کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری، چالشهای فراوانی را برای والدینشان بوجود میآورند
این کودکان رفتارهایی از خود نشان میدهند که تأثیری منفی بر اطرافیانشان (والدین، دوستان،معلمین) میگذارد و واکنشهای ناخوشایند این افراد در پاسخ به رفتار آنها نیز متقابلاً به خودشان بازمیگردد.
اختلال بیشفعالی، کمبود توجه
والدین و مربیان کودکان اغلب اصطلاح بیشفعال را جهت توصیف کودکان سرزنده، خستگیناپذیر، بسیار فعال و پرجنب و جوش به کار میبرند. این اصطلاحاتی است که ترجیحاً برای توصیف رفتارهایی همچون: خستگیناپذیر، بیتوجه، هیجانی، فعال، پرتحرک، بیقرار، پریشان و شکننده به کار برده شده است. (تیلور، 1985)
مشکل اصلی کودکان بیتوجه و بیشفعال این است که نمیتوانند رفتارشان را کنترل کنند و به آنها نظم ببخشند. کودکان مزبور به دلیل ناتوانی، نمیتوانند رفتاری هماهنگ و مناسب با محیط اطراف نشان دهند. علائم بارز بیشفعالی عبارتند از: کمتوجهی، حواسپرتی، تکانشگری و نقص تمرکز.
مشکلات توجه کودکان بیشفعال در فعالیتهای دیداری، شنیداری و اموری که به تلاش ذهنی نیاز دارند، مشاهده میشود. این کودکان هنگام تماشای تلویزیون، بازیهای ویدیوئی، یا شرکت در فعالیتهایی که به آنها علاقه دارند یا از عهده آن برمیآیند، هیچ تفاوتی با کودکان دیگر ندارند. زیرا این فعالیتها به تلاش ذهنی زیادی احتیاج ندارد.
تمایز رفتاری این کودکان با همسالان در کارهایی که نیاز به تمرکز و توجه بیشتری دارند، نظیر تکالیف مدرسه، بروز میکند. آنها همچنین به دلیل حواسپرتی، در به یاد آوردن موضوعات مختلف مشکل دارند، زیرا ذهنشان بیش از حد مشغول اطلاعات حسی است.
انواع بیشفعالی
1. نوع غالباً بیتوجه
2. نوع غالباً بیشفعال - تکانشگر
3. نوع مرکب
کودکان مبتلا به نوع اول در توجه و دقت و تمام کردن کارها مشکل دارند و کودکان حواسپرت و آشفته هستند. محققان دریافتهاند که این کودکان در انجام کارهای تحصیلی نیز مشکل دارند. کودکان مبتلا به نوع دوم و سوم در بیشتر حالات علائمی مشابه از خود نشان میدهند و با تمام همکلاسیها، اعضای خانواده، مسئولین مدرسه و دوستان دچار مشکل میشوند.
علائم تکانشی در نوع دوم، هنگامی ظاهر میشود که کودکان مبتلا، بدون فکر کردن دست به انجام عملی بزنند. تمرکز بر روی یک موضوع واحد برای این کودکان بسیار سخت است. کودکان تکانشی نمیتوانند با تأمل به ارزیابی یا پیشبینی حوادث و اندیشیدن به راههای مختلف برای حل مسائل و مشکلات، بپردازند. از این روی اکثر اعمالشان بدون تفکر انجام میگیرد.
پاسخگویی نامناسب و خارج از نوبت به سؤالات در کلاس درس، بروز رفتارهای جسورانه، پرت کردن اشیاء و یا اذیت کردن بچههای دیگر از علائم تکانشی در این کودکان است.کودکان بیشفعال، یک لحظه آرام و قرار ندارند، گویی موتوری به آنها وصل است که به ایشان اجازه نمیدهد، آرام بنشینند.
همهگیر شناسی
به نظر میرسد این اختلال در 3 تا 5 درصد از کودکان در سنین مدرسه رواج داشته باشد. پژوهشها حاکی از آن است که پسران بیشتر از دختران (نسبت 3 به 1)، به این اختلال مبتلا میشوند.
همچنین این اختلال در زایمانهای اول به شرط پسر بودن نوزاد و خانوادههایی که والدین آنها دچار اختلال مصرف مخدرات، اختلال اجتماعی، بیشفعالی و... هستند، شایعتر است. سیر بیشفعالی در کودکان آشکار نیست و توسط عوامل متعددی نظیر هوش، پرخاشگری، رفتار مقابلهای، میزان مقبولیت، ثبات هیجانی و ضعف روانی والدین تحت تأثیر قرار میگیرد.
سببشناسیجنبههای متعددی از نظر وراثت، عوامل مربوط به هنگام تولد، عوامل عصبشناختی، عوامل نور و فیزیولوژیایی، حساسیت غذایی، متغیرهای محیطی و... در ایجاد این اختلال مؤثر هستند.
چگونگی درمان
دارو درمانی:هر چند تا 20 درصد این کودکان با داروهای محرک بهبود نمییابند، داروهای محرک در درمان بیشفعالی به مقدار زیادی مورد استفاده قرار میگیرند. تأثیر کوتاهمدت داروهای محرک و لزوم مصرف آنها در مدرسه و مسیر بازگشت به خانه، مصرف آنها را با مشکلات متعددی روبرو ساخته است.
به علاوه بیخوابی، خلق ملالتبار، کندی در پیشرفت رشد و وزن توأم با بیاشتهایی، تهوع، سردرد و حتی توهمات حسی از یک طرف نگرانی سوء مصرف دارو در درمان کودکان مبتلا به این اختلال، تلاشهای جدیدی را طلب میکند. شگفتآور اینکه هر چند داروهای محرک همانند دکستروآمفتامین (Dexedrin)، متیل فنیدیت و منزیم پمولین (Cylert)، به عنوان داروهای تکمیلی توأم با رفتار درمانی توصیه میشود، اما روانپزشکان هنگام استفاده از این داروها اقدامات درمانی دیگر را کنار میگذارند.
دارو درمانی باید زمانی بکار گرفته شود که مداخلات درمانی دیگر امتحان شده باشد، خانواده نتواند در آموزش کنترل کودک شرکت کند، کودک فوقالعاده غیرقابل کنترل باشد و سابقه تیک، اختلال، روانپریشی، اختلال تفکر نداشته باشد و مهمتر اینکه امکان بررسی و ارزیابی تأثیرات دارو وجود داشته باشد.
رفتار درمانی
درمان رفتاری کودکان مبتلا به این اختلال، درمانی موفق بوده است. این رویکرد با پرداختن به رویدادهای محیطی، تعارضهای فرد مبتلا به محیط را کاهش میدهد و به درمان آن میپردازد. تقویت مثبت رفتارهای عادی توسط معلمان و والدین به همراه بیتوجهی و تندمزاجیها و پرخاشجوییهای کودک و تمهیدات رفتاری شناختی مجموعه درمانی مؤثری را تشکیل میدهند.
در رویکرد رفتاری - شناختی، کودک خود کانون تغییرات خویش است و با خودگردانی (self-regulation) طی مشاهده خود به مقابله با بیاختیاری و کمبود توجه و فقدان نگرش آگاهانه میپردازد. به نظر میرسد ترکیب دارو و درمان با درمانهای رفتاری - شناختی، موفقترین روش در درمان این اختلال باشد.
منابع:
1. داگلاس، جو، ترجمه: نیره توکلی، «مشاوره درباره کودکان خردسال»، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1383.
2. لطفی کاشانی، فرح، «روانشناسی مرضی کودک»، تهران: نشر ارسباران، 1383.
3. داگلاس، جو، ترجمه: سیاوش جمالفر، «اصلاح رفتار کودکان»، تهران: مؤسسه نشر ویرایش، 1376.