نویسندهی کتاب «بماند» در داستانهای خود در تلاش است؛ علاوه بر عادیسازی روابط نامشروع، این روابط را به سیاق جوامع غربی آموزش دهد. وی همواره در داستانهای خود با رویکردی فمینیستی میخواهد از زن دفاع کند اما با نگاهی ابزاری به زن، به عفت و پاکدامنی او چوب حراج میزند.
فعالیتهای بنیاد گلشیری شامل اهدای جایزهی سالانهی هوشنگ گلشیری به آثار برتر ادبیات داستانی و نقد ادبی به زبان فارسی، تشکیل کارگاههای داستاننویسی، جلسات داستانخوانی و نقد و بررسی، تاُسیس مرکز انتشارات و کمک به چاپ و نشر آثار داستاننویسان و… است. این نهاد به ظاهر مردمی است و در راستای اعتلای ادبیات گام بر میدارد ولی با نگاهی عمیقتر به کلیت آثار برگزیده در این جشنواره به راحتی متوجه ماهیت سکولار و ضد نظام این نهاد میشویم، چرا که این آثار عموماً مروج مفاهیم ضد دین و ضد نظام میباشند.
این بنیاد عموماً کاندیدای خود را به نوعی از آثار فرزندان خلف هوشنگ گلشیری در عرصهی سیاهنمایی اوضاع کشور بر میگزیند و در همهی آثار برگزیده به نوعی با زیر پا گزاردن مفاهیم اخلاقی-اسلامی به دنبال عادی جلوهدادن عدول از قید و بندهای شرعی و عرفی جامعهی امروز است.
در این شماره از نقد آثار برگزیده در بنیاد گلشیری، به بررسی کتابِ «بماند» خواهیم پرداخت.
کتاب «بماند...» شامل 9 داستان کوتاه از داستانهای «بهناز علیپور گسکری» است. در هر یک از داستانهای این مجموعه قصهی زندگی یک زن روایت شده است و محوریت کتاب متأثر از زنان و برخوردهایی است که بهزعم نویسنده در جامعه با آنان میشود.
نویسنده در این کتاب به دنبال روانکاوی شخصیت زن در جامعهی کنونی بوده است لکن آنچه بدیهی است گرایشهای فمینیستی اوست که رنگ شعارزدگی به خود گرفته است. شایان ذکر است که این کتاب در محافل فمینیستی به شدت مورد استقبال قرار گرفته و از این رو در یازدهمین دورهی جایزهی «هوشنگ گلشیری» نیز در بخش مجموعه داستان به عنوان نامزد دریافت جایزه معرفی گردید.
مهمترین ویژگی آثار نویسندهی این کتاب تعلقات فمینیستی اوست که توانسته نظرات جریان ادبی معارض انقلاب را نیز به خود جلب کند و تا کنون جوایزی چون «مهرگان ادب، یلدا، صادق هدایت، هوشنگ گلشیری و...» را از آن خود کند.
نویسنده در این کتاب به دنبال روانکاوی شخصیت زن در جامعهی کنونی بوده است لکن آنچه بدیهی است گرایشهای فمینیستی اوست که رنگ شعارزدگی به خود گرفته است. |
نگاه فمینیستی حاکم بر داستانهای کتاب
محوریت داستانهای این مجموعه بر مبنای روانکاوی شخصیت زنان شکل گرفته است. ویژگیهایی مانند خشونت، بدرفتاری و خیانت در روابط زناشویی به مردان نسبت داده شده و در تمامی این موارد زن موجودی ضعیف ترسیم شده که به او ظلم میشود و او در مقابل مردان هیچگونه حق اعتراضی ندارد. نویسنده در داستانهای این مجموعه با مظلوم نشان دادن جنس مؤنث در جامعه سعی در القای تفکرات فمینیستی خود به خواننده است.
داستان ابتدایی این مجموعه با عنوان «بادهایی که از هندوکش میوزد» در هندوستان اتفاق میافتد اما نویسنده در این داستان، زندگی زنی ایران به نام «طاهره» را روایت میکند که مورد اذیت و آزار جنسی ارباب خانه و عموزادهها قرار میگیرد و از هندوستان سر در میآورد. علیپور در این داستان «طاهره» را مظهر پاکی نشان داده است که مورد آزار مردان قرار گرفته و تا انتهای داستان نقش یک «قدیسه» را ایفا میکند که در نهایت به دست مردانی دیگر سر به نیست میشود.
در واقع زن به گونهای نمایش داده شده که در هیچجا از دست ظلم مرد در امان نیست. (صفحهی 7)
نویسنده در ادامه، داستان زنی را روایت میکند که به اجبار تن به ازدواج با مردی میدهد و ناگریز میبایست با آن زندگی کند؛ ولی مرد به وی خیانت میکند و آن زن برای انتقام وی را به آتش میکشد. (صفحههای 20 و 21)
در داستان «سنگواره» نویسنده روایت خود را به جامعهی روستایی اختصاص میدهد و مردان را در مواجهه با زنان خود افرادی خشن و بیمنطق نشان میدهد و در نهایت آنچه در ذهن خواننده شکل میگیرد چهرهای مظلوم و ستمدیده از جنس مؤنث است. (صفحهی 32)
نویسنده در داستان «انتخاب شیطان» نوع دیگری از مظلومنمایی زنان را برگزیده است. زنانی را روایت میکند که میخواهند از نظر اجتماعی و اقتصادی روی پای خود بایستند اما مردان هوسباز در کمین آنان نشستهاند تا به ارضای نیازهای جنسی خود بپردازند و زنان مجبورند همواره در حال دفاع از خود باشند. (صفحهی 36)
محوریت داستانهای این مجموعه بر مبنای روانکاوی شخصیت زنان شکل گرفته است. ویژگیهایی مانند خشونت، بدرفتاری و خیانت در روابط زناشویی به مردان نسبت داده شده و در تمامی این موارد زن موجودی ضعیف ترسیم شده که به او ظلم میشود و او در مقابل مردان هیچگونه حق اعتراضی ندارد. |
داستان «حاشیهنشین» اوج نگاه فمینیستی علیپور در نگارش داستان را نشان میدهد. وی در این داستان از خانوادهای میگوید که پدر در آن عنصری بیاختیار است. این پدر که یک ارتشی بازنشسته است در مقابل زنان خانه ـ همسر و دو دخترش ـ عملاً هیچ اختیاری ندارد و این قدرت زنانگی همسر و دخترانش است که تصمیمهای خانه را میگیرد. این فرد در ازدواج پسرش نیز هیچ اعمال نفوذی نمیتواند بکند و تمامی کارها به دست زن و دخترانش انجام میگیرد و او چارهای جز اطاعت ندارد. (صفحهی 62)
روند افراطی نویسنده در مظلومنمایی زن و تخریب جنس مرد در داستان «بوتیمار» دوباره به فضای هندوستان میرسد و این بار نیز خیانت مردان در زندگی زناشویی به نمایش در میآید. شخصیت مرد این داستان استاد دانشگاه است که در خلال داستان خواننده پی میبرد این استاد به زن خود که مبتلا به سرطان است خیانت میکند. در مقابل، زن به عنوان نماد وفاداری و عشق معرفی میشود. (صفحهی 80)
در داستان «زنی از جنس مس»، زنان را از دید جنس مذکر به تصویر میکشد و اینگونه القا میکند که مردان قائلاند که زنان صرفاً برای ارضای شهوات آنان خلق شدهاند. این داستان مردان را در رقابت با یکدیگر برای ارضای خود از راه جنس مؤنث نشان میدهد که زنان در مقابل زیادهخواهی آنان مجبور به تسلیماند در غیر این صورت باید مرگ را انتخاب کنند. (صفحهی 92)
در این داستان از یک استاد دانشگاه به عنوان مرشد پیر و حکیم یاد میشود اما در نهایت این پیر دانا هم از نگاه نویسنده، مبتلا به خوی هرزگی و هوسرانی است. به عبارت دیگر جنس مذکر در هر سطح اجتماعی از جامعه که باشد و هر جایگاهی که داشته باشد به جرم و گناه مرد بودن و بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و مشکلات جامعهشناختی محکوم میشود به هوسرانی، هرزگی، خشونت و... . نکتهی جالب اینکه در نگاه فمینیستی نویسنده، در صورتی که زن به مرد خود خیانت کند و به دنبال مرد دیگری برود، از آن با عنوان عشق تعبیر میشود.
در واقع یکی از اصول مکتب فمینیسم، نفی بنیان خانواده و زندگی زن فارغ از خانواده است، از این رو نویسنده برای شخصیت زن داستانش این حق را قائل میشود تا با مرد دیگری ارتباط بگیرد و این چنین به ترویج روابط آزاد جنسی و حمله به بنیان خانواده روی آورده است.
به بیان دیگر نویسنده برای بهاصطلاح احقاق حقوق از دست رفتهی زنان حاضر است دست به هر کاری بزند، حتی اگر لازم باشد به بهانهی یک عشق کوچه بازاری، زن را مجبور کند به شوهر خویش خیانت کرده و بهدنبال نشانههای دوست پسر سابقاش برود ـ هرچند دوست سابق، برادر شوهر کنونیاش باشد ـ چرا که هنوز علاقهای بینشان وجود دارد. (صفحههای 30 و 31)
ترویج و تبلیغ رابطهی آزاد زن و مرد و ارائهی فرهنگ غربی
در داستانهای نویسندهی نام برده شده روابط مردان و زنان بدون در نظر گرفتن فضای اسلامی جامعهای که داستان در آن رخ میدهد، کاملاً خارج از عرف و شرع است. گویا نویسنده در تلاش است که علاوه بر عادیسازی روابط نامشروع در جامعهی اسلامی، این روابط را به سیاق جوامع غربی آموزش دهد. به عنوان مثال فضایی که از دانشگاه و قشر دانشجو ترسیم میشود، اینگونه است که هدف از ورود به دانشگاه صرفاً برقراری رابطه با جنس مخالف است. (صفحهی 89)
نویسنده برای بهاصطلاح احقاق حقوق از دست رفتهی زنان حاضر است دست به هر کاری بزند، حتی اگر لازم باشد به بهانهی یک عشق کوچه بازاری، زن را مجبور کند به شوهر خویش خیانت کند. |
نویسنده همواره در داستانهای خود با رویکردی فمینیستی میخواهد از زن دفاع کند اما با نگاهی ابزاری به زن، به عفت و پاکدامنی جنس مؤنث چوب حراج میزند و اندام زنان را توصیف میکند. (صفحهی 27)
ارائهی مدلی غربی در مراسم خواستگاری و مصادرهی آن به نفع فرهنگ سکولار غرب باعث شده نویسنده پا روی فرهنگ اسلامی ـ ایرانی بگذارد و آن را فدای هدف پوچ خود یعنی ترویج و تبلیغ فمینیسم کند. نویسندهی فمینیست «بماند...» برای ترویج هرچه بیشتر روابط آزاد و غیرشرعی در جامعهی اسلامی دست به توصیف و ترویج دوستیهای خیابانی میزند.
این داستاننویس در داستانهای مجموعهی «بماند...» سیاههای از گرایشهای فمینیستی خود را ارائه کرده است. وی سعی دارد با ژست روانکاوی نقش و جایگاه زن در جامعهی امروزی ایران از به احقاق حقوق بهاصطلاح ضایع شدهی زنان بپردازد! بدیهی است این رویکرد مانع از قضاوت به حق در امور اجتماعی خاصهی موضوع زنان میشود.
میتوان گفت نگاه رایج در این کتاب برخی گزارههای غیرواقعی و برگرفته از اندیشههای سکولار و روشنفکرمأبانه در موضوع زن را تبلیغ میکند لکن این نگاه نویسنده را به جایی رسانده است که به بهانهی دفاع از زنان و حقوق آنان به مردان ایرانی حمله کند و آنان را افرادی هوسباز، هرزه، خشن، بیمنطق و به دنبال سوء استفاده از جنس مؤنث معرفی کند. گویی بهناز علیپور همهی جفاهای تاریخی را به گردن مردان انداخته و در هر داستان خواسته شخصیت مرد را مقصر همهی این مصائب بخواند و انتقام تاریخی خود را از آنان بگیرد!
منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان