0

تكه‌اي از بهشت جا مانده در پايتخت

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

تكه‌اي از بهشت جا مانده در پايتخت

 
معصومه طاهري
 
 

شهدا پاره تن ملت در انقلاب و ضامن سربلندي ايران بوده و هستند؛ افرادي كه امنيت و آسايش كنوني ما به‌واسطه از جان‌گذشتگي آنهاست، در اين ميان يكي از نقاط گرانقدر كه شايد از بعد از پيروزي انقلاب به پايتخت حال و هواي ديگري بخشيده، بهشت‌زهراي آن باشد كه با داشتن حدود ۳۰ هزار شهيد در دل خود، يكي از مهم‌ترين پايگاه‌هاي معنوي نه تنها براي ملت ايران به‌خصوص جوانان حتي ساير كشورهاي مسلمان و غيرمسلمان به حساب مي‌آيد؛ شخصيت‌هاي بزرگي چون صياد شيرازي، ‌سيد آويني، چمران، بقايي، ‌شهيد ابراهيمي‌مجد و... هر كدام‌شان آذين‌بخش اين قطعه از بهشت شده‌اند كه الحق تهراني‌ها اگر امروز از گزند حوادث و بلاهاي طبيعي در امان مانده‌اند فقط به‌حرمت وجود چنين نعماتي است كه خداوند به آنها ارزاني داشته و متأسفانه گاهي از وجود آن غافلند. 

در ليالي قدر خدا توفيق داد به زيارت قبور شهدا بروم به شور و شوق تمام راهي بهشت زهرا شديم اما چه بگوييم ‌از غربت شهيدان اين بهشت زميني كه دل‌مان گرفت، زيرا در مقايسه با تمام نقاط شهر تهران كه به انحاي مختلف چراغاني و آذين‌بندي شده بودند و مديران شهري به نوعي براي زيباتر كردن پايتخت سنگ تمام گذاشته‌اند، ‌اينجا دريغ از يك چراغ تا حداقل جلوي راه زائران را روشن كند تا قبور را تشخيص دهند، به ناچار چراغ ‌تلفن‌هاي همراه‌مان را روشن كرديم تا با نور ضعيف‌شان حداقل راه را تشخيص بدهيم و در چاله‌ها نيفتيم و به پله‌ها نخوريم. با كمك پيرمرد مهرباني كه به او حاجي رباني مي‌گفتند و چشم‌هايش هم درست نمي‌ديد در بهشت زهرا راه ‌افتاديم، مي‌گفت شما چشمان من باشيد و من راهنماي شما- حاجي رباني از بچه‌هاي قديم جبهه و جنگ بود كه از بس به شهداي بهشت زهرا سر زده بود راه‌ها و محل قبور شهدا را نديده حفظ بود، فقط به ما مي‌گفت سمت راست‌تان اگر دو راهي است به چپ بپيچيد اگر به پله رسيديد به راست بپيچيد و اين‌گونه ما را سر قبور مطهر و غريب شهدا هدايت كرد، دلش پر از درد بود، مي‌گفت يعني اين بهشت زهرا ارزش خرج كردن ندارد كه بخواهند حتي چراغي در آن روشن كنند! وقتي از بين قبور شهدا كه خيلي هم نامنظم بود عبور مي‌كرديم و نور چراغ مي‌انداختيم تا قبرها را بهتر ببينيم جواناني را مي‌ديديم كه در گوشه تاريكي و سياهي شب سر بر قبور شهدا گذاشته‌اند. 

از اين همه غربت در فضاي بهشت‌زهرا بغض‌مان تركيد. كجايند آنهايي كه در سالگرد اين شهيدان، چه‌ها كه نمي‌كنند ولي حاضر نيستند كمي به خانه قبورشان رسيدگي كنند، حداقل روشنايي مناسبي تهيه كنند تا به اين شكل در تاريكي و خاموشي نباشند. حاجي رباني ما را سر قبر شهيدي برد، گفت اسمش ابراهيمي مجد است، حضرت آقا اگر سر هر شهيد پنج دقيقه بمانند، محال است كمتر از نيم ساعت اينجا باشند درحالي‌كه قبر اين شهيد گوشه پرتي از بهشت زهرا در تاريكي به سختي قابل شناسايي بود. 

در بهشت‌زهرا تنها مسيرهايي كه بچه‌هاي هيئتي خيمه به پا كرده بودند و دو ميدان آن روشن بود، چند نماد سنگي عظيم‌الجثه هم در اين ميادين ديديم و متحير از اينكه هزينه اين‌مجسمه‌هاي نمادين خيلي بيشتر است يا چراغي كه مادري بتواند قبر فرزندش را ببيند! درست است كه وجود شهدا خود روشنايي‌بخش فضاست ولي آقاياني كه بعضاً به نام شهدا خود را بالا مي‌كشند، بد نيست هرازگاهي به اين منطقه باارزش ولي غريب در دل تهران بزرگ نظري بيندازند و التفاتي داشته باشند تا هم زمينه ارتباط مردم به‌خصوص جوانان را با بهشت‌زهرا بيشتر كنند و هم خودشان مديون شهدا نگردند.

سه شنبه 31 مرداد 1391  12:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها