«راز پنهان» كه با فيلمنامهاي از خود سام مقابل دوربين رفت هرچند مضموني اجتماعي دارد، اما در محتواي اثر نيز سعي شده تا از جنبههاي مذهبي و عرفاني خالي نباشد، اما اين مجموعه در نهايت به خاطر وجود ضعفهاي ساختاري آنطور كه بايد و شايد نتوانست در انتقال اين مفاهيم موفق باشد.
شكي نيست كه فلورا سام به قواعد روايت آشناست و تا به حال مجموعههايي مانند ماه عسل، نشاني و توطئه فاميلي ـ كه به قلم او نوشته شده بودند ـ كمتر در جذب مخاطب مشكل داشتند؛ با اين حال از اين حيث، راز پنهان به نسبت كارهاي قبلي او در ردههايي پايينتر قرار خواهد گرفت.
ميتوان گفت راز پنهان بيشترين ضربه را به واسطه تعداد قسمتها متحمل شد. درواقع، داستاني كه او در كل اين 30 قسمت روايت ميكند براحتي ميتوانست در قالبي جذابتر و در 10 قسمت روايت شود.
او در داستانش فراز و فرودها و گرههايي را گنجانده كه اگرچه ذهن مخاطبان را درگير ميكند، اما فاصله زماني اين فراز و فرودها از يكديگر و نبود خردهروايتهايي كه بتواند در اين فاصله مخاطب را با خود همراه كند بشدت به چشم ميآيد و اين حس را در مخاطب ايجاد ميكند كه اگر سه يا چهار قسمت را هم نبيند، اتفاق مهمي را از دست نخواهد داد.
راز پنهان همچنين بشدت از ايستابودن سكانسها رنج ميبرد و ريتم قابل قبولي در نحوه روايت خود ندارد. يكنواختي سكانسها و در برخي موارد دكوپاژهاي (نمابندي) بشدت ساده صحنهها اين گمانه را به ذهن متبادر ميكند كه شايد اگر فلورا سام كارگرداني را به شخص ديگري واگذار ميكرد نتيجه بهتري نصيب راز پنهان ميشد. او درواقع به عنوان نويسنده، نقطهنظرات خود را در متن گنجانده و اگر نگاه ديگري متن او را رصد ميكرد و از ديد خود آن را به تصوير ميكشيد تنوع بيشتري در نحوه روايت را شاهد بوديم.
از سوي ديگر، تلاش فلورا سام براي بيان درامي بر بستر معنويت و ارائه پيامهايي مبتني بر آموزههاي ديني هرچند بواسطه پخش اين مجموعه در ايام ماه رمضان تا حدي قابل توجيه است، اما بيان مستقيم بسياري از اين آموزهها ميتواند به صورت وصلهاي ناجور از متن سريال بيرون بزند.
اين آموزهها كه در قالب ديالوگهاي متعدد ميان شخصيتها طراحي شده است، ميتوانست با قرارگرفتن در لايههاي زيرين درام تاثيرگذاري بمراتب بيشتري داشته باشد. اينگونه روايت اگرچه تا حد زيادي ميتواند خواسته معدودي از مخاطبان تلويزيون را برآورده كند، اما حرف جديد براي مخاطبان جدي سريالهاي تلويزيوني ندارد.
نكته ديگري كه ميتوان در مورد راز پنهان به آن اشاره كرد، استفاده از بيان شاعرانه در ديالوگهاست. استفاده اين نوع ديالوگها به اين جهت كه در زندگي روزمره چنين بياني كاربرد ندارد، ديوار حائلي را ميان مخاطب و شخصيتي كه در قاب تلويزيون ميبيند، ايجاد ميكند كه در راز پنهان نيز بهوفور شاهد آن هستيم.
اين مجموعه از آنجا كه بر بستري از واقعيتهاي زندگي روزمره بنا شده بايد ديالوگهايي از جنس واقعيت و از جنس گفتوگوهاي روزمره مردم عادي داشته باشد تا مخاطب براحتي با آنها ارتباط برقرار كند.
استفاده از تمثيل و ديگر ارائههاي ادبي شايد متناسب با داستاني ديگر و فضايي ديگر باشد، اما در سريالهايي كه موضوعات اجتماعي را دستمايه كار خود قرار ميدهند چندان مناسب نيست. اينگونه ديالوگنويسي حتي بازيگر را در درك موقعيت نقش دچار ترديد ميكند و او را در ميان فضاي شاعرانه و فضاي واقعي معلق نگه ميدارد.
با اين حال ميتوان يكي از نقاط قوت راز پنهان را در استفاده از بازيگراني دانست كه هركدام چهره شناختهشدهاي هستند. در واقع ويترين خوبي كه عوامل دستاندركار اين سريال مقابل چشم مخاطبان چيدهاند، هر مخاطب تلويزيوني را ترغيب ميكند تا راز پنهان را دنبال كند.
از بين بازيگران به غير از جلاليتبار، تفتي و بلوكات بازي جاندار و پركششي از سوي ديگر بازيگران به تصوير درنيامد.
از ديگر نقاط قوت اين مجموعه كه در قسمت اول به نمايش درآمد نحوه به تصويركشيدن تصادفي بود كه فرامرز به دنبال آن دچار فراموشي ميشود. هيجان ناشي از اين صحنه در همان قسمت اول شرايطي را فراهم كرد كه مخاطب به سرنوشت او علاقهمند شود.
راز پنهان، بموقع و به دور از اضطرابهاي ناشي از ساخت سريالهاي مناسبتي ساخته شد و زمان پخش مناسبي هم دارد، اما اگر به اصطلاح زيادي كش نمييافت بيشتر از اينها ميتوانست مخاطبان خود را راضي نگه دارد.