0

هویت شرعی رویت هلال ماه و طرق احراز آن

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

هویت شرعی رویت هلال ماه و طرق احراز آن

مصاحبه گروه دین و اندیشه خبرگزاری"مهر" با حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه، درباره رویت هلال و احراز طلوع هلال.

حجت الاسلام والمسلمین رشاد در پاسخ به سوال خبرنگار گروه دین و اندیشه "مهر" مبنی بر این که رویت هلال ماه از چه مقوله ای است و آیا "موضوع" است یا "حکم" ؟ گفت: رویت هلال موضوع است و موضوعاتی که دارای حکم شرعی اند چند قسم هستند. قسمی از آنها موضوعات شرعیه نامیده می شود که بعضی از موضوعات احکام شرعی را عرفیه می نامیم و برخی دیگر را موضوعات علمیه تعبیر می کنیم. همین جا تذکر بدهم که این تقسیم متعارف نیست، تقسیم مشهور تفکیک موضوعات به دو دسته شرعی و عرفی است. موضوعات شرعیه آن دسته از موضوعات احکام اند که شارع آن را جعل کرده است. اگر شارع اختراع و جعل نکرده بود دیگران نمی توانستند تلقی مورد نظر شارع را از آن موضوعات بفهمند مانند صلاة یا صوم که دو اصطلاح اند و از آنها دو موضوع مراد می شود و احکامی بر آنها بار می شود. صلاة در لغت به معنای دعاست، ولی شارع این کلمه را در معنای مناسک مخصوصی به کار برده که اگر کاربرد خاص شارع نمی بود و به نحوی از انحاء این کاربرد احراز نمی شد و معلوم نمی شد شارع از کلمه صلاة چه اراده کرده، دیگران آن معنای مورد تلقی شارع را از کلمه صلاة نمی توانستند فهم کنند. البته ما بحث هایی در اصول فقه داریم تحت عنوان حقیقت شرعیه یا بحث صحیحی و اعمی که به این مبحث ما مربوط می شود که در مجال مصاحبه قابل طرح نیست.

اگر حاکم شرع حکم به افطار کرد و عید فطر را اعلام نمود بر همه مسلمانان و حتی مجتهدین تبعیت از این حکم واجب است و در عرض حکم حاکم، شرع دیگری نمی تواند حکم صادر نماید. به جهت این که حاکم شرع یکی بیش نیست اگر در عرض حکم حاکم شرع عادل، شخص دیگری هم حق حکم کردن داشته باشد ناامنی و اختلال نظام لازم می آید و این مورد تایید عقل و شرع نیست .

شارع به هر حال بعضی موضوعات را جعل و اختراع کرده و تلقی ای از آن دارد و احکامی را نیز بر این معنا و تلقی حمل کرده است. موضوعات عرفیه هم موضوعاتی هستند که شارع تصرف در آن نکرده بلکه عرف و عامه آن را جعل کرده اند و شارع نیز احکام را بر موضوع یا همان تلقی عرفی اش بار کرده است. مثلا وقتی از عموم مردم بپرسند که بیع یعنی چه، اغلب توضیحی مشابه ارائه می دهند. اگر از مردم بپرسیم که ربا یعنی چه فرض بر این است که مردم عصر بعثت می دانستند ربا یعنی چه. شارع هم بیع را با همان تلقی عرف تحلیل و ربا را تحریم نموده، پس موضوعات عرفیه، موضوعاتی هستند که شرع در شکل گیری و تعریف آن نقشی ندارد و موضوعاتی است که مردم با آن سر و کار دارند و اغلب آن را می فهمند و فقط شارع حکمی بر آنها حمل کرده است. موضوعات علمیه را ما به آن موضوعاتی که برای تشخیص آن خبر به تخصص خاصی لازم است و شناخت آن نه شان شارع است و نه کار عرف تعبیر می کنیم. مرجع تشخیص موضوعات شرعیه شرع است و مرجع تشخیص موضوعات عرفیه عرف است. متخصصین خاص و مرجع تشخیص موضوعات علمیه هم طبعا خبرگان و اهل تخصص آن موضوع هستند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: موضوعات شرعیه نیز به دو گروه تقسیم می شوند:

1- موضوعات عادیه واضحه یا مصرحه که تشخیص آنها نیازمند نظر و اجتهاد نیست، هر کسی به متنی دینی می تواند مراجعه کند بدون این که از قدرت اجتهاد برخوردار باشد موضوع را بفهمد.

