یک آزاده پلدختری گفت: تیر خلاص را به من زدند، ولی خدا خواست زنده بمانم.
عزت الله جودکی امروز به خبرنگار خبرگزاری فارس در پلدختر در مورد روزهای اسارت میگوید: آذر ماه سال 61 بود، عملیات محرم در زبیداد عراق در حالی که مشغول عملیات بودیم، توسط عراقیها محاصره شدیم، درگیری ادامه داشت که ناگهان یک خمپاره کنارم فرود آمد دیگر هیچی نفهمیدم.
جودکی افزود: بعد از مدتی که به هوش آمدم خیلی از بچهها زخمی و شهید شده بودند و عراقیها بالای سرمان بودند و هر کسی که میتوانست بلند شود را به اسارت میگرفتند و بچههایی که مجروحیت آنها شدید بود و نمیتوانستند بلند شوند، تیر خلاص میزدند.
وی گفت: به خاطر این که از ناحیه پا و صورت دچار مجروحیت بودم نتوانستم بلند بشوم یکی از عراقیها بالای سرم آمد و اسلحه کمری خود را بیرون آورد و تیر خلاص را به من زد و دیگر هیچی نفهمیدم.
این آزاده سرافراز پلدختری ادامه داد: بعد از مدتی دوباره به هوش آمدم و خون تمام بدنم را فرا گرفته بود، بعد از مدتی یک گروه دیگر از عراقیها آمدند و ما را به بیمارستانی در العماره بردند و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفتم و گلوله را از سینهام بیرون آوردند که این گونه خدا خواست زنده بمانم.
وی گفت: بعد از پذیرفتن قطعنامه و تبادل اسرا در سال 69 و بازگشت به میهن اسلامی مردم ما را شرمنده خود کردند.
جودکی در پاسخ به اینکه بهترین خاطرهات بعد از اینکه به آغوش میهن برگشتی چه بود، گفت: وقتی به ایران آمدیم ناگهان راننده با گفتن یا علی اتوبوس را متوقف کرد، وقتی که متوجه شدیم یکی از مردم در حالی که بچهاش را سر دست گرفته بود آمد و گفت من به خاطر مجاهدتها و ایثارگریهای آزادهها حاضرم تنها فرزندم را برای شما قربانی کنم و این صحنه هیچ وقت از ذهنم بیرون نمیرود.
جودکی در ادامه با افسوس از اینکه لیاقت شهادت را نداشته است، گفت: شهدا رفتند و چیزی که برای ما باقی مانده است، یاد و خاطره آنهاست و ما باید آن را به نسل جدید منتقل کنیم، تا جوانها بدانند که امنیتی که امروز آنها دارند، مرهون فداکاریهای خون شهدا است.