حمله نظامی از خارج با بهانه تضمین امنیت ملی ترکیه و یا دفاع از غیرنظامیان، در کنار فعال سازی تجزیه سوریه، در دستور کار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است.آغازگر جنگ باید ترکیه باشد ولی آمریکا و غرب و دیگر هم پیمانان آنها، حضور فعال و غیرآشکار خواهند داشت.
تحولات در منطقه به نحوی با گسترش، پیچیدگی و تعیین کنندگی به پیش می رود که نمی توان از طریق راهبردهای وضعیت عادی آن را مدیریت کرد، بلکه به دلیل به کارگیری ابزارها و بازیگران و یا طرح های ویژه، باید با برنامه و ابزار و راهبرد جدید با آن مواجه شد. همانگونه که در پروژه سوریه شاهد بوده ایم، یک تصویر مجازی و یک جنبش مصنوعی و بیشتر وارداتی که بر موج مطالبات مردم عادی سوار شده قصد براندازی و تغییر معادلات و حتی نقشه سیاسی، ژئوپلیتیک منطقه را داشته، برای حفظ اصول اساسی «امنیت برای صهیونیسم و منافع برای غرب و حکومت برای دیکتاتورها» در حال تلاش است.
به نظر می رسد که در ماهیت صف بندی ها و کشمکش ها و رقابت ها و حتی جنگ ها، یک تحول جدی شکل گرفته و مرزهای قبلی در بین بسیاری از جریان ها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و حزبی کنار رفته و چهره های به ظاهر متضاد، به راحتی در کنار یکدیگر قرار می گیرند.برخی معتقدند، شرایط ویژه ای که ایالات متحده و غرب با آن روبه رو هستند، دلیل به میدان آمدن بازیگران هفت رنگ و متضاد است، چرا که ابزارهای نظامی غربی، پشتوانه و بنیه های اقتصادی کافی برای حضور مستقیم را از دست داده اند و یا اینکه اساساً این حضور مستقیم به افزایش هزینه های آمریکا و غرب منجر می شود.
در راهبردهای جدید، آمریکا و غرب، عمدتاً بازیگردان هستند و سازماندهی و لجستیک و پشتیبانی را به عهده دارند، ولی از «جیب و جان» هم پیمانان منطقه ای و دست چندم استفاده می کنند.اگر پروژه آمریکا، صهیونیسم و ارتجاع عرب در سوریه به پیش نرود و اهداف اصلی خود را کسب نکند، سونامی های خسارت باری در اردوگاه همکاران غرب به وجود می آید و آمریکا و غرب وارد شرایط اضطراری در منطقه می شوند.
به همین دلیل با اصرار و تلاش ویژه و استمرار پرهزینه برنامه های گوناگون غرب در سوریه مواجه هستیم و مسئله این نیست که سوریه ظرفیت فروپاشی دارد، بلکه موضوع این است که غربی ها تحمل شکست در سوریه را ندارند. غربی ها به خوبی می دانند که از طریق شورش های مسلحانه و فعال کردن تروریست های تکفیری امکان براندازی و سقوط نظام در سوریه را ندارند و لذا ناچار به گره زدن ظرفیت های تولید شده داخلی با محیط و اراده و پتانسیل های بیرونی و خارجی هستند.
این پتانسیل خارجی در شکل ها و برنامه های مختلف تبلور پیدا کرده و از ایجاد منطقه ممنوعه پروازی تا کریدور امن و جنگ محدود و ضربتی تا یک جنگ وسیع و تجزیه سوریه را در بر می گیرد. با اینکه هر یک از پروژه های فوق، هزینه های ویژه ای دارند و یا برخی نیز غیرقابل تحمل برای غرب می باشند ولی غربی ها نمی توانند شرایط را در بن بست رها کنند و باید یک راه حل وسط را برای برون رفت از بن بست ها بیابند.
حمله نظامی از خارج با بهانه تضمین امنیت ملی ترکیه و یا دفاع از غیرنظامیان، در کنار فعال سازی تجزیه سوریه، در دستور کار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است.آغازگر جنگ باید ترکیه باشد ولی آمریکا و غرب و دیگر هم پیمانان آنها، حضور فعال و غیرآشکار خواهند داشت. اینکه بهانه اولیه چه باشد، شاید در میزان گسترش جنگ تأثیرگذار باشد و دست طرف های مقابل و حامیان سوریه را چندان باز نگذارد.
بهانه های نخ نما که تا به حال استفاده شده کارساز نبوده ولی اکنون، مسئله حضور کردها در کنار مرزهای سوریه با ترکیه مطرح است تا بگویند گروه پ ک ک در این مناطق حضور یافته و برای تأمین امنیت سرزمینی و ملی، چاره ای جز حمله نیست! بخش دوم این سناریو در یک طرح خطرناک تر از طریق اوغلو- بارزانی در سفر به اربیل و کرکوک دنبال شد تا با وسوسه کردن کردهای سوریه و پ ک ک، به جای پیگیری رویکرد ضدترکی، حرکت به سوی دمشق را پی گیرند و با تجزیه مناطق کردی و پیوند با منطقه کردی عراق، به اتوپیای کردی نزدیک تر شوند.
در این طرح، حتی نوعی خودمختاری برای کردهای ترکیه نیز مطرح است و بنا بر این قرار است که با سرازیر کردن پتانسیل گسترده کردها به داخل سوریه، جنگ فرسایشی و داخلی را تا ساقط کردن نظام و پذیرش مناطق طائفی دنبال کنند و کردها و سنی ها و علوی ها به ترتیب در شمال و شمال شرق، مرکز و جنوب، کناره های ساحلی مدیترانه و پس از دیواره کوهستانی، استقرار یابند.البته در پروژه هماهنگ شده اوغلو - بارزانی، به موازات بحث کردها، تقویت و افزایش آموزش و سازماندهی و اعزام گروه های سلفی و تکفیری از طریق اربیل به داخل سوریه نیز برای تقویت جناح های وابسته به ترکیه نیز به شکل جدی مطرح بودند.
در برآورد کلان رژیم صهیونیستی از محیط پیرامونی و بلافصل، تنها یک ارتش قدرتمند در سوریه و یک جریان مقاومت که الگوسازی و سرمشق دهی یکی از خصوصیات آن است در لبنان وجود دارد که می تواند در سطح یک تهدید فراگیر برای این رژیم مطرح شود. البته جریان جهادی در فلسطین با تکیه بر توانایی های جدید، در حال حاضر به یک توان بازدارنده و تعادل بخش می اندیشد و به سطح تهدید جدی و فراگیر برای صهیونیست ها نرسیده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی و غرب، شرایط فعلی منطقه را برای کسب، برخی امتیازات راهبردی مناسب می دانند تا با جابه جایی و یا تغییر وضعیت و یا حذف برخی بازیگران و یا جریان ها، فرصت های زمانی را در یک برنامه تسلسلی از دست ندهند.
این بدان معنا است که اگر پروژه آنها در سوریه به نتیجه رسید، فرصت زمانی و روانی ناشی از این موفقیت باید به سرعت در لبنان ترجمه شود. به همین دلیل از سناریو و الگویی که در سوریه استفاده شد، جریان های ساختگی و اعزامی با استقرار در شهرها و مناطق برنامه ریزی شده، آماده ناامن کردن محیط های رقیب می شوند. همین طرح اکنون در بیروت، طرابلس و صیدا و برخی مناطق دیگر در لبنان با سرعت در حال اجرا است.
هدف اصلی این طرح آن است که در نگاه حداکثری، با عبور از پرونده سوریه و ساقط کردن نظام سیاسی آن، جنگ فرسایشی علیه حزب الله نیز آغاز شود و میلیشاهای حزبی شناخته شده، نقش ارتش آزاد و گروه های تکفیری و سلفی نیز همین نقش فعلی آنها در سوریه را بازی کنند و رژیم صهیونیستی و آمریکا و غرب و ارتجاع عرب نیز نقش های فعلی را ادامه دهند.
در این طرح، گسترش بی ثباتی در منطقه، جغرافیای سوریه را به عراق و لبنان پیوند می زند به این امید که حلقه های مقاومت منطقه ای را برچیده و یا تضعیف کند، تجزیه سوریه و عراق را در دستورکار خود نیز قرار داده است. برای به انفعال کشیدن ایران، مواضع رژیم صهیونیستی و گاهی غربی برای حمله به ایران و یا سرعت بخشیدن و عمیق تر کردن تحریم های اقتصادی رونق گرفته است و در رژیم صهیونیستی یک جنگ زرگری بین باراک و نتانیاهو و سپس فرماندهان نظامی، یک نمایش برای حمله به ایران هم در جریان است. ظاهراً نتانیاهو می گوید؛ مرا بگیرید و الا به ایران حمله می کنم؟!
این ارعاب روانی، با ربوده شدن یک اتوبوس از زائران ایرانی در سوریه که به دست جریان های وابسته به غرب، ترکیه و ارتجاع عرب انجام شد، تکمیل می شود. خصوصاً اینکه به تدریج در سناریوهای رسانه ای خود تلاش می کنند این زائران عادی ایرانی را، نیروهای پاسدار و سپاهی معرفی کنند و به جز بهره های تبلیغاتی، از آنها به عنوان عامل بازدارنده نیز استفاده کنند.شرایط فوق که به شکل کلی بیان شد، عامل اصلی تحرکات هوشمند دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، دکتر جلیلی به سه کشور لبنان، سوریه و عراق بود که با سفر دکتر صالحی به ترکیه تکمیل شد.
همانگونه که در ابتدا بیان شد، ویژگی ها و شاخص های هر طرح، رفتار و وضعیت، راهنمای انواع راهبردهای مناسب است. آنچه مبنای سیاست خارجی و دیپلماسی فعال در این شرایط است، دیپلماسی تهاجمی و رو به جلو است، بدین معنا که در کنار خنثی سازی و بی اثر کردن طرح های دشمن، برنامه های ملی، منطقه ای و تا حدودی بین المللی خود را نیز فعال کنیم.آسیب پذیری های دشمن و هم پیمانان آنها در منطقه فراوان است و ابزار و فرصت های فراوانی در اختیار ما است که قادر است معادله های تاکتیکی در صحنه های گوناگون را تغییر دهند.
اگر آمریکا و ارتجاع و صهیونیست ها، به دلیل مواجه شدن با تنگناها، نقاب از چهره همکاری با تروریست ها و تکفیری ها و وهابی ها برمی دارند تا با سیاست ایذایی و فرسایشی، مقاومت در لبنان را خسته کنند، می توانیم در یک سیاست فراگیر، لبنان را نیز به طور کامل در کنار خود تعریف کنیم و اجازه ندهیم، دلقک های تروریستی ارتجاع و غرب، فضای ناامنی را بر مقاومت اسلامی لبنان تحمیل کنند. |
از آنجا که غرب، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب، لبنان را ضعیف می خواهند، بهترین راهبرد، عرضه فرصت های مقتدر سازی لبنان در هم پیمانی با ایران و در کنار حزب الله و گروه های سیاسی همسو با آن است. اگر آمریکا و ارتجاع و صهیونیست ها، به دلیل مواجه شدن با تنگناها، نقاب از چهره همکاری با تروریست ها و تکفیری ها و وهابی ها برمی دارند تا با سیاست ایذایی و فرسایشی، مقاومت در لبنان را خسته کنند، می توانیم در یک سیاست فراگیر، لبنان را نیز به طور کامل در کنار خود تعریف کنیم و اجازه ندهیم، دلقک های تروریستی ارتجاع و غرب، فضای ناامنی را بر مقاومت اسلامی لبنان تحمیل کنند.
خصوصاً اینکه، روندهای درگیری در سوریه نیز به نقاط و مراحل سرنوشت ساز برای یکسره کردن کار تروریست ها در حلب و پیرامون آن نزدیک می شود که فصل الخطاب برای فتنه گران در سوریه است. تأکید بر حمایت مقتدرانه از مقاومت اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی و از مردم و نظام سیاسی سوریه در مقابل استکبار، ارتجاع و صهیونیسم و هماهنگی های منطقه ای برای جلوگیری و بی اثر کردن طرح های تقسیم منطقه سایکس پیکوی مدرن و حرکت کردن به سوی افزایش هزینه های دشمنان در همه لایه ها و تحکیم گام های جدید منطقه ای، در طی دیدار دکتر جلیلی با سیدحسن نصرالله و بشاراسد مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تصمیمات مناسبی نیز به ثبت رسید.
این سفر پر اهمیت در گام سوم خود، ضمن تبادل دیدگاه از روندهای تهدیدساز و توافق بر روی راهبردهای مشترک، ایمن سازی جبهه خودی و پیشبرد راهبردهای تهاجمی را به عنوان حلقه وصل بین چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و ایران را به ثبت رساند.بخشی از دیپلماسی فعال منطقه ای در سفر دکتر صالحی به ترکیه به منظور پیام رسانی روشن درخصوص زائران ایرانی و به گروگان گرفته شدن توسط تروریست ها در سوریه، اختصاص یافت. این بار به شکل روشنی به مقامات آمریکایی تفهیم شده است که مسئولیت هرگونه رویداد سلبی درخصوص زائران ایرانی به عهده آمریکا است و تاوان آن را با سرعت خواهد پرداخت و ثانیاً اینکه، ترکیه و قطر و عربستان که ابزار اجرای سیاست های تروریستی آمریکا محسوب می شوند، شریک جرم آمریکا در گروگانگیری و مسئول پاسخگویی بدان خواهند بود.
گروگانگیرها که با توصیه های طرف های خارجی کار می کنند و هشدارها را نیز دریافت کرده اند، ضمن علاقه مند شدن نسبت به هویت زائران ایرانی به منظور چانه زنی بیشتر، دست از خط و نشان های قبلی برای به شهادت رساندن آنها برداشته اند. در حال حاضر چند صدتن از افسران اطلاعاتی، نظامی ترکیه و کشورهای ارتجاع عرب که هر یک از آنها در کنار یک خیل عظیم از افراد داوطلب و اجاره ای (که با عناوین گوناگون به سوریه اعزام شده اند) در اسارت ارتش سوریه هستند. این افراد که روی هم چند هزار نفر را تشکیل می دهند در کنار افسران اطلاعاتی موساد و MI6 و سیا که تعدادی از آنها نیز میهمان زندان های سوریه می باشند، مجموعه ای کامل هستند که ترک ها و دیگران را وسوسه تبادل کرده است.
یعنی برای اینکه آثار جرم و جنایت خود را در سوریه از بین ببرند، با ربودن زائران ایرانی و وجه المعامله قرار دادن آنها، قصد آزادی عناصر نظامی و امنیتی خود را دارند که در امور داخلی سوریه دخالت کرده اند. همانگونه که آمریکا آماده پرداخت هزینه های بیشتر نیست، دلال های منطقه ای آنها هم نمی توانند به تحمل هزینه های بیشتر فکر کنند. روزهای آینده شاخصی برای درک آنهاست تا بازی غیرانسانی با زائران و افراد عادی را کنار گذاشته، شکست در سوریه را بپذیرند. تحولات منطقه، فقط به سوریه محدود نیست و امروز تمامی منطقه را فراگرفته و دیپلماسی فعال منطقه ای ایران پاسخ به این پدیده و متناسب با حجم واقعی آن است.
این سفر هوشمندانه، هم به روندهای تاکتیکی پاسخ می گوید و هم طرح های استعماری جدید را ناکام می گذارد و مهم تر اینکه، پایه های یک راهبرد تهاجمی منطقه ای را که ارکان صهیونیسم و استکبار در منطقه و دیکتاتورها را هدف قرار می دهد، در دستور کار دارد. راه سلامت برای بازیگران فریب خورده منطقه، جدا شدن از کشتی صهیونیسم و استعمار آمریکایی و غربی است والا پیش از نظامیان غربی و صهیونیستی، تاوان پیمانکاری اجرای سیاست های غربی را خواهند پرداخت. در پایان این پروژه، کیسینجر در آمریکا می ماند و رویای اوغلو تعبیر می شود و ملیجک های منطقه ای باید به فکر اقامت دائمی در غرب باشند.
هادى محمدى
منبع:پایگاه بصیرت