كيهان:خط بطلان بر ديكته هاي آمريكايي
«خط بطلان بر ديكته هاي آمريكايي»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها پس از شكست سناريوهاي متعددي كه محور غربي- عربي عليه دمشق تدارك ديده و به صحنه آورده بودند؛ سناريوهاي جديدي در راه است تا با تداوم خط ناآرامي و بي ثبات سازي، سوريه را از جبهه مقاومت جدا نمايند.
از همين روي؛ تعليق عضويت سوريه در سازمان همكاري هاي اسلامي، انتخاب اخضر ابراهيم به جاي كوفي عنان به عنوان نماينده ويژه سازمان ملل در امور سوريه و به پايان رسيدن ماموريت ناظران ملل در دمشق از جمله قرائن و شواهدي است كه تحركات و كارشكني هاي جديد محور غربي- عربي عليه دولت و ملت سوريه را آشكارا نشان مي دهد.
ابتدا بامداد پنجشنبه گذشته، سازمان همكاري هاي اسلامي در بيانيه خود و در اقدامي عجيب تصريح كرد؛ «عضويت سوريه در سازمان همكاري هاي اسلامي و همه دستگاه ها و مؤسسات مربوط به آن به حالت تعليق درآمد.»!
اين اقدام سازمان همكاري هاي اسلامي در حالي است كه در همان بيانيه موضوع فلسطين به عنوان موضوع اصلي امت اسلامي مورد تاكيد قرار گرفته و در خصوص موضوع ميانمار نيز كشورهاي اسلامي خواستار تشكيل كميته حقيقت ياب شده اند.
تناقض آشكار اينجاست كه از يكسو بر آرمان فلسطين و نقش تجاوزگرانه رژيم صهيونيستي تاكيد مي شود و به اصطلاح براي ميانمار دلسوزي مي شود و از سوي ديگر در ماموريتي آمريكايي، تعليق عضويت سوريه در سازمان همكاري هاي اسلامي پيگيري و به اجرا درمي آيد!
به همين موازات؛ انتخاب شخصيتي چون اخضر ابراهيمي با سابقه اي تاريك نيز گوياي اين واقعيت است كه آمريكايي ها با به بن بست رساندن كوفي عنان و طرح 6 ماده اي او براي حل بحران سوريه، اكنون بار ديگر به دنبال راه حلي غيرسوري و به تبع آن شعله ور شدن ناآرامي ها و بي ثباتي در سوريه هستند.
گفتني است؛ سابقه و شخصيت اخضر ابراهيم به گونه اي است كه پايگاه اينترنتي الوسط عراق با افشاگري ماموريت هاي قبلي او در تحولات منطقه مي نويسد؛ «او استاد عملي كردن ديكته هاي آمريكاست.»
اين پايگاه خبري با اشاره به طرح طايفه اي اخضر ابراهيم پس از سقوط صدام در عراق مي افزايد كه؛ اختلافات مذهبي در عراق جزو سابقه و ماموريت او بوده و اكنون انتخاب او به عنوان نماينده ويژه سازمان ملل در امور سوريه، گزينه مناسبي براي آمريكا، اسرائيل، عربستان، قطر و تركيه است.
در ادامه اين تحركات و دسيسه ها بر ضد سوريه، ديروز نيز شوراي امنيت نشستي را درباره اين كشور پشت درهاي بسته برگزار كرد و نهايتاً به ماموريت صلح بانان سازمان ملل مستقر در سوريه پايان داد تا ناظران اين سازمان، فردا - 19 آگوست- دمشق را ترك كنند.
مخالفت روسيه با اين اقدام شوراي امنيت، پشت پرده ماجرا را فاش كرد زماني كه ويتالي چوركين نماينده دايم روسيه در سازمان ملل گفت؛ «برخي طرف هاي بين المللي با دادن اسلحه به مخالفان به شعله ور شدن ناآرامي ها در سوريه كمك مي كنند.»
