0

«رئيس جمهور آينده و پيچ تاريخ» - روزنامه رسالت - صالح اسکندري

 
salmanjavan
salmanjavan
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 11418
محل سکونت : اصفهان

«رئيس جمهور آينده و پيچ تاريخ» - روزنامه رسالت - صالح اسکندري

«رئيس جمهور آينده و پيچ تاريخ»عنوان قسمت دوم سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در ان مي‌خوانيد؛

اشاره:
روز گذشته قسمت اول مقاله " پيچ تاريخي" در همين صفحه از نظرتان گذشت. در ادامه بحث ضرورت تجانس ساختار و کارگزار متناظر با بايسته هاي شکل گيري هژموني جديد در هزاره سوم به برخي ديگر از ويژگي هاي رئيس جمهور يازدهم که قرار است يکي از مديريت هاي عالي کشور را در اين پيچ تاريخي حساس بر عهده بگيرد، خواهيم پرداخت.
صلاحيت هاي علمي مذهبي و اجرايي بر اساس اصل 113 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران پس‏ از مقام‏ رهبري‏ رئيس‏ جمهور عالي‌ترين‏ مقام‏ رسمي‏ کشور است‏ و مسئوليت‏ اجراي‏ قانون‏ اساسي‏ و رياست‏ قوه‏ مجريه‏ را جز در اموري‏ که‏ مستقيماً به‏ رهبري‏ مربوط مي‏ شود، بر عهده‏ دارد. يکي از الزامات عالي ترين مقام رسمي کشور بودن بعد از مقام رهبري داشتن مشخصه هايي نزديک به مقام  رهبري است.

يکي از اين ويژگي ها داشتن صلاحيت هاي علمي در دو حوزه مذهبي و اجرايي است. يعني از آنجا که بر اساس اصل 115 قانون اساسي رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي و سياسي برگزيده شود فردي که قرار است رئيس جمهور آينده ايران باشد مي بايست درجه اي از آگاهي هاي ديني و مذهبي داشته باشد. البته براي مقام رهبري بر اساس شرايط و صفات مندرج در اصل يکصد و نهم قانون اساسي صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه لازم است.

بديهي است نمي توان از رئيس جمهور که عالي ترين مقام اجرايي کشور است انتظار داشت که " اَعلم النّاس بِحَلالِ الله و حرامِهِ و جميع ما يَحتاج اليه النّاس" اما اين بدين معنا نيز نيست که فردي فاقد هرگونه صلاحيت علمي در حوزه هاي ديني و مذهبي مصداق رجليت در مذهب  باشد. طبيعي است يکي از مصاديق احراز رجليت مذهبي اطلاعات و دانش نامزدها به کتاب و سنت براي تصدي پست رياست جمهوري است. يعني رئيس جمهور بايد تا حدودي با فقه، اصول فقه، تفسير قرآن، اخلاق اسلامي، عرفان و فلسفه اسلامي و ... آشنا باشد. اگر روحاني نيست حداقل تا سطح حوزه و رسائل و مکاتب آشنايي داشته باشد.

روساي جمهور به طور متوسط روزانه دو تا سه بار پشت تريبون هاي عمومي ظاهر مي شوند. تجربه نشان داده در اغلب نطق ها و سخنراني هاي روساي جمهور در دوره هاي گذشته مفاهيم و گزاره هاي مذهبي سرفصل و مطلع صحبت هايشان است. يا به يک آيه شريفه اشاره مي کنند و يا روايتي را مي خوانند. يک رجل مذهبي حداقل بايد شان نزول يک آيه يا روايت را بداند.

رئيس جمهور اگر در خصوص آخر الزمان، رابطه انسان با خدا و يا مديريت انبياء الهي مي خواهد اظهار نظري بکند نبايد صرفا به چند حديث دم دستي و اطلاعات سطحي بسنده نمايد. همين حداقل دانش به کتاب و سنت سبب مي شود يک رجل مذهبي در بسياري از حوزه هاي ديني با احتياط، فراست و امعان نظر ويژه اي موضع گيري و اظهار نظر نمايد.

 از طرفي رجليت مذهبي تنها يا صلاحيت علمي مذهبي داشتن محرز نمي شود. رئيس جمهور طبق اصل 115 بايد ضمن دارا بودن تقوا، مومن و معتقد به مباني جمهوري اسلامي و مذهب رسمي کشور باشد. يعني به آنچه مي داند ايمان داشته باشد و متخلق به اخلاق الهي و اسلامي باشد. اگر مجتهد نيست مثل بقيه مردم مقلد باشد نه اينکه چون با بزرگان دين و مذهب به واسطه جايگاهش نشست و برخاست کرد احساس کند که وي نيز مي تواند در حوزه هاي ديني صاحب نظر باشد و ديدگاه هاي عده اي را که" اَعلم بِامرالله و اَعلم بکتاب اللهِ و سُنَّهِ نبيّه" هستند با نظرات غير کارشناسانه خود مقايسه کند و حتي
ديدگاه هايش را ترجيح دهد و سپس اين ترجيح بلا مرجح را پايه اي براي تصميم سازي و اولويت بندي در سياست گذاري ها قرار دهد.

روساي جمهور علاوه بر داشتن صلاحيت هاي علمي در حوزه هاي ديني و مذهبي در ساحات سياسي و اجرايي نيز بايد از تخصص لازم برخوردار باشند.

امروزه در اغلب کشورهاي پيشرفته دنيا 80 درصد مناصب عالي در اختيار رشته هايي نظير علوم سياسي، حقوق، مديريت و اقتصاد است. اين در حالي است که در کشور ما 80 درصد مناصب عالي در اختيار متخصصان اين رشته ها نيست.

 پست هاي سياسي، تقنيني و اجرايي مهم در 33 سال گذشته بيشتر در اختيار مهندسان و پزشکان بوده است. باراک اوباما رئيس جمهور فعلي آمريکا دراي مدرک ليسانس علوم سياسي در گرايش روابط بين الملل از دانشگاه کلمبيا و دکتراي حقوق از دانشگاه هاروارد است.

جرج دبليو بوش داري مدرک کارشناسي ارشد اقتصاد بازرگاني بود. بيل کلينتون نيز در مدرسه حقوق ييل دکتراي حقوق گرفته است و ... اما مدارک تحصيلي روساي جمهور در کشور ما يا از اين بر بوم انتزاع گرايي افتاده است و يا از آن سوي عملگرايي! رئيس جمهور هاي ما يا کارشناس فلسفه هستند و يا دکتراي ترافيک. همخواني تخصص هاي علمي بخصوص در سطوح مديريت سياسي و اجتماعي کمک شاياني به پيشبرد امور در حوزه هاي داخلي و خارجي مي کند.

تجربه نشان داده است با تفکر فلسفي و يا مهندسي نمي توان کشور را اداره کرد. بلکه مديريت کشور امر بين الامرين است. رئيس جمهور ايده آل کسي است که نه مثل فيلسوفان و فلسفه شناسان از پاسخگويي به چيستي موضوعي مانند جامعه مدني طفره برود و نه مثل مهندسان پَر آستينش براي هر مسئله اي در کشور بدون فوت وقت يک پاسخ باشد که درست يا غلط بودن اين پاسخ اصلا با سرعت پاسخگويي قابل قياس نباشد.

مدير و مدبر بودن يکي ديگر از شرايط رجال سياسي و مذهبي که مي توانند به عنوان رئيس جمهور انتخاب شوند مدير و مدبر يودن است. چنين شرطي در اصل 109 قانون اساسي براي مقام رهبري نيز اين طور ذکر شده است: يکي از شرايط و صفات رهبر، داشتن بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت کافي براي رهبري است. از آنجا که گفتيم لازمه عالي ترين مقام رسمي کشور بودن بعد از مقام رهبري داشتن مشخصه هايي نزديک به مقام  رهبري است، مدير و مدبر بودن يک رئيس جمهور نيز همان طور که براي مقام رهبري ذکر شده است بسته به بينش صحيح سياسي و اجتماعي، شجاعت و قدرت در تصميم گيري است.

رئيس جمهوري که شجاع نباشد مثل شاه سلطان حسين است که حتي زماني که افغان ها به دروازه هاي اصفهان رسيدند اين فرد هنوز قدرت تصميم گيري نداشت.

 اين حکايت شبيه قصه عقب نشيني ها در موضوع هسته اي در دوره اصلاحات است که اگر مقام معظم رهبري شخصا وارد نمي شدند مشخص نبود که آيا امروز کليد تهران در دست آمريکايي ها بود يا انگليس ها! رئيس جمهوري هم که بينش صحيح سياسي و اجتماعي نداشته باشد واقعيت هاي موجود را وارونه مي بيند و بر اساس توهمات و فهم ضد عقلاني خود تصميم گيري مي کند.

به عنوان نمونه به يک باره معرکه اي به اسم بيداري اسلامي به پا مي شود، تحولات شگفت آوري عالم و منطقه را فرا مي گيرد اما فهم وارونه واقعيت ها مانع از تصميم گيري هاي به موقع و تعيين کننده براي بازي در زمين خودي مي شود. مدير عنصري مريخي نيست که فرمان اين منظومه در حال گردش را در دست داشته باشد. مدير از جنس افراد است که طي فرايند مبتني بر نظام ارزشي مقبول سيستم، توانسته است به اين نقطه برسد. مدير و مدبر در يک جامعه ديني از جنس مردم است.

 در واقع اين جامعه است که به عنوان يک سيستم افراد را به عنوان درون داد مي پذيرد و طي فرايند تعالي سازي برخي از آنها را به نقطه اي مي رساند که قادر هستند مديريت جامعه را بر عهده  بگيرند. “والمومنين و المومنات بعضهم اولياء بعض” (توبه 72) البته اين فرآيند آنچنان پيچيده و دور از دسترس براي افراد جامعه نيست و نقشه آن در کتاب و سنت الهي به وضوح ترسيم شده است. “وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآياتنا يوقنون” صبر اين افراد در برابر همه فرامين و ابتلائات الهي و اميال و گناهان، تسليم و عبوديت کامل آنها در برابر خداوند متعال را نشان مي دهد. چنين صبري، جز با يقين و معرفت نسبت به يگانگي عظمت خداوند و آشنايي با کتاب و سنت به دست نمي آيد.

در گفتمان ديني، مديريت الهي از آنجا که به انسان به عنوان يک انسان مي نگرد لذا سعي دارد تمام پتانسيل هاي متعالي او را بالفعل کند و با هدايت بالامر او را به سرمنزل مقصود برساند. “وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات” و ما آنان را پيشوا و پيشرو قرار داديم، که با دستور و فرمان ما هدايت مي کنند و به آنان از راه وحي، انجام نيکي ها و آنچه که شايسته است را تعليم نموديم. بر اين اساس نقش مديريت رئيس جمهور در ساختار کلان "هدايت به امر" بسيار جدي و تعيين کننده است.

سه شنبه 17 مرداد 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها