یک تحلیلگر سرشناس لبنانی تاکید کرد، سه برگی که آمریکا اخیرا در قبال سوریه رو کرد، عملا با پاکسازی حلب از تروریستها هیچ تاثیری بر روند تحولات سوریه نخواهد داشت.
به گزارش سه نسل، امین حطیط در گزارشی از گامهای آمریکا پس از شکست تروریستها در دمشق نوشت: فقط طی دو روز آمریکا برگهای جدیدی در عرصه سیاسی در خصوص بحران سوریه رو کرد که با استعفای کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل به سوریه آغاز شد. سپس به قطعنامه [غیرالزام آور] مجمع عمومی سازمان ملل پیوست که پیشنویس آن را عربستان سعودی به دستور آمریکا ارائه کرده بود و برگ سوم و آخر هم اعلام صریح تجهیز کسانی است که مخالفان در سوریه نامیده میشوند.
این ژنرال بازنشسته و تحلیلگر لبنانی افزود: شاید برخی تحلیلگران ارتباطی میان این امور نبینند اما ما علل و اسباب این اتفاقات را یکی میدانیم و نتیجه این تحولات یک چیز است که در این تحلیل به آن اشاره میکنیم.
حطیط افزود: ابتدا باید به مطالب سابق خود درباره کوفی عنان اشاره کنیم و درباره میزان ارتباط او با دولت آمریکا به هنگام تحویل ماموریت خود در دبیر کل سازمان ملل صحبت کرد. بنده در سال 2000 با او تجربه همکاری داشتم و او شخصیتی است که بسیار فرمانبردار آمریکاست به حدی که اوامر دولت آمریکا را بدقت اجرا میکند حتی اگر مخالف صریح عدالت باشد. اکنون، او فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل در امور سوریه نمیشد اگر آمریکا دستور آن را نداده بود و حتی اکنون بان کی مون دبیر کل فعلی سازمان ملل در اطلاعتپذیری او از آمریکا از عنان پیشی گرفته است به طوری که بسیاریها [در سازمان ملل] او را کارمند آمریکا در سازمان ملل میدانند.
برای همین اعلام میکنیم که استعفای کوفی عنان اقدامی بود که قبل از اعلام، با آمریکا هماهنگ شده بود اگر نگوییم که دستور آمریکا بوده است که البته این مورد محتملتر است. همچنانکه قطعنامه اخیر مجمع عمومی علیه سوریه اقدامی با دستور آمریکا بود به طوری که 3 میلیارد دلار پول نفت عربستان و قطر هزینه شد تا بیشترین رای ممکن در مجمع عمومی کسب شود و قطعنامه با اکثریت آرا تصویب شود ولو اینکه این اکثریت بسیار با اختلاف کمی حاصل شود.
اما در چنین موقعیتی ما این تحولات را پس از همه تحولات نظامی در سوریه مشاهده میکنیم که دمشق موفق شد آنچه ضربه تعیین کننده نامیده میشد را مهار کند. ضربهای که آن را در قالب طرح «آتشفشان دمشق... زلزله سوریه» میدانستند. طرحی که آمریکا تهیه کرد و همه قدرت خود را برای براندازی در دمشق و حلب به کار گرفت تا سوریه سقوط کند.
موفقیت بزرگ دمشق، در شکست دادن این تجاوز به دمشق و ممانعت از تروریستها در کنترل یافتن بر این شهر و ارعاب مردم 9 منطقهای است که وارد آن شدند سپس دمشق توانست همه این مناطق را در مدت زمانی بیسابقه پاکسازی کند به طوری که نیروی عربی سوریه موفقیتی چشمگیر به دست آورد و از آنجا به حلب اعزام شد تا وضع آنجا را نیز سامان بدهد و با جنگی رویارو شود که مخالفان آن را جنگ سرنوشتساز نهایی در بحران سوریه نامیدهاند.
با این تحولات، آمریکا هراسان شده است و به محض شنیدن عزم سوریه برای پاکسازی حلب از متجاوزان درون آن و تروریستهای آمریکایی حاضر در آن، در تکاپوی بسیج کشورهای مختلف علیه سوریه است.
پس از آنکه برای آمریکا روشن شد که تصمیم سوریه برای پاکسازی حلب به معنای پایان تجاوز آمریکا به این کشور است و به معنای ناکام شدن کل طرح آمریکا علیه سوریه است و پاکسازی در حلب قطعی است و فقط اکنون درباره راهبرد مناسب نظامی بحث میشود تا بیشترین موفقیت کسب شود و کمترین خسارت وارد شود، آمریکا مستقیما برگهای جدیدی وارد بازی کرد که استعفای کوفی عنان و رای مجمع عمومی سازمان ملل سپس تصمیم ریاست جمهوری آمریکا در حمایت آشکار از تروریستها از طریق مامور کردن سازمان سیا برای این کار، به اهداف آمریکا میرسیم که آمریکا با روی کردن این برگها در صدد رسیدن به آن است. با توجه به اینکه استعفای کوفی عنان عملا تاثیری ندارد زیرا تعیین جانشین برای او محتمل است همچنانکه رای مجمع عمومی هم فاقد ارزش حقوقی یا قدرت الزامکننده است و علاوه بر این این رای از جانب مجموعه بینالمللی آمریکا در مقابل مخالفانی حاصل شده است که بخشی دیگر از جهانی هستند که سیاستهای آمریکا را رد میکنند در نتیجه این رای، تصمیمی بود که اختلافات بینالمللی درباره بحران سوریه را افزایش داد و در عرصه عمل چیزی را تغییر نداد و فقط تصمیم آمریکا برای تجهیز تروریستهای سوریه باقی ماند و این هم موضوعی جدید نیست زیرا آمریکاست که خادمان خود قطر، عربستان و ترکیه را وا داشته است تا هر چه تسلیحات و حمایت مالی نیاز است برای تروریستها فراهم شود.
در نتیجه مشاهده میکنیم که این سه برگ آمریکا عملا در تغییر مسیر بحران سوریه تاثیری ندارد.
الف: با این حال، تامل درباره اهدافی که آمریکا تلاش کرد بدان برسد، مهم است:
1) فشار بر سوریه به دلیل واداشتن آن از پاکسازی حلب و دادن فرصت بیشتر به تروریستها تا شکستهای خود در دمشق را جبران کنند و موضع خود را در حلب تقویت کنند تا رویای خود را که تبدیل حلب به بنغازی لیبی است، محقق کنند چرا که اکنون حلب از دید آمریکا مرکز ثقل اصلی جنگ است و آمریکا نمیتواند براحتی شکست در جبهه حلب را قبول کند و از آنجا که مستقیما نمیتواند برای حفظ تروریستها دخالت نظامی بکند، تصمیم گرفته است تا با برگهایی که ذکر شد بازی فشار را ادامه بدهد اما وضعیت به سود او نخواهد شد.
2) قرار دادن مسئولیت شکست ماموریت کوفی عنان بر عهده سوریه تا از این طریق بر چین و روسیه فشار وارد شود تا رفتار خود را در شورای امنیت تغییر دهند و فضای بیشتری به آمریکا بدهند تا پرونده سوریه را وارد فصل هفت منشور سازمان ملل کند. قاعدتا نباید غافلگیر شد زمانیکه کوفی عنان پس از استعفا مواضعی اتخاذ کرد که انزجار برخی را برانگیخت و از مفهوم مرحله انتقالی پس از نشست 30 ژوئن ژنو طبق دیدگاه آمریکا (یعنی کنارهگیری اسد) سخن گفت، دیدگاهی که همان زمان وزیر خارجه روسیه آن را برداشتی نادرست از توافق ژنو دانست اما به هر حال در سایه اختلافات بینالمللی این هدف آمریکا هم محقق نشدنی است.
3) ارتقاء دادن روحیه تروریستها پس از آنکه کار به جایی رسیده بود که فرمانده «ارتش تروریسم آزاد» اعلام عقبنشینی کرد یا گفت که به دلیل ناتوانی در ادامه کار، عقبنشینی میکند. این تصمیمها و مواضع به مثابه ارسال پیامی ضمنی برای کسانی بود که دستی در کار دارند و باید مانع فروپاشی روحیه این ارتش شوند و تلاش میدانی را دنبال کنند زیرا در طرح آمریکا حل مسالمتآمیز مشکل بحران سوریه جایی ندارد و هیچ راه خروجی ندارد جز اقدام میدانی نظامی که باید همه نیروها را برای ادامه آن گرد آورد.
4) تحریک مخالفان سوریه و در پشت آنان گروه دشمنان سوریه برای انسجام و پیگیری جنگ علیه سوریه بخصوص پس از شکاف بزرگی که در سطح مخالفان رخ داد و درگیریهایی سر پول و قدرت میان آنان شکل گرفت.
ب) این رفتار آمریکا در شرایط و طبق شیوهای اتفاق افتاد که به پژوهشگران این امکان را میدهد که حقایقی را مستدل کند که آمریکا و متحدان این کشور در نظر دارند و نزدیک به یک و سال و نیم است که در به دست آوردن آن شکست خوردهاند و ما میتوانیم موارد زیر را به عنوان دلیل ذکر کنیم:
1- شکل گرفتن این اعتقاد که سوریه هنوز با حمایت مردم و نظام و ارتش و نیروهای مسلح خود قدرتمند است و این مسئله قدرتی را شکل داده است که با ابزارهای موجود فعلی نمیتوان آن را شکست داد.
2- صلابت محور منطقهای و جبهه بینالمللی در مقابل هجمه آمریکا به سوریه و روی کار آمدن مواضع راهبردی قاطعانه در رد این هجمه تحت هر شکل یا بهانهای.
3- شکست غرب در جا انداختن فریبی که با طرح عنان به دنبال آن بود در حالی که عکس چیزی که انتظار داشت حاصل شد بخصوص این که آمریکا پس از استعفای عنان مطمئن شد که هدف حاصل نشده و برای همین بود که به سراغ سازمان ملل رفت و طرح مسلح کردن مخالفان را مطرح کرد و این در حالی است که مخالفان در قبال این طرح مواضعی گرفتند و حتی قبل از این که آغاز شود مرگ آن را اعلام کردند و نپذیرفتند که آن را اجرا کنند و همه اینها ثابت میکند که آمریکا طرح عنان را اسب تروا کرده بود اما موفق نشد به هدف خود یعنی فریب سوریه برسد همچنانکه خواسته اصلی خود یعنی کنارهگیری بشار اسد از قدرت و سلطه یافتن بر سوریه را هم از طریق تحریک کردن متحدان واشنگتن نیز نتوانست محقق کند اما به هر حال عنان استعفا کرد و آن را معطوف به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل کرد تا مسئولیت غرب در شکست این طرح را سرپوش گذاشته باشد.
ج) در مقابل سوریه با متحدان خود توانست دستاوردهایی در این جنگ آشکار از طریق برگهای خود به دست آورد:
1- افشای همدستی عربستان [با اسرائیل] و کوتاهی آل سعود در قبال اشغال دو جزیره تیران و صنافیر توسط اسرائیل از سال 1967 تاکنون و عدم هرگونه اقدامی برای آزادسازی این دو جزیره و در مقابل اهتمام ریاض برای باز کردن پای دخالت بیگانه در سوریه برای نابود کردن آن. این مسئله را بشار الجعفری نماینده دائم سوریه در سازمان ملل از تریبون سازمان ملل اعلام کرد.
2- آمریکا خود را رسوا کرد و به همه نشان داد که حامی عملی تروریسم جهانی است زیرا قبلا تاکید کرد که گروهک القاعده وارد سوریه شده است و اکنون تصمیم گرفته است تا این تروریسم را حمایت کند و این یعنی اینکه آمریکا و القاعده اکنون در سوریه در یک سنگر هستند.
3- بر ملا شدن افتراءات و ادعاهای کذب، درستی اقدامات امنیتی در مقابله با تروریسم را نشان میدهد.