امیر مؤمنان(علیه السلام) مىفرماید:
از آن لحظه كه پیامبر خداصلى الله علیه وآله رحلت كرد همواره مظلوم بودهام (1) .
ابن شهرآشوب روایت مىكند كه حضرت بر منبر نرفت، جز آن كه در پایان كلامش، پیش از پایین آمدن از منبر این جمله را مىفرمود:
مازلت مظلوما مذ قبض رسولاللهصلى الله علیه وآله حتى یومنا هذا. (2)
روزى یك نفر اعرابى در بین سخنان حضرتعلیه السلام فریاد زد:
«وا مظلمتاه».
حضرت علىعلیه السلام او را به حضور طلبید، هنگامى كه نزدیك شد، به او فرمود:
به تو یك بار ستم شده است و به من به تعداد مدر و وبر ظلم شده است. (3)
مدر به معنى كلوخ و وبر به معنى كرك حیوانات است، و این كنایه از كثرت است. و در روایتى این اضافه آمده است:
هیچ خانهاى از عرب نیست، جز این كه مظلمه و حق من بر گردنشان است واز هنگامى كه این جا نشستهام، همواره مظلوم بودهام. (4)
مظلومیت امیرالمؤمنینعلیه السلام به یك جهت محدود نمىشود و همواره در جهات مختلف، این مظلومیتسارى و جارى بوده است. یكى از این جهات مظلومیت، عدم درك صحیح از معارف و مقاماتى است كه پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله اسلام براى آن حضرتعلیه السلام برشمردهاند. این مظلومیت، علاوه بر آن حضرت به شیعیان و دوستان حضرت امیرعلیه السلام نیز سرایت كرده است و همواره در طول تاریخ عدهاى كه اكثرا عداوت و غرض سوء داشتهاند اقسام تهمتها و افتراها را به شیعیان نسبت مىدهند. متاسفانه این اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است.
فردى در جریدهاى با متهم كردن شیعه و امام علىعلیه السلام مقالهاى نوشته، كه ادب مانع نقل آن است.
از این رو تنها قطعههایى را كه این نویسنده آنها را تخطئه و مسخره كرده است مىآوریم:
«اعتقاد به این كه هر كه ولایتش درست نباشد، نماز و روزه و سایر اعمال عبادیش نیز درست نیست، اعتقاد به این كه قرآن واقعى در دست ما نیست... اعتقاد به این كه هر كس حب ائمه را در دل داشته باشد، همه گناهانش بخشیده شده و وارد بهشت مىشود و هر كس حب آنها را نداشته باشد، روى بهشت را نخواهد دید... (5) »
متاسفانه ایشان هیچ سند و مدركى از شیعه ارایه نداده است و گرچه این نسبتها به این صورت، درست نیست و آمیخته با تحریف است ولى از آنجا كه مظلومیت امام علىعلیه السلام در صحنه تهمتهاى ناروا ریشهاى قدیم و قویم دارد، در این مقاله به احادیثى استناد مىكنیم كه مقبول همه مسلمانان اعم از شیعه و سنى باشد و پاسخى در خور به این نویسنده مىدهیم.
در آغاز توجه به چند نكته ضرورى است;
عدم تحریف قرآن
الف: شیعه قرآن موجود را قرآن واقعى مىداند و امروزه نیز همگان، همین عقیده را دارند و در پاسخ به این گونه تهمتها، كتابهاى گوناگونى نوشته شده است. (6)
هر روزه نیز باید مقالهها و كتابهایى در دفاع از شیعه و امامت نوشته شود زیرا تامسلمانان تسلیم اسراییل و آمریكا نشدهاند، سهم بزرگى از بار سركوبى مسلمانان مبارز بر دوش این گروه از نویسندگان دستگاههاى تبلیغاتى آنان است!
اصول عقیدتى، تقلید ناپذیرند
ب: اصول عقیدتى، تقلیدى نیست و باید با منطق و برهان اثبات شود. ولى روش استدلال در باورهاى كلامى دو گونه است: در بخشهایى نظیر توحید و اثبات نبوت، از برهانهاى عقلى بیشتر استفاده مىشود و در بخشهایى نظیر برزخ و معاد كه تجربه علمى در آن وادى قدمى ننهاده و اثباتا و نفیا سخنى ندارد، پس از اثبات اساس و واقعیت آنها از طرق عقلى، در بیان كیفیات و ویژگىها تنها راه، تمسك به وحى و سخنان پیامبران و امامان علیهم السلام است. و به همین جهت در این مساله متافیزیكى به احادیث معصومان علیهم صلواتالله تعالى استدلال مىشود.
نقش ولایت الهى و ولایت طاغوت در پذیرش اعمال
ج: قرآن كریم انسان را از دو حال بیرون نمىداند; یا تحتسرپرستى خدا و پیامبران و امامان نوراند، همچنان كه آیه شریفه مىفرماید:
«الله ولیالذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور...» (7)
خداستسرپرست كسانى كه ایمان آوردهاند، آنان را از تاریكىها به نور مىبرد...
و یا تحت نظارت و امام نار، چنان كه مىفرماید:
«والذین كفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم منالنور الىالظلمات (8) »
و آنان كه كافر شدند سرپرستانشان طاغوت است كه آنان را از نور هدایتبه ظلمات مىبرند.
همچنین رهبر و امام نیز یا امام نور است و یا امام نار، بنابراین، یا باید پیرو امام هدایتباشیم یا در چنگال امام ضلالت، و نمىتوان بین دو متناقض و یا متنافى جمع كرد. قرآن درباره امامان نور مىفرماید:
«و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا... (9) »
و آن پیامبران را امامانى قرار دادیم كه هدایت مىكنند به امرما.
و درباره فرعونیان مىفرماید:
«وجعلناهم ائمه یدعون الىالنار و یومالقیامه لاینصرون و اتبعناهم فی هذهالدنیا لعنه ویومالقیامه هم منالمقبوحین (10) »
و آنان را امامانى كه به سوى آتش مىخوانند، گردانیدیم، و روز رستاخیز یارى نخواهند شد. و در این دنیا لعنتى بدرقه - نام - آنان كردیم و روز قیامت - نیز - ایشان از زشت رویانند.
شرایط عذاب و آمرزش
چند مبحثبسیار مهم و طولانى با موضوع این مقاله مرتبط است كه خود نیازمند مقالات گستردهاى است; نظیر این كه رحمت الهى شامل هر كس كه معاند نباشد، شده و او روزى نجات خواهد یافت، یا خداوند متعال تا اتمام حجت نكند، عذاب نمىكند و بنابراین جاهل قاصر معذور است.
مساله دیگر، آمرزش گناه به دلیل محبت اهل بیتعلیهم السلام بى قید و شرط و بىتوبه و تصفیه نیست و گرنه لازمهاش آن است كه گفته شود، مسلمان واقعى كه همان پیرو اهل بیتعلیهم السلام است، هیچ تكلیفى ندارد و تمام شریعت اسلام لغو استبدیهى است كه هیچكس چنین سخنى نگفته است و نمىگوید.
روایاتى در شرایط آمرزش محب اهل بیت علیهم السلام
چند دسته از روایات، به روشنى بیان مىكند كه تنها، عمل كسى پذیرفته است كه در تمامى مراحل از جمله پیروى از امام حق، تسلیم فرمان پروردگار باشد، هواى خویش را بر خداى خود مقدم ندارد. در دیدگاه قرآن كسى مستحق آمرزش است كه مصداق آیه زیر نباشد كه مىفرماید:
«نؤمن ببعض و نكفر ببعض (11) »
به بخشى از دستورات خدا گرایش داریم و به بعضى (مثل امامت) گردن نمىنهیم.
حال پس از این مقدمه طولانى وارد اصل بحثشده و در هر باب، روایاتى را نقل مىكنیم. در نقل روایات اولویت، با روایات اهل سنت است تا ایرادى بر مطالب وارد نشود.
حب اهل بیتعلیهم السلام شرط رستگارى
ابن عباس در حدیثى طولانى از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله، علىعلیه السلام صحنه قیامت را چنین ترسیم مىنماید:
«... فرداى قیامت من و... و برادرم و پسر عمم و دامادم علىبن ابىطالب كه بر ناقهاى از ناقههاى بهشت... سوار است و در دستش لواى حمد است، سواره وارد محشر مىشویم، پس او از كنار هیچ جمعى از ملائكه نمىگذرد مگر این مىگویند:
این شخص ملك مقرب استیا نبى مرسل یا حامل عرش پروردگار جهانیان.
آنگاه فریادگرى از نزد عرش الهى ندا مىدهد:
این شخص نه فرشته مقرب است و نه نبى مرسل و نهحامل عرش ربالعالمین، «هذا علیبن ابی طالب امیرالمؤمنین و امامالمتقین و قائد الغرالمحجلین، الى جنان ربالعالمین، افلح من صدقه و خاب من كذبه، ولو ان عابدا عبدالله بین الركن والمقام الف عام و الف عام حتى یكون كالشن البالی ولقىالله مبغضا لآل محمداكبهالله على منخره فی نار جهنم.» (12)
این علىبن ابىطالب است كه امیر مؤمنان، پیشواى پرهیزكاران و رهبر رو سپیدان جهان به سوى بهشتهاى پروردگار جهانیان است. كسى كه او را تصدیق كند رستگار و كسى كه او را تكذیب كند، زیانكار است.
اگر عابدى در مسجدالحرام بین ركن و مقام، هزار سال و هزار سال خدا را آنقدر عبادت كند كه بسان مشك آب كهنهاى لاغر گردد ولى با بغض آل محمد در پیشگاه خدا حاضر شود خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد.
نظیر این حدیث را شهید ثالث قاضى نورالله شوشترى و آیتالله نجفى مرعشى در كتاب گرانسنگ احقاقالحق و ملحقات الاحقاق (13) آوردهاند. این كتاب، پس از نقل روایتى از منابع اهل سنتبه تعدادى دیگر از مصادر آنان ارجاع مىدهد و ما نیز نام برخى از آن آثار را ذكر مىكنیم.
ابن مسعود نیز مىگوید: پیامبرصلى الله علیه وآله از خانه زینب - بنت جحش، یكى از همسرانش - به خانه ام سلمه آمد - و آن روز نوبت همسردارى امسلمه بود- پس از لحظهاى، على آمد، پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:
اى ام سلمه! على است، او را دوستبدار، گوشتش از گوشت من، و خونش از خون من، و او خزینهدار علم من است، و گوش فراده و شاهد باش و شهادت بده كه واقعا قاتل ناكثین و قاسطین و مارقین، پس از من، او است، و او است كه كمر دشمنانم را مىشكند و سنت مرا زنده مىكند. باز بشنو و شاهد و گواه باش كه:
«لو ان عبدا عبدالله الف عام بعد الف عام بین الركن و المقام ثم لقىالله مبغضا لعلی و - عترته - لاكبه الله یومالقیامه على منخریه فی نار جهنم.
اگر بندهاى بین ركن و مقام مسجدالحرام هزار سال و هزار سال خدا را عبادت كند ولى با بغض على و خاندانش به ملاقات الهى برسد، خدا او را در قیامتبر دو بینىاش در جهنم افكند.