ذره ذرههای خاک، به نماز شکر ایستادهاند. سیل ملائکه روانند و هدیه در دست، فرود میآیند از آسمان. خورشید، شاباش میریزد. لبخند رنگینکمان بر کناره فوارهها دیدنی است.
میهمانان خدا را گرامی میدارند در زمین و کرسیهای پاداش را آذین بستهاند در بهشت. خوشا به آنانکه روزه لبهاشان ذکر بوده است، روزه دستهاشان خدمت، روزه چشمهاشان اشک، روزه پاهاشان توبه و روزه قلبهاشان ایمان!
آسمان و زمین، دست به دست هم دادهاند امروز. صورت ماه خیس شده است. خورشید، تنورخانه روزهداران است. ستارهها در کوچه به راه افتادهاند. شاخههای درخت طوبی، آنقدر پایین آمدهاند که میوههایش میافتد به پشتبامها. حوض کوثر، آنقدر سرریز کرده که ناودانها سیراب شدهاند. درهای جهنم را بستهاند و دستبند زدهاند به شیاطین.
آدمیان، پردهنشین حریم قدساند. عشق، جارچی کوچههاست، معنویت، دورهگرد کوچه پس کوچههای کوچک و بزرگ زمین، شهر خدا شده است.
همگی امتحان تقوا داده، روی از شیطان برتافته، برگشتهاند به سوی خدا و خدا پذیرای بندگان خویش است
اینجا مدینه فاضله همدلیهاست - که برتر از همزبانیهاست - ملکوت، از پشت پردههای فلک پیداست و ساکنان حرم ستر و عفافش، بادههای مستانه میزنند با راهنشینان عالم خاکی.
چه هلهلهای به پاست در عالم! جشنواره افلاکیان خاکنشین است که به لقای معبود خویش رسیدهاند! هدهد سبا باز آمده است با مژدگانی تا نامه دلدار را بخواند برای یاران. محفل انس مخلوقات است. سینه خاک، معبد سپاس و ستایش شده است. همگی برگشتهاند به اصل خویش.
«هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش»
همگی شب هجران پشت سر نهاده، برگشتهاند به روزگار وصل. برگشتهاند به «عهد الست» که با خدای خویش بسته بودند. همگی امتحان تقوا داده، روی از شیطان برتافته، برگشتهاند به سوی خدا و خدا پذیرای بندگان خویش است.
میثم امانی