قصه پرسپولیس؛از دغدغه قهرمانی تا هراس سقوط
گویی هیچ برون رفتی برای خروج از این بن بست وجود ندارد.دست کم با تمرینات ژوزه، با تفکرات ژوزه، با تصمیمات شوکه کننده او.
پنج هفته و چهار امتیاز یک طرف، یک نیمه با یک نفر یار بیشتر و عدم توانایی ساختن تنها یک موقعیت هم یک طرف.نیمه دوم بازی با داماش ،قطعا یکی از بدترین، زشت ترین و بی برنامه ترین پرسپولیس های تاریخ وارد زمین شد و نشان داد با تمرینات ژوزه مانوئل نمی توان از این بن بست خارج شد.
به هواداران آدرس غلط ندهید؛مشکل روحی روانی ربطی به نتیجه نگرفتن ندارد. تیمی که در چمن مصنوعی به زورمی خواهد توپ را روی زمین به چرخش در بیاورد یعنی درک درستی از محیط پیش رو ندارد. پرسپولیس مثل همه فصل یک گل روی ضد حمله به راحتی هر چه تمام تر می خورد اما یک موقعیت نصفه و نیمه هم نمی تواند برابر تیم ده نفره ایجاد کند.چرا؟جوابش شفاف نیست اما قطعا گره در افکار خاص مردی دارد که به اندازه سر سوزنی شناخت از فوتبال ایران، بازیکنان ایران و تیم های ایرانی پیدا نکرده است.
ژوزه تا قبل از این نمی دانست و حالا قطعا نمی خواهد بفهمد در چنین زمین هایی عقلانی ترین روش، استفاده از توپ های بلند برای سه مهاجم بلند زن است اما وقتی توامان از هر سه مهاجم (زاید،قاضی و کریم) استفاده می کند درون زمین یک نفر را ندارد که بتواند در طول بیست دقیقه پایانی تنها و تنها یک سانتر صحیح انجام دهد.مهدوی کیا را دارد اما نمی بیند.تا پیش از این شاید نمی شناخت اما حالا روشن است خودش را به ندیدن مطلق زده.بهترین ارسال کننده تیم را که لا اقل می تواند در ده دقیقه پایانی دو توپ« سالم »را روی دروازه حریف بریزد در تهران جا می گذارد تا شاهد ارسال های مغزسوز فشنگچی و رفقایش باشیم. این یک بن بست واقعی است.
ژوزه پنج هفته زمان لازم داشت تا به شناخت نسبی برسد اما در هفته پنجم نشان می دهد عوض تیم سازی وقت سوزی کرده.علی کریمی در تیم او مبدل به بدترین کریمی همه دوران شده است.تکلیف پرسپولیس چیست؟ ارسال از کناره؟ با کدام سانتر کش؟ نفود از عمق با کدام طراح؟ تو بگو فوتبال علی اصغری و مستقیم اما با کدام بازیکن که توان گسیل دو توپ صحیح را داشته باشد؟
از کجا به کجا رسیدیم؛ حالا دلمان برای بهروز رهبری فرد با آن توپ های بلندش تنگ شده؛ دست کم در هر دو بازی یکی از آن توپ ها درون دروازه حریف می رفت.زشت بود. شانسی بود. ابتدایی بود. اما اسمش گل بود. روند مصیبت بار قرمزها آدرس سقوط می دهد. واقعیتی باور نکردنی اما باور کنید شدنی. مگر برای نابود شدن چه باید کرد که آنها تا امروز نکردند؟ مگر غیر از این است که در دل ترافیک خیابان هم به سامان آقازمانی اعتراض می کنند ودر تمرینات در ورزشگاه ملتمسانه از او می خواهند قبل از لو دادن توپ آن را پاس بدهد. اما باز هم مرغ ژوزه یک پا دارد.پیرمرد لج کرده.گذشته اش را چماق کرده و می خواهد به ما که با این فوتبال در حال پیر شدنیم بفهماند روش او صحیح است و ما درک درستی از افکارش و این بازیکنان نداریم.
برای سقوط هیچ زلزله ای لازم نیست.حتما نباید هواپیمای تیم سقوط کند تا باورمان شود پرسپولیس نابود شده است. آنها یکی از بدترین نمایش های تاریخ نیم قرنی پرسپولیس را در نیمه دوم برابر داماش ارائه دادند . پیرمرد پرتغالی می تواند تا پایان هفته سی و چهارم(اگر ماندنی باشد) همچنان به آقا زمانی اعتماد کند؛ کماکان اصرار به حضور نود دقیقه ای فشنگچی در دفاع چپ داشته باشد،بدون ترس از رسانه ها، ستاره ها را از لیست 18 نفره خط بزند،با اعتماد بنفسش در زمین هایی همچو عضدی دنبال فوتبال روی زمین باشد و... اما ما به او می گوئیم با این متد عاقبت به خیر نمی شوی پیرمرد.
تا پیش از این اصرار در این بود ژوزه باید بماند و این «نا تیم» را « تیم» کند اما آنچه در نیمه دوم مقابل داماش رخ داد ستون فقرات هر طرفداری را لرزاند. در خروجی تمرینات مانوئل اثری از هماهنگ شدن نیست؛به یکباره سیف الهی می آید همانگونه که در هفته اول اسماعیل زاده آمد و ناگهان این بچه های آینده دار غیب می شوند.
بهای این آزمون و خطاها گزاف تر از آن است که ژوزه تصور می کند. همانطور که بعد از گل داماش او کلافه شد، سرش را میان دستانش محکم فشرد و با صدای بلند فریاد زد حالا طرفداران پرسپولیس دقیقا چنین حالتی را دارند.با یک تفاوت بزرگ؛ مانوئل تا دلار آخر قراردادش را می گیرد و می رود اما آنچه او برای سرخ ها می سازد می تواند یک ننگ باشد که با هیچ رنگی پاک شدنی نیست.
هنوز زمان نشان دادن راه خروج به پیرمرد پرتغالی از راه نرسیده؛ اما اگر قرار به ادامه این روند آزمون و خطا با بیشترین ضریب اشتباه باشد آن وقت وقوع این اتفاق چندان زمان بر نیست.فریب قول های رویانیان را نخورد چون اگر پیکان حرکت قرمزها همچنان رو به پائین جدول باشد مطمئنا آقای مدیر اعتبارش را بخاطر او قمار نمی کند.
آنچه برای پرسپولیس این روزها می رود تنها امتیاز مفت نیست بلکه چوب خط هائیست که علیه ژوزه در حال پر شدن است.
نذر کردم اگر نیایی پیاده از یادت بروم
یک شنبه 29 مرداد 1391 11:16 PM
تشکرات از این پست