0

جود و جبروت

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

جود و جبروت

«أللّهُمَّ أهْلَ الكِبریآء وَالعَظَمَة وأهلَ الجُودِ وَالجَبَروتِ وَأهلَ العَفْوِ وَالرَّحْمَة...».

ریزش 30 روزه‌ی باران رحمت... فصل مهربانی و اجابت دستان دعا... فصل اشك های بی دریغ «ندامت»!

عید فطر

و امروز دست های روزه داران، برای گرفتن «عیدانه» به آسمان بلند می‌شود كه امروز عید فطرت های پاك است، عید دعاهای مستجاب شده، روز جشن شكست ابلیس، همایش بین المللی روزه داران در وداعی و آغازی دگر...!

الهى... نوای نامت به آتش می‌كشد بند بند این نیستان در سكوت فرو رفته را... و به وجد می‌آورد هیجانات فروكش شده را...!

الهى... این قلب هراسناك كه امید چهاردیواری ضلالت و گمراهی است، به آرامش نمی‌رسد؛ مگر به نور روشن هدایت تو و زخم های چركین روح كه به تیرهای زهرآلود گناه مبتلا گشته درمان نمی‌شود؛ مگر به مرهم احسان تو...!

الهى... ببخشای بر من، به آنچه واقف تری از من كه اگر به رفتار خویش بازگشتم تو نیز به بخشایش بی كرانت بازگرد!

الهى... دیروز فریب تلألؤ طلایی گندم را خوردم و امروز، فریب تبسم آلوده شیطان را

الهى... در ورطه های سخت زندگى، در تمام لحظات پس از مرگ، از تو یاری می‌خواهم كه نیك می‌دانم آن روز كه آتش غضب و خشم تو، جسم فرتوت و ناتوان مرا در برگیرد، این استخوان های ضعیف تاب عذاب ندارند!

الهى... «قَوِّ عَلی خِدْمَتِكَ جَوارِحی»... نعمت جسم سالم و قوی عطایم كن تا در امر دین و تقوا و دانش اندوزى، گرفتار سستی و قصور نشوم؛ چرا كه تو خوب می‌دانی من آن قدر ضعیف و ناتوانم كه بی مدد تو، دعا و راز و نیاز نتوانم...

الهى... دست های محتاجم، لبریز از سبزینه پاك التماسند، سراپا نیازم و تو بی نیازترینى...!

الهى... اگر در خلوت شب های مبارك، دستی از دعا به سویت بلند می‌كردم، از آن رو كه تو خود مرا به دعا فرمان دادی و لذت و حلاوت چشیدن «لبیكت» مرا بر آن می‌داشت كه مشتاقانه و عاجزانه كلون در خانه ات را بكوبم و تو در به رویم بگشایی و كام تشنه ام را كه در جست وجوی یك جرعه معرفت است، سیراب سازى.

الهى... چشم هایم را در روشنی می‌شویم و پرنده سان سر بر آستان ربوبیت تو می‌سایم. شاخه های خشك درونم را با چشمه زلال نیایش تو آب می‌دهم تا زمان و مكان حل شوند در لحظات مناجاتم.

عید فطر

الهى... سجاده سجاده تو را می‌جویم و به سوی تو می‌آیم؛ بدان امید كه پاكیزه ام سازی و آینه قلبم را صیقل دهی تا اسما و صفات تو در آن متجلی شود و نور جمالت در آن تابان باشد.

الهى... دیروز فریب تلألؤ طلایی گندم را خوردم و امروز، فریب تبسم آلوده شیطان را... و اینك تو را می جویم و می طلبم كه تو آن قدر گسترده ای كه گستره زمان را در می نوردى...

الهى... می‌دانم كه اسیر عصیانم و در بند شیطان و لجام گسیخته شهوات... كه در هیبت انسانم...، اما تویی بخشنده ترین بخشندگان كه می‌توانی دست های عاجز ما را نیرویی عطا كنی تا به سوی آسمان به فراز درآیند. و اینك در این روز بزرگ، عیدی ما را رستگاری دنیا و آخرت قرار ده!

الهى... سجاده سجاده تو را می‌جویم و به سوی تو می‌آیم؛ بدان امید كه پاكیزه ام سازی و آینه قلبم را صیقل دهی تا اسما و صفات تو در آن متجلی شود و نور جمالت در آن تابان باشد

پنجره های بسته دلم را بگشا و بهاری همیشگی را به اتاق تاریك دلم هدیه كن!

اینك منم مقرّ و معترف، دست تمنای من و كرم بی منتهایت...

شنبه 28 مرداد 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها