0

حق و باطل

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حق و باطل

1. جایگاه حق و باطل
من كتابه الی معاویه: الا و من اكله الحق فالی الجنه، و من اكله الباطل فالی النار .(نامه 17)
امام علیه السلام به معاویه نوشت: آگاه باش! آن كس كه بر حق بوده جایگاهش بهشت است و آن كس كه بر باطل باشد در آتش است.
2. نتیجه ظلم و ستم
ان البغی و الزور یوتغان المرء فی دینه و دنیاه، و یبدیان خلله عند من یعیبه .(نامه 48)
همانا ظلم و ستم و كارهای خلاف حق، انسان را در دین و دنیایش به هلاكت می اندازد، و نقایص و عیوبش را نزد عیب جویان آشكار و نمایان می سازد.
3. سنگینی مسئولیت زمامدار
من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: لیس یخرج الوالی من حقیقه ما الزمه الله من ذلك الا بالاهتمام و الاستعانه، و توطین نفسه علی لزوم الحق، و الصبر علیه فیما خف علیه او ثقل .(نامه 53)
در فرمان استانداری مصر به مالك اشتر: زمامدار نمی تواند از حقیقت آن چه كه از حق آنان بر عهده دارد برآید، مگر با كوشش و استمداد از خداوند متعال و آماده كردن نفس خود برای التزام به حق چه تحمل آن همه موارد سبك باشد یا سنگین.
4. سستی نكردن در امر حق
لعمری ما علی من قتال من خالف الحق و خابط الغی من ادهان و لا ایهان .(خطبه 24)
به جان خودم سوگند كه در جنگیدن با كسی كه در برابر حق بایستد و در گمراهی فرو رود هرگز مسامحه و سستی روا نمی دارم .
5. روشنی راه حق
ان الله قد اوضح لكم سبیل الحق، و انار طرقه. فشقوه لازمه، او سعاده دائمه! (خطبه 157)
همانا خداوند راه حق را برای شما آشكار كرد و راه های آن را روشن ساخت. پس (از آن به بعد) یا بدبختی همیشگی است و یا سعادت پایدار.
6. سرنوشت خوارج
لا تقاتلوا الخوارج بعدی؛ فلیس من طلب الحق فاخطاه، كمن طلب الباطل فادركه .(خطبه 61)
امام علیه السلام فرمود: پس از من با خوارج نبرد نكنید؛ زیرا كسی كه در جستجوی حق باشد و خطا كرد، مانند كسی نیست كه دنبال باطل برود و آن را یافته باشد.
7. حق پذیری
لا تنفروا من الحق نفار الصحیح من الاجرب، و الباری من ذی السقم .(خطبه 147)
از حق مگریزید، آن گونه كه انسان سالم از شخص گر و یا تندرست از بیمار می گریزد.
8. صفات حزب باطل
من كتاب له الی قثم بن عباس و هو عامله علی مكه: اما بعد، فان عینی بالمغرب كتب الی یعلمنی انه وجه الی الموسم اناس من اهل الشام العمی القلوب، الصم الاسماع، الكمه الابصار، الذین یلبسون الحق بالباطل، و یطیعون المخلوق فی معصیه الخالق .(نامه 33)
در نامه ای به قثم بن عباس، كارگزار خود در مكه، می نویسد: اما بعد، جاسوس من در مغرب به من نوشته و اطلاع داده است كه عده ای از شامیان كوردل كه گوش هایشان (از دیدن حق) به كلی كور، همانان كه به وسیله باطل حق را می جویند و از مخلوق به بهای نافرمانی از خالق فرمان می برند، به سوی حج گسیل شده اند.
9. علت نابودی گذشتگان
انما اهلك من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه، و اخذوهم بالباطل فاقتدوه .(نامه 79)
گذشتگان شما را در حقیقت كسانی نابود كردند كه مردم را از حق (خودشان) بازداشتند و آنان هم به ناچار آن را (با رشوه) خریدند و مردم را به باطل واداشتند و آنان لاجرم از آن پیروی كردند.
10. بهترین كارها
الی عبدالله بن عباس: لا یكن ما نلت فی نفسك من دنیاك، بلوغ لذه او شفا غیظ، و لكن اطفا باطل او احیا حق .(نامه 66)
به عبدالله بن عباس: مواظب باش كه برترین چیز نزد تو رسیدن به لذت های دنیا و یا انتقام گرفتن از دشمن نباشد، بلكه بهترین كارها نزد تو خاموش ‍ كردن آتش باطل و یا زنده كردن حق باشد.
11. حقوق خدای تعالی
سبحانه جعل حقه علی العباد ان یطیعوه، و جعل جزاهم علیه مضاعفه الثواب تفضلا منه .(خطبه 216)
خدای سبحان حق خود را بر بندگان این قرار داد كه او را فرمان برند و در مقابل، برای آنان این حق را قائل شد، كه از روی تفضل خویش چند برابر پاداششان دهد.
12. به جا آوردن حق و عدالت
اعظم ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حق الوالی علی الرعیه، و حق الرعیه علی الوالی ... فاذا ادت الرعیه الوالی حقه، و ادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم، و قامت مناهج الدین، و اعتدلت معالم العدل، و جرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلك الزمان، و طمع فی بقا الدوله، و یئست مطامع الاعدا .(خطبه 216)
مهم ترین حقوق كه خداوند واجب گردانیده، حق زمامدار بر ملت و حق ملت بر زمامدار است ... اگر ملت حق زمامدار را گزارد و زمامدار حق ملت را، حق در میان آنان عزت و قدرت یابد و راه های روشن دین هموار گردد و نشانه های عدالت و دادگری برپا شود و راه و رسم ها در مجرای صحیح خود قرار گیرند، بدین ترتیب، اوضاع زمانه درست می شود و به پایداری دولت امیدواری می رود و دشمنان در رسیدن به مطامع خود مایوس ‍ می گردند.
13. همواره سخن حق گو!
لا تكفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی، و لا امن ذلك من فعلی، الا ان یكفی الله من نفسی ما هو املك به منی .(خطبه 216)
از گفتن سخن حق، یا راهنمایی عادلانه ، خودداری نكنید؛ زیرا من خود را بالاتر از این كه خطا كنم نمی دانم و از اشتباه كاری ایمن نیستم، مگر این كه خدای بزرگ مرا حفظ كند كه اختیار دار هموست.
14. حقوق خدا بر بندگان
من واجب حقوق الله علی عباده النصیحه بمبلغ جهدهم، و التعاون علی اقامه الحق بینهم .(خطبه 216)
از حقوق واجب خداوند بر بندگانش این است كه به اندازه توانایی خود در خیرخواهی و نصیحت بندگان خدا كوشش كنند و در راه برقراری حق در میان خود همكاری و كمك نمایند.
15. مقررات دین
الا و ان شرائع الدین واحده، و سبله قاصده. من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم .(خطبه 120)
آگاه باشید كه مقررات دین یكی است، راه های آن سهل و بی زحمت است. هر كه از راه ها را برگزیند، به حق رسد و غنیمت برد و هر كه از عمل به آن ها باز ایستد گمراه و پشیمان گردد.
16. گناه كار باطل
الراضی بفعل قوم كالداخل فیه معهم. و علی كل داخل فی باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به .(حكمت 154)
كسی كه به كار گروهی راضی باشد، مانند همراه آن ها در آن كار است، و بر كسی كه در كار باطل دخالت كند دو گناه است: گناه انجام كار، گناه رضایت به آن.
17. علت فساد مردم
لاصحابه فیما یخبر عن غلبه جیش معاویه: انی والله لاظن ان هولا القوم سیدالون منكم باجتماعهم علی باطلهم، و تفرقكم عن حقكم، و بمعصیتكم امامكم فی الحق، و طاعتهم امامهم فی الباطل، و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتكم، و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم .(خطبه 25)
امام علی علیه السلام آن جا كه از چیره شدن سپاه معاویه به یاران خود خبر می دهد، می فرماید: به خدا سوگند، من گمان می كنم كه پیروان معاویه بر اثر داشتن این امتیازها بر شما حكومت كنند: آن ها روی باطل و شكاف شما در حق، نافرمانی شما از امام خودتان در طریق حق و اطاعت آنان از زمامدارشان در راه باطل. تحویل امانت از طرف آن ها به صاحبانش و خیانت شما در امانت و خدمت آن ها به مردم در سرزمین خودشان و فساد شما در میان مردم .
18. فاصله بین حق و باطل
اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع .
فسئل علیه السلام عن معنی قوله هذا، فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال: الباطل ان تقول: سمعت، و الحق ان تقول: رایت! . (خطبه 141)
آگاه باشید كه میان حق و باطل چهار انگشت فاصله است !
از امام علی علیه السلام معنی این گفته سوال شد، حضرت علیه السلام انگشتانش را كنار هم گذاشت و بین گوش و چشم خود قرار داد، سپس ‍ فرمود: باطل آن است كه بگویی شنیدم، و حق آن است كه بگویی دیدم .
19. حقوق مردم نسبت به یكدیگر
المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده الا بالحق، و لا یحل اذی المسلم الا بما یجب .(خطبه 167)
مسلمان كسی است كه مسلمان ها از دست و زبان او آسوده باشند، مگر كه پای حق در میان آید و آزار رساندن مسلمان روا نیست، مگر آن جا كه خداوند واجب فرموده است.
20. یاران اندك حق
اعلموا رحمكم الله! انكم فی زمان القائل فیه بالحق قلیل، و اللسان عن الصدق كلیل، و اللازم للحق ذلیل. اهله معتكفون علی العصیان، مصطلحون علی الادهان .(خطبه 233)
رحمت، خدا بر شما، بدانید كه شما در روزگاری به سر می برید كه حق گویان اندك اند و زبان از راستگویی كند است و پیرو حق خوار و بی مقدار، مردمان این زمانه به نافرمانی خو گرفته اند و بر مسامحه (در حق) با یكدیگر هم داستان شده اند.
21. عیب مرد
لا یعاب المرء بتاخیر حقه، انما یعاب من اخذ ما لیس له .(حكمت 166)
بر مرد عیب نیست كه حقش تاخیر افتد، عیب آن است كه چیزی را كه حقش نیست بگیرد.
22. حق خدا بر انسان
انظر ایها السائل! فما ذلك القران علیه من صفته فائتم به، و استضی بنور هدایته، و ما كلفلك الشیطان علمه مما لیس فی الكتاب علیك فرضه، و لا فی سنه النبی صلی الله علیه و آله و ائمه الهدی اثره، فكل علمه الی الله سبحانه، فان ذلك منتهی حق الله علیك.(خطبه 91)
ای پرسشگر! بنگر، هر یك از صفات خدا را كه قرآن به آن راهنمای ات كرده است، پیروی كن و از پرتو هدایت قرآن روشنایی برگیر و آن صفاتی را كه شیطان تو را به آموختن آن واداشته و دانستن آن در كتاب (قرآن) بر تو واجب نشده و در سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان هدایت نیز اثری از آن ها نیست، علم به آن صفات را به خدای سبحان واگذار؛ زیرا این منت های خدا بر تو است.

سه شنبه 21 شهریور 1391  5:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها