«راه بيبازگشت آل سعود»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛اخبار مربوط به شرطگذاري دولت عربستان براي آزاد ساختن شيخ نمر كه گفته ميشود اين دولت آمادگي خود را براي اقدام در مقابل تبرئه طارق الهاشمي معاون سني ولي فراري رئيسجمهور عراق اعلام كرده اگر درست باشد، به معناي توسل آل سعود به حيله جنگ شيعه و سني وانمود كردن انقلاب مردمي در عربستان است.
عربستان اكنون در مسيري بيبازگشت قرار گرفته كه فرار از اين وضعيت امكان پذير نخواهد بود چرا كه نتيجه قهري يكصد سال حكومت ظالمانه و سلطه جابرانه قوي و قبيلهاي خانداني است كه همه آزاديهاي اساسي و حقوق قانوني يك ملت بزرگ را از او سلب كرده و پوستين وارونهاي از اسلام در پوشش عصبيتهاي جاهلي بر شبه جزيره عربستان حاكم كرده است.
تحولاتي كه عربستان آبستن آنست در انتظار لحظهاي تاريخي است كه كاخهاي شيشهاي حكام ديكتاتور را به يكباره فرو ريخته و نقشه سياسي منطقه و معادلات خاورميانه را تغيير دهد. از يكسو طوفان انقلابهاي مردمي به عربستان رسيده و برگزاري اعتراضات دانشجويي در دانشگاههاي رياض، تحصن دختران دانشجو، خودكشي يك پرستار بيكار و اعتراض اهل سنت به سياستهاي ارعابي وهابيون، خواب خوش حاكمان سعودي را آشفته كرده است. سرزمين سكوت و آرامش ديروز، اكنون شاهد تحولات زيرپوستي ناشي از خودآگاهي اقشار مختلف مردم عربستان و مطالبات عمومي ملتي است كه سالها از كمترين حقوق اساسي در انتخاب مسئولين، رعايت حق انتخاب براي مردم، حقوق شهروندي و آزاديهاي ديني بيبهره بودهاند. اكنون اين مطالبات قانوني كه سالها در زندان تعصبهاي ديني و حكومت قبيلهاي حبس شده و امكان بروز و ظهور نداشت، به حدي از تراكم رسيده كه هر لحظه ممكن است با يك حركت انفجاري، معادله قدرت را در ثروتمندترين كشور نفت خيز منطقه به هم بريزد.
آنچه بر اهميت مسأله ميافزايد اينست كه اين بشكه بزرگ باروت و انباشته از مطالبات مردمي، دقيقاً در سرزميني آماده اشتعال است كه بيشترين منابع نفتي جهان را در خود جاي داده و كافي است وقوع يك جرقه بزرگ انفجاري عظيم را در اين شبه جزيره ايجاد كند كه مديريت آن به سادگي امكانپذير نخواهد بود.
در شرايط فعلي نه يك جرقه، بلكه عوامل محرك و آتش زاي متعددي در عربستان وجود دارند كه هر يك از آنها ميتوانند باعث ايجاد دگرگونيهاي بزرگي در اين كشور شوند. موارد ذيل مدتهاست نگرانيهاي بسياري را در ميان حاميان غربي اين رژيم سنتي و قبيلهاي كه با هيچيك از ساختارهاي سياسي امروز جهان سازگار نبوده، ايجاد كرده است:
1 - تشديد جنگ قدرت در عربستان - مرگ "نايف بن عبدالعزيز" وليعهد سابق عربستان و انتخاب غيرمشورتي و خلاف سنت "سلمان بن عبدالعزيز" به اين سمت از ميان ديگر برادران ملك عبدالله پادشاه اين كشور، آتش جنگ قدرت را در عربستان و در ميان خانواده سه هزار نفره سلطنتي سعودي شعله ور كرده است. اين امر بار ديگر اختلافات عميق و كينه ديرينه شاهزادگان سعودي نسبت به يكديگر كه همواره براي مرگ ديگري و رسيدن به قدرت، لحظه شماري ميكنند را در كانون توجه رسانهها قرار داده است. با مرگ نايف، بار ديگر جنگ قدرتي در عربستان كليد خورد كه آل سعود سالها تلاش ميكرد به هر طريق ممكن بر اين رقابت داخلي فائق آمده و بر كشمكشهاي دروني سرپوش بگذارد اما در پي مرگ دو وليعهد، ديگر امكان پوشاندن اين زخم كهنه وجود نداشت.
اوضاع به حدي جدي و عميق است كه كارشناسان غربي نيز اعلام كردهاند هر چند خاندان حاكم بر عربستان تلاش ميكند اوضاع را آرام نشان دهد، اما در واقع جنگ قدرت ميان شاهزادگان محافظه كار با شاهزادگان تكنوكرات و طيف سلفيهاي معتدل با وعاظ السلاطين متعصب وهابي، عربستان را در آستانه تحول بزرگي قرار داده كه ميتواند نسيم بيداري را در جزيرةالعرب كه ماههاست با تمركز بالاي مقامات امنيتي آل سعود و ايجاد خفقان و سركوب شديد در اين كشور در محاق قرار گرفته بود، شعلهور كرده و تلاش مردم براي كسب مطالبات مشروع به ويژه حق تعيين سرنوشت و انجام اصلاحات و آزادي را تشديد كند.
2 - وخامت حال پادشاه عربستان - هر چند خبرهاي مربوط به مرگ پادشاه 90 ساله عربستان تاكنون درست از آب درنيامده، ولي قدر متيقن اينست كه وي از شرايط جسماني نامناسبي برخوردار است و اقدامات متراكم پزشكان نيز نتوانسته عوارض متعدد بيماري و كهولت را در پادشاهي كه در نقش خيمه ستون خاندان آل سعود عمل ميكند، برطرف كند.
بنابر اين همانگونه كه روزنامه انگليسي گاردين نيز نوشته، "همه در عربستان منتظر مرگ پادشاه هستند تا آنها هم حركت اعتراضي خود را آغاز كنند، زيرا عربستان آنچنان تحت سلطه، فشار و سركوب قرار داشته كه شرايط، كاملاً براي وقوع يك انقلاب، آماده شده است". به گفته بسياري از كارشناسان، اكثر عوامل و شرايطي كه باعث انقلابهاي جهان عرب شد، در عربستان نيز وجود دارد و همه چيز در انتظار زمان مناسب است.
3- گسترش قيام اهالي شرقيه - شيعيان عربستان كه حدود 15 تا 20 درصد از جمعيت 20 ميليوني اين كشور را تشكيل ميدهند، سالهاست كه شاهد پايمال شدن حقوق قانوني خود بوده و عليرغم اينكه در مناطق نفت خيز شرق عربستان، فشار چرخهاي صنعت نفت اين كشور را بردوش دارند، از كوچكترين آزاديهاي اساسي بيبهرهاند و همواره تحت فشار مضاعف قرار دارند. اكنون انتفاضه ساكنان استانهاي شرقي عربستان همچون قطيف وارد مرحله تازهاي شده و با تقديم 25 شهيد و اسارت شيخ "نمرالنمر" راههاي جديدي را براي پيروزي جستجو ميكنند. هر چند رژيم سعودي از قيام شيعيان و اعتراضات آنها بهرهبرداري كرده و تلاش نموده اكثريت مردم اهل سنت عربستان را كه ميانهاي با وهابيت حاكم بر اين كشور ندارند، درخصوص احتمال خطر سلطه شيعيان تحريك كرده و افكار عمومي را دچار انحراف سازد و حيله تبليغاتي آزادي شيخ نمر در برابر تبرئه طارق الهاشمي نيز بخشي از اين طرح است، ولي اين شيوه نيز نتيجهاي معكوس ببار آورده و با كشيده شدن موج اعتراضات به ساير مناطق عربستان، رژيم آل سعود در برابر فشار همه جانبه مردم و مطالبات عمومي قرار گرفته و قدرت تحمل شرايط و كنترل اوضاع را از دست داده است.
واقعيتي كه امروز برآيند تحليل كارشناسان منطقهاي و غربي از اوضاع ملتهب عربستان است بر اين نكته تمركز يافته كه رژيم آل سعود، دير يا زود رفتني است، زيرا مردم عربستان تصميم گرفتهاند از شرايط و تحولات داخلي براي خروج از سلطه قومي و قبيلهاي استفاده كنند و حاضرند در اين راه هزينههاي لازم را نيز بپردازند.
قدر مسلم آنكه تغييرات در عربستان گريزناپذير خواهد بود و تنها بحث بر سر شدت و ضعف اين تحولات است، زيرا آمريكا براي دور زدن حركتهايي كه خواستار پايان حكومت پادشاهي در عربستان هستند، بر انجام اصلاحات و اعطاي آزاديهاي كنترل شده از طريق روي كار آوردن مهرههاي تكنوكرات تاكيد ميكند، طرحي كه در مقابل طوفاني كه مناطق عربستان را يكي پس از ديگري در بر گرفته، ابتر و ناكارآمد است.