0

«خويشتن را بپاييم» - روزنامه رسالت - دکتر امير محبيان

 
salmanjavan
salmanjavan
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 11418
محل سکونت : اصفهان

«خويشتن را بپاييم» - روزنامه رسالت - دکتر امير محبيان

«خويشتن را بپاييم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛در آستانه هفته دولت قرار داريم، نگاه به نقد عملكرد دولت و نقد رفتار رئيس دولت ضروري است. محمود احمدي‌نژاد هفت سال است که سکان رياست جمهوري را در دست دارد.

احمدي‌نژاد از ميان اصولگرايان برخاست، در ميان ما نشو و نما کرد و به‌عنوان يک اصولگرا بر کرسي رياست جمهوري نشست.

حاميان او اکثراً نا اميد از پيروزي و ناشناخته بودند؛ ولي بي‌گمان بسياري از آن‌ها از دل و جان کوشيدند تا اين مرد کوچک‌اندام و پر تلاش را که به نحوي رازآلود از پيروزي خود و شکست رقيبان سرشناسش مطمئن بود، بر سرير قدرت بنشانند و علي‌رغم تعجب بسياري او پيروز شد، در مورد پيروزي نامنتظره او هم گمانه‌زني‌هاي بسياري صورت گرفت ولي در هر حال اکنون هفت سال است احمدي‌نژاد رئيس جمهور ماست. از همان روزهاي نخست او کوشيد اسطوره‌ها را به حق يا نابحق درهم شکند و خود در ميان خرابه‌هاي پديدآمده از شخصيت‌هاي بزرگ يا بزرگ‌نمايي شده، برپا ايستد.کم نبودنداصولگراياني که به حق يا نابحق از زبان ،کردار يا مواضع صريح او رنجيدند.

از همان زمان نيز کم نبودند کساني‌که سنگ‌ها را به آرامي در جيب مي‌نهادند تا زماني که سير افول اين مرد آغاز شود، سنگبارانش کنند و اکنون چنين شده است و از هر سو بر او مي‌تازند و نقدهايي بر وي (بحق يا نابحق) روان است. نقد‌هايي که نه  تنها پيکره او را که حتي ايمان او را نيز هدف گرفته است. آيا او شايسته اين رفتار هست يا خير؟

اصولگرايي به باور نگارنده پايبندي به اصولي است که از دين و عقل برمي‌خيزد. نمي‌توان اصولگرا بود و اين اصول را زير پا نهاد. يکي از اين اصول، انصاف و مردانگي است که حاصل ترکيب معجون پرقدرت «آزادي و عدالت» است ترکيبي که آزادگي را به‌عنوان گوهر تمدن شرق پديد آورده است.

انسان آزاده از بند زمان و مکان مي‌گريزد و بر سکوي حقيقت آنچه را که خوشايند حق است و نه مدعيان حق، مي‌گويد.

اکنون سئوال اين است: ما اصولگرايان با احمدي‌نژاد و فراتر از او در رفتار سياسي حتي با مخالفان خود آيا مبتني بر انصاف و آزادگي عمل کرده‌ايم؟براي پاسخ به اين پرسش بايسته است نکاتي را در نظر بگيريم.

1.هاشمي، خاتمي و احمدي‌نژاد، و بسياري ديگر از بازيگران و کارگردانان سياسي جامعه ما، انسان‌هايي هستند که آن‌ها را در دايره عصمت نمي‌دانيم، از اينرو،خطا و اشتباه و حتي دخالت نفس و غرض در عملکرد آن‌ها منتفي نيست پس هر که گويد هر آنچه آنان انجام مي‌دهند درست و فاقد اشتباه است، بايد در صحت عقل يا نيت پاکش ترديد کرد.

2.منصب رياست جمهوري فارغ از ظاهر غبطه بر انگيزش با تلاش سنگين همراه است.
روساي جمهور پيشين ما و احمدي‌نژاد به جهاتي به‌صورت ارجح در مسير گشودن گره‌ها از کار مردم بسيار کوشيده‌اند و مردم نيز با رأي خود به آن‌ها نمره مي‌دهند، در يک معادله عقلاني براي قضاوت صحيح هم بايد تلاش‌هاي آنان را قدر دانست و هم ايرادات را به نقد نشست.

3. انتقاد مسير خردمندانه اصلاح است، در صورت بستن باب انتقاد، باب چاپلوسي گشوده شده و انحراف در مسير حق آغاز مي‌شود.رؤساي جمهور ما، همزمان که بايد واقع‌نگرانه از تلاش‌هايشان سپاسگزاري کرد، ضروري است زير تيغ نقد، البته منصفانه و کارشناسانه قرار گيرند. امّا همگان تفاوت نقدهاي انتقام‌جويانه برخاسته از سر تمايلات و کينه‌هاي نفساني را از نقدهاي مصلحانه مي‌فهمند، آنان که تصور مي‌کنند بسياري از مردم تفاوت اين‌ها را تشخيص نمي‌دهند، درک درستي از مردم ندارند.

4. متأسفانه بسياري از نقدهايي را که از احمدي‌نژاد مي‌شود، نمي‌توان لزوماً از سر خيرخواهي دانست. بعضي از رقيبان شکست خورده‌ يا آنان که از او به هر دليلي رنجيده‌اند و يا اميد دارند در صورت تخريب او، آباد شوند؛ مي‌کوشند اين روزها به هر بهانه‌اي بر او سنگي زنند و او را از اساس بي‌ايمان و فرصت‌طلب نمايانده و بر هر چه کرده است خط ابطال و بر سخنانش رقم مغلطه کشند. اين به‌واقع نامردمي است.

5. هم‌شيفتگان احمدي‌نژاد که از سر اعتقاد يا منفعت ايرادهاي او را نمي‌بينند، راه خطا مي‌روند و هم آنان که کينه‌جويانه، تلاش‌هايش را ناديده مي‌انگارند، به کجا مي‌روند؟ آيا عاقبت آنان که نفع و نفس را بر سر اعمال خويش حاکم کردند؛ نمي‌بينند؟

6. امّا رؤساي جمهور ما وبلکه صاحب منصبان در ساير قوا نيز اشتباهاتي دارند که بايد بر آنان خرده‌ گرفت، نخست آن‌که گويي علم و معرفت کل همزمان با صدور حکم منصب بر فرد نازل مي‌شود! رؤساي جمهور و وزيران و بسياري ديگر را گويي اعتقاد بر آن است که به محض انتصاب بر منصبي، پرده‌هاي جهل از ديدگانشان کنار رفته و اين حق را دارند که در هر مقوله‌اي تخصصي يا معرفتي سخن گويند و بدتر از آن چاپلوسانند که چشم و گوش و بعدها قلب اين‌ها را پوشانده و اين‌ها را بر کرسي وهمي علم و معرفت بي‌نقص مي‌نشانند.

آيا نبايد به رؤساي جمهور و مسئولان و صاحبان منصب گفت که شمايان، مديران اجرايي و حل‌کننده مشکلات روزانه و سالانه مردمانيد، نه روشنفکران و نظريه‌پردازاني که گاه براي  عالم و آدم نسخه مي‌نويسند. چه زيباست رئيس جمهوري که به فرمان و توصيه امام علي(ع) بر چهره مداحان خاک بپاشد و بدور از شعار بواقع منتقد خويش را آئينه راست‌نماي خود بداند و هرچند گاه يکبار بگويد، نمي‌دانم، از خبرگان فن مي‌پرسم.

7. نگاهي به مواضع بعضي از چهره‌هاي برجسته اصولگرا در قبال دولت حاکي از آن است که متأسفانه نمي‌توان بر همه آن‌ها مهر «نقد مصلحانه» زد و حتي بازي  کودکانه ولي خطرناک نفس را به‌راحتي مي‌توان در ميان کلمات بعضي از رقباي پيشين؛ رفقاي گذشته، همکاران کنار گذاشته شده و حتي رقيبان آينده مشاهده کرد.

متأسفانه بايد گفت، آنگاه نفس جاي بازي مي‌يابد که خود را جاودان فرض مي‌کنيم و شايد ما مرگ را فراموش کرده‌ايم. ما فراموش کرده‌ايم که فراتر از بازيگري سياسي، نقش معلمي نسل‌هاي جديد هم بردوش ماست. فراموش کرده‌ايم که در هر کلام و عمل ما بايد پرتوي از اخلاق و منش انساني جلوه‌گر باشد و سخن را فاخر، صادقانه و براي رضاي حق بگوئيم. فراموش کرده‌ايم که ميان جام‌هاي ايمان جوانانمان نبايد به هم سنگ بياندازيم، مبادا شيشه ايمان ناظران جوان ترک بردارد.

فراموش کرده‌ايم که عزت تماماً از خداست و بت لزوماً آن سنگواره‌هاي ابتدايي نيست بلکه هر آن چيزي است که خدايي نيست و درنهايت مشکل آن‌جاست که فراموش کرده‌ايم، همه مي‌ميريم.

زير پا گذاشتن ادب نقد بي‌گمان زشت است ولي از ما اصولگرايان زشت تر
 خواهد بود.خويشتن را بپاييم.هر چند پايش نفس براي همگان است ؛چه اصولگرا و چه اصلاح طلب.

چهارشنبه 1 شهریور 1391  1:45 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها