اندیشمند فرانسوی نوشت؛ چند هفته گذشته، صحنه دیپلماتیک بینالمللی درگیر بحران سوریه بود. دو وتو رخ داد، شورای امنیت و مجمع عمومی، به یک قطعنامه رای مثبت دادند و نماینده ویژه دبیرکل سازمانملل استعفا کرد. این اتفاقات که نتایج منفی در پی دارد، اهداف دیگری را به جای رسیدن به صلح دنبال میکنند.
"تیری میسان" اندیشمند فرانسوی و استاد "مرکز مطالعات استراتژیک" در دانشگاه دمشق، در این باره نوشت؛ از زمانی که روسیه به طور صریح اعلام کرد که اجازه تصویب قطعنامه درباره سوریه را نمیدهد، قدرتهای غربی هیچگونه دلیل دیپلماتیک، برای ارائه قطعنامه به شورای امنیت نخواهند داشت. با توجه به اتخاذ قطعنامهای مشابه، آنها همچنین دلیلی برای فشار آوردن از طریق قطعنامهای دیگر در مجمع عمومی سازمان ملل را نیز نخواهند داشت و سرانجام " کوفی عنان " هیچ دلیل منطقی برای استعفای خود نداشت.
علاوه بر این، یک بخش از اقدامات و تصمیمات اتخاذ شده غیرقانونی است. مجمع عمومی سازمان ملل، هیچگونه اختیاراتی مبنی بر رسیدگی به موضوعاتی که تحت بررسی شورای امنیت باشد را ندارد، مگر زمانی که شرایطی پیش آید که به عنوان تهدیدی برای صلح محسوب شود، یا عملی تجاوزکارانه رخ دهد و یا در شرایطی که شورای امنیت، به دلیل عدم اتفاق آرای اعضای دائم، قادر به اجرای مسئولیت اصلی خود مبنی بر حفظ صلح و امنیت در جوامع بین المللی، نباشد. آنگاه، مجمع عمومی سازمان ملل قادر به رسیدگی به موضوع است.
اما بحران سوریه، موضوعی نبود که ارائه دهندگان قطعنامه، بر معرفی آن به عنوان یک بحران شدید داخلی اصرار داشته باشند.
این موضوع هرآنچه که باشد، مجمع عمومی سازمان ملل، هیچگونه اختیاری در این باره ندارد اما دولتهای غربی، قصد دارند این گونه برداشت شود که آنها یک برگ برنده در اختیار دارند و آن، حق مداخله به اصطلاح بشردوستانه است. واضح است که این موضوع، یک تدبیر فکری فریبکارانه است.
منشور سازمان ملل، بر اساس حق مالکیت کشورهای عضو این سازمان پی ریزی شده است، در حالی که "حق مداخله" امتیازی است که معمولاً توسط قدرتهای استعمارگر، به منظور تصرف جهان اتخاذ میشود.
رهبران غربی، به طور مداوم از غفلت و عدم تصمیمگیری شورای امنیت انتقاد می کنند، اما هیچ چیز بالاتر از حقیقت نیست. همانگونه که در سه وتوی متوالی قابل مشاهده بود، شورای امنیت دچار اختلاف نظر شده است، اما همچنان فعال است! و سه قطعنامه را در مورد بحران سوریه به تصویب رساند (قطعنامههای 2042 ، 2043 و 2059).
به عنوان مثال، فرض کنید هیئت منصفه دادگاهی در یک پرونده، درباره گناهکار بودن متهم دچار اختلاف نظر شود و وی را آزاد کند. آنگاه، دادگاه به عنوان مرجعی ناتوان در محکوم کردن متهم محسوب نمیشود بلکه گفته میشود عدالت اجرا شده است. بنابراین هنگامی که شورای امنیت، به عنوان یکی از مراجع حقوق بین الملل، قطعنامهای را رد میکند، این تصمیم باید به عنوان یک تصمیم قانونی پذیرفته شود و رضایت داشتن یا نداشتن یک کشور از این تصمیم، مطرح نیست.
"کوفی عنان" دلیل استعفای خود را این گونه شرح میدهد؛ " افزایش مداخلات نظامی و عدم وجود یکپارچگی در شورای امنیت، اساساً شرایط را برای اجرای موثر نقشم در سوریه تغییر داد". دانستن این موضوع که آقای "عنان" ماموریت خود را در 23 فوریه پذیرفت، باعث شگفتی است؛ زیرا در آن زمان، ارتش سوریه شهر حمص را تحت محاصره خود درآورده بود، جایی که دو یا سه هزار شورشی، در آنجا گیر افتاده بودند و چین و روسیه، دوباره قطعنامه شورای امنیت را وتو کرده بودند. در واقع، هیچ یک از طرفین، کوچکترین تغییری در مواضع خود ایجاد نکرده بودند. فقط اساس ارتباط با نیروهای نظامی تغییر کرده بود. یعنی یکی از احزاب سوری که قبلاً از گروههای مسلح حمایت میکرد، به جمع حمایت کنندگان از ارتش سوریه ملحق شده بود. پس از اعلام پاکسازی حمص از شورشیان، مخالفان که قادر به تصرف دمشق یا حلب نبودند، بدون داشتن پناهگاهی مجبور به فرار شدند.
"کوفی عنان" سرانجام صحنه مبارزات سوریه را ترک کرد، همانگونه که قبلاً این کار را در سال 2004 در قبرس، پس از رد برنامه صلح وی در یک همه پرسی، انجام داده بود.
با نگاهی به گذشته، مشخص میشود که تصور "کوفی عنان" از ماموریت خود، چشماندازی از آینده سرنگونی دولت "بشار اسد" بوده است و وی دیگر نمی دانست چه کارهایی را، در مواجهه با شکستهای نظامی که نیروهای مورد حمایت غرب و خودمختار سوری متحمل میشدند، انجام دهد. واضح است که استعفای "عنان" به عنوان یک نماینده ویژه، نه فقط یک بینظمی و ناتوانی شخصی، بلکه به عنوان بخشی از مبارزات غرب در مورد ایجاد "یک بن بست در جامعه بین المللی" و معطوف کردن مسئولیت این بن بست به سوی سوریه، روسیه و چین است.
این موضع به طور واضح، منشا تمام نابسامانیهای اخیر را آشکار ساخت. دولتهای غربی، هیچگونه منفعتی در صلح و آرامش سوریه نمیبینند؛ زیرا آنها، مزدورانی که به قتل عام وسیع مردم سوریه میپردازند را تجهیز کرده و قصد پایان دادن به این کار را نیز ندارند. فعالیت دیپلماتیک دولتهای غربی، منحصراً به سوی وارد آوردن اتهام به روسیه و چین و همچنین به چالش کشیدن موجودیت حقوق بینالملل، هدایت میشود.
"بان کی مون" در آغاز مذاکرات مجمع عمومی سازمان ملل، با مطرح کردن سوالاتی در مورد تحلیلهای ارائه شده در قطعنامه، به درستی عمل کرد. وی " درگیری های سوریه" را محکوم نکرد، بلکه از یک "جنگ نیابتی" میان قدرتهای بزرگ، ابراز تاسف کرد. جنگی که هدف از آن تصرف سوریه نیست، بلکه هدف آن، طراحی مجدد در موازنه جهانی قدرت است.