0

ماجرای خشم رضاخان از مسجد رفتن سپهبد ارتش

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

ماجرای خشم رضاخان از مسجد رفتن سپهبد ارتش

 

  یک مرتبه رضاخان متغیر شد و پرسید: کجا؟ سردار رفعت گفت: مسجد. آن وقت رو به من کرد و گفت: آقای سپهبد! حالا می‌فهمم که اشکال‌ کار کجاست!

 

خبرگزاری فارس: ماجرای خشم رضاخان از مسجد رفتن سپهبد ارتش

 

«اسلام» مکتبی جهانی و جاودانی است و داعیه هدایت و رهبری بشر را دارد. بنابراین عمیق‌‌ترین و عظیم‌ترین مسائل اجتماعی در تشکیل نظام اجتماعی صحیح و درست و مبتنی بر قسط و عدل را مطرح می‌کند و همه آنها را در سایه حاکمیت خدا و دین و فرستادگان او و حرکت در مسیر رضای او می‌داند. بر این اساس اسلام از ضرورت وجود یک مکان مشخص و پایگاه استوار در خصوص عرضه قوانین خود و تعلیم و ارشاد مردم در تشکیل یک نظام اجتماعی عادلانه، غافل نمانده و لزوم بنای آن را به همه مردم و پیروان خود ابلاغ کرده است.

چنان‌که پیامبر اکرم(ص) نیز به همراه مهاجران و انصار به عنوان یک حرکت بنیادین اجتماعی به ساخت اولین مسجد پرداختند و در اثر کوشش ایشان ساختمان مسجد‌النبی در مدت کوتاهی به انجام رسید.

این مسجد ساده و بی‌پیرایه و بسیار ابتدایی که زمین آن از ریگ، دیوارهایش از خشت و سقفش از شاخ و برگ درختان بود، به تدریج به صورت مؤثرترین مسجد در فرهنگ اسلامی درآمد که سال‌های متوالی شاهد بیان خطابه‌ها و نصایح و دستورات دینی فرستاده خدا بود و تقریباً تمامی هستی اسلام را به تاریخ دیکته کرد.

این مسجد کانون فعالیت‌های اجتماعی مسلمانان نیز به شمار می‌رفت و تکوین شخصیت اسلامی مسلمانان نیز در این مکان بود که دوره تکاملی خویش را سپری کرد، زیرا مسجد پایگاه فرهنگی بود که انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی و در مسائل سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی و دفاعی آموزش می‌دید. آن هم آموزش‌های اولیه و پایه‌ای که براساس آن پرورده می‌شد و مجال ورود به عرصه پرجنجال زندگانی را پیدا می‌کرد، از این رو مسجد در طول تاریخ اسلام از ویژگی برجسته‌ای برخوردار بوده است.

در مسجد تمام امور اعم از عبادی، تعلیم دروس قرآنی، حکمرانی و سیاست‌گذاری، قضاوت و سازماندهی و تدارک جنگ انجام می‌گیرد. نماز که از فرایض مسلمانان است، به جماعت برگزار می‌شود و همین امر همبستگی مردم، امکان تبادل اخبار ، مباحثات علمی و اخذ تصمیم‌های اجتماعی و سیاسی و ... را فراهم می‌سازد. لذا مسجد به وسعت یک مکتب جامع، رسالت جهانی می‌یابد و به مرتبه خانه خدا بودن در روی زمین می‌رسد.

* مسجد و روشنفکران

اما مخالفت با این پایگاه اسلام، سابقه‌ای دیرینه دارد. شگردهای بسیاری برای به انزوا کشاندن مسجد به کار گرفته شده است. دشمنان دین، مسجد را که محل قضاوت، عبادت، تجهیز مجاهدان اسلام، محل تحصیل علم و انجام امور سیاسی و رتق و فتق امور مسلمان بود، تنها به جایگاه گزاردن نماز مبدل کردند. و این همان ترفند دشمنان اسلام بود که آن را در طول تاریخ اسلام و ایران به کار گرفتند.

دکتر «حیدر علی کرمن» استاد اعظم فراماسونری در نشریه داخلی «محفل وحدت» به اهمیت مسجد و اینکه سدی در برابر توطئه‌های آنهاست، اشاره می‌کند: «صدای اذان که از ردیف مساجد بلند می‌شود، مگر غیر از صدای الصلوة است که می‌گوید من زنده‌ام و نمرده‌ام و نخواهم مرد؟ این بانگ تخدیر‌ کننده افکار و اذهان روشنفکران، برای ما به منزله فریادی است که وظیفه روشنگری ما را به ما یادآوری و اخطار می‌کند».

دنباله‌روان این تفکر، در طول تاریخ به انحای مختلف برای به انزوا کشاندن این پایگاه‌های مقدس به راه افتادند. نمونه برخی از این توطئه‌ها را در زمان مشروطه نیز می‌توان پی‌گرفت.

زمانی مردم را به خاطر اعتراض به رفتار «علاءالدوله» در مسجد شاه با چوب و چماق کتک می‌زدند و هنگامی بر تجمع‌کنندگان در مسجد جامع، در اعتراض به کشته شدن طلبه‌ای، آتش گشودند و حدود 120 نفر را کشتند یا زخمی کردند. یک زمان «سردار مکرم» با حمله به حرم مطهر حضرت احمد‌بن موسی (شاهچراغ) بست‌نشینان را به گلوله می‌بندد و زمانی دیگر «آصف‌الدوله شاهسون» با حمله به حرم مطهر امام رضا(ع) پناهندگان آن بارگاه امن را مورد هجوم قرار می‌دهد.

* موضع رضاشاه در قبال مساجد

پس از روی کار آمدن رضاخان و تحکیم و تثبیت پایه‌‌های پهلوی مبارزه با علما و تأثیرات فرهنگ دینی و مساجد در دستور کار رژیم قرار گرفت و بسیاری فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی ممنوع شد و با کشف حجاب و ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه و سانسور شدید این اقدامات سرعت گرفت، به طور کلی در دوره‌ پهلوی اول کشور ایران از دیکتاتوری و خفقان شدید رنج می‌برد و اجازه فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی داده نمی‌شد.

موضع رضاخان در قبال مساجد نیز از لابه‌لای خاطرات «سپهبد احمد امیراحمدی» به خوبی واضح و روشن است. امیراحمدی یکی از خاطراتش را که در ماه رمضان اتفاق افتاده است، چنین بیان می‌کند: «یک روز رمضان به دربار رفتم، سرلشکر سردار رفعت و سرلشکر خدایار نیز حضور داشتند. شاه قدم می‌زد، قدری هم عصبانی به نظر می‌آمد، سردار رفعت برای خود شیرینی گفت: قربان دیشب با سپهبد به مسجد رفتیم، نماز خواندیم، خیلی دعای برای اعلی‌حضرت کردیم. مردم که شب‌زنده‌‌داری می‌کردند، عموماً به دعاگویی اعلی‌حضرت مشغول بودند. یک مرتبه شاه متغیر شد و گفت کجا؟ سردار رفعت گفت: مسجد. آن وقت رو به من کرد و گفت: آقای سپهبد من حالا می‌فهمم که اشکال‌ کار در کجاست! من آخوند‌بازی را می‌خواهم از بین ببرم، گفته‌ام که فرش‌ها را جمع کنند و میز و صندلی بچینند، ولی سپهبد ارتش می‌رود و جانماز پهن می‌کند و روی زمین پهلوی آخوندها می‌نشیند. این پیر سگ هم می‌گوید رفتیم و اعلی‌حضرت را دعا کردیم. چرا رفتید؟...».

سه شنبه 31 مرداد 1391  5:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها