سید علی بهشتیان ضمن برشمردن 4 محور راهبردی برای اداره صنعت نفت در شرایط فعلی به بیان برخی مشکلات ساختاری و رفتاری در اداره کلان اقتصاد و صنعت نفت و نقش اقتصاد در مقابله با دشمن و صدور انقلاب پرداخته است.
سید علی بهشتیان یکی از مدیران پر سابقه و به اصطلاح استخوان خرد کرده صنعت نفت ایران است. وی که به روزهای بازنشستگی از این صنعت نزدیک میشود، کارنامه پرباری را در مدیریت صنعت نفت ایران از مدیریت مناطق نفت خیز جنوب به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت کشور تا مدیریت شرکت پتروایران به عنوان اولین شرکت پیمانکار توسعهدهنده میادین نفتی داخلی به ثبت رسانده است. وی یکی از منتقدان جدی شیوه خصوصی سازی شرکتها در صنعت نفت ایران محسوب میشود،چنانکه در این مسیر اتهامات زیادی را نیز متوجه خود کرده است. بهشتیان که به بیان صریح و زبان تیز در صنعت نفت ایران شهرت دارد، با توجه به وضعیت فعلی صنعت نفت، نوشتاری را درباره مشکلات اصلی این صنعت حساس و راهبردی کشور در اختیار فارس قرار داده و راهحلهایی مبتنی بر تغییر ساختار و رفتار در صنعت نفت برای برون رفت از این وضعیت مطرح کرده است. به اتفاق یادداشت بهشتیان را مرور کنیم:
واقعیت این است که تحریم در صنعت نفت ایران همزاد انقلاب و جنگ تحمیلى است میتوان اینطور گفت که صنعت نفت ایران تقریبا همزمان با پیروزى انقلاب اسلامى درگیر جنگ و تحریم شده است.
در حقیقت دشمنان انقلاب اسلامى که راه کنترل و حذف نظام نوپاى اسلامى را در جنگى نابرابر تدارک دیده بودند براى تسریع در این هدف باید اصلى ترین پشتوانه اقتصادى کشور یعنى نفت را از دور خارج میکردند، حملات بسیار شدید به زیر ساختهاى صنعت نفت و به بخشهاى بالا دستى نفت خام بویژه جزیره استراتژیک خارک و نیز پالایشگاههاى نفت و گاز ریشه در این راهبرد دارد که البته با تلاش و ایثارگرى غیرقابل تصورى این اهداف با شکست کامل مواجه شد.
*راهبرد دشمن/ گسترش جنگ به جبههای نامحدود
دشمن پس از ناکامى در جنگ و براى دستیابى به اهداف خود که محور آن سقوط نظام جمهوری اسلامی بود سیاستى دیگر را در پیش گرفت و آن حصول به هدف قبلى یعنى ناکارآمدى پشتوانههاى محورى و مشخصا ارکان اقتصادى نظام از طریق جنگى نرم افزاری- فرسایشى بود تا کشور این بار نه از نظر نظامى که از منظر اقتصادى خود بخود زمین گیر و ساقط گردد. راهبردهایى که در ارتباط با بلوک شرق کارکرد موفقى داشت.
در این مبارزه که در ابعاد مختلف با استراتژى قبلى تفاوت جدى داشت و در آن جنگ نرم افزارى و نامحسوس پیش بینى شده بود، جبهه دشمنان نظام برعکس جبهه فیزیکى که جبههاى تقریبا مشخص بود در جبههاى با وسعت نا محدود گسترش پیدا کرد.
این جنگ داخل و خارج نمیشناخت و در تمامى سطوحى که میتوانست کشور را با مشکل جدى مواجه کند، فعال شد. گرچه رسما جنگ فیزیکى به حسب ظاهر پایان یافته بود اما نبردى به مراتب سهمگین تر و خطرناکتر که چندان با جنگهاى قبلى تشابهى نداشت از فرداى خاتمه جنگ کلاسیک آغاز شد.
تحریم دراین راهبرد نقش اصلى را داشت و در حقیقت شاه بیت این توطئه به حساب میآمد. این گونه بود که تحریم همزاد جنگ تحمیلى شکل گرفت ولى با خاتمه جنگ نه تنها کاهش پیدا نکرد که بمرور زمان ابعاد آن گسترش جدىتری نیز پیدا کرد، ضمن اینکه از لحاظ محتوایى روز به روز متحول شد و توسعه بیشترى پیدا کرد.