اكنون با توجه به سناريوهاي قبلي و پيش كشيدن دسيسه ها و سناريوهاي جديد آمريكايي عليه سوريه، طرح نكاتي قابل اعتناست؛
1- در تمامي ماه هاي گذشته بخصوص 5 ماه اخير، آمريكايي ها تلاش گسترده اي كردند تا كار دولت بشار اسد را يكسره نمايند.
در اين ميان علي رغم ژست دموكراسي و حقوق بشري از هيچ اقدام جنايتكارانه و تروريستي دريغ نكردند.
جالب اينجاست كه بخشي از اين اقدامات پليد آمريكايي ها عليه سوريه از طريق برخي رسانه ها به بيرون درز پيدا كرد.
در همين زمينه، روزنامه سعودي الحيات اذعان مي كند گروه مسلح موسوم به ارتش آزاد سوريه از سلاح ها و تفنگ هاي اسرائيلي استفاده مي كنند.
از سوي ديگر؛ يك پايگاه خبري تركيه نيز فاش مي كند كه عوامل سازمان سيا و موساد با اعضاي ارتش آزاد در اردوگاه هاي تركيه ديدار مي كنند.
آنچه اين فضا را روشن تر مي نمايد اذعان مارتين دمپسي رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكاست كه در كنفرانسي خبري به وجود القاعده در سوريه اعتراف مي كند.
آمريكايي ها در ادامه تحركات و سناريوهاي گوناگون براي شكستن دولت دمشق، چندين نشست و اجلاس به اصطلاح بين المللي نيز را برپا كردند تا با جلوگيري از حضور ايران، كار سوريه را تمام كنند ولي اكنون آنچه محرز بوده و كمترين ترديدي در آن وجود ندارد اين است كه سناريوها و طرح هاي آمريكايي در بركناري اسد و سقوط سوريه به شكست انجاميده است.
بنابراين نكته حائز اهميت اين است كه محور جبهه مقاومت با تجربه ارزنده و گرانسنگ چند ماه گذشته بايد به اين باور برسد كه آمريكا تعيين كننده نيست و در اين ميان افكار عمومي ملت هاي مسلمان و حاميان مقاومت نيز نبايد مرعوب جنگ رسانه اي و عمليات رواني محور غربي، عربي و صهيونيستي شوند.
2- متاسفانه همزمان با تحولات سوريه آنچه كه بيش از همه تلخ و رنج آور است نقش منافقان امت اسلامي است كه با محور غربي- صهيونيستي مشاركت دارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي چند ماه پيش در ديدار با رمضان عبدالله دبيركل جهاد اسلامي هوشيارانه و هشداردهنده خاطرنشان كردند؛ «... طراحي آمريكا براي سوريه كاملا مشخص است كه متاسفانه برخي كشورهاي خارجي و منطقه نيز در اين طراحي آمريكا مشاركت دارند، هدف اصلي آمريكا در سوريه ضربه زدن به خط مقاومت در منطقه است، زيرا سوريه از مقاومت فلسطين و مقاومت اسلامي لبنان حمايت مي كند.»
اين كه در اجلاس مكه، تعليق عضويت سوريه در بيانيه پاياني مورد تصريح قرار مي گيرد ناشي از حضور و مشاركت همان كشورهاي به اصطلاح اسلامي است كه همواره در معادلات جهان اسلام ماموريت آمريكايي دارند و نقش خود را در اين راستا ايفا مي نمايند.
ملت هاي مسلمان منطقه همين نقش مرموز و پليد را در جريان جنگ 33 روزه و 22 روزه در لبنان و غزه نيز به ياد دارند و هيچگاه فراموش نخواهد شد.
بنابراين اكنون در موضوع سوريه نيز بايد با استفاده از ظرفيت ملت ها و ديپلماسي عمومي اين خط را سوزاند و بي شك نقش جمهوري اسلامي ايران در اين عرصه حساس و خطير و بي بديل است.
به نظر مي رسد اجلاس بزرگ جنبش عدم تعهد ظرفيت مناسبي باشد تا با يك ديپلماسي هوشمند، طراحي و سناريوهاي دشمن در موضوع سوريه و جدا كردن آن از جبهه مقاومت را ناكام گذاشت.
3- و بالاخره بايد گفت؛ ديروز روز قدس يك تفاوت ويژه و بارز با تمامي سال هاي گذشته داشت و آن گره خوردن موضوع سوريه با آرمان فلسطين است. به تعبير ديگر، اگر روز قدس روز فرياد اعتراض آحاد مسلمانان عليه جنايات صهيونيست ها و حمايت از مردم مظلوم و مقاوم فلسطين است؛ موضوع سوريه نيز در همين چارچوب است چرا كه سوريه در جبهه مقاومت قرار دارد و اين نقطه اشتراك قابل تفكيك نيست.
ديروز عموم مردم مسلمان در كشورهاي اسلامي و بخصوص ايران نشان دادند به سلاح بصيرت مجهز هستند و پيشاپيش سناريوها و دسيسه ها و عمليات هاي فريب، آمريكا و غرب را مي بينند و تشخيص مي دهند و دست دشمن را مي خوانند. عليرغم تحرك چند كشور منطقه در همراهي با آمريكا و غرب براي يكسره كردن كار سوريه، آنچه مهم است و نمي توان آن را ناديده گرفت قوه فرقان و بصيرت ملت ها است كه تعليق عضويت سوريه در سازمان همكاري هاي اسلامي، يا گماردن كسي مثل اخضر ابراهيم را طرح آمريكايي مي دانند و اين همان نقطه استيصال و سردرگمي محور غربي- عربي و صهيونيستي است كه هرچه مي كنند نمي توانند جبهه مقاومت را با شكنندگي روبرو نمايند. بنابراين ديروز روز قدس يك روز تاريخي و نقطه عطفي در ابعاد مقاومت و بصيرت بود كه نه تنها صهيونيست ها را مانند هميشه به هراس و استيصال انداخت بلكه تحركات آمريكايي در سوريه را به چالش كشاند.
آرمان:سازوکارهای رسیدن به خرد جمعی
«سازوکارهای رسیدن به خرد جمعی»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد شیرزاد است كه در آن ميخوانيد؛پیرامون بازگشایی تشکیلات مربوط به اصلاحطلبان و همچنین تغییر در ایجاد فرصتها برای بروز و ظهور توان تشکیلاتی اصلاحطلبان باید یادآور شد که وضعیت فعلی نسبت به گذشته چندان تفاوتی نکرده است اما این به آن معنا نیست که اصلاحطلبان برای بازگشایی دفاتر خود اقداماتی انجام ندادهاند، بخش مهمی از این مرتفع شدن شرایط بازمیگردد به خواست فراجریانی درمورد اصلاحطلبان که این خواست مربوط به مهیا شدن شرایط لازم برای اقدامات سازماندهیشده و تشکیلاتی اصلاحطلبان است.
در این رهگذر باید افزود که بسیاری از نیروهای اصلاحات از عرصه سیاسی بهدلایلی فاصله گرفتهاند که این امر جریان اصلاحات را با مشکلاتی روبهرو کرده است. باید افزود برخلاف بسیاری از بازیسازیهای رسانهای پیرامون جریان اصلاحات این جریان در بحران داخلی و درون جریانی به سر نمیبرد. البته نمیتوان این امر را کتمان کرد که جریان اصلاحات درون خود تاکنون مشکلاتی داشته است، ولی به هیچ وجه از آن نمیتوان به بحران داخلی جریان اصلاحات تعبیر کرد و باید افزود که همواره موارد درونی جریان اصلاحات با اتکا به نهادهای جمعی و خرد جمعی اصلاحطلبان مرتفع شده است.
بهعنوان مثال در اینباره میتوان به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اشاره داشت که در مقاطعی کارکرد مثبت خود را ایفا کرده، اما این امر که در مقطع فعلی آیا این شورا میتواند نقش راهبردی خود را ایفا کند یا خیر سوالی است که پاسخگویی به آن نیاز به مجال بیشتر دارد اما بهصورت کلی میتوان گفت که سازوکارهای رسیدن به خرد جمعی همواره در جبهه اصلاحات وجود داشته و در مقطع فعلی نیز وجود دارد و میتواند در تصمیمگیریهای راهبردی بخشی از مشکلات اصلاحطلبان را رفع کند که در این میان میتوان به ستادهای انتخاباتی که پیش از این در انتخابات گذشته تشکیل میشد، بهعنوان بخش دیگری از این ساختارها اشاره داشت که این ستادهای انتخاباتی یک چارچوب فراگیر وحدتآفرین بودند.
درمورد برخی انتقادات که پیرامون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مطرح میشود، ممکن است در یک مقطع زمانی یک شورا با ترکیب خاصی که دارد، احساس بشود که باید تجدیدحیاتی کند و در آن از افراد دیگری نیز دعوت بشود، که در این باره دوستانی که در این مجموعه حضور دارند، بهتر میتوانند پاسخگو باشند و باید یادآور شد که در جریان اصلاحات انعطاف کافی وجود دارد که اگر با تزریق افراد جدید به این شوراها امکان فعال شدن این شوراها وجود داشته باشد، این کار انجام میشود.
ابتكار: سوماليزه کردن سوريه
«سوماليزه کردن سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛حدود 18 ماه است که کشور سوريه درگير ناآراميهاي داخلي است. در طول اين مدت، کنش و واکنشهاي بينالمللي بسياري را شاهد بوديم. در ابتداي معارضه، علاوه بر اينکه مخالفين ماهيت مجهولي داشتند و معلوم نبود که از نظر تيپشناسي با کدام جهتگيري وارد معارضه شدهاند و آيا خواسته آنان تنها حذف آقاي اسد است يا مطالبهاي بالاتر نيز دارند، مجهول بزرگتري نيز وجود داشت و آن، اينکه دوستان و دشمنان دولت آقاي اسد کدامند و آرايش بينالملل پيرامون منازعه سوريه چگونه خواهد بود؟ اگرچه گذشت زمان، صف و آرايش بينالمللي را شفاف ساخت اما همچنان ماهيت و ترکيب معارضين و چيستي مطالبتشان در پرده ابهام باقي ماندهاست. به تعبيري، اکنون موضع نظام بينالملل پيرامون منازعه سوريه روشن است ولي هنوز سطح مطالبات و نوع نگاه مخالفين در هالهاي از ابهام قرار دارد. مسئله سوريه، نوعي رويارويي منطقهاي و فرامنطقهاي را ايجاد کرده به گونهاي که تداعيگر علائم برگشت به دوران جنگ سرد شدهاست.
در شرايط کنوني، معارضين از پشتيباني اتحاديه عرب و ترکيه در منطقه و آمريکا و اتحاديه اروپا در سطح بينالملل برخوردارند. کمکهاي کشورهاي منطقه و غربيها دامنه ناآراميها را به درون دمشق و شهر مهم حلب کشاندهاست. در نقطه مقابل، حمايت ايران در منطقه و روسيه و چين در سطح بينالملل از دولت بشار اسد، نوعي توازن ايجاد کردهاست.
البته برخلاف کشورهايي چون عربستان، قطر و ترکيه که به صورت علني اعلان حمايت کردهاند و به ارسال اسلحه و کمکهاي مالي به معارضين پرداختهاند، ايران ترجيح ميدهد که به مخالفت با دخالت بيگانگان بپردازد و به افشاگري عليه حاميان منطقهاي مخالفين بسنده ميکند. فعاليت روسيه و چين نيز فعلاً به وتوي قطعنامههاي پيشنهادي کشورهاي غربي محدود شدهاست. در اين شرايط، روند امور و تحولات عمق روياروييها را هرچه بيشتر ميکند و احتمال هر نوع برخوردي دور از ذهن نخواهد بود.
نکته مهمتر معماي معارضين است؛ آنچه از صحنه ناآراميها به چشم ميخورد، اينست که جريان القاعده و سلفيها پيشاني درگيريها هستند و بدنه اصلي ارتش آزاد را تشکيل ميدهند و اين بخش که هماکنون نقشآفرينان در صحنه ميباشند، خواسته خود را تشکيل حکومت اسلامي با قرائت سلفي آن اعلام کردهاند. گروهي از معارضين هم تحت عنوان خارجنشينها که عمدتاً گرايش ليبرال و غربي دارند، خود داراي ايدههاي متفاوتي ميباشند.
گروهي هم تحت تأثير ترکيه به دنبال نوع حکومت به شيوه اردوغان هستند. به هر حال، آنچه پيداست اينکه، تشتت در جبهه معارضين و مخالفين در اوج ميباشد؛ آنان نه فقط براي بعد از اسد، فاقد هرگونه توافقند که در ادامه معارضه نيز دچار اختلافات عميق هستند.
ظاهراً شکاف عميقي بين معارضين ديپلمات (اهالي بزم) و معارضين جنگآور (اهالي رزم) وجود دارد؛ به گونهاي که نه ديپلماتها ميتوانند ادعا کنند که به نمايندگي از معارضين در صحنه بينالملل سخن ميگويند و نه جنگآوران خود فرماندهي واحدي را قبول دارند. با اين توصيف، اگر منازعه بينالملل بر سر سوريه پايان يابد، اختلاف دروني معارضين باعث بنبست مسئله سوريه شده و درحقيقت بحران سوريه نه اکنون که روز پس از آقاي اسد، خود را نشان خواهد داد.
آنچه اين روزها در سوريه در حال رخ دادن است و قرائن و علائمي که در صحنه بين الملل قابل مشاهده مي باشد اين است که گويا قدرت هاي مدعي بر سياست سوماليزه کردن سوريه توافق کرده اند، به گونه اي که اين کشور به چهل تکه تبديل گردد و هر تکه آن در دست گروهي از شورشيان و مورد حمايت يکي از قدرت هاي بزرگ قرار گيرد. اگر اين گمانه درست باشد، اين خود مقدمه سوماليزه کردن کل منطقه است.
اما آنچه مربوط به ايران است اينکه، بحران کنوني سوريه دو جنبه دارد؛ يک روي بحران مربوط به خواست نظام بينالملل است که براي جبران تحولات منطقه، سعي دارند با سقوط دولت بشار اسد و حذف سوريه از زنجير مقاومت، مسير بيداري را تغيير دهند و در اين سناريو، پرونده هستهاي ايران با عينک تحولات سوريه ديده و تفسير ميشود. طبيعي است که ايران از تمام ابزارهاي در اختيار، براي مقابله با هدف مذکور استفاده خواهد برد.
روي ديگر بحران، خواست برخي از مردم سوريه است که اکنون درگير اين منازعه ميباشند و تحت تأثير تحولات در کنار ارتش آزاد قرار گرفتهاند و البته نه ريختن خونشان مجاز است و نه خون ريختن آنان مسئلهاي را حل ميکند. به هر حال، بحران سوريه اگرچه در بدو امر متعلق به سوريه ميباشد و بر ديگر مسائل منطقه سايه انداخته اما اکنون زمينه جنگ سرد را فراهم آوردهاست و اين احتمال وجود دارد که روند کنوني ميتواند به يک رويارويي نظامي فرامنطقهاي نيز بينجامد.
دنياي اقتصاد:بورس ارز و پاسخ به چند پرسش
«بورس ارز و پاسخ به چند پرسش»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکترپویا جبلعاملی است كه در آن ميخوانيد؛گویی بهزودی اقتصاد ایران صاحب بورس ارز ميشود. بورس ارزی که هنوز آنچنان ساز و کارش مشخص نیست، اما بر اساس گفته مقامات ميتوان از هماکنون به چند پرسش اساسی در مورد آن پاسخ گفت.
1- آیا بورس ارز، جای بازار نقدی فعلی مينشیند؟ مقامات در پاسخ به این پرسش نظرات متفاوتی دارند. اما پاسخ آنان بیشتر از موضع دستوری است. به این معنا که آنان ميگویند، «قصد دارند» این بورس را جایگزین بازار فعلی کنند یا «قصد ندارند». اما آیا بورس ارز ميتواند جای بازار فعلی بنشیند؟ بیتردید خیر. بازار ارز ایران بهعنوان یک بازار سنتی که در آن عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان، آزادانه مطالبات و خواستههاي خود را پاسخ ميگویند تنها در صورتی ميتواند کمرنگ شود که بورس ارز، این آزادی عوامل را حفظ کند. اما ظاهرا قصد راهاندازان آن، تنها رساندن ارز صادراتی به واردات است. چنین بازاری، تقاضای حفظ دارایی را نمیشناسد، عایدی از راه پیشبینی درست و ضرر به علت پیشبینی نادرست را نميشناسد و شاید نميخواهد بشناسد. چنین بستری با این محدودیتها قادر نیست جای بازار فعلی را پر کند؛ با هزاران محدودیت، باز بازار آزاد کنونی سر بر ميآورد.
2- آیا بورس ارز، ابزار مشتقه را ارائه ميدهد؟ پاسخ کاملا منفی است. این بازارها مانند بازار آتی به منظور کاهش ریسک سرمایهگذاری به وجود ميآیند و اصولا بورس ارز به دنبال چنین نقشی نیست. گواهیهاي ارزی، که هنوز معلوم نیست چطور چاپ ميشوند و معیار چاپ آن و دارنده آن دقیقا چیست، قرار است حجم ارز واقعی را در زمان فعلی نمایندگی کنند. البته طراحان برآنند تا این حجم ارز را بدون آنکه توسط صادرکننده وارد کشور شود به دست واردکننده برسانند. از این رو این بازار تا حدی ميتواند دغدغه ورود ارز به کشور را توسط صادرکننده از میان بردارد. اما هنوز باید منتظر بود و دید چگونه واردکننده ميتواند مطمئن شود که ارز در حسابش قرار ميگیرد؟ یا هزینه انتقال ارز را چه کسی ميدهد؟ آیا هر دو ارز عرضه شده و تقاضا شده باید در یک کشور باشند؟ در یک بانک باشند؟ و پرسشهاي بسیار دیگر.
3- آیا قصد آن بوده که بهای بورس ارز جای ارز مرجع بنشیند؟ برای بسیاری از طراحان این پیشنهاد، توضیحات بالا معلوم و مشخص بوده است. آنان ميدانند که نميتوانند این بورس را جای بازار نقدی فعلی بنشانند. آنان ميدانند که این بورس به معنای حذف دو قیمت فعلی سیستم ارزی کشور نیست و ایبسا سیستم را سه نرخی کند. پس برای چه این پیشنهاد را داده اند؟ نخست آنکه باید کاری کرد.
در شرایط فعلی انتظار از سیاستگذاران ارزی بسیار زیاد است. در حالی که آنان بسیار دست بسته هستند، اما انتظار از آنان برای پیدا کردن رهیافتهاي نو بسیار است. از این رو پیشنهادهاي انقلابی ميتواند بخشی از انتظارات را فرو کاهد. بورس ارز تا همین جا این کار را به خوبی انجام داده است.
از سوی دیگر به دلیل فقدان اطلاعات دقیق از طرح و نو بودن آن، اصولا بدنه کارشناسی کشور نیز نميتواند موضع دقیقی در مورد آن بگیرد. چنین طرحی اگر حتی نتواند کاری برای اقتصاد کند، ميتواند باری را از دوش سیاستگذاران، هر چند موقت، بردارد. دوم آنکه، ای بسا در بلند مدت راهی باشد برای آنکه کنشهاي غلط فعلی از بین برود. نميتوان این را کتمان کرد که از همان ابتدای مطرح شدن این طرح، طراحان به دنبال آن بودند تا بهای این بورس را جای قیمت مرجع بنشانند.
در واقع اگر آنان نميتوانستند بهای بازار نقدی را به دلیل مانع تراشی آنانی که تقاضای سفتهبازی را غیرواقعی ميدانستند، به جای بهای مرجع قرار دهند، این بورس به ظاهر با عوامل واقعی دو طرف عرضه و تقاضا، مشروعیت کامل برای قرار گرفتن به جای بهای ارز مرجع را دارد. از همین رو راهاندازی این بورس، باعث آن ميشود تا یک بهای بالقوه برای جایگزینی بهای مرجع وجود داشته باشد.
این بخش به وضوح نشان ميدهد که سیاستگذاری ارزی در ایران با چه ظرافتهایی همراه است. شما نه تنها با مشکلات داخلی بازار مواجه هستید، بلکه باید با حاشیههاي تصمیمگیری خود نیز دست و پنجه نرم کنید. از این رو، اگرچه شاید نتوان از منظر اقتصادی توجیهی برای راه اندازی این بورس پیدا کرد، اما در مقیاسی بزرگ تر و دخیل کردن این پیچ و خمهاي سیاستگذاری ارزی در ایران شاید بتوان درک کرد که چرا چنین پیشنهادی از سوی کسانی که مشکلات را درک ميکنند، مطرح شده است.
4- آیا بورس ارز راهی برای دور زدن تحریم است؟ به نظر ميرسد که یکی دیگر از اهداف این بورس، تحریمها باشد. راهی برای رساندن ارز صادراتی به وارداتی بدون نیاز به ورود ارز به داخل کشور. این شاید مهم ترین توجیه اقتصادی برای راه اندازی بورس ارز باشد.
البته تحریمکنندگانی که بدون هیچ پایه عقلایی تمامی درآمدها و نقل و انتقالات یک کشور را به یک مساله (هسته ای) گره ميزنند، خیلی راحت ميتوانند ابزار غیرمشروع خود را وسعت دهند و مدعی باشند هر دلار کالای ایرانی نیز به پروژه هستهای کمک ميکند و دیگر حتی نقل و انتقال ارز به داخل نیز مطرح نباشد. جهانی که تا به اینجا نیز همراه با این استدلالهاي غیرعقلایی شده، بی تردید به این روند ادامه خواهد داد. به هر رو سیاستگذار اقتصادی، برای حل این مشکلات باید راهحل اقتصادی ارائه دهد، هر چند این راهها کوتاه مدت باشد و به نظر ميرسد که ميتوان حداقل در پیشنهاد بورس ارز در این زمینه با سیاستگذاران همراهی کرد.
بنابراین به نظر ميرسد که بورس ارز به شکل فعلی، در بستر ضرورتهاي بینالمللی و پیچیدگیهاي سیاستگذاری در ایران معنا ميیابد تا ابزاری برای پیشبرد اقتصادی کارآتر. با این وجود، نهادها همواره تغییر ميکنند؛ شاید در آینده این نهاد به شکلی دیگر درآید، شاید راهی باز شود به سوی بازار آتی ارز یا شکلی مترقی، مانند بازار جهانی ارز به خود بگيرد. در آن صورت ميتوان بیش از حالا با راهاندازی آن همراهی کرد.