پس از ارتحال حضرت امام(ره) مي خوا ستيم به هر صورت ممكن تلويزيون ايران را بگيريم. قرار بر اين گذاشتيم كه پس از آمار صبح در هنگام نظافت آسايشگاه دست به كار شويم،شايد موفق شويم.
تلويزيون عراق هم صبحها برنامه نداشت و فرصت خوبي بود. يكي از برادران به نام باقري اهل مسجد سليمان كه از تلويزيون سرشته داشت بامقداري دستكاري اول توانست صداي ايران و پس از آن چند تصوير را بگيرد. به اين ترتيب ، يك هفتۀ تمام صبحها تلويزيون ايران را مي گرفتيم و بچه ها نيز با زدن سوت آمار به آسايشگاه مي آمدندتا برنامه هاي سيماي چمهوري اسلامي ايران را ببينند.
البته همين كار باعث شد عراقيها مشكوك شوند و يك روز وقتي همه جمع شده بوديم و برنامه هارا تماشا مي كرديم، آنها دستپاچه و سراسيمه به داخل آسايشگاه ريختند. فرمانده عراقي گفت:خوب . تلويزيون ايران ميگيريدواز ايران براي شما اطلاعات مي فرستند!؟
خوشبختانه در آن وقت تلويزيون كارتون نخودي را نشان ميداد. ما به ا و گفتيم فقط مي خواستيم كارتون تماشا كنيم اطلاعات كجا بود؟!
فرمانده عراقي دستورداد ما را كتك بزنندويك هفتۀ تمام داخل آسايشگاه بي آب و غذا زندانيمان كنند . البته تلويزيونها را هم بردند.يك هفته بعد وقتي تلويزونهاي كمپ را آوردندو تغييراتي در آنها داده بودند كه ديگر ايران را نمي گرفت.
تفأَّل به قرآن ذكر ورازونياز به درگاه پروردگار باعث مي شد سختي ها و فشارهاي روحي ناشي از شكنجه و اسارت را تحمل كنيم؛ طي آن دوران سخت در واقعي كه خيلي فشارروحي داشتم سه مرتبه به قرآن تفأل زدم و در هر سه بار آيۀ 18 سوۀ يوسف آمد: فَصَبرٌ جميلٌ وَ اللهُالمُستَعان عَلي ما تَصِفُون
وصبر من صبر بزرگي است و خداست كه در اين باره از او ياري بايد خواست
جالب اينجاست كه وقتي اين موضوع را براي سرگرد آزاده برادر داداشي، جمعي لشكر 58 ذوالققار تعريف كردم،شبي اورا در بين نماز مغرب و عشاء درحال گريه ديدم و علت آن را از وي پرسيدم گفت: با قرآن تفأل زدم آيۀ 18 سورۀ يوسف آمد.(نويد شاهد)