تاريخ مشاوره : جمعه 6/1/1389
تاريخ پاسخ : سه شنبه 10/1/1389
تحصيلات : ليسانس
سن : 25
گروه : معارف اسلامي
سوال : با سلام و عرض تبریك به مناسبت آغاز سال نو
من دختری 25 ساله هستم به تازگی حفظ كلام الله را به پایان رساندم بنده مقید به حفظ حجاب هستم و از پوشش چادر استفاده میكنم اینها را گفتم تا به شناخت نسبی از من برسید ولی از شما تقاضای یاری دارم با وجود همه اینها فكر نكنید من اصلا گول شیطان را نمیخورم من متاسفانه زود عصبانی میشوم و دراین حالت ممكن است دروغ بگوییم یا غیبت هم بكنم اصلا نمیتوانم بر نفسم غلبه كنم و آنرا مهار كنم خیلی ضعیف هستم نمازم را سعی میكنم اول وقت بخوانم ولی در نماز حضور قلب ندارم و همانطور كه گفتم اگر عصبانی باشم ممكن است اهمیت نماز اول وقت هم برایم كم شود و از اول وقت به تاخیر بیفتد البته این حالتها كم در من به وقوع میپیوندد ولی من دلم میخواهد همین هم اتفاق نیفتد
من فكر میكنم اول باید خدایم را خوب بشناسم بعد كه باور كردم او هست و هر لحظه شاهد اعمالم هست دیگر امكان ندارد نافرمانی كنم من فكر میكنم ریشه همه گناه ما مسلمانها این است كه باورمان به وجود خدا عمیق نیست یعنی نماز میخوانیم و زبانی به وجود خدا اقرار میكنیم ولی از اعماق قلب چون او را با چشم سر نمیبینیم گاهی اوقات یادمان میرود خدایی هم هست و به راحتی غیبت میكنیم امیدوارم توانسته باشم منظورم را واضح بیان كنم حال من از شما میخواهم و خواهش و تمنا دارم من جوان را راهنمایی كنید و بفرمایید من چگونه به وجود خدا صد در صد یقین پیدا كنم
یعنی چگونه در همه احوالاتم او را ناظر و حاظر ببینم به نظر شما ریشه این سستی ایمان از چیست؟
من با این كه اهل حجاب و نماز و قرآن هستم باز هم ایمانم كامل نیست زود عصبانی میشوم ممكن است به راحتی غیبت كنم
گاهی دروغ بگوییم اهل امر به معروف نباشم و خلاصه هزار جور گناه دیگه راستی چطور میشه جز متقین شد؟
خواهش میكنم نگویید انجام واجبات و ترك محرمات چون تا قتی من به وجود او مطمئن واقعی نشوم چطور به دستورات كسی كه هنوز به طور كامل به وجودش ایمان نیاوردم عمل كنم؟ امیدوارم راجع به من بد فكر نكیند كه من با اصل وجود خدا مشكل دارم نه خدا نكند این طور باشد من فقط میگوییم دلم میخواهد بگویید چطور میشود وجوش را به وضوح در تمام لحظات زندگی ام حس كنم و وجودش همانند روز برایم روشن و قطعی باشد همانطور كه الان مطمئنم مادرم كنارم ایستاده و به كاری كه گفته است دارم عمل میكنم و اگر در اتاق از كنارم برود ممكن است دیگر به حرفش عمل نكنم دلم میخواهد هر لحظه خدا را هم به وضوح كنارم حس كنم
خواهش میكنم و تمنا دارم مشكلم را حل كنید من خیلی سردر گمم اگر شما مشكلم را حل كنید مثل این است كه به انسانی جانی دوباره رسانده اید و او را به حیات طیب رسانده اید در این زمینه شما را ارجاع میدهم به آیه 32 از سوره مباركه مائده
اجرتان با صاحب الزمان
پاسخ : با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
یقین به خداوند اقسامی دارد و برای رسیدن به هر یک راهی ویژه را باید پیمود:
الف) یقین عقلی و نظری، که به آن علم الیقین می گویند:
این مرحله اولین مرتبه یقین، و نیل به آن، کمالی نظری است. برای رسیدن به این مرتبه باید جهاد و خیزش علمی، کلامی و فلسفی نمود و با تحقیقات و کاوشهای عقلی، ادله گوناگون مربوط به وجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسماء را بررسی و حجاب شبهات را، یکی پس از دیگری، خرق نمود تا بتوان از پرتو خورشید تابان معرفت بهره گرفت.
ب) یقین قلبی و شهودی:
در این مرحله به جای سیر با پای استدلال ـ که بعضی عرفا آن را چوبین خوانده اند ـ با بال تزکیه و تصفیه نفس از رذایل و خبائث ـ از جمله خودبینی و دنیا پرستی که ام الرذائل است ـ و با آراستن دل به اوصاف محموده و تجربه عبادت و بندگی خالص باید کوشید و خدا را با تمام وجود یافت. این کشف شهودی و احساس باطنی نیز مراتبی دارد که اول آن "عین الیقین"، و آخر آن "حق الیقین" است، و هر یک از آن دو را نیز درجاتی است بیشمار.
آن کس که به چنین جایگاه رفیعی رسید دیگر جهان شگفت انگیز خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمیدهد، بلکه همه چیز را نشانه او می داند، و همه چیز را یادآور خداوند می بیند؛ چنان که اباعبدالله(ع) در دعای شریف عرفه به محضر خداوند عرضه می دارند: "کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟! متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک؟! ومتی بعدت حتی تکون الآثار هی التی توصل إلیک؟! عمیت عین لاتراک علیها رقیبا" یعنی چگونه بر تو به چیزی استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است!؟ آیا غیر تو ظهوری افزون بر تو دارد تا آشکار کننده ای تو باشد!؟ راستی کی پنهان گشتهای، تا نیازمند دلیل برای راهنمایی به سویت باشند!؟ و کی دور گشتی تا آثار و نشانهها رساننده به سویت باشند!؟ آه چه نابیناست چشمی که تو را مراقب خود نبیند؟!"
ولی در این راه(رسیدن به حق الیقین) باید اموری ملاحظه گردد:
1- خارج نشدن از مسیر شریعت و عمل به احکام که بالاترین ریاضتها و اسباب علو مقام است.
2- مراقبت بر واردات قلبی و شناخت آنها؛ چه این که فرمودهاند: آدمی را دو گوش است که یکی را شیطان در آن میدمد، و دیگری را ملائکه. آن گاه که آدمی در معرض إلقائات شیطان قرار میگیرد، حالت تردید و شک به او دست میدهد، و حتی ممکن است در این مرحله تا مرز کفر نیز پیش برود.
مولوی میگوید:
"این سوم هست آدمیزاد و بشر نیم او زافرشته و نیمیش خر"
"نیم خر خود مایل سفلی بود نیم دیگر مایل عقلی بود"
(مثنوی معنوی دفتر چهارم)
وسوسه، تردید و شک و فرمان به مخالفت با شریعت کار شیطان است، که باید از شرّ آن به خداوند پناه برد. در این رابطه سوره «قل أعوذ برب الناس» را هر از گاهی تلاوت نمایید.
3- سعی کنید با مطالعه، قوه ادراک خود را تقویت نمایید، و همراه مؤانست با افراد دانشمند، متعهد و متدین، از اشتغال به اموری که جز غفلت و سرگرمی چیزی نیست پرهیز کنید.
ابن سینا می گوید: من تصمیم گرفتم دیگر رمان و قصه نخوانم، چون ذهنم را مشوش میکرد.(رسائل ابن سینا)
از این رو باید بنیه عقلانی و معرفتی خود را تقویت نمود، تا القائات نتواند آدمی را از مسیر صحیح بلغزاند.
4- یاد خدا الزاماً به معنای ذکر زبانی و عمل جوارحی نیست، بلکه اگر اندیشه آدمی نیز در این وادی سیر کند و به پدیدههای هستی و پیچیدگی و عظمتی که در درون آنها نهفته، و به روابط آنها بیندیشد، و به عظمت و قدرت خداوند پی برد، این نیز ذکر است، و از بالاترین اذکار.
در نهج البلاغه از حضرت علی(ع) روایت شده که فرمودند: «دل آدمی اقبال و ادبار داردـ یعنی گاهی شتاق است و گاهی گریزان ـ آن گاه که اقبال و نشاط دارد آن را به ادای نوافل وادار سازید، ولی در هنگام ادبار و نداشتن نشاط به فرایض اکتفا نمایید.("شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید"، ج ۱۹، ص ۲۱۹)
ما همین مقدار فعلا به ذهنمان رسید. اگر مطلب دیگری بود در خدمت هستیم.
با آرزوی توفیق.
موسسه ذکر ـ قم.
باستانی.