در کردستان به دلیل فقدان مدیریت صحیح رسانهای و صنفی هنوز شاهد نفوذ عدهای معلومالحال در کسوت خبرنگاری هستیم که بیش از همه دغدغه اخذ روادید فرنگ برایشان مهمتر از قوت لایموت این حرفه مشتمل بر اخلاق حرفهای و ملبس به فرهنگی اسلامی و ایرانی است.
انگار از شوونیسم حاصل از رسانه مکتوب در کردستان میتوان راحت کارشناس حلقه به گوش استکبار شد، استکباری که تخم کین میپاشد و میوه درخت فتنه بر پیکر این سرزمین مادری صدها سال است میخوراند، میوهای که در آن هویت و پیشینه تاریخی یک ملت مدفون گشته و محصولی به نام "بیگانه فرهنگی ملبس به برهنگی" را به ارمغان میآورد.
خبرنگار کردستانی و محصولات رسانهای وی بدون ارزیابی شفاف و منتج به شاخص عملکردی در بایگانی رسانه متبوع وی میماند مگر آنکه آفتی چون جشنوارهزدگی سرکی در اثر و محصول وی بکشد و بداند که در چه سطحی از عرصه اطلاعرسانی واقع است.
آنچه که این روزها از تحلیل مطالب خبرنگاران کردستانی خودنمایی میکند در بستهای صرف برای دستگاههای نظارتی است که توسط متولی امر منعکس مییابد بیآنکه خبرنگار بداند در چنین تحلیل کمی و کیفی در کجای دایره رسانه کردستان واقع است.
فقدان دروازهبانان خبر صالح در رسانههای کردستان منتج به ازدیاد کمی حرفه خبرنگار در این استان به جای کیفیتبخشی به این مهم گشته و هر که جوهر قلمی بر انگشتان خویش لمس نماید به یک شب ره صد ساله این حرفه را طی نموده و با حضور در جلسهای از کارگزاران دولت یا گواهی از نشریه عاری از بنیه مالی مکفی میشود.
خبرنگار با سابقه با تفاوتی که مولود پنج سال اخیر است یعنی عدم احترام به پیشکسوت این عرصه و بیتعارف به دور از انجام کاری گروهی به منظور دفاع از حقوق صنفی خویش، البته این اتفاق به مذاق عدهای قلیل از تنبلهای عرصه روابط عمومی و اطلاعرسانی دستگاههای اجرایی خوشایند مینماید که با گزارش آگهی یا همان رپْرتاژ رایج وظیفه اطلاعرسانی شفاف خویش را ادا نمایند و هکذا!!!
عدم ثبات در مدیریت خانه مطبوعات و عدم ضابطهمند شدن اعضای این تشکل مادر در رصد حقوق صنفی خبرنگاران کردستانی نیز که بهتر بگویم به مذاق عدهای مدیر فرهنگی به مراتب خوشایند است، نیز حکایت جدید از سیر فعالیت رسانه مکتوب در این سرزمین هنر و فرهنگ است که دیگر مجالی برای تقویت و ارتقای فرهنگ نقد در کردستان را همواره با هالهای و سرابی بیش مواجهه نمیسازد.
تحققبخشی از مطالبات خبرنگاران کردستان نیز وعدههای سرخرمن روزهای خبرنگار در این چند سال شده است که مسکن برای مجردها در پس سایه متاهلها با مهر نه کین محقق خواهد شد. یا در شوراهایی چون شورای اطلاعرسانی بر اساس شاخص شایستهسالاری از شایستهگان عرصه اطلاعرسانی از جمله خبرنگار ساعی و فهیم کردستانی بهرهگیری نمیشود.
حکایت وعدههای سفرهای سریالی مسئولان به استان به جامعه خبرنگار نیز جای تعمق دارد که چه کسی به تحقق این وعدههای رفع دغدغه معیشت خبرنگار متعهد کردستانی نه خبرنگارنما، جامه عمل می پوشاند.
این تنها بخشی کوچک از روزگار خبرنگار کردستانی در دومین برنامه میان مدت از سند چشمانداز 20 ساله نظام در این استان مرزی است، به راستی تعریف جایگاه و وضعیت مطبوعات کردستان در افق سند ملی توسعه استان چیست؟ آیا شورای برنامهریزی و توسعه استان در راستای دفاع از حریم حرفه خبرنگاری به عنوان مرجعترین شورای تصمیمساز و تصمیمگیر استان تعریفی از سند راهبردی بخش فرهنگ و هنر این استان را که قسمتی از ارکان اصلی آن را رسانههای جمعی به خصوص مطبوعات محلی شامل میشود را در دستور کار قرار دادهاند یا منتظر هستند تا در افق سال 1404 هجری خورشیدی به این فقره رسیدگی نمایند.
به هر حال روز خبرنگار، روز واکاوی و تجلیل از فعالان این عرصه است که باید با تدبیری از سر دلسوزی نه سیاستی از سر اینکه کسی ناراحت نشود، به ارائه کارنامه عملکرد یکسال خبرنگار فعال این استان همت گماشت، نشاندن لبخند مستمر در طول سال بر لبان خبرنگاران کردستان بهتر از کارتهای هدیهای است که بعضاً به زور عنوان تبریک این روز را بر صفحه خویش منقش میبیند، راستیآزمایی بهتر از تخطئه، طرح خدعه و انزوای رسانه مکتوب در این استان فرهنگی است و تشویق به شهامت در این قشر آگاه یعنی مقابله عملیاتی با فتنهای خانمانسوز به نام تهاجم فرهنگی رسانهای است.