یکی از تجارب سالهای پیش در برخورد با شعارهای سال، بعضی برداشتهای غلط و نابجای افراد و جریانهای مختلف از این شعارها و مصادره به مطلوب آنها بوده است.
تولید ایرانی، رهبر معظم انقلاب سال جاری را سال "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهی ایرانی" نامیدهاند و آنچه که معظمله در ضرورت و اهمیت این سال فرمودهاند، عبارت است از اهمیت عرصه اقتصاد به عنوان عرصه فعلی مبارزه ما با غرب، اثرات مثبت رونق تولید ملی بر رفع کمبود اشتغال و تورم و نیز یأس و ناامیدی دشمنان از توطئهچینی علیه جمهوری اسلامی.
ایشان برای هر یک از سه بخش مردم، تولیدکنندگان و دولت وظایفی را برشمردهاند؛ وظیفه دولت همانا پشتیبانی از تولیدات داخلی است، سهم سرمایهداران و کارگران تقویت چرخه تولید و اتقان در کار تولید است و نقش مردم مصرف تولیدات داخلی و فریضه دانستن این امر است.
یکی از تجارب سالهای پیش در برخورد با شعارهای سال، بعضی برداشتهای غلط و نابجای افراد و جریانهای مختلف از این شعارها و مصادره به مطلوب آنها بوده است. علاوه بر این انحراف، در سال جاری پیچیدگی مسألهی رونق تولید ملی این خطر را نیز به ذهن متبادر میکند که اندیشههای غلط دیگری جایگزین و ترویج شود که چهبسا در آینده به جهتگیریهای ملی هم بینجامد و هزینههای گزافی را بر کشور تحمیل کند. در این نوشته میکوشیم تا برخی برداشتهای غلط از شعار سال و الزامات آن را بیان کنیم:
1. تولید حمایت سازنده میخواهد و نه حمایت مخرب:
اولین و مهمترین برداشت غلط این است که فرض کنیم قرار نیست صنعتگران و تولیدکنندگان ما هیچگونه سختی و دشواری را تحمل کنند. یا اینکه فرض کنیم دولت و مردم باید همهی مشکلات تولید را حل کنند و در این مورد نقش و سهمی را برای تولیدکنندگان متصور نباشیم. البته این شیوه درستی نیست، زیرا دوام و قوام و رشد تولید داخلی را به مخاطره میاندازد.
در تربیت فرزند، گاهی پدر عامدانه تصمیم میگیرد که سختیای را بر فرزندش تحمیل کند، چون میداند که تحمل این دشواری بر توانمندی و قوت و پایداری او خواهد افزود. پدر بهخوبی میداند که فرزندش قرار نیست همیشه در خانه او باشد و دیر یا زود وارد جامعه میشود و ناگزیر باید مشکلات پیش رو را حل کند.
در حمایت از صنعت و تولیدگران داخلی نیز پیش از هر چیزی باید این فرض را کنار بگذاریم که قرار نیست حمایتشونده تلاشی را انجام دهد و سختیای را تحمل کند. در کشور ما مسبوق به سابقه است که حمایتها معنی غلطی را به خود بگیرند.
مثال بارز آن هم حمایت از استعدادهای برتر در سالهای اخیر است. حمایت از نخبگان از این دغدغه برخاست که باید از فرزندان بااستعداد کشور حمایت کنیم تا بتوانند خدمات بزرگی را برای کشور انجام دهند، اما آنچه عملاً رخ داد، نوعی از حمایت بود که اتفاقاً تسهیلکننده خدمت آنها به کشور نشد و در نتیجه آن بود که هم مسئولان و هم نخبگان و استعدادهای برتر به این نوع حمایتها اعتراض کردند و گونه دیگری از حمایت را مطالبه نمودند.
وجود منابع اولیه، بازار گسترده، برخورداری از نیروی انسانی یا دانش تولید کالا و حفظ محیط زیست، از منطقهای تصمیمگیری برای تولید در کشورهاست.
مهم آن است که حمایت از صنعت نباید به گونهای باشد که نقطه مقابل تلاش صنعت برای برونرفت از وضعیت فعلی قرار گیرد، بلکه باید تسهیلکننده این تلاشها باشد. صنعت ما امروز باید به بهرهوری درونبنگاهی، نوآوری، افزایش کیفیت و توسعه خدمات پس از فروش توجه ویژه کند و بخش عمده این موارد از مسائلی است که نشأتگرفته از تلاش خود صنعتگران و تولیدکنندگان است.
اگر حمایتها از صنعت به معنی تلاش کمتر صنعت باشد، نتیجه آن شکلگیری گونهای از صنعت خواهد بود که همیشه وابسته و محتاج به کمک دولت است که همان شکل تلطیفشده یک صنعت دولتی است و صد البته بعید است که به یک تولید باکیفیت و قابل رقابت منتهی شود که رضایت مشتری را هم جلب کند.
2. تولیدکنندگان به رفع موانع پیشرفت تولید راغبترند تا حمایت:
مهمترین حمایت دولت از صنعت، رفع موانع پیش روی تولید است. اگر مسیر پیشرفت صنعت خالی از موانع باشد، صنعتگران فعال و باانگیزه و توانمند بهخوبی راه پیشرفت خودشان را تدبیر میکنند و تولیداتی در شأن ملت ایران به جهانیان ارائه مینمایند. چنین صنعتگرانی نیاز به هل دادن ندارند، اینها خودشان مسیر را روی پای خود و با تکیه بر توان خود میپیمایند و تنها اگر موانع را از پیش پای ایشان برداریم و نگذاریم که در مسیر پیشرفت بیدلیل متوقف یا کمسرعت شوند، بهترین کمک را به آنها کردهایم.
پس باید دقت کنیم که حمایت از صنعت، لزوماً گرفتن چیزی از دولت نیست، بلکه برداشتن موانع از پیش پای صنعتگران توسط دولت است.
3. حمایت از تولید ملی محدود به حل مسائل اقتصاد کلان نیست:
به اقتضای شعار سال، رسانهها سخنان بسیاری دربارهی مشکلات تولید بیان میکنند. از آنجا که مسأله تولید ملی به جامعه اقتصادی کشور مربوط است، بخش عمده مباحث رسانهها به مشکلات اقتصاد کلان کشور برمیگردد؛ مواردی همچون نرخ بالای تورم، نوسانان قیمت ارز یا سود بالای تسهیلات.
در کنار این موارد و در دایرهای گستردهتر باید به بهبود فضای کسب و کار نیز توجهی ویژه داشت و نیز به اینکه مواردی مثل زیرساختهای تولید (برق و گاز و حملونقل)، پرداخت بدهیهای بخش دولتی به تولیدکنندگان، رفع موانع صادرات یا پرهیز از پیچیدگیها و تغییرات پیاپی قوانین و مقررات الزاماً در مؤلفههای محیط باثبات اقتصاد کلان نمیگنجد.
فراتر از این موارد، از تصمیمات فعالانهی دولت برای کمک به تولید ملی هم نباید غفلت کرد. این نکته مهمترین وجه تمایز بین کشورهای موفق در رشد صنعتی با کشورهایی است که صرفاً به توصیههای مراکز اقتصادی جهان توجه کردند و از نقش ویژهی دولتهای خود در پیشرفت ملی غافل شدند و لذا دولت خود را از کمک به توسعهی صنعتی کنار زدند.مدیریت بهینه بازار داخل، مدیریت بازار دولت، تسهیل در برقراری روابط و پیوندهای بین بنگاهی، شبکهسازی بین بنگاههای صنعتی، کمک به متشکل شدن صنایع و استفاده از تشکلهای صنعتی، کمک به شکلدهی خوشههای صنعتی، حمایت از شکلگیری و پرورش صنایع نوزاد و ... از مواردی است که معمولاً از قلم میافتد و در فضای رسانهای کمتر کسی به فکر آنها است. فراهمسازی محیط کسبوکار و ثبات اقتصاد کلان نهایتاً هموار کردن راه برای ماشین تولید صنعتی کشور است، اما این ماشین به موتور و فرمان هم نیاز دارد که موارد ذکر شده چنین نقشی را بر عهده دارند.
سهم سرمایهداران و کارگران تقویت چرخهی تولید و اتقان در کار تولید است و نقش مردم مصرف تولیدات داخلی و فریضه دانستن این امر است
از نکتهی بالا بهراحتی در مییابیم که حمایت دولت از تولید لزوماً محدود به حمایت مالی نیست، سیاستگذاری و تسهیل و تنظیم نیز از جمله کارکردهای مهمی است که اگر دولتها بهدرستی و در جای خود از آنها استفاده کنند، کمک شایانی به تولید کردهاند. با این حال متأسفانه در کشور ما حمایت از صنعت مترادف با وام، بخشودگی جرائم بانکی و مواردی از این دست تعریف شده است.
4. حمایت از کار لزوماً مساوی با حمایت از کارگر نیست:
انحراف دیگری که ممکن است در برداشت از شعار سال رخ دهد، یکیدانستن حمایت از کار با حمایت از کارگر است. بدیهی است که نباید اجازه بدهیم تفکر غربی که انسان را صرفاً ابزار تولید میداند و از این حیث بین او و ماشین تفاوتی قائل نیست، بر فرهنگ کار کشورمان غلبه کند. بنابراین نوع مواجههی ما با کارگر با نوع غربی آن تفاوت دارد ولذا امنیت شغلی، تأمین حداقلهای معیشتی متناسب با شأن انسانی و جاافتادن و رواج فرهنگ اسلامی در محیط کار، جایگاه ویژهای در تعامل با کارگران دارد.
ضمن اینکه نباید از این نکته غفلت کنیم که حمایت از کارگر در حقیقت برای حمایت از کار او است. با حمایت از کارِ کارگر است که میتوان مانع شکلگیری مجموعهای از دعواهای بیریشه و زرگری در کشور شد که پایانش نه به نفع کار است و نه به نفع کارگر. در چنین دعواهای بیریشهای ممکن است سالها به این فکر کنند که آیا باید از کارگر حمایت کرد یا از کارفرما؟ یا اینکه عدهای پیدا شوند که با توسعهی فناوری مخالفت کنند، چون منجر به بیکاری کارگران میشود و امثال این دست کجفهمیها. آنچه که رهبر معظم در شعار امسال بر آن تأکید فرمودند، حمایت از کار ایرانی بوده است که باید سرلوحهی عملکرد مسئولان قرار گیرد.
5. قرار نیست اگر چیزی را در داخل تولید میکنیم، وارداتش را کلاً قطع کنیم:
یکی از بزرگترین انحرافات این است که خیال کنیم باید واردات هر چیزی را که در داخل تولید میشود، قطع کنیم. فلسفهی مدیریت واردات، حمایت از تولیدکننده و ایجاد امکان مقاومت برای جبران عقبماندگی صنعتی کشور در مقابل تولیدکنندگان بزرگ جهانی است. آنچه در سالهای گذشته رخ داده و مورد اعتراض تولیدکنندگان بوده است، واردات بیرویهای است که عملاً هدف حمایت از تولید و شکلدهی حصار مقاومت را محقق نمیکند و قطعاً رها کردن واردات به این شکل غلط است.
همچنین این تصور نیز نادرست است که گمان کنیم سیاست واردات کالای خارجی بهتنهایی میتواند عامل تحرک و پویایی تولیدکنندگان داخلی باشد. تجارب سالهای گذشته نشان داده است که اکتفای به سیاست واردات نهایتاً به تعطیلی تولیدکننده داخلی منتهی خواهد شد، اما روی دیگر سکه این است که نباید هدف مدیریت واردات را فراموش کنیم. قرار بوده و هست که تولیدکننده ما عقبماندگی را جبران کند، زیرا بدون مرغوبیت کالای داخلی، مردم از مصرف آن استقبال نمیکنند و در نتیجه تولید آن تداوم نخواهد داشت.
پیمودن این مسیر نیاز به مجموعهای از سیاستها دارد. واردات مدیریتشده به شرط استفاده بجا و نیز تکمیل آن با دیگر سیاستها میتواند به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر این، استفاده از این سیاست میتواند زمینهساز دستیابی تولیدکنندگان داخلی به فناوریها و نوآوریهای روز نیز باشد.
6. قرار نیست همه چیز را در داخل تولید کنیم:
علاوه بر نکته فوق، باید به این ظرافت نیز دقت کنیم که قرار نیست همه آنچه را که وارد میکنیم، در داخل تولید کنیم. این کار نه امکانپذیر است و نه درست. امکانپذیر نیست چون منابع کشور محدود و نیازهای کشور متعدد است و سرمایهگذاری و حتی برنامهریزی برای تولید همهچیز مقدور نیست. بهویژه اینکه لازمه تولید بلندمدت، پایدار و ارزان هر کالایی (بهویژه کالاهای با فناروری برتر) نیازمند نوآوری و افزایش کیفیت مستمر برای حفظ توان رقابتی است. علاوه بر این، تولید همهی کالاها در داخل درست هم نیست، زیرا ممکن است با مزیتهای نسبی و رقابتی ما همخوانی نداشته باشد یا بازار مصرف کشور بهتنهایی عامل محرک شکلگیری آن تولید در داخل نباشد.
بنابراین نهتنها لازم نیست همه چیز را در داخل تولید کنیم، بلکه باید در یک تصمیم هوشمندانه اولویتهای صنعتی کشور را تعیین نماییم. یعنی باید بر اساس منطقهای راهبردی گزینش صنایع اولویتدار تصمیم بگیریم که در کدامین صنایع قرار است به طور جدی پیشرفت کنیم. وجود منابع اولیه، وجود بازار گسترده، نیاز راهبردی کشور به کالا و یا فناوریهای مرتبط با آن، راهبردی و قدرتساز بودن کالا یا فناوری آن در جهان، برخورداری از نیروی انسانی یا دانش تولید آن کالا یا فناوری و حتی حفظ محیط زیست، از مهمترین منطقهای تصمیمگیری برای تولید انواع کالاها در هر کشوری است. ما نیز مانند همهی کشورها باید با چنین منطقهایی تولیدات کشورمان را اولویتبندی کنیم تا بتوانیم با تمرکز بر اقتصادهای محدود، امکان رقابت جهانی را برای تولیداتمان فراهم سازیم.