*نگاه خرد داخلی به اقتصاد در برابر اهداف استراتژیک دشمن
جنگى که نظام را در همه جبهه ها اعم از داخلى و خارجى و در ابعاد سیاسى ، فرهنگى ، اجتماعى واقتصادى ولى بصورت نا محسوس با چالشهاى جدى مواجه نمود. به همان اندازه که جنگ احزاب دیگرى با رفتارى بمراتب مخوف تر برعلیه نظام اسلامى بیشتر شکل میگرفت و عملا حذف نظام را از طریق ناکارآمدى و با هدف گیرى تمامى ابعاد توسعه هدف گرفته بود، در جبهه داخلى اما رفتار به گونه دیگری بود.
در داخل، جنگ پایان یافته بود و خواستههاى بعد از جنگ و حتى بعد از انقلاب و پرداختن به ابعاد خرد بیشتر خودنمایى میکرد تا نگاههاى استراتژیک و راهبردى. به همان اندازه که تفکر و رفتار دشمن آگاهانه و استراتژیک و در حقیقت کلان و با نگاهى دور برد بود در جبهه داخلى نگاهها غالبا محدود وکوتاه مدت تعریف میشد .
بر این اساس استراتژى نظام عملا تدوین نشد تا تکلیف همه فعالان اصلى و بویژه در عرصه اقتصادى به روشنى مشخص گردد. بعضى تفکرات ورفتارهاى دوربرد و نگاههاى استرتژیک نظیر تدوین چشم انداز بیست ساله و یا تدوین استراتژى صنعتى در فضایى که از غلبه رفتار خرد و تفکرات کوتاه مدت بر نگاه کلان و راهبردى آکنده بود نیز با تاخیر انجام شد و عملا هم راه به جایى نبرد و چندان اجرایى نگردید. رفتارخرد جایگزین نگاه استراتژیک گردید و چنین شد که میتوان گفت ناخود آگاه آب به آسیاب دشمن ریخته شد.
اگر بخواهیم صریحتر سخن بگوییم نهادهای مختلف مسئول در نظام در ابعاد کلان و صنعت نفت در ابعاد خرد نه تنها مبارزهاى متناسب با این استراتژى به مراتب خطرناکتر از توطئه اول که جنگ تمام عیار و رویاروى بود انجام ندادند بلکه با اشتباه گرفتن ماهیت این جنگ حتی در مواردى نیز نا آگاهانه با آن همراه هم شدند. صد البته این ناآگاهى و همراهی در ماهیت موضوع تفاوتی ایجاد نمیکرد و اثر مخرب خودرا برتمامى ارکان نظام گذاشت و در واقع موفق شدن دشمن و تشویق شدن به تداوم این راهبرد بود.
با این حال به نظر میرسد اکنون گرچه خیلى دیر و شرایط به غایت سخت و طاقت فرسا شده است، اما هنوز هم راهکارهایى قابل بررسى و ارائه وجود دارد. گرچه باز نگرى جدى در رفتار هاى کلان و تفکرات استراتژیک همچنان محورى ترین نیاز تلقى میشود.
* بنگاههای بزرگ اقتصادی جایگزین لشگرهای نظامی در سلطه بر کشورها
اجازه دهید یک نظریه را که ابعاد اجرایى هم پیداکرده است بدوا مطرح کنم. نظام سلطه در تغییر راهبرد خود از سلطه نظامى و استفاده از نیروى نظامى براى در اختیار گرفتن و اداره یک کشور در عمده موارد به سلطه از طریق بنگاههاى اقتصادى خود روى آورده است. به عبارت روشن تر بنگاههاى اقتصادى بزرگ عملا جایگزین لشکرهاى نظامى و مجهز این کشورها شده اند.
به نظر میرسد آنها با این راهبرد نه تنها هزینه چندانى متحمل نمیشوند بلکه منافع بسیار زیادى هم از نظر اقتصادى و هم از نظر سیاسى بدست میآورند. شاید مفهوم استعمار بیشتر در این نگاه معنى پیدا کند. بى جهت نیست که کشورهاى صنعتى تا این حد از بنگاههاى بزرگ خود که ظاهرا خصوصى بوده از ابعاد مختلف حمایت هاى پنهان و آشکارى به عمل میآورند.
