0

نقد یوگا

 
shirani98
shirani98
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 483
محل سکونت : اصفهان

نقد یوگا

آنچه در این نوشته از نظر گذشت، معرفی یوگا بود.
در این زمینه بی‌دریغ و فراخور مجال، آنچه پیروان یوگا گفته‌اند بازگو شد؛ با این حال درباره یوگا با گسترش فراوان جهانی آن و افزایش نگارش و نشر كتاب و نشریه در این زمینه و تولید آثار چند رسانه‌ای و تاسیس مراكز آموزشی به چند نكته باید توجه داشت:
یك)
ریشه یوگا كجاست!
ریشه یوگا نامعلوم است و مبدا آن روشن نیست. معلوم نیست چه كسی و بر چه اساسی آن را پی ریزی نموده است.
برخی ریشه آن را در ریگ ودا دانسته و برخی دیگر در عناصر شمنیسم یافته‌اند.
در اساطیر و افسانه‌ها این تعلیمات را به خدایان هندی ( مظاهر احدیت) نسبت می‌دهند. پاتانجلی نیز خود را بنیانگذار آن نمی‌داند. از این رو شاید بتوان گفت مفاهیمی چون بدن‌ها، نادی‌ها و چاكراها معلوم نیست چرا مطرح شده‌اند.
آیا نوعی تشریح رازوارانه بدن انسان بوده یا چیزی دیگر! گویا حضور این عناصر در افسانه‌ها و اساطیر، نوعی تقدس به آنها داده و اقوام بعدی كه آمده‌اند بر اینها تاكید نموده و در پی جستجوی حقیقت آنها برنیامده‌اند.
تاكنون هم مفاهیم مطرح در یوگا توسط علم پزشكی تایید نشده است.
دو)
بن بست روش شناختی
یك پرسش كه درباره مبانی یوگا به ذهن می‌رسد اینست كه گویندگان این مطالب، چه دلیلی بر این گفته‌ها و نوشته‌ها دارند؟ آیا این گفته‌ها را باید با خوش باوری پذیرفت یا باید دنبال دلیلی نیز برای آنها گشت! بدون شك هر ادعایی نیاز به اثبات دارد. اگر یك ادعا از راه صحیح، اثبات شد «صادق» نامیده می‌شود و اگر اثبات نشد «كاذب» خواهد بود.
هر ادعا یك گزاره است و بر اساس تنوع گزاره‌ها، راه اثبات آنها نیز متفاوت است.
به طور كلی گزاره‌ها از نظر راه اثبات به سه دسته تقسیم می‌شود:
الف: گزاره‌های تعبدی كه راه اثبات آنها استناد به وحی الهی است.
ب: گزاره‌های عقلی كه راه اثبات آنها استفاده از دلایل منطقی و استدلال عقلی است.
ج: گزاره‌های تجربی كه راه اثبات آنها تجربه است؛  با توجه به این مطلب، آنچه در یوگا گفته می‌شود مانند این كه انسان دارای كالبدهای مختلف، كانال‌های انرژی و چاكراهاست از چه راهی اثبات شده است؟
گزاره‌های یوگا نه گزاره‌های عقلیست تا بتوان با استدلال عقلی آنها را به اثبات رساند چنانكه معتقدان به یوگا نیز از چنین روشی استفاده نكرده‌اند و نه گزاره‌های تعبدی تا دلیلی از كتاب آسمانی داشته باشند چنانكه پیروان یوگا نیز به دلیلی از كتاب مقدس تمسك نكرده‌اند.
حال كه راه عقل و وحی برای یوگا اثری ندارد آیا می‌توان با روش تجربی ادعاهای مطرح در یوگا را پذیرفت؟ یكی از دانشمندان غربی به نام دیوید فونتانا كه متخصص در زمینه روان شناسیست مطالعات فراوانی از این منظر به ادیان بزرگ داشته و كتابی ارزشمند به نام «روان شناسی دین و معنویت»، نوشته است.
كتاب وی به همت انجمن روان شناسان بریتانیا و انتشارات «بلك ول» در سال 2003 به زبان انگلیسی در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
او معتقد است مساله انرژی (و به دنبال آن، سیستم انرژی بدن) با روش‌های دانشگاهی قابل اثبات نیست. وی در این كتاب می‌گوید:
در شرایطی كه پزشكی قادر نیست به سنجش انرژی‌های ظریفی مانند «چی» و «پرانا»  بپردازد، پزشكان مجرب چین و هند، تردیدی در وجود و نقش مهم آنها در شفای جسم، ذهن و روح ندارند. پزشكان غربی كه روش‌های دانشگاه‌های شرق را مطالعه كرده‌اند این عقیده را اظهار می‌كنند كه انرژی چی، با فناوری پزشكی جدید، قابل سنجش نیست.  بنا بر این گزاره‌های فوق، از نظر تجربی نیز قابل اثبات نیستند. بنا بر این آنچه در یوگا درباره انرژی، بدن‌های هفتگانه و چاكراها مطرح می‌شود تنها حاصل تجربه‌های درونی یوگی‌های هندی مانند پاتانجلی و امثال اوست. در اینجا می‌توان پرسید:
آیا تجربه درونی چنین افرادی برای دیگران، حجت است و كوركورانه باید آنها پذیرفت!؟
سه)
خلا خداشناسی و معاد باوری
بر اساس نوشته‌های معتقدان به یوگا در آیین یوگا، بدن و دنیا معبد تلقی می‌شود و تمام تلاش آنها و اعمال آنها بر این امر نهادینه شده است كه بدن انسان را از رنج در آورده و به آرامش برساند و آن هم آرامش دنیوی؛ اما باید گفت كه در باب نسبت دنیا و آخرت سه دیدگاه وجود دارد:
اول اینكه انسان دنیا پرست باشد و آخرت را نفی كند.
دوم اینكه انسان آخرت‌گرای افراطی شده، دنیا را نفی كند كه این همان رهبانیت است.
سوم اینكه انسان آخرت‌گرای دنیا طلب شود. یعنی به قدری از دنیا برگزیند و به گونه‌ای برگزیند كه در راستای آخرت او باشد.
تنها فرض مقبول از نظر قرآن، فرض اخیر است.
«و ابتغ فیما اتاك الله الدار الاخره و لا تنس نصیبك من الدنیا»
در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره‌ات را از دنیا فراموش مكن. مبنای عرفان اسلامی اصالت دادن به آخرت است و دنیا تا آن هنگام كه در مسیر اصلاح آخرت و زندگی ابدی انسان باشد مطلوب است.
در یوگا اساسا اعتقاد به معاد مطرح نیست. آموزه تناسخ در یوگا بیانگر بازگشت متوالی انسان به دنیاست و این چرخه تا بی نهایت ادامه خوهد یافت مگر وقتی كه انسان به پایان یوگا یعنی خاموشی ذهن و رسیدن به آگاهی مورد نظر یوگا دست یابد ولی به هر حال در یوگا، سخنی از زندگی اخروی نیست. چنانكه در یوگا مانند سایر مكاتب هندی، سخنی از خدا نیست؛ آن خدایی كه مبدا و منتهای هستی است؛ «هو الاول و الآخر»  و راه نجات بشر را از طریق نمایندگان خود به انسان‌ها نشان داده است.
بنا بر این آرمان یوگا به زندگی دنیوی انسان، منحصر می‌شود و چنین چشم اندازی برای زندگی انسان، با دلایلی كه بر ضرورت معاد گفته شده  ناسازگار است.
چهار)
ویژگی‌های ناسازگارانه یوگا با طبع انسان
از نظر برخی پژوهشگران در زمینه ادیان و مكاتب فلسفی هند راه یوگا از همان اول پیدایش، روشی معكوس در مقابل جریان طبیعی حیات بوده است.
هدف غایی یوگا انهدام كامل شخصیت ذهنی و روانی انسان است و برای نیل به این مقصود یوگا آداب و فنون چندی ابداع كرده است كه خاصیت غیر انسانی و حتی می‌توان گفت ضد انسانی دارد. انسان، پرورده اجتماع است، یوگا دستور عكس می‌دهد و می‌خواهد آدمی، خود را از هیاهوی اجتماع بر كنار زند و از لذایذ حواس، امساك نماید. انسان متحرك است، نفس می‌كشد می‌نوشد، می‌خورد و می‌خوابد، انس می‌ورزد و دل به این و آن می‌بندد، یوگا برای حركت فطری انسان، سكون مطلق تجویز می‌كند و در برابر جریان طبیعی حیات و نفس كشیدن و دم فرو بردن، حبس دم را می‌آموزد. آدمی در بند پیچ و خم اندیشه‌ها و گردابهای نفسی سرگردان است و اندیشه خود را هر دم به شی‌ای معطوف می‌سازد و زندگی روانی انسان متشكل از استمرار لحظات متوالی شناخت‌های گوناگون است، یوگا بدین جریان طبیعی فعالیت ذهنی، قرار و ثبات تزلزل ناپذیری می‌بخشد و می‌خواهد اندیشه و ذهن را از سرگردانی بر حذر بدارد و آن را به نكته‌ای واحد متوجه بسازد تا بدین نحو امواج ذهنی فرونشیند و منشا صور نفسانی خاموش گردد و تموجات ذهنی و نفسانی پایان یابد. كلیه فنون یوگا متوجه همین نكته است یعنی انجام دادن عكس آنچه كه آدمی بدان خوی گرفته است در واقع واژگونی كلیه ارزش‌های انسانی هدف واقعی یوگاست؛
پنج)
فرار به سوی یوگا
ریشه پایه‌گذاری یوگا رهایی از رنج و فعالیت‌های ذهنی بوده است اما امروزه یوگا بعد از رواج در غرب، چنان گسترش یافته كه به هدف رفع انواع مشكلات روحی، روانی و جسمی برآمده از وضعیت زندگی بشر امروزی به كار می‌رود. این گسترش نشان می‌دهد انسان معاصر كه بار زندگی مدرن را بر دوش می‌كشد دچار سرگردانی و سردرگمی شده و دنبال راه چاره‌ای برای درمان و در پی مرحمی برای زخم‌های جان خود می‌گردد. اینجاست كه طبیبان راه گمرده‌ای، راهنمای سرگشتگان می‌شوند و هر راهی كه اندك فایده درمانی برای بیمار ولی سودهای مادی برای درمانگر در پی دارد به آنان نشان می‌دهند اما آیا مشكل اصلی بشر حل خواهد شد یا همانطور، زندگی با ابهامات پیرامون خود بر رنج بشر خواهد افزود …
شش)
رفتار سلبی
همت اصلی یوگا و هدف نهایی آن، خاموش نمودن ذهن و زدودن رنج از زندگی انسان و رساندن او به ساحل آرامش است.
این یك رویكرد سلبی است؛ زیرا از نگاه قرآن، این دنیا برای انسان، قرین رنج است و ریشه كن نمودن رنج و رهایی از آن ممكن نیست؛ «لقدْ خلقْنا الْانسان فی كبد» ما انسان را در رنج آفریدیم. رنج را از زندگی انسان نمی‌توان زدود بلكه باید آن را مدیریت نمود. تنها راه مدیریت رنج، پیروی از دستورات و برنامه‌های عملی اسلام است كه با بینشی درست درباره خدا، هستی و انسان و برنامه‌هایی جامع، زندگی او را به سوی سعادت ابدی راهنمایی می‌كند.
در اسلام، زندگی در زندگی دنیوی خلاصه نمی‌شود بلكه بخش اصلی زندگی انسان، پس از دنیاست و در دنیا چند سالی معدود زندگی خواهد نمود. در آموزه‌های اسلامی، توجه انسان‌ها به یكدیگر، رعایت حقوق انسان‌ها، انفاق، گذشت، بخشش و انس و محبت مطرح است.
اسلام برنامه‌های فراوانی برای مدیریت اجتماع انسانی دارد و با برنامه‌های اجتماعی و نیز برنامه‌های فردی، مفهوم عبادت و معنویت را گسترش داده و به تمام ابعاد و فرازهای زندگی انسان سرایت داده است.
در اسلام نسبت به زندگی با رویكرد فعال برخورد می‌شود نه رویكرد منفعلانه؛ از انزوا و گوشه نشینی و فردگرایی كه به معنای فرار از زندگیست پرهیز داده می‌شود و به رفتارهای فعالانه توصیه می‌شود در حالی كه یوگا فقط به فرد و زدودن اندیشه‌های مزاحم و فعالیت‌های ذهن او می‌اندیشد.
البته چنین تلاشی گذشته از باورهای ناصواب درباره زندگی، برای زدودن رنج از زندگی انسان نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد.
هفت)
فردمحوری
انسان موجودی اجتماعی است.
كثرت نیازهای جسمی و روحی انسان باعث می‌شود گرایش به اجتماع با فطرت او سازگارتر باشد.
ایجاد اجتماع، گذشته از زدودن نیازهای انسان، بستری برای رشد و تعالی او فراهم می‌آورد تا از این راه به رشد معنوی دست یابد. دین اسلام بیشتر از هر آیینی به جامعه بیشتر توجه نموده و با این حال از توجه به فرد هم دور نمانده است.
اهمیت اجتماعی بودن تا جاییست كه حتی در فردی‌ترین مقررات از قبل نماز و روزه، توجه به اجتماعی بودن، وجود دارد  اما در یوگا فرد انسان محوریت دارد و همه تلاش‌ها در راستای نجات فرد هزینه می‌شود و به جنبه اجتماع كه ابزاری كارساز برای زدون رنج انسانی است توجهی نمی‌شود.
هشت)
فقدان زیبایی شناسی
جمال و زیبایی از ویژگی‌های عالم هستی و نظام احسن است.
در این میان انسان از بهره جمال بیشتری نسبت به سایر موجودات برخوردار است.
چنان كه خدای متعال وقتی انسان را آفرید و از روح خود در او دمید خود را با صفت زیبای «احسن الخالقین»  ستود. بنا بر این دیدن زیبایی‌های آفرینش انسان، برخوردی منصفانه با پدیده‌های خلقت است.
از سوی دیگر یكی از ابعاد وجوی انسان، علاقه به جمال و زیبایی است؛ انسان در همه شیون زندگی، زیبایی را دخالت می‌دهد؛ لباس می‌پوشد برای جلوگیری از سرما و گرما؛ اما زیبایی لباس را هم در نظر دارد، برای سیر شدن غذا می‌خورد و در زیباسازی غذا و سفره دقت می‌كند خانه می‌سازد برای سكونت و استراحت اما به زیبایی آن هم توجه می‌كند  برای تفریح، سعی می‌كند از زیبایی‌های مناظر، پرندگان، درختان، كوهستان، آبشارها و سایر زیبایی‌های هستی لذت ببرد و خلاصه آن كه زیبایی را برای خود و اطراف خود و آنچه به او مربوط می‌شود دوست دارد و دنبال آن می‌رود اما یوگا كه به رنج آمیز بودن زندگی انسان اعتقاد دارد زندگی را جز رنج و تیرگی نمی‌داند؛ یوگا بینشی حقیقی به هستی ندارد. رنج گرچه همواره در زندگی انسان هست اما تنها بخشی از زندگی اوست و نه همه. در خلقت انسان زیبایی‌های بی‌شماری وجود دارد كه برای كشف آنها و رسیدن به آنها باید تلاش كرد نه آنكه تمام تلاش را برای رهایی از رنج صرف نمود. در جای جای قرآن كریم دو دسته از زیباییها مورد توجه قرار گرفته است:
یك دسته از زیبایی‌ها در وجود خود انسان است.
آنگاه كه انسان به خود توجه می‌كند در اعضای خود حكمت آفریننده را به نظاره می‌نشیند و در روح خود، قدرت و دانش او را متجلی می‌بیند. این دسته از آیات «آیات انفسی» شمرده شده‌اند و دسته دیگر زیبایی‌های موجود در پیرامون انسان است؛ چه انسان آنگاه كه به بیرون از خود می‌نگرد شگفتی‌های آفرینش در آسمان و زمین، اوصاف الهی را برای او متجلی ساخته و زیبایی‌های هستی را در منظر او به نمایش می‌گذارد. به این دسته از آیات «آیات آفاقی» گفته می‌شود.
نه)
فاصله یوگا با عرفان
اگر یوگا برای كالبد فیزیكی یا متافیزیكی انسان فوایدی در بر داشته باشد چه ارتباطی با عرفان دارد. در یوگا تكنیك‌هایی مطرح می‌شود و گفته می‌شود انسان از طریق آنها به آرامش عصبی یا ذهنی می‌رسد و بعضی از بیماری‌های او نظیر افسردگی، درمان می‌شود اما چنین چیزهایی عرفان نیست. عرفان مولفه‌های خاصی دارد؛ مانند تقرب به خدا، رهایی از دنیا و زمان و مكان، یافتن راهی به نام مكاشفه برای دریافت مستقیم حقیقت، توجه به باطن و درون جهان و انسان و استفاده از ریاضتی كه بر اساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی كه با اعتماد به قدرت و علم بی‌پایان الهی حاصل شود.  یوگا نه تنها با عرفان فاصله دارد بلكه برخی پژوهشگران بر عدم تاثیر معنوی آن تاكید كرده و گفته‌اند:
نیل به معنویت از طریق یوگا تضمینی ندارد.  از سوی دیگر ادعای دروغین معنویت داشتن یوگا این خطر را در پی خواهد داشت كه برخی افرد سودجو مدعی شوند كه به اهداف تمرینات معنوی یوگا دست یافته‌اند

چهارشنبه 18 مرداد 1391  11:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها