هر مالكيتي همراه با هزينه، ريسكها و مسووليتهاي خود است و هر كسي كه اين موارد را جدي نگيرد، نميتواند بهطور كامل از مالكيت خود استفاده كند. در دنياي فيزيكي، همه اين مساله را بخوبي ميدانيم و به آن آگاه هستيم. اگر خانهاي داشتهباشيم، بايد هر ساله براي آن ماليات بدهيم، بهخاطر نگهداري و مصرف انرژي آن هزينه بپردازيم.
اگر نتوانيم از عهده اين موارد بر آييم، در اين صورت مجبوريم قيد داشتن آن را بزنيم و ساختمان بتدريج متروكه، در نهايت خراب ميشود و به ساختماني ديگر با مالكيت متفاوت درخواهد آمد.
در دنياي معنوي و ديجيتال، اوضاع كمي متفاوت است. نميتوان مرز و حدود مشخصي براي مسووليتهاي موجود در قبال يك حق معنوي مشخص كرد. براي مثال، اگر يك حق تجاري بهثبت برسانيم، در صورتي كه از آن دفاع نكنيم، از دست خواهد رفت.
نگهداري يك بخش از نرمافزار آزاد نيز تلاشي گسترده ميطلبد ؛ چرا كه بخشهاي اعظمي از توليد نرمافزار در حال تغيير است، كامپايلرها، وابستگيها، سيستمهاي عامل و توافقهاي برنامهنويسي همه در حال تغييرند. مسووليت نگهداري از نرمافزار نبايد ساده انگاشته شود، اگر بخواهيم پروژه نرمافزاري پويا و مفيد باشد، بايد آن را بهروز نگهداريم. نگهداري از پروژه معمولا بر دوش توسعهدهندگان اصلي آن است، نه كساني كه كمك اندكي در توسعه آن ميكنند. كساني كه گاهي به پروژه كمكي ميكنند و در وقت خالي خود يك وصله امنيتي يا قابليتي به آن اضافه ميكنند، تمايل دارند پروژه بهروز شود، اما نه توسط آنها.
در اختيار داشتن چيزي مسووليتهايي را نيز ايجاد ميكند. براي مثال در برخي كشورها اگر خانهاي داشته باشيد و كسي از روي پلههاي آن سر بخورد و آسيب ببيند، صاحبخانه مسوول است. اگر ماشيني داشته باشيد كه از كسي قرض گرفته باشيد و ترمزش كار نكند و تصادف كند، مسوول صاحب خودروست. در مورد كدها نيز، ايجاد يك وصله حتي اگر كوچك هم باشد، باعث ميشود توليدكننده آن وصله در مقابل آن مسوول باشد.
يكي از بزرگترين جنگهاي رخ داده شده در باب صاحب كد بودن، بين سان و ناول در مورد يك پلاگين در اوپنآفيس شكل گرفت كه اتفاقات جالبي در پس آن دارد. سان ديگر آن را توليد نكرد ؛ چرا كه ناول آن را به سان نميداد. ناول اين مولفه را خود بهتنهايي توليد كرده بود و تمايل داشت آن را بهروز نگه دارد و نگهداري كند. نتيجه منطقي اين بود كه سان اجازه دهد ناول به كار خود بپردازد و مسووليتهاي آن پلاگين را هم به عهده بگيرد ؛ اما اشتباه سان اينجا بود كه تلاش كردند كاري را كه قبلا انجام شده بود، از اول و خودشان انجام دهند كه باعث تلف شدن وقت و زمان بسياري از پروژه اوپنآفيس شد. مورد ديگر اين كه كد ميتواند هسته يك نرمافزار را بهتر بهكار بگيرد، اما بدون آن مستقل نيست ؛ بنابراين ميتواند بهصورت مستقل به حيات خود ادامه دهد.
نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه يك وصله بههيچ عنوان نميتواند ارزش كار اصلي را پايين بياورد و در واقع بايد تحسين نيز بشود. فرض كنيد براي يك نرمافزار وصلهاي طراحي كردهايد، متعاقبا انتظار ميرود كه حقوق كامل آن نرمافزار را در اختيار داشته باشيد. در كانونيكال، اگر كسي همكارياي اينچنيني با سيستم داشته باشد، مجوز بسياري از كارها را دريافت ميكند. بنابراين كسي كه همكاري ميكند امكان فروش، مجوزدهي دوباره و حتي توليد تيشرت را دارد و هيچ مسووليتي در باب تصاحب آن ملك معنوي نخواهد داشت.
اما در مواردي كه صاحب حقيقي اثر و همكاري كننده وجود ندارد، تكليف چه ميشود؟
در دنياي بيرون كپيرايت و كد مدلهايي داريم كه ميتوانيم بهآنها رجوع كنيم. براي مثال، شركتها سهام خود را ميفروشند و سهام شركت در اختيار افراد بسياري قرار دارد. اين شركتها چند مالك دارند و هركدام از آنها عقايد، نظرها و ايدهآلهاي مختلفي دارند.
نبايد براي هر اقدامي، نظر تمامي افراد جلب شود چرا كه عملا در اين صورت هيچ تصميمي گرفته نخواهد شد. در حقيقت بسياري از كارها به تعداد محدودي از افراد سپرده ميشود تا برآيند عملكرد را مثبت حفظ كنند.
در دنياي مجازي، بايد به هر خط كد يا هر وصله كوچك بينديشيم و ارزشي برابر با بقيه كد براي آن در نظر بگيريم. اگر وصله كوچكي به اشتراك گذاشته ميشود اما اهدا نميگردد، صاحب آن وصله مسووليت آن را به عهده دارد. بنابراين از نظر تئوري، هر تغييري در وضعيت كلي نرمافزار بايد توافق هر مالك را جلب كند ؛ اما در عمل، اين كار نشدني است.
موزيلا، اوبونتو ويكي و حتي ويكيپديا در تلاش بودند تا مجوزهاي خود را بهشيوهاي تغيير دهند كه همكاري عمومي جلب شود و از طرف ديگر به اين همه كاغذبازي نياز نباشد.
بهعنوان مثال اگر يك مشكل امنيتي در GPLv2 رخ بدهد، لينوس (خالق لينوكس) بايد بحث، بررسي و گفت و گوهاي زيادي انجام دهد تا تكليف نگارش بعدي هسته لينوكس مشخص شود. در صورتي كه چسبيدن به بخشي كوچك از چيزي كه متعلق به شخص ديگري است، صحيح نيست. بهتر است در اين موارد، راهبرد مالكيت بهتري انتخاب كنيم كه شامل ميتينگها، نگهداري از نرمافزار و همچنين تصميمگيري در باب حركتهاي بزرگ است.
تملك و توليد باعث يك چيز ميشود: امكان فضل و بخشش. نميتوان چيزي را ببخشيم و توزيع كنيم كه مالك آن نيستيم، مگر اين كه صاحب آن باشيم و همكاري خوبي با آن مجموعه داشته باشيم. برتي مثال هديه بسيار متفاوتتر از وام است. هديه هيچ وابستگياي ايجاد نميكند، گيرنده را قدرتمندتر ميسازد و هديهدهنده را از مسووليتهاي مالكيت آن بخش رها ميكند.
محمدرضا قرباني