را ترجمه‏اي مبتني بر ديدگاه‏هاي مشترك اهل سنت تلقي كرد و در موارد اختلاف تفسيري ميان شيعه و اهل سنت، نبايد انتظار داشت كه ترجمه او رساننده ديدگاه مفسران شيعه بوده باشد. به عنوان نمونه، در آيه آل عمران / 7، در تفسير عبارت «والراسخون في العلم يقولون...»، مترجم بر پايه تفسير غالب نزد اهل سنت، راسخون در علم را عالم به تأويل نشمرده و همين تفكر را در ترجمه روسي نيز القا كرده است، در حالي كه در برداشت شيعه، راسخون در علم در آيه شريفه معطوف به «اللّه‏» است. همچنين در آيه نساء / 59، در تفسير عبارت «اولي الامر منكم»، مطابق برداشت اهل سنت عبارت به معناي «صاحبان حكومت» گرفته شده و به «^`fThLZÈ\ FZBfhT fdLJT FBf» ترجمه شده است. به عنوان نمونه‏اي ديگر، بايد به آيه انفال / 1 اشاره كرد كه در آن، ترجمه واژه «انفال» به `DzrB، به معني «غنيمت»، مورد تأييد شيعه در برداشت‏هاي فقهي خود از اين آيه شريفه با مفهوم خاص انفال نيست و به فرق روشن آن با غنيمت توجه نشده است.

نقد و بررسي مواردي در ترجمه پوروخووا

پيش از آغاز به هر سخني از نقد متن، بايد از توجه به يك نكته غفلت نورزيد و آن اين است كه ترجمه پوروخووا از نظر پردازش ادبي و آرايه‏هاي لفظي در سطحي قابل توجه قرار دارد و از اين نظر نمونه‏اي منحصر به فرد به شمار مي‏آيد. پوروخووا، همان گونه كه خود اشاره دارد، در شيوه ترجمه، بسيار در قيد منعكس كردن چهره ادبي قرآن در عبارت روسي بوده و چنان اصراري بر به كارگيري شيوه‏هاي اديبانه با آرايه‏هاي لفظي و معنوي دارد كه اساسا كار او را از يك ترجمه پاي‏بند به لفظ دور مي‏سازد. متن روسي پوروخووا به طور چشمگيري به شعر نزديك گشته و در تنظيم عبارات سعي شده تا جملات روسي به صورت منقطع و در شكل مصرع‏هاي شعري خود نمايند.
ترجمه پوروخووا با وجود موفقيت قابل ملاحظه در جهت آراستن هنري ترجمه قرآن، فاقد پايگاه مستقل زبان‏شناختي است و در دقت‏هاي زباني غالبا بر ترجمه كراچكوفسكي اتكا دارد. اين اتكا تا آن جاست كه خطاهاي كراچكوفسكي نيز به اين ترجمه راه يافته است؛ مثلاً در ترجمه عبارات قرآني: «رب العالمين» (فاتحه / 2)، «لا يكلّف اللّه‏ نفسا الا وسعها» (بقره / 286)، «الراسخون في العلم» (آل عمران / 7)، «اولي الامر منكم» (نساء / 59)، «اساطير الاولين» (انعام / 25، ...)، «واما كفورا» (انسان / 3)، «الكوثر» (كوثر / 1) و «اللّه‏ الصمد» (اخلاص / 2) نظير همان اشكالاتِ وارد بر كراچكوفسكي، دقيقا بر پوروخووا نيز وارد مي‏گردد. حتي تكرار اشتباهات مترجمان ما قبل كراچكوفسكي در مواردي ديده مي‏شود كه كراچكوفسكي آنها را اصلاح كرده است، مانند ترجمه آيه «نساءنا ونساءكم» (آل عمران / 61) كه پوروخووا همچون سابلوكوف آن را به غلط به صورت:
«^BtTn PL^ T FBtTn PL^»
ترجمه كرده است (براي توضيح موارد ياد شده، نك: سطور پيشين اين گزارش).
همچنين عدم پاي بندي مترجم به ترجمه لفظ به لفظ، در سراسر اين ترجمه حالت ترجمه تفسيري را به وجود آورده و اين ترجمه‏هاي تفسيري در بسياري از موارد، نه متكي بر منابع تفسيري سنتي، بلكه ترجمه‏هايي استحساني هستند. در سطور زير نمونه‏هايي چند از اين ترجمه‏هاي تفسيري در فاتحة الكتاب و چند مورد از ديگر سور قرآني ارائه شده است:
فاتحه / 4:«I^È fjJ^`H` `JT^ `^ FZBfhThLZT^»
يعني «روز داوري را، يگانه او حاكم است» (مالك يوم الدين).
فاتحه / 3:«EfL\TZ`fhTF T \TZ`fLdJL^ `^ `JT^»
يعني «مهرباني كننده به همه و مهر ورزنده يگانه اوست» (الرّحمن الرّحيم).
فاتحه / 7:«Wh` F ^LFLdTT DZjPJBLh»
يعني «آن كس كه در بي‏ديني سر درگم است» (الضالين).
بقره / 1:«Wh` fhdBtThfÈ H^LFB C`HB»
يعني «آن كس كه هراس دارد از غضب خداوند» (المتقين).
بقره / 2:«[`ZThFj f`FLdtBLh b` rBfB\»
يعني «نماز را به جاي مي‏آورد به وقت» (يقيمون الصّلوة).
بقره / 5:«_^T TJjh bdÈ\`V fhLRLÀ D`HB»
يعني «آنان مي‏روند به راه راست خدا» (اولئك علي هدي من ربهم).
بقره / 106:«T FB\ ^L b`FLZT\ RBDzh| LH`»
يعني «و شما را فرمان نمي‏دهيم به فراموش كردن آن» (او ننسها).
بقره / 285:«]L R^BL\ \z dBRZTrTV fdLJ bd`d`×`F»
يعني «ما تفاوتي را ميان پيامبران نمي‏دانيم / نمي‏شناسيم» (لانفرق بين احد من رسله).
آل عمران / 96:«bLdFz\ J`\`\ b`×Z`^L^|È»
يعني «نخستين خانه عبوديت» (اول بيت).
مائده / 6:«fjnT\ bLf×`\ TZT rTfh`À RL\ZÀ»
يعني «ريگ خشك يا زمين پاك» (صعيدا طيبا).
پوروخووا بر آن بوده كه در ترجمه خود تا حد ممكن بلاغت و شيوايي بيان در متن اصلي قرآن را در زبان روسي نيز بازنمايد و بر همين پايه نخستين گرايشي كه در ترجمه او به چشم مي‏آيد ادب گرايي و توجه فراوان به هنر لفظي است. به دنبال همين ادب گرايي، كهنه‏گرايي نيز گاه به گونه‏اي افراطي‏تر از ترجمه‏هاي قرن 19 در اين متن ديده مي‏شود. وجود نمونه‏هايي از واژگان و ساختارهاي دستوري قديم در زبان پوروخووا (مانند واژه «fhLRÈ» به عنوان جايگزين «الصراط»، فاتحه /6)، برخي كليشه‏هاي كهنِ تكرار شونده را مانند ضبط «TZT» و «fdLJT» به صورت «TZ|» و «fdLJ|» نيز در كنار خود دارد.

پی نوشتها:

1. André du Ryer.
2. شماره‏هاي لاتين در ميان چنگك، نشانگر ارجاع به مآخذ مورد استفاده در اين مقدمه است. مآخذ ياد شده به ترتيب شماره‏ها در پايان مقدمه آمده است.
3. P. V. Posnikov.
4. V. S. Sopikov.
5. D. Kantemir.
6. M. I. Verëvkin.
7. A. V. Kolmakov
8. G. Sale.
9. Orientalism.
10. G. S. Sablukov.
11. D. N. Bogoslavski.
12. A. E. Krymski.
13. K. Nikolaev.
14. C. E. Savary.
15. A. B. Kasimirski.
16. YdTZ`PL^TÈ Ë bLdLF`Jj Ê`dB^B.
17. Belyaev.
18. I. Yu. Krachkovski.
19. Vilna / Vilnius.
20. SRDdB^^zL e`rT^L^TÈ.
21. P. A. Gryaznevich.
22. A. K. Borovkov.
23. SRJ-F` E`fh`r^`V YThLdBhjdz.
24. I`\ CTdj^T.
25. M. N. Osmanov.
26. Valeriya Porokhova.
27. T. I. Ibragim.
28. M. S. Kiktev.
29. N. B. Kondyreva.
30. J. Penrice.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ابراهيم ساوادا مترجم قرآن به زبان ژاپني

ابراهيم ساوادا
ابراهيم ساوادا مترجم 38 سالة ژاپني است كه جزء سيام قرآن كريم را ترجمه كرده است. وي شيعه است و به مدت 7 سال در حوزه علميه قم تحصيل كرده است، با وي گفتگويي كردهايم كه با هم ميخوانيم:
لطفاً بفرماييد كه جزو چندم قرآن را ترجمه كرديد و چه مدت اين كار به طول انجاميد؟
جزء (30) سيام قرآن كريم را به زبان ژاپني ترجمه كردم و اين كار مدت 6 ماه به طول انجاميد.
با خبر شديم كه شما دروس حوزوي را تا مقطع (كارشناسي ارشد) به پايان رساندهايد؟ لطفاً توضيح دهيد؟
بله به مدت 7 سال مشغول تحصيل در حوزه علميه قم بودم و هم اكنون سه سال است كه دروس حوزه را تا مقطع كارشناسي ارشد به پايان رساندم و به ژاپني برگشتهام.
انگيزة اصلي شما براي تحصيل در حوزة علميه قم چه بود؟
(ميخندد) من مسلمان هستم و به تبع براي آشنايي با احكام اسلام، و همچنين براساس حس كنجكاويام نسبت به دين اسلام و بنا به توصيه پدرم تصميم به تحصيل در حوزه علميه را گرفتم.
مشوق اصلي شما براي كار ترجمه قرآن چه كسي بود؟
با توجه به اين كه پدرم نيز كل قرآن را به سليقة خود نوشته بود مرا به كار ترجمه قرآن تشويق كرد.
براي ترجمة قرآن آيا ترجمههاي ديگر را مطالعه كرديد؟
بله، ترجمههاي فارسي قرآن و تفسير الميزان و تفسير نمونه را خواندم.
آيا در ژاپن تا به حال كسي كار ترجمه قرآني انجام داده است؟
نه.
عكسالعمل دولت ژاپن نسبت به انجام فعاليتهاي اسلامي و قرآني شما چيست؟
دولت ژاپن بيتفاوت است يعني نه تشويق ميكند و نه ممانعت ميكند.
كار ترجمه قرآني و آشنايي با احكام اسلام چه تاثيري در ميزان ارتباط شما با خداوند داشته است؟
از نظر قلبي ارتباط مرا با خداوند زياد كرده است، از طرفي مرا از خدا دور كرده است يعني هرچه بيشتر در مورد اسلام و خداوند تحقيق و مطالعه ميكنم، ميبينيم كه چقدر در مقابل خداوند حقير و كوچك هستم.
شما در بين صحبتهايتان اشاره كرديد كه يكي از دلايل تحصيل در حوزه، كنجكاوي شما نسبت به دين اسلام بود، آيا در حال حاضر نكات ابهام در مورد دين اسلام در ذهن شما روشن شده؟
بله! صددرصد. حتي به جرأت ميتوانم بگويم دين اسلام را به درستي لمس كردم و دريافتم كه دين اسلام، يكي از منطقيترين دينهاست.
در ترجمه قرآن با مشكلاتي روبرو شديد يا نه؟
يكي از مشكلات فقدان نيروي كمكي بود كه هم به زبان ژاپني مسلط باشد و هم با علوم اسلامي آشنا باشد همچنين مسايل مالي هم در حاشيه بود. از مهمترين مشكلات من در كار ترجمه، متفاوت بودن ساختار زبان عربي و زبان فارسي با زبان ژاپني بود به عنوان مثال درزبان عربي و فارسي صيغة امر زياد به كار ميرود ولي در ساختار زبان ژاپني به اين صورت نيست. و ژاپنيها به كار بردن اين صيغه در ساختار زبان ژاپني را نادرست ميدانند؟
لطفاً بيشتر توضيح بدهيد؟
به عنوان مثال: مردم مسلمان ايران تكاليف ديني و احكام ديني و آشنايي با ترجمههاي قرآني را از بزرگانشان ميآموزند و در درك ترجمه قرآن مشكلي ندارند ولي در كشور ژاپن، مردم هيچ نوع آگاهي نسبت به اسلام ندارند و به عنوان مثال: نميدانند قيامت چيست؟ و اين مسئله برايشان غيرقابل درك است و به نظر من بايد اين ترجمههاي قرآني برايشان توضيح داده شود. به همين دليل من تصميم دارم براي آگاه كردن مردم و آشنايي كامل با دين اسلام كار تفسير قرآنرا انجام دهم.
شايد براي بسياري از خوانندگان اين سئوال مطرح شود كه شما چگونه مسلمان شديد؟ لطفاً در اين مورد توضيح دهيد؟
در سال 1972 پس از وقوع بحران نفت، نام اسلام براي اولين بار در كل كشورها پيچيده شد. در آن زمان، برخي از ژاپنيها، نسبت به دين اسلام كنجكاو شدند و پدرم از جمله افرادي بود كه در مورد دين اسلام، تحقيق و مطالعه كرد و خوشبختانه بعد از انجام تحقيقات به اين نتيجه رسيد كه مسلمان شود و او جذب قرآن كريم شد.)
من هم به پيروي از پدر (در دوران كودكيام) مسلمان شدم و از آن به بعد به سبك و سنت مسلمانان، در ماههاي رمضان قرآن ميخوانديم.
قرآني كه ميخوانديد به چه زباني بود؟
به زبان انگليسي بود كه البته توسط فردي شيعي ترجمه شده بود و شخصي از هند آن را براي ما فرستاد و به دست ما رسيد. البته بد نيست به اين نكته اشاره كنم كه برخي مردم اعتقاد دارند دين اسلام دين بسيار سختي است و من با اين عقيده مخالف هستم.
چرا برخي از مردم چنين تصوري از دين اسلام دارند؟
به نظر من شايد به اين دليل است كه احساس ميكنند دين اسلام با اديان ديگر متفاوت است.
چه تفاوتي؟
به اين صورت كه در دين اسلام، انجام احكام براي عموم مسلمانان، يكسان است يعني مردم عادي و اشخاص روحاني تكاليف يكساني دارند ولي در دين مسيح و بودا، تكاليف افراد عادي و روحاني از هم مجزاست و فكر ميكنم مردم كشورهاي ديگر به همين علت تصور ميكنند كه دين اسلام پيچيده و سخت است .
در حال حاضر در ژاپن مشغول چه كاري هستيد؟
در ژاپن، مركزي به نام اهل بيت تشكيل داديم و من در آن جا كلاسهاي قرآني و احكام اسلامي را برگزار ميكنم و همچنين مشغول ترجمه آيات قرآن هستم و حتي اگر فردي بخواهد زبان فارسي ياد بگيرد، زبان فارسي را تدريس ميكنم.
فكر ميكنيد برپايي نمايشگاه قرآني چه تاثيري بر ترويج فرهنگ قرآني دارد؟
مطمئناً تاثير مطلوبي را ايجاد ميكند و اين نمايشگاهها فرصت بسيار مناسبي است كه تشويق شوند و ابتدا به زيبايي و ظاهر قرآن توجه كنند و به دنبال آن به باطن قرآن رجوع كنند براي بسياري از افرادي كه دين اسلام را سخت ميگيرند و آشنايي كامل و كافي به دين مقدس اسلام ندارد.
آيا سال گذشته در نمايشگاه شركت كرديد؟
نه، متاسفانه.
نمايشگاه را چطور ديديد؟
به نظر من هنوز بخش بينالملل جاي كار دارد. يعني فنآرايش با دقت رعايت نشده، به نظر من مسايل و فعاليتهاي ديني بايد بيشتر با ظاهر زيبا توأم باشد چون تاثير زياد در جذب شدن مردم ميگذارد. البته بخش داخلي خوب تزئين شده و تاثير مفيد و مؤثري بر روي مخاطبين ميگذارد.
جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

نگاهي به ترجمه‏ هاي آذربايجاني قرآن كريم

رسول اسماعيل‏زاده
قبل از بررسي ترجمه‏ها و تفسيرهاي آذري قرآن كريم لازم است جهت روشن شدن موقعيت زبان تركي آذري اجمالاً مطالبي بيان گردد.
زبان تركي آذري يكي از شاخه‏هاي مهم و اساسي زبان‏هاي تركي منشعب از تركي اوغوز است. اين زبان با توجه به شرايط مختلف جغرافيايي و ديني و فرهنگي از ديگر زبان‏هاي تركي فاصله گرفته و به عنوان يك زبان مستقل و داراي ادبياتي گسترده از تركي مادر منشعب گشته است. در انشعاب و شكل‏گيري زبان تركي آذري عوامل متعددي مؤثر بوده است. از آن جمله نفوذ اصطلاحات اسلامي، عرفاني و مفاهيم و الفاظ قرآني سبب شده است كه زبان و ادبيات آذري قالب و شكل خاصي به خود گيرد. به عنوان نمونه بررسي آثاري چون حديقة السعداي ملاّ محمد فضولي1 و عقايد الاسلام2 مرحوم مقدس اردبيلي نشان مي‏دهد كه شكل، وزن اشعار، فرهنگ و سيماي ظاهري تركي آذري كاملاً تحت تأثير اوزان شعر عربي و عرفان اسلامي و فرهنگ شيعي واقع شده است.
امروزه تركي آذري به عنوان يكي از زبان‏هاي اسلامي ـ شيعي در جهان مطرح است و آثار متعدد اسلامي به اين زبان نوشته شده است كه ترجمه و تفسيرهاي قرآن كريم از جمله آنهاست.
گرچه ترجمه و تفسير بعضي از سوره‏هاي مختلف قرآن از زمان‏هاي خيلي قديم شروع شده، ليكن قديمي‏ترين تفسير و ترجمه كامل قرآن در قرن يازدهم ميلادي، مقارن با قرون پنجم و ششم هجري، به لهجه تركي جغتايي مي‏باشد كه در دانشكده شرق شناسي لنينگراد نگهداري مي‏شود. نسخه ديگر اين ترجمه در كتابخانه ريلاندز منچستر موجود است. در قرن چهاردهم ميلادي، قرآن كريم سه بار به تركي ترجمه شده كه هر سه از حوادث زمان محفوظ مانده است. از اين سه ترجمه قديمي قرآن يكي در موزه آسيايي لنينگراد نگهداري مي‏شود، دوّمي در موزه آثار ترك و اسلامي در استانبول، كه در سال 734ق/1333م نوشته شده است، و سوّمي در كتابخانه ملّت (استانبول) است كه در سال 765ق/1363م نوشته شده است. تفسير تركي قرآن هم مربوط به دوران تيموري‏هاست و در موزه آسيايي لنينگراد نگهداري مي‏شود.
در اين رابطه كتاب فقه مفتاح العدل نيز به زبان تركي نوشته شده است. اين اثر، از آن جا كه براي هر يك از اصطلاحات اسلامي معادل تركي انتخاب كرده از اهميت ويژه‏اي برخوردار است.
در آذربايجان نيز اوّلين ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذري در قرن 9 هجري به دستور اوزون حسن آق قويونلو نوشته شده است. اين ترجمه در بخش نسخه‏هاي خطّي كتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد نگهداري مي‏شود. در 120 سال اخير ترجمه و تفسير قرآن مورد توجّه خاصّ علما قرار گرفته و اين به علت بيداري مسلمانان از خواب گران بوده است. در اين دوره متفكراني چون سيد قطب و اقبال لاهوري پيشروان فكر نوين در كشورهاي اسلامي بودند. در آذربايجان نيز در برابر حركت ملي‏گرايي محض، و در برابر جهالت و عقب‏ماندگي و براي مقابله با تفكر ناسيوناليستي از يك طرف و ايدئولوژي سوسياليستي از طرف ديگر، متفكران، روشنفكران و علماي اسلامي ايدئولوژي نوين اسلامي را مطرح كردند و به بازشناساندن سيماي حقيقي اسلام پرداختند. متفكّراني چون سيّد عظيم شيرواني، حاج رضا صرّاف تبريزي، ميرزا علي اكبر صابر، مير محمّد كريم موسوي باكويي (صدر قوبرنسكي مجلس باكو)، ملاّ محمّد حسن شكوي‏زاده، عبّاسقلي آقا باكيخانوف، پيشروان بينش جديد از توحيد، اسلام و قرآن و نخستين احساس كنندگان درد و درمان اساسي آن و پايه‏گذاران بازآموزي مفاهيم اساسي، علمي و قرآني بودند. ميرزا علي اكبر صابر با اشعار طنز آميز خود به تقبيح جهالت حاكم و بيدارسازي مسلمانان مي‏پرداخت و مسلمين را به سواد آموزي و علم دعوت مي‏نمود و توجّه آنان را به محتوا، مضمون و معاني قرآني جلب مي‏كرد. عبّاسقلي آقا باكيخانوف و سيد عظيم شيرواني با الهام گيري از قرآن آثار متعدّد علمي، اخلاقي و اعتقادي به جاي گذاشتند و طلبه‏هاي روشنفكر تربيت مي‏كردند. روحانيّوني چون ميرمحمّد كريم موسوي باكويي صاحب تفسير كشف الحقايق عن نكت الآيات والدّقائق در بيدارسازي روحانيت معاصر خود و فقهاي آن سامان سهم بسزايي داشته‏اند. در همين دوره علماي روشنفكر و مترقّي در راستاي بازآموزي قرآن و پرداختن به معاني قرآني، براي مقابله با جهل حاكم بر مسلمانان آن زمان و در راستاي بيداري روشنفكرانِ از دين بريده، به ترجمه و تفسير قرآن كريم مبادرت كردند. علماي اسلام در اين دوره بيش از پيش متوجه ضرورت فهم دقيق معاني قرآن شده، به مقتضاي شرايط مختلف فكري، سياسي و اجتماعي در صدد تأليف آثار علمي، اخلاقي، اعتقادي و تفسيري برآمدند و علاوه بر اين كه مسلمين را به يادگيري علوم اسلامي چون كلام، فلسفه، منطق، ادبيّات، تفسير، فقه و اصول دعوت كردند، فراگيري علوم طبيعي، جغرافيا، نجوم، رياضيات، هندسه و زبان اقوام ديگر را ضروري دانستند و در اين راستا به قرآن استناد جستند. مفّسران و مترجمان آذربايجاني بيشتر با اين انگيزه كه يگانه عامل پيشرفت و ترقّي معنوي و مادّي انسان قرآن و يادگيري مفاهيم قرآني است و بايد قرآن را يادگرفت و سرمشق قرار داد، به تفسير و ترجمه قرآن پرداختند. متأسفانه تا كنون در اين خصوص پژوهش‏هاي دقيق علمي و تاريخي به عمل نيامده است و نويسندگان مسلمان در مورد مبارزات علماي اسلام با سردمداران شرك و كفر و با مبلغين جهل و بيسوادي و بدعت گزاران در اين مرز و بوم اسلامي، قلم به كار نگرفته و چيزي ننوشته‏اند. پرداختن ما نيز به موضوعات تاريخي دور از هدف اصلي اين مقال خواهد بود. اكنون به بررسي اجمالي مشهورترين ترجمه و تفسيرهايي كه در صد سال اخير نگاشته شده است مي‏پردازيم:
1. كشف الحقائق عن نكت الآيات والدّقائق

اين ترجمه، و يا به عبارت صحيح‏تر، اين تفسير توسّط ميرمحمد كريم موسوي باكويي قاضي شهر باكو نوشته شده، و در سال 1322 هجري توسّط مرحوم حاج زين العابدين تقي‏اوف در سه جلد نفيس و زيبا به چاپ رسيده است.
مفسّر و مترجم فوق الذّكر از علماي مشهور زمان خود بوده و تأليفات متعدّدي در زمينه‏هاي مختلف دارد. صليب محاربه سي (جنگ‏هاي صليبي)، در دو جلد از آثار تاريخي اوست. علاوه بر آثار فوق، كتاب‏هاي فاجعه كربلا، هفدهم رمضان، عذراء قريش و غيره تأليف جرجي زيدان را به زبان تركي آذربايجاني ترجمه نموده است.
مؤلّف به ترقّي و تعالي و وحدت مسلمين خصوصا وحدت سنّي و شيعه اهميّت خاصّي مي‏داده و تمام تلاش خود را در اين راه به كار برده است. انگيزه اصلي وي در تفسير و ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذربايجاني، بيدار نمودن مسلمانان و روشنفكرانِ از دين بريده بوده است. اين مطلب از مقدّمه‏هايي كه در اوّل هر جلد از تفسير خود آورده است كاملاً مشهود و هويداست.
وي در مقدّمه تفسير خود درباره انگيزه نگارش آن چنين مي‏گويد:
«از آن جا كه ملّتهاي مختلف اسلامي نمي‏توانند آنچنان كه سزاوار است از مفاهيم قرآني به جهت عربي بودن آن استفاده كنند، لذا ترجمه قرآن به زبان‏هاي مختلف ملّت‏هاي اسلامي لازم و ضروري است. اگر چه از هر ملتي چون فارس، ترك، هندو، بربر و غيره دانشمنداني وجود دارند كه احكام قرآن را به آنان تفهيم مي‏كنند، ليكن ميانِ شنيدن از عالم و خواندن قرآن و درك مفاهيم قرآني به زبان مادريِ خودِ شخص تفاوت زيادي وجود دارد.»
مؤلّف در رابطه با تفسيرهاي موجود آن زمان و ايجاد تفرقه بين مسلمين توسّط بعضي از نويسندگان چنين مي‏گويد:
«در بعضي از تفاسير موجود، خصوصا به زبان فارسي تنها به الفاظ و قواعد صرفي و نحوي اكتفا شده است و برخي مفسرّان سخناني را كه موجب تفرقه بين ملّت‏هاي اسلامي مي‏شود ذكر نموده‏اند و حال آن كه اين تفرقه‏اندازي دور از مفاهيم قرآني است.
ورنه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست هر چه هست از قامت ناساز بي‏اندام ماست
نوشته‏هاي اين چنين دانشمندان دروغين، ملّت اسلامي را در نظر ملّت‏هاي غير اسلامي عقب مانده و حقير جلوه مي‏دهد. حاشا و ثمّ حاشا كه در اساس اسلام هيچ قصوري نيست، نقصان از ناحيه ما مسلمين است.»
مؤلّف در رابطه با جعل احاديث، رسوخ افكار ارتجاعي، تشويق و ترغيب ملّت‏ها به جهل و بي‏سوادي از ناحيه برخي از مؤلّفان، مطالب مفصلي بازگو نموده و با استناد به آيات الهي و احاديث نبوي، ملت اسلامي را به كسب علم و سواد آموزي دعوت مي‏كند، و حقوق زن و مرد و ارزش‏هاي والاي انساني موجود در احكام قرآني را بيان مي‏دارد، و راه‏هاي ترقّي و تعالي و بيراهه‏هاي انحطاط و زوال را در جاي جاي تفسير خود به مقتضاي حال و مقام نشان مي‏دهد. از كلام دردناك اين مفسر محترم درك مي‏شود كه وي از عقب‏ماندگي، جهل و بي‏سوادي مسلمين در آن دوره، تا چه حد رنج مي‏برده است.
تصويري از كتاب «تفسير كشف الحقائق عن نكت الآيات والدّقائق»
وي فقها و ملت اسلامي را علاوه بر يادگيري علوم اسلامي به يادگيري علوم طبيعي و انساني ترغيب و تشويق مي‏نمايد و در اين خصوص با دلي سوزان و كلامي سوزناك و درد آگين چنين بيان مي‏دارد:
عجبا! فقها در كتاب‏هاي خود وقتي از ميراث و ارث بحث مي‏كنند آن را منوط به علم حساب مي‏نمايند، در حالي كه اغلب طلاّب علوم ديني از علم حساب بي‏خبرند.
همچنين فقها وقتي در باب صلاة از قبله بحث مي‏كنند، زير بناي بحث را علم هيئت (هندسه، نجوم و جغرافيا) قرار مي‏دهند، متأسّفانه در اين زمان اغلب طلاب و مدرّسين علوم ديني وقتي به مبحث قبله مي‏رسند، عاجز و مبهوت مي‏مانند و...3
يئتورن مرتبه تكميله علمدن با شقا ندير انساني
• بذل ائده طاقتيني جهديله نه عجب علمدن اوتري انسان
• نه عجب علمدن اوتري انسان نه عجب علمدن اوتري انسان

سبك ترجمه و تفسير

مفسّر بيشتر تلاش نموده است كه با سبك خاصّ خود خوانندگان را با معاني كلام و عبارات قرآني آشنا نمايد. براي همين منظور آيات قرآني را به طور كامل در حاشيه متن در ستوني جداگانه آورده و در ضمن ترجمه و تفسير نيز آيات را همراه با ترجمه ذكر كرده است. در برخي موارد آيات كلمه به كلمه ترجمه شده و در برخي موارد ديگر فقط قسمتي از آيات مورد ترجمه و تفسير قرار گرفته است. به عبارت ديگر، در ترجمه و تفسير، بيشتر جمله مدّ نظر بوده و آيات به صورت جمله به جمله ترجمه شده است كه يادگيري كلمات، جملات، آيات و مفاهيم قرآني براي مخاطبين آذربايجاني سهل و آسان باشد. تفاسيري كه مورد استفاده مفسر محترم قرار گرفته، به شرح زير است:
1. تفسير كشّاف، تأليف علاّمه جار اللّه‏ زمخشري.
2. تفسير كبير امام فخر رازي.
3. تفسير فاضل ابومسعود مفتي قسطنطنيه.
4. مجمع البيان، تأليف شيخ جليل طبرسي.
5. لباب التّأويل في معاني التّنزيل، علاء الدّين بغدادي.
6. مدارك التّنزيل و حقايق التأويل، عالم جليل ابوالبركات نسفي.
7. انوار التّنزيل، تأليف قاضي بيضاوي.
8. روح البيان، حقي افندي.
ما براي نمونه ترجمه و تفسير چند آيه از سوره بقره از تفسير كشف الحقائق را همراه با ترجمه فارسي آن ذكر مي‏نماييم:
ايكنجي بقره سوره سي
(سوره بقره مدينه ده نازل اولوبدر، 286 آيه، 6121 كلمه، 25500 حرف در)
(1) «بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحيم»
(2) «الم» بو سوره نين اسمي و آديدر. يعني بو سوره الم سوره سيدير [اللّه‏ تعالي بو سوره نين آديني الم قويوبدر، لكن عرفده اونون مشهور كلمه لريندن بر كلمه ني اوندن اوتري آد قويوبلار. سوره نين ايچنده ذكر اولنان بقره لفظني بوسوره‏دن اوتري آد قويو بلار. نيجه كه اولنده ذكري اولندي و بوندان صونرا گلن سوره‏لر كه اونلارين اوّللرينده بوقسم حرفلر ذكر اولنوب تماما او سوره لرين اسميدر. امّا نجه كه عرفده بوسوره‏يه بقره آد قويولوبدر، اوسوره لره ده هر برينه عرفده علاحده آد قويولوب، عرف آديله مشهور اولوبلار. [«ذلك الكتاب»بوقرآن كتاب كامل در، هيچ برنقصان اونده يوخدور. «لاريب فيه» هيچ شك و شبهه يوخدر بونده كه بوكتاب اللّه‏ تعالي طرفندن در، دوغرو و حق اولان كتابدر اللّه‏ تعالي طرفندن. [اگر چه ديمك اولماز بوقرآنده شك و شبهه ايدن يوخدر؛ لكن مقصود اودر كه بو قرآن كلام الهي در، انسان كلامي دگول و لايق دگول كه شخص اونده شبهه ايلسون [«هديً للمتقين» دوغرو يول گوسترندر بوقرآن متقيلردن اوتري [اللّه‏ تعالي حرام ايدن شئيلري ترك ايدوب واجباتي عمله گتورن شخصه متقي ديلور]
(3) «الذين» متقيلرين صفتلرندن اودر كه (يؤمنون بالغيب) ايمان گتوررلرپيغمبره، «محمده» و قرآنه غايبانه. [پيغمبردن صونرا تا بو زمانه كيمين نه قدر مسلمانلار اولوب ايمان گتوروبلر و بوندن صونرا گلوب ايمان گتوره‏جكلر، هاموسي بو آيه شريفه نين تحتنه داخلدرلر. اما رسول خدانين زمان حضورنده موجود اولوب ايمان گتورن شخصلردن اوتري پيغمبرين و قرآنين امري آشكار اولديقيچون اونا ايمان بغيب ديمك اولماز] «ويقيمون الصلوة»و نمازي برپا ايدرلر. «وممّا رزقناهم» اونعمتلر دنكه اونلاره نعمت ويرمشوك«ينفقون» محتاج اولان شخصلره انفاق و احسان ايدرلر.

سوره بقره

[سوره بقره در مدينه نازل شده، 286 آيه، 6121 كلمه، 25500 حرف است]
(1) (بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحيم)
(2) (الم) نام اين سوره مي‏باشد، يعني اين سوره سوره «الم» است. اللّه‏ تعالي اسم اين سوره را «الم» [الف، لام، ميم [گذاشته است، ليكن در عرف يكي از كلمه‏هاي مشهور و موجود در سوره به عنوان اسم اين سوره انتخاب شده است؛ يعني لفظ «بقره» كه در سوره ذكر شده به عنوان اسم سوره انتخاب شده است. به طوري كه در اوّل ذكر شد، سوره‏هايي كه از اين به بعد با چنين حرف‏هايي آغاز مي‏شوند به نام همان حروف ناميده مي‏شوند. ليكن همچنان كه در عرف به اين سوره سوره «بقره» گفته مي‏شود، آن سوره‏ها نيز هر كدام نام ويژه‏اي دارند.
«ذلك الكتاب» اين قرآن كتابي كامل است و هيچ‏گونه نقصي ندارد «لاريب فيه»هيچ شك و شبهه‏اي نيست كه اين كتاب از طرف خداوند متعال است و كتاب حقّي است از طرف خداوند. (اگر چه نمي‏توان گفت كه هيچ كس در اين قرآن شك نمي‏كند، ولي مقصود اين است كه اگر شخص به طور منصفانه دقّت نمايد برايش معلوم مي‏شود كه اين قرآن كلام الهي است، كلام انساني نيست و سزاوار نيست كسي در آن شك كند.) «هديً للمتّقين» براي متقين هدايت كننده است (متقي به كسي گفته مي‏شود كه كارهايي را كه خدا حرام نموده است ترك نمايد و به واجبات عمل نمايد.)
3. «الّذين» از صفات متّقين اين است كه «يؤمنون بالغيب» كسي كه غايبانه به پيغمبر (محمّد) و قرآن ايمان بياورد. بعد از پيغمبر تا اين زمان و از اين زمان به بعد هر چه مسلمان بوده و هست داخل در معني اين آيه شريفه مي‏باشد. ولي كساني كه در حيات حضرت رسول ايمان آورده‏اند به خاطر اين كه پيغمبر و احكام قرآن براي آنها آشكار بوده است به آنان مؤمنين بالغيب گفته نمي‏شود.
«ويقيمون الصّلوة» و نماز را به پا مي‏دارند. «و ممّا رزقناهم» و از آن نعمت‏هايي كه به آنها داده‏ايم «ينفقون» به اشخاصي كه محتاج هستند انفاق و احسان مي‏نمايند.
به طوري كه مشاهده مي‏شود، مفسّر محترم كوشيده است مخاطب و خواننده را به طور كامل با عبارات قرآني و معاني كلام الهي آشنا كند. ترجمه و تفسير را نيز تقريبا به صورت مزجي ارائه داده است.
ترجمه و تفسير فوق از حيث زبان‏شناسي قابل تأمّل است. زبان ترجمه مربوط به صد سال پيش است و جزء زبان كلاسيك تركي آذربايجاني به شمار مي‏رود و در كشورهاي ايران و عراق براي عموم مردمِ ترك زبان كاملاً قابل فهم است، ولي در كشور جمهوري آذربايجان فهم دقيق آن براي عموم مردم كمي مشكل به نظر مي‏رسد.
اين اثر در سال 1373 هجري شمسي توسّط دانشگاه صنعتي سهند تبريز به صورت افست (با كوچك نمودن قطع كتاب) چاپ شده است و توسّط آقاي عبدالمجيد صادق نوبري به صورت خلاصه و با حذف مقدّمه‏ها و حواشي به زبان فارسي ترجمه و در سه مجلّد بزرگ چاپ گرديده است.4

2. البيان في تفسير القرآن

اين ترجمه و تفسير توسّط مفتي قفقاز شيخ الاسلام محمّد حسن مولي زاده شكوي در دو جلد به قطع وزيري در سال 1326 هجري قمري برابر با 1284 هجري شمسي در مطبعه غيرت تفليس چاپ شده، و چاپ دوّم آن در سال 1399 هجري قمري برابر با 1357 هجري شمسي از طرف علماي قم، و چاپ سوّم آن در سال 1411 هجري قمري برابر 1369 هجري شمسي از طرف سازمان تبليغات اسلامي انجام يافته و در همين سال توسّط مسلمانان قفقاز تجديد چاپ شده است.
مرحوم شيخ الاسلام محمّد حسن مولي زاده شكوي، آيات قرآني را خيلي دقيق ترجمه و تفسير نموده و براي اصطلاحات قرآني معادل‏هاي مناسبي در تركي آذربايجاني آورده است. اين ترجمه و تفسير از جنبه علمي بسيار دقيق و كامل است.
مؤلف با استفاده از تفاسير معتبر، ترجمه قرآن را بين گيومه، و تفسير آن را خارج از گيومه بيان داشته است و اگرچه خود شيعه بوده ولي به دلايلي نامعلوم و شايد به منظور ايجاد وحدت ميان مسلمين قفقاز و ممانعت از تفرقه و اختلاف5 وقتي اسامي خلفا را نقل مي‏كند، عبارت «رضي‏اللّه‏ عنه» را بر آن مي‏افزايد.
با اين همه، در موارد اختلاف بين مفسرين شيعه و سنّي، مثل آياتي كه در رابطه با احكام وضو و متعه و غنايم است، به صورت كاملاً علمي و تحليلي نظر مفسّرين شيعه را ترجيح داده است. در اين‏گونه آيات بدون اين كه سخناني تفرقه انگيز بيان دارد، با شيوه كاملاً علمي و اجتهادي نظريّات مفسّرين سنّي را بيان مي‏كند و آنها را يكايك مورد بررسي قرار مي‏دهد و صحّت و سقم نظريّات مختلف را تعيين مي‏نمايد. براي مثال، در رابطه با موضوع «متعه» نظريّات امام فخر رازي را ذكر نموده و به صورت بسيار ماهرانه و استادانه و با استدلال دقيق و اجتهاد كم نظير آن را مورد بررسي و انتقاد قرار داده است.

پی نوشت ها:

1. ملا محمد فضولي از روحانيون و شعراي كربلاست كه با توجه به آثار متعددي كه به تركي آذري نوشته است از جمله اركان ادبيات آذري به شمار مي‏رود. مقتل حديقة السعداي ايشان به عنوان يك اثر شيعي با قدمت 500 ساله است.
2. كتاب عقايد الاسلام، نوشته ملا احمد مقدس اردبيلي توسط نويسنده اين سطور آماده چاپ گشته است. اين اثر يكي از متون نثر كلاسيك تركي آذري به شمار مي‏رود كه در نهايت سليسي و سادگي نوشته شده است.
3. مرحوم مير كريم باكويي به بعضي از روحانيوني كه در آن دوره در زمينه علوم طبيعي و جغرافيا و غيره نظر خاصي داشته‏اند و اين علوم را طرد مي‏نمودند اشاره مي‏كند.
4. متأسّفانه در ترجمه فارسي اين اثر بزرگ، زبان اصلي كتاب كشف الحقائق كه تركي آذري مي‏باشد اشتباها تركي استانبولي تحرير شده است.
5. بايد گفت يكي از شگردهاي تزار در آن زمان جهت زير سلطه نگهداشتن آذربايجان ايجاد اختلافات و درگيري‏هاي شيعه و سنّي بوده كه علماي اسلام از جمله مؤلف محترم البيان آن را به خوبي فهميده و در صدد جلوگيري از آن به هر نحو ممكن برآمده بود.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:07 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه

جواد حديدي
در ميان ترجمه‏هاي فرانسوي قرآن، ترجمه و تفسيري هست روايي كه به كوشش «سي احمد بوديب»، يعني سيد احمد بوديب، از اهالي الجزاير انجام شده است. كتابي است به قطع رحلي بزرگ، در 890 صفحه، كه متن ترجمه، بدون متن عربي، در ستون‏هايي با عرض هشت سانتي‏متر در كناره نزديك به عطف آمده و شرح و تفسير آيات با حروف ريز در حواشي سه گانه هر صفحه، بالا و پايين و حاشيه سمت چپ در صفحات زوج و حاشيه سمت راست در صفحات فرد، درج شده است.1 مترجم مقدمه مفصلي نيز در 27 صفحه، همچنان با حروف ريز، بر كتاب افزوده كه در آن از شجره‏نامه و زندگي حضرت رسول اكرم سخن گفته است. اما در مقدمه ديگري در سه صفحه (صفحات 29 تا 31) كه آن را با سوره فاتحه شروع كرده به شرح گسترش اسلام در كشورهاي مختلف جهان پرداخته و نيز از كساني كه او را در كار ترجمه ياري كرده بوده‏اند، نام برده است. بنابر آنچه در اين مقدمه و در حواشي كتاب آمده است، مي‏دانيم كه بوديب مردي بوده است بسيار متدين، ضمنا عضو فرهنگستان ادب نوميديا،2 كه ادعاي شاعري هم داشته و به دريافت جايزه‏اي ادبي نيز در اين زمينه نايل شده بوده است. همچنين نياكانش از بزرگان قبايل كابيل و بنيان‏گذار نخستين مدارس در ميان اين قبايل بوده‏اند.
باري، در دينداري و عشق و ايمان بوديب به اسلام، و نيز در نيّت خيرش در ترجمه و تفسير قرآن جاي هيچ شبهه و بحثي نيست و اين نكته در سراسر كتابش كه نگارش آن را در نهم ژوئيه 1941 آغاز كرده و در 23 دسامبر 1966، يعني پس از شانزده سال به پايان برده، مشهود است. بحث بر سر چگونگي انجام دادن امر مهمي است كه بر عهده گرفته بوده است، آن هم از دو ديدگاه، يكي صوري و ادبي و ديگري محتوايي. از ديدگاه ادبي، ضعف كار از همان نخستين صفحات و از قصيده‏اي كه به شيوه شعر كهن فرانسه در حمد و ستايش خداوند و در قالب اشعار دوازده هجايي (اسكندراني) سروده شده آشكار مي‏گردد. اين قصيده داراي ده بند و هر بند آن داراي چهار بيت است. اما در بسياري از ابيات آن ضوابط عروض فرانسه رعايت نشده است. مثلاً شاعر كلمه «destinée» را با «dirigée» و «adorer» را با «envoyé» قافيه بسته، مصرع‏ها را به شيوه‏اي نامتعارف تقطيع كرده، گاه در برخي از آنها يك هجا كم آورده و ابيات 11 هجايي را با 12 هجايي درآميخته است. اين ضعف البته به ترجمه هم راه يافته و اغلب باعث نارسايي عبارات شده است. ما نخست برخي از اين نارسايي‏ها را به عنوان نمونه شرح مي‏دهيم، سپس به جنبه‏هاي روايي و محتوايي كتاب مي‏پردازيم.
* أوَلمّا أَصابَتكُم مُصيبَةٌ قَد أصَبتُم مِثلَيها قُلتُم أَنّي هذا قُل هُوَ مِن عِندِ أنفُسِكُم انَّ اللّه‏َ عَلي كُلِّ شَي‏ءٍ قَدير
(آل عمران، 3/165).
ترجمه بوديب:

Ainsi donc, quand vous êtes atteints d'un malheur dont vous aurez atteint deux fois votre ennemi, vous dites: »D'où vient ceci? «Dis-leur: »Cela vient de vous-mêmes«. Et Dieu est tout puissant.
در ترجمه آيه مباركه چند اشكال به چشم مي‏خورد. نخست آن كه جزء اول آيه (أَوَلمّا... انّي هذا) عبارتي است استفهامي كه در مقام نفي و توبيخ به كار رفته است (آيا هرگاه مصيبتي بر شما وارد آيد...؟) ولي بوديب آن را به صورت جمله خبري ترجمه كرده است.
دوم آن كه فعل atteindre (در معناي مبتلا كردن، به رنج و اندوه گرفتار كردن) معمولاً به شخص آسيب ديده اسناد داده مي‏شود، يعني به صورت مجهول به كار مي‏رود نه معلوم، و سپس بيماري يا مصيبتي كه فرد به آن مبتلا شده است، به صورت متمم فعل در پي آن مي‏آيد. مثلاً مي‏گويند: Il est atteint de rhumatisme (مبتلا به روماتيسم شده است) و يا Il est atteint d'un grand malheur (به مصيبت بزرگي گرفتار شده است). فرانسويان در هيچ يك از اين دو مورد فعل را به شخص ديگري غير از كسي كه گرفتار و يا مبتلا شده است نسبت نمي‏دهند و مثلاً نمي‏گويند: Il m'a atteint de rhumatisme (مرا به روماتيسم مبتلا كرد) و يا Il m'a atteint d'un grand malheur (مرا به مصيبت بزرگي مبتلا كرد)،3 و در صورتي كه بخواهند عمل انجام شده را به شخص دومي به عنوان فاعل نسبت دهند، از فعل infligerاستفاده مي‏كنند كه دقيقا به معني كسي را گرفتار مصيبت و مشكلي كردن است. در آيه مورد بحث نيز چنين است. سخن از جنگ اُحُد و شكست مسلمانان و نارضايي آنان است كه هفتاد تن از ياران خود را از دست داده‏اند، و حال آن كه در جنگ بدر، با عده‏اي كمتر، نه تنها هفتاد تن از كفار را كشته بودند، بلكه هفتاد تن ديگر را هم به اسارت گرفته بودند. پس اين وضع بر آنان گران مي‏آيد و پيوسته زمزمه مي‏كنند: ما كه بر حقّيم چرا بايد در جنگ شكست بخوريم و ياران خود را از دست بدهيم؟ چه شد كه اين مصيبت بر ما وارد شد؟ آن گاه خداوند مي‏فرمايد: «آيا هر گاه گرفتار مصيبتي شويد كه دو چندانِ آن را بر دشمن وارد آورده‏ايد، باز مي‏گوييد: اين مصيبت از كجا آمد؟ بگو: شما خود آن را پديد آورديد...» [زيرا سر از فرمان پيامبر پيچيديد و در ميدان كارزار، به طمع دست يافتن بر غنيمت جنگي، تنگه احد را رها كرديد و دشمن را به داخل صفوف خود كشانيديد]... بنابراين، در متن ترجمه، همچون متن عربيِ «قد أصَبتُم» فاعل بايد مشخص باشد و فعل به صورت معلوم به كار رود و به فاعل حقيقي، يعني خودِ مسلمانان كه موجب شكست ياران ابوسفيان در جنگ بدر شدند منسوب گردد. از اين رو نمي‏توان در ترجمه آن از فعل atteindre استفاده كرد و در هر حال برگرداندن جمله به «dont vous aurez atteint deux fois votre ennemi...» غلط است.
نكته ديگر ترجمه فعل ماضي «قد أصَبتُم» به صورت مستقبل مقدم است كه معناي كل آيه را نيز تغيير مي‏دهد، زيرا سخن از اين نيست كه مسلمانان در آينده هميشه دو برابر مصيبتي را كه دشمنانشان بر آنان وارد آورده‏اند، بر ايشان وارد خواهند آورد، چيزي كه شايد از انصاف و عدالت به دور باشد، بلكه سخن از عملي است كه منقضي شده است: جنگي درگرفته و مسلمانان هفتاد تن را از دست داده‏اند و اين تعداد نصف تلفاتي است كه در جنگ پيشين، همين مسلمانان بر كفار وارد آورده بوده‏اند. ظاهرا مترجم يا شأن نزول آيه را نمي‏دانسته و يا اگر مي‏دانسته از كاربرد صحيح مستقبل مقدم در زبان فرانسه آگاه نبوده است. مي‏توان آيه مباركه را چنين ترجمه كرد:
Quoi! quand un malheur vous atteint malheur dont vous avez infligé le double [à votre ennemi] vous dites: »D'où vient cela?« Dis: »Cela vient de vous-mêmes«. Certes, Dieu est tout puissant.
* قُل انّي أخافُ ان عَصَيتُ رَبّي عَذابَ يَومٍ عَظيم (انعام، 6/15).

ترجمه بوديب:

Dis-leur: »Je crains, si je désobéissais à mon Seigneur, le supplice d'un jour qui sera immense«.
در اين جا نيز افعال در زمان مناسب به كار نرفته‏اند. در زبان فرانسه اگر بخواهيم ــ به هر دليل ــ در عبارتي شرطي فعل جمله جوابيه را به زمان حال بياوريم، بايد فعل جمله شرطيه را نيز به همان زمان صرف كنيم، ولي اگر فعل جمله شرطيه به زمان ماضيِ استمراري باشد، فعل جوابيه به صورت مضارع شرطي خواهد بود. بنابراين مترجم بايستي چنين مي‏گفت:
Je crains, si je désobéis à mon Seigneur...
از سوي ديگر، ترجمه «عظيم» به immense (وسيع، گسترده) نيز درست نيست، مگر اين كه آن را صفت عذاب فرض كنيم كه آن هم مغاير متن آيه مباركه است. «عظيم» در اين جا صفت «يوم» و به معني ترسناك و وحشت‏آور است.

ترجمه پيشنهادي:

Dis: Je crains, si je désobéis à mon Seigneur, le châtiment d'un jour redoutable.
* مَن يُصرَف عَنه يَومئذٍ فَقَد رَحِمَه وذلكَ الفَوزُ المبين (انعام، 6/16)
ترجمه بوديب:
Quiconque en sera délivré, ce jour-là lui aura fait grâce, et tel sera le triomphe éclatant.

برگردانِ آن به فارسي:

هر كس از آن رها شود، آن روز او را مورد مرحمت قرار خواهد داد، و چنين است پيروزي درخشان.
اگر اين عبارت غلط نباشد، دست كم گنگ و نارساست، زيرا خواننده نمي‏داند ضمير اشاره «آن» در جمله نخستين (ضمير en در ترجمه فرانسه) به چه باز مي‏گردد و آن چيزي كه ممكن است شخص از آن رها شود چيست و فاعل فعل «aura fait grâce» كيست و چه كسي شخصِ رها شده را مورد لطف و مرحمت قرار خواهد داد و يا چگونه اين «رها شدن» مي‏تواند «پيروزيي درخشان» باشد؟ البته ساخت جمله ــ با توجه به ويرگولي كه بعد از «délivré» آمده ــ به گونه‏اي است كه ممكن است خواننده مجموعه «ce jour-là (= آن روز) را فاعل فعل بپندارد. در اين صورت سؤال ديگري مطرح مي‏شود: چگونه «روز» يا «شب» مي‏توانند كسي را مورد لطف و مرحمت قرار دهند؟ در واقع اين ترجمه نيز داراي سه لغزش آشكار است: 1. فعل «délivré» براي ترجمه «يُصرف عنه» مناسب نيست و بايد به جاي آن از صورت مجهول افعالي مانند épargner و exempter استفاده شود؛ 2. ضمير فاعليِ مستتر در «رَحمه» به «اللّه‏» باز مي‏گردد و در ترجمه آن بايد كلمه «Dieu» داخل چنگك بيايد؛ 3. كلمه triomphe نيز براي «فوز» مناسب نيست و كلماتي مانند succès, bonheur و يا réussite رساتر است.
بنابراين، ترجمه آيه مباركه به صورت زير پيشنهاد مي‏شود:
Ce jour-là, quiconque sera épargné du châtiment, [Dieu] lui aura fait miséricorde, et voilà le bonheur évident.
(آن روز هر كس عذاب از او برداشته شود، خداوند بر او رحمت آورده است. و اين است رستگاري آشكار)
* يا ايُّها الّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ بِالقِسطِ شُهَداءَ للّه‏ِ ولَو علي أنفُسِكُم أو الو الِدَينِ وَ الأقربينَ ان يَكُن غَنيّا أو فَقيرا فَاللّه‏ أَولي بِهِما فلا تَتَّبِعُوا الهَوي أن تَعدِلوا وَان تَلوُوا أو تُعرِضُوا فانّ اللّه‏ كانَ بِما تعمَلُونَ خَبيرا (نساء، 4/135)

ترجمه بوديب:

Croyants, soyez droits et équitables et témoignez en vue de Dieu seul, serait-ce contre vous-mêmes ou contre les père et mère et les plus proches parents; que lui soit riche ou pauvre ses parents sont avant tout les serviteurs de Dieu...
اشكال در جزء دوم ترجمه، يعني از عبارت «...que lui soit» به بعد است، زيرا مترجم، مانند موارد پيشين، يا به مرجع ضمير مستتر در «ان يكن» و نيز مرجع ضمير تثنيه در «بهما» توجه نداشته و يا اصولاً عبارت را درست نفهميده و در نتيجه ترجمه‏اي ارائه داده كه به كلي مغاير با متن قرآن است. اگر بخواهيم متن فرانسه او را عينا به فارسي برگردانيم، عبارتي اين چنين خواهيم داشت:
«اي مؤمنان، درست كردار و دادگر باشيد و تنها براي خدا شهادت دهيد، هر چند به زيان خودتان و يا پدر و مادر و خويشان باشد؛ خواه درويش باشد و خواه توانگر (چه كسي درويش باشد يا توانگر؟ معلوم نيست)، در هر حال پدر و مادرش بندگان خدا هستند...»
چنان كه ملاحظه مي‏شود، جزء دوم ترجمه فاقد هرگونه پيوند منطقي و معنايي با جزء اول است، زيرا اصولاً بحث بر سر پدر و مادر كسي (كه در متن ترجمه نامشخص است) نيست، بحث بر سر اين است كه خواه آن شخصي كه به نفع او يا به ضرر او گواهي مي‏دهيد فقير باشد و خواه ثروتمند، شرايط اجتماعي هيچ يك از آن دو را در نظر نگيريد و فقط براي رضاي خدا و در جهت حق و حقيقت گواهي دهيد، زيرا در هر حال، خداوند أولي بر هر دوي آنان است. بنابراين، مي‏توان آيه مباركه را چنين ترجمه كرد:
vous qui croyez, soyez équitables et témoignez en vue de Dieu, fût-ce contre vous-mêmes et contre vos père et mére et vos proches parents. Que [celui pour qui vous témoignez] soit riche ou pauvre, Dieu a priorité sur eux deux [sur le riche et le pauvre]...
* الّذينَ يَتَربَّصُونَ بِكُم فَان كانَ لَكُم فَتحٌ مِنَ اللّه‏ِ قالُوا ألَم نَكُن مَعَكُم... (نساء، 4/141).

ترجمه بوديب:

»Eux qui attendent pour se prononcer sur vous si Dieu vous donne la victoire ils disent...«
عبارتي است مركب از سه جمله، يكي اصلي و يكي تابع، كه با ضمير موصولي «qui» به هم مربوط شده‏اند. سومي نيز جمله‏اي شرطي است كه بين اين دو آمده است. در چنين مواردي فاعل جمله اصلي در آغاز عبارت مي‏آيد و فاعل جمله پيرو كه همان ضمير موصولي است، بعد از آن و قبل از فعل مربوط. بنابراين فعل جمله اصلي ديگر فاعل نمي‏خواهد، زيرا فاعل آن در آغاز آمده است. اما برخي از ناآشنايان با ظرايف زبان فرانسه گاه فاعل جمله اصلي را هم در آغاز مي‏آورند و هم قبل از فعل مربوط. اين اشتباهي است كه اغلب بوديب نيز مرتكب مي‏شود و غلط است. از اين رو بايد ضمير فاعليِ «ils» كه قبل از «disent» آمده است، حذف شود:
Ceux qui attendent... disent ...
چنين بود نمونه‏هايي از نارسايي‏هاي ترجمه بوديب كه البته برخي از آنها از لحاظ محتوايي نيز به ترجمه آسيب مي‏رساند و يا خلاف معني و مفاد آيات مباركه را افاده مي‏كند. اينك به جنبه‏هاي روايي كتاب مي‏پردازيم.
همان گونه كه در آغاز گفته شد، بوديب مردي است سخت متدين و معتقد به اسلام. اما پيرو چه مذهبي؟ اگر مذهب او مشخص شود، طبعا جنبه‏هاي روايي ترجمه‏اش بهتر درك خواهد شد. او خود در هيچ جا، نه در مقدمه كتاب و نه در حواشي آن، از مكتب فقهي و كلامي مورد عقيده‏اش سخن نمي‏گويد. با وجود اين، از مجموع رواياتي كه در حواشي كتاب آورده مي‏توان چنين نتيجه گرفت كه به احتمال زياد، اباضي مذهب بوده است.4 اباضيان شاخه‏اي از خوارج بودند كه در اوايل قرن دوم هجري در شمال آفريقا، به خصوص در سرزمين‏هاي كوهستاني الجزاير و در ميان قبايل بربر و چادرنشينِ صحرا، پراكنده شدند و در ادوار مختلف توانستند حكومت‏هاي كوتاه مدتي نيز تشكيل دهند.5 اينان در آغاز با اباضيان ديگر، ساكنان عمان و يمن، از لحاظ عقيدتي اختلافي چندان نداشتند، ولي رفته رفته عقايد خارجي آنان با عقايد محلي رايج در ميان قبايل بربر، كه قبل از اسلام آوردن، تحت تأثير دوناتيسم (فرقه‏اي از مسيحيت)6، و نيز افكار ماني قرار گرفته بودند، درآميخت و آميزه‏اي به وجود آورد كه آنان را به اعتدال و ميانه‏روي بيشتر، در مقايسه با خوارج و برخي از اباضيان ديگر، سوق داد، چندان كه هرگونه پيوند خود را با خوارج انكار كردند و در مورد حكميّت ابوموسي اشعري و خلافت حضرت علي(ع) نيز راه اعتدال در پيش گرفتند.7
از همين روست كه بوديب به حضرت علي(ع) ارادت مي‏ورزد و همواره نامش را با جملات دعائيه‏اي مانند «نَوَّرَ اللّه‏ وَجهَه»، «رَضِي اللّه‏ عَنه» و «أنارَ اللّه‏ بُرهانَه» (البته به زبان فرانسه) همراه مي‏گرداند و يا از او با عنوان «Sidi» يعني «سيدي» ياد مي‏كند. همين گونه است درباره حضرت حسين(ع) كه بوديب او را پنجمين خليفه، پس از ابوبكر و عمر و عثمان و علي(ع) مي‏داند و يزيد را مردي مي‏شمارد ستمگر كه خلافت را به ناحق غصب كرد و آن را به سلطنت تبديل نمود و حسين(ع) و يارانش را كنار نهر فرات در سوريه(!) به شهادت رساند. در اين جا بوديب روايتي نقل مي‏كند كه خواه ناخواه شگفتي خواننده را بر مي‏انگيزد. مي‏گويد: حسن(ع) برادر بزرگ‏تر حسين(ع) روز عاشورا در كربلا حضور داشت و در دفاع از برادر با سپاهيان يزيد جنگيد، ولي پس از آن كه زخمي مهلك برداشت، سوار بر اسب شد و از ميدان كارزار گريخت!8 به كجا؟ كس نمي‏داند. سرنوشتش چه شد؟ باز هم كس نمي‏داند.
اين داستان صبغه‏اي اباضي دارد، زيرا اباضيان معتقدند كه خلافت حقي شرعي است و خليفه يا امام، پس از آن كه مردم با او بيعت كردند، نمي‏تواند از اين حق چشم پوشد، ولي چون حضرت حسن(ع) از خلافت كناره گرفت، بيعت او از گردن مردم برداشته شد و ديگر نمي‏توان او را خليفه يا امام دانست. برعكس حسين(ع) كه در برابر ظلم و جور يزيد قيام كرد، در حالي كه مردم كوفه هم با او بيعت كرده بودند، به حق خليفه پنجم مسلمانان است. آنچه ريشه اباضي اين داستان را تأييد مي‏كند روايت ديگري است كه بوديب درباره نشانه‏هاي آخرالزّمان آورده است. بر اساس اين روايت، در آخرالزّمان حوادث زير به وقوع مي‏پيوندند:
1. خورشيد به جاي شرق از غرب مي‏دمد؛ 2. دود سراسر كره زمين را فرا مي‏گيرد؛ 3. دجال، پيشواي بي‏دينان، ظهور مي‏كند و بي‏ديني و كفر را در همه جا رواج مي‏دهد؛ 4. «دابّة الارض» از اعماق زمين بر مي‏جهد و علامتي [از ترس؟] بر پيشاني همه مردم، كافر و مسلمان، نقش مي‏بندد؛ 5. زمين در سه جا، در شرق و غرب و در عربستان، دچار فروپاشي مي‏شود؛ 6. عيسي(ع) به روي زمين باز مي‏گردد (بوديب با شعف بسيار مي‏افزايد: چه خوب خواهد شد!)؛ 7. يأجوج و مأجوج خروج مي‏كنند؛ 8. سرانجام لهيبي عظيم از جانب يمن بر مي‏خيزد و همه مردم را به سوي بيت المقدس پيش مي‏راند...
اينها همه طليعه‏هاي قيامت هستند. اما پيش از آن كه قيامت برپا شود، عيسي(ع) كه همراه اصحاب كهف به روي زمين بازگشته است، ازدواج مي‏كند و داراي دو پسر مي‏شود، يكي محمد و ديگري موسي. آن گاه صليب‏ها را در هم مي‏شكند و صلح و صفا را به همه جا مي‏گسترد، چندان كه شير و شتر و گرگ و ميش و پلنگ و آهو در صحرا كنار هم به سر مي‏برند و كودكان با مار بازي مي‏كنند و ديگر از بدي و پليدي اثري بر جاي نمي‏ماند. سپس عيسي(ع) فريضه حج به جا مي‏آورد و براي زيارت مقبره پيامبر به مدينه مي‏رود و همان جا درمي‏گذرد و در جوار پيامبر دفن مي‏شود.9
اين است محصول درآميختن عقايد اباضي با روايات مسيحي رايج در ميان دوناتيست‏هاي آفريقا. البته بوديب از مآخذ متعددي نام مي‏برد كه مهم‏ترين آنها مختصر قرطبي است. ولي مأخذ اصلي او قناطرالخيرات، اثر جيطالي،10 يكي از مشايخ اباضي شمال آفريقاست كه زير عنوان «اشراط الساعة» روايات بسياري از اين دست را به حضرت رسول نسبت داده و وقايع ديگري مانند زلزله‏هاي ويرانگر، جنگ ميان دو كشور بزرگ، چيرگي بدكاران بر نيكوكاران، اندك شدن باران، قطع رحم، ظهور پيامبران دروغين، گرايش علماي دين به زراندوزي و كسب قدرت، و بلند شدن بناها را نيز بر آنها افزوده است. مشايخ اباضي كه برخي از اين علايم را تحقق يافته مي‏ديدند، نگران شدند و سرزميني اسطوره‏اي به نام «جغراف» را به عنوان پناهگاه براي مؤمنان و پارسايان تعيين كردند تا همه در آن جا گردآيند و از مصائب آخرالزمان در امان مانند. حتي يكي از آنان با گروهي از ياران خود رهسپار جغراف شد و مسافتي در دل صحراي شمال آفريقا پيش رفت و چون راه به جايي نبرد به ميان قبيله خود بازگشت.11
اما صحراي محشر در كجا برپا خواهد شد؟ به گفته بوديب در بيت المقدس.12 آن گاه خداوند به داوري درباره همه موجودات خواهد پرداخت، حتي درباره حيوانات. اختلاف تنها در اين است كه حيوانات در مدتي كوتاه محاكمه و سپس تبديل به خاك مي‏شوند و به كوه و جنگل و صحرا مي‏پيوندند، در حالي كه هزار سال طول مي‏كشد تا محاكمه آدميان پايان يابد و نيكوكاران به بهشت روند و گناهكاران به دوزخ.13
بوديب در تفسير برخي از آيات مربوط به معاد، سرگذشت آدميان را بلافاصله پس از مرگ نيز تعيين كرده است. از جمله در تفسير عبارت «كلّ نفسٍ ذائقة الموت» (آل عمران، 3/185) مي‏گويد: روح مؤمن، كه به اندازه زنبور عسل است، پس از مرگ وي لحظه‏اي روي سينه‏اش مي‏نشيند. آن گاه همراه او روانه گور مي‏گردد. در آن جا نكير و منكر با چهره‏اي شاد و زيبا و جامه‏هايي عطرآگين بر او آشكار مي‏شوند و او را در پارچه‏اي ابريشمين و سبز رنگ كه از بهشت آورده‏اند، مي‏پوشانند. سپس همراه او به سوي آسمان‏ها پرواز مي‏كنند. در آسمانِ اول او را به فرشته‏اي ديگر تحويل مي‏دهند. اين فرشته دقّه بر ابواب آسمان‏ها مي‏كوبد. ندا درمي‏رسد: كيست؟ مي‏گويد: من سلسائيلم و روح فلان مؤمن را همراه آورده‏ام. چون نگهبانان آسمان‏ها صاحب روح را مي‏شناسند، بي‏درنگ درها را به رويش مي‏گشايند و به او خوشامد مي‏گويند. عروج به آسمان‏هاي ديگر همچنان ادامه مي‏يابد و همه جا روح با استقبال گرم ساكنان ملكوت روبه‏رو مي‏گردد، تا آن كه سرانجام به عرش كبريايي مي‏رسد. در آن جا حجاب كنار مي‏رود و روح به رؤيت خداوند نايل مي‏شود. سپس رهسپار عالم برزخ مي‏شود و شاد و خشنود در جوار ارواح ديگر مي‏زيَد تا آن كه روز رستاخيز فرا رسد...
اما روح كافر بزرگ‏تر از روح مؤمن و به اندازه ملخ است، زيرا جسمش نيز روز قيامت به فرمان خداوند بزرگ‏تر مي‏شود، چندان كه هر يك از دندان‏هايش به بزرگي كوه اُحُد مي‏گردد تا آتش دوزخ در او بيشتر اثر بخشد. و البته چنين روحي از همان نخستين لحظات پس از مرگ مورد خشم و نفرت فرشتگان و حتي نگاهبانان «سجّين» كه در اعماق زمين واقع است، قرار مي‏گيرد و تا روز قيامت در آن جا مي‏ماند و به عذابي مناسب گناهانش گرفتار مي‏شود.14
باري، از اين گونه روايات در سراسر كتاب بوديب فراوان است، و وي چنان صميمانه و با صداقت آنها را نقل كرده كه گويي همه را به رأي العين ديده است. لذا كتاب را نه تنها در الجزاير و شمال آفريقا، بلكه در فرانسه و برخي ديگر از كشورهاي فرانسوي زبان هم پخش مي‏كند تا از اين راه خدمتي به عالم اسلام كرده باشد. ولي بايد گفت كه اگر همه مبلّغان دين مي‏خواستند در تبليغ خود به چنين رواياتي متوسل شوند، امروز اين همه مردان متفكر و دانشمند در سراسر جهان به اسلام نمي‏گراييدند. در واقع بهترين وسيله براي ترجمه و تفسير قرآن خود قرآن است، نه رواياتي كه در ميان اقوام مختلف بر حسب زمينه و سابقه ذهني آنان رنگ‏هاي مختلف به خود گرفته است. در غير اين صورت هركس خود را صالح خواهد دانست كه با استناد به داستان‏هايي كه اغلب ريشه در فرهنگ عامّه ملت‏ها دارد، به ترجمه و تفسير قرآن بپردازد و گفته و نوشته خود را حقيقت مطلق نيز بپندارد.

پی نوشت ها:

1. مشخصات كامل كتاب بدان گونه كه در صفحه عنوان آمده چنين است: Le Coran glorieux, traduction et commentaires par Si Ahmed Boudib, littérateur, membre Académie J. F. Numidia, lauréat prix littéraires, diplôme d'honneur, publié et édité par Ibrahim Patel, pour P. Mubarack Edition, Paris, United Kingdom, s.d. تاريخ انتشار كتاب مشخص نيست، ولي از آن جا كه مقدّمه آن در دسامبر 1966 نوشته شده، بايستي كتاب در 1967 يا يكي دو سال بعد از آن منتشر شده باشد.
2. نوميدي يا نوميديا (Numidia) نامي است كه روميان بر سرزميني در كارتاژ نهاده بودند. اين سرزمين اكنون در شمال دو كشور تونس و الجزاير واقع است. ساكنان آن اغلب چادرنشين و از قبايل بربر هستند.
3. در برخي موارد مي‏توان فعل را به خود بيماري به عنوان فاعل اسناد داد و گفت: Le rhumatisme l'a atteint au cÆur (روماتيسم به قلبش آسيب رسانده است).
4. اباضيان به عبداللّه‏ بن اباض مرّي (درگذشته در 80ق) منتسب هستند.
5. نك: Encyclopédie de l'islam, nouvelle édition، ذيل «IbaÎdÊiyya»؛ نيز دائرة المعارف لاروس، ذيل «Algérie». امروزه اكثريت بزرگ مردم الجزاير مالكي هستند.
6. دوناتيسم منتسب به (Donat)، اسقف كارتاژ در عصر رومي‏هاست كه قبايل شمال آفريقا را در برابر كليساي كاتوليك برانگيخت. وي معتقد بود كه فقط كشيشانِ پاك و عادل مي‏توانند مراسم تناول قربان و تدهين و مانند آن را به جا آورند. تأثير آيين ماني در اين گونه افكار از لحاظ مفهومي كه به پاكي مي‏دادند، مشهود است.
7. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ذيل «اباضيّه»، جلد دوم، ص 325، ستون اول.
8. بوديب، همان، 29-30.
9. همان، 30-31.
10. ابوطاهر اسماعيل جيطالي، فقيه و اديب و شاعر اباضي، خود از قبايل بربر بود. كتاب‏هاي معروفش عبارتند از قواعد الاسلام و قناطر الخيرات. وي به سال 730 ق در جربه، جزيره‏اي واقع در جنوب شرقي تونس، درگذشت.
11. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 2/324؛ بوديب نيز اين روايات را با اندك اختلافي نقل كرده است: همان، ص 30.
12. همانجا. يوستين، يكي از قديسان مسيحي نيز چنين گفته است: «به روز واپسين، بيت المقدس بزرگ و زيبا خواهد شد و نيكوكاران در آن جا گرد خواهند آمد و از همه خوشي‏ها برخوردار خواهند شد». نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، 1374، ص 120.
13. بوديب، همان، ص 31.
14. همان، ص 211 و 816.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:08 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گفت و گویی با آقای بهاءالدین ساغلام درباره ترجمه قرآن به زبان ترکی استانبولی

اشاره

قرآن كريم تاكنون بارها به زبان تركى استانبولى ترجمه شده است. اين ترجمه‏ها هر كدام ويژگى‏هايى دارند كه آنها را از يكديگر متمايز ساخته است. از جمله ترجمه‏هايى كه در دو دهه اخير انجام شده، ترجمه بهاءالدين ساغلام است. وى در سال 1960 در «سيرت» تركيه تولد يافته و پس از طى مدارج علمى كتاب‏هايى در موضوعات گوناگون تأليف كرده است. ترجمه وى از قرآن كريم نيز يكى از آثار او به شمار مى‏رود. گفت و گوى زير، مطالبى را درباره اين ترجمه و ترجمه‏هاى ديگرى كه به زبان تركى استانبولى انجام شده است در اختيار خوانندگان محترم قرار مى‏دهد. متن اين گفت‏وگو توسط آقاى امداد توران به فارسى ترجمه شده است.
ترجمان وحى

1. لطفا براى اين كه خوانندگان با شما بيشتر آشنا شوند، مختصرى درباره زندگى و تحصيلات خود توضيح دهيد.
من بهاءالدين ساغلام در سال 1960 در «سيرت» تولد يافتم. ابتدا وارد مكتب شدم و سپس طى دو دوره جداگانه، مجموعا به مدت هفت سال تحصيلات كلاسيك مدارس عثمانى را به پايان رساندم. علم احكام و شريعت را در سوريه آموختم. با اين كه تلاش كمى كردم، امّا با رتبه ممتاز فارغ التحصيل شدم. پس از آن، مدت هشت سال در استانبول، با طلاب سروكار داشتم و به سؤال‏هاى مختلف دينى آنان پاسخ مى‏دادم. سه ـ چهار بار رساله نور [نوشته سعيد نورْسى] را خواندم. در اين هنگام زبان عربى خود را كامل‏تر كردم. حدود 25 سال است كه درباره فلسفه، دين، علم و به ويژه تفسير مشغول مطالعه و تحقيق هستم. تقريبا ده كتاب تأليف كرده‏ام. در يكى از اين كتاب‏ها كه مشتمل بر [تفسير] 9 سوره و 10 پى‏نوشت است، جهانشمول بودن قرآن مطرح گرديده و نزديك به سه هزار نكته مربوط به معانى و بيان، در آن بازگو شده است؛ مثلاً در ذيل آيه 286 سوره بقره، قريب 200 نكته بلاغى مطرح كرده‏ام. غير از اين كتاب، تفسير مختصرى نيز مشتمل بر سوره‏هاى ياسين، اخلاص، ناس و آية الكرسى نگاشته‏ام. ردّيه جالب توجهى بر عليه ملحدى به نام توران دورسون نوشته‏ام. رديه‏اى بر «19 معجزه اديب بوكسل» تحرير كرده‏ام. البته به جاى ردّيه بهتر است بگوييم اصلاحيه. مآلى (ترجمه‏اى) بر قرآن تدوين كرده‏ام. هم چنين كتابى نوشته‏ام مشتمل بر مآل آيات و روايات و تعابير موجود در رساله نور. چند كتاب نيز ترجمه كرده‏ام كه يكى از آنها از آثار سيوطى است.
2. انگيزه شما از تدوين مآل (ترجمه) قرآن كريم چه بود؟
در سال‏هاى 1980 به بعد، در استانبول دوستى به نام اسماعيل آجاركان داشتم. زبان عربى او ضعيف بود، ولى مايل بود با استفاده از نقاط قوت همه ترجمه‏ها، ترجمه‏اى جديد از قرآن تدوين كند. من كه به او كمك مى‏كردم، به اين وسيله با ترجمه‏ها انس گرفتم، ولى سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه نمى‏توان با گردآورى ترجمه‏هاى مختلف، ترجمه‏اى از قرآن به دست داد. به او گفتم: اين كار را به من واگذار كن، من به خواست خدا ترجمه‏اى جدّى عرضه خواهم كرد. درواقع ما در تركيه با تورم شديد ترجمه قرآن رو به رو هستيم. حدود 60 ترجمه قرآن نوشته و منتشر شده است؛ امّا ترجمه‏اى كه به جنبه‏هاى ادبى و بلاغى و ابعاد معنوى قرآن پرداخته باشد نوشته نشده است. به اين دليل و دلايل مختلف ديگر من به اين ترجمه اقدام كردم. البته منظورم اين نيست كه ترجمه من معانى گسترده قرآن را منعكس مى‏كند. ترجمه‏ها اساسا مرصاد [بزنگاه] هستند و آينه يك تفكر به شمار مى‏روند. اما اين گونه نبوده است كه من تنها براى اين كه قرآن ترجمه گردد و اجمالاً معلوم شود كه چگونه كتابى است، دست به ترجمه تحت اللفظى قرآن زده باشم. اصولاً از هيچ كتابى ترجمه تحت اللفظى [موفق] انجام نشده است تا قرآن يا كتاب‏هاى آسمانى ديگر دوّمين آن باشد. در ترجمه قرآن بايد مترجم خود را مخاطب قرآن تلقى كند و هر معنايى به او القا مى‏شود، آن را با زبان روز، به بهترين وجه بيان كند. مآل (ترجمه) واقعى همين است. اين را نمى‏توان ترجمه ناميد، زيرا ترجمه قرآن ممكن نيست.
3. در ترجمه قرآن چه نكاتى را در نظر داشتيد و از كدام ترجمه‏ها و منابع بهره گرفتيد؟
قرآن دريايى است مشتمل بر لايه‏هاى معنايىِ بى‏پايان كه اشارات، رموز، معانى ظاهرى و باطنى فراوانى در آن به چشم مى‏خورد و حقيقتا نمى‏توان اين همه را در يك ترجمه گنجانيد؛ امّا مى‏توان با شيوه‏اى قابل فهم بر همه آنها پرتو افكند و خلاصه‏اى مجمل به دست داد، كه ما اين را «مآل» مى‏ناميم. قرآن را نمى‏توان ترجمه كرد، چون كلام بشر نيست. مثلاً تجزيه و تحليل يك قطعه سنگ آسان است، امّا تجزيه و تحليل يك سلول خيلى دشوار است و شايد نيازمند تأليف يك دايرة المعارف يك ميليون صفحه‏اى باشد. قرآن نيز مانند سلول زنده است. كدهاى ژنتيكى آن در اثر تغييرات افزايش و كاهش مى‏يابد و نمى‏توان آن را در قالب يكى دو فرمول تبيين كرد، امّا مى‏توان چهارچوبى براى آن ترسيم نمود. اين چهارچوب را «مآل» مى‏ناميم. متأسفانه در تركيه افراد زيادى هستند كه «مآل» را مى‏خوانند امّا در عين حال بى‏دين‏اند. سبب آن اين است كه «مآل»ها كه به نام ترجمه عرضه مى‏شوند، صرفا تكيه بر الفاظ دارند و آينه [بازتابنده معانى] قرآن نيستند.
4. آيا مقصود شما از «مآل» معناى تأويلى قرآن كريم است؟
اساسا «تأويل» و «مآل» هم ريشه‏اند. مآل نوعى جهت دادن به معنى است. در مآل قرآن بايد نشان داد كه كلمات در ازاى كدام واقعيت قرار دارند. من نمى‏توانم ادعا كنم كه در مآل خود به‏طور كامل از عهده اين كار برآمده‏ام، امّا مآل من سليس و روان است و به انسان آرامش مى‏بخشد و در رساندن معنى ــ حتى اگر يك لايه معنايى وجود داشته باشد ــ در ميان ديگر مآل‏ها ممتاز است. در حقيقت فهم قرآن وابسته به [فهم] نظم و معانى آن است؛ يعنى تا تناسب جملات و آيات با يكديگر فهميده نشود، مقصود واقعى قرآن فهميده نخواهد شد. توجه به سياق آيات، حتى آياتى كه در ظاهر با هم ارتباطى ندارند، مراد آيه را به خوبى روشن مى‏كند؛ درست مانند اعداد رياضى كه وقتى كنار هم قرار مى‏گيرند ارزش آنها بيشتر مى‏شود. مثلاً عدد 222 را يك كودك 2 و 2 و 2 مى‏خواند، در حالى كه ما آن را 222 مى‏خوانيم. وقتى قرآن را مانند يك كل در نظر بگيريم، بطون معنى بسيار افزايش مى‏يابد. به نظر من بدترين بى‏احترامى به قرآن اين است كه آن را مانند كلام بشر بدانيم و به ترجمه آن اقدام كنيم. من وقتى به تدوين مآل خود مشغول بودم، همواره اين سؤال برايم مطرح بود كه آيا اين مآل حتى در يك معنى يا در يك بطن نشانگر اعجاز هست يا نه؟ معيار و مقياس من اين بود. جايى كه مآل من نشانگر اعجاز بود براى من بهجت آور بود و احساسى معنوى در روح من ايجاد مى‏كرد و مى‏فهميدم كه به هدف رسيده‏ام؛ اما اگر اين طور نبود، دست از كار مى‏كشيدم و چيزى نمى‏نوشتم. نكته ديگر اين كه وقتى به كار مآل اشتغال داشتم، به علت اين كه با زبان عربى خوب آشنا بودم، و قبلاً هم حدود ده سال روى قرآن كار كرده بودم، از مآل‏ها و تفاسير ديگر بهره نگرفتم، زيرا اين كار باعث تشويش ذهن مى‏شد. البته من به عنوان يك مخاطب، با اين كه عربى مى‏دانم، در موارد پيچيده و براى تحليل محتوايى به تفاسير و [فرهنگ] لغت مراجعه مى‏كنم. اين يك مسئله ديگر است، ولى پيش از اين مرحله بايد ببينم قرآن به من به عنوان يك مخاطب چه مى‏گويد. من آنچه را كه فهميده‏ام نوشته‏ام؛ بعد آن را با مآل‏ها و تفاسير ديگر مقايسه كرده‏ام تا ببينم چقدر مصيب بوده‏ام و چقدر خطا كرده‏ام.
5. آيا منبع شما هنگام نوشتن مآل، متن قرآن بود يا يكى از ترجمه‏هاى آن؟
من در فعاليت‏هاى قرآنى‏ام مآل (مفهوم) قرآن را اساس كار قرار دادم. به هيچ مآل يا تفسيرى مراجعه نكردم، چون اگر از اين منابع معنايى به من القا مى‏شد، باعث تشويش ذهن و آشفتگى و گسستگى آن مى‏شد و كار يكنواخت نمى‏شد. من پس از تدوين به مقابله پرداختم. بنابراين مى‏توانم بگويم كه مآل من از اين جهت شايد اوّلين مآلى باشد كه براساس متن اصلى انجام شده است.
6. آيا اين مآل را به تنهايى تدوين كرديد؟
بلى، مآل را به تنهايى تدوين كردم، ولى چند نفر از دوستان كه با اين گونه مآل‏ها سر و كار داشتند، مآل مرا خواندند و پسنديدند. يكى دو خطاى جزئى داشتم كه تذكر دادند. بعد حروفچينى و چاپ شد. در نتيجه، به يك لحاظ محصول كار جمعى است و به يك لحاظ كار شخص من است.
7. به نظر شما مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟
همان طور كه گفتم، اساسا براى نوشتن مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند نبايد كار انفرادى انجام داد. امّا چون اين امر در تركيه امكان‏پذير نيست، هر كسى مانند يك نظام ليبرال چيزى مى‏نويسد. علما بايد بر هر دو زبان عربى و تركى مسلط باشند و علاوه بر اين، اعجاز قرآن را نيز مورد توجه قرار دهند. به تعبير بديع‏الزمان، قرآن مُهرى دارد و مُهر قرآن اعجاز آن است. اگر مآلى كه نوشته مى‏شود اعجاز قرآن را منعكس كند خوب است وگرنه معلوم مى‏شود مآل نيست. ما هنوز در تركيه نيازمند اين هستيم كه يك مآل سليس، روان و قابل فهم داشته باشيم كه بتواند اعجاز معنوى قرآن را منعكس كند. گرچه اقداماتى انجام شده، امّا نتيجه‏بخش نبوده است. به عنوان مثال، اخيرا سُعاد يلديريم مآلى به همين منظور تهيه كرده است؛1[1] با اين كه با نيت خوبى تهيه شده امّا متأسفانه مآل مطلوبى نيست. او مطالبى را از تفسير اقتباس نموده و به نام مآل ارائه كرده است. بخشى از اسباب نزول را نيز كه با آيات ربطى ندارد، بدون اين كه تحقيقى درباره آنها انجام دهد، [در مآل] گنجانيده است. گاه از نظم و گاه از نثر استفاده كرده است. شيوه بيانى استانداردى ندارد و نقاط ضعف فراوانى در آن به چشم مى‏خورد.
8. مهم‏ترين مشكلات در تدوين مآل قرآن چيست؟
به نظر من، مهم‏ترين مشكلات در تدوين مآل يكى اين است كه رعايت جنبه‏هاى لفظى و معنوى قرآن صد در صد در مآل امكان‏پذير نيست. گاه نويسنده مى‏خواهد تعبير از جهت لفظى دقيق باشد، معنى از دست مى‏رود، و گاه مى‏خواهد معنى را بشكافد، از مآل بودن خارج مى‏شود و شكل تفسير به خود مى‏گيرد. اين يك نكته ظريف و حساس است. مشكل ديگر اين است كه هيچ كس در تدوين مآل نمى‏تواند مدعى شود كه تمام بطون قرآن را فهميده است. اگر با عدم درك بطون چيزى بنويسد مآل ننوشته است. اصولاً چيزى را كه انسان نفهميده است نمى‏تواند در قالب نوشته تفهيم كند.
9. تاكنون چند مآل به زبان تركى تدوين شده و به نظر شما، نويسندگان آنها تا چه حدّ در علوم اسلامى تخصص داشته‏اند؟
مآل‏هايى كه تا كنون در تركيه تدوين شده نزديك به 60 مآل است. تعداد دقيق آنها را نمى‏دانم. برخى از آنها را اساتيد صاحب كرسى تفسير [در دانشگاه‏ها] و ديگر اساتيد برجسته و برخى را هم افراد عادى تدوين كرده‏اند. برخى هم از مآل‏هاى مختلف اقتباس نموده‏اند. در مجموع، اقداماتى كه در تركيه انجام مى‏گيرد با موفقيت همراه نيست. من اين را به صراحت مى‏گويم كه تركيه در اين مورد وضع مطلوبى ندارد. به عنوان مثال، مرحوم المالى در دهه 1930 با توجه به شرايط سخت آن زمان تفسير خوبى نوشته، امّا كافى نيست، يعنى شايد فقط يك دهم قرآن را منعكس كند. من وقتى تفسير او را مطالعه مى‏كنم، شايد يك هزارم نكات اعجازآميزى را كه به دنبال آن هستم در آن نمى‏يابم. با اين همه تفسير خوبى است و منبعى است كه از آن استفاده مى‏شود. بديع الزمان طرح خوبى درباره تفسير داشت كه اگر جنگ ازمير رخ نمى‏داد، اين طرح را به انجام مى‏رسانيد. او مى‏خواست كميته‏هايى متشكل از متخصصان هر رشته تشكيل دهد و نكات جالب تفاسير قديمى را گردآورى كند و تفسير جديدى تدوين نمايد، امّا جنگ ازمير اتفاق افتاد و بعد هم شرايط سخت جمهوريت در تركيه پيش آمد و او موفق به تدوين آن تفسير نشد. به هر حال، من مى‏گويم چه در مآل و چه در تفسير، هر بيانى كه اعجاز قرآن را منعكس نكند ربطى به قرآن ندارد. اعجاز لازمه قرآن و جزء لاينفك آن است.
10. آيا در تركيه منابع كافى براى تدوين يك مآل وجود دارد؟
در تركيه منابع كافى براى تدوين مآل قرآن وجود دارد. افراد زيادى هستند كه كتابخانه‏هاى غنى دارند. كتابخانه‏هاى قديمى هم هست. به نظر من در تركيه مشكل منبع وجود ندارد، امّا مشكل فكرى هست. شايد منابع بيش از مقدار لازم باشد، امّا به اندازه كافى تأمّل نمى‏شود. قرآن دائما ما را به تفكر وا مى‏دارد. ما نبايد به عنوان يك شغل و با عجله مآلى را تهيه كنيم و سرمايه‏اى به جيب بزنيم؛ بايد بيش از اينها در قرآن تأمل كرد. شما تفسير سيد قطب را ببينيد؛ يك تفسير جهت‏دار است و به طرز جالبى به جوانان جهت مى‏دهد. به نظر من جهان اسلام اعم از ايران، مصر و تركيه بايد نكات مثبت تمام تفاسير را گردآورى كنند.
11. اگر براى تدوين مآل كامل قرآن به زبان تركى توصيه‏اى داريد بفرماييد
توصيه من اين است كه با اساس قرار دادن اعجاز قرآن و با توجه به تفاسير قديمى و محسّنات آنها، مآل و تفسير جامعى نوشته شود كه با فهم معاصر سازگار باشد. مآل كافى نيست، بايد تفسير هم مورد توجه قرار گيرد.
پی نوشت ها:

[1]. براى معرفى كوتاهى از اين اثر به زبان فارسى، نگاه كنيد به «اخبار ترجمه» در ترجمان وحى، سال پنجم، ش1، شماره پياپى 9، شهريور 1380، ص 159 ـ 161.
 
جمعه 24 شهریور 1391  3:08 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

نگاهى به تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى

مرتضى ترابى

طى سه دهه اخير فعاليت‏هاى گسترده‏اى در تركيه در زمينه ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى صورت گرفته است. در اين مدت، علاوه بر احياى ترجمه‏هاى كهن به شيوه تحقيق و ويرايش و يا بازنويسى كردن آنها به تركى امروزى، ده‏ها ترجمه نو از قرآن كريم انجام شده است.[1]
اهتمام به عرضه ترجمه‏هايى جديد از قرآن كريم به زبان تركى پس از سال 1980 و نيز مقايسه ميان تيراژ چاپ ترجمه‏هاى اين دوره با دوره‏هاى قبل مى‏تواند نشانگر تأثير نهضت بيدارى اسلامى باشد كه با انقلاب اسلامى ايران در ميان مردم تركيه جان تازه به خود گرفت؛ چرا كه در اين مدت محدود بيش از 45 ترجمه كامل از قرآن كريم منتشر شده است كه اين آمار تقريبا با تمام آنچه پيش از اين تاريخ به عنوان ترجمه قرآن به تركى منتشر شده است برابرى مى‏كند.[2]
براى شناخت بهتر اين رويكرد بايد تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را مورد مطالعه قرار دهيم. با نگاهى به گذشته مى‏توان تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را به چهار دوره به صورت زير تقسيم كرد:
الف) از بدو تأسيس دولت عثمانى تا اعلان مشروطيت دوم (1516-1908 ميلادى)
ب) از اعلان مشروطيت دوم تا برپايى نظام جمهورى (1908-1923)
ج) از برپايى نظام جمهورى تا پايان دوره تك حزبى (1923-1946)
د) از دوره تعدد احزاب تاكنون (1949-2001)
ما ضمن اشاره به ساختار فكرى هر دوره، علل گرايش به ترجمه قرآن و مخالفت با آن را بررسى خواهيم نمود.

الف. از تأسيس دولت عثمانى تا اعلان مشروطيت دوم (1516-1908م)

على‏رغم گستردگى اين دوره، فعاليت قابل توجهى در آن در رابطه با ترجمه قرآن ثبت نشده است. گرچه برخى از فهرست نويسان تعداد ترجمه‏هاى تركى را در عهد سلاطين عثمانى بيش از 30 مورد ذكر نموده و حتى برخى آن را متجاوز از شصت ترجمه دانسته‏اند، ولى اين آثار در جامعه آن زمان مورد توجه قرار نگرفته و تا اعلام مشروطيت اول در سال 1839 هيچ‏كدام از آنها به طبع نرسيده است.
اولين ترجمه چاپى قرآن كريم به زبان تركى در دوره عثمانى، در سال 1841 يعنى دو سال پس از اعلان مشروطيت اول به نام ترجمه تفسير تبيان منتشر شده است. اعلان مشروطيت مبدأ گسترش جريان غرب‏گرايى و ملى‏گرايى و افول خلافت عثمانى شمرده مى‏شود.
عدم استقبال علما و دانشمندان دوره عثمانى از ترجمه قرآن كريم به حدى بوده است كه مخالفان ترجمه قرآن كريم بعدها آن را به عنوان دستاويزى براى نفى مشروعيت ترجمه قرآن و ناسازگارى آن با اهداف اسلامى تلقى كردند. به عنوان مثال، در مجله سبيل الرشاد كه اوايل اعلام جمهوريت در تركيه (1924م) منتشر مى‏شد، به قلم يكى از نويسندگان آن آمده است:
«مدتى است كه ترجمه قرآن كريم و نشر آن مُد شده است. جاى شگفتى است اولين كسى كه به اين كار اقدام نموده يك نفر مسيحى به نام زكى مگامز است. وى پس از آشكار شدن هويتش از نشر ترجمه خود منصرف شد. پس از او صاحب كتابخانه جهان، آقاى مهران افندى كه يك ارمنى است، با شتاب، چاپ ترجمه ديگرى از قرآن به زبان تركى را آغاز نمود و در مدتى كوتاه اين كار را به پايان برد و آن را به نام قرآن تركى منتشر نمود. تعبير «قرآن تركى» كاملاً اشتباه است. علماى اسلام به كار بردن عنوان «قرآن تركى» براى ترجمه قرآن را كفرآميز، يعنى موجب خروج گوينده آن از دين مى‏دانند. به هر حال، از بررسى سود و زيان ترجمه قرآن كه بگذريم، آنچه به نام ترجمه منتشر نموده‏اند پر از اشتباهات و تحريفات است، و اين خود خطرى است كه قرآن را تهديد مى‏كند. علماى اسلام كه قرن‏ها عمر خود را وقف خدمت به اسلام نمودند و از هيچ كارى در اين زمينه دريغ نكردند، چرا تاكنون ترجمه‏اى از قرآن عرضه نكرده‏اند و تنها غير مسلمانان وارد اين ميدان شده‏اند؟ اين خود براى ما مى‏تواند خيلى چيزها را روشن كند. خلاصه اگر ترجمه قرآن امرى مفيد براى دين بود بزرگان اسلام اين فعاليت را به غير مسلمانان واگذار نمى‏كردند.»[3]
در مقابل، موافقان ترجمه قرآن كريم نيز عدم توجه سلاطين عثمانى به ترجمه را اين گونه مورد انتقاد قرار داده‏اند:
«استبداد دوران سلطنت از ترجمه قرآن به تركى وحشت داشت. چون ممكن بود بى‏اساس بودن اصل خلافت و تقدس بيش از حدى كه خلفا به خود نسبت مى‏دادند معلوم شود و لذا از اين كار پرهيز مى‏كردند.»[4]
و در جاى ديگر، همين نويسنده كه خود نيز مترجم قرآن است، چنين مى‏نويسد:
«در دوران سلطنت نامشروع، به اين نياز پاسخ داده نشد و زمينه و امكان آن هم نبود، چون كسانى كه مدعى مسند قدرت، تقدس فوق العاده و غير مسئولانه از طرف خدا بودند، از آگاهى مردم از معانى حقيقى قرآن هراس داشتند.»[5]
به نظر مى‏رسد كه عوامل دينى، اجتماعى و سياسى در عدم توجه لازم به ترجمه قرآن كريم به زبان تركى در دوره عثمانى، دخالت داشته است. فتواى برخى از علماى دوره عثمانى مبنى بر عدم مشروعيت ترجمه قرآن كريم و ترس از سوء استفاده دشمنان اسلام از ترجمه قرآن براى ضربه زدن به دين، ولو از راه عرضه ترجمه‏هاى نادرست، و همچنين خدشه‏دار شدن موقعيت علما به عنوان مرجع‏فكرى و دينى مردم به سبب استفاده مستقيم آنها از ترجمه‏هاى قرآن كريم به عنوان عوامل دينى در اين زمينه قابل بررسى است.
از سوى ديگر، مبتنى بودن نظام تعليم و تعلم در دوره عثمانى بر آموزش قرآن كريم، و رواج زبان عربى در ميان عموم تحصيل‏كرده‏ها و عدم استفاده از زبان تركى به عنوان زبان علمى را مى‏توان از ديدگاه اجتماعى عاملى براى عدم احساس نياز به ترجمه قرآن برشمرد. اما در مورد عامل سياسى بايد به ممنوعيت ترجمه قرآن كريم از سوى برخى از سلاطين عثمانى نظير سلطان عبدالحميد دوم اشاره نمود.
به هر حال، مساعد نبودن زمينه فكرى و سياسى براى ترجمه قرآن كريم در دوره عثمانى امرى مسلم است، و اين را تنها با عدم گسترش صنعت چاپ و نبودن تقاضا به علت عدم گسترش تعليم و تعلم در سطح عموم نمى‏توان توجيه نمود، بلكه واقعيت تاريخى خلاف اين را اثبات مى‏كند، زيرا صنعت چاپ رسما در سال 1726 و به صورت غير رسمى مدت‏ها پيش از اين وارد تركيه عثمانى شده بود، در صورتى كه چاپ ترجمه قرآن براى اولين بار در سال 1841 صورت گرفته است.[6]

ب. از مشروطيت دوم تا اعلان جمهوريت (1908-1923)

اعلام مشروطيت دوم (1908) كه پس از گسترش افكار ملى‏گرايى و غرب‏گرايى و ضعف فزاينده دولت عثمانى صورت گرفت، زمينه را براى طرح افكار به اصطلاح نوگرايانه در همه موضوعات دينى، فرهنگى و سياسى فراهم ساخت. بحث در مورد مفيد يا مضر بودن ترجمه قرآن كريم يكى از بحث‏هاى مورد توجه مطبوعات آن دوره بوده است. ملى‏گرايان كه پرچمداران مخالفت با روش‏هاى سنتى سلطنت عثمانى بودند، به شدت از لزوم ترجمه قرآن كريم حمايت مى‏كردند، بلكه آن را يك ضرورت براى پيشرفت ملى به شمار مى‏آوردند:
«پس از انقلاب 1908، چون ملى‏گرايى در ميان ترك‏ها به تقليد و پيروى از ديگر ملت‏هاى مسلمان به وجود آمد، كم كم بحث و نزاع درباره لزوم ترجمه تركى قرآن نيز شروع شد».[7]
طرفداران ترجمه قرآن به تركى در اين دوره آن را جزو يك طرح گسترده براى ايجاد اصلاحات در دين مى‏دانستند و با مقايسه وضع تركيه با كشورهاى غربى در قرون وسطا، اصلاح ساختارهاى دينى را لازمه پيشرفت قلمداد مى‏كردند؛ حتى كسانى را كه در اين راه قدم برمى‏داشتند به عنوان مارتين لوتر اسلام مى‏ستودند. يكى از نويسندگان اين دوره در كتاب خود به نام راه‏هاى نجات و اعتلاى تركيه چنين مى‏نويسد:
«در ميان مسيحيان يك نفر حقيقت‏خواه و مجدد ظهور كرد و انجيل را ترجمه نمود. از زمانى كه مردم انجيل را فهميدند، حلقات زنجير گران اسارت از هم گسست. كسانى كه به عنوان نمايندگان خدا مطرح بودند، كوچك و خدايان انجيل بزرگ شدند، و در نهايت مردم موفق به شكستن حلقه‏هاى اسارت فكر و وجدان شدند. مارتين لوتر اسلام در آسيا ظهور كرده است. اين شخص مجدد و مجاهد موسى قازانلى افندى (موسى جاراللّه‏) است. او در حال ترجمه قرآن به زبان تركى است، و اين مسئله، آزادى فكر و وجدان اسلامى از اسارت را مژده مى‏دهد. او مسلمانى از اهل روسيه است و گامى در راه رسيدن به حقيقت دين برداشته است و ما هم بايد از او پيروى كنيم».[8]
يكى ديگر از نويسندگان اين دوره، درباره لزوم اصلاحات دينى اين گونه اظهار نظر مى‏كند:
«يكى از عوامل مهم پيدايش مليت‏ها اصلاحات دينى است. برخى از مؤلفين آلمانى به حق ادعا نمودند كه نهضت اصلاحات دينى مبدأ پيدايش هويت ملى است. در اروپا حركت اصلاح دينى يعنى تأسيس مذهب پروتستان موجب قطع ارتباط ملت‏ها از رم گرديد و زبان مادرى را وارد معبدها نمود، و اين در بيدارى مردم خيلى مؤثر بود. موضوعى كه در اين رابطه براى ما نيز خيلى مهم است ورود زبان مادرى به معبدهاست».[9]
ضياء گلكاپ از نظريه‏پردازان معروف نظام جمهوريت بر محور ملى‏گرايى در 1918 در اشعار معروف خود انديشه مزبور را اين گونه تبيين مى‏كند:
«كشورى كه در مسجدش اذان را به تركى گويند،
و روستايى هم بفهمد معناى اذكار نماز را،
كشورى كه در مكتبش قرآنى تركى خوانده شود،
كوچك و بزرگ همه دريابند فرمان خدا را،
اى فرزند ترك! بدان همان‏جاست وطن تو.»[10]
وى در كتاب اصول پان تركيسم خود در فصل ملى‏گرايى دينى، ابعاد ديگر طرح ملى نمودن دين اسلام را اين‏گونه بيان كرده است:
«پان تركيسم دينى، يعنى كتب دينى و خطبه‏ها و سخنرانى‏ها بايد به زبان تركى باشد... امام اعظم (ابوحنيفه) حتى قرائت سوره‏هاى قرانى در نماز را به زبان ملى جايز شمرده است، چون بهره‏مندى از عبادت وابسته به فهم ادعيه و اذكار آن است. پس براى ايجاد نشاط و وجد لازم در عبادت ــ غير از قرائت‏هاى واجب ــ بايد قرائت قرآن و هر نوع دعا و مناجات كه پس از آيين‏هاى عبادى صورت مى‏گيرد و همچنين خطبه‏ها(ى نماز جمعه) به تركى باشد.»[11]
در اين دوره علاوه بر ترجمه‏هاى منتخب و ناقص كه از سوى نشريات و مطبوعات به چاپ مى‏رسيد، دو ترجمه كامل به نام‏هاى تفضيل البيان (1908) و نور البيان (1921) منتشر شده است.

ج. پس از تأسيس جمهوريت
دوره تك حزبى (از سال 1923-1946)

در اين دوره، نوگرايان و اصلاح طلبان عرصه دينى، با پشتيبانى نسبى افكار عمومى كه تحت تأثير گرايش‏هاى ملى‏گرايى قرار داشت، قدرت سياسى را در دست گرفته بودند و بدون هيچ واهمه‏اى افكار و مقاصد خود را مطرح مى‏كردند و براى اجراى آنها، با استفاده از ابزار قدرت، اقدامات لازم را انجام مى‏دادند. مصطفى كمال آتاتورك به عنوان اولين رئيس جمهورى تركيه پس از الغاى سلطنت عثمانى، براى اجراى طرح ملى‏سازى دين ــ كه تنها با ايجاد تغييرات اساسى در آن و به طور مشخص تغيير دادن شكل عبادات به ويژه جايگزينى ترجمه سوره‏هاى قرآنى به جاى اصل آن، ممكن بود ــ بر مسئله ترجمه قرآن كريم به تركى اصرار مى‏ورزيد.
رفقى آتاى از دوستان آتاتورك در كتاب خود به نام آتاتورك گرايى چيست؟ مى‏نويسد:
«آخرين آرزوى مصطفى كمال آتاتورك، پس از تركى‏سازى اذان، تبديل ديگر عبادات به تركى و درنتيجه آزاد نمودن انديشه ترك از اسارت انديشه عرب‏ها بود.»[12]
در اين دوره، علاوه بر ترجمه‏هايى كه توسط اشخاص عرضه مى‏گرديد، و اين كار از سوى دولت مورد تشويق قرار مى‏گرفت، در فوريه 1925 ميلادى، يعنى حدود يك سال و نيم پس از اعلام جمهوريت، به دستور آتاتورك و با اختصاص بودجه خاصى از سوى مجلس ملى تركيه، ترجمه قرآن كريم به تركى رسما آغاز شد. نخست اين كار توسط سازمان ديانت طى قراردادى به آقاى محمد عاكف، اديب و شاعر ملى معروف تركيه واگذار گرديد. محمد عاكف ــ چنان كه از اشعارش به ويژه سرود ملى تركيه پيداست ــ مخالف جريان غرب‏گرايى بود. وى پس از آن كه احساس نمود كه ممكن است ترجمه وى مورد سوء استفاده قرار گيرد، قرارداد خود با سازمان ديانت تركيه را فسخ كرد و آنچه را به‏عنوان حق الترجمه دريافت كرده بود به سازمان ديانت بازگردانيد و از پايان دادن به كار خوددارى كرد و على‏رغم پيگيرى‏هايى كه به دستور شخص آتاتورك انجام شد، از تحويل ترجمه خود به مسئولان سازمان ديانت امتناع ورزيد.[13]
با انصراف محمد عاكف از تحويل ترجمه خود، كار ترجمه قرآن نيز مانند تفسير به آقاى الماليلى حمدى يازر واگذار شد. وى قبلاً طى قراردادى با سازمان ديانت تركيه، نگارشِ تفسير قرآن كريم به زبان تركى را برعهده گرفته بود. ترجمه و تفسير او طى سال‏هاى 1935-1938، تحت عنوان زبان قرآن و دين حق تعالى در نُه جلد منتشر شد.[14]
نكته‏اى كه اين‏جا از ديدگاه تاريخى درخور تأمل و بررسى است شناخت اهداف آشكار و پنهان بنيان‏گذاران جمهورى تركيه و در رأس آنها مصطفى آتاتورك در عرصه ترجمه قرآن كريم به زبان تركى استانبولى است. اين جا اين سؤال مطرح است كه با وجود اين كه ضديت با مظاهر دينى و مذهبى در سرلوحه كارهاى آنان قرار داشته است، چگونه موضوع ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را پى‏گيرى نموده‏اند؟
در پاسخ اين پرسش به چند نكته مى‏توان اشاره نمود:
1) دادن نمودِ ملى به مظاهر و شعائر دينى براى تقويت هرچه بيشتر پايه‏هاى پان‏تركيسم و گسستن پيوندهاى عميق فكرى ترك‏ها با ديگر مسلمانان. اين هدف توسط رهبران فكرى ملى‏گرايان بارها و بارها دنبال شده است. از آن جا كه ما قبلاً به اين موضوع اشاره كرديم، از توضيح بيشتر در اين زمينه صرف‏نظر مى‏كنيم.

2) ايجاد تغييرات بنيادين در اعتقادات مردم و از بين بردن تقدس قرآن كريم در نظر آنان.

برداشت‏هاى رهبران جديد ملى‏گرا از دين اسلام به حدى ناقص بود كه اسلام را مانند مسيحيت فاقد محتواى عميق علمى مى‏پنداشتند. آنان با اين برداشت تصور مى‏كردند كه اگر متون دينى به تركى ترجمه شود، خود مردم با پى‏بردن به واقعيتِ دين از آن فاصله خواهند گرفت.
آتاتورك در مصاحبه با خبرنگار Vossisch Zeitung در تاريخ 30/11/1929 چنين اظهار مى‏دارد:
«اخيرا دستور دادم كه قرآن را ترجمه كنند، و اين اولين بار است كه قرآن به تركى ترجمه مى‏شود. در مورد ترجمه كتابى راجع به زندگانى محمد (صحيح بخارى) نيز دستور صادر كرده‏ام، تا مردم بفهمند كه آنچه وجود دارد چيزى جز تكرار مكررات نيست و رجال دينى تنها به پركردن شكم خود مى‏انديشند. كسى طرفدار بسته شدن مساجد نيست، ولى از اين كه آنها به اين صورت خالى (و بدون استفاده) مانده‏اند تعجب نمى‏كنيد؟ چوپان‏ها تنها خورشيد، ابر و ستارگان را مى‏شناسند. روستاييانِ همه جاى جهان هم تنها همينها را مى‏شناسند. چرا كه محصولات كشاورزى حاصل شرايط جوّى زمين است. ترك‏ها تنها طبيعت را مقدس مى‏شمارند.»[15]
همچنين حدود هفت سال بعد، زمانى كه آتاتورك هنوز زنده بود (18-17 / شباط / 1937) در مقاله‏اى كه به قلم شخصى به نام يورگى باسماز اوغلو در آتن منتشر شد، اهداف ترجمه قرآن به تركى از ديدگاه آتاتورك كاملاً متفاوت با آنچه مردم متدين انتظار داشتند بيان گرديد. وى در نوشته خود آورده است:
«تعصب كوركورانه و تصوف كه روزگارى موجب تقويت امپراطورى عثمانى شده بود، اخيرا به عاملى براى از هم پاشيده شدن آن مبدل شده است. بنا به ديدگاه مصطفى كمال، معارف اين امپراطورى برگرفته از عناصر خارجى و غير بومى است و مربوط به خود كشور و ترك‏ها نيست. به همين جهت مصطفى كمال درصدد دور ساختن كشور از تأثيرات دينى است؛ چنان كه خود وى اظهار داشته است كه اين كار را تنها به كمك قوانين انجام نداده، بلكه با ترجمه قرآن به زبان تركى امكان دسترسى همگان را به آن فراهم ساخته است. در نتيجه كسانى كه اين كتاب را مى‏خوانند، عدم كفايت مسائل فلسفى آن را براى پاسخگويى به نيازهاى شهروندان يك كشور عصرى (پيشرو) در مى‏يابند.»[16]

3) استفاده از دين به عنوان ابزار در پيشبرد مقاصد سياسى.

آتاتورك در تاريخ 7 شباط 1923 در سخنرانى خود در جامع پاشا در شهر باليكسر گفت:
«آقايان! مساجد براى راست و خم شدن بدون اين كه مردم حتى صورت يكديگر را ببينند ساخته نشده است. مساجد علاوه بر اين كه براى اطاعت و عبادت ساخته شده، براى انديشه درباره آنچه براى دين و دنيا لازم است، يعنى براى مشورت نيز ساخته شده است.»[17]
هرچند هدف اصلى آتاتورك در اين سخنان بيان لزوم ايراد خطبه‏هاى نماز جمعه به زبان تركى است كه تا آن زمان به زبان عربى ايراد مى‏شده، ولى نبايد فراموش كرد كه طرح تهيه و تدوين خطبه‏هاى نماز جمعه و ترجمه قرآن كريم و صحيح بخارى به تركى تقريبا همزمان و به عنوان طرح‏هاى مكمل يكديگر با اختصاص بودجه خاصى از سوى مجلس شوراى ملى تركيه و همگى در چهارچوب يك هدف و برنامه شروع و اجرا شده است. بايد توجه داشت كه اعلام چنين سياستى در مورد نقش مساجد توسط آتاتورك كه چندان با سياست‏هاى كلى و اصول نظام لائيك سازگار نيست، در شرايط ضعف اين نظام ابراز شده و با تغيير شرايط، اين سياست‏ها نيز شكل ديگرى به خود گرفته است.

4) تضعيف پايگاه علما و روحانيان در ميان مردم.

حافظ ياشاراوكور، كه در ترويج قرائت ترجمه قرآن كريم به جاى اصل آن در اجتماعات مهم نقش قابل توجهى از سوى آتاتورك بر عهده گرفته بود، درباره فلسفه اين كار اين‏گونه اظهار نظر مى‏كند:
«آتاتورك با اذان تركى، قرآن تركى، خطبه تركى و تكبير تركى مى‏خواست در دين دگرگونى اساسى به وجود آورد. اين دگرگونى، رهايى محراب مقدس از دست جهل و سپرده شدن آن به دست اهلش را محقق مى‏ساخت. او در سخنرانى‏هاى مختلف خود ضمن اشاره به اين موضوع اظهار مى‏نمود كه خيلى از جهال با پوشيدن لباس علم قرآن را اشتباه مى‏خوانند. اگر قرآن به تركى خوانده شود، همه اين اشكالات خود به خود رفع خواهد شد.»[18]
جمله «رهايى محراب مقدس از دست جهل و سپرده شدن آن به دست اهلش...» از آنِ خود آتاتورك است. حافظ ياشار در جاى ديگرى اين سخن را به طور مستقيم از او نقل كرده است.[19]
يكى از ويژگى‏هاى اين دوره اجراى طرح ملى‏سازى دين است كه پايه‏هاى فكرى آن در دوره مشروطيت دوم ريخته شد و برنامه عملى آن توسط رشيد غالب نماينده مجلس از شهر آيدين و سپس وزير معارف در دولت آتاتورك، تهيه گرديد. وى در مقدمه طرح خود نخست ادعاى خود را مبنى بر اين كه حضرت محمد(ص) در اصل عرب نبوده، بلكه از ريشه ترك بوده است مطرح مى‏كند و اظهار مى‏دارد كه دين اسلام دين ملى ترك‏هاست، زيرا حضرت محمد(ص) از نسل ابراهيم(ع) بوده و نسبت ابراهيم(ع) به قوم سومر مى‏رسد كه از نظر مطالعات زبان‏شناسى آنان با ترك‏ها اشتراكاتى داشته‏اند. علاوه بر اين، اصول وضع شده توسط ابراهيم(ع) مانند يكتاپرستى و تسامح، شبيه اعتقادات ترك‏هاست، و اين ترك بودن ابراهيم را تقويت مى‏كند. سپس وى با اشاره به ارتباط زبان با مليت از يك سو، و ارتباط زبان با دين از سوى ديگر، بر لزوم تركى‏سازى ادعيه و كتب دينى تأكيد مى‏كند. با پذيرش اين طرح توسط آتاتورك و مشخص نمودن مراحل اجراى آن، به دستور آتاتورك اجراى آن مبنى بر تغيير اذان، اقامه، نمازها و خطبه‏ها و قرائت‏هاى معمول قرآن در مساجد به زبان تركى، در ماه رمضان 1932 شروع مى‏شود.
آتاتورك براى اعلام اين طرح و نظارت بر اجراى آن، از آنكارا به استانبول آمد و با گردآورى برخى از حافظان معروف قرآن كريم كه مؤذن و قارى رسمى بودند، آنان را در زمينه اجراى طرح توجيه كرد. وى در يكى از اين جلسات با دادن ترجمه‏اى تركى از قرآن كريم به آنان اظهار داشت:
«بايد در مساجد قرآن تركى بخوانيد. اين يك نسخه قرآن (ترجمه قرآن) است كه به هر يك از شما مى‏دهيم. شايد اين ترجمه، چندان خوب نباشد، چون از عربى به فرانسوى و از فرانسوى به تركى ترجمه شده است. قرآن تركى توسط يك هيئتِ داراى صلاحيت لازم در آنكارا در دست تهيه است. پس از اين بايد اينها در مساجد و نمازها خوانده شود.»
در همين جلسه به هر يك از حاضران يك جلد ترجمه جميل سعيد كه برگردان تركى LeKoran، ترجمه يك خاورشناس به نام كازيميرسكى بود داده شد.[20]
اجراى اين برنامه تا آخر دوره تك حزبى با زور سرنيزه ادامه يافت، ولى معارضه و تضاد كامل اين طرح با عقايد و خواسته‏هاى مردم سبب شد كه به مجرد بركنار شدن استبداد، طرح مزبور نيز متوقف شود.
مهم‏ترين ترجمه‏هاى منتشر شده در اين دوره
ترجمه جميل سعيد (1924)، محمد وهبى (1926)، احمد جودت پاشا (1927)، اسماعيل حقى ازميرلى (1927)، عمر رضا دوغرول (1932) و الماليلى حمدى‏يازر (8-1935) از مهم‏ترين ترجمه‏هاى منتشر شده در اين دوره‏اند.
ذكر اين نكته لازم است كه در طول سال‏هاى 1938 تا 1948 ترجمه‏اى از قرآن منتشر نشده، و اين شايد به علت مبارزه آشكار عصمت اينونو، خلف آتاتورك، با تمام مظاهر دين بوده است؛ تا آن جا كه در زمان او بيشتر مساجد بسته شد و در اثر ايجاد خفقان، زمينه هر نوع فعاليت فرهنگى به نام اسلام ــ ولو به شكل ظاهرى ــ از بين رفت.

د. پس از تأسيس جمهوريت

دوره تعدد احزاب (1946-2001)
در اين دوره با به قدرت رسيدن حزب دموكرات، آزادى‏هاى مذهبى محدودى به وجود آمد و اجازه انجام فريضه حج، تغيير اذان به عربى و داير شدن كلاس‏هاى آموزش قرآن به صورت محدود زير نظر سازمان ديانت داده شد. اين آزادى از ديدگاه مردم تركيه به عنوان نقطه عطفى در رهايى از دوران تاريك استبداد ضد دينى تلقى گرديد. در سال‏هاى نخستِ اين دوره نيز بحث‏هايى در زمينه مشروعيت ترجمه قرآن به زبان تركى مجددا در مطبوعات مطرح شد، ولى شدت نياز فكرى مردم به قرآن و معارف آن، و وجود ترجمه‏هاى متعدد به زبان‏هاى ديگر و فتواى علماى كشورهاى مختلف مبنى بر جواز ترجمه، شكى در لزوم ترجمه قرآن كريم به زبان تركى باقى نگذاشت؛ به همين سبب چيزى نگذشت كه ترجمه‏هايى جديد از قرآن يكى پس از ديگرى انتشار يافت. اين حركت با گسترش نهضت بيدارى اسلامى در جهان اسلام و ترجمه آثار مختلف از مودودى، سيد قطب و ديگران كه مسلمانان را به تمسك به قرآن فرا مى‏خواند، ابعاد تازه‏اى به خود گرفت.

برخى از ترجمه‏هاى منتشر شده در اين دوره

حسن بصرى چانتاى (1953)، عبدالباقى گلپنارلى (1955)، اسماعيل حقى (1957)، عثمان نبى اوغلو (1957)، شمس الدين يشيل (1958)، حسين آتاى و ياشار اوكتاى (1961)، سعدى ارماك (1962)، عمر نصوحى بيلمن (1963)، فكرى ياوز (1969)، سليمان آتش (1975)، عبداللّه‏ آيدين (1975)، عليرضا ساغمان (1980)، جلال يلدرم (1982)، على بولاچ (1983)، انور بايتان (1984)، على آرسلان (1984)، على اوزك و... (1987)، بشير اريارسوى (1987)، عثمان كسيك اوغلو (1988)، احسان آتاسوى (1989)، احمد داود اوغلو (1991)، ياشار نورى اوزتورك (1993)، حسين آتاى (1194)، جاهد كويتاك و احمد آرترك (1996)، كريم آيتكين (1996)، احمد اسرار (1997)، احمد وارول (1997)، شعبان بيرش (1998)، سيتگى گوله (1999)، اديب يوكسل (2000)، محمد حميداللّه‏ (2001) رئوف پهلوان (2002).
پيروزى انقلاب اسلامى در ايران را بايد آغاز دوره جديد توجه به قرآن كريم در تركيه به شمار آورد. عرضه ترجمه و تفاسير جديد از قرآن و همچنين تجديد چاپ ترجمه‏هاى قبلى و توجه به علوم قرآنى در اين دوره (پس از سال 1980 تاكنون) چنان ابعاد گسترده‏اى به خود گرفته است كه به هيچ وجه قابل مقايسه با دوره‏هاى قبلى نيست. براى روشن شدن اين رويكرد به جدولى كه در پايان اين مقاله درج شده است رجوع كنيد.
البته بايد اين نكته را هم در اين جا يادآورشويم كه توجه به ترجمه قرآن كريم در اين دوره، با صرف نظر از تلاش‏هاى محدود برخى بدخواهان، نه تنها از بُعد منفى ملى‏گرايى به دور است، كه جزئى از نهضت بازگشت به قرآن و اسلام و نتيجه احياى تفكر اسلامى در ميان انديشمندان و متفكران جامعه به شمار مى‏رود.
آمار ترجمه‏ها و تفاسير تركى قرآن كريم كه طى سال‏هاى 1923-1995 منتشر شده و در سمپوزيوم قرآن كريم در استانبول ارائه گرديده است.[21] علامت x(كوچك) نشانگر تعداد ترجمه‏ها، و علامت X (بزرگ) نشانگر تعداد تفاسير است.
تأسيس جمهوريت1923x
1924x
1925xx
1926xx
1927xx
تغيير حروف به لاتينى1928X
1929
1930
1931
با حروف لاتينى1932x
1933
1934x
1935
1936
1937
1938X
1939
1940
1941
1942
1943
1944
1945
تصويب قانون تعدد احزاب1946
1947
1948
1949
حاكميت حزب دموكرات1950x
1951
1952
1953X
1954
1955xxx
1956x
1957xxX
1958
1959xx
1960x
1961xx
1962xx
1963xxX
1964x
1965xx
1966x
1967xx
1968xxX
1969xxX
1970xx
1971X
1972
1973xxx
1974xX
1975x
1976x
1977xxx
1978
پيروزى انقلاب اسلامى ايران1979xxxxxX
1980xxxxxxX
1981xxX
1982xxxxxxx
1983xxxx
1984xxxXXX
1985xxxxxxxxXXx
1986xxXXXX
1987xxxxxxX
1988xxxxXX
1989xxxxxXX
1990xxxxxXXXXX
1991xxxxxXXXX
1992xxxXXXXXX
1993xxxxxXXXX
1994xxx
1995xXXXXX
1996xxxXXX
1997xxxXXX
1998xxxXXX
1999xX
2000xxxx

پی نوشت ها:

[1]. در سال‏هاى اخير ترجمه و تفسير حمدى يازر الماليلى كه مربوط به سال‏هاى 8-1934 است، يك‏بار با ويرايش و تحقيق آقاى دجانه جندى اوغلو و بار ديگر با بازنويسى هيئتى زير نظر آقاى على بولاچ در تيراژ بالا منتشر شده است. همچنين ترجمه ديانت كه مربوط به سال‏هاى 1960 به بعد است به طور مكرر چاپ شده است.
[2]. در اين سنجش، ترجمه‏هاى خطى قرآن كريم مورد نظر نبوده است.
[3]. مجله سبيل الرشاد، شماره 618، 1924م، استانبول.
[4]. سيد سليمان توفيق الحسينى «ترجمه شريفه»، 1927م.
[5]. همان، 1926م.
[6]. صنعت چاپ در سال 1440م در اروپا اختراع شد و در سال 1516 قالب حروف عربى نيز تهيه گرديد، ولى قبل از صدور فتواى شيخ الاسلام و فرمان سلطان مبنى بر اجازه استفاده از آن، كسى از ترك‏ها در سال 1139 / 1726م اقدام به تأسيس چاپخانه نكرده است. البته خارجى‏هاى مقيم استانبول از جمله ايرانيان با استفاده از قوانين مربوط به خارجيان، با تأسيس چاپخانه، به چاپ و نشر قرآن كريم و كتاب‏هاى ديگر اقدام مى‏كردند. ر.ك. مصطفى نورى پاشا، نتايج الوقوعات، ج 3، ص 130 به نقل عثمان كسيك اوغلو، مقدمه ترجمه قرآن كريم.
[7]. عثمان ارگين، تاريخ معارف تركيه، 1606، استانبول، 1943.
[8]. هشام ناهيد، راه‏هاى نجات و اعتلاى تركيه، ص 213، استانبول، 1331.
[9]. حميداللّه‏ صبحى، راه كوهستانى، ص 172، چاپ دوم، 1929، استانبول.
[10]. ضياء گلكاپ، مجموعه آثار، ص 113.
[11]. ضياء گلكاپ، اصول پان تركيسم، بخش دوم، ص 163-164.
[12]. رفقى آتاى، آتاتورك گرايى چيست؟، ص 47، استانبول، 1966.
[13]. مدهاد جمال كونتاى، يادنامه پنجاهمين سالگرد محمد عاكف، سال 1993، آنكارا.
[14]. ترجمه و تفسير آقاى الماليلى حمدى يازر با احاطه كامل بر كتب معتبر لغت و تفسير تأليف شده و از قوت علمى برخوردار است، به طورى كه همواره به صورت منبع در ترجمه‏هاى بعدى قرآن مورد استفاده قرار گرفته است. ارزيابى اين ترجمه از ديدگاه علمى و دينى و آثار و نتايج اجتماعى، خصوصا مغايرت اهداف مؤلف آن با اهداف دولت و ملى‏گرايان، خود بحثى جداگانه مى‏طلبد كه اين جا ما وارد آن نمى‏شويم.
[15]. سخنان و بيانات آتاتورك 1918-1938، مؤسسه تاريخ، آنكارا.
[16]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 63.
[17]. سخنان و بيانات آتاتورك، بخش دوم، ص 98، آنكارا.
[18]. حافظ ياشار اوكور، پانزده سال با آتاتورك ـ خاطرات دينى، ص 12-15.
[19]. رك: سعدى بوراك، آتاتورك و دين، ص 70.
[20]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 83.
[21]. اين سمپوزيوم توسط انتشارات فجر در سال 1996 در استانبول برگزار شد. آمار مربوط به سال‏هاى 1996-2000 توسط نگارنده به جدول افزوده شده است.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:08 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

دومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه

جواد حديدى
پيش از اين، نخستين ترجمه فرانسوي قرآن را كه در سال 1647 به همّت آندره دوري‏يه، كنسول فرانسه در قاهره انجام شد، معرفي كرديم1 و ديديم كه چگونه اين ترجمه به مدت 140 سال متن بلامنازع قرآن به زبان فرانسه بود، چندان كه خود به زبان‏هاي ديگر اروپايي، مانند ايتاليايي و آلماني و انگليسي و هلندي و روسي درآمد و از تاريخ انتشار تا سال 1785، چهارده مرتبه به چاپ رسيد، رقمي كه براي مردم آن روزگار، با توجه به تعداد اندكِ باسوادان، به خصوص علاقه‏مندان به شناخت اسلام، در سطح بالايي است. علت اين موفقيت هم امانتداري نسبي دوري‏يه در ترجمه بود كه در مقايسه با كشيشان و مبلغان مسيحي، مترجمان قرآن به زبان لاتيني، دستخوش ياوه‏هاي رايج در ميان مسيحيان قرون وسطا واقع نشده بود. با اين همه، دوري‏يه نيز كه در جوّي قشري و تعصب آميز مي‏زيست، نمي‏توانست يكسره خود را از قيد اوهام پيشين برهاند، و نيز ناگزير بود به محافظه كاري‏هايي تن در دهد.
.پس از اقامتي طولاني در مصر، قرآن را در سال 1783 به زبان فرانسه درآورد و در پاريس منتشر كرد. اين كتاب در سال 1787، و بدون ترديد در پاريس، تجديد چاپ شد، ولي با نشانيي مستعار: مكّه.
وضع همچنان بود تا آن كه در نيمه دوم قرن هفدهم، رفته رفته، افكار دكارت در جوامع اروپايي راه يافت و مكتب عقل‏گرايي بر تحقيقات علمي و فلسفي و مذهبي سايه گسترد و دانشمندان را به شناخت منطقي مسائلِ اعتقادي برانگيخت. اين امر موجب شد كه حتي مبلغان مسيحي براي ردّ نوشتن بر اديان ديگر، از جمله دين اسلام، به وسايلي غير از آنچه تا آن تاريخ متداول بود، روي آورند. يكي از نتايج تفكر جديد، ترجمه لاتيني قرآن به وسيله ماراچي، كشيش ايتاليايي بود2 كه اگر چه در مقدمه بسيار طولاني خود پيوسته در تكذيب اسلام مي‏كوشد، ولي بر آن است كه از دايره استدلال پاي بيرون ننهد، چندان كه هنگام مقايسه قرآن با انجيل مي‏گويد:
«من يقين دارم كه اگر قرآن و انجيل را به يك فرد غير متدين [= غير مسيحي] ارائه دهند، او بدون ترديد اولي را برخواهد گزيد، زيرا كتاب محمد[ص ]در ظاهر افكاري را تعليم مي‏دهد كه به اندازه كافي بر موازين عقلي منطبق است.»3 اما عقل‏گرايي به همين جا خاتمه نيافت. پس از چندي گروهي از فلاسفه و نويسندگان به تحقيق درباره اسلام پرداختند و بسيار زود دريافتند كه:
«اگر بر روي كره زمين تنها يك دين وجود داشته باشد كه دشمنانش آن را به زشت‏ترين شكل وصف كرده و مورد نفرت ديگران قرار داده باشند، به گونه‏اي كه يك فرد خردمند حتي از نوشتن رد بر افسانه‏هايي كه به آن نسبت داده‏اند، عار داشته باشد، آن دين، دين اسلام است.»4 از اين رو در قرن هجدهم نهضتي پديد آمد كه اصول معتقدات مسلمانان را در برابر عقايد مسيحيان قرار مي‏داد و همواره اسلام را برتر از مسيحيت مي‏يافت. يكي از پيشروان اين نهضت مونتسكيو، نويسنده نامه‏هاي ايراني و روح القوانين بود، و ديگري ولتر كه نزديك به پنجاه سال از عمر خود را در مطالعه تاريخ پيدايش و گسترش اديان، به خصوص دين اسلام، سپري كرد و كتاب‏هاي متعددي در اين باره نوشت.5 اينان به اقانيم ثلاثه اعتقاد نداشتند و به گونه‏اي توحيد، كه آن را «دين فطري» مي‏ناميدند معتقد بودند و چون اسلام را بدان بسيار نزديك مي‏يافتند، در دفاع از آن مي‏كوشيدند. نهضت جديد كه فرانسويان آن را «déisme» نام نهاده‏اند، در نيمه دوم قرن هجدهم به اوج شكوفايي رسيد و پس از انقلاب فرانسه الهام بخش بنيان گذاران آيين پرستش «وجود متعالي» گرديد.6 باري، در فضايي اين چنين بود كه ساواري به ترجمه نويني از قرآن همّت گماشت.7 كلود اتي ين ساواري در دوم اكتبر 1749 در شهر ويتره (Vitré)، واقع در شمال غربي فرانسه، ناحيه بروتاني (Bretagne) به دنيا آمد. تحصيلات اوليه را در زادگاه خود به پايان برد. در فراگرفتن زبان‏هاي خارجي استعدادي درخشان داشت و از آغاز جواني به مسافرت و جهانگردي عشق مي‏ورزيد. اين علاقه و آن استعداد در سال 1776 او را روانه مصر كرد، سفري كه تا سال 1781 به درازا كشيد. در آن جا بود كه، بنابر آنچه خود مي‏گويد، به ترجمه قرآن زير نظر مسلمانان پرداخت.8 ترجمه‏اش در سال 1783 منتشر شد و او خود پنج سال بعد، چهارم فوريه 1788، درگذشت.9 چاپ دوم اين ترجمه در سال 1787، همچنان در پاريس منتشر شد. ولي ساواري، به پيروي از ديگر نويسندگان نيمه دوم قرن هجدهم كه براي احتراز از پيگردهاي دستگاه سانسور فرانسه، اغلب كتاب‏هاي خود را با نام و نشاني مستعار چاپ مي‏كردند (مانند ولتر كه تقريبا همه آثار خود را در اين دوره با نام مستعار به چاپ رسانيد)، محلّ انتشار ترجمه را مكه و تاريخ آن را 1165 هجري ذكر كرده است. نحوه محاسبه او چنين بوده كه عدد 622 ــ يعني تاريخ هجرت حضرت رسول اكرم(ص) از مكه به مدينه را بر حسب تقويم گرگوري ــ از 1787، يعني تاريخ واقعي انتشار كتاب بر حسب همان تقويم، كسر كرده و حاصل آن ــ يعني 1165 ــ را سال انتشار كتاب بر حسب تقويم هجري قمري دانسته و به اين نكته توجه نكرده كه تقويم هجري متغير است و نمي‏توان با كسر 622 از سال ميلادي به تاريخ هجري قمري دست يافت. اين نشاني مستعار موجب شده است كه پيرسن (Pearson) در چاپ جديد دائرة المعارف اسلام، مقاله «al-KÊur''aÎn»،10 به پيروي از ويكتور شوون11 و با استناد به او، محل چاپ كتاب را واقعا مكه و تاريخ انتشار آن را 1165 هجري قمري بداند و بر اساس ضوابط گاهشماريِ جديد آن را به 1751 ميلادي برگرداند و اين سال را تاريخ انتشار چاپ اول كتاب بپندارد، و حال آن كه در اين تاريخ مردم مكه هنوز با فنِّ چاپ، به خصوص چاپ حروف لاتيني، آشنا نبوده‏اند؛12 ساواري نيز كودكي يكساله بوده و طبعا نمي‏توانسته است قرآن را در چنين سني به فرانسه درآورد.13 امّا آثار ديگر ساواري، بغير از ترجمه قرآن، بدين شرح است:
1. نامه‏هايي درباره مصر: Lettres sur l''Egypte, 1788 2. نامه‏هايي درباره يونان: Lettres sur la Grèce, 1788 3. داستان دلدادگي انيس الوجود و وردي:
Les amours d''Anas-Eloujoud et Ouardi, 1789 4. دستور زبان عربي عاميانه و ادبي:
Grammaire de la langue arabe vulgaire et littéraire كتاب اخير در سال 1813، به كوشش لوئي لانگلس،14 خاورشناس معروف، به چاپ رسيد.
ساواري در افكار و عقايد پيرو ولتر بود و به «دين فطري» اعتقاد داشت و جزو «خداشناسانِ» (déistes) قرن هجدهم به شمار مي‏رفت. از اين رو در آغاز پيشگفتاري كه بر ترجمه خود افزوده است، «اخلاقيات قرآن» را بر آيين فطري منطبق مي‏داند و درباره پيامبر اسلام چنين مي‏گويد:
«[محمد(ص)] به ياري نبوغ بي‏همانند خود اعراب را از بت پرستي رهايي بخشيد و براي آنان قوانيني جديد و آييني نوين آورد.»15 سپس ساواري از ترجمه‏هاي پيشين قرآن ياد مي‏كند و ترجمه دوري‏يه را «خسته كننده» و «ملال‏آور» مي‏يابد. علت آن را هم در شيوه كار او مي‏جويد، زيرا دوري‏يه نتوانسته است از سبك قرآن، كه همچون مزامير داوود، پر احساس و هيجان انگيز است، پيروي كند. در نتيجه ترجمه‏اي فاقد فصاحت و شيوايي خاص متون برجسته عربي ارائه داده است. نقص ديگر آن در اين نهفته است كه دوري‏يه آيات مختلف را به هم پيوسته و از قرآن مجموعه‏اي داستان‏وار فراهم آورده است، شيوه‏اي كه ساواري سخت از آن احتراز مي‏جويد،16 زيرا وي معتقد است كه وظيفه مترجم انتقال معنا و مراد كلام است نه صِرْفا بازگرداندن الفاظ از زباني به زبان ديگر. به همين دليل او خود كوشيده است تنها تعاليم قرآن را، با رعايت ايجاز و فصاحتِ عبارات عربي، به زبان فرانسه بازگويد، چندان كه هر جا متن اصلي مبهم و رمزآميز بوده، او هم اين ابهام را در متن فرانسه رعايت كرده و در پيِ تفسير و توجيه بر نيامده است. البته براي درك بهتر مطالب، هرجا لازم دانسته، در حاشيه توضيحي بر متن افزوده است. با اين همه، اعتراف مي‏كند كه هرگاه بر اثر اقامتي طولاني در مصر اين امكان را نيافته بود كه به وسيله خودِ مسلمانان با مباني اسلام و مفاهيم قرآن آشنا شود، هرگز ياراي آن نداشت كه به ترجمه متني چنين دشوار و شيوا دست يازد، به خصوص كه غربيان از اسلام «ديني نفرت انگيز» ساخته‏اند و بنيان‏گذار آن را، كه «نابغه‏اي بزرگ» بود، همچون «ديوي وحشتناك» جلوه‏گر كرده‏اند. ساواري، برخلاف آنان، و نيز «به دور از تعصبات مسلمانان»، خواهد كوشيد پيامبر اسلام را، چنان كه در واقع بوده است، بنماياند.17 بدين منظور، در مقدمه‏اي مفصل به شرح زندگي آن حضرت، بر اساس «منابع معتبر»، مي‏پردازد.
اين منابع چه بود؟ از آن جا كه مترجم كتابنامه‏اي برترجمه خود نيفزوده است، تنها از راه تأمل در زيرنويس‏ها مي‏توان به برخي از منابع او پي‏برد، مانند: ابن جوزي، ابوالفداء، ابن حمدون، احمد بن يوسف، ادريسي، ابن اسحاق، بخاري، ابن هشام، ابورافع و برخي ديگر كه تحليل نامِ فرانسوي آنان، با توجه به اين نكته كه در آن دوره هنوز نظام آوايي و آوانگاري زبان عربي مشخص نشده بود و فرانسويان اسامي عربي را به شكلي غريب تلفظ و بازنويسي مي‏كردند، بسيار دشوار است. بر همه اين منابع بايد ترجمه لاتيني ماراچي و مقدمه مفصل آن را نيز افزود كه در واقع مأخذ اصلي او به شمار مي‏رود، هر چند ساواري بيشتر اوقات از او به تعريض ياد مي‏كند، زيرا اين «كشيش دانشمند چهل سال از عمر خود را صرف ترجمه و رد نوشتن بر قرآن كرد و عاقبت نتوانست ترجمه‏اي روان و شيوا ارائه دهد».18 در واقع ماراچي تعاليم قرآن را بازگو نكرده، بلكه لغات عربي را، يكي پس از ديگري، به لاتينيِ نامأنوس و كهني درآورده است.
پس از اين پيشگفتار 9 صفحه‏اي و مقدمه 120 صفحه‏اي، ساواري به ترجمه متنِ قرآن، به ترتيب سوره‏ها، مي‏پردازد. در اين جا نيز با تأمل در زيرنويس‏ها مي‏توان به برخي از منابع او پي‏برد، كه عبارتند از:
1. «Zamchascar»، زمخشري، صاحب كشاف.
2. «Gelaldin»، جلال‏الدين عبدالرحمان سيوطي، صاحب الدّر المنثور في التفسير بالمأثور.
3. «Beidawi»، عبداللّه‏ بن عمر بيضاوي، صاحب انوارالتنزيل واسرار التأويل.
4. «Ebnabbas»، التنوير المقباس من تفسير ابن عباس، تدوين مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادي.
5. «Elgazel»، ابو حامد محمد غزالي، صاحب جواهر القرآن.
6. (sic) «Cottada»، قتادة بن دعامه سدوسي، از مشاهير تابعان و از نخستين مفسران قرآن كه مفسران بعدي به اقوال او بسيار استناد جسته‏اند.
علاوه بر منابع مذكور، ساواري از كساني ديگر با نام‏هايي مانند «Jahia» و «Caleb»19 نيز ياد كرده است كه تعيين هويت آنان مستلزم بررسي بيشتري است.
با توجه به آنچه گفته شد، مي‏توان به كيفيت ترجمه ساواري بهتر پي‏برد: ترجمه‏اي است روان و شيوا كه بيشتر بايد آن را ترجمه معاني قرآن ناميد تا ترجمه عبارات قرآن. جنبه ستايش‏آميز آن نيز، نسبت به ترجمه‏هاي پيشين قوي است، هر چند از يك آزاد فكر قرن هجدهم كه پيرو افكار ولتر و مكتب عقل‏گرايي دكارت است، نمي‏توان انتظار داشت كه مانند يك مسلمان درباره اسلام و قرآن بينديشد. در تبرئه او همين بس كه خود را از قيد اوهام قرون وسطايي رهانيده و به داوري آزادانه‏اي درباره اسلام، در حدّ معلومات و اطلاعات مردم آن روزگار، روي آورده است.
اينك به بحث درباره نمونه‏هايي از ترجمه او مي‏پردازيم.
نخستين مشكل براي ساواري، همچنان كه براي بسياري ديگر از مترجمان فرانسوي قرآن، برگرداندن زمان افعال عربي به زبان فرانسه است. مي‏دانيم كه فعل در زبان فرانسه داراي شش وجه است و هر يك از اين وجوه خود داراي چند زمان مختلف است، به گونه‏اي كه مجموع آنها به بيست و دو «زمان ـ وجه» با شكل‏هاي صَرفيِ مستقل بالغ مي‏گردد.20 هريك از اين «زمان ـ وجه»ها نيز جزئيات خاصي از زمان وقوع فعل يا احتمال وقوع فعل را وصف مي‏كند. مثلاً وجه التزامي در چهار زمان مستقل: مضارع، ماضي ساده، ماضي استمراري و ماضي مقدم، صرف مي‏شود و وجوه تمايز آنها بايد در متون ادبي رعايت گردد. همچنين است وجه شرطي كه داراي مضارع، ماضي اول و ماضي دوم است. بنابراين، برگرداندن معدود زمان‏هاي افعال زبان عربي به زبان فرانسه كار دشواري است، و اين دشواري وقتي محسوس‏تر مي‏شود كه مثلاً ماضي ساده در مقام دعا و نفرين و يا براي بيان فعلي كه وقوع آن در آينده حتمي است، به كار رود. مانند آنچه در سوره المسد آمده است.
متن سوره مباركه چنين است:
1. تبت يدا ابي لهب وتب
2. ما اغني عنه ماله وما كسب
3. سيصلي نارا ذات لهب
4. وامرأته حمّالة الحطب
5. في جيدها حبل من مسد
ساواري آن را چنين ترجمه كرده است:
1. La Puissance d''Abu-lahab s''est évanouie. Il a péri lui-même.
2. A quoi lui ont servi ses immenses richesses?
3. Il descendra dans les brasiers de l''enfer.
4. Son épouse le suivra portant du bois.
5. A son cou sera attachée une corde d''écorce de palmier.21
ترجمه به فارسي:

1. قدرت ابولهب به سستي گراييد و او نابود شد.
2. ثروت بي‏پايانش او را به چه كار آمد؟ 3. به لهيب دوزخ گرفتار خواهد شد.
4. همسرش به او خواهد پيوست، در حالي كه هيزم بر دوش مي‏كشد.
5. و طنابي از ليف خرما برگردن دارد.
چنان كه ملاحظه مي‏شود، در ترجمه فرانسه، زمان افعال متن عربي به كلي در هم ريخته و فعل ماضيِ «تبّت» كه در مقام نفرين به كار رفته، ماضي ساده اخباري فرض و به همان صورت ترجمه شده است. علاوه بر اين، ساواري «ما»ي نافيه را در آيه دوم «ما»ي استفهاميه تصور كرده و عبارت «ما اغني عنه ماله وماكسب» را به صورت استفهام انكاري درآورده و اين همه خود نارسايي‏هاي ديگري را در درك كلي مطلب موجب شده است. سوره مباركه را مي‏توان چنين ترجمه كرد:
1. Que les deux mains d''AbuÎ-Lahab soient coupées et qu''il périsse!
2. Sa fortune et ce qu''il a acquis ne lui serviront à rien.
3. Il rejoindra bientôt un feu plein de flammes.
4. De même que sa femme, porteuse de bois.
5. Alors qu''à son cou elle aura une corde de fibres.
1. بريده باد دست‏هاي ابولهب! و مرگ بر او باد!
2. هرگز دارايي‏اش و آنچه كسب كرده او را سودمند نخواهد بود.
3. زود باشد كه به آتشي پر لهيب گرفتار آيد.
4. و نيز همسرش، در حالي كه هيزم‏كشِ [دوزخ] است.
5. و طنابي از ليف خرما برگردن دارد.
آشفتگي در ترجمه و اشتباه در درك زمان افعال متن عربي در ترجمه بسياري از آيات ديگر نيز به چشم مي‏خورد. مانند آيه چهارم از سوره منافقون:
وإذا رأيتهم تُعْجِبُك أجسامُهم و إن يقولوا تسمعْ لقولهم كأنّهم خُشُبٌ مُسَنّدة يَحْسَبون كلَّ صيحةٍ عليهم هُمُ العَدُوّ فَاحْذرْهُم قاتَلَهُم اللّه أنّي يُؤفكون.
كه چنين ترجمه شده است:
Ils ont la beauté en partage. Ils parlent avec grâce. Leur taille est droite et majestueuse, mais ils frissonnent au moindre bruit. Le Tout-Puissant combattra contre eux, parce qu''ils ont abandonné la foi.22 آنان [مرداني] زيبا هستند، با ظرافت سخن مي‏گويند و اندامي استوار و رعنا دارند. اما به شنيدن كوچك‏ترين صدا برخود مي‏لرزند. قادر متعال آنان را نابود خواهد كرد، زيرا كه بترك ايمان گفتند.
در واقع ساواري مطلقا مقيد به پيروي از متن قرآن نبوده و تنها برداشتِ خود را از محتوا باز مي‏گفته است. مفاد آيه مباركه چنين است:
هرگاه آنان را ببيني از پيكر [آراسته] آنان به شگفت مي‏آيي. اگر سخن گويند [با ميل] به سخنانشان گوش مي‏سپاري، [و حال آن كه] چوب‏هايي واداشته بر ديوار هستند. هر بانگي را عليه خود مي‏پندارند. هم اينان دشمنانِ [تو] اند. از آنان دوري گزين. خدايشان بكشد كه چه بيراهه مي‏روند!
ساواري در ترجمه خود، عبارت «كأنّهم خُشُبٌ مُسَنّدة» را ـ شايد از آن رو كه پيوند ميان آن و عبارات پيشين را درك نمي‏كرده ـ ناديده گرفته و جمله دعائيه آخر آيه را جمله خبريه پنداشته است.
ايراد ديگري كه بر او وارد است عدم رعايت يكساني در ترجمه كلمات و عبارات مشابه با معاني مشابه، حتي در مورد پر بسامدترينِ آنهاست. مثلاً به جاي كلمه جليله «اللّه» گاه «Dieu» آورده و گاه «Le Seigneur» و «Le Tout-Puissant» و «Le Très-Haut». اين مسئله در مورد عباراتي مانند افلا تعقلون، واللّه سميع عليم، واللّه‏ لايحبّ الظالمين، واللّه‏ غفورٌ رحيم و نظاير آنها كه جزو پايانيِ بسياري از آيات را تشكيل مي‏دهند نيز صادق است.
گاه نيز ساواري، به خصوص هنگامي كه در يافتن معادل براي برخي از كلمات عربي دچار مشكل مي‏شده به لفاظي پرداخته است، چنان كه كلمه «انفاق» را به Verser dans le sein» «des pauvres (در آغوش ناداران سرازير كردن)، «غيب» را به «Vérités sublimes» (حقايق متعالي) ترجمه كرده و يا چون براي «مصلحون» در «إنّما نحن مصلحون» (2/11) معادلي نيافته، عبارت را نقل به معني‏كرده و در ترجمه آن آورده‏است: «Notre vie est exemplaire» (= زندگي ما نمونه است).23 البته بايد توجه داشت كه اين نخستين گام‏ها بود كه براي درك قرآن برداشته مي‏شد و هنوز مترجمان متعدد راه را براي مترجمان بعد از خود هموار نكرده بودند. نخستين كارها نيز همواره با دشواري‏ها و نارسايي‏هايي همراه است.
اما امتياز ترجمه ساواري در موضع‏گيريهاي او در برابر ترجمه‏هاي پيشين و رديه‏هايي است كه بر قرآن نوشته بوده‏اند؛ چنان كه در موارد متعددي به نقد ترجمه ماراچي پرداخته و ردّ بر ردّ او نوشته است. شيوه ماراچي بر اين بود كه پس از ترجمه هر سوره، با استناد به برخي از آيات همان سوره در تكذيب قرآن و پيامبر اسلام مي‏كوشيد. در چنين مواردي است كه ساواري ضعفِ استدلال‏هاي او را آشكار مي‏دارد. مثلاً ماراچي در رد بر آيه 44 از سوره هود (= 42 در ترتيب مصحف) از قول مسلمانان نقل مي‏كند كه كشتي نوح 1200 ذراع ارتفاع و 600 ذراع عرض داشته است. سپس فرياد بر مي‏آورد كه ببينيد مسلمانان چه اندازه «بي‏خردند». چگونه يك كشتي مي‏تواند 1200 ذراع ارتفاع و 600 ذراع عرض داشته باشد؟ ساواري نخست عين عبارات مورد استناد او را از قول «حسن بصري» نقل مي‏كند، بدين قرار:
»Cal Elhacen ou can toul elsafinat elf draa ou maëtan draa ou ardeha set maïat draa.« «قال الحسن: وكان طول السفينة الف ذراعا وعرضها ستّ مئات ذارعا» آن‏گاه ساواري به ماراچي حمله مي‏برد كه طول را با ارتفاع اشتباه كرده و بر اساس اشتباه خود به تكذيب و تمسخر مسلمانان پرداخته و حال آن كه اين خودِ اوست كه «بايد مورد تكذيب و تمسخر قرار گيرد».24 همين گونه است استدلال او در مورد آيه 83 (= 81 در ترتيب مصحف) از سوره نحل، آن جا كه عبارت «وجعل لكم سرابيل تقيكم الحرّ» (= و براي شما جامه‏ها قرارداد كه شما را از گرما نگاه مي‏دارد) دستاويز ماراچي واقع شده و او را بر آن داشته است كه در تكذيب پيامبر بگويد لباس را براي محفاظت تن در برابر سرما مي‏پوشند نه در برابر گرما. ساواري در ردّ نظر او مي‏گويد: «لباس به همان اندازه براي محفاظت تن در برابر گرماي سوزان مناطق گرمسير لازم است كه در مناطق سردسير براي محفاظت آن در برابر سرما»، و اگر ماراچي لباس را تنها در برابر سرما مفيد مي‏داند از آن روست كه در ميان مردم مناطق گرمسير زندگي نكرده است و نمي‏داند كه اعراب هنگام روز قبايي بلند بر تن مي‏كنند تا آنان را در برابر گرماي سوزان صحرا محفوظ دارد. بنابراين انتقاد او زاييده جهل اوست.25 در ترجمه آيه 6 از سوره مزّمّل نيز ساواري در تكذيب ماراچي مي‏كوشد. متن آيه مباركه چنين است:
اِنَّ ناشئة الَّيْلِ هي أشَدُّ وطأً وأقوم قيلاً (بي‏گمان عبادت در شب به دل بيشتر مي‏نشيند و در گفتار استوارتر [از روز] است.) اما ساواري، با استناد به سيوطي، آن را چنين ترجمه كرده است:
A l''entrée de la nuit on a plus de force pour concevoir et plus de facilité pour s''exprimer.
(در آغاز شب، انسان نيروي بيشتري در فهم و سهولت بيشتري در گفتار دارد.) ترجمه ماراچي نيز همين گونه است. با اين تفاوت كه وي مفاد آيه را دستاويز قرار داده مي‏گويد: كدام انسان خردمندي است كه سر آغاز شب را براي فهميدن مطلب و بيان آن مناسب‏تر از روز بداند؟ ساواري در اين جا هم او را به جهل متهم مي‏كند، زيرا نمي‏داند كه در آغاز شب، آن گاه كه نسيم خنك صحرايي وزيدن مي‏گيرد و سوز گرما را، در سرزمين‏هاي گرمسير، با خود مي‏برد، مغز انسان طبعا براي درك مطلب و بيان آن آماده‏تر از روز است كه همه چيز تفيده و سوزان است. سپس ساواري از روي تمسخر مي‏گويد: «با اين گونه استدلال‏هاست كه ماراچي مي‏خواهد قرآن را رد كند!»26 چنين بود دومين ترجمه قرآن به زبان فرانسه. موفقيت آن در آن روزگار به حدي بود كه ترجمه دوري‏يه را يكسره به فراموشي سپرد و نقدهايي را بر ترجمه ماراچي موجب شد و تا سال 1840، تاريخ انتشار ترجمه كازيميرسكي، در مدت 57 سال، هشت مرتبه به چاپ رسيد. پس از آن نيز در سال‏هاي 1891، 1926، 1951 ، 1960 و 1970 تجديد چاپ شد و در سال 1913 به زبان اسپانيايي (كاستيّان) درآمد.27

پی نوشت ها:

Jean-Loup Avril, 500 Bretons à connaître, art. Savary...
1. Ludovico Maracci, Alcoranus, textus universus cui praemissus est Prodromus ad refutationem Alcorani, Padoue, 1698, 2 vol. fol.
2. همان، ج اول، ص 78.
3. نك: Adrian Reland. De la religion mahométane, exposée par leurs propres docteurs, Utrecht, 1705, p. 123.
4. در مورد ولتر و مونتسكيو، به ترتيب، نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، مركز نشر دانشگاهي، 1374 و از سعدي تا آراگون، مركز نشر دانشگاهي، 1373، صفحات 112-143.
5. پس از تعطيل كليساها، انقلابيان فرانسه، به رهبري روبسپير و تحت تأثير افكار فلاسفه قرن هجدهم، به‏خصوص ژان ـ ژاك روسو و ولتر، آييني وضع كردند كه آن را «آيين وجود متعالي»، به عبارت ديگر «Le culte de l''Etre Suprême» ناميدند. بدين منظور بناي يادبودي نيز، كه تپه‏اي بيش نبود، در ميدان مشق پاريس برپا داشتند. در تاريخ هشتم ژوئن 1794، روبسپير، در حالي كه مشعلي فروزان به دست گرفته بود، مجسمه نمادين «خداناشناسي» (Athéisme =) را آتش زد و همراه گروه بسياري از مردم پاريس و
6. Claude Etienne Savary, Le Koran, traduit de l''arabe, accompagné de notes, précédé d''un abrégé de la vie de Mahomet, Paris, 1783.
7. همان، ص VI.
8. براي اطلاع بيشتر نك:
9. نك: EI2 ، ج 5، ص 434.
10. Voir Victor Chauvin, Bibliographie des ouvrages arabes ou relatifs aux Arabes.
11. نخستين چاپخانه مكه در سال 1303ق، برابر 1885 ميلادي، به همت عثمان نوري پاشا، والي حكومت عثماني، تأسيس شد. سپس سعودي‏ها آن را توسعه دادند و نام «مطبعة امّ القري» بر آن نهادند و «ام القري» نام نشريه‏اي بود كه در آن جا به چاپ مي‏رسيد. چاپخانه مذكور بعدها «مطبعة الحكومه» ناميده شد (نك: EI2، مقاله Makka، ج 6، ص 162، ستون اول).
12. هم اكنون نسخه‏هايي از چاپ‏هاي اول و دوم كتاب، با مشخصات كتاب‏شناختي زير، در كتابخانه ملي فرانسه نگهداري مي‏شود: - Le Koran, précédé de ... , 2 volumes in 8, Paris, 1783, cote: Res-J-2777 et 2778. - Le Coran ... 2 vol., Paris, 1165 (1787), cote: 8-Z-4733 (5 et 6).
13. لوئي لانگلس (Louis Langlès) بنيان گذار مدرسه زبان‏هاي شرقي در پاريس بود كه خاورشناسانِ بسياري از آن جا فارغ التحصيل شده‏اند و امروزه نيز همچنان داير است.
14. ساواري، همان، صص V و VI (كليه شواهد از چاپ 1883 اخذ شده است).
15. همان، ص VII.
15. همان، ص VII.
16. همان، ص I×.
17. همان، ص VIII.
18. حواشي صفحات 123، 192، 201، 214، 216 و 261 را ببينيد.
19. فرانسويان صفات فاعلي و مفعولي را براي بيان حالت به كار مي‏برند و آنها را جزو زمان‏ها به شمار مي‏آورند. اين صفات نيز به صورت زمان حال و گذشته، هر دو، صرف مي‏شوند.
20. همان، 527.
21. همان، 473.
22. همان، 114.
23. همان، 246، زير نويس شماره 1.
24. همان، 279، زيرنويس شماره 1.
25. همان، 490، زيرنويس شماره 2.
26. El Koran ... Precedido de un estudio de la vida de Mahoma, extractado de las libros de los escritores orientales ... Versión castellana de A. Hernández Catá, Paris, 1913 (cote de la Bibliothèque Nationale de France: 8-O2G-782).

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:08 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه

دكتر جواد حديدي
فرانسويان تا اوايل قرن هفدهم قرآن را به خصوص از طريق ترجمه‏هاي لاتيني آن مي‏شناختند. اين ترجمه‏ها نيز البته چندان منطبق بر متن عربي نبود و كشيشاني كه بدين كار مي‏پرداختند، پيشاپيش بر ردّ آنچه ترجمه مي‏كردند كمر بسته بودند. نخستينِ آنان پي‏ير دو كلوني1، رئيس صومعه‏اي در شرق فرانسه بود كه او را «پي‏يرِ محترم»2 نيز مي‏ناميدند. وي در سال 1141 ميلادي، ضمن سفر به اسپانيا و مشاهده وضع مسيحيان آن جا، برآن شد كه قرآن را به لاتيني، زبان علمي و مذهبي آن روزگار، در آورد تا با استناد به برخي از آيات متشابه بهتر بتواند به ردّ آن برخيزد. پس يكي از مستَعربان طليطله را، به نام پي‏ير دو تولد،3 بدين كار گماشت. اما وي لاتيني خوب نمي‏دانست. پي‏ير دو كلوني چند تن از كشيشان مقيم اسپانيا، از جمله
روبر دو كتون4 را به خدمت گرفت تا ترجمه پي‏ير دو تولد را به زبان فصيح لاتيني باز نويسي كنند. آنان نيز با لفّاظي و عبارت پردازي بسيار چنين كردند.
نخستين ترجمه قرآن به زبان لاتيني بدين گونه انجام شد. آن گاه پي‏ير دو كلوني، كه به ياري متن لاتيني بر محتواي قرآن دست يافته بود، خود مقدمه‏اي بر آن نوشت و با وجود تكذيب برخي از افسانه‏هاي كودكانه‏اي كه متعصبانِ مسيحي از ديرباز درباره پيامبرِ اسلام و مسلمانان رواج داده بودند، در ردِّ قرآن كوشيد. ولي چون خود عربي نمي‏دانست دچار لغزش‏هاي بسيار شد.5
مدتي نزديك به چهار قرن ترجمه لاتينيِ كتون ـ تولد تنها مأخذِ اصلي فرانسويان درباره مسلمانان بود. تا آن كه در سال 1547 آندره‏آ آريوابنه6 متن لاتيني را ــ البته همراه با ردّي كه پي‏ير دو كلوني بر آن نوشته بود ــ به زبان ايتاليايي درآورد. در سال 1616 نيز شوئيگر7 متن ايتاليايي را به زبان آلماني و سپس در سال 1641 به زبان هلندي ترجمه كرد. اين هر دو ترجمه در طول نيمه دوم قرن هفدهم بارها به چاپ رسيد.
تا اين تاريخ تنها كشيشان و مبلغان بودند كه به ترجمه قرآن، آن هم از روي متن لاتيني مي‏پرداختند، و طبعا اهدافي كه در اين كار داشتند آنان را از رعايت امانت باز مي‏داشت. لذا اين گونه ترجمه‏ها را «زيباي بي‏وفا» ناميده‏اند.8
وضع همچنان بود تا آن كه در سال 1647 آندره دوري‏يه9 قرآن را مستقيما از روي متن عربي به زبان فرانسه درآورد و فرانسويان را بيش از پيش با اصول عقايدِ مسلمانان آشنا كرد. وي در سال 1580 در شهر مارسينيي10، واقع در شرق فرانسه، به دنيا آمده بود. تحصيلات مقدماتي را در كشور خود به پايان برد. سپس روانه تركيه عثماني شد. در آن جا بود كه به آموختن زبان‏هاي تركي و عربي، و نيز فارسي پرداخت. آن گاه به عنوان كنسول فرانسه عازم مصر شد. ما دقيقا نمي‏دانيم كه در چه سالي و براي چه مدتي اين مأموريت به او تفويض گرديد. اما مي‏دانيم كه نخستين ترجمه فرانسوي گلستان سعدي، كه در سال 1634 انتشار يافت،11 نيز از اوست و در اين تاريخ، چنان كه از مقدمه كتاب بر مي‏آيد، وي به فرانسه باز گشته بوده است.
از سوي ديگر، تقريظ‏هايي كه در پايان چاپ اوّل ترجمه قرآن12 به سال 1647، و در آغاز برخي از چاپ‏هاي ديگر درج شده حاكي از آن است كه دوري يه در سال 1630 به عنوان مترجم زبان‏هاي شرقي در دربار فرانسه خدمت مي‏كرده است. يك سال بعد، لويي سيزدهم تصميم مي‏گيرد براي ادامه مذاكراتي كه پاسيفيك دو پروونس و گابري يل دوپاري13 در سال 1627 با شاه عباس اوّل انجام داده بودند، او را به دربار ايران اعزام دارد. ولي دوري‏يه نمي‏تواند از تركيه فراتر رود؛ زيرا سلطان مراد، خليفه عثماني، كه از نزديكيِ ايران و فرانسه بيمناك شده بود، او را به فرانسه باز مي‏گرداند تا درباره بهبود روابط تركيه و فرانسه با لويي سيزدهم مذاكره كند. فرماني هم صادر مي‏كند و طي آن به كارگزاران خود در مسير دوري‏يه دستورِ اكيد مي‏دهد كه همه جا مقدمش را گرامي دارند و نيازهايش را برآورند.14
دوري يه با چنين سابقه و بضاعتي در حدود سال 1640 به ترجمه قرآن همّت گماشت، و اينك نخستين بار بود كه كتاب ديني مسلمانان مستقيما از روي متن عربي به يكي از زبان‏هاي زنده اروپايي كه همه مردم بدان سخن مي‏گفتند و نه تنها به زبان مرده لاتيني كه فقط كشيشان آن را مي‏دانستند، ترجمه مي‏شد. مترجِم آن هم، برخلاف آنچه تا آن تاريخ متداول بود، مردي اهل سياست بود نه كشيشي متعصب.
با اين همه، دوري‏يه نيز نتوانسته و نمي‏توانسته است خود را به كلي از قيد اوهامِ پيشين برهاند. از اين رو، در مقدمه كوتاهي كه بر ترجمه خود افزوده، پيامبر اسلام را تكذيب و مسلمانان را تحقير كرده است. اما بايد توجه داشت كه نيمه اوّل قرن هفدهم دوره اوج گيريِ احساساتِ مذهبيِ كاتوليك‏ها بود. دوره‏اي بود كه فرانسه جنگ‏هاي مذهبيِ خونيني را پشتِ سر گذاشته و پروتستان‏ها را محدود كرده و اينك در پيِ آن بود كه مباني آيينِ كاتوليك را استوار كند. بنا بر اين، اگر هم دوري‏يه نخواسته بوده باشد به تعصبات مذهبي دامن زند، ناگزير بوده است به محافظه كاري‏هايي تن در دهد و شايد مقدمه كوتاهش گونه‏اي پروانه چاپ و انتشار باشد.
اين نكته از آن جا استنباط مي‏شود كه وي پس از آن مقدمه بي‏درنگ به شرح عقايد مذهبيِ مسلمانان مي‏پردازد و در اين كار به هيچ روي از گفتن حقيقت دريغ نمي‏ورزد:
«تركان [ = مسلمانان15] به خدايي يگانه كه خالق زمين و آسمان است و به روز رستاخيز نيكوكاران را پاداش مي‏دهد و تبهكاران را به كيفر مي‏رساند، معتقد هستند. محمد[ص] و عيسي و موسي و ابراهيم[ع] را پيامبراني بزرگ مي‏دانند. در روز، پنج نوبت نماز مي‏گزارند و به هنگام نماز، كلماتي زيبا بر زبان مي‏رانند. همواره «لا اله الا اللّه‏»16 مي‏گويند. زكات و صدقه مي‏پردازند. از ناداران دستگيري مي‏كنند و به ياري بيماران و درماندگان مي‏شتابند. يك ماه در سال روزه مي‏گيرند و يك بار در عمر به زيارت كعبه مي‏روند... مي‏توانند چهار زن اختيار كنند، ولي بايد آنان را از دارايي خود نيز برخوردار كنند و از رعايت عدالت درباره آنان فرونگذارند...»
سپس دوري‏يه ترجمه قرآن را با سوره فاتحه آغاز مي‏كند و با سوره ناس به پايان مي‏رساند. و اين كاري بوده است بزرگ، زيرا كه بي‏سابقه بود و مترجم نمونه‏اي پيشِ رو نداشت تا از آن بهره‏مند گردد. امروزه، پس از گذشت نزديك به چهار صد سال، و با وجود 28 ترجمه كامل17 و بيش از دويست ترجمه جزئي و ناتمام از قرآن به زبان فرانسه، و با آن همه پژوهش‏هايي كه درباره بلاغت و محتوا و الفاظ قرآن انجام شده، ترجمه آن به هر زباني كه باشد، از جمله به زبان فرانسه، كاري است بس دشوار و شايد ناممكن. هرگاه جوّ حاكم بر جامعه فرانسه و روحيه مذهبيِ مردم آن دوره را نيز در نظر گيريم، آن‏گاه به اهميت كاري كه دوري‏يه براي نخستين بار انجام داده است، بيشتر پي خواهيم برد.
چاپ اوّل كتاب در قطع رحلي و در 4+648+10 صفحه منتشر شد. موفقيت آن چندان بود كه دو سال بعد، در 1649، دوباره به چاپ رسيد و در همان سال به زبان انگليسي و سپس به زبان‏هاي هلندي و آلماني و روسي درآمد18 و در سراسر قرن هفدهم، و نيز تا اواخر قرن هجدهم، يعني تا سال 1783 كه كلود ساواري به ترجمه جديدي از قرآن پرداخت،19 بارها و بارها تجديد چاپ شد20 و فقط پس از انتشار ترجمه بيبراشتاين كازيميرسكي در 1840،21 رفته رفته، رونقِ خود را از دست داد.
راز اين موفقيت نخست در نياز روز نهفته بود. كشيشان فرانسوي مسائل مذهبي را در انحصار خود درآورده بودند و مؤمنان را از اين كه بر اصول اديان ديگر آگاه گردند، برحذر مي‏داشتند. اما مردم، پس از نهضت «رستاخيز» (رنسانس) و پس از گشوده شدن راه‏هاي دريايي و عزيمت گروهي از جهانگردان به كشورهاي دوردست و سپس بازگشتشان به كشور خود كه اغلب با دستاوردهاي علمي ارزشمندي همراه بود، تشنه دانستن بودند. اينك ترجمه دوري‏يه راه را براي آنان هموار مي‏كرد و چشم اندازي نوين از مجموع معتقدات مسلمانان به روي آنان مي‏گشود.
راز ديگر موفقيت دوري‏يه در صداقت و امانت او در بازگرداندن متن عربي به زبان فرانسه آن روزگار ــ كه البته از لحاظ املايي و انشايي با فرانسه امروز اختلاف بسيار داشت ــ نهفته است. دوري‏يه، پس از آن كه در مقدمه كوتاه خود و فقط در يك جمله پيامبر اسلام را تكذيب مي‏كند، ديگر در سراسر ترجمه بدين مسأله باز نمي‏گردد. در همان مقدمه هم در وصف پيامبر چنين مي‏افزايد:
«[محمد(ص)] با صلابت بسيار در برابر كساني كه بت‏ها را مي‏پرستيدند و در برابر ساكنان مكه و قبيله قريش كه با او مخالفت مي‏ورزيدند، قيام كرد. كتاب خود را قرآن و نيز «فرقان» ناميد، كه يكي به معني مجموعه‏اي از دستورهاي ديني است و ديگري به معناي جدا كننده خوبي از بدي...»
ممكن است امروز يك مسلمانِ معتقد از خواندن برخي از عبارات اين مقدمه (فقط در يك صفحه و نيم) روي در هم كشد، ولي بايد توجه داشته باشيم كه در آن دوره بازرسانِ سازمانِ تفتيش عقايد مذهبي، مسلمانان و يهوديان را به اتهام كفر، و گاه همكيشان خود را به اتهام الحاد در تلّ‏هاي آتش مي‏سوزاندند و خاكسترشان را بر باد مي‏دادند تا هيچ اثري از آنان برجاي نماند؛22 و البته اموالشان را نيز تصاحب مي‏كردند. در چنين دوره‏اي صِرْفِ ترجمه قرآن به زبان همه مردم، آن هم نه به قصد ردّ آن (برخلاف آنچه در ميان كشيشان معمول بود) خود شجاعت و شهامت و نيز، در قياس با معلومات آن روزگار، دانش بسيار مي‏طلبيد و نمي‏توان آثار مذهبي آن دوره را با معيارهاي امروزين سنجيد.
اما منابع دوري‏يه چه بود؟ او خود نه در آغاز كتاب و نه در انجام آن سخني از منابع موردِ استفاده‏اش به ميان نياورده است. با اين همه، در حواشي صفحات كه به شيوه متداول در قرون گذشته در دو طرف متن اصلي نوشته شده، و گاه در آغاز ترجمه برخي از سوره‏ها، توضيحاتي آمده است كه خواننده را در جست و جوهاي خود به نتايج خوبي راه مي‏نمايد. مثلاً بسياري از مطالب به «Ketabel tenoir» ارجاع داده شده است. امروزه چنين عبارتي «كتابِل تنوار» خوانده مي‏شود، ولي ظاهرا ــ و با توجه به اين‏كه در هر حال يك فرد فرانسوي زبان نمي‏تواند كلمات عربي را همچون اعراب تلفظ كند ــ مراد دوري‏يه از عبارت مذكور كتاب التنوير المقباس من تفسير ابن عباس، تدوين مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادي (متوفي 817ق) بوده است. در برخي جاهاي ديگر، از جمله در حاشيه صفحه 74، كلمه «le Bédaoi» آمده كه امروزه «لو بدا اوا» تلفظ مي‏شود. در اين‏جا هم مراد دوري‏يه از اين كلمه عبداللّه‏ بن عمر بيضاوي (متوفي 681 ق؟)، صاحب تفسير معروف انوارالتنزيل واسرارالتأويل بوده است. اما تفسيري كه بيش از بقيه مورد استفاده او واقع شده، الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور، تأليف جلال الدين عبدالرحمان سيوطي است كه دوري‏يه تنها با عنوان «Gelaldin» (= جلالْ دين = جلال الدين» از او نام مي‏برد.
گاه نيز دوري يه در وجه تسميه سوره‏ها از «Ekteri» ياد كرده و مثلاً در مورد سوره «زخرف» چنين آورده است:
«خواننده! بدان و آگاه باش كه اكتري (Ekteri) اين سوره را «سورة الذهب» (Le chapitre de l'or) ناميده است.»
اما اكتري كيست و نام كتابش چيست؟ به احتمال زياد، اين كلمه نيز تحريفي از «عكبري» (ابوالبقاء عبداللّه‏ بن حسين بن عبد اللّه‏ العكبري، متوفي در 616 ق)، صاحب كتاب التبيان في ايضاح القرآن است كه نسخه خطي آن در كتابخانه ملي پاريس نگهداري مي‏شود23 و مانند نسخه خطي گلستان سعدي (مأخذ دوري‏يه براي ترجمه گلستان) مُهرِ «كتابخانه سلطنتي» بر چند جاي آن نقش بسته است.24
عنوان ديگري كه تحليل آن سخت دشوار مي‏نمايد، نام كتابي است كه در صفحه 267 آمده است. بدين قرار:
(Voy Tesfiir anf Giavhoir)
(تسفير أنف جي‏ياوهوار را ببينيد)
ظاهرا كلمه «تسفير» صورت تحريف شده «تفسير» است، همچنان كه «أنْف»، «ألْف» است و «جي‏ياوهوار»، «جواهر». بنا بر اين، نام كتاب بايد «تفسير الف جواهر» بوده باشد. آن گاه تنها مشكلي كه باقي مي‏ماند تركيب نحويِ عبارت است؛ زيرا معدود «ألْف» معمولاً جمع بسته نمي‏شود و در عربي فصيح «الف جوهرة» مي‏گويند نه «الف جواهر» (مانند آيه شريفه «ليلة القدر خيرٌ من الف شهر»، و يا الف ليل وليلة، الف خرافة، الف النهار و جز آن). اما ارجاع ديگري كه در صفحه 412 آمده است مسأله را روشن مي‏كند. در آن جا دوري‏يه توضيح مي‏دهد كه كتاب مذكور «شرح قرآن» به زبان تركي بوده است.
چنين است منابع دوري‏يه، بدان گونه كه از لا به لاي ارجاعات و حواشي كتابش بر مي‏آيد. غرابتِ رسم الخطِ عناويني كه مورد استفاده‏اش واقع شده معلولِ عوامل متعددي است: غلط‏هاي چاپي كه هنوز هم ناشر و مؤلف و مترجم از آن رهايي نيافته‏اند؛ إِشكال در تلفظ كلمات عربي براي فرانسويان آن دوره؛ دشواريِ خواندنِ نسخه‏هاي خطي براي دوري‏يه و خواندن دستخط او براي كارگران چاپخانه.
در عصري كه فن چاپ مراحل ابتدايي خود را مي‏پيمود25 و كتاب و كتابخواني هنوز همگاني نشده بود، كوشش دوري‏يه در استفاده از منابع مذكور ستايش انگيز است، و نيز نشان مي‏دهد كه وي به اين نكته كه ترجمه‏اش برآراء و فتاوي علماي اسلامي استوار باشد، اهميت بسيار مي‏داده است. و شايد علّت حذف اين ارجاعات در برخي از چاپ‏هاي اواخر قرن هفدهم و نيمه اول قرن هجدهم آن باشد كه كتاب وي به عنوان اثري مستند و معتبر شهرت يافته بوده و ديگر ناشران افزودن منابع را بر چاپ‏هاي جديد لازم نمي‏دانسته‏اند.
با اين همه، ترجمه دوري‏يه نيز، مانند هر كار ديگري كه براي نخستين بار انجام مي‏شود، داراي ضعف‏هايي است. اين ضعف‏ها را مي‏توان به دو دسته تقسيم كرد: فني و محتوايي.
از لحاظ فني، كتاب فاقد فهرست و شماره گذاري و ترتيب آيات است و هر يك از سوره‏ها داستان‏وار و همچون حكايتي پيوسته ترجمه شده است، به گونه‏اي كه بازيافتن آيه‏اي معين در مجموع 648 صفحه كتاب و با توجه به رسم الخط آن دوره، حوصله و دقت بسيار مي‏خواهد.
از سوي ديگر، نام‏هايي كه دوري‏يه براي سوره‏ها برگزيده، با همه كوششي كه در مراجعه به تفاسير مذكور به كار برده، يا نامناسب است و يا مهجور، و تطبيق آنها با آنچه امروز قبولِ عام يافته هميشه آسان نيست. مثلاً سوره «ماعون» را به پيروي از آيه «أرَءَيتَ الذّي يُكَذِّب بالدّين»، سوره «دين» («La Loy»، دين، قانون شرع در متون كهن)، و سوره «هُمَزَه» را، توسّعا، سوره «شكنجه» (Persécution) ناميده و كلمه «عصر» را در سوره «والعصر» به معني چاشتگاه گرفته و نخستين آيه از آن سوره را چنين ترجمه كرده است:
«سوگند به نماز چاشتگاه!»

همين گونه است در مورد سوره‏هاي «كوثر» و «والعاديات» و «تكاثر» و «والضحي» و «نصر» (و بسياري سوره‏هاي ديگر) كه به ترتيب، آنها را «Affluence»، «Les chevaux»، «Abondance»، «Soleil levé» و «Protection» ناميده است. نام اين سوره‏ها در برخي از ترجمه‏هاي معاصر به شرح زير است:
كوثر = Abondance (ماسون، بلاشر)؛ «Profusion» (حميد اللّه‏).
والعاديات = «Celles qui fracassent» (بلاشر، ماسون)؛ «Les coursiers» (صادق مازيغ).
تكاثر = «Surenchère» (حميد اللّه‏)؛ «Rivalité» (بلاشر، ماسون).
والضّحي = «La clarté du jour» (صادق مازيغ، ماسون)؛ «La clarté diurne» (بلاشر).
نصر = «Secours divin» (صادق مازيغ، بلاشر، ماسون، مونته).
چنان كه ملاحظه مي‏شود، هيچ يك از اين نام‏ها با نام‏هايي كه دوري‏يه برگزيده است هماهنگ نيست. البته برخي از اين ناهماهنگي‏ها را مي‏توان به اختلاف واژگان متداول در قرن شانزدهم با واژگان زبان فرانسه معاصر، و يا اختلاف نامگذاري سوره‏ها در تاريخ قرآن مربوط دانست؛ ولي برخي ديگر بدون ترديد از اشتباه دوري‏يه در معادل‏يابي برخاسته است. مثلاً هنگامي كه «كوثر» را به «affluence» و «تكاثر» را به «Abondance» ترجمه كرده، ميان ريشه رباعي مجرد«كوثر» و مصدر ثلاثي مزيد «تكاثر» كه معني مبالغه و رقابت و مسابقه در آن نهفته فرقي نگذاشته و هر دو را در معني «فراواني» به كار برده است (دو كلمه affluence و abondanceدر اين جا مترادف هستند).
نكته ديگر در ترجمه دوري‏يه عدم توجه او به وجوه و زمان‏هاي افعال در زبان عربي است، و اين مشكلي است كه حتي برخي از مترجمان معاصر نيز نتوانسته‏اند خود را از قيد آن برهانند؛ زيرا برايشان دشوار بوده كه هجده زمان مختلفِ زبان فرانسه را در معدودي زمانِ متداول در زبان عربي بگنجانند. چگونه زمان ماضي در معناي مستقبلِ مؤكّد و قطعي الوقوع به كار مي‏رود؟ و چگونه يك شكل واحد از زمان ماضي، هم بيانگرِ فعلي است كه اثر آن منقضي شده و هم فعلي كه اثر آن همچنان ادامه دارد؟ از اين‏رو، گاه دوري‏يه در برگرداندن افعال در مي‏ماند و تنها ظاهر لفظي آنها را در نظر مي‏گيرد، و اين كاري است كه در ترجمه سوره «المسد» كرده است:
«ابو لهب دست‏هاي خود را از دست داده و خداوند او را به كيفر رسانده است. داراييش او را سودمند نخواهد بود و جاودانه در آتش دوزخ خواهد سوخت. و نيز زنش كه هيمه بر دوش مي‏كشد و گردن بندي از ليف خرما به گردن دارد.»
دوري‏يه توجه نداشته است كه فعل «تبّت»، در نخستين آيه سوره، هر چند به صورت ماضي ساده آمده ولي در مقام نفرين به كار رفته است. اين اشتباه خود موجب اشتباهاتِ ديگر شده و معناي همه سوره را تغيير داده است. مفاد سوره مباركه چنين است:
بريده باد دست‏هاي ابولهب! و مرگ بر او باد!
هرگز داراييش و آنچه به دست آورده او را سودمند نخواهد بود.
زود باشد كه به آتشي پر لهيب در پيوندد.
و نيز همسرش، در حالي كه هيزم كش دوزخ است
و طنابي از ليف خرما به گردن دارد.
البته در برابر اين نقاط ضعف، نقاط قوتي نيز هست: كمتر پيش مي‏آيد كه دوري‏يه در بازگرداندن آياتِ شريفه دستخوش توجيهات و تفسيرهاي متداول در ميان كشيشان آن دوره شده باشد. چنان كه در مورد آيات 11 تا 15 از سوره نور، كه در رفع اتهام از عايشه، زوجه پيامبر(ص)، نازل شده، وي بدون اشاره به داستان‏هاي كودكانه‏اي كه در ترجمه لاتيني و يا ترجمه‏هاي اقتباس شده از ترجمه لاتيني آمده، در حاشيه كتاب چنين افزوده است:
«دشمنان محمد[ص] يكي از زنان او را به گناه متهم كردند.»
آيه ديگري كه در نيمه دوم قرن هفدهم، و نيز در سراسر قرن هجدهم، بحث‏هاي بسيار ميان مسيحيان برانگيخت، آيه 62 از سوره بقره است كه با اندك اختلافي در سوره مائده تكرار شده است:
إنَّ الَّذينَ آمَنوا وَالَّذينَ هادوا وَالنَّصاري والصّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللّه‏ِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَعَمِلَ صالِحا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلاخَوفٌ عَلَيْهِم وَلاهُمْ يَحْزَنونَ.
آنان كه ايمان آوردند (= مسلمانان) و آنان كه يهودي شدند و نصرانيان و صابيان، هركس به خدا و روز واپسين ايمان آورد و كار نيك كند، اجر همه آنان نزد پروردگارشان است. آنان را بيمي نيست و اندوهگين نخواهند شد.
براي مبلغان مسيحي كه مخالفان خود را در تل آتش مي‏سوزاندند، بسيار شگفت آور بود كه مسلمانان به موجب نص قرآن، نه تنها پيروان اديان ديگر را در ميان خود بپذيرند، بلكه آنان را در انجام دادن مراسم مذهبي‏شان نيز آزاد گذارند. از اين‏رو، در ترجمه اين آيه، كه امروزه ستايش بسياري از خاورشناسان را برانگيخته است،26 به زحمت مي‏افتادند و آن را به شكل‏هاي گوناگون تعبير و تفسير مي‏كردند. دوري‏يه، بر عكس، آيه را تقريبا لفظ به لفظ ترجمه كرده و براي تأييد ترجمه خود، در حاشيه كتاب، يك جا به سيوطي و جاي ديگر به بيضاوي ارجاع داده است.27 ترجمه او بعدها كنجكاوي گروهي از «آزاد انديشان» را برانگيخت و آنان را به تحقيق درباره اسلام و مسلمانان واداشت و اين عقيده را در ميان آنان رواج داد كه:
«مسيحي بودن، به آيين يهود گرويدن و گبر شدن در پيشگاه پروردگار يكسان است، مشروط بر اين كه انسان خداوند را بپرستد و عمل نيك به جا آورد و همنوعان خود را دوست بدارد».28
در آن دوره طرفداران اين طرز فكر را «Indifférent»، يعني «يكسان نگر»، «بي‏تفاوت نسبت به پيروان اديان ديگر» مي‏ناميدند، و البته كشيشان مسيحي، چه كاتوليك و چه پروتستان، از رواج چنين «رذيلتي» در ميان معاصران خود سخت ناخرسند بودند و آن را به مسلمانان نسبت مي‏دادند. آدريان ريلند، با وجود آن‏كه خود به دفاع از مسلمانان برخاسته، در اين باره چنين آورده است:
«عقيده مشترك روشنفكران امروز بر اين است كه پيروان همه اديان مي‏توانند رستگار شوند، مشروط بر اين كه خدا را بپرستند و اعمال نيك به جا آورند. گروهي مدعي‏اند كه محمد[ص] اين عقيده را در ميان مسلمانان رواج داده است. اين امر بسيار عجيب مي‏نمايد. چگونه ممكن است كسي كه خود را پيامبر مي‏داند و دين جديدي مي‏آورد و با آن همه تندي و صلابت به مسيحيان و يهوديان مي‏تازد، خود در قرآن «يكسان نگري» و احترام به عقايد ديگران را بستايد؟ پس چه لزومي داشت كه دين جديدي بياورد؟ بهتر بود فقط مردم را به كارهاي خوب تشويق مي‏كرد.»29
سپس ريلند به بحث درباره مفهوم حقيقي «بي‏تفاوتي» از ديدگاه مذهبي مي‏پردازد و از نويسندگان و مترجمان بسياري كه محمد(ص) و پيروانش را مسؤول رواج اين طرز فكر حتي در ميان مسيحيان دانسته‏اند، نام مي‏برد.
بدين گونه ترجمه دوري‏يه، اگر چه ضعف‏هايي داشت و گاه تحت تأثير پيشداوري‏هاي متداول در آن دوره قرار مي‏گرفت، برسرِ هم در شناساندن متن اصلي قرآن به معاصران خود بسيار مؤثر بود و تا سال 1734، پيش از انتشار ترجمه انگليسي جرج سيل،30 يكي از مآخذ معتبر و مستند اروپايي درباره اسلام و مسلمانان به شمار مي‏رفت.

پی نوشت ها:

ترجمه دوري يه از گلستان كامل نيست. حكايت‏ها نيز به يكديگر پيوسته است. اما اين نخستين كوشش در راه شناساندن ادبيات فارسي به مردم فرانسه بود. دوري يه يك فرهنگ تركي ـ لاتيني هم نوشته بوده كه به چاپ نرسيده و نسخه خطي آن در كتابخانه ملي پاريس مضبوط است. وي به سال 1660م درگذشت.
1. پي‏ير دو كلوني(Pierre de Cluny) از 1092 تا 1156م مي‏زيست. در 1122م به رياست صومعه كلوني برگزيده شد و تا پايان عمر در همين سمت باقي بود. درباره زندگي پيامبر نيز مقالاتي نوشته است.
2. Pierre le Vénérable.
3. پي‏يردوتولد (Pierre de Tolède) اهل طليطله بود. آن دسته از مردم اسپانيا و اندلس را كه مسلمان نشده بودند ولي عربي مي‏دانستند «مستعرب» (= Mozarabe) مي‏ناميدند. طليطله سال‏ها در تصرف مسلمانان بود تا آن كه در 1085م از دست آنان خارج شد.
4. درباره روبر دو كتون(Robert de Ketton) چنين گفته‏اند: «وي كششي طبيعي داشت كه حتي يك متن غير عقيدتي را چنان تحريف كند كه آن را مورد نفرت همه قرار دهد(نك: EI2, I/434). ـ بنا بر اين پي‏ير دو كلوني از ديدگاه خود مترجم بسيار شايسته‏اي انتخاب كرده بوده است!
5. براي اطلاع بيشتر درباره ترجمه‏هاي لاتيني قرآن نك: Marie-Thérèse d'Alverny, »Deux traductions latines du Coran au Mayen-Age'', in Archives d'histoire doctrinale et littéraire du Moyen-Age, t. 22-23, 1947-1948, pp.69-131.
6. Andrea Arrivabene.
7. Schweigger.
8. M.-Th. d'Alverny, op.cit., p. 86.
9. André du Ryer.
10. Marsigny.
11. Gulistan ou l' Empire des Roses, Traité des Moeurs des Roys, composé par Musladini Saadi, prince des poètes turcs et persans, traduit en français par le sieur André du Ryer,.. Paris, 1634.
12. L'Alcoran de Mahomet, Translaté d'arabe en français... Paris, 1647
13. براي اطلاع بيشتر از مأموريت Père Pacifique de Provins و همكارش Gabriel de Paris نك: جواد حديدي، از سعدي تا آراگون، 1373، صص 22 و 23.
14. ترجمه اين فرمان در پايان چاپ اوّل كتاب آمده است.
15. فرانسويانِ قرون وسطا همه مسلمانان را «عرب» مي‏ناميدند. سپس از سال 1453م كه تركان عثماني قسطنطنيه را فتح و امپراتوري بزرگي تأسيس كردند، اعراب جاي خود را به تركان دادند. تنها از اواخرِ قرنِ هجدهم به بعد بود كه فرانسويان، رفته رفته، اقوام و مليت‏هاي مختلف اسلامي را از هم بازشناختند.
16. بعدها ولتر شهادتين مسلمانان را، بدان گونه كه دوري‏يه در آغاز ترجمه خود آورده است: «La ilha illa Allha Mehemet rassoul Allha.»
17. محمد حميد اللّه‏ در چاپ دهم از ترجمه خود (سال 1981م، صص L××× تا L×××III) از 24 ترجمه كامل قرآن به زبان فرانسه فهرست داده است. از آن تاريخ تا كنون ترجمه‏هاي صادق مازيغ، شوراكي، ژاك برك و مجمع الملك فهد نيز بر اين فهرست افزوده شده است. در مورد ترجمه‏هاي ناقص و جزئي مي‏توان به فهرست‏هاي كتابخانه ملي پاريس مراجعه كرد.
18. مترجم انگليسي آن Alexander Ross نام داشت. ترجمه هلندي در سال 1658 به كوشش Glazemarker، ترجمه آلماني در سال 1688 به كوشش Lange و ترجمه روسي در سال 1716 به كوشش Demetrius Kantemirانجام شد.
19. Claude Savary, Le Koran, Paris, 1783.
20. چاپ‏هاي متعدد آن را چنين برشمرده‏اند: 1647، 1649، 1651، 1671، 1673، 1685، 1719، 1723، 1734، 1755، 1770، 1775، 1883، 1885.
21. Biberstein Kasimirski, Le Coran, Paris, 1840. از سال 1840 تا كنون، ترجمه كازيميرسكي نزديك به سي بار تجديد چاپ شده است.
22. اين‏گونه فجايع تا اواسط قرن هجدهم ادامه داشت و فقط پس از انقلاب فرانسه در 1789 منسوخ شد. در سال 1761، سازمان تفتيش عقايد مذهبي ليسبن سي و سه متهم به بد ديني، از جمله چند مسلمان و يهودي را طعمه آتش كرد (نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، 1374، صص 162، 163).
23. اين كتاب با عنوان‏هاي ديگري مانند: املاء مامنَّ به الرحمن من وجوه الاعراب والقراآت في جميع القرآن، و التبيان في اعراب القرآن، بارها به چاپ رسيده است.
24. در مورد نسخه‏هايِ خطيِ بازمانده از كتاب‏هاي عكبري نك: برو كلمان، 1/282؛ همو، ذيل، 1/496.
25. يكي از توافق‏هاي پرپاسيفيك دو پروونس، فرستاده دربار فرانسه، با شاه عباس اوّل (نك: زير نويس شماره 13) اين بود كه دولت فرانسه چاپخانه‏اي در اصفهان نصب و داير كند. ولي اين توافق تحقق نيافت، زيرا اندكي بعد شاه عباس درگذشت و مذاكرات بي‏نتيجه ماند. ترجمه دوري‏يه چند سال پس از درگذشت شاه عباس(1038 ق / 1629م) منتشر شد.
26. يكي از آنان ادوار مونته، مترجم فرانسوي قرآن است كه در اين باره چنين مي‏گويد: «آيه‏اي است بسيار جالب و جهان شمول كه پيروان همه اديان را به همزيستي و تساهل مذهبي فرا مي‏خواند.» )Edouard Montet, Le Coran, Paris, 1954, P. 82 (نك:
27. چاپ اوّل ترجمه دوري‏يه، صفحات 9 و 111.
28. اين عبارتي است كه ولتر (كليات، 1/85) از قول كنت دوبنوال (Comte de Bonneval)، يكي از افسران فرانسوي كه به تركيه رفته و به دين اسلام گرويده و لقب پاشايي گرفته بوده است، نقل مي‏كند (نك: اسلام از نظر ولتر، 223 ـ 227).
29. Reland, Adrian, La religion des Mahométans, exposée par leurs propres docteurs, La Haye, 1721, t. 2, p. 70.
30. Sale, George, The Koran of Mohammad, Landon, 1734.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:08 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها