0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

پل ارلیخ

 

 

پل ارلیخ (1915-1854) در اشترلن در سیلزی علیا در خانواده یک مهمانخانه دار یهودی متولد شد. ابتدا به تحصیل شیمی پرداخت ولی به مقدمات زیست شناسی هم دست یافت. وی برای احاطه بر فرایندهای زیست شناختی نظام های زنده و جستجوی راه های معالجه بیماری ها به مدرسه پزشکی رفت.
کارل وایگرت یکی از بستگان نزدیک وی در 1878 کشف کرد که باکتری های مشخص رنگهای مختلف می پذیرند. ارلیخ شیفته این کشف شد و این فن را از او یاد گرفت و به پژوهش های مستقل پرداخت. وی درضمن تحقیقات خود متوجه شد که بافتهای مشخص بدن، هر کدام نسبت به یک ترکیب خاص شیمیایی حساسیت دارند، مثلا اگر آبی متیلن به جانور زنده تزریق شود به وسیله ساختارهای ظریف بدن جذب می شود و بنابراین می توان این ماده را به عنوان یکی از رنگهای متمایز کننده به کار برد. این موضوع به وسیله کالبد شناسان به عنوان ابزاری برای مشخص کردن بافت های مورد نظر به کار گرفته شد.
در مطالعه دیفتری نخستین پرسش منطقی این بود که «چگونه زهرابه، سلول را آلوده می کند؟» 
ارلیخ در تولید پادزهری که تأثیرات زهرابه دیفتری را خنثی کند، نقش عمده ای داشت، اما جریان کاربرد پادزهر او را خرسند نمی کرد. وی می خواست بداند پادزهر چگونه از آلوده شدن سلول به وسیله زهر جلوگیری می کند. نیز مشتاق بود بداند جانور چگونه در بدن خود مقدار زیادی پادزهر به وجود می آورد و مصونیت می یابد. زهر و پادزهر هر دو ماده شیمیایی هستند و ارلیخ کوشید این دو ماده را در آزمایشگاه تهیه کند و گرچه خود در این امر توفیق نیافت. اما همه پیشرفت هایی که در این زمینه نصیب بشر شده است مدیون تلاشهای او است.
شاهکار او کشف «سال وارزان – Salvarzan» بود که ماده آرسنیکی معالج سیفلیس است. ارلیخ کمی پس از کشف «Treponema Pallidum» عامل سیفلیس به وسیله «فریتز شادین – Fritz Schaudinn» در 1905، به آزمایش مواد مختلف آرسنیکی پرداخت. هدف آن بود که دارویی فراهم آید که بدون مسموم ساختن بیمار، بتواند عامل مارپیچی شکل بیماری را بکشد.
ارلیخ و دستیارانش در این تحقیقات داروی معروف «606» را کشف کردند. این دارو پس از شکست داروی «605» با توفیق آزمایش شد. بعدا معلوم شد که سال وارزان با داروی 606 ، بیمار را به طور کلی از شر بیماری خلاص نمی کند، بلکه عمدتا علائم بیماری را تحت کنترل در می آورد.
 
ارلیخ نخستین کسی بود که رویکرد سیستمی را در سطح وسیع کموتراپی به کار بست. مواد آرسنیکی تا زمان کشف داروهای گوگردی و پنی سیلین در سالهای بعد، همچنان به عنوان بهترین عامل معالج سیفلیس شناخته می شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

کارل ارنست فن بائر

 

 

کارل ارنست فن بائر (1876-1792) در ایالت استونی در کشور روسیه در یک خانواده تنگدست ولی اشرافی آلمانی متولد شد. در 1810 با اکراه به عنوان دانشجوی پیش پزشکی در دانشگاه «دورپات» ثبت نام کرد. در حالی وی موفق به دریافت عنوان دکترای طب شد که کوچکترین تجربه آزمایشگاهی نداشت. از این رو پس از فراغت از تحصیل به اتریش و آلمان سفر کرد و مدتی در ووتسبرگ مقیم شد و هم آنجا برای اولین بار از داروخانه یک زالو برای تشریح خرید. در این شهر با گرو گذاشتن همه دارایی و صرف آخرین دینار از دارایی های خود به مطالعات مستقل فیزیولوژی و کالبدشناسی تطبیقی پرداخت. پس از آن پیاده به برلن رفت و زمستان 17- 1816 را در آنجا به تحقیق در کار پزشکی پرداخت.
سرانجام فن بائر در دانشگاه کونیگسبرگ استاد فوق العاده کالبدشناسی شد و سالهای بعدی را به کار در موزه جانورشناسی گذراند. در این کار وی خود را به عنوان جنین شناسی درخشان و پر مهارت شناساند. چند سال بعد به سمت ریاست دانشکده پزشکی برگزیده شد و در زمینه کالبدشناسی و فیزیولوژی به سخنرانی پرداخت، مقام استادی رسمی یافت، در تهیه یک درسنامه فیزیولوژی مشارکت ورزید و به ریاست دانشگاه رسید. 
فن بائر در 1828 سه رساله منتشر ساخت :
1- «رساله – Epistle» که حاکی از کشف سلول تخم به وسیله او بود. 
2- «تفسیر– Commentar» که تفصیلی از «رساله» بود.
3- «تاریخ رشد جانوران» که به صورت درسنامه استاندارد جنین شناسی در آمد.
در کتاب «تاریخ رشد جانوران» چهار پیشرفت اساسی در زمینه جنین شناسی ذکر شده است :
1- توصیف سلول تخم پستانداران
2- ارائه نظریه ای که به نام «نظریه لایه نطفه» مشهور است 
3- ارتباط کلی میان مراحل رشد جنین و مراحل تاریخ (تکامل نوعی یا تژادی) هر تژاد 
4- کشف نوتوکورد (رشته ای از سلولها که به طور استوانه ای در پشت جنین قرار دارند.)
فن بائر آغاز رشد جنین را از لایه های برگ مانندی که می توانند به شکل لوله درآیند نشان داد. تشکیل لوله عصبی و پوست خارجی از لایه بیرونی (اکتودرم) و ظهور لوله گوارش و غده های مربوط به آن از لایه درونی (اندودرم) و پیدایش نسوج ارتباطی، ماهیچه و دیگر اجزای احشایی از لایه میانی را هم توضیح داد.
فن بائر در مراحل مشابه رشد جنین های گوناگون چهار نظریه داشت که بعدا در تنظیم قوانین بیولوژیکی «هکل» اهمیت یافت :
1- در رشد، مشخصات کلی قبلی از مشخصات ویژه ظهور می یابند.
2- مشخصات خاص تر از مشخصات عام تر به وجود می آیند و در مرحله نهایی مشخصات کاملا خاص پیدایش می یابند.
3- در جریان رشد، تمایز هر نوع از نوع دیگر به طور پیوسته ادامه می یابد.
4- حیوانات عالی طی رشد از مراحل شبیه مراحل رشد جانوران پست تر می گذرند.
 
فن بائر در رشد جانوران متفاوت مراحل مرتبطی یافت اما نتوانست آن را به تکامل مربوط سازد. علاوه بر این دستاوردها، وی علم جنین شناسی را به طرق کلی تری هم تحت تأثیر قرار داده، با انتشار کتاب معروف خود استاندارد پژوهش های جنین شناسی را بالا برد و آنرا تا سطح یک دانش ارتقا داد. در این کتاب علت تشکیل شیمه(عادت)، تشکیل دستگاه جنسی و دفع ادرار و تشکیل ریه را توصیف کرده و به بحث درباره مراحل تشکیل کانال گوارش و سیستم اعصاب پرداخته است.
کشف تخمدان واقعی پستانداران در 1828 به وسیله فن بائر اثر مهمی بر نتایج جنین شناسی نهاد. این کشف باعث شد که تخم به عنوان یک واحد ریخت شناسی به حساب آید که پیدایش همه جانوران از آن نشأت می گیرد. فن بائر سرانجام برای پرسش های ارسطو پاسخی یافت. وی در زیر میکروسکوپ تخم پستانداران را مشاهده کرد و اثری از موجود شکل یافته در آن ندید و آنها را تنها توده ای بی شکل و تخصیص نایافته دید. وی نخستین کسی بود که رد تخم را تا جنین گرفت و «پدر جنین شناسی مدرن» نامیده شد. 
فن بائر در اواخر عمر به عنوان عضو آکادمی «سنت پترزبورگ» به روسیه بازگشت. وی به عضویت انجمن سلطنتی لندن هم برگزیده شد و مدال کاپلی گرفت و عضو وابسته آکادمی علوم پاریس شد و انجمن جغرافیا و نژاد پرستی سنت پترزبورگ را بنیاد نهاد و مؤسس انجمن انسان شناسی آلمان گردید.
بلاخره هنگامی که چشم و گوشش معیوب شد به «دورپات» بازگشت و تا هنگام مرگ در 84 سالگی به سال 1876 در آنجا به مطالعه ادامه داد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:54 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

یوهان مندل

 

 

اگر تاکنون بر سر دروس زیست ‌شناسی نشسته باشید به ‌طور حتم با نام مندل و نخودهای سبز و زرد و چروکیده و صاف وی آشنا خواهید بود. این دانشمند محقق در دوران خود مورد توجه قرار نگرفت و نظرات داروین و لامارک معتبرتر از نظرات مندل به نظر می‌رسید، لذا کارهای وی به فراموشی سپرده شد اما در سال ۱۹۰۰ میلادی چند دانشمند اتریشی به کشف مجدد قوانین مندل پرداختند و همین مسئله باعث شد که نظرات او مورد توجه و قبول قرار گیرد و مندل به عنوان پدر علم ژنتیک شناخته شود. در این مقاله به زندگی شخصی این کشیش دانشمند خواهیم پرداخت.
یوهان مندل در ژوئیه سال ۱۸۸۲ در یک خانواده روستایی به دنیا آمد. زادگاه وی موراویا یکی از مستعمره ‌های اتریش بود. پدر مندل برای ارباب خود کشاورزی می‌کرد تا بالاخره توانست زمینی برای خود دست و پا کند و به پرورش درختان میوه بپردازد. او به پیوند میوه‌ها علاقه‌ زیادی داشت و یوهان کوچک نیز در کنار پدر کشاورزی را آموخت. یوهان در دهکده‌ هاینزدورف وارد مدرسه ابتدایی شد و بعد از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل از هاینزدورف به ترویا یکی از شهرهای مجاور رفت تا وارد دبیرستان شود، مندل شاگرد ممتازی بود. پدر مندل آنچه در توان داشت در راه تحصیل فرزندش خرج کرد. اما از بار هزینه‌های دبیرستان پسرش برنیامد زیرا بر اثر یک تصادف آسیب دید و خانه ‌نشین شد. از این رو یوهان مجبور به ترک مدرسه شد. یوهان پسری حساس و مهربان بود و ترک مدرسه تاثیر بدی بر روحیه‌ وی گذاشت. او مجبور شد به صومعه‌ای در آلبرون برود و در آن‌ جا راهب شود و برای امرارمعاش درس بدهد. او در این راه نیز موفق بود. مندل به عنوان یک کشیش برجسته در بیمارستان منطقه مشغول فعالیت شد. اما کار در بیمارستان وی را بیمار کرد به همین جهت او برای تدریس به یکی از دبیرستان‌های ناحیه فرستاده شد و در کلاس‌های زیست‌شناسی و فیزیولوژی گیاهی اساتید دبیرستان شرکت کرد تا دانش خود را کامل کند.
مندل در سال ۱۸۵۶ با راهنمایی یکی از اساتید زیست ‌شناسی تحقیق خود را بر روی گیاه نخودفرنگی آغاز کرد. او قسمتی از زمین کشاورزی پدر را به کاشت نخودفرنگی اختصاص داد و پس از هفت سال موفق شد اصول اولیه وراثت را کشف کند.
او نیاز به پول داشت. خواهرش ترزا از سهم جهیزیه خود گذشت و پولش را در اختیار برادرش قرار داد تا در راه کسب علم و دانش صرف کند. مندل ۳۵ متر از فضای باغ صومعه را هم به کشف نخودفرنگی اختصاص داد. او روزها به کشاورزی و تحقیق بر روی انواع نخودفرنگی می‌پرداخت و بعدازظهرها در مدرسه به تدریس می‌پرداخت. او توانست در سال ۱۸۶۵ نتیجه آزمایش‌های خود را در کتابی به چاپ برساند.
مندل‌ از پژوهش‌های چارلز داروین و لامارک و نظریه تکامل آگاه بود اما نظریه وراثت خود را ارائه داد. او معتقد بود که نظریه داروین اشکالات زیادی را در بر دارد. طرفداران داروین نیز به ایده ‌ها و پژوهش‌های دانشمندی که لباس روحانیت را به تن داشت، اهمیتی ندادند و وی را مسخره کردند و در جهت از بین بردن مقالات و نوشته‌های مندل از هیچ کاری کوتاهی نمی‌کردند. مندل نه تنها در کسب علم، بلکه در حیطه دروس مذهبی نیز موفق بود. اول دوره مطالعات کشیشی را با سربلندی به پایان رساند و به درجه افتخاری کلیسا نایل آمد و لقب «گریگور» گرفت. او در ۴۷ سالگی به مقام سرپرستی صومعه رسید. هر چند ارزش کارهای مندل بعد از سالیان دراز و پس از مرگش آشکار شد اما او از اهمیت کارهایش آگاه بود. او قبل از مرگ به برادرزاده‌اش گفت: «زمان من هم فرا خواهد رسید.» مندل نام فرضیه و پژوهش خود را قانون تسلط گذاشت. البته او در آن زمان از تمام عواملی که در کار توارث دخالت دارند آگاه نبود و امروز دانشمندان و زیست‌شناسان با استفاده از نظریه‌های مندل به تکمیل تحقیقات او پرداخته‌اند.
لذا، نظریه‌های مندل در زمینه قانون وراثت ارزش فراوانی دارد و از این لحاظ مهم است که در مورد انسان هم صورت حقیقت به خود گرفته است. مندل در سال ۱۸۸۴ چشم از جهان فرو بست در حالی که کسی نمی‌دانست جهان چه نابغه‌ای را از دست داده است.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:58 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آذر اندامی

 

 

آذر اندامی در سال ۱۳۰۵ در کوی ساغرسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده اش بود. دوران ابتدایی را در دبستان بانوان زادگاهش پس از یک سال جهش تحصیلی به پایان رساند و از آنجا که بیشترین بار مسئولیت خانواده بر دوش مادرش بود، آذر با شروع به تدریس خصوصی، دوزندگی و سوزن دوزی به مادرش کمک می کرد و در کنار آن به تحصیل ادامه می داد.
پس از آن که سال نهم آموزش همگانی را در دبیرستان فروغ رشت به پایان رساند، به دلیل علاقه ای که به تدریس داشت، به دانشسرای مقدماتی رشت رفت و در سال ۱۳۲۴ از آن جا فارغ التحصیل شد. آذر اندامی یک سال بطور رایگان در دبستان های رشت تدریس کرد و سال بعد وقتی به سن قانونی رسید، به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
استعداد و پشتکاری که در او وجود داشت باعث شد تا در کنار تدریس به تحصیل پرداخته و چهار سال بعد دیپلم اش را بگیرد و دو سال بعد در رشته پزشکی روی صندلی دانشگاه تهران بنشیند.
آذر پس از این موفقیت برای گذران زندگی در یکی از مدارس جنوب شهر تهران معلمی می کرد. سال ۱۳۳۷ وقتی رشته پزشکی را به پایان رساند، تخصص زنان را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و در همان سال بود که وارد سازمان حمایت از مادران شد. آذر اندامی وقتی تخصصش را در رشته زنان گرفت، به استخدام وزارت بهداشت درآمده و در انستیتو پاستور شروع به کار کرد. در همین زمان بود که او در زمینه باکتری شناسی عفونت های بیمارستانی دست به پژوهش زد و نتیجه آن در مجلات معتبر پزشکی منتشر شد.
پس از آن بود که وبا در ایران قربانیان زیادی گرفت. در آن زمان که عده زیادی با مرگ دست و پنجه نرم می کردند، دکتر آذر اندامی با واکسن های مرغوب نه تنها به کمک هموطنانش شتافت، بلکه علاوه بر تأمین نیاز کشور آن را به کشورهای همسایه نیز روانه کرد. به پاس این خدمت بزرگ بود که دکتر اندامی به معاونت بخش میکرب شناسی و پس از آن به ریاست بخش وبا و دیفتری منصوب شد و به پاس تلاش های علمی اش نشان علمی به او اعطا شد.
وقتی بورس انستیتو به او تعلق گرفت، دکتر اندامی راهی پاریس شد و در سال ۱۳۴۶ با در دست داشتن گواهینامه میکرب شناسی به وطن بازگشت. سال ۱۳۵۳ پس از گذراندن دوره تخصصی آزمایشگاه بالینی در دانشگاه تهران، دانش نامه تخصصی علوم بالینی را اخذ کرد و مقالات علمی او در نشریات معتبر خارجی به چاپ رسید.
سال ۵۷ او پس از سال ها تلاش بازنشسته شد و پس از آن بود که در یکی از بیمارستان های تهران به عنوان مسئول آزمایشگاه شروع به کار کرد و همزمان در جنوب شهر به مداوای زنان می پرداخت تا این که یک روز در حال معاینه یک بیمار تعادل خود را از دست داد و روی زمین افتاد. آزمایش ها و بیماری ها حکایت از وجود تومور مغزی در او بود. در حالی که در سال ۶۳تلاش ها برای درمان او در خارج از کشور آغاز شده بود، او ۲۸ مرداد ماه بر اثر آمبولی شش ها درگذشت.
هشت سال پس از مرگ این بانوی اندیشمند و پژوهشگر بزرگ بود که انجمن بین المللی نجوم AIU که از سال ۱۹۱۹ پس از نقشه برداری ماهواره اکتشافی ماژادن از سیاره زهره به نامگذاری نقطه های موجود در این سیاره به نام زنان نامدار جهان پرداخته بود، حفره ای به قطر ۳۰ کیلومتر در طول جغرافیایی ۲۶‎/۵۵ و عرض جغرافیایی ۱۷‎/۴۵ را به پاس تلاش های علمی و خدماتش به نام او نامیدند.
اکنون نام آذر اندامی به عنوان تنها زن ایرانی در میان زنان مشهور جهان بر سیاره زهره می درخشد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:59 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

رودولف لودویگ ویرشو

 

 

رودولف لودویگ ویرشو (متولد ۱۳ اکتبر۱۸۲۱) پزشک، آسیب ‌شناس، زیست ‌شناس، سیاست ‌مدار و تاریخ‌ دان آلمانی بود که امروزه با عنوان  «پدر علم آسیب‌شناسی» از او یاد می‌شود.
ویرشو که از یک خانواده کشاورز بود، تحصیل طب را در برلین و دانشکده پزشکی ارتش بروس آغاز کرد و چند سال بعد به عنوان کارورز در بیمارستان چاریته مشغول به کار شد ولی به دلیل عقاید سیاسی لیبرالش، استخدام او را به حالت تعلیق در‌ آوردند و وی مجبور شد جهت ادامه تحصیل و تحقیقاتش به ویرزبورگ برود تا در آنجا آناتومی و آسیب ‌شناسی را فرا بگیرد. پس از طی این مراحل، ویرشو مجددا به دانشگاه برلین بازگشت و به عنوان استاد آناتومی و آسیب ‌شناسی در آنجا شروع به کار کرد. از مهمترین تاثیرات ویرشو در علم طب، تاکید او به دانشجویان برای استفاده از میکروسکوپ بود و معروف است که ویرشو همیشه به دانشجویان اصرار می‌کرد که «تفکر میکروسکوپی» داشته باشند.
او نخستین فردی بود که لوسمی را تشخیص داد. شاید مهمترین علت معروفیت ویرشو به دلیل ارایه این نظریه باشد که «هر سلولی فقط و فقط از سلول مشابه خود منشاء می‌گیرد». او با این نظریه خود، خط بطلانی بر زایش خود به خودی موجودات زنده کشید. کشف مهم دیگر ویرشو، بزرگی غده لنفاوی سوپراکلاویکولار چپ (در اثر متاستاز از سرطان معده یا ریه) بود که با کمک چارلز تروسیه به این اکتشاف نایل آمد. این یافته بالینی امروزه به نام غده لنفاوی ویرشو یا نشانه تروسیه معروف است.
ویرشو همچنین در درک مکانیسم ترومبوآمبولی ریوی و ابداع اصطلاح «آمبولی» و توصیف «تریاد ویرشو» (در حالت بیش‌انعقادپذیری) نقش منحصر به فردی داشت. ویرشو همچنین اصول آسیب ‌شناسی سلولی و اتوپسی را پایه‌گذاری کرد. پل فارمر، پزشک فعال در امور بشردوستانه، در مورد ویرشو می‌گوید : «ویرشو بینشی ژرف و جامع‌نگر داشت. آسیب‌ شناسی، پزشکی،اجتماعی، سیاست، انسان‌شناسی... او سرمشق من است».
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:00 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

سر مارتین جان اوانز

 

 

سر مارتین جان اوانز  متولد سال ۱۹۴۱ دانشمند انگلیسی‌تبار، به اعتبار کشفیاتش در زمینه چگونگی کشت سلول‌های بنیادین جنینی در سال ۱۹۸۱ و به خاطر تحقیقاتش در پیشبرد تکنولوژی ساماندهی ژن ‌های موش خوشنام معروف است. در سال ۲۰۰۷ او یکی از برندگان جایزه پرافتخار نوبل پزشکی و فیزیولوژی در زمینه پیشرفت‌های به عمل آورده در شناخت بیشتر ژن‌ها است.
او که از سال ۱۹۸۰ با «ماتیوکافمن» همکاری نزدیکی داشت، نتایج تجربیاتش را که توانسته بود سلول‌های بنیادین جنینی را از بلاستوسیت ‌های موش، جدا کند و آنها را در محیط کشت سلولی پرورش دهد، منتشر کرد. این کشف، می‌توانست راه را برای تغییر اختصاصی‌ ژن به روی سلول‌های جنسی موش و ایجاد موش‌هایی با ژن‌هایی متفاوت هموار کند. اوانز و همکارانش نشان دادند که می‌توانند یک ژن جدید را در سلول‌های بنیادین جنینی به وجود آورند و جنین‌های جدیدی با آرایش ژنی متفاوت، تولید کنند. در واقع با ایجاد موتاسیون‌هایی در ژن‌های موش، نسل جدیدی از آنها را خلق کنند.
این موتاسیون‌ها در آنزیم‌هایی موسوم به HPRT انجام می‌شود که ترکیبی نو از ژن‌های قدیمی و ژن‌های جدید مصنوعی می‌سازد و به این ترتیب، توالی جدیدی درست می‌کند. در واقع می‌توان هر آرایشی که مد نظر باشد را خلق کرد و به سلو‌ل‌ها تزریق نمود و موجودات تازه‌ای را مشاهده کرد تا بتوان آزمایش‌های مورد نظر را روی آنها انجام داد. وی هم اکنون استاد ژنتیک جانوران و مدیر مدرسه علوم زیستی در دانشگاه کاردیف است.
همسر وی «جودیت اوانز» نیز برنده جایزه MBE به خاطر خدماتش در پرستاری عملی در سال ۱۹۹۳ است. این زوج همکار، یک دختر و دو پسر دارند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:01 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فردیریک سانگر

 

این شیمیدان و زیست ‌شناس انگلیسی در سال 1918 به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دکترا در دانشگاه کمبریج با موفقیت طی کرد و در سال 1943 فارغ‌التحصیل شد. وی تحقیقات خود را بر روی مطالعه‌ی ساختمان دقیق زنجیره‌ی مولکول‌های آمینو اسید متمرکز نمود و توانست معرفی را بدست آورد که با استفاده از آن و با رنگ کردن آمینو اسیدها به ماهیت و چگونگی و ترتیب قرار گرفتن مولکولها پی‌ ببرد.
 وی با استفاده از دست آورد دکتر فردریک بانتینگ کانادایی که توانسته بود انسولین را کشف کند و به همین خاطر در سال 1923 برنده جایزه نوبل شده بود، مولکول انسولین را مورد مطالعه قرار داد و با صرف 8 سال انرژی و تلاش توانست وضع دقیق آمینو اسیدهای مولکول انسولین را کشف کند. به همین دلیل در سال 1958 موفق به دریافت جایزه نوبل گردید.
چندی بعد دانشمندان موفق به ساخت مولکول کامل انسولین شدند. به این ترتیب جان هزاران بیمار از مرگ حتمی نجات یافت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:02 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آدولف اوتو راینهولت وینداوس

 

 

شیمیدان، طبیعی‌شناس و محقق بزرگ آلمانی به سال ١٨٧۶ در برلین متولد شد. به تحصیل در رشته‌ی شیمی پرداخت و در سال ١٩٠٧ موفق به کسب درجه‌ی دکترا  شد. سپس به سمت استادی نائل گردید اما لحظه‌ای از تحقیق و پژوهش غافل نبود.
وی متوجه شد که در مورد عناصر سازندة بدن انسان و نیز مواد لازم برای سلامتی آن تحقیقات جامعی صورت نگرفته است، پس تصمیم گرفت از دانش خود در علم شیمی در جهت شناخت بدن و نیازهای آن استفاده کند.
 با دانشگاههای بسیاری همکاری کرد و از کمک اساتید فراوانی بهره برد. بیماری نرمی استخوان (راشیتیسم) را به طور کامل شناسایی نمود و عوامل مؤثر در ایجاد و درمان آن را مشخص کرد.
او نخستین شخصی بود که نقش حیاتی ویتامین‌ها را کشف و مطرح نمود. سرانجام به پاس یک عمر تلاش پیگیر در ١٩٢٨ موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل گردید.
این دانشمند برجسته در سال ١٩۵۶ درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:02 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

توماس هانت مورگان

 

 

توماس هانت مورگان در 25 سپتامبر سال 1866 در آمریکا متولد شد. او مدرک لیسانس خود را در سال 1886 در دانشگاه کنتاکی دریافت کرد و به دنبال آن تحصیلات خود را در دانشگاه جانز هاپکینز ادامه داد. در آن دانشگاه مورگان مطالعات خود را بر روی مورفولوژی با راهنمایی W.K.Brooks و فیزیولوژی با راهنمایی  H.Newell Martin  متمرکز ساخت.
مورگان در اوان کودکی علاقه خود را به تاریخ طبیعت نشان داده بود. زمانی که  او کودکی 10 ساله بود، پرندگان و تخم آنان را جمع آوری می کرد. بعلاوه او همواره در طول زندگیش فسیل های موجود در کشورش را جمع آوری می نمود .
در سال 1887 او مدتی را در آزمایشگاه “Alphaeus Hyatt” واقع در Annisquam سپری کرد. در طی سال های 1888 تا 1889 وی درگیر تحقیقات برای "کمیته ماهی آمریکا" در آزمایشگاه   “Woods Hole”بود. مورگان در سال 1890 به درجه دکتری در دانشگاه جانز هاپکینز نائل آمد. در همان سال او کمک هزینه تحصیلی“Adam” را دریافت کرد و به اروپا رفت.
در اروپا وی در آزمایشگاه جانور شناسی “Martin” در “Naples” مشغول به فعالیت شد. در آن جا او محققانی نظیر  Hans Drieschو Curt Herbest را ملاقات کرد. بعدها مورگان با Driesch همکاری نمود و تحت تأثیر این همکاری او به سمت آزمایشات جنین شناسی متمایل شد.
در سال 1891 مورگان به سمت دستیار پروفسور زیست شناسی در کالج مخصوص خانم ها بنام “Bryn Mawr” رسید. بعدها با یکی از دانشجویان همین کالج ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند بود. مورگان تا سال 1904 در همان کالج به فعالیت خود ادامه داد، یعنی تا زمانی که او پروفسور جانورشناسی تجربی در دانشگاه  کلمبیا واقع در نیویورک شد. مورگان تا سال 1928 در همان دانشگاه ماند. او در طی 24 سال حضورش در دانشگاه کلمبیا توجهش به سمت مطالعات سیتولوژی جلب شده بود . پس از آن وی پروفسور زیست شناسی و مسئول آزمایشگاه های “Kerckhoff” در موسسه ی تکنولوژی کالیفرنیا شد . او تا سال 1945 در همان آزمایشگاه به فعالیت خود ادامه داد.
مورگان دارای شخصیتی چند بعدی بود، او بعنوان یک دانشجو انتقادی و غیر وابسته بود. کارهای او که خیلی زود منتشر شده بودند، نشان داد که او نسبت به تصورات مندلی در زمینه ی وراثت انتقاد داشت. در سال 1905 او این تصور رایج را در مورد سلول های جنینی را که خالص و فاقد کراس هستند، به چالش کشید . او مانند Bateson به این نظریه که گونه ها با انتخاب طبیعی بوجود می آیند مشکوک بود . به عقیده وی طبیعت گونه های جدید را یک جا تولید می کند .
در سال 1909 مورگان کار خود را بر روی مگس سرکه یا دروزوفیلا ملانو گاستر آغاز کرد .
 به نظر می رسد که مگس سرکه نخستین بار در حجم بالا به وسیله ی C. Wood Worth در دانشگاه هاروارد تولید شده بود. پس از آن Castel  و همکارانش با کار بر روی آن، اثرات توارث را مشاهده نمودند. بعدها مگس سرکه برای انجام تحقیقات به مورگان پیشنهاد شد. وی نیز که به دنبال مواد ارزان قیمت برای مطالعات خود بود، توانست آن ها را در فضای محدود آزمایشگاه خود تولید کند( 1909 ). مطالعات گسترده مورگان بر روی وقوع جهش هایی در ساختار ژنتیکی مگس سرکه  او را قادر به تعیین دقیق و کامل موقعیت ژن های آن ساخت. نخستین مقاله ی مورگان پیرامون اثبات ژن وابسته به جنس مربوط به صفت رنگ سفید چشم در مگس سرکه بود. در این ارتباط وی در مطالعات بعدی، موتاسیون های دیگری را نیز در زاده های مگس سرکه بررسی کرد. تشریح این تئوری در کتاب وی تحت عنوان "مکانیسم توارث مندلی" آمده است.
برخی دیگر از کتاب های نوشته شده به وسیله مورگان عبارتند از: "توارث و جنسیت"، "اساس فیزیکی توارث"، "جنین شناسی و ژنتیک"، "تکامل و ژنتیک"، " تئوری ژن"، "جنین شناسی تجربی"، "اساس علمی تکامل".
 در سال های 1924 و 1939 مورگان موفق به اخذ مدال هایی با عنوان “Darwin Medal”و “Copley Medal”  از انجمن “Royal Society” واقع در لندن گشت. همچنین در سال 1933 وی به سبب کشفیات ارزنده اش در زمینه نقش کروموزوم در توارث، جایزه ی نوبل را از آن خود کرد.
 سر انجام پروفسور مورگان که در سال های آخر عمرش تحقیقات خود را در آزمایشگاه خصوصی خود دنبال می کرد، پس از سالیان سال تلاش مستمر در عرصه پژوهش های علمی در 4 دسامبر سال 1945 درگذشت . 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:03 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جووانی آلفونسو بورلی

 

 

ریاضیدان و دانشمند فیزیولوژی ایتالیایی که در سال 1608 در ناپل به دنیا آمد. شهرت عمده وی در زمینه مکانیک سماوی و فیزیولوژی یا مکانیک پزشکی است. او در زمان خود یکی از چهره‌های درخشان علم بشمار می‌رفت و با گالیله ارتباط دوستی داشت. دوران پر از آشوب و خفقان بود، دورانی که گالیله محکوم شد .در سال 1674 که وی مجبور گشت شهر مسینا را ترک کند به رم نقل مکان کرد و خود را تحت حمایت کریستینا ملکه سابق سوئد قرار داد. بورلی قسمتی از نظرات گالیله که بیشتر جنبه محافظ کاری داشت را اصلاح کرد.
مجلس سنا پول زیادی در اختیار بورل قرار داد و به وی ماموریتی محول کرد که با رفتن به دانشگاههای معتبر، به استخدام معلمان برجسته و خوب بپردازد. شهرت او در ایتالیا افزایش یافته بود، او کوشش کرد تا نظرات گالیله و کپلر را که در مورد نیروی جاذبه میان خورشید و سیارات بود و بصورت مبهم بیان شده بود، را  به وضوح تشریح کند، اما موفق نشد.
 
وی کوشش کرد تا علم دینامیک را که بوسیله گالیله مطرح شده بود بر اساس روش دکارت برای مطالعه در نموهای عضلانی به کار برد که در این کار تا حدی موفق شد و در کتاب خود  به نام (در باب حرکت حیوان) است به تشریح و توضیح آن پرداخت. وی همچنین سعی کرد تا این اصول مکانیک را در مورد سایر اندام بدن از جمله ریه، قلب، و معده به کار برد اما چندان توفیقی به دست نیاورد. او اعتقاد داشت که معده دستگاهی برای خردکردن غذا می‌باشد، اما امروز اثبات شده است که عمل هضم غذا قبل از آنکه جنبه مکانیکی داشته باشد ماهیتی شیمیایی دارد.
 
 بورلی در سیسیل دست به انتشار کتاب خود زد. او هنگامی که در سیسیل تب های همه‌گیر شیوع پیدا کرد، در پی به دست آوردن علت آنها تحقیقات و پژوهشهایی را انجام داد و در مورد بیماریهای واگیر از  شهرهای دیگر نیز دیدن کرد و متوجه شد که تب در بیماریها در اثر اوضاع جوی یا تأثیر نجومی به وجود نمی‌آید بلکه در اثر وارد شدن چیزی از خارج به بدن به وجود می‌آید. او همچنین درباره ساختمان کلیه‌ها تحقیقاتی را انجام داد، او در 31 دسامبر 1679 در رم فوت کرد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:06 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

لینوس کارل پاولینگ

 

 

لینوس کارل پاولینگ در سال ۱۹۵۴ نخستین جایزه نوبل خود را به خاطر پژوهش در پیوند شیمیایی بین اتمها در رشته شیمی دریافت کرد. در سال ۱۹۶۲ به خاطر پیشگامی در مبارزه علیه سلاحهای اتمی، جایزه صلح نوبل به او داده شد. تنها کسی بود که هفت سال پس از دریافت جایزه نوبل شیمی و یکسال پیش از دریافت جایزه نوبل صلح، دیپلم دبیرستان را گرفت. پاولینگ و مادام کوری تنها دا نشمندانی هستند که تاکنون دو بار جایزه نوبل گرفته اند.
زیست شیمیدان آمریکایی، در شهر پرتلند از ایالات اورگون زاده شد. سرگرمی او در اوان شباب اغلب، طرح پرسشهای علمی بود. در یازده سالگی به گردآوری حشره ها پرداخت و این کار او را به خواندن کتاب حشره شناسی کشانید. در ۱۳ سالگی در کتابخانه خانوادگی خود یک کتاب شیمی به دست آورد و در زیر زمین منزل خود یک آزمایشگاه ساخت.
هنگامی که به کالج اورگون واردشد، قصد داشت که در رشته مهندسی شیمی درس بخواند. در ۱۹۲۲ به درجه کارشناسی رسید. در دانشگاههای مونیخ، کپنهاگ و زوریخ هم درس خواند. سپس از انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا در ۱۹۲۵ به دریافت درجه دکتری نایل آمد. در این هنگام عشق او به مطالعه و پژوهش در زمینه های اساسی شیمی فزونی یافت و پس از یکسال گذراندن دوره فوق دکتری در علوم پایه دانشکده به انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا پیوست و از آنجا زندگی خود را همراه با نام و شهرت علمی آغاز کرد. یک سال پس از دکتری، بورس تحصیلی از بنیاد گاگنهایم در کپنهاگ دریافت کرد، در همین دوران به مطالعه نظریه جدید مکانیک کوانتومی پرداخت که در همان سالها توسط شرودینگر منتشر شده بود.
از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۵ مقاله هایی در زمینه نظریه پیوند ظرفیت منتشر کرد که در واقع پایه و بنیان تفسیر تازه ای از پیوند شیمیایی را استوار ساخت. در ۱۹۲۷ استاد شیمی و مدیر آزمایشگاه انستیتوتکنولوژی کالیفرنیا شد. در سالهای اولیه کارش در این انستیتو از خاصیت پراش پرتو ایکس در مواد برای اندازه گیری فاصله میان اتمها در مولکول و بلور بهره گرفت. با بهره گیری از این پرتو، پاولینگ به بسیاری از رازهای ساختار بلورها و نیروهایی پی برد که ذره های آنها را به هم پیوند داده است. پشتکار و پژوهشهای وی در این ا نستیتو سبب شد که این موسسه آموزشی به یکی از مرکزهای پژوهشی زیست شیمی در جهان مبدل شود. پاولینگ روشهای شیمی فیزیک را برای گشودن بسیاری از مسألهای پزشکی به کار برد.
وی ساختار پروتئین ها و گلبولهای سرخ خون را بررسی کرد و سرانجام اصطلاح بیماری مولکولی را برای برخی از بیماری های روانی به کار برد. پاولینگ و استبوری با بهره گیری از روش شکست پرتو در باره پروتئین های رشتهای و کندو رو و پروتس در مورد پروتئین های کروی شکل، پژوهش های دامنه داری انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که هر مولکول پروتئین باید دارای شکل فضایی ویژه ای با بعدهای معین باشد تا بتواند کار زیستی مربوط به خود را به انجام برساند. در سال ۱۹۳۱ مفهوم اوربیتال هیبریدی را به صورت مقاله طولانی در مجله انجمن شیمی آمریکا منتشر کرد. به گفته او بحث مفصل اتم کربن چهار وجهی و اوربیتالهای پویندی هیبریدی تا سه سال منتشر نشد زیرا توابع موجی، بسیار پیچیده هستند. محاسبه های او چنان پیچیده بود که می اندیشید، دیگران را قانع نخواهد کرد. به گفته خود او این مفهوم که اوربیتالهای S۲ و P۲ کربن برای تشکیل چهار اوربیتال هیبریدی هم ارز، آمیزش می یابند، در یکی از روزهای ماه دسامبر ۱۹۳۰ به اندیشه وی راه یافت و او مانده روز را تا پاسی از شب برای گسترش این مفهوم و اندیشه گذرانیده است. پاولینگ می گوید : از همین اندیشه ساده بود که آگاهی های فراوانی به دست می آید و من هنوز هم از آن بهره می گیرم. در بیست سال اخیر حدود ۲۰ مقاله علمی درباره پیوندهای شیمیایی تشکیل شده به وسیله فلزهای واسطه، براساس همان ایده، هیبریدسازی اوربیتالها، منتشر کرده ام.
پاولینگ سخنرانی های فرهنگستانی ارزنده ای ایراد کرد. وی کارهای برجسته ای در زمینه طیف خطی و کاربرد نظریه کوانتوم در شیمی و هم در زمینه ساختار مولکولی و ظرفیت شیمیایی انجام داد. در این مورد اخیر، نظریه رزنانس یا تشدید را در شیمی وارد کرد. نظریه ای که عده ای از شیمیدانان از آن انتقاد می کنند، اما اغلب آن را به طور مرتب به کار می برند. او توجهی دقیق به اندازه اتمها در مولکولهای گوناگون داشت. او نظریه پیوندهای فلزی را پیشنهاد کرد. با سایر همکارانش وجود ساختار مارپیچی پروتئینها را ثابت کرد و طرفدار این نظریه بود. اسید پرگزنیک به فرمول مولکولی را به دست آورد و ثابت کرد که گازهای کمیاب هوا میل ترکیبی دارند. با همکاری کمبل و پرسمان پادتنها را سنتز کرد. در ۱۹۴۸ مدال دیوی را گرفت و به نظریه الکترونگاتیوی مفهومی کمی داد و تفاوت خواص پیوندهای یونی و کووالانسی را روشن کرد.
در ۱۹۳۹ پاولینگ واحد نسبی برای الکترونگاتیوی عنصرها را منظم کرد. کمترین مقدار برای سزیم (Cs) و یا فرانسیم (Fr) و بیشترین مقدار آن برای فلوئور بود. بنابراین فلوئور، الکترونگاتیوترین عنصرهاست. به خاطر پژوهش هایش درباره درشت مولکولها به ویژه درباره مولکولهای متصل به پروتئین جایزه نوبل شیمی سال ۱۹۵۴ به او داده شد. پاولینگ حساسیت ژرفی نسبت به رفاه مردم داشت و برای بیدار کردن وجدان جامعه و توجه مردم به مسئولیت های تازه ای که در عصر هسته ای به عهده دارند، تلاش می کرد. پاولینگ هنگام پژوهش درباره مساله های مربوط به وراثت به طور مرتب، زیان های ناشی از سلاحهای اتمی را مورد توجه قرار داد و در مورد تاثیرهای ژنتیکی مواد رادیواکتیوی که در نتیجه آزمایش های هسته ای در جو زمین وارد می شوند، پژوهش کرد. از این رو در اوایل ۱۹۵۸ دادخواستی با امضای ۹۳۲۵ دانشمند به سازمان ملل متحد ارائه داد که در آن خواسته شده بود تا آزمایش های هسته ای در فضا را تحریم کنند. کوشش های وی منجر به تعیین مهلت قانونی شد و در نتیجه بیش از ۱۰۰کشور عضور سازمان ملل قرار داد تحریم آزمایش های هسته ای در فضا را امضا کردند.
پاولینگ برای آگاهی مردم و توجه جامعه به نیاز مبرمی که به صلح دایمی حس می شود، کتابی تحت عنوان جنگ بس است نوشته است. وی حتی علیه آزمایش های اتمی کشورهای متحد آمریکا و شوروی قدیم به سختی بپاخواست. نظر وی این است که بقای تمدن و زیست وابسته به منع سلاحهای اتمی است. او در طول زندگی بارها در مباحثه های همگانی شرکت کرد. گاه این مباحثه ها و مناظره ها مورد تمسخر قرار می گرفت. به خاطر این کوشش ها و تلاش ها جایزه صلح نوبل سال ۱۹۶۲ را به وی دادند. در سال ۱۹۳۹ کتابی تحت عنوان ماهیت یا طبیعت پیوند شیمیایی منتشر کرد که تاثیر بسزایی برهمه پژوهش ها در رشته های گوناگون شیمی برجای گذاشت و در این کتاب پیوند کووالانسی و یونی را به تفصیل شرح داد. فرضیه پاولینگ درباره نقش اوربیتال در تشکیل پیوند شیمیایی و همچنین نظریه او در مورد توجیه خواص غیر قابل انتظار بنزن و برخی مولکولهای دیگر نقش مهمی در پیشرفت علم شیمی داشته است. پاولینگ بیش از ۳۰۰ مقاله علمی به چاپ رسانید و چندین کتاب به غیر از جنگ بس است و طبیعت پیوندهای شیمیایی نوشته است که مورد توجه همگان قرار گرفته است. مقدمه ای بر مکانیک کوانتوم با همکاری ویلسن، شیمی عمومی و شیمی کالج از جمله تالیفهای اوست. پاولینگ با بهره گیری از ممان دو قطبی یک ترکیب، خصلت نسبی یونی پیوند کووالانسی آن ترکیب را محاسبه کرده است. پاولینگ در ۱۹۳۹ گفته است : ممکن است درباره ساختار هر ماده با انواع پیوندهایش گفتگو کرد و با این روش خواص مشخص آن را پیش بینی کرد. شهرت پاولینگ از حدود آزمایشگاه او گذشت و در سراسر گیتی گسترش یافت. هیچ یک از شیمیدان های معاصر به اندازه او در درک مفهوم پیوندهای شیمیایی به ما کمک نکرده اند. امروزه، کتابی در شیمی نمی توان یافت که اندیشه های پاولینگ در آن نفوذ نکرده باشند.
او مرد بسیار اندیشمندی بود و هفده مدال افتخار به دست آورد. پاولینگ بر این باور بود که، ویتامین ث هوش را زیاد می کند! حدود ۱۳۴۹ ه- خ پاولینگ کتابی با عنوان ویتامین ث در مقابله با بیماری ها منتشر کرد و روی جلد آن نوشت یک برنده جایزه نوبل به شما می گوید که چگونه از بیماری ها پیشگیری کنید و تندرستی خود را به دست آورید. این کتاب که نمایشگر بخشی از پژوهش های پاولینگ در زمینه زیست شناسی است سبب شد که آوازه شهرتش به همه جا برسد. پاولینگ در این کتاب چنین آورده است. از ویتامین ث می توان در مقابله با بیماری هایی که ویروسشان از راه بینی به مغز می رسد استفاده کرد. نظر پاولینگ در این باره از جهت علمی و پزشکی به هیچ وجه تایید نشد و اغلب متخصصان با آن مخالفت کردند. دوست نزدیک او پروفسور گوتیه می گوید، پروفسور پاولینگ به عنوان یک شیمیدان خوب می داند که یک مولکول چیست، اما او درباره پزشکی هیچ نمی داند و تجربه ای ندارد، او شاید به واقعیتی رسیده باشد، اما در ارائه آن به این صورت شتاب کرده است و من گمان می کنم که در این مورد تحت تاثیر کسانی قرار گرفته باشد. به هر حال پاولینگ برای نوشتن و نشر آن مطلبی که به نظرش بسنده آید، آزاد است. اما برای ارائه نظریه هایش هیچ نیازی ندارد که جمله «یک برنده جایزه نوبل به شما می گوید...» را در آغاز کتابش چون کلامی از انجیل یادآور شود. زیرا برنده جایزه نوبل هم می تواند، اشتباه کند، به ویژه اگر در راهی گام گذارد که به هیچ وجه در تخصص او نیست.
پاولینگ در مقدمه کتابش شرح می دهد، انگیزه ای که مرا به نوشتن این مجموعه درباره ویتامین ث واداشت عبارت بود از نامه ای که در ماه آوریل ۱۹۶۶ از دکتر استون زیست شیمیدان مشهور داشتم، من یک ماه پیش از دریافت این نامه او را در نیویورک ملاقات کرده بودم. استون در نامه اش یادآوری کرده بود که پاولینگ می تواند تا پانزده یا بیست سال دیگر هم به راحتی زندگی کند، مشروط بر این که از رژیم ویتامین ث که نتیجه ۳۰ سال پژوهش های استون است پیروی کند. پاولینگ و همسرش به دستورهای دکتر استون عمل کردند و بسیار زود نتیجه مثبت گرفتند. پاولینگ در یک کنگره پزشکی گفت : من هر وقت سیگار را لای انگشت یا کنار لب یک شخصیت مهم می بینم که تصمیم او تا اندازه ای در سرنوشت دیگران موثر است، ناراحت می شوم، زیرا بعید می دانم که او با منطق کامل تصمیم بگیرد.
در نوروز ۱۳۵۴ ه .ش پاولینگ به دعوت جامعه شیمی دانهای ایران برای ایراد سخنرانی در نخستین کنگره شیمی دانهای ایران به کشور ما آمد. این کنگره در دانشگاه شیراز تشکیل شد. در همان کنگره پاولینگ درباره مصرف زیاد قند در ایران چنین گفت : مصرف زیاد قند، ایرانی ها را به حمله قلبی تهدید می کند. پاولینگ در روز یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۷۳ (۱۹۹۴ م ) در کالیفرنیا در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:10 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آنتونی لیوون هوک

 

 

آنتونی ون لیوون هوک کاشف موجودات ذره‌بینی به سال 1632 در شهر «دلفت» هلند زاده شد. او از خانواده‌ای متوسط بود و دوران بزرگسالی به کارمندی در دستگاه حکومت محل اشتغال داشت.
سرگرمی لیوون هوک کار با میکروسکپ بود و از همین طریق به کشف بزرگ خود دست یافت. در آن زمان امکان خرید میکروسکوپ از مغازه‌ها وجود نداشت و لیوون هوک خود میکروسکوپ مورد استفاده‌اش را ساخته بود. او یک لنزساز حرفه‌ای که در این زمینه آموزش دیده باشد نبود، ولی کارایی و مهارت او در این باب بسی فراتر از افراد حرفه‌ای آن روزگار بود.
اگر چه میکروسکوپ مرکب، لنزهای متعدد، یک نسل قبل از تولد وی اختراع شده بود ولی لیوون هوک هرگز آن را به کار نبرد. به جای آن لیوون هوک با تراش بسیار دقیق و صحیح لنزهای کوچک با فاصله کانونی بسیار کوتاه توانست به قدرت تجزیه و مشاهده‌ای به مراتب بیش از آنچه که وسیله میکروسکوپ‌های مرکب اولیه امکان داشت، نائل گردد. قدرت درشت ‌نمایی یکی از لنزهای ساخت او که تاکنون باقی مانده است حدود 270 برابر بیشتر از لنزهای موجود آن زمان بود و قرائنی وجود دارد که موفق شد لنزهای بسیار قوی‌تری نیز بسازد.
لیوون هوک محققی با حوصله و دقیق بود. او که از قدرت بینایی زیاد و حس کنجکاوی نامحدود برخوردار بود موفق شد با لنزهای دقیق و حساسی که خود ساخته بود مواد مختلف و متفاوتی را از موی انسان گرفته تا نطفه سگ، از قطرات باران تا حشرات کوچک، بافت و نسوج عضلانی و پوستی و بسیاری نمونه‌های دیگر را مورد بررسی و مشاهده قرار دهد. او از مشاهدات خود یادداشت‌های دقیقی برمی‌داشت و اشکال دقیقی از آنچه که زیر لنز میکروسکوپ خود می‌دید ترسیم می‌کرد.
از سال 1673 به بعد لیوون هوک به طور مستمر با انجمن سلطنتی علوم انگلستان که مهمترین تشکیلات علمی آن زمان محسوب می‌شد، مکاتبه داشت. با وجود نداشتن آموزش عالی (او فقط دوره د بستان را طی کرده بود و زبانی جز هلندی نمی‌دانست) در سال 1680 به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا پذیرفته شد. او همچنین عضو مکاتبه‌ای آکادمی علوم پاریس بود.
لیوون هوک دوبار ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد. او از سلامتی کامل برخوردار بود و حتی در سال‌های آخر عمر به شدت کار می‌کرد. بسیاری از شخصیت مهم و برجسته از جمله پطر کبیر، تراز روسیه و ملکه انگلستان به دیدار او شتافتند. وی در سن نود سالگی به سال 1723 در همان شهر زادگاهش درگذشت.
لیوون هوک در سال 1674 هنگامی که اولین بار موجودات ذره‌بینی را مشاهده کرد به کشف بزرگ خود دست یافت. این یک کشف بزرگ تکاملی در تاریخ بشر بود. لیوون هوک در یک قطره کوچک آب دنیای کاملاً جدیدی را کشف کرد. دنیایی سرشار از حیات. اگر چه او هنوز این دنیای جدید را نمی‌شناخت ولی به هر حال دنیایی بود که اهمیت بسیار زیادی برای نوع بشر داشت. در واقع آن «جانوران ذره‌بینی خیلی کوچک» که او مشاهده کرده بود اغلب حاکم بر مرگ و زندگی بشر هستند.
لیوون هوک توانست موجودات ذره‌بینی را در مکان‌های مختلف، روی دیوارها و آبگیرها،‌ در قطرات آب باران و در دهان و مدفوع انسان بیابد. او انواع مختلف باکتری‌ها و همچنین تک‌باختگان را توصیف کرد و اندازه‌های آنها را به دست آورد.
استفاده از کشف بزرگ لیوون هوک تا زمان پاستور یعنی دو قرن بعد امکان‌پذیر نشد. در واقع کل موضوع میکروبیولوژی عملاً تا قرن نوزدهم، یعنی تا زمانی که مدل‌های پیشرفته‌تر و کاراتری از میکروسکوپ‌ها عرضه گردید، به بوته فراموشی سپرده شده بود.
به این ترتیب این بحث ممکن است مطرح شود که اگر لیوون هوک هرگز وجود نمی‌داشت و کشفیات او تا قرن نوزدهم انجام نمی‌شد شاید تنها تفاوت اندکی در پیشرفت علوم پدید می‌آمد، اما به هر حال نمی‌توان منکر شد که لیوون هوک این موجودات ذره ‌بینی را کشف کرد و از طریق او بود که دنیای علم از وجود چنین موجوداتی باخبر گردید.
گهگاه از لیوون هوک به عنوان فردی یاد می‌شود که با خوش اقبالی و بخت بلند و اتفاقی توانست به چنین کشف مهم علمی نائل آید. اما هیچ چیز نمی‌تواند این واقعیت را کتمان کند که کشف دنیای موجودات ذره‌بینی حاصل طبیعی کار دقیق و خلاقه وی در ساخت میکروسکوپ‌هایی با کیفیت و کارایی بی‌سابقه و شکیبایی و دقت او در مشاهده بود. به عبارت دیگر کشف او حاصل تلفیقی از مهارت و سخت‌کوشی، یعنی نقطه مقابل شانس و اقبال می‌باشد.
کشف موجودات ذره‌بینی یکی از معدود کشفیات علمی است که عمدتاً حاصل کار یک فرد به تنهایی می‌باشد. لیوون هوک همواره تنها کار می‌کرد. کشف باکتری‌ها و تک‌باخته‌ها توسط او غیرقابل پیش‌بینی بود و برخلاف سایر پیشرفتهای علم زیست‌شناسی به هیچ‌ وجه نتیجه طبیعی دانش قبلی در زمینه زیست‌شناسی نبود. این عامل همراه با اهمیتی که مالاً کشف او پیدا کرد لیوون هوک را سزوار قرار گرفتن در رده بالای این فهرست کرده است.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:11 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ویلیام هاروی

 

 

ویلیام هاروی، طبیب بزرگ انگلیسی، کاشف سیستم گردش خون و کار قلب به 1578 در شهر «فولکستون» انگلستان به دنیا آمد. اثر بزرگ هاروی تحت عنوان «رساله‌ای تشریحی درباره حرکت قلب و خون در حیوانات» که در سال 1628 چاپ و منتشر شد به حق مهمترین کتاب در تمام تاریخ فیزیولوژی شناخته شده است. این اثر در واقع نقطه آغازین فیزیولوژی مدرن است. اهمیت اصلی این کتاب نه در کاربردهای مستقیم آن بلکه در فراهم آوردن درک اساسی از چگونگی کار بدن انسان می‌باشد. امروزه برای ما که با آگاهی از اینکه خون در بدن جریان دارد بزرگ شده‌ایم و آن را امری مسلم و آشکار می‌دانیم تئوری هاروی کاملاً بدیهی به نظر می‌رسد. اما آنچه که اکنون این چنین ساده و مشهود است برای هیچ یک از زیست ‌شناسان قدیمی شناخته شده نبود. مؤلفین برجسته زیست‌شناسی نظریاتی به این شرح ابراز داشته بودند :
الف- غذا در قلب به خون تبدیل می‌شود.
ب- قلب خون را گرم می‌کند.
ج- شریان‌ها پر از هوا هستند.
د- قلب جوهره حیاتی را می‌سازد.
ه- خون در شریان‌ها و وریدها بالا و پایین می‌رود گاهی به سوی قلب حرکت می‌کند و زمانی از آن دور می‌شود.
«گالین» بزرگترین طبیب دنیای باستان، کسی که شخصاً کالبد شکافی‌های بسیاری انجام داده و دقیقاً پیرامون قلب و مجاری خون مطالعه و بررسی کرد هرگز به خاطرش خطور نکرد که خون در بدن انسان گردش می‌کند. به همین نحو ارسطو نیز که زیست‌شناسی یکی از مهمترین رشته‌های مورد علاقه‌اش بود هیچ اشاره‌ای در این باب ندارد. حتی پس از انتشار کتاب‌ هاروی بسیاری از پزشکان اشتیاقی به پذیرفتن این نظریه نداشتند که خون در بدن انسان به طور پیوسته در یک شبکه بسته از مجاری و رگ‌ها گردش می‌کند و قلب نیروی لازم را برای حرکت آن فراهم می‌آورد.
هاروی در ابتدا با انجام یک محاسبه ساده ریاضی نظریه گردش خون را بیان کرد. او برآورد نمود که قلب با هر طپش خود حدود دو اونس خون وارد آئورت می‌کند با توجه به اینکه قلب در هر دقیقه 72 بار می‌زند وی به این نتیجه رسید که در هر ساعت حدود 540 پوند خون از قلب وارد آئورت می‌شود. اما رقم 540 پوند از وزن بدن یک انسان متعارف خیلی بیشتر است چه رسد به اینکه تنها وزن خون یک انسان این اندازه باشد. به این ترتیب برای هاروی مسلم شد که خون از طریق قلب دوباره به گردش در می‌آید. هاروی با فرمول‌بندی و تنظیم این فرضیه برای دستیابی به جزئیات چگونگی گردش خون مدت نه سال به انجام آزمایش‌های مختلف و تحقیقات دقیق پرداخت.
هاروی در کتاب خود به طور روشن این نکته را بیان کرد که شریان‌ها خون را از قلب دور می‌کنند در حالی که وریدها آن را به قلب باز می‌گردانند. هاروی چون میکروسکوپ در اختیار نداشت، نتوانست مویرگ‌ها، مجاری بسیار کوچکی که خون را از شریان‌های کوچکتر به وریدها منتقل می‌کنند، ببیند اما به درستی به وجود آنها اشاره دارد. (مویرگ چند سال پس از مرگ هاروی توسط مالپیگی، زیست‌شناس ایتالیایی کشف شد.)
هاروی همچنین بیان کرد که وظیفه قلب تلمبه کردن خون به شریان‌ها می‌باشد. تئوری هاروی در این باب نیز مانند بسیاری نکات دیگر اصولاً صحیح است. به علاوه اینکه او برای تأیید تئوری خود شواهد تجربی گرانبهایی ارائه داد و مباحث دقیقی را مطرح کرد. گر چه این تئوری در ابتدا با مخالفت‌های شدیدی مواجه شد اما تا اواخر عمر او به طور کلی مورد قبول و پذیرش قرار گرفت.
هاروی در زمینه جنین شناسی نیز کار کرد. البته تحقیقاتش در این باب که بسی کم‌اهمیت‌تر از کارهای او در موضوع گردش خون بود، زیاد چشمگیر نبود. او محققی دقیق بود و کتاب او «توالد و تناسل حیوانات» که در سال 1651 منتشر شد نقطه واقعی شروع مطالعات نوین جنین شناسی می‌باشد. او که به شدّت از ارسطو متأثر بود همانند او با تئوری پیشین‌سازی-فرضیه‌ای که معتقد بود یک جنین حتی در مراحل اولیه تشکیل در مقیاس کوچکتر ساختمان کاملاً مشابه با ساختمان بدن یک موجود بالغ را دارد- مخالف بود. هاروی به‌درستی خاطر نشان ساخت که ساختار نهایی یک جنین به‌تدریج شکل می‌گیرد.
هاروی عمری طولانی، جالب توجه و توأم با موفقیت داشت. در جوانی در کالج «کابوس» دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. به سال 1600 م. به منظور تحصیل به ایتالیا رفت و در دانشگاه پادوآ، که در آن دوران بهترین مدرسه پزشکی جهان در جهان شناخته می‌شد، به تحصیل پرداخت. ( جالب است بدانیم در دوران تحصیل هاروی در پادوآ، گالیله استاد آن دانشگاه بود اگرچه معلوم نیست آن دو با یکدیگر   ملاقات کرده‌ باشند.) هاروی درجه پزشکی خود را در سال 1602 دریافت کرد و به انگلستان بازگشت. وی دوران طولانی را همراه با موفقیت به عنوان طبیب سپری کرد. دو تن از پادشاهان انگلستان «جیمز اول و چارلز اول» و همچنین فیلسوف نامدار فرانسیس بیکن از جمله بیماران او بودند. او در کالج پزشکان لندن سخنرانی‌های متعددی در باب آناتومی ایراد کرد. یک‌بار نیز به ریاست آن کالج انتخاب شد که از پذیرش آن امتناع نمود.
هاروی که سالیان متمادی سرپزشک بیمارستان «سنت بار تلومیوز» لندن بود با انتشار کتابش در باب گردش خون، در سال 1628 در سراسر اروپا مشهور گردید. هاروی ازدواج کرده بود ولی فرزندی نداشت. او به سال 1657 در سن 79 سالگی در لندن در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:11 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ویلیام هاروی

 

 

ویلیام هاروی، طبیب بزرگ انگلیسی، کاشف سیستم گردش خون و کار قلب به 1578 در شهر «فولکستون» انگلستان به دنیا آمد. اثر بزرگ هاروی تحت عنوان «رساله‌ای تشریحی درباره حرکت قلب و خون در حیوانات» که در سال 1628 چاپ و منتشر شد به حق مهمترین کتاب در تمام تاریخ فیزیولوژی شناخته شده است. این اثر در واقع نقطه آغازین فیزیولوژی مدرن است. اهمیت اصلی این کتاب نه در کاربردهای مستقیم آن بلکه در فراهم آوردن درک اساسی از چگونگی کار بدن انسان می‌باشد. امروزه برای ما که با آگاهی از اینکه خون در بدن جریان دارد بزرگ شده‌ایم و آن را امری مسلم و آشکار می‌دانیم تئوری هاروی کاملاً بدیهی به نظر می‌رسد. اما آنچه که اکنون این چنین ساده و مشهود است برای هیچ یک از زیست ‌شناسان قدیمی شناخته شده نبود. مؤلفین برجسته زیست‌شناسی نظریاتی به این شرح ابراز داشته بودند :
الف- غذا در قلب به خون تبدیل می‌شود.
ب- قلب خون را گرم می‌کند.
ج- شریان‌ها پر از هوا هستند.
د- قلب جوهره حیاتی را می‌سازد.
ه- خون در شریان‌ها و وریدها بالا و پایین می‌رود گاهی به سوی قلب حرکت می‌کند و زمانی از آن دور می‌شود.
«گالین» بزرگترین طبیب دنیای باستان، کسی که شخصاً کالبد شکافی‌های بسیاری انجام داده و دقیقاً پیرامون قلب و مجاری خون مطالعه و بررسی کرد هرگز به خاطرش خطور نکرد که خون در بدن انسان گردش می‌کند. به همین نحو ارسطو نیز که زیست‌شناسی یکی از مهمترین رشته‌های مورد علاقه‌اش بود هیچ اشاره‌ای در این باب ندارد. حتی پس از انتشار کتاب‌ هاروی بسیاری از پزشکان اشتیاقی به پذیرفتن این نظریه نداشتند که خون در بدن انسان به طور پیوسته در یک شبکه بسته از مجاری و رگ‌ها گردش می‌کند و قلب نیروی لازم را برای حرکت آن فراهم می‌آورد.
هاروی در ابتدا با انجام یک محاسبه ساده ریاضی نظریه گردش خون را بیان کرد. او برآورد نمود که قلب با هر طپش خود حدود دو اونس خون وارد آئورت می‌کند با توجه به اینکه قلب در هر دقیقه 72 بار می‌زند وی به این نتیجه رسید که در هر ساعت حدود 540 پوند خون از قلب وارد آئورت می‌شود. اما رقم 540 پوند از وزن بدن یک انسان متعارف خیلی بیشتر است چه رسد به اینکه تنها وزن خون یک انسان این اندازه باشد. به این ترتیب برای هاروی مسلم شد که خون از طریق قلب دوباره به گردش در می‌آید. هاروی با فرمول‌بندی و تنظیم این فرضیه برای دستیابی به جزئیات چگونگی گردش خون مدت نه سال به انجام آزمایش‌های مختلف و تحقیقات دقیق پرداخت.
هاروی در کتاب خود به طور روشن این نکته را بیان کرد که شریان‌ها خون را از قلب دور می‌کنند در حالی که وریدها آن را به قلب باز می‌گردانند. هاروی چون میکروسکوپ در اختیار نداشت، نتوانست مویرگ‌ها، مجاری بسیار کوچکی که خون را از شریان‌های کوچکتر به وریدها منتقل می‌کنند، ببیند اما به درستی به وجود آنها اشاره دارد. (مویرگ چند سال پس از مرگ هاروی توسط مالپیگی، زیست‌شناس ایتالیایی کشف شد.)
هاروی همچنین بیان کرد که وظیفه قلب تلمبه کردن خون به شریان‌ها می‌باشد. تئوری هاروی در این باب نیز مانند بسیاری نکات دیگر اصولاً صحیح است. به علاوه اینکه او برای تأیید تئوری خود شواهد تجربی گرانبهایی ارائه داد و مباحث دقیقی را مطرح کرد. گر چه این تئوری در ابتدا با مخالفت‌های شدیدی مواجه شد اما تا اواخر عمر او به طور کلی مورد قبول و پذیرش قرار گرفت.
هاروی در زمینه جنین شناسی نیز کار کرد. البته تحقیقاتش در این باب که بسی کم‌اهمیت‌تر از کارهای او در موضوع گردش خون بود، زیاد چشمگیر نبود. او محققی دقیق بود و کتاب او «توالد و تناسل حیوانات» که در سال 1651 منتشر شد نقطه واقعی شروع مطالعات نوین جنین شناسی می‌باشد. او که به شدّت از ارسطو متأثر بود همانند او با تئوری پیشین‌سازی-فرضیه‌ای که معتقد بود یک جنین حتی در مراحل اولیه تشکیل در مقیاس کوچکتر ساختمان کاملاً مشابه با ساختمان بدن یک موجود بالغ را دارد- مخالف بود. هاروی به‌درستی خاطر نشان ساخت که ساختار نهایی یک جنین به‌تدریج شکل می‌گیرد.
هاروی عمری طولانی، جالب توجه و توأم با موفقیت داشت. در جوانی در کالج «کابوس» دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. به سال 1600 م. به منظور تحصیل به ایتالیا رفت و در دانشگاه پادوآ، که در آن دوران بهترین مدرسه پزشکی جهان در جهان شناخته می‌شد، به تحصیل پرداخت. ( جالب است بدانیم در دوران تحصیل هاروی در پادوآ، گالیله استاد آن دانشگاه بود اگرچه معلوم نیست آن دو با یکدیگر   ملاقات کرده‌ باشند.) هاروی درجه پزشکی خود را در سال 1602 دریافت کرد و به انگلستان بازگشت. وی دوران طولانی را همراه با موفقیت به عنوان طبیب سپری کرد. دو تن از پادشاهان انگلستان «جیمز اول و چارلز اول» و همچنین فیلسوف نامدار فرانسیس بیکن از جمله بیماران او بودند. او در کالج پزشکان لندن سخنرانی‌های متعددی در باب آناتومی ایراد کرد. یک‌بار نیز به ریاست آن کالج انتخاب شد که از پذیرش آن امتناع نمود.
هاروی که سالیان متمادی سرپزشک بیمارستان «سنت بار تلومیوز» لندن بود با انتشار کتابش در باب گردش خون، در سال 1628 در سراسر اروپا مشهور گردید. هاروی ازدواج کرده بود ولی فرزندی نداشت. او به سال 1657 در سن 79 سالگی در لندن در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:11 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

چارلز داروین

 

 

چارلز داروین نظریه‌پرداز تئوری تکامل ارگانیک به وسیله انتخاب اصلح در طبیعت، در روز دوازدهم فوریه 1809 (همان روزی که ابراهام لینکلن به دنیا آمد) در سافربوری انگلستان دیده به جهان گشود. در شانزده سالگی برای تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه ادینبورو شد ولی پس از چندی پزشکی و تشریح برایش کسل‌کننده شد. به همین دلیل خود را به کمبریج منتقل کرد تا برای ورود به کسوت روحانیت به تحصیل بپردازد. اما در کمبریج اشتغال به فعالیتهایی مانند سوارکاری و تیراندازی از تحصیل خشک و خسته‌کننده به مذاق داروین خوش‌تر آمد. با وجود این موفق شد یکی از اساتید خود را قانع نماید که او را به عنوان طبیعی‌دان در سفر اکتشافی کشتی «بیل» همراهی کند. پدر داروین در ابتدا به این دلیل که چنین سفری بهانه خوبی برای فرزندش خواهد بود که کار اصلی خود را باز هم به تعویق اندازد با مسافرت او مخالفت کرد ولی از آنجا که آن سفر مهمترین سفر اکتشافی دریایی در تاریخ علوم غرب بود داروین پیر ترغیب شد با سفر پسرش موافقت نماید.
داروین بیست و دو ساله در سال 1831 سفر خود را با کشتی «بیل» آغاز کرد سفر دور دنیای «بیل» پنج سال طول کشید و سرنشینان آن طی این مدت بدون هیچ‌گونه عجله و شتابی گوشه و کنار سواحل آمریکای جنوبی را در نوردیدند، جزایر گم شده‌ی «گالاپاگو» را کشف کردند و از جزایر بسیاری در اقیانوس آرام، اقیانوس هند و اقیانوس اطلس جنوبی دیدن نمودند. داروین در طول این سفر با عجایب طبیعی فراوانی روبه‌رو شد. قبایل بدوی را دید، فسیل‌های گوناگون فراوانی به دست آورد و گونه‌های بی‌شمار گیاهی و حیوانی را مورد بررسی قرار داد. او در مورد هر چیزی که مشاهده می‌کرد یادداشت‌های با ارزشی برمی‌داشت. این یادداشت‌ها اساس کارهای بعدی او قرار گرفت. اصول نظریه‌های او از این یادداشت‌ها که شواهد و قرائن ارزشمندی برای شکل‌گیری تئوری‌های آینده او بودند، استخراج شد.
داروین در سال 1836 به انگلستان بازگشت و در خلال بیست سال بعد کتابهایی را تألیف و منتشر کرد که باعث شهرت و معروفیت او به عنوان یک زیست‌شناس برجسته در کشورش شد.
داروین پس از مطالعات و بررسی‌هایی که در خلال سفر پنج‌ ساله‌اش داشت در سال 1837 شخصاً متقاعد شد اشکال انواع حیوانی و گیاهی ثابت نبوده بلکه در طول دوره‌های زمین‌شناسی تکامل یافته‌اند. البته در آن زمان داروین هیچ‌گونه تصوری در باب علت این امر نداشت. در سال 1838 داروین اثر مهم مالتوس «مقاله‌ای در باب منشأ جمعیت» را مطالعه کرد. مطالعه این کتاب راهگشای اثبات نظریه انتخاب اصلح در طبیعت از طریق تنازع بقا، برای داروین شد. حتی پس از آنکه داروین اصل تئوری انتخاب اصلح را تنظیم و از هر جهت آماده نمود برای چاپ و انتشار آن تعجیل نکرد. او دریافته بود که تئوری او با مخالفت‌های شدیدی مواجه خواهد گردید. بنابراین بر آن شد که مدت زمان بیشتری را با دقت و وسواس صرف جمع‌آوری و مرتب کردن شواهد و قرائن و دلایل برای دفاع از نظریه خود بنماید.
داروین در سال 1842 خلاصه‌ای از تئوری خود را آماده کرد و تا سال 1844 همچنان روی متن کامل آن کار می‌کرد. در ماه ژوئن 1858 داروین که هنوز سرگرم کم و زیاد کردن مطالب اثر بزرگ خود و تجدید نظر در مندرجات آن بود دست نوشته‌ای از «آلفرد راسل والاس» طبیعی‌دان انگلیسی که در آن هنگام در جزایر هند غربی مشغول مطالعات علمی بود دریافت کرد. این دست‌نوشته حاوی خلاصه‌ای از تئوری تکامل والاس بود که اصول آن تفاوتی با تئوری تکامل داروین نداشت. والاس مستقلاً و بدون اطلاع از کارهای داروین تئوری خود را تنظیم و قبل از چاپ و انتشار برای بهره‌گیری از نظریات و احیاناً انتقادات داروین، که اکنون دیگر دانشمندی برجسته و صاحب منزلت به شمار می‌آمد برای او فرستاده بود. وضعیت بغرنجی پیش آمد که می‌توانست به مشاجره و درگیری نامطبوعی برای اثبات پیشگام بودن هر یک از آنان در ارائه تئوری تکامل منجر گردد، اما به جای وقوع چنین وضع نامطلوبی یک ماه بعد مقاله والاس و خلاصه‌ای از کتاب داروین به شکل یک کار مشترک به یک هیئت علمی ارائه شد.
عجیب آنکه ارائه این تئوری در آن هنگام توجه زیادی را جلب نکرد اما انتشار کتاب «اصل انواع» داروین در سال بعد باعث برانگیخته شدن خشم و عصبانیت در محافل علمی انگلستان شد. در واقع آثار چارلز داروین «اصل انواع به وسیله انتخاب طبیعی» و «حفظ نوع برتر در تنازع بقا» با چنان گستردگی و قوت در بین دانشمندان و مردم عادی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت که در مورد هیچ یک از آثار علمی منتشر شده نظیر و مانندی ندارد. در سال 1871 در حالی که هنوز بحث و جدل پیرامون کتابهای قبلی داروین به شدت ادامه داشت وی کتاب جنجال‌برانگیز خود «نژاد انسان و انتخاب در رابطه با جنسیت» را منتشر کرد. طرح این نظریه که انسان را از نسل نوعی میمون است در این کتاب کافی بود تا لهیب سرکش مخالفت‌ها و مجادله‌های علمی را که در پی انتشار کتابهای قبلی داروین برافروخته شده بود، مشتعل‌تر نماید.
داروین شخصاً در هیچ ‌یک از مباحثات علمی برای دفاع از نظریه‌های خود شرکت نمی‌کرد. شاید به این دلیل که پس از بازگشت از سفر دریایی دور دنیا، به علت ابتلا به بیماری «چاگاس» بیماری ناشی از نیش حشرات آمریکای جنوبی، سلامتی او دچار اختلال شده و از نظر مزاجی در وضع خوبی قرار نداشت. به علاوه حامیان تئوری تکامل از جمله «توماس هاکزلی» مناظره‌گر چیره‌دست سرسختانه از تئوری‌های داروین دفاع می‌کردند. سرانجام تا هنگام مرگ داروین به سال 1882 صحت تئوری‌های او مورد پذیرش و قبول اکثریت عمده علما و دانشمندان قرار گرفته بود.
داروین صاحب اصلی تئوری تکامل انواع نبود. قبل از او افراد دیگری نیز چنین نظریه‌ای را ارائه داده بودند که از جمله آنها می‌توان از «جین لامارک» طبیعی‌دان فرانسوی و «اراسموس داروین» پدر بزرگ چارلز داروین نام برد. اما نظریه‌های این افراد هرگز مورد قبول جوامع علمی قرار نگرفت زیرا صاحبان این نظریه‌ها نمی‌توانستند توضیح قانع‌کننده‌ای در مورد اینکه تکامل چگونه انجام یافته است ارائه دهند. نقش عمده داروین در این ماجرا نه تنها نشان دادن مکانیسم چگونگی انجام مراحل (تکامل انتخاب اصلح) بود بلکه توانست شواهد و قرائن قانع‌کننده فراوانی را در دفاع از نظریاتش نیز ارائه نماید.
این نکته نیز قابل توجه است که تئوری‌های داروین بدون اتکا به تئوری ژنتیک شکل گرفته بود و یا بهتر است گفته شود در آن زمان کسی از تئوری ژنتیک اطلاعی نداشت. در زمان داروین هیچ کس نمی‌دانست چگونه خصیصه‌ها و ویژگیهای نسلی به نسل بعد منتقل می‌شود. البته در همان سال‌هایی که داروین مشغول تألیف و انتشار کتابهای تاریخ‌ساز خود بود. گریگوری مندل نیز روی قوانین وراثت کار می‌کرد. کار مندل که بخوبی مؤید نظریه‌های داروین بود، تا سال 1900 به کلی نادیده گرفته شد. تا آن زمان تئوری‌های داروین دیگر جای خود را در محافل علمی باز کرده و کاملاً مورد پذیرش قرار گرفته بود. به این ترتیب برداشت کنونی ما از نظریه تکامل که ترکیبی از قوانین وراثت ژنتیکی و انتخاب اصلح می‌باشد به مراتب کامل‌تر از تئوری اولیه داروین است.
تأثیر و نفوذ داروین در اندیشه و تفکر انسانی بسیار گسترده و وسیع است. در زمینه علمی محض او در علم زیست‌شناسی تغییری بنیادین ایجاد کرد. اصل انتخاب اصلح در واقع اصل گسترده و دامنه‌داری است که در تمام زمینه‌های دیگر مانند انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی علوم سیاسی و اقتصادی کاربرد دارد و مورد استفاده قرار گرفته است.
تأثیر تئوری‌های داروین بر اندیشه و تفکر مذهبی مهمتر از تأثیر آن در زمینه‌های علمی و جامعه‌شناسی می‌باشد. در زمان داروین و سال‌ها پس از آن مسیحیان معتقد بر این باور بودند که قبول نظریه داروین بر اعتقادات مذهبی ضربه می‌زند و آن را سست می‌کند. این وحشت و دلهره آنان شاید به دلایلی قابل توجیه بود. هر چند عوامل دیگری نیز در سست شدن بنیان‌های اعتقاد مذهبی دخالت داشت. البته داروین خود فردی ملحد و بی‌دین شده بود.
حتی از دیدگاه غیرمذهبی تئوری داروین تغییر عمده‌ای در طرز تفکر بشر درباره دنیا به وجود آورد. از آن پس دیگر به نظر نمی‌رسد که انسان به عنوان یک مجموعه دائر مدار و مرکز و کانون طبیعت و جهان باشد. اکنون ما باید خود را گونه‌ای مشابه انواع دیگر حیوانات بدانیم و این احتمال را از نظر دور نداریم که گونه‌ی بشری نیز روزی ممکن است به کلی منقرض شود.
در نتیجه کار داروین این نظریه هراکلیتوس که «هیچ چیز جز تغییر و دگرگونی دائمی و پایدار نیست» مقبولیت بیشتری یافت. واژه‌های داروین مانند «تنازع بقا» و «بقای اصلح» اکنون در محاورات روزانه جای گرفته است. کامیابی تئوری تکامل در روشن کردن اصل و ریشه نژاد انسان این نظریه را تقویت کرد که علم می‌تواند پاسخگوی تمام مسائل طبیعی باشد ولی هزاران دریغ و افسوس که علم به تنهایی قادر به پاسخگویی مشکلات بشری نیست.
بدیهی است تئوری‌های داروین حتی اگر شخص او وجود نمی‌داشت به همین شکل مطرح و اثبات می‌شد. با توجه به کارهای والاس این نکته در مورد داروین بیش از دیگر شخصیت‌های این کتاب مصداق دارد. با تمام اینها داروین بود که با آثار خود تغییرات بنیادین در زیست‌شناسی و انسان‌شناسی به وجود آورد و نظر ما را نسبت به مکان و جایگاه انسان در جهان تغییر داد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  7:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها