عباس صفاری گفت: کتابهای مربوط به حوزه ادبیات مهاجرت، برای موفق شدن باید اول از همه در کشور خودشان یعنی ایران موفق شوند و ایران باید سکوی پرتاب آنها باشد چون خارجیها هم میخواهند کتابی که از فارسی ترجمه میکنند، از ایران به دستشان برسد.
بیست و هشتمین نشست ادبی عصر روشن، نشست بررسی ادبیات مهاجرت، دوشنبه شب 20 شهریور با حضور محمدهاشم اکبریانی، عباس صفاری به عنوان منتقدان و چهرههایی چون اسدالله امرایی، محمدشمس لنگرودی، شهاب مقربین و دیگر شاعران و نویسندگان در کتابسرای روشن برگزار شد.
صفاری در این برنامه گفت: ادبیات مهاجرت عنوانی است که هنوز بر سر آن دعواست. عدهای معتقدند این نوع ادبی باید تحت عنوان ادبیات تبعید خوانده شود. عدهای هم میگویند وقتی فردی خودش به کشور دیگری رفته و به تولید اثر پرداخته، نمیتوان آثار او را ادبیات تبعیدی دانست. در آمریکا و به ویژه شهرهایی چون لس آنجلس و دیگر شهرهای مهاجرپذیر، بیشتر عنوان ادبیات مهاجرت کاربرد دارد ولی روی هم رفته، منظور ما در این جلسه بررسی ادبیاتی است که خارج از مرزهای ایران و در هر سرزمین دیگری تولید میشود.
وی افزود: این نوع ادبی که قصد صحبت دربارهاش را داریم، بیشتر در کشورهایی چون آمریکا و کانادا تولید میشود. شاید اولین مهاجران ایرانی افراد مختلفی از حزب توده بودند که به خارج از مرزها میرفتند و این نوع ادبیات را در نشریاتی که به چاپ میرساندند، توسعه میدادند. این نکته را هم اضافه کنم که من به شخصه عنوان ادبیات مهاجرت را بیشتر از ادبیات تبعید میپسندم. چون بسیاری از افرادی که روی عنوان ادبیات تبعید تاکید و پافشاری میکنند، تبعیدزده نیستند.
این شاعر بعد از قسمتی از سخنان اکبریانی مبنی بر تولید ادبیات مهاجرت به زبان فارسی و غیرفارسی گفت: ادبیاتی را که توسط یک ایرانی در کشور میزبان و با زبان کشور میزبان تولید میشود، شاید بتوان جزو ادبیات مهاجرت دانست، ولی فرق عمدهاش با دیگر آثار مربوط به ادبیات مهاجرت در این است که در ادامه سنت ادبی زبان کشور میزبان قرار خواهد گرفت. وقتی شما چنین اثری را نقد میکنید باید در نظر بگیرید که با گذشته زبان کشور میزبان آن را خواهید سنجید. بنابراین، اینکه برخی آثاری که ایرانیها به زبان انگلیسی یا فرانسوی تولید میکنند، جزو ادبیات فارسی به شمار میآورند، صحیح نیست.
صفاری ادامه داد: در خارج از کشور هم، دستاندرکاران ادبیات هنوز بر سر عنوان این ژانر دعوا دارند. همانطور که اینجا بر سرش دعوا وجود دارد. تا چند سال پیش، کسانی که از ایران مهاجرت میکردند، درباره آنهایی که به زبان خارجی مینوشتند، نظر منفی داشتند. ولی اتفاقاتی که در 10 سال اخیر رخ داده است، موجب شده شرایط عکس این حالت به وجود بیاید. شرایط پیشرفت تکنولوژی و اینترنت و همچنین تحولات زبانی از دلایل این امر است. اما مشکل اصلی در این زمینه، زندگی هنرمندان و نویسندگانی است که مهاجرت میکنند.
سراینده مجموعه «دوربین قدیمی» گفت: من قبل از انقلاب به غرب مهاجرت کردم و زمانی که سیل مهاجران به اروپا و آمریکا سرازیر جاری شد، شاهدش بودم. اگر در یکی از شهرهای عمده آمریکا، جزو انجمنی باشید، حتما هر از گاهی مهمانی از ایران خواهید داشت. نمونهاش انجمن دفترهای شنبه در لس آنجلس است. آن مهمانی که میگویم هر از گاهی به جلسات انجمن میآید، به جلسه میآید و وقتی او را ببنید، ظاهرا به مطالب و موضوعات ادبی گوش میکند و حواسش به شعرها و داستانهاست، اما در واقع فکر و ذکرش آنجا نیست و بعد از برنامه هم سئوالهایی از حاضران میپرسد که درباره کار و درآمد و حقوق هستند. شما این فرد را دیگر تا چند سال آینده نخواهید دید.
وی گفت: آنچه تجربه به من نشان داده است، این است که 99 درصد این حضورها تفننی است و کمتر کسی را دیدهام که در انجمنهای ادبی خارج از کشور به دنبال شعر یا نویسندگی واقعی باشد. در یک درصد باقیمانده هم آن خلاقیت ادبی به وجود نمیآید؛ مگر این که فرد به بازنشستگی برسد. به نظرم دیگر دوران چاپ کتاب در غرب برای مهاجران ایرانی به پایان رسیده است.
صفاری در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ به اکبریانی درباره شکست ادبیات داخلی و مهاجرت ایران گفت: هندیها و افغانیهایی که در سطح جهانی مطرح شدهاند، همه از کشور خودشان مینویسند. ممکن است گریزهایی به کشور میزبان بزنند، ولی بیشتر حجم مطالبشان مربوط به فرهنگ و کشور خودشان است. ما معمولا عادت داریم موفقیتهای خودمان را نادیده بگیریم و به نویسندگان خود کمتر بها بدیم. کتابهایی بودند که برای چندین ماه در لیست پرفروشهای مجلاتی چون نیویورک تایمز یا لسآنجلس تایمز بودند. غربیها میگویند هرکسی میتواند یک کتاب بنویسد، مهم این است که کتاب دوم را بنویسد. ایرانیها در خارج کتابهایی هم داشتهاند که به چند زبان ترجمه شدهاند.
شاعر مجموعه شعر «کبریت خیس» ادامه داد: موضوع این است که کتابهایی که در مهاجرت به زبان فارسی تولید میشوند، اول باید در کشوری مادریشان یعنی ایران، موفق باشند و ایران است که باید سکوی پرتاب آنها شود. مترجمان خارجی هم علاقه دارند کتابهایی که ترجمه میکنند از ایران به دستشان برسد. در کل ظاهر امر نشان میدهد که آن کتابهایی از ادبیات مهاجرت ما که در داخل کشور چاپ شدهاند، در حد کتابهای مهاجرتی که در خارج چاپ شدهاند، نیستند.