انسان در ذات خود موجودي دو بعدي : «الهي، شيطاني» يا «انساني، حيواني» است. در صورت تلاش و تحقيق و برنامه ريزي صحيح، در جهت انسانيت و فطرت و سرشت الهي و گرنه در مسير حيوانيت و خواسته هاي نفساني و شيطاني حرکت خواهد کرد.
آفرينش آدمي به گونه اي است که همچون تمامي سيستم هاي مجهز و پيچيده ، بدون پيروي از برنامه ها و دستورالعمل هاي مندرج در کاتالوگ هاي مربوط نمي تواند به طور سالم و هدفمند به حيات و بقاي خود ادامه دهد.
استفاده ي مطلوب و مفيد از يک دستگاه ساخته ي دست بشر که به مراتب ساده تر از سيستم پيچيده ي روح و جسم آدمي است، محتاج بهره گيري از دفترچه هاي ويژه اي است که سازندگان آن دستگاه در اختيار استفاده کنندگان قرار مي دهند.
براساس اين اصل علمي و تجربي که مورد تأييد و تأکيد منابع وحياني و قرآني نيز مي باشد، آفريننده و خالق انسان نيز به منظور قرار گرفتن او در فرآيند تعالي و تکامل دستورالعمل ها و احکام جامع و کاملي را توسط حاملان وحي بر بشر نازل فرموده تا ضمن پيشگيري از به هدر رفتن انرژي و توانايي هاي جسمي و روحي انسان ابزار و شيوه هاي دست يابي به مراتب والا و بالاي انساني، الهي را به وي يادآور شود.
به رغم گرايش هاي فطري و الهي و نيز انزال کتب و ارسال رسل براي هدايت و سعادت بشر، ليکن بنا به دلايل و عللي که در اين نوشتار به عمده ترين آن ها اشاره خواهد شد انسان در بسياري موارد در دام و دامن شيطان گرفتار شده و دچار بيماري ها و آسيب هاي روحي، رواني و اخلاقي مي شود.
پرداختن به انحرافات و آسيب هاي مذکور همواره توجه پژوهشگران و محققان ديني و غير ديني را به خود جلب نموده و کتاب ها و مقالات و آثار متعددي تدوين، تنظيم و به مخاطبان ارايه گرديده است.
دراين جا به دور از کلي گويي هاي رايج و تجزيه و تحليل هاي خاصه مقالات و آثار تحقيقات و پژوهش هاي مفصل، سعي شده است، تنها ريشه يابي و ارايه راه کارهاي عملي در مورد يکي از ناهنجاري ها و آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي که مدت هاست مردم مسلمان و دلسوز و متفکران فرهنگي و اجتماعي کشورمان را رنج مي دهد (يعني بدحجابي) را مورد بحث قرار داده و متني آموزشي مبتني بر رويکرد جامعه شناختي و آموزه هاي وحياني، به علاقه مندان ارايه شود.
اين نوشتار در دو بخش کلي تنظيم و ارائه مي گردد:
1. بخش اول: به ريشه ها و علل عمده ي گسترش بدحجابي و شکسته شدن قبح آن در بين لايه هايي از افراد جامعه مي پردازد.
2. بخش دوم: پس از بازشناسي ريشه ها، راه هاي برون رفت از معضل مذکوررا مورد بحث قرار مي گيرد.
ذيلاً به منظور تسهيل در تفهيم و انتقال مطالب، عوامل عمده ي گسترش بدحجابي را در دو بخش عوامل داخلي و بيروني تنظيم و تبيين مي کنيم.
امّا بجاست قبل از ورود به بحث اصلي مفاهيم و واژه هاي مورد تا?کيد، تعريف و تبيين شوند.
تعريف بدحجابي
باتوجه به تعريف حجاب به عنوان يکي از اصول و ارزش هاي اسلامي و انساني و تعيين حدود و چارچوب آن در منابع قرآني و اسلامي مفهوم بدحجابي نيز به روشني مشخص خواهد شد.
منظور از حجاب، همان پوشش اسلامي به معناي پوشانيدن تمامي بدن و برجستگي هاي آن به جز گردي صورت و دست ها از مچ به پايين، توا?م با رفتار و گفتاري است که منجر به خودنمايي و جلب نظر نامحرم نگردد.
بنابراين پوشش اسلامي مي بايست دو مشخصه ي بارز داشته باشد:
1. حدود شرعي مذکور (در رساله هاي علميه) لحاظ شود.
2. باخودنمايي و جلب نظر و نگاه نامحرم همراه نباشد.
براساس اين تعريف از حجاب، مفهوم بدحجابي و مصاديق آن روشن تر مي شود. به عبارتي دقيق تر استفاده از لباس ها و تن پوش هاي تنگ و کوتاه، با رنگ ها، نوشته ها و نقش هاي محرّک و آرايش هاي غليظ و افراطي که اغلب با گفتار و رفتار تحريک آميز همراه مي باشد و نيز بعضاً استفاده از چادرهاي نازک و بدن نما در برابر نامحرم از مصاديق بدحجابي به شمار مي آيند.
واژه ي بدحجاب، در سال هاي بعد از پيروزي انقلاب طرح و تکرار شده است.
تا قبل از پيروزي انقلاب در برابر واژه ي با حجاب از عبارت بي حجاب استفاده مي شد. کساني بي حجاب تلقّي مي شدند که از روسري و يا چادر براي پوشاندن حتي بخشي از موهاي سر استفاده نمي کردند و نيز از لباس هاي کوتاه و بدن نما به عنوان پوشش استفاده مي کردند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اکثريت بانوان به استفاده از حجاب و پوشش اسلامي روي آوردند و اقليتي نيز ضمن استفاده از روسري و تن پوش ها و حتي چادر، حدود شرعي پوشش و رفتار و گفتار با نامحرم را رعايت نمي کردند. اين معضل و ناهنجاري (در پوشش) در سال هاي اخير بنا به دلايلي رو به گسترش بيشتري نهاده و به عنوان يک تهديد براي تحکيم خانواده ها و امنيت فرهنگي و اخلاقي جامعه مورد توجه و تا?کيد مراجع ذي ربط قرار گرفته است.
تعريف فرهنگ (culture
)
در اين جا بجاست براي قرار گرفتن بحث حجاب و بدحجابي در ذيل مباحث مربوط به حوزه فرهنگ و تکرار اين عبارت در متن مطالب، تعريفي اجمالي از اين واژه را به جهت روشن تر شدن فرآيند بحث مرور و مورد توجه قرار دهيم:
فرهنگ، برگردان واژه ي کولتور فرانسوي و کالچر انگليسي است. اين عبارت در اصل به معني کشت و کار، آباد کردن، کاشتن زمين و بارور ساختن بود که به تدريج در ادبيات و علوم انساني راه يافت و در قرن هجدهم ميلادي نويسندگان آن را به معني پرورش رواني و معنوي به کار بردند. به مرور از طريق تمثيل براي تشخيص پيشرفت فکري و اجتماعي به طور عام مورد استفاده قرار گرفت.
بعضي از دانشمندان علوم اجتماعي، فرهنگ را شامل دو بخش مي دانند:
1. فرهنگ مادي.
2. فرهنگ غير مادي.
فرهنگ مادي عبارت از آن قسمت از فرهنگ است که قابل لمس و ارزيابي و مقايسه مي باشد. يعني آن بخش از عناصر فرهنگي را در بر مي گيرد که جنبه ي کمّي دارد، مانند اشياي مادي، ابزار کار و وسايل صنعتي، کشاورزي، عکاسي، موسيقي، آموزشي، لوازم خانه، لباس، کيف، مسکن و ... گاهي اين بعد از فرهنگ را معادل با واژه ي تمدن دانسته اند.
فرهنگ غير مادي يا معنوي نيز شامل موضوعات کيفي و غير کمي و غير قابل لمس مي باشد مثل آداب و رسوم، باورها، اخلاقيات، آموزش و پرورش، آثار ادبي و هنري؛ بنابراين در مجموع داشته هاي افراد يک سرزمين اعم از داشته هاي فکري، علمي و عملي و عيني را فرهنگ مردم آن سرزمين مي خوانند.
هر جامعه و ملتي با توجه به پيشينه ي تاريخي و ملي و مذهبي خود از فرهنگ خاصي برخوردار است. طرز رفتار، گفتار، پوشش، آداب معاشرت، عبارات و واژه هاي مورد استفاده ي نوشتار از مباني و مواضع فرهنگ آن ملت سرچشمه مي گيرد.
کارکردهاي فرهنگ
1. فرهنگ، وجه تمايز انسان و حيوان مي باشد به طوري که اگر انسان فاقد فرهنگ بود با حيوان هيچ تفاوتي نداشت.
2. فرهنگ عامل انسجام و يگانگي جامعه است.
3. فرهنگ عاملي جهت تمايز يک جامعه از جوامع ديگر است.
4. فرهنگ عامل نظم و کنترل اجتماعي (بدون نياز به دستگاه ها و اهرم هاي قهري) در جامعه است.
5. فرهنگ عامل همکاري و ايجاد ارتباط هدفمند در بين مردم است. لذا به هر ميزان فرهنگ مورد احترام و التزام عملي مردم قرار گيرد به همان ميزان نظم، همکاري، ثبات و امنيت و تعالي و تکامل مردم بيش تر خواهد شد.
هنجارها (Norms
)
زندگي و رفتار اجتماعي افراد و گروه ها بر اساس قواعد نوشته ها يا نانوشته اي انجام مي گيرد. اين قواعد تعيين کنندي بايدها و نبايدهاي رفتار اجتماعي افراد و گروه ها و ترسيم کننده الگوهاي پذيرفته
شده ي فرهنگي آنان (اعم از آداب و رسوم و نحوي معاشرت و تعامل هاي اجتماعي، نگرش ها و باورها مي باشد).
بي توجهي به هنجارها در هر جامعه اي با عکس العمل و برخورد توام با تنبيه افراد يک گروه يا يک جامعه همراه مي گردد. بنا به ميزان اهميت و نفوذ و گستري هنجارها، عکس العمل ها نيز با شدّت و ضعف همراه خواهد شد. در بسياري موارد هنجارها به قدري از نفوذ، قدرت و سيطره برخوردارند که بعضاً دين و منطق و عقلانيت را نيز تحت الشعاع خود قرار مي دهند.
ارزش ها (Values
)
بسياري معتقدند ارزش ها همان هنجارها هستند که در علوم اجتماعي از آن ها ياد مي شود. در حالي که وجوه تمايزي بين آن ها وجود دارد که نبايد مورد غفلت قرار گيرد.
هنجارها پيامدگرا هستند، يعني پذيرش آن ها به خاطر مطلوبيت خود هنجارها نيست بلکه به خاطر پيامدهايي است که در زندگي فردي و اجتماعي به دنبال دارد.
در حالي که پذيرش ارزش ها به جهت مطلوبيت خود آن هاست، ارزش ها را ضرورت هاي قطعي و مطلوب دانسته اند، اما هنجارها را قواعد و يا رفتار (مطلوب يا نامطلوب) پذيرفته شده و رايج در گروه هاي انساني تلقي نموده اند.
ارزش ها مانند عدالت، راستگويي، ظلم ستيزي، پاکدامني، هميشه و همه جا مطلوب، ضروري و قابل احترام مي باشند. در حالي که هنجارها به دليل مورد پذيرش بودن در بين گروه هاي انساني لازم الاجرا و مورد احترام شده اند.
اگر پذيرش يا عمل به يک موضوع توسط کنشگران به صورت غير مشروط و غير پيامدگرا باشد، ارزش است، اگر چه جنبه هنجاري نيز داشته باشد. هر چه دامنه ي ارزش ها بر دايره هنجارها منطبق شوند، جامعه، فرآيند سامان يافته تر و سالم تري خواهد داشت و هر چه تباين و تعارض بين ارزش ها و هنجارها بيش تر باشد، کجروي ها و نابساماني هاي فرهنگي و اجتماعي و ... در جامعه بيش تر خواهد شد.
بازشناسي و بازيابي مفاهيم ارزش ها و هنجارها در شناخت موارد تعارض و تفاهم آن ها و از تباين آن در موارد مختلف بسيار مفيد و لازم مي باشد.
زماني مي توان حصول جامعه ي سالم را تضمين کرد که هنجارها بر ارزش ها منطبق گردند. به طور مثال پوشش و طرز رفتار و گفتار مورد پذيرش مردم (هنجارها) بر اساس معيارها و موازين پذيرفته شده و در مباني اعتقادي و آرماني (ارزش ها) برگزيده شوند.
بحث در مورد بدحجابي به طور مجرد و انتزاعي به عنوان يکي از مصاديق بارز ناهنجاري هاي فرهنگي، اجتماعي نه ممکن است و نه مفيد. چرا که مقولات و پديده هاي اجتماعي و فرهنگي، سياسي، اقتصادي با يکديگر پيوندي وثيق داشته و تا?ثيرات متقابل آن ها همواره مورد تأکيد و توجه جامعه شناسان و روان شناسان و پژوهشگران اجتماعي بوده است.
نمي توان در جامعه شاهد تحکيم پايه هاي اقتصادي ليبراليستي بود ولي از پيدايي و گسترش فرهنگ ليبراليستي پيشگيري کرد.
بنابراين در بازکاوي عوامل عمده ي بدحجابي نمي توان از نهادها، پديده ها و عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، هنري، علمي و آموزشي غفلت ورزيد و به چند مقوله ي مرتبط اکتفا نمود.
عوامل بدحجابي، در يک تقسيم بندي کلان به دو عامل عمده تقسيم مي شود:
1. عوامل داخلي
بدون شک بازشناسي و بازکاوي عوامل زمينه ساز ايجاد و گسترش ناهنجاري ها و ضد ارزش ها در داخل کشور از اصلي ترين پيش شرط هاي آسيب زدايي و بستر سازي براي مقابله با عوامل خارجي آسيب ها و ناهنجاري ها به شمار مي آيد. چرا که ساختار جامعه ي انساني همچون ساختمان بدن انسان بوده و ميزان صحّت و سلامت و قدرت آن به ميزان موفقيت مردم و متوليان امر در ريشه کن نمودن ويروس ها و عوامل آسيب زاي داخلي بستگي تام و تمام دارد.
همان طور که ساختمان بدن انسان در صورت ضعف و اختلال در فرآيند حيات سلول ها در برابر ميکروب ها و عوامل خارجي آسيب پذير خواهد شد، يک جامعه ي انساني نيز در صورت پيدايي و تکوين ضعف ها، کاستي ها و اختلالات در پديده هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي به طور قهري و طبيعي از عوامل خارجي نيز صدمه خواهد ديد.
باعنايت به اين مهم ذيلاً عمده ترين عوامل داخلي بدحجابي به عنوان يکي از ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهيم:
1- 1 – فقدان راهبردي مشخص و مدون در حوزه برخورد با مسايل فرهنگي تا آشنايي با عوامل کلان تأثيرگذار ما را در کنترل اين تأثيرات ياري رساند. اجتماعي جامعه از جمله مسأله ي فساد و بدحجابي: اين کاستي مهم و کليدي که از اوان انقلاب تاکنون باعث پيدايي و تکوين بسياري از ناهنجاري ها در کشور گرديده است، مردم و مسئولان در طراحي و تدوين و اجراي تقنيني، قضايي و اجرايي مبتني بر راهبرد کلان فرهنگي - اجتماعي کشور را دچار سردرگمي، دوباره کاري و اقدامات موازي و بعضاً متضاد نموده است.
در صفحات آتي در اين باره بيش تر بحث خواهيم کرد.
2-1 – خانواده؛ به تحقيق نخستين و مؤثرترين محيط آموزشي و تربيتي انسان، محيط خانوادگي و اولين مربيان و معلمان او پدر و مادر مي باشند. خانواده به مثابه هسته ي اصلي و اوليه ي جامعه بوده و حالات فکري و رواني انسان را شکل مي دهد. خانواده با کودک از تولّد تا سالياني چند در تماسي مستقيم و انحصاري مي باشد.
کودک در محيط خانواده طريقه ي خوردن، نحوه ي سخن گفتن، لباس پوشيدن، راه رفتن را مي آموزد، سلسله اعصاب و مغز و ذهن حساس و ظريف کودک از همان آغاز ولادت مانند دستگاهي دقيق از صحنه ها، حوادث، رفتار و اعمال و حالات پدر و مادر فيلمبرداري نموده و افکار و رفتار و عقايد خود را شکل مي دهد.
عدم رعايت پوشش اسلامي از سوي مادر و ارتباط پدر و مادر با نامحرم بدون عنايت به موازين اخلاقي واسلامي به شدّت در کاهش حساسيت هاي اعضاي خانواده به ويژه فرزندان نسبت به هنجارها و ارزش هاي ديني تا?ثيرگذار خواهد بود.
بر اساس تحقيقات به عمل آمده، خانواده ي اکثر قريب به اتفاق دختران و زنان بدحجاب و بزهکار يک يا چند ويژگي ذيل را داشته اند:
1-2-1 – از هم پاشيدگي کانون خانواده، اعم از آن که ناقص يا کامل، اتفاقي يا ارادي (بر اثر طلاق، جدايي يا ترک و ...) اتفاق افتاده باشد.
2-2-1– عدم مراقبت والدين از فرزندان در اثر جهالت، گرفتاري و يا نقيصه هاي جسمي، حسي يا عاطفي.
3-2-1– اعتياد، بزهکاري وانحراف يک يا چند عضو خانواده.
4-2-1– فضاي نامطلوب خانوادگي در اثر تبعيض و تحقير اعضاي خانواده به ويژه مادر و فرزندان دختر و يا نازپروردگي و خشونت، حسادت، کثرت عائله و ...
5-2-1– اختلافات مذهبي يا نژادي، ناهماهنگي در اصول تربيتي.
6-2-1– ضعف اعتقادات ديني و عدم حضور و مشارکت پدر و مادر در مراسم و اجتماعات مذهبي .
7-2-1– رفاه بيش از حدّ و درآمدهاي نامشروع و بادآورده.
8-2-1– فقر، بيکاري و مشکلات شديد مالي.
در جايگاه و نقش خانواده بر نحوه ي پوشش و طرز رفتار و گفتار و آداب معاشرت فرزندان همين بس که در رژيم فاسد پهلوي به رغم تبديل شدن بي حجابي به عنوان هنجار اجتماعي، ليکن برخي پدران و مادران توانستند در سايه ي عفاف و حجاب و اخلاق ديني فرزنداني پاک، متدين و پاي بند به ارزش هاي اسلامي (از جمله پوشش اسلامي) را تربيت نموده و تحويل جامعه دهند.
در اين ميان مادر به جهت برخورداري از موقعيت ويژه و استثنايي در مقايسه با ساير اعضاي خانواده تاثير فوق العاده اي را در تعيين رويکرد فرزندان به مسأله ي حجاب و پوشش و اخلاق اسلامي دارد. چرا که نه ماه ارتزاق از جان و جوهر مادر (در رحم) و حدود دو سال تغذيه از شيره ي وجودي مادر و ارتباط تقريباً انحصاري مادر با کودک در اين دوره (حدود 3 ساله) باعث گرديده مادر حتي در مقايسه با پدر از نقش مهم تر و عميق تري در گرايش فرزندان به امور اخلاقي، تربيتي و پذيرش عفاف و حجاب به عنوان مؤلفه ممتاز زن مسلمان از سوي دختران جوان برخوردار باشد.
اينجاست که رسول گرامي اسلام مي فرمايند: سعادت و شقاوت هر کس از زماني شروع مي شود که در رحم مادر زندگي مي کند.
و نيز امام صادق (ع) مي فرمايند: «خوشبخت کسي است که مادرش داراي گوهر گرانبهاي عفت باشد».
امام خميني (ره)، نيز درخصوص ميزان نفوذ و تأثير تربيتي مادران در شخصيت کودکان مي فرمود : «سعادت بچه ها از دامن مادر شروع مي شود. آن قدري که اخلاق مادر در بچه کودک نورس تأثير دارد و به او منتقل مي شود، از ديگران عملي نيست. مادرها مبداء خيرات هستند و اگر خداي نخواسته مادراني باشند که
بچه ها را بد تربيت کنند مبدا شرورند. يک مادر ممکن است يک بچه را خوب تربيت کند و آن بچه، يک امّت را نجات بدهد و ممکن است بد تربيت کند و موجب هلاکت امّت بشود.»
امروزه پزشکان امراض روحي پس از سال ها تحقيق و تجربه ثابت کرده اند که 66? کودکان مبتلا به امراض روحي، بيماري ها را از مادران خود به ارث برده اند. يک خانم باردار که از جهت جسم و جان در آرامش کامل باشد، شادمان، خيرخواه، با ايمان، نوع دوست و با محبت زندگي کند، تني سالم و رواني پاک داشته باشد، جنيني که در رحم او شکل مي گيرد نيز از جهت جسم و جان در آرامش خواهد بود. پرورش و رشد در يک چنين محيط سالم و امني بدون شک در شخصيت جسمي و رواني کودک تا?ثير فراواني خواهد داشت. در حالي که بي ايماني، کينه توزي، ترس و اضطراب شديد، پريشاني و هيجان هاي رواني مادر، وضع تغذيه ي کودک را بر هم زده و آرامش رواني او را دستخوش اختلال مي سازند و بدين ترتيب زمينه را براي بروز اخلاق زشت و بيماري هاي رواني، آماده خواهند ساخت.
بنابراين بسياري از مفاسد اخلاقي و رفتارهاي نابهنجار، نظير زنا، بي عفتي، بدحجابي و ... ثمره ي تلخ نهالي است که ريشه اش در ميان خانواده هاي بي ايمان و بي اعتقاد و لاابالي (به طور اعم) و مادران بي توجه به دين و ارزش هاي اخلاقي (به طور اخص) رشد نموده است. در اين زمينه آگاهي رساني به مادران از مهمترين راهکارهاي فرهنگي است.
3-1 – نهادهاي آموزشي
1-3-1 – کودکستان ها: زندگي ماشيني و ورود زنان به عرصه ي فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي باعث گرديده تا بسياري از کودکان قبل از دبستان به کودکستان و مهد کودک ها سپرده شوند تا مربيان، به جاي مادران به مراقبت، تغذيه يا تعليم و تربيت آنان بپردازند. کم و کيف امکانات و برنامه هاي اعمال شده در محيط کودکستان ها تا?ثيرات مثبت يا مخرب پايداري را در شکل گيري شخصيت، رفتار و اخلاق کودکان خواهد داشت.
کم نيستند کودکستان هايي که از نارسايي ها و کاستي هاي سخت افزاري و نرم افزاري رنج برده و تا?ثيرات مخربي را بر روح و روان و رفتار کودکان بر جاي مي گذارند در موارد بسياري مشاهده شده است که متوليان و مربيان کودکستان ها از پوشش و آرايش و رفتار مناسبي برخوردار نبوده و بعضاً با کم پوشي و آرايش هاي غليظ و تعاملات نه چندان صحيح و مناسب با نامحرمان ، تاثيرات نامطلوبي را بر ذهن و ضمير بي آلايش کودکان گذاشته و آنان را در آغاز زندگي اجتماعي نسبت به پوشش و ارتباط با گروه غير همجنس بي تفاوت و بي قيد مي کنند. لذا تذکر اهميت گزينش کودکستان از اهم امور تربيتي است.
2-3-1 – مدارس: پس از محيط خانه و نيز پدر و مادر، مدرسه و معلم تا?ثير و رسالت بسيار مهمّي در تربيت، تهذيب و پرورش کودک و نوجوان به عهده دارند. در شکل گيري و تحصيل عادت ، کيفيت معلومات، کسب ارزش ها و معيارهاي زندگي، مدرسه و معلم از برخي جهات، مؤثرتر و مهمّ تر از خانواده هستند. از لحاظ اجتماعي مدرسه محيطي جدي تر و وسيع تر است. کودک در اين محيط، مي کوشد نيروي خود را بيشتر به کار اندازد تا بتواند با محيط و ديگر همسالان خود همگامي بهتري داشته باشد.
چه بسا خانواده هايي که فرزندان خود را بر اساس موازين اخلاقي و اسلامي تربيت کرده باشند، ولي پس از وارد شدن در محيط مدرسه و اجتماع دچار انحراف و آلودگي هاي اخلاقي بشوند.
براي توجه به اهميت ارتباط مدرسه و معلم و متون درسي با انحرافات اخلاقي کودکان و نوجوانان و بررسي مجاري بي عفتي، بدحجابي و بي بند و باري و ... مي بايد محورها و موارد زير را مورد توجه قرار داد:
الف – تعهد معلّمان
در بين ارتباطات موجود ميان معلم و دانش آموز اين اصل اثبات شده است که معمولاً دانش آموزان معلم خود را الگو و سرمشق اخلاق و رفتار خويش قرار مي دهند و در موارد زيادي از وي تقليد مي کنند. لذا، يکي از علل عمدي عدم رعايت ضوابط اخلاقي و استفاده ي دانش آموزان از لباس هاي نامناسب و مبتذل در مدارس را بايد در طرز تفکر و رفتار مربيان و معلمان آن مدارس جستجو کرد. چرا که تاکنون از سوي مسئولين و کارگزاران آموزش و پرورش بارها نسبت به رعايت ضوابط و قوانين اخلاقي و رعايت پوشش اسلامي در مدارس (به گردانندگان مربوطه) تذکرات لازم داده شده ولي به علت عدم تنفر و انزجار اولياي برخي از مدارس نسبت به ناهنجاري هاي اجتماعي از جمله بد حجابي تذکرات فوق چندان مورد توجه قرار نمي گيرد. امّا، از سوي ديگر مدارسي که داراي مديران و مربيان متدين ومعتقد به اصل حجاب و پوشش اسلامي مي باشند، از فضاي اسلامي و معنوي بيشتري برخوردارند. لذا هر برخوردي که معلم با دانش آموز دارد در حقيقت بر ساخته شدن جامعه ي پيراموني خودش تأثيرگذار است.
ب- معيشت معلمان
همان طور که گفته شد معلمان و مربيان مدارس، نقش بسيار مهم و حساسي در تربيت، ارشاد و هدايت دانش آموزان و جوانان به عهده دارند. و چون آرامش روحي و رواني معلمان و همچنين ميزان معلومات و اطلاعات آنان در کم و کيف عملکردشان نقش مستقيم و مؤثري دارد، لذا نبايد در رفع نگراني ها و ناآرامي هاي فکري و موانع و عوامل بازدارنده تا مطالعات و تحقيقات علمي و فرهنگي معلمان، کوتاهي و اهمالي نمود. زيرا، اين گونه مسايل ارتباطي مستقيم با هدايت و گمراهي جوانان دارد. به عبارتي بي توجهي به رفع مشکلات معيشتي آموزگاران و مربيان مدارس، بي توجهي نسبت به ارشاد و هدايت حدود 14 ميليون دانش آموز به شمار مي آيد.
امروزه نيازهاي مادي و مشکلات زندگي جامعه فرهنگيان بر همگان مشهود و مسلم است. عجيب نيست اگر مي بينيم يا مي شنويم که معلمان، براي جبران کمبودهاي معيشتي خود به هفته اي چهل الي پنجاه ساعت تدريس (در مدارس و مراکز آموزشي مختلف) يا به شغل ديگر در کنار شغل معلمي مي پردازند. مسلماً اغلب اين گونه معلمان و مربيان که تعدادشان زياد است به علت صرف توان و نيز وقت براي شغل ديگر (که ممکن است با کار تدريسشان هم کاملاً مغاير باشد) نمي توانند به طور بايسته و شايسته در کار آموزشي و پرورشي شان نيرو صرف کنند.
بي ترديد اين معضل نقش بسيار مهم و گسترده اي را در تضعيف ارزش ها و اصول اخلاقي و ديني از جمله مسأله ي حجاب و پوشش اسلامي به عهده دارد. بازگشت به احساس اوليه ي رضايت شغلي و پروردگار را ضامن حسن انجام کار و قرار دادن پيش شرط هر توفيقي در امر فرهنگ مي باشد.
ج – مراسم مذهبي
از جمله برنامه هايي که بعد از پيروزي انقلاب در مدارس مرسوم و معمول گرديده است، برگزاري مراسم و برنامه هاي مذهبي، سخنراني، نماز جماعت و ... مي باشد که اگر بدون دقت کامل و برنامه ريزي انجام گيرد و يا متناسب با استمرار و موقعيت سني و علاقه جوانان و نوجوانان نباشد نه تنها در هدايت و ارشاد آنان نقش مثبت و مؤثري نخواهد داشت، بلکه موجب دلزدگي، بي اعتنايي و کم توجهي نسل نو نسبت به اين گونه برنامه ها و مراسم شده، زمينه ي جذب آنان به محافل و مجالس غير مذهبي و احياناً ضد اخلاقي را فراهم ساخته و در نتيجه طرز پوشش، سخن گفتن و طرز رفتار آنان را به ابتذال مي کشاند. براي مثال: اين که از دانش آموزان - به مناسبت هاي مختلف - بخواهيم چندين ساعت در حياط مدرسه – و در سرماي زمستان – بعد از استماع قرائت قرآن و خواندن دعا (توسل، فرج، وحدت و ...) و سخنراني (تکراري) يک ساعته فلان مدير يا معاون يا مربي تربيتي و ... را در مورد لزوم و آثار رعايت حجاب و پوشش اسلامي گوش کنند، عملاً (خودآگاه يا ناخودآگاه) زمينه هاي بي ميلي آنان نسبت به مراسم و برنامه هاي مذهبي و اسلامي و تمايل آنان نسبت به فساد و بدحجابي، بي بند و باري و ... را فراهم آورده ايم. يعني با دفاع غلط از حجاب موجب رشد بي تفاوتي و حتي انزجار دانش آموزان نسبت به (ارزش حجاب اسلامي ) مي شويم. امروزه بسياري از دانش آموزان به دليل ارتباط الکترونيکي، شبهات زيادي را در زمينه هاي مختلف از جمله مسأله پوشش و ارتباط با گروههاي غير هم جنس مطرح مي کنند که در صورت ناتواني معلمان از پاسخگويي به آنان حجاب و ارزش هاي اسلامي روز به روز حاشيه اي تر تلقي مي شوند.
مطالعات و اطلاعات عمومي معلمان مي بايست مطابق با فرآيند توسعه ي علمي، فرهنگي روز افزايش يافته و به دانسته ها و معلومات ديرينه و کهنه ي خود اکتفا ننمايند. به سئوالات جديد مي بايست پاسخ هاي جديد ارايه کرد.
به راستي چند درصد از معلمان و مربياني که درخصوص حجاب و اهميت و ضرورت رعايت پوشش اسلامي و نحوه ي تعامل با گروه غير همجنس براي دانش آموزان سخن مي گويند دست کم کتاب مسأله ي حجاب و حقوق زن در اسلام استاد شهيد مرتضي مطهري را مطالعه کرده اند؟
د-باندهاي فساد
نظر به اينکه مدارس محيط هاي بسيار مستعد و مناسبي جهت فعاليت باند، افراد و عناصر فاسد و فرصت طلب مي باشند و از آن جايي که نفوذ در بين جوانان به هزينه ي کمتري نياز دارد و بهتر و راحت تر
مي توانند از آنان به عنوان ابزار توسعه ي فعاليت هاي فساد ساز و توزيع محصولات و توليدات خود استفاده نمايند. از اين رو با ترويج و اشاعه ي مفاسد اخلاقي و رفتاري در بين دانش آموزان و جوانان و تشويق آنان به بي بند و باري و بي حجابي سعي دارند از طريق مدارس منافع و مطالع خود را تأمين نمايند.