2- موضوعات شرعیه دقیقه و مستنبطه، این گروه آن چنان است که بدون نظر و اجتهاد کسی نمی تواند آن را تشخیص دهد. در نتیجه تشخیص آن گروه از موضوعات شرعیه صرفا بر عهده مجتهد است.

موضوعات عرفیه هم می تواند بر دو گروه تقسیم شود:

1- عرفیه عادی که همه قادر به تشخیص انند.

2- گاه برخی از موضوعات به رغم این که عرفیه هستند پیچیده اند و تشخیص آنها نیاز به دقت و تامل فنی دارد و این گروه یا در حیطه قدرت و حتی وظیفه فقیه قرار می گیرد که او تشخیص دهد و گاه در حیطه تخصص یک متخصص خاص؛ مانند این که برخی موضوعات عرفی را جامعه شناسان و مردم شناسان می توانند تشخیص دهند که آن موضوع در باور مردم چیست و چه معنایی دارد و در این صورت این گروه دوم از دسته موضوعات عرفیه چه بسا ملحق به موضوعات علمیه شود. به جهت این که تشخیص آنها نیازمند به یک سلسله دقت های علمی است.

رویت یا احراز حلول هلال حکم نیست اظهار داشت: احراز طلوع ماه از موضوعات عرفیه است و تشخیص آن از هر کسی برمی آید البته در بعضی مواقع احکام و شرایطی برای آن ذکر شده اما در مجموع نفس احراز طلوع یا رویت آن چنان نیست که نیازمند به تخصص باشد. رویت هلال یک موضوع عادی است و نیاز به اجتهاد ندارد.

وی در ادامه درباره مسئله رویت هلال و احراز طلوع ماه گفت: رویت یا احراز حلول هلال حکم نیست اظهار داشت: احراز طلوع ماه از موضوعات عرفیه است و تشخیص آن از هر کسی برمی آید والا در زمره موضوعات علمیه قرار می گیرد، البته در بعضی مواقع احکام و شرایطی برای آن ذکر شده اما در مجموع نفس احراز طلوع یا رویت آن چنان نیست که نیازمند به تخصص باشد و یک فرد شخصا نیز می تواند برود بالای بام خانه اش و به جستجوی هلال بپردازد و طلوع هلال را رویت کند. پس رویت هلال یک موضوع عادی است و نیاز به اجتهاد ندارد. اگر شخصی هلال شوال را رویت کرد برای شخص او این موضوع ثابت شده و می تواند و بلکه باید فردا افطار نماید و نمی تواند روزه بگیرد. البته شارع علاوه بر راه های عرفی و عقلایی راه های خاصی را مانند بینه شرعیه برای احراز هلال اعلام نموده که باید مورد توجه قرار داد.

این استاد حوزه درباره راه ها و روش هایی که برای احراز حلول هلال باید منظورداشت گفت: این روش ها به دو گروه کلی تقسیم می شود. راه های علم آور و راه هایی شرعی که شرع آن را جعل نموده و ما موظف به تبعیت از آن هستیم. یکی از راه های علم آور رویت شخصی است و روایاتی که رویت شخصی را مطرح کرده است در حد متواتر است. مانند:" فاذا رایت الهلال فصم و اذا رایته فاطر." تعدادی از این روایات صحیحه نیز هستند در وسایل الشیعه ابواب احکام شهر رمضان این روایات مذکور است.

اگر کسی تشخیص داد که حاکم در یک حکم یا تشخیص موضوع حتی بر اساس فتوای خودش خطا کرده فقط خود بدون معارضت به تشخیص خود عمل کند. مثلا حاکم گفته رویت هلال شد و عید فطر اعلام داشت و خود من واقف شدم که چنین است، نظر این فرد نمی تواند بر نظر دیگران تسری پیدا کند و دیگران اگر احراز نکنند و علم تحصیل نکنند نمی توانند به صورت تقلیدی مطابق احراز او ترتیب اثر دهند.

دوم تواتراست. این که آن چنان افراد فراوانی از رویت شدن هلال ماه خبر دهند که انسان احتمال تبانی ندهد. راه دیگر شیاع مفید علم است یعنی آن چنان خبر رویت هلال ماه میان مردم شایع باشد که انسان برای آن علم حاصل شود بر ثبوت رویت و هر فرد عاقلی از کثرت شیاع خبر به حالت یقین دست پیدا کند. در این جا چه بسا بتوان گفت که هر روش و طریق معقولی که علم آور باشد حجت است و در نتیجه اگر کسی با اعتماد به قول اهل علم و خبرگان نجوم علم برایش حاصل شود حلول و رویت برایش اثبات می شود. یعنی حتی اگر نفس طریق علم را حجت ندانیم اما از آن جهت که نظر علمای فن ایجاد علم در انسان کرده موضوع برای فرد ثابت می شود."فمن شهد منکم الشهر فلیصمه" زیرا مصب و موسم صیام ، رمضان است. اگر حلول ماه رمضان به طریقی علم آور احراز شود روزه آن واجب است، کما این که بدلیل حرمت صوم اول شوال، اگر به طریقی علم آور، ولو به روش های علمی برای انسان حلول هلال شوال احراز گردد پایان رمضان احراز شده و روزه پس از آن روزه اول شوال محسوب می شود و جایز نخواهد بود. تصلب بر لفظ " رویت " چندان قابل دفاع نیست. البته این پیشنهاد نیازمند کار علمی بیشتری است. راه چهارم گذشت سی روز از هلال ماه قبل است. وقتی رویت هلال شعبان شده و سی روز از آن گذشته دیگر احتیاجی بر رویت هلال رمضان نیست چرا که ماه قبل رویت شده بود سی روز از آن گذشت یا رویت هلال رمضان شد و اکنون سی روز از آن گذشته دیگر نیاز به رویت هلال شوال نیست. زیرا ماه قمری سی و یک روز نمی شود. همچنین اگر دو عادل شهادت دهند که ما ماه را رویت کردیم و معارض با دو شاهد عادل دیگر نباشد می تواند رویت هلال ماه را اثبات کند.

اگر حاکم شرع که مصداق اتم آن امام معصوم و ولی امر مسلمین است اعلام کرد که فردا عید است و مومنین افطار کنند در این صورت بر همه مسلمین اطاعت از حکم او فرض است و در این امر عامی و عالم و مقلد و مجتهد حکم واحد دارند.

احراز طلوع ماه از موضوعات عرفیه است و تشخیص آن از هر کسی بر می آید البته در بعضی مواقع احکام و شرایطی برای آن ذکر شده اما در مجموع نفس احراز طلوع یا رویت، آن چنان نیست که نیازمند به تخصص باشد. رویت هلال یک موضوع عادی است و نیاز به اجتهاد ندارد.

وی درباره روش حکم حاکم شرع که از طرق لزوم افطار و عید است تصریح کرد: اگر حاکم شرع که مصداق اتم آن امام معصوم و ولی امر مسلمین است اعلام کرد که فردا عید است و مومنین افطار کنند در این صورت بر همه مسلمین اطاعت از حکم او فرض است و در این امر عامی و عالم و مقلد و مجتهد حکم واحد دارند. مسائل و احکام تقسیمات مختلفی دارد که یکی از آنها می تواند به تقسیم حکم به عادی و حکومتی است. بعضی از احکام هویت وجه سیاسی و اجتماعی و حکومتی دارند و با نظر و شان حاکم شرع مرتبط است. هر چند این امور عبادی است اما امر سیاسی و حکومتی نیز محسوب می شود مانند نماز جمعه و حج. نماز جمعه عبادت است اما به نحوی با حکومت دینی مرتبط است و امام جمعه را حاکم انتخاب و نصب می کند و مسائلی که در آن خطبه ها اعلام می شود لزوما باید مسائل امت و اجتماع مسلمانان باشد در خطبه امامان و حاکمان یاد می شود، به همین جهت بین شیعه و سنی پذیرفته شده که این موضوع به نحوی با امر حکومت مرتبط است. مسئله عید فطر و عید قربان هم کمابیش همین خصلت را دارد خصوصا عید فطر. در واقع عید فطر یک مسئله شرعی و دینی عادی نیست. بلکه مسئله سیاسی نیز محسوب می شود. بنابراین مناسب شان ولی امر است که عید را اعلام کند.

ثبوت رویت هلال ماه نزد حاکم و حکم حاکم بر افطار مسلمین از جمله مسائلی است که در روایات فراوان آمده است و در فقه ما نیز فقهای عظام به این پرداخته اند.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه متذکر شد: ثبوت رویت هلال ماه نزد حاکم و حکم حاکم بر افطار مسلمین از جمله مسائلی است که در روایات فراوان آمده است و در فقه ما نیز فقهای عظام به این پرداخته اند. خبر صحیح محمدبن قیس از امام باقرعلیه السلام در وسایل الشیعه باب شش از ابواب احکام شهر رمضان آمده است می فرماید که " اذا شهد عند الامام شاهدان انهما رویا الهلال منذ ثلاثین یوما امر الامام بالافطار ذلک الیوم اذا کانا شهدا قبل زوال الشمس و ان شهدا بعد زوال الشمس امر الامام بالافطار ذلک الیوم و اخر الصلاة الی الغد فصلی بهم". امثال این روایت نشان می دهد که حکم به برگزاری عید فطر و افطار مربوط به امام مسلمین است. منظور از امام اینجا امام به معنای کلامی و امام معصوم نیست، احراز رویت برای معصوم نیازمند شهادت دو شاهد نیست.

اگر حاکم شرع حکم به افطار کرد و عید فطر را اعلام نمود بر همه مسلمانان و حتی مجتهدین تبعیت از این حکم واجب است و در عرض حکم حاکم شرع دیگری نمی تواند حکم صادر نماید. به جهت این که حاکم شرع یکی بیش نیست اگر عرض حکم حاکم شرع عادل، شخص دیگری هم حق حکم کردن داشته باشد ناامنی و اختلال نظام لازم می آید و این مورد تایید عقل و شرع نیست.

وی در پاسخ به این پرسش که در چنین موقعی که حاکم شرع اعلام فطر می کند تکلیف کسانی که از غیر فقیه حاکم تقلید می کنند چیست اظهار داشت: قبلا گفتیم موضوع ثبوت رویت هلال یک موضوع عرفی و عادی است تقلید بردار نیست اما احکامی که بر آن مترتب است احکام شرعی است. اما اگر حاکم شرع حکم به افطار کرد و عید فطر را اعلام نمود بر همه مسلمانان و حتی مجتهدین تبعیت از این حکم واجب است و در عرض حکم حاکم شرع دیگری نمی تواند حکم صادر نماید. به جهت این که حاکم شرع یکی بیش نیست اگر عرض حکم حاکم شرع عادل، شخص دیگری هم حق حکم کردن داشته باشد ناامنی و اختلال نظام لازم می آید و این مورد تایید عقل و شرع نیست. وقتی ما معتقد شدیم که اسلام دینی است دارای بعد سیاسی و پذیرفتیم که در نظام حکومتی اسلام ولی امر منزلت و شئون خاصی دارد طبعا باید به لوازم آن هم تن در دهیم.

وی درباره مخالفت با حکم حاکم شرع گفـت: اگر در عرض حکم حاکم شرع حکم دیگری صادر شود در این صورت ناامنی و هرج و مرج و اختلال نظام لازم می آید و موجب سرگشتگی و تحیر مردم می شود و دیگران درباره ما قضاوت نادرستی می کنند، می گویند این چه دینی است و چه احکامی و چه نظام حقوقی و فقهی است که در یک چنین موضوع مهم و روشنی نمی توانند به توافق رسند و نظر مشخصی اعلام کنند. لهذا اختلاف موجب وهن اسلام و مسلمانهاست. احکام حکومتی فراتر از تقلید اگر کسی تشخیص داد که حاکم در یک حکم یا تشخیص موضوع حتی بر اسای فتوای خودش خطا کرده فقط خود بدون معارضت به تشخیص خود عمل کند مثلا حاکم گفته رویت هلال شد و عید فطر اعلام داشت و خود من واقف شدم که چنین است، نظر این فرد نمی تواند بر نظر دیگران تسری پیدا کند و دیگران اگر احراز نکنند و علم تحصیل نکنند نمی توانند به صورت تقلیدی مطابق احراز او ترتیب اثر دهند.

اگر حکمی از سوی حاکم شرع صادر شد بر همه بلا استثناء اطاعت آن واجب است. اگر کسی تشخیص داد که حاکم در یک حکم یا تشخیص موضوع حتی بر اساس فتوای خودش خطا کرده فقط خود بدون معارضت به تشخیص خود عمل کند مثلا حاکم گفته رویت هلال شد و عید فطر اعلام داشت و خود من واقف شدم که چنین است، نظر این فرد نمی تواند بر نظر دیگران تسری پیدا کند و دیگران اگر احراز نکنند و علم تحصیل نکنند نمی توانند به صورت تقلیدی مطابق احراز او ترتیب اثر دهند. از نظر اسلام بسیاری از موارد تقلیدی نیست: در اصول دین و مبادی استنباط تقلیدی نیست و در ضروریات فقهی نیز تقلید معنایی ندارد. به طور مثال وجوب صلاة واجب است و احتیاجی به تقلید ندارد موضوعات عرفیه و علمیه نیز جای تقلید نیست، در احکام فرعیه و عملیه و موضوعات مخترعه شرعیه دقیقیه که احتیاج به نظر و اجتهاد است باید تقلید کرد.

حجت الاسلام رشاد در خصوص این که حاکم شرع کیست و آیا هر مجتهدی حاکم شرع است گفت: حاکم شرع همان ولی امر بالفعل است. و طبعا "صلاحیت" با "فعلیت" متفاوت است. ممکن است مجتهدین بسیاری باشند که صلاحیت عهده داری ولایت امر مسلمین را دارا باشند اما به محض این که به طریق مشروع و مقبول کسی ولایت امر را به عهده گرفت کسی در عرض او بالفعل حق ولایت ندارد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هر دو امام هستند و هر دو معصوم هستند، اما تا وقتی که امام حسن علیه السلام حضور دارد ولایت تشریعی منحصرا بر عهده ایشان است و امام حسین علیه السلام هم مانند آحاد امت تابع اوست و بعد از شهادت امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام عهده دار ولایت می شود. شان حاکم شرع و ولایت چیزی است، شان اجتهاد و فقاهت چیزی دیگر . هر یک در جای خود محترم و عزیز اند. مبادا کسی از این مطلبی که عرض شد دچار بدفهمی شود. ما فقهایی داریم که هر چند عهده دار ولایت امر نیستند اما شان عظیمی دارند، مراجع عظام سنگربانان تفکر دینی و دیانت مردم و نگاهبانان و نگاهداران استقلال کشورند و امروز مراجع عظام بالاتفاق پشتیبان نظام دینی و هر یک محور وحدت ملت و استوانه امت اند.

شنبه 28 مرداد 1391  1:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها