حديث جنگ!.
يكي از عوامل بسيار مؤثر در پاره كردن پيوند خانوادگى، جنگ است.
جنگ، ناشي از اختلافات فردي و قبيله اي و نژادي و طايفه اي و ملي و مكتبي است. در ميدان هاي جنگ، افرادي اسير، مجروح يا كشته مي شوند و خانواده ها بر اثر از دست دادن سرپرست ها يا عزيزان خود، افسرده و داغدار مي گردند.
جنگ حق و باطل و مظلوم و ظالم، سكه دورويي است كه يك روي آن، بسيار زشت و يك روي ديگر آن، بسيار زيباست!.
چنين جنگى، همچون آيينه، چهره هاي زشت را زشت و چهره هاي زيبا را زيبا نشان مي دهد!.
در اين آيينه، چهره آن كه از حق دفاع مي كند، زيبا و معصوم و ملكوتي و چهره آن كه به حق ديگري تجاوز مي كند، زشت و منفور و شيطاني است!.
در يك روي اين سكه، رزمندگان مسلحي را مي نگريم كه جان بر كف، در راه احقاق حق و ابطال باطل مي رزمند و در روي ديگر، گرگ صفتان و ددمنشاني را مي بينيم كه در راه ابطال حق و حاكميّت باطل، خون هاي پاك را بر زمين مي ريزند و خود راهي (دار بوار و هلاك) مي شوند و حريف را راهي بهشت و مفتخر به افتخار شهادت مي سازند.
براي مدافعان حق، فرق نمي كند كه كشته شوند يا بكشند، زيرا به تعبير قرآن: در انتظار (احدي الحسنيين)(17) هستند و در هر دو صورت، سعادتمند و سرفرازند.
از آن جا كه: اصل در زندگي انسان ها، حق و عدالت است، اصالت با جنگ نيست، بلكه اصالت با صلح است. آتش افروزان جنگ، به راه طغيان و سركشي رفته و حق و عدالت را زيرپا گذاشته و مرزها را شكسته و به حدود و حقوق ديگران تجاوز كرده اند.
به همين جهت است كه: اهل حق، هيچ گاه خواهان جنگ نيستند؛ تنها درصورتي اقدام به جنگ مي كنند كه به حقوق آنها تجاوز شود و براي سركوب كردن ظالم و متجاوز، راهي به جز جنگ نباشد.
قرآن به پيامبر خدا دستور داد كه:.
وَإنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛(18).
اگر دشمنان آماده آشتي باشند، توهم براي آشتي آماده باش.
اگر در اين جهان، حرص و آز و طمع و جاه طلبي و توسعه طلبي و انحصار طلبي و ظلم و استضعاف نبود، جنگ نيز نبود!.
فغان ز جغد جنگ و مرغواي او!.
كه تا ابد، بريده باد ناي او!.
بريده باد ناي او و تا ابد.
گسسته و شكسته پروپاي او!.
زمن بريده يار آشناي من!.
كزو بريده باد آشناي او!.
چه باشد از بلاي جنگ صعب>تر.
كه كس امان نيابد از بلاي او!.
شراب او زخون مرد رنجبر!.
وزاستخوان كارگر غذاي او!.
به گوش ها خروش تندر اوفتد.
زبانگ توپ و غرش و هراي او.
چو پر بگسترد عقاب آهنين.
شكار اوست شهر و روستاي او!.
رونده تانك همچو كوه آتشين.
هزار گوش كر كند صداي او!.
جهانخوران گنجبر به جنگ بر.
مسلطند و رنج و ابتلاي او.
شد آدمي به سان مرغ با بزن.
فرسپ خانه گشت گردناي او.
رفاه و ايمني طلب مدار، هان!.
زكشوري كه گشت مبتلاي او!.
وقتي روابط اجتماعي انسان ها سالم باشد، جنگ لازم نيست، همچنان كه وقتي بدن انسان سالم باشد، دوا لازم نيست.
اگر طغيان و تجاوز نباشد، اگر حقي پايمال نشود، اگر ظلم وزور گويي باشد، اگر قدرت هاي طغيانگر، سد راه گسترش حق و حقيقت نباشند، اهل حق، هرگز در انديشه جنگ نيستند. جنگ آنها به مفهوم (جهاد في سبيل اللّه) است و جنبه دفاعي دارد، نه جنبه تهاجمي و زورگويي و حق كشى. به اين آيه قرآني توجه كنيم:.
اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأنَّهُمْ ظُلِمُوا؛(19).
به آنهايي كه گرفتارنبرد هستند، اجازه نبرد داده شده، زيرا مظلومند.
سپس در وصف آنها مي گويد:.
الَّذينَ أخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ...؛(20).
كساني كه به ناحق، از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شده اند.
به همين جهت است كه رهبران اسلام، حتي در آن لحظات حساسي كه دو لشگر در برابر هم صف آرايي كرده بودند، آغازگر جنگ نمي شدند تا شايد دشمن نگون بخت از كمترين فرصت استفاده كند و به حق باز گردد و خون ها ريخته نشود.