براى رویارویى با این استراتژى باید متناسب با حرکت دشمن وبا قواعد آن حرکت میکردیم. باید بنگاههاى موجود را تقویت کرده و با قواعد بنگاهدارى آنقدرآنها را مجهز و در حقیقت مسلح میکردیم تا همرزم مناسب و رقیب جدى و توانمند براى انها در داخل و در سطح منطقه اى و بین المللى باشند.موضوعى که تقریبا برعکس آن عمل شد.
عوض بهبود فضاى کسب وکار براى ایجاد فضاى مناسب رشد و توسعه بنگاهها برعکس عمل کردیم چنانکه نه تنها فضاى کسب و کار بهبود پیدا نکرد بلکه بدتر هم شد و جالبتر اینکه همزمان به خرد کردن بنگاههاى بزرگ تحت عنوان خصوصى سازى هم پرداختیم.
اگر بخواهید تیم ورزشى مثلا فوتبال یک کشور را شکست دهید نیاز است تیم فوتبالى قوى در سطح بالایى تربیت کنید تا بتوانید در رویارویىهاى بین المللى و ازجمله حذف تیم کشور حریف موفق شوید. گرچه تاحدودى این موضوع در مورد نگاههاى ورزشى مقبول و جا افتاده است اما در مورد بنگاههاى اقتصادى رفتار به گونه دیگرى است.
*قطعه قطعه کردن بنگاههای بزرگ اقتصادی و باز کردن راه دشمن
متاسفانه در مورد بنگاههاى اقتصادى بدون توجه به نیازهاى مربوط به اداره آنها رفتار غیر قابل قبولى انجام دادیم. در فضاى نبود استرتژى مدون و راهبرد قابل دفاع نه تنهاى بنگاههاى موجود را براى این شرایط تجهیز نکردیم بلکه به بهانه خصوصی سازى بنگاههاى بزرگ را قطعه قطعه کردیم تا رقباى خارجى و به عبارت ملموس تر دشمن زیرکى که اینبار اگاهانه و با چراغ آمده بود موفقتربرنامه هاى شوم خودرا پیاده کند.
و چنین شد که بنگاههاى اقتصادى بزرگ را که باید همانند همه بنگاههاى اقتصادى بین المللى مجهز کرده و براى رقابتى رودررو به صحنه هاى بین المللى میفرستادیم با استدلالهاى غلط دردرون کشور قلع وقمع کردیم تا دشمن این بار راحت تر بتواند در این مبارزه به پیروزى دست یابد و وقتى در جلسات مختلف و حتى مصاحبههاى رسمى مطرح شد که این خصوصى سازى نیست بلکه فروپاشى صنعتى است و حتى در خواست مناظره رودرو کردیم نه تنها به ان وقعى ننهادند بلکه براى تحت الشعاع قراردادن این نگاه استراتژیک و راهبردى مطرح کردند که اینها اصولا با خصوصى سازى و استراتژیهاى نظام مخالفند و در نتیجه شد آنچه نباید میشد .
به عبارت دیگر نه تنها بنگاههاى خصوصى مقتدر شکل نگرفت بلکه حتی بنگاههاى دولتى را که از نارساییهاى مختلفى رنج میبردند و باید همچون یک طبیب آنها را مداوا کرده و معالجه نمایند کشتند و با قطعه قطعه کردن آنها عملا صحنه را براى رقیب خالى کردند. چنین شد که نه تنها در صحنه بینالمللى میزان حضورمان نزدیک به صفر شد که در صحنههاى داخلى نیز با راهبردهاى غلط و غیر حرفهاى ضعیف تر شدیم .
*تلاش دشمن برای محبوس کردن بنگاههای بزرگ اقتصادی در داخل کشور
در ابعاد کلان دشمن تلاش کرد تا کشور را و در حقیقت بنگاههاى بزرگ اقتصادى را در درون مرزها مشغول کرده و محبوس نماید و اجازه رشد و نمو در مقیاس بین المللى به آنها ندهد.
این استراتژی، کارى بود که دشمن در ابعاد دیگر نیز انجام داد اما در ابعاد سیاسى ،فرهنگى و اجتماعى، استرتژى نظام حضور فعال در سطح بین المللى بود و در این رابطه هزینههاى قابل توجه و برنامههاى زیادى را نیز اجرایى نمود. اینکه چه مقدار دراین استراتژى موفق بود ایم جاى بحث جداگانه اى دارد اما نکته مهم این است که در ابعاد اقتصادى موضوع کاملا فرق میکرد .
