دستکم میان برخی آیات قرآن پیوندهایی چندگانه برقرار است. حاصل هر پیوند خلق معنایی تازه و معرفتی نو است مثلا"آیاتی با حروف مقطعة مشترک، از مضامینی مشترک برخوردارند. برای رفع برخی ابهامها میتوان از این اشتراک و شباهت محتوایی مدد جست.
6. پیوند غُرَر آیات با دیگر آیات پیش از این گفتیم که آیات محکم قرآن، مرجعی برای تفسیرآیات متشابه و رفع تشابه از مراد و مقصود خداوند در این آیات شمار میروند. از نظر علامه نقش محکمات(ص38)قرآن در تفسیر آن و کشف مقصود خداوند در یک رتبه نیست؛ بلکه در هندسة معارف قرآن برخی آیات نقش کلیدی و محوری دارند.
علامه دربارة نقش برخی آیات کلیدی قرآن ـ که از آن به غرر آیات تعبیر کرده است ـ در فهم سایر معارف آن مینویسد:آیة شریفة وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا ...( اعراف: 180) از غرر آیات قرآنی است و با آن حقیقت توحید در ذات و توحید در عبادت ـ در مقابل آرای بتپرستان که به توحید در ذات و تشریک در عبادت معتقد بودند ـ روشن میشود.45
همچنین وی ذیل دو آیة پایانی سورة یس (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (یس: 82 ـ 83) میفرماید:از غرر آیات این سوره دو آیة آخر آن است. این سوره، سورهای عظیمالشأن و دربردارندة حقایقی بنیادین است. در روایات عامه و خاصه آمده که هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سورة یس است.46
استاد جوادی آملی میفرماید:وقتی از محضر مرحوم استاد علامه طباطبایی پرسیدم: به چه مناسبت سورة مبارکة یس قلب قرآن است؟ فرمودند: همین سؤال را از حضور استادمان مرحوم آقای قاضی (همان عارف نامور و عالم ربّانی) پرسیدم, ایشان در جواب فرمودند: به مناسبت دو آیة آخر سوره: أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ47
وی یکی از ویژگیهای بارز تفسیر المیزان را «تکیه بر آیات کلیدی قرآن در مقام تفسیر قرآن و کشف مراد خداوند» شمرده است:این روشهای گوناگون که هر گروهی در استنباط موضوع خاص خویش از جمعبندی آیاتی چند استفاده مینمودند و مینمایند, قبل از تفسیر المیزان وجود داشت و بعد از آن نیز رونق بیشتری پیدا کرد, اما هیچ کدام از اینها تفسیر قرآن به قرآن نیست که ویژة المیزان میباشد؛ زیرا سرمایة بسیاری از روشهای یادشده (ص39)را المعجم تأمین میکند و مواد اولیة استنباط آن را رجوع به این کتاب فراهم میسازد.
سپس مفسر با کلامهای مشابه به تدبر در آنها میپردازد و با استمداد از کتابهای لغت و مانند آن حکم مورد نظر را استنباط میکند. اما آنچه سیرة خاص المیزان است ـ که جز در روایات معصومان(س) در تفاسیر پیشینیان بهندرت دیده میشود و بعد از آن هم هنوز به ابتکار خویش باقی است ـ همانا شناسایی آیات کلیدی و ریشهای قرآن است که در پرتو آن آیات کلیدی درهای بسیاری از آیات دیگر گشوده میگردد و با شناخت آن آیات ریشهای این شجرة طوبی, منبع تغذیة بسیاری از آیات شاخهای روشن میشود.
در این شناسایی سخن از کلمة مشابه نیست تا فهرستها و لغتنامه راهگشا باشند؛ بلکه در این سیر باید از سکوی المعجم پرواز کرد و به کنگرة وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ رسید و اسرار کلیدی را که به روی نامحرمان «مغالیق» است، به چهرة خود به عنوان «مفاتیح» دید.از آن آیات کلیدی گرههای بسته را گشوده یافت و از «هذا باب ینفتح منه الف باب48» مطلع شد و به کمک آن، سراسر قرآن کریم را درهای باز الهی دید که هیچ جای آن ناگشوده نیست.49
اینکه غرر آیات (آیات کلیدی) در قرآن کداماند، چه وجه مشترکی میان آنها وجود دارد و نسبت آنها با دیگر آیات قرآن چیست، پرسشهایی است که پاسخگویی به آنها نیازمند بررسی عمیق و همهجانبة المیزان و سایر آثار مفسران برجستة قرآن است؛ اما شاید بتوان بر اساس شواهدی از کلام علامه، به پاسخی اجمالی دربارة این مسئله از منظر علامه دست یافت.
از نگاه علامه در هندسة معارف قرآن، آیاتی وجود دارد که قاعدة هرم معارف آن را میسازند.به تعبیر خود علامه، معارف قرآن چونان شجرة طیبهای هستند که بن و ریشة آن توحید است و توحید مانند روحی در تمام اجزای آن سریان دارد.50 وی ذیل آیة اول سورة هود میفرماید:(ص40)آیات قرآن در حالی که معارف الهی و حقایق حقه را به تفصیل دربردارد, متکی به حقیقت واحدی است که اصل همة اینهاست و تمام اینها فروع آناند. آن حقیقت اساسی که بنیان دین بر آن استوار است، همان یگانگی و توحید خداوند متعال و توحید اسلام است؛ به اینکه شخص معتقد باشد که خداوند متعال پروردگار همه چیز است و غیر او پروردگاری نیست و با تمام وجود در برابر او تسلیم باشد و حق ربوبیت او را ادا نماید و در برابر هیچکس جز خدا خشوع قلبی و خضوع عملی نکند.
اصل توحید با اجمالی که دارد، وقتی تحلیل شود، تمام تفاصیل معانی قرآنی ـ اعم از معارف و قوانین ـ به آن بازمیگردد و تفصیل و فروع آن وقتی ترکیب شود، به همان اصل بازمیگردد.51از طرفی چنانکه پیشتر گفتیم، طبق برداشت مرحوم علامه از آیة هفتم سورة آلعمران، آیات محکم قرآن اصل و مرجع برای تفسیر دیگر آیات قرآن هستند. از اینجا میتوان حدس زد که غرر آیات یا آیات کلیدی قرآن از دیدگاه وی، دستهای از آیات محکم قرآن هستند که به دلیل پردهبرداشتن از حقایق بنیادی سایر معارف قرآن، نقشی اساسی در درک صحیح دیگر معارف قرآن دارند.
علامه در مقایسة «صراط» با «سبل الی الله» با استناد به آیات متعدد نتیجه میگیرد که نسبت «صراط» به« سبل الی الله» مانند نسبت روح به بدن است. «صراط مستقیم»، تبلور همان فیضِ «هدایتِ» خالص و نابی است که از جانب خداوند نازل میشود و هر انسان مؤمنی به فراخور استعداد خود از آن بهرهای میبرد؛ همان حقیقتی که آیة 17 سورة رعد (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا...) در بیانی تمثیلی به آن اشاره نموده است. |
برای نمونه آیة 11 سورة شوری لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ که به عقیدة علامه یکی از غرر آیات است، هر گونه شباهت خدا به مخلوقاتش را نفی میکند و بدین ترتیب پرتو وسیعی بر تمام آیات مرتبط با صفات خداوند میافکند و شائبة هر گونه نقصانی را از ذهن مخاطبان دربارة صفات الهی میزداید.
آیات «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا...»(رعد: 17) و «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»(حجر: 21) ـ که هر دو از منظر علامه از غرر آیات به شمار میروند ـ به تعبیر وی به اصلی عظیم از اصول معارف الهی اشاره دارند که از بسیاری آیات دیگر قرآن نیز به دست میآید.52
علامه از این دو آیه به مثابة کلیدی برای گشودن دیگر معارف قرآن بهره برده است. وی پس از ذکر اقوال پراکندة مفسران ذیل آیة 21 سورة حجر میفرماید:
آنچه از تدبر در این آیه به دست میآید, آن است که این آیه از غرر آیات (آیات درخشان) سورة حجر است و حقیقتی را بیان میکند که بسیار دقیقتر و ژرفتر از توجیهاتی است که مفسران برای آن بیان داشتهاند و آن عبارت است از ظهور اشیا به تقدیر خاص خداوند و اصل و ریشهای که همة اشیا پیش از نزول در این عالم داشتهاند.53(ص41)
طبق برداشت علامه از ظاهر این آیه و نظایر آن, تمام پدیدههای عالم پیش از ظهور و بروز در این عالم و پیش از آنکه مشمول تقدیر عینی الهی(خلق) شوند, نزد خداوند اصل و ریشهای در عالمی دیگر داشتهاند که میتوان از آن به «خزائن» تعبیر کرد.عالم خزائن برتر از عالم ومشهود ما (عالمِ خَلق) است و در آن عالم ـ که علامه از آن با عنوانِ «عالم امر» یاد کرده ـ اشیا هیچ اندازه و حدی نداشته و تفصیل نیافتهاند؛ درمرحلهای از آفرینش اشیا به تقدیر الهی با ویژگیهای که خداوند برای آنها تعیین کرده است, در عالم دنیا ظهور, بروز و تفصیل یافتهاند یا به تعبیر علامه از عالم غیب به عالم شهادت راه یافتهاند.54
در پرتو این آیة شریفه و نظایر آن، تعابیری مانند «انزال حدید: فروفرستادن آهن» در آیة 25 سورة حدید55 و «انزال لباس و ریش: فروفرستادن پوشاک و پَرِ مرغان» در آیة 26 سورة اعراف56 و نیز «انزال هشت جفت از چارپایان در آیة 6 سورة زمر57»معانی حقیقی خود را بازمییابد و میتوان دریافت که تعبیر به نزول (فروفرستادن) در مورد حقایق عالم خلق، تعبیری مجازی و از روی تفنن در تعابیر نیست؛ بلکه خداوند حقیقتاً اشیای این عالم را از حقایقی متعالی در عوالم دیگر آفریده و این اشیا، نازلهای از حقایق عالم دیگر هستند.
حتی شریفترین مخلوقات این عالم یعنی قرآن کریم، حقیقتی متعالی نزد خداوند داشته است که نزول یافته و در قالب الفاظ و عبارات جای گرفته تا برای بشر عادی قابل درک و فهم شود.علامه طباطبایی افزون بر این، در موارد فراوانی (بیش از چهل مورد) در تفسیر شریف المیزان برای حل و توضیح مسائل و(ص42)معارف قرآنی بر این آیة شریفه (حجر: 21) تکیه کرده است که از جملة آنها میتوان به حقیقت اَسمائی که خداوند به آدم آموخت،58 سرنوشت از نگاه قرآن،59 تقدیر رزق و روزی،60 رابطة عرش و کرسی، رابطة علم ذاتی و علم فعلی خداوند،61 رابطة علم محدود انسان با علم نامتناهی الهی،62 استناد حسنات و سیئات به خداوند،63 رابطة سرنوشتها با کتاب مبین64 و رابطة حوادث این عالم با حقایق عوالم متعالی65 یاد کرد.
در تحلیل کلام علامه دربارة جایگاه این آیه در مجموعة معارف قرآن میتوان گفت که آیة 21 سورة حجر از این جهت که توحید افعالی را به بیانی رسا بازمیگوید و از وسیعترین مفهوم دربارة افعال الهی (آفرینش) پرده برمیدارد، از غرر آیات به حساب میآید.بر این اساس شاید بتوان غرر آیات قرآن را دستهای از محکمات قرآنی دانست که اولاً ارتباط وثیقی با توحید در ابعاد مختلف آن دارند و ثانیاً بر پهنة وسیعی از آیات متشابه پرتو میافکنند و غبار تشابه را از چهرة آنها میزدایند. طبق این تحلیل میتوان نسبت غرر آیات را به محکمات قرآن، عموم و خصوص مطلق شمرد.
7. پیوندهای زایندة میان آیاتیکی دیگر از مظاهر انسجام و هماهنگی ویژه میان آیات قرآن، وجود پیوندهایی زاینده میان آیات آن است. از نظر علامه بیانات قرآنی به گونهای سامان یافتهاند که از انضمام آیات آن به یکدیگر حقایقی نو متولد میشود. به عبارت دیگر، هر آیه در حالی که به تنهایی معنایی مستقل را میرساند, وقتی با آیات دیگر پیوند داده شود, معنای دومی از آن متولد میشود و همین دو آیه وقتی در کنار آیه مناسب دیگری قرار بگیرد, حاصل آن، معرفت نورانی سومی علاوه بر معارف قبلی است.
علامه در این زمینه میفرماید:یکی از شگفتیهای قرآن این است که هر یک از آیات قرآن در عین حال که بر مقصود خود دلالت دارد و حاصل خود را میدهد، وقتی با آیة مناسب دیگر ضمیمه شود, از انضمام دو آیه حقیقت تازهای از حقایق بکر قرآنی متولد میشود, سپس آیة سومی این حقیقت را تصدیق میکند و بر آن شهادت میدهد و این از شئون قرآن و امور اختصاصی آن است و در خلال بیانات این کتاب المیزان (ص43)نمونههایی از آن را خواهی یافت.
البته مفسران این راه را متروک گذاشتهاند؛ اگر آنان این مسیر را میپیمودند، تا امروز برای ما چشمههایی از دریاهای شیرین و گوارای معارف قرآنی و گنجینههایی از گوهرهای گرانبهایش آشکار میشد66.وجود این ساختار در هندسة کلام الهی، از آموزههای اهلبیت نبوت(س) دربارة قرآن است و اگر تعالیم ایشان نبود, شاید چنین ساختاری هرگز در کلام خداوند متعال کشف نمیشد.
به باور علامه، در جهانبینی قرآن صراط مستقیم تنها یکی است؛ همان صراطی که قطعاً به خدا منتهی میشود و از هر گونه اعوجاج و انحرافی از جمله شرک، کفر و ضلال پیراسته است؛ به خلاف «سبل الی الله» که هرچند به شهادت آیات قرآن نقاط اشتراکی با صراط مستقیم دارند، اما از سویی متعددند و از سوی دیگر با شرک و گونههایی از انحراف جمع میشوند. |
علامه طباطبایی در بحث روایی ذیل آیة 115 سورة بقرة دراینباره میفرماید: اگر روایات ائمة اهلبیت(س) در موارد عام و خاص, مطلق و مقید قرآن چنانکه باید و شاید بررسی شود, به طور فراوان ملاحظه میگردد که از عام حکمی و از خاص (عامِ مخصص) حکمی دیگر استفاده شده است. برای مثال غالباً از عام استحباب و از خاص وجوب استفاده شده است؛ در کراهت و حرمت نیز همینگونه است و این یکی از اصول مبانی کلیدی تفسیر در روایات ایشان است که رقم قابل توجهی از احادیث ایشان را دربرمیگیرد و از این مبنا میتوان در معارف قرآن دو قاعده استخراج نمود:
الف) هر جملهای به تنهایی و نیز همراه با هر قید از قیودش حقیقتی از حقایق یا حکم ثابتی از احکام را حکایت میکند؛ مثلاً در این عبارت که قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ(انعام: 91) چهار معنا نهفته است: اول، بگو خدا (قُلِ اللّهُ) دوم, بگو خدا و رهایشان کن (قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ) سوم, بگو خدا و سپس آنها را در باطل خود رهایشان کن (قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ) چهارم, بگو خدا و آنان را سرگرم بازی در باطل خود رهایشان کن (قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ).ب) دو قصه یا دو معنا اگر در جمله و عبارتی مشترک باشند, به مرجع واحدی بازمیگردند.این دو قاعده رازهایی است که اسرار دیگری در خود دارد و خداوند راهنماست.67
(ص44)
این روایات از ساختار ویژهای در پیوند معانی و معارف قرآن پرده برمیدارد و این نکتة اساسی را گوشزد میکند که قرآن کریم علاوه بر استفاده از الگوهای رایج زبانی, در سطحی دیگر از معانی خود از ساختارهای ویژهای برخوردار است که برای کشف آنها قواعد رایج فهم کافی نیست؛ بلکه فهم آنها به قواعد ویژهای نیاز دارد. اجرای این قاعده تنها به آیهای که علامه در متن بیانات خود ذکر کرده است، محدود نمیشود؛ بلکه موارد دیگری نیز از اجرای این قاعده در المیزان میتوان یافت. برای نمونه، به نظر علامه، آیة یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ (محمد: 33)
بهخودی خود معنای مستقل و عامی را میرساند که همان وجوب اطاعت از خدا و رسول و حرمت ابطال اعمال است68ـ چندان که فقها از عبارت انتهایی آن وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ حرمت ابطال نماز را پس از شروع به آن، استفاده کردهاند ـ اما همین آیه در سیاق آیات قبل و پس از آنکه دربارة قتال و مبارزه با کافران است و نیز آیاتی که بر آن متفرع شده است، به ویژه آیهای که از سستی و سازش در برابر کفار نهی کرده است:
فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ، (محمد: 35) بر اطاعت از خدا و رسولش در اموری خاص تأکید میکند؛ از جمله اطاعت خداوند دربارة آنچه در کتاب آسمانیِ قرآن نازل کرده است و نیز اطاعت از پیامبر خدا به ویژه دربارة فرمانهایی که او با عنوان ولیّ امر مسلمانان در جامعة دینی، صادر میکند و اینکه نافرمانی از این دستورهای مهم و سرنوشتساز سبب حبط و تباهی دیگر اعمال مسلمانان میشود.69
نمونة دیگر اجرای این قاعده را میتوان در آیة 25 سورة نور یافت: یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ. علامه ذیل این آیة شریفه میفرماید:مراد از «دین» در این آیه «جزا» است؛ چنانکه در «مالک یوم الدین»(حمد: 4) دین به همین معنا به کار رفته است. بنابراین، معنای آیه آن است که خداوند در روز قیامت جزایی را که مستحق آنان است، به طور کامل به ایشان میدهد و آنان میدانند که خداوند، یگانه حق آشکار است. (ص45)
این معنا نظر به اتصال و ارتباط این آیه با آیات پیش از آن و نظر به سیاق آیه است؛اما با قطعنظر از سیاق و بهطورمستقل، ممکن است مراد از «دین» در این آیه، چیزی شبیه ملت (آیین و روش زندگی) باشد و این معنایی متعالی است که به ظهور حقایق در روز قیامت بازمیگردد و با آخرین بخش آیه نیز تناسب بیشتری دارد.70
معنای آیه طبق این احتمال چنین میشود: خداوند در آن روز پرده از حقایق هستی برمیدارد و حقیقتِ سنت الهی دربارة زندگانی در آن روز برای ایشان آشکار میشود و میدانند که خداوند، تنها حق آشکار است.نمونة دیگر این آیات آیات شریفة 159 ئ 160 سورة صافات سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ است.
علامه دربارة این آیة شریفه میفرماید:ضمیر «یصفون، در این آیه با توجه به سیاق آیه و اتصال آن به ماقبل به کفاری باز میگردد که پیشتر از آنها ذکری رفته. در این صورت استثنای آیه منقطع خواهد بود و معنای آیه چنین میشود که خداوند از توصیف مشرکان منزه است؛ یا اینکه خداوند از نسبتهایی که کفار در مقام وصف خدا به او میدهند، مانند ولادت، نَسَب، و شریک داشتن، پیراسته است، مگر بندگان مخلص خدا که او را به آنچه شایستة اوست، وصف میکنند.71مرحوم علامه در ادامه میفرماید:
اما این دو آیه وقتی بهطور مستقل (با قطع نظر از سیاق) ملاحظه شوند، دارای معنایی وسیعتر و دقیقتر هستند که آن رجوع ضمیر یصفون به ناس (مردم) است؛ چنین وصفی مطلق است و شامل هر وصفی دربارة خدا میشود. در این صورت استثنا متصل خواهد بود و معنای آیه چنین میشود که خداوند از هر وصف هر توصیفگری پیراسته است، مگر وصفی که بندگان مخلص خدا از او نمایند.72علامه سپس به تحلیل معنای آیه طبق احتمال اخیر پرداخته است73. نمونههای دیگری نیز وجود دارد که مجالی برای ذکر آن نیست.74
(ص46)
به هر صورت طبق این قاعده بسیاری از آیات قرآن، وقتی در مجموع با دیگر قراین متصل لفظی ملاحظه شوند (سیاق مجموعی)، مفید معنایی هستند، ولی وقتی بخشهایی از همان آیات به طور مستقل (بدون در نظر گرفتن سیاق) ملاحظه شوند، مفید معنایی دیگرند که چهبسا دقیقتر و عامتر از معنای اول است؛مخاطبان آن نیز به فراخور گسترة معنای آیه وسیعترند.
یکی از شگفتیهای قرآن این است که هر یک از آیات قرآن در عین حال که بر مقصود خود دلالت دارد و حاصل خود را میدهد، وقتی با آیة مناسب دیگر ضمیمه شود, از انضمام دو آیه حقیقت تازهای از حقایق بکر قرآنی متولد میشود, سپس آیة سومی این حقیقت را تصدیق میکند و بر آن شهادت میدهد و این از شئون قرآن و امور اختصاصی آن است و در خلال بیانات این کتاب المیزان (ص43)نمونههایی از آن را خواهی یافت. البته مفسران این راه را متروک گذاشتهاند؛ اگر آنان این مسیر را میپیمودند، تا امروز برای ما چشمههایی از دریاهای شیرین و گوارای معارف قرآنی و گنجینههایی از گوهرهای گرانبهایش آشکار میشد. |
وجود چنین پیوندهایی در گروِ جاودانگی و جهانی بودن معارف قرآن است. چنین مبنایی اقتضا میکند که معارف قرآن منحصر به سبب نزول قرآن و شأن نزول آن نباشد و افقی فراتر از عصر نزول را در نظر بگیرد. البته استفادههای تفسیری از این نوع، تابع قواعدی خاص و منوط به احراز شرایط ویژهای در بخشهای مستقل این آیات است که اکنون در صدد بیان آن نیستیم.75
8 . پیوند سورهها با حروف مقطعة مشترک از دیدگاه علامه، یکی دیگر از انواع ارتباط معنایی آیات، ارتباط آیاتی است که در ابتدای آنها حروف مقطعة مشترکی موجود است. علامه پس از بیان یازده احتمال دربارة حروف مقطعه میفرماید:حقیقت این است که هیچ یک از این اقوال قابل اعتماد نیست... با تدبر در سورههایی که حروف مقطعة مشترکی دارند ـ مانند ... حوامیم، المیمات، الراآت76 ـ درمییابیم که آیات این سورهها به لحاظ محتوا و سیاق تشابه و تناسب ویژهای دارند و چنین تشابه و تناسبی درمیان آیات سورههای دیگر وجود ندارد...
از وجود چنین تشابه و تناسبی میان آیات این سورهها میتوان حدس زد که این حروف مقطعه با سورههایی که با آن آغاز شدهاند، ارتباط خاصی دارند. مؤید این مطلب آن است که سورة اعراف که سه حرف از حروف مقطعه (المص) آغاز شده است، گویا دربردارندة مضامین سورههایی است که با (الم) و (ص) آغاز میشود.
همچنین سورة رعد که با (المر) آغاز میشود، گویا جامع محتوای سورههایی است که با (الم) و (راء) آغاز میشود... و شاید با تدبر در مشترکات این حروف و مقایسة مضامین سورههایی مرتبط با آنها بتوان به ارتباطهای ویژة دیگری دست یافت.77اگر چنین مبنایی اثبات شود، آنگاه میتوان برای کشف مطالبی که در یک سوره یا مجموعه آیات با مضون خاص، از جهاتی ابهام دارد، به سوره یا مجموعه آیاتی که محتوای مشابه با سورة یا مجموعه آیاتِ مورد نظر دارد، رجوع کرد.
(ص47)
9. پیوندهای معنایی واژگان قرآن، پیوستگی معارف قرآن، به پیوندهایی میان جملات و آیات آن منحصر نمیشود؛ بلکه پیوندهای معنایی خاص میان مفردات قرآن نیز برقرار است. از این میان، برخی مفردات قرآن ـ مانند برخی معارف محوری آن ـ نقشی کلیدی و محوری دارند.هر یک از این مفردات مانند نبی، رسول، صراط، و سبل نمایندة یکی از مفاهیم کلیدی قرآن هستند و در جهانبینی قرآنی جایگاه ویژهای دارند و خود از مفاهیم پایهایتری ـ مانند الله و توحید ـ ریشه میگیرند.
ارتباط معنایی ویژه میان مفاهیم محوری قرآن و واژگانی که نمایندة آن هستند، مطمحنظر برخی زبانشناسان شده است، ایزوتسو، اسلامشناس و زبانشناس معروف ژاپنی، پس از سالها پژوهش دربارة زبان قرآن، دربارة ارتباط معنایی میان کلمات آن چنین مینویسد:کلمات و تصورات در قرآن هر یک تنها و منعزل از کلمات دیگر به کار نرفته، بلکه با ارتباط نزدیک به یکدیگر به کار رفتهاند و معنی محسوس و ملموس خود را دقیقاّ از مجموع دستگاه ارتباطاتی که با هم دارند به دست میآورند.به عبارت دیگر این کلمات میان خود گروههای گوناگون بزرگ و کوچک میسازند، که این گروهها نیز بار دیگر از راههای مختلف با هم پیوند پیدا میکنند و سرانجام یک کل سازماندار و یک شبکة بسیار پیچیده و درهمپیوستگیهای تصوری از آنها فراهم میآید.78
با توجه به پیوستگی ویژه میان واژههای قرآن برای به دست آوردن مفهوم هر یک از مفردات قرآن، تنها رجوع به کاربرد متعارف آن در میان قوم عرب کافی نیست؛ بلکه مفهوم هر واژه با در نظر گرفتن جهانبینی خاص قرآن، جایگاه هر واژه در شبکة به همپیوستة مفاهیم آن و مفاهیم کلمات کلیدی و کانونی این شبکه قابل بازیابی است.79
(ص48)
برای نمونه، این پیوند معنایی عمیق در تفسیر المیزان، در بررسی معناشناختی مفهوم واژة پرکاربرد «صراط» در قرآن قابل ارائه است. علامه مفهوم این واژه را با توجه به ویژگیهایی که خود قرآن برای این واژه شمرده، چنان تصویر کرده که از طرفی با مفهوم کلیدی «توحید» ـ که به عقیدة وی محوریترین مفهوم قرآنی است80 ـ مرتبط است و از طرفی دیگر با مفهوم «هدایت» و نیز «سبل الی الله» ارتباطی وثیق دارد. به عقیدة وی، واژههایی نیز که در مقابل این واژه قرار میگیرند، مانند شرک، ضلال، کفر نیز بیارتباط با همین واژه نیستند. اینها در جهانبینی قرآن، اضدادی برای معنای صراط مستقم هستند؛ لذا برای درک دقیق مفهوم «صراط مستقیم» باید مورد توجه قرار بگیرند (یُعرَف الاشیاء باضدادها).
به باور علامه، در جهانبینی قرآن صراط مستقیم تنها یکی است؛ همان صراطی که قطعاً به خدا منتهی میشود و از هر گونه اعوجاج و انحرافی از جمله شرک، کفر و ضلال پیراسته است؛ به خلاف «سبل الی الله» که هرچند به شهادت آیات قرآن نقاط اشتراکی با صراط مستقیم دارند، اما از سویی متعددند و از سوی دیگر با شرک و گونههایی از انحراف جمع میشوند.
علامه در مقایسة «صراط» با «سبل الی الله» با استناد به آیات متعدد نتیجه میگیرد که نسبت «صراط» به« سبل الی الله» مانند نسبت روح به بدن است. «صراط مستقیم»، تبلور همان فیضِ «هدایتِ» خالص و نابی است که از جانب خداوند نازل میشود و هر انسان مؤمنی به فراخور استعداد خود از آن بهرهای میبرد؛ همان حقیقتی که آیة 17 سورة رعد (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا...) در بیانی تمثیلی به آن اشاره نموده است81.
ارتباط صراط مستقیم با مفاهیم دیگر در یک رتبه نیست؛ این مفهوم در شبکة معارف قرآن نزدیکترین ارتباط را با عالیترین و محوریترین مفهوم قرآن یعنی «توحید» دارد. به اعتقاد علامه، «صراط مستقیم» همان حقیقت توحید در جمیع مراتب علمی و عملی آن است که از باوری کامل به خداوند(ص49)یکتا سرچشمه گرفته و در وجود معصومان تجلی یافته است.
در این مسیر هر که به فراخور استعداد خود و گامهایی که در توحید پیشنهاده از این حقیقت بهره میبرد؛ هر قدر انسان در مسیر توحید ثابتقدمتر و استوارتر باشد، به حقیقت صراط مستقیم نزدیکتر شده و مراتب عالیتری از مسیر هدایت الهی را پیموده است.82پیوستگیهای دیگری نیز میان آیات قرآن قابل طرح است، مانند پیوند میان آیات ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص و ... که مجالی برای ذکر آنها نیست. انواع دیگری از پیوندها میان آیات و سورههای آن طرح شده است که همة آنها مورد توجه یا پذیرش مرحوم علامه نبوده است83 یا به دلیل برخورداری از اهمیت کمتر از ذکر آنها در این مقاله صرف نظر شده است.84
نتیجهگیری
قرآن کریم از جانب خداوند حکیم بر اساس نظمی ویژه برای انتقال پیامهایی خاص سامان یافته است. بیتردید میان اجزای کلام خدا، انواعی از ارتباط معنایی برقرار است. حاصل بررسی، استخراج و تحلیل دیدگاههای تفسیریِ علامه، به دست آوردن انواعی از پیوندهای معنایی میان آیات قرآن است؛ از جمله:
1. واقعنمایی آیات و حکایتگری آنها از حقایقِ پیوستة جهان هستی، چهرهای پیوسته و سازگار به تمام آیات قرآن داده است؛ بهطوری که آیات مصدق و مفسر یکدیگرند. از اینرو، برای تفسیر آیات قرآن در یک موضوع میتوان از آیاتِ مرتبط با همان واقعیت در قرآن بهره جست.
2. از نظر علامه، تمام آیات و سُوَر قرآن، با هدفی مشترک به هم گره خوردهاند؛ هدف مشترک میان تمام آیات قرآن «هدایت بندگان» است. وی از این پیوند به منزلة قرینهای برای تفسیر برخی آیات استفاده کرده است.
(ص50)
3. آیات هر سوره با هدفی مشخص سامان داده شده که پیش از تحقق آن به پایان نمیرسد. از همین غرض میتوان به مثابة قرینهای برای کشف مقصود برخی آیات مدد جست.
4. آیاتی که با هم نازل شدهاند، به اقتضای مسئلهای که درصدد پاسخ به آن بودهاند، دارای موضوع یا مسئلهای مشخصند. با درک درست این موضوع یا مسئله، میتوان از سویی این آیات را بهتر فهمید و از سوی دیگر با توجه به هماهنگی وثیق این دسته آیات، از قرینة سیاق برای درک دقیقتر معنای آنها بهره برد.
5. در هندسة معارف قرآن، آیات محکم نقش مرکزی و محوری دارند؛ آیات متشابه در پرتو دلالت صریحِ آیات محکم فهمیدنیاند.
6. غرر آیات قرآنی به واسطة دلالت بر محوریترین معارف قرآن نقشی کلیدی در فهم دیگر آیات قرآن دارند. شاید بتوان غرر آیات قرآن را دستهای از محکمات قرآنی دانست که اولاً ارتباط وثیقی با توحید در ابعاد مختلف آن دارند و ثانیاً بر پهنة وسیعی از آیات متشابه پرتو میافکنند و غبار تشابه را از چهرة آنها میزدایند.
7. دستکم میان برخی آیات قرآن پیوندهایی چندگانه برقرار است. حاصل هر پیوند خلق معنایی تازه و معرفتی نو است.
8. آیاتی با حروف مقطعة مشترک، از مضامینی مشترک برخوردارند. برای رفع برخی ابهامها میتوان از این اشتراک و شباهت محتوایی مدد جست.
9. میان مفاهیم محوری واژگان قرآن پیوندهای ویژهای برقرار است؛ مفهوم هر واژه با در نظر گرفتن جهانبینی خاص قرآن، جایگاه هر واژه در شبکة به همپیوستة مفاهیم آن و مفاهیم کلمات کلیدی و کانونی این شبکه قابل بازیابی است.
فهم صحیح و دقیق آیات قرآن در گرو توجه به انواع پیوندهای معنایی میان آیات آن است.
(ص51)
پی نوشت:
45. المیزان، ج 13، ص 224.
46. المیزان، ج 17، ص 62.
47. یس: 82 ـ 83. عبدالله جوادی آملی، «سیرة تفسیری علامه طباطبایی»، شناختنامة علامه طباطبایی، ج 2، ص 85 .
48. این تعبیر را علامه در مواردی از المیزان از جملة ذیل آیات کلیدی آن (غرر الآیات) به کار برده است. برای نمونه ر.ک: المیزان، ج3، ص 111؛ ج 9، ص 246؛ ج 17، ص 116.
49. عبدالله جوادی آملی، «سیرة تفسیری علامه طباطابی»، شناختنامة علامه طباطبایی، ج 2، ص 76.
50. ر.ک: المیزان، ج 12، ص52.
51. ر.ک: همان، ج 10، ص 135.
52. ر.ک: المیزان، ج 11، ص 338.
53. همان، ج 12، ص 143.
(ص54)
54. ر.ک: همان، ج 11، ص 338.
55. ر.ک: همان، ج 1، ص 291.
56. ر.ک: همان، ج 8، ص 68 ـ 69.
57. ر.ک: همان، ج18، ص 238.
58. ر.ک: همان، ج1، ص 118.
59. ر.ک: همان، ج 2، ص 217.
60. ر.ک: همان، ج10، ص 83.
61. ر.ک: همان، ج2، ص339 ـ 341.
62. ر.ک: همان، ج 6، ص201.
63. ر.ک: همان، ج 5، ص13.
64. ر.ک: همان، ج 7، ص124ـ 128.
65. ر.ک: همان، ج12، ص 144ـ 145.
66. همان، ج1، ص 73.
67. المیزان، ج 1، ص 260.
68. این معنای عام همان لزوم اطاعت از خدا و رسول دربارة همة فرمانهایی است که ایشان صادر میکنند و در نتیجه «لا تبطلوا اعمالکم» نهی و تحذیر از باطلکردن هر عملی است که صحت آن منوط به شرایط خاصی است؛ مانند نماز که صحت آن به اتمام آن با تمام ارکان و اجزای لازم وابسته است.
69. ر.ک: المیزان، ج18، ص 247.
70. المیزان، ج15، ص 95.
71. همان، ج 17، ص 173ـ 174.
72. همان، ج17؛ ص 173ـ 174.
73. ر.ک: همان.
74. برای ملاحظة برخی از این موارد ر.ک: المیزان، ج6، ص 199، ذیل مائده: 109؛ ج 12، ص 285، ذیل نحل: 43، ج13، ص 192، ذیل اسراء: 84 (قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ)، ج 9، ص 54، ذیل انفال: 26.
75. دربارة انواع ارتباط میان بخشهای قرآن و شرایط بهرهبرداری از هر بخش به صورت مستقل و بیان نمونههایی از آن ر.ک: احمد عابدینی، «حجیت فرازهای قرآن کریم»، بینات، سال چهارم، شمارة 14، ص 49ـ 61؛ دربارة مبانی زبانشناختی، قرآنشناختی و حدیثی این اصل ر.ک: محمد اسعدی، سایهها و لایههای معنایی، بخشهای اول، دوم و سوم.
76. مراد از «حوامیم» سورههایی است که با (حم) شروع میشوند که عبارتاند از: غافر، شوری، فصلت، و مراد از «المیمات» سورههایی است که با (الم) آغاز میشوند، مانند بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان، سجده
(ص55)
و مراد از «الراآت» سورههایی که با (الر) شروع میشوند، مانند یونس، هود، یوسف، ابراهیم، حجر. ر.ک: سیدمحمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 116 ـ 117.
77. المیزان، ج 18، ص 8 ـ 9.
78. ر.ک: توشیهیکو ایزوتسو؛ خدا و انسان در قرآن، ص 5 ـ 6.
79. ر.ک: همان، ص22 ـ23 و 31.
80. المیزان، ج10، ص 135.
81. ر.ک: همان، ج1، ص 30ـ 32.
82. برای تفصیل این مطالب ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 28 ـ 35؛ همو، تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، ج1، ص 64 ـ 65. برای مقایسة دیدگاه علامه با ایزوتسو دربارة میدان معنایی واژة صراط ر.ک: ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص 32 ـ 34.
83. مانند پیوستگی معنایی میان سورههای قرآن که علامه به دلیل عدم اعتقاد به توقیفی بودن نظم سورههای قرآن، برای بیان چنین ارتباطی نمیکوشند. ر.ک: المیزان، ج12، ص126ـ 127.
84. دربارة فهرستی از انواع پیوستگیهای مطرحشده در آیات ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، چهرة پیوستة قرآن، ص37ـ40.
(ص56)
امیررضااشرفی/ استادیار گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم.
منبع: دوفصلنامه قران شناخت شماره 2