حضرت سيدالشهداء(ع) دركربلا مي فرمود:.
ما كُنْتُ لأبْدَأَهُمْ بِالقِتالِ؛.
نمي خواهم آغاز گر جنگ باشم.
و امروز، ملت ما سرفراز است كه در اين جنگ، مدافع است، نه مهاجم و آغازگر جنگ، دشمن زبون اوست نه او، و در آيينه جنگ، چهره اش زيبا و معصوم و ملكوتي است نه زشت و منفور و شيطانى.
در اين جا، همه حماسه است و ايثار، عشق به اسلام است و حق و معنويت، ياد خداست ومبارزه با نفس، دفاع است و شهادت!.
و در آن جا، همه ارعاب است و وحشت، شعار باطل است و ماديت، ياد عربيّت است و پرستش قوميت، تهاجم است و هلاكت و اسارت!.
به صف مقدم جبهه بروي يا گشت وگذاري در پشت جبهه كني و با شهري و روستايي و عشيره اي مسلمان و انقلابي به گفت وگو بنشينى، همه يك چيز مي جويند: در هم كوبيدن ظلم و به اهتزاز در آوردن پرچم حق، اگر چه به قيمت جان باشد!.
همان گونه كه استقامت و شجاعت و ايثارگري رزمندگان مايه شگفتي خاص و عام شده، صبر جميل مردم پشت جبهه ها - به ويژه داغديدگان - براي همگان درس عبرتي شده است.
دختران قهرماني كه شريك زندگي خود را رزمنده اي انتخاب مي كنند كه در جبهه هاي نبرد، هر دو دست يا هر دوپاي خود را داده است، حماسه قيام اين ملت را جاوداني مي كنند!.
اصولاً انقلاب ما - چه آن روزي كه در برابر رژيم ستمشاهي مبارزه مي كرد و چه امروز كه در برابر حملات خارجي و مشكلات داخلي مبارزه مي كند - همواره شاهد حماسه هاي افتخارآفرين و ايثار گري ها و سرفرازي هايي بي نظير بوده و هست.
اگر رزمندگان، براي رفتن به جبهه ها مسابقه گذاشته اند، اگر آنها با عبور از مين، مرگ را مردانه استقبال مي كنند، اين هم فرزندان، پدران و مادران و همسران شهدا كه چون كوه صبور و مقاوم ايستاده اند.
راستي چه شعر زيبايي است انقلاب اسلامى! در اين شعر زيبا، همه چيز موزون است! در اين شعر موزون، قافيه اي نامتناسب و رديفي نامطلوب و مطلع و تخلصي نامرغوب و مصراع يا بيتي ناهماهنگ و حتي كلمه و حرفي ناسازگار، وجود ندارد!.
در رابطه با همين شعر موزون و در قالب همين آهنگ حماسى، با مساله اي يا مشكلي به نام (بيوگى) روبرو مي شويم كه اگر چه براي مردها عبور از آن آسان است، ولي حتماً براي زنان دشوار است!.
اين جا سخن از پيشگيري بيوگي است نه درمان آن. هرگز نمي توانيم بگوييم: (جنگ نباشد) ممكن است روزي انسانها به مرحله اي از رشد اخلاقي و ديني برسند كه هيچ كس نيت تجاوز به حق ديگري نداشته باشد و سد راه حق و حقيقت نشود و حاضر باشند اختلافات خود را به كمك قوانين عدل و داد حل كنند، ولي هنوز چنين مرحله اي تحقق نيافته و زورگويي و جاه طلبي و توسعه طلبي بر دنيا حاكم است و براي دفاع از حق و حقيقت، چاره اي جز جنگيدن و كشتن و كشته شدن نيست.
پس چگونه از جنگ پيشگيري كنيم و چگونه با پيشگيري از جنگ و خونريزى، جلو بيوگي ها و يتيمي هاي ناشي از كشته شدن شوهران و پدران را بگيريم!.
اين كه فكر كنيم در شرايط كنوني جهان طرحي بدهيم كه به هيچ وجه جنگي نباشد، اشتباه است. تا ظلم هست، تا استكبار هست، تا همت بلند انسانهاي آزاده هست، جنگ هم هست.
همان گونه كه گاهي با حوادث طبيعت روبه رو مي شويم و از راه زلزله و توفان و سيلاب و... شاهد ويراني آباديها و از دست رفتن عزيزاني هستيم، بايد انتظار داشته باشيم كه متجاوزان و زورگويان و مستكبران، جنگهايي بر ما تحميل كنند و جامعه ما شاهد گسستن پيوندهاي خانوادگى، بيوه شدن زنان جوان، يتيمي كودكان خردسال و داغداري پدران و مادران پير باشد؛ چنان كه در اين جنگ تحميلي شاهد آن هستيم.