[نام کتاب] او خواهد آمد
نام او جهان صفا ندارد، بى یاد او جانها بها ندارد، بى عشق او دلها نوا ندارد، بى لطف او عالم بقا ندارد، بى جلوه او ارض وسماء جلا ندارد، بى نور او خورشید وماه ضیا ندارد، بى جود او درد ما شفا ندارد، بى مهر او مشکلها دوا ندارد، بى مهر او اعمال ما امضا ندارد، بى ظهور او غم هجران انتها ندارد، اى همه غمها را تو پایان، اى همه دردها را تو درمان، اى همه آشفتگیها را تو سامان، اى نور یزدان، اى مهر تابان، اى فروغ بى پایان،اى خورشید همیشه فروزان، تو بیا تا ز پرتو رویت، شب تاریک سحر گردد، ورنه اى مهر تابان، بى تو هر لحظه تیره تر گردد. من در این غار خسته ودلتنگ، انتظار تو را ستاره کنم، در این شب تار وحشت زا، لحظه هاى تو را شماره کنم. گر بیائى ستاره هاى سحر، در نگاه تو رنگ مى بازند، گر بیائى کبوتران امید، لانه هارا دوباره مى سازند.