يه بنده خدايي بود وصيتش به پسرش اين بود:
وصيت ميكنم تا زن نگيري تو اين قلاده بر گردن نگيري
توكه در خانه ي خود زن نداري خبر از حاله زاره من نداري
نميگويم كه مامانت جفا جوست اگر يك زن نكو باشد فقط اوست
زنه من بهترين زن هاي دهر است ولي با اين همه زن عين زهر است