0

بانک مقالات علوم قران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

یادداشتهای تفسیری علامه محمد تقی شوشتری (ره)

یادداشتهای تفسیری علامه محمد تقی شوشتری (ره)

علی رضا بهاردوست

 

حواشی مصحف

علامه شیخ محمد تقی شوشتری(ره)
تحقیق و ترجمه:بهراد جعفری
بنیاد فرهنگی علامه شیخ شوشتری،چاپ اول 1384
بی‏تردید نام علامه مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری(اعلی‏ اللّه مقامه الشریف)در مراکز علمی-تحقیقاتی مرتبط با علوم‏ اسلامی به ویژه دانشهای حدیث،رجال و فقه،نامی است مشهور و پرآوازه.این شخصیت کم‏نظیر،آثار گرانسنگی از خود بر جای‏ گذاشته است که مهم‏ترین آنها عبارت است از:
1.النجعة فی شرح اللمعة یا تحقیق المسائل.
2.قاموس رجال.
3.الرسالة المبصرة فی احوال ابی بصیر.
4.بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة.
5.الاوائل.
6.البدایع.
7.قضاء امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام).
8.الاخبار الدخیلة.
النجعة فی شرح اللمعة اثری است فقهی که در شرح اللمعة الدمشقیة شهید اول به نگارش درآمده است.علامه شیخ شوشتری‏ در این کتاب چندین جلدی،علاوه بر مبانی فقهی،به ذکر مبانی‏ رجالی خویش پرداخته که با مبانی شهید ثانی در الروضة البهیة تفاوت قابل توجهی دارد.این کتاب،حاکی از تسلط مؤلف بر دانش‏ فقه است.
قاموس الرجال را شاید بتوان مهم‏ترین اثر علامه شیخ‏ شوشتری دانست.مؤلف در این کتاب،آرا و نظریات عالمان رجالی‏ را به نقد کشیده است.قاموس الرجال در واقع تعلیقه‏ای است بر کتاب تنقیح المقال علامه مامقانی؛که علامه شوشتری وجود نکاتی غیرضروری در این کتاب را انگیزهء اصلی خود در نگارش‏ قاموس الرجال ذکر کرده است.برخی از این نکات عبارت است‏ از:ذکر توثیقات متأخران،در صورت وجود توثیقات متقدمان درباره‏ یک راوی؛ضبط تمامی کلمات،حتی کلماتی که نیازی به ضبط ندارد مانند«ابراهیم»؛معتبر شمردن فهرست ابن ندیم به عنوان‏ یک منبع رجالی،در صورتی که ابن ندیم شخصیتی رجالی به‏ معنای واقعی و اصطلاحی کلمه نیست؛وجود برخی انتقادهای‏ ضعیف؛خلط میان دو مفهوم مهمل و مجروح؛وقوع اشتباه در ضبط برخی کلمات و...
از نکاتی که در تنقیح المقال دیده نمی‏شود،ردیابی راویان در سلسله سندهاست؛ولی علامه شیخ شوشتری به این نکته توجه‏ داشته است.
بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة نیز از آثار ارزنده مرحوم‏ علامه شوشتری است.مؤلف در این کتاب،نهج البلاغه را تبویب‏ موضوعی کرده و به شرح آن می‏پردازد.وی در ابتدای ورود به هر بحثی،سند آن حدیث(اعم از خطبه،نامه،حکمت یا کلمه قصار) را ذکر می‏کند.
کتاب الاخبار الدخیلة،حاکی از تسلط بسیار علامه شوشتری‏ بر شناخت روایات است.اخبار دخیله به روایاتی گویند که درآنها نقطه ضعفی وجود دارد و بدین روی می‏توان در سند آنها خدشه وارد کرد؛علامه شوشتری در این کتاب به بررسی این‏ گونه روایات پرداخته است.و اما درباره اثری که به تازگی از مرحوم علامه شوشتری منتشر شده،یعنی حواشی مصحف،در ادامه نوشتار به معرفی آن می‏پردازیم.
دهها سال پیش از وفات مرحوم علامه شوشتری،قرآنی برای‏ ایشان می‏آوردند که علامه با آن انس و الفتی دیرینه پیدا می‏کند. اظهار نظر خود ایشان دربارهء این قرآن شنیدنی است:«این‏هم‏ قرآن عجیبی است،این را برای بنده آورده‏اند و نمی‏دانم که این‏ دو صفحه را چه کسی با خمیر به هم چسبانده بود.به یکی از رفقا دادم که در صحافی خیلی ماهر است تا از هم باز کرد و در میان آن دو صفحهء از هم باز شده نوشته بود:«وقف نمود آسیه‏ خانم بنت مرحوم علی مردان این مجلد کلام اللّه مجید را بر کافّه عامّه شیعیان،تولیتش را با دخترش روحی جان قرار داد و بر فرض انقراض،تولیت آن با اعم کسی است که در آن بلد باشد». چیز عجیبی است که اینجا آخرش نوشته:«هذا المصحف الرّابع‏ و السّبعون من المصاحف التی کتبتها»یعنی این،قرآن هفتاد و چهارمی است که نوشته‏ام،خیلی از مردمند که عمرشان 74 بار قرآن نمی‏خوانند!این کاتب 74 قرآن را نوشته،باز هم ننوشته‏ که دیگر نخواهم نوشت یا دیگر وقت مرگ من است.شاید بعد از این باز هم نوشته باشد.تاریخش هم 1072[قمری‏]است که‏ حالا سال 1405[قمری‏]است.دیگر اینکه تمام صفحاتش افشان‏ طلاست و مثل اینکه از اول تا آخرش را هم فقط با یک قلم نوشته‏ است.خیلی جاها در حاشیه همین قرآن یادداشتهایی کرده‏ام که‏ اگر عمری باشد،می‏خواهم تفسیر جدیدی بنویسم».
آنچه از این اظهار نظر دریافت می‏شود،این است که مرحوم‏ علامه تصمیم داشته تفسیری بر قرآن کریم بنویسد و بدین‏ منظور،اطلاعات و یافته‏های متعدد تفسیری خود را در حواشی‏ این مصحف،کنار آیات مرتبط،به زبان عربی یادداشت می‏کرده‏ است.
مرحوم استاد علی اکبر غفاری که عمده آثار علامه شیخ‏ شوشتری(ر ه)را به چاپ رسانده و با سبک نوشتار و متدلوژی‏ تحقیقاتی ایشان به نیکی آشنا بوده،محتوای این حواشی را از نظر موضوعی چنین یرمی‏شمارد:
1.شأن نزول آیات و اظهار انتقادی در باب روایات آن؛ 2.در بیان آیه و معنای مراد از آن؛3.بیان لغات غریب و مراد از آنها در صورتی که معانی متعدد باشد؛4.مطالبی تاریخی برای‏ روشن‏تر شدن مفهوم آیه؛5.اشاره به اختلاف قراءات و اینکه‏ کدام یک مورد تأیید است؛6.نقل روایاتی که آیه را به مورد خاصی تخصیص می‏دهد؛7.در موارد اندک اشاره به مسائل فقهی‏ و احکام شرعی که از آیه استنباط می‏شود.
و اما چه شد که این حواشی به صورت کتاب حاضر و با تلاش‏ طاقت‏فرسای فاضل ارجمند و متتبع کوشا،آقای بهراد جعفری،در دو جلد منتشر شد.
کار بر روی حواشی و اقدام برای طبع این مجموعه ارزنده،به‏ روزگار حیات مؤلف(ر ه)باز می‏گردد.جرقهء این کار نخست در ذهن‏ یار و خدمتگزار علامه،محمد علی فرهنگ زده شد.وی با دقت‏نظر و وسواس،مصحف شریف را در ساعاتی مناسب که مرحوم علامه‏ از تلاوت آن فارغ می‏شدند،با خود به شهر اهواز برده و با امکانات‏ معمول آن‏روز از روی صفحات شریف عکسبرداری می‏کرد و سپس‏ آن را عودت می‏داد.به دلیل حجم نسبتا بالای صفحات مصحف، این کار به کرّات صورت می‏گرفت؛تا اینکه این سخت‏کوشی به‏ ثمر نشست و عکسبرداری به اتمام رسید.کار تحقیق بر روی‏ این اثر،ابتدا به مرحوم استاد علی اکبر غفاری(مصحح و محقق‏ مهم‏ترین آثار علامه)سپرده شد،ولی ایشان به دلیل اشتغال در تحقیق بر روی مصادر حدیثی از انجام آن بازماندند.بهراد جعفری، شاگرد و یار همراه مرحوم استاد غفاری،دربارهء چگونگی سپرده‏ شدن این کار به خودش می‏نویسد:«این مجموعه تفسیری تبرکا نزد ما ماند و از آنجا که خود بنده از ابتدا آرزوی تحقیق بر روی این‏ کار را داشتم،در اثنای خدمات به جناب استاد[غفاری‏]،در اوقات‏ بیکاری و حتی در منزل با وسایل ابتدایی آن زمان و بهره جستن‏ از معاجم و فهارس اقدام به کار نموده و تا اندازه‏ای سد حرکت به‏ پیش را از میان برداشتم؛و چون از قبل با دستخطّ و به‏طور کلی با نوع قلم آن بزرگوار در تألیفاتشان آشنا بودم،جناب استاد[غفاری‏] مرا معرفی و برای انجام کار تأیید فرمودند،بنده نیز با کمال میل‏ راه تحقیق و تصحیح را آغاز کرده و کار بدانجا رسید که ملاحظه‏ می‏شود.ذکر این نکته حائز اهمیت است که برای دستیابی به‏ برخی برخی از مصادر،از کتابخانه‏های بسیاری همچون کتابخانه مرحوم‏ ملک،مجلس شورای اسلامی(شماره 1 و 2)در تهران و کتابخانه‏ مرحوم حضرت آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی در قم بازدید نمودم، و حتی به دلیل فقدان برخی از مصادر موجود در حواشی،چندین‏ بار به کتابخانه خود مرحوم علامه در شوشتر رفته و از آن مخزن‏ استفاده نمودم؛برخی از کتابهای ایشان منحصر به فرد و نایاب و تنها در آن مکتبه یافت می‏شد».
به‏طور خلاصه،کارهایی که محقق محترم اثر جناب آقای‏ بهراد جعفری برای آماده‏سازی و انتشار حواشی مصحف انجام‏ داده،به قرار زیر است:
1.مطالعه دقیق حواشی و تبدیل دستخط علامه به حروف‏ ماشینی یا تایپی امروزی؛2.مقابلهء متن حواشی با مصادر اصلی؛ 3.تصحیح ضبط واژگان مختلف الاعراب با مراجعه به مصادر ضبط اسامی؛4.درج دیدگاههای شارحان حدیث در ذیل احادیث‏ تفسیری؛5.ترجمه متن شروح به زبان فارسی،به استثنای مطالب
تخصصی؛6.نقل مطلب از تفسیر عاملی(ر ه)در جاهایی که‏ حاشیه مختصر بوده است.
آری،خواننده گرامی با مراجعه به اثر حاضر درخواهد یافت‏ که محقق محترم چه زحمات و تلاشهایی را متحمل شده است و در این راه،چهارده سال حضور مستمر در کنار استاد غفاری(ر ه)، در تصحیح،تحقیق و ترجمه مصادر حدیثی شیعه،برای او بسیار کمک کار بوده است.
البته جریان آماده‏سازی حواشی مصحف برای چاپ و انتشار، تنها به موارد فوق خلاصه نمی‏شود و یک سری امور فنی هم‏ بوده که محقق محترم-به سبب حساسیت و ظرافت کار- خودش شخصا به انجام رسانده است.وی در این‏باره می‏نویسد: «صفحاتی که ابتدا به دست ما رسید،کوچک و در ابعاد تقریبی‏ 9 در 5/12 سانتی‏متر بود و جمع آن با خط ریز مرحوم مؤلف کار تحقیق را دشوارتر می‏ساخت.البته این مشکل ابتدا تا حدودی با ذره‏بین حل شد،ولی از آنجایی که کار،صفحه به صفحه پیش‏ می‏رفت و حجم هرکدام متغیر بود،مقابله مجدد با خود نسخه‏ اصلی بسیار دشوار می‏نمود،به همین جهت از تمامی عکسها در قطع A 4 اسکن گرفته شد،سپس هرکدام از تحقیقات عربی پس‏ از تایپ و پرینت در مقابل همان صفحهء اسکن شده قرار گرفت‏ تا موارد نقص از همانجا پیگیری شود و در ضمن مقابله صورت‏ پذیرد.کار تحقیق و تتبع بعدی حدود یک سال به طول انجامید و پس از مراجعه به کتابخانه‏های متعدد و نیز سفر به شوشتر برای‏ مراجعه به کتابهای نایاب،راه برای اعراب‏گذاری و ضبط اسامی‏ و امکنه و ترجمه هموار شد.و چون قصد ما چاپ خود مصحف‏ نیز بود تا هم قرآن را به صورت کامل داشته باشیم و هم مطالب‏ حواشی نیز در دسترس همگان باشد و در نهایت مونتاژ و قرار دادن‏ هر صفحه تحقیق در برابر همان صفحه محشّی به اتمام رسید».
در ادامه نوشتار برای آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان فرهیخته‏ با محتوای این حواشی،نمونه‏هایی از آنها را نقل می‏کنیم.
«و عن محاسن البیهقیّ فی 39،1:قام رجل فی مجلس‏ ابن عائشة فقال:یا أبا عبد الرّحمن من أفضل أصحاب النّبیّ صلی‏ اللّه علیه و آله؟فقال:ابو بکر و عمر و عثمان و عبد الرّحمن و طلحة و الزّبیر.فقال الرّجل:فأین علیّ بن ابی طالب؟!فقال ابن عائشة: تستفتینی عن أصحاب النّبی صلی اللّه علیه و آله أم عن نفسه؟ فقال الرجل:عن أصحابه.فقال ابن عائشة:أنّ اللّه تعالی یقول:
«فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نسائنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم»
فکیف یکون اصحابه مثل نفسه؟!
و از کتاب محاسن بیهقی نقل است که:مردی در مجلس«ابن عائشه»برخاست و گفت:ای ابا عبد الرحمان،بگو افضل اصحاب‏ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله چه کسانی بودند؟ابن عائشه نیز نام خلفای ثلاث و عبد الرحمن بن عوف و طلحه و زبیر را برد. آن مرد با تعجب پرسید:پس نام علی بن ابی طالب چه شد و در کجای این رتبه‏بندی قرار دارد؟ابن عائشه گفت:فتوای مرا درباره اصحاب پیامبر جویا شدی یا از نفس و جان آن بزرگوار؟! آن مرد گفت:درباره اصحاب آن حضرت.پس ابن عائشه گفت: خداوند در آیه مباهله می‏فرماید:
«فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم»
(یعنی:بگو بیایید تا ما و شما پسران خویش و زنان خویش و نفس خود(کسی را که به منزله‏ خودمان است)را بخوانیم-آل عمران:61)پس چگونه اصحاب‏ او در ردیف نفس و خود او قرار خواهند گرفت؟(یعنی حضرت‏ علی علیه السلام به منزله نفس و جان پیامبر بود،دیگر کجا نیاز به‏ رتبه‏بندی او در میان صحابه است؟!)
علامه شوشتری(ر ه)همچنین در ذیل آیه سوم از سوره جمعه:
«و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم»
نوشته است:
«صحیح مسلم عن ابی هریرة قال:کنّا جلوسا عند النّبی(صلی اللّه علیه و آله)اذا نزلت سورة الجمعة فلمّا قرأ:
«و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم...»
قال رجل من هؤلاء:یا رسول‏ اللّه!فلم یراجعه النّبی(صلی اللّه علیه و آله)حتّی سأله مرّة او مرّتین‏ أو ثلاثا،قال:و فینا سلمان الفارسیّ،فوضع النّبیّ یده علی سلمان، ثمّ قال:لو کان الایمان عند الثّریّا لناله رجال من هؤلاء(تقی‏ التستری).
مسلم در صحیح خود از ابو هریره نقل کرده است که گفت: روزی ما نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نشسته بودیم که ناگاه‏ سوره مبارکه جمعه بر آن حضرت نازل شد،چون به قرائت آیه«و آخرین منهم لما یلحقوا بهم»
(یعنی:و دیگران از ایشان که هنوز بدیشان نپیوسته‏اند)رسید،مردی از آن جمع از در پرسش عرضه‏ داشت:ای رسول خدا!ولی آن حضرت توجهی به او نفرمود تا این‏ که سائل این کار را دو یا سه بار تکرار کرد،آن حضرت در حالی‏ که میان ما سلمان فارسی بود،دست مبارکش را بر سر او گذارده‏ فرمود:اگر ایمان نزد ستاره ثریا باشد،مردانی از این گروه بدان‏ دست یابند(تقی شوشتری)».
در پایان ذکر این نکته لازم است که حواشی مصحف می‏تواند پژوهشگران و عالمان قرآنی را با یکی دیگر از ابعاد علمی شخصیت‏ علامه شیخ شوشتری(ر ه)،یعنی آرا و نظریات تفسیری ایشان آشنا سازد.محقق محترم حواشی مصحف نیز باوجوداین‏که نهایت‏ تلاش خود را در آماده‏سازی و ارائه هرچه بهتر آن به کار گرفته، اما خطاهای متعدد تایپی،ویرایشی و حتی اشتباهاتی در ترجمه در آن وجود دارد.به نظر نگارنده،اگر محقق محترم کتاب،کار خود را پس از اتمام حروفچینی به ویراستاری قابل می‏سپرد،درصد قابل‏ توجهی از این خطاها و اشتباهات به کتاب راه پیدا نمی‏کرد.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:37 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سير نگارشهاي علوم قرآني در قرن سوم

سير نگارشهاي علوم قرآني در قرن سوم

محمد علي مهدوي راد

در اين قرن يحيي بن زياد فراء (م 207) يادكردني است.او از اديبان و عالمان بنام اين قرن است. فراء آثار و نگاشته‌هاي فراواني از خود بر جاي گذاشت[1] و در اين ميان نگاشته‌هاي وي درباره مباحث و مسائل قرآني از جايگاه بلندي برخوردار است. از ميان آثار فراء « اختلاف اهل الكوفه و البصره و الشام في المصاحف »« الجمع و التثنيه في القرآن» ،‌« لغات القرآن»، « المصادر في القرآن» در علوم قرآني است.[2]« معاني القرآن» كه گاه از آن با عنوان « مشكل اعراب القرآن و معانيه » نيز ياد شده است،‌با توجه به حد و حدود نگارشهاي قرآني و تفسيري در آن روزگار كتابي تفسيري است تا علوم قرآني.در آثار نگاشته شده با عنوان « معاني القرآن» . گو اينكه جنبه‌هاي لغوي و اعرابي گسترده است ، اما در نگاه كلي اين آثار آهنگ تفسير دارند و مي‌توان آنها را تفاسير أدبي دانست كه بيشترين توجه را به شيوه بياني قرآن داشته‌اند و واژه‌هاي دشوارياب را تبيين مي‌كرده‌اند.[3]
در اين قرن به محمد بن عمر واقدي، مورخ بلندآوازه و صاحب كتاب ارجمند « المغازي» كتابي نسبت داده‌اند با عنوان « الترغيب في علم القرآن»؛ كه از آن گاه به « الرغيب في علم القرآن و غلط الرجال » نيز ياد شده است. اما ابن نديم از آن با عنوان « الترغيب في علم المغازي و غلط الرجال» ياد كرده است[4]. در منابع شرح حال نگاري كهن در كتابهاي « الفهرست» ، « معجم الأدباء»،‌« الوافي بالوفيات» كه گزارش تفصيلي آثار واقدي آمده است در اولي و سوم « الترغيب في علم المغازي» است و در دوم « الترغيب في علم القرآن»[5] . با توجه به ثبت و ضبط آن در كهنترين مرجع كتابشناسي و نيز تخصص و حوزه پژوهشها و نگارشهاي واقدي بايد گفت عنوان «الترغيب في علم القرآن » كه در منابع متأخر ديده مي‌شود، تصحيف « الترغيب في علم المغازي و غلط الرجال » است و واقدي كتابي در مباحث قرآني نداشته است.
ابوعبيده معمر بن المثني (م 209) از عالمان و اديبان اين روزگار است كه به وي كتابهاي « غريب القرآن»، « معاني القرآن» و « مجاز القرآن»[6] را نسبت داده‌اند. اكنون اثري قرآني در دو جلد با عنوان « مجاز القرآن» را در اختيار داريم[7]. براي پژوهشگران تاريخ علوم قرآني اين سئوال مطرح است كه آيا ابوعبيده چنانكه از عناوين ياد شده بر مي‌آيد، سه كتاب درباره مسائل قرآني داشته است و يا همه اين عناوين از يك كتاب است، و او جز يك اثر درباره قرآن كريم سازمان نداده است .
آقاي سزگين بر اين باور است كه ابوعبيده افزون بر « مجاز القرآن» كتابي ندارد، و عناوين سه‌گانه ـ و با توجه به اينكه و گاه در برخي منابع از « اعراب القرآن » در ميان آثار وي ياد شده است ـ و يا چهارگانه عناوين گونه‌گون يك كتاب است . دلايل آقاي سزگين استوار است و مستند به منابع شرح حال نگاري و كتابشناسي كهن و نسخ‌شناسي كه اكنون مجال تفصيل آن نيست[8].
قرآن پژوه ارجمند حضرت‌آيت‌الله معرفت به ابوعبيده كتابي با عنوان « اعجاز القرآن» نسبت داده‌اند[9]؛ كه ظاهراً درست نيست ، در منابع شرح حال نگاري هرگز اين عنوان را در ميان آثار وي نتوان يافت؛ افزون بر اين عنوان « اعجاز القرآن» را ظاهراً براي اولين محمد بن عمر بن سعيد باهلي از متكلمان معتزلي (م 300) حدود يك قرن پس از ابوعبيده بكار گرفته‌اند[10]و پيشتر از آن سابقه ندارد.[11]
در اين قرن نويسنده پركار و خوش نويس، ابوعبيده قاسم بن سلام .( 224) نيز ياد كردني است با كتابهاي :« المقصور و الممدود»، «القراآت»، « الناسخ و المنسوخ» ،‌« فضائل القرآن»، « عدد آي القرآن»[12].
« فضائل القرآن» ابوعبيد را اينكه دراختيار داريم [13]. اين كتاب را بايد از آغازين كوششهاي جدي براي جمع و تدوين بخشي از عناوين علوم قرآني تلقي كرد. در ضمن 67 باب اين كتاب 15 بحث از مباحث علوم قرآني گزارش شده است.
ابوعبيد آثاري با عناوين « غريب القرآن» و « معاني القرآن» نيز داشته است. اما اينكه در برخي از پژوهشهاي نو ، كتابي با عنوان « اعجاز القرآن » [14] به او نسبت داده شده و چنين پنداشته شده است كه آن از آغازين آثار در موضوع اعجاز است، درست نيست. در هيچ منبعي از منابع شرح حال نگاري و كتابشناسي اثري با اين عنوان به وي نسبت داده نشده است.
حسن بن علي بن فضال (م 224) از صحابيان امام هشتم(ع) كه وي را به زهد، ورع و وثاقت در حديث ستوده‌اند ، اثري نگاشته است درباره ناسخ و منسوخ در قرآن با عنوان « الناسخ و المنسوخ»[15] . كه به ابن فضال كتابي با عنوان « الشواهد من القرآن [من كتاب الله] » نيز نسبت داده شده است[16].
پيش از وي در ميان آثار اصحاب امامان (ع) به ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمن أصم مسمعي نيز رساله‌اي با عنوان « الناسخ و المنسوخ » نسبت داده‌اند [17]. متأسفانه اين نگاشته‌ها اكنون در اختيار نيست تا چگونگي ارزيابي موضوع در آنها گزارش شود.
علي بن عبدالله بن جعفر مديني (م 234) كتاب « اسباب النزول» را نگاشت[18]. او از عالمان ،‌محدثان و رجالياني است كه به كثرت دانش و آگاهيهاي گسترده در دانش رجال ستوده شده است و شرح حال نگاران آثار بسياري براي وي شمرده‌اند . از اين كتاب، ابن نديم با عنوان «التنزيل» ياد كرده و گفته است كتابي است «لطيف»[19] . حاج خليفه از آن با عنوان « اسباب النزول» ياد كرده و نوشته است كه اين كتاب اولين اثر نگاشته شده در اين زمينه است[20].
حارث بن اسد محاسبي (م 234) در اين قرن اثر مهم « العقل و فهم القرآن» را نگاشت. محاسبي از عالمان ، متكلمان و صوفيان بلند آوازه اين عصراست. او آثار فراواني از خود بر جاي نهاده است [21]. كتاب « فهم القرآن و حقيقة معناه » را گو اينكه مهمترين كتاب در تاريخ تصوف دانسته‌اند كه در جهت تبيين و تشييد تصوف نگاشته شده است [22]، ولي بايد توجه داشت كه در علوم قرآني نيز اثري است فخيم و با توجه به پيشينه زمان و شيوه نگارش ، محاسبي و جايگاه فكري او، در شناخت جريانهاي فكري آن روزگار بسي سودمند . او در اين كتاب از جايگاه و فضائل قرآن،‌قاريان، فقه قرآن،‌اعجاز قرآن، نسخ در قرآن، خلق قرآن و ... سخن گفته است[23] ابوالفضل جعفربن حرب (236) از پيشوايان معتزله و از متكلمان و زاهدان نامدار كه در موضوعاتي مختلف قلم زده كتابي نگاشته است با عنوان « متشابه القرآن»[24].
احمد بن محمد بن عيسي اشعري چهره‌منور و برجسته محدثان و فقيهان قم (م حدود 250) نيز در ميان آثار متعددي كه نگاشته است كتابي دارد با عنوان « الناسخ و المنسوخ »[25].
اكنون بايد از اديب و متكلم بلند آوازه ابوعثمان عمروبن بحربن محبوب مشهور به جاحظ (255) ياد كنيم . او در نقد ديدگاه استادش ابواسحاق ابراهيم النظام (م 220) كتابي پرداخت با عنوان « نظم القرآن» كه اكنون در اختيار نيست . جاحظ خود از كتابش ياد كرده است [26] و ابن نديم نيز از آن سخن گفته است [27]. آراء و انديشه‌هاي جاحظ درباره نظم قرآن و اعجاز بياني آن در سير تكاملي اين بحث نقش شايان توجهي داشته است. افزون بر كتاب ياد‌ شده وي در جاي جاي آثارش به اعجاز قرآن پرداخته و از نظم مانند ناپذير و شيوه بياني معجز آسايش سخن گفته است [28].
در اين روزگار تحولات سياسي گسترده، زمينه هاي دگرگوني فرهنگي مهمي را در جامعه اسلامي بوجود آورده است، ‌ورود و حضور فرهنگهاي مختلف از يكسوي دامنه نگرش به دين و نگارش در فرهنگ اسلامي را گسترانده است و از ديگر سوي برخي از جنبه‌هاي فرهنگي اسلامي و مهمترين و استوارترين مستند آن يعني قرآن كريم را مورد گفتگو قرار داده است و اين همه زمينه ظهور و بروز آثار بسياري درحوزه فرهنگ اسلامي شده است كه گزارش چگونگي آنها فرصتي فراختر مي‌طلبد .
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيه(م 276) درمقدمه كتاب ارجمندش « تأويل مشكل القرآن» مي‌نويسد:
« برخي از ملحدان در كتاب خداوند طعن زده و فتنه جويانه به تأويل متشابهات قرآن پرداخته‌اند. اينان كلام الهي را تحريف كرده و با روي برتافتن از شيوه‌هاي استوار فهم بيان الهي درباره آن داوري كرده‌اند كه از به تناقض و كژگويي، ديگرساني در حينش و اختلاف پيراسته نيست....»[29].
بيان ابن قتيبه مي‌تواند نمايشگر گوشه‌اي از وضع فرهنگي آن روزگار باشد و چگونگي رويايي فرهنگها را نشان دهد ابن قتيبه در اين ميدان به حضور جدي دارد و با نگاشتن آثار ارجمندي چون « تأويل مشكل القرآن»، «تفسير غريب القرآن»، « اعراب القرآن» ، « القراآت»، « المسائل و الآجوبه في الحديث و التفسير» در جهت تبيين معارف قرآن و دفاع از ساحت قدس كتاب الهي كوشيده است [30].
ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني بصري (م 255) از قاريان، اديبان و نحويان بزرگي است كه حدود سي‌و سه كتاب در موضوعات مختلف به او نسبت داده‌اند. وي در آستانه قرآن كتابهاي « اعراب القرآن»، «القراآت» و « اختلاف المصاحف» را نگاشت[31].
ابوالعباس محمد بن يزيد بصري مشهور به «مبرد» (م 286) از اديبان و عالمان بزرگ اين روزگار يادكردني است كه وي را به پيشوايي در نحو ، فصاحت در سخن، و بسيارداني در فرهنگي اسلامي، وثاقت و استواري در نگارش ستوده‌اند . او در مباحث قرآني «ما اتفقت الفاظه و اختلف معاينه في القرآن»، « اعراب القرآن»، « احتجاج القراآت»، « كتاب الحروف في معاني القرآن» را نگاشت[32].
اكنون بايد از ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعري قمي (م 299) ياد كنيم. فقيه، متكلم و چهره برجسته شيعه در آن روزگار كه او را به گستردگي دانش و تأليف ، وثاقت در نقل، منزلت والا و مرتبت عظيم ستوده‌اند [33] وي كتاب « ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابه » را نگاشت[34].ابو عمر و محمد بن عمر بن سعيد باهلي (م 300) از عالمان و متكلمان معتزله و از سرآمدان روزگارش در تاريخ ،‌كلام و شعر، كتابي پرداخت با عنوان «اعجاز القرآن» ظاهراً اين كتاب اولين اثري است كه عنوان اعجاز القرآن را بر خود دارد [35]. آثار فراوان ديگري در اين قرن نگاشته شده است ـ كه ضيق مجال را ـ از ياد كرد آنها مي‌گذريم [36].

پی نوشت ها:

[1] در تعداد نگاشته‌هاي فراء و عناوين آنها،شرح حال نگاران يك داستان نيستند،‌بنگريد به « دراسة في النحو الكوفي من خلال معاني القرآن » المختار أحمد ديره ص 101 ـ 79، كه با تتبعي دقيق به گزارش و شرح آثار وي پرداخته است.
[2] الفهرست /73، بقية‌الوعاة‌،‌ج 2/23.
[3] براي آگاهي از چگونگي « معاني القرآن»ها و شيوه نگارش آنها رك:‌النحو و كتب التفسير، ابراهيم رفيده؛ ج 1/468 ـ 177 ، دراسة في النحو الكوفي/109.
[4] الفهرست /111 چاپ رضا تجدد.
[5] الفهرست ،‌پيشگفته، معجم الادباء، ج 18/282، الوافي بالوفيات، ج 4/238.
[6] الفهرست / 59 ، وفيات الأعيان، ج 5/238.
[7] مجاز القرآن، صنعه،‌أبي عبيده معمربن المثني التسيمي المتوفي 210 هـ،‌عارضه باصوله و علق عليه محمد فؤاد سزگين، الطبعة الثانيه، مؤسسة الرساله، بيروت، 1401 هـ.
[8] مجاز القرآن، ج 1/18(مقدمه) .
[9] التمهيد ، ج 1/8.
[10] الفهرست(چاپ رضا تجدد) /219، الأعلام ،‌ ج 6/311.
[11] فكرة اعجاز القرآن، نعيم الحمصي/8.
[12] الفهرست/78، أبناه الرواة ، ج 3/22،‌معجم الأدبا،‌ج 16/260.
[13] فضائل القرآن ،‌الأمام أبي عبيد القاسم بن سلام (م 224) تحقيق و تعليق، وهبي سليمان غاوجي ،‌دارالكتب العلميه، لبنان 1411. اين كتاب چاپهاي ديگري نيز دارد بنگريد به : الأموال (مقدمه)/15 ،‌البرهان في علوم القرآن،‌ج 2/57 پانوشت.
[14] التمهيد في علوم القرآن، ج 1/8.
[15] رجال الطوسي /371.
[16] رجال النجاشي /36.
[17] همان /217.
[18] سير اعلام النبلاء، ج 11/41، الأعلام، ج 4/303.
[19] الفهرست /286.
[20] كشف الظنون، ج /76.
[21] طبقات الصوفيه/56 و فيات الأعيان، ج 2/57، سير اعلام النبلاء ، ج 12/10، و نيز رك: مقدمه بسيار عالمانه دكتر حسين قوتلي به كتاب مورد گفتگو.
[22] العقل و فهم القرآن/ 240.
[23] همان، ص 260 ـ 245 (مقدمه).
[24] الفهرست 213 ، سير اعلام النبلاء، ج 10/549.
[25] رجال النجاشي /82 ، نهذيب المقال، ج 3/307.
[26] حياة الحيوان، ج 3/76 چاپ عبدالسلام هارون.
[27] الفهرست /41.
[28] گزارش وتحليل ديگاههاي جاحظ را در اين باره بنگريد در : بلاغة القرآن في آثار قاضي عبدالجبار عبدالفتاح لاشين/429،‌اثر القرآن في تطور النقد العربي محمد زغلول سلام /72 ، قضية الآعجاز القرآني، عبدالعزيز عبدالمعطي عرفه/151، الأعجاز في دراسات السابقين عبدالكريم خطيب/157.
[29] تأويل شكل القرآن/7.
[30] براي آگاهي از آثار ابن قتيبه بنگريد به مقدمه محققانه ثروت عكاشه در كتاب ارجمند « المعارف» /40 به بعد.
[31] الفهرست /64، ابناه الرواة، ج /62،‌طبقات المفسرين، ج 1/210،‌نزهة الالياء/189.
[32] الفهرست /65،‌بغية‌الوعاة ،‌ج 1/270،‌طبقات المفسرين ،‌ج 2/271.
[33] رجال النجاشي 177.
[34] علامه مجلسي رضوان‌الله عليه، پس از آنكه رساله‌اي در « اصناف آيات قرآن» را مي‌آورد، در پايانش ياد مي‌كند كه نظير اين را ، از « سعد بن عبدالله اشعري » يافتم،‌ بخشهايي از آن را در ج 89/60 بحار الأنوار به بعد نقل كرده است،‌اما آن رساله همين « رساله ناسخ القرآن و منسوخه » بوده است و يا ... روشن نيست . به اين نكته پس از اين نيز اشاره خواهيم كرد.
[35] افهرست/ 219، الأعلام ،‌ج 6/311، طبقات المفسرين، ج / 219.
[36] نگاه كنيد به كتاب سودمند « معالم الحضاره العربيه في القرن الثالث الهجري،‌احمد عبدالباقي / 157،‌فصل چهارم بخش اول « العلوم القرآنيه».

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:37 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سير نگارشهاي علوم قرآني درقرن دهم

سير نگارشهاي علوم قرآني درقرن دهم

محمد علي مهدوي راد

نگاشته‌هاي علوم قرآني اين قرن را با گزارش آثار مفسر، محدث و قرآن‌پژوه بزرگ اين قرن، جلال‌الدين عبدالرحمن بن كمال... بن الشيخ همام الدين الهمام الخضيري السيوطي(م 911)، مشهور به جلال‌الدين سيوطي آغاز مي‌كنيم. سيوطي گو اينكه درميدان قرآن‌پژوهي بيشتر با تفسير مهمش «الدر المنثور» و كتاب علوم قرآني ارجمندش «الأتقان في علوم القرآن» مشهور است، اما وي آثار بسيار ديگري نيز در اين فن دارد كه همه سودمند هستند و كارآمد .
آثار علوم قرآني سيوطي را به اختصار مي‌شناسانيم:

1ـ‌التحبير في علم التفسير :

سيوطي، در مقدمه اين كتاب اشاره مي‌كند كه جايگاه « علم تفسير» در تفسير و فهم قرآن همانند« مصطلح الحديث» در حديث و فهم آن است كه پيشينيان به شايستگي بدان نپرداخته‌اند و ابعاد آن را نكاويده‌اند . آنگاه مي‌گويد: شيخ الأسلام ، جلال‌الدين بلقيني(م 824) در اين باره كتابي پرداخته است،‌با عنوان « مواقع العلوم في‌مواقع النجوم». وي كتاب را پيراسته و آراسته و انواع آن را به پنجاه و اندي فراز آورده است،‌كه بر وي در اين دانش كسي پيشي نگرفته است،‌با نگريستن آن،‌چنان روا ديدم كه انواعي بر آن بيافزايم كه كسي بدان نپرداخته و بر انواع وي نيز افزوني‌هايي روا دارم كه در آنها به كمال سخن نگفته است.
بدين سان سيوطي انواع آنرا بر صد افزون مي‌كند و كتابي با عنوان « التحبير في علم التفسير» مي‌پردازد[1].
آنچه سيوطي در « التحبير » گزارش كرده است،‌به واقع عناويني از علوم قرآن است كه به گونه‌اي ديگر در « الأتقان» و « معترك الأقران» نيز آمده است كه بدانها اشاره خواهيم كرد.
«التحبير»، با بحث در شناخت سور و آيات مكي و مدني و چگونگي آن و فوايد مترتب بر آن آغاز مي‌شود و با نوع صد و دوم با عنوان « تاريخ » كه سيوطي آن را از افزوني‌هاي خود بر نگاشته‌هاي بلقيني دانسته و از وفيات مفسران سخن گفته است، پايان مي‌يابد.
انواعي را كه سيوطي بر كتاب بلقيني افزوده، ياد كرده و در آنچه در آن افزوني و يا كاستي روا داشته نيز تصريح كرده است.
التحبير بارهاي بار چاپ شده است، از جمله با تحقيق و تعليق فتحي عبدالقادر فريد كه به سال 1406 در قاهره نشر يافته است[2].

2ـ الأتقان في علوم القرآن:‌

اتقان،‌به راستي خوش‌نظم‌ترين ، خواندني‌ترين و مشهورترين كتاب علوم قرآني است. سيوطي در چگونگي نگارش آن آورده است كه : من در شگفت‌بودم كه چرا پشينيان كتابي در انواع علوم قرآن نپرداخته‌اند،‌از استادم علامه زمان،‌ابوعبدالله محيي‌الدين كافيجي شنيدم كه وي چنين كرده است،‌او مي‌گفت من در علوم تفسير كتابي نگاشته‌ام كه كسي بر من در چنان نگارشي پيشي نگرفته است، آن را استنساخ كردم، ديدم كتابي است خرد در دو باب كه نه تشنه‌اي را سيراب مي‌كند و نه جست‌ و جو گري را به مقصد مي‌رساند[3] . پس از آن كتاب بلقيني را ديدم با عنوان« مواقع العلوم ...» كه تأليفي لطيف است و مجموعه‌اي ظريف . بر اساس آن « التحبير» را نگاشتم ( كه پيشتر از آن سخن گفتيم)، پس از آن در انديشه شدم كه كتابي بپردازم گسترده و در نگارش آن شيوه استقصاء را پيشه گيرم ،‌و چنين مي‌پنداشتم كه من در اين انديشه و آهنگ يگانه هستم و كسي بر من سبقت نجسته است. در حالي كه دراين انديشه بودم ، دريافتم كه امام بدرالدين محمد بن عبدالله زركشي، در اين باره كتابي نگاشته است جامع، با عنوان « البرهان في علوم القرآن». شادمان شدم و خداي را سپاس گفتم و بر آنچه انديشيده بودم همت ورزيدم و بدين سان اين كتاب را پرداختم،‌با ترتيبي بهتر از ترتيب « برهان». برخي از انواع كتاب زركشي را در‌هم آميختم و از برخي به تفصيل سخن گفتم و مطالب و مباحثي بدان افزودم و آن را « الأتقان في علوم القرآن» ناميدم و ...
اتقان،‌داراي هشتاد نوع است كه با « شناخت مكي و مدني» آغاز مي‌شود و با عنوان « طبقات المفسرين» پايان مي‌يابد. سيوطي، در تدوين اين كتاب از صدو پنجاه و چهار منبع كه برخي از آنها مجلدات بسياري دارند بهره گرفته است. برخي از اين آثار اكنون در اختيار نيست. بدين ترتيب سيوطي بخش‌هايي از متون از دست رفته را در صفحات الأتقان نگاه داشته است . هنر شگفت‌سيوطي در نظام بخشي به اطلاعات پراكنده و تنظيم و چينش كارآمد و عرضه مطالب ، به گونه‌اي روشن، روان و سهل‌الوصول است. او به نقد و تحليل اقوال مي پردازد اما در گزارش آرا و انديشه‌ها دقت شايسته‌اي بكار نمي‌گيرد.
« الأتقان» ، از همان روزگار نگارش مورد توجه قرار گرفت، اگر گفته‌ آيد كه در تدوين و نگارش‌هاي علوم قرآني پس از سده دهم، الأتقان بيشترين تأثير را داشته است، بي‌گمان سخني به گزاف نيست[4].
الأتقان ،‌نخست بار به سال 1271 در هند به چاپ رسيد و پس از آن به سال 1279 در مصر نشر يافت[5]،‌بهترين چاپ الأتقان ،‌چاپ چهارجلدي آن است،‌به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم[6]،‌ اخيراً نيز،‌در مكه در چهار مجلد با تحقيق متن و استخراج منابع احاديث نشر يافته است[7]. با اين همه « الأتقان»، نيازمند چاپي است منقح و دقيق و با ارجاع همه احاديث و اقوال منقول در آن، به منابع و مصادر.
برخي از عالمان،‌« الأتقان» را تلخيص كرده‌اند، از جمله، صلاح‌الدين أرقه دان،‌با عنوان « مختصر الأتقان في علوم القرآن». وي مطالب مهم و اساسي الأتقان را آورده و اعلام متن را به اختصار توضيح داده است[8] . اين خلاصه ترجمه شده است،‌اما نه چندان دقيق و مطلوب، با عنوان ، ترجمه خلاصة الأتقان...[9].
ديگر، گزينش و چينشي است نو، با عنوان « تهذيب و ترتيب الأتقان في علوم القرآن» به خامه محمد بن عمر بن سالم بازمول [10]. در اين گزينش و چينش عناوين تمام هشتاد نوع اتقان حفظ شده است و انواع جابه‌جا شده است،‌به مثل سيوطي كتاب را با « شناخت مكي و مدني» آغاز مي‌كند، اما آقاي بازمول اين نوع را، سيزدهمين قرار داده و كتاب را با « شناخت‌نام‌هاي قرآن و نام‌هاي سوره‌هاي قرآن» كه در نظم اصلي كتاب هفدهمين است،‌آغاز كرده است.
او در اين گزينش از مثال‌هاي متعدد سيوطي براي بحث ،‌يك و حداكثر سه نمونه را برگزيده و بقيه را حذف كرده است . سيوطي در بحث‌هاي مختلف، ذيل عنوان« فايده» بحث‌هايي را گزارش كرده است كه في‌الجمله پيوندي با بحث دارد و نه پيوندي استوار، اين موارد را آقاي بازمول غالباً‌ حذف كرده است. در تحقيق كتاب نشاني آيات و روايات را ياد كرده و اقوال را نيز در حد توان به منابع و مصادر ارجاع داده است . در پانوشتها گاه واژه‌ها را توضيح داده و گاه در نقد كلام سيوطي سخن گفته و گاه توضيحاتي را درباره مطالب متن افزوده است.
ترتيب آقاي بازمول، ترتيبي شايسته و كارآمد است، گو اينكه توضيحات و نقدهاي وي بر مواضع سيوطي گاه از حنبلي گري و بلكه وهابي‌گري او نشأت گرفته و بوي فرقه‌گرايي دارد.
الأتقان، گويا دوبار ترجمه شده است1) با عنوان « دائرة‌المعارف قرآن»، به خامه آقايان دكتر محمد جعفر اسلامي و علي وجداني [11] 2) سيد مهدي حائري قزويني، ترجمه اول نه نثري روان دارد و نه از استواري شايسته‌اي برخوردار است [12]. ترجمه دوم نيز به رغم آنكه برخي از فاضلان آن را « يكدست ، شيوا و شايسته» دانسته‌اند، دستكم يكدست و شايسته نيست.

3ـ معترك الأقرآن في‌اعجاز القرآن:

اين كتاب،‌از جمله كتاب‌هاي بزرگ علوم قرآني سيوطي است. اين كتاب با عنوان «معترك الأقرآن في مشترك القرآن» نيز ياد شده است .
ظاهراً سيوطي در آغاز، كتابي نگاشته است با عنوان« معترك الأقران في مشترك القرآن» آنگاه مباحث بسياري از «اتقان» و منابع ديگر در وجوه اعجاز بدان افزوده و كتاب را « معترك الأقرآن في اعجاز القرآن» عنوان داده است[13].
سيوطي، در اين كتاب ابتدا از مانندناپذيري قرآن سخن گفته؛ و آنگاه از هماوردجويي قرآن در آوردگاه كلام و بيان و خستويي بليغان و سخنوران نام‌آور آن روزگار،‌به مانند ناپذيري قرآن در كلام و بيان بحث كرده و سپس برخي از گونه‌هاي اعجاز قرآن را برشمرده و آنگاه مباحث متعلق به اين موضوع را در سي‌و پنج وجه گزارش كرده است.
گستردگي مواد ،‌سنجش ديدگاهها و نقد اقوال، نمونه‌ها ، مثالها و شواهد، براي استوارسازي مطلب، نوآوري در عرضه وجوه اعجاز، گستردگي منابع و مصادر، چينش شايسته مطالب، نگارش استوار، عرضه علمي و سهل‌الوصول مطالب و دوري سيوطي از جمود و يكسويه نگري از ويژه‌گي‌هاي ارجمند « معترك الأقرآن » است. اما آميختگي مطالب برخي از عناوين در يكديگر ،‌گاهي عدم استناد دقيق ديدگاهها، به صاحبان آنها،‌نقل از كتابها بدون اشاره صريح به نام آنها،‌ورود برخي از احاديث موضوع و مجعول در كتاب را ،‌از جمله كاستي‌هاي‌ آن مي‌توان شمرد. افزون بر اينها گشاده‌دستي آقاي سيوطي در گزارش وجوه اعجاز نيز در اين كتاب شگفت‌انگيز است[14]،‌ او بسياري از عناوين علوم قرآني را بدون هيچ افزوني و كاستي و گاه با اندكي ديگرساني از « الأتقان» گرفته است.
آقاي محمد بن حسن بن عقيل موسي،‌دركتابي سودمند با عنوان « اعجاز القران الكريم بين الأمام السيوطي و العلماء» ، « معترك الأقرآن» را به بحث نهاده و از ابعاد مختلف درباره آن بحث كرده است،‌او اعجاز را در ديدگاه پيشينيان گزارش كرده است و ديدگاه‌هاي مختلف درباره اعجاز را باز گفته است. آنگاه به تفصيل از شيوه سيوطي در تدوين كتاب و عرضه مطالب بحث كرده و سپس مصادر و منابع كتاب را نشان داده است.
نويسنده،‌« معترك الأقرآن» را با دقت با آثار ديگر سيوطي سنجيده و چگونگي بهره‌گيري سيوطي در اين كتاب از ديگر آثارش را نشان داده است. بر اساس محتواي اين كتاب ديدگاه‌هاي اعتقادي، تفسيري، لغوي و برخي از آراء او را در علوم قرآن نشان داده است،‌آنگاه آراء سيوطي را در اعجاز با ديگر عالمان سنجيده است،‌از جمله با قاضي عبدالجبار، خطابٌي، زملكاني و باقلاني، از پيشينيان و آلوسي، زرقاني ،‌رافعي، عبدالله درٌاز از متأخران[15]،‌يكي ديگر از فاضلان نيز وجوه بلاغي قرآن كريم را بر پايه و سنجش « الأتقان» و « معترك الأقرآن» تدوين و عرضه كرده‌اند[16].

4ـ لباب النقول في اسباب النزول:

سيوطي، در اين كتاب احاديث و آثاري را كه نشانگر شأن نزول آيات است،‌گزارش كرده است،‌او درباره اين كتابش مي‌گويد:
« در اين باره [اسباب النزول] كتابي پرداختم جامع و پيراسته كه در اين فن همانندش نگاشته نشده بود.»[17]
البته اين سخن ادعاي گزافي است و به راستي كار سيوطي پس از 5 قرن كه از نگارش اسباب النزول واحدي گذشته، در سنجش با آن بسي ضعيف‌تر است.
« لباب النقول» ،‌بارهاي بار و در ضمن چاپ‌هاي مختلف تفسير « جلالين» به گونه پانوشت يا حاشيه آن چاپ شده است؛ و نيز با تحقيق و تصحيح و تعليق. از جمله چاپي منقح با تحقيق آقاي بديع‌السيد اللٌحام و با عنوان «اسباب النزول» كه تحقيقي است شايسته و با پانوشت‌ها و ارجاع‌هاي سودمند و كارآمد [18].

5ـ مفحمات الأقرآن في مبهمات القرآن:

از چگونگي عنوان « مبهمات القرآن» در اين سلسله مقالات سخن گفته‌ايم و در ضمن آثار سده‌هاي پيشين آثاري را معرفي كرده‌ايم . كتاب سيوطي اثري است سودمند و آكنده از اطلاعات كه وي در نهايت اختصار آنها را گزارش كرده است. مفحمات را آقاي اياد خالد الطباع تحقيق كرده است . وي در پانوشت‌ها مصادر و مراجع اقوال و احاديث را نشان داده و گاه در توضيح مطالب متن،‌نكاتي را آورده است و در ضمن مقدمه‌اي درازدامن از سيوطي، آثار وي، كتاب‌هاي نگاشته شده در اين زمينه و اهميت اين كتاب سخن گفته است[19].

6ـ المهذّب فيما وقع في القرآن من المعرب:

سيوطي در اين كتاب واژه‌هاي دخيل در قرآن كريم از گزارش كرده است، اين موضوع از بحث‌هاي بسيار كهن علوم قرآني است. و قرآن پژوهان در آثار علوم قرآني غالباً درباره آن سخن گفته‌اند. سيوطي نيز در ضمن فصلي از « الأتقان » بدان پرداخته است[20]. كه به واقع گزينشي است از اين كتاب . سيوطي در اين كتاب واژه‌هاي غير عربي را بر اساس حروف الفبا و با توجه به هيأت كلمات آورده و در ذيل آنها با تكيه به آثار منقول از پيشينيان نشان داده است كه واژه،‌ريشه در چه زباني دارد. المهذب را سمير حسين حلبي، تحقيقي كرده است، تحقيقي دقيق و با ارجاع تمام مطالب متن به منابع و مصادر، با مقدمه‌اي درباره مؤلف و موضوع كتاب.

7ـ المتوكلي:

عبدالعزيز يعقوب بن محمد،‌ملقب به « المتوكل علي الله» (م 903) از خلفاء عباسي، كه سيوطي را بدو عنايتي و ارادتي بوده است[21]، از وي مي‌خواند كه كتابي بپردازد در گزارش واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد.
سيوطي گويا« المهذب» را براي آوردن اين خواست بسنده نمي‌داند و «المتوكلي» را مي‌نويسد و كتاب را به نام وي نامبردار مي‌سازد. در « المتوكلي» برخلاف« المهذب» واژه‌ها را بر اساس زبان‌ها سامان داده است[22].
مثلاً : لغات حبشي، فارسي،‌رومي و ... بدين سان ،‌گاه واژه‌هايي تكرار شده است و آگاهي‌هايي در اين كتاب عرضه شده است كه در « المهذب» نيست و به عكس. المتوكلي را آقاي عبدالكريم زبيدي، تصحيح و تحقيق كرده و در پانوشتها افزون بر نشان‌دادن منابع اقوال توضيحات مفصلي درباره مطالب متن آورده است [23].

8ـ قطف الأزهار في كشف الأسرار:

بحث تناسب آيات در سوره‌ها و تناسب سوره‌ها در قرآن كريم، گو اينكه در پژوهش‌هاي سده‌هاي آغازين تاريخ اسلام‌نشاني از آن نيست اما در سده‌هاي واپسين ، از جمله دلمشغولي‌هاي مهم مفسران و قرآن پژوهان بوده است. سيوطي اين كتاب را پرداخته است تا نشان دهد آيات در سوره‌ها و نيز سوره‌ها به لحاظ محتوي باهم در پيوندي استوار هستند، سيوطي از اين كتاب در آثار ديگر خود ياد كرده و بدان باليده است[24].
« قطف الأزهار» ، به « اسرار التنزيل» مشهور شده است، سيوطي نيز گاه از آن بدين عنوان ياد كرده است [25].
قطف الأزهار،‌در برنمودن تناسب آيات در سوره‌ها است... و گويا تا سوره توبه پيش رفته است و سيوطي به تكميل آن توفيق نيافته است[26]؛ قطف‌الأزهار را آقاي احمد حمادتي تحقيق كرده است[27].

9ـ تناسق الدرر في تناسب السور:

سيوطي در اين كتاب، به تبيين و توضيح چگونگي پيوند محتوايي سوره‌ها باهم پرداخته است، يعني به مثل مناسبت سوره بقره با حمد، آل عمران با بقره و ... چنانكه بارها در اين مقالات اشاره كرديم، مسئله تناسب از يكسوي بر چگونگي جمع و تدوين قرآن استوار است و از سوي ديگر در سوره‌ها بر توقيفي بودن چينش آيات در سوره‌ها؛ و موضع قرآن‌پژوه در آن دو بحث در اين موضوع تعيين كننده است. به هر حال بحث تناسب، ذوق‌انگيز و دل‌پذير است و كتاب سيوطي نيز با همه تكلف‌هايي كه گاه در ايجاد تناسب در آن راه يافته،‌خواندني و شيرين است. تناسق الدرر، بارها چاپ شده است، از جمله با تحقيق آقاي عبدالقادر عطاء، همراه مقدمه‌اي درازدامن در تبيين و توجيه موضوع [28].
و نيز با تحقيق آقاي سيد جميلي همراه با مقدمه‌اي مفصل درباره كتاب،‌موضوع آن و شرح حال سيوطي و با عنوان « ترتيب سور القرآن» [29].

10ـ الأكليل في استنباط التنزيل:

بسياري از كسان بر اين باور رفته‌اند كه همه دانشها در قرآن است و قرآن مشتمل است بر « همه چيز» و در آن « تبيين و توضيح » همه چيز آمده است و از ايات آن مي‌توان تمام دانشها را بهره گرفت و استنباط كرد. سيوطي اين كتاب را نگاشته است، تا اين باور را استوار دارد. از اين روي مقدمه‌اي نگاشته است در اشتمال قرآن بر دانش‌هاي دنيوي و اخروي و آن را گونه‌اي از اعجاز قرآن كريم تلقي كرده است. سيوطي اين بحث را در آثار ديگرش از جمله در «معترك الأقرآن» با اندكي افزوني و كاستي و با عنوان « العلوم المستنبطه» نقل كرده است[30].
الأكليل ، به تحقيق آقاي سيف‌الدين عبدالقادرالكاتب، نشر يافته است[31].

11ـ مراصد المطالع في تناسب المقاطع و المطالع:

پيوندهاي محتوايي بين آغازها و فرجام‌ها در سوره‌ها از نكات لطيف اعجاز بياني قرآن است، بسياري از مفسران و از جمله علامه طباطبايي(رضوان‌الله عليه) با تكيه بر اين نكته حقايق بس ارجمندي را عرضه كرده‌اند.
قرآن‌پژوهان در اين باره سخن فراوان گفته‌اند[32] و سيوطي خود نيز بارها بدان پرداخته است و گويا آنچه را در مواردي پراكنده، با افزوني‌هايي يكجا گرد‌آورده و كتابي پرداخته است با عنوان «مراصد المطالع...»[33].
« مراصد» ، گويا چاپ نشده است اما نسخه‌هايي از آن در كتابخانه‌ها وجود دارد [34].

12ـ فتح‌الجليل للعبد الذليل في الأنواع البديعيّه المستخرجه من قوله تعالي « الله ولي الذين آمنوا: (بقره /2/257)»

سيوطي ابتدا از اوج بلاغت و عظمت اعجاز بياني قرآن كريم و آكندگي آيات آن از زيبايي‌هاي بياني سخن مي‌گويد. آنگاه چونان نمونه‌اي، اين آيت الهي را از اين نگاه به بحث مي‌نهد و از تفسير و توضيح وجوه بلاغت آن به تفصيل سخن مي‌گويد. فتح‌الجليل با تحقيق، تعليق و شرح عبدالقادر، احمد عبدالقادر چاپ شده است [35].

13ـ شرح الشاطبيه:

پيشتر از « حرز الأماني و وجه التهاني» و اهميت آن در دانش قرائت سخن گفته‌ايم [36]. اين كتاب شرح‌هاي بسياري دارد. سيوطي نيز بر آن شرحي نگاشته است. قرآن‌پژوه و اديب معاصر، دكتر عبدالعال سالم مكرم نوشته‌اند : اين كتاب چاپ شده است[37]. نسخه‌هايي از آن در كتابخانه‌ها موجود است[38].

14ـ خمائل الزهر في فضائل السور:

از اين كتاب سيوطي، با عنوان « جمال ازهر في فضائل السور[39]»، و « الدر النظيم في فضائل القرآن العظيم[40]» نيز ياد شده است. سيوطي خود آن را بدان سان كه آورديم ياد كرده است . او مي‌گويد: درباره فضايل سور‌ها به صورت عموم و نيز سوره‌ها به صورت متعين، روايات بسيار وارد شده است ،‌اين روايات آميزه‌اي است از سره و ناسره و صحيح و ناصحيح، از اين روي من به نگارش كتابي در اين زمينه با عنوان « خمائل الزهر...» پرداختم و كوشيدم در آن احاديث موضوع و مجعول را نياورم[41].
به سيوطي در باب علوم قرآني، آثاري ديگري نيز نسبت داده شده است و در برخي از آثار وي نيز از آنها سخن رفته است، از جمله «مجاز الفرسان الي مجاز القرآن» كه گزينشي است از مجاز القرآن عين‌الدين ابن عبدالسلام. «الناسخ و المنسوخ في القرآن»، « تشفيف السمع بتحديد السبع »، « الألفيه في القرآن العشر» و ...[42]
مفسر،‌مورخ، محدث، اديب و قرآن‌پژوه بلند آوازه اين قرن، جلال‌الدين عبدالرحمن بن ابي‌بكر سيوطي، به سال 849 هجري قمري در ماه رجب ديده به جهان گشود ، او در شش سالگي پدر را از دست داد[43]،‌ اما شوق فراگيري و دانش‌اندوزي و يافتن آگاهي‌هاي گسترده را هرگز از دست نهشت. سيوطي به هشت سالگي نرسيده، قرآن را حفظ كرد و در دانش حديث در محضر بيش از 150 استاد و شيخ حديث زانو زد و با تمام توان در فراگيري و آنگاه در ثبت و ضبط دانش و نگارش و تصنيف كوشيد و با تدوين آثار بسياري بر ميراث مكتوب فرهنگ اسلامي غنا بخشيد[44]. كارنامه پژوهش و نگارش سيوطي بسي پربرگ و بار است . او در گسترده نويسي، نيك‌نگاري. كثرت تأليف اگر بي‌نظير نباشد، بي‌گمان كم‌‌نظير است. درباره چگونگي آثار وي و نگارش‌هاي مختلف او از همان روزگار حيات او سخن بسيار رفته است . اما قدرت تأليف و شكيبايي و استواري او در فراگيري و فرادهي هرگز انكار نشده است. او به سال 911 زندگي را بدرود گفته است[45].
در اين قرن ابوعبد‌الله محمد بن أحمد، مكناسي(م 919) ، در علوم قرآني آثاري رقم زد، از جمله« انشاد الشريد في رسم القرآن» و « تفصيل الدرر في القراآت »[46]. مكناسي از عالمان، رياضي‌دانان و فقيهان مالكي است،‌او در « مكناسه»[47] به دنيا آمد و در آن ديار باليد، و در آن ديار و سپس در « فاس» دانش آموخت،‌ او پس از روزگاري در « فاس» اقامت گزيد و در همان ديار به سال 919 زندگي را بدرود گفت.
مكناسي در رياضيات ،‌فقه، ادبيات و علوم قرآني آثاري از خود برجاي نهاده است[48].
عبدالبربن محمد حلبي (9212) ، مشهور به ابن شحنه از عالمان و فقيهان حنفي در اين قرن، كتابي نگاشت با عنوان غريب القرآن»[49] و همو كتابي پرداخت با عنوان «عقود اللئالي و المرجان فيما يتعلق بالقرآن»[50] .
عبدالبر در حلب بزاد و به قاهره كوچ كرد و دانش‌هاي متعددي را از اساتيد آن ديار فرا گرفت. او در فقه، اصول و ديگر علوم اسلامي آگاهي‌هاي شايسته‌اي يافت و به فتوي پرداخت و بر مسند قضاء نشست، سپس به حلب بازگشت و در آن ديار زندگي را بدرود گفت. ابن شحنه در موضوعات مختلف اسلامي آثاري از خود بر جاي نهاده است[51].
در اين قرن محدث و محقق بلند‌آوازه شافعي مصري، شهاب‌الدين احمد بن محمد قسطاني، صاحب يكي از مهم‌ترين شرح‌هاي صحيح بخاري با عنوان «ارشاد الساري في شارح البخاري» آثاري در علوم قرآني رقم زد، از جمله «لطائف الأشارات بفنون القراآت»، او در اين كتاب از قرائت‌هاي چهارده‌گانه سخن گفته است، لطائف الأشارات...، به تحقيق و تصحيح، عامر سيد عثمان و عبدالصبور شاهين نشر يافته است. [52] او بر كتاب مهم شاطبي نيز شرح نوشت با عنوان «فتح الداني في‌شرح حرز الأماني» ،‌اين شرح گويا به فرجام نرسيده است،‌ اما شوكاني مي‌گويد: فوايد شگفتي در آن فراهم آورده كه در هيچ شرح ديگري يافت نشود[53]. قسطلاني بر «مقدمه» جزري نيز شرحي نگاشته است با عنوان «العقود السنيه في شرح المقدمه الجزريه».
قسطلاني در مصر ديده به جهان گشود و در همان ديار باليد و دانش آموخت. در مصر قرآن را حفظ كرد. در فراگيري حديث، فقه و دانش‌هاي قرآني ، محضر عالمان بسياري را درك كرد، بارها به مكه سفر كرد و مجاورت بيت‌الله را برگزيد . او بر كرسي تدريس نشست و در محفلش كسان بسيار گرد آمدند و از وي دانش آموختند.
او در ابعاد مختلف اسلامي از خود آثاري برجاي نهاده است و چنانكه پيشتر آورديم مهم‌ترين و مشهورترين اثري وي، شرح او است بر «صحيح بخاري». قسطلاني محرم سال 933هـ . ق زندگي را بدرود گفت[54].
شيخ الأسلام زكريا بن محمد ، انصاري شافعي (م 926 يا 925) در اين قرن از عالمان،‌محدثان و مفسراني است كه در علوم قرآني نيز قلم زده است. از جمله آثار سودمند اوست« فتح الرحمن بكشف ما يلتبس في القرآن». او در اين كتاب و بر اساس سور قرآني، كوشيده كه ابهام‌هاي ظاهري از چهره آيات را برگيرد و تعابيري را كه به گونه‌اي اشتباه آفرين است با دقت تبيين و تفسير كنند. اين كتاب را آقاي محمد علي صابوني بر اساس سه نسخه، تحقيق و تتصحيح كرده و نشر داده است [55] يادآوري كنم كه آنچه با اين عنوان در حاشيه « السراج المنير» چاپ شده است بخشي از اين كتاب است كه همان بخش هم افتادگي‌هاي بسيار دارد .
وي مقدمه جزري را نيز شرح كرده است با عنوان « الدقائق المحكمه في شرح المقدمه»[56]. نيز كتابي پرداخته است در «وقف و ابتدا» با عنوان «المقصد لتلخيص ما في المرشد»[57]. زكرياي انصاري در «سنيكه»[58] به دنيا آمد و در همان ديار باليد،‌ آنگاه به قاهره رفت و در آن ديار دانش آموخت. او سپس به ديار خود برگشت و محفل تعليم و تعلم به پا داشت. و پس از مدتي ديگر بار به قاهره رفت و از محضر عالمان بسياري از جمله ابن حجر بهره‌ها گرفت، و بر كرسي تدريس كسان فراواني را بهره رساند و به تأليف و تصنيف پرداخت و در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي آثار بسياري از خود بر جاي نهاد.
او را به شيوه‌هاي ستوده در زندگاني،‌مناعت طبع، سلامت نفس، تحمل سختيها ستوده‌اند[59].
در اين قرن، عمر بن قاسم انصاري معروف به تشار مصري(م 938) از عالمان و قارئان آن روزگار كتاب‌هاي متعددي در دانش قرائت نگاشت. او در كتاب « الوجوه النيره في قرائة العشر» قرائت‌هاي دهگانه را گزارش كرد و در «البدورالزهرة في القرائة العشر المتواتره» كوشيد تا تواتر اين قرائت‌ها را استوار سازد ،‌افزون بر اينها كتابي پرداخت ويژه قرائت « أبو عمروبن علاء بصري» با عنوان « القطري المصري في قرائة أبي عمروبن العلاء المصري». او كتاب ديگري دارد با عنوان « المكرر فيما تواتر من القراآت و تحرر» كه با عنوان « المكرر في علم القراء‌السبعة البدور النور»[60] نيز ياد شده است. اين كتاب تشار، بارها به چاپ رسيده است[61]. «البدر المنير في قرائة نافع و أبي عمرو ابن كثير» نيز از آثار اوست.
از چگونگي زيست عمربن قاسم آگاهي‌هاي چنداني دراختيار نيست، او را از قارئان و عالمان شافعي مذهب مصر دانسته‌اند. سال وفات او نيز در منابع شرح حالنگاري گونه‌گون ثبت شده است[62].
شمس‌الدين احمد بن سليمان، مشهور به ابن كمال پاشا از فقيهان حنفي و از ترك زباناني كه آثارش را به عربي رقم مي‌زده است. كتابي در اعجاز قرآن نگاشته و در آن كوشيده است ديدگاه «صرفه» در اعجاز قرآن را استوار كند[63]. خانم ابتسام مرهون از كتاب وي با عنوان «اعجاز القرآن»[64] ياد كرده است و كتاب ديگري نيز به او نسبت داده است با عنوان «بيان اسلوب الحكيم »[65]. محققان كتاب«البرهان في علوم القرآن» از آن با عنوان « رسالة في تحقيق اعجاز القرآن» و « اعجاز القرآن» ياد كرده‌اند [66]. آقاي نعيم حمصي ديدگاه وي درباره اعجاز را از مجموعه « رسائل» ابن كمال پاشا كه نشر يافته است [67]، آورده و بعيد نيست كه اين رساله هماني باشد كه در فكر شما ياد شده است [68].
شمس‌الدين احمد، از عالمان و فقيهان حنفي و از شيخ‌الأسلام‌هاي روزگار عثماني‌هاست. او فراگيري دانش را در «دارالحديث»«ادرنه» آغاز كرد؛ و درمدارس آن ديار و استانبول به تكميل و تعميق دانش خود پرداخت، در روزگاري در منصب قضاوت بود و در تعليم و تعلم و كتابت سخت‌كوش بود. از وي آثاري به زبان عربي و تركي بر جاي مانده است[69].
اكنون ياد كنيم از احمد بن احمدبن ابراهيم طيبي شافعي(م /981)از فقيهان و زاهدان و نحويان دمشق كه در علوم قرآني آثاري نگاشت ، از جمله: « المفيد في علم التجويد»، « منظومة في‌القراآت »، « مذهب الحمزه في تحقيق الهمزه» و « بلوغ الأماني في قرائة ورش من طريق الأصبهاني»[70].
عثمان بن سعيد مصري، معروف به « ورش»(م/197) از راويان قرائت نافع است. او گاه گزينش‌اي ويژه خود را داشت كه با قرائت نافع نيز همسوي نبود، قرائت ورش را كسان بسياري روايت كرده‌اند[71]، از جمله، محمد بن عيسي بن رزين اليتمي الرازي الأصفهاني. كتاب طيبي گزارش قرائت ورش است با روايت.
طيبي شافعي از فقيهان و نحويان دمشق است كه پس از فراگيري دانش و دست‌يافتن به آگاهي‌هاي لازم در برخي از دانش‌‌هاي اسلامي، به تدريس و وعظ پرداخت و روزگاري امامت مسجد جامع امو را به عهده گرفت . افزون بر آنچه ياد كرديم، در موضوعات ديگر اسلامي نيز آثاري از خود بر جاي نهاده است[72].

پي‌نوشتها:

[1] التحبير في علم التفسير، ص 28 ـ‌29 ؛ سيوطي اين چگونگي را با اندكي تغيير در مقدمه«الأتقان » نيز ياد كرده است،‌الأتقان،‌1/17.
[2] چاپ‌هاي ديگر آن را بنگريد در : كتابنامه بزرگ قرآن كريم،‌4/1360.
[3] از كتاب كافيجي پيشتر سخن گفته‌ايم(بينات،‌شماره 10،‌ص 53) ،‌كتاب كافيجي گو اينكه خرد است ولي اين داوري سيوطي درباره آن به صواب نيست.
[4] بنگريد به : السيوطي و جهوده في القرآن، ص 187 ـ 213.
[5] چاپ‌هاي متعدد آن را بنگريد در ؛ كتابنامه بزرگ قرآن كريم، 1/120 .
[6] چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بارهاي بار در بيروت و ايران افست شده است.
[7] الأتقان في علوم القرآن، تأليف الأمام جلال‌الدين السيوطي الشافعي،تم‌التحقيق و الأعداد بمركز الدراسات و البحوث بمكتبة‌نزار مصطفي الباز، الطبعة الأولي 1417، رياض ، مكتبه نزار مصطفي الباز.
[8] مختصر الأتقان...، دارالنفائس،‌بيروت/1410.
[9] ترجمه خلاصة‌الاتقان....،‌ محمود افتخارزاده، دفتر نشر معارف.
[10] رياض، دارالهجره للنشر و التوازيع، 1412 . التوزيع .
[11] تهران ، بنياد علوم اسلامي ،‌1362.
[12] تهران،‌اميركبير،‌1363(دو جلد) .
[13] اعجاز القرآن الكريم بين الأمام السيوطي و العلماء ،‌جده،‌دارالأندلس الخضراء، ص 273 ـ 275.
[14] آقاي محمد بن حسن بن عقيل موسي، در كتاب سودمند خود « اعجاز القرآن الكريم، بين الأمام السيوطي و العلماء» در ضمن فصلي درازدامن، تمام وجوه عرضه شده در اين كتاب را نقل و تحليل كرده و حد و حدود دلالت آنها بر اعجاز روشن كرده است،‌ صص 338 ـ 414.
[15] اعجاز القران الكريم...، محمد بن حسن بن موسي،‌دارالأندلس الخضراء، جده ، 1417.
[16] البلاغه القرآنيه، المختاره من الأتقان و معترك الأقرآن،‌اختيار و تهذيب السيد الجميلي ،‌قاهره، دارالمعرفه ، 1413.
[17] الأتقان، 1/107.
[18] اسباب النزول...،‌ دارالهجره، دارالخير. و بنگريد چاپ‌هاي ديگر آن را در كتابنامه بزرگ قرآن كريم ، 1/307.
[19] مفحمات الأقرآن...،‌بيروت، مؤسسة الرساله، 1409.
[20] الأتقان،‌2/125.
[21] المهذب....، دارالكتب العلميه،‌بيروت 1408.
[22] حسن المحاضره، 2/92.
[23] المتوكلي، فيما ورود في القرآن باللغات: الحبشيه و الفارسيه و ...، بيروت، دارالبلاغه،‌1408.
[24] الأتقان،‌3/369؛ معترك الأقرآن، 1/43.
[25] الأتقان، 3/369.
[26] مقدمه كتاب، 1/85، خواهيم گفت سيوطي در مقدمه « تناسق الدرر» كه تناسب سوره‌ها است مي‌گويد: من اين كتاب را از قطف الأزهار برگزيده‌ام، آيا اين نشان آن نيست كه كتاب كامل بوده است ؟!
[27] قطف الأزهار...، قطر، نشر وزارة الأوقاف و الشئون الأسلاميه ، 1414، 2 مجلد.
[28] تناسق‌الدرر...، بيروت، دارالكتب العلميه، 1406.
[29] ترتيب سورالقرآن...، بيروت، دار و مكتبه هلا، 1986.
[30] معترك الأقرآن، 1/14 ـ 27.
[31] الأكليل...، بيروت، دارالكتب العلميه، 1405.
[32] البرهان في‌علوم القرآن، 1/272؛ التمهيد، 5/288؛ النبأالعظيم ، محمد عبدالله دراز، ص 152.
[33] الأتقان، 2/105 ـ 108؛ معترك الأقرآن ،‌1/74.
[34] دليل مخطوطات السيوطي و أماكن وجودها، ص 42؛ جلال‌الدين السيوطي و أثره في‌الدراسات اللغويه، ص 200.
[35] فتح الجليل...، اردن،‌عمان،‌1412.
[36] بينات، شماره 6، ص 76.
[37] جلال‌الدين السيوطي و أثره في‌الدراسات اللغويه، ص 203.
[38] همان؛ و نيز ر.ك: دليل مخطوطات السيوطي، ص 38.
[39] دليل مخطوطات السيوطي، ص 35.
[40] معجم‌الدراسات القرآنيه، ص 417.
[41] الأتقان، 4/120؛ نسخه‌هاي مخطوط آن را در منابع ياد شده بنگريد.
[42] بنگريد به : دليل مخطوطات السيوطي و اماكن‌وجودها ، « القرآن و علومه»، ص 47 ـ 29.
[43] حسن المحاضره، 1/188.
[44] همان،‌ص 190.
[45] سيوطي‌خود، در كتابي خواندني و سودمند با عنوان «التحدث بنعمة الله» ، به تفصيل شرح حال و سوانح زندگانيش را نگاشته و از چگونگي آثارش سخن گفته است و نيز در كتاب ديگرش « حسن المحاضره»، عالمان و محققان بسياري شرح حال و گزارش چگونگي آثار او را به بحث نهاده‌اند. شرح حال او افزون بر نگاشته‌هاي مفرد درباره او، به تفصيل در منابع شرح‌نگاري آمده است. در اين مقام از برخي نگاشته‌هاي مستقل (تك‌نگاريها) ياد مي‌كنم:
جلال‌الدين السيوطي و أثره في الدراسات اللغويه، عبدالعال سالم مكرم؛ السيوطي وجهوده في علوم القرآن، عبدالحليم هاشم‌الشريف؛ دليل مخطوطات السيوطي و اماكن وجودها، احمدالخازندار، محمد ابراهيم الشيباني؛ جلال‌الدين السيوطي عصره و حياته و آثاره وجهوده في الدرس اللغوي، طاهر سليمان حموده؛ اعجاز القرآن بين الأمام السيوطي و العلماء، دراسة نقديه و مقارنه، محمد بن حسن بن عقيل موسي؛ الأمام الحافظ جلال‌الدين السيوطي وجهوده في الحديث و علومه، بديع السيد اللحام؛ مكتبة الجلال السيوطي، احمد الشرقاوي؛ جلال‌الدين السيوطي مسيرته العلميه و مباحثه اللغويه، مصطفي الشعكه؛ جلال‌الدين السيوطي، منهجه و آراوه الكلاميه،‌محمد جلال ابوالفتوح شرف.
[46] معجم مصنفات القران الكريم ، 3/277؛ الأعلام، 5/336.
[47] «مكناسه»، شهري است در مغرب ، كه به لحاظ فراواني زيتون آن،‌«مكناسة‌الزيتون» نيز مي‌گويند: الروض المعطار في خبر الأقطار/510، لغتنامه دهخدا،‌ ج 13/18905.
[48] الأعلام،‌ 5/336؛ معجم‌المؤلفين، 3/85.
[49] معجم‌الدراسات القرآنيه، ص 318.
[50] معجم‌المؤلفين، 3/46.
[51] درباره او بنگريد به: شذرات الذهب، 10/141؛ اعلام‌النبلاء، 5/381؛ معجم المؤلفين، 3/45؛ الأعلام، 3/273؛ ايضلاح المكنون، 1/311، 602؛ الأثار الحظيه في المكتبه القادريه ببغداد،‌2/168؛ المورد، مجلد 8، شماره 3/404.
[52] لطائف الأشارات...، قاهره، المجلس الأعلي للشئون الأسلاميه، /1392.
[53] البدر الطالع، 1/102.
[54] درباره او بنگريد به : البدرالطالع، 1/102؛ شذرات الذهب، 10/169؛ ريحانه الأدب، 4/458؛ معجم المؤلفين، 1/254؛ الأعلام، 1/232.
[55] دارالصابوني، 1405.
[56] اعلام الدراسات القرآنيه، ص 283.
[57] اعلام الدراسات القرآنيه، ص 283.
[58] ديهي در بخش شرقي مصر.
[59] درباره او بنگريد به: شذرات الذهب، 10/186؛ البدر الطالع، 1/252؛ معجم المؤلفين، 1/733؛ فهرس‌‌التاريخ بالظاهريه، 2/184؛ الأعلام، 3/46.
[60] معجم‌الدراسات القرآنيه، ص 467؛ معجم مصنفات القرآن الكريم، 4/137؛ معجم المؤالفين، 2/569.
[61] المكرر... قاهره ، ميمه 1326، مطبعة مصطفي الحلبي 1399، مكه‌المكرمة 1306.
[62] درباره او بنگريد به : الضوء اللامع، 6/113؛ الأعلام، 5/59؛ معجم‌المؤلفين، 3/569.
[63] فكرة اعجاز القرآن، ص 164.
[64] معجم الدراسات القرآنيه، ص 92 و 99.
[65] معجم الدراسات القرآنيه، ص 92 و 99.
[66] البرهان في علوم القرآن، 2/223، (پانوشت).
[67] تركيه، مطبعة اقدام،‌1316.
[68] فكرة اعجاز القرآن، ص 164، 165.
[69] درباره او بنگريد به: شذرات الذهب، 10/335؛ الطبقات السنيه، 1/355؛ الأعلام ، 1/133؛ معجم‌المؤلفين، 1/148، معجم‌المفسرين ، 1/39؛ فكرة اعجاز القرآن، ص 164.
[70] البرهان في علوم القرآن، 1/445(پانوشت)؛ الأعلام، 1/91؛ فهرس مخطوطات و دارالكتب الظاهريه، علوم القران، 1/254 و 317.
[71] القرآن و علومه في مصر، ص 216،‌«مدرسة ورش»، 227«قرائة ورش خارج مصر».
[72] درباره او بنگريد به: الأعلام،‌1/91؛ معجم‌المؤلفين، 1/93 و ....

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:38 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سير نگارشهاي علوم قرآني درقرن دوازدهم

سير نگارشهاي علوم قرآني درقرن دوازدهم

محمد علي مهدوي راد

مطلع نگاشته های قرآنی قرن دوازدهم را با نام و يادپر فروغ محدث جلیلی وعالم بی بدیل تاریخ تشیع علامه ممحمدباقر مجلسی رضوان الله علیه(م 1111) آذین می بندم
آن بزرگوار در دایرة المعارف عدیم النظیر خود «بحار الانوار» جای در جای به مباحث قرآنی پرداخته است، مجلدات (89 و 90) از چاپ بیروت [92 و 93] از چاپ ایران این مجموعه شگرف، ویژه مباحث قرآنی در این جلدها در ضمن صدوسی باب از فضل و فضیلت قرآنی، اعجاز آن، تدبٌر در قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن، آداب تلاوت قرآن، جمع و تدوین قرآن و ... در پرتو آیات و روایات، به تفصیل سخن رفته است. باب 128 این مجموعه ارجمند، رساله ایست مفرد با عنوان «باب ماورد عن امیرالمؤمنین فی اصناف آیات القرآن و انواعهای و تفسیر بعض آیاتها بروایة المعانی». اما این مجموعه با وضعی که دارد، سخنی باشد بلند از امیرالمؤمنین (ع)، بی گمان پذیرفتنی نیست.1 متن آن که بیشتر شکل تألیف کتاب را دارد و گاه با عباراتی نااستوار، نشانگر آن است که نباید حدیثی باشد منقول از علی (ع).
البته این مجموعه به سید مرتضی و محمد بن ابراهیم نعمانی نیز نسبت داده شده است و احتمال های دیگری نیز درباره آن می رود2 .
علامه مجلسی رضوان الله علیه، در آغاز تمام ابواب و فصول بحارالانوار آیات آن موضوع را آورده و تفسیر کرده است و عملاً یکی از گسترده ترین، مهم ترین و کارآمدترین فهرست های موضوعی قرآن مجید را رقم زده است. تنظیم موضوعی آیات قرآن کریم گو اینکه پیش از آن بزگوار پیشینه داشته است ـ و پس از آن بدان اشاره خواهیم کردـ اما بدین گستردگی، دقت و تفصیل برای اوّلین بار سامان یافته است. جداسازی این بخشهای و تدوین و تنسیق دقیق آنها، عملاً تدوین تفسیری خواهدبود موضوعی، ارجمند و سودمند که امید است صاحب همّتانی، به جمع و تدوین آن همٌت گمارند.
علاّمه مجلسی از عالمان و محدثان و فقیهان بزرگ قرن یازدهم هجری و سال های آغازین قرن دوازدهم هجری است، وی مشهورتر از آن است که در این مقام که آهنگ ما بر اختصار است و اشاره یا به منابع شرح احوال مؤلفان، نیازمند قلم زدن باشد. با این همه باید یاد کنم که نقش علاّمه در حفظ میراث تشیّع، عمومی سازی فرهنگ شیعی از طریق ترجمه و سهل الوصول ساختن آموزه های دین، محتوا شناسی دقیق آثار وی و چگونگی آنها و ... با همه نگارش های ارجمندی که دربار/ه آن بزرگوار هست، هنوز نیاز به تأمل و تدبّر بیشتر دارد.[3] مقدمه دراز دامن این تفسیر است در شانزده باب، از جلمه فضل و فضیلت قرآن، ثقلین و همبری آن دو با هم و جدا ناپذیری آن دو از یکدیگر، تبیین و توضیح همه آنچه بندگان خدواند بدان نیاز دارند در قرآن است؛ و اینکه همه حقایق قرآنی نزد اهل بیت (ع) است و تأویل قرآن نیز، نهی از تفسیر به رأی و اینکه قرآن را ظاهری است و باطنی، اینکه آیات قرآن مشتمل است بر محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و ... اقسام آیات قرآن موافق نباشد مردود است، اوٌلین و آخرین سوره نازله بر رسول الله لأ و ... همه آنچه یاد شده براساس روایات گزارش شده است، مؤلف فقط روایات را کنار هم نهاده است و ذیل عناوینی که رقم زده آورده است، بدون هیچ توضیح و تبیین، چنانکه در تمام تفسیر نیز شیوه وی چنین است. این عناوین و جمع و کعرضه روایات به نوعی نشانگر چگونگی تفسیر پذیری قرآن کریم و جایگاه اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن از نگاه وی نیز تواند بود. به هر حال این مقدمات از این جهت که اشاره شده و از جهات دیگر فهم مسایل مرتبط با قرآن شایان توجه است.
علاٌمه سید هاشم بحرانی «کتکان» از توابع «کوبلی» بحرین به دنیا آمده است و پس از گذراندن روزگاری، به نجف رفته است و در محضر عالمان آن دیار دانش آموخته است؛ و امٌا اینهمه کی؟ و چگونه؟ هیچ گونه اطلاعی در اختیار نیست، او پس از تحصیلات عالیه به زادگاهش بر می گردد و بعد از شیخ محمد بن ماجاجد، مرجعیٌت آن دیار را به عهده می گیرد و به شایستگی به امور مردم قیام کرده در امر بمعروف و نهی از منکر با تمام توان تلاش می کند، و مسند داوری را نیز در اختیار می گیرد، و به سال (1109) یا (1107) زندگی را بدرود می گوید.[4]
در اين قرن محمد بن عمر بن قاسم بن اسماعيل بقري شافعي (م 11109) آثاري در علوم قرآني رقم زد، از جمله : «بغية الطالبين و رغبة الراغبين» در قرائت. [5] او در تبيين و توضيح قرائت «حفض» نيز رساله اي نگاشته است و كتابي نگاشته است درباره قرائت هاي هفتگانه با عنوان: «رسالة في القراءات السبع». و نيز از آثار اوست [6]«القواعد المقررة والفوائد المحررة» كه در آن راجع به هر يك از قراژئ سبعه به طور انفراد بحث شده و سخن به اختصار آمده است.[7] بقري، از فقيهان و قاريان شافعي مصري است، از شرح حال او اطلاعي در اختيار نداريم، آثار او به گونه پراكنده در فهرست هاي نسخه هاي خطي كتابخانه هاي مختلف ياد شده است.[8] وي از نگارش اين اثر به سال (1089) فراغت يافته است.
در اين قرن كتاب مهم دمياطي درباره قرائت هاي چهارده گانه، با عنوان: «اتحاف فضلاء البشر في القراآت الأربع عشر» ياد كردني است. مؤلف در اين نگاشته آهنگ آن داشته است تا چگونگي قرائت های چهارده گانه را گزارش کند ، وی ابتدا از قرائت سخن گفته است و اقسام آن، آن گاه در فصلی مستقل، آن گاه در فصلي مستقل از آداب قرائت و چگونگي تلاوت قرآن بحث كرده است، سپس اصول قرائتها را به شرح آورده است. وي درگزارش قرائتها كه بر اساس سور قرآني گزارش كرده است از سوره، مكي و مدني بودن آن و توجیه قرائت هاي مختلف با دقت بحث مي كند و نيز گاه به احكام فقهي مختلفي كه بر قرائتهاي گونه گون منطبق است سخن به ميان مي آورد. «اتحاف» پيشتر دو بار به سال هاي (1317) و (1359) به چاپ رسيده بوده است، چاپ اخير آن، چاپي است منقح و ارجمند با تعليق و تصحيح دكتر شعبان محمد اسماعيل كه بر اساس سه نسخه و نيز نسخه هاي چاپي آن مقابله و تصحيح شده است.
او در اين تحقيق منابع تمام احاديث، اشعار و اقوال را بازيابي كرده و نشان داده است؛ و گاه توضيحاتي درباره متن، در پانوشتها افزوده است و در مقدمه اي دراز دامن از مؤلف كتاب و اهميت آن و چگونگي تصحيح و تحقيق خود سخن گفته است. [9]
شهاب الدين احمد بن محمد بن احمد بن عبدالله، در دمياط بزاد و در همان ديار رشد كرد، از محضر مشايخ آن دانش آموخت. آن گاه به قاهره رفت وعلوم اسلامي را از عالمان آن ديار بهره گرفت و به جايگاه بلندي در دانش دست يافت، سپس به حجاز رفت و در آن ديار نيز حديث شنيد و آن گاه به دمياط بازگشت و به گسترش دانش همت ورزيد. دمياطي بار ديگر به حجاز رفت و از آنجا عازم يمن شد، و در يمن نيز از عالمان بهره گرفت و آن گاه به دمياط بازگشت و بر مسند تدريس نشست و به تصنيف و تاليف همت گماشت.
او در سال هاي پايان عمر خويش به «طريقه نقشبنديه» روي آورد و بالاخره در سالهای پایانی عمر در مدینبه منوره اقامت گزید و در همان دیار به سال 1117 زندگی را بدرود گفت.[10]
پیشتر از کتاب ارجمند «حرز الامانی و وجه التهانی» یاد کرده ایم.[11] این کتاب، نظم کتاب ارجمند ابو عمر دانی «التیسیرفی القراآت السبع» است در (1137) بیت شعر. و نیز گفته ایم که «الدرة المضیئه فی قرائة الأئمه الثالثة المرضیه» منظومه ایست به واقع مکمل «حرز الامانی».[12]
اکنون یاد کنیم از شرح «االدرة المضیئه ...» ، ابی الصلاح علی بن محسن صعیدی مالکی شاذلی که نگارش آن را به سال (1125) به پایان برده است، با عنوان : «المنح الالهیه بشرح الدره المضیئه فی علم القراءات الثلاثة المرضیه»، وی کتابی دیگر دارد در چگونگی کاربرد واژه «الآن» در قرآن کریم با عنوان: «الٌدر الحسان فی حلٌ مشکل قوله تعالی «الآن».[13]
صعیدی مالکی از عالمان و فاضلان قرن دوازدهم هجری است، کحاله نوشته است که در دانش های گونه گون آگاهی هایی داشته است. او به لحاظ طریقت به فرقه «شاذلیه»[14] منسوب بود و به لحاظ فقهی دیدگاه مالکی داشت.
شاذلی افزون بر آنچه یاد کردیم آثار دیگر نیز دارد.[15] شاذلی به سال 1130 زندگی را بدرود گفته است.
در این قرن سلطان بین ناصر احمد جبوری (م1138)، آثاری چند در علوم قرآنی رقم زده است. از جمله : «القول المبین فی القراآت السبع»، «القول المبین فی التکبیر سنة المکیین». این اثر تبیین و توضیحی است بر چگونگی وجوه «تکبیر» از نگاه قراء سبعه و بروایت شاطبی.[16]
جبوری، در خابور[17] بغداد به دنیا آمد، در قبیله ای بزرگ به نام «جبور»، او برای دانش اندوزی به بغداد رفت و سپس حجاز و دمشق. وی در مسیر «حج»، به سال 1338 زندگی را بدرود گفت.[18]
اکنون یاد کنیم از ابوالحسن بن محمد نباطی فتونی (م1139) که برای تفسیری تأویلی با نگاهی به روایات تأویلی با عنوان «مرآة الانوار و مشکوة الاسرار» مقدمه ای نگاشته است بس دراز دامن و براستی اثری بزرگ در علوم قرآنی، اما با نگاهی ویژه. او کتاب را در سه مقدمه ویک خاتمه که مقدمه اول مشتمل است به سه مقاله و دوم بر دو مقاله سامان داده است.
او در مقدمه اول از حقیقت تأویل و بطن قرآن سخن گفته و کوشیده است این ادعا را استوار دارد که تمام ظواهر آیات الهی در باطن و با نگاه تأویلی آن اشاره است به امامت و ولایت امامان و پیشوایان حق و معارضان و دشمنان آنان؛ و در مقدمه سوم نمونه هایی از تأویلاتی را گزارش کرده است که به گونه موردی «بطن» و تأویل آیه را، ولایت و امامت دانسته اند، او این دیدگاه را می گستراند و فهرستی از واژه گان قرآنی را ارایه می کند که همه اینها ظاهر و تنزیلی دارد و آن همان است که با دانش لغت و قواعد عربی و سبک شناخت قرآن می توان بدان دست یافت و باطنی دارد که تأویل آیه است و کلامی و پیامی است بجز این ظاهر، که نیکی ها، امامت و ولایت؛ و زشتی ها و تباهی ها، دشمنان امامت و ولایت اند !!!، او در این بخش حدوداً 1200 کلمه را بدین صورت گزارش کرده است، البته چگونگی معنای تأویلی بسیاری از آنها را به تفسیر وانهاده است و تفسیر تا آیه چهارم سوره نساء بیشتر نگاشته نشده است.[19]
این مقدمه که بی گمان افراطی ترین نگاه تأویلی ـ باطنی به آیات است و موارد بسیاری از آن ناپذیرفتنی، ابتداء به سال (1303) و با انتسابی نادرست به شیخ عبداللطیف کازرونی به چاپ رسیده است که عنوان مقدمه «البرهان فی تفسیر القرآن»!! را به خود گرفته است.
این گونه نگاه افراطی به باطن و تأویل آیات بی گمان ریشه در اندیشه های غالیان دارد و بسیاری از این گونه روایات از جعل و وضع آنان است. از این موضوع در مقامی دیگر اندکی به شرح تر سخن گفته ام.[20]
امامان (ع) خود در برابر این گونه نگرش های افراطی بل انحرافی ایستادند و روشنگری کردن بنگرند:
امام صادق (ع) فرمود :
«در مورد هر آیه ای نگویید: فلانی و فلانی مراد است! در قرآن احکام حلال و حرام، اخبار گذشتگان، پیشگویی هایی درباره آیندگان و احکام داوری نیز وجود دارد.»[21]
امام صادق (ع) به ابوالخطاب (محمد بن مقلاس اسدی کوفی) فرمود:
«به من گزارش رسیده که تو یکی را مصداق خمر و زنا و دیگری را مصداق نماز و روزه می پنداری! نه چنان است، بلکه ما ریشه خیر هستیم و شاخه های آن پیروی از خداست و دشمن ما ریشه زشتی و پلیدی است و شاخه های آن عصیان خداست.»[22]
مولی ابوالحسن بن محمد طاهر فتونی، از عالمان، فقیهان و محدثان قرن دوازدهم هجری است، او در محله «درب امام» اصفهان دیده به جهان گشود و از محضر عالمان آن دیار و نجف اشرف بهره برد و به جایگاه رفیعی از دانش دست یافت. وی در ابعاد مخلتف فرهنگ اسلامی آثاری از خود بر جای نهاده است[23]، او در اواخر دهه چهل بعد از 1100 در نجف اشرف دیده از جهان بربست [1137 یا1139] .
بارها در این سلسله مقالات از اهمیت قرائت «حفص» سخن رفته است. عالمان بسیاری در سده های گذشته درباره چگونگی این قرائت و جایگاهش سخن گفته اند. در این قرن، عالم بزرگ و عارف پر اطلاع دمشقی عبدالغنی بن اسماعیل، صالحی حنفی نابلسی در اهمیت قرائت حفص، کتابی نوشت با عنوان: «القول القاسم فی قرائه حفص عن عاصم» او افزون بر این کتاب دو نگاشته نیز در تجوید دارد: «کفایة المستفید فی علم التجوید» و «الأقتصاد فی النطق بالصاد».[24]
عبد الغنی نابلسی از عارفان عالمان بزرگ این قرن و از منسوبان به «نقشبندیّه» است. وی در دمشق از مادر بزاد و در همان دیار دانش آموختن را آغاز کرد، سپس به بغداد رفت و پس از روزگاری به سوریه بازگشت، آن گاه به فلسطین، لبنان، مصر و حجاز نیز سفر کرد و در گسترش و تعمیق دانش و آموخته های خود کوشید. او در تدریس و گستراندن حقایق و تألیف و تصنیف سختکوش بود، از این روی آثار بسیاری در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامی از وی برجای مانده است.
نابلسی در دمشق (صالحیه) به سال (1143) زندگی را بدرود گفت.[25]
اکنون یاد کنیم از مصطفی بن عبدالرحمن ازمیری (م1156) که کتابی نگاشت با عنوان «بدائع البرهان فی علوم القرآن».[26] ازمیری در باب قرائتها کتابی نگاشت با عنوان «عمدة العرفان» که خود آن را شرح کرد و «بدائع البرهان علی عمدة العرفان فی وصف حروف القرآن» نامید که نسخه هایی از آن در کتابخانه ها موجود است.[27] و نیز وی کتابی پرداخت با عنوان «تحریر النشر من طریق العشر». او می گوید جزری در این کتاب برخی از اقوال و قرائتها را مستند آورد ه و برخی را گزارش کرده است بدون اینکه به کتاب استناد دهد. من کتاب را پیراستم و تمام نقلها و قرائتها را مستند ساختم.[28] این کتاب را برخی از فهرست نگاران با عنوان «رسالة فی تحریر کتاب النشر من السهور» نیز یاد کرده اند[29] ، اما آغاز و فرجام کتاب تردیدی باقی نمی گذارد که این عنوان با عنوان پیشین یک کتاب هستند.
او کتابی دیگر نوشته و در آن قاریان مهم، مشایخ و راویان آنها را روشن کرده است؛ با عنوان « قوائد فی القراء و شیوخهم و روائهم».[30] از دیگر آثار اوست «المقاصد فی تخریج ما فی النشر من الفوائد» و «اتحاف البررة بما سکنت عنه العشره».
از، ازمیری و چگونگی تحصیل و دست یابی وی به دانش، استادان و شاگردان او آگاهی های شایسته ای در اختیار نداریم، او را به چیره دستی در قرائت ستوده اند که نگاشته های وی نشانگر آن است . از آنچه خود در پایان یکی از نگاشته هایش آورده است، او امام جماعت اول مسجد «قلیچ علی پاشا» در کنار توپخانه بوده است. و در منابع شرح حال نگاری آمده است که وی به سال (1156) در مصر زندگی را بدرود گفته است.[31]
پیشتر آورده ایم که از جمله مباحث دلکش و ذوق انگیز و آموزنده قرآنی، تناسب آیات در سوره ها و پیوند محتوای آیه ها در سوره هاست. به این موضوع گو اینکه بسیار اندک اندیشیده شده است و آثار کمی درباره آن رقم خورده است، اما موضوعی است سودمند و در فهم قرآن کارآمد، در این قرن، محمدبن أبی بکر، ساجقلی زاده مرعشی (م1154) از مؤلفان و عالمان عثمانی، کتابی پرداخته است با عنوان «نهر النجاة فی بیان مناسبات آیات الکتاب»[32] وی افزون بر این کتابی نگاشته است در تجوید با عنوان «جهد المقل فی فن التجوید».[33]
ساجقلی زاده، از عالمان و مؤلفان قرن دوازدهم هجری است، از چگونگی زندگانی وی آگاهی های شایسته ای در اختیار نیست. در منابع شرح حال نگاری او را به گستردگی در دانش و دست داشتن در علوم مختلف ستوده اند. و برخی از آثار وی را گزارش کرده اند.[34]

منابع و پی نوشتها:

1 – درمقامی دیگر از چگونگی آن به اجمال سخن گفته ایم، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ج 1 و اکنون در وقف میراث جاویدان، ش 14 / 18 .
2 – کیهان اندیشه، ش 28/114 به بعد مقاله «رسائل منسوب به اهل بیت (ع)در این مقالیه احتمالات مختلف درباره ایان رساله به تفصیل و دقت بخث شده است.
[3] - افزون برشرع حالهای کوتاه و بلندی که درباره آن بزرگوار در ضمن منابع شرح حال نگاری آمده است، کتابهایی مستقل نیز درباره وی و گزارش آثار و مآثرش نگاشته شده است از جمله :
الف : تذکرة الأنساب، حیدر علی بن عزیز الله بن محمد تقی ... مجلسی (چاپ شده در کتابشناسی علاٌمه مجلسی).
ب) الفیض القدس فی ترجمة العلاٌمه المجلسی، میرزا حسین نوری (چاپ شده در جلد 105 بحارالانوار).
ج : زندگینامه علاٌمه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی 2 جلد، اصفهان، انتشارات حسینیه عمادزاده، بی تا.
د: علاٌمه مجلسی، بزرگمرد علم و دین، علی دوانی، تهران، امیر کبیر، 1370 .
ه : فیض قدس (ترجمه الفیض القدس)، تحقیق و تعلیق، سید جعفر نبوی، تهران شرکت انتشارات علمی و فرهنگیپف 1374
و : علاٌمه مجلسی، حسین طارمی، تهران، طرح نو، 1375.
ز : کتابشناسی علامه مجلسی، حسین درگاهی و علی اکبر تلاقی دادیانی، سازمان چاپ و انتشارات و زارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / 1370.
[4] - در شرح حال اثار و مآثر سید بحرانی درمنابع شرح نگاری سخن رفته است از جمله در : امل الأمل 2/341؛ اعیان الشیعه، 10/249؛ ریحانة الأدب، 1/233 ، مقدمه حلیة الأبرار، مقدمه تفسیر برهان، چاپ بنیاد بعثت، مجله حوزه، ش 20/74 به قلم نگارنده، و نیز بنگرید به زندگینامه علاٌمه بحرینی، محمد برهانی، و «العلاٌمه السید هاشن البحرانی» فارس تبريزي .
[5] - معجم مصنفات القرآن الكريم، 4/31.
[6] - معجم الدرسات القرآينه / 497، 499
[7] - معجم مصنفات القرآن الكريم، 4/138 ، فهرست موضوكعي نسخه هاي خطي عربي كتابخانه هاي جمهوري اسلامي ايران، 1/378.
[8] - الأعلام، 6/317 ، اين منبع نيز تنها يادي است از آثار او بر مبناي فهرست كتابخانه الأزهرا.
[9] - اتحاف فضلاء البشر فی القراءات الأرابع عشر، المسمی «بمنتهی الأمانی و الحشرات فی علوم القراءات» احمد بن حمد النباء، بیروت، عالم الکتب /1407.
[10] - الاأعلام،1/240؛ معجم المطبوعات، 1/855؛ معجم المؤمنین، اصول الفقه تاریخه و رجاله، شعبان محمد اسماعیل/506، و مقدمه اتحاف فضلاء البشر.
[11] - بینات، ش 6/77.
[12] - همان ، ش 10/51.
[13] - البرهان فی علوم القرآن، 1/447؛ معجم المؤمنین، 2/490.
[14] - شاذلیه از فرق صوفیه و ÷یروان علی بن عبدالله بن عبد الجبار بن تمیم بن هرمز شاذلی مغربی(م656)، او از صوفیان معرف شمال افریفا به شمار است؛ که از فرقه وی پانزده طریفه دیگر سر بر آورده اند. دایرة المعارف الأسلامیه /13، فرهنگ فرق اسلامی /247.
[15] - الأعلام، 4/323؛ معجم المؤمنین 2/491.
[16] - معجم مصنفات القرآن الکریم، 4/140، البرهان فی علوم القرآن، 1/47.
[17] - خابور، نهری است بزرگ بین رأس عین وفرات (معجم البلدان 2/382) واقع در غرب عانه که دیهی است بزرگ بر فرات و عالمانی به آن منسوبند، معجم البدان، 4/81؛ لغت نامه دهخدا، 9/13828.
[18] - الأعلام، 3/110، معجم المؤمنین، 1/774.
[19] - الذریعه، 20/294.
[20] - تفسیر مأثور، کفاتیها، کمبودها، (نزدیک به نشر).
[21] - البرهان فی تفسیر القرآن، 1/23.
[22] - همان و نیز بنگرید به وسایل الشیعه، 12/121
[23] - طبقات اعلام الشیعه (قرن دوازدهم) /174؛ فیض قدسی/151؛ فیض القدسی/76، مقدمه مرآت الانوار؛ الأجاره الکبیره /45؛ لؤلؤ البحرین/107، روضات الجنات7/142؛ ماضی النجو و حاضرها، 3/42.
[24] - معجم مصنفات القرآن الکریم، 4/139.
[25] - بنگرید به: الحقیقه و المجاز (مقدمه و نیز متن آ ص 266 به بعد) الأعلام، 4/23؛ معجم المؤلفین، 2/176؛ تاریخ آداب اللغه العربیه،3/348، مملک الدرر،3/30؛ معجم المطبوعات /1832.
[26] - ایضاح المکنون،1/170.
[27] - معجم الدداسات القرآنیه/467؛ فهرس مخطوطات دائر الکتب الظاهریه، 1/313.
[28] - فهرس مخطوطات دائر الکتب الأزهریه، 1/324، این کتاب با عنوان «ملحض بدایع البرهان» گزین شده است، همان /481.
[29] - همان /374.
[30] - معجم المؤلفین، 3/869؛ مخطوطات دائر الکتب الازهریه.
[31] - همان، 3/869؛ الأعلام، 7/236.
[32] - ایضاح المکنون، 2/696.
[33] - فهرس مخطوطات دائر الکتب الظاهریه (علوم القرآن)، 1/147.
[34] - عثمانل مؤلفلری، 1/325؛ معجم المؤلفین، 3/711؛ الأعلام، 6/60؛ معجم المطبوعات، 1/995؛ تاریخ آداب اللغه العربیه، 3/351.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:38 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات علوم قران

قرآنیات

دریافت فایل pdf

 

 

تألُّه قرآنی در «بیان الفرقان»

دریافت فایل pdf

 

اصول و مبانی روش تفسیری در تفسیر کاشف و روش کار آن

دریافت فایل pdf

 

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:38 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تفسیر نعمانی

تفسیر نعمانی

سعید زعفرانی‌زاده

تَفْسیرِ نُعْمانی، رساله‌ای در علوم قرآنی با نگاه شیعی که در قرون اخیر با این نام شهرت یافته است. این رساله در مجموعۀ بحار الانوار به طور کامل درج شده (مجلسی، 1/90- 97)، و بعدها چند بار با همین عنوان یا با عنوان المحکم و المتشابه سیدمرتضى به چاپ رسیده است. برخلاف نام تفسیر که بر این رساله نهاده شده، مباحث مطرح شده در آن بیشتر شامل موضوعات علوم قرآنی، اصول فقه و برخی مباحث کلامی است.
در کتابهای رجالی و فهرستها تا زمان ابن‌شهر‌آشوب
(د 588ق/1192م) اثری از کتاب تفسیر در میان آثار و تألیفات نعمانی (زنده در نیمۀ دوم سدۀ 4ق) به چشم نمی‌خورد و این تنها ابن شهر آشوب است که در بخش مشهوران به کنیه در ذیل نام ابوعبدالله محمد بن ابراهیم از کتابی با عنوان تفسیر القرآن لاهل البیت (ع) یاد می‌کند (ص 168).
در تبیین این امر می‌توان به این موضوع اشاره کرد که نعمانی سالهای پایانی عمر را در شامات گذرانده، و در آنجا درگذشته است (نجاشی، 383) و ابن شهر آشوب که ظاهراً تألیف خود را در حله به پایان رسانیده (نک‍ : ه‍ د، 4/91)، به آثاری از نعمانی که در اواخر حیات در شام تألیف نموده، دسترسی نداشته است. ذکر روایتی به نقل از کتاب تفسیر نوشتۀ نعمانی در رسالۀ مشهور به «تفسیر نعمانی» (ص 3) نیز می‌تواند قرینۀ دیگری بر وجود این کتاب باشد. به‌ویژه نعمانی این روایت را از ابن عقده (د 368ق/979م) نقل نموده که استاد وی بوده است و در کتاب الغیبة نیز از وی بسیار نقل روایت ‌می‌نماید (برای نمونه، نک‍ : ص 27، 34، 35، جم‍ ‌). به هر روی اگرچه بتوان وجود کتاب تفسیر اثر نعمانی را اثبات کرد، اما رسالۀ موجود با آن تفسیر متفاوت است و تنها یک روایت از آن کتاب در آن نقل شده، و همین امر موجب انتساب همۀ رساله به نعمانی گشته است.
رساله با مقدمه‌ای در فضیلت و جایگاه قرآن کریم و ضرورت رجوع به اهل بیت (ع) برای فهم و تفسیر صحیح آیات الاهی آغاز می‌شود. پس از این مقدمه، روایتی از امیرالمؤمنین(ع) ذکر می‌گردد که آیات قرآن را به 7 قسم تقسیم می‌نماید و به دنبال این روایت اقسام دیگری می‌آید که تقریباً فهرست مطالب مطرح شده در متن رساله است و به 60 مبحث می‌رسد. از جملۀ این مباحث می‌توان به موضوعاتی چون ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، تحریف، رد برخی نظرات در باب ایمان و کفر و زیادت و نقصان آن، رد بر ثنویان و زندیقان، رد بر یهود و نصارا و رد بر قائلان به رأی و قیاس اشاره کرد. پس از ذکر این فهرست، بیان می‌شود که شیعیان در هنگام فراغت به نزد امیرالمؤمنین(ع) آمده، دربارۀ این موضوعات از ایشان پرسش می‌کردند (ص 6) و این رساله درواقع پاسخهای آن حضرت به این پرسشها ست. در جای جای رساله (مثلاًص 11، 12، 23، جم‍ ‌) نیز به موضوع پرسش و پاسخ اشاره می‌شود. با وجود تلاش مؤلف برای انتساب متن به امیرالمؤمنین(ع) و بازگو نمودن آن از زبان ایشان، وجود مباحث بسیاری در این رساله که به دوره‌های بعدی بازمی‌گردد، این انتساب را با تردید مواجه می‌سازد. از جملۀ این مباحث می‌توان به موضوعاتی همچون زیادت و نقصان ایمان و کفر، نقد اجتهاد و قیاس و نقد آراء معتزله اشاره نمود (مثلاً نک‍ : ص 5، 62، 91، 95، جم‍ ‌).
دربارۀ دوران رواج این رساله باید گفت که تا پیش از سدۀ 11ق گزارشی از آن در دست نیست و نخستین آگاهی ما از این رساله به دورانی بازمی‌گردد که فیض کاشانی (د 1091ق)، (1/252) و بعد حر عاملی (د 1104ق) (وسائل...، 4/216، جم‍ ‌، الفصول...، 1/ 598، جم‍ ، در همۀ موارد به نقل از رسالۀ المحکم و المتشابه) به نقل از آن می‌پردازند و مجلسی (د 1110ق) آن را به طور کامل در بحار الانوار درج می‌نماید. پس از آن فاضل هندی (د 1137ق) (3/77)، یوسف بحرانی (د 1186ق) (6/299، 396، 8/59، جم‍ ‌)، محقق نراقی (د 1245ق) (2/160، 10/84)، صاحب جواهر (د 1266ق) (7/270، 360، 10/262، جم‍ ‌)، نوری (د 1320ق) (1/76، 3/172، 6/515، جم‍ ، همه به نقل از المحکم و المتشابه) و دیگر علمای شیعه از این رساله بهره برده‌اند. مجلسی هنگام نقل این رساله سلسله سندی برای آن ذکر نمی‌کند، بلکه بیان می‌دارد که از طریق وجاده به نسخه‌ای از آن دست یافته است. اجازات نقل شده به این کتاب (مجلسی، 107/115؛ امین، 1/90-91) نیز از تلفیق چند اجازه به دست آمده است و به شکل متصل وجود خارجی ندارد.
این رساله با نام المحکم و المتشابه منسوب به سیدمرتضى (د 436ق) نیز شهرت دارد، اما در میان آثار وی چنین کتابی ثبت نشده، و محتوا و سبک نگارش این رساله نیز با آرا و آثار سیدمرتضى متفاوت است (در این باره، نک‍ : موسوی، 114-116).
موضوع دیگری که دربارۀ تفسیر نعمانی مطرح است،
مشابهت فراوان با مقدمۀ تفسیر علی بن ابراهیم قمی و رساله‌ای از سعد بن عبدالله اشعری است که مجلسی بخشهایی از آن را در اختیار گذاشته است(نک‍ : 89/60-73، نیز 80/47، 81/71، 382، 90/97، جم‍ ‌). پس از مقایسه میان این 3 متن در توضیح شباهت میان آنها می‌توان چنین گفت که مقدمۀ تفسیر قمی و رسالۀ سعد بن عبدالله اشعری دو تحریر از متنی واحد هستند، اما شاکلۀ اصلی رسالۀ تفسیر نعمانی با توجه به مقدمۀ تفسیر قمی سامان یافته، و توضیحات و مثالهای بیشتر از متن تفسیر به آن افزوده شده و با استفاده از منابعی دیگر مباحث دیگری نیز به آن اضافه گردیده است (برای مقایسۀ تفصیلی میان تفسیر نعمانی و دو اثر دیگر، نک‍ : زعفرانی‌زاده، 21- 47).
اگرچه مؤلف این رساله جز تفسیر اثر نعمانی به هیچ یک از منابع خود اشاره نمی‌کند، اما با کاوش در دیگر کتب می‌توان به برخی از این منابع دست یافت. افزون بر تفسیر علی بن ابراهیم قمی که مؤلف احتمالاً به عنوان اصلی‌ترین منبع خود از آن بهره جسته، در مباحث مربوط به ضرورت وجود امام و شرایط و ویژگیهای وی (ص 55، 64- 65، 88- 89) به اندیشه‌ها و آثار هشام بن حکم نظر داشته است (نک‍ : ابن بابویه، کمال‌الدین...، 207-209، علل...، 1/202- 205، معانی...، 133). همچنین بخش عمده‌ای از مطالب این رساله در رد بر قائلان به رأی و قیاس (ص 91- 97) در پاسخ به آراء مطرح شده از سوی شافعی (د204ق/ 819م) در کتاب الرسالة (ص 480، 487- 490) بیان شده است (برای تفصیل این بحث و منابع دیگر، نک‍ : زعفرانی‌زاده، 48- 65).
با توجه به استفادۀ مؤلف این رساله از تفسیر اثر نعمانی که در نیمۀ دوم سدۀ 4ق حیات داشته، کهن‌ترین تاریخی که می‌توان برای زمان تألیف این رساله در نظر گرفت، همان نیمۀ دوم سدۀ 4ق است. دربارۀ مؤلف این رساله نیز باید گفت اگرچه نام وی برای ما آشکار نیست، اما با بررسی ویژگیهای محتوایی رسالـه می‌توان به برخی از خصـوصیات وی پی برد. با توجه به
اینکه مباحث کلامی بسیاری در این رساله مطرح شده است و نگاه متکلمانه در جای جای آن به چشم می‌خورد، می‌توان مؤلف این رساله را یک متکلم دانست. وی اگرچه در نقل روایات از روش محدثان در ذکر اسانید پیروی نمی‌کند، اما در مواردی اندیشه‌های او به حدیث‌گرایان نزدیک می‌شود که به عنوان نمونه می‌توان به دفاع از نظریۀ تحریف قرآن (ص 26- 28) و روش وی در نقد اصحاب قیاس و اجتهاد (ص 91- 97) اشاره نمود.
دربارۀ نسخ خطی موجود از این رساله نیز باید گفت که دوران کتابت همۀ این نسخه‌ها به دوران تداول رساله یعنی سدۀ 11ق و ادوار بعدی باز می‌گردد (برای فهرستی از این نسخ خطی، نک‍ : حجتی، 1/417- 419).

مآخذ:

ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، نجف، 1385ق/1996م؛ همو، کمال‌الدین و تمام النعمة، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1405ق؛ همو، معانی الاخبار، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1361ش؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، به کوشش محمدتقی ایروانی، قم، جامعۀ مدرسین؛ «تفسیر نعمانی»، بحارالانوار (نک‍ : هم‍ ، مجلسی)؛ حجتی، محمدباقر، فهرست موضوعی نسخه‌های خطی عربی کتابخانه‌های جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1370ش؛ حر عاملی، محمد، الفصول المهمة، به کوشش محمد قائینی، قم، 1418ق؛ همو، وسائل الشیعة، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی،قم، 1414ق؛ زعفرانی‌‌زاده، سعید، بازشناسی متن تفسیر نعمانی، نقد بیرونی، پایان‌نامۀ کارشناسی‌ارشد، دانشگاه امام صادق(ع)، تهران؛ شافعی، محمد، الرسالة، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، 1358ق/1939م؛ صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش عباس قوچانی، تهران، 1367ش؛ فاضل‌هندی، محمد، کشف اللئام، قم، 1416ق؛ فیض کاشانی، محسن، التفسیر الصافی، به کوشش حسین اعلمی، قم، 1416ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ موسوی، ا. م.، «رسائلی پیرامون تفسیر و علوم قرآن منسوب به اهل بیت(ع)»، کیهان اندیشه، تهران، 1368ش، شم‍ 28؛ نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1416ق؛ نراقی، احمد، مستندالشیعة، مشهد، 1415ق؛ نعمانی، محمد، الغیبة، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1397ق؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، 1408ق.
 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:44 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ارزيابى معجم هاى موضوعى قرآن (1)

ارزيابى معجم هاى موضوعى قرآن (1)

زمانى، محمّد هاشم

قرآن كريم سخن خداى سبحان است كه در آن هيچ باطلى نه وارد شده و نه وارد خواهد شد «لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» (فصّلت/42) كسى كه با آن سخن گويد راست و صادق و كسى كه به آن حكم كند، حكمش نافذ و عدل است. كسانى كه به آن متمسك شوند راه يافته‏اند و آنان كه از آن اعراض و دورى كنند زيانكار خواهند بود؛ كه راه قرآن تنها راه مستقيم است. قرآن ميزان و دليل محكم و روشنگرى متين و كلام و سخنى فصل است. كسانى كه طالب عصمت و راه مستقيم هستند به آن راه جويند و اين كتاب سرچشمه همه معارف است.
تمام معارف بشرى از عقايد، اخلاق، احكام، اخبار گذشتگان و علوم طبيعى در آيات به ظاهر محدود قرآن گنجانده شده است.
بر ماست كه با تدبر در قرآن، حقايق، احكام، مواعظ و معارف و علوم آن را فهم كنيم «كتاب انزلنه اليك مبارك ليدّبّروا آياته و ليتذكّر اولواالألباب». (ص /29)
پس از جمع آورى و وحدت بخشى به نسخه هاى قرآن در عصر نزول، تلاش‏هاى علمى درباره قرآن مراحل مختلفى را طى كرد، در آغاز مسئله قرائت و فهم كلمات غريب قرآن، نقطه گذارى، اعراب و شماره گذارى آيات مطرح بود. ولى به تدريج مباحثى چون تفسير قرآن و سبك‏هاى مختلف آن از نقل اقوال (مأثور) تا بحث هاى اجتهادى و استنباطى قرآن مطرح گشت.
همچنين موضوعات ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، قرائت هاى هفتگانه و دهگانه مطرح شد، و روز به روز موضوعات علوم قرآنى، گسترش و تكامل يافت به گونه‏اى كه هر يك از مباحث علوم قرآنى تبديل به رشته هاى گوناگونى گرديد و در هر زمينه مباحث تخصصى به وجود آمد.

ضرورت معجم موضوعى

از آنجا كه اين كتاب مقدس، دستور و راهنماى زندگى مسلمانان است و اصول دين، معيارهاى اخلاقى، روابط اجتماعى، سياسى، قضايى و برنامه هاى اقتصادى مسلمانان بر اين كتاب استوار است، نبايد به اين اندازه بسنده كرد، بلكه بايد همراه با تحولات اجتماعى به پيش رفت و نيازمندى هاى جديد، پرسش ها و موضوعات نو را تبيين كرد و پاسخ گفت؛ اما اين همه حاصل نمى گردد مگر آنكه قرآن را به سخن گفتن آوريم و پاسخ پرسش‏ها و رفع نيازها را از قرآن بگيريم. و از آن جا كه پرسش‏ها، گوناگون و موضوعات متنوع است پاسخ قرآن جز در قالب طبقه‏بندى و فهرست كردن موضوعات و تفسير و نتيجه‏گيرى ممكن نخواهد بود. از اين‏رو در آغاز بايد به استخراج موضوعات و مباحث دست يازيد تا موضوعات طبقه‏بندى شده، راه را براى تفسير موضوعى هموار كند و دسترسى به پاسخ و ديدگاه قرآن آسان گردد.
معجم‏هاى موضوعى قرآن براى رسيدن به چنين مقصودى مورد توجه قرار گرفت و محققان به طبقه بندى و فهرست كردن آيات قرآن، متناسب با موضوعات گوناگون و ذوق و گرايش‏شان، عنايت ورزيدند.
و كتاب هاى بسيارى در اين زمينه با عناوين گوناگون همچون:
تصنيف الآيات، تفصيل الآيات، كشف المطالب
تبويب الآى طبقات الآيات، فهرست المطالب
فرهنگ موضوعى، المعجم الموضوعى، الفهرس الموضوعى
كشاف موضوعى دليل الموضوعات و... نام گذارى و منتشر شده است.

اهداف معجم‏هاى موضوعى

هدف از تهيه معجم هاى موضوعى، اطلاع رسانى به محققان و دانشورانى است كه در باره موضوعى خاص پژوهش مى كنند از اين رو جايگاه معجم موضوعى با معجم الفاظ و يا تفسير موضوعى متفاوت است.
در معجم لفظى، هدف امكان دستيابى به واژه مورد نظر در قرآن است، در صورتى كه معجم موضوعى به تمام مباحثى كه به گونه‏اى (به دلالت تطابقى يا تضمنى يا التزامى) با موضوع ارتباط دارد، مى‏پردازد. از اين رو معجم موضوعى در قالب الفاظ يك متن قرار نمى‏گيرد بلكه دائره خدمات پژوهشى و اطلاع رسانى آن بسى گسترده تر و وسيع تر است.
از سوى ديگر معجم موضوعى با تفسير موضوعى نيز تفاوت دارد زيرا در تفسير موضوعى ابتدا عنوانى گزينش مى‏شود، آن گاه بر اساس ترتيب منطقى مباحث به جمع‏بندى و تحليل موضوع در پرتوى آيات خاص پرداخته مى شود در حالى كه معجم موضوعى تنها جنبه اطلاع رسانى داشته و راهنماى محقق و زمينه‏ساز پژوهش و تحليل مى‏باشد.

پيشينه معجم‏هاى موضوعى

فهرست يا فرهنگ موضوعى پيشينه زياد دورى ندارد. در گذشته چنين مرسوم بود كه هرگاه علماى اسلامى مى خواستند در باره مطلبى بحث كنند در آغاز، آيات قرآن را راجع به آن مطلب نقل مى كردند و سپس وارد بحث مى شدند بدين سان طبقه بندى موضوعى قرآن در ميان پژوهشگران اسلامى شكل گرفت.
از نخستين كسانى كه در جهان تشيع، قرآن را به شكل معجم موضوعى تنظيم كرد مرحوم علامه محمد باقر مجلسى بود. اين محقق بزرگ گرچه كتاب «بحارالانوار» را به عنوان مجموعه احاديث مربوط به موضوعات گوناگون اسلامى در باب‏ها و فصل‏هاى مختلف تنظيم نمود اما در آغاز هر باب و فصلى، آيات مربوط به آن فصل و موضوع را گردآورى كرد به گونه اى كه در مجموع اين كتاب 90 موضوع اصلى و 1400 موضوع فرعى از عناوين قرآن وجود دارد و اگر كسى از اين ديدگاه به كتاب بحارالانوار بنگرد، آن را نوعى معجم موضوعى قرآن خواهد يافت كه موضوعات و مباحث قرآنى را به شكل معجم قاموسى طبقه‏بندى كرده است.
پس از آن، كتاب «تفصيل الآيات» ژول لابوم مستشرق فرانسوى نخستين كار جدى در معجم موضوعى قرآن است كه موضوعات را همراه آيات آورده است و بر مبناى ترجمه فرانسوى كازيميرسكى از قرآن تدوين شده است. و محمد فؤاد عبدالباقى از فهرست‏سازان قرآن و حديث اين فهرست را تحت عنوان «تفصيل آيات القرآن الكريم» به عربى درآورد. در ايران فهرست ژول لابوم توسط محمد حسن خان صنيع الدوله با ترجمه فارسى و با توسعه و بازسازى تحت عنوان «كشف المطالب» به چاپ رسيد. پس از اين كار، «تفصيل الآيات» كيكاوس ملك منصور و «طبقات آيات» خليل صبرى به رشته تحرير درآمد و بدين ترتيب روند نگارش معجم‏ها و فرهنگ‏هاى موضوعى ادامه يافت كه ما پس از اين مقدمه به معرفى اجمالى آثار پديد آمده مى پردازيم و ويژگى هاى هر يك را برمى‏شماريم و در ضمن به مقايسه اين آثار با «فرهنگ قرآن» كه اثرى نو و كارى شگرف در اين زمينه است خواهيم پرداخت تا ابعاد تمايز و برجستگى هاى آن روشن گردد.

معرفى معجم‏هاى موضوعى قرآن

معرفى معجم‏ها و فهرست‏هاى موضوعى قرآن كريم به ترتيب حروف الفبا و بدون لحاظ الف و لام مى باشد.

آيه‏هاى زندگى 1

5 جلد فارسى / چاپ اول 1381/ انتشارات سروش (انتشارات صدا و سيما)، تهران. ××× حسين اسكندرى
اين مجموعه كه هر جلدى براى هدف ويژه تهيه شده است، بدين ترتيب سامان يافته است كه ذيل هر مطلب آيه اى را مطرح و با توضيح اجمالى به تبيين مباحث مى پردازد مثلا جلد اول آن طرحى سراسرى براى حفظ و درك مفاهيم 313 موضوع اعتقادى اخلاقى اجتماعى اقتصادى از قرآن كريم است كه شامل شناخت، خداشناسى، جهان شناسى مرگ و برزخ و قيامت، قرآن شناسى، پيامبران، امامت و ولايت امام مهدى، حكومت اسلامى، انسان شناسى انسان و دشمنان مى باشد.
اين مجموعه كامل نيست بلكه از هر موضوعى، بحثى و آيه اى را آورده است .
جلد دوم آن تحت عنوان «تا آسمان» بحث دعا و نيايش و آداب و موارد آن در قرآن است.
جلد سوم تحت عنوان «شكوه آفرينش» به 30 آيه قرآن كه حاكى از نشانه هاى قدرت و حكمت خدا در آفرينش است اشاره كرده و توضيحاتى آورده است.
جلد چهارم تحت عنوان «نگين هستى» بحث انسان از آغاز تا انجام و ويژگى‏ها و جنبه‏هاى مثبت و آسيب پذيرى او و وظايف اش را در بر مى‏گيرد.
جلد پنجم تحت عنوان «براى بيدارى» طرح حفظ و درك مفاهيم 165 موضوع قرآنى در مورد معاد مى باشد كه ماهيت دنيا و سنّت‏هاى الهى، مرگ و برزخ و قيامت شناسى را مورد بحث قرار داده است.

اصول العلوم الانسانية من القرآن2

كشاف موضوعى/ زينب عطيه محمد / السنن الالهيه فى الآفاق و الانفس و الامم/ 2 جلد عربى/ اشراف: الدكتور جمال الدين عطيه محمد / چاپ اول 1416ه/ نشر - دارالوفاء للطباعة و النشر قطر ××× زينب عطيه محمد
در اين كتاب به سنت‏هاى الهى در آفاق و انفس و امّت‏ها بر اساس واژه ها پرداخته است و به ترتيب تهجى به 90 واژه اشاره كرده است. در هر واژه نيز دسته بندى ارائه داده و آياتى را با توضيح مختصر از تفاسيرى همچون تفسير «سيد قطب» و «قشيرى» و «المنتخب» ابن عاشور و «فخر رازى» و ... با آن همراه ساخته است.
با توجه به توضيحات تفسيرى اين كتاب و دسته بندى پراكنده آن، اطلاع رسانى آن رسا نبوده و نسبت به مطالب آيات نيز جامع نيست. اما به هرحال كتاب قابل استفاده‏اى مى‏باشد.

پيام وحى3

1 جلد فارسى ××× دكتر محمد كريمى
براساس گفته مؤلف، اين مجموعه چكيده مهمّ‏ترين مسائل و موضوعات مورد بحث در قرآن است كه به صورت فشرده فراهم آمده است.
مطالب در 15 بخش مطرح شده است كه در هر بخش به صورت اجمال عناوينى ذكر مى شود و سپس آياتى پيرامون آن بيان گردد. محورها از اين قرار است:
اول - خدا
دوم - جهان
سوم - شناخت و معرفت
چهارم - انسان
پنجم - شيطان دشمن خدا و خلق
ششم - نهضت انبياء
هفتم - تاريخ (تقدير تاريخ)
هشتم - جهاد و مبارزه
نهم - ابتلاء و آزمايش
دهم - معاد و قيامت
يازدهم - انسان‏هاى ويژه يا طراز مكتب (مؤمنين - متقين - اولوالالباب)
دوازدهم - اقتصاد
سيزدهم - حكومت و سياست
چهاردهم - حقوق زن
پانزدهم - متفرقه
اين مجموعه بيشتر به جنبه اعتقادى نظر دارد و از مباحث احكام و اخلاق در آن چيزى نيامده است.

الترتيب و البيان عن تفصيل آى القرآن4

2 جلد عربى / چاپ دوم 1399 ه 1979 ميلادى ××× محمد زكى صالح
ترتيب مطالب كتاب از اين قرار است:
توحيد، اسماءاللَّه الحسنى، مفاتح الغيب، علم الساعة، الروح و النفس، ملائكه، خلق السماوات و الارض، خلق انسان، جن، حيوان، آدم و ابليس، لوح محفوظ، قضا و قدر، كسب نفس، غرايز الانسان، القرآن...، حكم قرآنيه، محمد رسول اللَّه و ...
اين موضوعات همراه با تفسير موجزى از آيات، در كتاب گردآورى شده و مطالب آيات مورد بحث قرار گرفته است. در اين مجموعه هر چند دسته بندى منطقى ارائه نشده اما نسبت به موضوعات فرعى كار خوبى عرضه شده است.
اين معجم موضوعى (و گاه تفسيرى) مشتمل بر 130 مدخل اصلى و برخى عناوين فرعى است كه ترتيب موضوعات، غيرالفبائى مى‏باشد. جلد اول آن از مباحث توحيد و آفرينش آسمان و زمين شروع شده و در جلد دوم از موضوعات وحى و زندگى انبياء، آغاز و در نهايت به احكام عبادى و جزائى اسلام خاتمه يافته است.
گزينش موضوعات در اين اثر تنها متكى به عبارات قرآن نيست به موضوعات جديد همانند دموكراسى، علوم تجربى و عناوين اقتصادى نيز توجه شده است. در اين كتاب از سيستم ارجاعات استفاده نشده و جاى فهرست الفبايى مدخل‏ها در آن خالى است.

تصنيف آيات القرآن الكريم5

2 جلد عربى/ نشر شركت سهامى چاپ گوتنبرگ تهران / چاپ اول 1334 / چاپ دوم 1348 ××× محمد محمود اسماعيل
مباحث اين كتاب در يازده بخش زيردسته بندى شده است؛ اركان اسلام، الهيات، غيبيات، نعم الهى، انبياء، تشريعات (شئون حاكم، معاملات ماليه و اجتماعيه)، الاجتماعيات، سياسية و الحروب، محاورات المختلفة، مقارنة بين الاضداد، امثال و تشبيهات. ويژگى‏هاى اين اثر عبارت است از:
اوّلاً دسته بندى خوبى نسبت به فصول كتاب انجام نگرفته است ثانياً آيات را به ترتيب نزول و به ترتيب مصحف مشخص كرده است.
ثالثاً جامعيت نداشته و برخى از مباحث مثل مباحث اخلاقى و علمى در آن نيامده و رابعاً ترتيب منطقى مباحث نيز رعايت نشده است.

تفصيل آيات القرآن الحكيم6

1 جلد فارسى / چاپ دوم 1389 هجرى قمرى - 1348 ه ش/ تهران: انتشارات سهامى چاپ گوتنبرگ. ××× كيكاوس ملك منصور
اين كتاب كه ترجمه فارسى كتاب «تفصيل آيات القرآن» از «ژول لابوم» فرانسوى است با ترتيب موضوعى نگارش يافته و در 17 باب تنظيم گرديده است.
كه ابواب آن به قرار زير است:
1 - تاريخ
2 - محمدصلى الله عليه وآله وسلم
3 - تبليغ
4 - بنى اسرائيل
5 - تورات
6 - نصارى
7 - ماوراء الطبيعه
8 - توحيد
9 - قرآن
10 - دين
11 - عقايد
12 - عبادات
13 - شريعت
14 - نظام اجتماعى
15 - علوم و فنون
16 - تجارت
17 - علم تهذيب اخلاق
در اين اثر نيز ترتيب ابواب، منطقى نيست. امّا دسته بندى جامع و استقرايى صورت گرفته است. در بعضى از ابواب، موضوعاتى بحث شده است كه بهتر بود در باب ديگر بحث مى شد. مثلا در باب «عقايد» بحث توبه و استغفار و گناه مطرح شده است كه اگر در بحث تهذيب اخلاق مطرح مى شد بهتر بود. و يا سلسله آياتى در ذيل موضوعى آورده شده كه تنها يك آيه از آنها شاهد موضوع است.

تفصيل‏الآيات 7

1 جلد اصل فرانسوى مستدرك: ادوارد مونتيه مقدمه شعرانى/ انتشارات كتابفروشى اسلاميه/ چاپ 1360 ه. ش. ××× ژول لابوم
اين اثر نخستين معجم موضوعى قرآن است كه موضوعات مطرح شده در قرآن را همراه آيات آن آورده است. اين فهرست در هجده باب به ترتيب زير تنظيم شده است.
تاريخ، محمدصلى الله عليه وآله وسلم تبليغ، بنى اسرائيل، تورات، نصارا، مابعدالطبيعه، توحيد، قرآن، دين، عقايد، عبادات، شريعت، نظام اجتماعى، علوم و فنون، تجارت، علم تهذيب اخلاق، سعادت.
سپس ذيل هر بابى، عناوين فرعى همان باب مطرح شده كه در مجموع به 350 موضوع مى رسد. زير هر موضوع آيات مربوطه، با آدرس سوره و آيه آورده شده كه حجم كتاب را زياد كرده است.
از امتيازات كتاب، فهرست الفبايى موضوعات و ارجاعات اندك آن است گرچه اين ارجاعات اندك نمى تواند مشكل تداخل موضوعات و مترادفات را حل كند و محقق را راهنمايى نمايد اما تفطن نويسنده به روش ارجاعات در علوم اسلامى ستايش برانگيز است محمد فؤاد عبدالباقى، اين اثر را به عربى ترجمه و تكميل كرده است.

تنوير الأذهان لمواضيع القرآن8

مع التفسير و التبيان/ 1 جلد عربى / نشر شركة دار الارقم بن ابى الارقم/ بيروت - لبنان/ ص 464 ××× عبود احمد الخزرجى
مؤلف، اين مجموعه را در سال 1412 هجرى قمرى به اتمام رسانده است و از كتاب‏هاى تفسيرى طبرى، ابن كثير، جلالين، زبدة التفسير من فتح القدير و كفاية اهل الايمان فى تفسير القرآن و نيز كتاب‏هاى رياض الصالحين امام نووى، كتاب الكبائر امام ذهبى و فهرست موضوعى آيات قرآن كريم××× 9 الفهرس الموضوعى لآيات القرآن الكريم/ چاپ چهارم 1409 / دار عمار - عمان و دارالجيل - بيروت/ ص 558 ××× اثر سيد محمد مصطفى محمد كه مبناى كار اوست در اين مجموعه استفاده كرده است.
در اين اثر دسته بندى منسجم و منطقى ارائه نشده است هر چند نسبت به موضوعات تا حدودى پرداخته و از متفرعات آن سخن گفته است و به صورت تفسير و پيام آيات، عنوانى آورده است اما تنها به يكى دو آيه بسنده كرده و استقراء كامل ننموده است. مباحث زير زنجير وار بدين ترتيب مطرح شده است كه نخست به صورت مجمل به ظواهر و پديده هاى مادى و معنوى اشاره مى كند سپس به مباحث توحيد و صفات و اسماء خدا مى پردازد و بعد به صورت مفصل به آيات كونى و به دنبال آن بصورت پراكنده به مسئله نبوت و معاد و مسائل غيبت و دعوت اسلامى و غزوات پيامبر و نيز احكام اسلامى و گناهان كبيره اشاره مى كند و براى هر مورد، تنها يك آيه مى آورد. برداشت هاى عنوانى در مطلع هر آيه از ويژگى‏هاى اين اثر مى باشد.

الجامع لمواضيع آيات القرآن الكريم10

1 جلد عربى/ نشر دار قتيبة/ بيروت - لبنان/ چاپ 1405 ه/ ص 660 ××× محمد فارس بركات
اين كتاب كه در سال 1378 قمرى در دمشق منتشر شد، فهرست موضوعى متشكّل از 22 باب و 432 مدخل فرعى از مباحث قرآنى است كه ذيل هر موضوع آيات قرآن با ذكر نام سوره و شماره آيه آمده است.
فهرست باب هاى كتاب به ترتيب زير است:
الهيات، عبادات، ايمان، جهاد و هجرت، رسالت، يوم القيامة، محرمات، احكام و حدود، قصص و تاريخ، بنى اسرائيل، نصارا، اجتماعيات، كفر، فساد و جرم و فسق، امثال، علم، انسان، ابليس و شيطان، جن، شعرا، اخلاق حميده، اخلاق ذميمه.
عناوين فرعى عموما مركب و ترتيب موضوعات ذوقى مى باشد.
اين كتاب با توجه به كاستى هاى تفصيل الآيات ژول لابوم و جبران آن كاستى ها به تنظيم موضوعات قرآنى اقدام كرده است.
در برخى از باب‏ها توضيح كوتاهى در باره چگونگى دلالت آيه به موضوع مورد نظر آمده است و سيستم ارجاع دهى نيز در برخى از مدخل‏ها اعمال شده است.
فهرست و ترتيب الفبايى مدخل‏ها يكى از كمبودهاى اين مجموعه است كه مناسب بود فهرست نمايه اى از موضوعات ابواب در پايان كتاب آورده شود.

دليل الباحثين فى الموضوعات القرآنيه11

1 جلد عربى ××× محمد محمود محمد
اين كتاب بر اساس حروف تهجى، واژه ها و موضوعات قرآنى را مطرح و آدرس آيات مربوطه را آورده است.
نمايه هاى انتخابى چندان استاندارد نيست و موضوعات ارجاعى آن مشخص نشده است مثلا «اكل در رمضان» كه هم در «رمضان» مى‏آيد و هم در «اكل» تنها در «اكل» آورده شده است و نسبت به استخراج آيات پژوهش جامع انجام نگرفته است.
به هر حال اين كتاب با اصطلاحات قرآنى و با گستردگى اطلاعات نسبتا خوب، قابل استفاده مى باشد.
همه عناوين به شكل مركب تنظيم شده كه مجموع آنها 1433 مدخل و تعداد آياتى كه در اين قسمت معجم آورده 18010 آيه است. اعلام فهرست شده 103 مدخل و آيات آن 706 آيه است.
مؤلف خود را محدود به موضوعات تصريح شده در الفاظ قرآن نكرده بلكه به استنباط و انتزاع موضوعات از محتواى آيات نيز پرداخته است، از اين‏رو دايره موضوعات گسترده تر است.
متن آيه، ذيل مدخل و عناوين نيامده است بلكه به نام سوره و شماره آيه بسنده شده است، از سوى ديگر سيستم ارجاع در آن لحاظ نشده است و عناوين مركب، نظم و ترتيب خاصى ندارد.

دليل مباحث علوم القرآن المجيد12

1 جلد عربى / ناشر دارالاضواء/ وزيرى، ص 256 / چاپ اول 1362 ××× محمد العربى الغروزى
در اين كتاب به مباحث زير پرداخته شده است:
توحيد، ايمان، علوم تخصصى، اعتصام، طهارت، صلاة، زكات، نكاح، حج، صيام، طلاق، نفقات، يمين، مزارعه، فرائض، خلافة و امارة، قضا و شهادات و حدود، طب، جهاد، رؤيا، حقايق و رقائق، اخلاق، ترهيب، منافقان و كافران و مشركان، مواعظ، محاسن اللسان، آفات اللسان، قصص تاريخ، سيدنا محمد، قيامت، فتن و اشراط الساعة.
مجموعه مباحث در 28 فصل اصلى تقسيم شده است و در هر مبحث، عناوين ريز آن با ذكر نام سوره و شماره سوره و آيه آمده است بدون اين كه متن آيه ذكر شود.
چينش مباحث كتاب ذوقى است زيرا نه براساس ترتيب منطقى موضوعات عمل شده است و نه ترتيب الفبائى. البته از فهرست كتاب مى توان عناوين اصلى و فرعى موضوعات و سير مباحث را به دست آورد. در مجموع بيش از هزار عنوان فرعى مناسب با مباحث كلى در اين كتاب طبقه بندى شده. اما از ساختار درختى و طبقه‏بندى نظام‏وار موضوعات و بهره‏گيرى از سيستم ارجاعات خبرى نيست.

دليل الموضوعات فى آيات القرآن الكريم13

1 جلد عربى/ تقديم دكتور هشام نشابة/ ص 1230/ نشر مؤسسة الريات- بيروت لبنان/ چاپ اول جمادى الاخرى 1422 ××× اسامة كامل ابو شقراء
اين كتاب شامل ده جزء است هر جزء شامل باب‏ها و هر باب شامل فصلهايى مى‏باشد:

جزء اول اركان الايمان

باب اول ايمان باللَّه، باب دوم ايمان بالملائكه، سوم ايمان بالكتب و قرآن، چهارم ايمان بالانبياء والرسل، پنجم ايمان به يوم الاخر، ششم امور متعلقة بالايمان.

جزء دوم الفرائض

باب اول الصلاة، باب دوم صيام، باب سوم الزكاة و الصدقات، باب چهارم حج والعمرة، باب پنجم امور متعلقة بالفرائض.

جزء سوم المحرمات و النواهى

باب اول من الأكل و الشرب، باب دوم مشتركة فى الايمانيات والاعمال الدنيويه، باب سوم محرمات و نواه فى المعتقدات، باب چهارم محرمات و نواه فى الامور الدنيويه، باب پنجم محرمات و نواه فى اوقات محددة.

جزء چهارم اخلاقيات المسلم

باب اول فى سلوكيات المسلم باب دوم فى صفات المسلم، باب سوم فى اعمال المسلم،

جزء پنجم اسس القوانين

باب اول القانون الدستورى، باب دوم القانون المدنى، باب سوم اجتماعيات،
جزء ششم الخلق و المخلوقات
(در اين جزء مباحث جن و ابليس و خلق انسان و حيوان و نبات آمده است.)

جزء هفتم اهل الكتاب
جزء هشتم العلوم فى القرآن
جزء نهم بيت اللَّه الحرام
جزء دهم خيرالدعاء ما جاء فى كتاب اللَّه

موضوعات آورده شده بسيار كلى است مثلا در جزء «فرايض» باب اول صلاة است كه دو فصل دارد يكى عنوان صلاة و ديگر وضوء و تيمم يا در فصل «ايمان به ملائكه» آيات بسيارى راجع به ملائكه آمده كه موضوع ايمان در آنها نيست و تنها آيات را به ترتيب سوره‏هاى قرآن رديف كرده است.
اما نسبت به دسته‏بندى كلى كه ارائه داده است ذوق خوبى به كار برده است.
ساختار اين معجم موضوعى است و انتخاب موضوعات نيز گزينشى بوده است نه استقرائى. سيستم ارجاع و توضيحات در اين مجموعه لحاظ نشده است و در آوردن آيه نسبت به موضوع مورد نظر دقت لازم صورت نگرفته است.
نسبت به بعضى از مدخل ها تنها به آوردن آيات اكتفا شده و هيچ دسته بندى هم ارائه نشده است مثلا راجع به آدم‏عليه السلام و ابراهيم‏عليه السلام و ساير پيامبران از ابتداء هر آيه‏اى كه مربوط به آنها بوده را آورده بدون اينكه موضوعات فرعى آنرا مشخص كند.

راهنماى كشف موضوعى آيات قرآن14

1 جلد فارسى/ انتشارات كتاب يوسف - تهران: ناصر خسرو/ چاپ اول 1378/ ص 223 ××× احمد مخملى
مؤلف محترم با توجه به ضرورت مراجعه به قرآن در حل مشكلات اجتماعى، تربيتى و سياسى جامعه و مسائل روز به موضوعاتى كه در راستاى هدايت و روشنگرى قرار مى گيرد پرداخته است.
در اين كتاب متن آيات نيامده و تنها نام سوره و شماره آيه به همراه فيش موضوعى در ذيل موضوعات كلى آورده شده است مثلا اداى زكات به فقيران نشان رستگارى (لقمان/5) را تحت موضوع زكات در فصل فروع دين آورده است.
دسته بندى آيات در موضوعات خود تحت 18 فصل به قرار زير ارائه گرديده:
1 - اصول دين
2 - فروع دين
3 - مسائل اقتصادى
4 - مسائل تربيتى
5 - مسائل حقوقى
6 - مسائل خانواده
7 - مسائل فرهنگى
8 - اجل معين مرگ
9 - امتحان و آزمايش مرگ
10 - آمرزش، استغفار، توبه، عبادت
11 - ايمان و دين
12 - خدا
13 - خلقت
14 - دنيا، مكنت
15 - سرنوشت
16 - سوگند، نذر
17 - قرآن
18 - گمراهى ها
در اين اثر به رغم اينكه دسته‏بندى خوبى ارائه شده است، اما در آوردن آيات استقراء كامل صورت نگرفته است چنانكه نسبت به موضوعات نيز جامع نيست. مثلا مسائل طبيعى نيامده است. اين كتاب در حد خود قابل استفاده و در اطلاع رسانى مفيد خواهد بود.

زادالمؤلفين من كتاب رب العالمين15

1 جلد فارسى ××× عبداللَّه محمد الدرويش
مؤلف با دسته‏بندى موضوعى خاصى، به آيات همراه با آدرس و كلمه كليدى در آيه، اشاره مى‏كند و تقسيم‏بندى را در بخش اول به مباحث توحيد اختصاص مى‏دهد كه شامل مباحث پيرامون اللَّه، عبادات و ايمان است.
بخش دوم دعوت الى اللَّه تعالى است كه شامل مباحث جهاد، هجرت، غزوات و رسالت قرآن مى باشد.
بخش سوم وحى است كه شامل مباحث انبياء و پيامبران مى باشد. و در ذيل آن به مبحث ملائكه و صفات آنها نيز اشاره شده است.
بخش ديگر ساعت و آخر زمان است و بدنبال آن روز قيامت مى آيد كه مباحث حشر و بعث و جنت و نار و اصحاب اعراف را ذكر كرده است.
در مرحله بعد بحث محرمات همراه با آيات الاحكام و مباحث متنوع آورده شده است. بخش‏هاى ديگر عبارتند از: امثال و صور كه شامل قصص و تاريخ در قرآن است. اهل كتاب و بنى اسرائيل و نصارى، اخلاق، تهذيب اخلاق، اخلاق سيئى، كفر و شرك و نفاق و در نهايت بحث علم و انسان و علوم طبيعى و رياضى و آيات الهى در قرآن. در اين مجموعه ترتيب و دسته‏بندى مناسبى ميان موضوعات ارائه نشده است و گاهى مباحث تكرار گرديده است

سبيل الهدى (تبويب موضوعى الآيات) 16

دراسة تاريخية و تبويب موضوعى الآيات من القرآن الكريم/ 1 جلد عربى/ نشر جمعية الدعوة الاسلاميه العالميه/ چاپ دوم 1428 من ميلاد الرسول محمد/ طرابلس - الجماهيرية العربية الليبية الاشتراكيه العظمى / ص 364 ××× السايح على حسين
مؤلف اين كتاب در آغاز مقدمه جالبى در مورد قرآن، چگونگى جمع‏آورى، قرائت و حفظ آن آورده است و سبب اختلاف قراءات را با بيان قرائت مقبول متذكر شده است.
در اين كتاب كه به عنوان فهرست موضوعى آيات مى باشد مباحث در سه باب (عقيده - شريعت - القرآن فى الحياة) آمده است و هر بابى داراى فصولى است در باب عقيده به مباحث اللَّه و فنا (كه همان مباحث قيامت و معاد است) و بحث پيامبران و كتاب‏هاى آسمانى پرداخته است، در باب شريعت به فصل‏هاى عبادات، احوال شخصيه مثل نكاح و طلاق و مبحث عقوبات و فصل حلال و حرام و در باب آخر نيز به فصل‏هاى علاقات اجتماعيه، قضاء و اصول الحكم، علاقات الانسانيه و الدوليه و بحث جهاد و مال در قرآن مى‏پردازد؛ در آخرين فصل به مباحث علم پرداخته است.
شيوه ارائه آيات بدين صورت است كه ذيل هر موضوع، آيات به صورت كامل همراه با شاهد مى‏آيد.
در اين مجموعه مدخل كمتر مطرح شده و بيشتر موضوعات، تركيبى است بعضى از موضوعات در فهرست‏هاى ديگر كمتر مشاهده مى شود مثل «محمد على لسان عيسى» و يا «السعى فى سبيل الرزق». موضوعات اين مجموعه متنوع و كافى نيست و ملاك تقسيم بندى نيز چندان منطقى نمى‏نمايد.
اين كتاب در سه باب تنظيم شده است:
باب اول - عقيده - شامل چهار فصل مى‏باشد
1 - اللَّه خالق هستى، انسان، سجده و تسبيح ملائكه 2 - فنا و مرگ، روز حساب و جزاى اعمال و توبه 3 - رسالت و داستان انبياء 4 - كتب آسمانى، قرآن و دين.
باب دوم - شريعت - نيز چهار فصل دارد.
1 - عبادات 2 - نكاح و طلاق... احوال شخصيه 3 - عقوبات، قصاص، حدود
4 - حلال و حرام
باب سوم - قرآن در زندگى - داراى شش فصل مى‏باشد.
1 - ارتباطات اجتماعى، حقوق فرزند، علاقه بين زوجين 2 - قضاء و اصول حكم و شورى 3 - ارتباط انسان با ملل ديگر، اهل كتاب و كفار 4 - جهاد، جنگ و صلح 5 - ثروت در قرآن، بخل‏ورزى، ميراث، ربا ... و انفاق 6 - العلم، علم انسان، صاحبان علم.

طبقات آيات17

طبقه بندى آيات قرآن بر اساس موضوع/ 1 جلد فارسى/ چاپ اول 1344 / چاپ سوم 1362 / انتشارات اميركبير تهران / ص 1102 ××× خليل‏اللَّه صبرى
اين كتاب در 26 فصل تنظيم شده است. و دسته بندى آنها به صورت استقرايى و ذوقى مى‏باشد.
فصل‏هاى كتاب از قرار زير است:
صفات خدا، مناجات ها و ادعيه، محمدصلى الله عليه وآله وسلم، معراج، ملامت و عتاب به او، اهل بيت و ياران محمدصلى الله عليه وآله وسلم، مهاجر و انصار، قرآن، مطالعه و اسرار خلقت، آزادى، فرهنگ، آب، كار و كوشش، شب و روز، آداب اجتماعى و وظايف اخلاقى، اخلاق ذميمه، جنگ و تبليغات اسلامى، خلقت آسمان، آفتاب و ماه، آدم و فرشتگان و شيطان، تكاليف انسان، عقود و ايقاعات، احكام ارث و وصيت، ازدواج و طلاق، داستان‏هاى قرآنى، موسى‏عليه السلام و فرعون و تورات و بنى اسرائيل، عيسى و مريم‏عليه السلام و انجيل و ساير انبياء، قيامت و دلايل آن، حالت روحى بشر، هدايت و اراده خدايى، يتيم و مال يتيم، غنائم و صدقات، جرايم، فضيلت و امتياز اسلام، آيات مشكل قرآن.
در اين اثر آيات با ترجمه و آدرس، ذيل موضوعات مى‏آيد و از سيستم ارجاع استفاده نشده است.

فروغ بى‏پايان (فهرست تفصيلى مفاهيم) 18

فهرست تفصيلى مفاهيم قرآن/ 1 جلد فارسى/ چاپ اول 1378/ نشر ذره - تهران / ص 864 ××× عبدالمجيد معاديخواه
موضوعات اين كتاب بر اساس الفباى مدخل تنظيم شده است كه همراه با موضوعات آيات مى‏آيد. ارجاعات مدخل‏ها خوب انجام گرفته است، اما نسبت به استخراج آيات پژوهش كامل صورت نگرفته است هر چند جامعيت مطالب خوب است. در مورد انتخاب واژه‏ها ملاك مشخص نيست؛ مثلا در مورد «تفكر» و «انديشه» واژه «انديشه» پذيرفته شده است.

فرهنگ قرآن 19

كليد راهيابى به موضوعات و مفاهيم قرآن كريم / اكبر هاشمى رفسنجانى و محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن/ 8 جلد فارسى / ناشر موسسه بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) ××× مركز فرهنگ و معارف قرآن
ضرورت سامان يابى اطلاعات و اطلاع رسانى دقيق از موضوعات قرآن بر كسى پوشيده نيست. تلاشهاى خوبى در اين راستا صورت گرفته است امّا با اين همه، آنچه انجام گرفته است در خور معارف ژرف و آموزه‏هاى بلند قرآن كريم نيست. از اين‏رو پى‏ريزى روش نو كه بتواند بيانگر لطايف و حقايق عميق قرآن باشد؛ ضرورى مى‏نمود.
قرآن پژوه معاصر «آيت اللَّه هاشمى رفسنجانى» با توجه به اين ضرورت، سنگ بناى چنين طرحى را نهادند و كار عظيم براى تهيّه معجم موضوعى جامع و گسترده و در عين حال از نظر دستيابى به موضوعات سهل و آسان را شروع كردند.
اين كار يك فعاليت گروهى و سازمان يافته است كه طى مراحل و با تقسيم وظايف خاص انجام گرفته است. استخراج مدخل ها نخستين مرحله تدوين معجم بوده است كه اساسى‏ترين ركن در معجم نويسى و نگارش دائرةالمعارف مى‏باشد. در اين مرحله ملاك‏ها و شرايطى در نظر گرفته شده است مثل : قرآنى بودن، بار اطلاعاتى داشتن، از جنبه عربى و يا فارسى شناخته بودن و شهرت داشتن، گزينش مفرد، بساطت و كوتاهى واژه، اعلام مصرح و غير مصرح كه شامل نام اشخاص، اشياء، مكان ها و زمان ها و گروه‏ها مى‏شود.
مرحله بعدى و اساسى مرحله برداشت از آيات است كه پژوهشگران طبق اصول و ضوابطى و با مراجعه به پرونده علمى مدخل كه از منابع مختلف مثل تفسير راهنما، معجم هاى لفظى، تك‏نگارى‏ها و منابع تفسيرى مختلف تهيه شده و نيز با مراجعه مكرر به آيات، به استنباط از آنها مى پرداختند. و سپس آنها را در قالب فيش و در نهايت به طبقه‏بندى اطلاعات آنها اقدام مى كردند.
در مرحله بعد اطلاعات توسط گروهى كارشناس ارزيابى شده و طى مراحلى، كنترل و بازبينى مى گرديد تا از اتقان و انضباط خاص و روانى و شيوايى برخوردار باشد. بدين ترتيب كارى عظيمى سامان يافت كه مى‏تواند گام بلندى براى عرضه و اكتشاف معارف قرآنى به شمار آيد.
ساختار اين مجموعه كه احتمالا تا 30 جلد خواهد رسيد به ترتيب حروف الفبا از مدخل آب شروع شده و تا يهود ختم خواهد شد.
از ويژگى‏ها و اختصاصات اين فرهنگ، ترتيب الفبايى - موضوعى آن است كه به شكلى منسجم اطلاعات را طبقه بندى مى‏كند به گونه‏اى كه مى توان از هر موضوع يا مدخلى، طرحى سازمان يافته استخراج نمود.
ويژگى ديگر آن جامعيت و گستردگى و نيز استشهاد به آيات است، كه در كمتر معجمى پيدا مى شود.
برداشت‏هاى قرآنى ذيل موضوعاتى كه ممكن است كمتر به آن توجه شود، توضيحات لازم در جايى كه ممكن است آيه به ظاهر ناظر بر موضوع نباشد. و چينش موضوعات و گزينش مدخل هاى مفيد در تمام زمينه هاى مختلف معارف اقتصادى اخلاقى اعتقادى طبيعى و... برجستگى‏هاى ديگر اين اثر گرانسنگ است.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:44 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات علوم قران

گزارش نقد کتاب کارکرد تصویر هنری در قرآن کریم

دریافت فایل pdf

 

 

مطالعات قرآنی: منابع و شیوه های تفسیر متن مقدس

دریافت فایل pdf

 

شکل گیری سنت تفسیر در اسلام: تفسیر ثعلبی

دریافت فایل pdf

 

 

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:44 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهی به کتاب المفسرون بین التأویل والاثبات فی آیات الصفات

نگاهی به کتاب المفسرون بین التأویل والاثبات فی آیات الصفات

محمدعلی مهدوی راد

المفسرون بین‏التأویل والاثبات فی آیات‏الصفات، محمدبن عبدالرحمن المغراوی، 4 ج، وزیری، بیروت، مؤسسة‏الرسالة، 1420ق. 1923ص.
آیات بسیاری در قرآن کریم صفات الهی را رقم زده است. در این گونه آیات گاهی برای خداوند صفاتی یاد شده است که به ظاهر شایستگی نسبت به خداوند را ندارند؛ برای مثال در قرآن آمده است: «یَدُاللّهِ فَوقَ اَیْدِیهِمْ»؛ آیا می‏توان گفت خداوند دست دارد؟ تفسیر این آیات از روزگاران کهن و از آغازین سال‏های شکل‏گیری تفسیر در فرهنگ اسلامی معرکه‏آرای مسلمانان بوده است.
برخی ظاهرِ آیات را برنتابیده، به توجیه و تأویل آن دست یازیده‏اند، مثلاً در آیه یاد شده گفته‏اند: مراد «قدرت الهی» است. برخی در بخش‏هایی چنین کرده و در آیاتی ظاهر را پذیرفته‏اند و کسانی نیز بر ظواهر آیات خَسْتو شده‏اند؛ با این بیان که ما اثبات این صفات را می‏پذیریم، امّا از چگونگی آن آگاهی نداریم. اهل حدیث و اکنون وهابیان که خود را اهل‏السنة والجماعة و سلفیه می‏نامند، بر این باور هستند؛ اشاعره غالبا به تأویل دست زده و گاه ظاهر آیات را پذیرفته و صفات را بر خداوند ثابت دانسته‏اند؛ شیعه، معتزله و برخی دیگر از فِرَق اسلامی به طور کلی این گونه آیات را تأویل کرده و اثبات ظاهرِ آن را بر خداوند روا ندانسته‏اند. نویسنده این مجموعه بزرگ چهارجلدی که خود سَلَفی است، و بر این اندیشه تعصبی شگفت دارد، کوشیده است آرای مفسران را درباره صفات الهی در قرآن کریم از آغاز تاکنون بر اساس تاریخ گزارش کند.
جلد اول کتاب به طور کلی به جریان‏شناسی فِرَق پرداخته است و چون نگاه سلفی را استوارتر می‏داند، بخش اول را ویژه بحث سلفی‏گری و اصول و قواعد آنان در اسما و صفات قرار داده است. نویسنده بر این باور است که سلفیان پیروان راستین صحابه و تابعین هستند؛ از این رو کوشیده است تا جایگاه صحابیان و تابعیان را در تفسیر باز گوید و اهمیت و حجیت سخن آنان را ثابت کند.او درباره عدالت صحابه به تفصیل سخن گفته و کوشیده است همان عنوان «الصحابة کلهم عدول» را به پندار خود استوار بدارد؛ او حتی کلام مازری(1) را که گفته است فقط صحابیانی که از سر صدق بر پیامبر روی آورده‏اند عادل‏اند را نپذیرفته و این قید را ناروا دانسته است. (ص16-17). در اثبات عدالت صحابه افزون بر روایاتی که در جای خود نا استواری آنها ثابت شده است،(2) به بحث گسترده ابن‏قیم جوزی توجه کرده و بحث او را به طور کامل از اعلام‏الموقعین نقل کرده است (ص 30)(3).
پس از آن از جایگاه تابعین در تفسیر و حدّ و حدود استواری و حجیت کلام آنان بحث کرده است و بعد بر این نکته تأکید ورزیده است که سلفیان بر این نمط می‏روند و در صفات الهی چونان صحابیان و تابعیان می‏اندیشند و چون آنان باور دارند پس دیدگاهشان در صفات استوارترین است!!
آنگاه نُه قاعده در اسما و صفات الهی بر اساس شیوه سلفیان در صفات برشمرده،گویا مؤمن باید در اثبات صفات و نسبت آن به خداوند حتما دلیلی از کتاب و سنت داشته باشد و فراتر از آن نرود، چرا که اینها از امور غیبی است و عقل را به آن راهی نیست (ص93)؛ دیگر آن که آنچه را در ظاهر آیات و روایات است بپذیرد و به آن باور داشته باشد (ص97)؛ در اثبات این صفات به گونه‏ای سخن بگوید که شایسته خداوند باشد و از قواعد عربی به دور نباشد (ص98)؛ هرگز در اندیشه فهم کُنه و چگونگی این صفات نباشد و بداند که اگر صفتی یکسان به خداوند و انسان نسبت داده می‏شود هرگز به معنای مشارکت مخلوق با خالق نیست
(ص107). با این همه باید بداند همچنانکه انسان سمیع است خداوند هم سمیع است، اما انسان با گوش می‏شنود؛ شنوایی خداوند چگونه است، چگونگی را نمی‏دانیم و....
در نگاه مغراوی صحابه و تابعین به اسما و صفات بدین‏سان نگریسته‏اند، پس هر کس بر این شیوه رود از «سلف» است و چون چنین نباشد عنوان «خلف» خواهد داشت، هر که گو باش. (ص254). او تمام اعتزالیان، جهمیان، اشعریان و شیعه را داخل در خلف می‏داند. مؤلف اندکی درباره اصول نگرش خلف در صفات بحث کرده که بحثی است نااستوار و ناشی از ناآگاهی وی از دانش کلام و...، آنگاه از ابن‏جریر طبری آغاز کرده و در صفات «غضب»، «استهزا»، «مکر»، «حیا»، «استوا»، «کلام»، «وجه»، «مجی‏ء و اتیان»، «نفس»، «رؤیت»، «ید»، «محبت»، «عندیت»، «رضا»، «معیت»، «نور»، «تعجب»، «ظاهر» و «باطن» دیدگاه‏های مفسران را عینا گزارش می‏کند.
مؤلف در ابتدای مبحث به اجمال درباره تفسیر و موضع اعتقادیِ طبری درباره صفات سخن می‏گوید؛ این گفتارها غالبا به تعصب و برای هر آن که جز او می‏اندیشد به طعن و گاه به درشت‏گویی‏های ناروا آمیخته است.
وی طبری را سلفی می‏داند و برایش دشوار است که مفسری بزرگ چون طبری را بیرون از حوزه اندیشه خود بداند؛ از این رو در موارد متعددی که دیدگاه طبری را با آنچه که خود می‏اندیشد، راست نمی‏یابد، به توجیه و تأویل می‏پردازد. او ابوالمظفر سمعانی را نیز سلفی می‏داند و سخن او را درباره «مجی‏ء» خداوند در ذیل آیه «وَجَاء رَبُّک» که گفته است: «وَ هُوَ مِنَ المُتَشابِهِ الَّذِی یُؤْمَنُ بِه و لاَ یُفسَّرُ» نقل می‏کند (ص575). افزون بر این، وی بغوی، ابن‏کثیر، صدیق حسن‏خان قنوجی، محمد جمال‏الدین قاسمی، محمد رشیدرضا، عبدالرحمان سعدی، محمدامین شنقیطی را نیز از سلفیان برشمرده است.
آنگاه به اصطلاح خود به تفسیرهای خلف و ارائه دیدگاه‏های آنان درباره صفات الهی پرداخته است و بحث را از تفسیر هودبن مُحَکَّم هُوّاری با عنوان تفسیر کتاب‏الله العزیز آغازکرده است که اباضی است. او بر روی هم از چهار تفسیر اباضی یاد کرده است.
آنگاه از تفاسیر معتزله و تنها مصداق مطبوع و موجود آن الکشاف زمخشری سخن گفته است. او به زمخشری طعن زده و تفسیرش را به نقل از ابن‏تیمیه آکنده از «بدعت» دانسته است، و بر همان سبک و سیاق معمولی عین عبارات او را درباره صفات یادشده نقل کرده است (722-740).
مغراوی در ضمن تفسیرهای به تعبیرِ وی خَلَف، پس از اعتزالیان از تفاسیر شیعه یاد کرده است؛ از مجمع‏البیان طبرسی و الجوهرالثمین سیدمحمدرضا شُبَّر. در مقدمه کوتاه نگاشته بر این تفسیرها، آرای این مفسران بزرگ را به «بطلان و ضلال» نسبت داده است. طرفه آن که به هنگام شمارش منابع و مصادر شُبّر در تفسیر قرآن از جمله از الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنّه دکتر محمّد صادقی نیز یاد کرده است. تفسیر الفرقان از تفاسیر ارجمند شیعی است و مؤلف آن از عالمان بنام حوزه علمیه قم و از دانش آموختگان حوزه قم و نجف و اکنون نیز از مدرّسان دروس اجتهادی حوزه است.
یعنی به پندار آقای مغراوی، شُبَّر (ت1242ق) از تفسیر فرقانِ نگاشته شده در نیمه دوم قرن چهاردهم که مؤلفش زنده است بهره برده است!!! او شگفت زده می‏گوید: شُبَّر به نقل از صادقی!! «صراط مستقیم» را به امیرالمؤمنین تفسیر کرده است(ص773).
توضیح آنکه، علاّمه شُبَّر روایات معصومان را با نسبت نقل می‏کند؛ بدین سان: و فی النبوی... و فی المرتضوی... و فی الحسینی و...؛ و چون مکرّر در تفسیر وی آمده است که و فی الصّادقی... مغراوی پنداشته که مراد «صادقی» مؤلف الفرقان است و این روایت را شُبَّر از صادقی و از کتاب الفرقان نقل کرده است.
بخش قابل توجه کتاب، بررسی و عرضه دیدگاه مفسران اشعری مذهب است. مؤلف این گزارش را از تفسیر بحرالعلوم ابواللیث سمرقندی آغاز می‏کند و تا به تفسیرهای امروز ادامه می‏دهد. تفاسیر ثعلبی، ماوردی، ابوالحسن واحدی، ابن‏جوزی، ابن‏عطیه، عزبن سلام، ابن‏جزی کلبی، فخر رازی، سمین حلبی، بیضاوی، نسفی، خازن، ابوحیان اندلسی، عمربن عادل حنبلی، ثعالبی، سیوطی، خطیب شرینبی، ابوالسعود، اسماعیل حقی برسوی، شوکانی، آلوسی، و در قرن اخیر مراغی، فریدوجدی، سید قطب، محمود حجاری، محمدطاهربن عاشور، صابونی، عبدالکریم الخطیب، سعید حوی، وهبة زحیلی، محمد عبدالمنعم جمال در این بخش گزارش و گاه بررسی و نقد شده است. از میان احکام القرآن‏ها، او احکام القران جَصّاص و ابن‏العربی را برگزیده است، و در میان کتاب‏هایی که جنبه ادبی ـ تفسیری دارند از معانی القرآن فرّاء و زجاج سخن گفته است، و از کتاب‏های علوم قرآنی، برهان زرکشی، اتقان سیوطی و مناهل‏العرفان زرقانی را بحث کرده است.
گفتیم که او در یادکرد تفاسیر صرفا گزارش می‏کند و بسیار کم در ضمن گزارشِ نمونه‏ها به نقد می‏پردازد. در واقع او با جلد اول کتاب که در آن مبانی اندیشه و فکر سلفی را گزارش کرده است، خود را از نقد موردی بی‏نیاز دیده است، اما در پایان، یک تفسیرمشهور و بلندآوازه اشعری یعنی تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبی را به عنوان نمونه از تفاسیر «خلف» به تفصیل به نقد کشیده است. مؤلف به لحاظ نقل، تفسیر قرطبی را آکنده از احادیث موضوع و مجعول می‏داند و به لحاظ عرضه مطالب او را به بی‏دقتی و سهل‏انگاری متهم می‏کند، هر چند که تفسیر قرطبی تا حدودی چنین است، ولی نه به وسعتی که او می‏گوید؛ اما روشن است که عامل اصلی انتقاد، ناهمخوانی آرای قرطبی با دیدگاه‏های آقای مغراوی است؛ از این رو می‏نویسد: قرطبی در صفات الهی بر سبک اشعری رفته و آیات را تأویل کرده است(ص1576).
به جز «استوا» که گویا قرطبی در آن به پندار نویسنده بر شیوه سلف رفته، و استوا بر عرش را بر خداوند ثابت کرده است، اما در کتاب دیگر آن را نفی کرده است (صفحات 1576 و 1608) در موارد دیگر به تفصیل از آرای قرطبی یاد کرده و آنها را به نقد کشیده است. تمام تکیه و مستند او در این نقدها کلام ابن‏تیمیه و بیشتر ابن‏قیم است. به مَثَل درباره «ید» قرطبی به تفصیل دیدگاه‏ها را آورده و نقد کرده و خود بر این باور رفته است که در مواردی ید به معنای «قدرت» است و در مواردی، «نعمت و احسان»؛ اما نویسنده به شدت بر او تاخته که چرا از اثبات صفت «ید» با مجازگویی ادعا برتافته، آنگاه به تفصیل بحث ابن‏قیم را در نقد تأویل «ید» به قدرت و یا نعمت گزارش کرده است (ص1711-1732).
یادکرد او از مفسران معاصری که چون او نمی‏اندیشند نیز جالب است و نشانگر نوع برخورد کسانی که خود را سلفی تلقی می‏کنند و پیرو صحابه و تابعین و...!
او از شیخ محمدعلی صابونی حَلَبی‏تبار مقیم مکه و از استادان دانشگاه ام‏القری با عنوان «من اعداءالمنهج السلفی» یاد کرده و می‏گوید: او تمام زندگیش را با بیان و بنان به نبرد علیه شیوه سلفی به کار گرفته است، صابونی نویسنده‏ای است پرکار و در گرایش‏های اشعری و سنی متصلب و متعصب، اما همین که «سلفیان î وهابیان» را قبول ندارد و اندیشه آنان را به نقد می‏کشد از نگاه اینان گمراه است و گمراهی آفرین (ص 1444).
سلفیان و به دیگر سخن وهابیان بر مسلک احمدبن حنبل هستند؛ مؤلف به هنگام یادکرد محمدطاهربن عاشور مؤلف تفسیر ارجمند التحریر و التنویر می‏گوید: او مالکی است همانند همه تونسیان، کسانی که به دین مالک رفته‏اند بدون هیچ گونه دلیلی از کتاب و سنت و بدون این که توان بازشناسی حق را از باطل داشته باشند (ص 1403).
به هرحال کتاب آقای مغراوی با همه یکسویه‏نگری و افراط در سلفی‏گری و لحن گزنده‏ای که دارد، از دو جهت کتابی است سودمند و برای تفسیرپژوهان کارآمد: 1) به لحاظ گستردگی گزارش اندیشه‏های سلفیان و وهابیان و شناساندن ابعاد اندیشه آنان در زمینه صفات الهی؛ 2) به لحاظ گزارش تفصیلی آرای مفسران از نحله‏های مختلف درباره موضوع یاد شده.(4)

منابع و پی نوشت ها

1. محمدبن مسلم بن محمدبن ابی بکر قرشی مازری (ت 503 ق) از عالمان و متکلمان قرن ششم هجری است. او از اهالی قیروان در آفریقاست و کتاب ابی المعالی جوینی را با عنوان البیان فی شرح البرهان شرح کرده است.(معجم المؤلفین، ج3/ 716).
2. ر ک: محمدتقی الحکیم، الاصول العامة للفقه المقارن مدخل الی دراسة الفقه المقارن، مؤسسة آل البیت للطباعة والنشر، ص135؛ و نیز: السید علی الحسینی المیلانی، الامامة فی اهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الامامیة، ص459 ـ 514؛ رسالة فی تحقیق حدیث اصحابی کالنجوم، ص357 ـ 412؛ رسالة فی تحقیق حدیث الاقتداء بالشیخین؛ المحامی احمدحسین یعقوب، نظریة عدالة الصحابة والمرجعیّة السیاسیة فی الاسلام، قم، مؤسسه انصار، ص7.
3. ر ک: ابن قیم جوزی، اعلام الموقعین، ج3، ص130 به بعد.
4. نوشتار حاضر، با اندکی فزونی و کاستی، حاصل مطالعه مجموعه چهار جلدی فوق است که در فرصتی که در زیارت حرمین شریفین در تاریخ 2/12/1378 دست داده بود نگاشتم.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وضعيت كنونى مطالعات تفسير قرآن

وضعيت كنونى مطالعات تفسير قرآن

اندرو ريپين‏

مقاله حاضر گزارشى است از مجموعه كارهاى انجام شده در مورد مطالعات قرآنى (تا سال 1982) با تكيه بر تفسير قرآن. اين نوشتار شامل گزارش كارهاى غربيان و مسلمانان مى‏باشد. نخستين توجه‏ها به علوم قرآنى تصحيح‏هاى انتقادى در متن قرآن بود. در اين مورد نگاه‏ها به سوى آثارى چون السبعة فى القراءات (ابن مجاهد)، الكشف عن وجوه القراءات السبع (مكى القيسى)، كتاب المرسوم الخط و كتاب المقطوع و الموصول (ابن مجاهد) كه همگى مقدم بر اثر ابو عمرو دانى بود، معطوف گرديد. با كمك اين آثار مى‏توان مطالعات آرتور جفرى، برگشتر سر، پرتسل را تكميل نمود.
جهت‏گيرى ديگر در مطالعات قرآنى بازسازى گرايش‏ها و انگيزه‏هاى تفسيرى با توجه به املاءهاى متفاوت كلمات است كه نمونه‏هايى از آن مورد بررسى مولف مقاله قرار گرفته است. نكات ديگر در مورد پژوهش‏هاى درون متنى (نقد قرآن با توجه به شواهد درونى) بيش از همه مورد توجه جان ونزبرو در اثر مشهورش مطالعات قرآنى قرار گرفته است. مباحث ديگر، آثار محمد عبدوس ستار در واژگان‏شناسى قرآن (وجوه القرآن)، كتاب پل نويا، از منظرى كاملاً متفاوت با عنوان تفسير قرآنى و زبان عرفانى و چندين مقاله از اين دست مى‏باشند.
تحقيقات لوتار كوپف درباب واژگان‏شناسى قرآن در اثرش با عنوان مطالعاتى در واژگان‏شناسى عربى - عبرى به چاپ رسيده است. انتشار آثار چندى از ابن قتيبه و ديگران به مطالعات واژگان‏شناسى كمك فراوانى نموده است. اين آثار عبارتند از: تأويل مشكل القرآن، تفسير غريب القرآن، هر دو از ابن قتيبه، مجاز القرآن نوشته ابوعبيده و الاشباه و النظائر نوشته مقاتل بن سليمان.
زمينه ديگر مطالعات قرآنى توجه به نخستين تفاسير قرآن است. در اين مورد جفرى در كتاب خود (موادى براى مطالعه قرآن) بحثى ارايه نموده است. گلدتسيهر و بيركلند (در كتاب مخالفت با تفسير قرآن در صدر اسلام) در اين مورد تحقيقاتى انجام داده‏اند. از سوى ديگر خانم نابيا ابوت در اثر خود با عنوان مطالعاتى در پاپيرس‏هاى ادبى عربى، جلد دوم: تفاسير قرآنى و حديثى، نظرات گلدتسيهر و بريكلند را مورد نقد قرار داده است.
اثر فواد سزگين با نام تاريخ التراث العربى، فهرست نسخ خطى كتاب‏هاى قرآنى را كه در ديگر فهارس ذكر نشده‏اند، در بر دارد. سزگين و ابوت هر دو بر مكتوب بودن آثار در قرآن اول اشاره دارند. (برخلاف و نزبرو، بريكلند و گلدتسيهر). و نزبرو در اثر خود مطالعات قرآنى با توسل به روش تحليل ادبى به بررسى آثار تفسيرى قبل از زمان طبرى پرداخته است. وى از آثار خطى چون تفسير مقاتل بن سليمان، فضائل القرآن ابو عبيد قاسم بن سلام، تفسير عبدالرزاق، مشتبهات القرآن كسائى و آثار چاپى چون تفسير مجاهد بن جبر، تفسير سفيان ثورى، معانى القرآن فراء، و تفسير خمس مائه آية و الاشباه و النظائر هر دو از مقاتل بن سليمان سود جسته است. در روشى متفاوت از ونزبرو، مجاهد الصواف، موسى عبدل و رشيد احمد بن مطالعه تفسير در دروه آغازين اسلامى پرداخته‏اند. مؤلف (اندرو ريپين) خود نيز مطالعاتى درباره اللغات فى القرآن ابن عباس و غريب القرآن و ناسخ القرآن زهرى انجام داده است. انتشار آثار تفسيرى طبرى، ابن تيميه، ابن الانبارى و زجاج به روند مطالعات قرآنى كمك فراوانى نموده است.
از آثارى كه در مورد برخى تفاسير نوشته شده‏اند، مى‏توان به نمونه‏هاى زير اشاره نمود: عبدوس ستار در مورد الحيرى، راجر آرنالدز و ژاك ژوميه در مورد فخر رازى، و برخى از محققان عرب راجع به شخصيت‏هايى چون رمانى، زمخشرى و واحدى آثارى پديد آورده‏اند. افزون بر اين، بررسى جنبه‏هاى كلامى تفاسير در مجموعه مطالعات لتپى ابراهيم با تكيه بر تفاسير زمخشرى و بيضاوى، مطالعة مانفرد گوتس و احمد م. اغلى در مورد ماتريديه و اثر مظهر الدين صديقى در مورد رهيافت تفسيرى معتزله را مى‏توان ذكر نمود. جنبه‏هاى جدلى نيز در مقالات چندى در مجله دراسات اسلامية - مسيحية (Islamochristiana) مورد توجه قرار گرفته‏اند. از مطالعات در مورد پيش زمينه‏هاى تاريخى برخى واژگان قرآن، مى‏توان به آثار جين اسميت، يونوى حداد، ارى ربين اشاره كرد. جان بر تن در اثر خود، جمع و تدوين قرآن، به بررسى موضوع نسخ پرداخته است. محمد اركون نيز در مقاله‏اى به شيوه جديد به بازخوانى تفسير قرآن پرداخته است. مسائل مرتبط با تجويد را محمد ابوالقاسم در ترجمه اثرى از غزالى مورد بحث قرار داده است. اين موضوع مورد توجه لبيب السعيد، محمد طالبى (مراكشى) و فرد دنى نيز قرار گرفته است.
بررسى در موضوع قصص الانبيا نيز زمينه‏اى ديگر از مطالعات قرآنى است. در اين مورد يان پاولينى مقالات متعددى منتشر كرده است. ر.گ. خورى اثرى از فارسى در اين موضوع تصحيح نموده است. م. ج. كستر نيز در حال تصحيحى از كتاب القصص ابوعبيد مى‏باشد. استفاده از عهدين در تفسير قرآن را خورى، كستر، ژرارلكونت، گاردن نيوبى مورد توجه قرار داده‏اند.
احكام القرآن رشته‏اى ديگر از مطالعات قرآنى است. در اين زمينه آثار ابن عربى، جصاص، و مقاتل تصحيح شده‏اند. در حوزه علوم قرآنى، الاتقان سيوطى و البرهان زركشى را كنث نولين از منظرى منبع شناختى تحقيق كرده است. متون راجع به نسخ را احمد حسن و جان برتن مورد بررسى قرار داده‏اند. مصطفى زيد در كتاب النسخ فى القرآن الكريم اطلاعات جامعى راجع به كتاب‏هاى اين موضوع گردآورده است. بر تن همچنين مشغول تصحيح اثرى از ابو عبيد در اين باره است و مؤلف مقاله نيز خود گردآورده است. بر تن همچنين مشغول تصحيح اثرى از ابو عبيد در اين باره است و مؤلف مقاله نيز خود به تصحيح اثرى از بغدادى و زهرى در مسئله نسخ مشغول است. موضوع اسباب النزول عنوان پايان نامه مولف بوده است و مقالات متعددى با تكيه بر آن به چاپ رسانده است. اعجاز قرآن را ماكس وايزوايلر با بررسى اثر جرجانى و هاينزگروتسفلد به شكل عمومى مورد بررسى قرار داده‏اند. موسى عبدل مطالعه‏اى در مورد تفسير طبرسى مجمع البيان فى تفسير القرآن انجام داده است. محمد ايوب و عظيم نانجى مطالعاتى در تفسير شيعه (اماميه و اسماعيليه) ارايه نموده‏اند. پل نويا و گرهارد بورينگ (با تكيه بر تفسير تسترى و تفسير سلمى) به مطالعه تفاسير صوفيه پرداخته‏اند. آثار تفسيرى جديد، نوشته شده در سال‏هاى 1880 تا 1960 را باليون (به طور كلى) و جانسون (به طور خاص فراهم آمده در مصر) فهرست كرده‏اند. ژاك ژوميه مكتب تفسيرى عبده و رشيد رضا در المنار، امين خولى و طنطاوى جواهرى را مورد تحقيق قرار داده است. مودودى ارف. ك. ابوت، طنطاوى راف. دويونگ، ابو الكلام. آزاد را از فاروقى، بنت الشاطى را عيسى بولاتا، سيد قطب را يونوى حداد، مصطفى محمود و احمد خلف الله را مارك كارتيه بررسى كرده‏اند.
لازم به ذكر است در متن اصلى مقاله، در پى نوشت، آثار فوق‏الذكر به طور كامل همراه با مشخصات
تأملاتى در باب برخى جهت‏گيرى‏هاى رايج در مطالعات قرآنى
نوشته دنيل اى. مديگان (8)
اين مقاله موجز و فشرده، بيشتر به بررسى و نقد كتاب‏ها و مقالاتى كه درباره برخى مسائل قرآنى و تفسيرى نوشته شده‏اند، مى‏پردازد؛ لذا براى فهم درست آن، خواننده قطعاً بايد اصل آن كتاب‏ها و مقالات را مطالعه كند. نويسنده معتقد است كه هر چند تئورى‏هاى ادبى معاصر (كه از انديشه‏هاى پست مدرن تغذيه شده‏اند) ما را نسبت به محدوديت‏هاى مطالعات قرآنى متوجه مى‏سازند و انتظارات ما را از نتايج و دستاوردهاى به كار بردن شيوه تاريخى - زبانى كاهش مى‏دهند؛ اما مى‏توان همچنان از اين شيوه در مطالعات قرآنى بهره جست، با توجه به اين هشدار كه ساده لوحى پيشين خود را نسبت به امكان يافتن «معناى واقعى» متن كنار بگذاريم.
نويسندگان و محققان قرآنى اى چون اندرو ريپين (9) برآنند كه رهيافت تاريخى - فقه اللغوى در دوران پست مدرن فسيلى بيش نيست و بايد پژوهش‏هاى قرآنى را از دغدغه يافتن معناى واقعى و منسجم پيراست. نويسنده اين موضع ريپين را ناشى از شكاكيت افراطى در تئورى‏هاى ادبى معاصر مى‏داند.
پرسش اساسى‏اى كه نويسنده مدعى است در اين مقاله بدان مى‏پردازد آن است كه آيا واقعاً بايد كوشش براى يافتن معناى منسجمى از قرآن را كنار گذاشت و تنها مشعوف بدان بود كه دريابيم چگونه متن قرآن احساس انسجام مورد انتظار خواننده را به هم مى‏ريزد؟ اگر چنين نيست، چه راه‏هاى ديگرى هست كه با آنها بتوان معناى كامل‏ترى از قرآن به دست آورد؟
نويسنده آنگاه به اين نكته مهم توجه مى‏دهد كه چون قرآن تنها يك متن ادبى نيست و در جامعه دينى مسلمانان نقش‏هاى مهم ديگرى (مانند تعليم شعائر و مناسك) نيز ايفا مى‏كند، پس در مطالعه قرآن، بايد علاوه بر استفاده از روش تاريخى - فقه اللغوى، به اين نكته اساسى توجه كرد و از روش‏هاى ديگرى كه براى مطالعه دين مورد استفاده قرار مى‏گيرند، بهره جست. قرآن در اسلام با شخص مسيح در مسيحيت قابل مقايسه است و به تعبير ك‏(10)راگ يك حادثه است و نه صرفاً يك متن دينى. اين ويژگى حادثه وار قرآن سبب شده است كه دين پژوهى مانند كنتول اسميت (11) توقف بر مطالعه اسلام (يا هر دين ديگرى) در حالت آغازين آن را شيوه‏اى نادرست بداند و بر اين امر تأكيد بورزد كه براى شناخت بهتر اسلام بايد به پيامدهاى تاريخى و بسط آن حادثه آغازين در طول زمان نيز توجه كرد.
نويسنده سپس به برخى مطالعات كه در آنها نقش كاركردى و ارتباطى قرآن با جامعه اسلامى ؛ مورد بررسى قرار گرفته اشاره مى‏كند: نقش قرائت قرآن از نلسون (12) فرهنگ قاريان و مفسران از دنى ؛ ت‏(13)أكيد امت اسلامى بر جنبه‏هاى شفاهى قرآن از گراهام (14) و...
ريپين معتقد است كه براى رهايى از مشكلات متن قرآن بايد به تفاسير رجوع كرد، اما از نظر نويسنده مشكل آن است كه خود تفاسير دچار ابهام و اشكال هستند. اشكال ديگر نويسنده به ريپين آن است كه تفكيك بين متن و تفسير نادرست است. اينجا وى به نظر ونزبر(15)و استناد مى‏كند كه بر آن است كه در تاريخ اسلام، روند تثبيت و تحكيم متن قرآن (كه از نظر وى تدوين آن د راواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم صورت گرفته است) همراه با تفسير بوده و نيازهاى قضايى و تقنينى جامعه اسلامى و همچنين فشارهايى كه براى دردست داشتن يك متن مرجع و معتبر وجود داشته، همه در تدوين قرآن مؤثر بوده‏اند. وجود قرائات گوناگون و كوشش براى تعيين يكى از آنان به عنوان قرائت درست، دلالت كافى بر نقش جامعه در تدوين متن نهايى قرآن دارد. شاهد ديگرى بر مدعاى تأثير نقش اجتماعى در تدوين قرآن متهم كردن سنيان به تحريف قرآن از سوى شيعيان است.
بخش عمده‏اى از مقاله نويسنده به طرح، بررسى و نقد آراى ونزبرو اختصاص يافته است. برخى از انديشه‏هاى ونزبرو چنين است: شخصيت پيامبر آنچنان كه در قرآن آمده با آنچه كه مسلمانان بيان مى‏كنند، متفاوت است. مثلاً پشتوانه‏هاى متنى داستان معراج پيامبر ضعيف و اندك است. بايد در برابر معانى قرآن ايستاد تا بتوان معجزات پيامبر و برجستگى خاص او در بين ديگر پيامبران را پذيرفت. يكى از جنبه‏هاى اختلال‏انگيز در ذهن خواننده به هنگام مطالعه قرآن عوض شدن سخنگو است. در بسيارى از موارد سخنگو خداوند است و در موارد ديگر شخصيت‏هاى ديگر، مناقشاتى كه در قرآن با اهل كتاب وجود دارد، ونزبرو را بر آن مى‏دارد كه اين متن در محيطى جدلى تدوين يافته است، اما از سوى ديگر منابع يهودى در اين زمينه ساكت‏اند و، بنابراين، گواهان متنى قرآن بر وجود آن جدل‏ها و مناقشات براى بازسازى تاريخى كم‏ارزش‏اند. نقد نويسنده بر نظر ونزبرو آن است كه اگر وى گواهان متنى قرآن را كم ارزش مى‏داند، ديگر نمى‏تواند بدان‏ها استناد كند و تدوين قرآن را در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم بداند. همچنين از نظر وى مى‏توان عليه نظر ونزبرو چنين استدلال كرد كه ممكن است مناقشات مهمى وجود داشته، اما چون تعداد يهوديان در آن زمان در عربستان اندك بوده، در آثار يهودى بازتابى نيافته است. ممكن است گروهى از مسيحيان و يهوديان در دوران شكل‏گيرى اسلام مهم بوده باشند، ولى به جهت آنكه تعداد اندكى داشته‏اند، توجه نويسندگان يهودى را در بيرون از عربستان به خود جلب نكرده‏اند. نويسنده مقاله معتقد است كه ونزبرو و پيروانش (مانن‏(16)د برتن ، كوك (17) و كرون (18) به شدت مفروضات تاريخى نگاه سنتى محققان مسلمان را مورد خدشه قرار مى‏دهند، اما نظريات بديلى كه خود ارائه مى‏كنند نيز پشتوانه تاريخى زيادى در منابع مستقل ندارد.
نويسنده آنگاه اين نظر ونزبرو را كه قرآن در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم تدوين نهايى پيدا كرده، مورد نقد قرار مى‏دهد. ونزبرو بايد درباره استنادات حسن بصرى (متوفى 110 هجرى) به قرآن در رساله خود درباره مسأله قدر توضيح دهد. اگر تدوين قرآن در اواخر قرن دوم يا اوايل قرن سوم بوده، چگونه ممكن است حسن بصرى اظهار كند كه هر سخنى كه بر آن نتوان از قرآن استدلال كرد، ضلالت است؟ ونزبرو در برابر اين پرسش كه قرار مى‏گيرد، مؤلف رساله را حسن بصرى نمى‏داند و تاريخ تأليف آن را پايان قرن دوم مى‏داند.
نويسنده در عين حال معتقد است كه پذيرش ديدگاه و نزبرو محاسنى نيز دارد و مى‏تواند به پرسش‏هايى پاسخ دهد كه ديدگاه سنتى و ديگر ديدگاه‏هاى رقيب از ارائه پاسخ مناسب بدان‏ها عاجزند. اگر بپذيريم كه قرآن در پايان قرن دوم يا آغاز قرن سوم تدوين يافته، بهتر مى‏توانيم توضيح دهيم كه چرا سنّت در مقايسه با قرآن تأثير بيشترى نزد مسلمانان دارد و تقريباً مى‏تواند هر معنايى را كه مى‏خواهد به قرآن بدهد. اين كار با نسخ قرآن انجام نمى‏گيرد، بلكه با تفسير آن صورت مى‏پذيرد.
در پايان مقاله، نويسنده به نظرات محققانى مانند كرون و وات (19) در تبيين نهضت پيامبر مى‏پردازد و با بازگشت به نظرات ونزبرو خاطر نشان مى‏كند كه اهميت كار وى تنها به سبب تأثير مهمى كه در حيطه مطالعات قرآنى داشته است نيست، بلكه به خاطر كوششى است كه او براى نشان دادن اهميت مستمر شيوه تحقيق تاريخى - فقه اللغوى در شناخت قرآن انجام داده است. از نظر نويسنده هر چند نظرات ونزبرو قابل خدشه است، اما مسائلى كه وى با آنها دست و پنجه نرم مى‏كند، همچنان نيازمند بحث‏اند. در اين ميان، مشخصاً مسئله تدوين قرآن پرسشى معتبر، مشروع و مفتوح است.

پی نوشت ها:

(8) .Madigan,S.j .Daniel A .
(9) Anderw Rippin .
(10) .Cragg .
(11) Cantwell Smith .
(12) Nelson .
(13) Denny .
(14) Graham .
(15) Wansbrough .
(16) Burton .
(17) Cook .
(18) Crone .
(19) .
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بررسي تفسيرهاي تك نگاري كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي

بررسي تفسيرهاي تك نگاري كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي

سید محمد حسین موسوی مبلغ

بي‌گمان، كتابخانه آستان قدس رضوي، درياي بيكراني است و بخش كتابهاي خطي آن، گنجينه‌اي خاموش و بس ارزشمند كه هزاران نسخه خطي نفيس را در خود جاي داده است. در اين گنجينه عظيم، تفسيرهاي قرآن و همچنين تفسيرهاي تك نگاري بسياري به چشم مي‌خورد.
در قسمتهاي پيشين اين گزارش، تفسيرهاي چاپي تك نگاري بسياري شناسانده شد و اينك در آخرين بخش، به معرفي مهم‌ترين تفاسير تك نگاري خطي موجود در اين مركز مي‌پردازيم، به اميد اين كه شاهد زدايش غبار فراموشي از چهره اين گوهرهاي گران ارج باشيم.
يادآوري: اين فهرست تنها به يادكرد گزيده‌اي از اين مجموعه كه به چاپ نرسيده و ناشناخته مانده است مي‌پردازد. همچنين تفسيرهايي كه به شناسايي آن مي‌پردازيم در دو بخش تفسير سوره‌ها و تفسير آيه‌ها قرار مي‌‌گيرد:

الف. تفسير سوره‌ها

 

1. انوار اللايحه في اسرار الفاتحه

1211
عربي
نگاشتة ابوالمعالي ناصرالدين محمد بن عبدالدائم بن محمد بن سلامه بن ميلق شاذلي مصري شافعي (797 ـ 731) در تفسير سوره مباركه فاتحه به زبان عربي.
نسخه مورد بحث، با خط نسخ 15 سطري توسط محمد ابوالفضل خطيب طوخي شافعي در تاريخ رمضان 911 در 146 برگ تحرير يافته و عناوين آن با خط سرخ نوشته شده است. اين نسخه از سوي ابن خاتون در سال 1067 وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است.
آغاز: «بسم اللهم صل علي خير خلقه ...»
پايان: «واعد علينا من بركاتهم في الدّين و الدّنيا و الآخره. فالحمد لله ربّ العالمين كان الفراق من تعليق هذا الكتاب المبارك المسمّي بالانوار اللايحه من كلمات الفاتحه لابن ميلق ... و لمن نظر فيه و دعا له بالمغفره و الرّحمه.»

شخصيّت مفسر

وي، از خطبا و شعراي اهل ذوق و سرآمد اهل زمان خود بوده است و مدّتي نيز به شغل قضاوت مشغول بوده، ولي پس از كناره‌گيري از اين كار، مورد اهانت واقع شده است. در شذرات الذّهب (3/520) او را شاگرد احمد الحكمي و در منهل الصافي (3/173) از شاگردان ابن نعيم و احمد بن كشتغندي دانسته‌اند.
اين تفسير، دربردارندة نكته‌هاي دقيق از نظر معاني لغات و بحثهاي بلاغي و ادبي است.
سبك نگارش: مفسّر پس از مقدمه‌اي در فضيلت تفسير قرآن كريم، چند فصل ترتيب داده و هر فصل را مقدمه براي فصل بعدي قرار داده است. همچنين در هر يك از فصلهاي يادشده، رواياتي از صحابه و تابعين يادكرده و به اقوال مفسران و كتابهاي تفسيري، توجه داده است. رويات وارده در مورد بحث را با آيات قرآن و يا با روايات معتبر گرديده، نقد كرده و گاه مباحث كلامي را نيز آورده است.

2. تفسير فاتحه الكتاب

12929
فارسي
اثري است در تفسير سوره مباركه «فاتحه»، به زبان فارسي. اسم مؤلف و زمان نگارش اين تفسير، به خوبي معلوم نيست، ولي از مطالعه متن تفسير به دست مي‌آيد كه زمان نگارش آن پس از تفسير كبير فخر رازي و برخي از تفاسير ديگر است، زيرا در آن از تفسير كبير، تفسير جواهر، مفتاح الجنّه و ... نقل قول شده است.
اين تفسير، در سال 1227 هـ . ق توسط محمدمهدي هاشمي سمناني به ضميمه دو رساله ديگر در 123 برگ، با خط نستعليق 14 سطري تحرير شده است.
از مطالب كتاب پيداست كه مفسّر، مردي اديب و عارف بوده و در علم افلاك و نجوم نيز تبحّر كامل داشته است. وي شيعه و شيفته مكتب اهل بيت بوده، چنانكه از جاي جاي كتاب وي پيداست.
وي در بيان آثار استعاذه مي‌نويسد:
«... و به جهت استعاذه او [پيامبر] بود كه ذريه طاهره او را از ائمه معصومين گردانيد و در حق آنان فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا » احزاب / 23
وي روايات زيادي از ائمه معصومين (ع) از طريق علماي شيعه نقل مي‌كند.
سبك نگارش: اين تفسير، به زبان فارسي روان و درخور فهم نوشته شده است. مفسر، نخست يك آيه را مي‌آورد و آن گاه كلمات آيه را از نگاه لغوي بررسي مي‌كند و سپس مباحث ادبي را پي مي‌گيرد. اقوال مفسران را به بوتة بررسي مي‌نهد و روايات را نيز مورد استفاده قرار مي‌دهد و تأويلات عرفاني را نيز يادآور مي‌شود.
اشعار عرفاني زيادي مي‌آورد و نشانه‌اي بر اين كه اشعار يادشده از چه كسي است، در كلام وي وجود ندارد كه به احتمال نزديك به يقين، سروده‌هاي خود اوست.
وي پيش از پرداختن به اصل تفسير، مقدمه‌اي دارد كه در آن از وجه نام‌گذاري سوره فاتحه، اسامي سوره، فضيلت تلاوت سوره، محتواي سوره و عظمت آن سخن گفته است.
به قسمتي از بحث تفسيري وي نظري مي‌افكنيم:
«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، يعني پناه مي‌گيرم به معبود يكتا و خداوند بي‌همتا و مي‌گريزم و التجاء مي‌نمايم به او كه پناه نيازمندان و ملجأ ضعيفان و بي‌كسان است، از شر وسوسه شيطان گمراه از فرمان عزت، يا نااميد از رحمت، كه رانده شده از روضه‌هاي جنت، به تير لعنت، يا رميده گشته از طبقات آسمان، به واسطه شهاب درخشان، در وقت استماع كلام فرشتگان.
استعاذه، در لغت به معني استجاره، يعني پناه گرفتن و شيطان عبارت از هر متمردي از انس و دواب و جانّ و اشتقاق او يا از «شطون» گرفته‌اند كه به معني بعد است. چنانكه عرب گويد: شطنت الدار، اي بعدت ... و يا از «شيط» دانسته‌اند كه عبارت از طغيان است:
از اين دشمن مشو غافل كه ناگاه ***كمين بگشوده آيد بر سر راه
به دامش افتي و بدنام گردي***چه بدنامي كه دشمن كام گردي»

3. تفسير سوره فاتحه

16949
عربي و فارسي
نگاشتة شيخ خضربن اسماعيل اشرفي مازندراني (م: 1336) به زبان عربي و فارسي، سال نگارش 1300.
اين كتاب بخشي از مجموعه، دربردارندة رساله‌هاي زير است:
1. تفسير سوره الفاتحه
2. تقريرات فقهي
3. مدارك الاصول، تقريرات اصولي
4. ترجمه الشافي علم الهدي
مجموعه يادشده، توسط خود مؤلف، در 290 برگ، با خط نسخ ناخوانا، تحرير شده است.
تفسير سوره فاتحه كه در قسمت اول كتاب واقع شده، 190 برگ آن را به خود اختصاص داده است.

شخصيت مفسّر

شيخ خضر اشرفي، مردي دانشمند و نويسنده‌اي چيره‌دست بوده و در فقه و اصول، تبحر كامل داشته است.
تفسير وي، با آن كه تفسير است، يك كتاب فقهي استدلالي نيز به شمار مي‌آيد. وي بر ديدگاههاي فقهاي شيعه و اهل سنت، تسلّط داشته و آراي همه فقهاي معروف را با برهان و دليل ياد كرده است.
سبك نگارش: مفسر، نخست يك آيه از سوره مورد بحث را عنوان مي‌كند، سپس به توضيح لغوي كلمات و در صورت لزوم، از نگاه اشتقاق صرفي نيز، به ريشه‌يابي آنها مي‌پردازد و آن گاه مسائل نحوي را بررسي مي‌كند. پرداختن وي به مباحث لغوي و ادبي، گزيده و به اندازة لزوم است. همچنين آراء قرّاء مشهور و وجوه اختلاف در قراءت را ذكر مي‌كند و قراءت موردنظر خويش را با دليل برمي‌گزيند.
اقوال مفسران سلف چون صحابه و تابعين را نيز در تفسير خود آورده است.
همچنين مسائل فقهي را به اندازة درخور توجهي مطرح ساخته و در بحث فقهي و يادآوري آراي فقها، از ذكر منابع غفلت نورزيده است و از اصول فقه، در استنباط حكم فقهي فراوان بهره مي‌برد.

4. تفسير سوره يوسف

15126
فارسي
نگاشتة محمدحسين بن احمد كاتب يزدي، به زبان فارسي.
كتاب يادشده، در 1268 هـ . ق توسط كاتبي به نام عباس بن احمد، در 80 برگ، با خط نستعليق 14 سطري، تحرير شده و گويا تأليف آن، نزديك به زمان كتابت بوده است.

سبك نگارش:

1. اين كتاب بر يك مقدمه و 12 فصل و يك خاتمه مترتب شده است.
2. در آن، به اصل سوره و آيات توجه نشده است، بلكه تنها داستان حضرت يوسف (ع) از ديدگاه احاديث و روايات، موردنظر مؤلف بوده و حتي آيات سوره را هم ياد نكرده است.
3. مؤلف، تنها به جمع‌آوري روايات گوناگون پرداخته و به ذكر سند و بررسي درستي و نادرستي آن، نقد و تحليل روايات، كم‌ترين توجهي نكرده و بسياري از روايات را كه آورده است سست و بي‌پايه مي‌نمايد.
4. هيچ گونه بحث تفسيري ديگري، چون: ذكر ديدگاههاي مفسران، بررسي مباحث ادبي، لغوي و ... در اين كتاب وجود ندارد.
5. در جاي جاي كتاب و به مناسبتهاي گوناگون، ذكر مرثيه امام حسين (ع) صورت گرفته است.
6. مؤلف، تبحّر ويژه‌اي در زمينه‌هاي تفسير و ادب و ... نشان نداده، ولي در گردآوري روايات تلاش بسياري داشته است.

5. تفسير سوره يوسف

16129
فارسي
نگاشتة مظفر حسين كويناني كرماني در تفسير سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي.
تفسير يادشده، در 161 برگ، با خط نستعليق در قرن دوازدهم هجري قمري، توسط كاتب ناشناس تحرير شده است.
تاريخ نگارش آن معلوم نيست و صدر و ذيل تفسير ناقص و باقي مانده نيز تا اندازه‌اي ناخواناست.

شخصيت مفسر

مفسر، شيعه مذهب بوده و گفته‌ها و ديدگاههاي مفسران اهل سنت را نيز به شرح بيان مي‌كند و نيز در فن تفسيرنگاري به سبك كهن چيره دست مي‌نمايد.

سبك نگارش:

1. نخست يك آيه از سوره مورد بحث را با ترجمه فارسي آزاد آورده است.
2. در صورت لزوم به بررسي مطالب لغوي و ادبي نيز همّت گماشته است، ولي پرداختن به اين مباحث كليّت ندارد.
3. گفته‌هاي مفسران را فراوان ياد مي‌كند، ولي به تحليل و نقد آراء نپرداخته و يا كم‌تر توجه كرده و در بسياري موارد از ذكر منابع خودداري ورزيده است.
4. در مواردي به تأويلهاي عرفاني و گاهي به تحليل‌هاي عقلي روي آورده است.
5. در بعضي موارد، ديدگاه خود را با ذكر دليل عقلي برمي‌گزيند.
وي در تفسير آيه 4 سوره يوسف چنين مي‌نويسد:
«يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا» يادكن گفتن او را كه [گفت:] اي پدر بزرگوار، به درستي كه در خواب ديدم يازده ستاره و آفتاب و ماه كه مرا به سجده، تحيت كردند.
در حين رؤيا، سن مباركش به دوازده سالگي رسيده بود. بعضي از مفسرين، تأويل كرده‌اند كواكب را به اخوان آن حضرت، به اعتبار توافق عده‌اي؛ زيرا كه ايشان يازده نفر بودند و اقتباس انوار از لمعان ضمير منير ايشان، مثل استضائه نور است از كواكب و آفتاب و ماه، والدين آن جناب است.
برخي برآنند كه ماه، كنايه از ... است. چه مادرش راحيل، در نفاس ابن يامين وفات يافته بود.
و به عقيده بعضي كواكب به حقيقت ظاهري خود، باقي است و تخصيص بعد از تعميم، به اعتبار اشرفيت آفتاب و ماه است از ساير نجوم ...
و احتمال دارد كه واو، به معناي مع باشد؛ يعني كواكب را با آفتاب و ماه ديدم ... احتمال دارد كه از جمله مستأنفه باشد، مشتمل بر سؤال پدر كه اي فرزند سعادتمند، كواكب را بر چه صفت ديدي؟ ...»

6. انيس المريدين و شمس المجالس

16477
فارسي
تفسيري است از مفسر نامعلوم بر سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي كه در تاريخ 1256 هـ . ق توسط كاتبي به نام مرتضي قلي بن محمد علي در 48 برگ در قطع رحلي، تحرير شده است.
اين تفسير، به ضميمه چند رساله ديگر به شرح زير است:
1. رسائل خواجه عبدالله انصاري مثل كنز السّالكين و غيره
2. جامع الستين للطائف البساتين در تفسير سوره مباركه يوسف از احمد بن محمدبن زيد طوسي.
جمله‌هاي بسياري از جاي جاي كتاب حذف شده است كه اگر درست مي‌بود چه بسا شناسايي نويسنده امكان مي‌داشت.

نويسندة كتاب

برخي بر اين باورند كه نويسندة كتاب، خواجه عبدالله انصاري است و جمله «قال الشيخ» از كاتب است.
دو نشانة ديگر نيز اين باور را تقويت مي‌كند:
نشانة نخست: پس از اين تفسير، رسايل ديگري نيز از خواجه عبدالله انصاري از قبيل: كنزالسالكين و ديگري رسالات وي در رابطه با مناجات نيز، تحرير شده است.
نشانة دوّم: جمله‌هايي كه در مقدمه تفسير آمده است:
«سبب تأليف اين نسخه شريفه آن بود ... همدم و همنشينان درخواست كردند كه از براي ما تأليفي بنا كن كه ما را مصاحبي باشد هم در ... عبارت و الفاظ و هم تفسير باشد و هم تأويل و هم قصص و اخبار پيشينيان و از هر نوع ... و در تلاوت و قرائت عبارت آن ملال نيفزايد، بلكه ... چون درخواست ايشان، صحت قبول يافت بعد از تأمّل بسيار آنچه مدعاي ايشان بود، حاصل ... و بوستاني كه در او همه ميوه باشد قصه يوسف پيغمبر (ع) يافتم ... و اين تصنيف را «انيس المريدين و شمس المجالس» نام نهادم.»
از شيوه تقرير و نيز از اين كه اهل مريد و مجلس بوده و قدرت بر تأويل و تفسير داشته، احتمال داده مي‌شود كه مفسر خواجه عبدالله انصاري بوده است.
ولي به نظر نگارندة تفسير يادشده، اثر پير هرات نيست، زيرا گرچه كتاب يادشده، روان و اديبانه است، ولي در پايه‌اي نيست كه به قلم پير هرات برسد.
گذشته از اين، تأويلات عرفاني در آن ديده نمي‌شود و داستانهاي افسانه‌اي كه بيش‌تر اسرائيلي مي‌نمايد، در آن فراوان به چشم مي‌خورد.
سبك نگارش: مفسر، در نگارش تفسير، توجهي به مطالب ادبي، لغوي، يا گفته‌هاي مفسران و ... نكرده، بلكه تنها داستان حضرت يوسف را براساس رواياتي كه منبع براي آنها ذكر نكرده، با بسط و تفصيلي خاص، به رشته تحرير درآورده است. گرچه سبك بيان وي شيرين و دلنشين است، وي جز آن قسمتهايي از داستان كه ترجمه آيات است و يا با آيات هماهنگي دارد، بيشتر اجزاي داستان، افسانه و خرافه به نظر مي‌رسد.
در اين تفسير، از مسلك عرفا، سخن به ميان نيامده و تأويلات عرفاني براي آيات، ذكر نشده و در جهت فهم آيات از نگاه تفسيري، تحليلي صورت نگرفته است.

7. كشف الارواح ـ در تفسير سوره يوسف

16138
فارسي
نگاشتة جمال الدّين احمد پيرجمالي اردستاني (م: 879 هـ . ق) در تفسير سوره مباركه يوسف، به زبان فارسي و تأويل عرفاني.
اين كتاب در قرن نهم هجري قمري توسط كاتب نامعلوم، در 124 برگ با خط نستعليق 12 سطري تحرير شده است.

شخصيّت مفسّر

مفسّر، مردي عارف، اديب، شاعر، محدّث و حافظ قرآن كريم و داراي نوشته‌هاي بسيار در شعر و عرفان بوده است و كتاب وي، گذشته از اين كه تفسير سوره‌اي از قرآن كريم است، با پندهاي عرفاني و اندرزهاي روحبخش مفسر، همراه است.
سبك نگارش: مفسر، نخست يك يا چند آيه از سوره مورد بحث را ياد مي‌كند. آن گاه ترجمه فارسي آن را با بيان روان مي‌آورد و بعد در مواردي، آياتي چند از قرآن كريم كه مرتبط با آيه مورد بحث باشد، يادآور مي‌شود و روايات نبوي را با نقل منبع آن نيز متعرض مي‌شود و در مواردي هم نوشتة خود را به پندهاي عرفاني زينت مي‌بخشد.
گاهي نيز اشعاري بلند از سروده‌هاي خويش را كه ناظر بر آيه و يا توضيح دهنده مفهوم و معني آيه باشد، در طي چند صفحه مي‌آورد و گاهي اشعاري بلند به تناسب آيات ديگر، كه به عنوان مفسر آيه مورد بحث ذكر شده‌اند، آورده است.
نمونه‌اي از متن كتاب:
«لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأولِي الألْبَابِ» (يوسف / 111)
ترجمه: به درستي كه در حكايتهاي ايشان پندي است از براي خداوند عقل. نيست قرآن سخني بربسته، بلكه تصديق آن كتابهايي مي‌كند كه پيش از او فرود آمدند و تفصيل همه چيزي است و راهنما و رحمتي است گروهي را كه ايمان بياورند.
اي عزيز! يعني كه حق تعالي چه مبالغه مي‌فرمايد در گرويدن براي حقّ؟
تفسير قرآن اين است كه شنيدي، گوش به نظم دار تا بداني كه مشتاقان را هيچ حاجتي به امر و نهي نيست.
چنين فرمود حق آيات و برهان***همه راز دل است و خوي خوبان
در اين قصه مجو غير از اشارت***بيان كشف ارواح است اين راز
فرستادم يقين وحي جهان سوز***نبودي آگه از اخوان يوسف
كه مي‌كردند با ما مكر و تقدير***كه هست اين قصه بي‌شك سر و پنهان
حديث عاشقان بي‌دل و جان***كه اين بحر رموز است و كنايات
به گوش دل شنو اين راز دمساز***بسويت اي حبيب عالم افروز
كه مي‌كشتند آن تخم تأسّف***نمي‌ديدند روي خوب تقدير»

8. تفسير سوره هل أتي (يا تفسير قطب شاهي)

1257
فارسي
نگاشتة معزالدين اردستاني محمدبن ظهيرالدين مير ميران الحسيني از علماي قرن يازدهم هجري.
اين تفسير، به دستور شخي محمدبن خاتون به اسم سلطان دكن عبدالله قطب شاه (1020 ـ 1083) به زبان فارسي نگارش يافته و خود مفسر آن را تفسير قطب شاهي ناميده است.
نسخه يادشده، به خط نستعليق 17 سطري در 43 برگ تحرير يافته است. آقابزرگ در الذريعه احتمال داده است كه كاتب آن خود مؤلف باشد. عناوين آيات به «شنگرف» نوشته شده است و اوراق جدول شده و به زر، تحريردار و لاجورد و داراي يك سرلوحه مذهب به شكل نيم ترنج است و در سنه 1067 هـ . ق توسط ابن خاتون وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است.
آغاز: «سپاس مكرمت اساس معرفت اقتباس و ستايش بيرون از حيطه حصر و دايره قياس، كه سخنوران موزون طبع كامل عيار ...»
پايان: «بارالهي به حق سيدابرار و عترت اطهار او ... ما را در كنف حمايت و ظل حراست خود مصون و محفوظ بدار. تمام شد سوره فصاحت و بلاغت نظام ... من الهجره النوبيه عليه و علي آله ألف صلوه و ألف ألف تحيّه»
سبك نگارش: مفسر، تفسير يادشده را با يك ديباچه در سبب نگارش تفسير، زمان نگارش، تمجيد از سلطان زمان خود و فضيلت تفسير قرآن، آغاز كرده است. وي، تفسير را با زبان فارسي ساده، روان، غيرمسجع و بي‌تكلّف نوشته است و در هر مقوله‌اي كه وارد مي‌شود، روايت و ديدگاههاي مفسران را مي‌آورد.

9. تفسير سوره اعلي

1264
عربي
نگاشتة شيخ الرّئيس بوعلي سينا، به زبان عربي.
نسخه مورد بحث، با خط نستعليق توسط علي‌اكبر طيب بالياني در تاريخ 1205 هـ . ق در 28 برگ تحرير يافته است.
از اين تفسير نسخه ديگري را همين نويسنده در شهر اصفهان، مدرسه علميه ميرزاحسن نوشته كه با شماره 7070 ضميمه 6163 ع در اين كتابخانه موجود است.
تفسير يادشده جزء مجموعه‌اي است داراي شماره 1264 الي 1270 كه در اين مجموعه، جز اين رساله، يازده رساله ديگر به چشم مي‌خورد.
موضوع بحث ابن سينا در تفسير اين سوره محورهاي زير است:
الف. اثبات وجود خدا با ذكر سه دليل
ب. بحث پيرامون نبوت
ج. بحث پيرامون معاد
در پايان تفسير سوره مي‌نويسد:
«واعلم انّه تعالي كما قدر بهذه المطالب الثّلاثه، ختم السّوره بقوله: «انّ هذا ...» و المعني جميع كتب الله المنزله علي أنبيائه ليس المقصود الا تقرير هذه المقدمات الثّلاثه و هي معرفه الالهيات اوّلاً ثمّ معرفه النبوات ثانياً ثمّ معرفه المعاد ثالثاً. و اعلم انّ الاسرار في هذه السّوره تنبيه علي انّ الاشتغال بما سوي هذه المطالب الثلاثه عبث ...»
شيخ الرئيس در اين تفسير، از روش متداول همة مفسران، پيروي نكرده است و متعرض مباحث ادبي، لغوي و بلاغي نشده و از ذكر روايات تفسيري و گفته‌هاي مفسران خودداري ورزيده است، بلكه سوره مباركه موردنظر را با مشرب عرفاني تفسير كرده و از ذكر مطالب فلسفي و برهانهاي حكمي نيز غفلت نكرده است.

10. التنبيه علي الاسرار المودعه في بعض سور القرآن

1070
عربي
نگاشتة فخرالدين محمّد بن عمر رازي (م 606 هـ . ق) در تفسير چهار سوره: اعلي، تين، عصر و توحيد و به زبان عربي
فخرالدين رازي خود مي‌گويد:
«در اين تفسير، مطالب و اسراري را كه ديگران، درنيافته‌اند، خواهم آورد.»
تفسير يادشده، با خط نسخ 19 سطري توسط كاتب ناشناس، در 22 صفحه، به ضميمه 13 رساله ديگر، تحت عنوان: «مجموعه 41064» در يك جلد با 112 برگ تحرير يافته است.
سبك نگارش: اين تفسير باتوجه به بابهاي كتابهاي كلامي تنظيم گرديده است؛ يعني بابي در توحيد، بابي در نبوت، بابي در معاد و بابي در چگونگي تكامل نفساني انسان. نويسنده مطالب يادشده را، از سور چهارگانه يادشده استخراج كرده است. بنابراين كار در حقيقت دنباله كارهاي ائمه كلام و فلاسفه دوره پيشين است.
موضوع بحث وي در تفسير اين سوره‌ها، مسائل اعتقادي است كه با استفاده از مطالب كلامي و برهانهاي فلسفي، از آيات به دست آورده و برخلاف سبك تفسيري وي در تفسير مفاتيح الغيب از طرح مباحث ادبي، و ديدگاههاي مفسران و بررسي مسائل فقهي خودداري كرده است.

11. موارد الاختصاص في تفسير سوره الاخلاص

ضميمه 1211
عربي
نگاشتة ابن ميلث شاذلي مصري، نويسنده انوار اللايحه، در تفسير سوره مباركه «توحيد» به زبان عربي.
نويسنده پيشتر به مناسبت يادكرد «انوار اللايحه» شناسانده شد.
اين رساله، در پنج صفحه با خط نستعليق ناخوانا بدون اعراب و اعجام، توسط كاتب ناشناس در قرن دهم هجري، تحرير شده است.
سبك نگارش: در تفسير يادشده، مطالب به گونة فشرده و خلاصه نگارش يافته است.
وي در آغاز، مقدمه‌اي را عنوان كرده و در آن به اثبات رسالت پيامبر، اثبات بندگي پيامبر، امكان يا عدم امكان نبوت در آل پيامبر، اثبات نزول كلام الله، اثبات وحي الهي و مزد رسالت پيامبر، پرداخته است.
آن گاه وارد تفسير سوره مباركه اخلاص شده و تفسير هر آيه را به گونة كوتاه، در طي چند مقصد به پايان برده است. در تفسير آيه نخست، چهار مقصد يادشده است:
اثبات الوهيت خدا، صفات ثبوتيه و سلبيه الهي، نفي شرك و مفهوم توحيد
در تفسير آيه دوّم عناوين زير يادشده است:
اثبات صمديت الهي، اختصاص صمديت به خدا، مقصود از اين اسم در برابر خدا و درباره خلق.
در آيات بعدي عناوين زير به چشم مي‌‌خورد: نفي ولد از خدا، نفي مصاحب از خدا و منزّه بودن او از همانندي به آفريده‌ها.

12. تفسير سوره اخلاص

8991
عربي
اثري است پرارزش در تفسير سوره مباركه «اخلاص» از ملامحمد ملاشمسا گيلاني (م: 1048) ، به زبان عربي.
اين تفسير، در 34 برگ با خط نسخ خوب 14 سطري، تحرير شده است.
تاريخ نگارش، اسم كاتب و تاريخ كتابت آن معلوم نيست و صفحه آغاز كتاب به دليل ترميم، خوانا نيست.
آغاز موجود: «المجاور بمكه خير البلاد احوج خلق الله الغني محمد الشّهير بالشّمسا الجيلاني»
پايان: «المركب مستلزمه بداهه جميع الاجزاء لان واحداً من اجزائه لوكان نظريا محتاجاً الي الكسب، كان الكل ايضا نظريا محتاجاً»

شخصيت مفسّر

نويسنده در فلسفه دست داشته است و تفسير وي، با مطالب فلسفي بسيار آميخته است. از نويسنده چند اثر فلسفي ديگر نيز به جاي مانده است.
مفسر، پيرو مذهب شيعه بوده و انصاف و امانت را در نقل و نقد نظريه مخالفان خويش هيچ گاه از دست نداده است.
سبك نگارش: وي پيش از پرداختن به اصل تفسير، مقدماتي را يادآور شده و در آن مقدمات، مطالب اصوليو فلسفي را كه نقش عمده در كار تفسيري وي داشته، برررسي مي‌كند. و آراي فرقه‌هاي كلامي را به شرح، ياد و به بوتة نقد مي‌نهد. وي گاهي مفهوم آيه را در آغاز عنوان مي‌كند و آن گاه از مباحث يادشده ديگر به منظور تأييد آن مفهوم، استمداد مي‌جويد و گاهي مطالب يادشده را پس از ذكر آيه مقدم مي‌دارد و به كمك آنها مقصود و مفهوم آيه را درمي‌يابند.

13. تفسير سوره اخلاص

7511
عربي
اثري است از ملاعلي نوري در تفسير سوره اخلاص كه زمان نگارش آن روشن نيست.
اين تفسير در 184 برگ با خط شكسته 9 سطري توسط كاتب ناشناس، تحرير شده و تاريخ آن نيز روشن نيست. حاشيه‌هاي اين نسخه نيز تذهيب دارند.
مفسر، در ابعاد گوناگون دانشهاي اسلامي، چون: حكمت، كلام، عرفان، علم حديث، مباحث تفسيري و ... تبحر داشته و از قلمي رسا و بياني شيوا، برخوردار بوده است.
وي پيرو مذهب شيعه اثناعشري بوده و بيش‌ترين روايتها را از امامان معصوم (ص) نقل كرده است، چنانكه در بيان عظمت «بسلمه» مي‌نويسد:
«قال قبله العارفين علي اميرالمؤمنين (ع) كما روي في المشهور محصله انّ سرالكتب في القرآن و سرالقرآن في الفاتحه و سرالفاتحه في البسمله، و سرّ البسمله في الباء و سرّ الباء في النقطه و انا ملك النقطه.»
سبك نگارش: مفسر، پيش از پرداختن به مطالب تفسيري، مقدمه‌اي در جامع بودن بسمله، فضيلت بسمله و جزء قرآن بودن آن مي‌آورد و آن گاه به تفسير سوره مي‌پردازد. وي در اين تفسير، به مطالب لغوي و ادبي توجهي ندارد، بلكه اصل مهم توحيد را موضوع بحث خود قرار داده و براي اثبات اين موضوع و توضيح استدلالي كلمه‌ها و جمله‌هاي سوره مباركه اخلاص، از برهانهاي فلسفي و مطالب كلامي بهره فراوان برده است و نيز از تأويلات عرفاني عرفا، در تفسير سوره استفاده كرده است. روايات وارده را نيز ياد مي‌كند و از نظر سند، مورد بررسي قرار مي‌دهد.

ب: تفسير آيه‌ها
1. رساله در شرح بسمله

1103
عربي
رساله‌اي است در تفسير و شرح بسمله از عمادالدين محمّد بن يحيي بن علي فارسي، به زبان عربي.
نسخه يادشده، با خط نسخ 19 سطري در 14 صفحه، توسط كاتب ناشناس، به ضميمه دو رساله ديگر از مؤلف يادشده، تحت عنوان «مجموعه ش 1101» ، در سال 960 هـ . ق تحرير يافته است. اين مجموعه در سال 1067، توسط ابن خاتون، وقف كتابخانه آستان قدس رضوي گرديده است.
سبك نگارش: اين رساله، مترتب بر يك افق و چهار مطلع، به شرح زير است:
الافق: في بيان البسمله في انّه آيه أم لا؟
المطلع الاول في بيان الباء و متعلّقه
المطلع الثّاني في بيان الاسم
المطلع الثالث في بيان لفظ الله
المطلع الرّابع في بيان لفظ رحمن و رحيم
وي، در هر يك از افق و مطلعهاي چهارگانه، بحثهاي تفسيري و فقهي را عنوان كرده است. در بحث تفسيري آراي شماري از مفسران پيشين: صحابه و تابعين و در بحث فقهي، آراي بسياري از فقهاي اهل سنت را مي‌آورد.
در مطلعهاي چهارگانه به مباحث لغوي و ادبي و تفسيري پرداخته و گاهي ديدگاههاي بعضي از علماي ادب را نقل و بررسي كرده و از تفاسير ادبي چون: «كشاف» نيز نقل قول كرده است. وي اقسام قراءتهاي واردشده از بعضي از قرّاء را نيز يادآور مي‌شود.

2. تفسير آيه ابتلا

6999
عربي
اثري است از محمد بن حسين بن عبدالرحيم رضوي همداني، در تفسير آيه شريفه: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ...» (بقره / 155 ـ 157) به زبان عربي و تاريخ نگارش آن معلوم نيست.
رساله يادشده، با خط نسخ، در 48 برگ، توسط كاتب ناشناس، تحريريافته است و تاريخ تحرير نيز معلوم نيست.
آغاز: «بسمله ... الحمد لله الّذي جعل حمده فاتحاً للصّور ...»
پايان: «و صلّي الله علي محمّد و آله الأطياب»
سبك نگارش: مفسر، تمام مطالب كتاب خود را بر دو مقدمه استوار كرده است: مقدمه اوّل، با چند فصل و يك خاتمه سامان مي‌يابد.
در فصل اوّل، از ظاهر و باطن قرآن با نگاه عرفاني، بحث كرده و در فصول ديگر از نامتناهي بودن پروردگار، وحدت هستي، وحدت و كثرت، فرق بين احديت و توحيد، جذب توحيد در احديت، بيان مفهوم جذب ... سخن گفته است.
مقدمه دوّم با فصول زير سامان مي‌يابد:
فصل اوّل: قرآن را بايد از اهلش فراگرفت كه همانا ائمه معصومين (ع) و عترت پاك پيامبر (ص) باشند.
فصل دوّم: قرآن كلام خداست، پس متكلّم (خدا) در آن درخور ديدن است.
فصل سوّم: مفهوم متكلم بودن خدا از ديدگاه ائمه علم كلام، چون: اشاعره و معتزله.
فصل چهارم: قدم و يا حدوث كلام خدا.
مفسر پس از ذكر دو مقدمه و فصلهاي يادشده به شرح و تفسير، به شيوه اهل كلام مي‌پردازد.

3. تفسير آيه الكرسي

17179
فارسي
اثري است از فخرالدين محمدبن حسين سماكي در تفسير آيه شريفه آيه الكرسي، به زبان فارسي.
تاريخ نگارش اين تفسير در زمان ابوالمظفر شاه طهماسب بهادرخان صورت گرفته و در آغاز كتاب به ذكر القاب و اوصاف او پرداخته شد. رساله يادشده در 30 برگ توسط عطاءالله ناصرالدين، با خط نستعليق در سال 1110 تحرير شده است!
سبك نگارش: وي نخست مقدمه‌اي ذكر مي‌كند كه در آن از فضيلت آيه الكرسي و فضل تلاوت آن سخن به ميان مي‌آورد. آن گاه به تفسير آيه مي‌پردازد و در اين راستا قسمتي از آيه را ياد مي‌كند، سپس به شرح و توضيح آن مي‌پردازد.
وي از اشاعره، معتزله و پيشگامان اين دو فرقه كلامي نقل قول ي‌كند و در تأييد مذهب عدليه، از شيخ طوسي نيز مطالبي مي‌آورد، چنانكه در تفسير جمله: «مافي السّموات و الأرض» آن گاه كه عنان سخن را به ميدان علم كلام جولان مي‌دهد، مي‌نويسد:
«... متكلم بودن خداي تعالي به مذهب شيعه اثناعشريه و جماعت معتزله به اين طريق است كه ايجاد صوت و حرف مي‌كند در جسمي از اجسام. و جماعتي از اشاعره برآنند كه متكلم بودن خداي تعالي به اين وجه كه صفت زايد واجب تعالي قائم است به ذات او و اين كلام نفسي است و غيرعلم و قدرت است و منشأ اين اختلاف آن است كه دو دليل متعارض، محقق است و هر يك از اين دو طايفه يكي از دو دليل را ترجيح كرده‌اند. ...»
مفسّر، شيعه مذهب و از نگاه كلام طرفدار عدليه بوده و در عين حال، انصاف را رعايت كرده و با دليلهاي مستند، به نقد ديدگاههاي مخالف، مي‌پردازد.

4. تفسير آيه الكرسي

1263
عربي
اين تفسير اثر سليمان الجرجي، از علماي شيعه است.
در فهرست كتب خطي آستان قدس رضوي درباره نويسنده آمده است:
«سليمان الجرجي از علماي شيعه بوده و متأخر از مجلسي و فيض، چه از آنها نقل مي‌كند و بيش از اين اطلاعي درباره‌اش نداريم.»
نسخه مورد بحث، با خط نسخ خوب 10 سطري، توسط كتاب نامعلوم، در اواخر قرن يازده در 40 برگ تحرير شده و در سال 1145 توسط نادرشاه افشار، وقف كتابخانه آستان قدس گرديده است.
سبك نگارش: مفسّر، تفسير آيه شريفه را بي‌هيچ مقدمه‌اي مي‌آغازد.
مباحث ادبي (صرف و نحو) بخش عمده كار تفسيري وي را تشكيل داده است، بدين گونه: تفسير هر قسمت از آيه مباركه را با مباحث نحوي آغاز مي‌كند و ديدگاههاي علماي علم ادب را مي‌آورد و به تحليل و نقد آنها مي‌پردازد.
ديدگاه مفسران مشهور و بلندآوازه شيعه و سني را، چون: فخرالدين رازي، قاضي بيضاوي، شيخ طوسي و ... نقل و بررسي مي‌كند.
مطالب كلامي را كه در مورد بحث از ائمه علم كلام دريافت كرده، نقل و مورد بررسي قرار داده و آراي معتزله و اشاعره را نيز ياد كرده است.
غرض از نگارش اين تفسير، افزون بر تفسير يك آيه از قرآن، ياد و بررسي صفات سلبي و ثبوتي الهي و پرداختن به آن از ديدگاه متكلمان و فرقه‌هاي كلامي است و از اين ديدگاه نيز مي‌تواند داراي اهميت باشد.

5. رساله فردوسيه (تفسير آيه 59 سوره انعام)

1472
فارسي
نگاشتة ملامحمد فاضل طارمي، همروزگار ابونصر مظفرشاه بن محمودشاه بن محمد شاه، در تفسير آيه: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلا هُوَ ...» (انعام / 59).
نسخه يادشده، با خط نسخ 12 سطري در 65 برگ توسط كاتب نامعلوم، تحرير شده است و تاريخ كتابت آن نيز، روشن نيست.

سبك نگارش

1. وي تفسير را به زبان فارسي روان، علمي و متين نوشته است.
2. نخست آيه شريفه را عنوان كرده و گفته‌هاي تفسيري مفسران پيشين را در رابطه با معني آيه يادكرده و براساس آن ديدگاهها نتيجه‌گيري كرده است.
3. آن گاه به تفسير آيه پرداخته و از جهات گوناگون: روايي، تفسير و كلامي مطالب موردنظر خويش را رقم زده است.
4. وي مباحث كلامي همچون اثر ايمان فاسق و توبه فاسق را همراه با سخنان متكلّمان اشعري و معتزلي به طور مبسوط بررسي و نقد مي‌كند.
5. وي در تفسير آيات، بر اين باور است: يا با آيات قرآن تفسير شوند و يا با روايات نبوي و اگر تفسيري با اين دو ناسازگار باشد، از ديدگاه وي بي‌ارزش خواهد بود.

6. تفسير آيه «اسراف»

1471
عربي
رساله‌اي است از جلال‌الدين محمد بن اسعد دواني، در تفسير آيه مباركه: «يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (اعراف / 31).
اين رساله، به زبان عربي نوشته شده، ولي در جاي جاي آن، به مناسبت، اشعار و ضرب المثلهاي فارسي را نيز آورده است.
رساله يادشده، با دو رساله ديگر ضميمه است و در سال 977 هـ . ق توسط نورالهدي بن ابراهيم، با خط نستعليق ناخوانا تحرير يافته و تفسير يادشده كه بخش نخست مجموعه را تشكيل مي‌دهد، 22 صفحه را دربرگرفته است.
مفسر، تفسير يادشده را برمبناي آراي طبي بوعلي سينا در ضمن چند موقف، به تحرير درآورده است.
موقف اوّل، در ذكر سبب نزول آيه شريفه.
موقف دوّم، شرح و تفسير آيه از ديدگاه مفسران، ذكر اقوال تفسيري، روايات تفسيري، مطالب ادبي، نقد مطالب يادشده و نتيجه‌گيري.
موقف سوّم، تفسير عرفاني آيه و بيان آراي عرفا و ذكر نظر عرفاني خويش.
موقف چهارم، بررسي اسراف از ديدگاه طبي بوعلي سينا و شرح مفاسد پرخوري و بيان فوايد ميانه‌روي در خوردن و آشاميدن.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نسخه ای از ترجمه تفسیر طبری در ماهان

نسخه ای از ترجمه تفسیر طبری در ماهان

حبیب یغمائی

چند ماه پیش آقای مهدی نعمة اللّه‏زاده ماهانی شرحی منی بر اظهار حسن ظن و سپاسگزاری از این جانب در شماره 41 روزنامه«تندباد»کرمان مرقوم داشتند؛ من در همان موقع پاسخی بعنوان مدیر محترم آن روزنامه در اوضاع و اصلاح امور آستانه ماهان نوشتم که چون بسیار مفصل شد و از سی چهل صفحه در گذشت، آن را فرستادم زیرا درج چونان مکتوبی از حوصله روزنامه هفتگی که مخصوص انتشار اخبار است بیرون بود، اینک قسمتی از آن نامه را که متضمن توضیحاتی درباره نسخه‏ای قدیم و مترجم از کلام اللّه مجید است، می تجدید نظر و کاهش و افزایش در اینجا ثبت میکنم و اومیدوارم در شماره‏های آینده در این باب باز هم بحث شود.
«......دیگر از اصلاحاتی که در آستانه ماهان باید بشود.تکمیل و تنظیم کتابخانه و موزه آن است، در وهله نخست لازم است نسخ گوناگون اشعار حضرت شاه نعمة اللّه ولی را از خطی و چاپی فراهم آورد و با توجه به تصحیح دقیق بچاپ رساند.که درهم آنجا آماده و زائرین ماهان را یادگار و ارمغانی باشد.
گرانبهاترین چیزی که فعلا در موزه محقر ماهان است و باید در نگاهبانی آن توجهی بسزا مبذول شود، جزواتی چند از قرآن مجید با ترجمه فارسی است که بظن قوی نسخه‏ای بوده است از ترجمه تفسیر طبری، و یا ترجمه‏ای همانند و همسنگ و همسال آن و این غیر از جزواتی است که بخطی زیبا و خوش در عصرتر کان خاتون و بدستور او نوشته شده که وقفنامه و تاریخ کتابت و ارزش و اهمیتی خاص دارد.
درباره ترجمه تفسیر طبری آنچه باید تکرار کرد اینست که دوره کامل و تمام آن، که در هفت مجلد است، عجالة در دنیا وجود ندارد و مجلداتی ازین نسخه که نام و نشانی از آنها بدست است اینست:
1-جلد اول از یکدوره در کتابخانه پاریس که در حدود سال 624 هجری کتابت شده.2-جلد دوم از دوره دیگر متعلق بموزه بریتانیا مورخ بسال 882.3-جلد پنجم از دوره دیگر در کتابخانه آستانه رضوی(ع)4-شش جلد از هفت جلد(باستثنای جلد چهارم)متعلق بکتابخانه سلطنتی ایران که در تاریخ 860 هجری نوشته شده.
عکس‏برداری و فراهم آوردن و بازجستن این نسخ و تطبیق و سنجش آنها با یکدیگر، بنظر بنده استوارترین خدمات اساسی است بزبان و ادبیاتفارسی؛و م بنده را در این موضوع تحقیقات و دریافت‏هائی است که در جای خود باز خواهم نمود. نکته‏ای که در اینجا با نهایت اجمال باید بدان اشارت کرد اینست که ترجمه و انشا و حتی سبک تدوین این نسخه‏ها یکسان و هم آهنگ نسیت چندانکه این تصور بذهن در میآید که ممکن است بعضی از آنها ترجمه و تفسیری علی حده باشد.و اما نسخه آستانه ماهان بعقیده بنده ترجمه دیگریست از تفسیر طبری(ترجمه بی‏تفسیر، مگر اینکه اوراق تفسیر آن از میان رفته باشد)، و اگر هم ترجمه‏ای جداگانه و مستقل و غیر از ترجمه تفسیر طبری باشد هیچ ازبها وارج آن کاسته نمیشود زیرا در حد خود نسخه‏ایست نفیس و بی‏مانند.
برای من در کرمان مجال و وسیلتی که بدلخواه و دقت ازین نسخه استنساخ یا عکس‏برداری کنم نبوده، و ازین روی تحقیقات من درین باب ناقص و نارساست، با این همه بدین اومید که نتیجه همین مختصر بازجوئی و استقصا از میان نرود و محرک و مفتاحی برای اهل فن باشد یادداشت‏هائی را که در موقع زیارت و بازدید نسخه تنظیم کرده‏ام در اینجا نقل می‏کنم:
اولا این نسخه فقط دارای ترجمه فارسی است، بی‏تفسیر، برخلاف نسخه کتابخانه سلطنتی که پس از چند حزب یا جزء باختلاف چند ورق بفارسی روشن و درست مطلقا تفسیرست.
ثانیا از کاغذ و رسم خط برمی‏آید که این نسخه در قرن هفتم هجری نوشته شده اما تاریخ کتابت ندارد و هیچ نشان و علامتی هم از تقسیم کتاب بهفت مجلد نیست.
ثالثا اوراق اصلی قدیمی 310 است، دو ورق هم بعدا بخط دیگری غیر از خط کاتب اصلی کتابت شده که من احتیاطا همه راه نمره‏گذاری کرده‏ام و جمعا 312 ورق یا 624 صفحه است، طول هر صفحه با حاشیه 37 و بی‏حاشیه 29، و عرض صفحه با حاشیه‏ 23 و بی‏حاشیه 18 سانتی‏مترست.هر صفحه دارای هفت سطر بقلم درشت متن قرآن، و هفت سطر بقلم ریز ترجمه فارسی آن است(نسخه کتابخانه سلطنتی هر صفحه پنج سطر متن و پنج سطر ترجمه دارد)
رابعا-متن و ترجمه هر دو بخط نسخ معمول آن عصر با هر مرکب سیاه نوشته شده، و گاهی اختلافات قرائت را در حاشیه با خط قرمز در همان زمان کتابت نوشته‏اند، و نیز در حاشیه، در اول و آخر هر جزء دایره تذهیمی است، که در آن شماره هر جزء با خط قرمز نوشته شده است.
خامسا-بطوریکه ناظم آستانه توضیح میدهد(و العهدة علیه)این مجلد مشتمل بر نصف قرآن بوده که فعلا بسیاری از اوراق آن از میان رفته است بدین تفصیل:
از جزء اول شش هفتم، و از جزء دوم یک دوم، و جزء سوم بتمام، و از جزء چهارم یک سوم.
از جزء 5 تا 12 افتادگی ندارد و تمام است.
از جزء 13 و 14 و 15 فقط سه ورق افتاده است(از هر جزء یکورق)
اگر حافظه‏ام بخطا نرفته باشد، یکجا در حاشیه نسخه بخطی نارس عبارتی بدین مضمون است:«وقف کردم این قرآن را بامامزاده علمدار...»و من هر چه جستم محل یا مزاری در ایالت کرمان بدین نام و نشان نیافتم، یکی میگفت امامزاده علمدار بقعه‏ای در منطقه شرقی ایالت فارس است، بدین امید که شاید اوراقی دیگر ازین نسخه شریف بدست آید، از آقای مزینی رئیس فرهنگ فارس درخواست کرده‏ام تحقیق فرمایند، اگر از ایشان یا دیگران خبر و اطلاعی برسد، تکمیل معلومات را در این موضوع دیگر بار سخن خواهم راند.
یکی از فواید تصفح و تفحص کتب قدیمه، که بنظر بنده باید غرض اساسی و اصلی بشمار آید، اینست که الفاظ و کلمات و جملاتی را که پیشینیان با کمال درستی و دقت ساخته و پرداخته و بکتابت آورده‏اند، بیاموزیم و فرایاد آریم و بجا و بموقع در نامه‏ها و نوشته‏ها بکار بریم، و بعبارت دیگر از میراثی که نیاکان ما برای ما نهاده‏اند بهره‏برداری‏ کنیم، وگرنه جستجو کردن و یافتن و نشان دادن ذخایر ملی، و برشمردن صفات و چگونگی آنها چندان سودی نمی‏بخشد، بلکه شاید در نظر اهل خرد مطعون باشیم زیرا بر آنکه ندارد سرزنشی نیست.
ترجمه تفسیر طبری، باتفاق نخستین ترجمه و تفسیر کلام اللّه مجید بزبان فارسی امروز است، که در هزار سال پیش بدستور منصور بن نوح سامانی(350-376 ه) و بوسیله عده‏ای بیش از بیست نفر از علما و فقها و دانشمندان ماوراء النهر تألیف و تنظیم شده و مسلم است این مؤلفین و مترجمین، بتمام معنی کلمه هم با ایمان، و هم بهردو زمان عربی و فارسی عالم بوده‏اند و در اینکه کلمات و عبارات کلام اللّه مجید در نخستین بار، طابق النعل بالنعل بفارسی فصح و روشن و درست درآید نهایت کوشش و اهتمام را فرموده‏اند.ارزش واقعی این ترجمه بی‏بها در همین است و گرنه ترجمه‏ها و تفسیرهائی که در قرون بعد از کلام اللّه مجید شده بمراتب جامع‏تر و بتفصیل‏ترست.و این نکته‏ایست که اهل ادب کمال توجه را بدان دارند
باری، چنانکه معروض افتاد بنده را مجال کافی در استنساخ و پژوهش نسخه ماهان نبود، تا بدان‏سان که باید و شاید آن را بشناسم و چگونگی و مزایای آنرا بنمایانم با این همه چون، دریغ آمدم زان همه بوستان تهی‏دست رفتن بر دوستان، اولا ترجمه تحت لفظی بعضی از کلمات و عبارات را که بنظر خوش‏آیندتر و بدیع‏تر می‏نمود از هر جا و هر صفحه یادداشت کردم(نمونه اول)و ثانیا نیمه دوم جزء اول را با همان رسم خط قدیم دقیقا رونویس کردم(نمونه دوم)، و اینک در پایان سخن نمونه‏ای از این هر دو قسمت را بمعرض مطالعه اهل فن میگذارم.
باجمال تمام این نکته را نیز معروض میدارد که من بنده در چهار سال پیش بیش از نصف ترجمه و تفسیر طبری را از روی نسخه کتابخانه سلطنتی استکتاب کرده‏ام و اکنون در قسمت دوم تکمیلا للفائده عبارت این هر دو نسخه را در برابر یکدیگر قرار میدهم که خود برای سنجش و مقایسه نمونه دیگری باشد.

نمونه اول-ترجمه بعضی از کلمات و عبارات

ایمان:کروش.مهمترین:کمان‏مندان دابه:جمنده.انداد:همتایان.و لا تتبعوا خطوات الشیطان:و بدم(بضم دال)مرویذ بربیهای دیو.فحشاء:ناخوبی.الرفث الی نسائکم:فراز رفتن سوی زنان شما.مساجد:من کنها.و لا تباشروهن:و برهنه میسارید- شان.بعضکم من بعض:بهری از شما از بهری.فالذین هاجروا:آنان کی بریدند ازخان رمان و بئس المهاد:بد کسترش.مثنی و ثلاث و رباع:دو کان و سه کان و جهار کان.یا ایها الذین آمنوا:یا شما کی مومنانید.اصحاب البت:خداوندان شنیذرا.حکیم استوارکار.و احسن تأویلا:و نیکو سرانجام‏تر.فان تنازعتم:اگر ناهموار شدید.توفیق سازگاری.یالیتنی:یا کاشکی.فافوز فوزا عظیما:تانیک بخت کشتمی نیک‏بخت بزرگ. قریه:دیه.کید الشیطان:سارش بد دیو.اینما تکونوا یدر ککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة:هر کجا بباشیذ اندر یا بذ شما را مرک و کرجی باشیذ اندر کوشکها بلند بروآورده.و الله یکتب:انج همی سکانیذ بشب.و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا:و بخذای سیار کار خویش و بسنده است خذای کارساز بندگان.اختلاف:ناهمواری.لا تبعتم الشیطان:بدم(بضم دال)رفتندی دیو را.فان اعتزلواکم:اکر شرانه کنند از شما. نحن الغالبون:ما جیرندکان(جیره شوندکان؟)قالوا یا موسی اما ان تلقی و اما ان نکون نحن الملقین:کفتند ای موسی یا بیو کن و اما کی باشیم ما و بیو کنیم.جنات عدن: بوستانهاء درنکی(درنکی:جاودان).قال انه من کیدکن عظیم:کفت کی آن از سازش بذشماست کی سازش بذشما بزرکست.بدیع:نوکار.فاغلوا:بشوریذ(در نسخه کتابخانه سلطنتی نیز«بشورید»بجای«بشویید»مکرر)ینزع:بیاهخت.عوجا:خولی(؟) (بادو نقطه بالای(ی)).

نمونه دوم-ترجمه تحت لفظی آیاتی چند از جزء اول

 

نسخه ماهان نسخه کتابخانه سلطنتی

بسم الله الرحمن الرحیم
بنام ایزد مهربان بخشاینده بنام خذاب بخشاینده
و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله ان الله بما تعلمون بصیر.
و ببای داریذ نمار را و بدهید زکوة و آنج
و ببای داریذ نماز و بدهید زکوة و آنج
ببش فرستیذ مر تنهاء خویش را از نیکی
بیش کنیذ تنها شما راست از نیکی بیابیذ
بیابیذ آنرا نزد خدای کسی خدای بدانج همی کنیذ بیناست
آنرا نزدیک خذای که خذای بدانج می‏کنیذ بیناست
و قالوا من یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
و کفتند اندر نشوذ ببهشت مکر آنکسی
کفتند نه اندر روند بهشت مکر آنکی باشذ
کی باشذ جهوذان یا ترسا آن این آذر
جمهوذ یا ترسا آنست آرزوی ایشان بکو
های ایشانست بگو بیاریذ حجتهای شما...راست‏کویان.
بیاریذ حجتها شما اکر هستید راست کویان.
بلی من اسلم وجهه لله فهو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لاهم یحزنون.
آری هر کی بسبارذ روی خویش را...و
آری هر کی سبارذ روی خویش خذای را اوست
وی نیکو کردا باشذ مزدوی نزد خدای وی
نیکو کار او راست مزد او نزدیک خداوند او و
...بر ایشان و نه ایشان اندهکن شونذ.
نیست بیم برایشان و نه ایشان تیمار دارند.
و قالت الیهود لیست النصاری علی شیئی و قالت النصاری لیست الیهود علی شیئی و هم یتلون الکتاب ذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختافون.
و کفتنذ جهوذان نیستنذ ترسا آن بر چیزی
گفتند جهوذ ان نیستند ترسا آن بر چیزی و
و کفتند ترسا آن نیستند جهوذان بر چیزی
کفتند ترسا آن کی نیستند جهوذان بر چیزی
و ایشان همی خواننذ ناه هم چنین گفتنذ
و ایشان می‏خوانند کتاب همچنین کفت انکسها
آنان کی ندانند...کفتار ایشان
کی دانند همچون کفتار ایشان خذای حکم کند
خذای.....اندر انج همی اندروی اختلاف کردند.
میان ایشان روز رستاخیز اندرانج بودند اندران اختلاف می‏کنند
و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیما اسمه و سعی فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الاخائفین.
و کیست ستمکار تر از آنکی بازدار ذمر کتهاء
و کسیت ستمکارتر از آنکی باز دارد یکی
خذایرا کی یاذ کنند اندر آنجا نام وی و
را از مسجد خذای کی یاذ کنذ اندر آن نام او
بکوید اندر ویرانی وی ایشانندکی نباشذ
و بروذ اندر ویرانی آن ایشانند نه بوذ ایشانرا
مرا ایشانرا کی اندر شوند آنجا مکر ترسیذ کان
کی اندر شوند بدان مرک ترسندکان.
لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم.
ایشانراست درین جهان عذابی و ایشان را در آن جهان عذابی بزرگ
ایشانراست اندرین جهان خواری وایشانراست اندران جهان عذابی بزرگ
بدیع السموات و الارض و اذا قضی امرا ف نما یقول له کن فیکون.
تو کار آسمانها و زمین و جون بکذارد کلری
افرید کار آسمان و زمین جون بکزارد کاری کی
همانکاه کویذ مرو را بپاش بباشذ.
کویذ آنرا بباش بباشذ.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نقد و بررسی کتاب مطالبی درباره تاریخ قرآن

نقد و بررسی کتاب مطالبی درباره تاریخ قرآن

علی شریفی

آرتور جفری در سال 1892 میلادی در استرالیا به دنیا آمد. بعد از گذراندن مراحل ابتدایی تحصیل به دانشگاه ملبورن رفت و در سال 1918 در مقطع کارشناسی و در سال 1920 در مقطع کارشناسی ارشد از همان دانشگاه فارغ‏التحصیل شد. علاقه خاص جفری به مسیحیت، وی را به مطالعه در این حوزه کشاند و در سال 1926 موفق به اخذ لیسانس الهیات شد. علاقه جفری به مسیحیت از سال‏های جوانی آغاز شده بود که در همان زمان نیز به کلیسای متدیست پیوست.
با آغاز جنگ جهانی اول (1918 - 1914) جفری به هند رفت و در کالج مسیحی مدرس به انجام برخی خدمات غیرنظامی مشغول شد. در این هنگام، جفری به مطالعات زبان‏شناسی و زبان‏های شرقی روی آورد. در پی تغییرات در دانشگاه آمریکایی قاهره، مرکز مطالعه زبان وابسته به هیأت تبشیری آمریکا به مدرسه مطالعات شرقی تغییر نام داد و به بخشی تازه‏تأسیس در دانشگاه آمریکایی تبدیل شد.
جفری مدرک دکتری را در سال 1929 از دانشگاه ادینبورگ دریافت کرد و از همان دانشگاه در سال 1938، دکتری ادبیات را نیز اخذ نمود. وی بعد از این سال قاهره را ترک کرد و به تدریس در دانشگاه کلمبیا پرداخت. جفری در سال 1959 میلادی در گذشت.
آرتور جفری، تصحیحات و تألیفات متعددی داشته است که از جمله تألیفات مهم وی می‏توان از "واژه‏های دخیل در قرآن" و "قرآن به مثابه کتابی مقدس" یاد کرد که کتاب اول توسط دکتر فریدون بدره‏ای به فارسی ترجمه شده است.
وی در این کتاب، 275 واژه غیرعربی قرآن را برشمرده است. از جمله مقالات جفری می‏توان از مقاله "تحقیقی در باب کتاب مختصرالشواذ القرآن ابن خالویه" و نیز "القرآن" درباره نصوص قرآنی یاد کرد که به ترتیب در نشریه مجله الدراسات‏الاسلامیه و الشرق‏الاوسط چاپ شده است.
از جمله تصحیحات جفری می‏توان به تصحیح کتاب "مقدمتان فی علوم القرآن" ابن‏عطیه اشاره کرد. هم‏چنین تصحیح و تحقیق کتاب المصاحف ابن ابی‏داوود با عنوان "مطالبی درباره تاریخ قرآن" نیز یکی از مهم‏ترین کارهای جفری به شمار می‏رود که در این مجال به بررسی و نقد این کتاب خواهیم پرداخت.
کتاب از دو قسمت عمده تشکیل شده است. قسمت اول مقدمه‏ای است که توسط خود وی نوشته شده و قسمت دوم کتاب نیز تصحیح کتاب المصاحف ابن ابی‏داوود است.
مقدمه جفری، خود از یک مقدمه و سه فصل تشکیل شده است. وی در فصل اول، به بررسی مصاحف قدیمی پرداخته و پس از تقسیم‏بندی مصاحف به سه بخش، در بخش اول به بررسی مصاحف صحابه از جمله ابن‏مسعود، ابی‏بن‏کعب، ابن‏عباس و... پرداخته است.
در بخش دوم، مصاحف تابعین از جمله سعیدبن جبیر، طلحه، عکرمه و... و در بخش سوم مصاحف بی‏نام را
بررسی کرده است. فصل دوم، "ضمیمه" و فصل سوم "غلط‏نامه" نام گرفته است.
آنچه که مشخصاً توسط جفری نگاشته شده، حمود 400 صفحه شامل جمع‏آوری قرائات مختلف از مصاحف منتسب به صحابه و تابعین است. جفری اطلاعات خود را از 50 مصحف منتسب به صحافه و 30 مصحف منتسب به تابعین جمع‏آوری کرده و به زعم خود تمام قرائاتی را که با مصحف کنونی ناسازگار بوده‏اند یک‏جا گردآورده است؛ اگرچه درواقع اکثر این قرائات اختلافی با قرائت مصحف کنونی ندارند.
او کار خود را براساس مصاحف دسته‏بندی کرده و زیر هر مصحف، آیاتی را که دارای قرائات متفاوت بوده‏اند آورده است. اطلاعات مورد استفاده از بیش از 30 کتاب اسلامی شامل تفسیر، قرائات و نیز معاجم که بعضاً نیز معتبر نبوده‏اند، جمع‏آوری شده است.
یکی از نقاط‏ضعف کار وی، اشاره‏نکردن به منابع قرائاتی است که مورد استناد قرار داده است. اگر بخواهیم روش کار جفری را بیان کنیم، بهترین نمونه، کار مقایسه‏ای وی از مصحف ابن‏مسعود و نشان‏دادن اختلافات موجود آن با مصحف عثمانی است. وی یادآور می‏شود که ابن‏مسعود "ملک" را "مالک" و "اهدنا الصراط المستقیم" را "ارشدنا الصراط‏المستقیم" خوانده است.
به‏طور مشخص، آنچه که جفری می‏خواهد ثابت کند این است که قرائات متفاوتی از قرآن وجود داشته‏اند که اکنون در دسترس نیستند. او می‏نویسد: «کاملاً واضح است متنی که عثمان آن را به‏عنوان متن اصلی انتخاب کرد، فقط یکی از متون موجود بوده است». جفری در جای دیگر هدف کار خود را چنین بیان می‏کند: «تحقیق و بررسی درباره مصاحفی که قبل از مصحف عثمانی وجود داشته‏اند». تصور او بر این است که ساختار متن اصلی قرآن توسط صحابه به هم ریخته است.

نقد و بررسی

کار آرتور جفری را از سه نظر می‏توان تحلیل و بررسی کرد:
1 - بر فرض که نظر جفری، مبنی بر این‏که عثمان قرآن را از میان مصاحف مختلف صحابه دست‏چین کرده است صحیح باشد (براساس دیدگاه مختار علمای شیعه، قرآن، در زمان رسول الله(ص) نوشته شده بود و عثمان فقط آن را جمع‏آوری کرده و مابین الدفتین قرار داد) و حتی اگر بپذیریم که تمام قرائاتی که وی جمع‏آوری کرده، معتبر است اما واقعیت این است که هیچ کدام از این قرائات با یکدیگر تناقض معنایی ندارند. هیچ آیه‏ای اضافه نشده است و هیچ قانون الهی نقض نشده است. بنابراین باید پرسید که جمع‏آوری این قرائات مختلف توسط جفری چه پیام جانبی می‏تواند داشته باشد و او می‏خواهد چه چیزی را اثبات کند؟ بر فرض صحت ادعاهای جفری باید بپذیریم که مصحف کنونی تنها یکی از متون معتبر به شمار خواهد رفت، اما این تئوری از ادعاهایی حاصل می‏شود که پایه و اساسی ندارد و این ادعا، بررسی و بطلان آن ثابت خواهد شد.
2 - بزرگ‏ترین اشتباه جفری به عدم توجه به اعتبار قرائاتی است که در کتاب خود آورده است. اعتبار این قرائات از نظر روایی باید اثابت شود. در برخی از موارد نیز شک جدی وجود دارد که برخی از قرائات توسط نحویون به افراد مختلف منسوب شده است. "اسناد" یکی از راه‏های تشخیص اعتبار روایات است که جفری آن را کم‏ارزش تلقی کرده و بر این اساس قرائات خود را مستند نکرده است؛ گرچه او خود، دیدگاه‏های متناقضی در این باره دارد. اگر او اعتقادی به صحت کارکرد اسناد ندارد، این سوءال پیش می‏آید که از کجا و بر چه مبنایی، تمام این قرائات را در کتاب خود جمع و به آنها اعتماد کرده است؟ با بررسی بیشتر درمی‏یابیم که وی اصولاً روش دوگانه‏ای را در پیش گرفته است و آنچه بیشتر مایه تعجب است این است که می‏نویسد: «به هر حال می‏توان احساس اطمینان کرد که تمام این قرائات منتسب به افراد مختلف، از قبل دارای اعتباری تأییدشده هستند».
البته این استانداردهای دوگانه - یعنی رد اسناد در جایی و پذیرش آن در جای دیگر - باید در راستای راهبرد مألوف برخی از مستشرقان ارزیابی کرد که در بررسی خود هر جا مطلبی را به نفع خود می‏بینند آن را قبول و در غیر این صورت رد می‏کنند.
3 - یکی از مسائل مهمی که جفری از آن غافل مانده، این است که در زمان خود پیامبر(ص) نیز برخی اصحاب قرآن را با قرائات متفاوت می‏خوانده‏اند و حضرت رسول اکرم(ص) متعرض آنان نشده و آن قرائات را به‏طور ضمنی تأیید کرده‏اند که به‏عنوان نمونه قرائت "ملک" و "مالک" در سوره فاتحه است. عدم‏توجه جفری به تقسیم‏بندی صحیح، ضعیف و شاذ از قرائات که از زنان صحابه میان مسلمانان موردتوجه بوده است نیز نقطه‏ضعفی برای وی تلقی می‏شود زیرا نمی‏توان قرائات ضعیف و شاذ را جزو قرائات معتبر از یک آیه تلقی نمود.

سخن آخر

با اندکی تسامح می‏توان گفت کار جفری، تنها از این نظر که زحمت جمع‏آوری قرائات مختلف آیات قرآن را بر خود هموار کرده، قابل‏توجه است گرچه وی توجهی به استناد و صحت قرائات نکرده است. از سویی دیگر روش جفری ما را بر این نکته واقف می‏سازد که نباید چشم و گوش‏بسته در برابر نظریات برخی از شرق‏شناسان تسلیم محض شویم و چه‏بسا بطلان چنین نظریاتی با اندکی ژرف‏کاوی روشن شود.

منابع :

1 - Review taken From Abu Ammar Yasir
Qadhis book, An introduction to the
science of the Quran, (Al - Hidayyah
Publishing and distribution).
2 - Acatalogue of Burke Library,
Union The Logical seminary, new york
3 - دانش‏نامه قرآن و قرآن‏پژوهی، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: نشر شرق، 1372 هـ.ش.
4 - رویکرد خاورشناسان به قرآن، تقی صادقی، تهران: فرهنگ گستر، 1379 هـ.ش.

پی‏نوشت:

1 - MATERIALS For the history of the
text of the Quran. Leidon E.J.BriLL. 1937

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ترجمه تفسیر طبری

ترجمه تفسیر طبری

علی آل داود

تَرْجُمۀ تَفْسیرِ طَبَری، ‌ از کهن‌ترین آثار منثور زبان فارسی، برجای مانده از اوایل نیمۀ دوم سدۀ 4ق. این کتاب نخستین ترجمۀ قرآن به زبان فارسی است که در دوران سلطنت منصور بن نوح یا منصور اول سامانی (350-365ق/961-976م) و هم به دستور او، محتملاً در 352ق/963م از روی تفسیر محمد ابن جریر طبری به زبان فارسی نگارش یافته است. ابوجعفر محمد بن جریر طبری (ز 224ق/839م درآمل طبرستان ـ د 310 ق/ 922م در بغداد) در شمار برجسته‌ترین فقیهان، مورخان و دانشمندان جهان اسلام و نام اصلی تفسیر او جامع البیان عن تأویل آی القرآن است که به سبب اهمیت و قدمت آن به امّ التفاسیر شهرت یافته است و کتابش را کامل‌ترین و جامع‌ترین مرجع در تفسیر نقلی آیات قرآن شمرده‌اند (خرمشاهی، 166-168 نیز نک‍ : ه‍ د، تفسیر طبری).
تا روزگار پادشاهی منصور بن نوح سامانی هنوز ترجمه و تفسیری به زبان فارسی پدید نیامده بود. چون او قصد کرد که این تفسیر مهم را به فارسی درآورد، برای آنکه این کار مواجه با اعتراض و ایراد منتقدان نگردد، از چند تن از برجسته‌ترین فقهای ماوراء‌النهر اجازه خواست. اینان که در میانشان بزرگانی چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد، خلیل بن احمد سیستانی، ابوجعفر محمدبن علی بلخی و فقیه حسن بن علی مندوس دیده می‌شود، جواز ترجمۀ قرآن به زبان فارسی را به امیر سامانی دادند و سپس برجسته‌ترین آنان مأمور شدند تا متن کامل تفسیر را به فارسی برگردانند. این مترجمان چنان‌که در مقدمۀ کتاب به صراحت گفته‌اند، در ترجمۀ این اثر مفصل، اسنادهای دراز را حذف کرده، و صرفاً به نقل متون روایات پرداخته‌اند و سپس قصه‌ها و داستانهای پیامبران و یاران پیامبر اسلام (ص) را به ترجمه افزوده‌اند (نک‍‌ : ترجمه ...، 1/5-6).
فتوای عالمان ماوراء‌النهری، دست دیگر مترجمان را برای ترجمۀ قرآن به فارسی بازگذاشت. پس از آن چند‌ین ترجمه از قرآن فراهم آمد که امروزه نسخه‌های خطی این ترجمه‌ها با بخشهایی از ترجمۀ تفسیر طبری درهم آمیخته است و تفکیک آنها از هم به آسانی ممکن نیست. این ترجمه‌های قرآن متعلق به نیمۀ دوم سدۀ 4 و اوایل سدۀ 5 ق است و بیشتر آنها در سرزمین خراسان نگارش یافته که همۀ آنها در شمار بهترین نوشته‌های کهن زبان فارسی، و پس از مقدمۀ قدیم شاهنامۀ فردوسی، کهن‌ترین اثر مکتوب در زبان فارسی است (آذرنوش، تاریخ...، 26-27، 31).
تا پیـش از ترجمۀ تفسیر طبری شاید به گمانِ حرمت این کار، کسی به فکر ترجمۀ قرآن و تفسیر آن به زبان فارسی نیفتاده بود و پادشاه سامانی نخستین کسی است که بدین مهم اقدام کـرد. ترجمۀ تفسیر دقیق و تحت‌اللفظ نیست؛ بلکه ترجمه‌ای است به تعبیر امروز آزاد که با کاستنها و افزودنها صـورت پذیرفته است، امـا ترجمۀ قرآن نسبتاً دقیق و لفظ به لفظ است (تقی‌زاده، ‌562؛ زریاب، بزم آورد، 437). اصل ترجمۀ این اثر در 14 مجلد فراهم آمد. سپس هر دو مجلد را در یک جلد گنجاندند و به این ترتیب، در هر مجلد، سبعی از قرآن را جای دادند. مترجمان در مقدمۀ این کتاب به تفصیل در باب اصل‌عربی و چگونگی ترجمۀ آن به فارسی و کاستنها و افزودنها سخن گفته‌اند (ترجمه…، همانجا؛ نیز نک‍ : صفا، 1/619؛ محقق، 172).
متن عربی تفسیر طبری شامل مباحث متنوع و خواندنی چون اطلاعات تاریخی، ادبی و اقوال صحابه و تابعان و تأویل به احادیث است. شیوۀ مترجمان در برگرداندن این اثر، چنان است که نخست شماری از آیات را ترجمه کرده‌اند و به دنبال آن حکایات و قصص مربوط به انبیا را ظاهراً از کتاب تاریخ طبری برگرفته (نک‍ ‍: خرمشاهی، 170)، و بدان افزوده‌اند. بدین ترتیب، ترجمۀ آیات قرآن در این اثر، بخشی کاملاً مستقل به شمار می‌آید (نک‍ ‍: سراسر کتاب).
ترجمۀ تفسیر طبری همانند نخستین کتابهای بازمانده از نثر فارسی ویژگیهای لفظی و معنوی خاص خود را دارد. سبک نگارش این کتاب روان، شیرین، دلکش و اصیل است و نثری روان و طبیعی دارد؛ اما لغات و مصطلحات قرآنی در آن بسیار است و گاه واژه‌هایی که دست کم امروز مهجور می‌نماید، اما در ترجمۀ کلمات قرآن به آنها نیاز بوده، در متن آورده شده، و ضروری است تا از نظر لغوی و دستوری مورد تحقیق و تفحص قرار گیرد (بهار، 1/236، 2/15-17؛ زریاب، «ترجمه…»، 1210). نثر کتاب به متون پهلوی شباهت دارد و همانند این متون در نهایت ایجاز است، به گونه‌ای که اگر یک کلمۀ آن حذف گردد، در جمله اختلال ایجاد می‌شود. ویژگی دیگر آن تکرار الفاظ به ویژه افعال در جمله‌های متوالی است (حاکمی، 635-637). این کتاب آکنده از لغات و اصطلاحات ناب فارسی و واژه‌های متداول در بخش شمال شرقی ایران است. اختلاف نسخ خطی این
اثر هم ناشی از اختلاف گویشهای مناطق مختلف ایران است؛ چه، هر کاتب و ناسخی، لغاتِ ویژۀ گویش ناحیۀ خود را در جریان استنساخ وارد متن کرده است. از آن جمله است برخی از ضبطهای مندرج در حواشی چاپ یغمایی که به نظر اصیل‌تر می‌آید و‌ بر ضبط مندرج ‌در متن‌ کتاب ‌ترجیح دارد (رواقی، 14بب‍ ، که واژه‌ها و پاره‌ای اصطلاحات ناب ترجمۀ تفسیر طبری را استخراج و شرح داده است).
در کار ترجمه مترجمان معادلهای فارسی مناسب را برای لغات عربی یافته‌اند و بدین‌سان، کتاب را به گنجینه‌ای از واژه‌های اصیل و ناب فارسی بدل ساخته‌اند که هر چند در زبان فارسی امروز استعمال نمی‌شوند، اما از غنای زبان فارسی حکایت می‌کنند. برخی از این لغات، یادگار زبان پهلوی است؛
از جمله واژۀ نیوکوتر (= نیوکوکِ پهلوی) که امروزه نیکو گفته می‌شود، یا مزغ (= مغز) که در اصل، پهلوی بوده، و در کتاب به صورت «مزگ» نوشته شده است و یا «بلاوه» به معنی «زنِ بدکار» که در بیشتر جاها به خطا به صورت «بلایه» ضبط شده است (محقق، 173-176). برخی از واژه‌های مستعمل در این کتاب از مصطلحات فارسی در عصر سامانی است؛ از جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: هروزی به جای هر روزی، هنباز به جای انباز، نبشتن به جای نوشتن، نبیس به جای نویس، اوکندن به جای افکندن و بلگ به جای برگ (سلماسی‌زاده، 26-27؛ زریاب، همانجا). طبعاً اگر روزی همۀ این لغات و واژه‌ها همراه با معانی آنها در اثری ضبط و استخراج شود، بر توانایی و غنای زبان فارسی افزوده خواهد شد (محقق، 177).
گذشته از معادلهایی که مترجمان برای لغات عربی یافته‌اند، اهمیت دیگر ترجمۀ تفسیر طبری، یافتن و آوردن ترکیبات فارسی زیبا در برابر لغات قرآنی است که هر چند چونان معادلهای لغات عربی، امروز کمتر به کار می‌رود، اما یافتن این معادلها بیانگر توانایی و تبحر مترجمان و ذوق سرشار آنان است، از جمله می‌توان به چند مورد اشاره کرد: بسامانان = مصلحون، افسوس‌کنان = مستهزئون، راه یافتگان = مهتدین، ترس‌کاران = خاشعین (صباغیان، 592).
از ویژگیهای دیگر کتاب که نشانۀ کهنگی آن است، تکرار کلمات مشابه و حذف نکردن آنها به قرینۀ لفظی و معنوی است. به همین سبب، مثلاً فعل تقریباً، همه‌جا در پایان جمله‌ها ذکر می‌شود (تقی‌زاده، 574-575). نیز پاره‌ای اختصاصات دستوری، و صرفی و نحوی این کتاب همانند متون کهن دیگر فارسی قابل توجه است و برای تدوین تاریخ دستور زبان فارسی مطالعۀ آنها ضرورت دارد. به برخی از این ویژگیهای زبان‌شناسی و دستوری در اینجا اشاره می‌شود: 1. افزودن «یای» مصدری به اسم فاعل و ارادۀ معنیِ مصدر کردن؛ 2. افزودن «یت» به مصدر عربی؛
3. حذف علامت تفضیل؛ 4. آوردن حرف ندای عربی در سیاق فارسی؛ 5. آوردن فعل مفرد برای کلمۀ «مردم» و موارد متعدد دیگر (محقق، 178-184)؛ 6. نثر این ترجمه‌ همانند نثر دیگر متون کهن مسجع و موزون نیست؛ 7. الفاظ، افعال و حروف تکراری در آن بسیار است؛ 8. طبری در متن اصلی کتاب گاه به شرح و معنای واژه‌ها توجه کرده است، اما برخی از مترجمان شرح و معنای شماری از واژه‌های متن را تأیید نکرده‌اند (تقی‌زاده، 563-564).
از جمله نکته‌های دستوری دیگر، جمع بستن کلمات عربی با «ان» چون کافران و منافقان و عابدان، نیز با «ها» و جمع بستن جمعهای مکسر عربی، مثل منازلها ست. در این ترجمه صفت و موصوف در افراد و جمع مطابقت دارند (همو، 564، 565، 568).
برخی از محققان و متن شناسان معاصر انتقاداتی به این اثر وارد ساخته، و در اصالت آن تردید کرده‌اند. از جمله، آن را ترجمۀ دقیق کتاب طبری به شمار نیاورده، و گفته‌اند که این ترجمه را نمی‌توان برگردان دقیق تفسیر محمد بن جریر طبری دانست و مترجمان به جز مواردی که در مقدمه متذکر آن شده‌اند، تغییرات دیگری نیز در متن داده‌اند (زریاب، همان، 1208-1210). اما به نظر زریاب در قدمت و کهنگی نثر این کتاب نمی‌توان تردید کرد و بی‌شک این اثر را باید مربوط به همان سدۀ 4 و حداکثر اوایل سدۀ 5 ق دانست (همان،1210). برخی دیگر با تفسیر موسّع سخن زریاب در اصالت کتاب تردید بیشتری روا داشته‌اند (نک‍ : آذرنوش، «آیا…»، 552-554)، نکته‌ای که صحیح نمی‌نماید. به عقیدۀ آذرنوش به رغم اهمیت این کتاب و اینکه ترجمۀ تفسیر طبری را باید‌ اثری همانند شاهنامۀ فردوسی به شمار آورد، گذشته از آزاد بودن ترجمه، این نکته را هم باید پذیرفت که کتاب درگذر زمان دچار تغییر و دگرگونی فراوان شده است ( تاریخ، 31، «آیا»، 551-552).
با این همه، از این سخنان نمی‌توان به طور قطع نتیجه گرفت که ترجمه به کلی با متن عربی بی‌ارتباط است. ترجمۀ تفسیر طبری همانند همۀ متون کهن در گذشت زمان دستخوش تصرف کاتبان و ناسخان قرار گرفته، و تغییراتی در آن راه یافته است. گستردگی این تغییرات گاه تا به حدی است که برخی از محققان نسخه‌های مختلف این اثر را کتابهایی جداگانه انگاشته‌اند.
به این سبب، ضرورت دارد که نخست همۀ نسخ خطی این اثر مفید شناسایی، تصحیح و انتشار یابد، تا راه پژوهش در زمینۀ آن هموار گردد. این تصرفات و دگرگونیهای کاتبان طبعاً بیشتر در قسمت تفسیر قرآن است و در بخش مربوط به ترجمۀ آیات مداخله کمتر است (همو، تاریخ، ‌39). مترجمان نخستین نیز در ترجمۀ آیات، با احتیاط کامل، امانت را رعایت کرده، و کلمه‌ای از خود بدان نیفزده‌اند. احتیاطی که مترجمان در ترجمۀ آیات
قرآنی این اثر روا داشته‌اند، حتى در تفاسیر و ترجمه‌های سده‌های آتی هم سابقه ندارد (محقق، 184).
در ترجمۀ تفسیر طبری مطالب و سخنانی دیده می‌شود که حاکی از تأثیرپذیری مترجمان از جامعه‌ای است که در آن می‌زیسته‌اند. اینان باورها و اعتقادات رایج آن زمانه را گاه در میان مباحث تفسیری گنجانده‌اند. طبعاً برخی از این موضوعات اختصاص به ناحیۀ ماوراء‌النهر نداشته، و میان بیشتر اقوام آن منطقه مشترک بوده است. این قبیل اطلاعات و آگاهیها که همه به نحوی به فرهنگ عوام و باورهای مردم آن روزگار ارتباط می‌یابد، در این اثر فراوان به چشم می‌خورد (چهار اویماق، 611-630).
ترجمۀ تفسیر طبری نخستین ترجمۀ اساسی قرآن به زبان فارسی است. این ترجمه در اندک زمان مورد توجه و استقبال مترجمان قرآن قرار گرفت. شمار بسیاری از تفاسیر و ترجمه‌های قرآن که در دو سه قرن نخست پس از تألیف این کتاب پدید آمد، همه از نتایج تألیف و انتشار این کتاب است (آذرنوش، همان، 27؛ نیز نک‍ : دانشنامه، 7/73). نیز برخی این ترجمه را با تغییراتی اندک بازنویسی کردند و اثری به ظاهر نو پدید آوردند. از این آثار که کمابیش به ترجمۀ تفسیر طبری نزدیک است، نسخه‌های بسیاری در کتابخانه‌ها، به ویژه در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است که ممکن است برخی از آنها بخشهایی از همین کتاب بوده باشد که کاتبان به سلیقۀ خود در آنها تغییراتی داده‌اند. یکی از ترجمه‌های موجود در آستان قدس را احمدعلی رجایی تصحیح کرد و با عنوان متنی پارسی از قرن چهارم هجری به چاپ رساند و برخی از فصول آن را با ترجمۀ تفسیر طبری مقایسه کرده، و وجوه اشتراک و افتراق آن دو را نشان داده است (ص 40-72، 74-113؛ نیز نک‍ ‍: آذرنوش، همان، 63).
به یقین بیشتر مترجمان قرآن به زبان فارسی از ترجمۀ تفسیر طبری به عنوان یک الگو استفاده کرده، و بعضی دیگر آشکارا به اقتباس از آن پرداخته‌اند. برخی دیگر با آنکه مستقیماً از آن تقلید نکرده‌اند، اما در حوزۀ دستوری و واژگانی تحت تأثیر آن بوده‌اند (همان، 26، 33).
از ترجمۀ تفسیر طبری نسخه‌های خطی متعدد در دست است که در قرون مختلف کتابت شده است و تفاوتهای اساسی در میان آنها مشاهده می‌شود. از مهم‌ترین نسخه‌ها، دست‌نویس موجود در کتابخانۀ گلستان (سلطنتی سابق) است که نسخۀ اساس یغمایی در چاپ کتاب بوده است. این نسخه که در 606ق/1209م، توسط کاتبی به نام اسعد بن محمد سهلویۀ یزدی در 7 جلد نوشته شده است، در بقعۀ شیخ صفی‌الدین در اردبیل نگهداری می‌شد و متأسفانه در اثر عدم توجه اوراق آن پراکنده و فرسوده شده بود، تا آنکه عبدالرحیم خلخالی در سفری (در 1305ش) به اردبیل آن را شناسایی و احیا کرد و به تهران آورد و به کتابخانۀ سلطنتی وقت سپرد. نسخه به قطع وزیری بزرگ و همراه با قرآن است و میان سطور، ترجمۀ تحت اللفظی قرآن درج شده است (مینوی، «ترجمه...»، بش‍ ‌). این دست‌نویس نسخه‌ای مضبوط و خوش خط، اما فاقد جلد چهارم است. در این نسخه آیات قرآن به خط ثلث و ترجمه و تفسیر به خط نسخ کهن نوشته شده است (آتابای، 110-111). از نسخ خطی دیگر این کتاب به این موارد می‌توان اشاره کرد: 1. دست‌نویس کتابخانۀ موزۀ بریتانیا (ریو، I/8)؛ 2. کتابخانۀ ایاصوفیه (دفتر...، 8)؛ 3. کتابخانۀ بروسه (سال کتابت: 562ق/1167م، نک‍ : هاشم‌پور، 39-41)؛ 4. کتابخانۀ آستان قدس رضوی (نک‍ : آستان قدس،‌1/7- 8)؛ 5. کتابخانۀ فاتح استانبول؛ 6. کتابخانۀ ملی پاریس (مرکزی، 3/231، 234).
متن کامل ترجمۀ تفسیر طبری را حبیب یغمایی بر مبنای نسخۀ کتابخانۀ سلطنتی تصحیح، و هر جلد را با چند نسخۀ دیگر مقابله کرده، و تفاوتها را در ذیل صفحات آورده است. وی نیز به‌جز نسخۀ کتابخانۀ سلطنتی، از 9 نسخۀ خطی و عکسی دیگر استفاده کرده است: 1. نسخه پاریس؛ 2. کتابخانۀ ایاصوفیه؛
3. نسخۀ حراج چی اوغلو؛ 4. نسخۀ مسجد اورخان؛ 5. نسخۀ کتابخانۀ نافذ پاشا؛ 6. نسخۀ کتابخانۀ عمومی قونیه؛ 7. موزۀ بریتانیا؛ 8. نسخۀ وقفی مولوی خانۀ بروسه؛ 9. دست‌نویس آستان قدس رضوی (یغمایی 7/3-5). بیشتر این نسخه‌ها چنان‌که ملاحظه می‌شود، در کتابخانه‌های ترکیه نگهداری می‌شود و تصاویر آنها را مینوی برای کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران فراهم آورده است (همو، 1/11-12).
یغمایی اشاره می‌کند (1/6-11) که هنگام تصحیح این متن جمعاً 13 دست‌نویس از این اثر شناخته شده بوده است، اما امروزه با توجه به اطلاعات وسیع‌تری که از مجموعه‌های نسخ خطی کتابخانه‌های جهان به دست آمده، بر شمار نسخ موجود این اثر افزوده شده است.
یغمایی بخشهایی از ترجمۀ تفسیر طبری را پیش از آنکه به صورت مستقل به چاپ برسد، به صورت ضمیمۀ مجلۀ یغما از 1335ش، به بعد به چاپ می‌رساند و تقریباً در پایان هر شماره 12 صفحه از این کتاب را بر روی کاغذی بهتر از کاغذ مجله چاپ می‌کرد، اما با چاپ نخستین مجلد کتاب در 1339ش، چاپ آن در مجله متوقف گردید و یغمایی 7 مجلد را میان سالهای 1339 تا 1344 ش به طور کامل چاپ کرد؛ سپس تا‌کنون دو بار دیگر متن کامل این کتاب به صورت افست تجدید طبع شد.
به تصحیح یغمایی انتقاداتی وارد ساخته‌اند. از جمله آنکه نسخۀ کتابخانۀ سلطنتی را نمی‌توان متن اصلی ترجمۀ تفسیر طبری قرار داد، اما وی در مقدمۀ جلد نخست (1/12-13) تصریح می‌کند که
او فقط کتاب را بر مبنای نسخۀ کتابخانۀ سلطنتی تصحیح کرده است، اما ضرورت دارد همۀ نسخ خطی این کتاب به طور جداگانه تصحیح و مقابله و منتشر شوند، تا بتوان سرانجام، با سنجش همۀ نسخه‌ها، متن اصلی کار مترجمان عصر سامانی را شناسایی کرد.
مصحح در چاپ و تصحیح متن خطی اساس، حتى رسم‌الخط کهن نسخه را رعایت کرده، و کوشیده است تا در آن تغییری ندهد؛ چنان‌که همانند متون کهن همه جا به جای گ و پ، معمولاً ک و ب را به کار برده، اما پاره‌ای موارد در این امر غفلت شده است (محقق،173).

مآخذ:

آتابای، بدری، فهرست کتب دینی و مذهبی خطی کتابخانۀ سلطنتی، تهران، 1352ش؛ آذرنوش، آذرتاش، «آیا ترجمۀ تفسیر طبری به راستی ترجمۀ تفسیر طبری است؟»، یکی قطره باران، به کوشش احمد تفضلی، تهران، 1370ش؛ همو، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، ترجمه‌های قرآن، تهران، 1375ش؛ آستان قدس، فهرست؛ بهار، محمدتقی، سبک شناسی، تهران، 1356ش؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1339-1344ش؛ تقی‌زادۀ طوسی، فریدون، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمۀ تفسیر طبری»، یادنامۀ طبری، تهران، 1369ش؛ چهار اویماق، رحمان، «ردپای باورهای عامیانه در ترجمۀ تفسیر طبری»، همان؛ حاکمی، اسماعیل، «بررسی ادبی ترجمۀ تفسیر طبری»، همان؛ خرمشاهی، بهاء‌الدین، قرآن پژوهی، تهران، 1372ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1382ش؛ دفتر کتب‌خانۀ ایاصوفیه، استانبول، 1304ق؛ رجایی، احمدعلی، متنی پارسی از قرن چهارم هجری، مشهد، آستان قدس رضوی؛ رواقی، علی، «نقدی بر ترجمۀ تفسیر طبری»، سیمرغ، تهران، 1351ش، س 1، شم‍ 1؛ زریاب، عباس،
بزم آورد، تهران، 1368ش؛ همو، «ترجمۀ تفسیر طبری»، سخن، تهران، 1339ش، س 11، شم‍ 10 و 11؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق، فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانۀ بروسه، رشت، 1368ش؛ سلماسی زاده، جواد، «مفسران ایرانی و تفسیرهای فارسی»، وحید، تهران، 1357ش، شم‍ 244؛ صباغیان، جاوید، «زبان ترجمه در ترجمۀ تفسیر طبری»، یادنامۀ طبری، تهران، 1369ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363ش؛ محقق، مهدی، دومین بیست گفتار، تهران، 1369ش؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ مینوی، مجتبى، «ترجمۀ فارسی تفسیر طبری» (نامه)، راهنمای کتاب، تهران، 1356ش، س 20، شم‍ 1-2؛ یغمایی، حبیب، مقدمه بر ترجمۀ تفسیر طبری، تهران، 1339ش؛ نیز:
Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, London, 1966.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

علوم قرآنی چیست؟

علوم قرآنی چیست؟

محمد هادی معرفت؛

بحث درباره قرآن و شناخت مسایل مختلف آن،از همان دوران نخست مطرح‏بوده و هم واره در طول تاریخ،بزرگان و دانش پژوهان در این زمینه به بحث وگفت و گو نشسته و آثار نفیس و گران‏بهایی از خود به یادگار گذارده‏اند و این‏مطالعات پیوسته ادامه دارد.
بر پایه مدارک موجود،اولین کسی که درباره قرآن به بحث نشست و گفت و گو راآغاز نمود،یحیی بن یعمر شاگرد برومند ابو الاسود دؤلی(متوفای 89)بود.نام برده‏کتابی در فن قرائت قرآن،در روستای واسط،نگاشت که شامل انواع قرائت‏های‏مختلف آن دوره می‏باشد.سپس حسن بصری(متوفای 110)کتابی در عدد آیات‏قرآن نوشت.نویسندگان و آثار دیگر موجود در این زمینه به ترتیب ظهور،عبارتند از: عبد الله بن عامر یحصبی(متوفای 118)رساله‏ای در اختلاف مصاحف عثمانی ونیز رساله دیگری در وقف و وصل در قرآن نوشته است و شیبة بن نصاح مدنی(متوفای 130)کتاب‏«الوقوف‏»را نگاشت.آبان بن تغلب(متوفای 141)نخستین‏کسی است که پس از یحیی بن یعمر در فن قرائات کتاب نوشت.محمد بن سائب‏کلبی(متوفای 146)اول کسی است که در«احکام القرآن‏»کتاب نوشت.مقاتل بن‏سلیمان(متوفای 150)نخستین نویسنده‏ای است که درباره‏«آیات متشابهات‏»
کتاب نوشت.ابو عمرو،علاء بن زبان تمیمی(متوفای 154)کتاب‏«وقف و ابتدا»و«قرائات‏»را نوشت.حمزة بن حبیب یکی از قراء سبعه(متوفای 156)در فن قرائات‏کتاب نوشت.
یحیی بن زیاد فراء(متوفای 207)کتاب‏«معانی القرآن‏»را در سه مجلد نوشت.
این نویسنده هم چنین کتاب‏«اختلاف اهل کوفه و بصره و شام در مصاحف‏»و کتاب‏«جمع و تثنیه در قرآن‏»را به تحریر در آورد. محمد بن عمر واقدی(متوفای 207)
کتاب‏«رغیب‏»در علوم قرآنی و«غلط رجال‏»را نوشت.ابو عبیده معمر بن المثنی(متوفای 209)کتاب‏«اعجاز القرآن‏»در دو جزء و«معانی القرآن‏»را نوشت.او اول‏کسی است که در اعجاز قرآن کتاب نوشته است.ابو عبید قاسم بن سلام(متوفای 224)کتاب‏های فراوانی در علوم قرآنی نوشته و او اول کسی است که دراین زمینه به طور گسترده کتاب نوشته است.از جمله کتب او«فضائل القرآن‏»،«المقصور و الممدود»در فن قرائات،«غریب القرآن‏»،«ناسخ و منسوخ‏»و«اعجازالقرآن‏»و...،را می‏توان نام برد.علی بن مدینی(متوفای 234)در«اسباب نزول‏»
کتاب نوشت.احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی(متوفای حدود 250)کتاب‏«ناسخ و منسوخ‏»را نوشت.ابو زرعه عراقی(متوفای 264)هزار بیت(الفیه)در«غریب الفاظ قرآنی‏»سرود.ابو عبد الله احمد بن محمد بن سیار(متوفای 268)
«ثواب القرآن‏»و«کتاب القرائة‏»را تالیف کرد.ابو محمد عبد الله بن مسلم(ابن قتیبة)
(متوفای 276)کتاب‏های:«تاویل مشکل القرآن‏»و«تفسیر غریب القرآن‏»و«اعراب‏القرآن‏»و«قرائات‏»را نوشت.ابو العباس محمد بن یزید مبرد نحوی(متوفای 286)
کتاب‏«اعراب القرآن‏»را نوشت.ابو عبد الله محمد بن ایوب بن ضریس(متوفای 294)کتابی در آن چه در مکه و مدینه نازل شده و نیز کتاب‏«فضائل القرآن‏»
را نوشت.ابو القاسم سعد بن عبد الله اشعری قمی(متوفای 299)رساله‏ای در انواع‏آیات قرآن نوشت.
محمد بن زید واسطی متکلم امامی(متوفای 307)کتابی در«اعجاز قرآن‏» نوشت و آن را در نظم و تالیف آن دانست.
محمد بن خلف بن مرزبان(متوفای 309) کتاب‏«الحاوی‏»در علوم قرآنی در(27)جزء نوشت.
ابو محمد حسن بن موسی‏نوبختی(متوفای 310)کتاب‏«التنزیه و ذکر متشابهات القرآن‏»را نوشت.
ابو بکر بن‏ابی داوود عبد الله بن سلیمان سجستانی(متوفای 316)کتاب معروف‏«المصاحف‏» و«الناسخ و المنسوخ‏»و رساله‏ای در«قرائات‏»نوشت.
ابن درید ابو بکر محمد بن‏الحسن ازدی(متوفای 321)کتابی در«غریب القرآن‏»نوشت.
ابن مجاهد ابو بکراحمد بن موسی(متوفای 324)کتاب‏«السبعة فی القراءات‏»را نگاشت.
ابو البرکات‏عبد الرحمان انباری(متوفای 328)«البیان فی اعراب القرآن‏»و«عجائب علوم‏القرآن‏»را به نگارش در آورد
.ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی(متوفای 329) کتاب‏«فضائل القرآن‏»را تالیف کرد.
ابو بکر محمد بن عزیز سجستانی(متوفای 330)کتاب معروف‏«غریب القرآن‏»را نگاشت.
ابو جعفر احمد بن محمدنحاس(متوفای 338)کتب‏«اعراب القرآن‏»،«الناسخ و المنسوخ‏»و«معانی القرآن‏» را تحریر نمود.
ابو محمد قصاب محمد بن علی کرخی(متوفای حدود 360)کتاب‏«نکت القرآن‏»را تقریر کرد.
ابو بکر احمد بن علی رازی جصاص(متوفای 370) کتاب‏«احکام القرآن‏»را در سه جلد بزرگ تالیف کرد.ابو علی فارسی(متوفای 377)
کتاب‏«الحجة فی القراءات‏»را نگاشت.ابو الحسن عباد بن عباس(متوفای 385)دراحکام القرآن کتابی نوشت.
ابو الحسن علی بن عیسی رمانی(متوفای 386)کتاب‏«النکت فی اعجاز القرآن‏»را نگاشت.
محمد بن علی ادفوئی(متوفای 388)کتاب‏«الاستغناء»در علوم قرآنی را در 20 مجلد نوشت.
ابو سلیمان حمد بن محمد بستی‏خطابی(متوفای 388)کتاب‏«بیان اعجاز القرآن‏»را تالیف کرد.
ابو بکر محمد بن طیب باقلانی(متوفای 403)کتاب‏«اعجاز القرآن‏»را تقریرنمود.
ابو الحسن محمد بن الحسین شریف رضی(متوفای 404)«تلخیص البیان‏»در مجازات قرآن و«حقائق التاویل‏»در متشابه قرآن را تصنیف کرد.
ابو زرعه‏عبد الرحمان بن محمد(متوفای حدود 410)کتاب‏«حجة القرائات‏»را به رشته‏تحریر در آورد.
هبة الله،ابن سلامة(متوفای 410)کتاب‏«الناسخ و المنسوخ‏»رانوشت.
ابو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان(شیخ مفید)(متوفای 413)«اعجازالقرآن‏»و«البیان‏»را در انواع علوم قرآنی نگاشته است.
ابو الحسن عماد الدین قاضی‏عبد الجبار(متوفای 415)«متشابه القرآن‏»و«تنزیه القرآن عن المطاعن‏»را به تحریردر آورده است.
ابو القاسم حسین بن علی مغربی(متوفای 418)«خصائص القرآن‏»راتالیف کرد.
ابو الحسن علی بن ابراهیم حوفی(متوفای 430) «البرهان فی علوم‏القرآن‏»را نوشت.
ابو محمد مکی بن ابی طالب(متوفای 437)«الکشف عن وجوه‏القراءات السبع‏»را در دو جزء بزرگ تالیف کرد.
ابو عمرو دانی(متوفای 444) «التیسیر»در قرائات سبع و«المحکم‏»در نقطه گذاری مصحف و«المقنع‏»را در رسم‏الخط مصحف تقریر نمود.
ابو محمد علی بن احمد بن حزم ظاهری(متوفای 456) «الناسخ و المنسوخ‏»را نوشت.
ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای 468)«اسباب النزول‏»و«فضائل القرآن‏»را تالیف کرد.
ابو بکر عبد القاهرجرجانی(متوفای 471)«الرسالة الشافیه‏»در اعجاز قرآن و«دلایل الاعجاز»را تقریرنمود.
ابو القاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی(متوفای 502)«المفردات‏»در الفاظ‏غریبه قرآن را به تحریر در آورد.
ابو بکر محمد بن عبد الله،ابن عربی(متوفای 543) «احکام القرآن‏»را در چهار مجلد نوشت.
محمد بن حمزة بن نصر کرمانی(متوفای حدود 550)«اسرار التکرار فی القرآن‏»را تالیف کرد.
ابو جعفر محمد بن‏علی بن شهر آشوب(متوفای 588)«متشابهات القرآن و مختلفه‏»را تقریر نمود.
ابو محمد قاسم بن فیره شاطبی(متوفای 590)«حرز الامانی‏»قصیده معروف درقرائات سبع را انشاء نمود.
ابو الفرج عبد الرحمان بن علی بن جوزی(متوفای 597) «فنون الافنان فی عجائب علوم القرآن‏»و«المجتبی فی علوم القرآن‏»را تالیف کرد.
ابو البقاء عبد الله بن الحسین عکبری(متوفای 616)«املاء ما من به الرحمان‏»دراعراب قرآن را نوشت.
علی بن محمد سخاوی(متوفای 643)«جمال القراء و کمال الاقراء»در قرائات سبع را تالیف کرد.
ابو القاسم محمد بن عبد الله(متوفای حدود 650) رساله‏ای در لغات قبائل عرب که در قرآن آمده نوشت.
ابن‏ابی الاصبع عبد العظیم بن عبد الواحد(متوفای 654)«بدیع القرآن‏»را به رشته‏تحریر در آورد.
ابو محمد عبد العزیز بن عبد السلام(متوفای 660)«مجاز القرآن‏»راتقریر نمود.
ابو شامه شمس الدین عبد الرحمان بن اسماعیل(متوفای 665) «المرشد الوجیز»را در علوم قرآنی تالیف کرد.
محمد بن ابی بکر رازی(متوفای 666)«اسئلة القرآن المجید و اجوبتها»را نوشت.
در قرن هشتم جامع‏ترین کتاب در علوم قرآنی نوشته شد.این مهم بر دست‏توانای امام بدر الدین محمد بن عبد الله زرکشی(متوفای 794)انجام گرفت.کتاب او«البرهان فی علوم القرآن‏»نام دارد که در چهل و هفت فن از فنون علوم قرآنی بحث‏کرده و در این باب استقصاء کامل نموده است.و نیز بدر الدین محمد بن ابراهیم بن‏جماعه(متوفای 733)«کشف المعانی‏»در متشابهات قرآن را تالیف کرد.کمال‏الدین عبد الرحمان بن محمد حلی معروف به ابن العتائقی(متوفای 770)«الناسخ‏و المنسوخ‏»را نوشت.
جلال الدین بلقینی شیخ و استاد جلال الدین سیوطی(متوفای 824)«مواقع‏العلوم فی مواقع النجوم‏»را در انواع پنجاه‏گانه علوم قرآنی نوشت،که ابتداجلال الدین سیوطی کتاب معروف خود را بر آن پایه گذاری نمود.سپس بر کتاب‏برهان زرکشی دست‏یافت و آن را محور قرار داد.
در قرن نهم معروف‏ترین و جامع‏ترین کتاب در علوم قرآنی کتاب‏«الاتقان‏»فی‏علوم القرآن،بر دست‏برومند جلال الدین سیوطی(متوفای 911)نوشته شد.البته‏این کتاب را باید از شاه کارهای قرن نهم به حساب آورد،زیرا فراغت از آن درسال(872)بوده است.هم چنین وی کتاب معروف‏«معترک الاقران‏»را در اعجازقرآن در سه مجلد بزرگ نوشته است.در همین قرن ابو الخیر شمس الدین محمد بن‏محمد بن جزری(متوفای 833)کتاب‏«النشر فی القراءات العشر»و کتاب‏«غایة النهایة‏»در طبقات قراء و کتاب‏«فضائل القرآن‏»را نوشت.
قاضی زکریا بن محمد انصاری(متوفای 926)«فتح الرحمان‏»در رفع و دفع اشکالات و ابهامات قرآن را تحریر نمود.ابو عبد الله محمد بن احمد مکی(متوفای 930)«الاحسان‏»را در علوم قرآنی نوشت.محمد بن یحیی حلبی(متوفای 963)«القول المذهب‏»را در کلمات رومی معرب در قرآن تقریر کرد که ازکتاب‏«المهذب‏»سیوطی گرفته شده است.
اضافه بر موارد فوق،کسانی که در مقدمه تفسیر خود به مباحث علوم قرآنی‏پرداخته‏اند بسیارند،از جمله:
مقدمه جامع التفاسیر راغب اصفهانی که شیواترین مباحث علوم قرآنی را دارااست.و مقدمتان فی علوم القرآن،که مقدمة کتاب‏«المبانی‏»و مقدمه کتاب تفسیرابن عطیه که به نام‏«المحرر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز»نوشته است،دو مقدمه‏بسیار نفیس در شؤون قرآن مجید است.مقدمه تفسیر قرطبی و تفسیر ابن کثیر وتفسیر طبری از مهم‏ترین مقدمه‏ها در این زمینه است. مقدمه تفسیر«آلاء الرحمان‏»
شیخ محمد جواد بلاغی،از جامع‏ترین مباحث علوم قرآنی برخوردار است.
«البیان‏»حضرت استاد آیت الله خویی،که مقدمه‏ای بر تفسیر است و جامع‏ترین وکامل‏ترین مباحث مهم علوم قرآنی را شامل می‏شود.مقدمه تفسیر صافی فیض‏کاشانی و مقدمه تفسیر برهان نیز از مهم‏ترین مباحث در جنبه‏های نقلی علوم قرآنی‏می‏باشد. مقدمه مجمع البیان علامه طبرسی از متقن‏ترین مباحث علوم قرآنی‏برخوردار است.
از قرن یازدهم به این طرف،کتب فراوانی در تفسیر علوم قرآنی نگاشته شده که‏ذکر آن‏ها موجب تطویل است.برای نمونه نام تعدادی از آن‏ها را در مقدمه‏«التمهید»آورده‏ایم که می‏توان رجوع نمود.
از میان آثار موجود مهم‏ترین کتاب‏ها در زمینه علوم قرآنی اساسا دو کتاب‏البرهان و الاتقان می‏باشند.
البرهان فی علوم القرآن،تالیف امام بدر الدین محمد بن عبد الله بن بهادر زرکشی‏است.ایشان از برجسته‏ترین علما و دانش‏مندان قرن هشتم می‏باشد.ولادت او درقاهره مصر به سال 745 بوده است.وی در همان دیار بزرگ شده و در رشته‏های‏مختلف علوم اسلامی به سر حد استادی رسیده است.وی طبق مذهب شافعی تدریس فقه می‏کرده و فتوی می‏داده است.او در سال 794 بدرود حیات گفت.
کتاب وی‏«البرهان‏»زبده‏ترین کتاب در مباحث علوم قرآنی است.این کتاب شمول‏و گستردگی را با ایجاز و ایفاء در عبارت به هم آمیخته است.نام برده مباحث علوم‏قرآنی را تا 47 نوع پیش برده و درباره هر یک آن چه لازم بوده گرد آورده است،درعین حال که گوی سبقت از سابقین خود ربوده،برای لا حقین الگوی گران‏بهایی‏به جای گذاشته است.
دومین کتاب،«الاتقان‏»فی علوم القرآن،تالیف جلال الدین عبد الرحمان سیوطی‏است.ولادت او در اسیوط مصر به سال 849 می‏باشد(متوفای 911 در قاهره).اودر تمامی علوم حدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی ید طولایی دارد و تالیفات‏گران‏بهایی از خود باقی گذارده است.او ابتدا کتاب استاد خود جلال الدین بلقینی(متوفای 824)،«مواقع العلوم..»را محور قرار داده،تحریر و تهذیب نمود و بر اوافزود و به نام‏«التحبیر فی علوم التفسیر»تالیف نمود.وی در این کتاب بالغ بر 202نوع از مباحث علوم قرآنی گرد آورد. سپس بر کتاب استاد استاد خود«البرهان‏»
تالیف زرکشی دست‏یافت و آن را بهتر پسند کرد و بنای کتاب خود را بر آن نهاد.آن راتنقیح و تحریر نمود و مطالب بسیاری بر آن اضافه نمود و تا 80 نوع از عناوین علوم‏اسلامی را در آن فراهم کرد.امروزه این منابع از گسترده‏ترین و جامع‏ترین علوم‏قرآنی است که در اختیار محققین و پژوهش گران قرار دارد.
کتاب‏«مناهل العرفان‏»فی علوم القرآن،نوشته محمد عبد العظیم زرقانی،موسع‏ترین کتاب در علوم قرآنی در عصر اخیر است و مجلس اعلای از هر مصر این‏کتاب را برای تدریس در دانش‏گاه‏های از هر مقرر نموده است.مقدمه تفسیر«آلاء الرحمان‏»تالیف علامه بزرگ محمد جواد بلاغی(متوفای 1352)که‏تحقیقی‏ترین نوشته‏ها در مهم‏ترین مسایل علوم قرآنی را شامل می‏گردد و به جهت‏اهمیت آن،مستقلا در مقدمه تفسیر مختصر شبر در مصر(قاهره)به چاپ‏رسیده است.این اثر بیش‏تر به دفع شبهات و به دفاع از مقام منیع قرآن‏پرداخته است.در مقدمه تفسیر صافی دوازده فصل به عنوان 12 مقدمه در انواع‏مباحث علوم قرآنی سخن رانده شده است.مقدمه تفسیر«مرآت الانوار»که به طور تفصیل از نظر حدیثی به مقدماتی پرداخته و با عنوان مقدمه تفسیر البرهان سیدهاشم بحرانی به چاپ رسیده است.مقدمه مذکور تالیف ابو الحسن عاملی اصفهانی(متوفای 1138)از شاگردان مرحوم مجلسی است.البیان فی تفسیر القرآن،نوشته‏استاد علامه سید ابو القاسم خویی رحمه الله تعالی مقدمه لطیف و جامعی است دربرخی مباحث علوم قرآنی و از تحقیقات عالیه در این زمینه برخوردار است.
مباحث فی علوم القرآن نوشته دکتر صبحی صالح،استاد علوم اسلامی در دانش‏گاه‏لبنان شامل برخی از مباحث علوم قرآنی به صورت فشرده است.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها