0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

الکساندر هومبولد

فردریش ویلهلم هانریش الکساندر هومبولد جغرافی‏دان معروف آلمانی و پدر جغرافیای نوین در 14 سپتامبر 1769م در برلین در آلمان به دنیا آمد. وی از آغاز جوانی، تحصیلات منظمی نکرد و به رشته‏های گوناگون گرایید. با این حال پس از چندی به گیاه‏شناسی و علوم طبیعی علاقه‏مند شد و از 21 سالگی سفرهای علمی خود را به نقاط مختلف جهان آغاز کرد.
 
او آزمایش‏هایی درباره جریان برق در عضلات اعصاب انجام داد و از گیاهان و مواد زمینی نمونه‏های فراوانی گرد آورد. هومبولد درباره جریان‏های اقیانوسی در کرانه‏های امریکای جنوبی مطالعه کرد که این جریان هنوز به نام او است. وی درباره آتشفشان‏های امریکا تحقیق کرد و دریافت که امتداد آنها بر خط راست است. همبولد هم‏چنین شدت انحراف مغناطیسی را در مسیری از دو قطب زمین به سوی استوا اندازه گرفت و نسبت تنزل دما با ارتفاع را تعیین نمود.
 
او سالیانی در ایالات متحده ماندگار شد و درباره آثار تاریخی سرخپوستان تحقیقات پرارزشی کرد. هومبولد در دوران طولانی عمر خود اطلاعاتی وسیع و مدارکی فراوان جمع‏آوری نمود و در هفتاد سالگی، این اطلاعات را در کتابی به نام کیهان انتشار داد. وی در این کتاب کوشیده است تا زمین را از لحاظ کیهانی مورد بحث قرار دهد. این کتاب یکی از جالب‏ترین کتاب‏هایی است که در تاریخ علم نوشته شده است و به عنوان نخستین دایرةالمعارف دقیق و مستند در باب جغرافیا و زمین‏شناسی به شمار می‏رود. مجموعه کتاب کیهان تا جلد چهارمش در زمان خود هومبولد انتشار یافت و جلد پنجم آن پس از مرگش منتشر شد.
 

 

کتاب و تحقیقات هومبولد که بر اساس کشف راز چگونگی زمین و جهان استوار بود، باعث گردید که وی را پایه‏گذار جغرافیای نو بدانند. هم‏چنین همبولد را مؤسس دانش ژئوفیزیک دانسته‏اند که به عنوان شاخه‏ای از فیزیک به زمین و پدیده‏های فیزیکی و از جمله تغییرات شتاب جاذبه، زلزله و مانند آن می‏پردازد. فردریش هومبولد سرانجام در ششم مه 1859م در 90 سالگی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  1:06 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جرزی نیمن

جرزی نیمن در سال  1894 از پدر و مادری لهستانی در شهر «بن دری» زاده شد. این شهر به علت تغییر و تحولات مکرر مرزی در اروپای شرقی در دوره هایی بین کشورهای رومانی، اوکراین و مولداوی دست به دست شده است. وی در سال 1912 برای خواندن ریاضیات به دانشگاه «خارکوف» وارد گردید و با اتمام دوره ی کارشناسی در سال 1917 برای کسب آمادگی جهت احراز منصب مدرسی، در این دانشگاه ماندگار شد، و نیز در همین زمان از طرف «انستیتو تکنولوژی خارکوف» سمت استادی به وی اعطا گردید.
 
در پائیز سال 1920 وی به کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه فوق و احراز کرسی استادی در همان دانشگاه نائل آمد. نیمن تا زمانی که بیش از 27 سال از عمرش گذشته بود، از دو نظر در «اتروا» بسر می برد: هم از این جهت که در یک شهرستان دور از مرکز زندگی می کرد و هم اینکه از اقلیت های نژادی به شمار می آمد.
 
وی پس از اینکه در سال 1921 مطلع شد که می خواهند دستگیرش کنند، به خانه ی یکی از خویشاوندانش در یکی از روستاها پناه برد و در آنجا برای تأمین معاش به تعلیم فرزندان روستایی می پرداخت.
 
در تابستان همان سال، پس از خاتمه ی جنگ روسیه و لهستان به دنبال حصول موافقت نامه ای بین دو کشور به منظور مبادله ی اتباع، وی به «خارکوف» بازگشت و از آنجا به شهر «بیدگوشج» در شمال لهستان عزیمت نمود و در «انستیتو ملی کشاورزی» به عنوان کارشناس ارشد آمار مشغول به کار شد. در همانجا بود که وی دو مقاله ی مفصل در مورد آزمایش های کشاورزی به چاپ رساند.
 
نیمن در سال 1923 درجه ی دکترای خود را از دانشگاه ورشو دریافت نمود و از کاری که در «بید گوشج» انجام داده بود، به عنوان تز دکترایش استفاده نمود. در سال 1925 موفق به دریافت یک بورس دولتی برای یک سال تحصیلی در لندن در محضر «کارل پیرسون» گردید. پیرسون به نیمن توصیه کرد که قسمت دوم مطالعات خود را د ر روزنامه ی انگلیسی «بایومتدیکا» (نشریه آمار حیاتی)، مجددا به چاپ برساند. اما پیرسون معتقد بود که اظهار نیمن در آخر این مقاله مبنی بر اینکه تنها در نمونه گیری از یک جمعیت نرمال، میانگین حسابی نمونه و واریانس نمونه مستقل از هم خواهند بود، اشتباه است.
 
هنگامی که نیمن تلاش کرد که (با انگلیسی دست و پا شکسته و در مقابل دیگر دانشجویان پیرسون) به وی بفهماند که بین استقلال و عدم وجود ارتباط غلط بحث کرده است، پیرسون صحبت او را قطع کرد و گفت: «آقای نیمن، این صحبت شما شاید در لهستان صحت داشته، اما در اینجا صحت ندارد». وی نهایتاٌ ایده خود را برای «اگون پیرسون» توضیح داد و نهایتاٌ اگون پدرش را متقاعد کرد که، ایده ی نیمن اشتباه نیست.
 
ظاهراٌ مقاله ی سال 1925 چندان مورد توجه قرار نگرفت مگر در سال 1927 با چاپ مقاله ی انتقادی در نشریه انجمن سلطنتی بریتانیا توسط «میجر گرین وود» و «لیون ایریس» که معترض شده بودند که نیمن در مقاله ی خود از «چوپروف» آمار شناس روس که در همان ایام وفات یافته بود، یاد و تقدیر نکرده است.
 
وی پس از چندی با کمک کارل پترسون توانست اتهامات ذکر شده را رفع نماید.اگرچه مقالات 1923 و 1926 نیمن در بهبود مفهوم و مضمون تئوری نمونه گیری از جمعیت های متناهی چندان اثر بخش نبود ولی گاهی مهم به شمار می آید.
 
وی در سال 1934 مقاله ای به چاپ رساند که نقطه ی عطفی در کارهایش به حساب می آید. در این مقاله نیمن جزئیات اصلی نمونه گیری را به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و عقاید خود را با باورهای دیگران تلفیق و با موفقیت ایده نمونه گیری هدف دار را از اعتبار ساقط کرد. نیمن در تدوین روش آماری و شیوه های جدید برای طرح آمارگیری های نمونه ای سهم بسزایی داشته است.
 

 

عده ای می گویند که نیمن روی دوش غولها ایستاده است و این مسئله را مطرح کرده اند که نیمن مدیون مکتب نمونه گیری روسی تحت رهبری چوپروف میباشد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  5:55 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

انریکو بتی

انریکو بتی ریاضی دان ایتالیایی در 21 اکتبر 1823 بدنیا آمد.
انریکو در کودکی پدرش را از دست داد و زیر نظر مادرش آموزش یافت. او مطالعه ریاضی و فیزیک را در دانشگاه پیزا شروع کرد و در 1846 با اتمام درس خود به عنوان دستیار در دانشگاه پذیرفته شد. پس از دو بار شرکت در جنگ در سال 1849 به عنوان معلم ریاضی مشغول به کار شد و در سال 1857 به عنوان استاد جبر پیشرفته راهی دانشگاه پیزا شد. در بازدیدی که از چند دانشگاه اروپا به عمل آورد در گوتینگن با ریمان آشنا شد و دوستی آنها پس از ترک آنجا همچنان ادامه یافت.
بتی به سیاست روی آورد و در 1862 نماینده مجلس شد. وی همچنین در 1884 یک بار دیگر به مجلس رفت و در این مدت از مطالعه دور بود.
او در خلال عمرش روی نظریه گالوا مطالعه کرد و موضوعات مبهم و دشواری از کارهای گالوا را روشن ساخت. همچین مقالاتی را در فیزیک ریاضی (نظریه پتانسیل و استاتیک) منتشر ساخت که نتیجه ی دوستی اش با ریمان بود. همچنین بتی در تابع های بیضوی مقالاتی را ارائه کرد. امروزه در توپولوژی جبری نام اعداد بتی را در هر کتابی می توان یافت چرا که پوانکاره در مطالعه و پیشرفت این علم از کارهای بتی نهایت استفاده را برد.

 

انریکو بتی در 11 آگوست 1892 در ایتالیا در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  5:56 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ماریا گایتانا اگنسی

ماریا گایتانا آنیزی (ماریا اگنسی) در سال ۱۷۱۸ در میلان متولد شد. و در ۵ سالگی به زبان فرانسه و ایتالیایی اصیل تسلط داشت. زنان ایتالیایی قرن ۱۸، اغلب در شرایط بسیار طاقت فرسا در مدارس ویژه دختران آموزش می دیدند، آموزش آنها معمولا از ۵ سالگی تا زمانی که مقدمات ازدواجشان فراهم شود ادامه داشت. که علاوه بر خواندن شامل خیاطی و مهارت های اجتماعی می شد. ماریا در ۹ سالگی به زبان های یونانی، عربی، اسپانیایی و زبان های دیگر مسلط بود و با همان سن کم رساله ای شبیه نوشته های هوراس نویسنده رومی، در دفاع از آموزش عالی زنان به زبان لاتین نوشت.
زبان لاتین، زبان علمی دانشمندان و دانشجویان آن زمان بود. ماریا تقریبا ۲۰۰ مقاله در باب قضایای فلسفی در سال ۱۸۳۸ منتشر کرد. در سال ۱۷۳۲ بعد از اینکه مادرش هنگام زایمان هشتمین فرزند خود چشم از جهان فرو بست به خانه داری و آموزش برادران کوچکش روی آورد. در سال ۱۷۴۸ کتاب دو جلدی قواعد تحلیلی ماریا گایتانا به چاپ رسید.
که در این کتاب اطلاعات گوناگون حساب دیفرانسیل و انتگرال را با یکدیگر ادغام کرد و آنها را بطور جامع تشریح کرد که یکصد سال در سراسر اروپا به عنوان کتاب درسی استفاده می شد. قبل از انتشار این کتاب ماریا به عضویت آکادمی علوم بولونیا و جامعه دانشمندان برگزیده شد. پاپ، جواهراتش را برای او ارسال کرد و مهم تر از آن او را به عنوان استادی دانشگاه بولونیا در ۵ اکتبر ۱۷۵۲ برگزید.

 

ساز مرگ پدر در سال ۱۷۵۲ زندگی او ناگهان سمت و سوی جدیدی یافت به تدریج از مطالعات علمی و ریاضی دست کشید و خود را وقف تعالیم مذهبی و کارهای اجتماعی کرد. برای نگهداری فقرا و بیماران منطقه خود آپارتمانی را اجاره کرد و برای کمک به چهار مستمند و حمایت آنها در سال ۱۷۵۹ جواهراتش از جمله هدایای ملکه اتریش را فروخت. از سال ۱۷۸۳ مسئول آسایشگاه زنان شد و باقی عمر را در آنجا سپری کرد و سرانجام در ۹ ژانویه ۱۷۹۹ چشم از جهان فروبست و به درخواست خودش او را در میان فقرا در قبرستان تهی دستان دفن کردند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  5:57 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فیلیپ لنارد

فیلیپ لنارد برنده جایزه فیزیک نوبل سال 1905 به پاس انجام پژوهش هایی در اشعه کاتودیک است. وی در شمار ماهرترین فیزیکدانان آزمایشگر زمان خویش بود. اما نتایج کارهای آزمایشگاهی وی غالباً به صورت تایید تجربی پیش بینی های تئوریکی بودند که دیگران از قبل آنها را ضمیمه فیزیک تئوری کرده بودند.
 
لنارد در پوتزونی چکسولواکی که بعداً پرسبورگ، و پس از آن نیز براتیسلاوا، نامیده شد، به دنیا آمد. پدر وی یک تاجر ثروتمند شراب بود و میل داشت که وی که تنها فرزندش بود به تجارت پدری خود ادامه دهد. اما او به آموزش عالی روی آورد و در دانشگاه های بوداپست، وین، برلین، و هایدلبرگ زیر نظر اساتیدی چون بنزن هلمهولتز،‌ کونیکزبرگر و کوئینک به تحصیل فیزیک پرداخت. لنارد در پی دریافت درجه دکترای خود از دانشگاه هایدلبرگ در سال 1886، برای مدتی در شهرهای دانشگاهی برسلو، آخن و کیل به کار تدریس پرداخت. وی آنگاه در سال 1907 با سمت استاد فیزیک تجربی (یا عملی) دانشگاه هایدلیرگ جانشین استاد سابق خود کوئینک شد. لنارد قسمت عمده عمر خود را در این شهر یعنی شهر هایدلبرگ گذرانید.
 
از کارهای اولیه ی لنارد یکی انتشار مقاله ای در سال 1887 بود که وی در آن علت الکتریسته دار بودن هوای مجاور آب در حال ریزش یک آبشار و منفی بودن علامت بار آن و نیز مثبت بودن بار الکتریکی خود آب را توضیح داد. وی این کار را به کمک انجام و نیز تشریح آزمایشی که به رساناهای سریع آب به صورت وارسی بود مانند (اسپری) مربوط می شد صورت داده بود. کار دیگر روی ابداع یک نوع وسیله ی آشکار ساز با استفاده از سیمی از جنس بیسموت و برای کشف و سنجش مقدار میدان های مغناطیسی بود (1888). بررسی های بعدی وی در زمینه ی یونیزاسیون ناشی از اشعه ی ماوراء بنفش (1889) و خواص الکتریکی شعله ها (1902) بود. لنارد در این بررسی ها نشان داد که برای اینکه الکترونی بتواند اتمی را یونیزه نماید، انرژی آن از مقدار حداقل معینی نباید کمتر باشد، براوردی که او از این مقدار (پتانسیل یونیزاسیون) به عمل آورد مقدار 11 ولت بود.
 
شهرت اصلی لنارد بیشتر به خاطر پیشگامی وی در بررسی خواص اشعه ی کاتودیک است. هرتزدر سال 1892 نشان داده بود که اشعه ی مذکور قادر به عبور از برگه های نازک فلزی هستند. لنارد در آن زمان دستیار وی بود و برای ادامه ی تحقیق در آن زمینه حباب اشعه ی کاتودیک جدیدی ساخت که دارای دریچه ای (اینک موسوم به دریچه ی لنارد) بود و به آزمایش کننده کمک می کرد تا از خارج از حباب نیز به اشعه دسترسی داشته باشد. لنارد میزان جذب این اشعه را در مواد مختلف اندازه گرفت و نشان داد که میزان مذکور تناسبی تقریباً مستقیم با چگالی مواد جذب کننده دارد. افزون بر آن، وی نشان داد که قابلیت نفوذ اشعه ی کاتودیک در مواد همراه با افزایش ولتاژ (تولید آنها) افزایش می یابد. لنارد مانند: پرین، وین و تامسون با آزمایش نشان داد که اشعه ی کاتودیک جنساً ذراتی با بار الکتریکی منفی هستند. وی مدعی داشتن حق تقدم در این کشف بود.
 
لنارد در پی مشاهده ی عبور ذرات پر انرژی (یا سریع السیر) کاتودیک از درون اتم مواد، نظریه ای ارائه داد که به موجب آن بارهای الکتریکی مثبت و منفی در درون اتم به صورت زوج هایی (بنام دینامیدها) گروه بندی شده بودند. لنارد البته در این ظن خود که فضای درون اتم فضایی نسبتاً خالی است محق بود اما مدل اتمی که سرانجام مورد قبول همگان قرار گرفت مدل منظومه ای اتم پیشنهادی راترفورد بود.
 
لنارد از اینکه در آزمایش های خویش درباره ی اشعه ی کاتودیک موفق به کشف اشعه ی ایکس نگشته و این توفیق نصیب رونتگن شده بود، سرخوردگی عمیقی پیدا کرده بود. در بررسی هایش در نور تابشی اتم های مواد نیز وی سبب تابش نور را دور شدن الکترون از اتم و بازگشت آن دانست اما مدلی که سرانجام مورد قبول واقع گردید مدل راترفورد-بوهر بود. لنارد در سال 1902 و در زمان اشتغال در دانشگاه کیل، به کشف چند خصوصیت مهم پدیده فتوالکتریک دست یافت. که مدتی بعد انیشتین با استفاده از مفهوم کوانتای پلانک تعبیر تئوریک آنها را ارائه نمود.
 
لنارد در شروع جنگ جهانی اول تمایلات فوق ناسیونالیستی از خود بروز می داد و در نوشته های خود دانشمندان انگلیسی را متهم به مخفی نگاهداشتن کشفیات پژوهشی آلمان ها و قلمداد کردن آنها به نام خود می کرد. وی بعد از شکست آلمان در آن جنگ دانشجویان خود را علیه جمهوری ویمار و به مسلح شدن مجدد آلمان بر می انگیخت. لنارد که یک فیزیکدان آزمایشگر بود تئوری های فیزیکی مشکل آمیخته به ریاضی را که اینک در عرصه پژوهش نقش های مهمی را ایفاء می کردند،‌ موافق با طبع و خوشایند خود نمی دید. او به تئوری های جدید فیزیک بر چسب فیزیک دگماتیک یهودی زده و در مقدمه تألیف چهار جلدی خود به نام «فیزیک آلمان» (37-1936) چنین سخن گفته بود: «خواهند پرسید چرا فیزیک آلمان؟ من می توانستم بنویسم فیزیک نژاد آریا، یا فیزیک انسان نوردیک، فیزیک کاشفین واقعیت و جویندگان حقیقت، دانش کسانی که خود بنیانگر دانش های طبیعی بوده اند، ماهیت علم را مانند ماهیت هر محصول دیگر کار انسان، نژاد تعیین می کند.»
 
لنارد در سال 1894 که هرتز در سن 36 سالگی در گذشت، وقت خود را سخاوتمندانه صرف تدوین و انتشار مجموعه کارهای علمی او کرد اما بعداً که پای بند ایدئولوژی خود شد، در کتاب سال 1929 خویش به نام «طبیعی دانان بزرگ» (کتابی که بعداً در سال 1935 ترجمه انگلیسی آن با عنوان «مردان بزرگ علم» منتشر شد) افشاء نمود که یک دوگانگی شخصیت در هرتز کشف کرده و خانواده پدری وی را یهودی یافته است. در باور لنارد کارهای تئوری هرتز ارثیه ای بودند که از نسب یهودی وی به او رسیده بودند. دیگر اینکه به روایت ماکس بورن لنارد در کنفرانس باد نوهایم که در سال 1920 درباره تئوری نسبیت برگزار شد،‌ حملات تند و شرورانه ای به اینشتین کرد، حملاتی که در آن هیچ کوششی برای پنهان نگاه داشتن تعصبات ضدنژاد سامی، بعمل نیامده بود.
 
لنارد از روزهای نخست اوج گیری سوسیالیزم ملی از قهرمانان آن به حساب می آمد و بر پایه این مطلب، هیتلر به این برنده جایزه نوبل ارج بسیاری می نهاد. لنارد بر خلاف سایر دانشمندان آلمانی که هیتلر را فردی نیمه درس خوانده (یا نیمه تحصیلکرده) می دانستند، از آغاز کار هیتلر حامی وی بود و هیتلر با داشتن مشاوری مانند او در فیزیک، در سخنان خود گه گاه از فیزیک هسته ای به نام فیزیک یهودی نیز نام می برد. هیتلر حمایت خود را از این شاخه از علم مدتها به تاخیر انداخت. این رویه او و همچنین اقدام حکومت وی در اخراج دانشمندان یهودی از «رایش سوم» برای او بسیار گران تمام شد و آسیب زیادی به برنامه تهیه سلاح اتمی در آلمان وارد ساخت.
 

 

لنارد در پایان جنگ جهانی دوم در سن 83 سالگی، هایدلبرگ را برای همیشه ترک گفت و به دهکده مسلهاوزن رفت. وفات او دو سال بعد یعنی در 1947 و در همین مکان اتفاق افتاد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  6:01 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

کامرلینگ اونس

اونس، دانشمند بزرگ هلندی، برای پژوهش های ثمربخشش در خواص ماده در دماهای پایین و کشفیاتی از جمله روش مایع کردن گاز هلیوم، برنده ی جایزه ی نوبل فیزیک سال 1913 شده است.
 
کامرلینگ اونس در سال 1853 در شهر دانشگاهی گرونینگن در هلند به دنیا آمد، پدرش کارخانه ی کاشی سازی داشت و مادرش زن سخت کوشی بود که همیشه بچه های خود را به تحصیل تشویق می کرد. اونس در 1870 وارد دانشگاه گرونینگن شد و سال بعد مقاله اش درباره ی چگالی بخار در یک مسابقه ی علمی که زیر نظر دانشگاه اوترخت برگزار گردید برنده ی مدال طلا شد.
 
او از 1871 تا 1873 در دانشگاه هایدلبرگ به تحصیلاتش ادامه داد، او در این دانشگاه یکی از دو دانشجویی بود که اجازه داشتند در آزمایشگاه خصوصی کیرشهف کار کنند. اونس برای گرفتن دکترای خود به دانشگاه گرونینگن بازگشت و در آنجا در 1879 با ارایه ی تزی تحت عنوان یک راه جدید اثبات چرخش زمین، که مورد استقبال گرم اساتیدش قرار گرفت، به دریافت دکترای خود که در آن عبارت ستایش آمیز magna cum laude درج شده بود، نایل آمد.
 
اونس در 1882 به استادی فیزیک و مدیریت آزمایشگاه فیزیک دانشگاه لیدن رسید و به مدت 42 سال در این سمت باقی ماند، او در این مدت دانشگاه لیدن را به مرکز جهانی پژوهش های مربوط به دماهای پایین مبدل ساخت. اونس برای اثبات درستی تئوری وان در والز درباره ی نحوه ی رفتار گازها تصمیم گرفت اندازه گیری های خود را تا پایین ترین درجات حرارت قابل حصول ادامه دهد و بهترین روش برای تقلیل درجه حرارت یک جسم قرار دادن آن در یک گاز مایع شده است، زیرا این گاز مایع برای تبخیر شدنش از آن جسم حرارت می گیرد. اما برای مایع کردن خود گاز باید آن را متراکم ساخت و تا زیر دمای بحرانی سرد کرد.
 
اونس برای مایع کردن هلیوم به عنوان سرکش ترین گازها، آن را درون هیدروژن مایع قرار داد، طوری که هیدروژن گرمای لازم برای تبخیر شدنش را از هلیوم بگیرد. او سپس هلیوم سرد شده را به طور ناگهانی منبسط کرد تا درجه حرارت آن یک بار دیگر پایین بیاید. او با به کار گرفتن این روش توانست بخشی از گاز را مایع کند. او در یک روز فراموش نشدنی در سال 1908 گفت: "وقتی دیدم می توانم هلیوم مایع را به دوستم وان در وال، که تئوری اش راهنمای کارم بود، نشان دهم، از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم."
 
دوره ی فعالیت های علمی اونس مقارن با یک دوره ی انتقالی در تاریخ فیزیک بود، فیزیک مکانیک عصر نیوتن جای خود را به فیزیک الکترومغناطیس ماکسول داده بود، علاوه بر این که فیزیکدانان اندیشه ی پیوستگی ماده را رها کرده بودند و در آستانه ی باور نسبت به ساخت ذره ای آن بودند. انتصاب اونس به عنوان استاد کرسی فیزیک تجربی در هلند نیز نشانگر اهمیت یافتن روزافزون فیزیک تجربی بود. اونس در 1882 در خطابه ی افتتاحیه ی آزمایشگاه خود در لیدن گفت: "مایلم شعار زیر در بالای در ورودی هر آزمایشگاهی نوشته شود؛ از راه اندازه گیری و آزمایش است که دانش حاصل می شود."
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 3 دی 1392  6:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها