0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جیمز واتسون

 

 

جیمز واتسون دانشمند بزرگ عرصه زیست شناسى و برنده جایزه نوبل، در ۶ آوریل ۱۹۲۸ در «ایلینوى» شیکاگو در خانواده اى بازرگان دیده به جهان گشود. پدرش اصالتى بریتانیایى داشت و مادرش از نوادگان مهاجرین اسکاتلندى بود که در اوایل سال ۱۸۴۰ به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند.
«واتسون» دوران کودکى و نوجوانى خود را در زادگاه خود سپرى کرد و تحصیلات مقدماتى اش را نیز در همان شهر سپرى کرد. با اتمام دوره دبیرستان، او موفق به اخذ بورسیه تحصیلى از دانشگاه شیکاگو شد و در تابستان سال ۱۹۴۳ تحصیل در رشته جانورشناسى را آغاز کرد. او که از کودکى ساعت هاى متمادى به تماشاى پرندگان مى نشست، در این دوران به مقوله ژنتیک علاقه مند شد و پس از اتمام دوره لیسانس براى شرکت در دوره فوق لیسانس و نهایتاً دکتراى جانورشناسى به دانشگاه ایندیانا رفت و مطالعات گسترده اى در زمینه علم ژنتیک انجام داد و در این راه از راهنمایى هاى دو استاد برجسته ژنتیک، «اچ.جى.مولر» و «تى.ام. سونبورن» و همچنین «اس.اى.لوریا» استاد ایتالیایى تبار دانشکده باکترى شناسى و میکروبیولوژیست برجسته بهره مند شد.
واتسون رساله دکتراى خود را با موضوع تاثیر اشعه ایکس بر روند تکثیر باکترى ها زیرنظر «لوریا» تهیه و تنظیم کرد و در سال ۱۹۵۰ پس از دفاع از آن موفق به اخذ مدرک دکترا با نمره ممتاز شد و بلافاصله دوره فوق دکتراى خود را در بخش تحقیقات ملى دانشگاه کپنهاگ آغاز کرد. او مدتى را در خدمت «هرمان کلکر» بیوشیمیست برجسته مشغول شد و یک سالى را نیز به همکارى با میکروبیولوژیست مشهور «اولد مالوئه» گذراند. «واتسون» در این دوره مطالعاتش را بر روى تغییرات DNA ذرات ویروس هاى عفونى متمرکز کرد.
او در بهار سال ۱۹۵۱ به همراه «کلکر» به پایگاه جانورشناسى ناپل عزیمت کرد و طى حضورش در یکى از سمپوزیوم هاى علمى با «موریس ویلکینز» ملاقات کرد و براى اولین بار موضوع الگوى انکسار اشعه X در بلور DNA توجه او را جلب کرد و تحت تاثیر آن، موضوع اصلى تحقیقات خود را بر موضوع ساختار شیمیایى اسیدهاى نوکلئیک و پروتئین ها متمرکز کرد و در همین راستا آزمایشگاه مجهز دانشگاه کاوندیش را به عنوان مرکز تحقیقات علمى خود برگزید.
اندکى بعد واتسون با دانشمند دیگرى به نام «فرانسیس کریک» آشنا شد که از قضا او نیز علاقه شدیدى به کشف ساختار DNA داشت. بدین ترتیب همکارى این دو آغاز شد و پس از چندى براساس شواهد تجربى و همچنین آزمایش هاى متعدد براى مطالعه ساختار زنجیره اى پلى نوکلئوتید ها توانستند ساختار اولیه DNA را بیابند که به عنوان گام نخستین موفقیت آمیز نبود. اما تلاش دوم این دو دانشمند که بیش از پیش بر شواهد تجربى استوار بود توانست نظر دانشمندان معاصر را به خود جلب کند که خبر از ساختار مارپیچى DNA مى داد.
ماجرا از این قرار بود که واتسون 24 ساله اهل شیکاگو و کریک 36 ساله اهل نورتامپتون انگلستان با خوشحالی مفرد از در آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج خارج شدند و با هیجان شدید به گفتگو پرداختند. وقتی دیگر دانشجویان از آنها پرسیدند که مسئله چیست، کریک با استفاده از چند کلمه گفت: «ما راز زندگی را کشف کردیم».
در پایان آن روز در سال 1953 دو دانشمند ناشناخته، شکل دو رشته ای دواوکسی ریبونوکلوئیک یا همان DNA خودمان را کشف کرده بودند که در داخل آن مارپیچ ها، بسیاری از رموز همچون: وراثت، بیماری،کهنسالی و در انسانها هوش و ذکاوت و حافظه نیز نهفته است. البته کسی از آن دانشجویان فکر نمی کرد که آن دو بتوانند به صورت مشترک با موریس ویکینز جایزه نوبل سال 1962 را کسب نمایند.
واتسون به طور همزمان بر روى ساختار تى ام وى (TMV) با بهره گیرى از تکنیک هاى شکست (انکسار) اشعه X آزمایشات متعددى انجام داد با این هدف که آیا ساختار شیمیایى آنها نیز صورتى مارپیچى دارد یا خیر که در ژوئن ۱۹۵۲ پس از تحقیقات بسیار عاقبت مشخص شد که ویروس نیز ساختارى مارپیچى دارد. واتسون از سال ۱۹۵۳ به مدت ۲ سال در انستیتو تکنولوژى دانشگاه کالیفرنیا به عنوان مسئول تحقیقات بیولوژى دانشکده مشغول به کار شد و در کنار «الکساندر ویچ» تحقیقات مبسوطى را در زمینه RNA به انجام رساندند. او سپس به «کاوندیش» بازگشت و در خلال یک سال حضورش، مقالات علمى متعددى را در زمینه اصول عمومى ساختار ویروس منتشر کرد.
اوایل سال ۱۹۵۶ بود که واتسون به عنوان عضو هیات علمى دانشکده زیست شناسى دانشگاه هاروارد برگزیده شد و طى سه سال موفق شد به مقام استادى در این دانشگاه نائل آید. او در این دوران تمام هم و غم خود را بر یافتن نقش RNA در سنتز پروتئین صرف کرد.
او در طول عمر علمى خود افتخارات بسیارى را از آن خود کرد که (به غیر از نوبل که به آن اشاره شد) مى توان به جایزه «جان کالین وارن»، جایزه «الى لیلى» در زمینه بیوشیمى اشاره کرد. او هیچ گاه ازدواج نکرد و همیشه اوقات فراغت خود را به پیاده روى و تماشاى پرندگان گذراند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:13 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

کلود برنارد

 

 

کلود برنارد فیزیولوژیست عمده قرن 19 در فرانسه بود و بیش از هرکس دیگر در غنای علم فیزیولوژی سهم داشت. وی تحصیلات خود را از هشت سالگی تحت راهنمایی یک کشیش ناحیه شروع کرد و بر زبان لاتین و دیگر موضوعات درسی احاطه یافت و بعدا در هنگام تحصیل در مدرسه یسوعی به شاگردان خصوصی زبان و ریاضیات می آموخت. 
در 18 سالگی چون خانواده اش از تأمین مخارج وی عاجز بود به شهری در آن حوالی نقل مکان کرد و در آنجا شاگرد «م.میله» داروساز شد. مسئولیت اصلی او انجام کارهای روزمره و بی اهمیت داروخانه بود.
در نزدیکی داروخانه یک مدرسه دامپزشکی بود و کلود گاهگاهی برای آن دارو می برد. بعضی وقتها در آنجا می ماند و عملیات جراحی را که بر روی جانوران زنده صورت می گرفت تماشا می کرد. تشریح زنده او را به شدت مجذوب می ساخت و گاهی با استاد کار خود درباره آن به بحث می پرداخت. وقتی که تجربه وی بیشتر شد فرصت یافت که مواد ساده را تولید کند و اولین ماده ای که ساخت واکس کفش بود که به او غرور داد و به قول خود او «اینک می توانستم چیزی بسازم، دیگر مردی شده بودم».
 
کلود به تئاتر علاقه مند بود و در شبهای فراغت به تماشای کمدی ها و واریته ها می رفت. پس از مدتی احساس کرد که می تواند به خوبی بسیاری از نویسندگان روز، نمایشنامه بنویسد و تصمیم گرفت نمایشنامه نویسی کند. وی در این کار موفقیت هایی هم بدست آورد. اما نمایشنامه نویسی آن قدر اوقات او را گرفت که دیگر به کارهای داروخانه نمی رسید. به همین خاطر کلود داروخانه را ترک کرد و نمایشنامه ناتمام خود را برداشت و روانه پاریس شد. در پاریس یک منتقد تئاتر به نام «سن مارک ژیراردن» به او توصیه کرد که شغلی پیدا کند و در ساعات فراغت به نوشتن بپردازد. وی پذیرفت و در 1832 به دانشکده پزشکی کالج فرانسه وارد شد. 
نتایج انترنی او در 1839 چندان تحسین بر انگیز نبود و از میان 29 نفر، وی نفر بیست و ششم شد. ماژندی فیزیولوژیست فرانسوی علیرغم نمرات کم امتحانی، او را به دستیاری در لابراتوار خود انتخاب کرد. ماژندی متوجه شد که دستهای کلود در انجام کار نرمش و مهارت دارد. کلود در حوزه کار ترقی کرد و سالها دستیار ماژندی ماند و در 35 سالگی هنوز دستیار بود. چند بار برای به دست آوردن مقام دانشگاهی تلاش کرد اما موفق نشد. وی در تفکر و امور فنی مهارت داشت ولی سخنگویی ضعیف بود. بالاخره در 1854 استاد فیزیولوژی عمومی سوربن و در 1858 استاد پزشکی کالج فرانسه و جانشین ماژندی شد. دو سال پس از حصول به مقام استادی بیمار شد و برای به دست آوردن سلامتی به محل تولد خود در جنوب فرانسه رفت. وی هرگز به طبابت نپرداخت و هر وقت وضع مزاجیش اجازه می داد به تحقیق و نوشتن مشغول می شد.
برنارد با استمرار در پژوهش، امور بسیاری را در زمینه فیزیولوژی کشف کرد. کار او نمونه تحسین بر انگیزی از کاربرد مؤثر روش تجربی در فیزیولوژی بود. رویکرد برنارد به پژوهش نشان دهنده احترام عمیقی است که برای قوانین طبیعی حاکم بر جهان معدنی و آلی قائل بوده است. یکی از کارهای او که نباید اهمیت آن را نادیده گرفت تأثیری است که وی به فیزیولوژیست های دیگر و تدریس طب و فیزیولوژی در عصر ما نهاده است. در هنگام بیماری کتاب مهمی نوشت که «مقدمه طب تجربی» نام داشت. این کتاب نخستین اقدام عالی برای صورت بندی قوانین اساسی فیزیولوژی و طب تجربی محسوب می شد. 
وی در پژوهش های شخصی خود به کشفیات مهمی دست یافت. نخستین اثری که منتشر کرد، گزارش تحقیق در مورد عصب شاخه ای صورت بود که پرزهای چشایی واقع در دو سوم سطح پیشین زبان و غده های تحت فکی را ایجاد می کرد. در پژوهشهای اولیه برنارد تبحر برجسته ای در تشریح و مهارت زیادی در ردیابی اعصاب بسیار ظریف در فواصل طولانی به چشم می خورد. این آغاز فرخنده با انتشار مقالات پژوهشی فراوان ادامه یافت. در 1843 رساله ای درباره شیره معده و نقش آن در هضم غذا نوشت. در این پژوهش وی جریان هضم غذاهای مختلف را در قسمت های مختلف لوله گوارش تعقیب می کرد. مقاله بعدی او به توصیف عصب فرعی نخاعی و ارتباط آن با دهمین عصب جمجمه ای (پاراسمپاتیک) اختصاص داشت.
کشفیات مهم وی را می توان به شرح زیر دسته بندی کرد :
1- هضم لوزالمعده ای – که منجر به کشف آنزیم استپسین شد.
2- عمل گلیکوژنی جگر.
3- اعصاب کنترل کننده گشادی رگها.
4- اثر داروها و سموم بر بدن.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:14 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان ری

 

 

جان ری (1705-1627) را همراه با لینه از بنیان گزاران اصلی علم زیست شناسی سیستماتیک می شناسند. وی اندیشه انتخاب نوع را به عنوان واحد بنیادی جمعیت مطرح کرد و انواع و گروه های بزرگتر را بر حسب نظامی که به ادعای او تسلسل عددی «نقشه خالق» بود در گروههای بزرگ طبقه بندی جای داد که البته بعضی از این دسته بندی ها غلط از کار در آمد.
ری آهنگر زاده ای بود که در بلک ناتلی نزدیک برین تری در اسکس انگلستان زندگی می کرد. تعلیمات مقدماتی را در همان برین تری دید و سپس در 16 سالگی به کاترین هال در کمبریج  وارد شد. پس از سه دوره درسی، خود را به کالج «تری نیتی» منتقل کرد و درآنجا تحت تربیت «جیمز دوپورت» استاد زبان یونان واقع شد. 
وی هرچه بر سنش افزوده می شد، علاقه اش به تاریخ طبیعی بیشتر می شد و انرژی بیشتری را صرف پروژه های زیست شناختی می کرد. در این ایام ری و شاگردانش برای مشاهده و مطالعه جانوران و گیاهان در انگلستان و ویلز و به ویژه در حومه کمبریج به گردش می رفتند. ری در 1669 موفق شد تا گیاهنامه ناحیه کمبریج که نخستین اثر در نوع خود بود را بنویسد.
ری به همراه شاگرد و ملازم همیشگی اش فرانسیس ویلوبای (1672-1635) یک تیم دو نفری تشکیل دادند که برای مطالعه و جمع آوری نمونه های جانوری و گیاهی به اکناف سفر می کردند و بر اساس توافق، ری در مورد گیاهان و ویلوبای در مورد جانوران به تحقیق می پرداختند. ری میوه، برگ و اجزای گل را به عنوان پایه رده بندی انتخاب کرد و برای مطالعات نظام یافته خود طرح مشخص تعیین کرد. ری در 1667 کاتالوگ گیاهان بریتانیا را منتشرکرد که توصیف مشروحی از گیاه نامه جزایر بریتانیا بود. در 1669 به عضویت انجمن سلطنتی برگزیده شد و همراه با ویلوبای در «مراودات فلسفی» مقاله ای با عنوان «آزمایش هایی بر روی حرکت شیره در درختان» منتشر ساخت.
ری در شاهکار خود درمورد ساختار، فیزیولوژی، توزیع و طرز رشد گیاهان اطلاعاتی ثبت کرده است و ازحدود 18600 گیاه که در واقع تمام گیاهان شناخته شده آن زمان بوده نام برده است. ری در 1684 کار ویلوبای را در مورد پستانداران و خزندگان دنبال کرد و دست نوشته های او را در مورد ماهیان پس از ویراستاری در 1686 منتشر ساخت. پژوهش های ری در مورد «چارپایان و خزندگان» (1693) مهمترین کار جانورشناسی او به حساب می آید. وی نظریه ارسطو را در مورد تقسیم پستانداران به جانوران تک سم، زوج سم و انگشت دار نپسندید و به جای آن نظامی شامل دو دسته پیشنهاد کرد، سم داران و ناخن داران. بهترین اثر او در حیطه حشره شناسی «فلس بالان» نام داشت که سلسله مراتب حشرات را توضیح می داد.
در این هنگام سلامت ری تا حدودی از دست رفته بود و وی به ناچار به همراه زن و فرزندانش به میلاد گاه خود یعنی «بلک ناتلی» بازگشت. اما علاقه بیش از حد او به کار اجازه استراحت به او را نمی داد و چون خودش قادر به حرکت کردن نبود فرزندان و دوستانش را برای جمع آوری نمونه ی حشرات می فرستاد. به هر حال وی با وجود موانع بسیار موفق شد مقاله ای در مورد رده بندی حشرات تهیه کند که این مقاله در 1704 آماده انتشار شد.
از دیگر آثار وی می توان به «مباحثات مادی و الهی» اشاره کرد که مقاله ای است در مورد سنگواره ها و دیگر جنبه های زمین شناسی که در 1713 و پس از مرگ وی منتشر شد. او علیرغم کسالت ممتد تا 78 سالگی زنده ماند و در 1844 به افتخار وی «انجمن ری» با هدف انتشار آثار او در مورد تاریخ طبیعی تأسیس شد.
کار جان ری در گیاه شناسی و جانورشناسی اساسا بر پایه توضیح و رده بندی استوار بود. او با رضایت خاطر، خویش را وقف مشاهده، متمایز ساختن، تعریف و نظم دادن اطلس های گیاهی و جانوری مناطق مختلف به شیوه سیستماتیک کرد. وی تأکید داشت که رده بندی موجودات باید بر اساس ساختار صورت بگیرد نه بر اساس مشخصات غیر اساسی مانند رنگ و اندازه و شکل ظاهری. این رهنمود مهم بر نحوه برداشت بسیاری از متأخرین تأثیر نهاد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:14 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

کارل فن لینه

 

 

کارل فن لینه (1778-1707) در یکی از نواحی روستایی سوئد نزدیک شهر«اوپسالا» به دنیا آمد و بخش اولیه زندگی خود را در خانه آرام پدر روحانی خود که عاشق طبیعت بود گذراند. از همان اوان کودکی و جوانی که همراه با پدر در جنگلها قدم می زد، با مشاهده جانوران و گیاهان و بحث درباره جنبه های مختلف تاریخ طبیعی به طبیعت علاقه مند شد. در 20 سالگی به دانشگاه «لوند» در جنوب سوئد وارد شد و سال بعد به دانشگاه اوپسالا که به خانه اش نزدیک بود منتقل گردید. اولاف سلسیوس استاد الهیات که گیاه شناس هم بود، به شدت تحت تأثیر درک و علاقه لینه نسبت به طبیعت قرار گرفت و از لینه دعوت کرد تا در خانه او زندگی کند و از کتابخانه اش بهره گیرد.
لینه در این خانه تفکر و مطالعه خود را بر ساختارهای تولید مثل گیاهان متمرکز ساخت و دریافت که می توان گیاهان را براساس اجزای تولید مثل به گروه های متمایز تقسیم کرد. وی در این مورد مقاله ای نوشت که در 1730 با عنوان «مقدمه ای بر لقاح به وسیله گل» منتشر شد. در این مطالعات اولیه بود که لینه با ساختارهای تولید مثل مانند مادگی و پرچم که بعدا پایه رده بندی گیاهان شدند آشنایی یافت. 
لینه هنگامی که برای ایراد سخنرانی به فالون رفته بود با سارا لیزا مورو آشنا شد و از او خواستگاری کرد. اما پدر سارا، دکتر یوهان مورو به شرطی به این ازدواج رضایت داد که لینه به هلند برود و پیش از عروسی دکترای پزشکی خود را دریافت کند. وی پس از دریافت درجه دکتری خود، در هلند با یک پزشک فوق العاده، بانکدار و تاجر ثروتمند اهل آمستردام به نام ژرژ کلیفورد آشنا شد که در املاک وسیع خود موزه و بستان و باغ گیاه شناسی داشت و از سرتاسر جهان گیاهانی برای آنها وارد کرده بود. برای لینه جایی بهتر از اینجا پیدا نمی شد. یکی از کتابهای لینه به نام «بستان سرای کلیفورد» که شامل توضیح و تصویرهایی از گیاهان باغ کلیفورد است به آقای کلیفورد تقدیم شده است.
لینه پس از سه سال زندگی در هلند و انتشار هفت کتاب کاملا مشهور شد و از هر گوشه جهان منصب های مختلفی به او پیشنهاد می کردند اما او هیچیک از آنها را نپذیرفت و به میهن بازگشت و با سارا لیزا ازدواج کرد. لینه در استکهلم به طبابت پرداخت، اما به زودی دریافت که علاقه ای به جنبه های عملی و حرفه ای طب ندارد. همین که مطب را خلوت می دید به محله های فقیرنشین می رفت و مجانا به معالجه بینوایان مسلول و مبتلا به بیماریهای آمیزشی می پرداخت. وی پس از طبابت در استکهلم به سمت پزشک ارشد فرماندهی نیروی دریایی سوئد برگزیده شد و مدتی بعد به عنوان پزشک ملکه انتخاب گردید. اما شاد ترین لحظه زندگی حرفه ای او هنگامی بود که مقام استادی فیزیک و طب در دانشگاه اوپسالا به سال 1741 به وی پیشنهاد شد.
لینه 24 طبقه گیاه شناخته بود که گرچه امروز خیلی کم به نظر می رسد برای آن روز کافی بود. پایین ترین طبقه یعنی نهان زادان از لحاظ لینه «زباله دانی» نظام رده بندی بود و او هر گیاهی را که ساختار تولید مثلی مشخصی نداشت به آن سرازیر می کرد.
لینه در اواخر عمر کوشید تا جانوران جهان را هم مانند گیاهان طبقه بندی کند. در 1748 در41 سالگی اطلس جانوری سوئد را که مشتمل بر توصیف 300 نوع سوسک و انواع بسیاری از جانوران دیگر بود ارائه کرد. لینه طی کار خود در حدود 4000 نوع جانور را توضیح داد در حالیکه امروز ما تعدادی در حدود 800000 نوع را می شناسیم که بسیاری از نظام دهندگان مشتاق تعداد این مخلوقات را یک میلیون نوع برآورد می کنند.
 
لینه در هنگام پیری پس از توفیق بی نظیری در رده بندی جانوران و گیاهان، تلاش کرد نوع انسان را رده بندی کند. وی همه انسانهای امروزی را در نوع و جنس واحدی به نام هوموساپینس (Homo Sapiens) قرار داد. از جنس هومو هیچ نمونه زنده ای روی زمین دیده نشد، اما بعضی از اشکال سنگواره ای مانند هومونئاندرتال شناخته شد. وی ملاک طبقه بندی را خواصی نظیر عقل و وضع عاطفی قرار داد و بر این اساس چهارگروه فرعی یا صنف را مشخص کرد :
1-هوموساپینس آمریکانوس : یا سرخ پوستان امریکایی که وی آنها را قانع توصیف می کرد.
2-هوموساپینس اروپائوس : که براساس مطالعات او سرزنده بودند.
3-هوموساپینس آسیاتیکوس : شرقیانی که دارای مناعت طبع بودند.
4-هوموساپینس آفر : سیاهان افریقایی که کند بودند.
پیداست که این معیارها کاملا ذهنی و فاقد بهره و اعتبار طبقه بندی بود که بعدها افرادی نظیر یوهان فردریش بلومن باخ (1840-1752) طبیعت شناس آلمانی و پدر انسان شناسی کالبدی طبقه بندی های عینی تری پیشنهاد کردند که در این صفحه محدود امکان توضیح طبقه بندی های آنها نمی باشد.
پس از مرگ لینه در 1778 جوزف بنکز رئیس انجمن سلطنتی لندن پیشنهاد خرید مجموعه گیاهی او را به مبلغ 1200 لیره مطرح کرد اما پسر وی که پس از پدر کرسی گیاه شناسی دانشگاه اوپسالا را به دست آورده بود این پیشنهاد را رد کرد و مجموعه را نگه داشت. لینه جوان در 1783 در گذشت و مادرش وارث مجموعه شد و مجموعه به اضافه کتابخانه و دست نوشته های لینه را جمعا به بهایی کمتر از بهای پیشنهادی برای مجموعه تنها، به بنکز فروخت. بنکز نیز به جیمز ادوارد اسمیت فرزند یکی از تجار ثروتمند ابریشم و دانشجوی پزشکی پیشنهاد کرد که پدرش را به خرید مجموعه ترغیب کند. دانشجوی جوان پذیرفت و به زودی صاحب مجموعه وسیعی با نام لینه شد. 
در 1785 اسمیت به عضویت انجمن سلطنتی پذیرفته شد و در آنجا پیشنهاد کرد انجمنی به افتخار لینه برپا شود که برخی از اعضای انجمن را ناراحت ساخت، اما علیرغم مخالفت ها، این انجمن در 1788 به نام انجمن لینه بنیاد شد.
ترس اعضای انجمن سلطنتی از این بود که انجمن جدید خود را وقف تخصص در کار محدود رده بندی کند و از این طریق بر حوزه وسیع زیست شناسی لطمه وارد آورد. اما این ترس بی جهت بود، چون «انجمن لینه» به صورت مجتمع مهم علمی و جامع الاطرافی درآمد که تلاش هایش وقف طبقه بندی شد ولی در عین حال تاریخ طبیعی تکامل را تعمیق و تکمیل می نمود.
برخی دیگر از آثار لینه :
- نظام طبیعت – که مشهور ترین اثر وی می باشد.
- انواع گیاهان
- جنس گیاهان
- نوع گیاهان
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ژان باپتیست لامارک

 

 

مهمترین تکامل گرای قرن هجدهم، ژان باپتیست لامارک (1829-1744) بود. وی هنگام مرگ پدر، شانزده ساله بود و در کالج یسوعی درس می خواند. پس از مرگ پدر مدرسه را ترک گفت و در جنگ های 7 ساله به ارتش فرانسه پیوست و در موناکو به خدمت پرداخت. وی پس از خدمت سربازی مطالعه طب و گیاه شناسی را در پاریس آغاز کرد و با کار نیمه وقت در دفتر یک بانکدار به تأمین معاش پرداخت. در پاریس تحت تأثیر «ژوس یو»، گیاه شناس مقبول آن ایام قرار گرفت. در 1781 و 1782 در سراسر اروپا سفر کرد و به مطالعه گیاهان و یادداشت برداری برای کتاب «فرهنگ گیاه شناسی» مشغول شد. بعدا «اطلس گیاهان فرانسه» را نوشت که به وسیله دولت فرانسه انتشار یافت.
لامارک در نیمه راه تبدیل شدن به یک گیاه شناس خوب، حوزه کار خود را به شناخت جانوران بی مهره تغییر داد و با صرف سالها وقت یک پژوهش سیستماتیک هفت جلدی در مورد بی مهرگان فراهم آورد. مشهورترین نوشته او «جانورشناسی فلسفی» (1809) می باشد. 
وی در تکامل هم سهم اساسی داشت اما هرگز قدرش شناخته نشد. لامارک دنیای حیوانات را سلسله ای می شمرد که به ترتیب از اشکال ساده به اشکال بغرنج می رسد. برعکس «کوویه» به زوال گروهها بر اثر انقلاب عقیده نداشت بلکه معتقد بود که هر شکل به شکل دیگر تبدیل می شود. با توجه به اینکه وی مانند دانشمندان هم دوره خود تحصیل کرده نبود، اما نخستین دفاع مشروح از تکامل را او به عمل آورد. 
لامارک ملاحظات جسورانه ای به عمل آورد و موضوع تکامل را به تفصیل فراوان مورد نظر قرار داد و با آنکه نمی توان او را مبتکر مفهوم توارث صفات اکتسابی دانست، نامش همواره با این مفهوم همراه است. او به طور خلاصه معتقد بود که :
1- محیط، جانوران و گیاهان را اصلاح می کند. 
2- نیازهای جدید باعث اصلاح اندام های قدیمی و در کار آوردن اندام های نو می شوند. 
3- کاربرد یا عدم کاربرد، خط سیر رشد را تعیین می کند.
4- این دگرگونی ها به ارث می رسند.
وی به نقش انفراد در پیدایش انواع جدید پی برد و تأثیر مجاورت را در زوال تفاوتهای میان صنف های هر نوع درک کرد. در طبیعت وحدت می دید و برای اولین بار شجره تکامل را رسم نمود و دست کم به صورت کلی، تعادل فیزیولوژیک موجود در طبیعت را شناخت. وی نخستین کسی بود که برای نامیدن واحد طبیعی در برگیرنده جانوران و گیاهان مربوط به هم واژه «نوع» را به کار برد. البته ارسطو قبلا این اصطلاح را به کار برده بود و این اصطلاح سالها در منطق به کار می رفت و جان ری و دیگر دانشمندان نظام دهنده هم این کلمه را برای مشخص کردن گروههای جانور و گیاه به کار می بردند ولی تعبیر امروزی این کلمه از لامارک است.
لامارک چهار بار ازدواج کرد، فرزندان بسیار یافت، همواره فقیر ماند و در اواخر عمر نابینا شد و در 85 سالگی به هنگام مرگ تنها و از یاد رفته بود.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:16 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 

 
لرد کلوین
 
 
سال 1824 میلادی، ویلیام تامسون، که بیشتر با نام لرد کلوین مشهور است، دیده به جهان گشود.
او ریاضیدان و فیزیکدان و مهندس ایرلندی-اسکاتلندی و یکی از پیشگامان مهم علوم طبیعی در قرن نوزدهم بود و در ایرلند متولد شد. پدرش استاد ریاضی دانشگاه گلاسکو بود و ویلیام هم از 10 سالگی، تحصیل در دانشگاه گلاسکو را شروع کرد. ویلیام تامسون خیلی زود به ریاضیات و مبانی فیزیک علاقه مند شد و مقاله هایی درباره حرکت اجسام نوشت.
وی تحقیقات جامعی نیز درمبحث حرارت و برق انجام داد و درانتقال پیام با سیمهای زیردریایی اصلاحاتی به عمل آورد. این دانشمند انگلیسی سرانجام تلگراف زیردریایی را کشف کرد.
کلوین در حوزه زمین شناسی هم نظریه هایی داده است و به خاطر اعتقادش به مسیحیت، خلقت‌گرا به حساب می آمد. او با کمک دانسته‌هایش در ترمودینامیک توانسته بود عمر خورشید و همچنین زمین را تخمین بزند. با انتشار کتاب منشأ انواع، داروین، به مخالفت با آن پرداخت و معتقد بود که عمر خورشید (برابر آنچه که او تخمین زده بود) کمتر از آن است که برای درستی نظریه تکامل لازم است. 
بعدها اگرچه در گفتگوهای خصوصی به نادرستی تخمین خود معترف بود، اما همچنان با نظریه تکامل، که داروین مطرح کرده بود، مخالف ماند.
لرد کلوین در سال 1865 میلادی انرژی جنبشی را معرفی نمود. وی تحقیقات مفصلی را درباره حرارت انجام داده است به همین دلیل درجه بندی سنجش دما و حرارت بنام این دانشمند، نامگذاری شده است. 
اندیشه استفاده از اتم بعنوان ساعت، نخستین بار در سال 1879 توسط او مطرح شد. وی اظهار داشت برای اندازه گیری فاصله زمانی، اتم از هر چیزی بهتر است. اما در زمان کلوین ساختار اتم و ترازهای انرژی اتمی هنوز مورد توجه نبود. 
همچنین لرد کلوین بیان کرد که پائین ترین دمای ممکن صفر مطلق است. وی پیشنهاد مقیاس دمای مطلق را بیان نمود و بخاطر همین نظریه معروف است. این واحد اندازه‌گیری دما که مستقل از خواص فیزیکی ماده است، به افتخار او، مقیاس دمای کلوین، نام گرفته است. در این سیستم اندازه‌گیری، صفر کلوین، پایین ترین دمای ممکن است که با هیچ فرایند فیزیکی نمی توان به آن رسید، اما می توان به آن نزدیک شد.
کلوین تا زمان مرگ اش در 1907 جوایز و افتخارات زیادی مانند نشان شوالیه را از آنِ خود کرد. اما مهم ترین آن ها گرفتن لقب اشرافی لرد کلوین بود. کلوین، نام رودخانه ای است که از زمین های دانشگاه گلاسکو رد می شود.
البته او به انجام پیش بینی نادرست هم مشهور است به طور مثال گفته بود : پرواز کردن با وسیله ای که سنگین تر از هوا است ممکن نیست.

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:30 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان گراهام رمزی

 

 

پروفسور رمزی متولد 1931 در انگلستان است. وی یک زمین شناس ساختمانی است. وی تحصیلات خود را تا رسیدن به مقام پروفسور یا استادی در سال 1966 در کالج سلطنتی لندن گذرانده است. رمزی در همان سال اولین کتاب خود را با عنوان "چین خوردگی و شکستگی سنگ ها" منتشر کرد که نشات گرفته از توجه و علاقه وی به زمین شناسی ساختمانی بود.
 وی در 17 ژوئن 1931 در انگلیس متولد شد. اولین تماس وی با زمین شناسی در خلال جنگ جهانی دوم زمانی رخ داد که با پول توجیبی خود به خرید و مطالعه کتاب هایی مانند "زمین شناسی" اثر چارلز برد و "بیایید بالا برویم" تالیف سی.اف.کرکوس می پرداخت. بعد ها با علاقه مند شدن به این رشته به مطالعه کتاب های بیشتری در این زمینه ترغیب شد. در سال 1949 به کالج سلطنتی علوم و تکنولوژی لندن وارد شد و تاثیرشَگرف و فراوانی را از زمین شناسان برجسته آن زمان، گیلبرت ویلسون و اچ.اچ. رید پذیرفت و مورد توجه آنها قرار گرفت.
توجه ویژه ویلسون و رید به زمین شناسی ساختمانی در اواخر دهه 40 درست در زمانی که بسیاری از دانشگاه ها مطالعه بر روی چین خوردگی و گسلش را به صورت مکملی برای  چینه شناسی و سنگ شناسی  محدود کرده بودند، و گنجاندن درس هایی در مورد کلیواژ و خطواره ها و بیضوی استرین و گرانیتی شدن و ... در کلاس های درسشان توجه و علاقه رمزی را پیگیری این گرایش بیشتر کرد. وی همچنین یکی از شاگردان ممتازی بود که با آرتور هلمز در ادینبرو در زمان ارائه ایده بحث برانگیز اشتقاق قاره ها حضور داشت. ایده ای که مسیر تولد انگاره زمین ساخت صفحه ای را هموار کرد.در زمان مباحث داغ ای.ای. بایلی و رید در ادینبرو بر روی زمین شناسی پرکامبرین ارتفاعات اسکاتلند، رمزی با تحقیقات آینده دکترای خود درگیر شده بود. وی  به همراه جان ساتون و جانت واتسون گنایس های پرکامبرین را به عنوان منطقه مورد مطالعه خود انتخاب کردند.
 وی بر روی الگوی چین خوردگی در منطقه مونار کار کرده و بعد از 2 سال در سال 1954 دکترای خود را دریافت کرد. وی از سال 1955 تا 1957 وی در خدمت وظیفه عمومی با موسسه مهندسین سلطنتی همکاری داشت و دوباره به کالج سلطنتی لندن این بار به عنوان آموزش یار بازگشت. وی فعالیت خود را در اسکاتلند با پروفسورهای مشهوری چون ترومپی و ونک  با خرسندی ادامه داد و با یک گروه از زمین شناسان شناخته شده به کار بر روی آلپ پرداخت.
پروفسور رمزی یکی از تاثیرگذارترین افراد در زمین شناسی ساختمانی 50 سال اخیر بوده است. وی بهترین میراث دار دانشمندانی چون رید، ویلسون، بایلی، هولمز، ساتن و سایر تکتونزیسین های مشهور دانشگاه های انگلیس است. وی در سال 1967 کتاب مشهور خود تحت عنوان "چین خوردگی و شکستگی در سنگ ها" را منتشر کرد که به زبان های اسپانیایی و چینی نیز ترجمه شد. وی در دهه 1970 مقاله ای را تحت عنوان " تغییرات واتنش در کمربندهای برشی" با همکاری اچ.گراهام در ژورنال علوم زمین کانادا منتشر کرد که مرحله جدیدی در توسعه زمین شناسی ساختمانی ایجاد شد. آنها از امواج اشعه ایکس در آنالیز فابریک ها و از آنالیز شیمیایی در تشخیص ارتباط میان تغییرات فیزیکی و شیمیایی بلورها در جریان سرگذشت واتنشی آنها بهره بردند. این مقاله یکی از فعالیت های مثبت در ارتباط با کار های صحرایی بود و بعدها در بسیاری از مقالات به عنوان منبع به آن ارجاع داده شد.
رمزی در سال 1982 به همراه مارتین هوبر اولین جلد از کتاب "روش های اساسی در زمین شناسی ساختمانی" را در مورد بررسی واتنش منتشر کرد و جلد دوم آن را نیز در سال 1987در مورد چین خوردگی و شکستگی ارائه نمود. وی در کنفرانس های بسیاری به سخنرانی پرداخته و مقالات فراوانی را منتشر نموده است. از جمله دیگر فعالیت های وی می توان به ویرایش کتب مختلف و ایجاد گروه مطالعات زمین ساختی در انگلیس اشاره نمود. حوضه فعالیت های وی بسیار وسیع بوده و از اسکاتلند تا هیمالیا، از آلپ غربی تا جنوب آفریقا را دربرمی گیرد.در حوضه فعالیت دانشگاهی، وی در دانشگاه های ژوهانسبورگ، برکلی، کلمبیا، لیدز، جامو و کشمیر،  به ارائه درس و بحث هایی پیرامون مدل های ریاضی و هندسی خود پرداخته است.
کالج سلطنتی لندن، سازمان زمین شناسی ربیتانیا، سازمان زمین شناسی فرانسه، سازمان زمین شناسی آلمان، سازمان زمین شناسی امریکا و انجمن ژئوفیزیک آمریکا به خاطر فعالیت های برجسته اش در زمین شناسی ساختمانی به وی مدال های فراوانی اعطا نموده اند.   وی عضو فعال بسیاری از سازمان ها و انجمن ها مانند انجمن زمین شناسان لندن، یورک شایر، زوریخ، سوئیس، آکادمی اروپا و آلمان، آکادمی ملی علوم آمریکا و عضو کمیسیون تکتونیک اتحادیه بین المللی علوم زمین (IUGS) است. وی عضو گروه داوران مجلات معتبری چون تکتونوفیزیک، تحقیقات پرکامبرین و ژورنال زمین شناسی ساختمانی می باشد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:31 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

چارلز فرانسیس ریشتر

 

 

وی لرزه شناس و ژئوفیزیک دانی از ایالت اوهایوی امریکا بود. وی به خاطر ابداع مقیاس ریشتر که در سال 1979 به مقیاس بزرگای گشتاوری ارتقا یافت، بسیار مشهور شد. این مقیاس، بزرگا و اندازه زمین لرزه ها را مشخص می کند.
ریشتر با الهام از مقاله کیو واداتی در مورد زمین لرزه های کم عمق و عمیق که در سال 1928 به چاپ رسید، مقیاس خود را ابداع و بعد از تکمیل این مقیاس با همکاری بنو گوتنبرگ که با هم در موسسه تکنولوژی کالیفرنیا کار می کردند، اولین بار در سال 1935 از آن استفاده کرد. وی فعالیت خود را در موسسه کارنگی در سال 1927 بعد از دریافت پیشنهاد از رابرت میلیکان به عنوان دستیار پژوهشی وی آغاز کرد. در همین موسسه وی همکاری خود را با بنو گوتنبرگ شروع نمود.
آزمایشگاه لرزه نگاری انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا قصد آغاز نگارش سلسله گزارش هایی از زمین لرزه های کالیفرنیای جنوبی را داشت و شدیدا نیاز به سیستمی داشت تا به کمک آن بتواند نیروی زمین لرزه ها را برای این گزارش ها محاسبه کند. این دو دانشمند با همکاری یکدیگر مقیاسی را اختراع نمودند که این نیاز را برطرف می نمود و به مقیاس ریشتر مشهور شد. این مقیاس بر مبنای اندازه گیری کمی جابجایی زمین به دلیل امواج لرزه ای استوار بود که توسط کیو واداتی به آن اشاره شده بود.
آنها یک جفت لرزه نگار را برای اندازه گیری این جابجایی طراحی کردند و یک مقیاس لگاریتمی را برای اندازه گیری شدت بکار گرفتند. انتخاب نام "magnitude" برای این اندازه گیری به علاقه دوران کودکی ریشتر به ستاره شناسی بر می گردد، جایی که نیرومندی ستاره ها با بزرگای آنها سنجیده می شد. سهم گوتنبرگ در این همکاری انکار نشدنی است اما بیزاری وی از مصاحبه باعث شد تا نام وی بر روی این مقیاس باقی نماند.
بعد از انتشار مقیاس ریشتر  به صورت پیشنهادی در سال 1935 این مقیاس به سرعت برای اندازه گیری شدت زمین لرزه ها بکار گرفته شد.وی تا سال 1936 در موسسه کارنگی باقی ماند تا اینکه یک پست کلیدی در موسسه تکنولوژی کالیفرنیا، یعنی جایی که گوتنبرگ کار می کرد، دریافت کرد. گوتنبرگ و ریشتر کتاب لرزش زمین را در سال 1941 منتشر کردند و ویرایش بازنگری شده آن را در سال 1952 ارائه کردند. در سال 1958 ریشتر کتاب لرزه شناسی مقدماتی را بر مبنای نکات آموزشی دوران دانشجویی خود  منتشر نمود. وی در طول زندگی علمی خود مقالات بسیاری را منتشر نمود که تاثیر بسزایی در پیشرفت لرزه شناسی داشت.
ریشتر در خلال سال های 1959 تا 1960 به عنوان سفیر علمی امریکا در ژاپن فعالیت می کرد. ریشتر در خلال دوران فعالیت خود  مشغول توسعه کد های ساختمانی برای مناطق زلزله خیز بود. مقامات دولتی لس آنجلس در دهه 60 در اثر هشدار های ریشتر بسیاری از تزئینات و قرنیس ها را از ساختمان های شهری برداشتند. بعد از زمین لرزه 1971 لس آنجلس تذکرات شهری ریشتر و هشدار های او اهمیت خود را با جلوگیری از مرگ بسیاری از افراد نشان داد. ریشتر در سال 1970 بازنشسته شد. وی در 30 سپتامبر 1985 بر اثر نارسایی قلبی در پاسادنای کالیفرنیا درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:32 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

هری هاموند هس

 

 

وی یک زمین شناس امریکایی بود که در 24 می 1906 در نیویورک متولد شد. هس یکی از پایه گذاران انگاره زمین ساخت صفحه ای بود. دریادار دکتر هری هاموند هس به دلیل انگاره هایش در مورد گسترش بستر اقیانوس ها، بویژه کار بر روی ارتباط میان جزایر کمانی، آنومالی های ثقلی بستر اقیانوس ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده و اظهار اینکه جریان همرفتی در گوشته زمین نیروهای رانشی را برای حرکت صفحات ایجاد می کنند بسیار مشهور و معروف است. این نظرات پایه های ابتدایی را برای توسعه انگاره زمین ساخت صفحه ای فراهم نمود.
هس در سال 1923 در رشته مهندسی برق در دانشگاه یل پذیرفته شد و بعد از 2 سال تغییر رشته داده و به زمین شناسی روی آورد و در سال 1927 با درجه لیسانس فارغ التحصیل شد. وی سپس به عنوان زمین شناس اکتشافی در رودزیای افریقای جنوبی برای دو سال فعالیت نمود و بعد از آن تحصیلات خود را در دانشگاه پرینستون ادامه داد. وی برای رساله دکترای خود پریدوتیت های هوازده ویرجینیا را انتخاب نمود.
وی برای مدت دو سال از سال 1932 به تدریس در دانشگاه روتگرز در نیوجرسی پرداخت و یک سال را به تحقیق در آزمایشگاه ژئوفیزیک واشنگتن دی سی گذراند و در سال 1934 به جمع استادان دانشگاه پرینستون پیوست. وی در این دانشگاه باقی ماند و مقام ریاست دپارتمان زمین شناسی این دانشگاه را از سال 1950 تا 1966 به عهده داشت. وی همچنین استاد پروازی دانشگاه های کیپ تاون افریقای جنوبی (50 - 1949) و دانشگاه کمبریج انگلستان (1965) بود.
هس در خلال جنگ جهانی دوم به نیروی دریایی امریکا پیوست و به عنوان کاپیتان کشتی ترابری جانسون انتخاب شد. این کشتی مجهز به یک تکنولوژی جدید یعنی سیستم ردیابی زیردریایی ها بوسیله امواج صوتی بود. همین فرصت بعدا به توسعه انگاره گسترش بستر اقیانوس ها به هس کمک شایانی نمود. وی در اوقاتی که جنگی در کار نبود به دقت مسیر رفت و آمد کشتی ها را در اقیانوس آرام از گودال ماریانا تا فیلیپین و جزیره آیوجیما با استفاده از عمق یاب صوتی مورد بررسی و مطالعه علمی قرار می داد.
این کار وی باعث گردآوری اطلاعات مهم علمی در راستای اقیانوس آرام شمالی و در نتیجه کشف آتشفشان های زیردریایی گردید که هس به احترام جغرافیدان قرن نوزدهم آرنولد هنری گویوت، نام آنها را گویوت ها گذاشت. بعد از جنگ وی به عنوان نیروی ذخیره نیروی دریایی باقی ماند و تا درجه دریاداری ارتقا یافت.
در سال 1960 وی یکی از مهم ترین مشاهدات و یافته هایش را به دفتر مطالعات دریایی ارائه داد که به یکی از مهمترین اصول زمین شناسی در قرن بیستم تبدیل گردید. وی اظهار داشت که پوسته زمین در طرفین پشته های اقیانوسی که از نظر آتشفشانی فعال هستند در حال حرکت و دور شدن از یکدیگر است، وی بعدها نام این فرایند را  گسترش بستر اقیانوس ها گذاشت. این کشف وی به آلفرد وگنر در فهم اشتقاق قاره ها به عنوان یک انگاره علمی قابل پذیرش کمک نمود و انقلابی را در علوم زمین ایجاد کرد. گزارش هس به صورت رسمی در سال 1962 با عنوان "تاریخ حوضه های اقیانوسی" به چاپ رسید و تا سالها مهمترین مرجع در ژئوفیزیک پوسته زمین بود.
هس همچنین در بسیاری از فعالیت های علمی دیگر نیز فعالیت داشت. از جمله می توان به همکاری در پروژه موهول (1966 – 1957) که به حفاری دریای عمیق و مطالعه علمی آن می پرداخت اشاره نمود. هس در 25 آگوست 1969 درست زمانی که ریاست نشست کمیته علوم فضای آکادمی ملی علوم امریکا را در وودزهول ماساچوست برعهده داشت در اثر حمله قلبی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:33 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

نیکولای کودریاتسف

 

 

نیکولای آلکسادرویچ کودریاتسف زمین شناس نفت اتحاد جماهیر شوروی بود که در 21 اکتبر 1893 در اوپوچکا به دنیا آمد. وی پدر انگاره منشا غیر بیوژنیک نفت بود. این انگاره بیان می داشت که نفت از منابع هیدروکربنی غیر از موجودات زنده واقع در اعماق پوسته و گوشته زمین حاصل شده است.
وی فارغ التحصیل موسسه معدنی لنینگراد در 1922 بود. وی دکترای خود را در سال 1936 در زمین شناسی و کانی شناسی دریافت کرد و در سال 1941 به مقام پروفسور نائل آمد. دوره فعالیت حرفه ای وی از 1920 در کمیته زمین شناسی اتحاد جماهیر شوروی آغاز گردید. طی سال های 1929 تا 1971 در موسسه تحقیقات زمین شناسی شوروی کار می کرد. در زمان حکومت رژیم استالین به خاطر تفکراتش به عنوان دشمن ملت شناخته و چند سال را در کمپ های گولاگ زندانی بود و پس از آزادی از زندگی  و اقامت در شهرهای اصلی شوروی منع شد. تنها پسرش در آغاز حمله آلمان نازی به شوروی کشته شد.
کودریاتسف مطالعات زمین شناسی ناحیه ای اش را بر روی اکتشاف نفت و گاز متمرکز کرد و نتیجه آن اکتشاف در بلوک گروژنی در جمهوری خود مختار چچن، آسیای مرکزی، تیمان – پچروا، و سایر نواحی اتحاد جماهیر شوروی بود. وی هدایت مطالعات اکتشافی در گروژنی را به عهده داشت و برنامه حفر چاه های اکتشافی کلیدی در غرب سیبری در سال 1947 را تهیه نمود که مسیر دوران جدید تولید نفت و گاز در روسیه را هموار نمود و این دوران با حفر اولین چاه گاز خودجوش در نزدیکی برزوو در سال 1953 آغاز گردید.
قانون کودریاتسف؛ این قانون بیان می کند که هر ناحیه ای که در آن نفت و گاز یافت شود، حتما در اعماق و سطوح پایین تر تا سنگ بستر نیز منابع هیدروکربوری با مقدار کمتر یا بیشتر یافت خواهد شد. بنابراین هرجا که ذخایر نفت و گاز یافت شود، معمولا رگه های ذغال سنگ در روی آن وجود دارند و دیده می شوند. گاز معمولا در عمیق ترین لایه ها و به طور متناوب با نفت قرار دارد. همه ذخایر نفتی عموما دارای یک سنگ پوشش نفوذ ناپذیر هستند که از مهاجرت هیدروکربن ها به سمت بالا جلوگیری می نماید. این سنگ پوشش راهنمای کاشفان برای یافتن ذخایر است.
این زمین شناس روسی همچنین یکی از طرفداران و مدافعان انگاره منشا غیر بیولوژیکی نفت بود. استدلال وی این بود که نفت از نظر ترکیبات شیمیایی هیچ شباهتی با مواد خام طبیعی ساخته شده از مواد گیاهی در آزمایشگاه و تحت شرایط طبیعت ندارد. وی نمونه های بسیار و قابل توجهی از منابع نفتی اقتصادی را از سنگ بستر های دگرگونه و متبلور و یا در رسوبات روی آنها یافته بود. وی نمونه هایی در کانزاس، کالیفرنیا، غرب ونزوئلا و مراکش را از این دست پیدا کرده بود.
وی همچنین نشان داد که مخازن نفتی در لایه های رسوبی اغلب با شکستگی های سنگ بستر زیرین خود مرتبط اند. شاهد آن میدان نفتی بزرگ غوار در عربستان سعودی، میدان پانهندل در کانزاس امریکا، میدان تنگیز در قزاقستان، میدان وایت تایگر در ویتنام و بسیاری از میادین دیگر بودند. همه افق های میدان نفتی لاست سولجر در وایومینگ از ماسه سنگ کامبرین که مستقیما بر روی سنگ بستر واقع شده بود تا نهشته های کرتاسه بالایی دارای نفت بودند. وی بر این مبنا بیان داشت که جریان نفت از سنگ بستر زیرین حاصل می شود. وی اظهار داشت که گازهای هیدروکربنی در سنگ های دگرگونی و آذرین سپر کانادا کمیاب نیستند و نفت در گنایس پرکامبرین در چاه های حفر شده در ساحل شرقی دریاچه بایکال کشف شد.با توجه به موارد فوق کودریاتسف نتیجه گرفت که منابع اقتصادی نفت به سادگی در زون های نفوذپزیری یافت می شود که توسط لایه های نفوذ ناپذیر بالایی پوشیده شده باشند.
 پروفسور نیکولای کودریاتسف در 12 دسامبر 1971 در لنینگراد جان به جان آفرین تسلیم کرد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:34 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

رنه ژوست آئویی

 

 

رنه ژوست آئویی، کانی‌شناس بزرگ فرانسوی، کار خود را با خوانندگی آغاز کرد. سپس کشیش شد و بعدها به لباس استاد زبان یونانی درآمد.
او در ضمن آموزش زبان یونانی، به مطالعه‌ی کانی‌ها و جمع‌آوری نمونه‌ی بسیاری از آن‌ها پرداخت. در زمان انقلاب فرانسه، مورد بدگمانی قرار گرفت و زندانی شد. بنا بر خواهش او، نمونه‌های کانی‌هایی که جمع‌آوری کرده بود، در اختیارش قرار گرفت و  مطاله‌ روی کانی‌ها را در زندان ادامه داد. هنگامی که می‌خواستند او را از زندان آزاد کند، چون کارش ناتمام مانده بود، در زندان ماند تا مطالعه‌ی خود درباره‌ی کانی‌ها و طبقه ‌بندی آن‌ها را به پایان رساند. بیش‌تر مطالعه‌ی آئویی در زندان، به پیدا کردن نظم در بلور‌های کانی‌ها صرف شد و سرانجام در پی رو‌یداد تصادفی ساده‌ای، به راز مهمی درباره‌ی ساختمان بلورها دست یافت. هنگام مطالعه‌ی یک بلور کلسیت با سطح‌های لوزی‌، این بلور از دستش افتاد و شکست.
 آئویی با شگفتی مشاهده کرد که قطعه‌ها‌ی به دست آمده از این رخ‌داد، هر چند اندازه‌ی گوناگونی دارند، اما شکل لوزی در همه‌ی آن‌ها وجود دارد. آئویی پس از این روی‌داد، شکل‌ها دیگری از کلسیت را شکست و مشاهده کرد که قطعه‌های به دست آمده از شکستن، همگی شکل بلور آغازین را دارند.‌او با این آزمایش‌ها این حقیقت را ثابت کرد که هر چیز بلوری، شکل ویژه‌ای دارد که همواره حفظ می‌شود؛ بلورهای کوچک یک بلور درشت، پهلو به پهلوی یکدیگر قرار گرفته‌اند و امتداد یال‌ها آن‌ها شبکه‌ی منظمی را به وجود می‌آورد و شکل بلورهایی که از یک چیز بلوری ممکن است به وجود آید، به چگونگی کنار هم قرار گرفتن بلورهای اولیه‌ی آن چیز بازمی‌گردد.
همچنین، او قانون‌های مربوط به تقارن بلورها را کشف کرد. آئویی برای نخستین‌بار 7 دستگاه یا 7 شبکه‌ی اصلی بلوری‌شدن را برای کانی‌ها در نظر گرفت که تا امروز مورد پذیرش همه‌ی زمین ‌شناسان است. پژوهش‌ها جدید نیز وجود این شبکه‌ها را ثابت کرده‌اند. برای مثال، مطالعه‌ی بلورها با پرتوهای ایکس نشان داد اتم‌هایی که کانی‌های گوناگون را به وجود می‌آورند، روی گره‌های یکی از هفت شبکه، که آن‌ها را شبکه‌ی اصلی می‌نامند، قرار گرفته‌اند. آئویی در سال 1783 به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه برگزیده شد و تا پایان زندگی در دانشگاه پاریس درس داد. او کتاب‌های زیادی درباره‌ی کانی‌ها نوشته است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
·        ساختار بلورها، کانی‌شناسی(چهار جلد)
·        جدول مقایسه‌ی بلورها، سنگ‌های پربها
·        بلورشناسی و تجزیه‌ی شیمیایی
·        رده‌بندی کانی‌ها
با همه‌ی کوشش‌هایی که آئوری در راه کانی‌شناسی انجام داد، بیش از یک قرن طول کشید تا نظریه‌های او درباره‌ی نظم ساختمان درونی بلورها از سوی دانشمندان دیگر پذیرفته شود. با وجود این، کانی شناسان نام یک کانی را به افتخار او، آئویین گذاشتند. هم‌چنین، نوعی بازالت، را که مقدار زیادی آئویین دارد، آئویینیت نام‌گذاری کردند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:34 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

دن مکنزی

 

 
پروفسور مکنزی ژئوفیزیک دان دانشگاه کمبریج  است ودر دوره ای رئیس آزمایشگاه های بولارد بوده است. وی دانشجوی فوق لیسانس ادوارد بولارد بود.
وی مقالات بسیاری در موضوع زمین ساخت صفحه ای نگاشته و در سمینار ها ارائه کرده است. سایر کار های اخیر وی می توان به مقالاتی در مورد همرفت گوشته، تولید مواد مذاب، انبساط حوضه های رسوبی، و استفاده ی اصول اولیه مدل سازی در دگرشکلی قاره ها اشاره کرد.وی عضو انجمن سلطنتی بریتانیا است و در سال 2002 برنده جایزه کرافورد شده است. پروفسور مکنزی به دلیل مجاهدت های علمی اش در سال 2003 توسط الیزابت دوم ملکه انگلستان به مقام شوالیه نائل آمده است.
وی در سال 1942 در چلتنهام انگلیس به دنیا آمد. پدرش فرزند یک پزشک حاذق و متولد لندن و مادرش فرزند یک کارگر و متولد لیدز بود. وی دوران ابتدایی را در لندن گذراند و علاقه زیادی به ریاضی، شیمی و فیزیک از خود نشان می داد. معلم های او در افزایش این علاقه نقش بسزایی ایفا می کردند و شدت علاقه او به شیمی و فیزیک روز به روز بیشتر می شد. در دوران کودکی وی مادرش تاثیر شگرفی در علاقه او به زمین و ساختار های آن داشت. مادر او به نقاشی از ساختار ها و زمین شناسی بسیار علاقه مند بود. وی در ماخذ کتاب " زندگی های جدید، مناظر جدید" که کتاب درس استاندارد به شمار می رفت، لقب افتخاری معمار طبیعت را گرفته بود. در نهایت این مادر دن بود که قبل از پدرش ، که دوست داشت دن یک پزشک شود، تاثیر فراوانی بر روی زندگی و آینده وی داشت. مادرش پس از پشت سر گذاشتن سرطان سینه ، به سرطان تخمدان مبتلا شده و از دنیا رفت.
دن با دریافت یک کمک هزینه دانشجویی تصمیم گرفت برای یک سال در لندن مانده و به یک ریاضی دان تبدیل شود که ریاضی را به خوبی و حتی بهتر از ریاضی دانان کمبریج تدریس کند. در پایان سال یک بورسیه دیگر در ریاضی دریافت کرد و در همان زمان از نظر سیاسی هم بسیار فعال بود. وی در دوران لیسانس در کلاس های درس اساتیدی چون دیراک و هولی شرکت می جست و در حالی که وی می توانست یک شیمیست شود زمین شناسی را آغاز کرد. با علاقه و پشتوانه ای که وی در ریاضیات و فیزیک داشت و روی مکانیک کوانتومی در دوره ی لیسانس خود کار کرده بود اساتید وی تصمیم گرفتند تا وی را به ژئوفیزیک ترغیب کنند. وی دانشجوی فوق لیسانس تدی بولارد شد. وی تحقیق بر روی موضوع متغیر های ترمودینامیکی را به دن پیشنهاد کرد که با انجام تحقیق علاقه دن به این موضوع بیشتر شد که چه اتفاقی در درون زمین در حال رخ دادن است؟ و این موضوعی بود که در طول زمان اذهان را به خود مشغول کرده بود.
بر اساس آموزه های قبلی اش در مورد مکانیک سیالات و همکاری های نزدیک دانشگاه های کالیفرنیا و سن دیگوی امریکا با دانشگاه کمبریج دن تصمیم به دعوت از فریمن گیلبرت و والتر مونک  برای همکاری در ادامه تحقیقاتش گرفت. آنها سرمایه زیادی را به این تحقیق تزریق کردند و نیروی دریایی امریکا نیز که به اقیانوس شناسی در دریاهای عمیق بسیار علاقه مند بود از این طرح استقبال کرد و دن به عنوان مسئول این طرح به امریکا سفر کرد. در عرض شش ماه تحقیقات گسترده ای انجام و مقالاتی منتشر شد اما با شروع جنگ ویتنام وی به انگلیس باز گشت و در کمبریج مشغول به نگارش رساله دکتری خود شد و در سال 1966 آن را ارائه داد. وی با بررسی های بیشتر و تصحیح رساله دکتری خود آن را در سال 1967 منتشر ساخت.
وی مطالعاتش را در مورد دینامیک سیالات و پلیت تکتونیک، حرکت قاره ها و لرزه شناسی با توجه به آموخته های ریاضی و فیزیک دوره لیسانس  خود ادامه داد. در سال 1967 مقاله ای را به همراه باب پارکر در مجله نیچر به چاپ رساند.وی در سال 1968 سفری به اقیانوس هند داشت و آنومالی های مغناطیسی در کف اقیانوس یافت که درست در زمان حرکت روبه شمال هند و برخورد آن با هیمالیا شکل گرفته بودند. این تحقیقات در ژورنال ژئوفیزیک انجمن ستاره شناسی سلطنتی در سال 1971 به چاپ رسید. این تحقیق برجسته و عظیم باعث شد تا وی از یک دانشجوی فوق لیسانس ناشناخته به یک دانشمند بزرگ فقط در عرض دو سال تبدیل شود. معاشرت با اساتید برجسته و مقام استادی در دانشگاه منچستر ادامه روند موفقیت های دن مکنزی در چهار سال دیگر بود. اما علاقه وی به دانشگاه کمبریج و آرزوی وی به استادی در این دانشگاه وی را به ادامه تلاشش ترغیب می کرد. در سال 1971 و بعد از ازدواج به استادی دانشگاه کمبریج رسید و به ادامه تحقیقاتش در پلیت تکتونیک ادامه داد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:35 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

الکساندر هومبولد

 

 

فردریش ویلهلم هانریش الکساندر هومبولد جغرافی‏دان معروف آلمانی و پدر جغرافیای نوین در 14 سپتامبر 1769م در برلین در آلمان به دنیا آمد. وی از آغاز جوانی، تحصیلات منظمی نکرد و به رشته‏های گوناگون گرایید. با این حال پس از چندی به گیاه‏شناسی و علوم طبیعی علاقه‏مند شد و از 21 سالگی سفرهای علمی خود را به نقاط مختلف جهان آغاز کرد.
 
او آزمایش‏هایی درباره جریان برق در عضلات اعصاب انجام داد و از گیاهان و مواد زمینی نمونه‏های فراوانی گرد آورد. هومبولد درباره جریان‏های اقیانوسی در کرانه‏های امریکای جنوبی مطالعه کرد که این جریان هنوز به نام او است. وی درباره آتشفشان‏های امریکا تحقیق کرد و دریافت که امتداد آنها بر خط راست است. همبولد هم‏چنین شدت انحراف مغناطیسی را در مسیری از دو قطب زمین به سوی استوا اندازه گرفت و نسبت تنزل دما با ارتفاع را تعیین نمود.
 
او سالیانی در ایالات متحده ماندگار شد و درباره آثار تاریخی سرخپوستان تحقیقات پرارزشی کرد. هومبولد در دوران طولانی عمر خود اطلاعاتی وسیع و مدارکی فراوان جمع‏آوری نمود و در هفتاد سالگی، این اطلاعات را در کتابی به نام کیهان انتشار داد. وی در این کتاب کوشیده است تا زمین را از لحاظ کیهانی مورد بحث قرار دهد. این کتاب یکی از جالب‏ترین کتاب‏هایی است که در تاریخ علم نوشته شده است و به عنوان نخستین دایرةالمعارف دقیق و مستند در باب جغرافیا و زمین‏شناسی به شمار می‏رود. مجموعه کتاب کیهان تا جلد چهارمش در زمان خود هومبولد انتشار یافت و جلد پنجم آن پس از مرگش منتشر شد.
 
کتاب و تحقیقات هومبولد که بر اساس کشف راز چگونگی زمین و جهان استوار بود، باعث گردید که وی را پایه‏گذار جغرافیای نو بدانند. هم‏چنین همبولد را مؤسس دانش ژئوفیزیک دانسته‏اند که به عنوان شاخه‏ای از فیزیک به زمین و پدیده‏های فیزیکی و از جمله تغییرات شتاب جاذبه، زلزله و مانند آن می‏پردازد. فردریش هومبولد سرانجام در ششم مه 1859م در 90 سالگی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:36 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ابوبکر کرجی

 

 

یکی از شگفت انگیزترین سکوت های تاریخ علم، نادیده انگاشتن نام دانشمندی برجسته در دانش ریاضی و زمین شناسی است که همروزگار با ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و پورسینا می زیسته و 32 سال پیش از ابوریحان زندگی را بدرود گفته، اما کسی او را به اندازه‌ی آن سه تن نمی شناسد!
این ریاضیدان و زمین شناس و مهندس بزرگ «ابوبکر محمدبن حسین (یا حسن) کرجی» دانشمند ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری است که اطلاع دقیق از سال تولد وی در دست نیست. کرجی از مردم شهر کرج در نزدیکی تهران بوده و تحصیلات خود را در شهر ری که آن زمان مرکز دانشمندان اسلامی بوده است به اتمام می رساند و سپس برای آشنایی با دانشمندان دیگر و تحصیلات تکمیلی به بغداد سفر می کند و در کرخ بغداد ساکن می شود.
در تاریخ او را با نام کرخی هم شناخته اند که این مساله یک اشتباه بزرگ تاریخی است. اصل این اشتباه تاریخی از آنجاست که «فرنتس وپکه» در سال 1825 میلادی به نسخه ای خطی از کتاب الفخری تالیف کرجی دست یافت و چون در کتاب مذکور محل تحصیلات تکمیلی کرجی، کرخ ذکر شده بود وپکه هم او را کرخی نامید و در کتابی که به تفسیر الفخری نوشت در این کتاب نام او را ابوبکر کرخی ذکر کرد. کتاب وپکه نظر به اهمیتی که داشت بین مورخان ریاضی معروف شد و از آن پس همه مورخان نسبت ابوبکر محمد بن حسین کرجی را به صورت کرخی نوشتند تا اینکه در سال 1934 میلادی دانشمند ایتالیایی «لوی دلاویدا» طی مقاله ای اثبات کرد که این ریاضیدان کرجی است و یک ایرانی است نه عراقی. پس از انتشار این مقاله که مورد قبول محققان واقع شد، همه مولفان از آن پس نام او را در زمره دانشمندان ایرانی می نویسند.
کرجی در بغداد در زمان تصرف این شهر توسط آل بویه به تحصیل مشغول بوده و با فرزند «عضدالدوله دیلمی بهاءالدوله» و وزیر وی ارتباط برقرار می سازد و حتی کتاب خود «الفخری فی صناعه الجبر و المقابله» را به نام «فخر الملوک» وزیر بهاء الدوله تالیف می کند. کرجی در حدود سال 403 ه. ق به زادگاه خود کرج باز می گردد و کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) را به نام «ابوغانم معروف  ابن محمد» وزیر دانشمند ایرانی تالیف می کند.
در ریاضیات و هندسه، کرجی بیش از آنکه مرتبط با سنت‌های هندسی یونانی بوده باشد بیشتر با ریاضیات شرقی میانه، که خوارزمی نیز بدان گرایش داشته، ارتباط داشته است. در جبر، کرجی پا را از خوارزمی نیز فراتر می‌گذارد و خویشتن را فقط به معادلات جبری درجه‌ی دوم محدود نکرده بلکه به معادلات از درجات بالاتر نیز می‌پردازد.
نخستین جواب‌های جبری و عددی (مثبت) برای معادلات از نوع ax2n+bxn را کرجی تعیین کرده است. در ارتباط با این معادلات بوده که وی به اعداد اصم (گنگ) برخورد کرده و در اینجاست که نوآوری اندیشه‌ی وی به منصه‌ی ظهور رسیده است.
متاسفانه در ایران هیچ منبع مهمی از کرجی وجود ندارد، فقط چند میکروفیلم از آثاری منسوب به کرجی در دانشگاه تهران موجود است. نخستین کتاب کرجی «الفخری فی صناعه الجبر والمقابله» است. این کتاب از جهت تاریخ ریاضیات مهم است زیرا علاوه بر اینکه بسیاری از مطالب آن در زمان خود نو و تازه بوده است، با شرح چگونگی محاسبات جبری آغاز شده که در کتاب های جبر پیش از وی دیده نشده است. چندین نسخه خطی از این کتاب در پاریس، استانبول و قاهره موجود است. دومین کتاب این دانشمند «الکافی فی الحساب» است. بر این کتاب دو شرح نوشته شده است که نسخ خطی هر دو شرح آن و اصل کتاب در کتابخانه های استانبول و کشور آلمان موجود است.
سومین کتاب کرجی که باز هم یکی از تالیفات مهم تاریخ علم ریاضیات است، «البدیع فی الحساب» است. این کتاب نشان دهنده نمو و پیشرفت علم جبر تا اوایل سده پنجم نزد دانشمندان مسلمان است. مقدمه آن توسط دلاویدا به ایتالیایی ترجمه شده است. چهارمین کتاب این دانشمند «علل حساب الجبر و المقابله» است که این کتاب هم مشتمل بر 5 باب در مورد ضرب مجذورات، جذرها و جمع و اعمال دیگر روی آنها است. اصل این کتاب در آنکارا و آکسفورد نگهداری می شود که نشان از فهم ریاضیات این دانشمند در فراتر از زمان خود دارد. پنجمین کتاب کرجی «مختصر فی الحساب المساحه» است که اطلاعی از مطالب مورد بحث کتاب در دست نیست و طبق گفته بروکلمان ریاضیدان، یک نسخه از اصل این کتاب در کتابخانه اسکندریه مصر موجود است. ششمین تالیف این ریاضیدان، «الاجذار» نام دارد که از این کتاب فقط عکس هایی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. هفتمین اثر کرجی را خود وی «حساب الهند» نام نهاده که در کتاب «بدیع فی الحساب» خودش به آن اشاره کرده، ولی نسخه ای از آن به دست نیامده است. هشتمین اثر وی «المسائل ولاجوبه فی الحساب» است که در مورد مسایلی در علم حساب و جبر و جواب های آنها است که نسخه اصلی این کتاب هم در پاریس نگهداری می شود.
نهمین کتاب وی «العقود و الابنیه»، که تنها نامی از آن مانده است. این کتاب دربرگیرنده‌ی گفتارهایی پیرامون خانه سازی، پل سازی، قلعه سازی، و کندن کاریز و . . .  بوده است. دهمین اثر و بزرگترین شاهکار کرجی کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) است. کرجی در این پژوهش ارزنده پیرامون دیده‌های خود در بسیاری از شهرهای ایران همچون ساوه و اصفهان گفتگو می‌کند و همچون بسیاری از دانشمندان ایرانی به آموزه‌هایی از دانش زمین می‌پردازد که برخی از آنها چندین سده پس از او از زبان دانشمندان اروپایی شنیده شد : کرویت زمین، قوه‌ی جاذبه، قوانین تعادل و حرکت. اما بی گمان برترین نگرش های علمی کرجی در این کتاب پیرامون شناخت گونه‌های خاک و زمین و آب‌های زیرزمینی است.
پروفسور مهدی فرشاد درباره‌ی آبشناسی کرجی می‌نویسد : «کرجی را نه فقط دانشمندی در علوم ریاضی، هندسه و مکانیک بلکه می‌توان چهره‌ی تابناک در تاریخ مهندسی ایران و جهان به شمار آورد. در زمینه‌ی پیدایش آب ‌های زیرزمینی و طریق استخراج آب‌ های زیرزمینی، کرجی تئوری‌ها و روش‌ها و اختراعات بدیعی داشته است. کرجی جریان آب را از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر به وجود اختلاف سطح بین دو نقطه وابسته می‌دانست.»
از نوشته‌های کرجی در این کتاب چنین برمی‌آید که او پیرامون ویژگی‌های فیزیکی خاک و کاربرد مهندسی آن نیز دانش فراوانی داشته است. برای نمونه او از راه بهره‌وری از خاک رس برای آب بندی و ساختن «سدهای خاکی» و نیز «روش‌های فشرده کردن خاک» سخن رانده است. همچنین گفتار کرجی در جایی دیگر کتاب نشانگر آشنایی او با قوانین هیدرولیک است.
کرجی همچنین در ساختن روش‌ها و ابزارهای اندازه‌گیری نیز جایگاه والایی را در تاریخ مهندسی داراست. او در کنار بررسی ابزارهای اندازه‌گیری درازا(طول)، بلندا (ارتفاع)، زاویه و دستورهای نقشه برداری و گزینش راه قنات، اختراع‌های خود را که دربرگیرنده‌ی تراز و چند وسیله‌ی اندازه گیری دیگر است، بررسی می‌کند. کرجی سطح تراز و آنچه را که امروزه در گونه‌ای از نقشه برداری با نام «ژئوئید» می‌شناسیم، به خوبی می‌شناخته، زیرا بر این باور است که اگر زمین، درست کروی شکل، و بدون پستی و بلندی باشد، آب در آن جریان پیدا نمی‌کند و اگر سطح آب بالاتر از خشکی باشد، زمین همچو دریای یکسانی می‌شود و یا اگر سطح آب پایین‌تر از خشکی باشد، آب در دل زمین بدون جریان خواهد بود و در هر دو گونه‌ی یاد شده، سطح آب و خشکی همراستا می‌باشند.
حدود 30% کتاب استخراج آب‌های پنهانی به نقشه ‌برداری اختصاص دارد. به احتمال قوی کرجی نخستین کسی است که نقشه برداری زمینی را مطرح کرده است. وی برای هدایت راستا و شیب کف قنات روش‌هایی ارائه کرده که از نظر اصول ریاضی درست منطبق بر آن چیزی است که امروز در نقشه برداری‌های زیرزمینی اجرا می‌شود و تفاوت اندک آنها در اجرا، به دلیل ابزارهایی مثل تئودولیت است که در آن زمان موجود نبوده است.
در کتاب های فارسی که نام کرجی در آن درج شده نیز اطلاعات زیادی در مورد نحوه و چگونگی زندگی وی درجه نشده است، اما آنچه مشهود است این است که کرجی با تالیف بیش از 10 کتاب در تاریخ زندگی علمی خود که مشخص نیست چند سال بوده، شخصی پرکار و پرتلاش بوده است.
از نظر ریاضیدانان بزرگ جهان، کارهای کرجی بدان علت اهمیت دارد که نشان دهنده تنها نظریه مربوط به محاسبات جبری در میان مسلمانان است. وی تاثیرگذارترین دانشمند مسلمان در علم ریاضیات بعد از خوارزمی بود. رهیافت جدید وی به همت پیروان و جانشینان او و ساموئل بسط یافت. آثار وی بر ریاضیدانانی چون «لئوناردو فیبوناتچی» ایتالیایی و «لوی بن گرسون» تاثیر زیادی داشته است.
وجود نام این دانشمند ریاضیدان به مدت دو دهه در دایره المعارف علوم نیویورک نشان از شهرت جهانی این مرد بزرگ دارد که متاسفانه در کشور ما ناشناخته مانده است. آنچه مسلم است کرجی یکی از هزاران دانشمند بزرگ ایران زمین بوده است که امروزه حتی از مدفن وی نیز اطلاعی در دست نیست.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:37 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آلفرد وگنر

 

 

آلفرد لوتار وگنر در اول نوامبر 1880 در برلین متولد شد. وی دکترای خود را در سال 1904 در رشته ستاره شناسی از دانشگاه برلین دریافت کرد. وی بر پایه مطالعاتی که داشت مجذوب نظم هواشناسی گردید.
وی با دختر یکی از مشهورترین هواشناسان به نام ولادمیر کوپن ازدواج کرد. وی از اولین پیشگامان ثبت اطلاعات آب و هوایی در آسمان و با استفاده از بالن بود و جبهه های هوایی را بوسیله بالن دنبال می کرد. سخنرانی های وی به کتاب های درسی استاندارد در هواشناسی تبدیل شدند و مدت ها تحت عنوان "ترمودینامیک اتمسفر" به تدریس آنها پرداخته شد.
وی استاد دانشگاه ماربورگ بود و در سال 1911 زمانی که وی در کتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه بود پی به شباهت فسیل های شناخته شده در لایه های زمین شناسی قسمت هایی شد که در حال حاضر توسط اقیانوس از یکدیگر جدا شده اند. وی به شباهت مرز قاره ها به یکدیگر توجه کرد و بیان داشت به نظر می رسد که قاره ای بزرگ توسط یک اره مویی در طول مرز کنونی بریده شده است. اما برای اثبات این ادعا وگنر باید به جمع آوری شواهدی می پرداخت تا فرضیه خود را ثابت کند. وی اعتقاد داشت که بر اساس شواهد فسیلی یک ابرقاره در 200 میلیون سال قبل وجود داشته که به قطعات مختلف و قاره های کوچکتر تقسیم شده است.
وگنر از عوارض زمینی، فسیل ها و آب و هوا به عنوان شواهد پشتیبان فرضیه خود در مورد اشتقاق قاره ها استفاده کرد. مثال هایی از عوارض زمینی مانند رشته کوه های آفریقا و امریکای جنوبی که پس از کنار هم قرار دادن دو قاره در یک خط قرار می گرفتند، همچنین لایه های ذغال دار در اروپا که با لایه های ذغال دار امریکای شمالی تطابق داشتند ارائه شد. وگنر متوجه شده که فسیل های خزندگان مانند مزوساروس و لیستروساروس در محل هایی یافت می شوند که امروزه توسط اقیانوس از یکدیگر جدا افتاده اند و خزندگان نمی توانسته اند این مسیر طولانی را شنا کرده باشند.
پس وگنر نتیجه گرفت که آنها در یک سرزمین واحد در کنار هم زندگی می کرده اند. از سال 1912 وی آشکارا به دفاع از انگاره "اشتقاق قاره ای" پرداخت و بیان داشت که قاره های امروزی در ابتدا به یکدیگر متصل بوده و یک سرزمین واحد را تشکیل می داده اند. در سال 1915 وگنر در کتاب "منشا قاره ها و اقیانوس ها" انگاره خود را منتشر کرد و نام "پانگه آ"( به معنی همه سرزمین ها) را برای ابرقاره اولیه انتخاب نمود. وی در این کتاب شواهد فراوان و متنوعی را از علوم مختلف برای انگاره خود بیان کرد. انگاره وی در دهه 1920 گسترش یافت و شواهد مبسوطی به آن افزوده گردید. آخرین شواهد مربوط به مشاهدات مهمی از اعماق اقیانوس هایی بود که از نظر زمین شناسی بسیار جوان بودند و علم اقیانوس شناسی بود.
آلفرد وگنر برای  توضیح چگونگی اشتقاق قاره ها و دور شدن آنها از هم انگاره ای تحت عنوان " گریز از مرکز" ارائه داده بود که بعدا ثابت شد که اشتباه است. این انگاره بیان می داشت که نیروی گریز از مرکز حاصل از حرکت دورانی زمین به دور خود باعث می شود قاره های سنگین به سمت استوا حرکت کنند. وی اعتقاد داشت که این عامل در ترکیب با نیروی حاصل از کشش جزر و مدی (جاذبه خورشید و ماه) علت اصلی اشتقاق قاره ها هستند.
با توجه به شواهد زیاد و اتفاقی که وگنر برای انگاره اش جمع آوری کرده بود اما وی نتوانسته بود تا مکانیزم متقاعد کننده ای را برای آن ارائه دهد. بنابراین تنها تعداد کمی از دانشمند ان از ایده های او پشتیبانی کردند که از آن جمله می توان به الکساندر دوتویت از افریقای جنوبی و آرتور هلمز از انگلستان اشاره کرد. در سال 1924 ویرایش امریکایی انگاره وگنر منتشر شد و انجمن زمین شناسان نفت امریکا (AAPG)  کنفرانسی را در مخالفت با فرضیه اشتقاق قاره ای ترتیب دادند.
 در دهه 1930 فرضیه وگنر به کلی مردود و برای 30 سال مهجور گردید. در دهه 50 و 60 میلادی با توسعه علوم زمین و پیشرفت مطالعات و دستگاه ها، شواهد برجسته ای از گسترش بستر اقیانوس ها به همراه آنومالی های مغناطیسی متقارن در اطراف پشته های میان اقیانوسی کشف شد. این شواهد به سرعت فرضیه اشتقاق قاره ای را زنده و مستقیما باعث ایجاد انگاره "زمین ساخت صفحه ای" گردید و آلفرد وگنر به سرعت به عنوان پدر یکی از مهم ترین انقلاب های علمی قرن بیستم  شناخته شد.
وگنر عضو گروهی بود که برای مطالعه چرخش هوای قطبی به گرینلند اعزام شدند. وگنر در آخرین سفرش در نوامبر 1930، به همراه همکارش راسموس ویلامسن ناپدید شد و جسد وی در 12 می 1391 پیدا شد. دلیل مرگ وی سکته قلبی در اثر فشار بالا عنوان گردید. وی می گفت: "علم یک فرایند جمعی است و ممکن است در یک زمان طولانی تر از عمر انسان اتفاق بیافتد. اگر من بمیرم، یکی جای من را خواهد گرفت و اگر تو بمیری یکی جای تو را. چیزی که مهم است به نتیجه رسیدن علم است".
به یاد این دانشمند بزرگ، موسسه ای برای مطالعات قطبی و دریایی در سال 1980 در آلمان به نام وی ایجاد شد. دره های برخوردی شهاب سنگ هایی در ماه و مریخ به نام وگنر ثبت شدند و سیارکی با نام وی با عنوان 29227 Wegener نامگذاری گردید.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها