پیگیری مسیرهای تو در توی سناریوهای آمریکایی ـ صهیونیستی در منطقه بویژه علیه لبنان و سوریه انسان را به یک هدف واحد می رساند که شاه کلید توطئه های استعماری در منطقه است.
با روی کار آمدن دولت بیطرف نجیب میقاتی در لبنان که گروههای انحصار طلب 14 مارس سعی کردند آن را دولت حزب الله معرفی کنند، فشارها و دخالت های خارجی و هواداران داخلی آنها برای مانع تراشی در روند کار این دولت روز به روز بیشتر شد، از سوی دیگر با ادامه مقاومت ملت و دولت سوریه در برابر هجمه تبلیغاتی و نظامی استعمارگران غربی و ایادی منطقه ای آنها، استفاده از لبنان برای به زانو درآوردن سوریه به عنوان یک گزینه راهبردی روی میز بررسی های سیاست گذاران کلان قرار گرفت، از این رو با وجود اینکه فشارها بر دولت میقاتی از همان ابتدا دنبال می شد و جریان 14 مارس علنا از تلاش برای براندازی دولت میقاتی خبر داد، فتنه انگیزی ها و تلاش برای ایجاد هرج و مرج در کشور در جریان یک سال اخیر تا بالاترین حد ممکن تشدید شد.
انگیزه های غرب برای فتنه انگیزی در لبنان
در این راستا همزمان با تحرکات فشرده دیپلماتیک آمریکا و سفرها و دیدارهای متعدد نمایندگان دیپلماتیک و سفیر این کشور در لبنان فتنه انگیزی و تلاش برای ایجاد جنگ داخلی در لبنان از محورهای استراتژیک برنامه ریزی های استعماری در این کشور شد، 14 مارس نیز که به خیال خود و تحت القائات آمریکا فکر می کرد با ایجاد فتنه در لبنان میتواند بار دیگر قدرت از دست رفته خود را بازیابد، با این طرح همراهی کرد، از سوی دیگر مقامات این جریان می دانستند که ابقای آنها در عرصه سیاسی لبنان بستگی به میزان حمایت آمریکا و غرب از آنها دارد، به همین علت دیگر جایی برای مخالفت با این طرح وجود نداشت.
از سوی دیگر بر اساس سناریوی غرب برای ایجاد فتنه و جنگ داخلی در لبنان، فضای آرام سیاسی و امنیتی در کشور میتواند رویکرد دولت لبنان به سوی رفاه اجتماعی و حل مشکلات عمومی مردم را بیشتر کند و این موضوع می طلبد که بیش از اینکه دلارهای لبنان برای خرید سلاح از آمریکا روانه شود، به دنبال قراردادهای بسیار ارزان قیمتی باشد که ایرانی ها در زمینه بهبود زیر ساخت های لبنانی بویژه در زمینه تامین انرژی لبنان، قول آن را به بیروت داده اند.
علاوه بر اینها ناامنی و هرج و مرج در لبنان می تواند ایده حمله خارجی به سوریه را به بهترین نحو پیش ببرد، به گونه ای که شاید بتوان گفت یکی از عواملی که مانع از حمله همه جانبه غرب به سوریه شده، ثبات نسبی سیاسی در لبنان است، چرا که دولت این کشور قطعا با مداخله نظامی در سوریه از طریق مرزهای این کشور مخالفت خواهد کرد.
راهبرد غرب در ایجاد جنگ داخلی در لبنان
در این راستا اولین محوری که هدف قرار گرفت، مثلث استراتژیک ارتش، مقاومت و ملت بود، موسسه نظامی لبنان به عنوان یکی از ارکان ایجاد امنیت و مبارزه با فتنه گری از تیرهای مسموم دشمنان در امان نبود، به همین علت است که در سال گذشته مواضع تندی از سوی جریان وابسته به غرب در لبنان علیه ارتش مطرح شد، درگیریهای طرابلس تلاش برای ممانعت از ایفای نقش ارتش از طریق کانال های سیاسی و افزایش درگیریها در مرزهای لبنان و سوریه را نیز میتوان در این راستا قلمداد کرد.
غرب به این نتیجه رسیده است تا زمانی که ارتش لبنان و نیروهای مقاومت در این کشور اعتماد و اطمینان کنونی را نسبت به هم داشته باشند، نمی توان خللی در این کشور ایجاد کرد و فضای کشور را به سوی بروز جنگ داخلی پیش برد.
روی میز آوردن گزینه خلع سلاح مقاومت از دیگر مسایلی بود که در این راستا مطرح شد، جریان 14 مارس به همین علت به صورت نسبی در گفتوگوهای ملی شرکت کرد تا شاید راه نجاتی برای خود بیابد و بار دیگر موضوع قدیمی استراتژی دفاعی را با هدف پیش کشیدن بحث خلع سلاح مقاومت مطرح کند، اما با شکست در طرح خود خیلی زود از این گفتوگوها عقب نشینی کرد، تحرک غیر قانونی احمد الاسیر شیخ سلفی افراطی در شهر صیدا با هدف خلع سلاح مقاومت که با بستن شاهراه اصلی ارتباطی در این شهر زندگی عمومی مردم را مختل کرده بود نیز در این راستا قلمداد شد، گرچه 14 مارس سعی کرد هر گونه ارتباط خود با این گروه را رد کند و حتی تظاهراتی صوری برای برداشتن این تجمع از خود نشان داد، اما رسانه ها از ابعاد پنهان هماهنگی های این گروه سلفی و تامین مالی آنها از سوی المستقبل پرده برداشتند.
ایجاد درگیری مذهبی و شکاف میان ملت لبنان به عنوان سومین پایه عوامل سه گانه قدرت در لبنان بویژه در میان شیعیان و اهل تسنن و ایجاد درگیریهای قومی میان علوی ها و سنی ها که عمدتا در شمال لبنان صورت گرفت، بخش دیگری از سناریوی سیاه غرب برای لبنان بود، در این راستا گروه های مسلح وابسته به المستقبل مأمور شدند تا با سلاح هایی که در اختیار داشتند، درگیری هایی را میان بخش های سنی نشین و علوی نشین بویژه در دو منطقه جبل محسن و باب التبانه ایجاد کنند تا ماهیت درگیریهای موجود در سوریه را با رویکرد مذهبی به مرزهای لبنان بکشانند.
اما شاید بتوان جدیدترین موج این توطئه ها را در پرونده ربایش تعدادی از تروریست های مسلح ضد سوری در لبنان دید، این طرح که از سوی تعدادی از عشیره های پرنفوذ لبنانی صورت گرفته، اقدامی خودجوش و تلافی جویانه برای آزادی ربوده شده های لبنانی و در حقیقت تضمینی برای سلامتی آنها به شمار می رود، اما با وجود اینکه این اقدام به صورت مشخص از سوی خاندان آل مقداد و آل زعیتر انجام شده و آنها صراحتا همکاری با حزب الله در این زمینه را رد کردهاند، اما برخی جریان ها سعی دارند تا عملیات ربایش را به حزب الله لبنان نسبت دهند.
جالب اینجاست که کشورهایی که در مورد ربوده شدن 11 زائر غیر نظامی لبنانی در سوریه هیچ تحرکی از خود نشان نداده بودند، این بار برای ربوده شدن تعدادی از تروریست های مسلح یا به قول آنها شبه نظامیان مخالف سوریه هیاهوی گسترده ای را به راه انداختهاند و علاوه بر تحرکات گسترده برای آزادی آنها با سیاه نمایی در مورد فضای امنیتی لبنان مانع از سفر اتباع خود به این کشورها میشوند.
در همین راستا شبکه های وابسته به غرب بویژه شبکه های عرب زبان نظیر الجزیره و العربیه تلاش زیادی برای القای مفهوم جنگ داخلی در مناسبات آینده لبنان دارند و سعی می کنند ایجاد فتنه و جنگ داخلی در لبنان را به عنوان امری قطعی و حتمی به مردم این کشور القا کنند.
البته ملت لبنان در سابقه سیاسی خود بعد ازسال 2000 ثابت کرده که دیگر علاقهای به بازگشت جنگ داخلی به این کشور ندارند و در بدترین شرایط و در خلأهای طولانی مدت سیاسی نظیر سال 2008 نیز می توانند با مدیریت مسایل امنیتی کشور مانع از بروز فتنه و جنگ داخلی شوند، جنگی که اگر شعله ور شود، دوست و دشمن و ملی گرای متعهد یا وابسته همه با هم در آن خواهند سوخت.