با توجه به دیدگاههای شیعه از همان قرن اول هجری آنان برای هیچ حکومتی – چه اموی و چه عباسی- مشروعیت قائل نبوده و تکلیف خود را در مبارزه منفی یا مثبت با سلطه سیاسی حاکم می دانستند.
2-1) زیدیه
پیروان و معتقدان به امامت زید بن علی بن حسین بن علی (ع) را زیدیه خوانند. وی یکی از پسران امام سجاد(ع) چهارمین پیشوای شعیان امامیه بود که علیه هشام بن عبدالملک اموی در سال 122هـ در کوفه قیام کرد. قیام زید توسط حاکم کوفه – یوسف بن عمرو ثَقفی – سرکوب شد و جنازه اش را بردار کردند و سرش را برای هشام فرستادند. [1]پس از شهادت زید فرزندش یحیی به خراسان گریخت و دست به قیام زد.
سرانجام مغلوب نصربن سیّار،حاکم خراسان گردید و به دار آویخته شد. [2] پس از یحیی سادات علوی مکرر بر حکام اموی و عباسی شوریدند. [3] از جمله عبدالله معاویه بر مروان حمار،محمد نفس الزَکیّه بر منصور دَوّانیقی،حسین بن علی (صاحب فَخ) بر هادی عباسی و ...زیدیه را می توان به عنوان شاخص ترین مذهب در آن جناح از شیعه که معتقد به مبارزه مثبت با اقتدار سیاسی حاکم بود، معرفی کرد. زید همواره یکی از لوازم امامت را قیام می دانست. زیرا با ملاحظه شرایط خاص جامعه اسلامی قائل به قیام بوده و مبارزه مسلحانه را ترجیح می داد. به همین سبب عمده دیدگا ههای اعتقادی آنان متوجه امامت است.
1-2-1) عقاید وآراء زیدیه
دیدگاههای زیدیه در موضوع امامت را می توان در سه بخش عنوان کرد؛
الف) امامت مفضول ب) فاطمی نسب بودن امام ج) قیام مسلحانه
الف) امامت مفضول
یکی از معروفترین مبانی عقیده سیاسی زیدیه، امامت مفضول است.بنا برگزارش شهرستانی زید در افضلیّت علی (ع) و صلاحیّت قطعی او در جانشینی پیامبر تردیدی نداشت.اما علی رغم آن،خلافت به ابوبکر واگذاشه شد ،دلیل اقدام این بود که با این عمل که به مصلحت مسلمانان بود، مانع از بروز هرگونه شورشی در سرزمین های اسلامی گردد. [4]
استدلال زید در توجیه امامت شیخین با حضور علی (ع) این بود که مصالح عمومی جامعه اقتضا میکرد که با وجود افضل- علی (ع)- مفضول -ابوبکر- خلیفه شود،چراکه با توجه به مجاهدت های بسیار علی(ع) در غَزوات و سَرایای زمان پیامبر (ص) و ریختن خون بسیاری ازسران کفر و شرک،که اینک باز ماندگان آنان مسلمان شده بودند- اگر علی به قدرت میرسید کینه ها زنده می شد و عداوتها آشکار میگردید؛ چرا که هنوز خون قریش بر شمشیر علی (ع) خشک نشده بود. [5]
بنابراین مصلحت ایجاب میکرد که ابوبکر با وجود افضلیت علی (ع)؛ خلیفه شود.یکی از شروط زیدیه در امامت، افضلیت امام است. با این حال این شرط مطلق نیست، چراکه اگر مصلحت مسلمین ایجاب میکند، می توان موقتاً افضل را به امامت منصوب نکرد و به خلافت مفضول تن در داد. چنانکه در مورد خلافت ابوبکر و عمر با وجود علی (ع) چنین امری پیش آمد.
به عقیده اسماعیلیه ،دوره حکومت معصوم به داوزده امام ،یا یک دوره زمانی ویژه یا تعدادبیشتری از ائمه معصوم خاتمه نمی یابد،بلکه دوره حکومت ، حضور و حیات ائمه معصوم از نسل علی (ع) و فاطمه زهرا(س) تا قیام قیامت ادامه دارد و امر امامت در نسل اسماعیل بن جعفر صادق تداوم می یابد. |
ب) فاطمی نسب بودن
تقریباً همه فرق زیدیه فاطمی نسب بودن را در ذشرایط مربوط به امامت لحاظ کرده اند؛ اما نکته مبهم این است که با وجود این شرط، زیدیه خلافت ابوبکر و عمر را مشروع قلمداد کردهاند.اگر فاطمی نسب بودن را به عنوان اصل بپذیریم،امامت شیخین و حتی علی بن ابیطالب (ع) مخدوش خواهد شد. مگر آنکه بپذیریم که تلویحأ این دیدگاه زیدیه به دوره بعد از خلفای راشدین مربوط میشود.
ج) قیام به سیف
دیدگاه دیگر زیدیه، مشروط کردن صحت امامت به قیام به سیف میباشد. طرح این اندیشه به زیدیه ماهیّتی قیام گرانه داده است. زید عقیده داشت که شرط امام این است که امام در میان مردم با شمشیر علیه حاکمین وقت و برای تصدّی امر خلافت قیام کند . بنابر این در صورتی که مردی فاطمی نسب ،عادل و افضل و دعوت کننده مردم،فقط به دعوت دعاوی مردم به سوی خویش مبادرت ورزد و برای گرفتن خلافت با شمشیر قیام نکند،چنین فردی امام نیست و امامت او مشروعیت ندارد؛ بلکه امام باید با شمشیر قیام کند و علیه ستم خروج کند. [6]
3-1) اسماعیله(چگونگی شکل گیری فرقه اسماعیلیه)
پس از وفات امام جعفر صادق علیه السلام برخی ازشیعیان درباره امامت هفتمین پیشوای شیعه اختلاف کردهاند و فرقهای دیگر از شیعیان بنام اسماعیلیه بوجودآمد.اسماعیلیان بر این باورند که پس از امام جعفر صادق (ع) امامت،به اسماعیل فرزند ایشان میرسد و پس از او درمیان فرزندان وی یعنی از طریق محمد بن اسماعیل تداوم می یابد. [7]به کسانی که بعد از امام صادق،امامت اسماعیل و فرزندانش را باور دارند،اسماعیلیه گفته می شود.نامهای دیگری چون سبعیه،باطنیه،تعلیمیّه،مُلاحده،خَطابیه و... نیزبه آنها اطلاق شده است.
درباره شخصیّت اسماعیل اتفاق نظری میان منابع سنّی ،اسماعیلی و اثنی عشری موجود نیست و نظرات و آراءگوناگونی راجع به وی گزارش شده است. برخی از منابع اثنی عشریه و اهل سنت،اسماعیل را فردی فاسد و شربخوار معرفی کردهاند .علی رغم این اتهامات تعدادی از بزرگان شیعه اثنی عشری در آثار خویش اسماعیل را یکی از پسران شایسته و مورد علاقه امام صادق دانسته اند که در روزگار پدرش در گذشتهاست و هرگز ادعای امامت نداشته و هرگز مرتکب شُربخَمر نشده است. [8] منابع متأخر شیعی نیز گزارش شیخ مفید را تأیید کردهاند. [9]
منابع اسماعیلی نیز در باب دوره حیات و زمان مرگ اسماعیل اتفاق عقیده ندارند. دستهای از اسماعیلیان بر این باور بودهاند که اسماعیل،علی رغم آنکه امام صادق نص امامت به او کرده بود،در زمان حیات پدر درگذشت. ولی دسته دیگر معتقد بودند که اعلام مرگ اسماعیل از سوی امام صادق در واقع تقیّهای بود برای حفظ جان پسر که در معرض تهدید جدی خلیفه عباسی قرار داشت.به موجب باور اسماعیلیان،تعیین امام موسی کاظم به امامت از سوی امام صادق نیز به معنای امامت "استقرار" ایشان نبود،بلکه امام این فرزند خویش را برای انتقال نهایی امامت به برادرش اسماعیل "امام مستودع" قرار داد. به این معنیکه امام موسی کاظم (ع)حق انتقال امامت به فرزند خود را نداشت.
یعنی همان وظیفهای که امام مستقر دارا است، بلکه این امام موظف بود تا امامتی را که نزد وی به ودیعه گذاشته شده بود،در زمان لازم به صاحب ودیعه "یعنی اسماعیل" واگذار نماید. بدین گونه بعد از درگذشت امام صادق (ع) محمد بن اسماعیل ادعای امامت کرده است و شاخه تازهای ازفرق شیعی شکل گرفت و در سرزمینهای اسلامی رسوخ یافت. موالیانی چون ابوالخطاب،عبدالله بن میمون قدّاح درپایهریزی تفکرات اسماعیلیه نقش داشته اند.
در هرحال محمد بن اسماعیل در حِجاز به دعوت برخاست و با الهام از روش تبلیغ مخفی شیعه،به شکل پنهانی دعوی امامت خویش را آشکار ساخت. دوره دعوت در زمان خلافت مهدی و هادی عباسی میباشد. با ایجاد سازمان تبلیغی مخفی و فرستادن داعیان متعدد به بخشهای مختلف سرزمینهای اسلامی ،دعوت اسماعیلیه توسعه و گسترش چشمگیری یافت.
ائمه اسماعیلی تازمان عبیدالله مهدی مکتوم و مخفی بوده اند.عبیدالله مهدی مُؤسّس دولت فاطمیان به دیار مغرب (شمال آفریقا)رفت و سرانجام توانست به یاری داعیان اسماعیلی پایه های قدرت خویش را در دیار مغرب تقویت کند؛ و دوره ظهور آغاز گردید که دعوت به صورت علنی صورت گرفت. در خصوص امامت عبیداالله و افراد مانند او که رهبری اسماعیلیان را بر عهده داشتند،اسماعیلیه معتقدند که ایشان در شمار امامان مستودع به شمارمی رفتند که وظیفه داشتند امامت را را برای امام واقعی یا امام مستقر حفظ کنند.اسماعیلیان بعد از مرگ المستنصر باالله (427-478)در باب ائمه اسماعیلی اختلاف پیدا کردهاند و به دو شاخه اسماعیلی نزاری و مستعلی تقسیم شدند که آنان دوتن از فرزندان مستنصر بودند. شاخه نزاری در ایران با تلاش حسن صباح بسط و گسترش یافت.
1-3-1) آرا و عقاید اسماعیلیه
اسماعیلیه نیز همانند اثنی عشریه نه تنها به ضرورت نصب امام باور دارند،بلکه این ضرورت را ضرورتی الهی می دانند. اختلاف ایشان در خصوص امامت پس از امام صادق ایجاد شده است. اثنی عشریه تعداد امام معصوم را تا دوازده امام می دانند. حال آنکه به عقیده اسماعیلیه ،دوره حکومت معصوم به داوزده امام ،یا یک دوره زمانی ویژه یا تعدادبیشتری از ائمه معصوم خاتمه نمی یابد،بلکه دوره حکومت ، حضور و حیات ائمه معصوم از نسل علی (ع) و فاطمه زهرا(س) تا قیام قیامت ادامه دارد و امر امامت در نسل اسماعیل بن جعفر صادق تداوم می یابد. [10]
در واقع ایشان معتقدند که جامعه اسلامی برای اداره سیاسی خویش نیز همچون شناخت احکام الهی و حُصول به باطن شریعت،نیازمند دائمی رهبری سیاسی امام معصوم می باشد. لازم به ذکر است که متکلمان متعددی از علمای کلام اسماعیلی درآثارخویش به ضرورت وجوب نصب الهی امام استدلال کردهاند که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست،تنها لازم به ذکر است که علمای اسماعیلی نیز همچون اثنی عشریه به ضرورت عقلی نصب الهی امام معتقد هستند و بر این اساس عقیده اهل سنت رادر باب خلافت و جانشینی ابوبکر ،عمر و عثمان زیر سئوال می برند و به نفی عقیده آنان در نصب اختیاری امام میپردازند.
همچنین آراء معتزله،مرجئه و خوارج را نیز که از عقیده اهل سنت پیروی کرده اندنفی می کنند. [11]بدین ترتیب در نزد اسماعیلیه به مرور توجه به روش استدلال عقلانی جای ادله نقلی راگرفت.اسماعیلیان در بحث جایگاه امام ومراتب ودرجات امام و امامت مباحث پیچیدهای رابیان کرده اند که پرداختن به آن خود موضوع جداگانهای را میطلبد و درحوزه بحث ما واقع نمی شود. در اینجا ما فقط اشارهای مختصر به نوآوری اسماعیلیه در موضوع امامت که "ائمه در حال حیات، اما مستور می باشند"،میکنیم که در صفحات گذشته بدان اشاره شد.
شریعت اسلامی در تلقی شیعی ،به آن جهت با سیاست پیوند میخورد و از سیاست غیر قابل تفکیک است که حاکم اسلامی وظیفه دارد با تکیه برقدرت به اجرای احکام و مقررات فردی و اجتماعی خداوند مبادرت ورزد.بدین گونه رسالت اساسی امام،و رهبر درجامعه اسلامی،اجرای شریعت اسلامی و احکام الهی می باشد. |
امام " مستقر" امامی است که صلاحیّت به ارث گذاشتن امامت برای فرزندان خویش را دارا است. این امام صاحب نص امامت ودارای اختیار انتقال آن نص، به فرزندان خویش است. اسماعیلیان غیر از امام حسن مجتبی(ع)دیگر ائمه خویش را امام مستقر می نامند و اعتقاد دارند که امامت در نزد ایشان استقرار داشته و حالت ودیعه و امانت را نداشته است.
امام "مستودع" امامی است که امامت در او استقرار ندارد و وی نمی تواند آن را به فرزندانش انتقال دهد. امام مستودع ،اگرچه در دوره امامت خویش تمام وظایف امامت را دارا است و به آن وظایف نیز قیام میکند،اما اساسأ آن امامت و این قیام به وظایف را به شکل نیابت از سوی امام مستقر دارا است و وظیفه دارد تا پس از خود ودیعه امامت را به صاحب آن یعنی امام مستقر انتقال دهد.
داعیان اسماعیلی نیز وظایف ویژه ای را دارا میباشند که رابطه میان امام و پیروانش میباشند و به بسط و گسترش عقاید اسماعیلیه میپردازند. اسماعیلیه عالم را به دوازده جزیره تقسیم میکردند و برای هر جزیره "حجتی"مقرر میداشتند. هر "حجتی" را داعیانی بود که داعی هم به نوبه خود "ید" یا دستیاری داشت .حجت را پدر داعی را مادر، و ید را فرزند می خواندند. [12]
نکته دیگر راجع به اسماعیلیه، قداست عدد هفت میباشد. جماعتی از اسماعیلیه – عمدتاًمبارکیه و قرامطه- معتقد به قداست عدد هفت می باشند و میگویند،در نظام تکوین مدار امور بر هفت قرار گرفته است،مدار رسالت و امامت هم بر هفت میگردد. [13]بعضی از آنان پیامبران اولوالعزم را هفت تن می دانند که آخرین آنان محمد بن اسماعیل است،اما بیشتر اسماعیلیه این سخن را در مورد ائمه میگویند و معتقدند که با محمد بن اسماعیل دور سبعه به پایان می رسد و عصر ائمه مستور آغاز می گردد که اینان پنهانی می زیند اما داعیان آنها آشکارا اظهاردعوت ایشان میکنند [14]طرح نظریه "ائمه مستور"در بررسی تاریخ تفکر عقیدتی و سیاسی اسماعیلیه حائز اهمیّت است. پنهان بودن ائمه اسماعیلی مانع از تعرّض خلفا و حکام بنی العباس به ایشان میشد و این خود باعث تداوم و بقای آنها بود.
4-1) امامیه (اثنی عشریه)
شیعیانی که پس از امام جعفر صادق (ع) به امامت موسی بن جعفر (ع) پایبند بوده و پس از او امامت فرزندش علی بن موسی الرضا(ع) را پذیرفته اند امامیه گویند. امامت،محور اساسی و شالوده اصلی فلسفه سیاسی تشیع است. در میان فرقه های متعدد اسلامی ،درباب ضرورت و وجوب نصب امام اختلاف نظر وجود دارد؛که هر یک عقیدة ویژهای را اتخاذ کردهاند. شیعه امامیه معتقد است پیامبر (ص)کلیه جانشینان علی (ع) را نیز با نص الهی معرفی کرده است،در عین حال هر امامی،با تقریر رسمی (توقیف) امام بعدی را معرفی می کند. [15]
در موضوع جبر و تفویض نیز شیعه نه دیدگاه جبریه را قبول دارد؛ که قائل به ایجاد اضطراری فعل در انسان می باشند،بی آنکه فرد قدرت بر دفع آن داشته باشد ، و نه با قدریه و معتزله در این باب موافقند که تفویض رابرای آدامی اثبات کردهاند،بلکه علمای شیعه با استناد به احادیث منقول از معصومین و ادّله عقلی این هر دو قول را رد کرده و قائل به نظریه امربینالامرین می باشند. [16]
همانطورکه ذکر شد اختلاف اصلی شیعه با دیگر فرق و مذاهب اسلامی در موضوع امامت است. ریشه همه این اختلاف هم به سقیفه بنی ساعده و ایام خلفای راشدین بر میگردد. شیعیان بویژه شیعیان امامی اثناعشری مدعی وفاداری به نظام سیاسی تبین شده توسط پیامبر (ص) که ریشه در قرآن دارد،می باشند.طرح دو اصل نص و عصمت ائمه این مسئله را تأیید میکند.
استدلال زید در توجیه امامت شیخین با حضور علی (ع) این بود که مصالح عمومی جامعه اقتضا میکرد که با وجود افضل- علی (ع)- مفضول -ابوبکر- خلیفه شود،چراکه با توجه به مجاهدت های بسیار علی(ع) در غَزوات و سَرایای زمان پیامبر (ص) و ریختن خون بسیاری ازسران کفر و شرک،که اینک باز ماندگان آنان مسلمان شده بودند- اگر علی به قدرت میرسید کینه ها زنده می شد و عداوتها آشکار میگردید؛ چرا که هنوز خون قریش بر شمشیر علی (ع) خشک نشده بود. |
علاّمه حلّی در این خصوص این چنین میگوید: "برای به دست آوردن احکام شرعی در تمام موارد ،از قران و سنت و حفظ آن احکام،جامعه نیازمند فردی است که دارای نفش قدسی بوده،و علوم اکتسابی را هم به خوبی بداند و فطری او باشد، و از هر خطایی معصوم و پاک باشد. این چنین فردی امام است." [17]شیخ مفید نیز ویژگیهای امام را چنین می شمرد؛
1- اعلم زمان باشد.2- بَری از کج روی و خطا باشد(عصمت).3- اندازه را درکارها نگاه دارد و هرکار را درجای خودانجام دهد(عدالت).4- بدانچه از پیامبر (ص)رسیده است از همه مردم دانا ترباشد.5- از همه مردم شجاع ترباشد. [18]علمای شیعه در کنار دلایل قرانی ،روایی و عقلی که برای اثبات ضرورت نصب الهی امام ذکر کرده اند ،مستندات تاریخی نیز ارائه کردهاند. از جمله این مستندات حدیث "یوم الدار" می باشد که پیامبر هنگام دعوت از خویشاوندان خویش قبل از دعوت علنی ،علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفیکرده اند.
حدیث یوم الدار دراکثر قریب به اتفاق منابع تاریخی و بسیاری ازکتب تفسیری آمده است.یکی از مهمترین مستندات تاریخی شیعه به امامت علی (ع) ،واقعه غدیر و حدیث مشهوری است که در همین روز به مناسبت معرفی حضرت علی (ع)به امامت از سوی پیامبر (ص) بیان گردیده است."مَنکُنت مولاهُ فَهذا علیٌ مولاهُ ،اللهُم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداهُ"(هر آنکس که من مولای او هستم،این علی نیز مولای اوست،خداوندا دوست بدار کسی را که علی را دوست دارد و دشمن بدار آنکس را که علی را دشمن می دارد)
با توجه به دیدگاههای شیعه از همان قرن اول هجری آنان برای هیچ حکومتی – چه اموی و چه عباسی-مشروعیت قائل نبوده و تکلیف خود را در مبارزه منفی یا مثبت با سلطه سیاسی حاکم می دانستند. به همین دلیل ،حکام مخصوصاً خلفا به شدت از جانب شیعیان احساس خطر کرده و بی هیچ دلیل و مدرکی ائمه شیعه را بازداشت کردهاند.
شریعت اسلامی در تلقی شیعی ،به آن جهت با سیاست پیوند میخورد و از سیاست غیر قابل تفکیک است که حاکم اسلامی وظیفه دارد با تکیه برقدرت به اجرای احکام و مقررات فردی و اجتماعی خداوند مبادرت ورزد.بدین گونه رسالت اساسی امام،و رهبر درجامعه اسلامی،اجرای شریعت اسلامی و احکام الهی می باشد و وظایف حاکم اسلامی اجرای آن است و هدف نیز فراهم کردن زمینه های کمال بشری در بستر سازی برای فعلیت قابلیت های فطری انسان است.
پی نوشتها: [1] - تاریخ یعقوبی،ج2،ص298.
[2] - تاریخ طبری،ج7،ص180.
[3] - برای اطلاعات بیشتر از جزئیات قیامهای زیدیه ر.ک : مقاتل الطالبیین،ابوالفرج اصفهانی.
[4] - الملل والنحل،ج1،ص155.
[5] - همان،همانجا
[6] - الفرق بین الفرق،ص32.
[7] - فرق الشیعه،ص102.
[8] - نگاه کنید به الارشاد،شیخ مفید،ترجمه فارسی،ص553.
[9] - رک: قمی،حاج شیخ عباس،منتهی الامال،ج2،ص178؛مجلسی،محمد باقر ،بحار الانوار،ج47،ص242.
[10] - خواجه نصیر الدین طوسی،تصورات و روضه التسلیم،ص183.
[11] - برای اطلاعات بیشتر رک: قاضی نعمان،دعائم الاسلام،اعلام النبوه ،ابوحاتم رازی.
[12] - فرق الشیعه،ص109.
[13] - فرق الشیعه،ص109.
[14] - همان،ص108؛ملل والنحل،ج1،ص260.
[15] - متفکران شیعی و علمای کلام شیعه امامیه به طرح دلایل عقلی در این زمینه پرداخته و ضرورت وجود امام را بر چهار دلیل ،یعنی قران،حدیث،اجماع و عقل مبتنی نموده اند . برای اطلاعات بیشتر رک: الفین،علامه حلی؛تمهید الاصول، طوسی.
[16] - اصول کافی ،ج1،ص222؛تمهید الاصول،ص290.
[17] - الفین،ص17.
[18] - تمهید الاصول،شیخ طوسی،ص796.
رضا ملازاده
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ادامه دارد..............