در حقیقت دشمن استراتژى خود را بر شناخت نسبى از رفتار و تصورات حاکم بر کلان و خرد نهادهای مختلف کشور استوار کرده بود و شاهد هستیم که رفتار ما در مورد بنگاههاى اقتصادى با راهبرد دشمن همپوشانى معنى دارى دارد که به نظر میرسد خیلى از موارد آن ناآگاهانه است و یا حداقل امیدواریم اینطور باشد گر چه در ماهیت موضوع و اثرات آن بر تضعیف نظام تفاوتی ایجاد نمیکند.
*واگذاری اشتباه سهام پالایشگاه کرهای در ابتدای انقلاب
جاى تعجبى ندارد که در اوج پیروزى انقلاب و در شرایطى که شعار صدور انقلاب هنوز روزهاى آغازین خود را تجربه میکرد و در مورد ماهیت صدور انقلاب و چگونگى آن دوست و دشمن تحلیلهاى متفاوتى ارائه میکردند شوراى انقلاب و البته در فضاى التهابى حاکم در انروزها تمامى سهام ایران در پالایشگاه سانگ یانگ کره جنوبى را واگذار میکند.
شاید با همین راهبرد در سایر سرمایه گذاریها که البته چندان هم قابل توجه نبود همین رفتار را پیشه کردیم. اما این رفتار آیا نشان دهنده این نیست که اصولا براى اقتصاد و بنگاههاى اقتصادى در صدور انقلاب که اصلا در حفظ و تثبیت انقلاب نقشى و جایگاهى قائل نبوده و نیستیم. البته اگر نگوییم نقش برعکس را براى آن رقم میزدیم.
به عبارت دیگر درجبهه اقتصادى آیا بنگاههاى اقتصادى نمیتوانستند به عنوان سر پلهاى صدور انقلاب عمل کنند و در این شرایط نیز عامل تثبیت و استحکام و ناامیدى دشمنان و ناکارآیى دشمن گردد؟
در زمانى که شرکتهاى به مراتب کم بنیه و ضعیف خارجى با استراتژى تهاجمى حضور بسیار موفقى را در صحنه بین المللى تجربه کرده و در حقیقت قواعد مسلم این حرفه را آگاهانه پى گرفتند و با سرمایه گذارى در زنجیره ارزش ساز بنگاه و بخصوص در بخش انرژى و صنعت نفت در خارج و داخل کشور خود و مشارکت با بنگاههاى صاحب نام چنان شرایطى را براى خود رقم زدند که حذف و نادیده گرفتن انها عملا غیر عملى و غیر ممکن گردیده است.
واما در ایران و در دورانى که شرایط از هر نظر براى حضور قوى وگسترده در سطح منطقه اى و بین المللى فراهم بود با نگرشى منفعلانه وبا عدم حضور در صحنه هاى بین المللى ودر پوشش شعار هاى مختلف عملا راهبرد جبهه مقابل را تکمیل کردیم.
کشورهاى عضو اوپک غیر از ایران یعنی تقریبا عمده اعضای صاحب نام اوپک این استراتژى را پیاده کردند. عربستان، کویت، امارات و حتی ونزو ئلا را میتوان به عنوان نمونههایى از این کشورها نام برد. در کشور هاى غیر اوپک مالزى و نروژ نمونه هاى موفق از حضور معنى دار در صحنه بین المللى به شمار میایند.
در مورد شرکتهاى بین المللى نفتى که درعین حال نقش استراتژیک و همانند یک لشگرقوى و سرنوشت ساز نظامى براى کشورشان ایفا میکنند نیازى به توضیح نیست و باید اذعان کرد که محور رفتارشان بر این استراتژى بنیان نهاده شده است.
*4 محور راهبردی برای اداره صنعت نفت در شرایط فعلی
بنابراین ضرورى است هرچه سریعتر و تا دیر نشده گرچه واقعا خیلى دیر شده و فرصتهاى طلایى زیادى را از دست داده ایم اداره بنگاههاى بزرگ اقتصادى اگر چیزى از آنها باقی مانده باشد به خصوص در چهار شرکت اصلى صنعت نفت ایران با تمرکز بر 4 محور:
١- اداره بصورت بنگاه اقتصادى (ونه در حد یک اداره دولتی)
٢-حضور فعال در سطح بین المللى( ونه حضور منفعل و باز هم نه مثل یک اداره داخلى)
٣-توسعه در زنجیره ارزش
٤-اداره بنگاه بصورت بازار محور و نه تولید محور باورود به بورس و اداره بشکل شرکتهاى سهامى عام و تابع قانون تجارت
وارد رفتارى متناسب با قواعد بنگاهدارى شده و با شرکتهاى مشابه وارد رقابتى جدى گردند. شاید با اینکار هدف قانون گذار در مورد بهبود فضاى کسب و کار ونیز تحول و بهبود بنگاهها با تغییربهینه قوانین را نیز اندکى اجرایى کنیم.
گرچه امروز شرایط بیش از حد سختتر شده و اجراى اىن راهبردها باموانع جدى مواجه است که نیاز به اتخاذ تاکتیک هاى اگاهانه و هوشمندانهترى نسبت به گذشته و در عین حال بدور از تبلیغات رسانه اى است.
در ابعاد خرد نیز صنعت نفت نیاز به باز نگرى جدى و معنى دارى در تمامى شئون کارى خود دارد که به نظر میرسد با آنچه براین صنعت عظیم در گذشته و حتى امروز میگذرد تفاوت ماهوى دارد
همانطور که قبلا نیز مطرح شده است گرچه حتی امروز هم خیلى دیر شده اما ضرورى است شرکت نفت را که بصورت قلکى با حداقل بهره براى کشور درآمده است به مجموعه عظیم و پشتوانه بىبدیل اقتصادى نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کنیم.
در این راه به نظر من راهى جز اجراى قواعد بازى در اداره این صنعت عظیم وجود ندارد و تا همین فرصت اندک هم از دست نرفته است باید از همه ظرفیتهاى فکرى و علمى کشور براى برگشت به جایگاه واقعه صنعت نفت بهره گرفت.
*اثرات رفتارهای خارج از قاعده داخلی زیانبارتر از اثرات تحریم خارجی
به نظر من گرچه تحریم فشارهاى جدى خود را دارد اما رفتارهاى داخلى و خارج از قاعده که بسیار به اجمال به ان پرداخته شد اثرات بسیار زیانبارترى از تحریم به کشور تحمیل میکند و درحقیقت همانند یک قیچى این دو عامل کیان صنعت نفت و کشور را با خطر جدى مواجه کرده اند.
درعین حال شاید نتوانیم در تغییر تصمیمات جبهه مقابل براى لغو تحریمها تاثیر جدى داشته باشیم ،اما راهبردهاى اجرایى در داخل کشور بستگى کامل به خودمان دارد ولى متاسفانه همسو با آنها و حتى در مواردى بدتر از آنها عمل میکنیم که تا دیر نشده است و همین فرصت اندک هم ازدست نرفته باید فکرى در این باره کرد.
نکته دیگر که شاید یاد آورى ان ضرورت داشته باشد آن است که کشور درگیر نبردى وسیع و عمدتا نامحسوس و یا به عبارتى غیر کلاسیک و نامنظم است. راهبرد اینگونه مبارزات باید بر استتار کامل و سکوت آگاهانه و حساب شده استوار باشد.
در رفتارهای اقتصادى و قراردادها که دشمن تلاش زیادى به عمل میاورد تا کلیه ظرفیتهای اقتصادى بینالمللى راکه امکان همکارى با ایران را دارند اول شناسایى و بعد با تطمیع و اگر نشد با تهدید و فشار ازشروع و یا ادامه همکارى پشیمان کند باید راهبرد هوشمندانه اى مبنی بر محرمانه بودن و سکوت کامل در تمامى موارد استوار باشد.
براى نشان دادن کارآیى کاذب و غیر واقعى که تنها مصرف داخلى دارد و با کشاندن توافقات احتمالى و اولیه به رسانهها کار را درجهت خواست دشمن در نطفه خفه نکرده و عملا آب به اسیاب دشمن نریزیم. بدیهى است براى دلگرمى و تداوم رفتار آگاهانه مردم نیازى به این کارها آنهم با بیان مطالب غیر واقعى نیست بلکه با کنترل تورم و اقداماتى که مردم بصورت ملموس مشکلات را کمتر احساس کنند به این هدف خواهیم رسید .
میتوان با بیان موارد بصورت کاملا کلى در رسانهها که حاکى از مدیریت آگاهانه تحریم است فضاى جامعه را مثبت نگاهداشت منوط به آنکه در عمل نیز با اقدامات مناسب کارى کرد که فشار غیر قابل تحملى برجامعه وارد نشود
سید علی بهشتیان؛مشاور مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران