چه عواملى موجب ورود به بهشت مى شود؟ و به دیگر سخن : بهشتیان چه ویژگى هایى در دنیا دارند؟ فایده و اثر مهم پى بردن به پاسخ این پرسش، فراهم آمدن زمینه عملى انسان براى نیل به این ویژگى ها است ...
این ویژگى ها عبارتند از:
1- معرفت خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله واهل بیت علیه السلام
«...فانه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و اءهل بیته مات شهیدا و وقع اءجره على الله ، و استوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النیة مقام اصلاته لسیفه ..» (1) ؛ ... پس راستى چنین است که اگر یکى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد که به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است ، و ثواب آن کار نیک که انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام کار نیک جایگزین و جانشین از نیام بر کشیدن شمشیرش مى شود...
مقصود امام علیه السلام از قصد انجام کار، آن قصد و اراده اى است که اگر هنگام عمل فرا رسد انسان از انجام آن هیچ باکى نداشته باشد، و تنها موانع خارج از اراده و اختیار او باز دارنده او از آن کار باشد، چنین قصد و اراده اى صاحب خود را تا آنجا بالا مى برد که اگر در بستر خود و با مرگ معمولى نیز بمیرد در جایگاه شهیدان قرار خواهد گرفت . مشروط بر اینکه عارف به مقام خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام باشد.
و در خطبه اى دیگر فرمود:
«...لا یدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه ...» (2) ؛ ... در بهشت داخل نمى شود جز کسى که امامان را بشناسد و آنان امامان نیز او را بشناسند ...
2- یارى و دوستى اهل بیت علیه السلام
چنانکه امام علیه السلام فرمود: «ناصرنا و محبنا ینتظر الرحمة ...»(3)؛ ... آنکه ما را یارى رساند، و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار او است ...
از آنان مباش که بدون عمل خوب ، امیدوار به آخرت نیک است ، و با آرزوى درازى که براى زندگى دنیاى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تاءخیر مى اندازد...انسان هاى درستکار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهکاران کینه دارد، در حالى که خود یکى از آنان گناهکاران است ، به سبب گناهان فراوانى که دارد، مرگ در نگاه او ناخوشایند است
3- پارسایى:
«... ان التقوى فى الیوم الحرز و الجنة و فى غد الطریق الى الجنة ...»(4)؛ ... به راستى که پارسایى تقوا براى امروز زندگى دنیا پناه و سپر در برابر لغزش ها و گناهان و براى فردا روز رستاخیز راه به سوى بهشت است ...
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جاى مردم پرهیزگار کرد (سعدى)
4- مطابقت عمل با عقیده :
امام على علیه السلام فرمود:
«ان الله سبحانه اءنزل کتابا هادیا بین فیه الخیر و الشر فخذوا نهج الخیر تهتدوا، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا، الفرائض الفرائض! ادوها الى الله تۆ دکم الى الجنة ...»(5) ؛ خداوند، کتاب راهنمایى را فرستاده است که نیک و بد در آن بیان گردیده است . پس روش نیک را برگزینید تا هدایت گردید، و از بدى دورى نمایید تا راه مستقیم و درست را بپیماید. واجبات را رعایت کنید! واجبات را رعایت کنید آنها را به گونه اى پسندیده انجام بدهید ! حق خداوند را در مورد آنها بپردازید، که رعایت واجبات و رعایت حق خداوند در آنها شما را به بهشت مى کشاند...
و آنگاه که درباره اسلام سخن مى گوید، مى فرماید:
... والجنة سبقته ...(6) ...و بهشت جایزه اسلام است که براى انسان برنده در مسابقه اسلام در نظر گرفته شده است
«از آنان مباش که بدون عمل خوب ، امیدوار به آخرت نیک است ، و با آرزوى درازى که براى زندگى دنیاى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تاخیر مى اندازد... انسان هاى درستکار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهکاران کینه دارد، در حالى که خود یکى از آنان گناهکاران است، به سبب گناهان فراوانى که دارد، مرگ در نگاه او ناخوشایند است ... اگر شهوتى به او عرضه گردد اقدام به معصیت و گناه مى کند، و براى توبه کردن امروز و فردا مى کند... از مردم در غیر راه پروردگارش مى ترسد از ترس مردم کارى را انجام مى دهد که خدا آن را نمى پسندد و از پروردگارش در کار مردم نمى ترسد بدون بیم از خداوند به مردم زیان مى رساند.» (7)
5- پیکار در راه خدا:
«فان الجهاد باب من اءبواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه»(8)؛ پس راستى چنین است که جهاد دروازه اى از دروازه هاى بهشت است که خداوند این دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است ...
6- نیت خالص :
اعمال انسان داراى ظاهرى و باطنى است، اگر انسان اعمالش درست باشد و همه کارهاى خود را مطابق فرمان خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اولیاى دین انجام بدهد و از انجام آنچه که مورد نهى آنان است خوددارى بورزد نمى توان گفت که او شایسته بهشت است، زیرا ممکن است انسان هاى منافق صفت و کفر باطن نیز این اعمال را براى فریب مردم انجام بدهند. از این رو ملاک و ظابطه اى دیگر لازم است که این اعمال را ارزش بخشیده و انسان را شایسته ورود به بهشت نماید و آن چیز نیت خالص است که امضاى درستى و صحت اعمال انسان به شمار آمده است. امام علیه السلام در این باره فرمود: «... و ان الله سبحانه یدخل بصدقه النیة و السریرة الصالحة من یشاء من عباده الجنة»(9) ؛ ... و خداوند به وسیله درستى و صداقت در نیت و درون شایسته هر که از بندگانش را که بخواهد در بهشت داخل مى کند.
...پس راستى چنین است که اگر یکى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد که به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است ، و ثواب آن کار نیک که انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام کار نیک جایگزین و جانشین از نیام بر کشیدن شمشیرش مى شود...
بهشت به آسانى فراهم نمى گردد:
مثال معروف است که گل چیدن بى خار نمى شود آنکه خواهان بهشت است ناگزیر است که براى رسیدن به آن تلاش و جدیت فراوان نماید و اگر سختى ها و دشوارى ها بر او روى آورد، در برابر آنها مقاومت نماید. و به دیگر سخن براى رسیدن به بهشت به استقبال ناملایمات برود، چنانکه امام علیه السلام فرمود:
«... الجنة تحت اءطراف العوالى ...»(10) ؛ ... بهشت در سایه تیر و نیزه فراهم مى گردد...
و نیز چنین روایت نموده است:
«... ان رسول الله کان یقول : ان الجنة حفت بالمکاره ...»(11) ؛ ... پیامبر خدا صلى الله علیه و آله همواره مى فرمود: بهشت با دشوارى ها پیچیده شده است ...
خواهان بهشت نمى خوابد!
«... الا و انى لم اءرکالجنة نام طالبها.»(12) ... آگاه باشید که من چیزى جز بهشت را ندیده ام که خواهان جوینده آن در خواب غفلت فرو برود.
مقصود امام علیه السلام این است که انسان هاى جویاى بهشت، غالبا در اثر گرایش به دنیا آنچنان دچار غفلت و بى خبرى مى شوند که همانند خوابیدگان، براى رسیدن به بهشت گامى بر نمى دارند، و کمتر کسى است که در این راه بیدار بوده و با تلاش و کوشش و دورى نمودن از هواهاى نفسانى و بریدن از دنیا خود را آماده بهشت مى نماید.
حافظا خلد برین خانه موروث من است
اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم ؟!
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ 232، صبحى ، خ 190.
2- نهج البلاغه، فیض و صبحى ، خ 152.
3- نهج البلاغه، فیض ، خ 108، صبحى ، خ 109.
4- نهج البلاغه، فیض ، خ 233، صبحى ، خ 191.
5- نهج البلاغه، فیض ، خ 166، صبحى ، خ 167.
6- نهج البلاغه، فیض ، خ 105، صبحى ، خ 106.
7- نهج البلاغه، فیض ، حکمت 142، صبحى ، حکمت 150.
8- نهج البلاغه، فیض ، و صبحى ، خ 27.
9- نهج البلاغه، فیض ، حکمت 40، صبحى ، حکمت 42.
10- نهج البلاغه، فیض و صبحى ، خ 124.
11- نهج البلاغه، فیض ، خ 175، صبحى ، خ 156.
12- نهج البلاغه، فیض ، و صبحى ، خ 28.