در ایام ماه مبارک رمضان هر شب زیارت عاشورا و دعای کمیل و شبزندهداری [در اسارتگاه] برقرار بود تا اینکه شب نوزدهم فرشته عذاب آمد و گفت دکتر آمده و میخواهد واکسن وبا به شما بزند.
همه را صف کردند و آمپول زدند؛ با آمپولها همه بچهها بیهوش شدند، فهمیدیم همه اینها کلک است که ما عزاداری نکنیم.
دوباره شب بیست و یکم هم آمدند و آمپول زدند ولی بالاخره هر جوری بود بچهها همه ماه رمضان را روزه گرفتند و زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند.(فارس)