«حفظ حيات بنگاهها متضمن توسعه صنعتي»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم وحيد محمودي است كه در آن ميخوانيد؛يكي از مهمترين موضوع در اقتصاد صنعتي، مقوله حيات بنگاههاست. به عبارت ديگر صرف راهاندازي بنگاههاي اقتصادي جديد الزاما كمكي به اقتصاد ملي نميكند. با ورود بنگاههاي جديد به صنعت، انتظار بر اين است كه اين بنگاهها بتوانند نقش خود را در ايجاد ارزشافزوده و اشتغال ايفا كنند. اگرچه شروع فعاليت هر بنگاه جديد ايجاد ارزشافزوده و اشتغال را در پي دارد اما اين اشتغال زماني پايدار است و ميتواند به توسعه صنعت كمك كند كه از حيات كافي برخوردار باشد.
يكي از شاخصهاي كيفيت زندگي در بحث توسعه، اميد به زندگي افراد است. اميد به زندگي يا حيات در توسعه صنعت نيز موضوعيت دارد، به اين معني كه اميد به زندگي هر بنگاه تازه تاسيس چقدر است و هرچه اين اميد به زندگي طولانيتر باشد، ميتواند نقش اساسي خود را در ايجاد ارزش افزوده اقتصادي و اشتغال ايفا كند. عواملي كه بر حيات يك بنگاه اثرگذار است به پنج دسته تقسيم ميشود: ويژگي مختص بنگاه، ويژگي صنعت، شاغلان، مخارج بنگاه و ويژگيهاي كلان اقتصادي يا به عبارتي ويژگيهاي محيطي. در بين اين عوامل كه دوره حيات بنگاه را تحتتاثير قرار ميدهد، اندازه بنگاه است.
واقعيت موجود اين است كه بيشتر بنگاههايي كه تاسيس ميشوند بنا به شرايط حاكم بر بازار مجبور ميشوند كه زير ظرفيت بهينه فعاليت اقتصادي خود را شروع كنند حال اگر شرايط محيطي و مجموع شرايط به آنها اجازه دوام بدهد تا به ظرفيت بهينه برسند ميتوانند خود را رشد دهند تا از چرخه توليد خارج نشوند. ولي به دلايل اينكه زير ظرفيت بهينه كار ميكنند اين احتمال وجود دارد كه متوسط هزينههاي آنها افزايش يابد و امكان ادامه حيات از آنها سلب شود.
مطالعاتي كه در اقتصاد ايران صورت گرفته است نشان ميدهد كه 50 درصد از بنگاههاي تازه تاسيس صنايع توليدي ايران، پنج سال پس از ورود از صنعت خارج شدند و حدود 30 تا 40درصد از اشتغال اين بنگاهها از بين ميرود كه اين نكته بسيار مهمي در سياستگذاري صنعتي كشور است. همچنين نتيجه پژوهشها نشان ميدهد كه بقاي بنگاههاي صنعتي ايران بهشدت تحتتاثير نوع صنعت و مكان قرارگيري آنهاست.
بنابراين در كنار اينكه به دنبال اين هستيم كه بنگاههايي جديد را ايجاد كنيم بايد اميد به زندگي را در صنعت بالا ببريم و نقشه راه توسعه صنعتي كشور به شكلي تدوين شود و خوشههاي صنعتي سازماندهي داده شود تا بنگاهها از حيات بيشتري برخوردار باشد. شايد يكي از دلايل خروج بنگاهها در كشور ما ناشي از اين است كه اساسا اين ذهنيت وجود دارد كه اگر يك مجموعه بتواند از شبكه بانكي تسهيلات بگيرد
مشكل اصلي براي ايجاد یک بنگاه جديد حل ميشود و اين بنگاه ميتواند به حيات خود ادامه دهد. در صورتي كه بررسيها نشان ميدهد، دلايل ورشكستگي و خروج بنگاهها به تامين مالي برنميگردد بلكه عدم لوكيشن مناسب و عدم دسترسي به تكنولوژي صحيح موجب خروج بنگاهها ميشود.