0

داستان جعبه کفش

 
talebiht
talebiht
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 120
محل سکونت : خراسان رضوی

داستان جعبه کفش

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.
در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند
مگر یک چیز : یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود
هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد
و پزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش
را آورد و نزد همسرش برد.

پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.
پس از او خواست تا در جعبه را باز کند.
وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد
پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.

پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت
که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید
او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود
فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود
از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟ جریان اینها چیست؟

پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام !!!

 

حمید طالبی   
پنج شنبه 2 شهریور 1391  1:04 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
sahartoos
sahartoos
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 85
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:داستان جعبه کفش

ممنون اموزنده وعالی بود

پنج شنبه 2 شهریور 1391  1:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها