«سقوط اسرائيل موانعي كه برداشته شد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛«من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاي اسلامي مي خواهم كه براي كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن بهم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي كنم كه آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مي تواند تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طي مراسمي همبستگي بين المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند»(صحيفه نور، ج 8، ص 229)
اعلام يك روز در «تقويم اسلامي» به عنوان روز قدس، سرآغاز يك تحول بسيار مهم نه تنها در سرنوشت فلسطين بلكه در سرنوشت جهان اسلام گرديد و از اين رو حتي بعد از آزادي قدس و فلسطين اين روز اهميت خود را در ميان ملل مسلمان حفظ خواهد كرد.
اعلام روز جهاني قدس در روز 16 مرداد 58 در شرايطي انجام شد كه كشورهاي عربي رسما سلاح مبارزه با رژيم غاصب فلسطين را زمين گذاشته بودند انعقاد قرارداد كمپ ديويد بين رژيم صهيونيستي و مصر در واقع فرو ريختن آخرين ديوار دفاعي عربي در مقابل اسرائيل بود و همه پيش بيني ها از پايان يافتن كشور و ملتي بنام فلسطين حكايت مي كرد.
ابتكار حضرت امام خميني (ره) در ناميدن روزي بنام قدس به اين توطئه خطرناك كه نه تنها فلسطين بلكه كل جهان اسلام را تهديد مي كرد، آسيب جدي وارد نمود وقتي كشور بزرگ ايران به دفاع از فلسطين وارد ميدان شد و همه دولت ها و ملت ها را به حضور جدي در صحنه تا محو رژيم غاصب دعوت كرد، جاي خالي رژيم هاي عربي در مبارزه پر شد و نيروي تازه اي به پيكره فلسطين وارد گرديد.
راهپيمايي هاي روز قدس و تظاهرات برائت از مشركين در مكه كه تمركز خاصي روي موضوع آزادسازي فلسطين داشت به مرور آثار ماندگاري در جوامع اسلامي بر جاي گذاشت و يكي دو سال بعد جريان اسلامي از درون سرزمين فلسطين و از بين جوانان شكل گرفت.
سازمانهايي نظير حماس و جهاد اسلامي با هدف آزادسازي سرزمين فلسطين به وجود آمدند و چند سال بعد (1366) اولين انتفاضه فلسطيني موسوم به «انتفاضه سنگ» شكل گرفت.
با شروع اين حركت پرونده فلسطين از دست گروهها و افراد سازشكار فلسطيني و كشورهاي عرب وابسته به آمريكا خارج شد و به دست جوانان و جريانات جديد و در سطح منطقه اي بدست ايران افتاد. اين موضوع عملا فلسطين را وارد فضاي جديدي كرد. همزمان با اين روند حزب اله در لبنان شكل گرفت كه مقابله با اشغالگران قدس را در دستور كار خود داشت. حزب اله توانست ضربات سنگيني را در فاصله سالهاي 1363 تا 1379 به رژيم غاصب بزند و براي اولين بار طعم شكست را به اين رژيم بچشاند. پيروزي هاي پي در پي حزب اله اين نكته را به اثبات رساند كه براي غلبه بر اين رژيم مي توان روش هاي جديدي اتخاذ كرد. تاثير اين پيروزي ها بر فلسطيني ها، احياء خودباوري بود و از اين رو دردسرهاي اسرائيل كه با پيروزي انقلاب ايران در محيط منطقه اي شروع شده بود در سرزمين هاي اشغالي به اوج خود رسيد.
شروع انتفاضه فلسطيني در درون سرزمين هاي فلسطين، رويكردهاي تهاجمي اسرائيل را به رويكردهاي تدافعي تبديل كرد و در عين حال به ثبات دولت ها و سياست هاي اين رژيم ضربه جدي وارد نمود در نهايت اين روند اسرائيل را واداشت كه در سال 1384 از منطقه غزه عقب بنشيند و برگزاري انتخابات فلسطين را در كرانه باختري، قدس-شرقي و غزه بپذيرد. اين در حالي بود كه تل آويو از يك سو مرزهاي كنوني با مصر، لبنان، اردن و سوريه را قبول نداشت و به دوردست ها (نيل تا فرات) مي نگريست و از سوي ديگر وجود دولت، كشور و ملتي بنام فلسطين را نافي موجوديت و آينده اسرائيل ارزيابي مي كرد.
حركت دين محورانه فلسطيني ها در داخل به مرور محيط منطقه اي را هم تحت تاثير جدي قرار داد. مردم عرب وقتي سستي دولت هاي خود و همزمان استقامت حزب اله و حماس و... را در برابر رژيم صهيونيستي و غرب مشاهده كردند به چند جمعبندي روشن رسيدند؛ 1- مي توان بر اراده و ارابه غرب و رژيم صهيونيستي و رژيم هاي همگرا و يا مشابه آنان پيروز شد حتي اگر دولت ها همراهي نكنند 2- جوانان مي توانند محور تحول قرار بگيرند حتي اگر سازمانهاي قديمي با آنان همراه نباشند 3- مقاومت جوانان در برابر رژيم هاي مورد حمايت آمريكا به پيروزي قطعي مي رسد حتي اگر همه عوامل مادي در خدمت اين رژيم ها باشند.
انتفاضه لبنان و فلسطين و بخصوص نتايج حيرت آور دو جنگ 33 و 22 روزه، نيروهاي فراواني را در سطح مجامع جوان جهان عرب وارد ميدان كرد و امواج تحول جهان عرب را در بر گرفت. اولين نشانه هاي تحول روحي جوانان در يمن نمودار گرديد. جوانان حوثي در استانهاي صعده، عمران و حجّه با شعار مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل و النصر للاسلام وارد ميدان شدند و در شش جنگ در فاصله سالهاي 1382 تا 1388 رژيم وابسته علي عبداله صالح را شكست دادند. آنان بخصوص در جنگ ششم - در فاصله شهريور تا بهمن 88- آنچنان رشادت به خرج دادند كه صالح ناچار به استفاده از نيروي زرهي و هوايي عربستان و اردن گرديد و با اين وجود نتوانست نيروهاي حوثي را مهار گرداند و دخالت عربستان هم منجر به از دست دادن حدود 35 پايگاه و پادگان مرزي خود شد. حوثي ها در يمن در حالي به پيروزي رسيدند كه امكان دريافت هيچ كمكي از خارج نداشتند چرا كه استانهاي صعده، حجه و عمران از شمال در محاصره عربستان و از غرب، جنوب و شرق در محاصره رژيم يمن بودند و صهيونيست ها به همراه عربستان، اردن و مصر بشدت درياي سرخ را براي اينكه هيچ كمكي به حوثي ها نرسد، تحت كنترل داشتند ولي با اين وجود جنگ فقط زماني به پايان رسيد كه صالح شرايط حوثي ها را پذيرفت!
حدود 10ماه پس از پيروزي حوثي ها بر رژيم صالح در يمن، حركت جوانان در تونس شروع شد و به فرار بن علي انجاميد. رژيم بن علي به خوبي مي دانست كه قوي تر از رژيم صالح نبوده و لذا قادر به مقاومت نيست از اين رو حدود يك ماه پس از آغاز نهضت جوانان، فرو پاشيد. دامنه حركت جوانان 10روز پس از فرار بن علي به مصر رسيد و ظرف سه هفته تومار رژيم مستحكم مبارك را درهم پيچيد. اين در حالي بود كه مبارك از پشتيباني منسجم و نسبتا قاطع نزديك به 5/2ميليون نفر نيروي امنيتي، نظامي و پليس برخوردار بود و غرب با قاطعيت و حساسيت تمام از رژيم او حمايت مي كرد و اين حكايت در جاهاي ديگر ادامه پيدا كرد و هنوز ادامه دارد و بدون ترديد در ابعاد و دايره گسترده تر ادامه خواهد يافت.
اگر از منظري تاريخي و با نگاه به ريشه ها به صحنه تحولات كنوني منطقه عربي نگاه بياندازيم درمي يابيم كه خشت اول تحول را انقلاب ايران شكل داد و اعلام روز جهاني قدس و دعوت مسلمانان به بازيابي هويت خود نقش اساسي در گسترش فكر «مقاومت» داشته است. در اين بين فلسطين نقش دوجانبه اي را ايفا كرده است از يك سو مظلوميتي كه بر فلسطيني ها بخصوص در سه دهه گذشته رفت مظلوميتي بود كه نه تنها رژيم صهيونيستي و آمريكا بلكه رژيم هاي عرب منطقه -بخصوص رژيم سابق مصر و رژيم عربستان- به وجود آورده اند و از اين رو مقابله با ظلمي كه بر فلسطيني ها مي رود منوط به مقابله با رژيم هاي عرب هم پيمان رژيم صهيونيستي گرديد و از سوي ديگر در اذهان جوانان عرب دفاع از آرمان فلسطين نه فقط به معناي آزادسازي فلسطين بلكه آزادسازي همه سرزمين هاي اسلامي از سيطره غرب و رژيم صهيونيستي تلقي شد. با اين وصف بيراه نيست اگر بگوييم همه چيز از اعلام يك روز خاص به نام روز قدس آغاز گرديد.
حضرت امام خميني(ره) فلسطين و قدس را از چند منظر مورد توجه قرار دادند. يك منظر خود فلسطين و قدس بعنوان قطعه اي از پيكره اسلام كه به تصرف كفار درآمده و بر همه مسلمانان واجب است كه براي آزادسازي آن خود را مجهز نمايند. منظر ديگر امام، فلسطين و قدس بعنوان عامل وحدت بخش جهان اسلام در برابر سيطره غرب بود. امام علاج واقعي جهان اسلام را در اتحاد و اتفاق مي دانستند و ندا مي دادند كه: «اي قطره هاي جدا از اقيانوس قرآن به اين اقيانوس الهي متصل شويد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد.»
(صحيفه نور، ج17، ص 30) و از همين رو مي فرمودند روز قدس فقط روز فلسطين نيست بلكه روز جهان اسلام است. منظر ديگر امام اين بود كه اشغال فلسطين همه ماجرا نيست بلكه مقدمه اشغال و يا سيطره غرب بر همه جهان اسلام است و «دولت هاي بزرگ با ايجاد اسرائيل دنبال اين نقشه اند كه تمامي كشورهاي عربي را به همان سرنوشت فلسطين دچار كنند.» (صحيفه نور، ج1،ص 193)
امام از منظر ديگر در بحث آزادي فلسطين، دولت ها را سد راه و نه همراه مي دانستند و بر شكستن اين سدها تاكيد داشتند و از منظر ديگر، امام، غرب و بخصوص آمريكا را عامل اصلي پيدايي و تداوم حيات رژيم غاصب مي دانستند و معتقد بودند از ميان بردن رژيم صهيونيستي منوط به از ميان رفتن نفوذ غرب در ممالك اسلامي است.
... و امروز 33 سال از روزي كه امام روز قدس را در تقويم اسلامي به ثبت رساندند مي گذرد. امروز بيش از هر زماني آزادسازي فلسطين محتمل و نزديك شده است. چرا كه مسلمانان به وحدت حول محور فلسطين نزديك شده اند، رژيم هاي هم پيمان غرب بطور جدي تضعيف شده اند، بيداري مسلمانان در برابر نقشه هاي غرب بالا رفته است. از نفوذ غرب و بويژه آمريكا در كشورهاي اسلامي بشدت كاسته شده و جوانان بي توجه به موافقت يا مخالفت دولت هاي خود وارد صحنه دفاع از فلسطين و استقلال ساير كشورهاي اسلامي شده اند و جداي از اين دلايل رژيم صهيونيستي در درون با چالش جدي مواجه گرديده است.
براساس آمارهاي رژيم صهيونيستي، جمعيت يهوديان در فلسطين اينك به 5/4 ميليون نفر رسيده است و حال آنكه براساس گزارش هايي كه بعضا در مطبوعات چاپ تل آويو هم درج شده اند، از اين تعداد حدود 5/1ميليون نفر داراي تابعيت دوگانه اند يعني هم زمان شهروند دو كشور به حساب مي آيند و در واقع 5/1ميليون نفر از يهوديان اسرائيلي در طول سال در خارج از سرزمين فلسطين زندگي كرده و بين يك تا 4 هفته در سال در اين سرزمين زندگي مي كنند بنابراين جمعيت واقعي يهودي دولت غاصب اسرائيل از 3 ميليون نفر تجاوز نمي كند.
اين در حالي است كه همين الان مجموعه فلسطيني هايي كه در 27 هزار كيلومتر مربع مساحت سرزمين فلسطين زندگي مي كنند از مرز 5/4ميليون نفر فراتر مي روند كه در اين بين بيش از يك ميليون نفر از آنان در سرزمين هاي 1948 زندگي مي كنند. بنابراين اگر شهروندان ساكن هويت يك سرزمين را معين مي كنند، فلسطين عليرغم آنكه حدود 5 ميليون نفر از ساكنان طبيعي خود را در فاصله سالهاي 1948تا 1967 از دست داده است اما كماكان داراي اكثريتي عرب و مسلمان است.