0

بانک مقالات علوم قران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرهنگنامه نویسی قرآن و نیاز جوان امروز

فرهنگنامه نویسی قرآن و نیاز جوان امروز

سید علی محمد رفیعی


نقدبررسی‏ فرهنگنامه‏نویسی قرآن‏ و نیاز جوان امروز نگاهی به جلد اول فرهنگنامه قرآن کریم
جلد اول(الف-ایا(
ناشر:دفتر انتشارات کمک آموزشی-کتاب رشد (وابسته به سازمان پژوهش و برنامه‏ریزی‏ آموزشی وزارت آموزش و پرورش)
برنامه‏ریزی و نظارت بر اجرا:علیرضا چاپ اول-1382 حاجیان‏زاده:ناصر نادری،فضل الله خالیقان
شورای علمی:حجت الاسلام دکتر محی الدین‏ بهرام محمدیان(رئیس شورا)،حجت الاسلام‏ سید جواد بهشتی(کارشناس علوم قرآنی)، امیر حسین فردی(کارشناس ادبی)،دکتر فضل الله

الف.معرفی

«در سالیان اخیر به برکت استقرار نظام جمهوری اسلامی،آموزش‏ روخوانی،روانخوانی،قرائت و تلاوت قرآن نسبت به سالیان گذشته،پرشتاب به‏ پیش رفته و شاید هیچ‏گاه و تلاوت قرآن نسبت به سالیان گذشته،پرشتاب به‏ پیش رفته و شاید هیچ‏گاه در سدهء اخیر،کشور ما به اندازه امروز حافظ قرآن- آن‏هم در سنین نوجوانی-به خود ندیده است.به‏طور حتم،این‏ تلاش‏ها و کوشش‏ها،اقدام‏های بایسته و لازمی است که باید صورت می‏گرفت‏ و هم‏چنین،پیگیری آن نیز ضرروت دارد.اما در مقایسه با آن‏چه بزرگان دین‏ مخصوصا ائمه معصومین(سلام الله علیهم اجمعین).توصیه و ترسیم‏ کرده‏اند،هنوز راه درازی در پیش داریم.
گام بعدی،فراهم آوردن فرصت‏ها و امکانات مناسب برای فهم معارف‏ قرآنی و تدبر در آیات الهی است.آن‏چه که پیش روی شماست،تلاشی‏ متواضعانه برای رسیدن به این مهم است.»
(بخشی از مقدمهء فرهنگنامه قرآن کریم) جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم،اثر نو انتشار و در مجموع،زیبایی است‏ که به عنوان کتاب کمک آموزشی قابل استفادهء مخاطبان دبیرستانی و گروه‏ سنی جوان،روانه بازار شده است تا واژگان قرآن را به گونه‏ای تفصیلی و خالقیان(کارشناس علوم قرآنی و دبیر شورا)
نویسندگان مقاله:محی الدین بهرام محمدیان، فضل الله خالقیان،بتول علی‏نیا،حسین مرادی، عیسی متقی‏زاده،محمد رضا برات‏پور،سید جواد بهشتی،حسین جوان مهر و حسین سوزنچی
چاپ اول-1382
قطع:رحلی کوتاه(آ-چهار)
150+14 صفحه(کاغذ گلاسه مات).رنگی‏ (چهار رنگ)مصور
5000 نسخه
بها:3000 تومان
تفسیری،برای مخاطب معنی کند و روشن سازد.مدخل‏های این فرهنگنامه، از لغات و مفاهیم کلیدی گرفته تا اعلام گوناگون را در برمی‏گیرند.
نخستین مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم،حاوی 130 مدخل است.

تاریخچه تدوین«فرهنگنامه قرآن کریم»

در مقدمه فرهنگنامه قرآن کریم،چگونگی شکل‏گیری این فرهنگنامه، توضیح داده شده است:
«همزمان با تشکیل واحد«کتاب رشد»در دفتر انتشارات کمک‏آموزشی‏ سازمان پژوهش و برنامه‏ریزی آموزشی-وابسته به وزارت آموزش و پرورش- موضوع تولید کتاب‏های کمک‏آموزشی دربارهء علوم و معارف قرآن کریم،در «شورای برنامه‏ریزی گروه قرآن کریم»مطرح شد.نتیجهء این مباحث،تصویب‏ چند طرح،از آن جمله طرح تولید«فرهنگنامه قرآن کریم»برای گروه سنی‏ جوانان بود که در سال 1377 به تصویب نهایی رسید.آن‏چه باعث شد این‏ طرح به عنوان یک اولویت مطرح شود،ضرورت فراهم ساختن فرصت و امکان‏ تدبر در قرآن کریم،البته با رعایت دو ویژگی زیر بود:
1.رعایت تاسب فرهنگنامه با حوصله و ظرفیت ذهنی مخاطبان جوان
2.طرح و ارائه مطالب به کمک نثر روان و بهره‏گیری از عنصر عکس، تصویر و گرافیگ مناسب در تولید فرهنگنامه.»

معیارهای تدوین

براساس آن‏چه در مقدمهء فرهنگنامه قرآن کریم آمده است،این‏ فرهنگنامه به این صورت تدوین می‏شود که پس از تعیین مدخل‏های اصلی و فرعی در«شورای علمی فرهنگنامه قرآن کریم»،این مدخل‏ها برای نگارش‏ مقاله‏ها به نویسندگان سپرده می‏شود.در مرحلهء بعد،مقاله‏های تألیفی(از نظر تطبیق با مهیارهای علمی.ساختاری مصوب شورا)به وسیلهء کارشناسان‏ علوم قرآن ویرایش علمی می‏شود و سپس برای ویرایش ادبی(یعنی تطبیق با معیارهای ادبی نگارش مقاله‏ها)،در اختیار ویراستار فرهنگنامه قرار می‏گیرد تا با نظارت کارشناس ادبی فرهنگنامه،اصلاحات لازم در آن صورت گیرد. سرانجام،مقاله‏های اصلاحی،در شواری علمی فرهنگنامه به تصویب نهایی‏ می‏رسد.
ضوابط و معیارهای علمی-ساختاری و ادبی نگارش مقاله‏های این‏ فرهنگنامه،بدین قرار است:
1.هر مقاله استقلال نسبی دارد؛بنابراین باید جامع باشد.
2.اطلاعات مقاله باید معتبر و مستند باشد؛بنابراین باید منابع هر مقاله در پایان ذکر شود.
3.در متن مقاله،تعبیرها باید منصفانه و بدون ثناگویی باشد.
4.محتوای مقاله باید با ظرفیت ذهنی و حوصله مخاطبان تناسب و هماهنگی داشته باشد.
5.از اطناب و درازگویی باید پرهیز شود.
6.زبان و نثر مقاله،باید ساده،روان و دور از تصنع و تفنن باشد.
7.ساختار مقاله،به تناسب موضوع مدخل‏ها،باید در سه دستهء کوتاه،بلند و اساسی تنظیم شود.
8.در نگارش مقاله‏ها،باید واژگان پایهء مخاطبان و قواعد دستوری زبان‏ فارسی رعایت شود.
9.برخی واژه‏ها و عبارت‏ها باید در حد ترجمهء روان فارسی،همراه با ذکر شواهد قرآنی،توضیح داده شود.

سنت مقاله

اجزای اصلی هر مقاله در این فرهنگنامه،عبارت‏اند از:مدخل(عنوان) اصلی،عنوان‏های فرعی،بدنه مقاله و امضای نویسنده آن.
مدخل بر دو نوع است:اصلی و ارجاعی.هر مدخل ارجاعی،به یکی از مدخل‏های اصلی ارجاع داده می‏شود.در چنین حالتی حداقل،توضیح لغوی‏ مدخل آورده و سپس به مدخل اصلی ارجاع داده می‏شود.(در این فرهنگ، موارد غیرمشهور به مشهور،کنیه یا لقب به اسم،اخص به اعم،جزء به کل و نام منسوخ به نام رایج ارجاع داده می‏شود).

بدنه مقاله

بدنه مقاله در این فرهنگنامه،سه بخش دارد:
1.پس از عنوان اصلی،ریشهء فعل ماضی(صیغهء مفرد مذکر غایب)،علامت عین الفعل مضارع و سپس مصدر درج می‏گردد و معنی ریشهء ماضی،به عنوان برابر نهاد(معادل)ذکر می‏شود. مثلا:علم:علم-علما؛دانست.
2.در صورتی‏که ریشهء فعل در باب‏های دیگر،غیر از ثلاثی‏ مجرد به کار رفته باشد،یا در یک باب،در معانی مختلف استفاده‏ شده باشد،این موارد با ذکر آیه و شاهد مثال،توضیح داده‏ می‏شود.
3.پس از توضیح لغوی اگر مدخل نیازی به شرح و توضیح‏ داشته باشد،به صورت مقاله‏های کوتاه بلند و یا اساسی آورده‏ می‏شود.
در نگارش این فرهنگنامه(همانند دیگر فرهنگ‏های‏ مشابه)،از اختصارها و نشانه‏ها نیز استفاده شده است که البته، شمار آن‏ها 8(هشت)است و همچون برخی از فرهنگنامه‏ها نیست که فهرست اختصارهای آن‏ها چند صفحه را در برمی‏گیرد. (دوستی می‏گفت:بگذاریم از این‏که حفظ اختصارهای بسیار تا چه حد برای کسی که به این فرهنگنامه‏ها یا دانشنامه‏ها و دایرة المعارف‏ها مراجعه می‏کند،دشوار و مایه دردسر است،اما برای یکی از این دایرة االمعارف‏ها و دانشنامه‏های مشهور چند هزار صفحه‏ای،محاسبه کرده‏اند که اگر به جای انبوه اختصارهای آن، خود آن واژه‏ها و عبارت‏ها مورد استفاده قرار می‏گرفت،تنها 12 صفحه به کل چند هزار صفحه افزوده می‏شد).

شیوه استفاده از فرهنگنامه

در مقدمه فرهنگنامه قرآن کریم،شیوه استفاده از این‏ فرهنگنامه،چنین آمده است:
«این فرهنگنامه براساس ریشهء کلمه‏ها و به ترتیب حروف‏ الفبای زبان عربی تنظیم شده است.به این ترتیب،آن دسته از واژه این‏که ما این مکان‏ها را شناسایی کنیم، نام فعلی آن‏ها را بیاوریم، جای‏شان را در نقشه امروزین‏ جغرافیا نشان دهیم‏ و عکسی از آن محل‏ در اختیار مخاطب بگذاریم‏ کاری ارزشمند در پژوهش‏های قرآنی است.
های که ریشهء ثلاثی آن‏ها با حرف«الف»شروع می‏شود،به ترتیب حرف اول، دوم و یا سوم آن‏ها مرتب شده‏اند...در پایان هر مقاله،به جای نام نویسنده،شماره‏ شناسایی درون مربع کوچکی چاپ شده است.این شماره‏ها بر مبنای نام‏ نویسندگان مقاله‏ها که در بخش همکاران جلد اول فرهنگنامه چاپ شده،به کار رفته است.»

آغاز و انتها

در انتهای این مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم،کتابنامه و نمایه آمده است. نمایه شامل مدخل‏ها،آیات(به ترتیب سوره)،روایات(به ترتیب گوینده)و اعلام(به ترتیب الفبا)است.
فهرست مطالب در ابتدای کتاب،مدخل‏ها را به ترتیب درج در کتاب،پیش‏ روی خواننده می‏گذارد.
در پشت جلد کتاب می‏خوانیم:
«فرهنگنامه قرآن کریم،پنجره‏ای به باغ سبز قرآن کریم است؛باغ‏ جاوادانه‏ای با آسمان آبی ملکوت و نسیم روح نواز با عطر بهشت.
در این مجموعه سعی شده است مفاهیم انسان‏ساز قرآن کریم،حوادث‏ تاریخی و شخصیت‏های مثبت و منفی داستان‏های آن،با زبان و بیان دالنشین‏ و متناسب با مخاطبان و با استفاده از عنصر تصویر،به نحو شایسته ارائه شود.»
در صفحه عنوان و شناسنامه لاتین انتهای کتاب نیز ترجمه نیز ترجمهء همین عبارات‏ را به انگلیسی می‏خوانیم.
صفحه‏آرایی کتاب،دو ستونی با حاشیه‏ای حدود 6 سانت،حروف آن خوانا، آیات و روایات دارای اعراب و عناوین مدخل‏ها همراه با طراحی سنتی و در زمینه‏ای رنگی است.در جای‏جای صفحات این کتاب رنگی،طرح یا عکس‏ درشت یا ریز متناسب با موضوع را می‏توان دید.

ب.نکته‏های اصلاحی و تکمیلی

آن‏چه تا به این‏جا آمد،کلیاتی در شناخت فرهنگنامه قرآن کریم بود.در بندهای آتی،به برخی موارد اصلاحی و تکمیلی کلی و قابل ذکر در جلد نخست‏ این فرهنگنامه می‏پردازیم و نمونه‏هایی را برمی‏شماریم که با بازنگری در جلد نخست و ملاحظه در مجلدات بعد،می‏تواند مایه اصلاح،ارتقا و کارآیی بیشتر این مجموعه شود.

1.عنوان جلد

نوشته روی جلد این فرهنگنامه،عنوان«فرهنگنامه قرآن کریم»را با خط
شکسته،به صورت قصارنویسی(ترکیب جمع)طراحی کرده است؛شیوه‏ای‏ که در آن،حروف و کلمات را با سوار کردن بر یکدیگر به شکلی سامان می‏دهد که زیباتر بنماید.البته در این نوع نگارش،هم اصول و ضوابط خوش‏نویسی و هم مبانی قصارنویسی و سوار کردن حروف و کلمات باید مراعات شود.
در نگارش عنوا این فرهنگنامه،ملاحظه می‏شود که:
1.خوشنویس این عنوان،فاقد تبحر،آگاهی و صول زیبانویسی است و مفردات او حتی در حد متوسط،از اصول و ضوابط و قواعد مرتبط با خط شکسته‏ برخوردار نیست.
2.در خوش‏نویسی نستعلیق یا شکسته،کشش کاف و گاف،جز به‏ ضروروت و در حد ندرت و ناچاری،مرسوم نیست و توصیه نمی‏شود.در صورتی‏ که در این عنوان،گاف«فرهنگنامه»و کاف«کریم»کشیده شده‏اند و زمینه‏ساز بدخوانی‏اند.
3.طراحی عنوان،در مجموع به گونه‏ای است که به دشواری می‏توان‏ عنوان را در بار اول و دوم خواند و به‏ویژه کشش کاف و گاف و قرار داشتن«فر» در بالای«فرهنگنامه»ای که گاف آن کشیده است،این توقع و توهم را برمی‏انگیزد که در عنوان،واژهء«فرهنگستان»قرار دارد.کشش کاف«کریم» نیز چیزی شبیه«کسر»را به خواننده القا می‏کند.
4.مفردات حروف،به اصطلاح خوش‏نویسان«چاق»است و این چاقی،در کنار ضعف‏های دیگر مفردات،ناخوشایندتر جلوه می‏کند.
5.ترکیب حروف و کلمات برای نگارش مجموعهء عنوان،بی‏بهره از اصول و شوابطی است که در سوار کردن حروف و کلمات در قصارنویسی باید مورد توجه قرار گیرد.
6.اصولا طاحی عنوان یک کتاب،به گونه‏ای دشوارخوان،توسط هیچ‏ یک از طراحان جلد کتاب توصیه نمی‏شود؛مگر این‏که پیام خاصی در بعضی‏ از آثار و نگارش‏های خاص باشد که دشوارخوانی آن را توجیه کند و صد البته‏ که این امر در آثاری مانند فرهنگنامه‏های جدی مصداق ندارد.

2.تدوین ریشه‏ای

این‏که فرهنگنامه‏ای قرآنی براساس ترتیب ریشه‏ای لغات تدوین شود، امری طبیعی است،اما این واقعیت را نیز در نظر باید گرفت که ممکن است‏ بسیاری از افراد،ریشه‏یابی ندانند و حتی این نیز واقعیت دارد که برخی‏ ریشه‏دانان،درباره ریشه درست برخی واژه‏ها تردید دارند.به دلیل همین‏ واقعیت اخیر است که مثلا در آغاز«المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الکریم» محمد فؤاد عبد الباقی،فهرستی از برخی واژه‏ها و ریشه‏های آن‏ها را می‏بینیم.
درهرحال،آن‏چه می‏تواند کاربرد این فرهنگنامه قرآن کریم را افزایش‏ بخشد و مخاطبان بیشتری را پوشش دهد،این است که خوانندهء قرآن کریم، هرگاه به واژه‏ای-اعم از اسم،فعل یا حرف با همهء شکل‏های صرفی آن- برخورد،فهرستی در این فرهنگنامه در اختیار خویش داشته باشد که مثلا به او بگوید واژه‏های«مأرب»و«تأکلون»دارای ریشه‏های«ارب»و«اکل»اند و او می‏تواند برای دریافت معانی آن‏ها به این ریشه‏ها مراجعه کند و یا واژه‏هایی‏ مانند«اقرب»و«اختیار»برخلاف ظاهر خود دارای ریشه‏های«قرب»و «خیر»ند و باید در این ماده‏ها به دنبال آن‏ها بود.
قراردادن نمایه‏ای برای واژه‏هایی از قرآن کریم که ریشه آن‏ها در این جلد آمده،یکی از نیازهای تکمیلی جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم است.ضمن‏ این‏که آوردن این واژه‏ها در متن فرهنگنامه و ارائه معنی و توضیح کوتاه آن‏ها و سپس ارجاعشان به ریشه،کاری بس ازرشمندتر است که به غنا و کارکردهای‏ بیشتر این فرهنگنامه خواهد افزود.
در فرهنگنامه قرآن کریم به نظر می‏رسد توجه بیشتری‏ به مسائل مربوط به نگارش،ویرایش صوری و توجه به املای درست کلمات،ضروری باشد.
می‏دانیم که«عسکر»و«عسکری»واژه‏هایی عربی‏اند و چون در عربی حرف گاف وجود ندارد، نگارش این واژه‏ها به صورت«عسگر»و«عسگری» غلط است

3.توضیح‏ها:اضافات،کاستی‏ها،تناقض‏ها

به نظر می‏رسد که در برخی مدخل‏های این فرهنگنامه،جای توضیح‏هایی‏ خالی است یا توضیح‏ها و اطلاعاتی اضافی به چشم می‏خورد.مثلا در مدخل‏ «الف»،به این امر اشاره نشده است که الف یکی از حروف مقطعه است و در نتیجه می‏تواند با ارجاع،توضیح‏هایی برای حروف مقطعه در ماده«الم»و معانی احتمالی که برای الف حدس زده‏اند،آورد.
در مقابل،مثلا در مدخل«اکل»،اطلاعاتی بسیار از متون فقهی و روایی‏ شیعه و فتواها و اقوال فقیهان دربارهء غذاهای حیوانی حلال و حرام که ذکری‏ از آن‏ها در قرآن نیامده است،می‏خوانیم و جای ارتباط آن‏ها را با کلمات یا مصادیق آیات خالی می‏بینیم.آداب غذا خوردن و مسحبات و مکروهات آن‏ نیز چنین وضعیتی دارد.در همین مدخل،با آن‏که تقریبا همهء آیات مرتبط با خوردن و آشامیدن را می‏بینیم،نشانی از آیه 96 سورهء مائده(5)نمی‏یابیم که:
«احل لکم صید البحر و طعامه متاعا لکم و للسیارة»
(صید دریا برای شما حلال‏ شده است تا برای شما و مسافران‏[دریا در کشتی‏]بهره‏ای باشد).بی‏گمان با ذکر این آیه،باید پاسخی نیز برای عمومیت و اطلاق آن داشته باشیم‏ که وقتی خداوند،صید دریا را بدون قیدی و تخصیصی حلال کرده‏ است،روایات و فتواهایی که تنها ماهی‏های پولک‏دار و میگو و از این‏ قبیل را حلال می‏دانند،چه استنادی به قرآن می‏توانند داشته باشند؟ به‏ویژه این‏که معصومان تأکید دارند که روایات آن‏ها نه تنها مخالف‏ قرآن نیست،بلکه مستند به قرآن است و شیعیان حق دارند برای هر روایت،مستندی در قرآن،از معصوم طلب کنند.
یک نمونه نیز برای موارد متناقض ذکر می‏کنیم:در مدخل‏ «اثم»،ذکری از آیهء معروف درباره شراب و قمار آمده است که با شماره 219 در سورهء بقره(2)قرار دارد:
«یسئلونک عن الخمر و
المسیر.قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفهما».
و سپس با توجه به مقالهء«اثم»با«منافع»و«اثمهما»با«نفهما» چنین نتیجه گرفته شده که:معنای اصلی«اثم»ضرر است،چون‏ همیشه ضرر،مقابل نفع است.»(ص 10-11)و سپس شواهد دیگری نیز برای این معنی آورده شده است.اما این معنی(معنی‏ ضرر)،نه تنها در ترجم این آیه در همین مدخل لحاظ نشده،بکله‏ در مدخل«اکل»نیز در برابر«اثم»،واژهء«گناه»نهاده شده است(ص‏ 56).درهرحال،ترجمه در دست آیه.براساس مدعای این فرهنگنامه‏ چنین می‏شود:«درباره شراب و قمار از تو می‏پرسند.بگو:در آن دو، زیان‏هایی بزرگ و سودهایی برای مردم است،ولی زیان آن دو از سودشان بیشتر است.»
علت آن‏که برای این دوگانگی معنی،تعبیر تناقص را به‏ کار بردیم،از آن‏رو بود که بجز در واژه‏های مشترک(یعنی واژه‏هایی‏ که دو یا چند معنی موازی دارند)،آن‏هم واژه‏هایی مشترک که در یک متن،دو معنی موازی را القا می‏کنند و مایه غنای متن یا ایهام‏ یا چند پهلوانی می‏شوند،دیگر واژه‏ها در یک متن،بیش از یک معنی‏ حقیقی ندارند و انتخاب دو معنی حقیقی برای آن‏ها موجب تناقض‏ می‏شود.در ترجمهء قرآن نیز وظیفه مترجم،درج معانی حقیقی،در صوت نبود قرینهء صارفه است.بنابراین،،اگر معنی«اثم»در این آیه، «ضرر»و«زیان»باشد،برابر نهاد«گناه»در ترجمه آن،با این معنی در تضاد یا تناقض خواهد بود.

4.مخاطب‏شناسی و یکنواختی

در برخی مدخل‏ها مشاهده می‏شود که مبنابراین بوده که‏ مخاطب،از اطلاعات مربوط باخبر است.بنابراین،به کم‏ترین توضیح‏ یا حذف توضیح اکتفا و به ذکر مورد بسنده شده است.این در حالی به نظر می‏رسد که در برخی مدخل‏های این فرهنگنامه،جای توضیح‏هایی خالی است‏ یا توضیح‏ها و اطلاعاتی اضافی به چشم می‏خورد.مثلا در مدخل«الف»،به این امر اشاره نشده است که‏ الف یکی از حروف مقطعه است و در نتیجه می‏توان با ارجاع،توضیح‏هایی برای حروف مقطعه‏ در ماده«الم»و معانی احتمال که برای الف حدس زده‏اند،آورد
است که در برخی دیگر از مدخل‏های این فرهنگنامه،اطلاعات و توضیحات‏ برای مخاطبی بدون حداقل اطلاعات،ارائه شده‏اند.
مثلا اطلاعاتی که در مدخل«الف»دربارهء موارد تجویدی مربوط به این‏ حرف آمده،تنها برای مخاطب تجویدشناس قابل استفاده است و اطلاعات‏ مربوط به خوردنی‏ها،در مدخل«اکل»و برده‏داری در ماده«امه»به گونه‏ای‏ است که گویی قرار است مجموعه‏ای از این اطلاعات،به استناد فرهنگ‏ اسلامی-شیعی،به وسیله این فرهنگنامه در اختیار مخاطب گذاشته شود.

5.اعلام جغرافیایی

اگر قرار باشد کار و پژوهش تازه‏ای برای این فرهنگنامه قرآنی تعریف‏ کنیم تا وجه تمایز و برتری ارزشمندی میان گردآوری صرف با نیازسنجی، زمان‏شناسی و پژوهشگری روشنگرانه و ابهام زدایانه باشد،بی‏گمان یکی این‏ خواهد بود که تحقیقی صورت پذیرد که مکان اعلام جغرافیای قرآن،با جغرافیای امروز و نام‏های فعلی،شناسایی و معرفی شود.
این‏که ما این مکان‏ها را شناسایی کنیم،نام فعلی آن‏ها را بیاریم، جایشان را در نقشه امروزین جغرافیا نشان دهیم و عکسی از آن محل در اختیار مخاطب بگذاریم کاری ارزشمند در پژوهش‏های قرآنی است.ذکر نام‏های‏ قدیم این مکان‏ها،تنها در کنار این اطلاعات است که مفید خواهد بود؛وگرنه‏ این‏که تنها به نقل اکتفا کنیم و مثلا بگوییم که فلان مکان در کنار«بحر قلزم»بوده است،با فرض این‏که روی نقشه جغرافیا این نام را نتوان دید، خدمتی به مخاطب نیست و با فرض این‏که روی نقشه جغرافیا این نام را نتوان دید، خدمتی به مخاظب نیست و با فرض این‏که دید،تعبیر«دریای سرخ» مناسب‏تر است.
البته در این زمینه،پژوهش‏ها و تألیف‏هایی نیز داریم که یکی از آن‏ها کتابی است با نام«باستان‏شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن»نوشته‏ حجت الاسلام بی‏آزار شیرازی که به چاپ چندم رسیده و جای آن در کتابنانه‏ و فهرست منابع و مأخذ«فرهنگنامه قرآن کریم»خالی است.

ضبط اعلام

یکی از ضعف‏های جدی فرهنگنامه قرآن کریم،نقل برخی اطلاعات از منابع عربی ترجمه شده،بدون تغییر تلفظ عربی اعلام غیرعربی،به‏صورت‏ صل یا صورتی است که در فارسی تلفظ می‏شود.
ذکر نام‏هایی مانند«بولس»از منابع عربی مورد استفاده به همین صورت‏ عربی شده و عدم تغییر آن‏ها مثلا به«پولس»در ترجمه،به جای خالی حضور افراد مدخل‏نویس یا ویراستار زبان‏شناس و ترجمه‏دان را نشان می‏دهد.

7.برخی غلطهای نگارشی

در فرهنگنامه قرآن کریم به‏نظر می‏رسد توجه بیشتری به مسائل مربوط به نگارش،ویرایش صوری و توجه به املای درست کلمات،ضروری باشد. برای نمونه،در صفحه شناسامه،کلمهء«فضل الله»به‏صورت«فضل اله» نوشته شده که درست نیست.هم‏چنین،می‏دانیم که«عسکر»و«عسکری» واژه‏هایی عربی‏اند و چون در عربی حرف گاف وجود ندارد،نگارش این واژه‏ها به صورت«عسگر»و«عسگری»غلط است(شناسنامه کتاب).
تنها در یک‏صورت،نام یا نام خانوادگی افراد را بدون غلط می‏توان نوشت‏ و آن این‏که در شناسنامه آن‏ها غلط نوشته شده باشد و خود آن‏ها نیز مایل‏ باشند که نامشان به همان صورت غلط نوشته شود.

8.نکته‏ای در نسخه‏پردازی

در ویرایش یا رو ویرایش که گاه‏بخشی و گاه همهء فعالیت‏های‏ نسخه‏پردازی را شامل می‏شود،گاه نکته‏ای دقیق و ظریف که در کتاب‏های‏ استاندارد آموزش ویرایش نیز به آن اشاره شده،از نظر ویراستار صوری مخفی‏ می‏ماند یا ویراستار صوری،فاقد مطالعه،آموزش یا آگاهی در این‏باره است.
طرح این موضوع و پرداختن به جوانب مختلف دشواری‏ها،بحران‏ها و کاستی‏های مسائل مرتبط با ویرایش و آموزش ویرایش در ایران،از حوصله این بحث خارج است و بنده به تناسب،در برخی شماره‏های کتاب هفته یادداشت‏ هایی در این‏باره داشته‏ام.در این‏جا به تناسب،موضوعی به ظاهر کوچک،اما از جهتی مهم و راهبردی را مطرح می‏کنم.
همه می‏دانیم که خط فارسی،از راست به چپ نوشته می‏شود.نیز همه‏ می‏دانیم که عدد را چپ به راست می‏نویسند.حال دقت کنید:عدد را از چپ‏ به راست می‏نویسند،یعنی چه؟یعنی این‏که«ارقام یک عدد»را از چپ به‏ راست می‏نویسند.به عبارت دیکگر،هرگاه بخواهیم«یک عدد»چند رقمی‏ بنویسیم،«رقم‏ها»ی آن را از چپ به راست می‏نویسیم.مثلا سی صد و بیست‏ و پنج را 325 می‏نویسیم،نه 523.
باز دقت کنیم:خط فارسی از راست به چپ نوشته می‏شود،یعنی چه؟ یعنی این‏که هم حروف یک کلمه و هم کلمات متوالی،به ترتیب خواندن،از راست به چپ نوشته می‏شوند.مثلا اگر بخواهیم بنوایسیم:«از تهران تا شیراز»، آن را به همین صورت از راست به چپ می‏نویسیم.گاه نیز به جای«از... تا...»خط تیره به کار می‏بریم و می‏نویسیم:«تهران-شیراز».حال اگر بخواهیم بنویسیم:«از سیصد و بیست و پنج تا هفتصد و شصت و نه»،باز همین صورت درست(از راست به چپ)است.اگر بخواهیم به جای«از... تا...»از خط تیره استفاده کنیم،درست چنین خواهد بود:«سیصد و بیست و پنج-هفتصد و شصت و نه».حال بیاییم و به جای حروف،خود اعداد را بگذاریم.خواهیم داشت:«325-769»یعنی:«از 325 تا 769».این‏جا«دو عدد»داریم که یکی اول باید خوانده شود و دیگری دوم.فارسی را هم از راست‏ به چپ می‏نویسیم؛به ترتیبی که باید خوانده شود.از چپ به راست نوشتن‏ «رقم‏های یک عدد»با از راست به چپ نوشتن«دو عدد متوالی»منافاتی ندارد. آن‏جا یک عدد است و این‏جا دو عدد؛آن‏جا رقم‏های یک عدد است و این‏جا خود دو عدد به ترتیبی که هر کدام نسبت به دیگری دارند.خط فارسی نیز از راست به چپ نوشته می‏شود؛بجز در رقم‏هایی که‏ عددها از آن تشکیل می‏شوند که آن‏ها را از چپ به راست‏ می‏نویسیم.نمونه دیگری برای از راست به چپ نویسی‏ «عددها»ی متوالی،نگارش تاریخ است.مثلا 27 بهمن 1383 را از راست به چپ،به صورت 27/11/1383 می‏نویسیم،نه‏ 1383/11/27.
آن‏چه گفته شد،نکته‏ای است که بسیاری از ویراستاران‏ صوری که آموزش‏های کافی ندیده‏اند،به آن توجه ندارند و بنابراین، مثلا 17 تا 25 را به جای 17-25 به‏صورت 25-17 می‏نویسند.
در«فرهنگنامه قرآن کریم»،برخی اعداد متوالی به جای این‏ که از راست به چپ نوشته شوند،از چپ به راست نوشته شده‏اند (نمونه:31-27 در ص 2،مادهء«ابّ»؛و 10-9 در صفحه 83،مادهء «امّا»...)

9.اعرابگذاری

یکی از دشواری‏های خوانش آثار تاریخی و رجالی،تلفظ اسامی‏ خاص است.این اسامی نیز اکثر قیاسی و قاعده‏پذیر نیستند و جز با آگاهی از تلفظ واقعی آن‏ها،نمی‏توان آن‏ها را درست خواند.یکی از کاستی‏های بزرگ تصحیح متون نیز همین فقدان یا کمبود اعرابگذاری لازم بر اعلام است؛کاری دشوار که با توجه به کمی‏ منابع و نیاز به پژوهش‏های مستند و زبان‏شناسانه و آگاهی از زبان‏ مردم اعصار کهن و سده‏های گذشته و بهره‏گیری از متون معتبر، دشوارتر می‏نماید.البته،برخی پژوهش‏های انجام‏یافته در این مورد با نباید نادیده گرفت.
همانند آن‏چه دربارهء جایگاه اعلام جغرافیایی و نام امروزین و مکان‏یابی آن‏ها گفته شد،کمبود اعراب در برخی اعلام نیز جای‏ خالی خود را در این فرهنگنامه نشان می‏دهد.نبود یا نقص اعرابگذاری این‏ واژه‏ها را در جای این اثر می‏توان دید.برای نمونه،نام پدران حضرت‏ ابراهیم(صص 3-4)فاقد اعرابگذاری لازم است و نام قبیلهء«جرهم»و نام‏هایی مانند«قیدار»،«حیفا»،«مدین»(ص 41)،«حسّان بن ثابت»،«زینب‏ بنت جحش»(ص 50)و...را از موارد نقص اعراب می‏توان برشمرد.
برخی عنوان‏های مدخل‏ها نیز فاقد اعراب یا دارای اعراب ناقص‏اند؛مانند: «افک»،«اسرائیل»،«ابل»،«آسن»(که به‏صورت«اسن»آمده است)، «الیاسین»و...این در حالی است که دیگر مدخل‏ها از اعراب و سکون کامل‏ برخوردارند.
اگر در اعرابگذاری‏های آیات و روایات مرتبط با مدخل‏ها نیز بازنگری‏ صورت پذیرد،مواردی از کمبود اعراب(فتحه،کسره،ضمه،...)را می‏توان‏ دید.

10.اغلاط نمونه‏خوانی

امروز وجود غلطهای مرتبط با نمونه‏خوانی در کتاب،به امری قابل‏ اغماض تبدیل شده است و بخشی از ضایعات کتاب به حساب می‏آید.این‏ فرهنگنامه نیز از این آفت مصون نمانده است،گرچه نگارنده هنگام مطالعه این‏ اثر به یاد نمی‏آورد که به کمبود یا غلطی برخورده باشد که به‏طور قطع بتوان‏ آن را به نمونه‏خوانی نسبت داد.کمبودها یا غلطهای احتمالی،ممکن است در اصل دست‏نوشت باشند.نمونه‏هایی مانند«زینب بنت جحش»که در فهرست‏ اعلام(ص 144)به‏صورت«زینب بنت جحش»می‏بینیم،از موارد نادری‏ است که نمی‏تواند دقت این فرهنگنامه را در نمونه‏خوانی خدشه‏دار سازد.به هر حال،این فرهنگنامه از نظر نمونه‏خوانی،کاری خوب به شمار می‏آید.
اجزای اصلی هر مقاله در این فرهنگنامه،عبارتند از:مدخل(عنوان)اصلی،عنوان‏های فرعی، بدنه مقاله و امضای نویسنده آن.درهرحال،آن‏چه می‏تواند کاربرد این فرهنگنامه قرآن کریم را افزایش بخشد و مخاطبان بیشتری را پوشش دهد،این است که خوانندهء قرآن کریم،هرگاه به واژه‏ای- اعم از اسم،فعل یا حرف با همهء شکل‏های صرفی آن-برخورد،فهرستی در این فرهنگنامه‏ در اختیار خویش داشته باشد

11.عکس‏ها

یکی از ویژگی‏های این فرهنگنامه،مصور بودن آن است.تصور در یک‏ فرهنگنامه،علاوه بر زیبایی‏آفرینی،نقش مکمل مطالب را باید ایفا کند.این‏ فرهنگنامه،هم از عکس و هم از طرح کنار برخی ماده‏ها بهره گرفته است. دربارهء برخی عکس‏های فرهنگنامه قرآن کریم،ملاحظاتی را می‏توان مطرح‏ ساخت:
1)صفحات 11 و 12 دارای عکس‏هایی از دریا هستند که یا ارتباطی با صفحات و ماده‏های نزدیگ به خود ندارند یا اگر ارتباطی داشته باشند،بسیار ضعیف است.مثلا در صفحه 11،مادهء«اجاج»ناظر به این است که خداوند دو دریا را به سوی هم روان کرده که یکی شیرین و گوارا و دیگری شور و تلخ‏ است.در این‏جا اگر عکسی از محلی در کره زمین می‏آمد که این دو دریا به‏ هم پیوسته‏اند،در کنار شناساندن این مکان در توضیحات مربوط به این ماده، و نهادن زیرنویس برای عکس،کاری بس ارزشمند در نگارش و پدیدآوری این‏ فرهنگنامه به شمار می‏آمد.
2)در صفحه 69،کنار مادهء«اللّهم»،مردی جوان را در حال تشهد نماز می‏بینیم.تصویر مناسب برای این ماده،آن است که عکس کف دستی باشد روبه‏سوی بالا،همراه با دیگری اندام‏های انسانی یا بدون آن.
3)در کنار مادهء«انف»(بینی)(ص 97)عکسی از کودکی است که یک‏ چشم او نیز پیداست.زاید بودن این بخش از عکس کاملا آشکار است.
4)در صفحه 99،کنار ماده«اهل»(خانواده،خاندان،خویشان،کسان)، عکسی نیمه تاریک و تقریبا درو از خانواده‏ای می‏بینیم با یک مرد سیاه‏پوش، دو خانم چادر مشکی و یک پسر با لباس آبی که روی چمن یک پارک،زیر درخت صنوبر،سر در سفره‏ای فرو برده و مشغول غذا خوردن‏اند.پیداست که‏ تصویرهایی روشن‏تر،صریح‏تر و زیباتر برای نمایاندن مفهوم خانواده می‏توان‏ انتخاب کرد.
5)برای ماده«اثاث»(اسباب و اثاثیه خانه)(در صفحه 9)نیز تصویر میز غذاخوری دور از از مقصود است.
6)برای ماده«ابابیل»(دسته دسته،گروه گروه)(ص 8)،با توجه به‏ ماجرای لشکر ابرهه و پرندگان،بهتر بود از تابلویی نقاشی شده در این‏باره یا عکس گروه پرندگان استفاده می‏شد.در این فرهنگنامه در کنار ماده،تنها تصویر یک پرندهء در حال پرواز را می‏بینیم.
در مجموع نیز می‏توان برخی عکسی‏های این فرهنگنامه را تزیینی و برخی را قابل حذف ارزیابی کرد و در صورت پذیرش عکس‏ها برخی را با توجه به رعایت یکنواختی کار،قابل افزایش دانست.

12.طرح‏ها

طرح‏های یک فرهنگنامه نیز باید همان نقشی در آن ایفا کنند که درباره‏ عکس‏ها برشمردیم.فرهنگنامه قرآن کریم نیز حاوی طرح‏های تزیینی و تکمیلی است.موضوع این طرح‏ها تصاویر انبیا،غلام و کنیز،شتر،نشانه‏های‏ غازنشینی،شاخه‏های درخت،تصویر زنی جوان(به عنوان خواهر)،نمادهایی از آدم و حضرت زهرا(س)و تصویری از مادر است.
به نظر می‏رسد که جای ذکر نکته‏ای مهم در تصویرسازی چهره پیامبران، امامان و اولیا در همین‏جا باشد.نگارنده این بحث را یک‏بار در شماره 141 کتاب هفته(شنبه 19 مهر 1382)،ص 18،تون«دیباچه»با عنوان‏ «پیکرنگاری ابراهیمیان»مطرح کرده است و در این‏جا اشاره‏ای خواهد آمد که‏ با نقل‏هایی مستقیم،غیرمستقیم و کاهش‏ها و افزایش‏هایی نسبت به آن‏ نوشتار،خواهد آمیخت:
یکی از نیازهای ضروری پژوهشی در تصویرگری کتاب‏های دینی،ساخت‏ فیلم‏ها و اجرای نمایش‏های مذهبی و آفرینش تندیس‏ها،عبارت است از تعیین‏ شکل چهره و دست‏ها،استخوان‏بندی بدن و حالت مو و اندام انبیای ابراهیمی‏ و نسل ابراهیم(ع)،از جمله پیامبر اسلام(ص)،شخصیت‏های معصوم شیعه، انبیای بنی اسرائیل و برخی عالمان و بزرگانی-اعم از زن و مرد-که از نسل‏ پیامبر اسلام و ائمه معصوم‏اند.
در برخی مدخل‏ها مشاهده می‏شود که مبنا بر این بوده که مخاطب، از اطلاعات مربوط با خبر است.
بنابراین،به کم‏ترین توضیح‏ یا حذف توضیح اکتفا و به ذکر مورد بسنده شده است.
این در حالی است که در برخی دیگر از مدل‏های‏ این فرهنگنامه،اطلاعات و توضیحات برای مخاطبی‏ بدون حداقل اطلاعات، ارائه شده‏اند
نقاشان و پیکره‏سازان بزرگ،برای این‏که مثلا چهره و اندام فردوسی‏ طوسی یا حافظ شیرازی را به تجسم درآورند،نخست به گزارش‏های تاریخی‏ درباره او می‏پردازند،سپس درنژاد او تحقیق می‏کنند و اگر دریابند که مثلا طوسی یا شیرازی اصیل و از دو سو(پدر و مادر)همنژاد است،به بررسی‏ مشخصات چهره و اندام و پوشش مردم آن منطقه و تیره و قبیله می‏پردازند و با گردآوری برخی مشترکات مردم هم‏نژاد و هم‏شهر و هم قبیله و هم‏تیرهء او، تصویری از وی می‏سازند که طبیعتا باید کم‏ترین اختلاف و بیشترین شباهت‏ را با مثلا فردوسی یا حافظ داشته باشد.حتی اگر از نسل او نیز بازماندگانی‏ معلوم باشد،می‏توان با دریافت شباهت‏های آنان،به مشترکاتی رسید.ملاحظهء خلقیات و فرزانگی‏ها و دیگر مسائل روحی، معنوی و علمی که در چهره آشکارند و بیننده را با این پیش‏داوری روبه رو می‏کنند که این فرد باید اهل دانش،دین،عرفان،هنر،ادب شجاعت، مهربانی و از این قبیل باشد نیز عامل دیگری در کنار این‏هاست.به علاوهء همه،باورهایی مربوط به آن شخص که در تعیین شکل ظاهری فرد- مانند مقدار و حالت و شکل مو،آرایش مو و صورت،زینب‏های دست و پا،چگونگی پوشش و از این قبیل-مؤثرند نیز در تعیین تصویر نهایی‏ چهره و اندام تأثیر دارند.
متأسفانه در طی تاریخ تصویرگران و تندیس‏آفرینان مذهبی،نسبت به این پژوهش‏ علمی و مردم‏شناختی،قبل از خلق اثر،بی‏توجه‏ یا کم‏توجه بوده‏اند و این نقصیه حتی در آثار نمایشی و فیلم‏های سینمایی تا به امروز نیز وجود دارد.تصویرسازی عیسای ناصری که ازنژاد سامی و اهل سرزمین فلسطین است،به‏صورت‏ انسانی اروپایی با موهای طلایی و چشمان آبی‏ و دادن نقش موسی(ع)به برت لنکستر-که‏ هیچ شباهتی به یک یهودی اصیل ندارد-در فیلم«موسی»و برخی اشکال‏ها در صدا،شکل‏ دست و پیکر و برخی موارد دیگر مرتبط با شخصیت‏ها در مجموعه‏های تلویزیونی مرتبط با امام علی(ع)و امام رضا(ع)و تصویرهایی که‏ در بسیاری از آثار مکتوب می‏بینیم،بخشی از موارد بروز نقص یا فقدان پژوهش در این‏ زمینه‏اند.
به‏هرحال،پژوهش دربارهء شکل ظاهری‏ انبیا و ائمه،گاه چندان دشوار و پیچیده نیست. بررسی مستندات و روایات معتبر دربارهء مشخصات ظاهری آنان،نخستین گام است. سپس در مورد پیامبر اسلام(ص)و خاندانش‏ (ع)،اگر به چهرهءسادات زیبارو،جذاب و اهل علم‏ و فرزانگی یا تصاویر آن‏ها نگاهی بیندازیم،مشترکات بسیاری در آن‏ها خواهیم‏ دید؛از شکل چشم و ابرو و بینی و حالت موهای سروصورت و کشل پیشانی‏ و دیگر عواملی-مانند رنگ چهره و موها و شکل چشم‏ها-که در شکل‏گیری‏ یک چهره مؤثرند.کاری آماری و بسامدی در هر مورد،می‏تواند اطلاعات‏ بسیار ارزشمندی به ما بدهد و میزان دخالت ویژگی‏های نژادهای دیگر را به‏ دلیل ازدواج نسل‏ها با نژادها و خاندان‏های دیگر مشخص کند و آن‏ها را از نتیجه پژوهش خارج سازد.حتی ما را به دسته‏بندی پیکرها و چهره‏های این‏ سادات هدایت کند که در حالت‏های چاق،متوسط و استخوانی و کودک و جوان‏ و پیر،چگونه می‏توانند باشند.در نتیجه به آن‏جا خواهیم رسید که اجداد آن‏ها -یعنی پیامبر اسلام و نسل معصوم او-در هر میزان از چاقی و لاغری و بلندی‏ و کوتاهی اندام و چهره در سنین مختلف چه قیافه‏ای می‏توانستند داشته باشند.
پژوهش در عناصر دیگر-مانند شکل دست‏ها-نیز ممکن است که ما را به‏ این‏جا بکشاند که مثلا انگشتان دست این قدیسان و نسل خاص آن‏ها،در حالت‏های چاق و لاغر،به‏صورت مخروطی و کشیده بوده است،نه مثلا استخوانی یا پهن.
اطلاعاتی دیگر درباره قبیله بنی هاشم و شکل ظاهری چهره و اندام و پوشش و رفتار آن‏ها،به علاوهء بررسی علمی در طرز راه رفتن و آهنگ صدای سادات مورد اشاره، همراه با مطالعه متون مذهبی،دربارهء طرز پوشش‏ مورد توصیه اسلام و پوشش‏های پیشوایان‏ اسلام،بخشی دیگر از این پژوهش است.راه‏ دستیابی به دیگر عناصر و ویژگی‏های مرتبط با قدیسان نیز چنین است.همین پژوهش‏ها را در متون معتبر یهودی،قبایل یهود و یهودیان اصیل‏ امروز و دیروز جهان می‏توان داشت.
نتیجه این مطالعات،ما را به مشخصات‏ بسیاری دربارهء نسل اسماعیل و اسحاق(فرزندان‏ حضرت ابراهیم(ع))رهنمون خواهد بود و در نتیجه،به ویژگی‏های این دو پیامبرزاده و سرانجام،به ویژگی‏های حضرت ابراهیم(ع) خواهیم رسد.
این پژوهش‏ها باید در مرکز یا مراکزی‏ صورت پذیرد و نتیجه آن‏ها در اختیار تصویرگران‏ و دیگر هنرآفرینان ما باشد تا بر آن اساس،آثار خود را خلق کنند.
شاید اگر هنرمندی نیز بدون داشتن نتایج‏ این پژوهش‏ها،هم‏اکنون که قصد تصویرگری‏ یک کتاب یا طراحی یک اثر نگاهی به چهره سادات‏ زیبارو،عالم و فرزانهء دوروبر خود بیندازد یا تصویر آن‏ها را نگاه کند یا تصاویر روحانیون یهودی و طلاب و دین‏آموزان اورشیلم را از روزنامه‏ها، ماهواره‏ها و شبکه‏های تصویری جهانی ببیند، بتواند حدود هفتاد و پنج درصد اطلاعات مرتبط با چهره‏نگاری و تصویرگری اندام آن‏ها را کسب‏ کند و در نتیجه در تصویرگری ابراهیم و انبیای‏ ابراهیمی و نسل آن‏ها،نگرشی بسیار نزدیک‏تر به واقعیت بیابد.
باری؛نگاهی به تصویر اسماعیل در ص 42 و تصویر ایوب در صفحه 107 جلد اول فرهنگیان‏ قرآن کریم،نشان‏دهنده جای خالی نگاهی عمیق‏تر و دقیق‏تر در تصویرگری‏ انبیا و نسل آن‏هاست.استخوان‏بندی چهره و پیشانی،طرز پوشش و نگاه‏ نگران تصویر یک جوان که به همراه مطالب مربوط به اسماعیل می‏بینیم و تصویر نیمرخ پیرمرد تکیده و لاغری اندام با شمان بسته و چهره خسته و نیازمند استراحت و آرمش،ما را به فضای حضور انبای ابراهیمی نمی‏برد و با آن‏چه در نسل آن‏ها مشاهده می‏کنیم،تفاوت بسیار دارد.در مقابل،تصویرهای‏ فاقد جزئیات چهره در پایین صفحات 5 و 6 که یکی ابراهیم را پس از شکستن بت‏ها و دیگری در حالت نشسته نشان می‏دهد،از نظر استخوان‏بندی و طرح‏ چهره و اندام،تا حدی به ویژگی‏های مورد انتظار نزدیک‏تر شده است.
این‏که نگارنده به خود اجازه می‏دهد قضاوت اولیه‏ای دربارهء میزان دوری‏ و نزدیکی این تصویرها با واقعیت ابراز کند،بررسی‏های ناقصی است که‏ براساس طرحی که قبلا آمد،برای یافتن مشترکات چهره سادات اصیل با یکدیگر،چهره یهودیان اصیل با یکدیگر،و شباهت‏ها و تفاوت‏های این دو گروه‏ با یکدیگر،انجام داده است.
یکی از دشواری‏های خوانش آثار تاریخی و رجالی، تلفظ اسامی خاص است.این اسامی نیز اکثر قیاسی و قاعده‏ذیر نیستند و جز با آگاهی از تلفظ واقعی آن‏ها،نمی‏توان آن‏ها را درست خواند.
یکی از کاستی‏های بزرگ تصحیح متون نیز همین فقدان‏ یا کمبود اعرابگذاری لازم لازم بر اعلام است

13.کمبود مدخل

نگارنده درپی آن نبود است که بررسی کند آیا همه مدخل‏های مرتبط با حرف الف در این مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم آمده است یا نه،اما در نگاه‏ اولیه‏ای که تورق این اثر داشت،متوجه شد که واژهء«ارم»،در این فرهنگنامه‏ نیامده است.
جا دارد با توجه به معجم‏ها و فرهنگنامه‏های دقیق قرآنی که همهء واژه‏های قرآن را در خود دارند،بررسی شود که آیا واژه‏هایی دیگر نیز جا افتاده‏اند یا نه؟

14.توضیحات ابتدایی

پیش از این،در بند(مخاطب‏شناسی و یکنواختی)،از این سخن گفتیم‏ که برخی مدخل‏ها اطلاعاتی بسیار کم و برخی دیگر اطلاعاتی کامل دارند.در این‏جا می‏خوایم از این سخن بگوییم که برخی مدخل‏ها،به توضیح‏ ابتدایی و سپس ارجاع نیاز است.
برای نمونه،در مدخل«ابق»،معنی لغوی این واژه(برده فراری،بندهء گریزان)،و صورت جمع آن و برخس اطلاعات نحوی‏ آمده و سپس این توضیح آورده شده که در قرآن‏ کریم،از این واژه یک‏بار استفاده شده است:
اذا ابق‏ الی الفلک المشحون
(آن‏گاه که به سوی کشتی پر، بگریخت).نشانی آیه نیز آمده است.
در این‏جا بهتر بود که اشاره‏ای به این می‏شد که‏ این آیه دربارهء گریختن حضرت یونس(ع)از دست‏ مردمش و رفتن او به سوی یک کشتی است و بعد ماجرای بلعیده شدن او به وسیله نهنگ.سپس به‏ ماده یا مدخل یونس ارجاع داده می‏شد.آن‏گاه نشانی‏ همهء آیات مرتبط با این موضوع می‏آمد.
سیاست توضیح کوتاه و سپس ارجاع به‏ مدخل‏های اصلی،یکی از مواردی است که می‏تواند بر کاربردهای بسیار این فرهنگنامه،به‏ویژه برای‏ مخاطب نوجوان و جوان بیفزاید.

15.ارجاع آیات

در ذکر نشانی آیات قرآن در این فرهنگنامه،به‏ نام سوره و شمارهء آیه اکتفا شده است.این در حالی‏ است که می‏دانیم اگر شمارهء سوره را داشته باشیم تا چه حد بر سرعت یافتن آیه خواهد افزود.بهتر است‏ سیاست ارجاع به آیات و ذکر نشانی آیات و سوره‏ها در این فرهنگنامه،بر این اساس باشد که نخست نام‏ سوره،سپس شمارهء سوره و آن‏گاه شمارهء آیه درج‏ شود.

16.پژوهش‏های نو

امروز مجلات قرآنی بسیاری در کشور ما به‏ چاپ می‏رسد.یادداشت‏ها و مقالات قرآنی بسیاری‏ نیز در نشریات دیگر می‏بینیم.کتاب‏ها و پژوهش‏های قرآنی و پایان‏نامه‏های دانشجویان‏ ایرانی و خارجی نیز منابعی در دسترس‏اند امکان‏ بهره‏گیری از شبکه جهانی اینترنت نیز فراهم است. همه این‏ها ایجاب می‏کند که فرهنگنامهء قرآنی‏ امروز،حاوی آخرین اطلاعت و پژوهش‏های نو در موضوع خود تا تاریخ تدوین فرهنگنامه باشد و حتی پژوهش‏های پس از تدوین، در مجلدات بعدی یا در چاپ‏های بعدی،به‏صورت مستدرک بیاید.
درواقع،منابع و مآخذ فرهنگنامهء قرآنی امروزین،باید از حد کتاب‏های‏ چاپ شده سال‏ها پیش فراتر رود و به سطح تازه‏های نشر کتاب،نشریات و مقالات،یادداشت‏ها،سخنرانی‏ها،همایش‏ها و اطلاعات روز مرتبط با قرآن، علوم قرآن و دانش‏های روشن‏کننده مسائل علمی،اجتماعی،سیاسی، اقتصادی،فرهنگی،حقوقی،فلسفی،عرفانی،اخلاقی و غیرهء قرآن بگسترد.
برای نمونه،چندی پیش در یکی از ماهنامه‏های قرآنی خواندم‏ که یکی از دانشجویان مصری،در رسالهء فوق‏لیسانس یا دکترای خود، به این تحقیق پرداخته و مدعی شده‏ است که«ارم»،همان«هرم»است و برای این تحقیق خود از مستندات‏ قرآنی،روایات مرتبط با آیه، کاوش‏های باستان‏شناسی دربارهء اندازهء قد و هیکل مردم و نژادی بلند قامت در نواحی اطراف اهرم مصر و دیگر موضوع‏های اثبات‏کنندهء نظریه‏اش کمک گرفته و افسانه‏های‏ باغ ارم و بهشت شداد را هم با استنادهایی رد کرده است.
استناد به آخرین بررسی‏ها،اطلاعات و پژوهش‏ها،مایه آن خواهد شد که‏ این فرهنگنامه،در محتوای خود نیز بوی تازگی دهد و قرآن پژوهان را به سوی‏ خود جذب کند.ضمن آن‏که جوان را با مفاهیم و آگاهی‏های امروزین درباره‏ قرآن آشنا سازد و او را با بال قرآن،به دنیای تازگی‏ها،روزآمدی‏ها و دانش‏های‏ نوین ببرد.این احساس طراوات،در کنار قرآن،یکی از عوامل جذب نوجوان و جوان به قرآن خواهد بود.و مگر نه این‏که همین تازگی‏ها و طراوت‏ها بوده‏ است که در سال‏های نخستین ظهور اسلام،جوانان و روشنفکران و حقجویان‏ و دانشوران را به سوی قرآن و تکرار و تبلیغ مفاهیم آن می‏کشانده است؟

17.کتابنامه

کتابنامه فرهنگنامه قرآن کریم،حاوی اطلاعاتی درباره 76 کتاب است. ترتیب ارائه اطلاعات،براساس عنوان کتاب است که البته،به دلایلی که خواهد آمد،کار مناسبی نیست و بهتر است همان ترتیب رسمی،براساس،نام بزرگ‏ مؤلف و سپس نام کوچک او و آن‏گاه نا کتاب و مشخصات دیگر باشد و سرانجام،به نام ناشر انتشار ختم شود.
اطلاعات این کتابنامه،گاه تا اکتفا به نام ناقص یا مشهور کتاب،با یا بدون‏ نام مؤلف تنزل می‏کند.مثلا؛معالم التنزیل»یا«المعجم الوسیط»یا نثر طوبی،علامه شعرانی»یا«خصال،محمد بن بابویه»یا...
حداکثر اطلاعات این کتابنامه،شامل نام کتاب،نام مؤلف،نام مترجم، شمارهء جلد و شمارهء صفحه است ضمن آن‏که براساس آن‏چه در بند 16 (پژوهش‏های نو)آمد،جای نشریات،پایان‏نامه‏ها،اطلاعات اینترنتی و دیگر منابع و آگاهی‏های روز در آن خالی است.
این نقص‏ها و ناهمانگی‏ها،کتابنامهء فرهنگنامه قرآن کریم را تا حد کاری سطحی و غیر کار شناسانه تنزل داده است.
اما یکی از فواید نگارش کتابنامه و فهرست مأخذ براساس نام بزرگ مؤلف، آن است که اولا کلیهء آثار مورد استفاده از یک مؤلف،به ترتیب در این فهرست‏ می‏آید و گونه‏ای دسته‏بندی نیز در فهرست صورت می‏پذیرد.دوم‏ آن‏که برخی کتاب‏ها،نام‏ مشهوری دارند یا نام ناقصی که‏ غیر از عنوان درست یا کامل‏ اصلی است و این تغییر یا تکمیل‏ نام‏ها،ترتیب فهرست براساس نام‏ مؤلف را تقریبا بر هم نمی‏زند.در حالی که در فهرست به ترتیب‏ کتاب،مایه جابه‏جایی‏ها و
تغییرهای گاه بسیار و گاه‏ سردرگم کننده است.مثلا در کتابنامه‏ فرهنگنامه قرآن کریم،کتاب‏ «وسایل الشیعه»،در حرف و او و آخرین مورد که نا اصلی و کامل این‏ کتاب،چنین است«تفصیل وسائل‏ الشیعه».ملاحظه می‏شود که در این حالت،این کتاب باید در حرف‏ «ت»قرار گیرد،نه«واو».در صورتی‏ که اگر ترتیب نام بزرگ و نام کوچک‏ مؤلف را اتخاذ کنیم،ضمن عدم‏ تغییر،می‏توانیم نام کامل کتاب را نیز به خواننده یاد بدهیم و نام مشهورش را هم ذکر کنیم و قواید دیگری که بر این‏کار مترتب است.

18.نمایه‏ها

بخش نمایه‏های فرهنگنامه قرآن کریم،شامل نمایهء مداخل(به ترتیب‏ عنوان و سپس عنوان فرعی)،نمایه آیات(به ترتیب سوره و سپس شماره آیه)، نمایه روایات(به ترتیب گوینه و سپس بدون ترتیب)و در انتها نمایهء اعلام‏ (شامل اشخاص و مکان‏ها)می‏شود.
با توجه به این‏که فرهنگنامه قرآن کریم،براساس حروف الفباست و فهرست مدخل‏ها نیز به ترتیب الفبا در آغاز کتاب آمده است،نمایه مدخل‏ها، تنها عنوان‏های فرعی را بیش از فهرست ابتدای کتاب،در خود جای داده است. با توجه به این‏که تنها چند مدخل دارای عنوان فرعی‏اند،یک پیشنهاد می‏تواند این باشد که همین نمایه،به‏صورت فهرست،در آغاز کتاب کار شود تا هم‏ فهرست آغاز کتاب،فهرستی تفصیلی شود و هم شباهت بسیار فهرست و نمایه،نقشی از تکرار و ضعف کاربرد نداشته باشد.
نمایه آیات نیز اولا همان مشکل عدم درج شماره سوره‏ها را دارد.نمایه‏ روایات پس از دسته‏بندی آن‏ها به ترتیب معصومان،دارای مشکل نداشتن‏ ترتیبی در دورن آن تقسیم‏بندی است.در نمایه اعلام،سیاست مشخصی نیست‏ که اسامی،اعراب داشته باشند یا نه.برخی دارای اعراب و برخی بدون اعراب‏اند.

19.نکته پایانی

آن‏چه آمد،نگاهی گذرا و کلی به جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم بود که شامل حرف الف می‏شد.بررسی یکایک مدخل‏ها و ملاحظات مربوط به‏ هر کدام از آن‏ها،مجالی وسیع‏تر می‏خواهد و پدیدآورندگان این فرهنگنامه،از خوانندگان درخواست کرده‏اند که نظرهای سازنده خود را درباره آن،به صندوق‏ پستی 3331/15875 ارسال کنند.
به‏هرحال،فرهنگناه،قرآن کریم،از نظر شکل ظاهری و کیفیت کاغذ و چاپ و رنگ،اثری زیبا و نفیس‏ است و بازنگری در سیاست‏های‏ تدوین و اتخاذ روش‏های روزآمد، نگاه‏های نوگرایانه و پرکاربرد و بهره‏گیری از تازه‏ترین پژوهش‏ها و نگرش‏ها و مفیدترین‏ دستاوردهای قرآن‏پژوهی در پدیدآوردن آن،می‏تواند نفاست‏ بیشتری در محتوا به آن ببخشد.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فهرست موضوعات سياسى در تفاسير قرآن كريم

فهرست موضوعات سياسى در تفاسير قرآن كريم

ابوالفضل شكوهى1

تفاسير قرآن كريم از منابع مهم اما غيرمستقيم انديشه سياسى در گذشته و حال به شمار مى رود. بسيارى از انديشمندان به علل متفاوت ترجيح داده اند انديشه سياسى خود را در خلال تفسيرى كه از قرآن ارائه داده اند, اظهار كنند; اما متإسفانه همواره از اين منبع غنى در تفسير انديشه سياسى مسلمانان غفلت شده است; همان طور كه از ساير منابع غيرمستقيم انديشه سياسى نيز تا كنون غفلت شده است به ويژه منابعى مانند: 1. شروح احاديث; 2. كتاب هاى اصول فقه به خصوص مباحث حسن و قبح, استحسان, مصالح مرسله, سد ذرايع و...; 3. دائره المعارف ها, كتب مربوط به ملل و نحل, فرهنگ هاى لغت و معاجم; 4. كتب تاريخى به ويژه تاريخ سياسى.
البته از ابواب سياسى كتب فقهى و كلامى استفاده هايى, هر چند اندك, شده است.
ناشناخته بودن, خطى بودن, كمياب بودن و در خصوص عده اى جهل مركب, دلايلى است كه سبب غفلت و عدم استفاده از اين منابع شده است. با وجود اينها اظهار نظرهاى قاطع و نظريه پردازىهايى همچون ((افول انديشه سياسى)) و ((در كام اقتدار بودن دين و دانش)) همواره با جسارت تمام صورت گرفته است و تكرار مى شود.
به هر حال هدف اين مقاله صرفا نشان دادن اين نكته است كه انديشه سياسى مسلمانان منحصر به كتب كلاسيك و متعارف فارابى, غزالى, نظام الملك, محقق سبزوارى و مانند اينها نيست, حتى كتاب هاى تفسيرى كه در بادى نظر اثرى از انديشه سياسى در آنها ديده نمى شود, حاوى مباحث اساسى در انديشه سياسى است و چه بسا به قول اشتراوس انديشه هاى سياسى محورى انديشمندان در آثارى از اين دست نهفته باشد. در اين مقاله, مباحث حكومت, امامت, عدالت و شورى در نوزده كتاب تفسير در مقاطع مختلف تاريخ به ترتيب مجلدات آنها, فهرست شده است. تفاسير نوزده گانه مذكور به ترتيب حروف الفبا عبارتند از:
1. تفسير القرآن العظيم: (ابن كثير) ابوالفدإ الحافظ ابن كثير الدمشقى (774 ق), چهار جلد, دارالكتب العلميه, بيروت 1408 ق.
2. احسن الحديث: سيدعلى اكبرقرشى, دوازده جلد, بنياد بعثت, تهران 1366.
3. پرتوى از قرآن: سيدمحمود طالقانى, شش جلد, شركت سهامى انتشار, تهران, 1360.
4. التبيان فى تفسير القرآن: ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (460 ق), ده جلد, احيإ التراث العربى, بيروت, بى تا.
5. التحرير و التنوير: محمد طاهر بن عاشور, سى جلد, الدارالتونسيه, تونس, 1984 م.
6. الجديد فى تفسير القرآن المجيد: محمد سبزوارى, هفت جلد, دارالتعارف, بيروت, 1402 ق.
7. حجه التفاسير و بلاغ الاكسير (من لايحضره المفسر التفسير): سيد عبدالحجه بلاغى, ده جلد, دارالكتب العلميه, قم 1345.
8. فتح القدير: محمد بن على بن محمد شوكانى, پنج جلد, احيإ التراث العربى, بيروت, بى تا.
9. الكاشف: محمد جواد مغنيه (1400 ق), هفت جلد, دارالعلم للملايين, بيروت, 1981 م.
10. التفسير الكبير (مفاتيح الغيب): امام فخرالدين رازى (606 ق), 32 جلد, مطبعه البهيه المصريه, مصر, بى تا.
11. الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل: محمود بن عمر زمخشرى (538 ق), چهار جلد, ادب الحوزه, قم, بى تا.
12. كشف الاسرار و عده الابرار: ابوالفضل رشيد الدين ميبدى (481 ق), ده جلد, انتشارات اميركبير, تهران, 1361.
13. مجمع البيان فى تفسير القرآن: ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (561 ق), ده جلد, انتشارات ناصر خسرو, تهران, 1372.
14. تفسير المراغى: احمد مصطفى مراغى (1371 ق), سى جلد, احيإ التراث العربى, بيروت, 1985 م.
15. تفسير القرآن الكريم: (ملاصدرا) محمد بن ابراهيم شيرازى (1050 ق), هفت جلد, انتشارات بيدار, قم 1411 ق.
16. المنار (تفسيرالقرآن الحكيم): انشإ محمد عبده, املإ محمد رشيد رضا(1354 ق), دوازده جلد, دارالمعرفه, بيروت, بى تا.
17 ـ المنير (التفسير المنير): وهبه الزحيلى, 32 جلد, دارالفكر المعاصر, بيروت 1411 ق.
18. الميزان فى تفسير القرآن: سيدمحمدحسين طباطبائى, بيست جلد, جامعه مدرسين, قم, بى تا.
19. تفسير نمونه: آيه الله ناصر مكارم شيرازى و جمعى از نويسندگان, 27 جلد, دارالكتب الاسلاميه, تهران, 1362.
در اين جا به ارائه اين فهرست مى پردازيم.

1. تفسير ابن كثير

جلد اول: خلافت انسان در زمين, ص 108, آيه 30 بقره; نقل قول شافعى در باب حكم اطاعت از حاكم, ص 110, آيه 30 بقره; كيفيت تعيين امام, ص 110, آيه 30 بقره; كراميه و حكم وجود همزمان دو امام, ص 111, آيه 30 بقره; حدود اطاعت از اولوالامر, ص 783, آيه 59 نسإ.
جلد دوم: ولايت امام على(ع) بر مومنان, ص 113, آيه 55 مائده.
جلد سوم: طهارت اهل بيت(عليهم السلام), ص 769, آيه 33 احزاب.
جلد چهارم: دوستى اهل بيت, ص 170, آيه 23 شورى.

2. تفسير احسن الحديث

جلد اول: مراد از امامت ابراهيم, ص 236, آيه 124 بقره.
جلد دوم: نقش خدا در حكومت حكام, ص 47, آيه 26 آل عمران; اقسام ولايت اوليإ الله, ص 83, آيه 49 آل عمران; فضائل اهل بيت, ص 94, آيه61 آل عمران. جلد سوم: دلايل ولايت حضرت على(ع), ص 93, آيه 55 مائده; غدير خم و ولايت حضرت على(ع), ص 109, آيه 67 مائده.
جلد ششم: رهبران حق و باطل, ص 116, آيه 71 اسرإ.
جلد هفتم: دلايل ولايت امام على, ص 422, آيه 224 شعرإ.
جلد هشتم: منظور از اولويت پيامبر(ص) بر مومنان, ص311, آيه 6 احزاب.
جلد نهم: اهميت شورى در اسلام, ص 498, آيه 38 شورى; منظور از اولويت پيامبر(ص) بر مومنان, ص 311, آيه 6 احزاب.
جلد دهم: اهميت شورى در اسلام, ص 498, آيه38 شورى.
جلد يازدهم: اختيارات امام در قبال اسيران, ص 179, آيه 4 محمد(ص); ولايت مطلقه پيامبر(ص), ص 209, آيه 33 محمد(ص).
جلد دوازدهم: خلافت امام على(ع), ص 274, آيه 7 حشر.

3. پرتوى از قرآن

جلد اول: حقيقت عدالت, ص 54, آيه 2 بقره; خلافت انسان, ص 118, آيه 31 بقره; شرايط امامت, ص 292, آيه 124 بقره; منشإ نياز انسان به امام, ص 239, آيه 124 بقره.
جلد دوم: نقش سودگران در پيدايش طبقه حاكم, ص 76, آيه 188 بقره.
جلد چهارم: دلايل امامت, ص 200, آيه 4 آل عمران.
جلد پنجم: تفاوت عدل و قسط, ص 51, آيه 18 آل عمران; فضيلت اهل بيت(عليهم السلام), ص 174, آيه 61 آل عمران; ويژگى هاى كارگزاران حكومتى, ص 303, آيه 188 آل عمران; ويژگى رهبران الهى, ص 355, 140 آل عمران; اهميت شورى, ص 395 و 397, آيه 159 عمران.

4. تفسير التبيان

جلد اول: اماميه و نص بر امامت ائمه(عليهم السلام), ص 14, مقدمه كتاب; منظور از خلافت آدم, ص 131, آيه 30 بقره; ملايكه و خلافت آدم(ع), ص132, آيه 30 بقره; مفهوم عدل, ص 215, آيه 48 بقره; اماميه و رابطه مقام امامت و نبوت, ص 449, آيه 124 بقره.
جلد دوم: وراثت در امامت, ص 291, آيه 247 بقره.
جلد سوم: مفهوم ولايت, ص 186, آيه 33 نسإ; منظور از اولوالامر, ص 236, آيه 59 نسإ و ص 273, آيه 83 نسإ; دلايل امامت على, ص 559, آيه 55 مائده.
جلد چهارم: تعدد نبى و امام در يك زمان, ص 507, آيه 122 اعراف.
جلد پنجم: نص بر امامت ائمه(عليهم السلام), ص 48, آيه 187 اعراف.
جلد هفتم: نقل نظر جبايى درباره امامت خلفاى راشدين, ص 456, آيه 55 نور; امامت خلفاى راشدين, ص456, آيه 55 نور.
جلد هشتم: فضايل اهل بيت, ص 339, آيه 33 احزاب; اماميه و عصمت اهل بيت, ص 340, آيه 33 احزاب.
جلد نهم: عفو حدود توسط امام, ص 168, آيه 37 شورى; خلافت ابوبكر و عمر, ص 324, آيه 16 فتح; امامت على, ص 326, آيه 16 فتح.
جلد دهم: فضايل اهل بيت, ص 211, آيه 10 انسان.

5. تفسير التحرير

جلداول: اسماعيليان و امامت مسلمانان, ص 33, مقدمه; منظور از خلافت آدم(ع), ص 398, آيه 30 بقره; علت خلافت آدم(ع), ص 418, آيه 33 بقره; منظور از امامت ابراهيم(ع), 703, آيه 124 بقره; شرايط امامت, ص 707, آيه 124 بقره; حكم امام فاسق از نظر خوارج و معتزله, ص 707, آيه 124 بقره.
جلد چهارم: اهميت مشورت, ص 147, آيه 159 آل عمران; احكام مشورت و نظر مالكيه و شافعى, ص 148, آيه 159 آل عمران; قلمرو مشورت, ص 149, آيه 159 آل عمران; ارزش مشاوره, ص 150, آيه 159 آل عمران.
جلد پنجم: مفهوم عدل, ص 94, آيه 58 نسإ; منظور از اولوالامر, ص 97, آيه 59 نسإ; مخالفت با احكام اولوالامر, ص 111, آيه 65 نسإ.
جلد هشتم: قلمرو لزوم رعايت عدالت, ص 166, آيه 152 انعام.
جلد دوازدهم: اختيارات رهبرى, ص 194, آيه 122 هود.
جلد چهاردهم: ارزش عدالت, ص 254, آيه 90 نمل.
جلد بيست و يكم: حدود ولايت پيامبر(ص), ص 267, آيه 6, احزاب.
جلد بيست و ششم: وظيفه حاكم درباره اسيران مشرك از ديد مالك و شافعى و اوزاعى, ص 80, آيه 4 محمد.
جلد بيست و هشتم: اختيارات اولوالامر در اجراى احكام, ص 156, آيه 10 ممتحنه; عدالت صحابه, ص 230, آيه 6 حجرات:
جلد سى ام: شرايط رهبرى, ص 180, آيه 12 انفطار.

6. تفسير الحديد

جلد اول: شرايط آزادى عقيده, ص 326, آيه 256 بقره.
جلد دوم: دلايل خلافت امام على, ص 75, آيه61 آل عمران; فضيلت اهل بيت(ع), ص 76, آيه 61 آل عمران; دلايل ولايت امام على(ع), ص 482, آيه 55 مائده; اهميت ولايت, ص 498, آيه 67 مائده.
جلد چهارم: قبول ولايت از جانب ظالم, ص 52, آيه 55 يوسف.
جلد پنجم: جانشينى سليمان و داود(عليهم السلام), ص 224, آيه 16 نمل; نقش مردم در تعيين امام, ص 300, آيه 68 قصص; ولايت ائمه(عليهم السلام), ص 421, آيه 16 احزاب.
جلد ششم: اهميت گواهى بر ولايت ائمه, ص 493, آيه 26 فتح.

7 ـ تفسير حجه التفاسير

جلد اول: خلافت آدم(ع), ص 33, آيه 30 بقره.
جلد دوم: برخورد اهل سنت با ولايت ائمه, ص 161, آيه67 مائده.
جلد سوم: واگذارى اراضى خراجيه از طرف خلفا, ص 5, آيه1 انفال.

8. تفسير فتح القدير

جلد پنجم: وظيفه امام درباره اسيران مشركان, ص 31, آيه 4 محمد; نظر ابوحنيفه و شافعى و اوزعى و مالك درباره امام و اسيران مشركان, ص 31, آيه 4 محمد.

9. تفسير الكاشف

جلد اول: شيعه و جانشين پيامبر(ص), ص 23, مقدمه; قلمرو آزادى, ص 34, آيه 5 فاتحه; آزادى بيان, ص 81, آيه 30 بقره; نظر محى الدين عربى در باب عصمت و بركت اهل بيت, ص 88, آيه 35 بقره; مفهوم امام, ص 196, آيه 124 بقره; صفات امام, ص 197, آيه 124 بقره; اماميه و نصب الهى امام, ص 197, آيه 124 بقره; امامت امام على(ع), ص 198, آيه 124 بقره; عصمت اهل بيت(ع) همان; علت مخالفت اشراف قريش با پيامبر(ص), ص 214, آيه 139 بقره.
جلد دوم: فضايل اهل بيت, ص48, آيه 33 آل عمران; وظيفه حاكم در امتناع شوهر از دادن نفقه, ص 316, آيه 34 نسإ; نظر مالك و شافعى در مسإله قبل, همان; مسووليت حاكم, ص 357, آيه 58 نسإ; منظور از اولوالامر, ص358, آيه 59 نسإ; شيعه و عصمت اولوالامر, ص 359, آيه 59 نسإ; منظور از اولوالامر از ديد شيعه و سنى, ص 361, آيه 59 نسإ; عدالت صحابه, ص 388, آيه 81 نسإ; حقيقت عدالت, ص 460, آيه 135 نسإ; ولايت غيرمسلمانان بر مسلمان, ص 466, آيه 141 نسإ.
جلد سوم: شيعه و اختيار حاكم در قضاوت بين اهل ذمه, ص 59, آيه 42 مائده; ولايت امام على و ابلاغ آن توسط پيامبر(ص), ص 97 ـ 98, آيه 67 مائده; آزادى انديشه, ص 161, آيه انعام.
جلد پنجم: آزادى بيان, ص 24, آيه 9 اسرإ; حكومت امام مهدى(عج) و صالحان روى زمين, ص 302, آيه 105 نسإ; شرايط بهره مندى حاكمان از نصرت خدا, ص 334, آيه 40 حج.
جلد ششم: ولايت پيامبر(ص) بر مومنان, ص193, آيه 6 احزاب; اماميه و عصمت اهل بيت, ص 216, آيه 33 احزاب; ابن عربى و مودت اهل بيت, ص 27, آيه 33 احزاب; شافعى و فضيلت اهل بيت, ص 237, آيه 56 احزاب; منظور از خلافت انسان, ص 375, آيه 26 ص; ابن عربى و خيانت به اهل بيت, ص 522, آيه 23 شورى; منزلت اهل بيت, همان.
جلد هفتم: سياست جنگى اسلام, ص 78, آيه 35 محمد.

10. تفسير كبير

جلد اول: دلايل خلافت ابوبكر, ص 260, آيه 7 فاتحه.
جلد دوم: مفهوم خلافت انسان, ص 165, آيه 30 بقره.
جلد چهارم: مفهوم امامت ابراهيم(ع), ص 42, آيه 124 بقره; راه هاى نصب و تعيين امام, ص 44, آيه 124 بقره; شيعه و خلافت ابوبكر و عمر, ص 45, آيه 124 بقره; امامت فاسق, ص 46, آيه 124 بقره; شيعه و ابوحنيفه و لزوم عصمت امام, ص 47, آيه 124 بقره; ابوحنيفه و حكم قضاوت در حكومت جائر, همان.
جلد ششم: وراثت در امامت, ص 185, آيه 247 بقره; نقش علم و قدرت در رهبرى, ص 186, آيه 247 بقره.
جلد هشتم: ملاك اعطاى حكومت از جانب خدا از نظر معتزله و جبايى و كعبى, ص 6, آيه 26 آل عمران.
جلد دهم: مفهوم عصمت اولوالامر, ص 144, آيه 59 نسإ.
جلد يازدهم: اشاعره و نص بر امامت على, ص 139, آيه 3 مائده; دلايل وجوب نصب حاكم, ص 228, آيه 38 مائده; شافعى و مسووليت حاكم در قضاوت ميان اهل ذمه, ص 235, آيه 42 مائده.
جلد دوازدهم: شيعه و حكم عقيده به خلافت ابوبكر, ص 20, آيه 54 مائده; دلايل صحت خلافت ابوبكر, ص 22, آيه 54 مائده; شيعه و دلايل امامت على, ص26, آيه 55 مائده.
جلد سيزدهم: ولايت خدا بر بندگان, ص17, آيه62 انعام; اقسام حكام, ص 67, آيه 89 انعام; ضرورت حكومت, ص 194, آيه 129 انعام. جلدپانزدهم: وظيفه امام مسلمانان در برابر عهد شكنان, ص 183, آيه 58 انفال; دلايل امامت على, ص 213, آيه 75 انفال. جلد شانزدهم: دلايل امامت ابوبكر, ص 169, آيه 100 توبه; شافعى و حكم دعاى امام براى زكات دهندگان, ص 180, آيه 103 توبه.
جلد بيستم: مفهوم عدل و اهميت رعايت آن, ص 101 و 102 آيه 90 نحل.
جلد بيست و يكم: امام مردم در قيامت, ص 17, آيه 71 اسرإ; آگاهى ولى خدا از ولايت خود, ص 96, آيه 12 كهف.
جلد بيست و سوم: امامت خلفاى راشدين, ص 41, آيه 41 حج; وظيفه امام در اجراى حدود, ص 143, آيه 2, نور دلايل وجوب نصب امام, ص 143, آيه 2 نور; شافعى و مالك و ابوحنيفه و وظيفه امام در رجم زانى, ص 147, آيه 2 نور; وظيفه حاكم در حد قذف و نظر شافعى, ص 160, آيه 4 نور.
جلد بيست و چهارم: امامت خلفاى راشدين, ص 25, آيه 55 نور.
جلد بيست و پنجم: ولايت پيامبر(ص) بر مومنان, ص 194, آيه 16 احزاب.
جلد بيست و ششم: ضرورت حكومت, ص 199, آيه 26 ص.

11. تفسير الكشاف

جلد اول: زيديه و حكم اقتدا به فاسق, ص 119, آيه 26 بقره; خلافت آدم(ع), ص 124, آيه 30, بقره; حكم امامت فاسق, ص 184, آيه 124 بقره; فضيلت اهل بيت, ص 370, آيه 61 آل عمران; مفهوم اولوالامر, ص 524, آيه 59 نسإ.
جلد دوم: شافعى و حكم و عده حاكم در انفال, ص 194, آيه 1 انفال; ابوحنيفه و شافعى و اختيار امام در امام در مورد اسيران كافر, ص 316 ـ 317, آيه 4, محمد(ص); حكم همكارى با دولت باطل, ص 482, آيه 55 يوسف.
جلد هفتم: فلسفه عدم پذيرش حكومت توسط لقمان, ص 490, آيه 14 لقمان.

12. تفسير كشف الاسرار و عده الابرار

جلداول: تفاوت خلافت و سلطنت, ص 133, آيه 30, بقره; فضايل جانشينان پيامبر(ص), ص 394, آيه 143 بقره; ابعاد ولايت خدا بر مومنان, ص 702, آيه 257 بقره.
جلد دوم: اهميت مشورت, ص 324, آيه 159 آل عمران; مفهوم اولوالامر, ص 554 و 561, آيه 59 نسإ; دلايل خلافت ابوبكر, ص 573, آيه 69 نسإ; اقسام عدل, ص 717, آيه 129 نسإ.
جلد سوم: ص 149, آيه 55 مائده; ابلاغ ولايت على(ع) در غدير خم, ص 181, آيه 67 مائده; خلفاى خدا, ص 541, آيه 165 انعام.
جلد چهارم: مفهوم ائمه كفر, ص 106, آيه 12 توبه.
جلد پنجم: مفهوم امامت, ص 327, آيه 79 حجر; حقيقت عدل, ص 451, آيه 90 نحل.
جلد ششم: جانشينان خدا در زمين, ص 573, آيه 55 نور.
جلد هشتم: امان دادن پيامبر(ص) به مشركان در اظهار عقيده, ص 3, آيه1 احزاب; مفهوم خليفه, ص 338, آيه 26 ص.
جلد نهم: شافعى و احمد بن حنبل و اختيارات امام در مورد اسيران, ص 178, آيه 4 محمد; مسووليت امام در برخورد با اهل بغى, ص 251, آيه 9 حجرات.
جلد دهم: اموال تحت اختيار امام, ص 38, آيه 7 حشر.

13. تفسير مجمع البيان

جلد اول: خلافت آدم(ع), ص 176, آيه 30 بقره; امامت ابراهيم(ع), ص 380, آيه 124 بقره; شيعه و عصمت امام, همان.
جلد دوم: شرايط رهبرى, ص 613, آيه 247 بقره.
جلد سوم: مفهوم اولوالامر, ص100, آيه 59 نسإ; جبايى و مفهوم اولوالامر, ص 126, آيه 83 نسإ; ولايت على(ع), ص 246, آيه 3 مائده; امامت على(ع), ص 326, آيه 55 مائده; امامت امام على, ص 344, آيه 67 مائده.
جلد چهارم: مقام امامت, ص 729, آيه 142 اعراف; جبايى, شيعه و امامت ائمه, ص 778, آيه 187 اعراف.
جلد پنجم: علت در خواست ولايت از ظالمان توسط يوسف(ع), ص 327, آيه 57 يوسف.
جلد نهم: اختيارات امام در مورد اسيران و نظر شافعى و ابويوسف, ص 147, آيه 4 محمد.

14. تفسير مراغى

جلد اول: خلافت انسان در زمين, ص 80, آيه 30 بقره; فلسفه خلافت انسان, ص 85, آيه 30 بقره; امامت ظالمان, ص 209, آيه 124 بقره.
جلد دوم: ارزش مشورت, ص 188, آيه 233 بقره; ملاك شايستگى حكومت, ص 218, آيه 246 بقره;
جلد چهارم: فوايد مشورت, ص 114, آيه 159 آل عمران.
جلد پنجم: تإثير شفاعت در حكم عادل و ظالم, ص 110, 85 نسإ; زمينه هاى عدالت در قضاوت, ص 71, آيه 58 نسإ.
جلد يازدهم: مسووليت امام در گرفتن صدقات, ص 16, آيه 103 توبه.
جلد بيست و يكم: ولايت پيامبر(ص) بر مومنان, ص 130, آيه 6 احزاب.
جلد بيست و پنجم: اهميت مشورت, ص 53, آيه 38 شورى; حاكمان مصر, ص 128, آيه 28 دخان. جلد بيست هشتم: اختيارات اهل حل و عقد در تدوين قوانين, ص 10, آيه 59 مجادله; عدالت در عالم تكوين و تشريع, ص 152, آيه 12 طلاق.

15. تفسير ملاصدرا

جلد دوازدهم: ملاك خلافت انسان, ص 300, آيه 30 بقره; علت جعل خليفه از جانب خدا, ص302, آيه 30 بقره; سر اعتراض فرشتگان به خلافت انسان, ص 306, آيه 30 بقره; فلسفه خلافت انسان, ص 309, آيه 30 بقره; فلسفه خلافت انسان در زمين, ص 367, آيه 33 بقره.
جلد سوم: ضرورت خليفه خدا در زمين, ص 126, آيه 36 بقره; موجبات تحصيل عدالت, ص 176, آيه 40 بقره.
جلد چهارم: فلسفه اولويت پيامبر(ص) بر مومنان, ص 135, آيه 255 بقره; شرايط امامت, ص220, آيه 256 بقره; امامت امام على, ائمه و امام مهدى(عج), ص 220 ـ 221, آيه 256 بقره; مراتب ولايت خدا و مومنان, ص 227, آيه 257 بقره; فلسفه اختصاص ولايت خدا بر مومنان, همان; رابطه ولايت طاغوت بادورى از ولايت خدا, ص 248, آيه 257 بقره.
جلد پنجم: شرايط احراز رسالت و امامت, ص 38, آيه 14 يس; شرايط وصول انسان به مقام خلافت خدا, ص 310, آيه 71 يس. جلد هفتم: فرق نبى با ولى, ص 379, آيه 9 اعلى.

16. تفسير المنار

جلد اول: مراد از خلافت آدم(ع), ص 257, آيه 30 بقره.
جلد دوم: مشيت خدا در اعطاى سلطنت, ص 478, آيه 247 بقره.
جلد سوم: مفهوم ولايت, ص 42, آيه 257 بقره.
جلد چهارم: نقش شورى در حكومت اسلامى, ص 45, آيه 104 آل عمران; رهبر در گروه آمران به معروف و ناهيان ازمنكر, ص 47, آيه 104 آل عمران; صفات مسوولان حكومت, ص 85, آيه 118 آل عمران; محدوده مشورت, ص 200, آيه 159 آل عمران; مبانى خلافت عمر, ص 202, آيه 159 آل عمران; شوراى عمر, ص 203, آيه 159 آل عمران; لزوم عمل به تصميمات شورى, ص 206, آيه 159 آل عمران.
جلد پنجم: اركان قضاوت عادلانه, ص 172, آيه 58 نسإ; مفهوم اولوالامر و نظر شيعه, ص 180 ـ 181, آيه 59 نسإ; اولوالامر در صدر اسلام, ص 195, آيه 59 نسإ; انتخاب اولوالامر, ص 200, آيه 59 نسإ; قلمرو اجتهاد اولوالامر, ص 211, آيه 59 نسإ; ابن تيميه و شرايط والى, ص 217, آيه 59 نسإ; اهميت عدالت, ص 455, آيه 135 نسإ.
جلد ششم: حكم خروج بر امام جائر, ص 366, آيه 34 مائده; امامت على از ديدگاه شيعه, ص 443, آيه 56 مائده; خلافت على, ص 464, آيه 67 مائده.
جلد هفتم: امامت غيرمجتهد, ص 196, آيه 102 مائده; حدود حاكميت علما بر مردم, ص 442, آيه 52 انعام.
جلد هشتم: اقسام ولايت خدا, ص 38, آيه 3 اعراف; ولايت ظالم بر ظالم, ص 100, آيه 129 انعام.
جلد نهم: خلافت على و نظر شيعه, ص 122, آيه 142 اعراف.
جلد دهم: مفهوم ائمه كفر, ص 191, آيه 12 توبه; شيعه و عصمت اهل بيت ص 378, آيه 31 توبه; حكم آزار اهل بيت, ص 521, آيه 61 توبه; ولايت منافق بر منافق, ص 541, آيه 71 توبه.
جلد يازدهم: عدالت صحابه, ص 17, آيه 100 توبه; آزادى دين, ص 254, آيه 23 يونس; ولايت تكوينى اوليإ الله, ص 229, آيه 2 يونس; اهميت عدالت, ص 269, آيه 2 يونس; رابطه كرامات با ولايت, ص 448, آيه 64 يونس.
جلد دوازدهم: رابطه ايمان و وراثت, ص 84, آيه 47 هود; حكم اطاعت از حاكم, ص 180, آيه 113 هود.

17. تفسير المنير

جلد اول: خلافت انسان, ص 127, آيه 30 بقره; حكم نصب حاكم و راه هاى تعيين امام, ص 129, آيه 30 بقره; ولايت ظالمان, ص 309, آيه 124 بقره; حكم اخذ مال از حاكم ظالم, همان.
جلد دوم: كيفيت قصاص از حاكم, ص 116, آيه 178 بقره.
جلد چهارم: حكم مشورت هاى پيامبر(ص), ص 143, آيه159 آل عمران; حكم هديه گرفتن حاكم, ص 151, آيه 161 آل عمران.
جلد پنجم: اهميت عدالت اجتماعى, ص 124, آيه 58 نسإ; مفهوم اولوالامر و نظر شيعه, ص 126, آيه 59 نسإ; حقوق متقابل حاكم و مردم, ص 128, آيه 58 نسإ; مرجع رفع خصومت ميان حاكم و مردم, ص 129, آيه 59 نسإ; خلافت ابوبكر, ص 148, آيه 69 نسإ; اهميت عدالت, ص 314, آيه 135 نسإ
جلد ششم: مالك و ابوحنيفه و اختيار امام در كيفر محارب, ص 161 و 163 و 164, آيه 33 مائده; ابوحنيفه و مالك و شافعى و وظيفه امام در حكميت بين اهل ذمه, ص 198 و 201, آيه 42 مائده.
جلد هشتم: حكم قربانى كردن براى استقبال از حاكم از ديد حنفيه, ص 24, آيه 121 انعام; نياز انسان به حكومت, ص 49, آيه129 انعام.
جلد دهم: جانشين پيامبر(ص), ص 220, آيه 40 توبه.
جلد يازدهم: اختيارات حاكم در اخذ زكات, ص 27, آيه 103 توبه.
جلد سيزدهم: حكم همكارى با دولت باطل, ص 12, آيه 55 يوسف.
جلد چهاردهم: مفهوم عدل, ص 212, آيه 90 نحل; اقسام عدل, ص 224, آيه 90 نمل.
جلد پانزدهم: كيفر تخلفات رهبران جامعه, ص 136, آيه 75 اسرإ.
جلد شانزدهم: مسووليت حاكم در حمايت از مردم, ص 32, آيه 95 كهف.
جلد هجدهم: مالك و وظيفه حاكم در حد قذف, ص 145, آيه 4 نور.
جلد نوزدهم: وظيفه حاكم در قبال مردم, ص 286, آيه 20 نمل; قبول عذر مردم توسط حاكم, ص 289, آيه 27 نمل.
جلد نوزدهم: اهميت مشورت, ص 297, آيه 32 نمل.
جلد بيست و يكم: ولايت پيامبر(ص), ص 245, آيه 6 احزاب; لزوم مشورت حاكم درباره جنگ, ص 281, آيه 27 احزاب; وظايف حاكم در مسائل جنگ, ص 281, آيه 9 احزاب.
جلد بيست و سوم: مسووليت حاكمان, ص 188, آيه 26 ص.
جلد بيست و پنجم: اهميت مشورت, ص 81, آيه 38 شورإ.
جلد بيست و ششم: اختيارات حاكم در مورد اسيران, ص 89, آيه 4 محمد(ص); مالكيه و شافعيه و حنيفه و اختيارات حكام در مورد اسيران, ص 92, آيه 4 محمد(ص).
جلد بيست و هشتم: حكم اقامه نماز جمعه بدون اذن امام و نظر ابوحنيفه, ص 208, آيه 9 جمعه.

18. تفسير الميزان

جلد اول: امامت ابراهيم(ع), ص 267, آيه 124 بقره; مقام امامت, ص271, آيه 124 بقره; شرايط امامت, ص 272, آيه 124 بقره; عصمت امام, ص 274 بقره; امامت و هدايت, ص 275, آيه 124 بقره.
جلد دوم: اختيارات اولوالامر, ص 93, آيه 196 بقره; هدف از حكومت, 287, آيه 247 بقره.
جلد سوم: اقسام حكومت, ص 142, آيه 27 آل عمران; ضرورت حكومت, ص 145, آيه 27 آل عمران.
جلدچهارم: اداره جامعه بر اساس رإى اكثريت, ص 98, آيه 200 آل عمران; حدود آزادى, ص 166 ـ 117, آيه 200 آل عمران; عوامل تغيير سيستم هاى حكومتى, ص 119, آيه 200 آل عمران; اختيارات رهبر, ص 121, آيه 200 آل عمران; رهبر جامعه اسلامى, همان; تفاوت روش حكومتى اسلام با ساير حكومت ها, 119, آيه 200 بقره; آزادى فكر و عقيده, ص130, آيه 200 آل عمران; آزادى اجتماعى, ص 255, آيه 19 نسإ; اطاعت از اولوالامر, ص 388, آيه 59 نسإ; مفهوم اولوالامر, ص 392, آيه 59 نسإ; عصمت اهل حل و عقد, ص 393, آيه 59 نسإ.
جلد پنجم: مراد از اولوالامر, ص 22, آيه 83 نسإ; نعمت ولايت, ص 181, آيه 3 مائده; نتايج اعراض از اهل بيت, ص 274, آيه 15 مائده; مقام رهبران بنى اسرائيل, ص363 آيه 44 مائده; مفهوم ولايت, ص 368, آيه 51 مائده.
جلد ششم: مفهوم ولايت, ص 6, آيه 55 مائده, ولايت محمد(ص), ص 7, آيه 55 مائده; ولايت على(ع), ص 8, آيه 55 مائده; مفهوم ولايت, ص 11, آيه 55 مائده; ولايت تكوينى و تشريعى خدا, ص 12, آيه 55 مائده; ولايت تشريعى محمد(ص), ص 13, آيه 55 مائده; ابلاغ ولايت على(ع) به وسيله پيامبر, ص 48, آيه 67 مائده; نياز جامعه به حاكم, ص 48, آيه 67 مائده; حدود آزادى فرد در جامعه, ص351, آيه 118 مائده.
جلد دهم: مفهوم ولايت, ص 88, آيه 62 يونس; محدوده آزادى اجتماعى, ص367 ـ 370, آيه 88 هود.
جلد سيزدهم: امامان حق و باطل در قيامت, ص 165, آيه 71 اسرإ; ولايت خدا, ص 317, آيه 44 كهف; ولايت شيطان در تدبير امور, ص 326, آيه 51 كهف.
جلد چهاردهم: ولايت اهل بيت, ص 119, آيه 98 طه; امامت و هدايت, ص 304, آيه 73 انبيإ; مقام ولايت, همان; مفهوم به ارث بردن زمين توسط صالحان, ص 330, آيه 105 انبيإ.
جلد پانزدهم: وعده خدا به حكومت امام عصر(عج), ص 155, آيه 55 نور; مفهوم خلافت انسان در زمين, ص 383, آيه 62 نمل; حكم اطاعت از حكام, ص 391, آيه 62 نمل; ولايت على(ع), ص 406, آيه 89 نمل.
جلد شانزدهم: ولايت پيامبر بر مومنان, ص 276, آيه 6 احزاب.
جلد هفدهم: خلافت داود(ع), ص 194, آيه 26 ص.
جلد هجدهم: مسووليت امام, ص 106, آيه 27 زخرف; اختيارات امام درباره اسيران جنگى, ص 227, آيه 4 محمد(ص).

19 ـ تفسير نمونه

جلد اول: مفهوم خلافت انسان در زمين, ص 172, آيه 30 بقره; شرايط رهبر, ص 308, آيه 74 بقره; مفهوم امامت, ص 437, آيه 124 بقره; اهميت امامت, ص 437, آيه 124 بقره; امامت و هدايت, ص 438, آيه 124 بقره; تفاوت امامت و نبوت و رسالت, ص 440, آيه 124 بقره; امامت ابراهيم(ع), ص 441, آيه 124 بقره; شرايط امام, ص 442, آيه 124 بقره; لزوم نصب الهى امام, ص 444, آيه 124 بقره; ابوحنيفه و اختصاص امامت به علويان, همان.
جلد دوم: شرايط رهبر, ص 172, آيه 247 بقره; اراده خدا در ظهور و سقوط حكومت ها, ص 365, آيه 26 آل عمران; ولايت تكوينى اوليإ الله, ص 422, آيه 49 آل عمران; سرنوشت اهل كتاب در حكومت امام عصر(عج), ص 432, آيه 55 آل عمران; راه شناخت رهبر حق از باطل, ص 484, آيه 79 آل عمران; تعيين خليفه از سوى خدا, ص 488, آيه 81 آل عمران.
جلد سوم: نسبت امر به معروف و آزادى, ص 40, آيه 104 آل عمران; صفات رهبر, ص 142, آيه 159 آل عمران; اهميت مشورت, ص 144, آيه 159 آل عمران; اعتبار شوراى عمر, ص 147, آيه 159 آل عمران; مفهوم اولوالامر, ص 435, آيه 59 نسإ; لزوم مديريت واحد پس از مشورت, ص 148, آيه 159 آل عمران; اهميت عدالت در حكومت 431, آيه 58 نسإ,
جلد چهارم: اهميت رهبر, ص 11, آيه 75 نسإ; مفهوم اولوالامر, ص 30, آيه 83 نسإ; وظايف رهبر, ص 34, آيه 84 نسإ; ولايت اهل بيت, ص 268, آيه 3 مائده; اهميت عدالت, ص 301, آيه 8 مائده; اهل كتاب در زمان حكومت امام مهدى(عج), ص 319, آيه 14 مائده; دلايل امامت على(ع), ص 432, آيه 55 مائده; شبهات آيه ولايت, ص 426, آيه 55 مائده; استناد على(ع) به آيه ولايت, ص 431, آيه 55 مائده.
جلد پنجم: وظيفه پيامبر براى انتخاب خليفه, ص 2, آيه 67 مائده; مشكلات رهبران صالح, ص 212, آيه 34 انعام; ولايت و امنيت, ص 321, آيه 82 انعام; شرايط نبوت و امامت, ص 431, آيه 124 انعام.
جلد ششم: تفاوت عدل و قسط, ص 143, آيه 29 اعراف; تفاوت امامت و نبوت, ص 341, آيه 142 اعراف; دلايل خلافت على(ع), ص 343, آيه 142 اعراف.
جلد هفتم: حكمت تعلق خمس به اهل بيت(ع), ص 174, آيه 41 انفال; لزوم مبارزه با ائمه كفر, ص 308, آيه 12 توبه.
جلد هشتم: حكم حمايت از رهبران اسلامى, ص 185, آيه 120 توبه; لزوم تحقير دشمن توسط رهبران دينى, ص351, آيه 71 يونس.
جلد نهم: قلمرو اطاعت از حاكمان, ص 263, آيه 113 هود.
جلد دهم: حكم پذيرش حكومت از سوى والى جائر, ص 7, آيه 55 يوسف; شرايط مديريت, ص 10, آيه 55 يوسف; نعمت آزادى, ص 277, آيه 6 ابراهيم.
جلد يازدهم: شرايط رهبر, ص 136, آيه 88 حجر; اهميت عدالت, ص 332, آيه 76 نحل; اهميت عدل, ص 336, آيه 90 نحل.
جلد دوازدهم: نقش رهبر در جامعه, ص 201, آيه 71 اسرإ; محبت رهبران دينى به مردم, ص 348, آيه 6 كهف; شرايط رهبر, ص 540, آيه 95 كهف.
جلد سيزدهم: امكان امامت در كودكى, ص 28, آيه 12 مريم; شرايط رهبر, ص191, آيه 36 طه; تفاوت مقام نبوت و امامت, ص 455, آيه 73 انبيإ; معيار شناخت امام حق از باطل, ص 456, آيه 73 انبيإ.
جلد چهاردهم: ويژگى هاى رهبران دينى, ص 280, آيه 69 مومنون; شرايط مشروعيت حكومت دموكراسى, ص 283, آيه 70 مومنون; حكومت صالحان در زمين, ص530, آيه 55 نور.
جلد پانزدهم: اهميت وحدت رهبرى, ص 129, آيه 51 فرقان; رابطه دين و سياست, ص 420, آيه 16 نمل; فرق حكام الهى با حاكمان جور, ص 436, آيه 19 نمل; آزادى در حكومت سليمان(ع), ص 442, آيه 22 نمل.
جلد شانزدهم: شرايط مديريت, ص 66, آيه 26 قصص; انواع امام, ص 91, آيه 41 قصص; روش حكومت على(ع), ص 179, آيه 83 قصص.
جلد هفدهم: ويژگى رهبران خدايى, ص 169, آيه 24 سجده; حدود ولايت پيامبر(ص) بر مومنان, ص 201, آيه 6 احزاب; وراثت در امامت, ص 209, آيه 6 احزاب.
جلد نوزدهم: حكومت دموكراسى, ص 263, آيه 26 ص ; وظايف حكومت, ص 265, آيه 26 ص; ابزار حكومت دارى, ص 290, آيه 35 ص; آزادى انديشه از ديدگاه اسلام, ص 415, آيه 18 زمر.
جلد بيستم: اهميت و محدوده مشورت, ص 462 و 463, آيه 38 شورى.
جلد بيست و دوم: اهميت نظم در پيروى از رهبر, ص 147, آيه1 حجرات.
جلد بيست و چهارم: اهميت عدالت, ص 43, آيه 11 ممتحنه; حدود اطاعت از رهبر, ص 49, آيه 12 ممتحنه.
جلد بيست و هفتم: شرايط رهبر, ص 110, آيه 11 ضحى.
1. دانش آموخته حوزه علميه قم و پژوهشگر پژوهشكده انديشه سياسى اسلام.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات علوم قران

تفصیل الآیات

دریافت فایل pdf

 

فرهنگ کلمات قرآن کریم

دریافت فایل pdf

 

نگاهي به معجم هاي موضوعي قرآن كريم (قسمت دوم)

دریافت فایل pdf

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات علوم قران

نمايي از «فرهنگ قرآن»

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرهنگ قرآن

فرهنگ قرآن

سيدحسن فاطمي

آثار سامان‏يافته قرآني باهدف اطلاع‏رساني از الفاظ قرآن با همه تنوع و گستردگي، تاكنون نتوانسته‏اند پاسخي عام و جامع به نياز مسلمانان و قرآن پژوهان بدهند. معارف بسيار عظيم و عميقي در طومار گنجنامه وحي الهي نهفته است كه جويندگان را بدان دسترس نيست. برآوردن اين نياز جز از رهگذر همدلي و همياري گروه كاردان و قرآن‏شناسي كه فرصت و فراغت لازم داشته باشند ممكن نيست.
اطلاعات و كتابهاي موجود درمراكز علمي گواهند كه تلاشهاي تحسين برانگيزي در جنبه‏هاي مختلف علمي، اجتماعي، كلامي، اقتصادي، فلسفي ،فقهي و... صورت تدوين يافته است. اما همانها گواهي مي‏دهند كه فرهنگي جامع و فراگير كه همه اين اطلاعات رابه شيوه علمي گزارش كند، تحقق نيافته است. تدوين فرهنگ قرآن گامي است بدين سو.
محققان در اين اثر پربرگ كوشيده‏اند، آموزه‏هاي زلال قرآن را از متن آيات برآورند و پيش روي علاقه‏مندان به قرآن كريم نهند. سنگ نخست اين بناي رفيع را همت دانشمندي آشنابا زمان نهاد. حجت‏الاسلام اكبر هاشمي رفسنجاني در پس اين باور كه الفاظ و كلمات قرآن، تنها علائم معارف قرآن نيستند وبسا معرفتها و حكمت‏هايي كه درقرآن به لفظ بازگو نشده است، طرحي نو درافكند. اين طرح بسي گسترده‏تر از معجم‏هاي لفظي قرآن است؛ زيرا به ثبت معارفي كه درقرآن، لفظي براي آن آمده است بسنده نشده و ناگفته‏هاي ديگري را نيز به تحقيق مي‏گيرد.
ايشان سالها در پي فرصت فراخ مناسبي بوده است كه بتواند انديشه بلند خود را جامه عمل بپوشاند. تا اين كه سال 1354 دستگير و روانه زندان شد. پس از محاكمه، طولاني بودن توقف در زندان معلوم شد. بنابراين به فرصت مناسب دست يافت و همان جا عزم خود را براي سازمان دادن به تصميم خود، جزم كرد.
هدف نخستين اين فرهنگنامه ــ همان گونه كه از تفسير راهنما برمي آيدــ گردآوري همه اطلاعات براساس مفاهيم و در نهايت طبقه‏بندي آنها براي استفاده آسان و سريع خواننده است. در اين شيوه، آيات براساس معنا و محتوا، فيش‏برداري شده، سپس زيرعناوين و موضوعات كلي يا نسبتاً كلي قرار گرفته‏اند. در زندان سي و يك هزار فيش وبيش از هشتاد هزار موضوع در مدت چند سال تهيه شد و پس از آزادي به خاطر حضور دائم درمتن رويدادهاي كشور، امكان تكميل آن مقدور ايشان نبود. از اين رو، اين مهم از سوي ايشان به دفتر تبليغات اسلامي واگذار شد. اين دفتر با تاسيس واحد ويژه‏اي موسوم به «مركز فرهنگ و معارف قرآن» عهده دار تكميل، تنظيم و انتشار يادداشتهاي پيش گفته شد و اينك بدين كار اشتغال دارد. اين مركز اطلاعات جمع آوري شده را به چند برابر افزايش داد و مدخلهاي جديدي را برآن افزود و تهيه معجمي با ويژگي‏هاي زير را در دستور كار خود قرار داد:
ــ فراگير و جامع باشد؛
ــ تدوين و تنظيم آن به گونه‏اي باشد كه مرجع و مأخذ تلقي شود؛
ــ قابل اطمينان و اعتماد باشد؛
ــ موضوعات موردنظر، آسان ياب باشد.
اصلها و مبناهايي كه در تدوين اين معجم در نظربوده عبارت است از:
ارتباط فرازها و آيه‏ها، برداشتهاي روايي، برداشتهاي‏شان نزولي، ساختارادبي، قرائت مشهور، مفهوم‏گيري، سياق آيات، صفا ت و قيود و الغاي خصوصيت، كاربرد لغات و....>1
جلد نخست اين اگر به حرف «آ» اختصاص دارد. جهت آشنايي خوانندگان با سبك كتاب، متن كامل مدخل «آسايش‏طلبي» را مي‏آوريم:

آسايش طلبي
آثار آسايش‏طلبي
دل بستگي به دنيا و آسايش‏طلبي، مانع از شركت در جهاد:

... مالكم اذا قيل لكم انفروا في سبيل الله اثاقلتم الي الارض ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة...
توبه(9) 38
سيقول لك مخلفون من الاعراب شغلتنا امولنا و اهلونا...فتح (48) 11

آسايش‏طلبي بني اسراييل

روحيه آسايش‏طلبي بني اسراييل موجب تمرد آنان از درگير شدن با اشغالگران سرزمين موعود:
قالوا يموسي ان فيها قوما جبارين و انا لن‏ندخلها حتي يخرجوا منها فان يخرجوا منها فانّا دخلون. 2
مائده (5) 22

آسايش‏طلبي در مسلمانان

آسايش‏طلبي گروهي از مسلمانان صدر اسلام و ناخشنودي آنان از جهاد:
قل ان كان اباوكم و ابناوكم و اخونكم و ازوجكم و عشيرتكم و امول اقترفتموها و تجره تخشون كسادها ومسكن ترضونها
احب اليكم من الله و رسوله و جهادفي سبيله فتربصواتوبه (9) 24
يايهاالذين امنوا مالكم اذا قيل لكم انفروا في سبيل الله اثاقلتم الي الارض ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة...توبه (9) 38

آسايش‏طلبي در همسران محمد(ص)

آسايش‏طلبي همسران پيامبر با درخواست توسعه در زندگي و مال زياد:
يايها النبي قل لازوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا
احزاب (33) 28
توصيه خدا به پيامبر(ص) مبني بر رها كردن همسران خود در صورت ترجيح آسايش دنيوي بر ماندن نزد آن حضرت:
يايها النبي قل لازوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا
احزاب (33) 28

آسايش‏طلبي قوم ثمود

آسايش‏طلبي قوم ثمود باعث تراشيدن كوه‏ها براي خانه‏سازي:
وتنحتون من الجبال بيوتافرهين 4شعرا(26) 149

آسايش‏طلبي منافقان
آسايش‏طلبي ثروتمندان منافق مانع از حضور آنان در ميدان جهاد:

انماالسبيل علي الذين يستئذنونك و هم اغنياء رضوا بان يكونو امع الخوالف...5 توبه (9)93

زمينه‏هاي آسايش‏طلبي
ثروت و توانمندي، زمينه آسايش‏طلبي و رفاه‏زدگي:

و اذا انزلت سورة ان امنوا بالله و جهدوا مع رسوله استئذنك اولوا الطول منهم و قالوا ذرنانكن مع القعدين
توبه (9) 86
انما السبيل علي الذين يستئذنونك و هم اغنياء رضوا بان يكونوا مع الخوائف...توبه (9)93

دل بستگي به دنيا زمينه آسايش‏طلبي:

... مالكم إِذا قيل لكم انفروا في سبيل الله اثاقلتم الي الارض اَءرضيتم بالحيوة‏الدنيا من الاخرة...توبه: (9)38
سيقول لك المخلفون من الاعراب شغلتنا امولنا و اهلونا... فتح (48) 11

دو تذكر:

1ــ جا داشت رسم الخط مناسب‏تري در نقل آيات رعايت مي‏شد. مثلاً جهت تميز ميان الف مقصوره‏اي كه با «ي» نوشته مي‏شود از علامت صداي كشيده «ا» در بالاي آن استفاده شده و ياء بزرگ بدون علامت است. در حالي كه بهتر بود زير ياء بزرگ دو نقطه گذارده مي‏شد و الف مقصوره بدون علامت بود.
2ــ در صورتي كه آيات همراه با ترجمه باشد، خوانندگان بيشتري مي‏توانند از كتاب بهره‏مند شوند و حتي پاره‏اي از ابهامات را براي آنان كه با عربي آشنا هستند، برطرف مي‏سازد.

پاورقيها:

1ــ برگرفته از مقدمه كتاب
2ــ مدخل «آسايش» چهارده صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده است.
3ــ جواب مساعد ندادن بني اسراييل به درخواست موسي (ع) براي شركت در جهاد با طرح اين كه در شهر مورد نظر، جباراني وجود دارند و مادام كه آنان هستند اينها وارد آنجا نخواهند شد. نشان‏دهنده روحيه آسايش‏طلبي بني‏اسراييل است.
4 ــ «فاره» در لغت به معناي حاذق و نيز خوشگذران است. (مفردات راغب) برداشت فوق بنابرمعناي دوم است.
5 ــ اگر چه در اين آيه از منافقان سخني به ميان نيامده است، اما اين كه آيه در سياق آيات مربوط به منافقان است، دلالت بر مطلب موردنظر مي‏كند.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تأملي در «دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي»

تأملي در «دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي»

محمدعلي سلطاني
آقاي بهاءالدين خرمشاهي، نويسنده‏اي موفق، پركار و چهره‏اي آشنا براي فرهنگ دوستان و بويژه قرآن‏پژوهان و حافظ پژوهان است. آثار استوار و تحقيقي گذشته وي در حوزه تأليف و گاه ترجمه از وي چهره‏اي پرآوازه و مقبول ساخته است و توانمندي‏اش در تحقيق، نگارش و ترجمه به اثبات رسيده است و به موازات شهرت فرهنگي كه بدست آورده توقع و انتظار علاقه‏مندان به كتاب را از خود بيشتر كرده است. علي‏رغم چنين انتظاري خرمشاهي در سالهاي اخير در دام وسوسه‏انگيز توليد انبوه گرفتار آمده و آثاري راهي بازار كرد كه همه را در حيرت فرو برد و چرايي رضامندي وي بر تخريب اعتبار پژوهي گذشته‏اش را نقل مجالس ساخت. با «فرار از فلسفه» خرد ورزي پژوهشي را وداع گفت و با دانش نامه «قرآن و قرآن پژوهي» اعتبار آثار پيشين خود از قبيل «حافظ پژوهي»، «ترجمه قرآن»، «دايرة‏المعارف تشيع» و غير آن را به گذشته سپرد. مطالعه و بررسي «دانش نامه قرآن و قرآن‏پژوهي» اين انديشه ناباورانه را در ذهن القاء مي‏كند كه خرمشاهي حتي از تورق و مطالعه گذراي مقالات دانشنامه هم دريغ ورزيده است و با نشر آثار استوار به نام خويش سرناسازگاري گذاشته است.
هرچه هست اين نكته مسلم است كه دل هيچ علاقه‏مند به آثار خرمشاهي وزش چنين باد خزاني را بر بوستان اعتبار پژوهشي وي بر نمي‏تابد و از اين بابت سخت افسرده و دل‏گير است. بررسي و نمايش كاستي‏ها، اشتباهات، زياده‏گويي‏ها و بي‏ربطي‏هاي اين دو جلد حجيم كاري گسترده و افزون بر يك نوشته را مي‏طلبد. از اين رو در اين نوشته با كنار گذاشتن همه آن نادرستي‏ها، تنها از زاويه ساختاري به آن نگاهي مي‏افكنيم و با شاغول فن دانشنامه‏نگاري اين بناي كج را تراز مي‏گيريم.
دانشنامه يا دايرة‏المعارف‏نگاري به مفهوم امروزي آن، زاييده تنوع و فراواني علوم، موضوعات و مسايل آن است كه براي پيش‏گيري از هدر رفتن فرصتها و يافتن راهي براي سرعت در اطلاع‏يابي از مسايل و انديشه‏هاي مطروحه در هر دانشي تدارك ديده شده است. بر اين اساس ضرورت تدوين و نگارش دانشنامه‏ها و دايرة‏المعارفها به همراه خود گونه‏هايي از ضوابط و بايستگي‏ها را ايجاد كرد كه بي‏توجهي به آنها نقض غرض و خروج از چهارچوب مقتضيات چنان الزامي است. دست‏اندركاران تدوين و نگارش دانشنامه‏ها به فراخناي امكان بايد اين ضوابط را مراعات كنند و در صورت تخطي از آن در درستي نامگذاري اثر توليدي خود به دانشنامه ترديد ورزند بي‏توجهي به آئين دانشنامه‏نگاري در تدوين دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» خواننده را وسوسه مي‏كند در درستي كاربرد عنوان دانشنامه بر اين مجموعه دو دل باشد. براي اثبات مدعاي مزبور ياد كرد چند نمونه نامطلوب نمي‏نمايد:
1- گزيده‏نويسي:

اصل نخستين در دانشنامه‏نويسي گزيده‏نويسي و زبده‏نگاري است. دانشنامه به فراخور موضوع خود بايد تنها گفتني‏هاي مورد نياز مدخل‏هاي مطروحه در آن دانش را در بر گيرد. گستردگي و فراواني مدخلها بطور طبيعي حجيمي و فربهي دانشنامه‏ها را در پي مي‏آورد و هدف اصلي دانشنامه‏نويسي در علوم را كه اغتنام فرصت است از بين مي‏برد و نقض غرض مي‏گردد. از اين رو، دانشنامه نگاران گزيده‏نويسي را بسان اصل و پايه در نگارش دانشنامه‏ها پذيرفته‏اند. خروج از اين اصل به مفهوم زير پاگذاشتن يكي از اصولي‏ترين فن دانشنامه‏نويسي است. اين اصل در «دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهي» كمتر رعايت شده است. و بسياري از مدخلها انباشته از اطلاعات غيرضروري و بي‏ربط به موضوع است. اين اشكال در مدخلهاي خود نوشته به حد ملال‏آور مي‏باشد بعضي از اين مدخلها كه گاه بيش از پنج صفحه دو ستوني دانشنامه را پر كرده است به آساني مي‏توان آن را در نيم صفحه جاي داد بنگريد به مدخلهاي خود نوشته: پيمان حبيب‏الله؛ حجتي كرماني ـ محمد جواد؛ موسوي گرمارودي ـ سيد علي؛ معاديخواه ـ عبدالمجيد، كمالي ـ سيد علي و...
مدخلهاي ديگر نيز از همين مشكل برخوردار هستند و در خيلي موارد اگر زياده‏نويسي مدخل كنار گذاشته شود به دو سوم و گاه نصف تقليل مي‏يابند. براي شفاف شدن اين مدعا يكي از مدخلهاي كوچك دانشنامه را با كنار گذاشتن زيادي‏هاي آن در ذيل دوباره‏نويسي مي‏كنيم تا زياده‏نويسي مدخل‏ها تا حدودي روشن شود:

دايرة‏الفرائد در فرهنگ قرآن

اين كتاب، فرهنگ دايرة‏المعارف گونه‏اي است كه به همت دكتر محمدباقر محقق تدوين شده است و تاكنون هفت جلد آن با بيش از 4000 صفحه با چاپ نامطلوب نشر يافته است. در كتاب همه الفاظ و مفاهيم قرآني مطرح شده است. پژوهش درباره الفاظ قرآني كه جاي آنها در كتب فهرستهاي الفاظ است موجب حجيم شدن آن گشته است. مؤلف بحثي تفصيلي از اسماء و صفات خداوند در قرآن ارائه كرده است و بحثهاي فقهي و اعلام قرآني آن استوار و محققانه است. وي چند اثر ديگر از جمله «حقوق مدني زوجين از نظر قرآن» و «نمونه بينات در شأن نزول آيات» نيز نشر داده است.
مدخل فوق در دانشنامه بيش از 160 كلمه دارد در حالي كه مي‏توان آن را با حفظ همه اطلاعات داده شده در ذيل مدخل مزبور در كمتر از 90 كلمه بازنويسي كرد.

2- بهره‏گيري از منابع دست اول:

يكي ديگر از آيين‏هاي دانشنامه نويسي بهره‏گيري از منابع دست اول است. منابع بعدي بويژه به هنگام نقل غيرمستقيم در مواردي آميخته با برداشتها، اشتباهات، افزودني‏ها و كاستني‏ها است و در نتيجه از اعتبار و ارزش منقول كاسته مي‏شود. بهره‏گيري از منابع بعدي تنها در صورتي قابل توجيه است كه منابع دست اول غيرقابل دسترس باشد. بايد همواره در نظر داشته باشيم كه دانشنامه‏ها تا حد امكان مطالب معتبر و در خيلي موارد مباحث متفق عليه را در خود جاي مي‏دهند. و راه يافتن مطالبي كه به هر علت شائبه سستي و كم‏اعتباري در آن مي‏رود پرهيز مي‏شود. در دانشنامه مورد بحث اين ضابطه چندان مراعات نشده است و در مواردي علي‏رغم در دسترس بودن منبع نخستين از منابع بعدي و حتي از ترجمه‏ها نقل قول شده است به عنوان نمونه:
در مدخل «آيه استدراج» به ترجمه الميزان ارجاع داده‏اند؛ مدخل «آيه استرجاع» به تفسير راهنما؛ مدخل «آيه استعاذه» به معارف و معاريف؛ مدخل «آيه استيذان» به تفسير نمونه؛ مدخل «آيه انك» به ترجمه فارسي الميزان؛ در مدخل «آيه امانات» مطالبي از تفسير برهان و درالمنثور را به نقل از ترجمه تفسيرالميزان آورده‏اند؛ در مدخل «آيه املاق» مطالب تفسير تبيان را به نقل از مشكلات العلوم نراقي آورده‏اند؛ در مدخل «آيه اولوالارحام» مطالب تفسير برهان به نقل از تفسير نمونه آمده است؛ در مدخل «آيه بّر» مطالب مجمع البيان و تبيان به گزارش دايرة‏المعارف تشيّع» آمده است؛ روايت كافي و نورالثقلين در مدخل «آيه تبليغ» از تفسير راهنما نقل شده است؛ روايات تهذيب الاحكام، كافي و درالمنثور را در مدخل ؟ از تفسير راهنما آورده‏اند.
مؤلفان دانشنامه اين شيوه را در سرتاسر دانشنامه بكار گرفته‏اند و با وجود در دسترس بودن همه منابع دست اول نقل از منابع دست دوم هيچ توجيهي جز ساده‏خواري ندارد.

3- محورداري

يكي از اصول ديگر دانشنامه كه مهمترين وجه تمايز آنها از كشكول‏ها و جنگها است وجود محور مشترك براي مدخل دانشنامه‏ها است. در كشكول‏ها و جنگها الزامي براي وجود محور واحد نيست لكن در دانشنامه بايد محور واحد وجود داشته باشد. دانشنامه اسلام مدخلهايي در خود جاي مي‏دهد كه اسلام وجه مميز آن باشد در دانشنامه‏هاي علوم دانش‏هاي ويژه محور مي‏باشند. انتظار مي‏رفت در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» مدخل‏ها محور قرآني داشته باشد اما وجود مدخل‏هاي فراوان غيرقرآني در آن، اين انتظار را به يأس تبديل كرده است به عنوان نمونه براي من ربط مدخل‏هاي زير به قرآن و قرآن پژوهي چندان روشن نيست:
استمناء، اسم، اسم فاعل، اسم فعل، اشتغال، تميز، تنازع، بهلول، جلال‏آل احمد، حاج سيد جوادي [= قزويني حاج سيد جودي] و غير آن.
اگر براي آوردن مدخل اسم يا اسم فاعل اين مقدار كافي باشد كه اسم يا اسم فاعل در ادبيات عرب مطرح است و در قرآن هم اسم يا اسم فاعل وجود دارد بايد بر اساس آيه 59 سوره انعام كه مي‏فرمايد: «و لا رطب و لا يابس اَلّا في كتاب مبين...» هر رطب و يابس در عالم به عنوان مدخل اين دايرة‏المعارف مي‏بود و دست كم همه كتب فقهي، كلامي، روايي، اصولي، ادبي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و غير آن در اين دانشنامه مطرح مي‏شد چون در همه اين كتب حداقل يك مورد استدلال به قرآن وجود دارد يا مطلبي در آنها يافت مي‏شود كه روح قرآن با كليت آنها ممكن است سازگار باشد.

4- هماهنگي حجم مقاله‏ها

از جمله اصول دانشنامه‏نگاري هماهنگي بين حجم مقالات است. حجم هر مدخل به اعتبار اهميتي كه دارد تعيين مي‏گردد. مدخل‏هاي كليدي و مهم از حجم بيشتر و مدخل‏هاي متوسط از حجم متوسط برخوردارند و مدخل‏هاي كم اهميت از حجم بسيار كم بهره‏مند مي‏باشند. در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» اين اصل به هيچ‏وجه مراعات نشده است بسياري از مدخل‏ها را بي‏جهت كوتاه نوشته‏اند و مدخل‏هاي كم ربط و كم اهميت را تفصيل داده‏اند. خواننده نمي‏داند چرا مدخل «احمديه [= قاديانيه] و قرآن» يك صفحه و نيم است ولي مدخل «اخباريان و قرآن» فقط نصف صفحه مي‏باشد مدخل «پاينده ـ ابوالقاسم» و «بهبودي ـ محمدباقر» هر كدام تنها 16 خط از يك صفحه دو ستوني مي‏باشد اما مدخل مدخل «پيمان ـ حبيب اللّه» بيش از هفت صفحه است. مدخل «ترجمه فارسي معزّي» در شش خط نيم ستوني معرفي مي‏گردد و مدخل «ترجمه فارسي معاديخواه» بيش از يك صفحه را پر مي‏كند.
اين نوع ناموزوني در بسياري از بخش‏هاي دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» ديده مي‏شود كه بيانگر تعجيل در مرحله گردآوري اطلاعات است از اين رو، خود نوشته‏ها بسيار طولاني شده و مدخل‏هاي تأليفي بسيار كم و ناقص از كار در آمده است.

5- پرهيز از تكرار

براي پرهيز از حجيم شدن دانشنامه تلاش مي‏شود از مدخل‏هاي تكراري جلوگيري شود به همين خاطر از روش مدخل ارجاعي بهره‏گيري مي‏شود تا در صورتي كه ذهن خواننده با مدخلي مأنوس بود از راه ارجاع، به محل بحث راهنمايي گردد و در عين حال تكرار و دوباره‏نويسي بوجود نيايد. در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» اين اصل در مواردي مراعات نشده است. موارد شاخص آن ترجمه‏ها مي‏باشد به عنوان نمونه كتاب «اعجاز القرآن» مصطفي صادق الرافعي با همين عنوان و با عنوان ترجمه آن به نام «اعجاز قرآن و بلاغت محمد(ص)» در دو جا آورده شده است. كتاب «الاعجاز البياني و مسائل ابن الارزق» از دكتر عائشه بنت‏الشاطي با عنوان عربي و ترجمه آن به نام اعجاز بياني قرآن را در دو مدخل مستقل آورده‏اند از اين نوع تكرارها در دانشنامه بسيار يافت مي‏شود.

6- هماهنگي صوري

يكي از مسائل مهم و اصولي در فن دانشنامه‏نويسي هماهنگي و يك نواختي صوري مدخل‏ها و عناوين دانشنامه‏ها است از آنجايي كه دانشنامه‏ها كار جمعي است و نويسندگان هر يك ذوق و سليقه خاصي دارند طبيعي است اين سلايق در نگارش مقالات مؤثر افتاد و در نتيجه محصول كار ناموزون و ناهم‏آهنگ گردد. دست‏اندركاران دانشنامه‏ها معمولاً تمهيداتي بكار مي‏گيرند تا از تأثير سلايق تا حدودي بكاهند و در سرتاسر دانشنامه همگوني ايجاد كنند. از اين رو دانشنامه‏هاي معتبر پيش از آغاز به تدوين، شيوه نامه‏اي تدارك ديده و آن را در اختيار نويسندگان قرار مي‏دهند تا سياست دانشنامه را در زمينه آوانگاري، ارجاع به منابع، فصل و وصل كلمات، علائم سجاوندي و ديگر پيرايه‏هاي نگارشي اعلام داشته باشند و نويسندگان، مقاله را بر آن اساس تدوين كنند. افزون بر اين كار، دانشنامه ويراستاراني دارند كه در صورت حصول ناهماهنگي در شكل صوري مقالات، آن را اصلاح كرده و هماهنگ سازند. در دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهي هيچ‏گونه هماهنگي صوري ديده نمي‏شود گويا نويسندگان مدخل‏ها هيچ دستورالعمل نگارشي در دست نداشتند و مقالات پس از نگارش هم ويراستاري نشده است. هر نويسنده شيوه خاص خود را بكار گرفته است. به عنوان نمونه:
آقاي محسن معيني در پاره‏اي از مدخل‏ها منابع مقاله‏اش را در پايان مقاله آورده است از قبيل مقاله «آفاق و انفس» و «ابوالاسود دؤلي»، «ابوبكر»، «ابودرداء»، «آل عبا» و غير آن و در مواردي لابلاي مقاله آنها را ذكر كرده است از قبيل مقاله «استغناء»، «ابوحنيفه» و غيره و در مواردي هم در پايان و لابلاي مقاله منابع را آورده است از قبيل مقاله «آفتاب پرستي»، «استقامت» و غير آن.
آقايان حميد آژير، مسعود انصاري، حسين فعال عراقي، جويا جهان‏بخش و چندي ديگر از نويسندگان منابع را در پايان مقاله آورده‏اند.
آقاي بهاءالدين خرمشاهي و آقاي حسن سيدعرب در بيشتر موارد منابع را در پايان مقاله مي‏آورند و گاه در لابلاي مقاله آن را يادآور مي‏شوند.
آقاي فرهاد حاج ميرزايي، قوام‏الدين خرمشاهي و حامد ناجي همواره منابع را در لابلاي مقاله مي‏گنجانند. ديگر نويسندگان نيز بر پايه ذوق و سليقه خود عمل مي‏كنند و هيچ‏گونه هماهنگي بين آنان ديده نمي‏شود.
در شيوه نگارش هم چنين ناهماهنگي وجود دارد مقاله‏هاي آقاي جويا جهانبخش آميزه‏اي نه چندان استوار بين سره‏نويسي و تعابير پرطمطراق عربي است در حالي كه قلم بهاءالدين و قوام‏الدين خرمشاهي از رواني برخوردار است نوشته ديگر نويسندگان نيز اختلافهايي با يك ديگر دارند كه اگر ويراستاري قوي در نهايت مقاله‏ها را ويراستاري مي‏كرد مي‏توانست هم‏آهنگي صوري بين مقالات ايجاد كند.

7- استاندارد بودن مدخل‏هاي اصلي، فرعي و ارجاعي.

مدخل‏هاي دانشنامه‏ها بايد از ملاك و اصولي پيروي كنند. آوردن يا نياوردن مدخل، اصلي يا فرعي بودن آن و ارجاعي و غيرارجاعي بودن آن نمي‏تواند طبق سليقه باشد. عنواني را مي‏توان مدخل قرار داد كه تبديل به اصطلاح و عنوان شده باشد و در عرف آن دانش با ذهن مراجعه‏كنندگان مأنوس باشد بنابراين نمي‏توان به جعل اصطلاح پرداخت و عنوان آفريد يا طبق سليقه عنواني را اصل و ديگري را ارجاعي قرار داد. به همين خاطر معمولاً دست‏اندركاران تدوين دانشنامه‏ها عناوين پيشنهادي خود را در نسخه‏هاي معدود چاپ مي‏كنند و جهت اظهارنظر براي آگاهان آن دانش ارسال مي‏كنند تا مدخل‏هايي با ملاك صحيح به دانشنامه راه پيدا كند. در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» دقت‏هاي لازم براي گزينش مدخل‏ها بكار نرفته است. به عنوان نمونه چندان روشن نيست كه چرا كتاب «آدابٌ من القرآن» ترجمه كتاب سيد عبدالحسين دستغيب مدخل اصلي قرار گرفته است و اصل فارسي آن تنها در ذيل ترجمه سيد عبدالحسين دستغيب مورد اشاره قرار گرفته است. در حالي كه مناسب آن است اصل كتاب مدخل شود و در ذيل آن به نام مترجَم و مترجِم آن اشاره شود. همچنين مشخص نيست تعابيري از قبيل «خواب اصحاب كهف» كه تبديل به اصطلاح و مثل شده است چرا به عبارت نوم اصحاب كهف ارجاع داده شده است با توجه به اين كه خواننده دانشنامه فارسي‏زبان است.
ارجاع اصطلاحات فارسي به عربي به وفور ديده مي‏شود كه از ملاك درستي پيروي نشده است. «آشنايي با معارف قرآن» مدخل شده است در حالي كه اصل كتاب يعني «الدراسات القرآنيه» و نويسنده آن محمد قطب كه دهها كتاب قرآني دارد فراموش شده است، درست آن بود كه آشنايي با معارف قرآن مدخل ارجاعي مي‏شد و «الدراسات القرآنيه» مدخل اصلي، از اين نوع بي‏ملاكي‏ها در دانشنامه فراوان وجود دارد.
هدف اين مقاله بيان ايرادهاي ساختاري دانشنامه بود و به اشتباهات آن كه گاه به طنز شبيه است توجهي نشده است و آن را در جاي ديگر مطرح خواهيم كرد. در پايان به يك نمونه از اين طنزها اشاره مي‏شود در ذيل مدخل «اذان و اقامه» مي‏نويسند:
«... با نظر به آيه 70 سوره يوسف پيشينه اين حكم ظاهر است «اذن مؤذن ايّتها العير» و به ظاهر فصول مختلف آن مورد نصّ قرار گرفته است...» نويسنده توجه نداشت كه جارچيان از خيلي قبلها در دربارها بودند وگرنه پيشينه اذان و اقامه را به قبل‏تر از سلطنت يوسف (ع) مي‏برد.

با آرزوي توفيق فراوان نويسندگان دانشنامه

علي‏رغم چنين انتظاري (انتظار مشاهده آثار استوار و تحقيقي) خرمشاهي در سالهاي اخير در دام وسوسه‏انگيز توليد انبوه گرفتار آمده و آثاري راهي بازار كرد كه همه را در حيرت فرو برد و چرايي رضامندي وي بر تخريب اعتبار پژوهي گذشته‏اش را نقل مجالس ساخت. با «فرار از فلسفه» خرد ورزي پژوهشي را وداع گفت و با دانش نامه «قرآن و قرآن پژوهي» اعتبار آثار پيشين خود از قبيل «حافظ پژوهي»، «ترجمه قرآن»، «دايرة‏المعارف تشيع» و غير آن را به گذشته سپرد.
اصل گزيده‏نويسي در «دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهي» كمتر رعايت شده است. و بسياري از مدخلها انباشته از اطلاعات غيرضروري و بي‏ربط به موضوع است.
انتظار مي‏رفت در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» مدخل‏ها محور قرآني داشته باشد اما وجود مدخل‏هاي فراوان غيرقرآني در آن، اين انتظار را به يأس تبديل كرده است
در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» اين اصل (هماهنگي بين حجم مقالات) به‏هيچ‏وجه مراعات نشده است بسياري از مدخل‏ها را بي‏جهت كوتاه نوشته‏اند و مدخل‏هاي كم ربط و كم اهميت را تفصيل داده‏اند.
در دانشنامه «قرآن و قرآن‏پژوهي» دقت‏هاي لازم براي گزينش مدخل‏ها بكار نرفته است.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مقایسه دو فرهنگ قرآنی

مقایسه دو فرهنگ قرآنی

محمد هادی مؤذن جامی

المعجم المفهرس لمعانی القرآن العظیم, محمد بسام رشدی الزین, اشراف: محمد عدنان سالم. دارالفکر بدمشق ودارالفکر المعاصر بیروت, 1995/1416, الطبعة الاولی, 2جلد, 1360ص.
فرهنگ موضوعی قرآن مجید. کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی. الهدی, تهران, 1369. چاپ دوم, شانزده«420ص.
قرآن همواره محور اندیشه مسلمین بوده است و از همه سو در آن نظر شده است, تا آنجا که حروف و حرکات آن را نیز شمرده اند. اما فراهم آوردن یک مرجع کامل برای یافتن آیات قرنها طول کشید تا سرانجام به کوشش استاد محمد فؤاد عبدالباقی المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم منتشر شد و واژه یابی نسبتاً دقیق فراهم آمد. از سوی دیگر کاوش در موضوعات و مطالب قرآن نیز گرچه پیشینه ای دیرینه دارد, اما فهرست مضبوط و کاملی از موضوعات آن هنوز هم فراهم نشده است. نخستین فهرست موضوعی قرآن تفصیل الآیات ژول لابوم است که افراد متعددی سعی در تکمیل کار او داشته اند. در کشورهای عرب زبان الجامع لمواضیع آیات القرآن الکریم, اثر محمد فارس برکات, تبویب آی القرآن من الناحیة الموضوعیة, اثر احمد ابراهیم مهنّا, الترتیب والبیان عن تفصیل آی القرآن الکریم, اثر محمد زکی, تصنیف آیات القرآن الکریم, اثر محمد محمود اسماعیل, و تفسیر و بیان مفردات القرآن اثر دکتر محمد حسن حمصی نمونه ای از فهرستهای موضوعی است. در ایران عزیزمان نیز کشف المطالب اعتماد السلطنه براساس فهرست ژول لابوم فراهم آمده است و تفصیل الآیات کیکاوس ملک منصور و طبقات آیات خلیل صبری ادامه همان کارهاست و تفاوت اساسی ای به چشم نمی خورد. جدیدترین کارها یکی فهرس المطالب1 مرحوم دکتر محمود رامیار است در 33 فصل و بیش از 1500 موضوع, و فرهنگ موضوعی قرآن مجید,2 اثر آقایان بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی با 7000 مدخل اصلی و 3000 مدخل ارجاعی و شیوه ای نو در تألیف, و سرانجام تفسیر راهنمای آیت الله هاشمی.
فرهنگ موضوعی قرآن مجید علی رغم پیشرفتگی و دقت و سادگی و نوآوری کمبودهایی دارد که برخی از آنها را راقم تهیه و به مؤلفان محترم تقدیم کرده است تا در چاپهای بعدی اصلاح کنند و تاکنون اثری ندیده ام. اصل فکر, یعنی استخراج موضوع از آیه, در دو کتاب اخیرالذکر قابل توجه است و هریک راهی نپیموده را گشوده اند.
المعجم المفهرس لمعانی القرآن العظیم جدیدترین اثری است که در این زمینه منتشر شده است و شیوه کار مؤلف آن با شیوه کار مؤلفان فرهنگ موضوعی قرآن مجید قرابتی شگفت آور دارد, و آن عبارت است از گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و تفریع این آیات به مواد جزئی تر و موضوع بندی مناسب و ترتیب الفبایی آنها. ذکر آیات به شکل کامل یا تقطیع مناسب از مزیتهای این کتاب است.
راقم بین بخشهایی از دو کتاب حاضر مقایسه کرد و نکاتی فراهم آورد که جهت تکمیل هر دو کار لازم است. بخشی از این مقایسه به قرار ذیل است:
1. فرهنگ موضوعی مصادیق و مبهمات قرآن و مواردی را که در خصوص فرد یا افرادی شأن نزول مشخص است, موضوع فرض کرده و آنها را فهرست کرده است. لذا اسامی افراد یا چیزهایی که عیناً در قرآن نیست در این کتاب هست و با علامت ستاره مشخص شده است. به مواردی از آنها متعاقباً اشاره خواهد شد. امّا در معجم چنین کاری مغفول مانده است.
2. نحوه بسط و تفریع یک موضوع متشابه در هر کتاب فاقد ضابطه مشخص است. لذا هریک موضوعی را بنحوی کلی یا مبسوط فهرست بندی کرده اند. این مطلب نیز در سطور آتی ارائه خواهد شد.
3. در نحوه گردآوری آیات متعلق به یک موضوع از نظر شکلی شاید تفاوتی مهم به چشم نخورد, اما هر دو کتاب در خصوص گردآوری آیات متعلق به یک موضوع از نظر محتوا موفق نبوده اند. در فرهنگ موضوعی ارجاعات متعدد کمی از عدم توفیق کامل کاسته است, اما به هرحال تا رسیدن به نقطه مطلوب راه طولانی است. شگفت آنکه هر یک از کتابها در موضوعی عنایت به گردآوری محتوایی داشته اند و در موضوعی دیگر غفلت کرده اند.
4. سهولت کار با معجم به دلیل ذکر شاهد مثال و آیات متعلقه مزیت مهمی است که مؤلفان محترم فرهنگ موضوعی ـ به اختیار خود ـ از آن محروممان داشته اند و این خود مایه خطا در ذکر نشانی آیات هم شده است.
5. در فرهنگ موضوعی برای فهرست سازی (اغلب عین صورت صرفی و نحوی موجود در قرآن) (ص هفت مقدمه) حفظ شده است. اما بنا به ضرورت فرهنگ نویسی حالت صرفی و نحوی کلمات یا تعبیرات قرآنی را تغییر داده اند. فی المثل فعل را به مصدر برگردانده یا بر سر اسامی الف و لام (ال) آورده اند. یا صورت نصب و جر را به حالت رفع تبدیل کرده یا بعضی ضمایر افزوده اند. مدخلهای اصلی یا اسمند (مثل الصبر) و یا صفت (البارد) و یا ترکیب (دارالآخرة) و یا عبارت (یوم ینفع الصادقین صدقهم), و یا مفرد (الشاعر) و یا جمع (الشعراء). دو کار مفید دیگر عبارت است از پیش بینی مدخلهای ارجاعی که با حروف نازک چاپ شده است, و استفاده از مترادفات فارسی برای خواننده فارسی زبان. همین امر موجب فوایدی شده است; مثلاً تمایز نهادن بین دو مشترک لفظی الرجال, به معنی پیادگان و الرجال, به معنی مردان, مایه عدم غفلت از موضوع اول شده است در حالی که در معجم مشترک لفظی گهگاه فراموش شده است. مترادف دیگر که خاص کتاب به زبان فارسی است به صورت مدخل ارجاعی دیده می شود (مثلا شکیبایی , الصبر). در معجم روش کار عبارت است از: گردآوری شکلی و محتوایی آیات مربوط به یک موضوع(مثلاً آخرت), ترتیب و تفریع به موضوعات جزئی تر (مثلاً اسماء الآخرة, الایمان بالآخرة, صفات الآخرة), سپس تنظیم موضوعات جزیی به صورت زیرمدخلهای اصلی و موضوعات کلیدی ذیل موضوع اصلی (مثلاً الآخرة: اسماؤها, الآخرة: الایمان بها). در این معجم نیز گزینش کلمات کلیدی براساس اصل نزدیکی آن به ذهن جستجوگرست. اما اساس را بر ذکر صورت مفرد کلمه قرار داده است, مگر آنکه کلمه کلیدی قرآن به صورت جمع باشد (مانند الآیات, الحدود). در این کتاب فهرست سازی و فرهنگ نویسی براساس روش الفبایی است و از ارجاع کلمات به ریشه لغوی آنها خودداری شده است. در معجم نیز مدخلهای ارجاعی پیش بینی شده است, اما به گستردگی فهرست موضوعی نیست.
نکته مهم آنکه در فرهنگ موضوعی مدخلهای اصلی بیشتری از آیات قرآنی استخراج شده و اکثر قریب به اتفاق آنها عین کلمه قرآنی و نص صریح قرآن است, اما در معجم این گزینش مغفول مانده است و مؤلف محترم بیشتر موضوع سازی کرده است تا موضوع گزینی. موضوع سازی گرچه کاری بس مهم در استخراج معارف قرآنی است, اما مقدمه آن, یعنی موضوع گزینی واجبتر است. به نظر حقیر موضوع گزینی قرآن براساس تدوین دوایر متداخل و مماس موضوعات قرآن ـ از نظر شکل و محتوا ـ آسانتر از موضوع سازی است. برای نمونه در قرآن اسامی مشخص و بدون ابهامی در خصوص بدن انسان ذکر شده است. وقتی که فهرست نویسان ما در گزیدن و مرتب کردن این اسامی دقت لازم را ندارند چگونه می توان به موضوع گسترده تر در خصوص انسان در قرآن ـ از جنبه طبیعی و فیزیکی ـ پرداخت؟ یا وقتی مؤلف محترم معجم, عمیق را در آیه (یأتین من کل فج عمیق) (حج/27) به معنی ژرفا گرفته* و در ابعاد ثلاثه فهرست کرده است, چگونه می توان در مورد واژه های دیگر به قضاوت لغوی او اعتماد کامل داشت؟
اکنون به مقایسه دو کتاب در برخی از فصول و موضوعات می پردازم:

1. بررسی فصول
1ـ1. حرف ثاء:

مدخلهای ثابت بن رفاعه, ثابت بن قیس, ثابت بن یسار الانصاری که مربوط به مبهمات است و الثاقب, الثالث, ثالث ثلاثه, الثالثه, ثانی اثنین که عیناً از قرآن موضوع گزینی شده است در معجم نیست. تا اینجا در هر دو کتاب دو کلمه دیگر نیست یکی الثابت و دیگری ثبات (جمع ثبه به معنی دسته و گروه, سوره نساء/71).
در موضوع مشترک ثبات قدم که در فرهنگ موضوعی ثبات القدم با مدخلهای ارجاعی ثبات القدم نیز , التثبیت; الاستقامه. و ثبوت قدم , ثبات القدم فهرست سازی شده است, در معجم موضوعی الثبات به چشم می خورد. در فرهنگ موضوعی آیات 173 و 187 سوره آل عمران و آیه 35 سوره محمد(ص) که ربط موضوعی و محتوایی دارند, آمده است, اما آیه 120 سوره هود مغفول مانده است. برعکس در معجم آیه اخیر آمده اما سه آیه یاد شده مغفول مانده است. هر دو کتاب ثبات قدم و تثبیت را به هم آمیخته اند, و هر دو غلط چاپی دارند (فرهنگ: انفال/ 46 بجای انفال/45, معجم ابراهیم/2 به جای ابراهیم/27). اما در معجم به دلیل ذکر آیه مشکلی ایجاد نمی شود. اشتباه عجیب تر ذکر ثبات (دسته) ذیل موضوع الثبات در معجم است. در فرهنگ موضوعی برخی آیات مربوط به استقامت و تأیید الهی (مجادله/22, جن/16) نیز ضمن ثبات القدم فهرست شده است.
این مدخلها در فرهنگ هست, اما در معجم نیست: ثجاج, الثقف, الثقلان, الثلة, الثمن, الثیبات (از مدخلهای فارسی, شأن نزول و ارجاعی صرف نظر شد). برعکس مَدخل الثری در معجم هست و در فرهنگ نیست. البته برخی مدخلها بدون ذکر ارجاع در سایر فصول آمده است; مثلا در معجم ذیل موضوع عدد گزینه های ثَلاث (سه), ثُلات (سه سه) و ثلاث مأة, ثلاثه, ثلاثون, ثلاثة آلاف, الثُلث و… آمده است. در فرهنگ ثمانین (نور/4) که یک بار در قرآن داده شده به شکل ثمانون ضبط شده است که درست نیست و ثلثا (دو سوم) نیز مغفول مانده است.
در مدخلِ الثقلِ معجم آیات بیشتری نقل شده است و در فرهنگ3 مدخل الثقال (اصلی) و ثقیل , الثقال و الثقال نیز , اسحاب الثقال (فرعی) با 2 آیه در مدخل اصلی دیده می شود. آیات ذکر شده ذیل مدخل الثمر در معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 57 اعراف, 3 رعد و 27 فاطر مغفول مانده است). در عوض در فرهنگ مدخل فرعی الثمرات ـ نقصها و مدخلهای ارجاعی الثمرات نیز , آیات الله ـ الثمرات; الفواکه; الاکل و الثمرة , الثمرات دیده می شود. ضمنا دو مدخل اصلی الثمر و الثمرات پیش بینی شده است. چند آیه که از نظر محتوایی به بحث مربوط است, ذیل مدخل الثمرات آمده (نحل/12, کهف/32) که در معجم نیست.
مدخل الثمن معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 174 بقره, 77 و 187 و 199 آل عمران, 44 و 106 مائده در فرهنگ نیامده است). گرچه مدخل ارجاعی الثمن نیز , الاشتراء; البیع; التجارة; الاقتصاد و ثمن بخس , یوسف ـ شراؤه مزیت فرهنگ است.
مدخل ثمود در معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 95 هود, 9 ابراهیم, 59 اسراء, و…), گرچه آیات 80 تا 84 حجر را ذکر نکرده است. در عوض فرهنگ موضوعی با تفریع 38 موضوع شاهکار کرده است و آیات مغفول را جبران.
مدخل الثناء علی الله معجم در فرهنگ موضوعی نیست.
مدخل الثواب معجم کاملتر از فرهنگ است, اما تفریع موضوع و ارجاعات فرهنگ جبران مافات کرده است. و با وجود غفلت از آیات 153 و 195 آل عمران و 76 مریم, معلوم نیست چرا آیه 110 بقره در فرهنگ آمده است. لازم بود ثواب الکفار (مطففین/36) ذکر می شد. در مدخلهای فرعی ثواب الآخرة و ثواب الدنیا به جای آیه 148 آل عمران آیه 152 ذکر شده که اشتباه است. آیات مدخل الثیاب فرهنگ با دو مدخل فرعی تطهیرها و وضعها مانند مدخل الثوب معجم است (بجز کهف/31 که در فرهنگ نیامده است), اما مدخل فرعی و ارجاعی فرهنگی بسیار کارگشاست.

1ـ2. حرف ذال:

در مدخل الذات معجم تمام آیات وارده بجز ذواتی اکل (سباء/16) همان 30 آیه در بر دارنده کلمه ذات است. اما در فرهنگ 17 مدخل (4 اصلی و بقیه فرعی) گزیده شده است. در هر دو کتاب کمبود دیده می شود ذواتی اکل در فرهنگ و ذواتا افنان (الرحمن/48) در معجم مغفول مانده است. در فرهنگ ذات قرار و ذات لهب نیز به چشم نمی خورد.
این مدخلها در فرهنگ هست و در معجم نیست: ذأم , المذؤم; ذا متربه , مسکینا ذا متربه; ذا مقربه , ذوی القربی; یتیماً ذا مقربه; الذر , عالم الذر; الذرع; الذلول; ذوحظ; ذو سعه; ذو عسرة; ذو العصف; ذو قربی , ذوی القربی; الاقارب; ذو مال وبنین; ذو المعارج; ذوی عدل; ذوی القربی; ذی حجر; ذی علم , العلیم; ذی مسغبه , یوم ذی مسغبه بر اینها مدخلهای ذو الاوتاد , فرعون و ذو الخویصره را نیز می توان افزود. برعکس مدخلهای ذمّ و ذهاب با تفریعات آن در فرهنگ نیست.
مدخل الذبح با مدخلهای الذبح لغیرالله: تحریمه; الذبیحه; الذبیحه المحرم کلها در معجم با تفاوتهایی در مدخلهای الذبائح , الذبح; الذبیحه, التذکیه, الصید, الاصطیاد, اهل الکتاب ـ ذبائحهم; الذبح; الذبح نیز , التذبیح, الذبیحه ذبح شرعی , ماذکر اسم الله علیه; ذبح عظیم; الذبیحه; الذبیحه نیز , ما احلّ به لغیر الله قابل مقایسه است و البته ارجاعات فرهنگ بسیار عالی است.
از مدخلهای الذراع و الذره که بگذریم مدخل الذریه در معجم تفریعات خوبی دارد, مانند ذریة ابلیس, الذریة الصالحة, اما ارجاع به الابناء والولد ندارد.
مدخل الذکورة معجم کاملتر از مدخل الذکر (= زینه) فرهنگ است. در فرهنگ آیات 11 نساء و 136 انعام یاد نشده و به هم ریختگی دیده می شود. ضمناً به جای نحل/ 97 به اشتباه نساء/97 ضبط شده است.
مدخل الذکر معجم کاملتر و تفریعات بیشتری دارد که بسیار گره گشا و عالی است, مانند: الذکر: اطلاقه علی الرسالات السماویة; الذکر: اطلاقه علی الشرف والعزة; الذکر: اطلاقه علی العذاب; الذکر: اطلاقه علی القرآن; ذکر الله, ذکرالله: آثاره: البعد عن المنکر; ذکرالله: آثاره: الصبر; ذکرالله: آثاره: الطمأنینه; ذکرالله: آثاره: الفلاح; ذکرالله: احواله; ذکرالله: الاکثار منه; ذکرالله: الامربه; ذکرالله بنعمه; ذکرالله: ثوابه; ذکرالله, ذم ترکه; ذکرالله القلبی, ذکرالله: مصاحبته للعبادات; ذکرالله: مصاحبته للمعاملات; ذکرالله: وقته; الذکر بالسوء والذکری. البته در فرهنگ گرچه آیات ذکر ذیل مدخل الذکر آمده است, اما مدخلهای فرعی الذکر نیز , القرآن, الدعاء, التذکر, اللوح المحفوظ, الله ذکره, الملقیات ذکراً, ذکر اسم الله , الصید ـ ذکر اسم الله; الذکر الحکیم , القرآن (الاسماء والاوصاف) ـ الذکر الحکیم, ذکر الرحمن , الله ـ ذکره; ذکرالله , الله ـ ذکره; الاعراض عن ذکر الله, الذکر المحدث, ذکر نعمت , النعمة ـ ذکرها آمده که برخی تفریعات در معجم مشهود نیست. مدخل الذل در معجم دو تفریع مهم ذل التواضع و ذل الکافرین دارد. در فرهنگ ارجاع به اذلال و اذله و ذلت یهود آمده, اما به صاغرون ارجاع نداده است.
مدخل الذم معجم واقعاً عالی است, آن هم با تفریعات الذم: افعاله: بئس; الذم: افعاله: ساء; الذم: انواعه: التشبیهی; الذم: انواعه: الوصفی. عجیب آنکه این مدخل در فرهنگ از یاد رفته است.
مدخل الذنب والذنوب فرهنگ با ارجاع به الاثم, الخطیئه, المعصیه, السیئه, الفاحشه والاعتراف بها خوب است, اما مدخل الذنب معجم با تفریعات الذنب: الاصرار علیه; الذنب: التوبة منه; الذنب: العقاب علیه: الذنب علم الله به; الذنب: غفرانه بهتر است.
مدخل الذهاب معجم با تفریعات آن (الذهاب الی الله, الذهاب بالابصار, الذهاب بالحقوق, الذهاب بالماء, الذهاب بالنعم, الذهاب بالنور, الذهاب بالوحی, ذهاب الحزن, ذهاب الخوف, ذهاب الرجز, زهاب الرجس; ذهاب الزبد, ذهاب السیئات, ذهاب الطیبات, ذهاب الغیظ, الذهاب للبحث, الذهاب للدعوة, الذهاب للسباق, الذهاب للقتال, الذهاب للمراسله, الذهاب والاستخلاف, ذهاب النفس, الذهاب والاستئذان, الذهاب والتکبر, الذهاب والغضب) در فرهنگ دیده نمی شود.
مدخل ذوالقرنین فرهنگ با تفریعات ده گانه بهتر از همان مدخل در معجم است. و نیز مدخل ذوالکفل در فرهنگ با سه تفریع. مدخل الذوق والذائقه والذائقون در فرهنگ به پای مدخل الذوق معجم با تفریعات آن (الذوق الحسی, الذوق المعنوی, الذوق المعنوی للعذاب, الذوق المعنوی للنعیم) نمی رسد.
سرانجام در هر دو کتاب مدخلهای ذرء (خلق) و الذکی , التذکیه مغفول مانده است.

1ـ3. حرف ضاد:

از مدخلهای مشترکی چون ضامر و الضأن که بگذریم, دسته بندی معجم دقیقتر است. برای نمونه الضأن به الحیوان: النَّعم: الغنم یا الضمی به الزمن: الضحی ارجاع داده شده است و الضَبح, که در فرهنگ نیامده است, به الصوت ارجاع داده شده است. مدخل الضدّ در فرهنگ موضوعی دیده نمی شود.
مدخل الضرّ معجم کاملتر و تفریعات دقیقتری دارد مانند الضر بالآخرین: تحریمه; الضرّ: الصبر علیه; الضرّ: عدم لحوقه بالله; الضر: کشفه من الله وحده; الضر: من الله وحده. در فرهنگ مدخل ارجاعی الضر نیز , الله ـ ضره و مدخل اصلی الضراء و الضرار ـ مسجد , مسجد الضرار در نظر گرفته شده که خوب است.
مدخل الضراعه یا ارجاع آن به تضرع در فرهنگ نیست.
در خصوص مدخل الضرب و ضرب الامثال و الضرب فی الارض شواهد فرهنگ ناقص است. مدخل ضرب الرقاب , الجهاد فرهنگ در معجم نیامده است. برعکس مدخل الضرورة معجم در فرهنگ دیده نمی شود (مراد اضطرار است). مدخلهای الضعاف , الضعیف, الضعفاء والضعیف (با دو مدخل فرعی لیس علیه حرج و نصیحته لله) فرهنگ با تفاوتهایی در مدخل ضعف القوه معجم آمده است که در بر دارنده کلمات همریشه استضعاف نیز هست.
مدخلهای ضِعف , الاضعاف; عذاب الضعف; جزاء الضعف; ضعفین; ضعف الحیاة , عذاب الحیاة و ضعف الممات , عذاب الممات فرهنگ در مدخل الضعف الکمی معجم آمده است, و معلوم است که اولی بهتر است. مدخل الضغث و الضغط الجوی معجم در فرهنگ نیست.
مدخلهای الضلال; الضلالة; الضلالة نیز , الغی; الاضلال; سبیل الله ـ صدر; الشرک; ضلالت اهل کتاب , اهل الکتاب ـ ضلالتهم فرهنگ در مدخلهای الضلال: اتهام الانبیاء به; الضلال: بعده عن الحق; الضلال, بمعنی الحیرة; الضلال بمعنی الضیاع; الضلال بمعنی النسیان; الضلال: جزاؤه; ضلال الشرکاء عن المشرکین; الضلال: نفیه عن الله, معجم دسته بندی شده که مناسبتر است, گرچه مدخلهای ارجاعی فرهنگ به الغیّ و… مکمل آن است.
مدخل الضمّ و الضنک والضیاع والضیاع: نفیه عن الله در فرهنگ نیست. مدخل الضیف معجم فاقد تفریعات مدخلهای مشابه در فرهنگ است. مدخل ضیزی (, ظلم) در فرهنگ مغفول مانده است. مدخل الضیق المکانی و الضیق النفسی معجم دقیقتر از مدخلهای الضیق و الضیّق فرهنگ است که اشتباه هم دارد (در الضیّق آیه 70 نمل درست نیست, بلکه انعام/125 و طلاق/6 مناسب است) عدم توجه به ارجاع به نجع و باخع در این مورد نیز قابل ذکر است.
مدخل ضیر (شعراء/50) در هر دو کتاب ذکر نشده است.

1ـ4. حرف ظاء:

مدخل الظَفر معجم در فرهنگ نیامده است و برعکس مدخلهای الظلوم, الظله و الظلیل فرهنگ در معجم نیست.
مدخل الظل معجم فاقد تفریعات مدخلهای الظل نیز , الظله; الظل ـ مدّه , الله ـ مدّه الظل; ظل ذی ثلاث شعب , جهنم ـ ظلها; ظل ممدود; ظل من یحموم والظلال ظلل من النار والظلل فرهنگ است.
مدخل الظلام معجم فاقد تفریعات مدخلهای الظلمات نیز , الاظلام; لاتستوی الظلمات والنور; ظلمات الارض; ظلمات البحر, ظلمات البر; ظلمات ثلاث; ظلمت است. در معجم بدرستی اغطش ذیل الغلام ضبط شده است و در فرهنگ دقت نشده است, ارجاع به الزمن: اللیل نیز در معجم لازم بوده و انجام شده, اما فرهنگ فاقد آن است.
مدخل الظلم در فرهنگ با ارجاع به الکفر و الظالمون والظالم للنفس والظالم باید ذیل یکی از اینها فهرست می شد. گرچه تفریعات سی گانه ذیل الظالمون بسیار هشیارانه است, اما دسته بندی معجم مجموعاً بهتر است و شامل این موارد: الظلم: انواعه: الافتراء علی الله; الظلم: انواعه: اکل اموال الناس بالباطل; الظلم: انواعه:اکل اموال الیتامی; الظلم: انواعه:
التکذیب بآیات الله; الظلم: انواعه: الشرک بالله; الظلم: انواعه: الصد عن سبیل الله; الظلم: انواعه: ظلم الانسان لنفسه; الظلم: انواعه: مخالفة اوامر الله; الظلم: تنزیه الله عنه; الظلم: التوبة منه; الظلم: جزاؤه; الظلم: نفیه بارسال الرسل; الظلم: نفیه بالتکلیف قدر الطاقه; الظلم: نفیه بالجزاء علی الکسب; الظلم: النهی عن موالاة الظالمین.
مدخل الظن و توابع آن, ظن الجاهلیة, ظن السوء, الظنون و الظن نیز , الشک فرهنگ و مدخلهای فرعی الاجتناب منه و اتّباعه از جهتی خوب است و مدخل الظن و توابع آن, الظن بمعنی الوهم و الظن بمعنی الیقین معجم (ظن السوء مشترک است), از جهتی دیگر.
مدخل الظَّهر و الظهور (پشت ها) در فرهنگ, در معجم به شکل ظهر الارض, ظهر الانسان, ظهر الحیوان, ظهر البحر آمده که دقیقتر است. الظهور (بر شدن در زخرف/33) در فرهنگ جدا آمده که بهتر است اما در معجم همراه با خانواده تبدون و ظاهر و یظهروا یکجا فهرست شده که درست نیست.
مدخل ظهور الحق و ظهور الفساد معجم نیز مهم است و در فرهنگ به چشم نمی خورد.
مختصر پیشگفته تنها در چهار حرف کم کاربرد نشان می دهد که چقدر برای موضع گزینی دقت لازم است. اگر قرار بود در حروف پرکاربرد مقایسه صورت گیرد, صدها ایراد دیگر هویدا می شد. با توجه به ضیق مجال بررسی فصول را به پایان برده و به بررسی بعضی از موضوعات در فصول دیگر می پردازیم.

2. بررسی برخی از موضوعات (مدخلها):
2ـ1. اسماء و صفات الهی:

در فرهنگ موضوعی مدخل الاسماء الحسنی کمبودهای جدی دارد که به اطلاع مؤلفان محترم رسیده است. در معجم نیز گرچه در دو مدخل الاسماء الحسنی و صفات الله کار گزینش و دسته بندی به شکلی مطلوب سامان یافته, اما کار ناقص است. حقیر در مقاله ای مفصل اسماء و صفات الهی را با روشی مضبوط فراهم کرده و ارائه داده است. به شمارش نوشتار ما بیش از 230 اسم و صفت (در حالت فاعلی نه بر ساخته از فعل) در قرآن وارد شده است. برای نمونه اسامی خیر, نعم المجیبون, نعم القادرون, نعم الماهدون, رب کل شئ و… در هر دو کتاب نیست.

2ـ2. اسماء و صفات پیامبر(ص):

هر دو کتاب در مدخل محمد(ص) زحمات فراوان کشیده اند و دسته بندی آیات در هر کتاب فوائدی دارد که در دیگری نیست. در محدوده اسامی پیامبر(ص) و یا صفات او این موارد در فرهنگ ذکر شده و در معجم نیست: اول المسلمین, الشهید, المذکّر, النُور, الولی و برعکس حریص علیکم (توبه/128) در معجم ذکر شده و در فرهنگ نیست. بر موارد مغفول در هر دو کتاب می توان ذکراً رسولاً (طلاق/10), طه, یس, حم, رسول امین, رسول کریم را افزود.

2ـ3. اسماء و صفات قرآن:

به گزارش فهرس المطالب دکتر رامیار 83 اسم و صفت برای قرآن است که این موارد در هر دو کتاب نیست: امام مبین, ام الکتاب, امر, ایمان, تفصیل, حبل, حکمه, روح, علم, قصص, القول, متشابه, مرفوعه, مفصل, نباء, النجوم, نعمة, هادی و وحی. البته موارد دیگری هم هست که در معجم یاد شده و در فرهنگ نیست; چون ذکری, عزیز و کریم. ضمناً به دلیل عدم تفریع مناسب برخی از صفات ذیل عنوان کلی تر آمده است, مانند صحف مکرمه و صحف مطهره ذیل صحف و القرآن الحکیم, القرآن العظیم, القرآن المجید, قرآن کریم و قرآن مبین ذیل القرآن. بر مواردی که در معجم نیامده (و در فرهنگ آمده است) این مواد افزوده می شود: آیات, احسن الحدیث, احسن القصص, بشیر, بیان, بینه, تبصره, تذکره, ذی الذکر, صدق, عجب, علی, فصل, قیم, کوثر, مصدق و مهیمن.

2ـ4. انسان ـ جسم انسان:

موضوع انسان بسیار گسترده است, فعلاً در خصوص مواردی از جسم انسان که در قرآن ذکر شده است بحث می کنیم. موارد ذیل در هر دو کتاب نیامده است: جیب و جیوب, ادبار, اقدام, جوف, طرف, کف, و بر اینها ازر, اسر, بشر, ترائب و ماء رافق و عورات را باید افزود. در فرهنگ این موارد که در معجم آمده به چشم نمی خورد: خدّ, ساق, سن, مرفق, وجه, جباه و جبین و ترقوه. برعکس این موارد در فرهنگ آمده و در معجم نیست: الاصلاب (صلب), البدن, الجید, الخرطوم, الدم, الدماء, الدمع, سوءات, العقب, الفروج, اللحیة, الناصیه, الوتین, الورید. و بر اینها المضغة, النطفه, منی و غائط را می توان افزود (که در واقع برخی مامتعلق به انسان است نه جسم او). در فرهنگ ظُفر (ناخن) به اشتباه وارد شده است, چون مربوط به حیوانات است. ضمنا جناح (بازو و بغل) نیز در هر دو کتاب نیست.

2ـ5. اوقات:

در هر دو کتاب واژه های مربوط فاقد احصا کامل و تام است. برای نمونه افول, شفق, طلوع, عسعس, عصر, غروب, فلق, غاسق و غلّه و امس. در معجم غسق, غداة, فجر و اشراق یاد شده اما در فرهنگ خیر. بر اینها به اعتباری الصریم (اللیل الاسود) را باید افزود. در فرهنگ حقب (هفتاد سال) آمده, اما در معجم از آن یاد نشده است. کلاً هر دو کتاب در مدخل سازی فرعی و ارجاعی نقص جدی دارند.

2ـ6. اسامی حیوانات:

در هر دو کتاب این موارد یاد نشده است: ابابیل, بعیر, بکر, جان, جماله, جمل, جوارح (سگ و مرغ شکاری), حموله, دابة الارض (موریانه), رکاب (شتر), عرم, عشار, عوان, فارض, فراش, فَرس, و نون. این موارد در معجم ذیل بخشهایی یاد شده, آمده, امّآ درفرهنگ نیست: ثعبان, جواد, جیاد, حوت, غراب و هدهد, فیل, قمل, ناقه, نعجه و نمل.

2ـ7. رنگها:

هر دو کتاب در فهرست موارد مذکور کوتاهی کرده اند. در قرآن از رنگهای سفید و سبز و سیاه و زرد و کبود یاد شده است. در فرهنگ به زرق (کبود, طه/102) اشاره شده و معجم آن را یاد نکرده است. احوی (سیاه متمایل به سبز), غرابیب (از غراب یعنی نیک سیاه), فاقع (زرد پررنگ), مدهامه (از دهیم یعنی سبز سیاه فام) و وردة (گلی رنگ) در هر دو یاد نشده است.

2ـ 8. گیاهان:

در مدخل النبات, شتاب و کم دقتی عیان است و احصاء دقیقی به عمل نیامده است, در معجم بدون مدخل فرعی تعدادی از آیات را ذکر کرده است (با چهارده نام گیاه و ارجاع به ثمر, حبه, شجره, عنب, فاکهه, نخل, یقطین) و در فرهنگ نیز با مدخل ارجاعی النبات , الزرع, الحرث, الشجر, مشکل حل نشده و شانزده نام گیاه ذکر شده است. در هر دو کتاب این موارد باید یاد می شد: اثل, تین (اگر آن را میوه بدانیم), خمط, زقوم, زنجبیل, سدر, ضریع, طلح (موز), طلع, کافور, لینه (نوعی خرما), نجم و بر اینها غثاء, ریحان, صریم و مسد و خردل را می توان افزود. ابّ, فوم و یقطین بنحوی در معجم یاد شده, اما در فرهنگ یاد نشده است.
با آنکه می توان در موضوعاتی چون اسره (خانواده), جغرافیا, جامعه و گروه, اقتصاد, اثاث و البسه و مانند اینها به بررسی بیشتری پرداخت, اما خوف از تطویل ملال آور حقیر را از بررسی بیشتر و وسیعتر منصرف کرد.
اینجانب بارها و بارها لزوم تهیه فرهنگ بسامدی کامل و بی نقص الفاظ و معانی قرآن را یادآور شده ام و آن را مقدمه تهیه فرهنگ جامع موضوعات قرآن می دانم و این یکی را مقدمه فرهنگ ادواری معانی و موضوعات و محتویات قرآن.
باید مجامع متکفل احیای پژوهشهای قرآنی به صورت تخصصی به این امر دست یازند. راستی پانزده قرن برای انجام دو کار اول کافی نبوده است؟ حقیر وقتی به عشق مسلمین به کتاب خدا می اندیشد, در عجب می ماند که چرا این همه کارهای نکرده و ناتمام به چشم می خورد. حیرت آور است که کسانی با عشق و حوصله فراوان به شمارش حروف و حرکات و کلمات قرآن عزیز پرداخته اند, اما اشتباه کرده اند و تاکنون هم پاسخ درستی دریافت نشده است. علاقه به حفظ و نگهداری قرآن مایه این شمارشها بوده است, اما چرا حتی آمار رایانه ای هم دقت لازم را ندارد؟ راستی مگر تدبر و تفکر و استخراج موضوعات مشهود قرآن و چیدن و ربط دادن آنها چقدر کار می خواهد؟ چرا باید پس از قرنها و بارها شمارش سرانجام با دوازده سال کار یک محقق شماره دقیق تعداد الله کشف شود!؟ حقیر هر نوع بررسی آماری و شکلی و محتوایی و تفسیری و علمی و… را در ساحت قرآن دوست دارد و برای کشف اسرار آن لازم می شمارد. اما از خاصیت هدایت بخشی قرآن چه بهره ای برده ایم؟ آیا برای تبلیغ و تبلیغات روش قرآن را بررسی کرده ایم؟ آیا برای طرح قصه و حدیث از آن الهام گرفته ایم؟ آیا در برخورد با معضلات و مشکلات اجتماعی قرآن را راهنمای عمل ساخته ایم؟ آیا خود را در پرتو قرآن و فی ظلال آن قرار داده ایم؟ آیا میزان حیات ما قرآن شده است؟ آیا …
به قول عزیزی آیات قرآن را باید پرچم و راهنمای عمل کرد.3 اما و اما که هر کار بدون پایه ریزی ناکار خواهد شد. در نمایشگاه قرآن کریم بر تعداد اندک رساله های دانشجویی حول قرآن گریستم. آیا باید هنوز هم قرآن را مهجور دید؟ آیا هنوز هم پرداختن به قرآن تضحیه است؟ ای کاش همه عمر ما در راه تدبر در یک آیه قرآن فنا شود, چه بهتر از این؟

پي نوشت ها:

1. این اثر که جزو مراجع ما در این نوشتار است و برخی کمبودهای دو کتاب مورد بحث را نمایانگر می کند, در انتهای قرآن اهدایی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا چاپ شده است و حاوی نکات سودمند فراوانی است, اما مع الاسف اشتباهات چاپی و غیر چاپی آن کم نیست. در عین حال حالت دائرةالمعارف گونه آن بارها راقم را به کار آمده است. خدایش رحمت کناد مرحوم دکتر رامیار را که با سختکوشی و تواضع کارکرد و برفت.
2. مشخصات کتاب: فرهنگ موضوعی قرآن مجید, کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی, الهدی, تهران, 1369, چاپ دوم, شانزده«420ص.
* در اینجا عمیق به معنی بعید است (ر.ک: مفردات راغب) نظیر این مورد کم نیست; مثلا فرش (انعام/142) که شتر کوچک است و رکب (انفال/42) کاروان و رکاب (حشر/9) به معنی شتر و….
3. گفته ای از جناب حجةالاسلام آقای قرائتی. ر.ک: بینات, شماره9, ص114. البته تعبیر دقیق ایشان این است: (از هر آیه پلاکارد درست کنیم, قرآن را به صورت پیام درآوریم).

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بسوي فرهنگ‏هاي تكامل يافته براي قرآن و حديث

بسوي فرهنگ‏هاي تكامل يافته براي قرآن و حديث

نجم طرفه

يك انقلاب علمي معاصر كه از راه به وجود آوردن فرهنگ‌هاي تكامل يافته در رابطه با موضوع‌هاي قرآن و حديث ـ كه بياد ماندني است‌ـ براي رسيدن به نتيجه‌هاي علمي از راه تفكر و تعقل كه داراي بيان، تفسير و توضيح بيشتر و سودمندتر باشد، پيشنهاد به وجود آوردن دو فرهنگ در رابطه با موضوع‌هاي قرآن كريم و حديث صحيح بر اساس مباني آتيه مي‌شود:

1. مباني فرهنگ موضوع‌هاي قرآن كريم:

مبناي اول: به درستي كه هر كلمه از قرآن كريم، چه اسم، فعل يا حرف باشد به عنوان يك موضوع خاص از قرآن مي‌باشد.
مبناي دوم: به درستي كه حروف هجا يا قرائت، عبارت است از بيست و هشت حرف كه به هر يك از آنها بر مبناي ترتيب خاص خود شماره? خاص داده شده است، بر مبناي ترتيبي كه مي‌آيد؛ تا از آن در فرهنگ استفاده شود:
الف=1، ب=2، ت=3، ث=4، ج=5، ح=6، خ=7، د=8، ذ=9، ر=10، ز=11، س=12، ش=13، ص=14، ض=15، ط=16، ظ=17، ع=18، غ=19، ف=20، ق=21، ك=22، ل=23، م=24، ن=25، هـ=26، و=27، ي=28.
مبناي سوم: وقتي كه هجا يا قرائت حركت فتحه مانند هجا و قرائتِ حرف الف، و هجاي حركتِ ضمه مانند هجاي حرف واو، و هجاي حركت كسره(جاره)، مانند حجاي حرف ياء بوده باشد؛ با اينكه حركتها نسبت به حروف از نظر هجا سبك‌تر است؛ به هر يك از آنها شماره‌هاي آن حروف داده شده است، و آن بدين صورت است:
فتحه=1، ضمه=27، و كسره=28.
مبناي چهارم: بر مبناي مباني سه‌گانه‌اي كه يادآوري شد، هر موضوع (كلمه) از قرآن چه اسم، فعل يا حرف، داراي شماره? خاص خود است تا اينكه از آن در فرهنگ استفاده شود. بدين ترتيب:
مانند شماره?‌موضوع قرآن? (قُرْءانُنْ) =(21+27)+10+(1+1)+1+(25+27+25)=
48+10+2+1+77=138
شماره? موضوع (قَرَأْتَ) =(21+1)+(10+1)+1+(3+1)=22+11+1+4=38
و شماره موضوع حرف باء در (بسم اللّه) =(2+28)=30
و همچنين بقيه? موضوعها.
مبناي پنجم: به درستي كه هر سوره از سوره‌هاي قرآن داراي شماره? خاص خود است، و اين شماره ثبت مي‌شود تا اينكه از آن در فرهنگ استفاده شود.
مبناي ششم: به درستي كه هر آيه از آيات قرآن داراي شماره? رديف خاص خود است، و اين شماره ثبت مي‌شود تا از آن در فرهنگ استفاده شود.
مبناي هفتم: به درستي كه آيات قرآن تقسيم شده است به قسمت‌هايي كه متون قرآن ناميده شده است، و هر متني به نوبت خود موضوعي يا موضوع‌هاي علمي خاص به خود دارد و به بقيه? متون، بيان، تفسير و توضيح مي‌دهد.
بر اين مبنا، بعضي از اين متون بعضي ديگر را بيان، تفسير و توضيح مي‌دهد؛ همان‌گونه كه بعضي از آيات بعضي ديگر را بيان، تفسير و توضيح مي‌دهد.
در اين راستا، هر متني داراي شماره? رديف خاص خود مي‌باشد كه از آن در فرهنگ استفاده شود.
مبناي هشتم: براي هر موضوعي، سوره يا تعدادي از سوره‌ها، آيه و يا تعدادي از آيه‌ها و متن‌هايي كه متعلّق به آنها است، شماره‌هاي پياپي و شماره‌هاي خاص به آنها در فرهنگ وجود دارد.
مبناي نهم: بر مبناي مباني كه در پيش يادآوري شد، بدين نتيجه مي‌رسيم كه هر حرف، حركت، موضوع، سوره، آيه و هر متني از قرآن داراي شماره? خاص به خود است كه از آن در فرهنگ تهيه شده، استفاده مي‌شود. زيرا قرآن بر مبناي سخن خداي تبارك و تعالي بيان‌كننده هر چيز است، كه به عنوان نمونه در سوره? نحل، آيه? 89 مي‌فرمايد: «و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيئ و هديً و رحمة و بشري للمسلمين»، «بر تو كتاب كه بيان و تفسير و توضيح دهنده براي هر چيز است، فرود آورديم.» توضيح اينكه، اين چيز شامل همه? جهانِ انسان، جهانِ جانوران، جهانِ گياهان، جهانِ بي‌جانان و هر جهان ديگر از جهانيان آسمانها و زمين و غير آنها باشد، به درستي كه همه? آنها تشكيل دهنده? جهانيان خداي تبارك و تعالي كه پروردگار جهانيان است، مي‌باشد.
و چه آن چيز، خداي تبارك و تعالي كه پروردگار جهانيان است، پروردگاري كه مانندي ندارد، باشد. همچنين اين كتاب كه راهنما و رحمت و مژده‌دهنده براي مسلمانان است، بر تو فرود آوريم.
پس اين كتابي است كه از جهت بيان، تفسير و توضيح با هر چيز مطابقت مي‌كند. بنابراين، هنگامي‌كه بيان، تفسير و توضيح رياضي به بيان، تفسير و توضيح كتاب و قرآن ضميمه شود، آن بيان هم با همه چيز مطابقت خواهد داشت.اين توضيح و تفسير كه با رياضي ضميمه شده است در تمامي علوم الهي و انساني و طبيعي جاري خواهد شد.
مبناي دهم: ويژگي‌هاي اين فرهنگ بر مبناي شكلي كه ارايه مي‌شود، تهيه و منعكس مي‌شود:
رديف موضوع و شماره آنرديف سورهسوره و شماره? آنآيهآيه‌هاي متنمتن
1
2
3قَرَأتَ=38
قَرَأتَ=38
قَرَأناه=11416
17
75النحل
106
الاسراء
103
القيامة
15198
45
1897 – 103
45 – 52
1 - 40431
448
861

2. مباني فرهنگ موضوع‌هاي حديث صحيح:

بر مبناي مباني كه در پيش ياد شده است؛ همچنين امكان به وجود آوردن فرهنگ براي حديث‌هاي صحيح و به عنوان: (فرهنگ موضوع‌هاي حديث صحيح) وجود دارد.
در پايان از همه? خواهران و برادران در دنياي اسلام و انسان دعوت مي‌كنيم كه اين طرح را بررسي و مورد توجه قرار دهند. اميد آنكه توفيق عملي براي پياده كردن آن داشته باشيم، انشاء‌اللّه تعالي.بسوي فرهنگ‌هاي تكامل يافته براي قرآن و حديث.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهى به كتاب فرهنگ موضوعى تفاسير

نگاهى به كتاب فرهنگ موضوعى تفاسير

محمّد حسين صادق‏پور
اشاره

اولين گام در پژوهش و تحقيق در هر موضوعى، آشنايى فراگير، دقيق و ژرف با منابع و متون موجود در آن موضوع است. وجود كارهاى موازى و نا استوار برخى از پژوهشها، پيامد عدم شناخت پژوهنده از سرچشمه‏هاى بحث و منابع قابل مراجعه و عدم بررسى آراى ديگران است. داشتن ذخاير علمى و ميراث غنى فرهنگى شرط لازم براى ترقى و تعالى است، ولى كافى نيست؛ ملت و جامعه‏اى مى‏تواند در حوزه علم، فنّاورى و پژوهش حرفى براى گفتن داشته باشد كه از ذخاير علمى و ميراث فرهنگى خود استفاده بهينه نمايد.
كتاب‏شناسى و فهرست‏نگارى آثار گرانسنگ پيشينيان يكى از راهكارى مهم اطلاع‏رسانى و احياى ميراث فرهنگى گذشته است، كه حوصله‏اى زياد و توش و توانى فراوان مى‏طلبد. به خصوص در حوزه علوم و معارف اسلامى و بالأخص قرآن و پژوهشهاى قرآنى، كه گستره تحقيقات درباره آن بسيار وسيع است. آقاى مصطفى صادق الرافعى متفكر مصرى در كتاب اعجاز القرآن و البلاغة النبوية مى‏گويد: «از آن زمان كه تاريخ به وجود آمده در همه عالم كتابى شناخته نشده است كه به اندازه قرآن يا نزديك به آن، شرح و تفسير نگاشته شده يا درباره آن كتاب تصنيف شده باشد». از اين‏رو، سر و سامان دادن و بازخوانى پژوهشهاى قرآنى گذشته به ويژه حوزه پرشمار شرح و تفسير قرآن، نياز مبرم محققان و جامعه كتابخوان است.
مركز فرهنگ و معارف قرآنىِ دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم كه از مراكز خوش آتيه و فعال قرآن‏پژوهى است، نظر به آنچه گفته شد و به انگيزه طرح جدى قرآن در متن حوزه‏ها و جامعه فرهنگى، برنامه‏ها و تحقيقات قرآنى زيادى را در دستور كار خود قرار داده است. فراهم آوردن مجموعه سه جلدى فرهنگ موضوعى تفاسير، يكى از آن طرحهايى است كه با همكارى جمعى از محققان آن مركز بحمد اللّه‏ به ثمر نشسته است. در اين مختصر نگاهى اجمالى نه با امعان نظر، به اين فرهنگ مى‏افكنيم.

انگيزه تحقيق حاضر

بى‏ترديد حجم انبوه كتابهاى تفسيرى اعم از تك‏نگارى و تفاسير كامل، يكى از ذخاير گرانسنگ فرهنگ و معارف اسلامى محسوب مى‏شود. ازطرفى جامعيت و محتواى عالمانه تحقيقات مفسران گرانقدر كه به تبيين مفاهيم وحيانى پرداخته‏اند و با توجّه به صدها مقوله و موضوع از مسائل گوناگون علوم انسانى كه به تناسب زمان و دگرگونى شرايط در تفاسير بررسى شده است، چگونگى استفاده سريع و بهينه از اين ذخاير فرهنگى را دشوار ساخته بود. همين انگيزه و نياز، شالوده و اساس فرهنگ موضوعى تفاسير را پى افكند.
در جلد اول، صفحه هشتِ مقدمه آمده است:
«تنوع و گستردگى اطلاعات از يك سو و حجم موضوعات در كتابهاى تفسيرى از سوى ديگر، دستيابى به اطلاعات اين منابع را با دشوارى روبه‏رو كرده است و آنچه بر اين دشوارى افزوده، فقدان فهرستى جامع و طبقه‏بندى شده از موضوعات مجموعه تفاسير است».
در ادامه همين مطلب از مقدمه پانزده صفحه‏اى اين كتاب كه به امضاى آقاى مصطفى محامى، مسئول مركز فرهنگ و معارف قرآنى مى‏باشد، آمده است:
«تاكنون در زمينه طبقه‏بندى اطلاعات و موضوع نگارش تفاسير، كارهايى انجام گرفته است، امّا اينها از دو نقطه ضعفِ اساسى رنج مى‏برند:
1 ـ آنچه در اين زمينه به چاپ رسيده است، افزون بر اينكه متناسب با نياز استفاده‏كنندگان از اين مجموعه‏ها نيست، تنها براى تعداد بسيار محدودى از تفسيرها نوشته شده، به علاوه تفسيرهاى رايج در يك مجموعه فهرست نشده است.
2 ـ در كارهاى انجام گرفته، اصول اطلاع رسانى و طبقه‏بندىِ موضوعات رعايت نشده است».
وى متذكر مى‏شود فرهنگ موضوعى تفاسير بر اساس اصول اطلاع‏رسانى تدوين شده است و اميد مى‏رود كاستيهاى آن با يادآورى صاحبنظران برطرف گردد.

فرهنگ موضوعى تفاسير

اساس اين فرهنگ بر مبناى حروف الفباى سرعنوانهاى موضوعى و موضوعات فرعى برگرفته از متن بيست دوره تفسير ترتيبى از شيعه و اهل سنت نظام‏يافته كه از قرن چهارم تا چهاردهم تدوين شده است. جلد اول از واژه «آب» تا «حيوانات»، جلد دوم از واژه «خاتم النبيين» تا «غيرت» و جلد سوم از واژه «فاتحة الكتاب» تا «يهودا» را دربردارد.
طبق معمولِ كتابهاى مرجع، فرهنگ حاضر نيز در مقدمه به سير تدوين، امتيازات و چند و چون كتاب پرداخته است. بناى بر تكرار آن نيست، برآنيم تا با نگاهى گذرا به مقدمه و اصل كتاب، دورنمايى از آن در ذهن خواننده تصوير شود. در بين اگر نكته‏اى بود به آن اشاره خواهد شد.
تدوين آيين‏نامه موضوع نگارى، تشكيل گروههاى پژوهشى، شكل‏گيرى گروه كنترل و بازبينى و نظام بخشى و ساماندهى اطلاعات، از مراحل سير پژوهش فرهنگ موضوعى تفاسير بوده است كه به آن نمى‏پردازيم. در مقدمه، صفحه نُه ذيل عنوان دامنه پژوهش آمده است:
«از ميان تفاسير متداول و رايج، ابتدا يكصد دوره تفسير كامل، در اولويت قرار گرفت. اكنون موضوعات بيست دوره تفسير، در اين كتاب ارائه مى‏شود».
صدر و ذيل عبارت اندكى كژتابى مى‏كند و چيز زيادى از آن حاصلم نشد. آيا اين مجموعه سه جلدى كه پيش رو داريم، تنها موضوعات بيست دوره تفسير از يكصد دوره مى‏باشد؛ و اين زنجيره ادامه خواهد داشت؟ يا نه، ابتدا يكصد دوره كامل تفسير گزينش شده، آن گاه از آن ميان بيست دوره تفسير گلچين شده است و اين پايان كار است؟
از شواهد برمى‏آيد كه شقّ دوم درست‏تر باشد. اگر اين گونه است، چه ملاكها و معيارهايى براى گزينش بيست دوره تفسير بوده است؟ برخى از تفاسير انتخاب شده عبارت‏اند از: احسن الحديثِ سيد على اكبر قرشى، پرتوى از قرآنِ سيد محمود طالقانى، التبيان فى تفسير القرآنِ شيخ طوسى، جامع البيان عن تأويل اَى القرآنِ طبرى، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيلِ زمخشرى، مجمع البيان فى تفسير القرآنِ طبرسى، المنارِ محمّد رشيد رضا و الميزان فى تفسير القرآنِ سيد محمّد حسين طباطبايى.
آيا كامل بودن تفسير مدّ نظر بوده است؟ كه برخى از تفاسير همانند المنار رشيد رضا ناتمام هستند. يا مهم‏ترين تفاسير انتخاب شده كه باز به معيارهاى اهميت اشاره نشده است، كه علت از قلم افتادن ديگر تفاسير چه بوده است؟ تفاسيرى همچون منهج الصادقينِ ملا فتح اللّه‏ كاشانى، تفسير ابوالفتوح رازى، من هدى القرآنِ محمّد تقى مدرسى، الجامع لاَحكام القرآنِ قرطبى، الجواهرِ طنطاوى. اصلاً چرا بيست تفسير انتخاب شده؛ آيا نكته‏اى خاص در آن بوده است؟...

ويژگيها و نظام اطلاعات فرهنگ موضوعى

چنان كه گفته شد، تنوع اطلاعات از امتيازات برجسته كتابهاى تفسيرى است. با استفاده از صفحه ده و يازده مقدمه به برخى از ويژگيها و نظام اطلاعات اين فرهنگ اشاره مى‏شود.
فرهنگ موضوعى تفاسير از سه هزار سر عنوان موضوعى، شانزده هزار نمايه تركيبى و سى و چهار هزار موضوع فرعى تشكيل شده است؛ مثلاً واژه «آب» كه كتاب نيز با آن آغاز شده يك سر عنوان موضوعى است. آب شيرين، آب متغير، امتحان با آب، پيدايش آب و حيات از آب، از جمله نمايه‏هاى تركيبى اين سر عنوان است. از طرفى موضوعات فرعى در ذيل نمايه‏هاى تركيبى آمده است؛ مثلاً «زمان پيدايش آب» و «وجود آب قبل از خلقت آسمان و زمين» دو موضوع فرعى است كه ذيل نمايه تركيبىِ «پيدايش آب» آمده است. سرعنوانهاى موضوعى و موضوعات فرعى به زبان فارسى و به صورت «الفبايى ـ موضوعى» تنظيم شده است. همچنين سرعنوانهاى موضوعى خاص مانند «اِحرام»، «سعى»، «طواف»... كه با عنوان عام شناخته شده در سرعنوانِ عام «حج» آمده است.
ملاك ثبت موضوع در اين فرهنگ وجود آن موضوع به دلالت مطابقى متن تفسير بوده و از تطبيق و برداشت پرهيز شده است. مباحث ادبى و لغوى صرف و مطالبى كه در تبيين حروف و كلمات آمده، بيرون از محدوده كار بوده است. چه بسا موضوعاتى در كتب تفسير باشد كه در اين فرهنگ نيامده است. همچنين حجم اطلاعات، براى ثبت موضوع دخيل بوده است؛ يعنى موضوعاتى ثبت شده كه حداقل دو سطر استدلالى يا پنج سطر توصيفى و تحليلى براى آن وجود داشته است. در متن فرهنگ علائم اختصارى (ح) نشانه حجم اطلاعات بيش از نيم صفحه، (پ) بيانگر وجود اطلاعات در پاورقى و (م) نشانه طرح موضوع در مقدمه سوره يا مقدمه تفسير مى‏باشد.
سرعنوانهاى موضوعى «خدا»، «قرآن»، «اسلام»... كه گستره اطلاعات آنها وسيع است، اطلاعات خاصِ سرعنوان ثبت شده و اطلاعات عناوين ديگر در جايگاه الفبايى خود آمده است. همچنين اطلاعات اعلام اشخاص، زمانها، مكانها، قبيله‏ها كه در قرآن به آنها تصريح، يا اشاره گرديده است و مفسران نسبت به آنها اطلاعات تحليلى توصيفى داشته‏اند؛ نيز افراد خاندان پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، اصحاب حضرت و اصحاب ديگر پيامبران كه با عنوان كلى در قرآن آمده، در جايگاه الفبايى خود آمده است.

روش جست و جو

چنان كه گفته شد، در اين كتاب موضوعات بيست دوره تفسير شيعه و اهل سنت ـ بيش از سيصد جلد تفسير قرآن ـ برابر اصول علمى اطلاع رسانى و با روش الفبايى ـ موضوعى سامان يافته و به جامعه علمى ارائه گرديده است. به همين منظور، چاپ رايج كتابهاى تفسير انتخاب شده و ذيل هر موضوع نشانى آن از چاپ رايج، با ذكر صفحه و جلد آمده است. در نهايت نام سوره و شماره آيه نيز براى كسانى كه چاپهاى ديگر در اختيار دارند، پيش‏بينى شده است. پژوهنده، هر عنوانى كه در ذهن دارد، مى‏تواند به رديف الفبايى آن مراجعه و به اطلاعات مورد نظر دسترسى پيدا كند.
فرهنگ موضوعى تفاسير ارجاعات گوناگونى دارد كه شيوه برخى ارجاعات بدين گونه است:
ارجاع از موضوع هم معنى به مترادف (آگاهى î علم)
ارجاع از سرعنوان فرعى به سرعنوان اصلى (احرام î حج)
ارجاع از عنوانى به دو عنوان هم‏معنى (استطاعت î قدرت، استطاعت î حج) كه به هر دو عنوان ارجاع مى‏شود.
ارجاع در موضوعات فرعى ـ تركيبى (اسراف در انفاق î انفاق)
فرهنگ موضوعى تفاسير براى افزايش دامنه جست و جو، دستيابى سريع‏تر و استفاده بهينه از اطلاعات، چندين فهرست در پايان جلد سوم بدين ترتيب آورده است:
1 ـ فهرست الفبايى؛ 2 ـ فهرست سرعنوانهاى موضوعى؛ 3 ـ فهرست اعلام، اشخاص و افراد؛ 4 ـ فهرست اديان، مذاهب و فرقه‏ها؛ 5 ـ فهرست جايها و مكانها؛ 6 ـ فهرست روزها و زمانها؛ 7 ـ فهرست قبيله‏ها و قومها.
اولين فهرست «فهرست الفبايى»، در واقع فهرست سرعنوانهاى موضوعى فرهنگ به ترتيب حروف الفباست. درست مثل دومين فهرست كه «فهرست سرعنوانهاى موضوعى» است. به عبارتى اين، دو عنوان است براى يك معنون ـ يك روح است در دو بدن ـ به نظر مى‏رسد اگر فهرست اولى حذف شود و فهرست دوم ـ كه ارجاعاتى نيز در ذيل سرعنوانها دارد ـ با عنوان «فهرست الفبايى سرعنوانهاى موضوعى» بيايد، بدون وارد شدن هيچ خللى، چهل صفحه از حجم اثر كاسته خواهد شد.
انبوهى، چند وجهى بودن و انعطاف‏پذيرى موضوعات كتابهاى تفسيرى در فرهنگ حاضر نيز پيامدهايى داشته، كه با ارجاعات گوناگون سعى بر كنترل آن بوده است. با اين حال بانگاهى جمعى به اثر، وقتى چشم موضوعات متنوعِ به هم پيوسته را دنبال مى‏كند در پاره‏اى موارد احساس تكرار شدن مى‏نمايد؛ مثلاً در جلد اول در سرعنوان موضوعى «آدم عليه‏السلام » در نمايه تركيبى «وسوسه آدم عليه‏السلام » ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليه‏السلام از سوى ابليس» نيز در سرعنوان موضوعى «حوّا» ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه حوّا به وسيله ابليس»، تمامى مآخذ تفسيرى مربوط آمده كه بايسته و شايسته است. امّا ديگر بار در جلد سوم در سرعنوان موضوعى «وسوسه» ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليه‏السلام از سوى ابليس» و «چگونگى وسوسه حوّا از سوى ابليس» تمامى منابع دوباره تكرار شده است. به نظر مى‏رسد در اينجا ـ جلد سوم ـ ذيل نمايه تركيبىِ «كيفيّت وسوسه» اگر به دو عنوان فرعى مذكور در جلد اول ارجاع مى‏شد، خللى وارد نمى‏آمد. طرفه آنكه در اينجا، ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليه‏السلام از سوى ابليس» تفسير المنير به مآخذ قبلى اضافه شده، ندانستم آنجا كم دارد يا اينجا زياد!
به هر حال از زياد و كم اين مجموعه بگذريم كه در وادى تحقيق هيچ اثرى پر و پيمان و بى كم و كسر نيست. انصاف كه، كارى سترگ و در نوع خود بى‏بديل است. به مؤلفان دست مريزاد مى‏گوييم و از نكته‏سنجان مى‏خواهيم به ديده تحقيق در آن بنگرند تا ان‏شاءاللّه‏ در چاپهاى آينده منقح‏تر شود.
من اراد اَن يكون اَقوىَ النّاس فليتوكَّل على اللّه‏
الامام الرضا عليه‏السلام ، فقه الرضا، ص 358
آن كس كه مى‏خواهد قوى‏ترين مردم باشد بايد بر خدا توكل كند

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرهنگ موضوعى اخلاق در قرآن‏

فرهنگ موضوعى اخلاق در قرآن‏

آنچه در پيش روى داريد، كارى است از حجج اسلام، آقايان: اسماعيلى، ذاكرى، شرفى و يعقوبى‏
كه با باز نويسى، تحقيق جديد وافزودن زير عنوانهاى بسيار، از سوى مجلّه، به علاقه‏مندان مباحث اخلاقى - قرآنى، عرضه مى‏شود. اميد آن كه مفيد افتد.
قرآن، از دنيا و آخرت، فرد و اجتماع، طبيعت و تاريخ، باور و عبادت و... سخن گفته است. در ميان، آنچه به خوى نيك و ساختن انسانهاى نيك خصال و تربيت فرد و جامعه پيوند دارد، اهميت و جايگاه ويژه‏اى دارد.
آغازين آيات كتاب الهى، از هدايت تقوا، رستگارى و... سخن مى‏گويند و آخرين آيه‏هاى آن، انسان مسلمان را، مى‏پرهيزانند از وسوسه‏هاى شيطانى و نفسانى.
فراخواندن به پاس ارزشها و بازداشتن از ورود به وادى ضد ارزشها و فرو مايگيها، در سراسر آيات قرآن، نمايان است.
قرآن، گاه اصول كلى ارزشها و ضد ارزشها را ترسيم مى‏كند و گاه به شاخه‏ها و نكته‏هاى جزئى اخلاقى اشارت دارد. افزون بر اين، با بيان و بر شمردن پديد آورنده‏هاى خوييهاى پسنديده و نكوهيده، به شيوه‏اى دقيق، به ريشه يابى آنها مى‏پردازد.
پيامهاى اخلاقى قرآن، يا به گونه مستقيم وپند و اندرزى رخ مى‏نمايند و يا در لا به لاى داستانهاى تاريخى و سرگذشت اقوام و ملتهاى گذشته و پاك سيرتان و ديوسيرتان، جلوه مى‏كنند.
به هر صورت، اين كتاب، براى ساختن انسان و هدايت او به سوى خوييهاى پسنديده، تصويرى پر كشش و زيبا از انسان صالح و جامعه برين، ارائه مى‏دهد، تا الگو قرار گيرد.
در نگرشى كلى، مى‏توان گفت: قرآن كريم، آكنده از اصول و دستورهاى اخلاقى است كه بر اساس آنها، بهترين و دقيق‏ترين برنامه و سيستم اخلاقى را مى‏توان پى ريخت و به جامعه‏هاى انسانى عرضه داشت.
از قرنها پيش، اين سفره الهى، گسترده بوده و كوششهاى فراوانى در بهره ورى از آن، انجام گرفته است. پيامها و روشها قرآنى، همواره در كانون توجه طالبان علم و تشنگان حقيقت بوده و نوشته‏هاى گوناگون، حكايت از آن دارد.
امّا مسائل اخلاقى قرآن، در سنجش با ديگر دانشها و رشته‏ها، مورد بى مهرى و يا كم توجهى قرار گرفته و بيشتر جنبه حاشيه اى داشته‏اند.
دقتهايى كه در علم فقه، اصول، كلام و... شده است، صد يك آن در دانش اخلاق انجام نگرفته است. سندها و رجال احاديث اخلاقى،بررسى و موشكافى عالمانه نشده‏اند، به ناسازشيها و ناسازگاريهاى روايات اخلاقى، كمتر توجه شده و تاكيد قرآن به اخلاق و تلاش براى كسب خويهايى نيك و دورى گزيدن از عادات و
رفتار نا پسند و بيان دردها و درمانهاى قلب و روح، از اين منبع بزرگ و سرشار استفاده شايسته به عمل نيامده و همچنان، دست نخورده باقى مانده است.
از اين روى، با مطالعاتى كه در اخلاق داشتيم، بر آن شديم كه خود را در خدمت قرآن قرار دهيم و از انوار ملكوتى و معنوى آن در اين زمينه كمك بگيريم و روزنى به سوى آن دنياى رخشان، بگشاييم.
به توفيق الهى، اين كار عظيم را شروع كرديم و از آغاز تا پايان قرآن، يك يك آيات را به بووته بررسى نهاديم، تا پيامهاى اخلاقى آن را دريابيم.
اين كار، دو سال به درازا كشيد: 67 / 9 / 11 تا 69 / 9 / 1، هفته‏اى يك، يا دو جلسه، به اضافه ماه مبارك رمضان و تعطيلات تابستانى.
به كمك فضل و فيض الهى، بيش از سه هزار فيش و برگه با عناوين اخلاقى آماده شد و پس از تنظيم، برابر حروف الفبأ، به گونه موضوعى سامان داديم، تحت عنوان«فهرست موضوعى اخلاق در قرآن». اينك از انگيزه كار و شيوه آن، بيشتر سخن مى‏گوييم، تا بهتر جايگاه اين كار روش شود.

انگيزه كار

هدف و انگيزه ما، در گام نخست، استخراج اصول و قواعد اخلاقى و بايدها و نبايدهاى ارزشى و ضد ارزشى، ساز و ناساز از قرآن كريم بود، زيرا در پى ريزى سيستم اخلاقى به اين كار نيازى جدّى است و علاوه، در ضمن كار در باب اخلاق و عرضه مقالاتى در اين مقوله، پى برديم به اين جاى كار كليدى قرآنى، كه موضوعات اخلاقى را از دل قرآن بيرون بكشد و براى پژوهشگران و علاقه‏مندان به بحثهاى قرآنى و اخلاقى، بنماياند خالى است بدين جهت دست به كار شديم و به اندازه توان و ظرفيت خويش از آن اقيانوس بى كردان بر گرفتيم.
آنچه در كتابهاى اخلاقى، بيشتر مورد توجه بوده و بر آن اساس، اخلاق اسلامى را معرفى كرده‏اند، همان اصول چهار گانه: حكمت، عفت، شجاعت و عدالت است.
كه با مرز بندى طرف افراط، تفريط و حد اعتدال آن، اخلاقيات و فضائل و رذائل را تقسيم كرده‏اند و در شرح آنها، از آيات نگرفته‏اند. از اين روى بر آن شديم كه يك دور، به مطالعه قرآن و به تدبر در آيات آن بپردازيم و آنچه را در باب مسائل و موضوعات اخلاقى در يافتيم، فهرست كنيم كه هم به كار ما بيايد و هم به كار علاقه‏مندان به كارهاى قرآنى و اخلاقى.

شيوه كار

فهرست نگارى و نوشتن فرهنگ موضوعى قرآن مجيد، پيشنه‏اى ديرينه دارد و از سالها پيش در اين زمينه، آثارى نشر يافته است.
فهرست نگاران قرآنى، بيشتر طرح ذهنى خود را از آنچه تصور داشته‏اند، ترسيم مى‏كرده‏اند و با در نظر گرفتن چند موضوع اصلى و يا ملاك قرار دادن ماده و ريشه اصلى و نخستين كلمه، به مطالعه مى‏پرداخته‏اند و بر همين اساس، به طبقه بندى و فهرست نگارى دست مى‏زده‏اند.
روش ما، در اين كار، اين بود كه خود را در چهار چوب ويژه‏اى قرار نداديم وبنا را بر اين گذاشتيم كه بدون طرحى كه از پيش تعيين شده و چهار چوب دار و عناوين مخصوص، در تك تك آيات قرآن و واژه آن بينديشيم و هر آنچه را اخلاقى مى‏يابيم يادداشت كنيم.
در واقع، مبناى كار ما، بر موضوع يابى اخلاقى از ديدگاه قرآن مجيد بود، چه موضوعاتى كه در نوشته‏هاى اخلاقى آمده و چه نيامده و از قرآن، استفاده مى‏شود.
از اين روى، در تهيه اين فهرست، نه محدود در موضوعات خاص بوديم و نه در بند واژگان و ريشه اصلى آنها، بلكه آنچه از معناى هر واژه و يا محتواى هر آيه مى‏فهميديم و يا به كمك تفسيرها و روايات آن را مى‏يافتيم، در اين فهرست گرد آوريم، تا كليدى باشد براى ورود به گنجينه سرشار و درياى بى كران قرآن.

ياد آورى چند نكته:

.1 درباره اخلاق در قرآن، نوشته هايى موجود دارد و كارهاى در خور ستايش سامان يافته كه به ديد ما، با همه مزايايى كه دارند، نه فرا گيرند و نه جامع. البته نو آوريهايى دارند كه جاى انكار نيست. از جمله: «موسوعة اخلاق القرآن»، از نويسنده مصرى به نام شرباصى.
بنابراين، ما، مدعى نيستيم كه در زمينه مفاهيم، موازين و موضوعات قرآنى كارى صورت نگرفته است، بلكه بر اين نظريم كه كارى دراز دامن و فراگير انجام نيافته و يا اساساً بدين شيوه كه مادر پيش گرفتيم نبوده است.

.2 اخلاقى كه در اين فهرست، سخن از آن مى‏رود، آداب را نيز در بردارد.

بدين معنى كه ما، در صدد فهرست كردن اخلاق فردى و آداب اجتماعى انسان از ديد قرآن بوده‏ايم؛ از اين روى، عناوينى را در اين فهرست گنجانده‏ايم كه در كتابهاى اخلاقى معروف نيامده است. مثلاً آنچه از «مكارم» و «محاسن» اخلاقى در قرآن آمده، به گونه‏اى ريشه در تربيت و تهذيب نفس آدمى دارد و نمى‏توان آنها را جداى از يكديگر تفسير كرد. به همين جهت، عنوانهايى بسان: ادب تبليغ، نفاق و... با زير مجموعه‏هاى فراوان، در اين فهرست به چشم مى‏خورد كه به گونه‏اى مربوط مى‏شود به رفتار اجتماعى ساز، يا ناساز انسان در رابطه با ديگران، گر چه نام اخلاق به معناى خاص را نتوان بر آن نهاد.
.3 برخى از عناوين كه در اين فهرست آمده، در برخورد نخستين، شايد موضوع اخلاقى ننمايد، لكن با دقت در جهت تهذيبى كه در آن موضوع بوده است، مى‏توان آن را از مقولات و عناوين اخلاقى بر شمرد. مثلاً، «ابتلأ»، «فتنه» كه به لحاظ نتيجه تربيتى آن در نفوس آدميان، عنوان است اخلاقى و پرورشى.
.4 ستاره (#) علامت عنوان اصلى، خط تيره(-) علامت زير عنوآنها و فلش () علامت ارجاع است.

آ

# آداب:
- آداب بانگ كردن: نور 63.
- آداب راه رفتن: لقمان، 19.
- آداب سخن گفتن: لقمان، 19.
سخن.
# آداب رفت و آمد: بقره، 181؛ نور 58، 56.
- آهسته سخن گفتن: لقمان، 19.
- اجازه خواستن: نور، 27 - 28.
- به خود كامى راه نرفتن: لقمان، 18.
- به كبر و گردن كشى از مردم روى برنگرداندن: لقمان، 18.
- دورى از گناه: نسأ، 140.
- رفت و آمد ناروا: انعام، 70.
- سلام كردن: نور، 27.
فخر نفروختن و لاف نزدن: لقمان، 18.
- ميانه روى: لقمان، 19.
اقتصاد.
# آداب ميهمانى‏
- اجازه گرفتن: احزاب، 53.
- بهنگام رفتن و بهنگام برخاستن: احزاب، 53.
- پذيرش دعوت: احزاب، 53.
ميهمان نوازى.
# آداب همنشينى:
- برخاستن بهنگام: مجادله، 11.
- جاى خود به ديگران وانهادن: مجادله، 11.
همنشينيهاى ناروا.
همنشين بد.
# آرامش روحى: يونس، 62، 63؛ روم 21؛ احقاف، 13.
حالات قلب: آرامش، نفس مطمئنه و سكينه‏
# آرزوهاى روا: شعرا، 58.
# آرزوهاى ناروا: نسأ، 32، 122، 123؛ حجر، 3؛ محمّد، 25.
# آزاد انديشى: زمر، 17، 18.
حق پذيرى.
# آزار ديگران: احزاب، 57، 58؛ توبه، 61؛ احزاب، 69.
سرزنش.
ضرر.
# آزارها را به هيچ انگاشتن: احزاب، 48.
صبر، استقامت، هجر جميل.
( 229 )
# آزمايش: حج، 11، 52، 53.
- آزمايش و ابتلأ: صافات، 106.
- آزمايش و ابزار آن: انفال، 28؛ تغابن، 15.
- آزمايش و امتحان: اسرأ، 60.
- آزمايش به زندگى خوش: طه 131.
- آزمايش و فتنه: قمر، 27.
# آفات زيان: انعام، 112.
# آموزش و پرورش: علق، 1، 5.
الف‏
# ابتلأ: بقره، 155، 214، 249؛ آل عمران، 152، 179 ؛ مائده، 48، 94؛ انعام، 42؛ اعراف، 94؛انفال 17؛ هود 7؛ محمّد، 31.
- اقسام آن: اعراف، 168.
- انگيزه‏هاى آن: انبيأ، 35.
- براى آزمون: مائده، 41، مؤمنون، 30.
- به نعمت و نقمت: فجر 15، 16.
- به مقام: انعام، 165؛ ابراهيم، 6؛ نحل، 92؛ كهف، 7؛ زمر، 49؛ دخان، 32؛ محمّد، 4؛ ملك 2؛ قلم، 17؛ انسان، 2.
- نقش آن در خودسازى: بقره، 124.
- نقش آن در سازندگى: آل عمران، 140، 141، 142؛ روم، 33، 36؛ بلد، 4؛ زمر، 8.
- نقش تربيتى آن: اعراف، 130.
# اتحاد: آل عمران، 103؛ صف، 4.
وحدت.
# اتراف: مؤمنون، 33.
رفاه زدگى. استغنأ.
- اتراف و مترفان: انبيأ، 10، 13، 14، 19، 29؛ سبأ، 37؛ زخرف، 23.
- كيفر آن: واقعه، 45.
# احترام به خويشان: توبه، 14.
- به سيره مسلمانان: نسا، 115.
- به شعائر الهى: مائده، 2؛ مريم، 12.
تقوا و بزرگ داشت شعائر.
# احسان: بقره، 58، 83، 112، 195؛ آل عمران، 134؛ مائده 13؛ اعراف، 16؛ يوسف، 78، 90؛ نحل، 7، 90.
- به پدر و مادر: بقره، 83؛ نسأ 36؛ انعام، 151؛ ابراهيم، 41.
- به مردم: نسأ، 36.
- به همسايه: نسأ، 36.
- به همسفر: نسأ، 36.
- و بخشش: يوسف، 62.
- و پاداش آن: هود، 115؛ يوسف، 56؛ نجم، 31.
- و پرهيزكارى: آل عمران، 172؛ نسأ، 128؛ مائده، 93.
تقوا و احسان.
- و حسنه: زمر، 10.
- و رحمت: اعراف، 56.
- و نيكو كاران: آل عمران 148؛ مائده، 85؛ توبه، 100، 120؛ يوسف، 22، 36؛ نحل، 30، 128؛ حج، 37؛ قصص، 14؛ عنكبوت، 69؛ لقمان، 2، 21؛ احزاب، 29؛ زمر، 34، 35، 58؛ ذاريات، 16 ؛ صافات، 80، 105، 110، 121، 131؛ رحمن، 60؛ مرسلات، 43، 44.
و نيكو كارى: يونس، 26.
برّ و نيكوكارى.
# اختلاف: آل عمران، 103؛ هود، 110، مريم، 37.
- اختلاف امتها: هود، 119.
- انگيزه آن: جائيه، 17.
- پيامد آن: سجده، 25.
- ريشه‏هاى آن: آل عمران، 19.
- اختلاف و پراكندگى: انفال، 46؛ يونس، 93؛ شورى، 13، 14؛ بينّه، 4.
# اخلاص: بقره، 139، 265، 273؛ نسأ، 114، 146؛ انعام، 2، 91، 161، 162، 163؛ اعراف، 29؛ يونس، 24؛ كهف، 28، 110؛ مريم، 51؛ قصص، 88؛ عنكبوت، 65، 96؛روم، 30، 38، 39؛ زمر، 2، 3، 11، 14؛ مؤمن، 14؛ شورى، 23؛ احقاف، 13؛ انسان،9؛ توحيد.
- اخلاص حنيف: حج،31.
- اخلاص در عمل: نور، 53؛ حج 78.
- و انگيزه آن: لقمان، 32.
- و تسليم: لقمان 21.
- و خشنودى خدا: ليل، 20.
- و قيام براى خدا: مائده 8.
- و مخلصين: مؤمن، 65؛ ص، 83،46؛ صافات، 74، 128، 160، 169؛ حجر، 40، 42؛ بينّه، 5.
# اخلاق جنسى: بقره، 222، 223.
- آداب خواستگارى: بقره، 235.
- اخلاق خانواده: نسأ 34؛ نور، 61.
- برخورد با همسران: نسأ، 19.
- برخورد نيك هنگام طلاق: احزاب 49.
- تربيت خانواده: تحريم، 7.
- حقوق زن: نسأ، 4.
- رابطه زن و شوهر: نسأ، 128.
- مهرورزى: روم، 21.
# اخلاق در جنگ: بقره 194.
# اخلاق رهبرى:
- آمرزش خواستن براى گناهكاران: نور، 12.
- روى بر گرداندن از كافران: سجده، 30.
- سابقه انقلابى: سجده، 29.
- صبر: سجده، 24.
- يقين: سجده 24.
ارزشها و ملاكهاى ارزشى.
اخوت: آل عمران، 104؛ توبه، 10؛ حجرات، 10؛ حجر، 47؛ اسرأ، 84.
# ادب:
- ادب و انضباط: حجرات، 1، 2، 3، 4.
- ادب و تسليم: انبيأ، 27.
ادب تبليغ: هود، 52؛ غاشيه، 22.
- آخرت گرايى: مريم، 97.
- آسان‏گيرى: قمر، 17، 22، 32، 40.
- آشكارا بيم دادن: شعرأ، 115.
- آگاهاندن تدريجى: انعام، 74، 79؛ فرقان، 32.
- آگاهى دادن: قصص، 43.
- آوردن از تاريكى به روشنايى: طلاق، 11.
- آينده نگرى: نوح، 28.
- ابلاغ رسالت: جن، 28، 23؛ احزاب، 39.
- اتمام حجّت :يس، 70.
- احترام به شخصيت ديگران: سبأ،
24؛ يوسف، 39.
- اخلاص: انعام، 90؛ سبأ، 45.
- ارسال مثل در تبليغ: رعد، 17؛ كهف، 32، 33، 45؛ عنكبوت، 41، 43؛ حج، 73؛ روم، 28، 59؛ زمر، 27، 29؛ يس، 13.
- ارسال مثل و اثر آن: ابراهيم، 25، 26، 27.
- ارشاد، نه اجبار: انعام، 105، 107؛ زمر، 41 ؛ شورى، 6، 48؛ ق، 45؛ طه، 47.
- استضعاف گرايى: كهف، 28؛ شعرأ، 114؛ قصص، 5، ضحى 10.
- استغفار و تسبيح: مؤمن 55.
- استفاده از فرصتها: يوسف، 39، 40؛ انشراح، 6، 7.
- استقامت: شورى، 15؛ نوح، 4 - 9؛ فاطر، 25.
- استكبار گريزى: كهف، 28.
- استمرار در تبليغ: قصص، 51؛ انشراح، 7؛ حديد، 27؛ نوح، 5؛ نازعات، 17.
- اشتياق به هدايت مردم: يوسف، 102؛ طه،2.
دلسوزى.
- اقدام و قيام: مدثر، 2.
- الگو دهى: مريم، 41، 51، 56؛ ممتحنه، 4.
- انگيختن وجدآنها: انبيأ، 58، 63، 64؛ يوسف، 84، 89؛ نمل، 59 - 64؛ قلم، 35- 46؛ ملك، 16 - 30؛ صافات، 6، 8، 11، 96، 125، 149؛ سبأ، 24؛ طور، 30- 43؛ واقع، 58 - 72.
سؤال آفرينى.
اولويت‏شناسى: عنكبوت، 37.
- ايمان به گفته خويش: سبأ، 24.
- ايمان به هدف: صافات، 99؛ شورى، 15؛ ممتحنه، 4.
- برخورد شايسته: دخان، 21.
- برخورد منطقى: صافات، 156، 157؛ شورى، 15.
- بزرگوارى و كرامت: دخان، 17.
- بصيرت بخشى: جائيه، 20.
- بلاغ و روشنگويى: يس، 17.
روشنگويى، تبليغ روشن گر.
- بهره برى از مثل در تبليغ: محمّد، 3؛ حديد، 20؛ حشر، 21، تحريم، 10، 11؛ غاشيه، 21.
ارسال مثل در تبليغ.
بى اعتنايى به ستيزه جويان: طور،45؛ قلم، 45، معارج 42.
- بى تكلفى: ص، 86.
- بى توجهى به دنيا: كهف، 28.
- بيدارى و آگاهى: روم، 60.
- بيزارى از كارهاى ناپسند: شعرأ، 216.
اخلاق رهبرى، روى گرداندن از كافران.
- بيم دهندگى: نمل، 92؛ احقاف،12؛ شعرأ، 194؛ قصص، 46؛ سبأ، 45؛ يس، 70؛ مدثر، 2.
- بيم آشكار: احقاف، 9؛ نوح، 1، 2.
- بيم گونه گون: طه، 113.
- بينش و آگاهى: يوسف، 108.
- به نرمى سخن گفتن، طه .44
پناه بردن به خدا: اعراف، 201؛ مؤمن، 56؛ فصلت، 36 ؛ فلق، 1؛ ناس، 1.
- تبليغ روشنگر: نحل، 35.
بلاغ و روشنگويى.
- تبليغ تدريجى: اسرأ، 106؛ شعرأ، 14.
استمرار در تبليغ.
تبليغ منطقى و استدلالى: مؤمن، 23؛ سبأ، 25؛ ذاريات، 38؛دخان، 19؛ هود، 96؛ مؤمنون، 45.
- تربيت تدريجى: اسرأ، 106؛ مريم، 42، 43، 44، 45.
- ترس از خدا، نه ترس از مردم: احزاب، 36، 39.
راه خدا، نه راه مردم.
- ترس و اندوه به دل راه ندادن: عنكبوت، 13.
- تذكر: اعراف، 2، 3؛ انبيأ، 48؛ ذاريات، 55.
- تذكر به ايّام الله: ابراهيم، 5.
- تزكيه: آل عمران، 164؛ جمعه، 2؛ نازعات، 18.
- تسبيح و ياد پروردگار: طور، 48.
- تسليم در برابر حق: اسرأ، 107.
- تصديق درستيها: احقاف، 12.
- تعليم كتاب و حكمت: جمعه، 2.
- تفهيم و تفهم: طه، 28.
- تقوا: احزاب، 1.
- تكرار حرف اصلى: نمل، 59 - 64.
- تلاش در تبليغ دين: انشراح، 7؛ طه، 42.
- تلاوت و دعوت: جمعه، 2 ؛ طلاق، 11.
- تواضع: شعرأ، 215.
- توجه به خدا: انشراح، 8.
- توجه به هدايت: عبس، 3، 4.
- توجه دادن به نتايج ايمان: نوح، 12.
- توكل: فرقان، 58؛ شعرأ، 217؛ احزاب، 3، ممتحنه، 4.
- تهجد و عبادت: انسان، 26.
- پاسخ برتر: فرقان، 32.
- پاكيزگى: مدثر، 4.
- پشتكار: عنكبوت، 14.
- پند دهى: قصص، 36، 51؛ يس، 69؛ صافات، 13 ؛ ص، 87؛ دخان، 13؛ ق، 45.
موعظه.
- پيروى از حق: جاثيه، 18.
- پيروى از وحى: احزاب،2؛ احقاف، 9.
- پيروى نكردن از گناهكاران: انسان، 24.
- پيمان با خدا، براى انجام وظيفه: احزاب، 7.
- جبار نبودن: مريم، 14.
- جبهه‏گيرى و ناسازگارى با كفر و نفاق: احزاب، 1.
- جدا ساختن حق از باطل: انبيأ، 48.
- خشيت آفرينى: نازعات، 19.
- خوش برخوردى: مريم، 47 ؛ عبس، 1، 2.
- خوش پيشينگى: شعرأ، 14.
سابقه ، ملاك ارزش.
- خوشنام: انشراح، 4.
- درستكارى: دخان، 18.
- دعأ: نوح، 28.
- دعوت گرى: شورى، 15.
- دعوت آشكار و نهان: نوح، 8، 9.
- دعوت به توبه: نوح، 10.
- به تفكر در خلقت و جلوه‏هاى آن: نوح، 15، 20.
- به تقوا: زخرف، 63.
- به تقوا و پيروى: نوح،3.
- به حق: احزاب، 46؛ فصلت، 32.
- به بندگى: زخرف، 64؛ احقاف، 21؛ نوح، 3.
- دلتنگ نشدن: نحل، 127؛ نمل، 70؛ لقمان، 23؛ يس، 76.
- دورى از آلودگيها: مدثر، 5.
- دورى از سستى:طه، 42.
- دلسوزى: شعرأ، 3؛ فاطر، 8.
- ذكر و ياد خدا: مدثر، 3.
يادآورى.
- راه خدا، نه راه مردم: شورى، 25؛ جاثيه، 18.
- رحمت آفرينى: قصص، 43؛ احقاف، 12؛ اسرأ، 82؛ انبيأ، 107.
- رشد دهى: جن، 2.
- روان گويى: مريم، 27؛ دخان، 58.
روشن گويى.
- روح بندگى در تبليغ: نمل، 45؛ نحل 36.
- روشنگرى: احزاب، 46؛ زخرف، 63.
- روشنگويى: نسأ، 63؛ نحل، 82؛ نور، 34، 54؛ شعرأ، 195؛ قصص، 2؛ عنكبوت، 18 ؛ يس، 69؛ زمر، 28؛ نحل، 89.
- روى برگرداندن از سر كشان: ذاريات، 54.
- روى بر گرداندن كوتاه مدت از سر كشان: صافات، 174، 178.
ثبات قدم.
- روى بر نگرداندن از بينوايان: عبس، 1 - 4.
- رهايى بخشى: دخان، 18.
- سؤال آفرينى: يوسف، 39؛ قصص 71.
انگيختن و جدآنها.
- سابقه روشن: قصص، 33.
خوش پيشينگى.
- سخت‏گيرى بر كفار و منافقان:
تحريم، 9.
- سخن آشكار: تغابن، 12.
روشنگويى.
- سخن گويى بر مدار حق، نه خواست خود: نجم، 3، 4.
- سخنورى: شعرأ، 13، 198؛ قصص، 34.
- سنت شكنى: احزاب، 37.
مبارزه با خرافات.
- شتاب نورزيدن: احقاف، 35.
- شرح صدر: طه، 25؛ شعرأ، 13؛ انشراح، 1.
- شروع از خود و خويشان: شعرا،
214؛ احزاب، 159؛ صافات، 85؛
اسرأ، 82.
- شكر بر انجام وظيفه: نمل، 93.
- شهامت و رك گويى: شعرأ، 168.
- صبر: روم، 60؛ احقاف، 35؛ ق، 39؛ انسان 24؛ مزمل، 10؛ مدثر، 7؛ نحل، 127؛ ص، 17؛ مؤمن،
55؛ قلم، 48؛ مدثر، 8.
- صبر بر دشواريها: انشراح، 5، 6.
- صبر جميل: معارج، 5.
- صبر در راه هدف: طور، 48.
ايمان به هدف.
- صداقت: زمر، 33.
- صلاحيت تقوايى: مريم، 13.
- عدالت گرايى: شورى، 15.
- قاطعيت: ممتحنه، 4.
شهامت و رك گويى. سخت‏گيرى بر كفار.
- كمك‏گيرى در تبليغ: قصص، 34، 35.
تعاون در تبليغ‏
- كوشش در فراگيرى دستورات الهى:
مريم، 12.
- گفت و گو با مخالفان، بر پايه منطق:
نمل 59 - 64.
تبليغ منطقى و استدلالى.
- گفتار منطقى و حكمت‏آميز: زخرف، 63.
گونه گونى در گفتار: اسرأ، 41، 89؛
كهف، 54؛ فرقان، 50.
- مأمور به وظيفه، نه نتيجه: آل عمران،
20؛ نحل، 70، 92؛ فاطر، 23؛ زمر، 41.
- مبارزه با جلوه‏هاى فساد: عنكبوت، 37.
- مبارزه با زمينه‏هاى فساد: احزاب، 59.
- مبارزه با علتهاى فساد: طه، 43؛ نازعات، 17.
- مبارزه با فساد آفرين: احزاب، 61.
- مردمى بودن: كهف، 28؛ ضحى، 6 - 10؛ بلد، 2.
- مزد نخواستن: يوسف، 104؛
مؤمنون، 72؛ فرقان، 75؛ شعرأ، 109، 126، 127، 144، 162، 166، 179؛ شورى، 23؛ قلم، 46؛ هود، 29، 51.
- مژده به نيكوكاران: احقاف، 12.
- معرفى خود و برنامه‏هاى خود: شعرأ، 107، 125، 143، 162، 178.
- مقايسه بين زيباييها و زشتيها: فاطر، 19، 20، 21، 22.
- منت نگذاردن: مدثر، 6.
- موعظه: سبأ، 46؛ نور، 35، 39، 40.
- مهربانى در تبليغ: نازعات، 18.
- نفرين بر ستمكاران: نوح، 26، 28.
- نقل تاريخ: قصص، 3؛ نور، 34.
- نقل داستان و حديث: نازعات، 15.
- نورانيّت و آگاهى: انبيأ، 48.
- نيكى به پدر و مادر: مريم، 13.
- وقار و تحمل: احقاف، 35.
- هجر جميل: مزمل، 10، 11.
- هدايت گرى: قصص، 43؛ مؤمن، 54؛ نازعات، 19.
هماهنگى در تبليغات: شعرأ، 100- 191.
- همكار صالح: طه، 29، 32.
- همكارى در تبليغ: يس، 14.
- ياد خدا، در همه حال: انسان، 25.
- ياد مبلغان الهى: ص، 41، 45، 48.
- ياد آورى مرگ و رستاخيز: نوح، / 4.
# ادعاهاى پوچ: انفال، 31.
# اذيت و آزار: صف، 5.
آزار ديگران.
# ارتجاع: آل عمران، 144.
- ارتجاع و انحطاط: آل عمران، 149.
# ارزش:
- ارزش انسان: نحل 5 - 15.
- ارزش به چگونگى، نه به مقدار: توبه 79.
- ارزش گرايى: يونس، 35؛ قصص، 80.
- ارزشهاى بدلى: مؤمنون، 55، 56؛ شعرأ، 89؛ سبأ، 35، 37؛ زخرف، 31، 53؛ توبه، 85.
- ارزشهاى برتر: توبه، 19، 20.
ملاكهاى ارزشى.
- ارزشهاى حقيقى: فرقان، 10، سبأ، 37.
- ارزشها و عنوانها: احزاب، 31.
- ارزشهاى واقعى: مؤمنون، 56، 61.
# استاد و راهنما در اخلاق: كهف، 66.
# استراق سمع: حجر، 18.
غيبت، تجسس، جاسوسى.
# استغفار: انفال، 33؛ نمل، 46؛ قصص، 16؛ محمّد،
19؛ ممتحنه، 4؛ مزمل، 20.
- و آثار آن: نوح، 10، 11، 12؛ هود، 52.
- و انابه: ص، 24، 34.
- و احساس بى نيازى: علق، 3، 61، 90؛ مؤمن، 7؛ نصر.
- سحر خيزى: ذاريات، 18.
تهجد و شب زنده دارى.
# استغنأ: ضحى، 8.
- و غرور مالى: ليل 8، 11.
# استقامت: بقره، 250؛ آل عمران، 195؛ نسأ، 104؛ يونس، 89 ؛ هود، 112؛ احقاف، 13، صف، 4.
- آثار آن: فصلت، 30؛ جن، 16.
- در راه عقده: طه، 72.
- در راه هدف: انعام، 34.
# استكبار: بقره، 11، 13، 80، 87، 205، 206، 258؛ نسأ، 172؛
اعراف، 36، 48، 76، 77، 133 88، 141؛ انعام، 93؛ نحل، 4، 22، 23، 49؛ انبيأ، 19؛ مؤمنون، 67؛ قصص، 37، 38؛ سجده، 15؛ سبأ، 31، احقاف، 10، 20؛ منافقون، 5؛ نوح، 7؛ نازعات، 24.
- استكبار از عبادات: مؤمن، 60.
- برترى‏طلبى: مؤمنون، 46، 47.
- پاى فشارى در برابر كلام حق: جاثيه، 8.
- سر كشى: ابراهيم، 15، 21، 51،
52، 53، 54؛ فرقان، 21.
- شكنجه: اعراف، 141.
- دروغ پنداشتن حق: زمر، 59، 60.
- كشتار: اعراف، 141.
- استكبار و كيفر آن: اعراف، 40 ؛
عنكبوت، 39؛ لقمان، 7؛ مؤمن،
47، 48؛ مدثر، 23.
# استهزأ: بقره، 14، 67؛ انعام، 5،
10، 68؛ توبه، 64، 65؛ هود،
8؛ رعد، 32؛ حجر، 11، 95؛ نحل،
34؛ فرقان، 41؛ شعرأ، 6؛ صافات،
12، 14، مؤمن، 83، زخرف، 7.
- پيامبران و مؤمنان: بقره، 212؛ يس، 30؛ هود، 38؛ انبيأ، 35،
41؛ زخرف، 47؛ حجرات، 11؛ مطففين، 29، 30، 31، 32.
- حق: كهف، 56، 106؛ لقمان، 6؛
احقاف، 26 ؛ مدثر، 22.
- عامل آن: روم، 10.
- كيفر آن: زخرف، 48، 55؛ جاثيه، 9، 33، 35.
# اسراف:
- بر نفس: زمر، 53.
- در مال: نسأ، 6؛ انعام،
141؛ اعراف، 32؛ فرقان، 67.
- در انفاق: اسرأ، 29.
- در شهوت رانى: اعراف، 81.
- در كار: آل عمران، 147.
- در قتل: اسرأ، 23.
- اسرافكاران: يونس، 12، 83؛ انبيأ،
9؛ شعرأ 151؛ مؤمن، 28، 34،
43، يس، 19؛ زخرف، 5، دخان‏
31؛ ذاريات، 34.
- نمونه‏هاى آن: مائده، 32.
# اصرار بر گناه: واقعه، 46.
# اصلاح: اعراف، 142؛ شورى، 40.
- بين انسان و خدا: اعراف، 35.
- بين افراد: بقره، 182، نسأ، 35، 114، 128، 129؛ انفال، 1؛
حجرات، 9، 10.
- و خير خواهى: هود، 88.
- و اصلاح گران: اعراف، 170؛ هود، 117.
# اطاعت:
- اطاعت نكردن از گناهكاران: قلم، 8- 13.
- و تسليم: محمد، 21؛ شورى، 47، 48.
- و تسليم رهبرى: محمد، 32، 33؛ فتح 17، 18.
# اطعام:
اطعام بينوايان: حج، 28، 36.
- اطعام زمين گيران و گرسنگان: انسان، 8؛ فجر، 18، بلد، 14، 16.
- اطعام نكردن مسكينان: مدثر،
44؛ ماعون، 3.
# اظهار خوبيها: نسأ، 148.
# اعانت بر مظلوم: قصص، 15.
دفاع از مظلوم.
# اعتدال: بقره، 143.
- اقتصاد: فرقان، 67؛ فاطر، 32.
- تعادل روحى: حديد، 23.
- در انفاق: اسرأ، 29.
- ميانه روى: مائده، 66؛ اسرأ، 110.
# اعتراف بر خطا: يوسف، 91، 96.
- اعتراف به گناه: توبه، 102.
# اعتصام: نسأ، 175؛ حج، 78.
- اعتصام به خدا: نسأ، 146.
- اعتصام، پشتوانه اخلاق: آل عمران،
101، 102، 103.
# اعتماد به نفس: آل عمران، 139.
# اعراض از بدان: حجر، 94.
- از حق: ليل، 16؛ علق، 13؛ سبأ، 16.
- از دنيا پرستان: نجم، 29.
- از نااهلان: زخرف، 83، 89.
- از ياد خدا: زخرف، 36.
# افترأ: آل عمران، 94؛ انعام، 24، 93، 138؛ اعراف، 28، 37، 89، 152؛
يونس، 37، 38، 59، 60، 69؛
هود، 13، 18، 35، 50؛ نحل، 56، 87، 105، 116؛ اسرأ، 73؛ طه 61؛ انبيأ، 5 سجده، 3؛ شورى، 24.
- بر خدا: يونس، 17.
- پيامد آن: قصص، 75؛ عنكبوت،
13.
- تهمت: احقاف، 7، 8، 11.
- دروغ: كهف، 15؛ صف، 7.
- ظلم: عنكبوت، 68.
- كيفر آن: يونس، 30.
# افراط: كهف، 28.
# افزون خواهى در علم: طه، 114.
# افسونگرى: فلق، 4.
# اقتصاد: لقمان، 32.
اعتدال.
# اكل به باطل: نسأ، 29، 161؛ توبه، 34؛ مائده 42.
# الگو
- براى پرهيزگاران: فرقان 74.
- براى جهاد گران درراه خدا: حج، 78.
- الگوهاى ارزشى: تحريم، 11؛
احزاب، 21؛ زخرف، 59؛ ممتحنه، 4، 6.
- الگوهاى تربيتى: بقره، 130.
- الگوهاى ضد ارزشى: تحريم، 10.
# الفت: آل عمران، 103؛ انفال 63.
- زمينه آن: توبه، 60.
# امانتدارى: يوسف، 54؛ احزاب،
72؛ نسأ، 58؛ بقره، 238؛
آل عمران، 75؛ مؤمنون، 8؛ نمل،
39؛ قصص، 26؛ معارج، 32.
- امانتدارى در نوشتار: بقره، 282.
# امتحان: توبه، 55، 126؛ يونس، 14؛
طه، 40، 85، 95؛ فرقان، 20 ؛ نمل، 40، 47؛ ص، 24، 34.
آزمايش، ابتلأ.
# امتنان: محمد، 40.
بزرگوارى.
# امر به معروف: طه، 132.
- امر به معروف ونهى از منكر:
آل عمران، 104، 110، 114؛ اعراف، 157، 162، 165، 199؛ توبه، 71، 112؛ حج، 41؛ لقمان، 17.
- امر به منكر: توبه، 67.
# امساك و بخل: فرقان، 67؛ اسرأ، 100.
# امهال: قلم، 44، 45.
# اميدوارى: بقره، 218؛ نسأ، 104؛ شعرأ، 81، 51.
# امين: تكوير، 21.
امانتدارى.
# انابه: مؤمن، 13؛ لقمان، 15؛ زمر، 17، 54؛ شورى، 10 ؛ ق،8.
# انتقام: شورى، 39، 41.
# انحصارطلبى: نسأ، 53.
# انديشه طبقاتى: شعرأ، 111.
# انذار: اعراف، 63؛ توبه 122؛ هود 12، 25؛ رعد، 7؛ ابراهيم، 44، 52؛ حجر، 89؛ نحل، 2؛ اسرأ، 60 ؛ مريم، 39؛ انبيأ، 45؛ فرقان، 1، 51؛ عنكبوت، 50؛ سجده، 3؛ فاطر، 18؛ يس، 6؛ صافات، 73؛ زمر، 71؛ مؤمن، 15، 18؛ فصلت، 13؛ زخرف، 23؛ شورى، 7؛
احقاف، 21؛ نبأ، 40 ؛ليل، 14.
بيم دهنگى.
- انذار آشكار: حج، 49.
- انذار و بشارت: يونس، 2 ؛ هود، 2 ؛
اسرأ، 105 ؛ كهف، 2، 4، 56 ؛
مريم، 97 ؛ فرقان، 56 ؛ فاطر، 24 ؛
فصلت، 4 ؛ احقاف، .12
- انذار پذيرى و انگيزه آن: يس، .11
- انذار دهندگان: شعرأ، 194، 208، 214 ؛ نمل، 92 ؛ سبأ، 34؛ فاطر، 23، 24، 42؛ ص، 4، 65، 70؛ دخان، 2؛ ق، 2؛ ذاريات، 50، 51؛ احقاف، 29؛ ملك، 8، 9، 26؛ نوح، 102؛ نازعات، 45؛ مدثر، 36.
# اتصاف: هود، 85؛ شعرا، 181.
- انصاف در معامله: اعراف 85؛ اسرأ،25.
- انصاف نداشتن در معامله: مطففين، 1، 2، 3.
# انفاق: بقره، 3، 177، 195؛
آل عمران، 17، 92؛ نسأ، 40 ؛ انفال، 3؛ توبه، 34، 121؛ رعد، 22؛ ابراهيم، 31؛ نحل، 75؛ حج، 35؛ فرقان، 67؛ قصص، 54؛ سجده، 61، يس، 47، شورى، 38؛ محمّد، 38؛ ذاريات، 19؛
حديد، 7؛ منافقون، 10؛ تغابن، 16.
- آگاهى خداوند از انفاق بندگان: بقره، 270.
- از چه چيز: بقره 219.
- از روى اعتماد و يقين: بقره، 265.
- از روى كراهت: توبه، 54.
- از روى ميل: توبه، 79.
- با اخلاص: بقره، 265.
- بازدارنده‏هاى آن: بقره، 268.
- به مسائل:ضحى، 10.
- بى ارزش: آل عمران، 117.
- بى ريا: بقره، 264.
- بى منت: بقره، 262، 263.
- بيهوده: توبه، 52، 54.
- پاداش آن: بقره، 254، 261، 262، 272، 276؛ انفال، 60؛ سبأ، 39؛
فاطر، 29؛ حديد، 7، 10.
- پاك كنندگى آن: ليل، 18.
- پيوسته: بقره، 274.
- در راه باطل: انفال، 36.
- در راه خدا: بقره، 261.
- در همه حال: آل عمران، 134.
- در نهان: بقره، 271.
- دو چهره: توبه، 98.
- ريايى: نسأ، 38.
- سبب نزديك شدن، خدا: توبه، 99.
- و نفقه: طلاق، 7.
- نه امساك: نور 22.
- موارد آن: بقره،215، 273.
- و ميانه روى: اسرأ، 26، 29.
# ايثار: حشر، 9؛ انسان، 8.
- ايثار جانى: بقره، 207.
# ايمان به هدف و آثار آن: جن،/ 13.

ب‏

# بازمانده‏هاى نيك: يس، 12؛ كهف، 46؛ مريم، 72.
نيكو كارى، برّ، نفع رسانى.
# بخل: آل عمران، 180؛ توبه 67، 76؛
اسرأ، 100؛ تغابن، 16؛ تكوير، 24؛ حاقّه، 34؛قلم، 24؛ محمد، 37، 38؛ حديد، 24؛ نجم، 34؛ نسأ، 37، 128؛ اسرأ، 29؛
نحل، 71؛ حشر، 9.
- پيامد آن: ليل، 10، 8.
امساك.
# بدخواهى: توبه، 50، 98.
# بد گويى: مؤمن، 67.
- بد گويى روا و ناروا: نسأ، 148.
# بدعت: حديد، 27.
# برّ و پاداش آن: انسان، 5، 6،7؛
آل عمران، 92؛ مطففين، 18، 28؛
انفطار، 13؛ عبس، 16؛ ممتحنه، .8
- نمونه‏هاى آن: بقره، 177.
نيكو كارى‏
# برخورد نيك: اسرأ، 28؛ طه 47.
# بزرگمنشى: يوسف، 92.
كرامت.
# بطالت و خسران: جاثيه، 27؛ اعراف، 173؛ مؤمن، 78.
# بغى: اعراف، 33؛ قصص، 76.
- بغى و حسد: جاثيه، 17؛ شورى، 14.
حسد.
كيفرآن: انعام، 146.
# بهانه جويى: بقره، 55، 61، 68، 72،
108؛ انعام، 8، 9، 37، 124،
156، 157؛ صافات، 168، 169،
170؛ قصص، 47، 48، 49؛ نسأ،
153، 156؛ فرقان، 7، 8، 21؛
مدّثّر، 52؛ توبه، 49، 90، 93، 94، 95.
# بهتان: ممتحنه، 12.
افترأ
# بى اعتنايى به مخالفان: يونس، 41.
هجر جميل(ادب تبليغ). اخلاق رهبرى.
# بى تفاوتى عالمان: مائده، 63،
79؛ اعراف، 164؛ انفال، 25.

پ‏

# پستى: قلم، 10.
# پر خورى: قلم، 13.
شكم بارگى.
# پشتيبانى از بزهكار و كافر: 17، 76.
# پناهندگى: توبه، 6.
# پند پذيرى: جاثيه، 23، عبس، 4؛ انعام، 126؛ شعرأ، 138؛ اعلى، 10.
# پندگيرى: قمر، 15، 17، 22، 32، 40، حاقّه، 14، 42، 44؛ ص، 29؛ نحل، 90.
- پندگيرى و ياد آورى: واقعه، 62، 73.
# پيمان شكنى: زخرف، 50؛ توبه، 8، 10، 12، 13؛ رعد، 20، 25؛ لقمان، 32؛ توبه، 75، 76، 77.
وفاى به عهد.

ت‏

# تأثير گذارى: طه، 113.
# تبّرى: مائده 57.
دافعه‏
# تبذير: اسرأ، 26، 27.
# تبسم: نمل، 19.
خنده.
# تبشير: فتح، 9.
بشارت.
# تبليغ به: مؤمنون، 33، 38.
# تجاوز: توبه، 10 ؛ بقره، 190؛ مائده 87، 94، 107؛ اعراف، 55؛ ق، 25.
# تجسس ناروا: حجرات، 12.
استراق سمع.
# تحريف گرايى: فتح، 12؛ نسأ، 46؛
آل عمران، 78.
- تحريف حقايق: بقره، 75، مائده، 13، 42.
# تحول روحى: انفاق، 53، شعرأ، 50.
- تحول روحى و اجتماعى، به دست
انسان: رعد، 11.
# تحقير ديگران: شعرأ، 111، هود، 27.
# تذكر: هود، 113، 120؛ انبيأ، 84؛ ذاريات، 55.
- پند دهى: عبس، 11؛ تكوير، 27؛
اعلى، 9؛ شعرأ، 209؛ عنكبوت، 51؛ غاشيه، 51، 21.
- پندگيرى: اسرأ 41؛ ابراهيم، 52؛
فرقان، 50، 62، 73؛ نور، 1؛ زمر،
9؛ مؤمن، 58؛ نمل، 62؛ سجده، 4؛
ق، 8، 36، 37؛ مدثر، 54، 55،
56؛ انسان، 29؛ مزمل، 19.
- تقوا: اعراف، 171.
- روى بر گرداندن از آن: 49.
- ياد خدا: نور 36، 38.
ذكر، پندگيرى، پند دهى.
# تربييت: بقره، 233.
- پذيرندگى: اعراف، 58.
- خود سازى: شمس، 9؛ اعلى، 14.
# تزكيه: بقره، 129، 151؛ نازعات، 18؛ فاطر 18.
- تزكيه و آموزش: جمعه، 2.
- تزكيه و بخشش: ليل، 18.
انفاق و پاك كنندگى آن.
- پاداش آن: طه، 76.
- تزكيه، توفيق الهى: نور، 21.
# تسليم: نحل، 49، 50؛ حج، 34؛
آل عمران، 20؛ نسأ، 115؛ انعام، 71؛ زمر، 54؛ نمل، 44؛ فصلت، 32؛ مؤمن، 66؛ روم، 43؛ زخرف، 69، احقاف، 15.
در برابر خداوند: تحريم، 12؛ عنكبوت، 46 ؛ نحل، 120.
- تسليم رهبرى: نسأ، 59، 65؛
احزاب، 36؛ ممتحنه 12؛ حشر، 7.
- تسليم و سپاسگذارى: نحل، 81.
شكر
# تشويق به انجام كارهاى نيك: ماعون، 3؛ فجر، 18.
# تصديق حق: ليل، 6.
# تعصب: بقره، 145.
- تحقير گرايانه: بقره 113.
- جاهلى: فتح، 26.
- جاهلى: فتح، 24.
- نژاد پرستانه: شعرأ، 198، 199.
- قومى و مذهبى: بقره، 111.
# تعاون: انفال، 72 - 74.
- بر گناه: نمل، 49؛ مائده، 2.
- بر نيكى: مائده، 9.
# تعهد و تخصص: يوسف، 55؛ نمل، 39؛ قصص، 26.
- تعهد، ملاك ارزش: شعرأ، 227.
ارزشها، ملاكهاى ارزشى.
تعظيم شعائر: حج، 30، 32.
تقوا و تعظيم شعائر.
# تفاخر: كهف، 34؛ تكاثر،1.
# تفرقه: آل عمران، 105؛ توبه، 107.
- افكننده آن: بقره، 102.
- عامل آن: بقره، 213؛ روم، 32؛
ص، 2؛ انعام، 153، 159؛ طه، 94؛
آل عمران، 103، 152.
# تفريح سالم: يوسف، 12.
# تفكر:
- افسوس از بى تفكرى: ملك، 10.
- تفكر در آفريده‏ها: واقعه، 73؛ روم 22.
- در آفرينش آسمانى و زمين: روم، 8.
- در آفرينش اعضاى آدمى و اعتدال بدنها: انفطار، 6، 7، 8؛ اعلى، 2.
- در آفرينش انسان: نازعات، 27؛ عبس، 18، 19؛ طارق، 5، 6، 7، روم، 20؛ يس، 77؛ فاطر، 28.
- در آفرينش باغهاى انگور، زيتون، كشتزارها و نخلها: رعد، 4؛ نحل، 11.
- در آفرينش جفتها: ذاريات، 49؛ روم، 21؛ 3.
- در آفرينش چار پايان و جنبدگان: يس، 71؛ فاطر، 28.
در آفرينش چراگاهها: اعلى، 4.
- در آفرينش دو چشم و دو لب و زبان:
بلد، 8، 9.
- در آفرينش زندگى و مرگ: ملك، 2.
- در آفرينش هفت آسمان طبقه طبقه:
نوح، 15؛ طلاق، 12.
- در آيات خدا: جاثيه، 6؛ حديد، 17؛ روم، 28؛ فصلت، 53؛ يونس،24.
- در اختلاف رنگها و زبانها: روم، 22.
- در ارزانى داشتن روز: قصص، 71.
- در ارزانى داشتن شب: قصص، 72.
- در باران: نحل، 65؛ روم، 24؛ فاطر، 27؛ زمر، 21.
- در بر پا ايستادن زمين و آسمان: روم، 25.
- در برترى ثمره بعضى از درختان بر بعضى: رعد، 4.
- در بناى آسمان آراسته، بى شكاف و
بى ستون: ق 6؛ غاشيه، 18؛ نازعات،
27، 28؛ ملك، 3، 5؛ رعد، 2.
در به دست آوردن رزق نيكو از ميوه‏ها، نخلها و تاكها: نحل 67.
- د ربه طلب روزى بر خاستن انسان در روز: روم، 23.
- در بيرون شدن انسان از زمين، پس از فراخوانى: روم، 25.
- در پديد آوردن راهها از كوهها: فاطر، 27.
- در پوشاندن شب در روز: رعد، 3.
- در تنگى و فراخى روزى: روم، 37.
- در خشك و زرد و خرد شدن گياهان:
زمر، 21؛ اعلى، 5.
- در خوابيدن در شب: روم، 23.
- در ديدن خدا: علق، 14.
- در روان شدن كشتى در دريا: لقمان، 31.
- در روياندن گياهان و ميوه‏هاى گونه‏
گون: زمر، 21؛ يس، 33؛ فاطر 27.
- در زمين گسترده، داراى كوههاى بلند
و گياهان: ق، 7؛ غاشيه، 20؛ نباً، 6.
- در زنبور عسل: نحل، 69.
- در زنده كردن زمين، پس از مرگ آن:
حديد، 17؛ روم، 50؛ يس، 33؛
نحل، 65.
- د رفرمانبردارى شب و روز، خورشيد
و ماه و ستارگان از خدا: لقمان، 29؛ رعد 2؛ نحل، 12 ؛ جاثيه 13.
- در قرآن: محمد، 24؛ ص، 29.
- در كاستن از روز و افزودن بر شب: لقمان، 29.
- در كاستن از شب و افزودن بر روز: لقمان، 29.
- در كوههاى بر كشيده: غاشيه، 19، رعد، 3.
- در گرفتن جانها: زمر، 42.
- در مثالهاى قرآن: حشر، 21.
- در مسخّر انسان بودن شب و
روز، خورشيد و ماه و ستارگان: نحل، 12.
- در نشانه‏هاى عبرت در آسمان و زمين:
جاثيه، 3؛ ذاريات، 20.
- در نعمتها: سوره، رحمان.
- در نگهدارى جانهايى كه حكم مرگ بر آنها رانده شده: زمر، 42.
- در وجود خود: ذاريات، 21.
در هلاكت مردمان: سجده، 26.
# تقدس و توجيه گرى: نسأ، 77.
# تقليد كور كورانه: بقره، 170؛ صافات،
96، 70؛ زخرف، 22؛ لقمان، 20؛
شعرأ، 74؛ اعراف، 28؛ احزاب،
67؛ مائده، 104؛ انبيأ، 53.
# تقيه: آل عمران، 28.
# تقوا
- آثار اخروى آن: طلاق، 5؛ زمر، 73.
- آثار دنيوى آن: زمر، 61.
- امتحان به آن: حجرات، 3.
امتحان.
- الهام آن به نفس: شمس، 8.
- بهترين جامعه‏ها: اعراف، 26.
- تقواى شايسته خدا: آل عمران، 102.
- تكذيب دعوت گران به آن: اعراف، 64.
- در احكام الهى: مائده، 96.
امانتدارى(ادب تبليغ)
- در حقوق زنان طلاق داده شده:
طلاق، 1.
- در سخن: نسأ، 9.
- در شهادت: مائده، 108.
- در گوشى در باب آن: مجادله، 9.
نجوا.
- دعوت به آن: حجر، 69؛ هود،78؛
نسأ، 1؛ مائده، 4، 7، 8، 35؛
انفال 69؛ شعرا، 131؛ روم، .31
- راه رسيدن به آن: انعام، 152، .153
- سفارش به آن: نسأ، .131
- شگفت زدگى از دعوت به آن: اعراف، .63
- گناه زدايى آن: انفال، .29
- مراحل آن: مائده، .93
- ملاك ارزش: حجرات، 13 ؛ توبه، 108، 109 ؛ مائده، .27
ارزشها، ملاكهاى ارزشى
- ملاك سرپرستى: انفال، .34
- نورانيت: حديد، .28
- همكارى در آن: مائده، .2
- همكارى در آن: مائده، .2
# تقوا پيشگان
- آسان شدن كار آنان: طلاق، 3، .4
- آمرزيدن آنان: حديد، 28؛ انفال، .29
- اخلاص: حج، .37
- اصلاح بين مردم: انفال، .1
- امامت: فرقان، .74
- بخشش نورى كه در روشنايى راه بجويند: حديد .28
- بخشندگى: ليل، 17، .18
- بزرگداشت شعائر: حج، .33
تعظيم شعائر.
- بندگى: زمر: 10، .16
- به آشتى با مردم زيستن: انفال، .1
- به صلاح در آمدن: حجرات، 10 ؛ اعراف، .35
- پاداش آنان: ذاريات، 15،
16؛ زخرف، 35؛ ليل، 5، 7، 17؛
انعام، 32؛ يوسف، 57، 109؛ قمر،
54، 55؛ حديد، 28؛ مريم، 63؛
محمّد، 15؛ رعد، 35؛ آل عمران،
198؛ مرسلات، 41، 42، 43، 44؛
نبأ، 20، 21، 31، 36؛ حجر،
45؛ فرقان، 15 ؛ نحل، 28؛ مائده، .93
- پاكدامنى: حجر، 69.
- پاكيزگى: هود، 78.
- پرستش: نوح، 3.
- پند دهى به كافران: انعام، 69.
- پندگيرى از قرآن: حاقّه، 49.
- پيروى از رسولان الهى: زخرف، 64؛
نوح، 3؛ شعرأ، 131.
- پيروى از رهبرى: تغابن، 16؛ حشر، 16.
تسليم. اطاعت.
- پيروى از قرآن: انعام، 155.
- تباه نشدن مزد آنان: يوسف، 9.
ترس روز قيامت لقمان، 33.
- تصديق سخن راست: زمر، 33.
- جوينده پاكى: ليل، 18.
- جوينده خشنودى خدا: ليل، 20.
- حق پذيرى: نحل، 20.
حق پذيرى. حق گرايى.
- خدا، ولى آنان: جاثيه، 19.
- درخواست آنان از خدا: فرقان، 74.
- درست گويى: احزاب، 70.
- دورى از اختلاف: انعام، 153.
- دوستى خدا با آنان: آل عمران، 76.
- رحمت براى آنان: اعراف، 156.
- رستگارى: نور، 52.
- روزى، از جايى كه گمان نمى‏برند:
طلاق، 3.
- روشن بينى: انفال، 29.
- رهايى آنان از عذاب خدا: فصلت، 18؛ نمل، 53؛ مريم، 72.
- سر انجام آنان: اعراف، 128؛ هود، 49؛ قصص، 83؛ طه، 132.
- عاقبت انديشى آنان: حشر، 18.
- عبرت‏گيرى آنان: حشر، 18.
- صاحبان اصلى مسجد حرام: انفال، 182.
- گرامى‏ترين انسان‏ها، نزد خدا:
حجرات، 13.
بزرگوارى. كرامت.
- منزلت آنان: ص، 49.
- نهادن فرق‏هاى بين آنان و كافران:
انفال، 29.
- وفاى به عهد: آل عمران، 76.
- ياد آورى نعمتها: شعرأ، 132، 133، 134.
ياد نعمتها:
# تكاثر
- جلوگيرى از آن: حشر، 7.
- غفلت آفرينى آن: تكاثر، 1.
- طبيعت زندگى اين جهانى: حديد، 20.
رفاه زدگى. ثروت اندوزى.
استكبار.
# تكبر
- در راه رفتن: لقمان، 18؛ اسرأ، 37.
آداب راه رفتن‏
- روى گرداندن از مردم: لقمان، 18.
- شيطان در برابر دستور خدا: اسرأ،
61؛ حجر، 31، 32، 33؛ اعراف،
11، 12، 13.
- نهى از آن‏
# تكبر ورزان‏
- باور نداشتن به روز حساب: مؤمن، 27.
- با ناز راه رفتن: قيامت، 33.
- پناه بردن به خدا از آنان: مؤمن، 27.
- خوارى در دنيا: حج، 9.
- خود ستايى: حديد، 23.
- عدم دوستى خدا با آنان: حديد، 23.
- كيفر آنان: حج، 9؛ مؤمن،
76 ؛ زمر، 72.
- گمراه كردن مردم: حج، 9.
مهر نهادن خدا بر دل آنان: مؤمن 53.
# تكذيب‏
- آيات: اسرأ، 59؛ طه، 56؛ قمر، 42؛ جمعه، 5؛ انفال، 54؛ اعراف، 37، 64، 72، 136، 147، 177، 182؛ تغابن، 10؛ يونس، 17، 38، 39، 95؛ انعام، 49؛ نازعات، 21؛ حج، 57؛ يونس، 73؛ اشتقاق، 22.
- از روى سر كشى: شمس، 11.
- بيم دهندگان: قمر، 23، 33؛ ملك، 9.
- پيامبران، مؤمنون، 44، 48؛ نحل، 36، 113؛ حجر، 80؛ اعراف، 92، 96، 101؛ شعرأ، 105، 123، 141، 176؛ سبأ، 45؛ قمر 9؛ يونس، 41، 73؛ يس، 14، 15؛ صافات، 127؛ مؤمن، 5؛ فاطر، 4؛ ق، 12، 14.
- حق: انعام، 5، 157؛ قيامت، 32؛
طه، 48؛ حديد، 19؛ ق، 5؛ بروج 19.
حق گريزى، حق ناپذيرى.
- دين: مامون، 1.
- قيامت: تين، 7؛ اعراف، 147.
- كيفر آن: مؤمنون 44، 48، 105؛
شمس، 15؛ فرقان، 11، 19، 26، 27؛ انبيأ، 77؛ نبأ، 28؛ مائده 18، 87؛ عنكبوت، 37؛ اعراف، 37، 40، 64، 72، 147؛ ملك، 18؛
سجده، 20، 21؛ رحمان، 43؛ نمل، 83، 84، 85؛ مزمل، 11، 12، 13؛
سبأ، 5، 38؛ حاقّه، 4، 10، 40، 49؛ زمر، 25، 26، 32؛ روم، 16؛
مؤمن، 70؛ ليل، 9، 16؛ شعرا، 138، 189؛ ص، 6، 12، 13؛ تغابن، 10؛ واقعه، 51، 82، 92؛ علق، 13، 16، 17؛ مطففين، 10، 11، 12، 17؛ طور، 11؛ قلم، 44؛ مرسلات، 15، 19، 24، 29، 37، 40، 45؛ يونس، 73؛ ق، 5، 12.
- نهى از پيروى تكذيب كنندگان، قلم، 8.
# تلاوت قرآن: مزمل، 4، 20.
# تلبيس حق و باطل: آل عمران، 71؛ بقره، 42.
بقره، 42.
# تمسخر
- استهزاى استهزاگران: توبه، 79.
- صدقه دهندگان: توبه، 79.
- مؤمنان: مؤمنون، 110.
- نمازگزاران: علق، 9، 10.
- كيفر آن: توبه، 79؛ همزه، 1، 4؛
مطففين، 34، 35، 36.
# توبه‏
- پذيرش توبه نادانان: نسأ، 17.
- پذيرش توبه به صلاح درآمدگان:
انعام، 45؛ مائده، 39؛نور، 5؛
آل عمران، 86؛نسأ، 11.
- پذيرش خدا: نسأ 16، 17، 64؛ى‏
بقره، 54، 160؛ اعراف، 153؛ توبه، 104؛ طه، 123؛ مائده، 95.
- توبه پرهيزگاران: احقاف، 15.
- پيامبران: اعراف، 143.
- راستين(نصوح): تحريم، 8.
- خير آن: توبه، 74.
- دعوت به آن: بقره، 54؛ تحريم، 4؛
نور، 31.
- رهايى از عذاب: نسأ، 146.
- سر پيچى از آن: توبه؛ 126، حجرات، 11؛ بروج، 10.
- شرايط آن: نسأ، 17، 146.
- علاقه خدا به آن: مائده، 74.
كيفر سر پيچى از آن: بروج، 10.
# توبه كنندگان‏
- آمرزش آنان: اسرأ، 25؛ حجرات، 11؛ نحل، 119؛ آل عمران، 89،
135؛ نسأ، 64؛ توبه، 5، 74؛
فرقان، 70، 71؛ انعام، 54؛ نور، 5.
- دست برداشتن از آزار بد كاره هاى‏
توبه كار: نسأ، 16.
- دست برداشتن از جنگ با مشركان‏
توبه كار: توبه، 5، 11؛ مائده، 34.
- دوستى خدا با آنان: بقره، 222.
- ستمكارى سربازنندگان از توبه:
حجرات، 11.
- آثار آن: مجادله، 7؛ تغابن، 3، 4، 8، 11؛ رعد، 9، 10، 11، 28؛ كهف، 98.
- اشتياق به او: انشراح، 8.
- به چيرگى او: بلد، 5.
- به حضور او: ملك، 13، 14.
- به در كمينگاه بودن او: فجر، 14.
- به ديدن او: بلد، 7؛ علق، 13.
- به مراحل خلقت: قيامت، 37، 40.
- به نعمتهاى الهى: طه، 80، 81.
# توجيه گرى: يس، 47؛ مائده 52.
# توطئه گرى: مدّثر، 18.
فتنه انگيزى‏
# توكل بر خدا
- به خاطر هدايت به راه راست: ابراهيم، 11.
- پاداش آن: نحل، 42؛ شورى، 36.
- تسلط نيابيدن شيطان بر اهل توكل:
نحل، 99.
- توكل اهل توكل: يوسف، 67؛
ابراهيم، 11؛ زمر، 38.
- توكل مؤمنان: توبه، 51؛ انفال، 2؛
مجادله، 10؛ آل عمران، 122، 160؛
تغابن، 13.
- در ادامه راه حق: ابراهيم، 10.
- در اصلاح مردم و جامعه: هود، 88.
- در انجام رسالت: رعد، 30؛ فرقان، 58.
- در برابر آزار كافران و منافقان: احزاب، 48.
- در برابر ايمان نياوردگان: هود، 121، 122، 123.
- در برابر جنگ روانى: انفال، 49؛ آل عمران، 173.
- در برابر حيله گران: هود، 55، 56.
- در برابر دشمنان: يونس، 71، 84، 84، آل عمران، 160.
- در برابر زيان شيطان: مجادله، 10.
- در برابر كافران: ممتحنه، 4؛ اعراف، 89.
- در برابر مصيبتها: توبه، 51.
- در برابر نادانان: احزاب، 3.
- در برابر نافرمانيها: نسأ، 81.
- در پذيرش صلح: انفال، 61.
- در جنگ: مائده، 23؛ آل عمران، 122، 173.
- در حل اختلافات: شورى، 10.
- در روى گردانى مردم از پيام حق:
توبه، 129؛ تغابن، 12، 13.
- در كارها: آل عمران، 159.
- دوستى خدا با اهل توكل: آل عمران، 159.
عزت اهل توكل: انعام، 49.
- كار ساز، فقط او: اسرأ، 2؛ احزاب، 3، 48؛ مزمل، 9.
# تهجد:
- براى خود سازى: اسرأ، 79.
- برترى شب زنده داران بر ديگران: زمر، 9.
- شب زنده دارى: مزمل، 2، 3، 6، 20؛ سجده، 61.
# تهمت‏
- آگاهى خدا از آن: يوسف، 77.
- به بى گناهان: نسأ، 97.
- به پاك دامنان: نور، 23؛مريم، 27، 28.
- به پاك دستان: يوسف، 77.
- به پيامبران: يوسف، 25؛ هود، 27، 54؛ حجر، 6؛ اعراف، 9، 10؛ انعام، 25؛ انبيأ، 5؛ مؤمنان، 24، 25، 83؛ فرقان، 5، 8؛ شعرأ، 27؛ نمل، 13؛ سبأ، 43؛ صافات، 36؛ ص، 4، 7؛ دخان، 14؛ قلم، 15، 51؛
مدثر، 24؛ مطفيين، 13؛ ذاريات، 39، 52؛ قمر، 9، 25؛ نحل، 101.
- به زنان خود: نور، 6؛ نسأ، 20.
- به زنان عفيف: نور، 4.
- به مبلغان دينى: 26.
- به مؤمنان: احزاب، 58.

ث‏

# ثبات قدم: انفال، 45.
استقامت.
# ثروت اندوزى و پيامدهاى آن: مدثّر: 15، 25.
دنيا پرستى، استغنأ، تكاثر.

ج‏

# جاسوسى: مائده، 42.
استراق سمع. تجسس.
# جبن(ترس): مائده، 22.
# جحد(انكار): احقاف، 26؛ نمل، 13؛ انعام، 22؛ لقمان، 32؛ هود، 59؛ عنكبوت، 47، 49؛ مؤمن، 63؛
فصلت، 15، 28.
عناد و لجاجت، تكذيب.
# جديت در كار: اعراف، 145، 171.
كوشايى در فراگيرى دستورهاى خداوند.
# جدال: حج، 3، 8؛ مجادله، 1؛
شورى 35؛ بقره، 197؛ مؤمن، 54، 56، 69.
- جدال با شيوه‏اى نيكو: عنكبوت، 46؛ نحل، 125.
- جدال با باطل: كهف، 56.
- جدال و دشمنى: زخرف، 58؛ حج، 67، 68.
# جذب، نه دفع: هود، 29، 30.
# جهاد با نفس: يوسف، 24.
# جهل و خرافات: نحل، 58، 59.
مبارزه با خرافات(ادب تبليغ)

چ‏

چشمداشت به دارايى ديگران: حجر، 88.
# چشم زخم: يوسف، 67.
حسد.

ح‏

# حب پسنديده و ناپسنديده: بقره، 165.
# حرص: معارج، 19؛ اعراف، 22؛
بقره، 96.
# حرامخورى: مائده، 63.
اكل به باطل.
# حزن بر گذشته: آل عمران، 152.
# حسرت: قصص، 79.
آرزوهاى ناروا.
# حسد و حاسد: بقره، 109؛ فلق، 5؛ مائده، 17؛ يوسف، 8.
# چشم زدن: قلم، 51.
چشم زخم.
# حسد علماى يهود: نسأ 54.
# حسنه: انعام، 16.
- آثار آن: 114.
احسان.
- پاداش آن: قصص، 84.
# حسن ظن: نسأ، 94؛ نور، 12.
# حق‏
- انگيزه پذيرش آن: يس، 7.
پذيرش آن: روم، 53؛ توبه، 124؛
طه، 70؛ انفال، 24؛ انعام، 36؛ اعراف، 120، 121؛ قصص، 53؛ سبأ، 6؛ نمل، 81.
تسليم: اطاعت.
- دورى از آن: قمر، 2؛ اعلى، 10، 11.
كيفر گريز از آن: معارج، 17.
- گرايش به آن: بيّنه، 7، 8؛ عصر، 3.
- گريز از آن: مدثر، 23، 49؛ شعرأ،
5؛ نوح، 6؛ ملك، 21؛ محمّد، 29؛
زخرف، 78؛ احقاف، 3؛ فرقان، 60؛ دخان، 14؛ صف، 5؛ يس، 46؛
تغابن، 6؛ فاطر، 42؛ صافات، 13؛
مؤمنان، 70، 71، 90.
تكذيب‏
- گفتن آن: اعراف، 1، 5، 169.
- نپذيرفتن آن: سجده،22؛ روم، 53؛ زخرف 24.
حقوق:
حقوق مردم: بقره، 8، 58.
- حقوق همسراان طلاق داده شده: بقره، 222، 228، 241.
# حلم: صافات، 101؛ فرقان، 63؛ اعراف، 199.
# حيأ: قصص، 24؛ احزاب، 53.
پاكدامنى. طهارت.
# حيات:
- پاكيزه: نحل، 97.
- نكبت بار: طه، 124.
# حيله:
- شرعى: اعراف، 163.
شيطانى: بقره، 65.
فريبكارى، مكر. كيد.

خ‏

# خدعه: بقره 9؛ آل عمران، 72؛ انفال، 16.
# خدمتگزارى: مريم، 31.
# خرافات: انعام، 138؛ 139.
مبارزه با خرافات. جهل و خرافات‏
(آداب تبليغ)
# خشوع: احزاب 35؛ انبيأ، 90؛
مؤمنون، 2؛ اسرأ، 109؛ هود، 23.
# خشيت:
- از پروردگار: فاطر، 18؛ يس، 11؛
بقره، 149؛ مؤمنون، 57؛ توبه، 13؛
مائده، 3، 44؛ ق، 33؛ عبس، 9؛
اعلى 10؛ حشر، 21؛ نازعات، 19؛
نور، 52.
- آگاهان: فاطر، 28.
- پرهيزگاران: انبيأ، 48، 49.
- نه از ظالمان: بقره، 149.
- نه از كافران: مائده، 3.
- نه از مردم: مائده، 44.
# خصومت: يس، 49، 77؛شعرأ، 96؛ ص، 64.
- اختلاف: نمل، 45.
- دفاع: نحل، 4.
# خلف وعده: ابراهيم، 22؛ طه، 58.
پيمان شكنى.
# خلق گرايى: جاثيه، 24، 32؛ نجم، 23، 24.
# خلق عظيم: قلم، 4.
ارزشها، الگوهاى ارزشى.
# خوب ديدن اعمال خود: نمل، 4؛ اعراف، 131.
# خود برتر بينى: فاطر، 8؛ شعرا، 111؛
مائده، 18؛ عنكبوت، 37؛ احقاف،
11؛ نمل، 24.
تكبر، استكبار، استغفار.
# خود پرستى: آل عمران، 153.
# خود پسندى: مؤمن، 36،
37؛ آل عمران، 188؛ محمد، 14.
فخر، عجب، غرور، تفاخر.
# خود خواهى: توبه، 58؛ نحل، 62؛ يوسف، 8.
- و پيامد آن: مؤمنون، 53؛ روم، 32.
# خود را شناساندن: يوسف، 55.
# خود سازى: مائده، 105.
خود فراموشى: حشر، 21.
نسيان.
# خود فريبى: انعام، 24.
غفلت‏
# خود نگهدارى: آل عمران، 39.
تقوا، نفس لوّامه.
# خوش باورى: توبه، 47.
# خوش بينى به كار خود: توبه، 37.
# خوش گمانى به خود: كهف، 104.
اعتماد به نفس.
# خوش بر خوردى:
- با خانواده: طلاق، 2، 6.
- با بينوايان و يتيمان: ضحى، 9، 10.
- با نادان: نسأ، 5.
# خوش سخنى‏
- با سائل: بقره، 264.
- با سفيهان: نسأ، 5.
- با مسكينان، نزديكان، يتيمان: نسأ، 8.
آداب سخن گفتن‏
# خوف:
- آثار آن: انسان، 7.
- از آخرت: زمر، 9.
- از خدا: مائده، 28؛ اعراف، 154.
- از خدا، نه از شيطان: آل عمران 175.
- پاداش آن: رحمان، 46؛ انسان، 10.
- از ردّ سوگند: نسأ، 108.
- در دل دوستان شيطان: آل عمران، 175.
# خائنان‏
- به هدف نرسيدن حيله آنان: يوسف، 52.
- نا سپاسى آنان: حج، 38.
- نهى از مجادله به خاطر آنان: نسأ، 106.
- نهى از مخاصمه به نفع آنان: نسأ، 105.
# خيانت‏
- به خدا و رسول: انفال، 71.
- به خود: بقره، 187؛ نسأ، 107.
- چشم: مؤمن، 19.
- در پيمان: انفال، 58.
- در وصيت: بقره، 181.
- نهى از خيانت به خدا و رسول: انفال، 27.
- نهى از خيانت به امانت: انفال، 27.
# خويشاوندان و احسان به آنان: روم، 38.
# خير جويى: بقره، 126، 158، 184.
# خير خواهى: نسأ، 114؛ توبه، 91؛ ابراهيم، 41؛ قصص، 20؛ آل عمران،
104، 110، 114؛ اعراف، 62، 68، 79، 93.
- خير خواهى انبيأ: هود، 84.
- خير خواهى شيطانى: اعراف، 21.

د

# دروغ: نحل، 62، 105، 116؛ كهف،
5؛ عنكبوت، 17.
كذب‏
دروغ گويى: توبه، 90؛ زمر، 3؛ شعرأ، 222.
- دروغ سازى: جاثيه، 7؛ ذاريات، 10؛ يوسف، 16، 17، 18؛ احقاف، 15.
# دعا: احقاف، 15؛بقره، 186؛
يوسف، 101؛ كهف، 10؛ مريم، 2، 4، 5؛ اسرأ، 80؛ طه، 25، 114؛
مؤمنون، 29، 109، 118؛ فرقان، 65؛ قصص، 16، 21، 24؛ ص، 35؛ مؤمن، 7، 8، 14، 28، 60، 65؛ نمل، 19، 62؛ شعرأ، 83، 84، 85، 86، 169 118؛ فرقان، 74، 77؛ سجده، 16؛ عنكبوت، 30؛
حشر، 10؛ قمر، 10؛ ممتحنه، 4، 5؛ صافات، 100؛ تحريم، 11؛ رعد، 14؛ شورى، 26؛ انبيأ، 76، 83، 84، 87، 88، 89، 90؛ ابراهيم، 35، 41؛ نوح، 28.
استغفار، انابه، توبه.
# دفاع از مظلوم: نسأ، 75.
حق گرايى، استضعاف گرايى.
# رفع بدى به نيكى: مؤمنون، 97؛
قصص، 54؛ فصلت، 34؛ سجده، 34، 35.
عفو، احسان فرو خوردن خشم.
# دلتنگ نشدن: نحل، 128.
# دلسرد نشدن: نحل، 127.
استقامت‏
دلسوزى: هود، 75؛ شعرا، 3.
# دنيا:
- بهره دنيا خواهان از دنيا: شورى، 20.
- بيهودگى دنيا: محمد، 36؛ انعام، 32؛ حديد، 20.
- پيش داشتن دنيا بر آخرت: اعلى، 16.
- پيش داشتن دنيا بر جنگ در راه‏
خدا: توبه، 38؛ نسأ، 77.
- جلوه گرى دنيا: آل عمران، 14.
- دنيا خواهى: آل عمران، 152؛ نسأ، 94؛ اعراف، 169؛ انسان، 27؛
احزاب، 28.
- دنياداران و بيمارى‏
خود نمايى: قصص، 79.
- دنيا سراى آزمون: طه، 20.
- دنيا، گذرگاه، نه سراى هميشگى: شعرأ، 129.
- دنيا، وسيله، نه هدف: آل عمران، 14؛ قصص 77.
- دورى گزيدن از دنيا خواهان: نجم، 29.
- دوستى دنيا: نحل، 107؛ انفال، 67؛ ابراهيم، 3.
- دوستى دنياى زودگذر. رهايى آخرت:
انسان، 27؛ قيامت، 21، 22؛ فجر، 19، 20.
- سود بخشيدن متاع دنيا: تبّت، 2؛ حاقّه، 28، 29.
- فرجام دنيا خواهى: هود، 15.
- فريبندگى دنيا: آل عمران، 285؛ فاطر، 5؛ لقمان، 33؛ انعام، 130؛ حديد، 20.
- كم ارزشى دنيا و ارزشمندى آخرت:
نسأ، 177؛ مؤمن، 39؛ زخرف، 35؛ آل عمران،197؛ شورى، 36؛ قصص، 60، 61؛ طه، 20.
- كيفر دنيامداران: نازعات، 40؛
احقاف، 20؛ توبه، 24.
- ناپايدارى دنيا: يونس، 24؛ حديد، 20؛ كهف، 45، 46.
# دوستان و دوستيها.
# دوست ناباب: فرقان، 28، 29.
- دوست نمايى: توبه، 56.
- دوستان پرهيزگار در روز قيامت: زخرف، 67.
- دوستى با دشمنان خدا: مجادله، 14، 22؛ ممتحنه، 1، 9، 13.
- دوستى مؤمنان: توبه، 71.
# دون همتى: بقره، 41؛ قصص، 79؛ نمل، 18.

ذ

# ذكر: انفال، 2، 45.
- ذكر خدا و آثار آن: حج، 35؛
احزاب، 21، 35، 41؛ شعرأ، 227؛
مزمل، 8؛ جمعه، 9، 10؛ حديد 16.
- ذكر خدا و انگيزه فراموشى آن: مجادله 19؛ منافقون، 9.
- ذكر نعمتهاى خدا: فاطر، 3.
ياد آورى نعمتها
- روى بر گرداندن از ذكر خدا: جن، 17.

ر

# راحت‏طلبى: توبه، 42.
# راز دارى: آل عمران، 118؛ يوسف، 5؛
نسأ، 83؛ تحريم، 3.
# رأفت ناروا: نور، 2.
# ربا خوارى: نسأ، 61؛ آل عمران، 130.
# رجأ: زمر، 53.
# رحمت و سفارش به آن: بلد، 17.
# رشد و انگيزه آن: جن، 14؛ حجرات، 7.
# رشوه: بقره، 88.
# رضايت بر گناه: هود، 64، 65.
# رفاه‏
رفاه انگيزه فراموشى: فرقان، 18.
# رفاه انگيزه نابودى: قصص، 58.
اتراف، مترفين، اسراف،
تجمل گرايى.
# رهبانيت: مائده، 82؛ حديد، 27.
اعتزال، كناره‏گيرى.
# ريأ: بقره، 264؛ ماعون، 6؛ انفال، 47؛ نسأ، 38.
# زر اندوزى: توبه، 34.
دنيا خواهى، تكاثر.
# زود باورى و پيامد آن: حجرات، 6.

ز

# زهد: نحل، 36.
بى اعتنايى به دنيا، بى ارزشى دنيا.
# زيان كاران: فاطر، 39؛ زمر، 15، 63، 65؛ هود، 21، 23؛ عنكبوت، 52؛ نمل، 5؛ فصلت، 23، 25؛
جاثيه، 27؛ شورى، 45؛ مجادله، 19؛ مؤمن، 85، 87؛ احقاف، 18؛ نحل، 109؛ حج، 11؛ اعراف، 9، 53، 149، 128؛ عصر، 2؛
منافقون، 9؛ نوح، 21؛ انعام، 12، 20، 31؛ طه، 111؛ مؤمنون، 103؛
انفال، 37؛ شمس، 10؛ توبه، 69؛ يونس، 45؛ كهف، 102، 104.
- زيان كارى و ظلم: اسرأ، / 82.

س‏

سابقه، ملاك ارزش: واقعه، 10؛ حديد، 10.
ملاك ارزشى، ارزشها
# سبقت در خير: توبه، 100؛ مطففين، 26؛ حديد، 21.
# ستايش شايستگان ستايش: انبيأ، 86؛ عنكبوت، 27؛ ص، 3، 4، 17، 25، 44، 47، 48؛ صافات، 79، 79، 109، 120، 130، 181؛ نحل، 59؛ قلم، 50.
# سخت‏گيرى با خانواده: طلاق، 2 - 6.
اخلاق خانواده.
# سخن‏
- سخن باطل: حج، 30.
- سخن بيهوده: طارق، 14؛ مريم، 62؛ غاشيه، 11؛ لقمان، 6.
- سخن پاك: حج، 24؛ فاطر، 10.
- سخن جدا كننده حق از باطل: طارق 13.
- سخن چينى: قلم، 11.
- سخن حق: نبأ، 38.
- سخن درست: احزاب، 70.
- سخن مصلحت‏آميز: انبيأ، 63.
- سخن، معيار شخصيت: محمد، 30.
- سخن منطقى اسرأ، 53.
آداب سخن گفتن.
- سخن نيك: بقره، 83؛ فصلت، 33.
- سخن هوس‏انگيز: احزاب، 32.
# سربار جامعه: نحل، 76.
بطالت و خسران.
# سرعت در گناه: مائده، 62.
# سر كشى: ملك، 21؛ مريم، 69؛ دخان، 31.
بغى‏
# سر باز زدن از پذيرش حق: نسأ، 173.
# سستى اركان جامعه به خاطر پيروى نكردن‏
از رسول و اختلاف: انفال،46.
# سستى در انجام دستورات رهبرى: مائده، 46.
# سستى در دين: محمد، 35.
# سعادت: 105، 108.
# سكينه: فتح، 4، 18، 26.
# سلام: مريم، 62؛ يونس، 10، نسأ، 86؛ يس، 58.
- سلام كردن: اعراف، 46؛ رعد، 24؛ هود، 69؛ ابراهيم، 23؛ نحل، 32؛ انعام، 54؛ فرقان، 63؛ نور، 61؛ ذاريات، 25؛ حجر، 52؛ قصص، 55؛ فرقان، 75، زمر، 73، احزاب، 44.
آداب معاشرت. آداب ميهمانى.
# سنت شكنى: احزاب، 37، 38.
# سؤ ظن: ص، 27؛ آل عمران، 153.
# سوز داشتن: كهف، 6.
دلسوزى. سوزداشتن(ادب تبليغ)
# سؤال براى آگاهى: انبيأ، 7.
# سؤال بى جا: مائده، 101، 102.

ش‏

# شاديهاى غفلت آفرين: مؤمن، 75.
غفلت‏
# شايعه پراكنى: نسأ، 83؛ نور، 15؛ احزاب، 60.
- لزوم بر خورد با شايعه پراكن: نور، 11، 16.
# شجاعت: طه، 68، 77؛ زمر، 22.
# شرح صدر: انعام، 125؛ انشراح، 1، طه، 25.
حلم، فرو خوردن خشم.
# شقاق: حشر، 4.
عناد و لجاجت‏
# شقاوت و انگيزه آن: مؤمنون 106؛ ليل، 15، 16؛ هود، 105، 106، 107.
# شكر
- شكر پذيرى خداوند: نسأ، 147.
- شكر خدا و پدر ومادر: لقمان، 14.
- شكر خدا براى نعمتها: نحل، 14، 75، 78، 114؛ عنكبوت، 17، 63؛
قصص، 72؛ نمل، 19، 40؛ حج، 35؛ انبيأ، 80؛ فرقان، 62؛ انفال، 62؛ زخرف، 13؛ جاثيه، 12؛ ابراهيم، 37؛ انعام، 63؛ بقره، 122؛ اعراف، 189؛ سبأ، 13، 15؛ لقمان، 12؛ كهف، 39؛ زمر، 7؛ ضحى، 6، 11.
- شكر، رفع كننده عذاب: ابراهيم، 7.
- شكر عملى: قصص، 17.
- شكر گزارى اندك، در برابر نعمتهاى بسيار، اعراف، 10؛ سجده، 9؛ مؤمنون، 78.
- شكر نعمت، نعمت افزون كند: ابراهيم، 7.
- شكر، ويژه خداوند: نحل، 75.
# شكر گزارى:
- آثار آن: اعراف، 58؛ نحل، 121.
- امر به آن: اعراف، 144؛ زمر، 66.
- پاداش آن: آل عمران، 144، 145؛ قمر، 35.
- عبرت آموزى شكر گزاران: ابراهيم، 5؛ شورى، 33؛ لقمان، 31؛ سبأ، 19.
- شكر نگذاردن: يس، 34، 35، 73.
- بيشتر مردم ناشكرند: يوسف، 38.
- پيامد آن: ابراهيم، 7.
# شك: يونس، 94؛ ق، 25.
# شكم پرستى: بقره، 61.
# شهادت: معارج، 33.
- سرباز زدن از شهادت: بقره، 238.
- شهادت به قسط: نسأ، 135؛ مائده، 8.
- شهادت به نا حق: فرقان، 72.
# شهوت پرستى: نسأ، 27؛ مريم، 59.

ص‏

# صالحان‏
- اطاعت آنان از خدا و پيامبر: نسأ، 69.
- انعام داده شدگان رفيقان نيكو: نسأ، 69.
# صبر
- امر به آن: قمر، 27؛ نحل، 127؛ احقاف، 35.
- بر آزارها: ابراهيم، 12؛ آل عمران 186.
- بر آسيبها: لقمان، 5، 17.
- بر از دست رفتن نعمت: هود، 11.
- براى انجام كارهاى نيك: بقره، 45.
- براى پروردگار: مدثر، 7.
- براى داورى خداوند بر گناهكاران: يونس، 109؛ اعراف، 87.
- براى ديدن پايان كار پرهيزگاران: هود، 49.
- براى طلب ثواب: رعد، 22.
- بر عقوبت عقوبت گران: نحل، 126.
- بر گفته‏هاى ناروا: مزمل، 10.
- بر گناه: ص، 16.
- بر مصيبتها: حج، 35.
- پيامبران: احقاف، 35.
- در آزمايش: فرقان، 20.
- در برابر خطاى ديگران: شورى، 43.
- در تربيت: كهف، 67، 68، 82.
- در جهاد: آل عمران، 142؛ انفال، 65، 66.
- در دشواريها: بقره، 177.
- در راه مبارزه: اعراف، 128.
- در راه هدف: طه، 130.
- در شهوات: نسأ، 25.
- در فرمانبرى: بقره، 153، 249؛ طه، 132؛ مريم، 65.
- در همراهى با خوانندگان خدا و جويندگان خشنودى او: كهف، 28.
- شايسته قدرت اراده: آل عمران، 186.
- نيكو: معارج، 5؛ نحل، 126؛ يوسف، 18، 83.
# صبر پيشگان‏
- پاداش آنان:آل عمران، 17، 142؛ احزاب، 35؛ نحل، 96، 110؛ يوسف، 90؛ قصص، 54، 80؛ فرقان، 75؛ انسان، 13؛ مؤمنون، 111.
- پيشوايان صبر پيشه: سجده، 24؛
انبيأ، 85.
- تسليم فرمان خداوند: صافات، 102.
توكل بر خدا: عنكبوت، 59.
- جايگاه آنان: نحل، 42؛ رعد، 24؛
آل عمران، 146.
- خدا دوستدار آنان: آل عمران، 147.
- راه شناخت آنان: محمّد، 31.
- رستگارى آنان: آل عمران، 200.
- رويكرد آنان به خدا: ص، 44.
- عبرت آموزى آنان: ابراهيم، 5؛
لقمان، 31؛ سبأ، 19؛ شورى، 33؛
آل عمران، 186؛ عنكبوت، 31.
- ويژگى آنان: فصلت، 35.
- همراهى خدا با آنان به انفال، 46.
- يارى آنان: آل عمران، 125.
# صد
- باز داشتن مردم از راه خدا: حج، 25؛
نحل، 88.
- باز داشتن مردم از مسجد الحرام: حج، 25.
- روى بر گرداندن از راه خدا: نحل، 94؛ محمد، 32، 34؛ مجادله، 16.
# صداقت:
- با خدا: محمّد، 21.
- پيامبران: مؤمن، 28؛ مريم، 41، 56.
- در آغاز و پايان كارها: اسرأ، 80.
- سود آن: احزاب، 35.
# صدق گفتاران‏
- ايمان آنان به خدا و پيامبر: حديد، 19.
- پرسش از صدق آنان احزاب، 7.
- مؤمنان جهادگر: حجرات، 15.
- هجرت كنندگان براى خشنودى‏
خدا: حشر، 8.
# صدقه‏
- براى نجواى با پيامب(ص) مجادله، 12، 13.
- بر وامداران تنگدست: بقره، 280.
- پاداش صدقه دهندگان: احزاب، 35.»
# صلح بين زن و شوهر: نسأ، 128.
# صله رحم:
- رعايت حق خويشاوندان: اسرأ، 26.
- وصيت براى پدر و مادر، از روى انصاف: بقره، 180.
ض‏
# ضابطه: عنكبوت، 32، 33؛ نحل، 57؛ زمر، 7؛ فاطر، 18؛ مؤمنون، 27؛ ابراهيم، 36.
# ضرر
- ضرر به ديگران: طلاق، 6.
- نهى از آن: طلاق، 6.

ط

# طعن: توبه، 120؛ همزه، 1.
آفات زبان آزار رسانى.
# طغيان: طه، 24، 43؛ هود، 112؛ اعراف، 166؛ ذاريات، 53؛ علق، 6؛ شمس، 11، 15؛ صافات، 30؛ طور؛ 32.
انگيزه آن: قلم، 31.
- كيفر آن: نبأ، 22،24 23، 25، 26؛ نازعات، 37، 39؛ ص، 55، 60؛ فجر، 11، 12.
- طغيان و ناسپاسى: طه، 18.
# طمع: مدثر، 15؛ روم، 7.
# ظرفيت:
- بهره مندى: رعد، 17.
- تعادل روحى: هود، 9، 10، 11.
- پذيرش: 11، 70.

ظ

# ظلم‏
- آثار آن: نسأ، 160؛ لقمان، 11.
- انگيزه آن: روم، 29.
- به حقوق مردم: نسأ، 30.
- به خويشتن: فاطر، 32؛ روم، 9؛
هود، 101؛ عنكبوت، 40، 46؛ نمل، 44؛ صافات، 113؛ حجرات، 11؛ قلم، 29؛ طلاق، 1؛ بقره، 54؛ يونس، 23، 44، 106؛ نحل، 27، 28، 118؛ كهف، 35؛ انبيأ، 64، 87؛ اعراف، 5، 19، 23، 148، 160، 177؛ انبيأ، 64، 97، 110؛ سبأ، 19؛ قصص، 16؛ انعام، 52؛ توبه، 70؛ ابراهيم، 45؛ زخرف، 76.
- زمينه انحراف: ابراهيم، 27.
- ستيز با آن: شعرأ، 227.
- كيفر آن در خانه خدا: حج، 25.
- فرجام آن: شعرأ، 39، 227؛
آل عمران، 192؛ مؤمن، 18؛ قصص، 40.
- نهى از آن در ماههاى حرام: توبه، 36.
# ظالمان‏
- آگاهى خدا، از كار آنان: جمعه، 7.
- آمرزش آنان: رعد، 6.
- ادعاى زوال ناپذيرى: ابراهيم، 44.
- به دور بودن از رحمت خداوند: هود، 44.
- به دور بودن از هدايت خداوند:
آل عمران، 86؛ انعام، 21، 144؛
بقره، 91؛ شعرأ، 130؛ صف، 7؛
جمعه، 5؛ احقاف، 10.
- بهت از نزديك شدن و عده راستين:
انبيأ، 97.
- بى اعتنايى به دليلهاى روشن: بقره، 92.
- بيهوده گويى: فرقان، 4.
- پرستش غير خدا، پس از بخشش‏
نعمتها: بقره، 51.
- تبليغ عليه پيامبر و پيروان او: اسرأ، 47.
- حكم به غير ما انزل الله: مائده، 45.
- در پى آسودگى و لذت: هود، 116.
- دروغ انگاشتن آيات خدا: يونس، 17، انعام، 21.
- دروغ انگاشتن آيات خدا: يونس، 17؛
انعام، 21.
- دروغ بر خدا: يونس، 17؛ انعام، 21؛ هود، 18؛ صف، 7.
در گرداب اختلاف: حج، 53.
- در گرداب فتنه: انفال، 25.
- دگرگون كننده سخن خداوند: بقره، 59.
- دوست نبودن خدا با آنان: آل عمران، 57؛ شورى، 40.
- دوستى با غير خدا: شورى، 9.
- دوستى با كافران: توبه، 24.
رستگار نشدن آنان: يوسف، 23.
- رهايى نيافتن از عذاب خداوند: هود، 37؛ شورى، 46، 47.
- در گوشى، عليه پيامبران سخن گفتن: انبيأ، 3.
- سر كشى: بقره، 59؛ نمل، 14؛ نجم، 52؛ احقاف، 10.
- سزا گرفتن از آنان: شورى، 39، 40.
- شرك: لقمان، 13.
- عذاب طلبيدن: رعد، 6.
- عناد ورزى: انعام، 68.
- غفلت: انبيأ، 97.
- فرجام كار آنان: قصص، 40.
- كراهت از حق: زخرف، 78.
- كيفر آنان: بقره، 59؛ انفال، 54؛ انعام، 129، 146؛ نوح، 25؛
انسان، 31؛ حشر، 17؛ شورى، 44، 45، 46؛ زخرف، 39؛ اسرأ، 99؛
ذاريات، 59؛ يونس، 13، 52، 54؛
هود، 67، 83، 94، 102؛ ابراهيم، 13، 22؛ نحل، 85، 113؛ كهف،
29، 50، 59؛ حج، 45، 48؛ طه، 111؛ انبيأ، 10، 14، 29؛ مريم،
72؛ فرقان، 19، 27؛ مؤمنون، 27؛
طور، 47؛ زخرف، 65؛ شورى، 42؛ عنكبوت، 14؛ صافات، 22، 23، 24، 63؛ سبأ، 31؛ روم، 57؛ قصص، 59؛ مؤمن، 52؛ زمر، 24، 32، 47، 51؛ نمل، 41، 44، 52؛ انعام، 44، 45، 47، 93؛ مائده، 29.
- گفت و گو در آيات خدا، با عناد: انعام، 68.
- گمراه كردن مردم:
- لعنت خدا بر آنان: هود، 18.
- مهلت خواهى از خداوند: ابراهيم، 44.
- نافرمانى خداوند: بقره، 35.
- نترسيدن از آنان: اعراف، 150.
- نداشتن شايستگى براى پيشوايى بر مردم : بقره، 35.
- نسبت ناروا بر پيامبر: اسرأ، 47.
- نهى از دوستى با آنان: ممتحنه، 9.
- نهى از گرايش به آنان: هود، 113.
- وا پس انداختن عذاب آنان: نحل 61؛ حج، 48.
- وعده‏هاى فريب به يكديگر: فاطر، 40.
- ياور نداشتن: شورى، 8؛ حج، 71.
# ظنّ‏
- ظنّ بد: فتح، 6، 12؛ حجرات، 12.
- ظنّ بد به خدا: احزاب، 9، 10.
بد گمانى‏
- ظن گرايى: نسأ، 157؛ يونس، 36، 66؛ انعام، 116، 147؛ قصص، 39.

ع‏

# عاقبت انديشى: حشر، 18.
آينده نگرى.
- عاقبت نيك: انعام، 136.
# عبث گرايى: نحل، 92؛ شعرأ، 128.
# عبرت‏
- از باران و زنده شدن زمين به آن: نحل، 65.
- از باغها، چشمه سارها و كشتزارها و
خانه‏هاى نيكوى بر جاى مانده: دخان، 25، 26.
- از برخوردارى از نعمت: ذاريات، 42.
- از برهان روشن: ذاريات، 38.
- از بيرون آمدن شير خالص از شكم چار پايان: نحل، 66.
- از پراكنده شدن ستمكاران: سبأ، 19.
- از توانايى خدا، در نابودى كردن كافران: سبأ، 9.
- از خلق زمين و آسمان و از هر چيز جفتى: ذاريات، 47، 48، 49.
- از درخواست بازگشت مجرمان به دنيا: شعرأ، 102.
- از رهايى ابراهيم از آتش: عنكبوت، 24.
- از رهايى بنى اسرائيل از عذاب خوار كننده و فرعون: دخان، 30، 31.
- از رهايى موسى و همراهانش از دريا: شعرأ، 7، 63، 64، 65، 66، 67.
- از رهايى نوح و همراهانش از طوفان: شعرأ، 119، 120، 121؛ مؤمنون، 30.
- از روييدن گياهان گوناگون، كشتزار، زيتون، نخلها، تاكستانها و هر نوع ميوه: شعرأ، 7، 8؛ نحل، 11، 67.
- از زنبور عسل و عسل شفا بخش آن: نحل، 69.
- از ستمكاران بر خويشتن: ابراهيم، 45؛ توبه، 70؛ اعراف، 177.
- از سر انجام بيم يافتگان: صافات، 73.
- از سر گذشت پيامبران: هود، 120.
- از سر نوشت انكار كنندگان دليلهاى روشن: تغابن، 5، 6.
- از سرنوشت فساد كنندگان: حجر، 75، 77.
- از سرنوشت متجاوزان از حدّ خود: بقره، 5، 65، 66.
- از سير در زمين و ديدن فرجام كار پيشينيان: فاطر، 44؛ روم، 9؛ نمل، 52، 69؛ مؤمن، 21، 82؛ حج، 46؛ محمّد، 10؛ نحل، 36.
- از فراخى و تنگى روزى: روم، 36.
- از كشيدن شب از روز: يس، 37.
- از گرداندن شب و روز: نور، 44.
- از ميوه‏هاى نخلها و تاكها: نحل، 67.
- از ناتوانى خود در گذشته و توانمندى در حال: اعراف، 86.
- از واگذارى نعمتهاى مردمى كه غرق در شادى بودند، به ديگران: دخان، 27، 28.
- از وحشت در دل كافران: حشر، 2.
- از هلاكت تكذيب كنندگان، ستمكار، گناهكاران، مشركان، متجاوزان و...: شعرأ
139، 158، 174، 190؛ زخرف، 8، 25، 56؛ ملك، 17، 18؛ نحل، 36؛
انعام، 6، 11؛ اعراف، 86، 103، 176، 177؛ سجده، 26؛ نمل،
52؛ صافات، 136، 137، 138؛ قمر، 51؛ احقاف، 27؛
فيل(تمام سوره)؛ محمّد، 10؛ حاقه، 11، 12؛ نازعات، 26؛ فجر، 6-
16؛ مرسلات، 16، 17، 18؛ تغابن، 5؛ طلاق، 8، 9؛ مؤمنون، 30؛ طه، 99، 128؛ فرقان، 38، 39، 40؛ يوسف، 9، 10، 111؛ ابراهيم، 45؛ عنكبوت، 35.
- نشانه‏هاى عبرت: يس، 33؛ عنكبوت، 15.
# عجله‏
- براى ديدن آيات خداوندى: انبيأ، 37.
- بر بدى: نمل، 46.
- در داورى: ص، 24.
- در شتافتن به سوى خدا، براى خشنودى‏
او: طه، 84.
- نهى از آن، براى ديدن آيات خداوند: 16.
- نهى رسول خدا از آن، در خواندن قرآن، پيش از به پايان رسيدن وحى: طه، 114.
# عدالت‏
- با همسران: نسأ، 129.
- به پرهيزگارى نزديك‏تر: مائده، 8.
- در داد و ستد: شعرأ، 182؛ هود، 85.
- در داورى: 26.
# عدل‏
- در داورى: نسأ، 58.
- در صلح: حجرات، 9.
- در گرفتار: انعام، 52.
- در مقابله به مثل: نحل، 126.
- فرمان به آن، از سوى خداوند: نمل، 90.
- فرمان به آن، از سوى راست مردان:
نحل، 76.
- تا برابرى دستور دهندگان به عدل و فايده نرسانان به جامعه: نحل، 76.
# عذر آورى: توبه، 65، 66.
توجيه گرى.
# عزت:
- از آن خدا: مائده، 54؛ فاطر،
10؛ منافقون، 8؛ نسأ، 139؛ يونس، 65.
- از آن پيامبر: منافقون، 8.
- از آن مؤمنان: منافقون، 8.
- جبهه حق: محمّد، 35.
- در برابر كافران: آل عمران، 147.
- دروغين: مريم، 81.
- دوستى با كافران، به پندار عزت: نسأ، 139.
# عزم:
- بر جدايى زن و شوهر از يكديگر، هنگام ناسازشى: بقره، 277.
- بى ارادگى آدم: طه، 15.
- توكل بر خدا، در هنگام اراده بر انجام‏
كار: آل عمران، 159.
# عفت:
- بينوايان ناتوان از طلب قوت: بقره، 273.
- پاداش عفت ورزان: احزاب، 35.
- پيامبران: حجر، 69؛ يوسف 23.
- توانگران در مال يتيمان: نسأ، 6.
- حجاب زمينه ساز عفت: احزاب، 59.
- رستگارى عفت ورزان: معارج، 29، مؤمنون، 5.
- مريم الگوى زنان: تحريم، 11؛
مريم، 20؛ انبيأ، 91.
حيا و عفت، پاكدامنى.
# عفو
- از قصاص: بقره، 178.
- اهل كتاب: بقره، 109؛ مائده، 13.
- بايستگى آن براى توانگران: نور، 22.
- پاداش آن: شورى، 40.
- خداوند: نسأ، 99، 149؛ آل عمران، 155؛بقره، 52؛ يوسف، 92.
- خطا مردمان: آل عمران،
134؛ شورى، 37، 40، 43.
- روى برگردانان از هدايت: اعراب، 199.
- زنان و فرزندان گناهكار خويش: تغابن، 14.
- سر كشان و كافران: حجر، 85.
- فراريان از مقابله با دشمن: آل عمران 155.
- كردار ناپسند: نسأ، 149.
- نا باوران به روزهاى خدا: جاثيه، 14.
- نا توانان از هجرت: نسأ، 99.
- مسؤوليت عفو شدگان از قصاص: بقره، 178.
- مهريه: بقره، 237.
# علم بدون عمل: بقره، 44؛ نسأ، 44؛ اعراف، 175؛ جمعه، 5.
- علم و ايمان، ملاك ارزش: مجادله، 11.
ارزشها، ملاكهاى ارزشى.
# علو(سركشى): قصص، 4، 83.
عتوّ، طغيان، تجاوز.
# عمل به وظيفه: نحل، 82.
# عمل صالح: نسأ، 57؛ فاطر، 10.
- آثار آن: عصر، 2؛ نحل، 97؛ تغابن، 9؛ عنكبوت، 7، 9.
- از تاريكى به روشنى درآمدن: طلاق، 11.
- اصلاح كار شايسته كاران: محمد، 2.
- پاداش آن: سجده، 19 ؛ شورى،
22؛ جاثيه، 30؛ تين، 6؛ واقعه، 24؛
انشقاق، 7، 8، 9، 25؛ بروج، 11؛
طلاق، 11؛ فصلت، 8؛ انبيأ، 94؛ مؤمن، 40؛ سبأ، 4، 37؛ روم، 15، 44، 45؛ لقمان، 8، 9؛ فاطر، 7؛ عنكبوت 7، 58؛ نسأ، 57؛ محمد، 12؛ هود، 11؛ نحل، 97؛ تغابن، 9.
- بخشش رزق كرامند به شايسته كاران: حج، 50.
- بخشش زندگى خوش و پاكيزه به آنان: نحل، 97.
- براى خوشنودى خداوند: احقاف، 15.
- به خشم آوردن كافران: توبه، 120.
- در خواست توفيق بر انجام كار شايسته از خدا: نحل، 19.
- در زمره صالحان در آمدن شايسته كاران: عنكبوت، 9.
- زدايش گناه از آنان: محمد، 2.
- شكيب ورزى آنان: هود، 11.
- فروتنان شايسته كار: هود، 23.
- محبوبيت همگانى: محمد، 2.
- نه كفر ورز و نه فخر فروش: هود،11.
# عمل بدون علم: روم، 29.
# عناد در برابر آيات: مدثر، 16.
طغيان، لجاجت.
# عنوانهاى مسؤوليت آور: احزاب، 30، 31، 32.
# عهد: انفال، 72؛ آل عمران، 76؛ بقره، 177؛ مائده، 1؛ توبه، 75؛ مؤمنون،
8؛ معارج، 32.
# عهد شكنى: نسأ، 155؛ انفال، 56؛
مائده، 13؛ بقره، 27، 83، 100؛
اعراف، 135، 102؛ آل عمران، 77.
# عيبجويى: حجرات، 11؛ توبه،
58؛ همزه، 1.

غ‏

# غبطه: كهف، 40.
آرزوهاى شايسته.
# غرور
- آرزوها: حديد، 14.
- به نا حق شادمانى كردن: مؤمن، 75.
- به ناز خراميدن: مؤمن، 75.
- به نيكيها و نعمتهاى خداوند: حديد، 14؛ مريم، 77؛ فجر، 15؛ انفطار،6.
- بى بهره بودن آنان از دوستى خدا، قصص، 76.
- دلخوش به دانش خود: مؤمن، 83.
- زندگى دنيا: انعام، 70؛ قصص، 58، 76؛ حديد، 20.
- كافران در گرداب آن: ملك، 20.
- فرجام آن: قصص، 81.
- هشدار به آن: فاطر، 5؛ لقمان 33.
# غضب:
- انحراف مردم: طه، 86.
- بى جا: انبيأ، 87.
- در راه خدا: طه، 94.
- دورى كنندگان از گناهان بزرگ و زشتيها: شورى، 37.
- سزاى غضب بى جا: انبيأ، 87.
# غفلت
- از آيات خدا: يونس، 7.
- از به سر آمدن امنيتها، شاديها، نعمتها: شعرأ 145، 146.
- از ديدار قيامت: سجده، 14؛ جاثيه،
34 ؛ ق، 22؛ روم، .7
- از دعا: زمر، 8.
- از عذاب خداوند: اعراف، 98، 136.
- از مهر نهادن خدا، بر دل، گوش و چشم: نحل، 108.
- از نيكيها و نعمتها: يونس، 12؛ نحل، 53، 54، عنكبوت، 65، فصلت، 50، 51، اسرأ، 67، 83.
- از وعده راستين :انبيأ، 97.
- از ياد خدا: فرقان، 18، طه، 124.
- از يگانه بودن خداوند: زمر، 8؛ عنكبوت، 65.
- بر خورداران: فرقان، 18.
- بيم داده نشدگان: يس، 6.
- پشتيمانى از آن: انبيأ 97.
- پيش‏گيرى از آن: اعراف، 172.
- تا به پايان آمدن كار: مريم، 39.
- تا نزديكى روز حساب: انبيأ، 1.
- راه زدودن آن: اعراف، 205.
- نازندگان به بسيارى مال و فرزند:
نازندگان به بسيارى مال و فرزند: تكاثر، 1.
# غفلت ورزان
- آفريده شدگان براى جهنم: اعراف، 179.
- بر خورد خدا با آنان: سجده، 14؛ جاثيه، 34.
- بى بهرگان از ويژگيهاى انسانى: اعراف، 197.
- ترساندن آنان: مريم، 39.
- جزاى آنان: يس، 7، 8، 9.
- خشنود به زندگى دنيا و آرامش يافته بدان: يونس، 7.
- غافل ساختن خدا، آنان را از ياد خود: كهف، 28.
- فرجام آنان: زمر، 8؛ سجده، 14.
- مرگ بر آنان: ذاريات، 11.
- مهلت آنان: حجر، 3.
- نا اميد از ديدار خدا: يونس، 7.
# غلوّ:
- پرهيز از آن در دين: نسأ، 171.
- پرهيز از آن درباره بندگان خدا: مائده، 74.
# غيرت دينى: طه، 94.
احساس مسؤوليت، بى تفاوتى، ايمان به هدف (ادب تبليغ)
# غيبت: حجرات، 12؛ همزه، 1.
ف‏
# فتنه:
- بزرگ‏تر از قتل: بقره، 217.
- در بر گيرنده ستمكاران و
غير ستمكاران: انفال، 25.
- شيطان: اسرأ، 53.
- منافقان: توبه، 47، 48.
# فحشأ:
- اجتناب از آن: شورى، 37؛ نجم، 32.
- ارتكاب آن، با آگاهى: نمل، 54.
- بازدارنده آن: عنكبوت، 45.
- حرمت آن: اعراف، 33.
- سزاى پراكندن آن: نور، 19.
- شهوت رانى با مردان: اعراف، 80.
- دليلهاى واهى براى انجام آن: اعراف، 28.
- عذاب دو برابر براى الگوها: احزاب، 30.
- فرمان شيطان به آن: نور، 21.
- نهى از آن: نحل، 90.
- نهى از نزديكى به آن: انعام، 151.
# فخر
- به نعمتهاى خداوند: هود، 10.
- بر زندگى ناپايدار: حديد، 20.
- بى بهره بردن فخر فروشان از دوستى خدا:
حديد، 23، لقمان، 18.
- نهى از آن در برخورد با مردم: لقمان، 18.
# فريبكارى‏
- با سخنان واهى: اعراف، 20 ؛ طه، 120.
- شيطان وسوسه گر: اعراف، 20 ؛ طه، 120.
- در لباس نيكخواهى: اعراف، 21.
- فرجام آن: اعراف، 22، 27.
هشدار به فرزندان آدم از فريب شيطان: اعراف، 27.
حيله، خدعه، مكر.
# فرد گرايى: آل عمران، 144.
# فرصت‏طلبى: فتح، 12.
# فرار از وظيفه: توبه، 45، 57؛ فتح، 11، 12.
# فساد انگيزى‏
- باز داشتن مردم از راه خدا: نحل، 88.
برترى جويى: قصص، 4.
- پيمان شكنى: رعد، 25.
- ترساندن مؤمنان: اعراف، 86.
- جنگ افروزى: مائده، 64.
- خوار كردن عزيزان و مردمان: نمل،
34؛ قصص، 4.
- خيانت در پيمانه: اعراف، 85.
- در جامعه: نمل، 34، 48؛ فجر، 11، 12.
- در دريا و خشكى: روم، 41.
- عامل آن: روم، 41.
- عدم دوستى خدا با فساد انگيزان: مائده، 64؛ قصص، 77.
- فرقه فرقه ساختن مردم: قصص، 4.
- كم فروشى: اعراف، 85؛ هود، 85، شعرأ، 183
# فضيحت: حجر، 68، 69.
# فلاح:
# فوز:
ق‏
# قابليت:
# قاطعيت‏
# قدر دانى: انسان، 22.
# قرض الحسنه: حديد، 11، 18؛ مزمل،
20؛ بقره، 245، 282؛ مائده،
12؛ تغابن، 17.
# قسط
- امر خدا به آن: اعراف، 29.
- حكم به آن: مائده، 42.
- در برخورد با دشمنان: ممتحنه، 8.
- در رفتار با زنان: نسأ، 3.
- در رفتار با يتيمان: نسأ، 127.
- در كار يتيمان: نسأ، 3.
- در وزن: رحمان، 7، 9.
- در فرمانروايى به آن: نسأ، 135.
# قسم‏
- آداب آن: بقره، 224.
- از روى نادانى: نحل، 38.
- باز دارنده از كار شايسته، تقوا،
اصلاح: بقره، 224.
- بحق انبيأ، 57.
- براى در گذشتن از خطا: توبه، 95.
- براى به دست آوردن خشنودى مردم.
توبه، 62، 96.
- براى فرمانبردن: نور،53.
- براى نياميزيدن با زنان خويش: بقره،
226.
- به هدايت پذيرى: فاطر، 42.
- به دروغ: توبه، 56، 74، 107؛
مجادله، 14، 18.
- بى نيازى خدا از آن: نور، 53.
- سپر ساختن از آن: مجادله، 16.
- سود نداشتن: مجادله، 18.
- گرفتار آمدن در عذاب: نحل،
94؛ مجادله، 16.
- لغزاننده قدمها: نحل، 94.
- لغو: بقره، 225.
- نهى از آن: نور، 53.
- نهى از پيروى سوگند خوران فرومايه:
قلم، 10.
# قطع رحم: بقره، 27؛ محمّد، 22؛
رعد، 25.
صله رحم.
# قلب:
- آرامش آن با ياد خدا: رعد، 28.
- آرامش آن، به قرآن: حج، 54.
- آگاهى خدا از آن: شورى، 24.
- از حق بازگشته: تحريم، 4.
- استوار: قصص، 10، كهف، 14.
- اطمينان به ايمان خود: نحل، 106.
امتحان داده: حجرات، 3.
آزمايش، امتحان.
- انكار كننده: نحل، 22.
- باز خواست آن: بقره، 225.
- بركندن كينه از آن: اعراف، 43.
- بى تفقه: اعراف، 179.
- بيمار: بقره، 10؛ مائده، 52؛ انفال، 49؛ احزاب، 12، 32، 60؛ توبه، 125؛ نور، 50؛ محمد، 20، 29؛
مدثر، 31؛ حج، 53.
- پرهيزگار: حج، 32.
- تجاوز گر: يونس، 74.
- ترسان از بازگشت به سوى خدا:
مؤمنون، 60.
- ترسان از نام خدا: انفال، 2؛ حديد، 16؛ حج، 35.
خشوع و خضوع‏
- تقويت آن با حكايت اخبار پيامبران: هود، 120.
- توبه كار: ق، 33.
- حق گريز: آل عمران، 6، 7؛ توبه، 117؛ صف، 5.
- خدا آرامش دهنده آن: آل عمران، 126؛ فتح، 4، 18، 26.
- خود بزرگ بين: مؤمن، 28، 35.
خوگرفته به لهو: انبيأ، 3.
- در پرده: انعام، 25؛ فصلت، 5؛
اسرأ، 46؛ كهف، 57.
- در پرده غفلت: مؤمنون، 63؛ بقره، 88، كهف، 28.
- در خواست آرامش براى آن: مائده، 113.
- در شك: توبه، 45.
شك و ترديد.
راه ندادن كينه در آن: حشر، 10.
- رأفت و رحمت در آن: حديد، 27.
- رسته از ترديد: صافات، 84.
- زنگار گرفته: مطففين، 14.
- سخت: حديد، 16؛ مائده، 12؛ بقره، 74؛ انعام، 43؛ آل عمران، 159؛ زمر، 22؛ يونس: 88؛حج، 53.
- صاحب انديشه: حج، 46.
- طرد از سوى خدا: بقره، 88.
- قفل شده: محمّد، 24.
- كور: حج، 46.
- گشودن در آن به سوى اسلام: زمر، 22.
- گشودن در آن به سوى كفر: نحل، 106.
- مضطرب: نازعات، 8.
- مهر نهادن بر آن: نسأ، 155؛ يونس، 74؛ انعام، 46؛ شورى، 24، جاثيه، 23؛ بقره، 7؛ اعراف، 100؛ 101؛
مؤمن، 35؛ روم، 59؛ توبه، 87، 93؛ نمل، 109؛ منافقون، 3؛ محمد، 16.
- ناآگاهى آن: توبه، 127.
- نرم: آل عمران، 159.
- نفاق آن: توبه، 77.
- واژگونى آن: انعام، 110.
- وحشت افكندن خدا در آن: حشر، 2؛ احزاب، 26.
ترس.
- هدايت يافته: تغابن، 11.
# قول
- بدون علم: كهف، 22؛ يونس، 39، 68؛ شعرأ، 226؛ اعراف، 33؛ بقره،
80، 169؛ زخرف، 20؛ نور، 15.
- بدون عمل: حج، 11؛ صفّ، 2، 3.
علم بدون عمل.
- دروغ: مجادله، 2.
- نا پسند: مجادله، 2.
- نرم: طه، 44.
نرم خويى(آداب سخن گفتن)
# قياس بى جا: اعراف، 12.
ك‏
# كار شكنى: توبه، 81؛ زخرف، 37.
# كبر: مؤمن، 56.
استكبار، تكذيب، غرور.
# كتمان حقيقت: بقره، 42، 89، 140، 146، 159، 174، 228؛ آل عمران، 71، 178؛ نسأ، 37؛ مائده، 106.
شهادت، حق ناپذيرى، كتمان.
# كذب: بقره، 10.
# كرامت:
- بخشيدن آن به فرزندان آدم: اسرأ، 70.
- پاداش ايمان به خدا: يس، 27.
- در برابر سخنان لغو: قصص، 55.
- در برابر كردارهاى ناروا: قصص، 55.
- در برابر ناپسندى‏ها: فرقان، 72.
# كظم غيظ: آل عمران، 134؛ يوسف، 84.
# كفران نعمت: بقره، 243؛ فرقان، 50؛ حج، 38، 66؛ هود، 9؛ ابراهيم، 7، 28، 36؛ نحل، 55، 71، 72، 83، 112؛ اسرأ، 27، 67، 68، 69؛ مؤمن، 61؛ فاطر، 36؛ سبأ، 13، 17؛ سجده، 9؛ نمل، 40، 73؛ لقمان، 12، 32؛ روم، 34، 36، 51؛ زمر، 3، 7؛ ق، 24؛
شورى، 48؛ زخرف، 15؛ رحمان، 13؛ واقعه، 70؛ عبس، 17؛ عاديات، 6.
# كم ظرفيتى: اسرأ، 67؛ حج، 11، 15؛ روم، 51؛ شورى، 48؛ فصلت، 49.
قابليت، ظرفيت.
# كم فروشى: اسرأ 25؛ هود، 84؛
شعرأ، 183؛ رحمان، 9؛ مطففين، 1، 2، 3.
# كناره‏گيرى پسنديده: كهف، 16؛ مريم،
48، 49.
# كوران و كران: كهف، 101؛ فرقان، 44؛ نحل، 80، 81.
# كور دلى: انبيأ، 45؛ يونس، 42، 43؛
هود، 20، 24؛ اسرأ، 46، 72؛
زخرف، 40؛ روم، 52؛ احقاف، 26؛
فصلت، 44؛ لقمان، 7؛ فاطر، 19، 20، 21، 22؛ حج، 46؛ نمل، 66؛ يس، 9، 10؛ محمّد، 23.
قلب كور.
# كيد:
- رحمانى: يوسف، 70، 76.
- زنان: يوسف، 28.
- شيطانى: يوسف، 5، 11، 12.
- كافران: طور، 42؛ سوره فيل.
- گرفتارى كافران در آن: طور، 42؛ سوره فيل.
كيد، مكر.
# كينه‏
- بر كندن كينه از دل مؤمنان شايسته كار:
حجر، 47؛ اعراف، 43.
- پندار كينه ورزان: محمد، 29.
- خدا آشكار كننده كينه‏هاى نهفته:
محمّد 29، 37.
- در دلهاى مريض: محمد، 29.
- در دلهاى مريض: محمد، 29.
- دعا براى بيرون راندن آن از دل: حشر، 10.
گ‏
# گناه:
- كوچك شمردن آن: نور، 15.
# گناهكار:
- شيوه برخورد با آنان: 54.
# گوش فرا دادن: توبه، 61.
اخلاق رهبرى، تواضع.
ل‏
# لجاجت
- انكار آيات روشنگر: حج، 72.
- ايمان نياوردن: حجر، 13؛ انعام‏
111؛هود، 53؛ شعرأ، 187.
- با بهره ورى از نعمتهاى
خداوند: ملك، 21.
- با پيامبران :نسأ، 115.
- با ديدن تمامى معجزات: انعام، 25، 111.
- با لمس نامه آسمانى: انعام، 7.
- پايدارى بر آيين باطل خود: ص، 6.
- پس از آشكار شدن راه هدايت: نسأ، 115.
- پس از آوردن نشانه‏هاى آشكار:
اعراف، 133.
- تضرع نكردن در برابر خداوند:
مؤمنون، 76.
- جادو انگاشتن آيات و نشانه‏هاى روشن خدا: حجر، 14، 15؛ انعام،7.
- در خواستن عذاب براى خود: انفال، 32؛ شعرأ، 198؛
عنكبوت، 209.
- در خواست معجزات واهى: انعام، 111.
- در رهايى از عذاب: مؤمنون، 75.
- در گرفتارى به عذاب: مؤمنون، 76.
- روى بر گرداندن از آيات خدا: انعام، 4.
- كيفر آن: نسأ 115؛ انعام، 7.
- نپذيرفتن دليلهاى روشن: هود، 53.
انكار، جحد، عناد.
# لعب:
- بازيچه پنداشتن دين: اعراف، 51.
- باطل: طور، 12.
- سر گرمى به آن و غافل از اندرز
پروردگار: انبيأ، 2.
- زندگى دنيا: حديد، 20 ؛ محمد، 36.
- واگذاردن كافران در آن، تا روز موعود:
معارج، 42.
# لغو
- اعراض از آن: مؤمنون، 3اً قصص، 55؛ فرقان 72.
- نشنيدنآن در بهشت: نبأ، 35.
- واگذاردن كافران در آن، تا روز موعود:
معارج، 42.
- اعراض از آن: مؤمنون، 3؛ قصص، 55؛ فرقان، 72.
- نشنيدن آن در بهشت: نبأ، 35.
سبّ، و فحش‏
# لهو
- ترجيح دادن آن بر نماز: جمعه، 11.
- خريدارى آن براى گمراه كردن مردم:
لقمان، 6.
- خو گرفتن دلها به آن انبيأ، 3.
- زندگى دنيا: انعام، 32؛ محمد، 36.
- لهو پنداشتن دين: اعراف، 51.
م‏
# مال
- اميد بستن به كردارهاى نيك، نيكوتر از آن: كهف، 46.
- اندوختن آن: همزه، 2.
- بخشش آن به خويشاوندان، يتيمان‏
و...: بقره، 177.
- بخشش آن آن در راه آزادى انسانها: نور، 33.
- پندار زيست جاودانه با آن: همزه، 3.
- دوست داشتن آن: عاديات 8؛ فجر، 20.
- زينت زندگى دنيا: كهف، 46.
- سود نداشتن آن در قيامت:
شعرأ، 88.
- شادمانه شمارش كردن آن: همزه، 2.
- كردارهاى نيك بهتر از آن: كهف، 46.
- كردارهاى نيك، ماندگارتر از آن: كهف، 46.
- نازش به آن: تكاثر، 1؛ كهف، 34.
تكاثر
- نطلبيدن آن در برابر تبليغ دين: هود، 29.
- نهى از پيروى افراد، به خاطر داشتن مال: قلم، 14.
- نهى از نزديك شدن به مال يتيم: انعام، 152.
# مترفين:
- اقتدا به آيين پدران خود: زخرف، 23.
- ايمان نياوردن، به رسولان الهى: سبأ، 34.
- تبهكارى در جمعه: اسرأ، 16.
- كيفر آنان: واقعه، 41، 42، 43،
44، 45؛ مؤمنون، 64.
اتراف. رفاه زدگى.
- اقتدا به آيين پدران خود: زخرف، 23.
- ايمان نياوردن، به رسولان الهى: سبأ، 34.
- تبهكارى در جامعه: اسرأ، 16.
- كيفر آنان: واقعه، 41، 42، 43،
44، 45؛ مؤمنون، 64.
# مجادله:
- القاى آن سوى شياطين: انعام، 121.
- با پيامبران: انعام، 25؛ اعراف، 71،
نجم، 12.
- با خدا: لقمان، 20.
- پس از آشكار شدن حقيقت: انفال،6.
- در آيات خدا: مؤمن، 35.
- مجادله گرى انسان: كهف، 54.
- مجادله گرى دوستان شياطين: انعام، 121.
- ناپسندى آن در نزد خدا: مؤمن 35.
- نهى از پيروى مجادله گران: انعام، 121.
- نيكو نحل، 125.
# مجالس گناه: فرقان، 72، مدثر، 45.
# محاجّه‏
- به غير علم: آل عمران، 66.
- بى اعتنايى به محاجّه گران: آل عمران، 20.
- پرهيز از آن در تبليغ دين: شورى، 16، آل عمران، 200.
- چگونگى برخورد با محاجّه گران:
آل عمران، 61.
- در باره خدا: بقره، 139؛ انعام، 80.
- روا: آل عمران، 66.
- محاجّه گران بى انديشه: آل عمران، 65.
آداب سخن گفتن.
# محبت‏
- براى از بين بردن دشمنيها: فصلت، 34.
- براى پاكيزه ساختن افراد: مريم، 13.
- خدا، ايجاد كننده آن بين انسانها: روم، 21.
- خدا، ايجاد كننده آن بين همسران:روم، 21.
الفت و مهربانى.
# محبوبيّت: مريم، 96.
آثار عمل صالح.
# مداهنه: واقعه، 81.
بى تفاوتى، سازشكارى.
# مرأ: كهف، 22.
مجادله.
# مراقبت: حشر، 18
# مزد نطلبيدن: كهف، 77.
ادب تبليغ.
# مسؤوليت پذيرى: يوسف، 55.
# مزد نطلبيدن: كهف، 77.
ادب تبليغ‏
# مشورت:
- در بازگيرى فرزندان از شير: بقره، 233.
- در كارها: آل عمران، 159؛ شورى، 38.
# مقابله به مثل: انفال، 58.
ظلم‏
# مكر
- آراستگى آن در نظر كافران: رعد، 33.
- آگاهى خدا از مكر ستمكاران: ابراهيم، 46؛ رعد، 42.
- از بين رفتن آن: فاطر، 10.
- بى اثربودن آن: رعد، 42.
- تبهكارى از روى مكر: فاطر، 10.
- خدا بهترين مكر كنندگان: آل عمران
54.
- در آيات خدا: يونس، 21.
- دلتنگ نشدن از آن: نحل، .127
- سريع‏تر بودن مكر خدا، يونس، .21
- غفلت از مكر خدا: نمل، .51
- فرجام آن، نمل، .51
- كيفر آن: انعام، 124؛ فاطر، 10؛
نحل، 26، .45
- مكر با خود: انعام، .123
- مكر خدا در برابر مكر كافران: آل عمران، 54؛ نمل، 50.
- مكر مجرمان: انعام، 123، 124.
- مكرهاى بزرگ و بنياد بر افكن: ابراهيم، 46؛ نوح، 22.
- نوشته شدن آن، از سوى رسولان خدا: يونس، 21.
فريبكارى، كيد.
# ملاكهاى ارزشى: غافر، 58؛ تحريم، 5؛ جاثيه، 21.
ارزشها
# ملالت: انبيأ، 19، 20.
# ملامت:
- ملامتگرى كافران سر كش: مائده، 54.
- نهراسيدن از ملامت ملامتگران: مائده، 54.
#منت‏
- انفاق بدون منت: بقره، 262.
- به خاطر اسلام آوردن: حجرات، 17.
- منت گذاردن خدا، به خاطر نمودن راه ايمان: حجرات، 17.
# موعظه:
- براى پرهيزگاران: مائده، 46.
- براى داشتن عذر: اعراف، 165.
- براى هلاك شوندگان: اعراف، 165.
- به پرهيز از شرك: لقمان، 13.
- به رفتار نيك با زنان طلاق داده شده: طلاق، 2.
- به قيام براى خدا: سبأ، 46.
- خواندن مردم به راه خدا، با موعظه نيكو: نحل، 125.
- فراموشى آن: اعراف، 164.
- مؤثر: نسأ، 63.
- موعظه خدا: نور، 17؛ نسأ، 58، نحل، 90.
نزول موعظه براى مؤمنان: هود، 120.
# مهربانى: توبه 128.
# مهمان نوازى: ذاريات، 121.
آداب مهمانى.
ن‏
# نام گذارى: مريم، 7.
# نجوا: نسأ، 114؛ انعام، 112؛ انبيأ، 3؛ اسرأ، 47؛ مجادله، 7، 8، 9، 10، 13.
- آگاهى خدا از آن: اسرأ، 47؛ مجادله، 7.
- بى فايده: نسأ، 114.
- جو از آن در باب نيكى و پرهيزگارى: مجادله، 9.
- ستمگران عليه پيامبر: انبيأ، 3.
- كار شيطان: مجادله، 10.
- نهى از آن در باب گناه: مجادله، 8، 9.
# نذير: نجم، 56.
انذار و تبشير.
# نعمتها: رحمان‏
ياد آورى نعمتها.
# نفاق و نفاق ورزان‏
- آزار رسانى: توبه 61.
- اتحاد دروغين: حشر، 13.
- اجسام بى روح: منافقون، 4.
- ادعاى اصلاح در زمين: بقره، 11؛ نسأ، 63.
- استكبار: منافقون، 5.
- استهزأ از سوى خدا: بقره، 15.
- استهزاى حق: نسأ، 14.
استهزاى مؤمنان: بقره 14.
- اعراض از راه خدا: منافقون، 2، 5.
- اعلان همراهى با شيطانها: بقره، 14.
- افزودن بر بيمارى دلهاى آنان: بقره، 10.
- امر به منكر و نهى از معروف: توبه، 67.
- انفاق از روى كراهت: توبه، 102.
- با رهبرى: نسأ 81، 61.
عناد با رهبرى.
- باز گرفتن روشنايى از آنان: بقره، 17.
- بخل ورزى: احزاب 19؛ توبه، 67، 76.
بخل‏
- بدخواهى: توبه، 50.
- بد دلى: بقره، 204.
- بر خورد با آنان: توبه، 73، 84، 94، 118؛ نسأ، 9، 89.
- بهانه‏گيرى: توبه، 49؛ احزاب، 12.
- بى اثر بودن استغفار براى آنان:
منافقون، 6.
- بى اعتنايى به مراسم آنان: توبه، 84.
- بيخردى آنان: بقره، 13.
- بيخرد انگاشتن مؤمنان: بقره، 13.
- بيمار دلى: بقره، 10؛ مائده، 52.
- پشيمانى از آنچه در دل نهادن داشته‏اند: مائده، 52.
- پر توقعى: احزاب، 19.
- پليدى: توبه، 95، 125.
- پنداشتن هر آوازى را به زيان خود: منافقون، 4.
- پيمان شكنى: توبه، 75، 76، 77؛ احزاب، 15.
- تبهكارى: بقره، 12.
- تبليغات بد: منافقون، 8.
- ترس، توبه، 57، 86؛ احزاب، 19؛ حشر، 13.
- تفرقه انگيزى: توبه، 107.
اختلاف و تفرقه.
- تقلب: توبه، 48.
تن پرورى: توبه، 42.
كسالت.
- توبه آنان: نسأ، 146.
- توطئه گرى: منافقون ، 7،8.
- توجيه گرى: نسأ، 72، 73؛ توبه، 65.
- تهمت: انفال، 49.
- چرب زبانى: بقره، 203؛ منافقون، 4.
- حرص: احزاب، 19.
- حق گريزى: منافقون، 5.
- خدعه گرى: بقره، 9؛ نسأ، 142.
- خريدارى گمراهى به هدايت: بقره، 106.
- خلوت كردن با شيطانهاى خود: بقره، 14.
- خود برتر بينى: منافقون، 8.
استكبار
- خود پسندى: توبه، 58.
- خود خواهى در گناهكارى: بقره، 204.
- خود زيانى: توبه، 69.
- خود فريبى: حديد، 13.
- خوش سخن: منافقون، 4.
- خوش ظاهر: منافقون، 4.
- خيانت كارى: احزاب، 14؛ حشر، 12.
- در ايمان: بقره، 8؛ مائده، 43.
- در جنگ: 167، 168.
- دو دلى: نسأ، 143؛ توبه، 45، 110.
شك و ترديد.
- دروغگويى: توبه، 90؛ حشر، 11؛
منافقون، 1.
- دشمنى با حق: منافقون، 4.
حق گريزى.
- دنيا پرستى: احزاب، 16.
- دوستى با كفار: نسأ، 139؛ حشر، 11.
- روحيه استكبارى: بقره، 204.
- روى گردانى از حكم حق: مائده، 43.
- ريا كارى: نسأ، 142.
- سپر ساختن از سوگندها: منافقون، 4.
سر گردانى در طغيان خويش: بقره، 15.
- سستى در عمل: احزاب، 18.
- سمپاشى در افكار: احزاب، 12.
- سنگ اندازى: احزاب، 18.
كار شكنى.
- سؤ استفاده از مقدسات: توبه، 107.
- شادمانى دروغين: توبه، 81.
- شايعه پراكنى: احزاب، 12.
- شك: حديد، 13.
- شگفت انگيزى سخنان آنان: بقره، 204.
- ظاهر سازى: منافقون، 4.
فريبكارى.
- ظلم: نور، 50.
- عناد با رهبرى: توبه 63؛ منافقون، 7.
عناد و لجاجت.
- عدم اطمينان به خود: منافقون، 4.
- عيبجويى: توبه، 58، 79.
غرور: حديد، 13.
- فتنه انگيزى: توبه، 47، 48، 49.
- فرار از وظيفه: توبه، 45، 86؛ احزاب، 13، 16.
- فرصت‏طلبى: نسأ، 141؛ احزاب، 19؛ حديد، 13.
- فريب خود: بقره، 9.
- فريبكارى: حشر، 16.
- فريب مؤمنان: بقره، 9.
- فساد در زمين: بقره، 204.
- فسق: توبه، 8، 96.
- قسم دروغ: نسأ، 62؛ توبه‏42، 56، 62، 74، 95، 96، 107؛ منافقون، 2.
قسم بى جا.
- قلبهاى پراكنده: حشر، 14.
- قلب نا آگاه: توبه، 127.
- قلب مريض: بقره، 10؛ احزاب،
13؛ توبه، 125.
- قلب مهر شده: منافقون، .3 قلب
كار شكنى: منافقون، 2، .5 قلب‏
- كار شكنى: منافقون، 2، 5.
صدّ از راه خدا، سنگ اندازى.
- كرند و لال و كور: بقره، 18.
- كسالت در عبارت: نسأ، 143؛ توبه، 54، 57.
- كفر به آيات حق: نسأ، 139.
- كيفر آنان: بقره، 10؛ نسأ، 138، 145؛ احزاب 24، 73؛ حديد، 23؛ تحريم، 9؛ فتح، 6.
كينه توزترين دشمنان: بقره، 204.
- گواه گرفتن مردم بر درستى اعتماد خود: بقره، 204.
- گوش نهادن به دروغ: مائده، 42.
- نا آمرزيدگى آنان: منافقون، 6.
- نابود كنندگان كشتزارها و دامها: بقره، 204.
- نابينا رها شدگان در تاريكى؛ بقره، 17.
- نجوى: توبه، 78.
نجوى‏
- نشانه‏هاى آن: احزاب، 12.
- نفرين شدگان: منافقون، 4.
- نفهمى: منافقون، 3، 7، 8.
- واگذارى آنان: بقره، 15.
- هدايت ناپذيرى: نسأ، 88.
- هم سويى با دشمنان اسلام:
آل عمران، 119.
هم صحبتى با يهود و نصارا: مائده، 52.
# نفرين:
- بر ايمان نياورندگان: مؤمنون، 44.
- بر بيمار دلان: محمد، 23.
- بر تهمت زنندگان: نور، 23.
- بر خود: انفال، 32.
- بر ستمكاران، مؤمنون، 4؛ هود، 95.
- بر كافران: هود، 60.
# نفع رسانى: رعد، 17.
# نسيان: حشر، 21.
# نصيحت: هود، 34.
خير خواهى.
# نظافت: اعراف، 31، 32، حج، 29.چ‏
# نفس
- آراسته گر كارها: يوسف، 18، 83؛ طه، 96.
- آرامش يافته: فجر، 28.
قلب
- فرماندهنده به بديها: يوسف، 53.
# نوع دوستى: توبه، 128.
# نهى از منكر: هود، 116؛ نحل، 90.
# نيكو كارى: نمل، 89؛ حج، 77.
- نيكى به ديگران: احزاب، 6.
- نيكى به خويشان: نحل، 90.

و

# والدين‏
- احسان به آنان: عنكبوت، 8؛ احقاف، 15، 17.
- با اكرام سخن گفتن با آنان: اسرأ، 23.
- به درشتى خطاب نكردن آنان: اسرأ، 23.
- تشكر از آنان: لقمان، 14.
تواضع در برابر آنان: اسرأ، 24.
- دعا براى آنان: اسرأ، 24.
- رفتار نيكو با آنان: لقمان، 15.
- محدوده پيروى از آنان: لقمان، 15.
- نهى از پيش داشتن آنان بر خدا و پيامبر: توبه، 24.
- نهى از دوستى باز دارنده از جهاد در راه خدا: توبه، 24.
- نهى از دوستى با پدران كافر: اسرأ، 24.
- نياز آنان: اسرأ، 23.
- نيكى به آنان: مريم، 14، 32.
# وحدت: آل عمران، 103؛ انبيأ، 92؛ مؤمنون، 52.
# وسوسه گرى: طه، 120؛ ناس، 2، 4، 5؛
# وسوسه نفسانى: ق، 16.
# وظيفه‏شناسى: توبه، 44؛ نور، 62.
فرار از وظيفه.
# وعده:
- خلف وعده: طه، 86.
- رحمانى: طه، 86.
- ستمكاران: فاطر، 40.
- شيطانى: اسرأ، 64.
# وفاى به عهد:
- باز خواست خدا، از وفاى به عهد خود: احزاب، 15.
- با مشركان وفادار: توبه، 4، 7.
- به عهد خدا: بقره، 40؛ رعد، 20؛ نحل، 91؛ احزاب، 15.
- پاداش وفاى به عهد خدا: فتح، 10.
- وفاى خدا به عهد: بقره، 40؛ توبه، 111؛ انبيأ، 9؛ مريم، 54، 56.
# وفاى به نذر: حج، 29؛ انسان، 7.
# وصيت: لقمان، 114؛ عنكبوت، 8.

ه

# هجر جميل: مزمل،10، 11.
بى اعتنايى مصلحتى‏
# هجرت: حج، 58.
# هواى نفس:
- ايمان نداشتن پيروان آن، به قيامت: طه، 16.
- باز دارندگان نفس، از هوا: نازعات، 40.
- به خدايى گرفتن آن: فرقان، 43؛ جاثيه، 23.
- پيامدهاى دنباله روى نفس، از هوا: نسأ 135.
- پرده افكندن خدا، بر ديدگان پيروان آن جاثيه 23.
- پيروان آن، گمراه‏ترين گمراهان: قصص، 50.
- پيروى از آن: محمّد، 16؛ نسأ، 135؛ نجم، 23.
- پيروى از آن، انحراف از راه خدا: ص، 26.
- پيروى از آن، عامل گناهان بزرگ: مائده، 30.
- پيروى از آن، عامل نافرمانى رسولان حق: قصص، 50.
- پيروى از پيروان آن، عامل روى گردانى از قيامت: طه، 16.
- پيروى از پيروان آن: كهف، 28؛ ص، 26؛ طه، 16.
پيروى از هواهاى گمراهان: مائده، 77.
- پيروى ستمكاران از آن: روم، 29.
- تكذيب مخالفان آن: مائده، 70.
- تكذيب معجزات، از سوى دنباله روهاى آن: قمر، 3.
- كشتن مخالفان آن: مائده، 70.
- كيفر پيروان آن: ص، 26.
- گمراه شدن پيروان آن، از سوى: جاثيه 23.
مهر نهادن خدا بر دل و گوش پيروان آن:
جاثيه، 23؛ محمد، 16.
نفس‏
هماهنگى گفتار و كردار: فصلت، 33.
# همت بلند:
- خواستارى خير دنيا و آخرت: بقره، 201.
- خواستارى كشت آخرت: شورى، 20.
- نفروختن آيات خدا به بهاى اندك: آل عمران، 199.
# همت پست:
- خريدارى جادو: بقره، 102.
- فروختن آخرت، به زندگى دنيا: بقره، 86.
- فروش دست نوشته‏هاى خود، به نام كتاب خدا: بقره، 79.
- فروش شدن به كتاب خدا، از روى حسد؛ بقره، 90.
- گزيدن عذاب به جاى آمرزش: بقره، 175.
- گزيدن گمراهى، به جاى هدايت: بقره، 175.
# همنشين بد: فرقان، 28، 29؛ مدّثر، 45.
آداب مجالست.

ى‏

# يأس از رحمت خدا
- بى ايمانان به آيات خدا و ديدار او: عنكبوت، 23.
- تنگ گرفته شدگان در زرق: فجر، 16.
- رنج رسيدگان: روم، 36.
- كافران: يوسف، 87.
- گزند رسيدگان: اسرأ 83؛ فصلت، 49.
- نعمت گرفته شدگان: هود، 9.
- نهى از آن: زمر، 53، حجر، 55.
# ياد آورى نعمتها: مائده، 7، 20؛ اعراف،
86؛ ابراهيم، 9؛ احزاب، 9، 10؛
زخرف، 3؛ طور، 29.
شكر
# يارى نخواستن از گمراهان: كهف، 51.
# يقين به قيامت: حاقه، 20، 24.
# يتيم نوازى:
- اداره آنان از خمس: افعال، 41.
- اصلاح حال آنان: بقره، 220.
- به نيكويى سخن گفتن با آنان نسأ، 8.
- پناه دادن به آنان: ضحى، 6.
- پرهيز از خوردن مال آنان نسأ، 2، 6.
- پرهيز از نزديك شدن به مال آنان: انعام، 152.
- تغذيه آنان: بلد، 14، 15.
- دادن مال آنان: نسأ، 2.
- رعايت مصلحت آنان: انعام، .152
- رفتار عادلانه با آنان: نسأ .128
- عدالت در كار آنان: نسأ، .3
- ناپسندى بى حرمتى به آنان: فجر، .7
- ناپسندى راندن آنان: ماعون، .2
- نگهدارى مال آنان: كهف، 9.
- هديه دادن به آنان: نسأ، 8.

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:22 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد1 گشت و گذار در گلگشت ديرينه سال فرهنگنامه قرآنى*

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد1

گشت و گذار در گلگشت ديرينه سال فرهنگنامه قرآنى*

اصغر ارشاد سرابى

ترجمه و تفسير قرآن كريم به زبان فارسى از اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجرى آغاز شده است; زيرا گسترش اسلام و بى شمارى مسلمانان فارسى زبان, برگردانيدن قرآن را به فارسى ايجاب مى كرد. عامه مردم و حتّى طبقات ميانى جامعه, نه تنها همچون شاهان و اميران از زبان عربى چيزى درنمى يافتند; به گمانم كه آن را نيز برنمى تافتند. امّا وقوف بر مسايل و احكام دينى و دانستن معانى قرآنى در جنب ديگر نيازها, اين ضرورت را پيش آورد.2
همان گونه كه در ابتداى ترجمه تفسير طبرى مى بينيم, گويا ترجمه رسمى قرآن تا زمان سامانيان مجاز نبوده است; زيرا فقها و دانشمندان اسلامى, هم از ترجمه حرفى قرآن ـ نقل كلام يا مراعات در نظم و ترتيب و مخافظت بر تمامى معانيِ كلام مترجَم ـ بيمناك بودند و هم ترجمه تفسير كلام الله را به زبانى ديگر ـ بدون مراعات نظم و ترتيب در اصل كلام ـ تاب نمى آوردند.3
آنان از ديرباز, در اين معنى مى انديشيده اند كه چگونه مى توان كلام خداوند را كه اعجاز فصاحت و بلاغت است, به ديگر زبانها ترجمه كرد; به طورى كه در انتقال معنى و ظرافتهاى كلام خداوند و تبديل لفظى به لفظ ديگر, خللى روى ندهد. به همين سبب بوده است كه: (عده اى از صاحب نظران, ترجمه متون دينى را تشبيه كرده اند به انتقال گلى از رستنگاهش كه ممكن است خشك گردد و بوى خوش خود را از دست بدهد).1
جواز انتقال گلزار قرآن به ديگر زبانها و از جمله فارسى, كار خُردى نبود; امّا سرانجام ايرانيان نيز از بهره ورى و فيوضات قرآن بى نصيب نماندند. منصور بن نوح امير سامانى (387 ـ 353ق) كه علاقه مند به فهم كلام اللّه مجيد بود, علماى ماوراء النهر را گرد كرد و از آنان برجواز ترجمه و تفسير قرآن فتوا خواست كه: (روا باشد كه ما اين كتاب را به زبان پارسى گردانيم؟ گفتند: روا باشد خواندن و نوشتن قرآن به پارسى مر آن كس را كه او تازى نداند؟ … همه خط بدادند بر ترجمه اين كتاب كه اين راه راست است.…)2
اين واقعه مهمّ فرهنگى, خود سرآغاز تحولى بزرگ بود و چشم اندازى بس گسترده را در ادب پارسى پديد آورد, چنان كه پس از آن استفتا و رفع مانع, ترجمه ها و تفسيرها به موازات ديگر آثار ادبى نظم و نثر در باب قرآن نگاشته آمد كه علاوه بر دربرداشتن معانى ژرف كلام خداوند, از شيوايى سخن پارسى نيز بهره وافر و كامل داشت.3 ترجمه اين تفسير بزرگ4 پيدايى بخش از انواع نثر, يعنى آثار دينى را به زبان فارسى درى فراهم كرد. همچنين در همين گستره, دانش لغت نويسى عربى در دامن فرهنگ اسلامى به ابتكار كوشندگانى ايرانى تبار وضع شد و سپس تدوين فرهنگهاى عربى به فارسى متداول گرديد كه موضوع پاره اى از آنها ترجمه لغات قرآن كريم بود. فرهنگهايى كه از عربى به فارسى بركردانيده شده اند, اكر عمرى درازتر از واژه نامه هاى فارسى به فارسى نداشته باشند, بى شك كم سن و سالتر از آنها نيستند.
پيدايى حكومتهاى كوچك در داخل خلافت عبّاسى و تسلّط ايرانيان و تركان بر اكثر آنها, بويژه در مشرق, امراى ايرانى را به احياى زبانهاى ملّى خود واداشت و به نظر مى رسد اين خيزش در تدوين فرهنگهاى تازى به پارسى بى تأثير نبوده است. به طور كلّى, توجّه و عنايت به رواج زبان ملّى به منظور تحصيل و تأييد استقلال سياسى, فراگيرى زبان عربى به منظور رفع نيازهاى مادّى و معنوى, دريافت معانى قرآنى و اكتساب فوايد فرهنگى علوم قرآنى را مى توان ـ كم و بيش ـ در تأليف فرهنگهاى عربى ـ فارسى مؤثّر دانست و اين اقدام بخشى از جنبش اصيل تأليف و تصنيف كتب به زبان فارسى به حساب مى آيد كه از اواخر قرن سوم هجرى در ايران پديد گشته بود.5
يكى از خصوصيّات بارز غالب متون كهن فارس ـ از قرنهاى چهارم تا هفتم ـ بويژه در سيره ها و تفسيرها و حتّى ترجمه هاى قرآن ـ به رغم آن كه عربى دانى رواج داشت ـ سادگى و پيراستگى آنهاست. از آن روى كه اين آثار معمولاً براى عامه فارسى زبانان و حتّى افراد كم سواد نوشته مى شد, خالى از ايهام و ابهام و حشو و زوائد يا صنايع لفظى و آرايه بندى است; واژگان آنها هويتى مستقل دارند با بافتى دقيق به روانى آب و روشنى آينه. در بيشتر اين گونه آثار دو اصل بنيادى زبان, يعنى هويّت مستقل و سادگى, مشاهده مى شود.1 از اين چشم انداز, سخنى گزاف نخواهد بود اگر بگوييم بخش قابل ملاحظه اى از متون مذهبى به جهت اهميّت زبانى ـ بدون در نظر گرفتن مسائل نژادى ـ خدمتى بزرگ به زبان فارسى كرده اند.
توغّل در ترجمه هاى ميان سطرى قرآنهاى كهن نشان مى دهد كه آن مترجمان فرهيخته ماضى ـ برخلاف بيشتر مترجمان كم ذوق و شتابكار روزگار ما ـ هوشمندانه دريافته بودند كه چگونه بايد مقصود و معنى را به روشى ساده بيان كنند.2 همچنين سختگيرى فقيهان و پاى بندى ايرانيان به حفظ و حراست از نصوص قرآنى سبب گرديد تا در ترجمه و تفسير قرآن كريم, حتى الامكان, خطا و سهل انگارى روى ندهد. بدين جهت در ترجمه هاى قرون چهارم تا ششم, در لفظ و معنى كمتر خطا و سهو ديده مى شود و قراين نشان مى دهد كسانى كه مبادرت به ترجمه و تفسير قرآن مى كردند, به رموز و دقايق دو زبان واقف بوده اند. و (به واسطه ايمان راستين و مسلمانى درستى كه داشتند, نيروى زبان دانى و ذوق ادبى خود را به كار انداختند و مى كوشيدند تا ترجمانى راست گفتار و درست كردار براى اين نامه مقدّس باشند).3
اهتمام به ترجمه واژه هاى قرآن و فراهم آوردن فرهنگهاى ويژه قرآنى ـ همچنان كه اشارت رفت ـ بيشتر در نواحى دور از مراكز خلافت و حوزه تأثير زبان عربى, بويژه در مشرق ايران يعنى ماوراء النهر و بعدها در شبه قاره هند بيش از ساير بلاد رونق داشته است. با تجديد قدرت اميران ايرانى وسعى در تفكيك دين و مليّت, زبان فارسى نيرو گرفت.
هرچند در عصر طاهريان, صفاريان, سامانيان و زياريان, زبان ديوانى, دينى, فلسفى و علمى غالباً عربى بود و اهل فضل و دانشمندان ايران آن را به كار مى بردند, ولى بى شك زبان عمومى مردم, همچنان باقى و رايج بود. پس از آنكه ايرانيان با خط عربى آشنا شدند, سعى كردند زبان خود را كه بتدريج, كلمات عربى داخل آن مى شد, به همان خط بنويسند. از آن پس ايرانيان در علوم عقلى و نقلى, كه همه مولود قرآن مجيد و شريعت اسلام بود, آثارى به زبان فارسى پديد آوردند كه به عنوان ركنى عمده و اساسى استوار تلقّى گرديد. بنابراين برخلاف نظر آنانى كه گسترش اسلام و نفوذ زبان عربى را سبب ركود و كسادى بازار زبان دَرى دانسته اند, اين زبان علاوه بر وسعت بخشى به حوزه تحت سيطره خود, رنگهاى محلى و گوناگون نيز گرفت. خدمتى كه از اين رهگذر دانشمندان و (مردم ما به ايران و اسلام كرده اند, آن قدر پرارج و گران بهاست كه انسان را بى درنگ به تحسين و تكريم وامى دارد و عزّت و حرمت آنان را در دل پايدار و جايگزين مى سازد).1

اهميّت قرآنهاى مترجَم كهنسال

يكى از عواملى كه در احيا و رونق زبان فارسى مؤثّر افتاد, تفاسير و ترجمه هاى قرآنى و همچنين تدوين فرهنگهاى عربى ـ فارسى در روزگاران گذشته ايران است. همچنان كه گفتيم وقوف بر محتواى قرآن به منظور رفع نيارهاى مادى و معنوى و تحصيل فوايد فرهنگى از سويى و توجّه به احياى زبان ملّى به منظور تأييد استقلال سياسى از سويى ديگر, ضرورت يادگيرى زبان عربى و برگردانيدن قرآن را به پارسى ايجاب مى كرد. از اين روى گزيرى نبود و مى بايست قرآن به زبان فارسى دَرى ترجمه مى شد.
تفاسير و ترجمه هاى كهن ميراثهاى گرانبهايى هستند كه خوشبختانه, امروز, اهميّت آنها بر پژوهندگان علوم قرآنى و دوستداران زبان فارسى پوشيده نيست. ترجمه هاى پيراسته بازمانده فرزانگان گمنام و ناشناخته2 نشان مى دهد كه چگونه آنان توانسته اند به مدد زبان استوار و دلپذير خود, معانى ژرف و باريك كلام خداوند را به سلك زبان شيرين فارسى درآورند و كلام اعجاز را با اعجاز كلام درآميزند.
شناخت اين برگردانيده ها و ارزيابى همه جانبه مسايل و ويژگيهاى گونه گونه آن از ديدگاههاى مختلف, همچون متن شناسى, نسخه شناسى, خط و نگارش, تجليد و تذهيب, كتاب آرايى, سير ترجمه قرآن, واژه شناسى, لهجه شناسى, زبان شناسى, دستور تاريخى و ديگر مختصّات ـ كه در سطور آينده بشرحتر خواهد آمد ـ سزاوار بررسيهاى فراوان و گسترده است.3 (گستردگى و پهناى كــار در اين زمينه آن انــدازه و بدان پـايه است كه هيچ قوم و ملّتى نمى تواند ياراى برابرى با ملّت ما را داشته باشد).4
بنابر آنچه گذشت, گشت و گذار در ميان گلزار قرآنهاى خطى و مترجَم از هر حيث دلپذير و روح پرور است و از جهات گوناگون نفيس و گرانبهايند. (نمونه هاى اين ذخاير فرهنگى و هنرى اسلام را در كتابخانه ها و موزه هاى مختلف جهان مى توان ديد كه خوشبختانه كتابخانه كهنسال آستان قدس رضوى تعداد بيشترى از اين زيبا رويان عالم معنى را دربر دارد. اين قرآنها در واقع جلوه گاه اعتقاد راسخ مسلمين سرزمينهاى گوناگون است كه همه ذوق و هنر و دانش خود را در تحرير و تذهيب كتاب مقدّسشان به كار برده اند تا كلام اللّه, حُسن صورى را با بلاغت و عمق معنى توأمان دربر داشته باشد).5
چگونگى تأسيس سازمان فرهنگنامه قرآنى و شرح مراحل مختلف تدوين فرهنگنامه از آغاز تا انجام از آن پس كه روانشاد دكتر احمد على رجائى بخارائى1 ـ استاد و رئيس دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى ـ در سال 1347 به جهت برخى ملاحظات ـ احتمالاً ادارى و سياسى ـ مجبور به استعفا و بازنشستگى گرديد; به علت علاقه مندى به كارهاى فرهنگى در تابستان 1348 در آستان قدس رضوى, به خدمت مشغول شد. در همان سال ضمن جمع آورى قرآنهاى خطّى و نظم و نسق دادن به دستنويسهاى كتابخانه آستان قدس رضوى, براى نخستين بار به اهميّت خطير قرآنهاى مترجَم پى برد و انديشه تدوين فرهنگى عربى ـ فارسى براساس برابرهاى فارسى قرآنهاى ترجمه دار آن كتابخانه بر ذهن ايشان گذشت. با اين نيّت سازمان فرهنگنامه قرآنى را در ضلع غربى صحن آزادى ـ در طبقه دوم, بالاى آرامگاه شيخ بهائى رضوان اللّه تعالى عليه ـ تأسيس كرد. آن استاد فرهيخته در كنار ديگر خدمات فرهنگى, با اين كار خود عملاً شالوده چنين فرهنگى را پى افكند.
در آن سالها, دكتر رجائى به يارى عده اى از دانشجويان و دبيران فاضل و علاقه مند به تفحّص و سير در بوستان قرآنهاى كهن ترجمه دار پرداخت. به دستور ايشان, نخست تمام قرآنهاى خطى به طور پراكنده و غريب وار در زاويه رواقها و زيرزمينهاى نمدار يله و تلنبار شده بود, جمع آورى و گردافشانى گرديد و سپس با تصفّح و بررسى, براساس قدمت, ترجمه و ديگر ويژگيها تفكيك و طبقه بندى شدند و سپس براى هر قرآن شناسنامه اى تنظيم گرديد كه تمام اطلاعات, فهرستوار در آن ثبت شده بود. طى تلاشهاى بى وقفه, به شبان و روزان بى شمار, از ميان چندين هزار قرآن, بيش از پانصد قرآن مترجَم ـ اعم از كامل و ناقص ـ برگزيده شد و پس از انتقال به محلّ سازمان فرهنگنامه قرآنى در قفسه هاى فلزى از آنها نگهدارى مى گرديد.2
در تابستان 1350 نگارنده اين سطور, افتخار همكارى با آن گروه مشتاق پژوهشگر را يافت. دكتر رجايى هركس را كه جويا و شيفته اين كار مى يافت, دستگيرى مى كرد و از دكتر ياحقى ـ مدير داخلى گروه ـ مى خواست تا آرام آرام اصـول و رمـوز كـار را به او آمـوزش دهـد و ايشـان را پس از چندى چنـانچه ورزيـدگى و پختگى لازم را در كار آن تـازه وارد مشـاهده مى كرد و صـلاح مى ديد, قـرآنى را براى فيش كردن به او مى سپرد. همچنان كه در مقدمه فـرهنگنـامه (ص24) آمـده, طبـق دستـورالعمـلى كه روانشـاد دكتر رجــايى معين كـرده بود,3 از قرآنهاى كهنترى كه ترجمه پارسى استوارى داشت, فيش بردارى مى شد.
به طور كلّى هدف از تهيه و تنظيم اين فرهنگنامه, گردآورى و ارائه معانى پارسى, يعنى به در كشيدن واژه ها و تركيباتى بود كه در ميان سطرهاى قرآنهاى خطّى و كهن آستان قدس رضوى باقى مانده و تا امروز از دسترس پژوهندگان علوم قرآنى و مشتاقان زبان فارسى به دور بوده است. ملاك انتخاب, سره بودن واژه و بركناريش از اجزاى عربى بود. با استخراج اين واژه ها مى خواستند توانايى زبان فارسى را در برگردانيدن مفاهيم قرآنى در تاريخ زبان و ادب پيشينه ايران نشان دهند.
اين كار به سركردگى دكتر رجايى و با مباشرت دكتر ياحقى, توسّط عده اى از پژوهشگران ـ كه نام همگى آنان در صفحه 31 تا 33 مقدّمه فرهنگنامه قرآنى آمده است ـ با شيفتگى و دلباختگى تمام ادامه يافت.1 هنوز چند سالى از آغاز كار نگذشته و بيش از هشتاد و چند قرآن فيش نشده بود كه آن استاد (سال 1352) با نايب التوليه آستان قدس رضوى در آن وقت ـ آقاى حسن زاهدى ـ بر سر مسايل فرهنگى اختلاف نظر پيدا كرد و مجبور شد از اين شغل هم استعفا دهد. استاد دل گردانيد و يكبارگى دست از همه كارهاى ناتمام فروشست و غمزده و دل شكسته, از سر ضرورت ترك يار و ديار كرد و به تهران پناه برد.
تا او از ميانه كار به يكسو رفت, فرهنگنامه بى پدر شد و آن نظـام كه بود از هـم گسست و كـارها ديگر شد. دشواريهـاى بى حساب و كارشكنى و كينه ورزى برخى عناصر بى تمييز پيدا آمد. پايمرديها و قصه برداشتن هاى دكتر يـاحقى ـ كه در آن زمـان از شاگردان ممتاز و طرف وثوق دكتر رجايى و نيز سكّان دار و مدير داخلى گروه بود ـ به جـايى نرسيد. سرانجـام ايشـان هم خـاطر خـراشيده و بقهر ترك كار كرد. بى حرمتى و برخوردهاى ناپسند, سبب شد تا هريك از پژوهشگران به تناوب سرخويش گيرد و راه مجانبت در پيش. ديرى نپاييد كه در پايان سال 1353 درِ فرهنگنامه تخته شد.
سالها گذشت تا سرانجام خورشيد انقلاب دميدن گرفت و قرآن به صحنه آمد. بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى تأسيس شد و گروه فرهنگ و ادب در سال 1363 با مديريت دكتر ياحقى داير گرديد و طرح ادامه و تكميل فرهنگنامه قرآنى بى درنگ مورد تأييد و تصويب اعضاى محترم هيئت مديره بنياد قرار گرفت. صبر و ظفر, دوستان بازمانده قديم را به گرد شمع اصحاب جمع كرد. حق شناسى همكاران به استاد در خاك خفته از سويى و عشق در به سامان رساندن كار و يارى رساندن به دكتر ياحقى از سويى ديگر, موجب گرديد كه بيش از حد, توان و نيروى خود را صرف اين كار كنند.
پس از به در كشيدن آن فيشها و يادداشتها از انبار كـتابخانه و انتقـال آنهـا به گـروه فرهنگ و ادب اسلامى بنيـاد پژوهشهـا, با حوصله تمام, تفكيك و دسته بندى دوبـاره آنها ـ كه در اين فـاصله زمانى دراز نظـام فيشهـا از هم پاشيده و بخشى از آنها به يغما رفته بود ـ آغاز شد. كسريهاى آنها دوباره با زحمت زياد از قرآنهاى خطى استخـراج گرديد و سپس فيشهاى متعلق به هر قرآن در داخل فايل مخصوص قرار گرفت. همزمان با كامل و مرتّب كردن يـادداشتها, چنـدين قرآن كهن ديگر از ميان همان قرآنهاى سابق كه قبلاً شناسايى گرديده بود, فيش بردارى شد1 و اين كار چند سال وقت گرفت. پس از تنظيم نهايى, مرحله استنساخ فرا رسيد. نخست در نظر بود كه عين طرح و نظر مرحوم استاد رجايى مرعى باشد, امّا پس از جلسات متعدد هيأت مديره محترم بنياد و ملاحظه جنبه هاى علمى و فنى كار, طرح فعلى كتاب به تصويب رسيد. آماده شدن اين فرهنگنـامه تـا پـاييز 1372 كه جلد اوّل آن منتشر گرديد, طى دو مرحلـه, نزديك به شانزده سـال زمان برده است: دوره اول از سال 1348 تا 1352 با زعامت دكتر احمد على رجايى بخارائى (بعد از ايشان و دكتر يـاحقى, يك سـال ديگر يعنى تا اواخر 1353, كار با دخـالت بـرخى مدعيــان ادامه يـافت) و دوره دوم كـه از سال 1363 با مياندارى و سرپرستى دكتـر محمّد جعفر يـاحقى شـروع شده و هنوز ادامه دارد.2 در خـلال اين مـدّت نسبتاً دراز, اعضـاى پـاكدل و راستكار فرهنگنامه براى رسيدن به هدف و مقصد نهايى تلاشها كردند و خون دلها خوردند. در مرداد ماه 1357 هيولاى سرطان, سرانجـام, پى افكن و مؤسّس فـرهنگنـامه را پى كرد و از پاى درآورد.
دو تن ديگر از اعضـاى سازمان فرهنگنامه نيز در طى اين سـالهـا به جهـان بـاقى شتـافتند و ديگـر ياران مانده, كار را با رنج فراوان تا به اين مرحله (چاپ جلد اوّل) رسانيدند.

شيوه تنظيم و برخى ويژگيهاى فرهنگنامه قرآنى

در مقدّمه اين فرهنگ (ص29ـ26) درباره ضوابط تفكيك واژه هاى قرآنى و معانى آنها و ديگر اختصاصات و مزيّتهاى آن, توضيحاتى آمده است. با سودجستن از آن مبحث, به شرح مختصر برخى از ويژگيهاى فرهنگنامه قرآنى مى پردازم.
ـ مبنـاى تفكيك واژه هاى قـرآنى (مدخلها) در اين فرهنگ, كتاب المعـجم الاحصـايى لالفـاظ القـرآن الكريم تأليف دكتر محمود روحانى بوده است.1 بنابراين واژه هاى قرآن در آن به ترتيب الفبايى (ابتثى) و صرفنظر از ريشه و مادّه هر كلمه مرتّب شده است. البتّه اين روش با طبع پژوهندگانى كه بيشتر از فرهنگهاى فارسى استفاده كرده اند, سازگارتر و سهل الوصول تر از فرهنگهايى است كه به روش ريشه اى مرتّب شده اند.
ـ براى سهولت در پيدا كردن يك كلمه در قرآن مجيد, بخشى از آيه مربوط به هر كلمه با ذكر شماره سوره و آيه در برابر آن آمده است و از اين جهت در تدوين و تنظيم اين فرهنگ از شيوه متداول فرهنگهاى كهن عربى, تبعيّت نشده امّا به جهت آنكه داراى شماره آيه و سوره است, مى تواند روش مستقلى به حساب آيد.
ـ در تفكيك مدخلها و واژه هاى قرآنى به تبعيّت از معجم مبناى كار, از قرائت و ضبطى واحد پيروى شده, در حالى كه تنوّع معانى و صيغه ها بر اثر متابعت از قرآن اصلى, به قوّت خويش باقى است.
ـ ترجمه هاى فارسى عيناً و بى كم و كاست در ذيل واژه هاى قرآنى قرار گرفته و در رسم الخط و صورت مشكول كلمات هيچگونه تصرّفى نشده است تا محقّقان با ظنّ متأخم به يقين, آنچه را در قرآنهاى خطّى كتابخانه آستان قدس بوده و امكان دستيابى به آنها دشوار است, در پيش روى داشته باشند.
ـ از آوردن معانى مكرّر يك كلمه, حتّى اگر در آيه هاى متفاوت هم تكرار شده باشد, خوددارى شده; امّا چنانچه واژه هاى واحدى به دو صورت مشكول يا حتّى با دو رسم الخط متفاوت آمده, در حكم غير تكرارى قلمداد شده و در جاى خود آمده است.
ـ تمام 142 قرآنى كه در اين فرهنگنامه از ترجمه فارسى آنها استفاده شده, براساس تاريخهاى قطعى يا حدسى (از قرن 4 تا 13 هجرى) به ترتيب تاريخى و قدمت مرتّب شده اند. شماره هايى كه در جلو معانى مختلف يك واژه قرآنى آمده, مبيّن شماره قرآن به ترتيب تاريخى است.
ـ براى آگاهى پژوهندگانى كه بخواهند به اصل قرآنها مراجعه كنند, شماره ثبت كتابخانه هر قرآن در جدول معرفى اجمالى قرآنها آمده است. اين جدول در واقع كليد و راهنماى دستيابى بر تمام ويژگيهاى كلّى قرآنهاى مترجمى است كه در اين فرهنگ مورد استفاده قرار گرفته اند.
ـ در برخى از معجمهاى الفبايى قرآن, معمولاً از آوردن حروف و ضماير و موصولات صرفنظر مى شود; در حالى كه در اين فرهنگ تمام آنها در رديف الفبايى خود آمده است.
ـ هرگاه واژه بسيط فارسى, معنى رسان نبوده است, مترجمان در گذشته هاى دور, از واژه هاى پيوندى يا تركيبى استفاده مى كرده اند. از اين روى شمارى از برابرهاى لغات اين قرآنها دربرگيرنده واژه هاى مركب و حتّى عبارتهاى فعلى است. به عنوان مثال در ص 198 اين فرهنگ چنين آمده است: أَغفَلنا: بار خوار گنداديم; كه در معنى (غافل كرديم) به كار رفته است.
ـ براى استناد و ارائه نمونه قرآنهاى نفيس مترجم موجود در گنجينه قرآن آستان قدس رضوى, عكس يك صفحه از پانزده قرآن دستنويس, زينت بخش اين فرهنگ است.
ـ ترجمه اين قرآنها به صورت آزاد نيست, بلكه تحت اللفاظى مى باشد و حتّى با جنبه هاى نحوى زبان فارسى مطابقت نمى كند. بنابراين هرچند ساختار زبانى در اين ترجمه ها چندان رسا و درست نمى نمايد; امّا از نظر دريافت معنى عربى و واژگان فارسى درست مى باشد. اصولاً زبان ترجمه ها در قرنهاى چهار تا هفتم هجرى ساده و نزديك به فهم فارسى زبانان است. علّت تحت اللفظى بودن ترجمه اين قرآنها تقيّدى است كه مترجمان نسبت به اصل كلام خداوند يعنى قرآن مجيد داشته اند. اين وفادارى به اندازه اى است كه البتّه ناقض اصالتهاى زبان مى شود; به طورى كه گرته بردارى نحوى گاه مخلّ روانى و حفظ طبيعى ساختمان و اركان جمله مى گردد.
ـ مبناى انتخاب واژه هاى ميان سطرى قرآنهاى كهن, صحّت و قدمت و سره بودن واژه يا تركيب فارسى, بوده است. هيج كلمه قرآنى نيست كه گذشتكان ما براى آن معادل فارسى نياورده باشند; حتّى براى كلماتى همچون حج, ربا, زكوة و….
ـ در اين فرهنگ (برابرهاى ناب بر ساخته هاى استوار پارسى, تركيب گونه هاى خوش آهنگ و بى همتا)1 فراوان به چشم مى خورد. در عين حال واژه هاى ناشناخته آن بسيار است; به طورى كه برخى كاربردها و تركيبها و عبارتهاى فعلى آن در هيچ فرهنگى نيامده است. بى آنكه در انتخاب واژه ها بهگزينى كرده باشيم, چند مورد را مى آوريم:
آذُوهُمَا: دشخوارى نمودند; الآصال: اويارگه, شبنگاهان; آمَنتُم: ببرويدستى/بگرويدستيد; أََئِمَة: پيشگاهان, پيش وايان; ءَانَّكَ: اى توا; أَساوِرَ: دستونجنها, دستوانها; الأَعراب: بيابان نشينان, دشتيان; الِإيمَان: گروشت; بالِغ: رسندار, رسنده, رسيدار; بَخسٍ: كهسته, اندك, ناسره; بَطِرَت: هنبارده شد, دنه گرفته بودند; بَكَت: گرست; بَهيج: خوشنما.

ارزشمنديهاى فرهنگنامه قرآنى

هرچند كتاب فرهنگنامه قرآنى خالى از ايراد و اشكال نيست و احتمال مى رود شيوه تنظيم مدخلها و كيفيّت تدوين و يا جنبه هاى ديگر آن مورد نقد و بررسى قرار گيرد, در عين حال نمى توان ارزش و سودمنديهايش را ناديده گرفت; بويژه اينكه براساس كهنترين برگردانهاى يكصد و چهل و دو قرآن نفيس تدوين شده و تاكنون در اين زمينه با اين گستردگى كارى صورت نپذيرفته است.
به طور كلّى اگر فرهنگهاى قرآنى با اصول صحيح علمى و نظاممندانه تنظيم و تأليف گردند, به طورى كه محقّقان و اهل فن بتوانند مستقيماً با تكيه به مندرجات آنها به پژوهش پردازند و قياس بر گيرند, در آن صورت اين نوع فرهنگها از ديدگاههاى گوناگون مى توانند مورد استفاده قرار گيرند. در زير به پاره اى از سودمنديهاى كلّى آن برگردانهاى كهن كه در اين فرهنگنامه جمع آمده است, اشاره مى شود:
ـ بررسى اين ترجمه ها از لحاظ شناخت سير تاريخى ترجمـه هاى قرآن در روزگــار ما, مفيـد و گره گشا باشد.2 البتّه مقصود اين نيست كه آنان صرفاً واژه هاى مرده و ناآشنا را از دل اين برگردانها به در كشند و در ترجمه و تفسيرهاى خود به كار گيرند; بلكه با درك معانى و برابرهاى قرآن مى توان (با زبان محكم و پيراسته پيشينيان انس گرفت و اصول و ضوابط آن را استخراج كرد و آموزش داد).3
مترجمان قرآن ـ امروزه ـ از اين گنجينه هاى پرارج چندان بهره نمى برند. صاحبنظرى در اين باب مى نويسد: (يكى از راههاى توان بخشيدن به زبان فارسى, غور در متون گذشته و فايده برگرفتن از آنهاست. اين استفاده از دو نظر عمده صورت پذيرست: يكى سود جستن از واژه ها و تركيبات و تعبيرات آنها براى اداى مفاهيم گوناگون, ديگر آن كه مى توان ديد دستگاه واژه سازى زبان فارسى, در دست نويسندگان آنها, بر چه منوال در حركت و پويايى بوده است و سرمشق و شيوه كار در اين زمينه چيست؟).1
در همين روزگار فعلى, مسلمانان فارسى زبان سراسر عالم و بويژه جوانان دين پژوهِ كفرستيز ـ به علت سياستهاى خاصّ استكبار جهانى ـ بيش از هر دوره اى, براى درك معانى كلام الهى به ترجمه هاى فارسى متنوع, روزآمد, روان و در عين حال صحيح قرآن مجيد سخت نيازمندند. طغيان قلم و گستاخى خواهد بود اگر بگوييم بسيارى از ترجمه هاى مبهم و مغشوش و غير هنرمندانه معروف به (مرمرى) ديگر به كار نسل جوان و پوياى امروز نمى آيد.2 بيشتر ترجمه هاى متقدّمين و حتى متأخرين به دليل نوع زبان, تحت اللفظى بودن و ديگر موارد, براى خواننده امروز قابل استفاده نيست.
در مورد كيفيّت و ويژگيهاى ترجمه مطلوب قرآن ـ اين آرزوى ديرياب ـ از گذشته تا امروز ـ بسيارى از قرآن پژوهان انديشيده و نظر داده اند; امّا آنچه مسلّم است اينكه تدوين چنين ترجمه اى, ديگر از عهده يك فرد خارج است.3 بايد گروهى از دانشمندان و استادان با تخصّصهاى مختلف در زمينه علوم قرآنى ـ اعم از عربى و فارسى ـ دست به دست هم دهند و چنين ترجمه اى را پديد آورند.4
ـ اين ترجمه ها حتى الامكان در شناخت گويه ها و گويشهاى زبان فارسى و فنوتيك به پژوهشگران زبان شناس كمك مى كند. توضيح اينكه هريك از مترجمان اين قرآنها بنا به سليقه و ادراك خود, نزديكترين واژه به مفهوم قرآنى را از گونه زبان خويش برمى گزيده اند تا مردمى كه در حوزه ادبى آنان مى زيسته اند, بتوانند به آسانى معنى آيات قرآن را دريابند. از اين روى بيشترين موارد ناهمگونى گويشها را مى توان در اين ترجمه ها ديد و در تهيه اطلس لهجه شناسى ايران از آنها سود برد. (طرفه اين كه با فتوحات اعراب و گسترش اسلام در ايران, در سرزمينهاى ايرانى, بخت به گويش پارسى رو كرد. اين زبان مشترك, در عين وسعت بخشيدن به حوزه خود, آنچنان كه گويش شناسى امروزى ايران, نمايانگر آن است, رنگهاى محلّى گوناگون نيز گرفت. بى گمان, آگاهى بر سهم اين گونه هاى محلّى در شكل گيرى زبان ادبى جالب خواهد بود).1 تفاوت زبان ترجمه هـاى غير رسمى و منطقه اى با آثار ادبى فارسى در اين است كه چون متون رسمى ادبى در جهت (تكـامل به سوى استقرار زبان معيار) پيش مى رفته اند, لذا ناهمگونيهاى واژگانى و نحوى زبان در آنها بسيار كمتر از آثار غير ادبى است.2
ـ با جمع آورى لغات فارسى سره از ترجمه هاى ميان سطرى قرآنها, مى توان به غنا و توسعه فرهنگهاى فارسى افزود. بسيارى از لغات فارسى سره در اين ترجمه ها آمده است كه گردآورى آنها براى تأليف فرهنگ جامع فارسى ضرورى مى نمايد. وجود قرآنهاى ترجمه دار آستان قدس رضوى سبب شده است تا گنجينه عظيمى از لغات و تركيبات زيبا و كم يافت زبان فارسى از دستبرد تلف و نابودى در امان ماند. فرهنگنامه قرآنى واژه ها و تركيباتى در سينه دارد كه برخى از آنها تاكنون در هيج فرهنگى ديده نشده است. معانى اين نوع لغات را فقط از راه معادل عربى آنها مى توان دريافت و تلفّظ و ريشه بسيارى از آنها بر ما روشن نيست.
ـ بدان جهت كه مترجمان اين قرآنها در جاهاى متفاوت و پراكنده مى زيسته و طرز فكر و اعتقادى خاصّ داشته اند, طبعآً به طور ناخودآگاه نقشى از زمينه فكر و اعتقاد خود را در اين ترجمه ها برجاى گذاشته اند كه بررسى آنها براى تتبّع در طرز فكر فرق اسلامى درخور توجّه است.
ـ ترجمه هريك از مترجمان براساس يك نوع قرائت بوده است و بنابر مكتب و متنى خاص, معنى ويژه اى را آورده اند. البتّه اين نوع اختلافات بيشتر در مورد افعال, بارز است. گردآورى اين واژه ها و تركيبها با قرائتهاى مختلف هم وسعت دايره زبان فارسى را مى رساند و هم براى رسيدن به وجوه قرآن كريم اهميّت دارد.
ـ پژوهش در اين نوع ترجمه ها, مى تواند در شناخت صورتهاى گذشته, حلّ معانى مبهم واژه هاى فارسى ميانه و همچنين شناخت نسخه ها و ويرايش متنهاى كهن به محقّقان يارى رساند.3
ـ استخراج و تدوين نكات دستورى اين قرآنها, مى تواند به غنا و توسّع دايره دستور زبان فارسى بيفزايد. در اين قرآنها مى توان سير واژه ها را از جهت دستور تاريخى بررسى كرد.4
ـ مقايسه كلمات قرآنى با برابرهاى شيواى آن در اين فرهنگنامه, ميزان توانايى و قابليّت زبان فارسى را در برگردانيدن مفاهيم قرآنى نشان مى دهد. از اين رهگذر به نكاتى ظريف و دقيق در لا به لاى ترجمه ها مى توان رسيد.
ـ پژوهش در اصل قرآنهاى مترجَم كه مشخّصات كامل 142 نسخه از آنها در (جدول معرّفى اجمالى قرآنهاى خطّى فرهنگنامه قرآنى) آمده, از جهت هنر كتاب آرايى در تمدن اسلامى قابل توجّه است; زيرا مى توان در آنها شيوه هاى كتابت و سير تاريحى رسم الخط را ملاحظه كرد و به شناخت و تكميل اطلاعاتى درباره انواع خط (ثلث, ريحان, كوفى, محقق, نستعليق, نسخ), تذهيب, تجليد و ديگر هنرهاى اسلامى دست يافت. اين دستنويسهاى نفيس كه در گنجينه قرآن آستان قدس در جلوه اند, دنيايى نو آيين در برابر هر بيننده هنر شناس مى گشايند.1
ـ اين ترجمه هاى كهن از نظر گونه هاى فارسى و آواشناسى قابل بررسى است و همچنين (… تبديلاتى كه در ساختارهاى نسخه نويسى در تاريخ زبان فارسى روى داده است و مى توان گوشه هايى از آن را از طريق نسخ خطّى فارسى و متون كهن و متأخّر و سنجش آنها با گونه هاى اصيل زبان بازيافت و بازنمود).2
ـ با توجّه به شيوه گفتار و طرز و هنجار اين ترجمه ها و تقسيم بندى آنها, مى توان به معيارهايى دست يافت كه تا حدودى منطقه تأليف و كتابت آنها را تعيين كرد. همچنين اين نوع ساختارها و كاربردها مى تواند گستره سبك شناسى را توسعه دهد.3
ـ فرهنگنامه قرآنى مى تواند مورد استفاده دانشمندان و محققان محترم (فرهنگستان زبان و ادبيات فارسى) قرار گيرد; زيرا تركيبات و پيشوند و پسوندهاى بسيارى در آن يافت مى شود كه مى توان به وسيله آنها بعضى عناصر زبانى را قوت بخشيد و به كمك آنها واژه و تركيبات جديد ساخت.4
ـ نويسندگان, شاعران, مترجمان كتب خارجى, كـارگردانان و هنـرمندان فيـلم و تئـاتر و سـريـال كـه به نوعى نيـاز به تشخّص و آركـائيسم واژگـانى و سـاختهاى كهنه زبـان دارنـد,5 مى توانند از واژه هـاى نـاب و تركيبات شيرين و گـاه عبـارتهـاى فـعلى آهنگ دار ايـن فـرهنگ بهره جويند.6
كوتاه سخن اينكه چون ترجمه قرآن اساسيترين عامل آميزش خط و زبان و فرهنگ فارسى و عربى بوده, لذا پيدايش هنرها و دانشهاى بسيارى را در كنار خود فراهم آورده است كه همه از دولت قرآن مجيد مى باشد.

برخى اشكالات و كاستيهاى فرهنگنامه قرآنى

در اين مبحث, انگشت در نكرده ام تا نادرستيها و سهوهاى اين اثر ارزشمند را بجويم. به دقت و كاركشتگى استاد دانشمند و جملگى اعضاى فاضل گروه فرهنگ و ادب بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى رجاء واثق دارم; امّا در عين حال انصاف علمى و وابستگيم به اين كتاب روا نمى دارد كه پاره اى از نقايص و كاستيهاى آن ناديده بماند يا از آن غمض عين شود. اشكالهاى اين فرهنگ هرقدر هم كه باشد, از ارزش و اعتبار آن چيزى نمى كاهد و در جنب عظمت و پهناى كار در (يك قطره آب بود از رودى). ليكن مشتاقم اين اثر گرانقدر از هر غلط و نقصانى ـ حتّى قابل اغماض ـ به دور باشد.
پيداست كه شناخت و ارزيابى همه جانبه آن به بررسيهاى گسترده و دانش فراوان نيازمند است و از توان صاحب اين قلم با اين بضاعت مزجات بيرون است. در عين حال غرض بنده از طرح برخى خُردك نظريات و پيشنهادها اين است كه ان شاء اللّه در جلدهاى پسين آرايش بهتر و منقّح ترى ـ در صورت امكان ـ به هم برسد كه گفت: (آراستن سرو ز پيراستن است). و اينك آن نظرها و پيشنهادها:
ـ بنا به صلاحديد و تصويب هيأت مديره محترم بنياد پژوهشها, ظاهراً به جهت صرفه جويى و يا (ملاحظه جنبه هاى علمى و فنى كار) (ص26 مقدّمه) از آوردن معانى مكرّر هريك از مدخلها ـ حتى اگر در آيه هاى متفاوت باشد ـ در اين فرهنگنامه صرفنظر شده است; در صورتى كه در دوره اول, يعنى در زمان دكتر رجايى, قرآنها به صورت بسامدى فيش و منظّم مى شد. اگر در اين فرهنگ بسامد معنى فارسى را در برابر هر واژه قرآنى در ترجمه هاى متعدد, برابر چشم مى داشتيم (همچنان كه در ص 29 مقدّمه به اين نكته اشاره شده است) به ارزش علمى اين فرهنگ چندين برابر افزوده مى شد; هرچند كه مى پذيريم چاپ آن به اين شيوه, بسيار پرخرج مى شد و حجم آن بسيار.
ـ به طور كلّى شناخت در اطوار و ادوار واجهاو واژگان يك زبان بدون توجه به مقوله ساختارها و تعابير آن زبان امكان پذير نيست; زيرا بر طبق نظريات مدون زبان شناسان ـ از گذشته تا امروز و از سيبويه تا چامسكى ـ مجموعه اى از عناصر زبانى كه زنجيره ساختارى يك زبان را مى سازد به لحاظ صوتى و به جهت موسيقايى بر يكديگر تأثير گذار و اثرپذيرند. به اين جهت هرگونه تحقيق در اطوار و ادوار تاريخى زبان, ملاحظات جدّى را بر ساختارهاى زنجيره اى و بافتى زبان التزام مى كند. متأسفانه در تدوين فرهنگنامه به اين مهمّ توجه نشده است.
توضيح اينكه در دوره اول فرهنگنامه چنانچه پژوهنده با موردى غريب و شاذّ از ناهماهنگى و اختلافهاى گونه اى زبان در قرآنهاى مترجم مواجه مى شد, براى آنكه محققان بتوانند آن را بهتر درك كنند, عين عبارت را بى كم و كاست در ذيل فيش به عنوان شاهد مثال مى نوشت. هم اكنون تمام آن فيشها در گروه فرهنگ و ادب موجود است, ولى از آنها در اين فرهنگنامه استفاده نشده است.
ـ همچنان كه در مقدّمه فرهنگنامه (ص 29) آمده, در تفكيك مدخلها به تبعيت از معجم مبناى كار, از قرائت و ضبطى واحد (قرائت حفص عن عاصم) پيروى شده است, در حالى كه به علت تنوع قرائتهاى قرآنهاى مترجم, معانى متفاوت و متباينى از يك واژه قرآنى عرضه شده است. نكته اى كه به ذهن مى رسد اين است كه چگونه محققين دريابند برخى از اين معانى متنوّع به علت قرائتهاى خاص (از جمله ابن كثير واخفش كه در خراسان مشهور بوده) مى باشد؟
ـ هرچند پژوهشهايى از قبيل بررسى ساختارى, زبانى, لهجه اى و غيره و يافتن مؤيّدات آنها, جزو وظايف و اصول كار اعضاى تدوين كننده اين فرهنگ نبوده و به جدى و نظاممندانه در آن پيگيرى و تحليل نشده است؟1 امّا, لااقل, جاى برخى توضيحات زبان شناختى در فرهنگنامه قرآنى خالى است.
امروزه دانش زبان شناسى در علوم و فنون مرتبط با زبان و ادبيّات اهميّت بيشترى پيدا كرده و روز به روز ضرورت اين علم براى حلّ مشكلات متون كهن و تصحيح آنها, بيشتر احساس مى شود.
البتّه غرض از بررسى زبان شناسانه متون كهن, تحقيق در حد (فقه اللغه),2 آن هم در معنى حدود و گذشته آن در قرون وسطى نيست و نبايد آنها را با هم اشتباه كرد; همچنان كه دو مقوله گونه هاى زبان و رسم الخط را نبايد در هم آميخت.3 در پانوشت برخى از صفحات اين فرهنگ در مورد واژه هايى كه متروك مانده و به جهتى مبهم مى نموده, توضيحاتى داده شده است كه گاهى مفيد مى افتد; امّا در بسيارى موارد نيز اين زيرنويسها ـ البتّه با توجّه به خوانندگان آن كه اغلب اهل فن و از محققان متخصص هستند ـ چندان عالمانه و سودمند نيست و حتى در بسيارى جاها, زائد مى نمايد. از باب نمونه تنها به يك نمونه اشاره مى شود: در ص 357, زيرنويس 2و3 در معنى (بَقَر) چنين آمده است: مادگاوان/ماده گاوان; گو/گاو.
همچنين بدان علت كه توضيحات مربوط به واژه ها در زمانهاى متفاوت و دور ازهم و احتمالاً به وسيله افراد مختلف و بدون توجّه به انبوه برگه هاى ديگر نوشته شده است, اكنون كه آن حواشى و پانوشتها, پس از گذشت سالها در سِلك فرهنگ درآمده و انسجام و ارتباط لازم را با يكديگر ندارند و در بعضى صفحات تكرارى و حتّى زائد مى نمايند. از اين رهگذر, پس از تنظيم و صفحه بندى فرهنگنامه قرآنى, براى يكدست شدن و انسجام مندرجات آن, مقايسه نقادانه زيرنويسها و ارجاع برخى صفحات به يكديگر و حذف موارد تكرارى لازم بوده است. از باب نمونه به يك مورد توجّه فرماييد:
ص 349, معنى فعل (بَطِرَت) در قرآن30 به صورت فعل امر (انبار ده) آمده است و معادل آن در برخى قرآنهاى ديگر چنين است: هنبارده شدا, فيرنده شدند3, دنه گرفته بودند21,….
در مورد عدم تطابق فعل عربى با معادل فارسى در قرآن30 توضيحى در زيرنويس نيامده است, اما در ص 155 در معنى (أشِر) در زيرنويس1 چنين توضيح داده اند: هنبارده/ انبارده, متكبّر, مغرور.
ـ تمامى 142 قرآن اين فرهنگ براساس قدمت و تاريخ كتابت مرتّب شده و در جدولى (ص 71 ـ 34) تدوين گرديده است. با آنكه در مقدّمه فرهنگنامه (ص 28) تأكيد شده همه قرآنهاى مندرج جدول به ترتيب تاريخ كتابت و قرن مرتّب شده اند, امّا اين نكته بر ذهن مى گذرد كه چگونه قرآن شماره دو و هفتِ مكرر جدول كه به قرنهاى چهار و اواخر قرن سوم و چهارم منتسب شده اند, از نظر ترتيب بعد از قرآن شماره يك (يعنى قرآن قدس) كه مربوط به نيمه قرن پنجم است, قرار گرفته اند. هرچند دو توضيح زيرنويس صفحات 34 و 35 به توجيه مطلب مى پردازد, امّا اين شك در پژوهشگر تقويت و سپس تبديل به يقين مى شود كه مرحوم دكتر احمد على رجائى يا يكى از اصحاب اربعه (على سلطانى گرد فرامرزى, ابراهيم قيصرى, عبدالعلى معصومى, محمد جعفر ياحقى) كه از نخستين دستياران ايشان بوده اند, در تشخيص و تعيين قرن آن دو نسخه به خطا رفته اند. البتّه در قدمت و قدمت و ارزش قرآن شماره يك جاى هيچ ترديدى نيست.
ـ با آنكه قرآن قدس (شماره يك جدول) سوره فاتحه و 213 آيه از سوره بقره را از آغاز ندارد و حدود 21 سوره از انجام را (ر. ك: ص22 مقدّمه همان قرآن), امّا جاى تعجب است كه در (جدول معرفى اجمالى قرآنهاى خطّى فرهنگنامه قرآنى) (ص 34 مقدّمه) به عنوان يك قرآن كامل معرفى شده است.
ـ در آغاز و انجام هيچ يك از 142 قرآن مترجَم اين فرهنگنامه, نام برگرداننده نيامده است, گويا چون كار ترجمه در محدوده هاى جغرافيايى خاصّ صورت گرفته و امرى عقيدتى محسوب مى شده و جزو مقوله فرهنگ رسمى به حساب نمى آمده, در نتيجه متداول و مرسوم نبوده كه مترجم نام خود را در آغاز يا انجام ترجمه اش بياورد. به هر حال پژوهش و بازجُست در اين زمينه لازم مى نمايد. اگر در مقدّمه فرهنگنامه به اين مورد لااقل اشاره مى شد, اين سؤال و ابهام از ذهن برخى خوانندگان كنجكاو و نكته ياب برمى خاست كه چرا مترجمِ هيچ كدام از اين قرآنها مشخص نيست و در (جدول معرفى اجمالى قرآنهاى خطى فرهنگنامه قرآنى) ستونى براى درج نام مترجمان گشوده شده است؟1
ـ ديگر اينكه پاره اى غلطهاى مطبعى و بعضى سهوها به متن اين كتاب راه يافته است. همكار پژوهشگرم در اين مورد چنين نوشته: (به رغم تلاش پيگير همكاران گروه فرهنگ و ادب اسلامى در نمونه خوانى مكرّر فرمهاى حروفچينى شده و رفت و آمدهاى چند باره صفحات كتاب بين مشهد و تهران هنوز هم كتاب از غلطهاى چاپى بسلامت نَجسته است).2 اى نمونه به دو مورد اشاره مى شود:
ص9, پاورقى1: در مورد اجزاى (وادمينان) كه در برابر (الآخرين) است, چنين توضيح داده اند: (وام « دُم « ين « ان). بى شك پيشوند (وا) بوده است نه (وام). و نيز در ص136, در پاورقى 3 آمده: (راس/باشيد); و مقصود چنين بوده: راس/راست.
ـ واژه هاى ناشناخته اين فرهنگ اندك نيست و همچنان كه گفته آمد برخى از آنها در هيچ فرهنگى نيامده است. اگر اين لغات و تركيبات ناشناخته همچون شيوه قرآن قدس به نوعى و با علامتى, بارز و ممتاز مى گشت; توجه محققان را بيشتر به خود معطوف مى كرد.
ـ همچنين, روى هم رفته, خطّ اين فرهنگ بسيار ريز است. به علاوه گمان مى كنم بيشتر كسانى كه از اين نوع منابع استفاده مى كنند, على العموم, از نور چشم چندانى بهره مند نيستند; به جهت آنكه كتابهاى مأخذ و مرجع معمولاً چند ستونى و ريز خط هستند, از اين نقيصه درمى گذريم; امّا شماره هايى كه بر بالاى برخى واژه ها در لابه لاى سطرها نشسته و در زيرنويس به توضيح آنها پرداخته شده, آن قدر ريز است كه با زحمت مى توان آنها را به چنگ آورد و بين زيرنويس و مورد متن ارتباط ديدارى و ذهنى برقرار كرد.
نيز برابر مدخلهاى عربى آيه اى ـ تمام يا قسمتى ـ آمده است. چاپ آيات بى شمار و مدخلهاى عربى كتاب با خطى درشت تر از واژه هاى فارسى, طبيعت و شمايل كتاب را به سوى كتابهاى فنى و تخصصى عربى كشانيده و نمود و جلوه برساخته هاى فارسى آن را از نگاه ديدارى در پرده استتار فروبرده و اصولاً فارسى بودن كتاب در برابر چشمان بيننده گم مى شود.
ـ نكته ديگر هيأت ظاهرى و قطع و ابعاد كتاب است كه متأسفانه از جهت صورى, نما و پرهيب فرهنگهاى لغت را نيافته است. در نتيجه اين كتاب در بادى امرو به نگاه اول جلوه نمى فروشد و در چشم نمى نشيند. اگر اندكى فربه تر و با خط و جلدى برازنده و زيباتر از اين كه هست, چاپ مى شد; بغل گير و نظرگيرتر مى گرديد.
به حقِّ صحبت ديرين كه هيچ محرم راز
به يار يك جهتِ حق گزار ما نرسد
حافظ

حقگزارى

بنياد پژوهشهاى اسلامى, با انتشار اين فرهنگ به احياى گنجينه هاى عظيمى از دستاوردهاى فكرى مترجمان دانشمند گذشته ـ در زمينه برگردانهاى فارسى قرآن ـ دست يازيده است و اين خود گواهى تواند بود بر هوشمندى سرپرست و هيأت مديره محترم بنياد و تشخيص ضرورتهاى فرهنگى از سوى آن فرهيختگان. چشم آن داريم كه اين مؤسّسه بزرگ و شريف كه منتسب به حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع) است بتواند بيش از پيش در زنده كردن ميراثهاى علمى و فرهنگى ايران اسلامى و گسترش علوم قرآنى و سنّت رسول اكرم (ص) و انتقال معارف درخشنده مكتب تشيع به سراسر جهان, موفق و پيروز باشد.
همچنين سعى دكتر ياحقى مشكور باد كه با پادرميانى و تلاشهاى دراز مدّت خود توانست كارى را كه دكتر احمد على رجائى بنيان نهاده و بارى را كه به ميانه راه رسانيده و يله كرده بود, برگيرد و سامان دهد و به پايان برد. از جمع ياران قديم و جديد, تنها او مرد اين ميدان بود و لايق اين ميراث نياكانى; (سالخوردى جاودان مانند).
سخن آخر اينكه هرچند در بخش پايانى مقدّمه فرهنگنامه (ص 33 ـ 31) از آن استاد روانشاد و ديگر فرزانگانى كه بار اصلى كار را بر دوش كشيده اند ـ و اجر واقعيشان موكول به روز جزاست ـ ياد شده و از زحمات آنان قدردانى; امّا آنچه در خلوت و تنهايى, بارها, بر ضمير من به آرزو گذشته است اينكه:
اگر استادم ـ دكتر ياحقى ـ جان شيفته به خُمخانه محبّت مى كشيد و از حقگزارى, مولوى وار, نام استادش ـ دكتر رجائى ـ را همچون دُرّى يتيم بر چنبره كتاب ترصيع مى كرد و آرام و رام از خود برمى خاست, فتوّت بر فتيان تمام مى كرد و در طريقت حق شناسى, درس عاشقى ـ شيوه رندان بلاكش ـ را به شاگردان خود به از اين مى آموخت!
والسلام

پاورقى:

1. / كه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا; برگرفته از قصيده اى با مطلع: مكن در جسم و جان منزل كه اين دون است و آن والا / قدم زين هر دو بيرون نه, نه اين جا باش نه آن جا. ر. ك: ديوان حكيم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائى غزنوى, به سعى و اهتمام مدرّس رضوى, انتشارات كتابخانه سنائى, چاپ سوم, 1362.
2. ر. ك: مجموعه مقالات دكتر محمّد معين, به كوشش مهدخت معين, دو جلد, موسّسه انتشارات معين, تهران 1367, ج2, ص531.
3. براى اطلاع بيشتر ر. ك: سيّد حسن سيّدى, (تمهيدى بر ترجمه قرآن), كيهان انديشه, شماره 40 بهمن و اسفند 1370, ص 39 ـ 33; همچنين دكتر سيّد محمّد باقر حجتى در مجلّه مترجم (شماره ويژه مباحث ترجمه قرآن), سال سوم, شماره 10, ص 35 در اين باب چنين گفته اند: (ترجمه قرآن به هر زبانى هرگز نمى تواند واجد ابعاد مختلف اعجاز قرآن كريم باشد, و به تعبير پاره اى از علماء ترجمه قرآن به سان استفاده از اندام مصنوعى به جاى اندام طبيعى است و هرگز ترجمه نمى تواند با قرآن كريم هم سطح باشد. به همين جهت پاره اى از دانشمندان, ترجمه قرآن را تحريم كرده و ادلّه اى در اين زمينه ارائه داده اند; بويژه سيّد محمّد و سيد رضا در مجلّد نهم تفسير قرآن الحكيم معروف به تفسير المنار و دانشمندانى ديگر در كتابهاى مستقل راجع به حرمت ترجمه قرآن به طور مبسوط بحث كرده اند; لكن در نفطه مقابل, راجع به جواز ترجمه قرآن مانع و اشكالى وجود ندارد …) براى آگاهى از آراء مختلف درباره جواز يا عدم جواز ترجمه قرآن ر. ك: دكترسيّد محمّد باقر حجّتى, (سيرى در تفسير قرآن از آغاز تا عصر تابعين), مقالات و بررسيها, دفتر 21 و 22, صص 55 ـ 54.
1. ر. ك: دكتر ابراهيم انيس, دلالة الالفاظ, چاپ اول, مكتبة الانجلو المصريه, 1958, ص 172; به نقل از: سيّد حسن سيّدى, همان مجلّه, همان صفحات.
2. ترجمه تفسير طبرى, به تصحيح و اهتمام حبيب يغمائى, دوره هفت جـلدى, انتشـارات تـوس, چاپ (افست) زر, ارديبهشت 1356, ج1, ص 6 ـ 5.
3. ر. ك: هزار سال تفسير فارسى, دكتر سيّد حسن سادات ناصرى و منوچهر دانش پژوه, نشر البرز, تهران 1369, ص 8 ـ 6 مقدّمه.
4. در عين حال برخى محقّقان با توجّه به آنچه شهفور ابوالمظفر اسفراينى در تفسير تاج التراجم فى تفسير القرآن للأعاجم (به كوشش نجيب مايل هروى, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى, ج اوّل, تهران,زير چاپ, ص 8) و جاحظ در البيان و التبين (چاپ قاهره, ص 346) و سلطان ولد در رباب نامه (به اهتمام دكتر على سلطانى گرد فرامرزى, انتشارات مؤسّسه مطالعات اسلامى دانشگاهِ مك گيل, تهران 1359, ص 414) آورده اند, احتمال داده اند كه پيش از ترجمه تفسير طبرى, ترجمه هايى به زبانها و گويشهاى منطقه اى وجود داشته است. به نقل از مقدّمه ج1 قرآن قدس (پژوهش دكتر على رواقى, موسّسه فرهنگى شهيد محمّد رواقى, تهران تيرماه 1364), ص22; ايضاً مقدّمه فرهنگنامه قرآنى, ص 14 ـ 13.
5. ر. ك: المعجم العربى, حسين نصّار, ج1, ص 95 ـ 91; به نقل از تاج المصادر, ابوجعفر احمد بن على بن محمد المقرى البيهقى, به تصحيح و تحشيه و تعليق دكتر هادى عالم زاده, مؤسّسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى, تهران 1362, ج اوّل, ص 34 ـ 33 مقدّمه.
1. ر. ك: دكتر رضا صادقى جورابچى, (زبان علمى فارسى و پيشنهادهايى در راه اصلاح آن), نشر دانش, سال چهاردهم, شماره هاى اوّل و دوم, آذر ـ اسفند 1372, ص 8 ـ 5; ايضاً: محمّد جعفر ياحقى, (مقدّمه اى بر متون تفسيرى پارسى), مجلّه دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه مشهد, شماره اوّل و دوم, سال پانزدهم, بهار و تابستان 1361, ص 194 ـ 161.
2. ر. ك: نهاية المسؤول فى رواية الرسول, تصنيف سعيد الدّين محمّد بن مسعود كازرونى, ترجمه و انشاى عبدالسلام بن على بن الحسين الابرقوهى, تصحيح و تعليق دكتر محمّد جعفر ياحقى, شركت انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ اوّل, 1366, ص13.
3. دكتر محمّد مهدى ركنى, (نكاتى چند از دقت مترجمان قرآن مجيد), مجلّه دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى, شماره دوم, سال چهاردهم, تابستان 1357, ص330.
1. دكتر عزيزاللّه جوينى, تفسير نسفى, بنياد قرآن, دوره 2جلدى, زمستان 1362 هجرى شمسى, ج اول, ص13 مقدّمه.
2. توضيح اينكه مترجم هيچكدام از 142 قرآن معرفى شده در جدول مقدّمه فرهنگنامه قرآنى (ص 71 ـ 34) مشخص نيست, و در آغاز و انجام اصل قرآنهاى دستنويس نامى از برگرداننده نيامده است, امّا نام كاتب و يا واقف برخى از آنها معلوم است. همچنين اين مطلب آقاى بهاء الدين خرمشاهى در كتاب قرآن پژوهى, ص 706, از جهتى ديگر مفيد و قابل نقل است: (طبق يك سنّت مقدّس كه ناشى از ادب شرعى و رعايت احترام قرآن كريم است, در طى تاريخ هزاو و صد ساله ترجمه قرآن به فارسى و تقريباً دويست ساله طبع و نشر قرآن در ايران, هرگز ترجمه اى را بدون آن كه همراه متن قرآن باشد, ننوشته اند, يا به چاپ نرسانده اند …).
3. با آنكه پاره اى از اين برگردانها به وسيله برخى از محقّقان معرفى و چاپ شده است; امّا, متأسفانه, هنوز مأخذى مستقل كه به احصاء و بررسى تمام اين دستنويسهاى مترجم پرداخته باشد. نداريم; از اين روى كتابشناسى و معرفى دقيق و مفصّل اين (مرواريدهاى در صدف) لازم مى نمايد. (ر. ك: دكتر على رواقى, كيهان فرهنگى, شماره1, سـال 1363); اطلاعـاتى كه ـ به اجمـال ـ دربــاره 142 قــرآن متــرجم در مقـدّمه فـرهنگنــامه قـرآنى (71 ـ 34) فـراهم آمده, از اين حيث مغتنم است.
4. دكتر على رواقى, (كهن ترين برگردان قرآن به فارسى), كيهان فرهنگى, شماره1, فروردين 1363, ص 15.
5. دكتر محمّد ركنى, (تاريخچه تدوين و تحرير قرآن), فارسى و آيين نگارش, سال سوم دبيرستان (به استثناى رشته فرهنگ و ادب), 1370, ص102; ايضاً نامه هدايت, مقدّمه اى بر آشنايى قرآن, اداره امور فرهنگى آستان قدس, 1363, ص263.
1. بـراى آگـاهى از شــرح مختصر زنـدگى و احـوال ايشـان رجوع كنيد به:
ـ دكتر محمّد ركنى, (شرح حال و آثار دكتر رجائى), مجلّه دانشكده ادبيـّات و علـوم انسـانى دانشـگاه فـردوسى (يـادنـامه شـادروان دكتر احمد على رجائى), شماره دوم, سال چهاردهم, تابستان 1357, ص251 ـ 246.
ـ دكتر على سلطانى گرد فرامرزى, (از شمار دو چشم يك تن كم) مجلّه نگين, شماره 159, سال چهاردهم, 31مرداد 1357, ص 41 ـ 38.
ـ دكتر عزيزاللّه جوينى, (دوران زندگى), فرهنگ لغات قرآن خطّى آستان قدس رضوى شماره4 با ترجمه فارسى كهن, به كوشش دكتر احمد على رجائى, مؤسّسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى, تهران 1363, ص 8 مقدّمه.
2. سرگذشت فرهنگنامه قرآنى و شرح بخشى از آن مرارتها و خون جگرها, سالها پيش از دل سوخته استادم بر پنجه شيرين و كلك استوار و گذشته است:
ـ دكتر محمد جعفر ياحقى, (فرهنگنامه قرآنى), نامه آستان قدس رضوى, دوره هشتم, شماره4, تيرماه 1348, ص 148 ـ 141; ايضاً: (دُرّ مكنون), مشكوة شماره اول, پاييز 1361, مؤسّسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى, ص 207 ـ 145.
3. متن دستنوشته آن استاد دانشمند, هم به عنوان تبرّك و يادبود و هم به جهت فراموش نشدن خط مشى كلّى اصول كار, هنوز در گروه فرهنگ و ادب بنياد پژوهشهاى اسلامى نگهدارى مى شود. كليشه آن دستخطِ بى پيرايه و ارزشمند به پيشنهاد بنده و قبول خاطر دكتر ياحقى در مقدّمه فرهنگنامه قرآنى (ص30) چاپ شده است.
1. به ياد دارم در آن سالها عشق و ايمان به كار, انديشه نان را بر زمين مى زد و چندان, نظر به وجه و وظيفه در ميان نبود. در عين حال از باب تيمّن و تبرّك در ازاى هريك ساعت كار به همكاران دانشجو 25, ليسانس30 و فوق ليسانس 35 ريال تعلق مى گرفت. سازمان فرهنگنامه از ساعت 7 صبح تا 8 شب يكسره باز بود. ميانگين حقوق همكاران متناسب با مقدار كار آنها بين 200 تا 300 تومان, نوسان داشت.
1. صاحب اين قلم را نه قصد (دبه در پاى پيل افكندن) است و نه توان (چخيدن) را با هيچ استادى دارد; امّا احتراماً و از سر ناگزيرى اين توضيح را عرضه مى دارد: استاد دانشمند دكتر على رواقى در صفحات 72 ـ 71 مقدّمه قرآن قدس چنين مرقوم فرموده اند: (… تا همين لحظه و بارها از خود پرسيده ام چگونه و چه سان اين ترجمه تاريخى از چشم روشن بين و جوياى صدها محقّق و پژوهشگر و كتابشناس دور مانده است و چگونه است كه شادروان دكتر احمد على رجائى و ديگر همكاران دانشمند اين مرد را توفيق برخورد با اين متن نبوده است؟) براى روشن شدن بيشتر اين موضوع عرض مى كنم كه در آن سالها تمام تلاش و همّت دكتر رجائى و دستيارانش متوجّه جمع آورى قرآنهاى پراكنده بود; زيرا بيم آن مى رفت كه قرآنهاى دستنويس به علت عدم مراقبت در معرض تباهى و حتى سرقت قرار گيرند. هدف آن بود كه پس از فراغت از اين كار, بررسى قرآنهاى موجود در (گنجينه قرآن) آغاز شود. خاطر ايشان و ديگر پژوهشگران از بابت قرآنهايى كه در (گنجينه قرآن) وجود داشت, آسوده بود. قرآن قدس با شماره ثبت 54 كتابخانه در داخل ويترين شماره 40 گنجينه قرآن قرار داشت و از نظر دكتر رجائى و ديگر پژوهشگران پنهان نبود و همچنين استاد احمد گلچين معانى در ص 68 كتاب راهنماى گنجينه قرآن كه به سال 1347 در مشهد منتشر شده, آن را معرفى كرده اند. بنابراين قرآنى كه يك سال قبل از شروع كار فرهنگنامه معرفى شده, آن هم در كتابى كه پيوسته دم دست پژوهشگران بوده و يكى از مآخذ محسوب مى شده است, نمى توانسته از نظرها دور بماند. اين قرآن از نظرها پنهان نبود تا آن را پيدا كنند. مگر آنكه چنين تأويل كنيم: از شدت پيدايى پنهان ز نظرها ماند.
حوادثى كه در آن سالها پيش امد, اختلافى كه سرانجام به نقار كشيد و دكتر رجائى را به تهران كوچ داد, مرگى كه بى هنگام در رسيد و مرد را با چنگال سرطان گلو فشرد, همه سبب شد تا نظام كارها از هم فرو پاشد. مجموعه اين پيشامدها و شايد هم بنابر قول دكتر رواقى در همان مقدّمه قرآن قدس, ناقص بودن آن دستنويس به اضافه بخت بلند و اقبال نيك ايشان سبب گرديده است تا آن استاد گرامى, توفيق چاپ نفيس و تصحيح دقيق اين برگردان ارزشمند را به دست آورند. سعيشان مشكور باد. در ارزشمندى و قدمت اين دستنويس همان بس كه در صدر همه قرآنهاى مندرج در (جدول معرفى اجمالى قرآنهاى خطّى فرهنگنامه قرآنى) قرار گرفته و كاخ فرهنگنامه قرآنى بر شالوده قرآن قدس استوار گرديده است.
2. براى اطلاع از چگونگى تدوين و مراحل چاپ فرهنگنامه قرآنى رجوع كنيد به: سيّد محمود خسروانى شريعتى, (فرهنگنامه قرآنى), مشكوة, شماره 34, بهار 1371, ص 206 ـ 203; ايضاً از همان نويسنده, (آشنايى با فرهنگنامه قرآنى), روزنامه قدس, شماره 1787, سه شنبه 3 اسفند 1372 برابر با 11رمضان 1411.
1. البتّه ايشان در تنظيم معجم خود از المصحف الميسّر به عنوان مأخذ و از رسم الخط المعجم لالفاظ القرآن الكريم تاليف محمّد فوأد عبدالباقى سود جسته و به شيوه فلوگل در نجوم القرآن به تفكيك كلمان قرآن پرداخته و به روش الفبايى (ابتثى) و صرف نظر از ريشه و مادّه هر كلمه, معجم خود را مرتّب كرده است.
1. محمدرضا مرواريد, (كتبتُ قصة شوقى), نامه بنياد (ماهنامه داخلى بنياد پژوهشهاى اسلامى), شماره 3, ص7.
2. ر. ك: غلامرضا ستوده, مرجع شناسى و روش تحقيق در ادبيّات فارسى, سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انسانى دانشگاهها (سمت), تهران 1371, ص464.
3. دكتر محمّد جعفر ياحقى, (مقدّمه اى بر متون تفسيرى پارسى) همان مجلّه, ص 187.
1. دكتر غلامحسين يوسفى, كاغذ زر, انتشارات يزدان, تهران, زمستان 1371 ص 1790.
2. ر. ك: مجلّه مترجم (شماره ويژه مباحث ترجمه قرآن), سال سوم, شماره دهم, تابستان 1372, مقدّمه سردبير, ص4.
3. براى اطلاع و وقوف به نظريات چند تن از قرآن پژوهان كنونى رجوع كنيد به:
ـ دكتر احمد احمدى, مجلّه بيّنات, سال اول, شماره1, بهار 1373, ص 78.
ـ دكتر محمّد باقر حجّتى, مجلّه مترجم (ويژه مباحث ترجمه قرآن), همان, شماره, ص 55.
بهاء الدين خرمشاهى, همان مجلّه, همان شماره, ص 54 ـ 53.
ـ دكتر على رواقى, كيهان فرهنگى, همان شماره, ص 15; ايضاً قرآن قدس, ص71.
ـ دكتر محمد جعفر ياحقى, (مرواريدهاى در صدف), مجلّه خرد و كوشش, دوره چهارم, دفتر چهارم, بهار 1353, ص77.
4. توضيح اينكه گروه مترجمان دارالقرآن الكريم ـ در شهر مقدس قم ـ به ترجمه قرآن روى آورده و بدين كار ارزشمند مشغولند. سعى آنان مشكور باد. برابر آنچه در اصول و مبانى كلّى كار خود در امر ترجمه (كيهان انديشه شماره 39, آذر و دى ماه 1370, ص39) نگاشته اند, اصرار و پاى بندى به استفاده از واژه ها و تركيبات فارسى در ترجمه خود نداشته و يادآور شده اند: (به دليل پاى بندى به واژه ها و كلمات قرآن مجيد, تا سرحد امكان واژه ها به صورت اصلى خود ترجمه شده اند. مگر در مواردى كه با سليس و روان بودن ترجمه سازش نداشته است.); نظر آن بزرگواران على الظاهر با اصول بديهى كار ترجمه, درست و سازگار نمى نمايد. نظر آقاى محمدرضا زائرى (كيهان انديشه, شماره 40, بهمن و اسفند 1370, ص 189) نيز در اين باب قابل اعتناست: (ما در ترجمه, به برگردان زبان مبدأ به مقصد مشغول مى شويم. ترجمه پل انتقال مفاهيم و معانى از زبانى به زبان ديگر است. اگر قرار باشد ما جز در مواردى كه نمى شود همان كلمات و عبارات زبان مبدأ را در ترجمه خود بياوريم, اين خود يكى از مواضع اشكال كار ما شمرده مى شود. البتّه در زبان فارسى به دليل آميختگى فراوان با زبان عربى وضع فرق مى كند. اما به هر حال در اين شكى نيست كه ترجمه فارسى قرآن بايد فارسى باشد.) نگارنده اين سطور با توجّه به اهميّت ترجمه قرآن و با شناخت نسبى كه راجع به قرآن پژوهان حوزه و دانشگاه مشهد دارد و نيز وقوف به صدها قرآن خطى و ترجمه دار كتابخانه آستان قدس رضوى و همچنين امكاناتى كه بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى ـ هم از جهت بنيه علمى و هم به لحاظ دسترسى به اين منابع كهن ـ در اختيار دارد, پيشنهاد مى كند دامن همّت به كمر زند و با بررسى نقادانه ترجمه ها و تفسيرهاى موجود ـ اعم از قديم و جديد ـ مقدّمات ترجمه قرآن را به زبان فارسى ـ به طورى كه بليغ, روان درست باشد ـ و سپس ترجمه آن را به زبانهاى مختلف وجهه همّت خود سازد.
* توضيح اينكه كتاب قرآن پژوهى (مركز نشر فرهنگى مشرق, چاپ اوّل, 1372) تأليف آقاى بهاء الدين خرمشاهى را كه مجموعه مقالات قبلى و چاپ شده ايشان در مورد قرآن و تفسير است, در مطالعه گرفتم. بيش از همه مباحث, مقاله (فرهنگنامه قرآنى) مندرج در صفحات 718 ـ 713 آن كتاب كه عيناً در بخش نقد و معرفى مجلّه نوخاسته بيّنات (سال اوّل, شماره 1, بهار 1373, ص 102 ـ 98) نيز به چاپ نشسته است, در جُوشَم آورد. پراكندگى حال و آشفتگى كار رخصت نمى دهد تا در آن كتاب پيچم و نقدهاى ايشان را عيار گيرم; امّا آنچه مرا به نوشتن اين وجيزه تيز كرد, اين بود كه از آن نويسنده قرآن پژوه و حافظ شناس چشم آن داشتيم كه با حوصله اى بيشتر و از سر بصيرت, به نقد و بررسى آثار ديگران و از جمله كتاب فرهنگنامه قرآنى مى پرداختند.
1. ر. ك: محمّد رضا مرواريد, همان مأخذ, ص12.
1. ر. ك: همان مأخذ, ص 8.
1. ژيلبر لازار, (پرتوى نو بر چگونگى شكل گيرى زبان فارسى: ترجمه اى از قرآن به پارسى گويشى), ترجمه احمد سميعى, مجلّه زبانشناسى, سال چهارم, شماره اول و دوم, 1366, مركز نشر دانشگاهى, ص 59.
1. ر. ك: مقدّمه فرهنگنامه قرآنى, ص22.
2. نجيب مايل هروى, كتاب آرايى در تمدن اسلامى, بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى, 1372, ص 89.
2. ر. ك: قرآن قدس, ص 10.
2. ر. ك: همان مأخذ, ص12.
2. سيّد جليل ساغروانيان, فرهنگ اصطلاحات زبان شناسى, نشر نما, چاپ اول, زمستان 1369, ص 364.
3. ر. ك: محمّد رضا مرواريد, همان مأخذ, ص9.
3. ر. ك: دكتــر محمّد تـقى راشد محصّـل, (دربـاره ويژگيهـاى تفسير شنقشى), مجلّه فـرهنگ, كتـاب سيـزدهم, زمستـان 1371, ص95 ـ 81.
3. ر. ك: دكتر على رواقى, قرآن قدس, ص16.
4. ر. ك: همان مأخذ, ص17.
4. ر. ك: دكتر على رواقى, (كهن ترين برگردان قرآن به فارسى), همان مأخذ, ص 18 ـ 15.
5. ر. ك: دكتر محمّدرضا شفيعى كدكنى, موسيقى شعر, مؤسّسه انتشارات آگاه, چاپ دوم, تابستان 1368, ص 25; ايضاً (موسيقى و شعر), خاوران 2, ص24; دكتر شفيعى در ص 18 همين مجلّه عين نوشته نيما يوشيج را از كتاب حرفهاى همسايه (چاپ پنجم, انتشارات دنيا, 1363, ص 74 ـ 73) چنين نقل مى كند: (شاعر غنى مى شود و از دست تنگى بيرون مى آيد با مصالح كار … مصالح لفظى دست و بال او را باز مى كند. فقط بايد اين مصالح را از زبان (آرگو) گرفت … در بين هزاران كلمات اركائيك ـ كه كهنه شده اند ـ كلمات ملايم و مأنوس با سبك خود را به دست بياوريد).
6. البتّه برخى از اهل قلم به نوعى از اين متنها و فرهنگها فايده مى گيرند; براى نمونه به اين سؤال دكتر محمد مهدى ركنى از مرحوم دكتر عبدالهادى حائرى در نوشته زير توجّه فرماييد: (… پرسيدم: درآوردن برابرهاى فارسيِ لغات عربى متأثر از كتاب يا فرد خاصّى هستيد, يا خود واژه مى سازيد؟ پاسخ دادند: در حقيقت مى توانم بگويم هيچ كدام از آن دو صورت نيست, نه متاثر از فرد و كتاب خاصّى هستم و نه لغت مى سازم. بلكه كوشش مى كنم كتابهايى كه سياهه اى از واژه هاى فارسى با معادلهاى عربى منتشر كرده يا فرهنگنامه هاى قرآنى ـ كه لغات فارسى را در برابر عربى آورده ـ ببينم, و لغاتى را برگزينم كه خواننده بى زحمت, معنى اش رامى تواند دريابد, به علاوه از نظر من لغتى زيبا باشد …). به نقل از مقاله: (تاريخ و پژوهش تاريخى), يادگارنامه استاد عبدالهادى حائرى, مجلّه دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى, شماره اول و دوم, سال بيست و پنجم, بهار و تابستان 1371 هجرى شمسى, ص 49 ـ 48.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:22 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات علوم قران

فی سبیل فهرسة متخصصة للدراسات القرآنیة

دریافت فایل pdf

 

 

پژوهش های قرآنی پس از دوره روشنگری در غرب

دریافت فایل pdf

 

رایانه ها و قرآن

دریافت فایل pdf

 

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:27 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهى به نرم‏افزارهاى پژوهشى قرآنى

نگاهى به نرم‏افزارهاى پژوهشى قرآنى

محمد خامه‏گر

نرم‏افزارهاى پژوهشى قرآنى كمك بزرگى به پژوهشگران علوم قرآنى، براى دست‏يابى به اطلاعات موجود در اين كتاب مقدس مى‏نمايد؛ زيرا با پيشرفت‏هاى امروزى در بخش رايانه و نرم‏افزارهاى توليد شده در بخش‏هاى مربوط، صرف وقت فراوان در كتابخانه‏ها براى كسب اندك اطلاعات مورد نياز در هر فنّ، به هيچ روى مقرون به صرفه نيست.
توليد نرم‏افزارهاى تفسيرى و در نگاه كلان نرم افزارهاى قرآنى، اگرچه داراى تاريخچه و سابقه درازى نيست، اما در مسير رشد و ارتقا، از سرعت فراوانى برخوردار بوده است. از اين رو با گذشت كمتر از دو دهه از عمر آن، شاهد پيشرفت‏هاى بسيارى در زمينه توليد نرم افزارهاى قرآنى هستيم كه خود اميد روشنى را براى ما متجلّى مى‏سازد.

1 . نرم‏افزار اعراب القرآن

نرم‏افزار اعراب القرآن نرم‏افزارى آموزشى ـ تحقيقاتى است و در بردارنده تمامى كلمات قرآن، اطلاعات صرفى، و اطلاعات نحوى آنها و اعراب جمله‏ها، در كل قرآن كريم، با تلاوت و ترجمه به هشت زبان و صوت كلمات قرآنى و صوت مشخصات مى‏باشد.
زبان اصلى برنامه عربى است؛ اما برنامه به گونه‏اى طراحى شده است كه براى كاربران زبان‏هاى فارسى، عربى و انگليسى به راحتى قابل استفاده است.
نرم‏افزار اعراب قرآن در دوازدهمين نمايشگاه بين المللى قرآن كريم به عنوان نرم افزاز برتر قرآنى شناخت شد و آقاى دكتر سيد رضا نجفى به دليل طراحى و توليد اين نرم‏افزار به مقام ارزشمند «خادم القرآن» دست يافت.

2 . ال‏آيات الوارده فى الاحاديث الشريفة

نرم‏افزار «ال‏آيات الوارده فى الاحاديث الشريفة» كه محصول تلاش مركز كامپيوترى واحد تحقيقات اسلامى بنياد بعثت مى‏باشد، مرجعى براى شناسايى احاديث تفسير كننده آيات قرآن كريم مى‏باشد. اطلاعات اين برنامه از احاديث تفسيرى بيش از 200 اثر از مصادر اوّليه و از كتب غيرتفسيرى شيعه و اهل سنّت استخراج گرديده است. دسترسى به تمامى احاديثى كه ذيل آيه‏اى خاص روايت شده، همراه با جست‏وجو در احاديث مرتبط با آيات و روايات تفسيرى يك كتاب مورد نظر، از قابليت‏هاى كاربردى اين لوح فشرده به شمار مى‏آيد.
كاربر با دادن نام معصوم خاص مى‏تواند به مصادر و آيات تفسير شده دسترسى پيدا كند. همچنين قابليّت و امكان اضافه و يا اصلاح نمودن نشان‏هاى جديد احاديث را دارا است.

3 . بانك جامع اطلاعات قرآنى

اين نرم‏افزار محصول كار و تلاش دبيرخانه نمايشگاه قرآن كريم مى‏باشد، كه اطلاعات خود را در چند گزينه عرضه مى‏كند؛ مانند: كتاب‏هاى قرآنى، مقالات قرآنى مطبوعات كشور، پايان‏نامه‏هاى قرآنى، كتب قرآنى چاپ خارج، سازمان‏ها و مراكز قرآنى، و خادمان قرآن.
در بخش كتاب‏هاى قرآنى، مجموعه‏اى از كتاب‏هاى قرآنى عرضه شده كه بخش عمده آن شامل متن تفاسير شيعه و سنّى مى‏باشد، مانند: تفسير ابن عباس، تفسير قمى، تفسير نسايى، تفسير حبرى، تفسير فرات كوفى، تفسير بغوى، تفسير ابن كثير و... .

4. نرم‏افزار بيان

آشنايى با سوره‏هاى قرآن كريم و آگاهى يافتن از نام‏ها، محتوا، ترتيب نزول، آمار و شمارش آيه‏ها زمان و مكان نزول سوره‏ها و آيه‏ها و... يكى از راه‏هاى مهمى است كه فهم معانى قرآن را براى پژوهشگر آسان مى‏كند. در حقيقت رسيدن به حقايق قرآن و درك لطائف آن بدون معرفت كامل به شأن نزول آيات و سوره‏ها، ممكن نيست.
همچنين آشنايى با اعلام قرآنى و زندگى‏نامه آنان.

امكانات:

1. متن قرآن همراه با ترجمه فارسى؛ 2. آشنايى با اعلام قرآنى و اعلام در تفاسير به همراه شرح كوتاهى از زندگى آنان؛ 3. آشنايى با سوره‏هاى قرآن كريم؛ 4.استخاره با قرآن؛ 5. جنبه در قرآن؛ 6. شأن نزول آيات.

5 . نرم‏افزار تبيان

اولين نرم‏افزار قرآنى كه در آن برداشت‏هاى تفسيرى به صورت فيش پژوهشى ارائه مى‏شود و با استفاده از سيستم رده بندى الفبايى ـ موضوعى از طريق كليد واژه، نمايه و موضوع، دسترسى به اطلاعات را براى كاربر آسان و سريع مى‏نمايد. زيرساخت اطلاعات اين نرم‏افزار را دست‏نوشته‏ها و يادداشت‏هاى تفسيرى آيت الله هاشمى رفسنجانى تشكيل مى‏دهد كه در دوره زندان تهيه كردند و پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران براى تكميل و ارائه آن، به مركز فرهنگ و معارف قرآن واگذار گرديد.

امكانات:

1. موضوع‏نگارى قرآن و رده‏بندى آنها به صورت فرادستى و فرودستى؛
2. گزارش موضوعات قرآن به روش الفبايى ـ موضوعى؛
3. ارائه ليست كليد واژه‏ها، نمايه‏ها و موضوع‏ها؛
4. قابليت استفاده از سيستم مترادفات؛
5. متن قرآن با ترجمه و امكان جست‏وجو در قرآن.
اين نرم‏افزار به صورت رايگان در سايت‏هاى زير با نام Tebyan عرضه مى‏شود:
org.balagh.www

net.balagh.www6 . تبيان انگليسى

برنامه تبيان انگليسى، جهت بهره‏گيرى محققان انگليسى زبان، از متن قرآن مجيد و جستجو در آيات و ترجمه انگليسى آن تهيه شده است.

7 . جامع الاحاديث، معروف به نور 2

نرم‏افزار مزبور يكى از بهترين نرم افزارهاى كاربردى در حوزه دين و علوم اسلامى به شمار مى‏رود، و محصول تلاش مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى مى‏باشد. مجموعه اطلاعات آن مشتمل بر 181 عنوان كتاب از منابع معتبر حديثى مى‏باشد. از اين ميان 7 عنوان از تفاسير روايى مهم شيعه، مانند تأويل ال‏آيات، تفسير الامام العسكرى، تفسير عيّاشى، تفسير القمّى، تفسير فرات كوفى، شواهد التنزيل و متشابه القرآن نيز در آن جاى دارد.
اما ويژگى مهم اين نرم‏افزار براى محققان علوم قرآنى اين است كه به كمك گزينه «آيات در كتب» اين نرم‏افزار مى‏تواند به بزرگ‏ترين و جامع‏ترين تفسير روايى شيعه كه تاكنون به رشته تحرير درنيامده است، دست يابند و پيرامون هر آيه كليه احاديث مربوط را كه در كتب روايى شيعه ذكر شده است، تنها در چند لحظه مشاهده نمايند.

8 . جامع التفاسير

اين لوح فشرده يكى از نرم‏افزارهاى اختصاصى در موضوع تفسير و علوم قرآن مى‏باشد، كه فقط به موضوع تفسير و ترجمه اختصاص دارد، و از حيث حجم منابع تفسيرى و ترجمه نيز قابل توجه مى‏باشد.
برخوردارى از 18 منبع ترجمه قرآن كريم از گونه‏هاى متفاوت آن، اعمّ از ترجمه‏هاى جديد و قديم، با ادبيّات‏هاى متفاوت زمانى و زبانى، يكى از ويژگى‏هاى اين نرم‏افزار قرآنى به شمار مى‏آيد، كه در ديگر نرم افزارهاى قرآنى شاهد آن نيستيم.
از مزاياى ديگر نرم‏افزار جامع التفاسير، برخوردارى آن از 60 دوره منبع تفسيرى اعمّ از منابع قديم، جديد، فارسى، عربى و يك تفسير به زبان انگليسى مى‏باشد، كه مجموع حجم متن آن منابع، 573 مجلّد و 000/250 صفحه مى‏باشد.
همچنان دارا بودن امكان صوت و نمايش قرآن، ترجمه و تفسير به صورت همزمان و در يك صفحه نمايش، با امكان انتخاب نمايش صفحه‏اى و آيه‏اى براى استفاده كننده، امكان مشاهده تفسير آيات براساس مطالب اختصاصى و عمومى از مزاياى ديگر آن است.

9 . نرم‏افزار صراط

استفاده از ميراث ارزشمند انديشمندان مسلمان در تفسير قرآن براى پربار نمودن پژوهش‏ها و نوآورى در اين عرصه از اهداف اوليه تهيه و توليد اين نرم‏افزار مى‏باشد. در اين نرم‏افزار با كنار هم قرار دادن مواضع فرقه‏هاى مختلف اسلامى در تفسير قرآن، به پژوهشگر كمك مى‏شود تا در تفاسير و مستندات آنها به تبيين ژرف‏ترى از ديدگاه‏هاى مفسران برسند.
اين نرم‏افزار با استفاده از طبقه‏بندى فرادستى و فرودستى به سازماندهى اطلاعات تفاسير پرداخته است و براى سرعت و سهولت دستيابى نظام‏مند به اطلاعات مى‏تواند از طريق كليد واژه ---<< نمايه ---<< به موضوع مورد نظر رسيد.

امكانات:

1. موضوع نگارى 20 دوره تفسير با بيش از 305 جلد كتاب تفسيرى از مذاهب مختلف اسلامى؛
2. گزارش موضوعات تفاسير به روش الفبايى ـ موضوعى؛
3. شناخت سوره‏هاى قرآن؛ معرفى تفصيلى سوره‏ها؛
4. شناخت تفاسير با معرفى ده‏ها دوره تفسير به صورت اجمالى و تفصيلى با امكان تفكيك مذهب، سبك تفسيرى، زبان، قرآن، گرايش...؛
5. متن قرآن، ترجمه و امكان جست‏وجو در قرآن.

10 . فى ظلال القرآن

نرم‏افزار مزبور حاوى كتاب تفسير فى ظلال القرآن اثر سيّد قطب است كه از جمله كتاب‏هاى تأليفى قرن بيست ميلادى محسوب مى‏شود. نسخه اوّل آن در سال 1998 ميلادى از سوى مركز الابحاث الحاسب ال‏آلى تدوين گرديده است.
امكانات اين نرم‏افزار عبارت است از مشتمل بودن بر صوت كل قرآن، تقسيم كردن تفسير فى ظلال به چندين درس، تخريج مجموعه احاديث وارده در تفسير فى ظلال، جست‏وجوى سريع با يك كلمه، و يا چند كلمه، جست‏وجوى صرفى با جزء كلمه.

11 . نرم‏افزار مجمع البيان

توليد و عرضه اين نرم‏افزار به همّت انتشارات فراهانى براساس متن ترجمه كتاب شريف مجمع البيان تأليف مرحوم طبرسى انجام گرفته و شامل متن كامل اين تفسير و چندين ترجمه با امكان جست‏وجوى لفظى و موضوعى است.
در نرم‏افزار مربوط علاوه بر امكان پيش‏گفته، امكان دسترسى به متن كامل قرآن، ترجمه‏هاى فارسى استاد فولادوند، استاد آيتى و ترجمه انگليسى يوسف على نيز وجود دارد. يكى ديگر از امكانات ويژه اين نرم‏افزار دسترسى به ترجمه واژه‏هاى قرآنى در حين مطالعه آن مى‏باشد. همچنين هنگام كار با اين برنامه مى‏توان از صورت ترتيل قرآن نيز بهره‏مند شد.

12 . نرم‏افزار مشكاة

«مشكاة» يكى از توليدات نرم‏افزارى موءسسه تبيان است كه مشتمل بر نمايش متن قرآن كريم، امكانات اختصاصى در مورد انتخاب قارى و محدوده قرائت به همراه امكان استفاده از قرائت آيات به صورت ترتيل با صداى استاد: پرهيزگار، شاطرى و قحطانى مى‏باشد.
از جمله قابليت‏هاى مهم اين برنامه، دسترسى به 000/20 موضوع قرآنى در سه سطح، همراه جست‏وجو در آنها است. كاربر ضمن بهره مندى از تفسير الميزان، نمونه و نور مى‏تواند از 000/80 نقش دستورى كلمات قرآن كريم اطلاع يابد و با استفاده از امكانات خاص به پژوهش در آنها نيز بپردازد.
ارائه 400 ساعت تفسير صوتى قرآن كريم با صداى حجت الاسلام قرائتى (تفسير نور)، استفاده از اين نرم‏افزار را براى كاربران بيشترى مهيا نموده است و امكاناتى چون آموزش نحو و تلفظ تمام كلمات قرآن كريم نيازهاى آموزشى علاقه‏مندان را به گونه‏اى مطلوب پاسخ مى‏دهد.
قابليت اتصال به چندين پايگاه اسلامى از ديگر توانمندى هايى است كه در اين برنامه گنجانده شده است.

13 . معجم فقهى

اين نرم‏افزار كه محصول تلاش مركز معجم فقهى حضرت آيت الله گلپايگانى است، يكى از نرم افزارهاى علوم اسلامى مى‏باشد، كه داراى حجم بسيار فراوانى از اطلاعات است و بيش از سه هزار جلد كتاب منبع از منابع علوم اسلامى را در خود جاى داده است.
اين نرم‏افزار كه در نوع خود از جهت حجم كم‏نظير است، اطلاعات خود را در 26 گروه عرضه مى‏نمايد، كه دو گروه آن اختصاص به تفسير اهل سنّت و شيعه دارد، و در گروه تفاسير شيعه 26 عنوان (الميزان، مجمع البيان، جوامع الجامع، تفسير القمّى، تفسير العيّاشى، تفسير بحارالانوار، املاء ما من به الرحمن، نور الثقلين، تفسير صافى، تفسير الاصفى، تبيان، تفسير ابوحمزه ثمالى، تفسير الامام العسكرى(ع)، كنز الدقائق، تفسير فرات كوفى و... ) و در گروه تفاسير اهل سنت 28 عنوان از منابع تفسيرى (تفسير مجاهد، تفسير الثورى، تفسير القرطبى، تفسير الطبرى، معانى القرآن، زاد المسير، تفسير الجلالين، الدرّ المنثور، تفسير الثعالبى، فتح القدير، احكام القرآن، شواهد التنزيل و... ) عرضه شده است.
اين نرم‏افزار از امكانات فراوانى برخوردار است: يكى از ويژگى‏هاى آن امكان انتخاب گروهى از منابع اطلاعاتى مى‏باشد؛ يعنى شخص مى‏تواند به جاى يك منبع، يك گروه از منابع را انتخاب نمايد. از ديگر امكانات ويژه آن، قابليّت فيش‏بردارى از اطلاعات برنامه است، كه كاربر به راحتى مى‏تواند هر مقدار اطلاعات را كه بدان نيازمند باشد، از برنامه برداشت كند و با استفاده از مبدّل‏هاى موجود، به برنامه‏هاى ديگر از قبيل زرنگار، ورد و... تبديل نموده، مورد استفاده قرار دهد.

14 . نرم‏افزار مفردات

اين برنامه براساس كتاب ارزشمند مفردات راغب اصفهانى تهيه شده و از آن جهت كه دربردارنده شرح كامل ريشه لغات و مشتقات آن بوده حائز اهميت است.

امكانات:

1. ارائه متن قرآن و امكان ارجاع از كلمات متن قرآن به واژه و ريشه و ترجمه فارسى آن؛
2. ارائه ليست الفبايى الفاظ قرآن و امكان ارجاع به همان واژه در مفردات با ترجمه فارسى آن؛
3. ارائه ليست ريشه‏ها و مشتقات آن و امكان ارجاع به مفردات با ترجمه فارسى.
4. ارائه متن ترجمه كتاب مفردات؛
5. امكان مشاهده ليست احاديث، اشعار و اعلام موجود در كتاب مفردات.
امكان دست‏يابى به كلمه مورد نظر كه به صورت الفبايى تنظيم شده با توضيحات لغوى، آيه مربوطه و شعر، شاهد مثال‏هايى از آيه، روايت و ترجمه آن، ليست ريشه‏ها و مشتقات الفاظ، ليست اعلام در مفردات، امكان ارجاع از لفظ قرآن به ريشه آن، ترجمه قرآن، ترجمه فارسى مفردات راغب از قابليت‏هاى اين برنامه است.

15 . مكتبة التفسير وعلوم القرآن

نرم‏افزار مزبور، نوعى ديگر از نرم افزارهاى قرآنى و تفسيرى محسوب مى‏شود كه محصول تلاش علمى مركز ابحاث الحاسب ال‏آلى در كشور اردن مى‏باشد، و اطلاعات زير در آن عرضه شده است.
1. تفاسير، با 23 دوره تفسير اهل سنت؛ مانند: التبيان فى تفسير القرآن، تفسير البيضاوى، تفسير القرطبى، تفسير ابن كثير، تفسير الطبرى، الدرّ المنثور، دقائق التفاسير، تفسير الصنعانى، معانى القرآن، تفسير الثعالبى، تفسير الثورى، تفسير ابى السعود، تفسير مجاهد، تفسير الواحدى، تفسير البغوى، فتح القدير، زاد المسير، تفسير الجلالين، تفسير النسفى، روح المعانى، صحيح البخارى (الجزء الخاص فى التفسير)، سنن الترمذى (الجزء الخاص فى التفسير)، رسائل و فتاوى ابن تيميّه فى التفسير.
2. علوم القرآن، با 28 عنوان.
3. رساله هايى درباره علوم قرآن، با 18 عنوان.
4. تراجم المفسّرين، با 6 عنوان، شامل طبقات المفسرّين، و معرفة القرّاء الكبار.
5. المعاجم والغريب، با 9 عنوان كتاب درباره لغت.
در اين نرم‏افزار امكاناتى همچون: قابليّت جست‏وجو به صورت عمومى و موضوعى، قابليّت انتخاب و تعيين محدود در دامنه جست‏وجو، به صورت انتخاب گروهى و يا موردى، جست‏وجوى كلمه، جزء كلمه و مفردات جدا از هم، جست‏وجوى موضوعى در موضوعاتى مانند: ثواب القرآن، كيفيّة نزول الوحى، على كَم نزل القرآن و... موجود مى‏باشد.

16 . مكتبة علوم القرآن والتفاسير

يكى ديگر از نرم افزارهاى اختصاصى، در موضوع تفسير قرآن است كه از سوى شركة العريس للكمبيوتر تهيّه شده است و شامل منابع قديمى از تفاسير اهل سنّت مى‏باشد.
منابع و محتواى اين نرم‏افزار از سه بخش تشكيل يافته است:
1. تفاسير؛ 2. علوم القرآن والقرائات؛ 3. معاجم.
در بخش تفاسير، يازده عنوان از منابع تفسيرى اهل سنّت ـ مانند: تفسير طبرى، تفسير الجلالين، تفسير النسفى، تفسير البيضاوى، تفسير ابن كثير، تفسير الثعالبى، تفسير القرطبى، الدر المنثور، تفسير البغوى، تفسير زاد المسير، تفسير ال‏آلوسى ـ را در خود جاى داده، آماده بهره‏بردارى مى‏باشد.
بخش علوم القرآن و القرائات، سه عنوان از عناوين مهمّ ـ مانند اسباب النزول، تأويل مشكل القرآن و المفردات فى غريب القرآن ـ را شامل شده است.
در بخش معاجم نيز دو عنوان لسان العرب و قاموس المحيط را عرضه نموده است.

17 . من هدى القرآن

نرم‏افزار مربوط مشتمل بر تفسير 18 جلدى آيت الله سيدمحمد تقى مدرسى يزدى با نام تفسير «من هدى القرآن» مى‏باشد. اين نرم‏افزار با متن كامل قرآن همراه است، و داراى سه بخش عناوين موضوعى، الفاظ قرآن و فضل السور مى‏باشد كه در هر بخش قابليّت جستجو دارد.

18 . نور الانوار

اين نرم‏افزار كه محصول تلاش پژوهشگران مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى مى‏باشد، از جمله نرم افزارهاى اختصاصى در بخش قرآن و تفسير به شمار مى‏آيد و مشتمل بر 9 تفسير اعمّ از تفاسير روايى و درايى، مانند الميزان عربى و فارسى، نمونه، عيّاشى، قمّى، تفسير الامام، شبّر، مجمع البيان، شواهد التنزيل، و ده ترجمه قرآن كريم، چهار ترجمه به زبان فارسى، مانند ترجمه‏هاى آيت الله مكارم شيرازى، استاد فولادوند، معزّى و خرّمشاهى، و سه ترجمه به زبان انگليسى، و چهارترجمه ديگر به زبان‏هاى آلمانى، فرانسوى، اسپانيولى و تركى مى‏باشد.
 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:27 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مرورى بر كتاب ‏شناسيها و منابع مهم قرآنى

مرورى بر كتاب ‏شناسيها و منابع مهم قرآنى

محمّد حسين صادق‏پور
اشراف بر منابع، نخستين گام در پژوهش

قال على عليه‏السلام : من استقبَل وجوه الآراء عرَف مواقعَ الخطاء؛ كسى كه با آراى گوناگون روبرو شود، نقاط اشتباه را خواهد شناخت(1).
نظامى عروضى در چهارمقاله در آداب شاعرى آورده است شاعر بايد «در روزگار جوانى بيست هزار بيت از اشعار متقدمان ياد گيرد و ده هزار كلمه از آثار متأخران پيش چشم كند و پيوسته دواوين استادان همى خواند و ياد همى گيرد»(2). نيوتن نيز كه توفيق علمى خود را مرهون گذشتگان، بويژه ارسطو، گاليله، كپلر و دكارت مى‏دانست گفته است: «اگر توانسته‏ام [افق را [اندكى دورتر از ديگران بنگرم، بدان سبب است كه بر شانه‏هاى غولان ايستاده‏ام»(3).
اقدام به هر عملى بدون تأنّى و تأمّل و بدون اطلاع كافى و اشراف كامل بر پيشينه آن، فرو رفتن در باتلاق ندانم‏كارى است. سلف صالح و گذشتگان ما، قبل از ورود در هر كارى بويژه حوزه تحقيق و پژوهش، آداب و مقدمات آن را با دقت و وسواس علمى بررسى و رعايت مى‏كردند. تا جايى كه براى مسأله به نظر كم اهميتى همچون سرودن يك شعر «كه هر چه بدروغتر پرفروغتر» چقدر اهتمام مى‏كردند. چه تمهيداتى كه انديشيده نمى‏شد و چه مرارتها كه تحمل نمى‏گرديد!
اگر زمانى بيهقى گفته «هيچ چيز نيست كه به خواندن نيرزد»(4) گزاف نگفته است. نبايد آثار آنان را با كتابهاى بچاپ و بفروش روزگار خودمان مقايسه كنيم. آثارى كه شمار زيادى از آنها نه تنها به يك بار خواندن بلكه به يك ورق زدن و نگاه كردن هم نمى‏ارزد. به گفته استاد محمّد رضا حكيمى گروهى دست به كار تأليف و نويسندگى مذهبى شده‏اند كه فاقد همه يا بيشتر صلاحيتهاى لازمند(5) و در مقابل، هر يك از آثار پيشينيان ارزش خواندن و برخى ارزش چندبار خواندن را دارند. آثارى همچون اشارات ابن سينا، مقدمه ابن خلدون، اسفار ملاصدرا، مثنوى مولوى و گلستان سعدى تا چندين بار خوانده نشوند فهميده نمى‏شوند. شعار متقدمان «كم‏گوى و گزيده‏گوى چون درّ» بوده است، آنان پيرو «مكتب دقت» بوده‏اند نه «سرعت» بزرگان ما پس از هزار ليت و لعلّ قلم به دست مى‏گرفتند و با هزار خون دل كتاب مى‏نوشتند تا كاتبان رنج استنساخ و تكثير آن را بر خود هموار نمايند. در آن عصر، در هر پس‏كوچه‏اى دستگاه چاپ و نشر وجود نداشت تا قلمفرسايى هر نويسنده‏اى كه حرمت قلم نمى‏داند منتشر گردد و چهره اسلام مشوّه و موجب وهن دين شود(6).

گستره قرآن‏پژوهى

بدون ترديد كسى كه مى‏خواهد از زبان دين سخن بگويد و درباره آن بنويسد مسئوليتى دوچندان دارد. بويژه درباره قرآن ـ آخرين كتاب آسمانى ـ كه اكثر علوم اسلامى به طفيلش بوجود آمده يا در سايه‏اش رشد كرده‏اند. قرآنى كه بيشترين تحقيقات اعم از كتاب، مقاله و رساله را به خود اختصاص داده است. به قول مصطفى صادق الرافعى متفكر مصرى در اعجاز القرآن و البلاغة النبويه «از آن زمانى كه تاريخ به‏وجود آمده در همه عالم كتابى شناخته نشده است كه به اندازه قرآن يا نزديك به آن شرح و تفسير نگاشته شده يا درباره آن كتاب تصنيف شده باشد».
نظر به آنچه گفته شد، انتظار آگاهى و اشراف بر منابع مهم قرآنى اگر براى يك مسلمان عادى توقع بالايى باشد، براى يك پژوهشگر مسلمان كمترين توقع و نخستين گام در قرآن‏پژوهى است. كسى كه از آثار و پيشينه غنى قرآن‏پژوهى بى‏خبر است چگونه مى‏تواند ارزيابى دقيق از قرآن داشته باشد و براى آينده برنامه‏ريزى و تحقيق كند.
بزرگى كسى آورد خود به دست*** كه بنيان گذارد به چيزى كه هست
اين در حالى است كه ما در عصر ارتباطات و دستيابى سريع به اطلاعات به سر مى‏بريم و مى‏توانيم با فنّاورى اطلاعات و كتاب‏شناسى و طبقه‏بندى آثار، «انفجار انتشارات» را مهار كنيم و از آن استفاده بهينه نماييم.

درباره نمايه حاضر

گرايش عمده فصلنامه علمى ـ ترويجى مشكوة «قرآن و حديث» است. از اين رو تعداد مقاله‏هاى قرآنى ارسال شده به دفتر مجله معتنابه است. همچنين پژوهشگران زيادى از راه دور و نزديك اظهار تمايل مى‏كنند تا در حوزه قرآن‏پژوهى با مجله همكارى داشته باشند و به دنبال موضوعاتى هستند كه بايسته تحقيق و پژوهش است. عده‏اى نيز سراغ كتاب‏شناسيها، مقاله‏ها و منابع مهم قرآنى را مى‏گيرند. از اين رو با همين بضاعت مزجات بر آن شدم تا گزيده و فهرستواره‏اى از كتاب‏شناسيها و منابع مهم قرآنى را براى كسانى كه اشراف كمترى بر اين منابع دارند تقديم كنم. اميدوارم اين فهرست مانعى براى كارهاى موازى و موجب صرفه‏جويى وقت پژوهشگران و اتقان بيشتر آثار آنان باشد.
فهرست حاضر از سه بخش: كتابها (73 اثر)، مقالات (43 مقاله)، نشريات و ويژه‏نامه‏هاى قرآنى (38 ويژه‏نامه) تشكيل شده است.
چنان كه گفته شد درباره قرآن و پژوهشهاى قرآنى آثار و كتاب‏شناسيهاى فراوانى منتشر شده است. حتى كتاب‏شناسى كتاب‏شناسيهاى قرآنى نيز فراهم آمده كه در اين مقاله معرفى شده است. در واقع سنگ بناى اين فهرست را مقاله «كتاب‏شناسى كتاب‏شناسيهاى قرآنى» از محمّد على هاشم‏زاده، منتشر شده در جلد دوم دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى پى افكنده است. گزيده‏اى از آن منابع و نيز استدراك آن، به همراه كتاب‏شناسيهايى كه پس از آن منتشر شده ره‏آورد اين مقاله است.
نمايه حاضر تلفيقى است از كتاب‏شناسيها، مجموعه‏ها، شمارى از دايرة‏المعارف‏ها و معجم‏هاى قرآنى، كه سهم آثار كتاب‏شناسى در موضوعات گوناگون قرآنى ـ اعم از كتاب يا مقاله ـ به مراتب بيشتر است. از جمله كتاب‏شناسى جهانى قرآن كريم؛ قرآن و اهل بيت؛ ترجمه‏هاى قرآن به زبانهاى مختلف؛ پايان‏نامه‏هاى قرآنى؛ زن در قرآن؛ تحريف‏ناپذيرى قرآن و قرآن و علوم جديد كه آثار به ترتيب حروف الفبا معرفى شده است.

سخن پايانى

بديهى است، دست يافتن بر معارف بلند قرآنى و دريافتن شمّه‏اى از حقيقت و روح قرآن، مقوله‏اى ديگر است كه با اشراف بر منابع قرآنى و حفظ برخى اصطلاحات ـ كه براى قيل و قال «اهل مدرسه» مفيد است ـ حاصل نمى‏شود. بلكه براى راه يافتن به خلوت قرآن، قبل از هر چيز، قلبى سليم و حقيقت جو لازم است. چنان كه حكيم سنايى گفته است:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد *** كه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا

منابع مهم قرآنى
الف ـ كتابها

1ـ آثار الحنابله فى علوم القرآن المطبوع ـ المخطوط ـ المفقود، سعود بن عبد اللّه‏ الفنيسان، بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا، 233ص.
2ـ آشنايى با تفاسير قرآن، سيد محمّد على ايازى، قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1371، 128ص. معرفى فشرده 80 دوره تفسير از شيعه و اهل سنت انجام شده است.
3ـ از مفاهيم قرآن، مصطفى اسرار، تهران: مَحيا، چاپ اول، 1375، 156ص. مجموعه‏اى از 148 مقاله كوتاه در توضيح مفاهيم كليدى قرآن به شيوه الفبايى.
4ـ اَعلام القرآن، عبدالحسين شبسترى، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1379، 1128ص. شامل مقالاتى در معرفى اعلام مصرّح و غير مصرّح قرآن.
5ـ اعلام دراسات القرآنية في خمسة عشر قرنا، مصطفى الصاوى الجوينى، اسكندريه: منشأة المعارف، 1982م، 381ص. معرفى اجمالى آثار قرآنى به ترتيب قرن و زمان تأليف در شش فصل.
6ـ اَعلام قرآن، محمّد خزائلى، تهران: اميركبير، چاپ پنجم، 1378، 805ص. 114 مقاله بلند در معرفى اعلام قرآن.
7ـ اهتمام ايرانيان به قرآن: كتاب‏شناسى توصيفى ترجمه و چاپ قرآن كريم، سيد ياسر ايازى، رشت: كتاب مبين، 1380، 432ص.
8ـ الايرانيون و الادب العربى، رجال علوم قرآن، قيس آل قيس، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالى، 2 جلد. معرفى قرآن‏پژوهان و آثار قرآنى آنها به ترتيب تاريخ فوت مؤلف.
9ـ البرهان فى علوم القرآن، محمّد بن عبداللّه‏ الزركشى، بيروت: دارالمعرفه، چاپ اول، 1410ق، 4 جلد.
10ـ پژوهشى درباره تفسير شيعه و تفسيرنويسان آن مكتب، رجبعلى مظلومى، تهران: نشر آفاق، چاپ اول، 1404ق، 359ص. معرفى تفاسير و مفسران شيعه.
11ـ تاريخ ترجمه از عربى به فارسى (از آغاز تا عصر صفوى) ترجمه‏هاى قرآن، آذرتاش آذرنوش، تهران: سروش، 1375، 327ص. كتاب در دو بخش تنظيم شده و نكات مهمى درباره ترجمه‏هاى كهن و مقايسه آنها دارد.
12ـ تاريخ ترجمه قرآن در جهان، جواد سلماسى‏زاده، تهران: انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1369، 168ص. معرفى ترجمه‏هاى قرآن به زبانهاى مختلف.
13ـ تفسير و تفاسير جديد، بهاءالدين خرمشاهى، تهران: انتشارات كيهان، چاپ اول، 1364، از ص 163 تا 213 به معرفى 328 اثر تفسيرى در قرن 14 پرداخته شده است.
14ـ التفسير و المفسرون، محمّد حسين ذهبى، قاهره: مكتبة وهبه، چاپ چهارم، 1409ق، 3 جلد. در اين اثر به معرفى تفصيلى تفاسير فرق مختلف اسلامى، پرداخته شده است.
15ـ چكيده پايان‏نامه‏هاى علوم قرآنى، طاهر حديثى، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1376، سيزد + 257ص. چكيده پايان‏نامه‏هاى مقاطع كارشناسى ارشد و دكتراى دانشگاهها گردآورى شده است.
16ـ چكيده پايان‏نامه‏هاى قرآنى كارشناسى ارشد و دكتراى دانشگاهها و مراكز آموزش عالى، جعفر نكونام، تهران: مؤسسه نمايشگاههاى فرهنگى ايران، 1377. تاكنون چند جلد از آن منتشر شده است.
17ـ دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، بهاءالدين خرمشاهى، تهران: دوستان ـ ناهيد، چاپ اول، 1377، 2 جلد، 2382ص. در اين اثر 3600 مقاله در حوزه‏هاى گوناگون قرآن‏پژوهى در 19 محور گرد آمده است. معرفى آثار و كتاب‏شناسيها از جمله آنهاست كه در اين مقاله از آن بهره برده‏ايم.
18ـ دايرة‏المعارف قرآن، جلال الدين سيوطى، ترجمه محمّد جعفر اسلامى، تهران: بنياد علوم اسلامى، چاپ اول، 1362، 2 جلد. اين اثر ترجمه الاتقان فى علوم القرآن بوده كه مشتمل بر هشتاد نوع از علوم مرتبط با قرآن است.
19ـ دايرة المعارف قرآن كريم، مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم: مؤسسه بوستان كتاب قم، چاپ اول، 1382، 720ص، جلد اول (آب ـ ابوصرمه) هدف اصلى اين دايرة‏المعارف، ارائه اطلاعات ناب و اصيل در قلمرو موضوعات قرآنى است كه در ذيل هر مدخل مى‏آيد. همه مقالات اين دايرة‏المعارف داراى رويكرد قرآنى بوده و با سبك و شيوه علمى دايرة‏المعارف‏نويسى هماهنگ است. در پيشگفتار كتاب 32 شبه دايرة‏المعارف قرآنى شمارش شده است.
20ـ راهنماى گنجينه قرآن، احمد گلچين معانى، مشهد: انتشارات كتابخانه آستان قدس رضوى، 1347، 373ص.
21ـ رجال و نساء أنزل اللّه‏ فيهم قرآنا، عبدالرحمن عميره، بيروت: دارالجيل، چاپ اول، 1990، 12 جلد در 3 مجلّد. شامل مقالاتى بر نظام الفبايى درباره كسانى كه آيات قرآن در شأن آنان نازل شده است.
22ـ سير نگارشهاى علوم قرآنى، محمّد على مهدوى‏راد، تهران: دبيرخانه نمايشگاه قرآن كريم، چاپ اول، 1379. به معرفى تفصيلى نگارشهاى علوم قرآنى به ترتيب قرن پرداخته شده است. قبلاً به صورت سلسله مقالات در 12 شماره از شماره 3 به بعد مجله بينات چاپ شده است.
23ـ سيرى در تدوين كتب اعجاز قرآن (از آغاز تا عصر حاضر)، كتابشناسى اعجاز قرآن، محمّد على رضايى، پايان‏نامه كارشناسى ارشد در دانشكده الهيات تهران، 1373، 203ص.
24ـ شناختنامه تفاسير: نگاهى اجمالى به 130 تفسير برجسته از مفسران شيعه و اهل سنت، محمّد على ايازى، رشت: كتاب مبين، 1378، 326ص.
25ـ طبقات مفسران شيعه، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، قم: دفتر نشر نويد اسلام، 1371 تا 1376، 5 جلد. معرفى 2 هزار مفسر از قرن اول تا پانزدهم.
26ـ طبقات المفسرين، جلال الدين سيوطى، بيروت: دارالكتب العلميه، 175ص. معرفى 136 قرآن‏پژوه اعم از مفسر و غير آن.
27ـ طبقات المفسرين، شمس الدين داوودى، بيروت: دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1403ق، 2 جلد. معرفى 704 مفسر قرآنى از قرن اول تا قرن دهم.
28ـ علوم قرآن و فهرست منابع، سيد عبدالوهاب طالقانى، قم: دارالقرآن الكريم، چاپ اول، 1361، 428ص. در اين اثر علاوه بر مباحث علوم قرآنى آثار مهم پيرامون موضوعات علوم قرآنى در بيش از 220 صفحه به ترتيب حروف الفباى نام كتاب معرفى شده است.
29ـ فرهنگ موضوعى تفاسير (بر اساس بيست دوره تفسير قرآن از شيعه و اهل سنت)، جمعى از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآنى، قم: مؤسسه بوستان كتاب قم، چاپ اول، 1382، 3 جلد، 2115ص. اساس اين فرهنگ بر مبناى حروف الفباى سرعنوانهاى موضوعى و موضوعات فرعى برگرفته از متن بيست دوره تفسير ترتيبى از شيعه و اهل سنت ـ از قرن چهارم تا چهاردهم ـ نظام يافته است.
30ـ فرهنگنامه قرآنى، گروه فرهنگ و ادب بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى زير نظر محمّد جعفر ياحقى، مشهد: آستان قدس رضوى، 5 جلد. فهرست 142 ترجمه خطى موجود در كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، در مقدمه اين اثر ذكر گرديده است.
31ـ فهرس التفسير و علوم القرآن و القراءات، مكة المكرمة: مركز البحث العلمى و احياء التراث، 1406ق، 2 جلد، 305-381ص.
32ـ الفهرس الشامل للتراث العربى الاسلامى المخطوط التفسير و علومه، المجمع الملكى للبحوث الحضارة الاسلامية، عمان: مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1987 به بعد، 12 جلد.
33ـ فهرس المخطوطات دارالكتب الظاهرية: علوم القرآن، عزة حسن، دمشق: مجمع العلمى العربى، 1381، 462ص.
34ـ فهرست پايان‏نامه‏هاى قرآنى دانشجويان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى، تهران: معاونت فرهنگى جهاد دانشگاهى، دفتر مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى 1374، 104ص. در اين اثر حدود 200 پايان‏نامه قرآنى معرفى شده است.
35ـ فهرست قرآنهاى خطى كتابخانه سلطنتى، بدرى آتاباى، تهران: كتابخانه سلطنتى، 1351، 493ص.
36ـ فهرست كتب علوم القرآن مكتبة المصغرات الفلمية فى قسم المخطوطات فى عمادة شؤون المكتبات فى الجامعة الاسلامية، مدينة منورة: وزارة التعليم العالى، 1416ق، 443ص.
37ـ فهرست مقالات علوم قرآنى، به كوشش على عاشورى و برزين ضرغامى، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378، 545ص. 3383 مقاله قرآنى از مطبوعات و نشريات ايران پس از انقلاب گردآورى و در ذيل موضوعات گوناگون تنظيم شده است.
38ـ فهرست مقالات قرآن كريم، شهرام اصغر نياويند و فاطمه عبادى آق قلعه، اين فهرست با گردآورى بيش از 10 هزار عنوان مقاله به زبانهاى فارسى، عربى و اردو از داخل و خارج كشور آماده چاپ است.
39ـ فهرست مقالات قرآنى دهه هفتاد (1370-1379)، دبيرخانه نمايشگاه بين‏المللى قرآن كريم، قم: دليل‏ما، چاپ اول، 1381، 412ص. شامل معرفى 2058 مقاله در حوزه‏هاى مختلف علوم قرآنى مى‏باشد.
40ـ فهرست موضوعى نسخه‏هاى خطى عربى كتابخانه‏هاى جمهورى اسلامى ايران، علوم قرآن، قرائت، سيد محمّد باقر حجتى، تهران: انتشارات سروش، جلد اول، 1370، جلد دوم، 1375.
41ـ فهرست نسخ خطى قرآنهاى مترجم كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، محمّد آصف فكرت، مشهد: آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1363. معرفى 326 نسخه خطى قرآن مترجم در كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى.
42ـ فهرست نسخه‏هاى خطى گنجينه قرآن، على اكبر خانمحمدى، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى، چاپ اول، 1370.
43ـ فهرس كتب القراءات القرآنية فى مكتبة المصغرات الفلمية فى قسم المخطوطات فى عمادة شؤون المكتبات فى الجامعة الاسلامية، مدينة المنوره: وزارة التعليم العالى، 1415ق، 352ص.
44ـ قرآن‏پژوهى (هفتاد بحث و تحقيق قرآنى)، بهاءالدين خرمشاهى، تهران: مركز نشر فرهنگى مشرق، چاپ اول، 1372. در اين اثر 16 تفسير و 8 ترجمه قرآن و چند اثر ديگر به صورت تفصيلى معرفى گرديده است.
45ـ قرآن در آينه پژوهش: مقالات علمى ـ پژوهشى فارغ التحصيلان دكترى تخصصى، محمّد كاظم شاكر، تهران: 1380. در چند جلد (دفتر) منتشر شده است.
46ـ قرآن‏نويسان و برگزيده قرآنهاى نفيس ايرانى، محمّد عليدوست، تهران: انتشارات آزاده، چاپ اول، 1375، 243ص.
47ـ كارنامه جمهورى اسلامى ايران: مرورى بر عملكرد فعاليتهاى قرآنى بيست و پنج ساله كشور، مركز توسعه و ترويج فعاليتهاى قرآنى، تهران: 1382، 560ص. شامل اطلاعات مفيدى درباره مراكز و مؤسسات قرآنى، نشريات قرآن‏پژوه، مسابقات، نمايشگاهها، سخنرانيها و خادمان قرآن مى‏باشد.
48ـ كتاب‏شناسى تفاسير قرآن كريم (1357-1379)، تهيه و تنظيم دبيرخانه نهمين نمايشگاه بين‏المللى قرآن كريم، رشت: كتاب مبين، 1380، 159ص.
49ـ كتاب‏شناسى توصيفى كتاب‏شناسيهاى قرآنى، هادى ربانى، تهران: آفرينه، 1378، 184ص. شامل معرفى كتاب‏شناسيها، مقاله‏نامه‏ها، فهرست پايان‏نامه‏ها و فهرست كتابهاى خطى مى‏باشد. قبلاً به صورت سلسله مقالات در مجله صحيفه مبين شماره‏هاى 2، 4، 8، 13 و 14 چاپ شده است.
50ـ كتاب‏شناسى جهانى ترجمه‏ها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان (1515-1980م)، عصمت بينارق ـ خالد اِرِن، ترجمه و نگارش محمّد آصف فكرت، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1373، 360ص.
51ـ كتاب‏شناسى جهانى قرآن كريم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، قم: خانه كتاب قم، چاپ اول، 1382، 4 جلد، 1898ص. 9500 كتاب در حوزه‏هاى مختلف قرآن و علوم قرآنى به زبانهاى عربى، فارسى، اردو، انگليسى، فرانسوى، آلمانى و... معرفى شده است. جلد چهارم اين مجموعه با فهرستهاى متنوع بر بازدهى اثر افزوده است.
52ـ كتاب‏شناسى علوم و معارف قرآنى (1357-1379)، تهيه و تنظيم دبيرخانه نهمين نمايشگاه بين‏المللى كتاب قرآن كريم، رشت: كتاب مبين، 1380، 343ص. دربردارنده 2350 اثر قرآنى.
53ـ كتاب‏شناسى قرآن و علوم قرآنى، صديقه سلطانى‏فر ـ مريم حكيم سيما، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1370، 440ص. در اين اثر 1700 عنوان كتاب قرآنى شمارش شده است.
54ـ كتاب‏شناسى قصص قرآن و تاريخ انبياء، حسين فعال عراقى‏نژاد، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1376. بيش از 1200 كتاب و 450 مقاله درباره قصص قرآن و مطالب پيرامون آن معرفى شده است.
55ـ كتاب‏شناسى قصه‏هاى قرآنى پيامبران عليهم‏السلام ، ائمه عليهم‏السلام و صحابه، تهران: واحد مطالعات و تحقيقات اسلامى سازمان اوقاف و امور خيريه، تهران: انتشارات اسوه، 712ص. تنها آثارى كه بازگوكننده قصه‏هاى قرآنى است در چهار بخش جمع‏آورى شده است.
56ـ كتاب‏شناسى كتب علوم قرآنى، دفتر مجامع و فعاليتهاى فرهنگى معاونت امور فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1375، 143ص. در اين اثر بيش از 900 عنوان كتاب در موضوعات مختلف قرآنى معرفى شده است.
57ـ كتاب‏شناسى مطالعات قرآنى به زبانهاى اروپايى (1700-1995)، مرتضى كريمى‏نيا با همكارى مركز مطالعات فرهنگى بين‏المللى معاونت پژوهشى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، تهران: الهدى، 1380، 268ص. شامل معرفى كتابها و مقاله‏هاى علوم قرآنى مى‏باشد.
58ـ كتابنامه بزرگ قرآن، محمّد حسن بكائى، تهران: نشر قبله، 1374 به بعد. اين اثر كه تاكنون شانزده جلد آن تا حرف «ظ» انتشار يافته به ترتيب حروف الفباى نام كتاب جامعترين كتابنامه و كتاب‏شناسى قرآنى در دهها جلد خواهد بود.
59ـ كتابنامه كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم: دفتر تبليغات اسلامى. شامل معرفى ده هزار كتاب بوده و در حال تنظيم است.
60ـ گزيده مقالات و متون درباره مطالعات قرآنى در غرب، دفتر مطالعات اسلامى به كوشش مرتضى كريمى‏نيا، تهران: الهدى، چاپ اول، 1380، 167 + 504ص. متن 25 مقاله قرآنى به زبان انگليسى و فرانسوى همراه با چكيده فارسى آنها آمده است.
61ـ مستشرقون و الدراسات القرآنية، محمّد حسين على الصغير، اين كتاب با دو اثر ديگر مؤلف تحت عنوان دراسات قرآنيه در انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم 1413ق منتشر گرديده است. اين اثر نيز با عنوان خاورشناسان و پژوهشهاى قرآنى توسط آقاى محمّد صادق شريعت ترجمه و در تهران: مؤسسه مطلع الفجر، 1372 منتشر شده است.
62ـ معجم تفاسير القرآن الكريم، عبدالقادر زمامه و ديگران، بى‏جا: دارالبيضاء، منظمة الاسلامية للتربية و العلوم و الثقافة، 1417ق، 1376. شامل معرفى تفسيرها و مفسران از ديرباز تا عصر حاضر.
63ـ معجم الدراسات القرآنية، ابتسام مرهون الصفار، عراق، 1983-1984م، 638ص. اين اثر بر اساس حروف الفبا در موضوعات علوم قرآنى و نام كتاب تنظيم گرديده است و با تفكيك كتابهاى چاپى و خطى مى‏باشد.
64ـ معجم الدراسات القرآنية، عبدالجبار الرفاعى، مركز الثقافة و المعارف القرآنية، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول 1413ق، 2 جلد، 848ص. در اين اثر 4150 مقاله قرآنى منتشر شده در مطبوعات داخلى و خارجى در 72 موضوع قرآنى طبقه‏بندى و با فهارس متعدد ارائه گرديده است.
65ـ معجم الدراسات القرآنية عند الشيعة الامامية، عامر الحلو، بيروت: دارالموسم للاعلام، چاپ اول، 1404ق، 399ص. آثار قرآنى شيعه به ترتيب حروف الفباى نام كتاب اجمالاً معرفى شده است.
66ـ المعجم فى فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته، با اشراف محمّد واعظ‏زاده خراسانى، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اول 1419. شناسنامه آمارى هر كلمه و مقدار بسامد آن در آيات مكى و مدنى، نصوص لغوى، نصوص تفسيرى، وجوه و نظائر قرآن، اصول لغوى و استعمال قرآنى شش بخش اصلى دايرة المعارف بوده كه براى تك تك مفردات قرآنى و مشتقات آن لحاظ شده است. اين معجم در سطحى كاملاً تحقيقى و بر اساس ريشه لغوى مفردات قرآن پى‏ريزى شده است. جلد نهم اين مجموعه از (ج ب ن ـ ج م ل) بزودى منتشر خواهد شد.
67ـ معجم مخطوطات الشيعة حول القرآن، قم، دارالقرآن الكريم آيت اللّه‏ گلپايگانى، 290ص.
68ـ معجم مصنفات القرآن الكريم، على اسحاق شواخ، رياض: دارالرفاعى، 1403ق، 4 جلد. در اين اثر 3281 اثر با تفكيك چاپى، خطى و نامشخص به ترتيب حروف الفباى نام كتاب در موضوعات مختلف قرآنى تنظيم گرديده است.
69ـ معجم المفسرين، عادل نويهض، لبنان: مؤسسه نويهض الثقافيه، 1403ق، 2 جلد، 1023ص. در اين اثر مفسران از صدر اسلام تا زمان انتشار كتاب به ترتيب الفبايى نام مؤلف معرفى و تنظيم گرديده است.
70ـ معرفى نرم‏افزارهاى علوم قرآنى، ستاد برگزارى ششمين نمايشگاه قرآن كريم، تهران: 1377، 46ص.
71ـ المفسرون، حياتهم و منهجهم، سيد محمّد على ايازى، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1373، 868ص. شامل معرفى 120 دوره تفسير شيعه و اهل سنت.
72ـ نخستين مفسران پارسى‏نويس، موسى درودى، تهران: انتشارات نور فاطمه، 1362، 231ص.
73ـ هزار سال تفسير فارسى، سيد حسن سادات ناصرى ـ منوچهر دانش‏پژوه، تهران: نشر البرز، 1369، 880ص. در اين اثر 28 تفسير كهن فارسى به طور مفصل معرفى مى‏گردد.

ب ـ مقالات

74ـ «استدراك كتاب‏شناسى قصه‏هاى قرآن»، محمّد على هاشم زاده، آينه پژوهش، س 4، ش 20، مرداد و شهريور 1372، ص 94-108. اين مقاله با معرفى 1405 اثر، مستدرك مقاله «راهنماى پژوهش در داستانهاى قرآن» نوشته آقاى مهدى مهريزى كه در شماره 15 همين مجله به چاپ رسيده مى‏باشد.
75ـ «اعجاز القرآن: قائمة ببليو غرافية»، فرقانى، رسالة القرآن، ش 2، 1411ق، ص 182-199. معرفى 140 اثر در موضوع اعجاز قرآن.
76ـ «ببليو غرافيا: دليل اعراب القرآن»، فرقانى، رسالة القرآن، ش 2، 1411ق، ص 171-179. معرفى 74 اثر در موضوع اعراب قرآن و در شماره 4 مجله مستدرك آن توسط سيد احمد حسينى آمده است.
77ـ «پايان‏نامه‏هاى قرآنى»، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 1، ص 412-435. در اين مدخل 572 پايان‏نامه به ترتيب الفباى عنوان پايان‏نامه آورده شده است.
78ـ «ترجمه‏هاى قرآن كريم به زبانهاى مختلف»، ابوالقاسم رادفر، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 1، ص 577-606. در اين مقاله ترجمه‏هاى قرآن به 82 زبان گوناگون جمع‏آورى شده است. يادآور مى‏شود آقاى دكتر ابوالقاسم رادفر كه بخش «ترجمه‏هاى قرآن» دانشنامه قرآن را برعهده داشته است؛ علاوه بر اين از صفحه 515 دانشنامه به بعد به ترتيب نگاهى دارد به ترجمه‏هاى آلمانى، اردو، انگليسى، ايتاليايى، تركى و روسى قرآن كريم در بيش از 30 صفحه دانشنامه.
79ـ «ترجمه‏هاى موجود قرآن كريم به زبانهاى گوناگون»، ج. پيرسن، ترجمه هوشنگ اعلم، تحقيقات اسلامى، س 1، ش 2، 1365، ص 1-11.
80ـ «رسائل جامعيه حول القرآن الكريم»، عبدالجبار الرفاعى، رسالة القرآن، ش 8 ، 1412ق، ص 193-208، ش 10، 1413، ص 197-212.
81ـ «فرهنگهاى قرآنى»، محسن معينى، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 1573-1581. 145 فرهنگ اختصاصى لغات قرآن و 21 فرهنگ عمومى گردآورى شده است.
82ـ «فهرست پايان‏نامه‏هاى قرآنى موجود در كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ و معارف قرآن»، محمّد على هاشم‏زاده، پژوهشهاى قرآنى، ش 9، و 10، 1376. معرفى 220 عنوان پايان‏نامه قرآنى در مقاطع دكترى و كارشناسى ارشد، موجود در كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ و معارف قرآن.
83ـ «فهرست مقالات فارسى ترجمه قرآن كريم» هادى حجت، ترجمان وحى، س 3، ش 5، شهريور 1378. 505 مقاله درباره ترجمه‏هاى قرآن و مسائل پيرامون آن تا پايان سال 1377 گردآورى شده است.
84ـ «كتاب شناخت پژوهشهاى طبيعت در قرآن»، دين‏پژوهان، س 12، ش 2، بهمن و اسفند 1381. معرفى 103 كتاب فارسى و عربى.
85ـ «كتاب‏شناسى احكام قرآن»، محمّد على هاشم‏زاده، پژوهشهاى قرآنى، ش 3، 1374، ص 165-184. گردآورى 167 اثر در موضوع احكام قرآن بر اساس ترتيب قرن.
86ـ «كتاب‏شناسى اسباب نزول»، محمّد على هاشم‏زاده، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 1801-1806. بيش از 40 اثر مستقل درباره اسباب نزول و 19 كتاب غير مستقل جمع‏آورى شده است.
87ـ «كتاب‏شناسى اعجاز قرآن»، مهدى ستارزاده، بينّات، س 9، ش 33، بهار 1381.
88ـ «كتاب‏شناسى افسانه تحريف (1) و (2)»، محمّد صحتى سردرودى، صحيفه مبين، ش 2 و 3، پاييز و زمستان 1374، ص 59-64 و 58-67. گردآورى 134 اثر در موضوع تحريف.
89ـ «كتاب‏شناسى الميزان و علامه طباطبايى»، محمّد على هاشم زاده، بينات، س 9، ش 34، تابستان 1381. 233 كتاب، پايان‏نامه و مقاله گردآورى شده است.
90ـ «كتاب‏شناسى تحريف‏ناپذيرى قرآن كريم»، محمّد امينى، بينات، س 6، ش 21، بهار 1378. شامل گردآورى 166 اثر كه در پنج بخش تنظيم شده است.
91ـ «كتاب‏شناسى ترجمه‏هاى فارسى قرآن كريم»، محمّد تقى اجاق فقيهى، صحيفه مبين، ش 5، بهار 1375، ص 59-70. معرفى 32 ترجمه فارسى كامل و 30 ترجمه ناقص در پنجاه سال اخير.
92ـ «كتاب‏شناسى ترجمه‏هاى فارسى قرآن»، محمّد على هاشم‏زاده، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 1، ص 570-576. 91 ترجمه فارسى قرآن در اين مقاله بر اساس نام بزرگ مترجم، گردآورى شده است.
93ـ «كتاب‏شناسى تفاسير قرن چهارده»، محمّد على هاشم‏زاده، پژوهشهاى قرآنى، ش 7 و 8 ، 1375، ص 324-397. جمع‏آورى 806 تفسير قرآن در قرن 14 با تفكيك تفاسير كامل، ناتمام، سور و آيات.
94ـ «كتاب‏شناسى تفسير الميزان»، محمّد على هاشم‏زاده، پژوهشهاى قرآنى، ش 9 و 10، 1376. معرفى تفسير الميزان و كتابها و مقالات پيرامون آن.
95ـ «كتاب‏شناسى تفسير پژوهى و روشهاى تفسيرى»، محمّد على هاشم‏زاده، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 1806-1820. 311 اثر در اين مقاله بر اساس حروف الفباى كتاب جمع‏آورى شده است.
96ـ «كتاب‏شناسى توصيفى ترجمه‏هاى انگليسى قرآن»، مطالعات ترجمه، س 1، ش 3، پاييز 1382.
97ـ «كتاب‏شناسى زن در قرآن»، محمّد صادق كفيل، پيام زن، س 9، ش 101، مرداد 1379.
98ـ «كتاب‏شناسى سيماى خانواده در قرآن»، فاطمه عبادى، بينات، س 7، ش 27، پاييز 1379.
99ـ «كتاب‏شناسى طبقات آيات»، محمّد على هاشم‏زاده، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 1824-1829. قريب به 90 معجم موضوعى و كشف الآيات جمع‏آورى شده است.
100ـ «كتاب‏شناسى غريب القرآن»، فرج اللّه‏ غلامى، بينات، ش 7 و 8 ، 1374، ص 184-195 و 170-181، گردآورى 339 اثر در موضوع غريب القرآن. اين مقاله توسط آقاى محسن صادقى با اضافه 79 اثر ديگر تكميل گرديده است.
101ـ «كتاب‏شناسى قرآن و اهل بيت»، محمّد على هاشم‏زاده، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 5 و 6، 1375، ص 362-389. گردآورى 277 اثر در موضوع قرآن و اهل بيت عليهم‏السلام .
102ـ «كتاب‏شناسى قرآن و علوم جديد»، محمّد صادق كفيل، بينات، س 8، ش 31، پاييز 1380. 198 كتاب در اين حوزه گردآورى شده است.
103ـ «كتاب‏شناسى قرائات قرآن (1) و (2)»، حسين آشورى، پژوهشهاى قرآنى، ش 17-20، بهار ـ زمستان 1378.
104ـ «كتاب‏شناسى قصه‏هاى قرآن»، محمّد حسين صادق‏پور، مشكوة، ش 60 و 61، پاييز و زمستان 1377. 465 كتاب و مقاله درباره قصص قرآن گردآورى شده است.
105ـ «كتاب‏شناسى كتاب‏شناسيهاى قرآنى»، محمّد على هاشم‏زاده، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 1844-1852. شامل معرفى 107 اثر؛ 44 كتاب مستقل كتاب‏شناسى قرآن، 36 كتاب غير مستقل و 27 مقاله. اين فهرست هسته اوليه مقاله حاضر را تشكيل داده است.
106ـ «كتاب‏شناسى گزيده علوم و معارف قرآنى»، ثريا پورحسين، دانشگاه انقلاب، ش 110، تابستان و پاييز 1376، ص 245-254.
107ـ «كتاب‏شناسى محكم و متشابه»، رسول سعيدى‏زاده، پژوهشهاى قرآنى، س 6، ش 21 و 22، بهار و تابستان 1379. شامل معرفى 57 كتاب چاپى و 68 نسخه خطى.
108ـ «كتاب‏شناسى ناسخ و منسوخ»، فرج اللّه‏ غلامى، آينه پژوهش، ش 33، 1375، ص 97-108. گردآورى آثار در موضوع ناسخ و منسوخ با تفكيك آثار چاپى (اعم از كتب و مقالات) و خطى.
109ـ «كتاب‏شناسى وحى»، معرفت، س 11، ش 60، آذر 1381.
110ـ «مرورى بر نشريات قرآن پژوه در ايران»، سيد فريد قاسمى، صنعت چاپ، س 16 ش 180، آذر 1376، ص 36-39.
111ـ «مفسران نامدار قرآن»، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، كيهان انديشه، ش 28، 1368، ص 152-186. معرفى پانزده مفسر مهم كه از حضرت على عليه‏السلام شروع و به علامه طباطبايى ختم مى‏گردد.
112ـ «مقالات قرآنى در دايرة المعارف آكسفورد»، مهرداد عباسى و سيد على آقايى، كتاب ماه (دين)، س 7، ش 81، تير 1383.
113ـ «منابع و كتابهاى روشهاى تفسير»، حسين آشورى، بينات، 3-5، 1373 و 1374. جمع‏آورى 315 اثر در موضوع روشهاى تفسيرى اعم از كتابهاى مستقل و غير مستقل و مقالات.
114ـ «نشريات قرآنى در ايران»، محسن معينى، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، جلد 2، ص 2231-2235. شامل معرفى نشريات اختصاصى قرآن، مجله‏هاى داراى ستون ويژه و نشريات داراى مقاله قرآنى مى‏باشد.
115ـ «نقد و بررسى 30 عنوان كتاب‏شناسى قرآن كريم و امام على عليه‏السلام » (منتشر شده در دهه 1370. شهرام اصغرنياونيد، كتاب ماه (كليات)، س 4، ش 48، آذر 1380. 21 كتاب‏شناسى قرآن معرفى شده است.
116ـ «نگاهى به معجمهاى موضوعى قرآن كريم»، سيد محمّد على ايازى، بينات، ش 1 و 2، 1373. معرفى تفصيلى 14 اثر در موضوع معجمهاى قرآن.

ج ـ نشريات و ويژه‏نامه‏هاى قرآنى

مقاله‏هاى علوم و معارف قرآنى از همان ابتداى انتشار مجله در ايران بخشى از صفحات نشريات را به خود اختصاص داده است. پس از انقلاب اسلامى شمار نشريات و مقاله‏هاى قرآنى بسيار چشمگير شده است. نشرياتى داراى مقاله قرآنى، نشرياتى داراى ستون ويژه قرآن و نشرياتى كه تمامى مقاله‏هايش درباره قرآن و اختصاص به معارف قرآنى دارد.
نشرياتى همچون: 117ـ آفاق نور، 118ـ باران، 119ـ بشارت، 120ـ بينات، 121ـ پژوهشهاى قرآنى، 122ـ پيام جاويدان، 123ـ پيام قرآن، 124ـ تربيت قرآنى، 125ـ ترجمان وحى، 126ـ تسنيم، 127ـ رسالة القرآن، 128ـ رشد آموزش قرآن، 129ـ زبان و علوم قرآن، 130ـ سراج، 131ـ صحيفه مبين، 132ـ فراراه، 133ـ قدر، 134ـ كوثر، 135ـ گلستان قرآن، 136ـ نبأ، 137ـ نداى ذكر، 138ـ نداى وحى، 139ـ نور، 140ـ والضحى، از جمله نشريات اختصاصى قرآن هستند.
علاوه بر آنچه گفته شد، نشريات زيادى در طول زمان انتشار شماره‏هايى را به قرآن و علوم قرآنى به عنوان ويژه‏نامه اختصاص داده‏اند. فصلنامه پژوهشهاى قرآنى اكثر شماره‏هايش به صورت ويژه‏نامه است.
در زير تعدادى از شماره‏هاى ويژه قرآن و علوم قرآنى كه در نشريات گوناگون چاپ شده گردآورى شده است:

فهرست ويژه‏نامه‏هاى قرآن

141ـ ويژه آثار بانوان قرآن پژوه، بينات، س 11، ش 42، تابستان 1383.
142ـ ويژه اسباب نزول، پژوهشهاى قرآنى، س 1، ش 2، تابستان 1374.
143ـ ويژه الحياة (1) و (2)، بينات، س 10، ش 37 و 38، بهار و تابستان 1382؛ ش 39 و 40، پاييز و زمستان 1382.
144ـ ويژه انسان‏شناسى، پژوهشهاى قرآنى، س 4، ش 15 و 16، پاييز و زمستان 1377.
145ـ ويژه بايسته‏هاى تحقيق در قرآن و علوم قرآنى، پژوهشهاى قرآنى، س 3، ش 11 و 12، پاييز و زمستان 1376.
146ـ ويژه ترجمه قرآن، صحيفه مبين، پاييز 1378.
147ـ ويژه تفسير الميزان، پژوهشهاى قرآنى، س 3، ش 9 و 10، بهار و تابستان 1376.
148ـ ويژه تفسير به رأى، نسبيت و هرمنوتيك، كتاب نقد، س 2، ش 5 و 6، زمستان 76 و بهار 1377.
149ـ ويژه تفسيرنگارى در قرن، پژوهشهاى قرآنى، ش 7 و 8 ، پاييز و زمستان 1375.
150ـ ويژه تفسير و علوم قرآنى، معرفت، س 6، ش 24، بهار 1377؛ س 7، ش 26، پاييز 1377.
151ـ ويژه چكيده مقالات صحيفه مبين، صحيفه مبين، تابستان 1379.
152ـ ويژه درآمدى بر تفسير، صحيفه مبين (مجموعه مقالات)، س 8 ، ش 3، تابستان 1379.
153ـ ويژه درآمدى بر علوم قرآنى، صحيفه مبين (مجموعه مقالات)، س 8 ، ش 2، تابستان 1379.
154ـ ويژه روش‏شناسى تفاسير قرآن كريم، مصباح، س 12، ش 48، آذر و دى 1382.
155ـ ويژه زن در قرآن (1) و (2)، پژوهشهاى قرآنى، س 7، ش 25 و 26، بهار و تابستان 1380؛ ش 27 و 28، پاييز و زمستان 1380.
156ـ ويژه علامه طباطبايى و تفسير الميزان، بينات، س 9، ش 34، تابستان 1381.
157ـ ويژه علوم قرآن و حديث، مجله تخصصى دانشگاه علوم اسلامى رضوى، س 1، ش 1، پاييز 1380؛ س 2، ش 4 و 5، تابستان و پاييز 1381؛ س 4، ش 11، بهار 1383.
158ـ ويژه علوم قرآن و حديث، مطالعات اسلامى، ش 60، تابستان 1382.
159ـ ويژه علوم قرآنى، معرفت، س 9، ش 35، مرداد و شهريور 1379؛ س 10، ش 48، آذر 1380؛ س 12، ش 73، دى 1382؛ س 13، ش 83، آبان 1383.
160ـ ويژه فلسفه اخلاق، پژوهشهاى قرآنى، ش 13 و 14، بهار و تابستان 1377.
161ـ ويژه قرآن، اديان و فرهنگها (1) و (2) و (3)، پژوهشهاى قرآنى، س 8 ، ش 31، پاييز 1381؛ ش 32، زمستان 1381؛ س 9، ش 33، بهار 1382.
162ـ ويژه قرآن، سروش، س 18، ش 822؛ س 19، ش 871 .
163ـ ويژه قرآن، علوم سياسى، ش 15.
164ـ ويژه قرآن كريم، صنعت چاپ، س 16، ش 180، آذر 1376.
165ـ ويژه قرآن كريم و امام على عليه‏السلام ، كتاب ماه (كليات)، س 4، ش 48، آذر 1380.
166ـ ويژه قرآن، كيهان انديشه، ش 28، بهمن و اسفند 1368.
167ـ ويژه قرآن، كيهان فرهنگى، س 16، ش 158، آذر 1378.
168ـ ويژه قرآن و اهل بيت، پژوهشهاى قرآنى، ش 5 و 6، بهار و تابستان 1375.
169ـ ويژه قرآن و اهل بيت، معرفت، س 12، ش 71، آبان 1382.
170ـ ويژه قرآن و حقوق (1) و (2)، پژوهشهاى قرآنى، س 9، ش 34، تابستان 82؛ ش 35 و 36، پاييز و زمستان 1382.
171ـ ويژه قرآن و فقه (1) و (2)، پژوهشهاى قرآنى، س 1، ش 3، پاييز 1374؛ ش 4، زمستان 1374.
172ـ ويژه قرآن و مستشرقان، انديشه صادق، ش 15، تابستان 1383.
173ـ ويژه قصص قرآن، صحيفه مبين (مجموعه مقالات)، س 9، ش 5، تابستان 1380.
174ـ ويژه مباحث ترجمه قرآن، مترجم، س 3، ش 10، تابستان 1372.
175ـ ويژه مباحث تفسيرى، صحيفه مبين (مجموعه مقالات)، س 8 ، ش 4، زمستان 1379.
176ـ ويژه مبانى فهم قرآن، پژوهشهاى قرآنى، س 6، ش 21 و 22، بهار و تابستان 1379.
177ـ ويژه وحى، معرفت، س 11، ش 60، آذر 1381.
178ـ ويژه وضعيّت علوم قرآنى در دانشگاهها، دانشگاه انقلاب، ش 110.

پی نوشت ها:

1 ـ نهج البلاغه، حكمت 173.
2 ـ چهارمقاله، نظامى عروضى سمرقندى، با اهتمام و تصحيح محمّد قزوينى و به كوشش محمّد معين، تهران: كتاب فروشى زوار، چاپ اول، 1331، ص 47.
3 ـ پژوهش، ا.ح. آريان‏پور، تهران: اميركبير، چاپ سوم، 1358، ص 25.
4 ـ تاريخ بيهقى، خواجه ابوالفضل محمّد بن حسين بيهقى، تصحيح دكتر على اكبر فياض، مشهد: دانشگاه مشهد 1350، ص 11.
5 ـ شيخ آقا بزرگ، محمّد رضا حكيمى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 284.
6 ـ براى اطلاع بيشتر از مطالب اين پاراگراف رجوع كنيد به مقاله «از بهر خدا منويس»، محمّد اسفنديارى، آينه پژوهش، س 6، ش 33، مرداد و شهريور 1374، ص 2-8.
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:27 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهی به نرم‌افزارهای علوم قرآنی

نگاهی به نرم‌افزارهای علوم قرآنی

سید هاشم شوقی
مقدمه

در جهان آشوب‌زده کنوني که ارزش‌ها در ميان هياهوي دنياطلبان و بمباران تبليغات مسموم آنان به فراموشي سپرده شده، خلأ معنويت بيش از هر زمان ديگري رخ نموده و موجبات عصيان و انزجار از زندگي سرد، بي‌روح و بي‌پشتوانه کنوني را فراهم کرده است. از اين رو، براي ما مسلمانان، بيش از هر زمان ديگر، ضرورت حاکم نمودن فرهنگ وحياني در متن زندگي فردي، اجتماعي و سياسي احساس مي‌شود.
براي احياي اين فرهنگ وحياني، بايد به منبعي سرشار از معنويت دست يابيم که کمتر در دسترس تغيير و تحول قرار گيرد و براي هميشه اصالت خود را حفظ کند. قرآن، يگانه کتاب آسماني است که از بدو نزول تا کنون و براي هميشه اصالت خويش را حفظ کرده و خواهد کرد. از اين رو، آشنايي و تحقيق درباره اين کتاب مقدس يک ضرورت انکار ناپذير خواهد بود تا از نزديک با کلمات و گفتار ناب الهي آشنا شويم.
متأسفانه آشنايي و آگاهي مسلمانان و حتي بسياري ازمحققان و تحصيل کردگان از قرآن اندک و ناچيز است و قرآن آن گونه که شايسته آن است، جايگاه خويش را در ميان جوامع اسلامي‌پيدا نکرده است. البته پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي به رهبري امام خميني (س) که خود معلم و مفسر بزرگ قرآن بود، قرآن درخششي ديگر يافت و آهنگ گرايش به قرآن و معارف آن به گونه‌اي فراگير در ميان عموم مسلمانان، به‌ويژه جوانان، آغاز شد.
در همين راستا، توليد کنندگان نرم‌افزارهاي علوم اسلامي نيز سهم بسزايي در معرفي بهتر و بيشتر مردم با قرآن کريم ايفا کرده‌اند و با توليد انبوه نرم‌افزارهاي علوم قرآني در حوزه‌هاي پژوهشي، تحقيقي و آموزشي سهم مهمي در جنبش نرم‌افزاري داشته اند؛ هر چند اين انبوه برنامه‌ها در مقابل ژرفاي شگرف اين اقيانوس پهناور هيچ گونه تناسبي ندارد.
استفاده و كاربرد نرم‌افزارهاي رايانه اي در قرآن‌پژوهي از ابتدا مورد استقبال پژوهشگران و علاقه‌مندان به علوم قرآن قرار گرفت.
اين نرم‌افزارها با برنامه‌هاي متفاوت قابليت دستيابي به مفاهيم، تفاسير، يافتن لغات و آيات را تسهيل نمود و اين امكان را براي همگان فراهم آورد تا بتوانند در كوتاه‌ترين زمان به مطالعات و پژوهش‌هاي قرآني بپردازند.
در اين نوشتار ضمن معرفي تعداد محدودي از نرم‌افزارهاي قرآني، کمبود نرم‌افزارهاي تخصصي در جامعه علمي را گوشزد مي‌کنيم و جا دارد توليد کنندگان برنامه‌هاي قرآني، گام‌هايي براي ايجاد نرم‌افزارهاي تخصصي بردارند تا محققان علوم قرآني براي فعاليت‌هاي تحقيقي ـ پژوهشي خود با مشکل همراه نباشند.
به طور کلي، نرم‌افزارهاي قرآني را مي‌توان به نرم‌افزارهاي تخصصي و پژوهشي، آموزشي و عمومي که بيشتر ترکيبي از آموزش و پژوهش مي‌باشند، تقسيم نمود.

1. نرم‌افزار‌هاي تخصصي و پژوهشي
جامع تفاسير نور

برنامه جامع تفاسير نور که توسط مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي عرضه شده است، به‌سرعت جاي خود را در ميان قرآن‌پژوهان و محققان علوم اسلامي باز کرده و از نرم‌افزارهاي موفق پژوهشي مي‌باشد.
اين برنامه به دليل برخورداري از ترجمه‌ها و تفاسير متعدد و امکانات متنوع پژوهشي و نيز کاربردهاي ويژه‌اي که براي علاقه‌مندان به معارف قرآن دارد، در سيزدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن کريم، عنوان نرم‌افزار برتر را از آن خود کرد.
برنامه جامع تفاسير نور، از ابتدا به منظور ارائه کتابخانه جامع ترجمه و تفسير قرآن و پاسخگويي به نيازهاي قرآن‌پژوهان طراحي و توليد شده است. در اين برنامه مهم‌ترين و معتبرترين تفاسير شيعه و سني گنجانده شده و به جرأت مي‌توان گفت چنين حجمي از تفاسير و ترجمه‌هاي قرآني تا کنون در هيچ يک از نرم‌افزارهاي اسلامي در داخل و خارج کشور به صورت يک‌جا جمع نشده است.
در اين نرم‌افزار متن کامل 302 عنوان کتاب در 1419 جلد‌، 55 عنوان ترجمه فارسي شامل 21 ترجمه برگرفته از تفاسير که براي نخستين بار به صورت مستقل عرضه مي‌گردد و نيز 47 ترجمه در 25 زبان ديگر در اين برنامه گنجانده شده است. 5 فرهنگ‌نامه قرآني، 4 عنوان لغت‌نامه‌ عربي و فارسي و 3 آوانگاري انگليسي قرآن كريم از ديگر امکانات اين برنامه است.
در خصوص امکانات پژوهشي موجود در اين برنامه بايد به قابليت: علامت‌گذاري در متن، حاشيه‌نويسي بر متن، نمايه‌زني بر متن و رنگي کردن متون اشاره کرد.

تسنيم

اين لوح فشرده که توسط مؤسسه فرهنگي ـ تحقيقاتي اسراء تهيه شده و در دسترس کاربران قرار گرفته، به مجموعه دروس تفسير ترتيبي قرآن کريم که توسط حضرت آيت الله جوادي آملي بيان شده اختصاص دارد.
در اين نرم‌افزار علاوه بر متن کتاب تسنيم، صوت و متن صوت دروس با امکانات ويژه در دسترس محققان علوم قرآني قرار گرفته است.
امکان جستجوي لفظي در متون درس‌ها و کتاب، چاپ کليه متون و نيز يادداشت برداري، از ديگر امکانات اين برنامه مي‌باشد.
اين لوح فشرده که به صورت چند رسانه اي تهيه شده، نياز به نصب ندارد و به صورت Autoran اجرا مي‌شود. از قسمت‌هاي ديگر اين نرم‌افزار بايد به آشنايي با زندگي‌نامه آيت الله جوادي آملي همراه با گزيده تصاوير و فيلم از مجالس سخنراني ايشان اشاره کرد.

قرآن در اينترنت

امروزه با رشد و گسترش اينترنت، مراكز، مؤسسات و افراد گوناگون، اطلاعات و منابع ارزشمندي را در زمينه قرآن و معارف الهي در قالب‌هاي مختلف بر روي اين شبكه جهاني منتشر كرده‌اند. ولي استفاده مطلوب از آن‌ها نيازمند آشنايي با چگونگي شناسايي و بازيابي بهينه اطلاعات و جستجوي كارآمد در اينترنت است. افزون بر اين، چنين كاري مستلزم صرف هزينه و وقت بسياري مي‌باشد.
بخش پژوهش شبكه اطلاع‌رساني نور براي رفع اين مشكل، مجموعه‌اي از بهترين و تازه‌ترين اطلاعات و پايگاه‌هاي قرآني را شناسايي، ارزيابي و طبقه‌بندي كرده و گزيده‌اي از آن‌ها در قالب نرم‌افزاري تحت عنوان «قرآن در اينترنت» ارائه كرده است تا ضمن دسترسي سريع و آسان، علاقه‌مندان و قرآن پژوهان گرامي را با قرآن و پايگاه‌هاي قرآني اينترنت آشنا كند.
در اين نرم‌افزار ضمن بهره‌گيري از اطلاعات ارزشمند و متنوع بيش از 65 پايگاه قرآني معتبر، مراحل پياده‌سازي، تصحيح و تنظيم اطلاعات و برنامه‌نويسي‌هاي لازم براي افزودن قابليت‌هاي مورد نياز كاربران انجام شده است.
اين برنامه داراي قابليت‌هاي مهم مي‌باشد که در قالب 12 بخش طبقه‌بندي شده و تحت عنوان 12 گزينه در صفحه آغازين نرم‌افزار قرار گرفته است. ذكر اين نكته لازم است كه گزينه‌هاي صفحه آغازين نرم‌افزار با محيط كاربري سه‌زبانه (فارسي، عربي و انگليسي) قابل مشاهده مي‌باشد.
برجسته‌ترين قسمت نرم‌افزار صفحه دانشنامه محسوب مي‌شود که حاوي متن کامل قرآن‌، دوره‌هاي کامل ترجمه تفسير الميزان و تفسير نمونه، 30 ترجمه كامل از قرآن به 21 زبان مختلف و دوره ترتيل كامل با صداي استاد ابوبكر الشاطري است.
يكي ديگر از مهم‌ترين بخش‌هاي نرم‌افزار كتابخانه است که در آن متن كامل 90 جلد كتاب در زمينه علوم و معارف قرآني به زبان‌هاي فارسي، عربي و انگليسي موجود مي‌باشد.
همچنين متن کامل 60 شماره مجله قرآني به همراه 1000 پايان‌نامه قرآني از ديگر بخش‌هاي اين قسمت مي‌باشد. همچنين کاربر در بخش کتاب‌شناسي با بيش از 770 كتاب در زمينه قرآن و معارف قرآني آشنا مي‌شود.
احاديث قرآني، پرسش و پاسخ، تابلو‌هاي هنري، نسخه‌هاي خطي، قصه‌هاي قرآن، نقاشي‌هاي کودکان، معرفي مراکز و مؤسسات و نيز معرفي پايگاه‌هاي قرآني، از ديگر بخش‌هاي اين نرم‌افزار به شمار مي‌روند.

2. آموزشي

در احاديث اسلامي براي تعليم و تعلّم قرآن کريم سفارش شده و براي آن اجر و پاداش فراواني در نظر گرفته شده است. اين امر مسلمانان را بر آن داشته تا به عنوان يک تکليف الهي قرآن را بياموزند و به ديگران نيز آموزش دهند.
براي آموزش قرآن در هر عصر و هر زمان شيوه خاصي به کارگرفته شده و امروزه با توجه به پيشرفت و فناوري روز، توليد نرم‌افزار و ارائه آن به جامعه، روش بسيار ساده‌اي جهت آموزش قرآن است كه داراي محاسن بسياري نيز مي‌باشد.
نرم‌افزارهاي آموزشي اعم از آموزش حفظ، قرائت، تجويد و روخواني، براي سطوح مختلف سني توليد شده که در ذيل به بعضي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

صبا

نرم‌افزار صبا که براي گروه‌هاي سني مختلف توليد شده، برنامه‌اي قرآني است كه براي آموزش گروه سنّي 6 تا 12 سال توليد شده است. اين برنامه با رعايت كليه اصول آموزش و با توجه به نيازهاي روحي اين گروه سني تدوين گرديده است.
علاوه بر بخش‌هاي آموزشي كه در صبا وجود دارد، جذّابيت‌هايي چون دانستني‌ها، فيلم، بازي و سرگرمي و قصّه‌هاي قرآني نيز در برنامه گنجانده شده است.
از مهم‌ترين بخش‌هاي اين برنامه مي‌توان به مدرسه قرآن که شامل: آموزش تجويد به همراه مثال‌ها و تمرين‌هاي گوناگون و متنوّع؛ آموزش روخواني به شيوه‌اي جذّاب؛ علوم قرآني و بيان مباحث مربوط به آن در قالب فصل‌ها و بخش‌هاي مختلف است، اشاره کرد. همچنين بيان نکات تربيتي و اخلاقي با استفاده از آيات قرآن، معرفي سوره‌هاي قرآن با بيان محتواي آن‌ها، بيان آداب و احکام تلاوت و حفظ قرآن کريم، از ديگر بخش‌هاي اين برنامه مي‌باشد.
يکي ديگر از بخش‌هاي مهم اين نرم‌افزار «نداي ملكوت» است که خود شامل سه قسمت ترتيل، قرائت و حفظ است. در قسمت ترتيل، دو دوره ترتيل قرآن كريم با صداي استاد پرهيزكار و استاد سديس به همراه برگزيدة تفسير نمونه و امكان پژوهش در متن قرآن كريم ارائه شده است. در قسمت قرائت، قرائت‌هاي زيبايي از مشهورترين قاريان به همراه انيميشن و تصاوير زيبا و متناسب با آيات آورده شده و در قسمت حفظ، امكان حفظ كل قرآن كريم با استفاده از بهترين و جديدترين روش‌ها ارائه شده است.
اين نرم‌افزار که توسط مؤسسه فرهنگي ياسين توليد شده، بر روي يك لوح فشرده و به زبان فارسي عرضه شده و از نرم‌افزارهاي موفق در بخش آموزش جوانان و نوجوانان مي‌باشد.

دبستان قرآن

«دبستان قرآن» يکي ديگر از مجموعه برنامه‌هاي آموزشي و کمک آموزشي کتاب قرآن است که از کلاس اول تا کلاس پنجم ابتدايي در سي‌دي‌هاي جداگانه آموزش داده شده و داراي بخش‌هاي مختلف مي‌باشد. مهم‌ترين بخش آن «مدرسه قرآن» نام دارد و جوانان و نوجوانان مي‌توانند از تدريس کتاب قرآن با روشي نو و هماهنگ با سيستم آموزش و پرورش استفاده کنند. تمامي اين تدريس‌ها با تصاوير مناسب، قرائت‌هاي زيبا و دل‌نشين و مطالب حاشيه‌اي جالب همراه مي‌باشد.
از ديگر بخش‌هاي اين نرم‌افزار بايد به «آواي وحي» اشاره کرد که کاربر در آن جا علاوه بر گوش دادن به قرائت و ترتيل سوره‌هاي کوتاه قرآن با صداي اساتيد مشهور جهان، امکان حفظ سوره‌هاي کوتاه قرآن به دو روش تکرار آيه و روش تکرار سوره را دارد.
از بخش‌هاي جذاب اين برنامه، آشنايي با معصومان است که براي هر يک از ايشان توضيح مختصري به صورت صوتي ارائه شده و کاربر با انتخاب هر معصوم آن را مي‌شنود.
قصه‌هاي قرآني، نغمه‌هاي جذاب و شنيدني، پيام‌هاي اخلاقي و تربيتي و زنگ تفريح که شامل سرگرمي هايي همچون ساختن کاردستي با اشياي مختلف، مار و پله، جورچين، دوتايي و لبخند است، از ديگر قابليت های اين برنامه به شمار مي‌رود.
اين نرم‌افزار كه توسط مؤسسه فرهنگي ياسين توليد شده است، براي تنوع و ارتقاي سطح علمي دانش آموزان قسمت هاي مختلفي همچون «آشنايي با اماکن اسلامي»، «دانستني هاي قرآن»، «معماهاي قرآني»، «گلزار ادب» و «دنياي شگفت حيوانات» را براي جوانان و نوجوانان در نظر گرفته است.

قرآن و انسان

لوح فشرده «قرآن و انسان» از ديگر نرم‌افزارهاي آموزشي است که در آن آيات موضوعي متناسب با مباحث علمي و فيلم‌هاي منتخب و مرتبط با موضوعات انسان و قرآن وجود دارد. در اين برنامه علاوه بر معرفي پايگاه‌هاي اينترتي و مرتبط با موضوعات علمي‌ قرآن و انسان، کاربر مي‌تواند به قرائت آيات موضوعي با صداي استاد منشاوي و عبدالباسط گوش فرا دهد.
از ديگر امکانات اين نرم‌افزار بايد به واژگان اهل بيت از ديدگاه قرآن، فرهنگ هوشمند انگليسي – فارسي، پخش تواشيح و گالري تصوير منتخب اشاره کرد.
اين نرم‌افزار توسط مؤسسه فرهنگي جهان رايانه کوثر توليد و وارد بازار شده است. در همين راستا، بايد به نرم‌افزارهاي ديگر اين مؤسسه مانند: قرآن و حشرات، قرآن و زمين، قرآن و دريا، قرآن و گياهان، قرآن و ابر و باد، قرآن و سلامتي، قرآن و حيوانات نيز اشاره کرد.

بيان

لوح فشرده «بيان»، يکي ديگر از برنامه‌هايي است که با هدف آموزش روخواني قرآن کريم به شيوه‌اي نوين و جذاب تهيه شده است. در اين برنامه، علاوه بر آموزش روخواني و روان‌خواني قرآن کريم که با استفاده از متد جديد آموزش و ارائه تمرين مي‌باشد، يک دوره ترتيل قرآن کريم به همراه هفت ترجمه و يک ترجمه گويا در آن گنجانده شده است.
از ديگر بخش‌هاي اين برنامه مي‌توان به سرگرمي‌هاي آموزنده و جذاب و چندين قطعه فيلم و تواشيح اشاره کرد.

المائده

يکي ديگر از نرم‌افزارهاي موفق در بحث آموزش «المائده» مي‌باشد که توسط شرکت پيغام نور رايانه وارد بازار شده و در دسترس قرآن‌پژوهان قرار گرفته است.
در اين برنامه علاوه بر آموزش کامل روخواني و روان‌خواني قرآن کريم‌، آموزش کامل تجويد قرآن کريم، آموزش کامل مباحث صوت و تمرينات صداسازي و آموزش مقامات قرآني از اساتيد مشهور کشور وجود دارد.
زيباترين تلاوت‌هاي مجلسي جهان اسلام، 87 تلاوت مجلسي کامل ترتيل قرآن کريم‌، ارائه 2 دوره کامل تفسير الميزان و تفسير نمونه و ارائه 5 دوره ترجمه فارسي قرآن کريم، از ديگر امكانات كاربردي اين نرم‌افزار مي‌باشد.
از ديگر قابليت‌هاي برنامه بايد به امکان جستجوي لغات قرآن کريم (کشف ‌الآيات) به همراه مشاهده متن و ترجمه اشاره کرد.

کوثر (آموزش روخواني قرآن)

اين نرم‌افزار سريع‌ترين، ساده‌ترين و جامع‌ترين شيوه آموزش روخواني و روان‌خواني قرآن كريم را در پنج درس ارائه مي‌دهد.
به كارگيري ابزارهاي چند رسانه‌اي، تشويق و تمرين‌هاي مناسب، از ديگر ويژگي‌هاي اين نرم‌افزار است. كوثر به سفارش مؤسسه علوي زاهدان تهيه شده و تدريس و تدوين آن توسط استاد علي اصغر بخشي انجام شده است.

ذکر

«ذکر» به منظور امکان حفظ قرآن کريم با رعايت کليه قواعد و اصول حفظ قرآن تدوين شده است. کاربر با استفاده از اين نرم‌افزار، امکان حفظ قرآن کريم از طريق انتخاب دوره با قابليت تکرار دلخواه را دارد.
اين برنامه داراي بخش‌هاي مختلف ديگري نيز مي‌باشد که از آن جمله مي‌توان به: نداي ملکوت، برگزيده تفسير نمونه، سرگرمي‌هاي آموزنده و جذاب، چندين قطعه فيلم و امکانات جانبي مورد استفاده کاربران اشاره کرد که در يک سي‌دي تهيه شده و در اختيار کاربران قرار گرفته است.

برهان

اين برنامه به منظور آموزش تجويد قرآن کريم تهيه و در دسترس کاربران قرار گرفته است. در اين لوح فشرده علاوه بر بخش اصلي آن که آموزش تجويد به شيوه‌اي نوين و جذاب به همراه تصاوير و تمرين است، داراي چندين قطعه فيلم، تواشيح، ابتهال و ترتيل قرآن کريم مي‌باشد.
در اين نرم‌افزار امكانات جانبي چون: ساعت گويا، زنگ خبر، پخش اذان به افق شهرهاي مختلف و سرگرمي‌هاي جذاب و ديدني قرار داده شده تا کاربر هنگام استفاده از اين برنامه احساس خستگي نکند.

3. عمومي
ضحي

نرم‌افزار ضحي كه در زمينه قرآن كريم عرضه گرديده، مشتمل بر 20 دوره ترتيل قرآن كريم به همراه زندگي‌نامه قاريان و شش نسخه ترجمه قرآن به زبان‌هاي فارسي و انگليسي است که در دو قالب CD و DVD ارائه شده است .نوشتاري درباره فن ترجمه قرآن و بررسي ترجمه‌هاي موجود و نيز قطعات مختلفي از فيلم‌ها در اين برنامه گنجانده شده است.
توليد اين نرم‌افزار توسط دفتر تحقيقاتي ياسين صورت گرفته و بيشتر جنبه پژوهشي و آموزشي دارد و به سه زبان فارسي‌، عربي و انگليسي تهيه شده است.

ندا

اين نرم‌افزار به سه زبان عربي‌، فارسي و انگليسي است و توسط دفتر تحقيقاتي ياسين توليد شده است. اين نرم‌افزار شامل حدود 14 ساعت قرائت قرآن و تواشيح (78 مورد از تلاوت‌هاي زيبا و جذاب قاريان مشهور جهان و 14 تواشيح) و چندين مقاله مي‌باشد. براي دست‌يابي آسان به تلاوت مورد نظر، مجموعه آن‌ها در دو گروه جداگانه سوره و قاري دسته‌بندي شده است. كاربر مي‌تواند با هر يك از اين دو روش به تلاوت دلخواه خود برسد.

ترتيل تصويري قرآن

اين برنامه به دو صورت VCD و DVD ارائه شده كه شامل متن قرآن، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي و ترتيل استاد منشاوي است.
اين مجموعه در سي عدد VCD كه در دستگاه‌هاي ويدئو سي دي قابل استفاده است و نيز 6 عدد DVD مخصوص دستگاه‌هاي دي‌وي‌دي خانگي، ارائه گرديده است.

قرآن و عرفان

نرم‌افزار حاضر شامل ترتيل قرآن با صداي دلنشين استاد سعدالغامدي به همراه تصاوير صفحات قرآن و ترجمه‌هاي متعدد است. ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي، ترجمه استاد فولادوند، ترجمه انگليسي و آواشناسي قرآن به انگليسي تفسير ادبي و عرفاني خواجه عبدالله انصاري براي اولين بار در اين نرم‌افزار گنجانده شده است.
علاوه بر اين، مجموعه‌هاي زياد ديگري در حوزه علوم قرآني، خصوصاً بخش آموزش و کودکان، تهيه و توليد شده که از جمله مي‌توان به مجموعه‏هاي: آواي وحي، آواي کوثر، الرحمن، سليم، تبيان، تنزيل، قدر، مبين، نشر، نور الانوار، توحيد و هدي اشاره کرد.(1)
همچنين در خارج از کشور نيز نرم‌افزارهايي به زبان عربي و انگليسي توليد شده که مي‌توان به سلسبيل «صخر» توليدي شرکت العالميه، «عليم» توليد شده در کشور مصر و «حافظ» که توليد کشور ترکيه است، اشاره کرد که بايد در مقاله‌اي جداگانه مورد بحث و گفتگو قرار گيرند.

سخن آخر

نکته قابل توجه اين است که هر چند پژوهشگران قرآني بهره‌هاي فراوان و چشمگيري از اين نرم‌افزارها مي‌برند و در اين‌باره کارهاي شايسته و در خور توجهي صورت گرفته، اما کاستي‌هايي در اين نوع برنامه‌ها وجود دارد که قابل انکار نيست.
يکي از کاستي‌هاي اين نوع نرم‌افزارها را بايد عدم برآوردن نياز پژوهشي پژوهشگران برشمرد؛ چرا که بيشتر اين نرم‌افزارها به دو بخش عمومي و آموزشي اختصاص دارد و نرم‌افزارهايي که پاسخگوي نيازهاي محققان در بخش خصوصي باشد، کمتر از حد نياز است.
از ديگر نکاتي که بايد در قسمت نرم‌افزارهاي تخصصي مورد توجه قرار گيرد، ايجاد قابليت‌هاي کاربردي در نرم‌افزار است که از آن جمله مي‌توان به: قابليت جستجوي لفظي و موضوعي با سرعتي مناسب، امکان مشاهده متون، جستجو و قابليت تعيين محدوده آن به صورت کلمه و عبارت، امکان فيش‌برداري و نمايه‌زني و انتقال مطالب به يادداشت و امکان چاپ آن‌ها اشاره کرد.
همچنين گنجاندن فرهنگ‌هاي تخصصي واژگان قرآني مانند: مفردات راغب، التحقيق، قاموس القرآن و مجمع البحرين به غناي پژوهشي نرم‌افزارهاي تخصصي مي‌افزايد.
در قسمت نرم‌افزارهاي عمومي و آموزشي نيز بهتر است به مباحث اخلاقي و تربيتي مرتبط با آيات قرآن و همچنين قصه‌هاي قرآني توجه ويژه‌اي شود که در نرم‌افزارهاي موجود کمتر به اين مباحث پرداخته شده است.
در آخر، وظيفه خود مي‌دانم تا از تمامي کساني که با توليد اين نوع نرم‌افزارها از معارف بلند قرآني دفاع نموده و به گسترش تعاليم الهي كمك شاياني مي‌نمايند، تشکر و قدرداني کنم. 

پی نوشت

1. براي آشنايي بيشتر با نرم‌افزارهاي قرآني مذكور مي‌توانيد به معرفي 114 سي دي قرآني به اهتمام علي عزتي و محمد رضا مسيب زاده در پايگاه گروه درسي قرآن به نشاني http://quran-dept.talif.sch.ir/index.php مراجعه كنيد.
منابع

1. پايگاه اطلاع‌رساني مؤسسه توليد نرم‌افزار اسلامي (متنا)
http://www.matnaa.com/home/home.aspx
2. مؤسسه فرهنگي هنري ياسين امين (بخش نرم‌افزارهاي قرآني)
http://www.yasin.ir/product/goran.asp
3. پايگاه اطلاع‌رساني مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي
http://noorsoft.org
4. پايگاه اطلاع‌رساني دار القرآن
http://www.quran-defa.ir

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها