«سوماليزه کردن سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛حدود 18 ماه است که کشور سوريه درگير ناآراميهاي داخلي است. در طول اين مدت، کنش و واکنشهاي بينالمللي بسياري را شاهد بوديم. در ابتداي معارضه، علاوه بر اينکه مخالفين ماهيت مجهولي داشتند و معلوم نبود که از نظر تيپشناسي با کدام جهتگيري وارد معارضه شدهاند و آيا خواسته آنان تنها حذف آقاي اسد است يا مطالبهاي بالاتر نيز دارند، مجهول بزرگتري نيز وجود داشت و آن، اينکه دوستان و دشمنان دولت آقاي اسد کدامند و آرايش بينالملل پيرامون منازعه سوريه چگونه خواهد بود؟ اگرچه گذشت زمان، صف و آرايش بينالمللي را شفاف ساخت اما همچنان ماهيت و ترکيب معارضين و چيستي مطالبتشان در پرده ابهام باقي ماندهاست. به تعبيري، اکنون موضع نظام بينالملل پيرامون منازعه سوريه روشن است ولي هنوز سطح مطالبات و نوع نگاه مخالفين در هالهاي از ابهام قرار دارد. مسئله سوريه، نوعي رويارويي منطقهاي و فرامنطقهاي را ايجاد کرده به گونهاي که تداعيگر علائم برگشت به دوران جنگ سرد شدهاست.
در شرايط کنوني، معارضين از پشتيباني اتحاديه عرب و ترکيه در منطقه و آمريکا و اتحاديه اروپا در سطح بينالملل برخوردارند. کمکهاي کشورهاي منطقه و غربيها دامنه ناآراميها را به درون دمشق و شهر مهم حلب کشاندهاست. در نقطه مقابل، حمايت ايران در منطقه و روسيه و چين در سطح بينالملل از دولت بشار اسد، نوعي توازن ايجاد کردهاست.
البته برخلاف کشورهايي چون عربستان، قطر و ترکيه که به صورت علني اعلان حمايت کردهاند و به ارسال اسلحه و کمکهاي مالي به معارضين پرداختهاند، ايران ترجيح ميدهد که به مخالفت با دخالت بيگانگان بپردازد و به افشاگري عليه حاميان منطقهاي مخالفين بسنده ميکند. فعاليت روسيه و چين نيز فعلاً به وتوي قطعنامههاي پيشنهادي کشورهاي غربي محدود شدهاست. در اين شرايط، روند امور و تحولات عمق روياروييها را هرچه بيشتر ميکند و احتمال هر نوع برخوردي دور از ذهن نخواهد بود.
نکته مهمتر معماي معارضين است؛ آنچه از صحنه ناآراميها به چشم ميخورد، اينست که جريان القاعده و سلفيها پيشاني درگيريها هستند و بدنه اصلي ارتش آزاد را تشکيل ميدهند و اين بخش که هماکنون نقشآفرينان در صحنه ميباشند، خواسته خود را تشکيل حکومت اسلامي با قرائت سلفي آن اعلام کردهاند. گروهي از معارضين هم تحت عنوان خارجنشينها که عمدتاً گرايش ليبرال و غربي دارند، خود داراي ايدههاي متفاوتي ميباشند.
گروهي هم تحت تأثير ترکيه به دنبال نوع حکومت به شيوه اردوغان هستند. به هر حال، آنچه پيداست اينکه، تشتت در جبهه معارضين و مخالفين در اوج ميباشد؛ آنان نه فقط براي بعد از اسد، فاقد هرگونه توافقند که در ادامه معارضه نيز دچار اختلافات عميق هستند.
ظاهراً شکاف عميقي بين معارضين ديپلمات (اهالي بزم) و معارضين جنگآور (اهالي رزم) وجود دارد؛ به گونهاي که نه ديپلماتها ميتوانند ادعا کنند که به نمايندگي از معارضين در صحنه بينالملل سخن ميگويند و نه جنگآوران خود فرماندهي واحدي را قبول دارند. با اين توصيف، اگر منازعه بينالملل بر سر سوريه پايان يابد، اختلاف دروني معارضين باعث بنبست مسئله سوريه شده و درحقيقت بحران سوريه نه اکنون که روز پس از آقاي اسد، خود را نشان خواهد داد.
آنچه اين روزها در سوريه در حال رخ دادن است و قرائن و علائمي که در صحنه بين الملل قابل مشاهده مي باشد اين است که گويا قدرت هاي مدعي بر سياست سوماليزه کردن سوريه توافق کرده اند، به گونه اي که اين کشور به چهل تکه تبديل گردد و هر تکه آن در دست گروهي از شورشيان و مورد حمايت يکي از قدرت هاي بزرگ قرار گيرد. اگر اين گمانه درست باشد، اين خود مقدمه سوماليزه کردن کل منطقه است.
اما آنچه مربوط به ايران است اينکه، بحران کنوني سوريه دو جنبه دارد؛ يک روي بحران مربوط به خواست نظام بينالملل است که براي جبران تحولات منطقه، سعي دارند با سقوط دولت بشار اسد و حذف سوريه از زنجير مقاومت، مسير بيداري را تغيير دهند و در اين سناريو، پرونده هستهاي ايران با عينک تحولات سوريه ديده و تفسير ميشود. طبيعي است که ايران از تمام ابزارهاي در اختيار، براي مقابله با هدف مذکور استفاده خواهد برد.
روي ديگر بحران، خواست برخي از مردم سوريه است که اکنون درگير اين منازعه ميباشند و تحت تأثير تحولات در کنار ارتش آزاد قرار گرفتهاند و البته نه ريختن خونشان مجاز است و نه خون ريختن آنان مسئلهاي را حل ميکند. به هر حال، بحران سوريه اگرچه در بدو امر متعلق به سوريه ميباشد و بر ديگر مسائل منطقه سايه انداخته اما اکنون زمينه جنگ سرد را فراهم آوردهاست و اين احتمال وجود دارد که روند کنوني ميتواند به يک رويارويي نظامي فرامنطقهاي نيز بينجامد.