0

حكومت و صفات فرمانروا

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حكومت و صفات فرمانروا

1. اسرا حكومتداری
من كتابه للاشتر -: ثم انظر فی حال كتابك، فول علی امورك خیرهم، و اخصص رسائلك التی تدخل فیها مكائدك و اسرارك باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لا تبطره الكرامه، فیجتری بها علیك فی خلاف لك بحضره ملا، و لا تقصر به الغفله عن ایراد مكاتبات عمالك علیك، و اصدار جواباتها علی الصوب عنك. (نامه 53)
امام علی علیه السلام در نامه به مالك اشتر فرمودند: به وضع مامورین خود رسیدگی كن و كارهای خود را به دست نیكان آنان بسپار! نامه هایی را كه نقشه ها و اسرارت را در بردارد به دست كسی بسپار! نامه هایی را كه نقشه ها و اسرارت را در بردارد به دست كسی بسپار كه در فضایل اخلاقی از همه شایسته تر باشد. كسی باشد كه احترامت به وی او را مغرور نسازد و در مخالفت با تو در حضور دیگران گستاخ نگردد. كسی باشد كه غفلت تو موجب نشود كه گزارش فرمانداران و نمایندگانت و نامه های آنان را به تو ندهد و جواب شایسته كه مناسب توست برای آنان صادر نكند.
2. بدترین مردم نزد خدا
ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به. (خطبه 164)
بدترین مردم نزد خدا، پیشوای منحرفی است كه خود گمراه است و موجب گمراهی (دیگران می شود.
3. عبرت از سرگذشت زمامداران
الواجب علیك ان تتذكر ما مضی لمن تقدمك من حكومه عادله، اوسنه فاضله، او اثر عن نبینا صلی الله علیه و آله او فریضه فی كتاب الله فتقتدی بما شاهدت مما عملنا به فیها، و تجتهد لنفسك فی اتباع ما عهدت الیك فی عهدی هذا. (نامه 53)
بر تو واجب است كه سرگذشت و رفتار زمامدارانی را كه پیش از تو از این خاكدان گذشته اند به یاد بیاوری، زمامدارانی كه حكومت دادگرنه گستردند و به سنت فاضله عمل نمودند و از آثار پیامبر صلی الله علیه و آله تبعیت نمودند و واجبات وارده در كتاب الهی را پیروی كردند، پس تبعیت كن از آن اعمالی كه ما انجام دادیم و تو خود آن را مشاهده كردی و واجب است كه از ذات خود در پیروی از این عهدنامه كه برای تو نوشتم.
4. كیفر قتل عمد
یا مالك ! فلا تقوین سلطانك بسفك دم حرام، فان ذلك مما یضعفه و یوهنه، بل یزیله و ینقله، و لا عذر لك عند الله و لا عندی فی قتل العمد، لان فیه قود البدن. (نامه 53)
ای مالك ! حكومت خود را با ریختن خون ناحق تقویت مكن، چرا كه این كار حكومتت را سست و متزلزل می سازد، بلكه بنیان آن را می كند و به دیگران منتقل می نماید و بدان هیچ گونه عذری نزد خدا و من در قتل عمد پذیرفته نیست، زیرا كیفر آن قصاص و مرگ است.
5. سنت پیشوایان را نقض مكن !
لا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتمعت بها الالفُه، و صلحت علیها الرعیه. (نامه 53)
هرگز سنت شایسته ای را كه پیشوایان این امت به آن عمل كرده و ملت اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور مردم بدان اصلاح گردیده است نقص ‍ مكن !
6. كارمندانی چنین انتخاب كن !
یا مالك توخ منهم اهل التجریه و الحیا، من اهل البیوتات الصالحه و القدم فی الاسلام المتقدمه، فانهم اكرم اخلاقا، و اصح اعراضا، و اقل فی المطامع اشراقا، و اغلب فی عواقب الامور نظراً. (نامه 53)
ای مالك ! كارمندانی را كه اهل تجربه و شرم و حیا و از خانواده های صالح كه در اسلام پیشگام ترند انتخاب كن ؛ زیرا اخلاق آنها كریم تر و خانواده شان پاك تر و كم طمع تر و در سنجش عواقب امور بیناترند.
7. موقعیت خطرناك
صاحب السلطان كراكب الاسد: یغبط بموقعه، و هو اعلم بموضعه. (حكمت 263)
ملازم و ندیم سلطان، همچون كسی است كه بر شیر سوار باشد؛ مردم به موقعیت او غبطه می خورند، در حالی كه خودش بهتر می داند در چه وضعیتی (خطرناك ) قرار دارد.
8. رابطه امیران
الصق بذوی المرؤات و الاحساب و اهل البیوتات الصالحه و السوابق الحسنه ثم اهل النجدهُ و الشجاعه و السخا و السماخه، فانهم جماع من الكرم، و شعب من العرف. (نامه 53)
به مالك اشتر نوشت: روابط خود را با افراد باشخصیت و اصیل، و خانواده های صالح و خوش سابقه برقرار كن، و پس از آن مردمانی كه دارای بزرگواری و دلاوری و سخاوت و اهل گذشتند رابطه برقرار ساز كه آن ها كانون كرم و شعبه هایی از خوبی هستند.
9. شرایط حاكم
لا ینبغی ان یكون الوالی علی الفروج و الدما و المغانم و الاحكام، و امامه المسلمین الخیل ... و لا المعطل للسنه فیهلك الامه. (خطبه 131)
شایسته نیست كسی كه حاكم بر ناموس و خون و غنایم و احكام مسلمانان و متصدی رهبری مسلمانان است بخیل باشد و یا كسی كه به سنت (پیامبر) عمل نكند و در نتیجه، امت را به نابودی كشاند.
10. میدان آزمایش مردان
الولایات مضامیر الرجال. (حكمت 441)
زمامداری ها، میدان مسابقه و آزمایش مردان است.
11. نهی از گماشتن حاجت
من كتابه الی قتم بن العباس، و هو عامله علی مكه - : و لا یكن لك الی الناس سفیر الالسانك، و لا حاجب الا وجهك. و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائك بها، فانها ان ذیدت عن ابوابك فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها. (نامه 67)
در نامه خود به قثم بن عباس كارگزارش در مكه: و از طرف تو برای مردم سفیری جز زبانت نباشد و ما بین تو و مردم فاصله و پرده ای جز صور قرار مده و هیچ نیازمندی را از دیداری رویت محروم مكن ؛ زیرا اگر در آغاز از ورود بر تو منع گردد، پس از آن كه حاجتش برآورده گردد تو سزاوار سپاسگزاری نخواهی گشت.
12. حالات زمامداران
ان من اسخف حالات الولاه عند صالح الناس ان یظن بهم حب الفخر، و یوضع امرهم علی الكبر. (خطبه 216)
از سخیف ترین حالات زمامداران نزد مردان صالح، زمانی است كه به آنها گمان برده شود كه دوستدار تفاخرند و امورشان را بر كبر و خود پسندی قرار می دهند.
13. پاسداران احكام خدا
السلطان وزعه الله فی ارضه. (حكمت 332)
فرمانروایان، پاسداران احكام خدا در زمین اویند.
14. روزگار پس از علی علیه السلام
انه سیاتی علیكم من بعدی زمان لیس فیه شیء اخفی من الحق، و لااظهر من الباطل، و لااكثر من الكذب علی الله و رسوله. (خطبه 147)
قطعی است كه پس از من روزگار برای شما روی خواهد آورد كه چیزی پوشیده تر از حق و آشكارتر از باطل و فراوان تر از دروغ بستن به خدا و رسولش نخواهد بود.
15. سامان یافتن كار
ان فی سلطان الله عصمه لامركم . فاعطوه طاعتكم غیر ملومه و لا مستكرده بها. و الله لتفعلن او لینقلن الله عنكم سلطان لاسلام، ثم لا ینقله الیكم ابدا حتی یارز الامر الی غیركم. (خطبه 169)
همانا سلطان خدا (حكومت و رهبری دین حق) مایه نگهداری و سامان یافتن كار شماست؛ پس بی درنگ و با میل و اختیار او را اطاعت كنید. سوگند به خدا كه یا این كار را می كنید یا خداوند سلطان اسلام (حكومت حقه اسلامی) را از شما می گیرد و دیگر هرگز آن را به شما منتقل نمی كند، تا به دست دیگری سپرده شود.
16. وظیفه پیشوا
من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیكن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم. (حكمت 73)
كسی كه خود را در مقام امامت و پیشوایی مدرم قرار دهد، باید پیش از تعلیم به دیگران، خود را تعلیم دهد و قبل از تربیت به زبان با عملش تربیت كند و كسی كه آموزگار و مربی نفس خویش است، به احترام و اكرام سزاوارتر است از آن كه معلم و مربی دیگران باشد.
17. زمامداری و تصرف در كار
لیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه، و لا تصلح الولاه الا با ستقامه الرعیهُ، فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه، و ادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم، و قامت مناهج الدین، و اعتدلت معالم العدل، و جرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلك الزمان، و طمع فی بقا الدوله و یئست مطامع الاعدا و اذا غلبت الرعیه و الیها، او اجحف الوالی برعیته، اختلفت هنالك الكلمه، و ظهرت معالم الجور، و كثر الادغال فی الدین، و تركت محاج السنن، فعمل بالهوی، و عطلت الاحكام، و كثرت علل النفوس. (خطبه 216)
كار ملت جز با اصلاح زمامداران و وضع زمامداران جز با رو به راه بودن كار ملت اصلاح نمی شود، بنابراین وقتی مردم حقوق حكومت را دادند و زمامدار حق مردم را ادا كرد، آن گاه حق در میان همه طبقات قوی و امور دینی استوار و نشانه های عدالت و اعتدال، و راه و رسم های درست در مجرای خود به كار می افتد، در چنین روزگاری مردم اصلاح شوند و به بقای حكومت امیدوار باید بود و دشمنان هم مایوس می گردند. اما اگر ملت بر زمامدار مسلط شد و با آن كه زمامدار به مردم ستم كرد، وحدت و نظام جامعه دچار اختلاف و نشانه های ظلم آشكار گردد، بدعت در دین فراوان و آداب دینی متروك شود، در چنین روزگار است كه به هوای نفس عمل شود و احكام خدا تعطیل و بیماری های اخلاقی فراوان گردد.
18. وظیفه امام
لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه، الابلاغ فی الموعظه و الاجتهاد فی النصیحه، و الاحیا للسنه، و اقامه الحدود علی مستحقیها . (خطبه 105)
بر امام نیست نگر آن كه دستور خدا را اجرا كند: با پند و اندرز، فرمان خدا را ابلاغ نماید، برای خیر خواهی مردم كوشش نموده، سنت الهی را زنده و حدود خدا را درباره منحرفان به اجرا در آورد.
19. وصف داوران ناشایسته
فس صفه من یتصدی للحكم بین الامه و لیس لذلك باهل - : ... رجل قمش جهلا موضع فی جهال الامُه، عاد فی اغباش الفتنه، عم بما فی عقد الهدنُه قد سماه اشباه الناس عالما و لیس به. (خطبه 17)

سه شنبه 21 شهریور 1391  4:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها